PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۩*۞*۩ خورشيد خفته در خاک بقيع {ويژه نامه شهادت امام صادق عليه السلام ۩*۞*۩



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 01:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/87248990632418974024.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41046259943788873946.gif

ويژه نامه شهادت جانسوز صادق آل طاها
امام جعفر صادق عليه السلام

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif

https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/imam_sadegh_aye1.swf


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 02:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41046259943788873946.gif

جرعه اي ازجام معرفت کلام امام


قال الصادق عليه السلام

اِنَّ القَلبَ لَیـتَجَلجَلُ فِى الجَوفِ یطلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطمَاَنَّ وَ قَرَّ

امام صادق عليه السلام فرموده اند :

به راستى که دل در درون سینه بى قرار است و به دنبال حق مى ‏گردد
و چون به آن رسید، آرام و قرار مى ‏گیرد.

(کافى، ج 2، ص 421)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 10:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74900518891163576291.jpg







سلام بر امامی که صدق و راستی‏اش، به «صادق» ملقب‏ش کرد!
سلام بر شکوفایی گل باغ ایمان که قیامی جهل‏ شکن، آغاز کرد؛
قیامی نه با خون و شمشیرآخته، بلکه با لباس تدریس و دانش!
بیش از چهارهزار شاگرد زبده چون
«جابربن حیان» و «جابر جعفی» پرورید
که نه فقط شیعه، بلکه همه مسلمانان را از نابودی برهاند.

سلام بر صبح صادق!
روزی که زیر آفتاب سوزان حجاز، ب
یل به دست می‏گرفتی و کشاورزی می‏کردی.
این زمین تفتیده، تا آن روز، جز گام‏های سنگین توقع، تکبر،
کشمکش و تصاحب هر آنچه در روی زمین است،
از سوی صاحبان قصرها و مسندهای خلافت
و نوایی جز عربده ‏های شیطانی خلفای جور و ستم، نشنیده بود.

سلام بر امام صادق علیه ‏السلام و مکتب نشر معارف دینی‏ اش!
سلام بر سینه پر از دانش او که مأخذ عالی‏ترین
و ناب‏ترین احادیث و اندیشه‏ های دینی و علمی است!


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 10:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06701295457658026290.png

بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند
بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

اساتید جهان باید به سوک علم بنشینند
که در دانشگه هستی بزرگ استاد را کشتند

به جرم پاسداری از حریم عترت وقرآن
رئیس مذهب والگوی عدل وداد را کشتند

بجای اشک وخوندل ببار ای آسمان زین غم
که نور دیدگان سید امجاد را کشتند

دریغ ودرد کز بیداد منصور ستمگر
به جرم یاری دین مظهر امدادا را کشتند

به جنّت مادرش زهرا پریشان کرده گیسو را
که بهر حفظ قرآن شافع میعاد را کشتند

من ژولیده میگویم زنسل ساقی کوثر
امام جانشین وپنجمین اولاد را کشتند


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14825976900375304770.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 10:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90165265906274950226.jpg

السلام عليک يا مولاي يا جعفر بن محمد٬ ايها الصادق
يابن رسول الله يا حجت الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا

http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شهادت مرد آسمانی مدینه، بنيان گذار فقه جعفري ٬‌ رهبر مکتب تشيع ٬‌
مظهر مهر و رافت ٬‌چشمه جود و سخاوت، کوه صبر و صلابت ،
تجسم اخلاص و ايمان و بحرعمیق علوم لدنی ٬ حضرت امام
جعفر صادق عليه السلام را به محضر مولا صاحب الزمان
عج الله تعالي ظهوره و همه شيعيانو رهروان راهش
و سوگواران حضرتش تسليت عرض مي کنيم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19087807970988331260.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20517168482892257521.jpg


طلوع خورشيد هدايت در مدينه

تولد اين‌ امام‌ در روز دوشنبه‌ هفدهم‌ ربيع‌ الاولي‌ سال‌ هشتاد وسه‌هجري‌ در مدينه‌ واقع‌ شد.مادرش‌ اُم‌ّ فروه‌ وپدرش‌ امام‌ باقر(علیه السلام‌) بوده‌است‌.

نام‌ مباركش‌،جعفر والقابش‌،صادق‌،صابر،فاضل ‌وطاهر بوده‌ وكنيه‌ اش‌ابوعبدالله است‌.

در سن‌ سي‌ ودوسالگي‌ به‌ مقام‌ امامت‌ رسيد وسي‌ وسه‌سال‌ مقام‌ امامت‌ را به‌ عهده‌ داشت‌.

عاقبت‌ در سن‌ شصت‌ وپنج‌ سالگي‌بدست‌ منصور دوانقي‌ بشهادت‌ رسيد.مرقد شريفش‌ در قبرستان‌ بقيع‌است‌.

مذهب‌ شيعيان‌ ومذهب‌ اهل‌ بيت‌(علیهم السلام‌) به‌ نام‌ جعفري‌ مزيّن‌ شده‌ است‌زيرا آن‌ حضرت‌ از فرصتها استفاده‌ كرد وعلم‌ اهل‌ بيت‌(علیهم السلام‌‌) را كه‌ از زمان‌رحلت‌ پيامبر،مورد ظلم‌ قرار گرفته‌ بود،منتشر كرد وشاگردان‌ زيادي‌تربيت‌ نمود و در محضرش‌ چهارهزار نفر حاضر مي‌ شدند.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25319670785803960351.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54234145015927465228.jpg




فرزندان‌ امام :


1-امام‌ موسي‌ كاظم‌(علیه السلام‌‌)

2-اسماعيل‌ كه‌ درزمان‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌) رحلت‌كرد ولي‌ بعد از مرگش‌ عده‌ اي‌ معتقد شدند كه‌ او نمرده‌ واو همان‌ امام‌عصر(علیه السلام‌‌) مي‌ باشد.وفرقه‌ اسماعيليه‌ را تشكيل‌ دادند.

3-عبدالله افطح‌ كه‌ادعاي‌ امامت‌ مي‌ كرد ومي‌ گفت‌ بعد از امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)او امام‌است‌.
روزي‌ امام‌ كاظم‌(علیه السلام‌‌) اورا دعوت‌ كرد ودستور داد تنور را روشن‌كردند.آنگاه‌ وارد تنور شد.واز همانجا با مردم‌ حرف‌ مي‌ زد.سپس‌ بيرون‌آمد وبه‌ عبدالله فرمود:اگر گمان‌ مي‌ كني‌ تو امام‌ هستي‌،وارد تنور شو! اما عبدالله با عصبانيت‌ از خانه‌ حضرت‌ خارج‌ شد وامام‌ فرمود:عبدالله اراد ان‌ لا يعبدالله! عبدالله مي‌ خواهد خدا عبادت‌ نشود.

4-اسحاق‌ شوهرسيده‌ نفيسه‌ كه‌ قبر اين‌ بانو در مصر به‌ عنوان‌ زيارتگاه‌ است‌.

5-محمدمعروف‌ به‌ محمد ديباج‌

6-عباس‌

7-علي‌ كه‌ مرقدش‌ در قم‌ است‌ وازفقهاء بزرگ‌ مي‌ باشد.

8-اسماء

9-فاطمه‌

10-ام‌ فروه‌




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66151776421087188212.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86400619763681574476.jpg





اصحاب‌ و شاگردان امام :


1-زرارة‌ بن‌ اعين‌ كه‌ ابتدا مسيحي‌ بود وسپس‌ مسلمان‌ شد ودر مكتب‌امام‌ صادق(علیه السلام‌‌)از بزرگان‌ فقهاء مي‌ باشد.

2-بريد عجلي‌

3-محمدبن‌مسلم‌ كه‌ او هم‌ از بزرگان‌ فقيه‌ است‌.

4-ليث‌ بن‌ بختري‌

5-ابابصير كه‌بسيار از امام‌ باقر(علیه السلام‌‌) وامام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌) روايت‌ كرده‌ است‌.

6-صفوان‌ بن‌مهران‌

7-مؤمن‌ الطاق‌ كه‌ دشمنان‌ به‌ او شيطان‌ مي‌ گفتند.

8-هشام‌ بن‌حكم‌ كه‌ هنوز مو بر صورتش‌ نروئيده‌ بود ولي‌ در مباحثات‌ عقيدتي‌بسيار ماهر بود وامام‌ به‌ او احترام‌ ويژه‌ اي‌ مي‌ گذاشت‌.

9-هشام‌ بن‌ سالم‌

10-ابوحمزه‌ ثمالي‌ كه‌ وقتي‌ شنيد امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌) رحلت‌ كرده‌است‌،فريادي‌ كشيد وبيهوش‌ شد.

11-معاوية‌ بن‌ عمار

12-عبدالله بن‌يعفور

13-ابوجعفر احول‌

14-جابربن‌ يزيد جعفي‌ كه‌ هفتادهزار روايت‌در سينه‌ داشت‌.

15-مفضل‌ بن‌ عمرو

16-مفضل‌ بن‌ قيس‌

17-عبداللهبن‌ عجلان‌

18-ابراهيم‌ بن‌ مهزم‌

19-ابوبكر حضرمي‌

20-ابان‌ بن‌ تغلب‌

21-حمران‌ بن‌ اعين‌ و..

ضمنا ابوحنيفه‌ رئيس‌ حنفي‌ ها وشافعي‌ ومالك‌رؤساي‌ شافعي‌ ها ومالكي‌ ها در نزدآن‌ حضرت‌ درس‌ خواند ه‌ اند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93363934970714584715.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 11:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94534708278826626850.jpg



عبادت‌ ومكارم‌ اخلاق‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)


مالك‌ بن‌ انس‌ گفت‌: حضرت‌ از سه‌ حال‌ بيرون‌ نبود.يا روزه‌ بود ويا مشغول‌ عبادت‌ بود ويابذكر خدا مشغول‌ بود.او از بزرگان‌ عابد واز عظيم‌ترين‌ زاهدان‌ بود.
ابان‌ بن‌ تغلب‌گويد: خدمت‌ امام‌ درحاليكه‌ مشغول‌ نماز بود،رسيدم‌.ذكرهاي‌ ركوع‌ وسجده‌اورا شمردم‌، از شصت‌ بار بيشتربود.

«عبدالله بن‌ سنان‌ مي‌ گويد:به‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌) عرضكردم‌:پسرعموئي‌دارم‌ كه‌ هرچه‌ با او مي‌ پيوندم‌ او از من‌ مي‌ بُرد! لذا من‌ تصميم‌ گرفته‌ ام‌ كه‌اگر از من‌ بُريد منهم‌ از او ببُرم‌.بمن‌ اجازه‌ مي‌ فرمائيد كه‌ منهم‌ با او قطع‌رابطه‌ كنم‌؟ فرمود:اگر با او ارتباط‌ داشته‌ باشي‌ واو از تو ببُرد،خداي‌عزّوجل‌ شمارا باهم‌ مي‌ پيوندد.واگر تو از او ببُري‌ واو هم‌ از تو ببُرد،خدااز هر دوي‌ شما ببُرد.» بحارج‌74

«شخصي‌ به‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)گفت‌:همسايه‌اي دارم‌ كه‌ اهل‌ غنااست‌.وقتي‌ من‌ براي‌ قضاء حاجت‌ به‌ دستشوئي‌ مي‌روم ‌، براي‌ شنيدن‌ ازصداهاي‌ غناي‌ همسايه‌،بيشتر مي‌مانم‌!آيا اين‌ اشكال‌ دارد؟

امام‌ فرمود: نبايد بيشتر بماني‌ كه‌ خدا فرموده‌ است‌:همانا گوش‌ وچشم‌ودل‌ مورد سؤال‌ واقع‌ مي‌شوند.«اسراء36»

او گفت‌:گويا تاكنون‌ اين‌ آيه‌ را نشنيده‌ بودم‌ وانشاءالله توبه‌ مي‌كنم‌!
امام‌ فرمود:حال‌ بلند شو ونماز بخوان‌ كه‌ گناهت‌ بزرگ‌ است‌ واگر درچنين‌ حالي‌ اجلت‌ رسيده‌ بود،خيلي‌ برايت‌ بد بود»9-

علم‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌)محقق‌ حلي‌ دركتاب‌ معتبر نوشته‌ است‌ كه‌:
از امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)در زمينه‌ علوم‌ آنقدر منتشر شده‌ است‌ كه‌ عقلها به‌حيرت‌ مي‌افتد. فقط‌ يك‌ نفر راوي‌ ازحضرت ‌، سي‌ هزار روايت‌ از امام‌نقل‌ كرده‌ است‌.همچنان‌ كه‌ خود امام‌ فرمود: ابان‌ بن‌ تغلب‌ از من‌ سي‌هزار حديث‌ نقل‌ كرده‌ است‌.

معلّي‌ بن‌ خنيس‌ مي‌گويد: ديدم‌ كه‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌) با كيسه‌اي‌ بردوش‌ به‌ جائي‌ مي‌رود.اجازه‌ گرفتم‌كه‌ ايشان‌ را همراهي‌ كنم‌.

با حضرت‌ به‌ محله‌ فقراء رفتيم‌ وامام‌ بربالاي‌سرآنان‌ كه‌ همگي‌ درخواب‌ بودند ، مقداري‌ غذا مي‌گذاشت‌. من‌ پرسيدم‌كه‌ اينها شيعه‌ هستند؟امام‌ فرمود: اگر شيعه‌ بودند كه‌ ما هرچه‌ داشتيم‌حتي‌ نمكمان‌ را با آنها نصف‌ مي‌نموديم‌.«منتهي‌ الامال‌ ج‌2 ص‌244»

ابوجعفر خثعمي‌ گويد: امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)كيسه‌اي‌ پول‌ بمن‌ داد و فرمود: اين‌ را به‌ فلان‌ سيد بده‌ ولي‌ نگو چه‌ كسي‌ آن‌ را داده‌ است‌.

منهم‌ آن‌ را به‌ شخصيكه‌ امام‌ معرفي‌ كرده‌ بود دادم‌. اوگفت‌:خدا جزاي‌خير به‌ اين‌ كسيكه‌ هميشه‌ بمن‌ كمك‌ كند، بدهد ولي‌ جعفربن‌ محمدحتي‌ يك‌ درهم‌ هم‌ بمن‌ كمك‌ نمي‌كند! «منتهي‌ الامال‌ ج‌2ص‌244»

«امام‌ ششم‌(علیه السلام‌‌):عده‌اي‌ به‌ محضر پيامبر آمدند وگفتند: ما عازم‌ مسافرت‌به‌ شام‌ هستيم‌. بما سخني‌ بياموز!حضرت‌ فرمود: شب‌ هنگام‌،هركجابراي‌ استراحت‌ توقف‌ نموديد ، وقتي‌ به‌ بستر رفتيد،قبل‌ ازخواب‌،تسبيح‌ فاطمه‌(علیها السلام‌‌) وآية‌ الكرسي‌ را بخوانيد كه‌ شمارا از هر چيزي‌حفظ‌ مي‌كند.

آنها رفتند وهنگام‌ خواب‌ دستور حضرت‌ را بكار بستند.در آن‌ حوالي‌راهزناني‌ بودند كه‌ اين‌ عده‌ را زير نظر گرفته‌ ومنتظر بودند كه‌ شب‌ بشودوبه‌ اينها دستبرد بزنند.

وقتي‌ شب‌ شد يكي‌ از راهزنان‌ براي‌ آگاهي‌ ازموقعيت‌ مسافرين‌، به‌ محل‌ استراحت‌ آنان‌ آمد ولي‌ غير از ديوار بلندي‌كه‌ دور تا دور آن‌ محل‌ را فرا گرفته‌ بود،چيزي‌ نديد!

برگشت‌ واين‌ قضيه‌رابه‌ راهزنان‌ خبر داد.راهزنان‌ سخن‌ اورا قبول‌ نكرده‌ وگفتند:تو آدم‌ضعيفي‌ هستي‌ واز ترس‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زني‌! امّا وقتي‌ خود به‌ محل‌آمدند وآن‌ ديوار بلند را ديدند،بناچار برگشتند.

