PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▐ ◄* ♥ *►▐ زندگي و حيات پس از مرگ ▐ ◄* ♥ *►▐



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 03:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43842351085417461715.gif


زندگى و حيات پس از مرگ
تاليف :علي اسدي



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50343114634011992139.jpg





سخنى در آغاز

پيامبران، پس از دعوت به خداشناسى، مهم‏ترين اصلى كه مردم را به آن متذكر مى ‏ساختند؛ يادِ سراىِ «پس از مرگ» بوده است.
مژده و بيم، بهترين روش براى اجراى اين امر مهم به كار مى‏رفته است؛ از اين‏ روى، پيامبران الهى براى تزكيه و سازندگى انسانها، نيكان را نويد به «پاداش» مى‏ دادند و بدان را از «كيفر» مى ‏ترساندند.


نگارنده اين نوشتار به منظور مؤثرتر بودن مژده ‏ها و بيم هاى «حيات برزخى» نسبت به ديگر مباحث «جهان پس از مرگ» و به دليل اينكه دوران آن به زودى فرا مى‏ رسد، نخستين منزلگاه، گذرگاه آخرت و محل تصفيه گناهان است، بحث از آن را برگزيده است.
والسلام - ارديبهشت 1364
على محمد اسدى




يادآورى

اين بحث، سال 1361 در جزوه‏اى كوچك منتشر شد. استقبال از مباحث آن، موجب گشت در مدت كوتاهى چهار برابر تيراژ نخست، چاپ شود؛ از اين روى، تصميم گرفتيم براى استفاده بيشتر علاقه ‏مندان اين‏گونه مباحث، بر موضوعات آن بيفزاييم، منابع آن را از معتبرترين متون اسلامى قرار دهيم و ترتيب گفتارها و سبك نگارش را شيواتر كنيم.


پس از صدها ساعت تلاش و تحقيق در تكميل جزوه پيشين، نوشته حاضر فراهم گرديد كه تا سال 1375، هفت نوبت و جمعاً در بيش از پنجاه هزار نسخه در «مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم» به طبع رسيد.
اينك چاپ هشتم اين مجموعه، همراه با اصلاحات، بازنگرى و ارائه فهرستهاى گوناگون، تقديم مى‏ گردد.
از حضرات آيات و حجج اسلام، آقايان: مشكينى، سبحانى، مظاهرى، رسولى محلاتى، انصارى شيرازى، استادى و شب‏زنده‏دار كه -به اجمال يا تفصيل- قسمتهايى از اين نوشته را ملاحظه فرمودند، صميمانه سپاسگزاريم.
تابستان 1377





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 03:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif


فصل اول در آستانه ورود


در آستانه ورود به مبحث «برزخ» موضوعاتى چند را به اختصار بررسى خواهيم كرد.


انديشه مرگ


ياد مرگ و سراى پس از آن، بهترين موعظه، سازنده‏ترين اندرز و نيكوترين پند براى هر انسان است و غفلت از آن موجب مى‏شود كه انسان به بيراهه رود و از حركت در مسير كمال بازماند.

در اخبار و روايات وارد شده از معصومان(ع) به ياد سراى ديگر و پرهيز از غفلت بسيار توجه شده است؛ از جمله:

سُئِلَ النَّبي(ص): أيُّ المُؤمنينَ اَكْيَسُ؟
قال: «اَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ اَشَدُّهُم لَهُ اسْتِعْداداً».(1)
از پيامبر(ص) سؤال شد: هوشيارترين مؤمنان كيانند؟
حضرت فرمود: «هوشيارترين مؤمنان كسانى هستند كه بيشتر به ياد مرگ باشند و خود را براى آن آماده كنند».

سُئِلَ النَّبي(ص): مَنْ اَزْهَدُ النّاس؟
قالَ: «مَنْ لَمْ يَنْسَ المَقابِرَ و الْبَلى‏؛ وَ تَرَكَ فَضْلَ زينَةِ الدُّنيا؛ وَآثَرَ مايُبْقى‏ على مايُفنى‏، وَلَمْ يَعُدَّ غَداً مِنْ اَيّامِهِ؛ وَعَدَّ نَفسَهُ في المَوتى‏».(2)
از پيامبر(ص) سؤال شد: پرهيزكارترين مردم كيست؟
حضرت فرمودند: «پرهيزكارترين مردم كسى است كه قبر و عذابهاى آن را از ياد نبرد؛ زينتهاى دنيا او را نفريبد؛ سراى جاودان را بر اين دنياى گذران برگزيند؛ فردا را از عمر خويش نشمرد و خود را آماده مرگ كند».

قال الصادق(ع):« ذِكْرُالْموتِ، يُميتُ الشَّهواتِ فى النَّفسِ؛ ويُقَطِّعُ مَنابِتَ الغَفْلَة؛ وَيُقوّى القلبَ بمواعِدِ اللَّهِ؛ و يَرُقُّ الْطَبعَ؛ و يُكسِّرُ اَعلامَ الهَوى‏؛ و يُطْفي نارَالْحِرصِ؛ وَيُحَقِّرُالدّنيا».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «ياد مرگ، خواهشها و هوسهاى نفسانى را مى ‏ميراند؛ ريشه‏هاى غفلت را قطع مى‏ كند؛ دل را به نويدهاى الهى نيرو مى ‏دهد؛ خوى بندگى را در نهاد انسان مى‏آفريند؛ نقش و نگارهاى دلباختگى به دنيا را به هم مى‏ زند؛ شعله‏هاى حرص و طمع را فرو مى‏ نشاند و دنيا را پست و كوچك مى ‏گرداند».

بنابراين «انديشه مرگ» انسان را از گناه باز مى‏دارد؛ او را به سوى كارهاى نيك فرا مى ‏خواند؛ ايمان را در دل مى ‏آفريند و به زندگى و حيات انسان معنا و جهت مى ‏دهد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 03:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif



مرگ چيست؟



آيا «مرگ» نيستى، نابودى، فنا و انهدام است؛ يا تحول، تطور و انتقال از جايى به جايى و از جهانى به جهانى ديگر؟

اين پرسش، همواره براى بشر مطرح بوده، هست و خواهد بود و هر كس از دير زمان مايل بوده است پاسخ آن را بيابد و يا به پاسخى كه ديگران داده‏اند، ايمان و اعتقاد پيدا كند.

