PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ملي گرايي افراطي و نژادپرستي جاهلي



سابحات
28-09-2011, 11:52
http://noorportal.net/Page-Data/StaticImages/90/7/1-15/5841.JPG


ملي گرايي افراطي و نژادپرستي جاهلي

يكي از ويژگي هاي انساني، علاقه طبيعي به زادگاه، خانواده، عشيره و نژاد است. از اين رو در آموزه هاي قرآني يكي از حقوق طبيعي افراد، بقا و سكونت در زادگاه و عدم جواز اخراج از وطن و زادگاه دانسته شده است؛ چنان كه يكي از آموزه هاي تربيتي قرآن نيز ايجاد بهترين شيوه ارتباطي با خانواده به مفهوم كوچك و بزرگ آن است. اين گونه است كه صله رحم به عنوان يكي از آموزه هاي دستوري اسلام، اين ارتباط را در چنان جايگاهي قرار مي دهد كه يكي از پيامدهاي طبيعي آن افزايش عمر معرفي شده است.

با اين همه، از آن جايي كه هر امري داراي كاركردهاي طبيعي و غيرطبيعي مي باشد، اين امور نيز مي تواند به شكل افراطي و تفريطي از مجراي طبيعي آن خارج شود. بدين معني كه امري مثبت و سازنده به عنوان امري بازدارنده و منفي عمل مي كند و آدمي و جامعه را با انواع بحران هاي حقوقي، اخلاقي، اجتماعي و رواني مواجه مي سازد. به عنوان نمونه گونه افراطي علاقه و حب وطن و نژاد به شكل ملي گرايي بروز و ظهور مي كند كه به جاي آن كه جامعه را به سوي كمال و اعتدال سوق دهد، به سوي كژي و زشتي ها مي كشاند و انسانيت را به قربانگاه مي برد و حقوق انساني ديگر جوامع بشري و نژادهاي انساني را تباه و ضايع مي كند. اين جاست كه آموزه هاي قرآن همچنان كه به مبارزه با هر امر افراطي و تفريطي ديگر مي رود به مبارزه با ملي گرايي و نژادپرستي مي رود و آن را به نقد مي كشد.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به برخي از آموزه هاي قرآني، ديدگاه قرآن را در اين حوزه بررسي و تبيين نمايد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
نقد نژادپرستي عربي به عنوان مصداق

آموزه هاي قرآني در هر امري بر اعتدال و استوا تأكيد دارد؛ زيرا اعتدال بر پايه نظام عدالتي است كه هستي بر پايه و مدار و محور آن بنياد گذاشته شده است. از جمله اين امور مي توان به علاقه طبيعي و حبي انسان به وطن اشاره كرد كه حتي برخي از روايات معتبر، آن را مصداق و جزيي از ايمان برشمرده است. به اين معنا كه ايمان در انسان مراتبي دارد كه مرتبه اي از آن در علاقه انسان به اموري از جمله خانواده و وطن، بروز و ظهور مي كند. انسان فاقد عاطفه و احساس نمي تواند داراي ايمان باشد، زيرا ايمان چيزي جز حب و علاقه نيست چنان كه از امامان معصوم(ع) نقل شده است «ليس الايمان الاالحب». بر اين اساس كسي كه به خانواده و وطن خويش علاقه مند است درجه اي از ايمان را داراست.

علاقه و محبت انسان به وطن به عنوان يك امر طبيعي، از حقوقي است كه خداوند براي انسان درنظر گرفته و در آموزه هاي قرآن بر آن تأكيد كرده است. خداوند در آيات 85 و نيز 217 سوره بقره مي فرمايد كه از يهوديان پيمان گرفته شده بود كه اهل وطن را آواره نكنند، زيرا اخراج و آواره كردن مردم از سرزمين و ميهن خود، ازنظر حقوقي، جرم و از نظر شرعي گناه است. براساس همين حق طبيعي جواز سكونت مردم در زادگاه و وطن است كه اخراج پيامبر(ص) از مكه به عنوان يكي از جرم هاي مشركان مكه مطرح مي شود و خداوند ايشان را سرزنش كرده و مجازات در حق آنان را روا مي شمارد. (توبه، آيه13 و نيز ممتحنه، آيه9)

خداوند در آيه217 سوره بقره اموري چون آواره سازي مردم و فتنه گري را بدتر و زشت تر از قتل برمي شمارد تا اين گونه نشان دهد كه برخي از حقوق بشري نسبت به برخي ديگر از اولويت بيشتر و اصالت فزون تري برخوردار است و رعايت آنها اوجب واجبات مي باشد.