فردا صبح‌ باز به‌ آن‌ محل‌ رفتند وازديوارخبري‌ نبود ومسافرين‌ آنجابودند.راهزنان‌ از مسافرين‌ پرسيدند:شما ديشب‌ كجابوديد؟

گفتند:همين‌ جا!راهزنان‌ گفتند:ديشب‌ ما آمديم‌ ولي‌ جز ديواربلندي‌ چيزي‌ نديديم‌!قصة‌ شما چيست‌؟

آنان‌ گفتند:پيامبر بما سفارش‌كرده‌ است‌ كه‌ شب‌ قبل‌ از خواب‌، تسبيح‌ فاطمه‌(علیها السلام‌‌) وآية‌ الكرسي‌ را بخوانيم‌ وماهم‌ همينكار را كرديم‌.

راهزنان‌ گفتند:شما آزاديد وبه‌ هركجاكه‌ مي‌خواهيد برويد كه‌ بخدا سوگند!ما هرگز شمارا تعقيب‌ نمي‌كنيم ‌و بدانيد كه‌ تازمانيكه‌ بدستور پيامبرتان‌ عمل‌ مي‌كنيد ، هيچ‌ راهزني‌نمي‌تواند بشما آسيب‌ برساند!»ص336

«روايت‌ شده‌ كه‌ در وقت‌ سوار شدن‌ به‌ كشتي‌ اين‌ دعا را بخوانند:
بسم‌اللّه‌ المَلِك‌ الحق‌ وماقدروا اللّه‌ حق‌ّ قدره‌ والارض‌ جميعاً قبضته‌ يوم‌القيلمة‌ والسماوات‌ مطويات‌ بيمينه‌ .سبحانه‌ وتعالي‌ عما يشركون‌.بسم‌اللّه‌ مجراها ومُرساها.ان‌ ربّي‌ لغفورٌ رحيم‌.»

«عده‌اي‌ مهمان‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)شدند.حضرت‌ از آنها خوب‌ پذيرائي‌ نمود وموقعي‌ كه‌ مي‌خواستند بروند،امام‌ براي‌ آنها توشه‌ سفر تهيه‌ديد.ولي‌ وقت‌ خارج‌ شدن‌ آنها،به‌ غلامانش‌ فرمود:موقع‌ رفتن‌ در بردن‌ِ بارهايشان‌ كمك‌ نكنيد!

آنها در هنگام‌ خداحافظي‌ به‌ امام‌ گفتند:يا بن‌رسول‌ اللّه‌!تو خوب‌ از ماپذيرائي‌ نمودي‌ واموالي‌ بما بخشيدي‌ ! ولي‌ چرابه‌ غلامانت‌ دستور دادي‌ كه‌ در بردن‌ بارها مارا كمك‌ نكنند؟
امام ‌فرمود:ما خانداني‌ هستيم‌ كه‌ به‌ رفتن‌ مهمان‌ كمك‌ نمي‌ كنيم‌.»



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 13:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64292882982755271486.jpg


در توان ما نیست که براى دانش امام صادق و یا هر کدام دیگر ازائمه ‏علیهم السلام حد و مرزى قرار دهیم، زیرا معتقدیم که دانش ایشان تصویرى ‏است آشکار از اتصال و ارتباط آنان با خداوند متعال و همین امر این باوررا در ضمیر ما جان مى ‏دهد که خداوند به آنها الهام مى‏ کند.

همچنین ما نمى ‏توانیم صفتى کلّى براى دانش آنان پیدا کنیم چرا که ما مى ‏دانیم مفاهیم معمولى که انسان در حیات روزمرّه خود با آنها سر و کاردارد نمى ‏تواند تمام دانش و بینش و شناخت آنها را در خود جاى دهد،زیرا امام وپیامبر و برخى از صالحان ملهم، از نیرویى برخوردارند که ‏خداوندِ توانا این نیرو را بدیشان ارزانى داشته است.

این نیرو همچون یک دستگاه گیرنده که امواج گوناگون را جذب‏ مى‏ کند عمل مى ‏نماید و اطلاعات و معلومات را از جهان و هستى ‏مى ‏گیرد، مثل چشم واعصاب گوش که زیبایى حیات و صداى زندگان راضبط مى ‏کند و بدین وسیله فرد اشیاء زیبا و فرد سخنگو را مى ‏شناسد.

باز متذکر مى ‏شوم که دانش امام صادق محدود بدانچه گفته یا بدانچه ‏در آثار مختلف علمى از او بر جاى مانده، نیست بلکه گسترده و وسیع‏تراز اینهاست. چون دانش آن ‏حضرت مستقیماً به موجودات مرتبط است‏چنان که ابر به دریا و نور به خورشید و عطر به گل.

چرا که افکاروگرایشها و دانشهاى آن‏حضرت از جانب خداى آفریننده دریا و خورشیدو شکوفا کننده گل است. پس وحى از آن خداست و در مرتبه بعد از آن ‏پیامبر و در سوّمین مرحله از آن امام. الهام نیز چنین است ابتدا از خداست و در انتها از امام.

حقیقتى که زبان امام بازگو کننده آن است، همان حقیقتى است که‏ قلبش آن را شناخته و اندیشه ‏اش آن را در برگرفته و جانش آن را لمس ‏کرده و همان است که آفریننده حقیقت آن را در جان آن‏ حضرت دمیده ‏است.

پس از تمام این موارد، یک بُعد از دانش امام صادق وجود دارد که درحقیقت معجزه آن‏ حضرت محسوب مى ‏شود چنان که معجزه پیامبرصلى الله علیه وآله ‏نیز قرآنش بود.

معجزه امام صادق ‏علیه السلام آن بود که وى تمام نیازمندیهاى ‏انسان را مى‏ دانست، این بُعد خود به تنهایى شیعه جعفریه را وامى ‏دارد تامکتب فکرى آن‏حضرت را در هر دوره‏اى دنبال کند.

در اینجا سزاوار است اعترافات برخى از زعما و اندیشمندان را در باره ‏آفاق گسترده دانش و جایگاه ارجمند علمى آن‏حضرت، که حتّى دشمنان ‏را به مدح و ستایش از ایشان وا داشته، نقل کنیم.

ابوحنیفه در باره آن‏حضرت مى ‏گوید:
"فقیه ‏تر از جعفر بن محمّد ندیدم".
و نیز گفته است:
"جعفر بن محمّد فقیه ‏ترین کسى است که دیدم".
"او )امام صادق‏ علیه السلام( در دین داراى دانشى سرشار و در حکمت ‏صاحب ادبى کامل است".
شهرستانى در باره آن‏حضرت مى ‏گوید:ابن حجر هیثمى در باره آن امام مى‏ گوید:
"مردم از جعفر بن محمّد الصادق علومى نقل کرده‏ اند و آوازه او درتمام شهرها پیچیده و پشیوایان بزرگ از او روایت نقل کرده ‏اند".

سید امیر على، نویسنده کتاب مختصر تاریخ العرب و التمدن ‏الاسلامى، در باره آن‏ حضرت مى ‏گوید:

"این اشاره را از یاد نباید برد که کسى که زعیم این جنبش بود، یکى ازنوادگان على بن ابى ‏طالب موسوم به امام جعفر، ملقّب به صادق بود.

وى ‏مردى بود با افق هاى باز فکرى و خردى بس دوراندیش. به علوم عصرخویش بسیار اهتمام مى ‏ورزید. در واقع او به عنوان نخستین پایه ‏گذارمدارس فلسفى در اسلام محسوب مى ‏شود.

در اجتماعات و جلسات علمى ‏آن‏حضرت، تنها کسانى که بعداً به عنوان بنیان‏گذاران مذاهب فقهى معرفى ‏شدند، شرکت نمى ‏کردند بلکه دانش‏ پژوهان علاقه‏ مند به فلسفه و فلاسفه ‏از نقاط دوردست نیز در این جلسات شرکت مى ‏جستند".

پروفسور هولمیادر، نویسنده انگلیسى، در این باره مى ‏نویسد:
"جابر بن حیان، شاگرد و یار جعفر صادق بود. او در پیشواى ‏ارجمندش تکیه‏ گاه و یاور و رهبر و امین و فرد موجهى را مى‏ دید که هیچ‏گاه نمى‏ توانست از او بى ‏نیاز شود.

جابر با راهنمایى استادش کوشید تا علم ‏شیمى را از خرافاتى که از اسکندریه گریبانگیر آن شده بود، پیراسته ورهاسازد و البته در این راه تا حدّ فراوانى هم کامیاب شد بدین سبب باید نام‏جابر را در کنار اسم دیگر نام ‏آوران این دانش در جهان امثال "بویله"و"لاوازیه" و... قرار داد".(۱)

دهها و بلکه هزاران اعتراف دیگر از سوى نویسندگان مسلمان‏ ومحدثان و قدما و بویژه معاصران آن امام در این باره موجود است تاآنجا که باید گفت جهان از فضل و دانش سرشار و آگاهى گسترده و فزون ‏از حد آن‏ حضرت، آکنده گشته است.

پي نوشت :
۱) این اعترافات و دهها نمونه دیگر از آنها را مى‏توانید در کتاب الامام الصادق نوشته‏استاد الدخیل، فصل امام در چشم بزرگان و دانشمندان، ص‏۱۱۱ - ۸۶ بخوانید.
نویسنده: آیت الله حاج سید محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شریعت



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06943534782824488028.jpg

خادمه زینب کبری(س)
23-09-2011, 14:47
آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)


http://img.tebyan.net/big/1388/07/187254564718886239200831132156021017016171.jpg


مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند:
یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .
همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .
و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.
قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

منبع: ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5.

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

خادمه زینب کبری(س)
23-09-2011, 14:51
میهمان خراسانى و تنور آتش



http://img.tebyan.net/big/1386/08/1361625123714315072113671746712710712185174.jpg



مأمون رقّى - كه یكى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حكایت نماید:
در منزل آن حضرت بودم ، كه شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام كرد و پس از آن كه نشست ، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت :
یاابن رسول اللّه ! شما بیش از حدّ عطوفت و مهربانى دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت هستید، چه چیز مانع شده است كه قیام نمى كنید و حقّ خود را از غاصبین و ظالمین باز پس نمى گیرید، با این كه بیش از یك صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداكارى در ركاب شما هستند؟!
امام صادق علیه السلام فرمود: آرام باش ، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به یكى از پیش خدمتان خود فرمود: تنور را آتش كن .
همین كه آتش تنور روشن شد و شعله هاى آتش زبانه كشید، امام علیه السلام به آن شخص خراسانى خطاب نمود: برخیز و برو داخل تنور آتش ‍ بنشین .
سهل خراسانى گفت : اى سرور و مولایم ! مرا در آتش ، عذاب مگردان ، و مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار بده ، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد.
در همین لحظات شخص دیگرى به نام هارون مكّى - در حالى كه كفش هاى خود را به دست گرفته بود - وارد شد و سلام كرد.
حضرت امام صادق سلام اللّه علیه ، پس از جواب سلام ، به او فرمود: اى هارون ! كفش هایت را زمین بگذار و حركت كن برو درون تنور آتش و بنشین .
هارون مكّى كفش هاى خود را بر زمین نهاد و بدون چون و چرا و بهانه اى ، داخل تنور رفت و در میان شعله هاى آتش نشست .
آن گاه امام علیه السلام با سهل خراسانى مشغول مذاكره و صحبت شد و پیرامون وضعیّت فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبى را مطرح نمود مثل آن كه مدّت ها در خراسان بوده و تازه از آن جا آمده است .
پس از گذشت ساعتى ، حضرت فرمود: اى سهل ! بلند شو، برو ببین در تنور چه خبر است .
همین كه سهل كنار تنور آمد، دید هارون مكّى چهار زانو روى آتش ها نشسته است ، پس از آن امام علیه السلام به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بیا؛ و هارون هم از تنور بیرون آمد.
بعد از آن ، حضرت خطاب به سهل خراسانى كرد و اظهار داشت : در خراسان شما چند نفر مخلص مانند این شخص - هارون كه مطیع ما مى باشد - پیدا مى شود؟
سهل پاسخ داد: هیچ ، نه به خدا سوگند! حتّى یك نفر هم این چنین وجود ندارد.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: اى سهل ! ما خود مى دانیم كه در چه زمانى خروج و قیام نمائیم ؛ و آن زمان موقعى خواهد بود، كه حدّاقلّ پنج نفر هم دست ، مطیع و مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان كه ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم .

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

بحارالا نوار: ج 47، ص 123، ح 176، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14825976900375304770.jpg

خادمه زینب کبری(س)
23-09-2011, 14:55
چگونه نماز بخوانیم؟




http://img.tebyan.net/big/1389/05/767714614813244236100126177116471499058169.jpg


حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه كتاب حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی .
حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم .
عرض كردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالی كه ایستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.
بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمین گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.
بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هیچ یك از اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران؛ یدالله بهتاش



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25319670785803960351.jpg

خادمه زینب کبری(س)
23-09-2011, 14:59
شاگرد كج فهم




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86400619763681574476.jpg


عمربن مسلم یكی از شاگردان امام صادق (ع) بود، چند روز غایب شد، امام صادق (ع) از شاگردان دیگر جویای حل او شد، و فرمود: عمر بن مسلم كجا است ؟ یكی از حاضران گفت : من از او خبر دارم ، او كسب و كار را كنار گذاشته و از همه چیز چشم پوشیده ، و به جای خلوتی برای عبادت خدا رفته است . امام صادق (ع) فرمود: ویحه ! اما علم ان تارك الطلب لایستجاب له :
وای بر او آیا نمی داند كه ترك كردن كاسبی و كار و تجارت ، موجب مستجاب نشدن دعایش می شود. سپس فرمود: هنگامی كه این دو آیه نازل شد:
و من یتق الله یجعل له مخرجا - و یرزقه من حیث لا یحتسب ...: و هر كسی تقوای الهی پیشه كند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می كند، و به او از جایی كه گمان ندارد، روزی می دهد (طلاق - 2 و 3) جمعی از اصحاب پیامبر (ص) درهای خانه هایشان را به روی خود بستند و مشغول عبادت شدند و گفتند: ما به عبادت و تقوا مشغول می شویم ، خداوند (طبق این آیات) معاش ما را از طریقی كه گمان به آن نداریم ، تاءمین می كند. پیامبر (ص) برای آنها پیام فرستاد و آنها را احضار كرد و به آنها فرمود: چه باعث شده كه كار و كسب را رها كرده اید و مشغول عبادت شده اید؟ گفتند: ای رسول خدا (ص) خداوند (طبق آیات مذكور) معاش زندگی ما را به عهده گرفته است ، ما اگر مشغول عبادت شویم ، او معاش ما را از طریقی كه گمان نداریم تاءمین می كند. پیامبر (ص) فرمود: من فعل ذلك لم یستجب له ، علیكم بالطلب : كسی كه چنین روشی پیش گیرد، دعایش به استجابت نمی رسد، بر شما باد كه به كسب و كار بپردازید. به این ترتیب امام صادق (ع) و پیامبر (ص) روشن كردند كه عبادت و تقوا، فقط به نماز و عبادت در گوشه تنهایی نیست ، بلكه در میدان تلاش و كار و تولید نیز اگر كسی قصد او خدا و صداقت باشدت عبادت خدا را بجا می آورد.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)، محمد محمدی اشتهاردی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19087807970988331260.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 17:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00874733605162835919.jpg

شهادت‌ امام‌ جعفرصادق‌(علیه السلام‌‌)


درايام‌ شهادت‌ حضرت‌،شخصي‌ خدمت‌ امام‌ مشرّف‌ شد ومشاهده‌ كرد كه‌ آن‌ حضرت‌ چنان‌ لاغر وضعيف‌ شده‌ است‌ كه‌گويا جز سر نازنينش‌،هيچ‌ از آن‌ بزرگوار باقي‌ نمانده‌ است‌!