ما، چون مسلمانيم و به قرآن ايمان داريم؛ پاسخ آن را از كلام خداوند تعالى مى ‏گيريم:

الف - قرآن، در اين باره (ماهيت مرگ) كلمه «توفّى‏» را به كار مى ‏برد.
واژه «توفّى» در شكلهاى گوناگون از ماده «وَفى» 66 بار به كار رفته است و در چهارده آيه، رسماً از مرگ به «توفّى» تعبير مى ‏شود.(4)

در «قاموس قرآن» وَفى و تَوفّى‏ چنين معنا شده است:
«وفاء و ايفاء به معنى تمام كردن است - وفاى به عهد، يعنى اينكه آن را بدون كم و كاست و مطابق وعده انجام دهى و توفّى به معناى اخذ به‏طور تمام و كمال است (تَوَفَّيتُ الْمال؛ يعنى، تمام مال را بدون كم‏وكسر دريافت كردم)».(5)

انسان، در هنگام مرگ با تمام شخصيت و واقعيتش تحويل فرشتگان الهى مى ‏گردد و آنها نيزبه طور كامل و تمام او را دريافت مى‏ دارند؛ لذا از مرگ تعبير به «وفات» يا «توفّى‏» مى‏شود؛ بنابراين، مرگ از ديدگاه قرآن، نيستى، نابودى و فنا نيست؛ بلكه انتقال از جهانى به جهانى و از خانه ‏اى به خانه اى ديگر است.

به آياتى در اين‏باره، توجه فرماييد:
(حتّى‏ اِذا جاءَ اَحَدَكُم الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا)(6)
آنگاه كه مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما، او را (به تمام و كمال) دريافت مى ‏كنند.
(قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ الْمَوتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُم ثُمَّ اِلى‏ رَبِّكُم تُرْجَعُونَ)(7)
بگو: همانا فرشته مرگ كه مسؤوليت گرفتن جانها به او سپرده شده است، در هنگام مرگ (به تمام و كمال) شما را دريافت مى ‏دارد.
(اَعْبُدُ اللَّهَ الّذي يَتَوفّاكُم)(8)
خدايى را عبادت مى ‏كنم كه مرگ همه شما به امر اوست.


ب - واژه «توفّى‏» گاهى به معناى «خواب» نيز در قرآن به كار رفته است:


(وَهُوَالَّذي يَتَوفّاكُم بِاللَّيلِ وَ يَعْلَمُ ماجَرَحْتُم بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُم فيه لِيُقْضى‏ اَجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ اِلَيْه مَرْجِعُكُم ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِما كُنْتُم تَعْمَلُونَ)(9)
اوست خدايى كه چون شب هنگام به خواب مى‏رويد، شما را (موقت) مى ‏ميراند و پس از آن شما را بيدار مى‏ كند تا آنگاه مرگتان كه نزد او معين ‏است فرا رسد، به سوى او باز مى ‏گرديد تا شما را از نتيجه كردارتان آگاه نمايد.

(اللَّهُ يَتَوفَّى الانَفُسَ حينَ مَوْتِها وَالَّتى لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الّتي قَضى‏ عَلْيهَا الْمَوْتَ وَ يُرسِلُ الاُخْرى‏ اِلى‏ اَجَلٍ مُسَمَّى)(10)
خداوند، جانها را در هنگام مرگ و آنكه مرگش فرا نرسيده در هنگام خواب، دريافت مى ‏كند؛ سپس كسى را كه حياتش در دنيا به سرآمده، در نزد خود نگه مى ‏دارد و ديگرى را تا وقت معين (كه مرگش فرا رسد) به دنيا باز مى ‏فرستد.
اين دو آيه، شباهت خواب با مرگ و همچنين شباهت بيدارى دنيا و آخرت- را بيان مى ‏كنند؛ همانگونه كه هنگام مرگ، روح انسان، عالم ماده را در مى‏نوردد و به عالمى ديگر سير مى‏كند، در هنگام خواب نيز روح انسان وارد جهانى ديگر مى‏ شود.

به عبارت ديگر، تفاوت خواب و مرگ در اين است كه هنگام خواب، روح به طور موقت دريافت مى‏گردد و پس از پايان خواب، باز گردانده مى ‏شود؛ ولى روح در هنگام مرگ، به طور دائم دريافت مى‏گردد و ديگر به دنيا بازگشت نمى ‏كند.
به جهت شباهت زيادى كه از جهت «توفّى‏»(دريافت روح) بين خواب و مرگ وجود دارد، گاهى از خواب به «مرگ كوچك» و از مرگ به «خواب بزرگ» تعبير مى ‏شود.


ج - در روايات نيز به رابطه نزديك ميان خواب و مرگ، چنين اشاره شده است:

قال السجاد(ع): «عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَالْمَوْتَ وَ هُوَ يَرى‏ مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ...».(11)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود: «بسيار شگفت ‏آور است كه كسى مرگ را انكار كندو حال آنكه در هر شبانه روز، مرگ (خود را به هنگام خواب) مى ‏بيند».
سُئِلَ عَن الْباقِر(ع): مَا المَوْتُ؟
قالَ: «هُوَ النَّومُ الَّذي يَاْتيكُم في كُلِّ لَيْلَةٍ؛ إلّا اَنَّهُ طَويلٌ مُدَّتُهُ».(12)
از حضرت امام باقر(ع) سؤال شد: مرگ چيست؟
فرمود: «مرگ، همان خوابى است كه هر شب به سراغتان مى‏آيد؛ با اين تفاوت كه مدتش طولانى است».