از گزارش هاي قرآني برمي آيد كه برخي از اقوام و نژادها در برخي از رفتارها نماد مي شوند. از اين رو يهوديان در خود برتربيني و نژادپرستي همانند عرب ها هستند. اين دو قوم كه در حقيقت از يك نژاد سامي و پسر عموهاي يكديگر و از فرزندان حضرت ابراهيم(ع) هستند، داراي خصلت هاي همانند نژادي مي باشند. اين گونه است كه در مسير افراط قرار گرفته و دوستي وطن و خانواده و عشيره و قوم در ايشان به شدت تشديد شده و به شكل تعصب كوركورانه و عصبيت درآمده است، به طوري كه حتي بسياري از حقوق انساني و مباني اخلاقي و حقوق عقلاني و عقلايي را تباه و ضايع مي كنند تا نژادپرستي خود را حفظ كنند.

در آموزه هاي قرآني به قوم عبري و عرب به عنوان قومهاي نژادپرست توجه داده شده است و از مؤمنان خواسته شده است تا مسيري را كه عرب هاي جاهلي در عصر جاهليت پيموده اند، طي نكنند و در مسير وحدت امت باشند و به جاي علاقه هاي نژادپرستي افراطي، برادري ايماني را اصالت بخشند كه بر مدار محبت به امت مي باشد؛ زيرا امت به گروه هاي انساني هم اعتقاد اطلاق مي شود كه ازنظر نژادي و قومي و زباني مي توانند متفاوت باشند.

تحليل قرآن از نژادپرستي افراطي عبري و عربي، بدين خاطر است كه امت اسلام در چارچوب و مدار ديگري شكل گيرد و حركت نمايد و محور دوستي و محبت را برادري ايماني قرار دهد. لذا به نقد نژادپرستي جاهلي اعراب مي پردازد تا تبيين و توصيه هاي مناسب را در اين زمينه ارايه دهد.

نژادپرستي جاهلي عرب

عرب در فرهنگنامه به كسي اطلاق مي شود كه زبان وي عربي باشد. در برخي از روايات آمده است كه «من تكلم بالعربي فهو عربي؛ هركه به زبان عربي سخن گويد، عرب است. بر اين اساس عربيت، قوم و نژاد نيست بلكه زبان است. چنين چيزي را مي توان درباره قوم سياه هوسا بيان كرد؛ زيرا هوسايي ها و نيز بانتوها در آفريقا يك قوم و نژاد و قبيله نيستند بلكه هوسايي يا بانتويي زبان هاي فراگير در ميان سياهان از اقوام و نژادهاي مختلف است. همچنين زبان عربي، زبان اقوام و نژادهاي بسياري مي باشد.

با اين همه، نمي توان از اين مسأله بي توجه گذشت كه عرب ها در گذشته بويژه عصر نزول قرآن، از سه تيره اصلي عدنان، قحطان و قضاعه بودند. عدناني ها فرزندان اسماعيل بن ابراهيم(ع) بودند چنان كه عبري ها فرزندان اسحاق بن ابراهيم(ع) مي باشند. مي گويند كه قحطاني ها همان فرزندان سام بن نوح(ع) بوده و قضاعه نيز فرزندان قعدبن عندان و يا مالك بن حمير بودند. (جمهره انساب العرب، ص7 و بلوغ الارب في معرفه احوال العرب، ج1، صص8تا11)اين سه تيره را عرب تابعه مي گويند؛ زيرا طبقات عرب ها را چهار طبقه دانسته اند كه عبارتند از: عرب عاربه، عرب مستعربه، عرب تابعه و عرب مستعجمه. (همان پيشين) اين بدان معناست كه نمي توان حكم واحدي براي نژاد يا اقوام عربي زبان بيان كرد. از اين رو عربيت را به زبان عربي مي شناسند و ملاك و معيار در عربي بودن، نژاد نيست بلكه سخن گفتن به زبان عربي است. با اين همه، عرب زبان ها، از يك نوع تعصب شديد برخوردارند؛ زيرا زبان خويش را فصيح و شيوا و شيرين مي دانند و صاحبان ديگر زبان ها را گنگ و عجم مي شمارند. از آن جايي كه نخستين ارتباط آنان با آريايي هاي ايراني فارس زبان بوده است، هر غير عرب زبان را عجم ناميدند؛ زيرا عجم به معناي فرزندان جمشيد شاه است كه در ادبيات از وي به جم ياد مي شود چنان كه درباره جام جم به معناي جام جمشيد شاه بسيار سخن به ميان آمده است. اين واژه بعدها به معناي كساني كه زبان ايشان قابل درك نيست و گنگ مي باشد و از فصاحت و بلاغت سودي نبرده به كار رفته است.