او باديدن‌ اين‌ صحنه‌ به‌ گريه‌ افتاد.امام‌ به‌ او فرمود:چرا گريه‌ مي‌كني‌؟گفت‌:چگونه‌ نگريم‌ درحاليكه‌ شمارا به‌ اين‌ حال‌ مي‌ بينم‌!

فرمود:چنين‌ مكن‌!همانا هرچه‌ براي‌ مؤمن‌ پيش‌ بيايد،خيراست‌ واگر اعضاي‌ او بريده‌ شوند،بازهم‌ براي‌ او خيراست‌!واگر مالك‌ شرق‌ وغرب‌ شود، براي‌ او خير است‌.

از كنيز امام‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌:درحال‌ احتضار حضرت‌، نزدش ‌بودم‌ كه‌ حال‌ اغماء به‌ امام‌ دست‌ داد وبيهوش‌ شد.وقتي‌ بهوش‌آمد، فرمود:به‌ حسن‌ بن‌ علي‌ افطس‌، هفتاد اشرفي‌ بدهيد ! به ‌فلان‌ وفلان‌ هم‌ همين‌ مقدار بدهيد!

من‌ گفتم‌:مي‌ فرمائيد به‌ شخصي‌ پول‌ بدهند كه‌ با كارد بشماحمله‌ كرد ومي‌ خواست‌ شمارا بكشد؟
امام‌ فرمود:مي‌ خواهي‌از كساني‌ نباشم‌ كه‌ خدا بخاطر صلة‌ رَحِم‌،آنان‌ را مدح‌ كرده‌ودروصف‌ آنان‌ فرموده‌ است‌:والّذين‌ يَصِلون‌ مااَمرَاللّه‌ بِه‌اَن‌ يُوصَل‌وَيَخْشون‌ رَبَّهَم‌ وَيَخافُون‌ سُوءَالحِساب‌«رعد21»
يعني‌:
«مؤمنين‌ آناني‌ هستند كه‌ به‌ آنچه‌ خدا امر به‌ صلة‌ آن‌نموده‌ است‌،صله‌ مي‌ كنندوبخاطر سختي‌ حساب‌ روز جزاء،از خدا مي‌ ترسند.»

سپس‌ فرمود:اي‌ سالمه‌!بدرستيكه‌ خداوند بهشت‌ را خلق‌ كردوآنرا خوشبو گردانيد، بطوريكه‌ بوي‌ آن‌ از مسير دوهزار سال‌ ، بمشام‌ مي‌ رسد! ولي‌ عاق‌ والدين‌ وقطع‌ كنندة‌ رحم‌، بوي‌ بهشت‌ را احساس‌ نمي‌ كنند!

ابوبصير مي‌ گويد:بعد از شهادت‌ امام‌ جعفرصادق‌(علیه السلام‌‌) ، نزد ام‌ حميده‌ رفتم‌.ديدم‌ او مي‌ گريد.منهم‌ به‌ گريه‌ افتادم‌.

او گفت‌:درهنگام‌ شهادت‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام‌‌)امر عجيبي‌ پيش‌ آمد!امام‌چشمهاي‌ خودرا گشود وگفت‌: هركسيكه‌ بين‌ من‌ واو ،خويشي‌وقرابتي‌ است‌،را نزد من‌ جمع‌ كنيد!

همه‌ جمع‌ شدند.آن‌ جناب ‌نگاهي‌ به‌ آنان‌ انداخت‌ وفرمود :
اِن‌ شفاعتنا لاتنال‌ مستخفاًبالصلوة‌!
يعني‌:
شفاعت‌ ما به‌ كسيكه‌ نماز را سبك‌ بشمارد، نمي‌رسد!

«منتهي‌ الامال‌»
منبع: زندگی الگوهای نورانی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35442662390861652151.jpg

درگاه محبوب
23-09-2011, 17:35
عزاداری امام حسین علیه ‏السلام در محضر امام صادق (علیه السلام)


http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic3/pic6.jpg


شیعه امامیه بسیاری از احادیث و روایات خود، به ویژه در مسائل فقهی، را از امام ششم، جعفر بن محمّد صادق علیه‏السلام ، گرفته و بسیاری از سنّت‏ها و آداب و رسوم شیعه منسوب به ایشان است، تا آنجا که مذهب شیعه امامیه را «مذهب جعفری» می‏نامند. این مسئله مرهون شرایطی بود: سلسله بنی‏امیّه در سراشیبی سقوط قرار داشتند و خاندان عبّاسی هم هنوز قدرت تثبیت‏شده‏ای نداشتند.

امامت امام صادق علیه‏السلام از سال ۱۱۴ تا ۱۴۸ ق طول کشید که دوران نسبتا طولانی ۳۴ ساله را شامل می‏شد. از این مدت، ۱۸ سال در اواخر دوران اموی سپری شد و ۱۶ سال در اوایل دوران خلافت عبّاسی گذشت. امام صادق علیه‏السلام با استفاده از این شرایط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی تلاش وافری نمود و به تدوین و تعمیق فقه و مبانی و سنن شیعی همّت گمارد و شاگردان زیادی در این جهت پرورش داد. روایات زیادی از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیه‏السلام و یارانش توسط این امام نقل شده است که به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود:
از عبداللّه بن سنان روایت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق علیه‏السلام وارد شدم، در حالی‏که جمع زیادی اطراف ایشان را فرا گرفته بودند و ایشان چهره‏ای اندوهناک و غمگین و اشکبار داشت. عرض کردم: یابن رسول اللّه، از چه می‏گریید؟ خداوند دیده شما را نگریاند. فرمود: آیا تو در بی‏خبری به سر می‏بری؟ مگر نمی‏دانی در چنین روزی حسین علیه‏السلام به شهادت رسید؟ گریه به او امان نداد تا سخن بیشتری بگوید و همه مردم به گریه افتادند.[۱]
چنانچه این روایت را درست بدانیم، به اوج خفقان عصر اموی و شدت برخورد آنان با سنّت‏های شیعی و به ویژه عزاداری امام حسین علیه‏السلام پی می‏بریم که حتی یاران نزدیک امامان شیعه را نیز در بی‏خبری نگه می‏داشت که البته جای تأمّل دارد.

زید الشحّام نقل می‏کند که روزی نزد امام صادق علیه‏السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده‏ام که تو درباره حسین علیه‏السلام شعر می‏گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه‏السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان‏که ما گریه کردیم. سپس فرمود: «کسی که برای حسین علیه‏السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می‏کند و گناهانش را می‏آمرزد.»[۲]

محمّد بن سهل می‏گوید: در ایام تشریق[۳] به همراه کمّیت شاعر، خدمت امام جعفر صادق علیه‏السلام رسیدیم. کمّیت به امام عرض کرد: اجازه می‏فرمایید: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان که این ایّام روزهای بزرگی هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت که نزدیک آیند و به اشعار کمّیت گوش دهند. کمّیت اشعاری در رثای امام حسین علیه‏السلام خواند. امام در حق کمیّت دعا کرد و برای او آمرزش طلبید.[۴]

شیخ فخرالدین طریحی در کتاب منتخب روایت کرده است: چون هلال عاشورا پدیدار می‏شد، حضرت صادق علیه‏السلام اندوهناک می‏گردید و بر جدّ بزرگوارش سیدالشهداء علیه‏السلام می‏گریست و مردم از هر جانب به خدمت ایشان می‏آمدند و با او نوحه و ناله می‏نمودند و بر آن حضرت تعزیت می‏دادند و چون از گریه فارغ می‏گشتند، حضرت می‏فرمود: «ای مردم، بدانید که حسین علیه‏السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پیوسته به عزاداران خود نگاه می‏کند و بر نام‏های ایشان و پدرانشان و جایگاهی که در بهشت برای آن‏ها مهیّاست از همه داناتر است.»[۵]

همچنین امام صادق علیه‏السلام از امام حسین علیه‏السلام نقل می‏کند: «اگر زائر و عزادار من بداند که خداوند چه اجری به وی عطا خواهد فرمود، هر آینه شادی او از اندوهش بیشتر خواهد بود و زائر امام حسین علیه‏السلام با اهل خود برنمی‏گردد مگر مسرور، و عزادار من از جای برنخیزد، مگر آنکه جمیع گناهانش آمرزیده می‏گردد و مانند روزی می‏شود که از مادر متولّد شده است.»[۶]
تأکید امام صادق علیه‏السلام به زنده و گواه بودن امام حسین علیه‏السلام ، اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که ویژگی‏های شهید را بیان می‏کند.[۷] این مسئله بیانگر آن است که امام صادق علیه‏السلام تلاش می‏کردند فضای مسمومی را که بنی‏امیّه برای امامان شیعه از جمله امام حسین علیه‏السلام در جامعه ایجاد کرده بودند و آن‏ها را افرادی طاغی و یاغی نسبت به حاکم اسلامی و امیرالمؤمنین می‏دانستند، با برپایی مجالس عزاداری و بیان حقایقی پیرامون شخصیت و قیام امام حسین علیه‏السلام پاک کنند و مسلمانان را به حقایق آگاه سازند و در این‏باره، به قرآن، که مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل می‏شدند.
__________________________________
[۱] شیخ صدوق، امالی، مجلس ۲۷.
[۲] سید شرف‏الدین، فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی علیه‏السلام ، ترجمه علی صحّت، تهران، مرتضوی، ۳۵۱، ص ۶۸.
[۳] روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذی‏حجّه را که حجّاج در سرزمین «منی» بیتوته می‏کنند و حالت اعتکاف دارند، «ایّام تشریق» می‏گویند.
[۴] ابن قولویه، پیشین، باب ۳۲، ص ۱۱۲.
[۵] فخرالدین طریحی، پیشین، ج ۲، ص ۴۸۳.
[۶] همان.
[۷] برای مثال، آیه «ولا تحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللّهِ امواتا بَل احیاء عندَ ربِّهم یُرزقون.» (بقره: ۱۵۵)
_______________

درگاه محبوب
23-09-2011, 17:48
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic18.jpg



حلم و نرمخوئى امام صادق (ع)

امام از اشخاص دور و نزديك بدى مى ديد؛ اما با چشم پوشى و گذشت ، و احياناً با احسان و نیكویى با آنان برخورد مى فرمود.

و اينك فصل كوتاهى از آن بزرگي ها:

گاهى امام مى شنيد كه يكى از خويشاوندان نزديكش او را به بدى ياد كرده و وى را ناسزا گفته است . امام فوراً آماده نماز مى شد و پس از نماز، دعائى طولانى مى خواند و با اصرار از پروردگار خويش مى خواست كه آن شخص را در برابر عمل ناروايش موأخذه نكند و او را به سبب ستمى كه در حق امام روا داشته است، گرفتار نسازد.
آرى، امام از حق شخصى خويش مى گذشت و آن مردى را كه به وى ظلم نموده و در حقش جنايت كرده بود، مى‏بخشيد.1

امام درباره ارحام و خويشاوندانش پا را فراتر مى گذاشت و مى فرمود: خداوند مى داند كه من گردن خويش را براى خدمت به خويشاوندانم خم كرده‏ام و من به اهل بيت و ارحامم پيش از آنكه از من بى نياز شوند احسان و صله مى‏كنم.2

براستى كه حوادث روزگار همچون سنگ محك هستند كه بدان وسيله ارزش مردان معلوم و درون اشخاص آشكار مى شود و از اين راه انسان به تفاوتى كه ميان امام و خويشاوندانش بوده است، پى مى برد. آنان در حق امام جفا مى‏كردند، بلكه گاهى جسارت نموده و دشنام و ناسزا مى‏گفتند و احياناً با خنجر به طرف امام حمله‏ور شده و قصد قتل آن حضرت را داشتند و آنان در اين كار يعنى حمله، جفا و دشنام گوئى هيچ عذرى نداشتند.

امام صادق (ع) عكس رفتار آنان را مى كرد. آنان از امام مى بريدند ، ولى امام با ايشان پيوند و ارتباط برقرار مى‏كرد.آنان جفا و بدى مى‏كردند، ليكن امام نيكى و احسان مى‏كرد . آنان با خشونت و تندى با امام برخورد مى‏كردند، اما امام با عطوفت و مهربانى با ايشان روبرو مى‏شد.

مهربانى و دلسوزى امام براى كسانش آنقدر بود كه به هنگامى كه منصور دوانيقى، بنى حسن را گرفتار ساخت امام آنچنان دچار غم و اندوه شد كه از شدت ناراحتى به گريه افتاد و حالش بد شد، و روزى كه منصور شيوخ و پيرمردان بنى حسن را ازمدينه به كوفه منتقل كرد، در عين حاليكه آنان در روز بيعت گيرى براى محمد در «ابواء» به امام بد گفته بودند، اما امام از كثرت اندوه براى گرفتارى آنان چند روز تب كرد و افتاد.

حتى محمد و پدرش عبدالله بر اين پندار كه يگانه مانع بر سر راه بيعت براى محمد، وجود امام صادق (ع) است به او بد مى‏گفتند و روزى كه محمد خود را در مدينه آشكار كرد و كس فرستاد كه امام هم با او بيعت كند و امام از بيعت با محمد خوددارى كرد، او شروع به درشت گويى و بدرفتارى نمود.

و چقدر امام از دست بنى‏عباس وكارگزارانشان دلى پر داشت؛ ليكن عوض انتقام جويى ، براى آنها دعا مى كرد و آن را برنده‏ترين سلاح مى دانست .

اين رفتار نرم و ملاطفت آميز امام منحصر به بنى اعمام و خويشاوندانش نبود، بلكه او با ديگر مردم و حتى خادمان و غلامانش نيز اينگونه رفتار مى‏فرمود.

روزى يكى از خدمتكارانش را براى انجام كارى به جائى فرستاد و چون دير كرد، امام به دنبال او از خانه خارج شد. او را ديد كه در كنار ديوارى خوابيده است . امام بر بالين وى نشست و بوسيله بادبزن او را نوازش فرمود تا بيدار شد. پس از بيدار شدن غلام ، امام تنها چيزى كه به او گفت ، اين بود: چه شده همه شب و روز را مى‏خوابى؟ شب مال تو است ، اما روزهايت مال ماست . 3

روزى ديگر يكى از غلامانش را كه لكنت زبان داشت براب انجام كارى فرستاد. غلام برگشت و امام پرسيد: چطور شد؟ اما او زبانش مى گرفت و نمى توانست پاسخ درست و قابل فهم بگويد و چندين بار اين وضع تكرار شد؛ ولى زبان غلام باز نمى شد و نمى توانست جواب قابل فهم بدهد. امام به جاى اينكه به خشم آيد، نگاهى به او انداخت و فرمود: اگر لكنت زبان دارى ، نفهم و كودن كه نيستى.
سپس فرمود: حيا، عفت و گرفتن زبان - نه نفهمى و كودنى - ازآثار ايمان است و فحاشى و بد دهنى و زبان درازى از نتايج نفاق . 4

امام صادق (ع) ، خانواده خود را از رفتن به پشت بام نهى فرموده بود . روزى وارد خانه شد، ديد يكى از كنيزان كه دايه يكى از اطفال هم بود، بچه در بغل از نردبان بالا مى‏رود. تا چشم كنيز بر امام افتاد وحشت كرد و لرزه بر اندامش افتاد . اتفاقاً بچه از بغل او بر زمين افتاد و در جا جان سپرد.