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 03:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif



مأموران مرگ



مأمور مرگ كيست؟ يا به عبارت ديگر مأموران مرگ چه كسانى هستند؟
پاسخ را در قرآن پى‏جويى مى‏كنيم:
(اللَّهُ الَّذي يَتَوفّاكُم)(13)
خداست كه شما را مى‏ ميراند.
(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)(14)
فرستادگان ما، او را مى ‏ميرانند.
(يَتَوفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوت)(15)
«فرشته مرگ، شما را مى ‏ميراند».

از اين آيات، چنين فهميده مى‏ شود:
الف - ميراننده اصلى خداست؛ لذا در برخى از آيات، اين امر به آن ذات اقدس نسبت داده شده است.
ب - مأموريت اصلى به عهده «فرشته مرگ» (عزرائيل) است.
ج - منظور از فرستادگان، همان فرشتگان است كه دستياران فرشته مرگ هستند.(16)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 03:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif



سيماى فرشتگان مرگ



از برخى آيات و روايات استفاده مى‏شود كه مرگ و سيماى فرشتگان مرگ، نسبت به نيكوكاران و بدكاران يكسان نيست:

الف - نسبت به نيكوكاران:

(تَحِيَّتُهُم يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَاَعدَّلَهُمْ اَجْراً كَريماً)(17)
هديه مؤمنان و پذيرايى از آنان، در هنگام نيل به رحمت حق، سلام خدا و بشارت لطف الهى است؛ و براى آنها، پاداشى بزرگ آماده شده است.

(اِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُنَّا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عليْهِمُ الْمَلائكةُ اَلّا تَخافُوا وَ لاتَحْزَنوا وَاَبْشِروا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُم تُوعَدُونَ)(18)
آنان كه مى ‏گفتند پروردگار ما خداست، و بر اين ايمان، پايدار ماندند، فرشتگان (رحمت) بر آنان فرستاده شوند (و به ايشان، مژده دهند) كه هيچ ترسى و اندوهى نداشته باشيد و بهشت نويد داده شده، بر شما بشارت باد.

(الَّذين تَتَوفّاهُمُ الْمَلائِكةُ طَيِّبين يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُم تَعمَلُون)(19)
فرشتگان (رحمت) وقتى جان انسانهاى پاك را گيرند، به آنها درود فرستند و گويند: به جهت اعمال نيكتان، اكنون به بهشت درآييد.


به رواياتى در اين‏باره توجه فرماييد:
قال أميرُالْمُؤمنين(ع):
«مَنْ كانَ مِنْ أَهْلِ الطّاعَةِ، تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحهِ مَلائكةُ الرَّحْمَةِ».(20)
اميرمؤمنان(ع) فرمود:
«فرشتگان رحمت، جان انسانهاى نكوكردار را مى ‏ستانند».

قالَ السّجاد(ع):
«مَا الْمَوْتُ (لِلْمؤْمِن) اِلّا قَنْطَرَةٌ تُعَبَّرُبِكُمْ عَن البُؤسِ والضَّرّاءِ اِلى‏ الْجَنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائمة».(21)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود:
«مرگ براى مؤمن، همچون گذشتن از تيره‏روزى‏ها و زيانها، به سوى بهشت پهناور و نعمتهاى جاودان است».

سُئلَ عَنِ الصّادِق(ع):
«صِفْ لَنَا الْمَوْتَ؟
قالَ: «لِلْمُؤمِن كَأطيب ريحٍ يَشُمُّهُ، فَيَنْعَسُ لِطيبهِ، وَ يَنْقَطِعُ التّعَبُ وَاْلاَلَمُ كُلُّهُ عَنْه».(22)
از امام صادق(ع) راجع به «توصيف مرگ» سؤال شد:
حضرت فرمود:
«مرگ براى مؤمن، همانند بو كردن بهترين گلهاست كه با بوى آن به خواب مى‏ رود؛ و با مرگ، تمام درد و رنجهاى او از بين مى ‏رود».




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 12:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif






ب - نسبت به بدكاران:



(وَلَوْتَرى‏ اِذْ يَتَوفّى الَّذينَ كَفَروا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُم وَاَدْبارَهُم وَذُوقوا عَذابَ الحَريقِ ذلِك بِما قَدَّمَتْ اَيْديكُم)(23)
اگر سختى حال كافران را، هنگامى كه فرشتگان جان آنها را مى‏ ستانند، بنگرى (خواهى ديد كه) بر رو و پشت آنان مى‏ زنند و به آنها مى ‏گويند: مزه سوزنده آتش را به جهت كردار زشت دنياتان بچشيد.

(فَكَيْفَ اِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكةُ يَضْرِبُونَ وُجوهَهُم وَاَدْبارَهُم)(24)
پس(بدكاران) با چه حال سختى روبه‏رو شوند، هنگامى كه فرشتگان (عذاب) جانشان را مى‏گيرند و بر پشت و روى آنها (تازيانه) مى‏زنند.

(اِذا بَلَغَتِ التَّراقي وَقيلَ مَنْ راقٍ وَظَنَّ اَنَّهُ الفِراقُ وَالْتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ)(25)
وقتى، جان بدكاران به گلوهايشان رسد، گويند: چه كسى مى ‏تواند ما را از اين درد و رنج برهاند؟ (و كسى فرياد رسشان نيست!) اين حادثه بر آنها بسى‏ناگوار است. آنگاه يقين مى ‏كنند كه اينك زمان فراغ از دنياست و شدت مرگ چنان است كه ساقهاى پاهايشان به هم در پيچد.


به رواياتى در اين‏باره نيز توجه فرماييد:
قالَ اَميرُالمؤمنين(ع):
«مَنْ كانَ مِنْ اَهْلِ الْمَعْصِيَةِ، تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحهِ مَلائكةُ النَّقْمَة».(26)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
«هر كس اهل معصيت باشد، فرشتگان عذاب، جانش را مى ‏ستانند».
قالَ السَّجادُ(ع) :
«(اَلْمَوْتُ) لِلْكافِرِ، كخَلْعِ ثِيابٍ فاخِرَةٍ؛ والنَّقلِ عَنْ مَنازِلَ اَنيسَةٍ؛ وَاْلاسْتِبدالِ بَاَوْسَخِ الثّيابِ وَ اَخْشَنِها وَأَوْحَشِ المنازِل وَاَعْظَمِ الْعَذابِ!».(27)
حضرت امام سجاد(ع) فرمود:
«مرگ براى كافر، همانند بركندن جامه‏هاى نيكو و پوشيدن جامه‏هاى چركين و تن‏آزار و همچون كوچيدن از خانه‏هاى آرامش بخش به خانه‏هاى ناآرام و دهشتناك است».

