دايي حسن
24-09-2011, 05:42
گمنام ترین اسطوره ایرانی
محمد شهسواری به تاریخ سوم اسفند 1334 در قریه شیخ آباد کهنوج به دنیا آمد .
وی تا سال ششم نظام قدیم ادامه تحصیل داد و به دلیل فقدان مدرسه در کهنوج از ادامه تحصیل باز ماند . او که در سه سالگی پدر خود را از دست داده بود ، از این پس برای تأمین مخارج خانواده به جزیره کیش رهسپار شد و بعد از سه سال به کهنوج بازگشت و در راهسازی بین کهنوج و جیرفت به کارگری مشغول شد .
با شروع جنگ تحمیلی ، محمد به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در عملیات بیت المقدس شرکت نمود .
محمد شهسواری به تاریخ 22/12/63 طی عملیات بدر ، در شرق رودخانه دجله به اسارت نیروهای بعثی درآمد .
در این مقطع حساس و دردناک از زندگی دنیایی محمد بود که غیرت علوی او ، حماسه بی نظیری را در تاریخ ملت ایران به نام او ثبت کرد.
ساعاتی پس از اسارت به دست متجاوزین بعثی، هنگامی که محمد شهسواری را برای اعزام به عقبه ، به سمت خودروهای عراقی می بردند ، او با مشاهده ده ها خبرنگار دوربین به دست که اطرافش را گرفته بودند ، احساس کرد که رژیم صدام تدارک مفصلی را برای بهره برداری از «عدم الفتح» ایران در عملیات بدر دیده است.
در این جا بود که وی ناگهان چندین بار فریاد زد:« مرگ بر صدام ، ضد اسلام» .
این حرکت محمد شهسواری ، همان شب از تلویزیون های سراسر جهان پخش منتشر شد و روحی تازه در میان مسلمانان آزاده ای که زیر تبلیغات سنگین صدام و متحدانش درباره «عدم الفتح» ایران در عملیات بدر ، فزسوده شده بودند دمید.
شهسواری در سال ۶۹ به همراه سایر اسرا به کشور بازگشت و پس از بازگشت از سوی مسئولین مورد تفقد قرار گرفت.
این آزاده سرافراز ، باقی سال های عمر خود را به سرایداری یک مدرسه گذراند و سرانجام در بیستم مرداد ماه 1375 ، در حالی که عازم ماموریت محوله از سوی لشکر41ثارالله بود ، در مسیر زاهدان به فیض شهادت نائل آمد.
رهبر معظم انقلاب به سال ۸۴ در سفری که به جیرفت داشتند درباره محمد شهسواری فرمود:
"یکى مثل شهید محمد شهسوارى - آزادهى سرافراز جیرفتى - به یک چهرهى ماندگار در کشور تبدیل مىشود؛ نه به خاطر اینکه وابستهى به یک قشر برتر است؛ نه! او یک رعیتزاده و یک جوان برخاستهى از قشرهاى پایین اجتماع است؛
اما آگاهى و شجاعت او، او را در چشم مردم ایران عزیز مىکند. آن روزى که ماها پاى تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان در چنگ دژخیمان رژیم بعثى صدام و زیر شلاق و تازیانه ى آنها فریاد مىزند: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»، نمىدانستیم ایشان جیرفتى است؛ نه اسمى از او شنیده بودیم و نه خصوصیتى از او مىدانستیم؛ ا
ما همهى وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این جوان آزاده شد.
بعد هم بحمداللَّه به میان مردم و کشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان یک شهید نامدار و نامآور در میان ملت ما مشهور است."
http://shiaupload.ir/images/84792629608252659348.gif
محمد شهسواری به تاریخ سوم اسفند 1334 در قریه شیخ آباد کهنوج به دنیا آمد .
وی تا سال ششم نظام قدیم ادامه تحصیل داد و به دلیل فقدان مدرسه در کهنوج از ادامه تحصیل باز ماند . او که در سه سالگی پدر خود را از دست داده بود ، از این پس برای تأمین مخارج خانواده به جزیره کیش رهسپار شد و بعد از سه سال به کهنوج بازگشت و در راهسازی بین کهنوج و جیرفت به کارگری مشغول شد .
با شروع جنگ تحمیلی ، محمد به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در عملیات بیت المقدس شرکت نمود .
محمد شهسواری به تاریخ 22/12/63 طی عملیات بدر ، در شرق رودخانه دجله به اسارت نیروهای بعثی درآمد .
در این مقطع حساس و دردناک از زندگی دنیایی محمد بود که غیرت علوی او ، حماسه بی نظیری را در تاریخ ملت ایران به نام او ثبت کرد.
ساعاتی پس از اسارت به دست متجاوزین بعثی، هنگامی که محمد شهسواری را برای اعزام به عقبه ، به سمت خودروهای عراقی می بردند ، او با مشاهده ده ها خبرنگار دوربین به دست که اطرافش را گرفته بودند ، احساس کرد که رژیم صدام تدارک مفصلی را برای بهره برداری از «عدم الفتح» ایران در عملیات بدر دیده است.
در این جا بود که وی ناگهان چندین بار فریاد زد:« مرگ بر صدام ، ضد اسلام» .
این حرکت محمد شهسواری ، همان شب از تلویزیون های سراسر جهان پخش منتشر شد و روحی تازه در میان مسلمانان آزاده ای که زیر تبلیغات سنگین صدام و متحدانش درباره «عدم الفتح» ایران در عملیات بدر ، فزسوده شده بودند دمید.
شهسواری در سال ۶۹ به همراه سایر اسرا به کشور بازگشت و پس از بازگشت از سوی مسئولین مورد تفقد قرار گرفت.
این آزاده سرافراز ، باقی سال های عمر خود را به سرایداری یک مدرسه گذراند و سرانجام در بیستم مرداد ماه 1375 ، در حالی که عازم ماموریت محوله از سوی لشکر41ثارالله بود ، در مسیر زاهدان به فیض شهادت نائل آمد.
رهبر معظم انقلاب به سال ۸۴ در سفری که به جیرفت داشتند درباره محمد شهسواری فرمود:
"یکى مثل شهید محمد شهسوارى - آزادهى سرافراز جیرفتى - به یک چهرهى ماندگار در کشور تبدیل مىشود؛ نه به خاطر اینکه وابستهى به یک قشر برتر است؛ نه! او یک رعیتزاده و یک جوان برخاستهى از قشرهاى پایین اجتماع است؛
اما آگاهى و شجاعت او، او را در چشم مردم ایران عزیز مىکند. آن روزى که ماها پاى تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان در چنگ دژخیمان رژیم بعثى صدام و زیر شلاق و تازیانه ى آنها فریاد مىزند: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»، نمىدانستیم ایشان جیرفتى است؛ نه اسمى از او شنیده بودیم و نه خصوصیتى از او مىدانستیم؛ ا
ما همهى وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این جوان آزاده شد.
بعد هم بحمداللَّه به میان مردم و کشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان یک شهید نامدار و نامآور در میان ملت ما مشهور است."
http://shiaupload.ir/images/84792629608252659348.gif