امام با رخسار رنگ پريده از خانه بيرون آمد و وقتى علت اضطراب و رنگپريدگى را پرسيدند، پاسخ فرمود: مرگ بچه باعث اضطراب و نگرانى و ناراحتى من نشد، بلكه رنگباختگى و اضطراب من به سبب رعب و وحشت و ترسى است كه آن كنيز از من به دل دارد.
امام براى جبران اين معنى آن كنيز را در راه خدا آزاد ساخت و دوباره به او فرمود : ناراحت مباش! تو تقصير نداشته‏اى . 5

اين بود نرمخوئى و بزرگوارى امام صادق (ع) در رابطه با خويشاوندان ، بنى اعمام و خدمه و اهل بيتش .

امام با مردمان ديگر نيز رفتارى اينگونه داشته است . روزى يكى از حاجيان و زائران بيت خدا كه در مدينه بسر مى‏برد، در جائى خوابش برد. وقتى بيدار شد، پنداشت كه هميان و كيسه زر او را دزديده‏اند پس براه افتاد و امام صادق (ع) را ديد كه نماز مى‏گزارد، ولى نشناخت كه او امام صادق است و با امام درآويخت كه هميان و كيسه پول مرا تو برداشته‏اى!
امام كه وضع را چنين ديد، پرسيد : چقدر پول در كيسه داشتى؟
مرد پاسخ داد : هزار دينار توى هميان داشتم.

امام او را همراه خود به خانه برد و هزار دينار طلا وزن كرد و به او تحويل داد . آن مرد به خانه برگشت و از قضا كيسه پول هم پيدا شد. مرد نزد امام آمد و پوزش خواست و پول را هم پيش امام نهاد. اما امام از پس گرفتن پول خوددارى فرمود وگفت : چيزى كه از دست ما بيرون رود، دوباره نبايد به دست ما برگردد.
مرد از اطرافيان پرسيد كه اين شخصيت كيست ؟

پاسخ شنيد كه او جعفر بن محمد عليهما السلام است و پس از آنكه امام را شناخت ، گفت : حقاً كه شخصى چون جعفر صادق (ع) رفتارى اينگونه بايد داشته باشد. 6

امام صادق (ع) حتى با سرسخت‏ترين دشمنان خود نيز رفتارى ملاطفت آميز داشته است .

هنگامى كه منصور امام را پس از جلب به حيره، مرخص كرد، امام در همان ساعت راه افتاد و اول شب به محلى رسيد به نام «سالحين» . 7 در اينجا يكى از مأموران منصور راه را بر امام گرفت و مانع از حركت آن حضرت شد و هر چه امام اصرار بر رفع مانع مى‏كرد، او امتناع و خوددارى مى‏نمود.

از اصحاب امام و از موالى و خدمتكاران او ، مرازم و مصادف همراه امام بودند مصادف به امام عرض كرد : قربانت گردم! اين سگى است كه به فكر آزار شماست و من بيم آن دارم كه او شما را دوباره نزد ابوجعفر منصور ببرد و آنوقت من نمى‏دانم چه پيش خواهد آمد؟ اگر اجازه دهيد من و مرازم سر او را مى‏بريم و آن را به جوى مى‏اندازيم.
امام فرمود: اى مصادف ، دست نگاه دار!

سپس آنقدر از آن مأمور خواهش كرد، تا او رام شد و پس از آنكه پاسى از شب گذشته بود، به امام اجازه حركت داد.
امام فرمود: اى مرازم! اين بهتر بود يا آنچه شما مى‏گفتيد؟
مرازم عرض كرد: قربانت گردم! آنچه شما كرديد ، بهتر است .
سپس امام فرمود: گاهى يك گرفتارى و ذلت كوچك انسان را به گرفتارى و ذلت بزرگترى مى‏اندازد. 8

به نظر نگارنده مقصود امام از ذلت و گرفتارى بزرگ، قتل و غرض از ذلت و گرفتارى كوچك ، خواهش و تمنا بوده است .و اين است برخى از رفتارهاى ملاطفت آميز امام و نرمخوئى او كه بدان وسيله تجاوزات و تعدياتى را كه به وى مى‏شده، چاره سازى مى‏كرده است .

خادم کریمه اهل بیت
23-09-2011, 19:29
هر کس جعفر بن محمّدعلیهما السلام را به کار و کوشش متصف ساخته این‏ ویژگى را با صفت زهد و طاعت وى مقرون کرده است. اینک برخى ازسخنانى را که در این باره از شخصیتهاى مختلف نقل شده است، بیان‏ مى‏ کنیم:


http://www.sibtayn.com/ar/images/stories/baqer/akhbar-user/ahlbeyt/e.sadeq/e.sadeq00.jpg

مالک، پیشواى مذهب مالکى مى‏ گوید: "جعفر از یکى از این سه‏ خصلت خارج نبود: یا نماز مى‏خواند یا روزه مى‏داشت و یا قرآن تلاوت‏ مى‏ کرد".(۱)
و نیز گفته است:
"هیچ چشم و هیچ گوشى ندید و نشنید و بر قلبى خطور نکرد که ‏انسانى از نظر علم و عبادت و پرهیزکارى برتر از جعفر بن محمّد الصادق‏(علیه السلام) باشد".(۲)
ابو الفتح اربلى وزیر گوید:
"جعفر بن محمّد، نفس شریف خود را وقف عبادت کرده و آن را بر طاعت و زهد واداشته بود و خود را به دعا و تهجد و نماز و تعبد مشغول ‏ساخته بود".
یکى از معاصران آن‏ حضرت روایت مى‏ کند که ابو عبداللَّه الصادق را در مسجد النبى(‏صلى الله علیه و آله) به حال سجده دیدم. نشستم و چون دیدم سجده ‏آن ‏حضرت به درازا انجامید با خودم گفتم که تا وقتى امام در سجده است ‏به گفتن تسبیح مشغول شوم. به گفتن ذکر سبحان ربى و بحمده استغفر ربى ‏و اتوب الیه پرداختم. سیصد و شصت و چند بار این ذکر را گفته بودم که ‏امام سر از سجده برداشت.(۳)
اوجبّه خشن و کوتاهى از پشم دربرمى‏کرد و
امام صادق(علیه السلام) پیراهن خشن و کوتاهى از پشم در برمى‏کرد و حلّه‏اى بر روى جامه‏اش‏ مى‏ پوشید و مى‏ فرمود: ما جبّه پشمین را براى خدا مى‏ پوشیم و حلّه را براى شما مردم .
حلّه‏اى بر روى جامه‏اش‏ مى‏پوشید و مى‏فرمود: ما جبّه پشمین را براى خدا مى‏ پوشیم و حلّه را براى شما.(۴)
آن‏ حضرت را مى‏دیدند که پیراهنى درشت بافت و خشن در زیر جامه‏اش به‏ تن کرده و روى آن جبّه‏اى پشمین پوشیده و روى آن هم‏ پیراهنى درشت بافت دربرکرده است.
به میهمانانش گوشت مى‏خورانید و خود گوشتها را با دست خویش‏ پاک مى‏ کرد، امّا خوراک خودش سرکه و زیتون بود و مى‏ فرمود: این‏ خوراک ماست، خوراک پیامبران.(۵)
________________________________________
پی‎نوشت‎ها:
۱ و ۲- تهذیب التهذیب، ج‏۲، ص‏۱۰۵.
۳- اعیان الشیعه، ج‏۴، ص ‏۱۳۸ .
۴- الامام الصادق، علّامه مظّفر، ج‏۱، ص‏۲۷۰ .
۵- همان .
برگرفته از کتاب هدایتگران راه نور، زندگانى امام جعفر صادق(‏علیه‎السلام)، نوشته آیه الله حاج سید محمد تقى مدرسى، ترجمه محمدصادق شریعت .

نرگس منتظر
23-09-2011, 20:19
http://img.tebyan.net/big/1390/06/18319242006611177172107271656125313988241.gif


http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifمقتل الصادقhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif




سید بن طاووس (ره) در کتاب شریف «مهج الدعوات» فصل «ادعیه امام صادق علیه السلام » چنین مى‏نویسد: منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده است؛ گاهى در مدینه و در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد ، و در همه این جریانات تصمیم بر قتل امام داشت و در تمام این جریانات با امام بدرفتارى کرده و با وى سخن ناروا گفته است.
در اینجا یکی از این وقایع تأسف برانگیز را از کتاب شریف «منتهی الآمال» اثر مرحوم شیخ عباس قمی (ره) نقل می کنیم.


روزى منصور در قصر خود نشست و هر روز كه در آن قـصـر شـوم مى نشست آن روز را «روز ذبح» مى گفتند؛ زیرا كه نمى نشست در آن عـمـارت مـگـر براى قتل و سیاست.
و در آن ایام حضرت صادق علیه السلام را از مـدیـنه طلبیده بود و آن حضرت داخل شده بود. چون شب شد و مقداری از شب گذشت ربیع را طـلبـیـد و گـفت: ... بـرو و جـعـفـر بن محمّد را در هر حالتى كه یافتی بیاور و نگذار كه هیئت و حالت خود را تغییر دهد. ربیع گفت: بیرون آمدم و گفتم «اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راَجِعُونَ» هلاك شدم ؛ زیرا كه اگـر آن حـضـرت را در ایـن وقـت بـه نزد منصور بیاورم با این شدت و غضبى كه او دارد البته آن حضرت را هلاك مى كند و آخرت از دستم مى رود و اگر نیاورم مرا مى كشد و نسل مرا بر مى اندازد و مالهاى مرا مى گیرد، پس مردد شدم میان دنیا و آخرت و نفسم بـه دنـیـا مـایـل شد و دنیا را بر آخرت اختیار كردم.

محمّد پسر ربیع گفت كه چون پدرم بـه خـانـه آمـد مـرا طـلبـیـد و مـن از هـمـه پـسـرهـاى او سـنـگـیـن دل تـر بـودم پس گفت برو به نزد جعفر بن محمّد و از دیوار خانه او بالا برو و بى خبر بـه سـراى او داخـل شـو، بـه هـر حـالى كـه او را یـافتى بـیـاور. پـس آخـر شـب بـه مـنـزل آن حـضـرت رسـیـدم و نـردبـانـى گـذاشـتـم و به خانه او بى خبر درآمدم دیدم كه پـیـراهـنـى پـوشـیـده و دسـتـمـالى بـر كـمـر بـسـتـه و مـشـغـول نـمـاز اسـت، چـون از نـمـاز فـارغ شد گفتم بیا كه خلیفه تو را مى طلبد، فرمود: بـگذار كه دعا بخوانم و جامه بپوشم ، گفتم نمى گذارم فرمود كه بگذار بروم و غسلى بكنم و مهیاى مرگ گردم، گفتم اجازه ندارم و نمى گذارم، پس آن مرد پیر ضعیف را كه بیشتر از هـفـتـاد سـال از عـمـرش گـذشته بود با یك پیراهن و سر و پاى برهنه از خانه بیرون آوردم، چون پاره اى راه آمد ضعف بر او غالب شد و من رحم كردم بر او و بر اسب خـود سـوار كـردم و چـون به در قصر خلیفه رسیدم شنیدم كه با پدرم مى گفت: واى بر تو اى ربیع ! دیر كرد و نیامد.
پس ربیع بیرون آمد و چون نظرش بر امام علیه السلام افـتـاد و او را با این حالت مشاهده كرد گریست! زیرا ربیع اخلاص زیادی خدمت حضرت داشت و آن بزرگوار را امام زمان مى دانست.
حضرت فرمود: كه اى ربیع! مى دانم كه تو به جانب ما میل دارى این قدر مهلت بده كه دو ركعت نماز به جا بیاورم و بـا پـروردگـار خـود مـنـاجـات نـمـایم، ربیع گفت: آنچه خواهى بكن، پس دو ركعت نـمـاز كـرد و زمـانی طولانی را بـا دانـاى راز عرض نیاز كرد و چون فارغ شد ربیع دست آن حضرت را گرفت و داخل ایوان برد، پس در میان ایوان نیز دعایى خواند،





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg

نرگس منتظر
23-09-2011, 20:21
http://img.tebyan.net/big/1387/07/5613923638322319024177241191180113218255.jpg


و چون امام عصر را بـه درون قصر برد و نگاه منصور بر آن حضرت افتاد از روى خشم گفت : اى جعفر! تـو تـرك نـمـى كـنـى حـسـد و سرکشی خود را بر بنی عباس و هر چند سعى مى كنى در خـرابـى حکومت ایـشـان فـایـده نـمـى بـخشد، حضرت فرمود: به خدا سوگند! اینها كه مى گـویـى هـیـچ یك را نكرده ام ، و تو مى دانى كه من در زمان بنى امیه كه دشمن ترین خلق خـدا بـودنـد بـراى مـا و شـمـا، بـه آن آزارهـا كـه از ایـشـان بـر مـا و اهل بیت ما رسید چنین اراده ای نكردم و از من به ایشان بدى نرسید و نسبت به شما نیز این چنین اراده نکرده ام ... ، پس منصور ساعتى سر در زیـر افكند و در آن وقت بر بالشى تكیه كرده بود، او همیشه در زیر تخت خـود شمشیر مى گذاشت ، سپس گفت: دروغ مى گویى و دست در زیر تخت كـرد و نـامـه هـاى بـسیار بیرون آورد و به نزدیك آن حضرت انداخت و گفت: این نامه هاى تـو اسـت كـه بـه اهل خراسان نوشته اى كه بیعت مرا بشكنند و با تو بیعت كنند، حضرت فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد كه اینها به من افترا است و من اینها را ننوشته ام و چنین اراده ای نـكـرده ام ...، ناگهان منصور شمشیر را به قدری از غلاف بیرون كشید، ربیع گفت: چون دیـدم كـه منصور دست به شمشیر برده است بر خود لرزیدم و یقین كردم كه آن حضرت را شـهـیـد خـواهـد كـرد، ولی ‍ شـمشیر را در غلاف كرد و گفت : شرم ندارى كه در این سن مى خـواهـى فتنه به پا كنى كه خونها ریخته شود؟
حضرت فرمود: نه به خدا سوگند كه ایـن نـامـه هـا را مـن نـنـوشـته ام و خط و مهر من در اینها نیست و بر من افترا بسته اند . پس منصور باز آتش غضبش مشتعل گردید و شمشیر را تمام از غلاف كشید، در حالی که آن حضرت نزد او ایستاده بود و مترصد شهادت بود ولی ناگهان منصور بار دیگر شـمشیر را در غلاف كرد و ساعتی سر به زیر افكند و سر برداشت و گفت: راست می گویی، سپس آن حضرت را نزدیك خود طلبید و بر کنار خود نشاند و پس از اکرام بسیار ایشان را راهی منزل نمود.
ربـیـع گـفـت كـه مـن شـاد بـیـرون آمـدم و مـتـعـجـب بـودم از آنـچـه مـنـصـور اول در بـاب حـضـرت اراده داشـت و آنـچـه آخـر بـه عـمـل آورد، چـون بـه صـحـن قـصـر رسـیـدم گـفـتـم: یـابـن رسـول اللّه! مـن مـتـعـجـبـم از آنـچـه او اول بـراى شـمـا در خـاطـر داشـت و آنـچـه آخـر در حـق شـمـا بـه عمل آورد ....،و هر چه منصور اظهار خشم مـى نـمود هیچ اثر ترس و اضطرابی در شما مشاهده نمى كردم ، حـضـرت فـرمـود: كـسـى كـه جـلالت و عـظـمـت خـداونـد ذوالجلال در دل او جلوه گر شده است ابهت و شوكت مخلوق در نظر او مى نماید، و كسى كه از خدا مى ترسد از بندگان پروا ندارد.
.... ربـیـع گـفـت به نزد خلیفه برگشتم و هنگامی که خلوت شد سبب آن رفتار عجیب را از منصور پرسیدم. گفت: اى ربیع ! در وقتى كه او را طلبیدم بر قتل او مصرّ بودم و بر آنكه از او عذرى قبول نكنم زیرا بودن او برای من، هر چند قیام به شمشیر نكند، گرانتر است از آنها كه قیام مى كنند؛ زیرا كه مى دانم او و پـدران او را مـردم امـام مـى دانـنـد و ایـشان را واجب الاطاعه مى شمارند و از همه خلق، عـالمـتـر و زاهـدتـر و خـوش اخـلاق تـرنـد و در زمـان بـنـى امـیـه مـن بـر احـوال ایـشـان مـطـلع بـودم ، هنگامی که در مـرتـبـه اول قـصـد قتل او كردم و شمشیر را مقداری از غلاف بیرون كشیدم دیدم كه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله براى من متمثّل شد و میان من و او قرار گرفت و دستهایش را گشوده بود و آستینهاى خود را بالا زده بـود و رویش را تـرش كـرده بـود و از روى خـشم به سوى من نظر مى كرد من به آن سـبـب شـمـشـیـر را در غـلاف كردم.