قالَ الصَّادِق:
«(اَلْمَوْتُ) لِلْكافِر، كَلَسْعِ الاَفاعي وَلَذْغِ العَقارِب اَوْاَشدَّ!».(28)
حضرت امام صادق(ع) فرمود:
«مرگ، براى كافر، بدتر (از زخم و جراحتهاى ناشى) از نيش مار و عقرب است».



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 12:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif



يك حكايت

در اينجا، حكايتى شگفت از سيماى فرشته مرگ را نسبت به بدكاران يادآور مى ‏شويم:
حضرت ابراهيم(ع)، ازعزرائيل درخواست كرد كه چهره خود را به هنگام گرفتن جان كفار و بدكاران به او نشان دهد! عزرائيل گفت: روى برگردان تا نشانت دهم! ابراهيم نيز چنين كرد.

وقتى، «عزرائيل» خودش را بدان شكل درآورد، «ابراهيم» مردى سيه‏ چرده را ديد كه موهايش (مانند سيخ) ايستاده، بسيار بد بو و بدلباس است و از دهان و بينى ‏اش دود و آتش زبانه مى‏ كشد؛ لذا از شدت ترس و هراس، غَش كرد و بر زمين افتاد.

«عزرائيل» به شكل اولش كه به سراغ مؤمن مى ‏آيد درآمد و او را به هوش آورد.
ابراهيم(ع) فرمود: اگر كافران و بدكاران، غير از اين كيفر، هيچ عذاب ديگرى نداشته باشند، آنها را بس است.(29)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 12:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif


نخستين منزلگاه



از آيات و روايات چنين استنباط مى‏شود كه انسان، پس از مرگ، يكباره وارد جهان اخروى نمى ‏شود؛ بلكه وقوع «قيامت كبرى» همراه با يك سرى انقلابها و دگرگونى‏ ها در كل نظام هستى و موجودات جهان است كه ان‏شاءاللَّه، در گفتار دهم از آن بحث خواهيم كرد.

البته، تصور نشود كه در فاصله مرگ تا قيامت، انسانها در خاموشى، بى‏حسى و بى ‏حياتى به سر مى ‏برند؛ بلكه در فاصله بين دنيا و قيامت، عالمى - به مراتب - برتر از دنياى كنونى هست كه داراى حيات همراه با لذت و سرور براى نيكوكاران و رنج و اندوه براى بدكاران است.

عالم واسطه بين دنيا و آخرت كه اين نوشتار را به انگيزه بحث از آن نگاشته ‏ايم «برزخ» نام دارد.


«عالم برزخ» نسبت به آخرت (قيامت بزرگ)، «قيامت كوچك» ناميده مى ‏شود. از اين رو در روايت آمده است:

قال النَّبي(ص):
«الْمَوتُ، الْقيامَة؛ مَنْ ماتَ، فَقَدْ قامَتْ قيامَتُه».(30)
پيامبر(ص) فرمود:
«مرگ، آغاز قيامت است؛ هر كس بميرد، قيامتش بر پا مى ‏شود».

بنابراين، مراد از قيامت در اين روايت، قيامت كوچك (عالم برزخ) است؛ نه، قيامت بزرگ (عالم آخرت).

به يارى خداوند، در گفتارهاى آتى، از برخى حقايق آن جهان تا حد امكان پرده برخواهيم داشت و شما عزيزان را با اين عالم شگفت-كه به مراتب، انديشه و ياد آن، از انديشه و ياد مرگ هم سازنده ‏تر است آشنا مى ‏كنيم.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2011, 12:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif


پى‏ نوشتها:‌

1 . «المحجةالبيضاء»، الفيض الكاشانى، ج‏8، ص‏242؛ مؤسسة النشر الاسلامى.
2 . «مكارم الاخلاق»، الشيخ الطبرسى، باب‏12، ص‏463؛ مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.
3 . «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏242.
4 . با استفاده از: «حيات اخروى»، شهيد مرتضى مطهرى، ص‏8، دفتر انتشارات اسلامى.
5 . برگرفته از: «قاموس قرآن»، على اكبر قرشى، ج‏7، ص 230 - 231، دارالكتب الاسلامية.
6 . انعام (6) آيه 61.
7 . سجده (32) آيه 11.
8 . يونس (10) آيه 104.
9 . انعام (6) آيه 60.
10 . زمر (39) آيه 42.
11 . «الفروع من الكافى»، الشيخ الكلينى، ج‏3، ص 258، انتشارات علميه اسلامى.
12 . «معانى الاخبار»، الشيخ الصدوق، ص‏289. مؤسسة النشر الاسلامى.
13 . يونس (10) آيه 104.
14 . انعام (6) آيه 61.
15 . سجده(32) آيه 11.
16 . «بحارالانوار»، العلامة المجلسى، ج‏6، ص‏141، دارالكتب الاسلامية:
قال على(ع): «للملك الموت اعوان من ملائكة الرحمة و النقمة؛ يصدرون عن امره و فعلهم فعله».
على(ع) فرمود: «عزرائيل، داراى همكاران و دستيارانى از فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب مى‏باشد كه زير نظر او كار مى‏كنند».
17 . احزاب (33) آيه 44.
18 . فصلت (41) آيه 30.
19 . نحل (16) آيه 32.
20 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص 141.
21 . «معانى الاخبار»، ص‏289.
22 . «معانى الاخبار»، ص 287. «بحار الانوار»، ج‏6، ص 152.
23 . انفال (8) آيه 50 - 51.
24 . محمد (47) آيه 27.
25 . قيامت (75) آيه 26 - 29.
26 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏141.
27 . «معانى الاخبار»، ص 289.
28 . «معانى الاخبار»، ص‏278. «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏152.
29 . «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏259:
قال ابراهيم(ع) لملك الموت: «هل تستطيع ان ترينى الصورة التى تقبض فيها روح الفاجر؟
قال: فاعرض عنى؛ فاعرض عنه؛ ثم التفت فاذا هو برجل اسود قائم الشعر، منتن الريح، اسود الثياب، يخرج من فيه و منخريه لهب النار و الدخان؛ فغشى على ابراهيم(ع) ثمَّ افاق وقد عاد ملك الموت الى صورته الاولى.
فقال: «يا ملك الموت! لولم يلق الفاجر عند موته الاصورة وجهك؛ لكان حسبه».
30 . «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص 297.