از همين تعبيري كه عرب زبان ها در حق غير عرب زبان ها به كار برده اند مي توان درصد نژادپرستي آنان را در دوره جاهليت دانست. به اين معنا كه نخست مراد از واژه عجم، ايرانيان و دولت هخامنشي و فرزندان جمشيد شاه بوده ولي در ادامه يك معنا و بار منفي يافت و به معناي گنگ به كار رفت تا وجه تمايز ميان عرب زبان هاي شيوا و شيرين گفتار با غير عرب زبان هاي گنگ و غيرفصيح و بليغ باشد.

خداوند در آياتي چند به اين تعصب و عصبيت عربي در دوره جاهليت اشاره و آن را نقد مي كند. در آياتي از جمله 198 و 199 سوره شعراء و 44 سوره فصلت و 31 سوره زخرف، قوم عرب را كساني مي شمارد كه در نژادپرستي راه افراط را مي پيمايند و همين خصلت مانع جدي در پذيرش حق از سوي آنان به شمار مي رود. به اين معنا كه نژادپرستي موجب مي شود تا به سادگي و آساني حقايق ناديده گرفته شود و حقوق ملت ها و انسان ها سركوب و ضايع شود. اين گونه است كه گرايش هاي شديد نژادي و تعصبات قومي عرب ها موجب شد تا تن به حقايق قرآن و آموزه هاي نبوي نسپارند و در حق خود و آموزه هاي قرآني و پيامبر (ص)، ظلم و ستم روا دارند.
تعصبات نژادپرستي باعث مي شود هر چيزي را كه در ميان خود مي يابند، برتر و درست و حق جلوه دهند و هر آن چه در ديگران مي يابند نقصان و زشت بر شمارند.

از اين رو تفاخرطلبي و فخرفروشي به داشته ها و ناداشته ها در ميان چنين مردماني امري طبيعي و عادي جلوه مي نمايد. اين كه خداوند در آيات 1 و 2 سوره تكاثر به تفاخرطلبي شديد عرب ها اشاره مي كند از آن روست كه نژادپرستي در ميان ايشان به گونه اي تشديد شده بود كه حقايق را ناديده مي گرفتند و براي خود افتخارات واهي مي ساختند و حتي با مراجعه به گورستان ها و بلندآوازه ساختن شاعران و بزرگان خويش مي كوشيدند تا اين افتخارات ملي را به گونه اي جلوه دهند كه برتري آنها را بيان كند.
بي گمان تعصبات قومي و نژادپرستي افراطي دوران جاهلي عرب ها موجب شده بود كه نسبت به حقايق هستي، رفتاري نادرست و غلط در پيش گيرند و نسبت به حقايق بهانه جويي كنند و از پذيرش آن خودداري ورزند. در اين راستا عرب هاي مشرك در دوره پيامبر (ص) همواره بهانه جويي مي كردند و به هيچ راه راست نمي رفتند.

خداوند در آياتي از جمله 8 و 38 سوره انعام و 20 سوره يونس و 12 سوره هود و 7 سوره رعد و آيات ديگر به اين خصلت عرب هاي جاهلي اشاره مي كند.

آثار ملي گرايي و نژادپرستي افراطي

ملي گرايي و نژادپرستي افراطي داراي پيامدها و آثار زيانبار بسياري است. خداوند در آياتي چند به اين پيامدها و آثار توجه داده است تا آدمي با آگاهي نسبت به آثار مخرب و زيانبار تعصبات قبيله اي و نژادي و ملي، از مسير حق بيرون نرفته و واكنش درستي نسبت به اين مساله از خود بروز دهد.

خداوند در آيه 135 سوره نساء و نيز 8 سوره مائده از مهم ترين آثار و پيامدهاي ملي گرايي و نژادپرستي افراطي را، انحراف از عدالت بر مي شمارد. با نگاهي به رفتارهاي خويشان متعصب در ادارات و مراكز دولتي و قضايي مي توان اين معنا را به سادگي دريافت. در سطح بالاتر در عرصه ملي و بين المللي نيز ملي گرايي و نژادپرستي موجب مي شود تا حقوق طبيعي ديگر اقوام و ملت ها ناديده گرفته شود و نسبت به آنان ظلم و ستم روا داشته شود.

از نظر قرآن، تعصبات ملي و نژادي، سدي در برابر حق گرايي رشد افراد است. اين مطلبي است كه در آياتي چون 170 سوره بقره، 78 سوره يونس و 22 سوره زخرف به آن پرداخته شده است.