در مـرتـبـه دوم دیـدم كـه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بار دیگر نـزد مـن مـتـمـثـّل شـد، نـزدیـكـتـر از اول و خـشـمـش بسیار بـود و چـنـان بـر مـن حـمـله كـرد كـه اگـر مـن قـصـد قـتـل جـعـفـر مـى كردم او قصد قتل من مى كرد....، به این جهت از آن اراده برگشتم و او را اكرام كردم. ایشان فرزندان فاطمه اند و به حق ایشان جاهل نمى باشد مگر كسى كه بهره از دین نـداشـتـه بـاشـد.




همچنین از «مشكاة الانوار» نـقـل شـده است كه در آخرین لحظات عمر مبارک امام صادق علیه السلام یکی از اصحاب ایشان خدمت آن حضرت رسید، ولی آن حضرت را به سبب زهری که منصور دوانیقی به ایشان خورانیده بود، چندان لاغر و باریك دید كه گویا هیچ چیز از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش. پس آن مرد به گریه درآمد. حضرت فرمود: براى چه گریه مى كنى؟
گـفـت: گـریـه نـكـنم با آنكه شما را به این حال مى بینم ؟ فرمود: چنین مكن ، همانا مؤمن چـنـان است كه هرچه عارض او شود خیر او است، اگر بریده شود اعضاى او براى او خیر است و اگر مشرق و مغرب را مالك شود براى او خیر است ... امام موسى كاظم علیه السلام پدرش را پس از شهادت در میان دو تكه پارچه سفید كه لباس احرام او بود به اضافه پیراهن و دستارى كه یادگار جدش حضرت على بن الحسین علیه السلام بود، پیچید و در قبرستان بقیع در كنار اجداد طاهرینش به خاك سپرد؛ امام كاظم علیه السلام ضمناً دستور داد، چراغ اطاقى را كه پدرش در آن مى زیست همچنان روشن نگاه دارند و این چراغ تا زمانی که امام كاظم در مدینه بود، همه شب روشن بود تا اینكه او به عراق احضار شد.


ابوالفضل صالح صدر


بخش عترت و سیره تبیان






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg

نرگس منتظر
23-09-2011, 20:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14162701358216412443.gif

مرثیه مجسم



http://img.tebyan.net/big/1390/06/4016613917262551260125111240137952274944.gif


بغضِ غریبی گلوی عالم را می فشارد و سنگینی داغی جان‌سوز بر قلب زمین زخم میزند. ملائک، کوچه پس کوچه های مدینه را در پیِ مرد بی نظیری میگردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛ اما چه سود که اینک خوشه های زهرآگینِ کینه منصور، ‌قلب سپیدش را هزارپاره کرده است.
به ستاره ها بگویید دیگر ماه صادقانه شان طلوع نخواهد کرد!
شب های تیره عراق آرام بگیرند که دیگر مأمورین سیاهدلِ عباسی، از دیوارهای خانه ولایت بالا نمی روند و جانشینِ خدا را از سجاده نماز، با سروپای برهنه به دربارِ جور نمی برند!
امشب کوچه های مدینه داغدارند و بقیع، چشم‌انتظار آخرین مسافر خویش است. بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛ بقیع، مزار بی چراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت هزار و اندی ساله است. در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است...

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر

بخش عترت و سیره تبیان




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

نرگس منتظر
23-09-2011, 20:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47207352728232071661.png




به یاد بحر حقایق، حضرت صادق علیه السلام

زبان رسای اسلام بود و مبین شریعت مصطفی (ص).
با سخنانی حکیمانه، منطقی استوار، علمی سرشار، برگزیده روزگاربه شمار می‏آمد و... بنده شایسته پروردگار.
در سالهای سیاهی که ابرهای سلطه امویان، آسمان جهان اسلام راتاریک کرده بود و در سالهایی تیره‏تر، که حکومت عباسیان،مسلمانان را به تیرگی نشانده بود.
او خورشید مدینه دین و دانش بود.
در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحی که خورشید وجودش از افق مکتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.
او آبیاری نهال حق کرد تا این بذر ایمان پاگرفت و در افق‏اندیشه‏ها تابان شد.
دین به نام او زنده گشت.
درخت علم، در بوستان کلامش رویید و به برگ و بارنشست.
گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد.

کتاب فقه، با «الفبای صادقی‏» نگاشته گشت.

وقتی چشمه فضل و فقه و علم و کمال او می‏جوشید، حسودان و عنودان ‏زبان به طعن می‏گشودند و تیغ دشمنی بر می‏کشیدند و پای خصومت پیش ‏می‏گذاشتند.
ولی... کدام دانشور را می‏توان شناخت و نام برد که از گنج دانش ‏حضرت صادق(ع) بهره نبرده باشد؟
و کدام معلم را می‏توان یافت که به اندازه او، تربیت ‏یافته درمکتب عترت داشته باشد؟
حوزه‏های علمیه، نقش شاگردی او را به سر درهای خویش نوشته‏اند.
فقیهان دین مدار، خوشه چین حدیث و حکمت صادقی‏اند.
آن چهار هزار گوش حکمت نیوش، که از زبان این حجت‏ خدا حدیث‏ می‏شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم که به گفتن و نوشتن و ثبت‏و نشر حقایق دین از زبان او می‏پرداختند، هرکدام منشوری بودندکه آن نورهای تابان را در رواق اندیشه‏های بشری می‏تاباندند و آن‏ معارف ناب و والا را از عرش بلند «علم لدنی‏» حضرتش، بر فرش ‏کتابها و دفترها فرود می‏آوردند.
خوشا به حال آن چهار هزار حکمت‏آموز محضرش!
آنان، همچون نسیمی خوشبوی، از کوی معارف او گذشته، در پهنه ‏قلمرو اسلام، جوهره دین را پخش می‏کردند و «قال الصادق‏» گویان،کام تشنگان معرفت را عطر آگین می‏ساختند.
عصری بود که بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالبهای مختلف به‏ تحریف چهره آیین محمدی(ص) می‏پرداختند.
امام صادق(ص) بود که خورشید گون می‏تابید و خرافات و تحریفات را می‏زدود.

درود بر سلسله نورانی راویان احادیث،
آنان که حلقه‏ای از «تعبد» و «اطاعت‏» برگردن داشتند و برگرد«آل الله‏»، پروانه وار می‏چرخیدند و خوشه چین محضر آن انوار تابناک می‏شدند، تا جهان در ظلمت نماند و بشریت از این کوثر ناب ‏و زلال، محروم نباشد.
ابان بن تغلب‏ها، هشام‏ها، مؤمن طاق‏ها، جمیل بن دراج‏ها، ابوبصیرها، زراره‏ها، سماعه‏ها، عمارساباطی‏ها، جابربن حیان‏ها، مفضل‏ها، صفوان‏ها و... صدها ستاره فروزان، هریک در فروغ گستری‏مکتب امام صادق(ع)، نقشی عظیم داشتند و حاملان و وارثان وراویان و ناشران آن علوم بودند.


سیراب شدگانی بودند از این زمزم جوشان!
باده نوشانی بودند از این ساغر کوثر گون!


آنان، کام دل را با حلاوت «مکتب عترت‏» آشنا ساخته بودند و ازپیشوایان دین، بویژه از صادق آل محمد، نه تنها علم، که عمل هم‏ می‏آموختند و نه تنها دانش، که عصاره دین را از زبان او می‏گرفتند.
امروز، بام و در کشورما، «صادقیه‏» است.
اینک، در کشور امام صادق(ع)، فرهنگ اهل‏بیت علیهم السلام ، ساری‏ و جاری است.

امروز، هرجا که شیعه ‏ای است، جعفری است.
و هرجا که حوزه‏ای است، صادقی است!...


جواد محدثی، مجله کوثر، شماره 40، بااندکی تصرف



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47207352728232071661.png

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2011, 21:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83528067049200156649.jpg

اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند
و حُزنی غم ‏انگیز، افلاک را می ‏آشوبد.
آسمان سیاه‏پوش می‏شود
و فوج فوج، فرشته ‏های عزدار،

در نقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند!
و بقیع، با دیده گریان،
انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

در کوچه‎کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد!
از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد!

سینه‏ ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند
و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند!
چشم‏ها به خون می‏نشینند
و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند!

شاید بلایی بزرگ نازل شده؟
شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟

شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟
یا عرش ترک برداشته،
که اینگونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.

بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها،
ای نهان‎خانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنی‏ ها بگو!
از دردهای نهانت بگو!
امشب میزبان کدام عزیزی؟

امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-09-2011, 04:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif



لحظاتي چند در مکتب صادق آل طاها به ادب زانو بزنيم و بياموزيم






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif





امام صادق عليه السلام فرمودند:

ان من اعظم الناس حسره يوم القيامه،

من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره.

پشيمان ترين شخص در روز قيامت، كسى است كه براى مردم

از عدالت سخن بگويد، اما خودش به ديگران عدالت روا ندارد

(وسائل الشيعه،ج15،ص295)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif



امام صادق عليه السلام فرمودند:

ما عذب الله امه الا عنداستهانتهم بحقوق فقرإ اخوانهم

خداوند امتى را عذاب نخواهد كرد، مگر در وقتى كه نسبت

به حقوق برادران نيازمند خود سستى نمايند

(مستدرک ،ج 12، ص413)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45569651027316158412.gif

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:14
سخنان امام صادق (علیه السلام)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

امام صادق علیه السلام:
«اَدنی لِلعُقوقِ اُفٍّ وَلَو عَلِمَ اللّهُ شَیئاً هُوَ اَهوَنُ مِنه لَنَهی عَنهُ کَما قالَ تَعالی: وَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ و...»
(اصول کافی، ج ۳، ص ۳۴۹ و ارشاد، ص ۱۷۹)
پائین درجه عقوق والدین «اف» (آه، آه) گفتن است و اگر خدا کلمه‏ای پائین‏تر از این می‏دانست بیان می‏داشت. خدا فرموده است به پدر و مادر اف نگوئید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif
امام صادق علیه السلام:
«یَأتی یَومَ القِیامَهِ شَی‏ء مِثلُ الکُبَّهِ فَیُدفَعُ فی ظَهر المُؤمِنِ فَیُدخِلُهُ الجَنَّه فَیُقالُ: هذا البِّرُ.»
(اصول کافی، ج ۲،ص ۱۵۸)
روز قیامت چیزی شبیه توپ (گلوله‏ای از پنبه) به پشت شخص می‏خورد و او را به بهشت می‏کشاند، گفته می‏شود این عمل صالح اوست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif
امام صادق علیه السلام:
«اَفضَلُ ما یُتَقَرَّبُ بِهِ العَبدُ اِلی اللّهِ بَعدَ المَعرِفَه الصَلاه وَ بِرُّ الوالِدَین....»
(تحف العقول، ص ۲۸۱)
بهترین کاری که بنده خدا را به خدا نزدیک می‏گرداند پس از شناختن خدا نماز و نیکی به پدر و مادر است
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif
امام صادق علیه السلام:
«عَن الرَّسُولِ(ص) اِیّاکُم وَ عُقُوقُ الوالِدَین فَاِنَّ ریح الجَنَّهِ یُوجَدُ مِن مَسیرَهِ اَلفَ سَنَهٍ وَلایَجِدُها عاقّ وَ لا قاطِع الرَّحِم»
(ارشاد القلوب، ص ۱۷۹ و اخلاق شبر، ص ۱۱۷)
از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: از ناراضی ساختن پدر و مادر، پرهیز کنید زیرا بوی بهشت تا هزار سال می‏رود و عاق والدین و قاطع رحم آن را درک نمی‏کند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif
امام صادق علیه السلام:
«بِرُّ الوالِدَینِ مِن حُسنِ مَعرِفَهِ العَبدِ بِاللّهِ اِذلا عِبادَه اَسرَعُ بُلُوغاً لِصاحِبِها اِلی رِضاءِ اللّهِ مِن بِرِّالوالِدَین لِوَجهِ اللّهِ تَعالی.»
(مصباح الشریعه، ص ۷۰)
نیکی به پدر و مادر از بهترین معرفت بنده نسبت به خداست، زیرا هیچ عبادتی سودش از نیکی به پدر و مادر بخاطر خدا زودتر به صاحبش نمی‏رسد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47207352728232071661.png


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

چون امام صادق (علیه السلام) به شهادت رسید و به سوى قبرستان بقیع برده شد، ابو هریره عجلى این ابیات را سرود:




اقول و قدر احوا به یحملونه ***على کاهل من حاملیه و عاتق

(مى ‏گویم و حال آنکه او را مى ‏بردند بر دوشهاى کسانى که او را گرفته بودند.)




ا تدرون ماذا تحملون الى الثرى!***ثبیرا ثوى من راس علیاء شاهق
(آیا مى ‏دانید چه چیزى را به سوى خاک مى ‏برید!)