ادامه دارد ....




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2011, 14:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif



فصل دوم«برزخ» چيست؟



تعريف برزخ


اگر چيزى ميان دو شى‏ء واسطه و فاصله شود، «برزخ» ناميده مى‏ شود.
الف - «راغِب اصفهانى» در «مفردات» مى ‏نويسد:
«حد و فاصله بين دو چيز را برزخ گويند و از اين جهت به فاصله بين مرگ تا روز قيامت نيز برزخ گفته شده است».(1)
ب - در «مجمع الْبَحرين» چنين آمده است:
«ما بين دنيا و آخرت -از هنگام مرگ تا برانگيختن اخروى- را برزخ گويند و هر كس بميرد وارد آن مى‏ شود».(2)
ج - «شيخ طبرسى» در تفسير نفيس «مجمع البيان» سه احتمال براى برزخ بيان داشته است:
«1 - واسطه و فاصله ميان مرگ تا برانگيختن از قبر.
2 - واسطه و حائل ميان مردگان و اهل دنيا تا روز قيامت.
3 - فاصله و مدت زمان قبر تا روز قيامت».(3)
د - در «تفسير قمى» نيز چنين آمده است:
«فاصله و ميانه دو چيز را برزخ گويند؛ و منظور از آن، ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است».(4)
ه - نويسنده «قاموس قرآن» در معناى «برزخ» مى‏نويسد: «برزخ، به معناى حائل و واسطه ميان دو چيز است و عالم پس از مرگ را برزخ گوييم؛ چون واسطه ميان دنيا و آخرت است».(5)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 03:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





واژه برزخ

براى آشنايى بيشتر با معنا و مفهوم اين واژه، كاربرد آن را در كتاب و سنّت پى مى ‏گيريم:

الف - اين واژه سه بار در قرآن آمده است:

(مَرجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغيانِ)(6)
خداوند، دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو، فاصله‏اى قرار داد تا از مرز خود خارج نشوند.

(وَجَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجوراً)(7)
بين آب اين دو دريا حائلى قرار داد تا هميشه از هم جدا باشند.

(وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرزَخٌ اِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ)(8)
از لحظه مرگ تا روز برانگيختن، فاصله است.

اين سه آيه به خوبى معناى برزخ را آشكار مى‏ كند؛ ولى اين لفظ به گونه‏اى كه در آيه سوم استعمال شده است، به كار مى‏رود و در همان معنا، ويژگى يافته است.
برخى از كلمات داراى دو معنا هستند: 1-معناى لغوى؛ 2-معناى اصطلاحى؛ مانند: «صلات، زكات، حج و جهاد» كه در لغت به معانى «دعا، رشد، قصد و كوشش» مى‏باشند؛ اما در معانى مصطلح كنونى ويژگى يافته ‏اند.
لفظ «برزخ» نيز اينگونه است: در لغت به معناى واسطه و فاصله بين دو چيز است؛ اما در اصطلاح به معناى عالم قبر (حيات برزخى) استعمال مى ‏شود.

از اين رو، هنگامى كه پرسيده مى ‏شود: برزخ چيست؟
امام صادق(ع) در پاسخ مى ‏فرمايند:
«از لحظه مرگ تا وقتى كه از قبر خارج مى ‏شويم».(9)

امام نيز لفظ برزخ را در معناى ويژه و اختصاصى آن به كار مى‏ برند؛ نه در معناى لغوى آن.
بنابراين، از اين پس، هر جا لفظ «برزخ» را استعمال مى ‏كنيم، مراد همين معناى اصطلاحى است.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




ب - در «نهج البلاغه» اين واژه دو بار ذكر شده است:

«سَلَكُوا في بُطُونِ الْبَرزَخِ سَبيلاً؛ سُلِّطَتِ الارْضُ عَلَيْهِمْ فيه، فَاَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهم وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمائِهم...».(10)
در درون برزخ راهى را پيمودند كه در آن راه، زمين بر آنها چيره شده؛ گوشتهايشان را خورده و از خونهايشان آشاميده است.
«فكَانَّما قَطَعُوا الدُّنْيا اِلى‏ الْآخِرَةِ وَ هُمْ فيها؛ فَشاهَدُوا ما وَراءَ ذلك؛ فَكَانَّما اطّلَعُوا غُيُوبَ اَهْلِ البَرزخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيه...».(11)
(بندگان شايسته) گويا دنيا را به پايان رسانيده فراسوى آن را مى ‏نگرند و امور اخروى را مشاهده مى ‏كنند؛ و گويى بر احوال پنهانى برزخيان و مدت اقامت آن سامان آگاهند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




ج - اين واژه در روايات نيز به صورت متعدد به كار رفته است؛

از جمله:قالَ الصّادق(ع):
«اَلْبرزَخُ، اَلْقَبْر؛ وَ هُوَالثَّوابُ وَالعِقابُ بَيْنَ الدُّنيا وَالآخِرَة».(12)
امام صادق(ع) فرمود:
«برزخ، عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است».

قالَ الصّادق(ع):
«وَاللَّهِ ما اَخافُ عَلَيْكُمْ اِلّا الْبرزخ».(13)
امام صادق(ع) فرمود:
«سوگند خداى را كه جز از عالم برزخ بر شما بيم ندارم».