همين حق ناپذيري و عدالت گريزي موجب مي شود تا به سادگي انسان براساس تعصبات ملي و نژادي تن به خشونت دهد و حق طلبان و عدالت خواهان را به شدت سركوب كند. چنين رفتاري را قرآن بارها در اقوام مختلف گزارش كرده است. از اين رو بسياري از قتل هاي اصلاح جويان و عدالت خوا هان تاريخ چون پيامبران و اولياي حق به سبب حق ناپذيري و عدالت ستيزي برخاسته از تعصبات نژادي و قبيله اي رخ نموده است. (مريم، آيات 42 و 46 و انبياء، آيه 78 و زخرف، آيه 22)

تعصبات همچنين موجب تقليد كوركورانه از سنت هاي آباء و اجدادي (بقره، آيه 170 و مائده، آيه 104 و آيات بسيار ديگر)، گمراهي و حركت در مسير باطل (مومنون، آيات 53 و 54 و فرقان، آيات 41 و 42)، گناه و رفتارهاي مجرمانه (اعراف، آيه 28 و شعراء آيات 198 تا 200)، ممانعت از شناخت حق (مومنون، آيه 24 و هود، آيه 91)، كشتن بي گناهان از جمله دختران معصوم (نحل، آيه 58 و زخرف، آيات 16 و 17)، ممانعت از ايمان (يونس، آيه 78) و ايجاد مراكز ديني و مذهبي و تخريب آن ها (فتح، آيات 25 و 26) مي شود، لذا خداوند به اشكال مختلف خواهان مبارزه با ملي گرايي و نژادپرستي افراطي در هر شكل و شمايلي است.

بي گمان بسياري از كشتارها و جنگ ها و بي عدالتي ها در صحنه جهاني در طول تاريخ، ريشه در همين گرايش هاي افراطي انسان در ملي گرايي و نژادپرستي و ديگر تعصبات بي دليل و برهان دارد.مبارزه با اين گونه افكار و انديشه ها و نگرش ها مي بايست در راس برنامه هاي دولتمردان خواهان عدالت جهاني قرار گيرد؛ زيرا بدون قرار گرفتن كرامت انساني و تقوا به عنوان معيار سنجش نمي توان هرگز عدالت جهاني را ايجاد و برپا كرد و در مسير بالندگي و رشد تمدني انساني گام برداشت.
بسياري از كينه توزي ها و دشمني هاي شتري در جوامع امروزي داراي خاستگاه مشتركي چون جهل و تعصبات كوركورانه مردماني دارد كه از مسير عدالت و اعتدال بيرون رفته اند. (اعراف، آيات 11 تا 17 و نيز حجر، آيات 31 تا 39 و آيات ديگر)
طغيان آدمي و نافرماني از اصول عقلاني و آموزه هاي شريعت را نيز مي بايست در همين عنصر برتري جويي و تحليل نادرست از موقعيت خود و جامعه خويش دانست كه نوعي جهل آشكار و ساده است. به اين معنا كه آدمي، چهره كريه و زشت خويش را در پس جهل و تعصبات نژادي و ملي گرايي افراطي پنهان مي كند وهرگونه جنايت، ظلم، بي عدالتي، جرم و خشونتي را مرتكب مي شود. نسل كشي كه در اروپا و يا فلسطين اشغالي انجام مي گيرد ريشه در همين تعصبات سامي و عبري دارد كه خود را نژاد برتر مي داند و همچون ابليس نداي «انا خيرمنه؛ من از او برترم» سر مي دهد و يا «نحن ابناءالله؛ ما فرزند خدائيم» را به خورد مردم مي دهد تا اين گونه جرم و جنايت و نسل كشي را توجيه كند و دلايل فلسفي و شرعي براي آن ببافد.

اين در حالي است كه براساس آموزه هاي و حياني، همه انسان ها از يك پدر و مادر آفريده شده اند و كرامت و بزرگي انسان در فعليت بخشي به صفات كمالي الهي در خود است. از اين رو خداوند فراتر از نژادپرستي و ملي گرايي، فضليت را در تقواي الهي مي داند و كوشش آدمي در مسير عقلانيت و شريعت را عين اخلاق و كمال مي شمارد. خداوند در آيات بسياري از جمله آيه 13 سوره حجرات فضيلت و برتري انسانها بر يكديگر را تنها براساس تقوا، نه نژاد و قبيله و مليت مي داند تا نشان دهد كه هرگونه حركتي در سايه تعصبات قبيله اي، خروج از عدالت و اعتدال و كرامت انساني است و مي بايست با آن به شدت مبارزه شود.

روزنامه کیهان
حمزه رحيم زاده