غداه حثا الحاثون فوق ضریحه ***ترابا و اولى کان فوق المفارق
(صبحگاهى خاک پاشندگان بر بالاى ضریحش خاک ریزند حالى که و بهتر آن است که خاک بر سر ریزند.)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06701295457658026290.png
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

شیخ کلینى و دیگران از ابو ایوب جوزى نقل مى‏ کنند که گفت: ابو جعفر منصور شبانه به سراغ من فرستاد. پس نزد او رفتم.
منصور بر صندلى نشسته و روبه‏رویش شمعى قرار داشت و در دستش نامه‏اى بود. چون به او سلام گفتم نامه را به سویم افکند در حالى که مى ‏گریست گفت: این نامه محمد بن سلیمان، والى مدینه، است که در آن ما را خبر داده که جعفر بن محمد به‏درود حیات گفته است.
آنگاه سه مرتبه گفت: «انا لله و انا الیه راجعون‏». دیگر مانند جعفر کجاست؟آنگاه به من گفت: بنویس.
من در جاى کتابت نشستم منصور گفت: بنویس اگر جعفر به کسى بعد از خود وصیت کرد او را پیش آر و گردنش را به شمشیر بزن.
در پاسخ او نوشتند: جعفر بن محمد به پنج نفر وصیت کرده است: ابو جعفر منصور، محمد بن سلیمان، عبد الله و موسى از فرزندانش و حمیده. منصور با دیدن نام این افراد گفت: هیچ راهى براى کشتن اینها وجود ندارد.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90165265906274950226.jpg
ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن کثیر رقى، نقل کرده است که گفت: یکى از اعراب نزد ابو حمزه ثمالى آمد.
ابو حمزه از او پرسید: چه خبرى دارد؟گفت: جعفر صادق (علیه السلام) از دنیا رفت. ابو حمزه فریاد بلندى کشید و بى‏هوش افتاد.
چون به حال آمد پرسید: آیا به کسى وصیت کرده است؟پاسخ داد: آرى به عبد الله و موسى، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصیت کرده است.
پس ابو حمزه خندید و گفت: سپاس خدایى را که ما را به هدایت رهنمون شد و بیان کرد براى ما از کبیر و راهنمایى کرد ما را بر صغیر و امرى عظیم را پوشیده داشت.
چون از منظور وى پرسش کردند گفت: مقصود بیان کرد عیوب کبیر (بزرگ) را و بر صغیر (کوچک) دلالت کرد و صغیر (موسى) را به اوصیا اضافه کرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصیت‏ به منصور نهان داشت‏ براى آنکه اگر منصور از وصى پرسش کند به او گفته مى‏شود وصى امام، تو هستى. عبد الله، اگر چه بزرگ‏ترین فرزند امام صادق (علیه السلام) بود، اما عیبى جسمانى داشت او افطح بود حال آنکه امام نباید نقصى و عیبى داشته باشد.
معذلک وى نسبت ‏به احکام دین هم آگاهى نداشت.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14825976900375304770.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:37
یکی دیگر از مهمترین انتظارات امام صادق(علیه‎السلام) از شیعیانش این است که از نظر رفتار، به دنبال انجام کارهای نیک و شایسته باشند و از نظر اخلاقی برخوردار از اوصاف نیک و پسندیده، و قرین اخلاق زیبای اسلامی باشند. حضرت بر این انتظار سخت پای فشرده و با بیان‎های مختلفی آن را ابراز فرموده است، در یک جا می‎فرماید:



http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/baqer/icon/icon-baqi/baqi03.jpg



«شیعتنا اهل الهدی و اهل التقی و اهل الخیر و اهل الایمان و اهل الفتح و الظفر(۱)؛ شیعیان ما اهل هدایت و تقوا، اهل خیر و نیکی و اهل ایمان و پیروزی و موفقیت می‎باشند. در جای دیگر فرمود: به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که عفت شکم را داشته باشد (و از خوردن حرام دوری نماید) و برای خدا عمل کند و امید ثواب از او داشته باشد و (تنها) از عقاب او ترس داشته باشد.»(۲)
و گاه با بررسی بازتاب اعمال نیک شیعیان و اخلاق برجسته آنها در جامعه، انتظار خویش را با تأکید بیشتری از پیروان خود اعلام می‎دارد، از جمله می‎فرماید: «به هر کس که پیرو ما است و به گفته‎های ما گوش فرا می‎دهد سلام مرا ابلاغ کن، و (بگو) من همه شما (شیعیان) را به تقوا، پرهیزکاری در دین، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویی و امانتداری، و سجده طولانی، و نیکو همسایه‎داری ...، سفارش می‎کنم، زیرا هرگاه کسی از شما به این سفارشات من عمل کند مردم می‎گویند: این «جعفری مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعی) و از اعمال شما شادمان می‎شوم و سایر مردم نیز می‎گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق(علیه‎السلام): ولی اگر برخلاف این (روش صادقانه و مورد انتظار) بودید، من از عملکرد شما غمگین و شرمنده می‎گردم!! و مردم نیز (با ناراحتی) خواهند گفت: این هم اثر تربیتی امام صادق(علیه‎السلام)!! (و این هم شیعه امام صادق(علیه‎السلام).»(۳)
به هر کس که پیرو ما است و به گفته‎های ما گوش فرا می‎دهد سلام مرا ابلاغ کن، و (بگو) من همه شما(شیعیان) را به تقوا، پرهیزکاری در دین، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویی و امانتداری، و سجده طولانی، و نیکو همسایه‎داری ...، سفارش می‎کنم، زیرا هرگاه کسی از شما به این سفارشات من عمل کند مردم می‎گویند: این «جعفری مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعی) و از اعمال شما شادمان می‎شوم.
بیاییم با اعمال و رفتارمان باعث شرمندگی امامان خود نشویم و آبرو و عظمت آنها را حفظ کنیم.
امام صادق(علیه‎السلام) در جای دیگری از شیعیان درخواست می‎کند که: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شیناً، قولوا للناس حسنا واحفظوا السنتکم و کفوا عن الفضول و قبح القول(۴)؛ (شیعیان) زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده‎روی و زشت‎گویی بازدارید.
یکی از شیعیان حضرت به نام «شقرانی» از تقسیم بیت المال توسط خلیفه وقت «منصور دوانیقی» محروم ماند، در کنار خانه خلیفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت کسی حق خود را بگیرد، حضرت صادق(علیه‎السلام) سهم او را گرفت و به وی داد آنگاه فرمود: ای شقرانی اعمال نیک از همه نیکو است، ولی از تو نیکوتر است چون به ما نسبت داری (و شیعه ما هستی) و کارهای زشت از همه زشت است ولی از تو زشت‎تر است(چون که به ما نسبت داری).»(۵)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: (شیعیان) زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده‎روی و زشت‎گویی بازدارید.
لازم به یادآوری است که شقرانی از خدمتگزاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود و عمر طولانی کرده بود و تا زمان امام صادق(علیه‎السلام) زنده بود، ولی گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق (علیه‎السلام) به او تذکر داد که تو با دیگران تفاوت داری، تو به ما اهل بیت نسبت داری لذا احترام این مقام و موقعیت را حفظ کن، چرا که شیعه باید اهل عمل نیک، ورع و پرهیزکاری باشد، چنان که امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: «احق الناس بالورع آل محمد و شیعتهم، کی تقتدی الرعیه بهم(۶)؛ سزاوارترین مردم به تقوا و دوری از حرام، آل محمد(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آنها هستند، تا سایر مردم نیز به آنان تأسی نمایند.
در این زمینه امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم لیرو امنکم الورع و الاجتهاد و الصلاه و الخیر فان ذلک داعیه(۷)، مردم را با غیر زبان خود به کارهای نیک دعوت کنید، تا آنان از شما تقوا و ورع و تلاش و کوشش در نماز و کارهای خیر ببینند، و این راه(عمل) جاذبه بیشتری دارد (و بهتر مردم را به سوی نیکی‎ها جذب می‎کند.)»
_______________________________________
پی‎نوشت‎ها:
۱- اصول کافی، ج۲، ص ۲۳۳ .
۲- صفات الشیعه، ص ۴۹ .
۳- وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۳۸۹ .
۴- ابوالفضل طبری، مشکوه الانوار، ص ۱۷۳ .
۵- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۱، ص ۷۰۸ / مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۳۶ .
۶- سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۴۳ .
۷- اصول کافی، ج ۲، ص ۷۸ / سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۴۳ .

گروه دین و اندیشه تبیان، مهری هدهدی .

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:50
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic22.jpg



شهادت حضرت صادق علیه السلام

پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید.

در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25319670785803960351.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 08:58
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic18.jpg






اندرزهاى دهگانه



مردى از امام صادق علیه السلام نصیحتی خواست! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!
2- اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟!
3- و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!
4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!
5- و اگر كیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!
6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!
7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فریب براى چیست؟!
8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!
9- و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!
10- و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!
____________________
منبع : محمدبن علی ابن بابویه (صدوق)، خصال ، ج 2، ص 450.




http://img.tebyan.net/big/1389/12/2052071221323610624873412251031218102483.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:05
دعا برای مظلوم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86400619763681574476.jpg


بَشّار مُکاری می‌گوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. سینی خرمایی مقابل حضرت بود و از آن تناول می‌کرد، به من فرمود: بَشّار! تناول کن. عرض کردم: فدایت گردم! گوارایتان باد! در راه که می‌آمدم با حادثه‌ای مواجه شدم که قلبم را به درد آورده، غیرتم را به جوش آورده و مرا سخت آزرده خاطر ساخته است.
حضرت فرمود: به حق من بر تو، بیا و خرما بخور. من جلو رفتم، قدری خرما تناول کردم، آنگاه به من فرمود: اکنون ماجرا را تعریف کن، عرض کردم: پلیس حکومت را دیدم که بر سر زنی می‌زد و او را به سوی زندان می‌برد و آن زن با صدای بلند فریاد می‌زد و می‌گفت: به خدا و رسولش پناه می‌برم (و بدین وسیله از مردم کمک می‌خواست) اما کسی او را کمک نکرد.
اما صادق علیه السلام فرمود: چرا با او چنین می‌کردند؟ عرض کردم: مردم می‌گفتند: آن زن همان طور که می‌رفته به زمین خورده و بعد از به زمین خوردن چنین گفته: فاطمه جان! خداوند آنان را که در حق تو ستم کردند لعنت کند! (خلاصه او را به جرم علاقه به زهرا و دشمنی با دشمنانش آزار می‌دادند). امام صادق علیه السلام با شنیدن این قضیه دست از خوردن خرما کشید و آن چنان گریست که دستمال و محاسن و سینه مبارک حضرت خیس شد، سپس فرمود: بشار! برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برایش دعا کنیم و از خداوند خلاصی او را بخواهیم، و یک نفر را نیز به خانه حاکم فرستاد تا از آن خبری بیاورد.
ما به مسجد سهله رفتیم و هر کدام دو رکعت نماز خواندیم. بعد از نماز، امام دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد و دعایی خواند، سپس به سجده رفت. نفهمیدم در سجده چه دعایی خواند، از سجده که سر برداشت فرمود: برخیز که آن زن آزاد شد.
از مسجد بیرون آمدیم. در راه به فرستاده حضرت برخوردیم، امام فرمود: چه خبر؟ عرض کرد: آن زن آزاد شد! فرمود: چگونه؟ عرض کرد: نمی‌دانم، من کنار در ایستاده بودم که نگهبان، آن زن را طلبید و پرسید: تو چه گفتی؟ پاسخ داد: وقتی به زمین خوردم گفتم: لعنت بر آنان که به تو ستم کردند ای فاطمه! نگهبان دویست درهم بیرون آورد و گفت: این پول‌ها را بگیر و امیر را حلال کن و از این به بعد آزادی و می‌توانی بروی! آن زن پول‌ها را نگرفت و بیرون رفت.
امام صادق علیه السلام فرمود: آن زن از گرفتن دویست درهم خودداری کرد؟ عرض کرد: آری به خدا! در حالی که بدان نیازمند بود. حضرت هفت دینار به وی داد و فرمود: به خانه او برو، سلام مرا به او برسان و این دینارها را به او بده.
(بشار می‌گوید:) من و فرستاده امام به در خانه آن زن رفتیم و سلام حضرت را به او رساندیم، زن گفت: آیا جعفر بن محمد به من سلام رسانیده؟ گفتم: آری خدایت رحمت کند! به خدا سوگند او به تو سلام رساند، زن گریبان چاک زد و غش کرد. صبر کردیم تا به هوش آمد و گفت: دوباره بگو! آیا امام صادق علیه السلام به من سلام رسانیده؟ ! گفتم: آری (و تا سه بار این پرسش را تکرار کرد).
به او گفتم: این دینارها را بگیر و مژده باد تو را (که امامت از تو خشنود است). دینارها را گرفت و گفت: از امامم بخواهید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد، من برای توسل و شفاعت، کسی را برتر از او و پدران و اجدادش (علیهم السلام) نمی‌دانم.
ما به خانه امام صادق علیه السلام بازگشتیم و جریان را عرض کردیم، حضرت می‌گریست و برای او دعا می‌کرد. در این جا من به امام عرض کردم: کاش می‌دانستم که فرج آل محمد صلی الله علیه و آله کی خواهد بود! فرمود: بَشار! زمانی که ولیّ خدا که چهارمین فرزند من است در دشوارترین شرایط و در میان بدترین بندگان خدا رحلت کرد در آن زمان آل فلان دچار مصیبت می‌شود و امور سخت خواهد شد (منظور امام از آن فلان، بنی عباس هستند).(1)

اِتَّقوُا دَعوَة المَظلُومِ فَاِنَّ دَعوَةَ المَظلُومِ تَصعَدُ اِلی السَّماءِ.(2)
از دعای مظلوم بر حذر باشید (و بپرهیزید) که دعای مظلوم به آسمان بالا می‌رود (و به ‌اجابت می‌رسد).
امام صادق علیه السلام
____________________
پی‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار، ج47، ص 379.
2- مکارم الاخلاق طبرسی، ص 276.
_______
منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93363934970714584715.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:09
بردباری و بزرگواری


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94534708278826626850.jpg



در موسم حج، در مکه شخصی همیان پول(کیسه پول) خود را گم کرد، در همان حال چشمش به امام صادق علیه السلام افتاد که نماز می‌خواند، امام را نمی‌شناخت، دامان آن بزرگوار را گرفت که: تو همیان مرا دزدیده‌ای! حضرت فرمود: در همیان تو چقدر بود؟ گفت: هزار دینار؛ امام او را به خانه برد و هزار دینار به او داد، آن مرد دینارها را گرفت و به خانه رفت. با کمال تعجب همیان گم شده خود را در خانه یافت. هزار دینار امام صادق علیه السلام را برداشت و به خدمت حضرت بازگشت و عذرخواهی کرد و اظهار شرمندگی که من اشتباه کردم.
امام علیه السلام از گرفتن دینارها خودداری کرد و فرمود: این پول‌ها چیزی است که از دست ما خارج شده و دیگر باز نخواهد گشت (یعنی ما آنچه با هر عنوانی به کسی دادیم باز پس نمی‌گیریم). آن مرد که از این برخورد سخت تعجب کرده بود (از مردم) پرسید: این آقا کیست؟ گفتند: او جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام، است. مرد مسافر گفت: آری! این کارها تنها از این خاندان ساخته است و بس!(1)

فی تَقَلُّبِ الاحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.(2)
در دگرگونی روزگار گوهر مردان است پدیدار.
حضرت علی علیه السلام
_______________________

پی‌نوشت‌ها:
1- مناقب، ج3، ص 394.
2- نهج‌البلاغه، شهیدی، ص 397.
____________
منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:12
صدقه، کلید روزی


http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic3/pic30.jpg



هارون بن عیسی می‌گوید: امام صادق علیه السلام به پسرش، محمد، فرمود: از پولی که برای مخارج خانه گذاشته‌ایم چه مقدار باقی مانده است؟ عرض کرد: چهل دینار، فرمود: تمام آنها را به عنوان صدقه به مستمندان بده، عرض کرد: (پدر جان!) جز همین چهل دینار چیزی باقی نمانده است، حضرت فرمود: تمام آنها را صدقه بده! خدای متعال به جای آن خواهد فرستاد، آیا نمی‌دانی هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی صدقه است؟!
محمد همه آن چهل دینار را صدقه داد. بیش از ده روز نگذشت که از جایی برای امام صادق علیه‎السلام چهار هزار دنیار رسید. حضرت به محمد فرمود: پسرم! ما چهل دینار به خدا دادیم و او در عوض، چهار هزار دینار به ما داد.(1)



اِذا اَملَقتُم فَتاجِروُا اللهَ بِالصَّدَقَةِ.(2)
چون تنگدست شدید با صدقه دادن، با خدای معامله کنید.
حضرت علی علیه السلام
______________________

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 47، ص38.
2- نهج‌البلاغه، شهیدی، ص 403.
_______

منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06943534782824488028.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:15
چه سخت است کسب روزی حلال!


http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif







http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic28.jpg


ابوجعفر فزاری می‌گوید: امام صادق علیه السلام یکی از غلامان خود به نام مصادف را فرا خواند؛ هزار دینار به او داد و فرمود: به خاطر تامین مقداری از مخارج خانواده ما برای تجارت به مصر برو. مصادف به همراه بازرگانان حرکت کرد، به نزدیکی‌های مصر که رسیدند با قافله‌ای مواجه شدند که از مصر بیرون می‌آمد. از افراد آن کاروان درباره موقعیت کالایشان در مصر پرسیدند، آنها اظهار داشتند که: کالاهای شما از کالاهایی است که اکنون در این شهر کمیاب است. همه بازرگانان هم‎سوگند و هم‎پیمان شدند که کالاهای خود را به کمتر از دو برابر نفروشند. وارد مصر شدند و کالای خود را با سود صد در صد به فروش رساندند و به مدینه بازگشتند.
مصادف به حضور امام صادق علیه السلام مشرف شد، دو کیسه هزار دیناری را در برابر حضرت گذاشت و عرض کرد: یک کیسه اصل سرمایه است و دیگری سود آن! امام فرمود: این سود زیادی است، مگر شما در این سفر چگونه تجارت کردید؟ مصادف ماجرا را تعریف کرد. حضرت فرمود: پناه بر خدا! شما علیه مسلمانان هم‎سوگند می‌شوید که هر دینار را به یک دینار سود بفروشید؟! آنگاه حضرت هزار دینار خود را برداشت و فرمود: این هزار دینار سرمایه من است و به سود دینار به دینار نیازی ندارم و بعد فرمود: مصادف! با شمشیرهای برهنه بازی کردن و بر (لبه تیز) آن دست کشیدن از کسب روزی حلال آن آسان‎تر است.(1)