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





آراى انديشمندان


حتمى بودن پاداش و كيفر در فاصله ميان دنيا و آخرت - كه از آن به عالم برزخ، حيات برزخى، جهان برزخى، زندگى قبر، عالم مثال‏(14) و تعابيرى از اين قبيل ياد مى‏شود - مورد اتفاق تمام انديشمندان و فرهيختگان اسلامى است.

از باب نمونه، به آراى برخى از بزرگان در اين باره اشاره مى‏شود:
الف - «شيخ صدوق» در كتاب «اعتقادات» مى‏ نويسد:
«به عقيده ما، پرسش قبر، حق است».(15)

در «امالى» نيز با ذكر حديثى از امام صادق(ع) مى‏نويسد:
«هر كه پرسش قبر را انكار كند؛ شيعه ما نيست».(16)

ب - «محقق طوسى» در «تجريد» چنين مى ‏نويسد:
«عذاب قبر، به جهت امكان وقوع و تواتر اخبارى كه دلالت بر آن دارد؛ حتمى است».(17)

ج - «علامه حلّى» در «شرح تجريد» چنين مى ‏نگارد:
«عذاب قبر، موردِ اجماع تمام مذاهب اسلامى است».(18)

د - «علامه مجلسى» در «بحار الانوار» از قول «شيخ مفيد» چنين بيان مى ‏دارد:
«عذاب قبر به دليل اخبار و روايات ثابت است؛ و دليل اثبات آن، عقلى نيست».(19)


اخبار و روايات وارد شده در اين باب، به گونه‏اى صراحت و دلالت دارد كه تمام مذاهب اسلامى، راجع به بودن چنين عالمى سخن گفته اند؛ حتى «گروه وَهّابيّه» كه منكر بسيارى از انديشه ‏هاى مسلّم اسلامى است و از نظر اكثر مذاهب اسلامى، مطرود مى ‏باشند؛ در اين زمينه، كتابى به نام «الرّوح» توسط يكى از سردمداران خود نگاشته‏ اند كه در اين كتاب، روايات زيادى پيرامون «مسأله برزخ» به چشم مى ‏خورد.(20)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





منشأ ايمان


از آراى انديشمندان نامبرده كه برگرفته از روح اسلام است پى مى ‏بريم كه منشأ ايمان و اعتقاد به «حيات برزخى» آيات، روايات و اخبار متواتر از معصومان(ع) است.

از اين روى، در گفتارهاى سوم و چهارم كتاب به تفصيل در اين باره بحث مى ‏كنيم به گونه‏اى كه براى رهروان مكتب وحى و پيروان راستين خط امامت و ولايت، اطمينان‏ آور باشد؛ بنابراين، ديگر نيازى به اثبات چنين عالمى از طريق دلايل عقلى نيست.

امّا برخى از دانشمندان اسلامى، از نظر عقل نيز دلايلى بر بودن «عالم برزخ» بيان كرده ‏اند كه ذكر برخى از آنها خالى از فايده نمى ‏باشد و كمترين فايده ‏اش اين است كه بگوييم: عقل با نقل در اين موضوع نه تنها منافاتى ندارد؛ بلكه دلايل نقلى را نيز تأييد مى‏ كند؛ لذا محكم‏ترين دليل عقلى را در اين رابطه بيان داشته و چون بنابر اختصار است به همين مختصر بسنده مى ‏شود:

انديشمندوحكيم ‏الهى ‏صدرالمتألهين ‏شيرازى(1050-979ه.ق) معروف به «ملاصدرا» درباره نفس انسان، مى‏ گويد:

«نفس انسان، جسْمانيّةُ الحُدُوث و رُوحانيّة البَقاء است».(21)
و اين همان معناى دقيق حديث نبوى است كه فرمود:
«ما خُلِقْتُم لِلْفَناء؛ بَلْ خُلِقْتُم لِلْبَقاء، وَ إنَّما تَنْقلُونَ مِنْ دارٍ اِلى‏ دارٍ».(22)
اى انسان! تو براى فنا آفريده نشدى؛ بلكه همواره بقا خواهى داشت (و مرگ پايان راهت نيست؛ بلكه با مرگ) از خانه‏اى به خانه‏اى ديگر كوچ مى ‏كنى.

مراد اين است كه پس از گسستن حيات از جسم انسان، روح او از عالم ماده فراتر مى‏رود و به جهانى ديگر سير مى‏ كندو در آن جهان نيز همواره باقى است و هرگز فانى نمى ‏شود.

نويسنده «درسهايى از نهج البلاغه» در توضيح اين مطلب، چنين مى‏ نويسد:
«روح، محصول عالى ماده است؛ ولى در اثر تكامل، پا را از عالم ماديت فراتر مى ‏نهد و پس از مرگ، جسم دنيوى در صورتى كه هيچ نشانى از ماده اعم از جسم، مكان و زمان ندارد؛ وارد عالم تَجرُّد و مجردات مى ‏شود.

اين روح، چيزى جداى از ماده نيست؛ همان روحى است كه از هنگام زادن در بچه پيدا شده و در حالى كه متصل به ماده است تا آخر باقى مى‏ماند و تكامل پيدا مى ‏كند؛ مانند آب گل آلودى كه به مرور زمان، گِلهاى آن، ته نشين شده و زلال و مجرد مى ‏گردد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




بعضى از فلاسفه و حكما، آن را به زغالى كه پهلوى آتش گذارند، مثال مى‏زنند؛ و در توضيح آن مى ‏گويند:
زغال در ابتدا از آتش كسب حرارت مى ‏كند و حرارت در باطنِ خود زغال پيدا مى‏ شود؛ بعد، اين حرارت مرتب زياد مى‏ شود تا زغال مشتعل گردد و به سرخى گرايد؛ اين سرخى رو به ازدياد است تا كم كم خود زغال، نور پيدا كرده و فضا را روشن سازد.

نخستين مرحله تجرد براى روح، مثل آن حرارتى است كه در آغاز پيدا مى‏ شود و مرحله تجرد كامل براى روح، مثل آن حالت اشتعال و روشنايى زغال است كه در آخر ايجاد مى ‏شود.

بنا به قول مرحوم صدرالمتألهين، معناى مرگ، فنا نيست؛ بلكه انتقال از حالتى به حالتى و از جهانى به سوى جهانى ديگر است؛ يعنى، اينكه روح، مانند مرغى كه از فقس بيرون بيايد، بدن را كنار مى‏ گذارد و همانگونه كه پرنده هنگام رهايى از قفس، در عالمى بزرگ‏تر به پرواز در مى‏ آيد؛ روح، پس از اينكه بدن دنيوى را كنار گذاشت، بدنى كامل‏تر از آن جايگزينش مى ‏شود.

اگر بخواهيم اين بدن را تشريح كنيم آن را به بدن شما در عالم خواب مثال مى‏ زنيم؛ شما در هنگام خواب، بدن ماديتان كه از عناصر، تشكيل شده خوابيده است؛ ولى شما (در عالم رؤيا) مى ‏بينى كه وارد باغ شدى و با چشم، (مناظر باغ را) مى ‏بينى و با گوش (صداها را) مى ‏شنوى (و با بينى، بوها را مى ‏بويى)؛ چيدن و خوردن ميوه از درختان را نيز حس مى ‏كنى.
آيا مى‏ توان گفت: اين بدن، معدوم محض است؟ مسلماً معدوم نيست؛ زيرا :«المَعْدُومُ لايُشارُاِلَيْهِ: لابِاشارَةٍ حسّيِّةٍ و لابِاشارَةٍ عَقْليَّةٍ».
به معدوم محض، نه اشاره حسى مى‏ توان كرد و نه اشاره عقلى.

بنابراين، بدن عالم خواب، واقعاً بدن است و آن را به «بدن مثالى» تعبير مى ‏كنند؛ يعنى، در واقع يك چيزى هست؛ يك واقعيتى هست.

شما وقتى كه به خواب مى ‏روى، بدن طبيعى را مى ‏گذارى و با بدن مثالى در عالم مثال و برزخ، سير مى ‏كنى. مرگ نيز همانند خواب است (با اين تفاوت كه) آن، برزخى ناقص و مرگ برزخى كامل‏تر است.

در خواب، علاقه از بدن طبيعى، به طور كلى قطع نشده؛ اما در حال مرگ، علاقه از بدن طبيعى به كلى قطع مى‏شود».(23)
«مرحوم مجلسى»(ره)، در «بحار الانوار» اصالتِ بقاى روح را چنين بيان مى‏ دارد:
«هنگام خواب، جسم ضعيف مى ‏گردد؛ اما ضعف جسم، موجب ضعف نفس (يعنى، روح) نمى ‏باشد؛ بلكه، نفس نيرومندتر مى ‏شود؛ به گونه ‏اى كه بر مشاهده احوال و اطلاع از امور غيبى نيز تواناست. بنابراين، مرگ جسم موجب مرگ روح نمى ‏شود».(24)

توضيح: اگر مرگِ جسم سبب مرگ روح باشد، بايستى در هنگام خواب كه آن هم مرگ كوچكى است ضعف جسم، باعث ضعف روح گردد و حال آنكه در عالم رؤيا كه پيوند با جسم مادى كمتر مى ‏شود، روح انسان از حالت بيدارى نيز چنان قوى‏تر مى ‏گردد كه بر امور پنهانى هم آگاهى مى ‏يابد.

بنابراين، چون در هنگام خواب، ضعف جسم موجب ضعف روح نمى ‏شود، نتيجه مى ‏گيريم كه مرگ جسم، موجب مرگ روح نمى ‏شود.
از اين رو است كه مى ‏گوييم:
«روح، همواره باقى است و هرگز فانى نمى‏شود».(25)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2011, 17:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