اِبنَ آدَمَ! اِن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا ما یَکفیکَ فَاِنَّ اَیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ ان کُنتَ انّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فَانَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ. (2)
فرزند آدم! اگر از دنیا به قدر کفاف راضی باشی اندکی از آن، تو را کافی است و اگر بیش از کفاف بخواهی همه آنچه در آن است نیز تو را کافی نیست.
حضرت علی علیه السلام
_________________________
پی‌نوشت‌ها:
1- فروع کافی، ج 5، ص161.2- اصول کافی، ج 2، ص 138.
___________
منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:17
ارزش صله رحم

http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic23.jpg




یکی از آزاد شده‌های امام صادق علیه السلام نقل کرده است که هنگام رحلت آن بزرگوار در خدمتش بودم. حضرت در حالت اغما بود. بعد از بیرون آمدن از این حالت فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین (معروف به افطس) هفتاد دینار، به فلان شخص فلان مبلغ، به فلانی فلان مقدار و ... بدهید. من به حضرت عرض کردم: شما به کسی که با دشنه به شما حمله کرد و قصد کشتن شما را داشت، کمک می‌کنید؟ فرمود: آیا می‌خواهی من از آن گروه نباشم که خداوند در حقشان فرموده است: «آنان که آنچه را خدا امر به پیوند آن کرده (مانند صله رحم و دوستی پدر و مادر و...) اطاعت می‌کنند و از خدا می‌ترسند و به سختی هنگام حساب می‌اندیشند... .»(1)


(سپس متوجه کنیز خود، سالمه شد و فرمود:) سالمه! خداوند بهشت را پاکیزه و خوشبو آفریده طوری که بوی خوش آن از مسافت دو هزار سال راه به مشام می‌رسد، اما عاق والدین و قاطع رحم هرگز بوی آن را استشمام نخواهند کرد.(2)

اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَکِّی الاَعمالَ وَ تُنمِی الاَموالَ.(3)
صله رحم موجب پاکی اعمال و فراوانی اموال می‌شود.
امام صادق علیه السلام

_________________

پی‌نوشت‌ها:
1- رعد/21.2- بحارالانوار، ج 47ص 2-3.
3- همان، ج 71، ص100.
__________

منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14825976900375304770.jpg

خادم کریمه اهل بیت
24-09-2011, 09:19
کمتر از یک چشم‌ به هم زدن


http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/shahadat/sadegh/pic2/pic27.jpg




ابن ابی یعفور می‌گوید: امام صادق علیه السلام را دیدم که دست مبارک را به طرف آسمان بلند کرده بود، اشک از چشمانش بر محاسنش جاری بود و به خدا عرض می‌کرد: رَبِّ لا تَکِلَنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَداً وَ لا اَقَلَّ وَلا اَکثَرَ؛ «پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه بیشتر از آن به خودم وا مگذار!»
سپس روی به من کرد و فرمود: پسر ابی یعقور! خداوند یونس بن مَتی را کمتر از یک «طَرفة العَین» به خود واگذاشت، آن پیامدها برایش پیش آمد. عرض کردم: آیا آن کفر بود؟ فرمود: نه! ولی مرگ در چنان حالتی نابودی است. (1)

اِنَّ المُومِنَ لا یُصبِحُ الا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناً وَ لا یُمسی اِلا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناَ.(2)
همانا مومن هر صبح و شام در خوف خدا به سر می‌برد هر چند نیکوکار باشد.
حضرت علی علیه السلام
__________________

پی‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار: 47/46.
2- بحارالانوار: 47/55.
__________
منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25319670785803960351.jpg

نرگس منتظر
24-09-2011, 11:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64350615948715449950.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24113799905595671553.jpghttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64350615948715449950.gif




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__7_.jpg



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif

امام صادق علیه‎السلام فرمود:
سه چیز .....

...محبت می‎آورد:
قـرض دادن
فـروتنـى
بخشـش.

... دشمنـى مـى‎آورد :
دو رویـى
ستـم
خـودبینـى.

...موجب بزرگوارى شخص است:
خوشخویى
فرو بردن خشم
فرو بستن چشم .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__7_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-09-2011, 13:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92704745650384595368.jpg

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


قطره اي از اقيانوس کلام گهربار امام



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :


«لست احب ان ارى الشاب منكم الا غادیا فى حالین: اما عالما اومتعلما.»
دوست ندارم یكى از شما جوانان را ببینم؛ مگر دریكى از دو حال:
یا دانا یا در حال یادگیرى و دانش اندوزى.
بحارالانوار، ج 1، ص‏17


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
«اول ما یحاسب به العبد الصلاه فاءن قبلت قبل سائر
عمله ‏و ان ردت رد سائر عمله.‏»
اولین عملى كه در قیامت مورد محاسبه قرار مى ‏گیرد نماز است. اگر نماز قبول شود
سایر اعمال‏ قبول مى‏ شود و اگر نماز رد شود سایر اعمال نیز رد خواهد شد.
وسایل الشیعه، ج‏3، ص 22



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)



امام صادق عليه السلام :
اثقل مايوضع في الميزان يوم القيامة الصلاة على محمد و اهل بيته.
سنگين ترين چيزي که روز قيامت در ترازوي اعمال قرار داده مي شود
صلوات بر محمد و اهل بيت اوست
وسائل الشيعة ج7 ص 197


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)



امام صادق عليه السلام :
لاخیر فى من لا یتفقه من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منكم اذا لم‏ یستغن بفقهه
احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ‏ضلالتهم و هو یعلم.
خیرى نیست در آن گروه از اصحاب ما كه ‏تفقه در دین نمى ‏كنند.
اى بشیر! اگر یكى از شما به مسایل دینى ‏اش ‏آشنا نباشد به دیگران محتاج مى ‏شود
و زمانى كه به آن‏ها نیازمند شد آن‏ها ناخواسته او را در وادى گمراهى خود وارد مى ‏سازند
كافى، ج 1، ص‏33


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
العامل على غیر بصیره كالسائر على غیرالطریق و لا یزیده
سرعه السیر من الطریق الا بعدا.»
كسى كه بدون آگاهى ‏و بینش به دین عمل مى ‏كند همانند كسى است كه
از بیراهه مى ‏رود وتند روى او جز دورى از راه نمى ‏افزاید.
كافى، ج 1، ص‏43؛ تحف العقول، ص‏269
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
انظر لكل من لا یفیدك منفعه فى دینك فلا تعتدن به ولا ترغبن فى صحبته
فان كل ماسوى الله تبارك و تعالى مضمحل وخیم ‏عاقبته.‏»
هركسى كه مفید به حال دین تو نیست ‏به او اعتنا مكن وعلاقه‏اى به رقابت ‏با او نشان مده.
هر آن‏ چه غیرالهى است نابود شدنى است و عاقبت ناخوشایندى خواهد داشت.
میزان الحكمه، ج 5، ص‏306


(http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15116813777782603421.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)

شهیده
24-09-2011, 14:31
غروب خورشید مدینه دانش!


http://img.tebyan.net/big/1386/08/1321512542042391831113627157148136357497159.jpg


ای صادق آل پیامبر!
با بیانی بلیغ و كلامی فصیح، زبان رسای اسلام بودی.
با سخنانی حكیمانه، منطقی استوار و علمی سرشار،
برگزیده روزگار بودی و... بنده شایسته پروردگار!
تجسّم صبر و اخلاص بودی، چشمه جود و سخاوت بودی،

و كوه حلم و بردباری، و نام‏آور فراست و شجاعت، و جلوه هیبت و جلالت.
چهره فروزان اهل بیت بودی، و وارث علوم رسالت. از سلاله پیامبران بودی، عطر
و بوی پیامبر را می‏دادی و مهابت و شكوه او را داشتی!
ای خورشید مدینه دانش! كدام معلّمی را می‏توان نام برد كه به اندازه تو،
تربیت یافته مكتب عترت داشته باشد؟ كدام حوزه است كه شاگردی تو،
برسر درِ آن نقش نبسته است؟ كدام فقیه است كه خوشه‏چین خرمن حدیث تو نیست؟
ای امام صادق! تو، ناصرحقایق، دچار منصوردوانقی بودی،آن باطلی‏كه لباس حق‏پوشیده
و جامه خدمت و خلافت به بركرده بود، تا رعیت را در هیئت شبانی بفریبد و گرگ ایمان و جان آنان شود.
شهادت تو، نشانی از مظلومیت خطّ اهل‏بیت بود.

نویسنده: جواد محدثی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58476428086535153886.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58476428086535153886.gif

شهیده
24-09-2011, 14:40
یادمان خوبی ها


http://img.tebyan.net/big/1386/08/44641382072431209515632397623918416018457.jpg


تو نماز را بر پای داشته ای، زکات را به جای آورده ای، فراخوانده ای به معروف و باز داشته ای از منکر.
به راستی و درستی، سیره ات سیره انبیا بوده است. اشاره هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل که بسیار قربانی گرفته است. فرموده ای: «دو کس اند که کمرم را شکسته اند: دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه گشا (جاهل متنسِّک).
شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان افزور کرده است.
جویبار دانش «ابوحنیفه» از سایه سار تعلیم تو می گذرد. مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است. تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می سوزد. یک تنه بار غریب ارزش ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده ای تا فتیله نیم سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد.
در آستان دنیا، «حبل اللّه » را به دوش کشیده ای که یاد خدا در قلب های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد. دست دین را در دست خرد گذاشته ای تا چون دو بال پریدن، افق های پرواز آدمی را بگشایند.
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ای تا قفل های بسته بر ذهن ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا بگویی که پیامبران آمده اند دفینه های عقل را از زیر آوار تعصب ها و تحجرها بیرون بشکند؛ تا بگویی که انسان ها، معادن اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
گواهی می دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.
تو کشتی بان کشتی خرد، در توفان های هراس انگیز جهل و ستم بوده ای.
الگوی انسان زیستن را از مرام تو می توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی هاست.


میثم امانی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58476428086535153886.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92603262443987775444.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58476428086535153886.gif

شهیده
24-09-2011, 14:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86400619763681574476.jpg



امام صادق علیه السلام از نگاه شاگردان


http://img.tebyan.net/big/1386/08/2401662032020390167913133124188166138101120.jpg

الگوجویى یكى از غرائز بشر است. انسان همواره در جستجوى الگویى ‏براى زندگى است. از این ‏رو خداوند الگوهایى را معرفى نموده است: (و لكم فى‏ رسول الله اسوة حسنه).
بهترین اسوه و برترین الگو براى بشریت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. پس ‏از پیامبر، امامان معصوم والاترین الگوهاى بشریت هستند. با پیروى از آنان انسان مى‏تواند بر قله سعادت و تكامل گام نهد.
در این مقاله به معرفى یكى از الگوهاى راستین بشریت، امام جعفر صادق علیه السلام مى‏پردازیم. و در این نوشتار به برخى از شیوه‏هاى تربیتى آن حضرت ‏اشاره مى‏كنیم. قلم را به دست ‏برخى یاران آن حضرت مى‏سپاریم و خود نیز از گفتار نغز و شیرین آنان بهره‏مند مى‏شویم.

1- مالك بن انس، فقیه مدینه مى‏گوید: هرگاه نزد امام صادق علیه السلام مى‏رفتم، آن حضرت بالش به من مى‏داد تا بر آن تكیه كنم. او ارج و منزلتى برایم قائل بود و مى‏فرمود: مالك! دوستت دارم. من از این ‏گفته او خرسند مى‏گشتم و به این جهت، حمد و سپاس الهى را به جاى‏ مى‏آوردم. وى هرگز از سه حال بیرون نبود: یا روزه بود، یا به ‏عبادت خدا ایستاده بود و یا به ذكر حق مشغول بود. آن بزرگوار از پرهیزكاران بزرگ و پارسایان والا مقام و خدا ترس بود... مجالسش لذت بخش و سودش به دیگران بسیار بود. هرگاه مى‏خواست‏ بگوید: «قال رسول الله‏» رنگ مباركش گاهى سبز و گاهى زرد مى‏شد، به طورى كه دیگر نزد آشنایان خود هم شناخته نمى‏شد.
در یكى از سال‏ها با وى حج گزاردم. هنگامى كه شتر آن حضرت به‏محل احرام «میقات‏» رسید، هرچه مى‏خواست‏بگوید: «لبیك اللهم‏لبیك‏» نتوانست. به روى زمین بیفتاد. عرض كردم: آقا! ناچارهستید از این كه تلبیه را بگویید. آن حضرت فرمود: اى ابن‏ابى‏عامر! چگونه به خود جرات دهم و بگویم: «لبیك اللهم‏لبیك‏»; در حالى كه مى‏ترسم كه پروردگار در جواب بگوید: «لالبیك‏و لا سعدیك‏». (1)

2-ابن رئاب گوید: امام صادق علیه السلام در سجده چنین مى‏گفت: «اللهم ‏اغفرلى و لاصحاب ابى‏ فانى اعلم ان فیهم من ینقصنى‏»؛ خداوندا! مرا و یاران پدرم را بیامرز. مى‏دانم در میان آنان كسانى هستند كه بدى من را مى‏گویند. (2)

3- ابن ابى‏یعفور مى‏گوید: امام صادق علیه السلام در حالى كه سر مبارك خود را به طرف آسمان بلند كرده بود، چنین مى‏گفت: «رب لاتكلنى الى ‏نفسى طرفة عین ابدا لا اقل و لا اكثر»؛ خداوندا ! مرا به اندازه ‏یك چشم به هم زدن، به خود وامگذار؛ نه كمتر و نه بیشتر. آنگاه ‏اشك‎هاى آن حضرت سرازیر گشت و به طرف ما روى گرداند و فرمود: اى ‏فرزند یعفور! خداوند یونس بن متى را كمتر از یك چشم به هم زدن ‏به خودش واگذار نمود، او آن ‏گناه را مرتكب گشت. عرض كردم: آیا به كفر رسید؟ فرمود: خیر، ولى مرگ در آن هنگام، هلاك و نابودى است. (3)

4- مرازم بن حكیم مى‏گوید: امام صادق علیه السلام دستور داد تا نامه‏اى ‏براى او نوشتند. در آن نامه جمله ان شاء الله را ننوشته بودند. نامه را خواند و فرمود: چگونه امیدوارید كه این كار (كه به ‏خاطر آن این نامه نوشته شده است.) به سرانجام برسد، در حالى كه ‏در آن، جمله ان شاء الله وجود ندارد! آن گاه دستور داد آن جمله‏ به نامه اضافه گردد. (4)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93363934970714584715.jpg

شهیده
24-09-2011, 14:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64292882982755271486.jpg


5- ابن ابى‏یعفور مى‏گوید: شخصى نزد امام صادق علیه السلام میهمان بود. میهمان برخاست تا برخى از كارهاى منزل آن حضرت را انجام دهد. وى نپذیرفت و خودش آن كار را انجام داد. آن گاه فرمود:
پیامبر صلی الله علیه و آله از به كار گرفتن میهمان نهى نموده است. (5)

6- یعقوب سراج مى‏گوید: براى تسلیت گفتن همراه امام صادق علیه السلام راهى منزل بعضى از خویشاوندان آن حضرت شدم. در بین راه بند كفش‏ امام پاره شد. آن حضرت كفش خود را به دست گرفت و با پاى برهنه به راه خود ادامه داد. ابن ابى‏یعفور كفش خود را درآورد و تقدیم امام صادق علیه‎السلام كرد. اما آن حضرت نپذیرفت و فرمود: صاحب مصیبت ‏سزاوارتر است از صبر بر آن. امام با پاى برهنه به راه خود ادامه داد. (6)

7- حماد بن عثمان مى‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم. مردى به وى‏ گفت: خداوند كارهاى شما را بهبود بخشد. شما فرمودید كه حضرت‏ على علیه السلام لباس‏هاى زبر، با قیمت چهار درهم و ... بر تن مى‏كرد ولى شما لباس نو بر تن مى‏كنید! حضرت در پاسخ فرمود: حضرت على ‏ابن ‏ابى ‏طالب علیه السلام آن لباس‏ها را در زمانى مى‏پوشید كه ناپسند نبود و پوشیدن آن نزد مردم ناشایسته نبود ولى هر كس اكنون آن نوع ‏لباس‏ها را بر تن كند، انگشت نما و مشهور مى‏گردد. پس بهترین و نیكوترین لباس‏ها در هر زمان، لباس اهل آن زمان مى‏باشد. البته ‏قائم ما اهل‏بیت علیه‎السلام هرگاه قیام كند لباس‏هاى حضرت ‏امیرالمؤمنین علیه السلام را مى‏پوشد و به سیره آن حضرت عمل مى‏كند. (7)

8- عبدالاعلى مى‏گوید: در كوچه‏هاى مدینه امام صادق علیه السلام را ملاقات ‏نمودم و عرض كردم: فدایت ‏شوم! با این (مقام و منزلت) حالى كه ‏نزد خدا و خویشاوندى كه با پیامبر صلی الله علیه و آله دارید، باز تلاش مى‏كنید و در چنین روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مى‏دهید؟! حضرت در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهت طلب روزى بیرون آمدم تا از افرادى همانند تو بى‏نیاز شوم. (8)

9- ابن عمرو شیبانى مى‏گوید: به دیدار امام صادق علیه السلام رفتم. آن‏ حضرت بیلى در دست و روپوشى خشن و ضخیم بر تن داشت و در باغ خود مشغول كار كردن بود. عرق از بدن مباركش سرازیر بود. عرض كردم:
بیل را به من بدهید تا این كار را من انجام دهم. فرمود: من‏ دوست دارم انسان در راه طلب روزى خود از گرماى آفتاب آزار ببیند. (9)

10- عبدالرحمن بن حجاج مى‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم. مقدارى غذا خوردیم. طبقى از برنج آوردند. ما عذر آوردیم. حضرت ‏فرمود: شما كار خوبى نكردید! بدانید هر كس علاقه و محبتش به ما بیشتر باشد، نزد ما نیكوتر غذا مى‏خورد. عبدالرحمن مى‏گوید: پس‏ مقدارى از آن غذا را خوردم. آن گاه حضرت فرمود: حالا درست ‏شد. در این هنگام شروع كرد براى ما از پیامبر سخن گفتن. فرمود: روزى از سوى انصار طبقى از برنج ‏براى پیامبر آوردند. آن ‏حضرت مقداد، سلمان و ابوذر را دعوت نمود تا از آن غذا تناول ‏نمایند. آنها عذر آوردند. حضرت فرمود: شما كارى نكردید. عزیزترین و محبوب‏ترین شما نزد ما كسانى هستند كه نزد ما نیكو و خوب غذا بخورند. آنها شروع نمودند به نیكو غذا خوردن. آن گاه ‏حضرت فرمود: خداوند آنان را رحمت كند و از آنان راضى بگردد و درودش بر آنان باد. (10)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06943534782824488028.jpg

شهیده
24-09-2011, 14:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94534708278826626850.jpg


11- معلى بن خنیس مى‏گوید: امام صادق علیه السلام در شبى بارانى از خانه ‏به سوى «ظله بنى ساعده‏» رفت. به
دنبال او رفتم. گویا چیزى از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت:
«بسم الله اللهم رده‏ علینا»؛ به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. نزدیك آن ‏حضرت رفتم و سلام كردم. فرمود: معلى، تو هستى؟ عرض كردم: آرى، فدایت‏ شوم! فرمود: با دست‏ خود زمین را جستجو كن؛ هر چه یافتى آن‏ را به من بازگردان.
معلى مى‏گوید:
نان‏هاى خرد شده‏اى روى زمین افتاده بود. هرچه پیدا كردم به آن حضرت مى‏دادم. انبانى از نان نزد آن حضرت بود. عرض‏كردم: آیا اجازه مى‏دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: خیر. من ‏شایسته و سزاوارترم از تو، ولى با من بیا. به «ظله بنى ‏ساعده‏»رسیدیم.
گروهى را دیدم كه در خواب بودند. آن حضرت یك یا دو قرص‏ از آن نان‏ها را زیر لباس آنان مى‏گذاشت. تقسیم نان به آخرین نفر كه تمام شد، بازگشتیم. عرض كردم: فدایت ‏شوم! آیا اینها از حق‏ آگاهى دارند (شیعه هستند)؟ فرمود: اگر از حق آگاه بودند، به ‏طور حتم در نمك طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگى‏مى‏كردم. (نمك نیز به آنان مى‏دادم.) (11)

پى‏نوشت‎ها:
1- امالى، شیخ صدوق، ص‏169/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏16.
2- قرب الاسناد، ص 101/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏17.
3- الكافى، ج 2، ص 581/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏47.
4- الكافى، ص 661/ بحارالانوار، ج‏47، ص 48.
5- همان، ج‏6، ص 328/ بحارالانوار، ج‏47، ص 41.
6-همان، ص 464/ بحارالانوار، ج‏47، ص 41.
7- همان، ص 444/ بحارالانوار، ج‏47، ص 55.
8- همان، ج 5، ص 74/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏56.
9- همان، ص‏76/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏57.
10- كافى، ج‏6، ص 278/ بحارالانوار، ج‏47، ص 40.
11- ثواب الاعمال، ص‏129/ بحارالانوار، ج‏47، ص 21.

منبع:
ماهنامه كوثر، ش 40 ، باقر دریاب نجفى


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66151776421087188212.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-09-2011, 19:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58469571342088853249.jpg



نظريه امام صادق عليه السلام در باره نور

يكي از بدايع علمي حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نظريه او راجع به نور مي باشد . او گفته است كه نور از طرف اشياء بسوي چشم ما مي آيد و از آن نور كه از طرف هر شيء بسوي چشم ما مي آيد فقط قسمتي به چشم ما مي تابد و بهمين جهت ما اشياء دور را بخوبي نمي بينيم و اگر تمام نوري كه از يك شيء دور بسوي چشم مي آيد بديده برسد ما شيء دور را نزديك خواهيم ديد و اگر بتوان چيزي ساخت كه بدان وسيله تمام نوري را كه از يک شيء دور مي آيد به چشم تابانيد ، در صحرا شتري را كه در فاصله سه هزار ذرع مي چرد در فاصله شصت ذرعي خواهيم ديد يعني پنجاه بار آن را نزديكتر مشاهده خواهيم كرد .


اين تئوري بوسيله شاگردان حضرت امام جعفر صادق عليه السلام باطارف رفت و بعد از اينكه در جنگهاي صليبي تماس بين شرق و اروپا زياد شد به اروپا منتقل گرديد و در دانشگاههاي اروپا تدريس شد و يكي از مدرسين شناخته شده اين تئوري ( راجر - بيكون ) انگليسي استاد دانشگاه ( اوكسفورد ) در انگلستان بود .


تئوري او راجع به نور همان است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام گفت و مثل حضرت امام جعفر صادق عليه السلام اظهار کرد اگر چيزي بسازيم كه تمام نور اشياي دوردست را به چشم ما برساند ما آنها را پنچاه برابر نزديكتر خواهيم ديد .

همين نظريه بود كه سبب گرديد در سال 1608 ميلادي ( ليپرشي ) فلاماندي اولين دوربين را اختراع كرد . و همان دوربين است كه نمونه اي شد براي اينكه ( گاليله ) معروف ، بتواند دوربين فلكي خود را بسازد و او دوربين فلكي خود را در اولين ماه سال 1601 ميلادي بكار انداخت و در شب هفتم ژانويه با آن ستارگان آسمان را از نظر گذرانيد

بطوري كه مي بينيم بين تاريخ ساختن دوربين از طرف مخترع فلاماندي و گاليله بيش از دو سال فاصله وجود ندارد و چون گاليله دوربين خود را در اولين ماه سال 1610 مورد استفاده قرار داد مي توان گفت كه از دو سال هم كمتر مي باشد . و لذا بعيد نيست كه فكر ساختن دوربين فلكي در يك موقع بخاطر هر دو رسيده باشد .

ولي نمي توان انكار كرد كه گاليله از دوربين مخترع فلاماندي پند گرفت و نقصي كه در آن دوربين بود در حدود امكان تكنيكي آن زمان رفع كرد و در شب هفتم ژانويه سال 1610 ميلادي باآن دوربين بنظاره آسمان مشغول شد .


گاليله پرورش يافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور( پاتاويوم ) بود كه بعد ، موسوم به ( و ني تي ) شد و امروز كرسي آن را ( ونيز ) مي خوانند و در شرق كشور پاتاويوم يا و ني تي موسوم به ( بندقيه ) بود .


گاليله پرورش يافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور ( پاتاويوم ) بود استاد رياضي شد و شب اول ، دوربين خود را متوجه ماه كرد و با حيرتي زياد ، مشاهده نمود كه ماه مثل زمين داراي سلسله جبال است و ديد كه كوههاي ماه بر دشت هاي قمر ، سايه مي اندازد و متوجه شد كه دنيا منحصر به زمين نيست بكله قمر هم دنيائي است

اگر تئوري نور از طرف حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ابراز نمي شد آيا ( ليپرشي ) فلاماندي و گاليله مي توانستند دوربين فلكي بسازند و گاليله اجرام دنياي خورشيدي را مورد ترصيد قرار بدهد ؟ و با مشاهدات خود نظريه ( كوپرنيك ) و ( كپلر ) را مشعر بر اين كه اجرام دنياي خورشيدي از جمله زمين بدور خورشيد مي گردند تأييد نمايد ؟



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__24_.jpg

خادمه زینب کبری(س)
24-09-2011, 23:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64292882982755271486.jpg

نحوه شهادت امام صادق علیه السلام
foz3

توطئه قتل امام صادق علیه السلام


حسادت و کینه منصور و شیوه ها و ترفندهایی که برای کمرنگ کردن موقعیت امام بکار می برد مؤثر واقع نمی شد. بدین خاطر شیوه نامردی را در پیش گرفت و مصمم شد که محرمانه امام رامسموم نماید.
امام در سالهای آخر عمر خود ضعیف شده بود. سراسر زندگیش به دشواری و سختی و رنج آفرینی گذشته بود و در سالهای آخر عمر بر میزان محدودیت و احضار و تهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی و رنجش می افزود.

تحقیر و اتهام

منصور برای شکستن عزت امام، او را تحقیر می کرد و به او می گفت برخلاف تصوّر عامّه تو دارای چنان شأن و موقعیتی نیستی. مردم درباره تو خیالات واهی دارند و گمان می کنند تو اول شخصیت دنیای اسلامی ولی این چنین نیست.
البته امام در برابراو، آنجا که جای گفتن حق و اعلام موجودیت بود فرو نمی ماند. فرمود: «من شاخه ای ازشاخه های درخت پربار رسالتم، پرورده شده دردامان فرشتگانم، مشعلی از مشعلهای فروزان و ستاره ای درخشان از ستارگان روشنی بخش آسمان ولایتم» گاهی او را متهم می کرد که تو قصد خرید اسلحه و آشوب علیه من را داری، می خواهی مردم را علیه من بشورانی، تو درصدد جمع آوری پول برای براندازی من و از بین بردن حکومت منی و براین اساس برای امام شرآفرینی می کرد.

صدمه آفرینی ها

منصور در مواقعی از طریق ربیع حاجب (وزیر دربار خود) برای امام شرآفرینی می کرد. دستور می داد شبانه او را از خانه بیرون کشند و او را به سفری دراز به نزد منصور برند و حتی اجازه ندهند او لباس خود را بپوشد و یا به اهل خانه اش وصیت کند و...

مظلومیت او

او امامی مظلوم بود. مظلومی که هم از سوی دوستان ستم دید و هم ازسوی دشمنان، دوستان حق او را نشناختند و به آزارش پرداخته تا حدی که آن خویشاوند نزدیک با خنجر به امام حمله کرد و یا آن دیگری از او روی برتافت که چرا در خدمت نهضت و قیام مسلحانه اش قرار نمی گیرد و...
اما دشمنان که جای خود داشتند. پیری لاغر و ضعیف رانیمه شب، بدون لباس و عمامه با پای پیاده به دنبال خود می کشاندند. اموالش را مصادره می کردند، خانه اش را آتش می زدند، به او اهانت می کردند...

برنامه قتل امام

سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود. بنی عباس درس مسموم کردن امامان را از بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند از عسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود می داد.
منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حیله گرانه به گریه و زاری و عزاداری پرداخت. اینکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جای شک یست زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی در گلویم گیر کرده است.
منبع: کتاب احیاگر تشیع.

گردآورنده: ایمان چیت ساز




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__7_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
25-09-2011, 03:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02203906020022013245.jpg


پنج درس آموزنده و ارزشمند

‏1. مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است :

روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى ؟

حضرد در جواب فرمود: عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم :

مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمى گردد.

مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم ، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها را ندارد.

مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هر لحظه آماده مرگ باشم .

و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظب اعمال و حركات خود باشم .(631)

2. در روايات متعدّدى وارد شده است :

هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه ، بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابن رسول اللّه ! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!

اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟

حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا در حالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .(2)

3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:

روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.

و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.

منصور گفت : ياابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است ؟

حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن ، جبّاران را ذليل و متواضع گرداند.(3)

4. مرحوم نراقى در كتاب ارزشمند خود آورده است :

شخصى نزد امام جعفر صادق عليه السلام حضور يافت ؛ و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! پدرم پير و ضعيف گشته است به طورى كه همانند بچّه كوچك بايد در خدمت او باشم ؛ و نيز او را براى قضاء حاجت بغل مى كنم .

حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى بايد اين كار را ادامه دهى ؛ و نيز بايد با كمال ملاطفت و مهربانى برايش لقمه بگيرى و دهانش بگذارى .

و انجام اين امور فرداى قيامت ، راه ورود به بهشت را برايت آسان مى گرداند.(4)

5. صفوان جمّال حكاين كند:

روزى در خدمت آن حضرت بودم ، كه فرمود: اى صفوان ! آيا تعداد سفيران و پيامبرانى را كه خداوند متعال براى هدايت بندگان ؛ مبعوث گردانيده است ، مى دانى ؟

عرض كردم : خير، نمى دانم .

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بر انگيخت و به همان تعداد نيز وصىّ و جانشين منصوب و معرّفى كرده ، كه تمامى آن ها اهل صدق حديث و اداى امانت و زاهد در امور دنيا بوده اند.

سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: خداوند متعال پيغمبرى بهتر و با فضيلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله نفرستاد.
و نيز جانشينى بهتر و با فضيلت تر از جانشين آن بزرگوار يعنى ؛ حضرت اميرالمؤ منين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام معرّفى نكرده است .(5)

پي نوشت :
1- مستدرك الوسائل : ج 12، ص 172، ح 15.
2- كافى : ج 5، ص 76، بحارالا نوار: ج 47، ص 57، وافى : ج 17، ص 30 و 36.
3- كشف الغمّة : ج 2، ص 373.
4- جامع السّعادات : ج 2، ص 265.
5- بحارالا نوار: ج 16، ص 352، به نقل از اختصاص شيخ مفيد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45103169182990818408.jpg