پى ‏نوشتها:‌

1 . «معجم مفردات الفاظ القرآن»، الراغب الاصفهانى، ص‏41، المكتبة المرتضوية:
«البرزخ، الحاجز والحد بين الشيئين، و قيل: اصله برزه، فعرب... و قيل: البرزخ ما بين الموت الى القيامة».
2 . «مجمع البحرين»، الشيخ فخرالدين الطريحى، ص‏430، المكتبة المرتضوية.
«هو ما بين الدنيا و الاخرة من وقت الموت الى البعث، فمن مات فقد دخل البرزخ».
3 . «مجمع البيان»، الشيخ الطبرسى، ج‏7، ص‏118، مكتبة العلمية الاسلامية:
«اى حاجز بين الموت و البعث في يوم القيامة من القبور (عن ابن زيد)؛ و قيل: حاجز بينهم و بين الرجوع الى الدنيا و هم فيه الى يوم يبعثون (عن ابن عباس و مجاهد)؛ و قيل: البرزخ، الامهال الى يوم القيامة و هو القبر و كل فصل بين شيئين هو برزخ (عن على بن عيسى).
4 . «تفسير القمى»، على‏بن ابراهيم قمى، ج‏2، ص‏94، انتشارات علامه. بحارالانوار، ج‏6، ص‏214:
«البرزخ، هوامر بين امرين؛ و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الآخرة».
5 . «قاموس قرآن»، ج‏1، ص 118.
6 . رحمان (55) آيه 19 - 20.
7 . فرقان (25) آيه 53.
8 . مؤمنون (23) آيه 100.
9 . «تفسير نور الثقلين»، العروسى الحويزى، ج‏3، ص‏554، مطبعة الحكمة. «بحارالانوار»، ج‏6، ص‏267.
10 . «نهج البلاغه»، خ 212 ص 695 (مطابق شرح و ترجمه فيض الاسلام).
11 . «نهج البلاغه»، خ 213، ص 704.
12 . «تفسير نورالثقلين»، ج‏3، ص 553. «بحار»، ج‏6، ص 218.
13 . «تفسير نورالثقلين»، ج‏3، ص 553. «بحار»، ج‏6، ص 214.
14 . يكى از نامهاى برزخ، «عالم مثال» است و اين نامگذارى بدين جهت است كه ثواب و عذاب برزخى، نمونه و مثل پاداش و كيفر آخرت است.
15 . «عقائد الصدوق»، ابن بابويه قمى، ص 16، چاپ قديم. گفتار صدوق، ترجمه صدر رضوانى، ص‏35، انتشارات مصطفوى.
16 . «امالى الصدوق»، الشيخ الصدوق، ص‏301، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات. «بحار»، ج‏6، ص‏223.
17 . «تجريد» خواجه نصيرالدين طوسى (به نقلِ «كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد»، العلامة الحلى، ص‏296، انتشارات الجعفرى). «بحار»، ج‏6، ص‏272.
18 . «كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد»، ص‏296. بحار، ج‏6، ص‏272.
19 . «بحار»، ج‏6، ص‏272.
20 . اين كتاب (الروح)، تأليف «ابو عبداللَّه شمس الدين ابن قيّم» شاگرد «ابن تيميّه»(مؤسس گروه عقايد وهابيه) است و وهابيان امروز حجاز (عربستان)، از او به احترام ياد مى‏كنند و او را پس از «ابن تيميّه» استاد مذهب خود مى‏شمارند. فهرست فصول كتاب «الروح» به شرح زير است:
1 - اموات، احيا را مى‏شناسند(ص‏5).
2 - ميت، با مشايعان انس مى‏گيرد(ص‏9).
3 - ارواح موتى از احيا سؤال مى‏كنند(ص‏12).
4 - ميت، تلقين را مى‏فهمد(ص‏13).
5 - ارواح با يكديگر ملاقات و مذاكره مى‏كنند(ص‏17).
6 - ارواح با يكديگر تلاقى دارند(ص‏20).
7 - بدن مى‏ميرد؛ روح نمى‏ميرد(ص‏34).
8 - روح، هنگام سؤال به جسم باز مى‏گردد(ص‏41).
9 - پيامبر، در شب معراج با ارواح پيامبران سخن گفت(ص‏44).
10 - كيفيت عذاب قبر(ص‏51)
(به نقلِ: اصالت روح از نظر قرآن، جعفر سبحانى، ص‏170 - 171، نشر وحى).
21 . «الاسفار»، صدرالمتألهين شيرازى، ج‏8، ص‏347، دارالاحياء التراث العربى:
«فالحق ان النفس الانسانية: جسمانية الحدوث و التصرف، روحانية البقاء و التعقل».
22 . «بحار»، ج‏6، ص 249.
23 . «درسهايى از نهج البلاغه»، آيةاللَّه منتظرى، درس ششم، ص‏59 - 61، دفتر انتشارات اسلامى.
24 . «بحارالانوار»، ج‏6، ص‏207:
«ان وقت النوم يضعف البدن؛ وضعفه لايقتضي ضعف النفس؛ بل النفس تقوى عند النوم، فتشاهد الاحوال و تطلع على المغيبات؛ فهذا يقوى الظن في ان موت البدن، لايستعقب موت النفس».
25 . خوانندگان عزيز جهت آگاهى بيشتر در اين باره، مى ‏توانند به كتاب «اصالت روح»، استاد جعفر سبحانى -كه در اين زمينه كتاب ارزشمندى است- مراجعه كنند.

ادامه دارد ....



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-10-2011, 01:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




فصل سوم ‏برزخ در آيينه وحى



آيات برزخ:



(حَتى‏ اِذا جاءَ اَحَدَهُم الْمَوتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى‏ اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلّا اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهم بَرزخٌ اِلى‏ يَومِ يُبْعَثُونَ)(1)
(كافران در فراموشى و غفلتند) تا آنگاه كه يكى از آنها را مرگ فرارسد(آگاه و پشيمان گشته) گويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگردان! شايد گذشته‏ام را جبران كرده و كارهاى نيك انجام دهم!(به او خطاب شود) هرگز! آنچه مى‏گويى، اينك بى‏فايده است و از لحظه مرگ تا روزى كه برانگيخته شوند، «برزخ» و فاصله است.

اين آيه، تنها آيه ‏اى است كه از نظر لفظ و معنى، كاملاً تصريح دارد به اينكه انسان پس از مرگ و قبل از فرا رسيدن قيامت داراى نوعى زندگى است و در آن عالم به خاطر جبران گناهانش درخواست بازگشت مى‏ كند و از كرده خويش اظهار ندامت مى ‏نمايد؛ اما دست رد به سينه‏ اش زده مى ‏شود و او را در همان عالم (برزخ) محبوس مى ‏دارند.(2)

امام سجاد(ع) برزخ را در آيه بالا چنين تفسير مى‏ فرمايند:
«(الْبَرزخ) هُوَ الْقَبْر؛ وَ إِنَّ لَهُم فيه لَمَعيشةً ضَنْكا؛ و اللَّهِ إنَّ الْقَبْرَ، لَرَوضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ؛ اَوْحُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِالنّيرانِ».(3)
برزخ، همان عالم قبر است كه در آن جهان (براى كفار و گنهكاران) زندگى بسى سخت و دشوار است. سوگند به ذات هستى بخش كه همانا قبر (براى نيكوكاران) همچون باغى است از باغستانهاى بهشت و (براى بدكاران) همچون گودالى از گودالهاى آتشين جهنم است.

امام صادق(ع) در اين باره مى ‏فرمايند:

«البَرزخُ: الْقَبْرُ؛ وَ هُوَ الثَّوابُ وَالْعِقابُ بَيْنَ الدُّنيا و الآخِرةِ».(4)
برزخ، عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت مى ‏باشد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-10-2011, 01:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




حدود بيست آيه ديگر از آيات قرآن، بدون دربرداشتن لفظ برزخ، از نظر معنى، بر جهان برزخى دلالت دارد.
اينك، به سراغ تعدادى از اين آيات مى ‏رويم:
(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سبيلِ اللَّهِ اَمْواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرُون)(5)
كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپنداريد؛ بلكه زنده ‏اند و شما نمى ‏دانيد.

(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِم يُرْزَقُونَ فَرِحيِنَ بِما اتيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرونَ بِالَّذين لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِنْ خَلْفِهِم اَلّا خَوْفٌ عَلَيْهم وَلاهُم يَحْزَنون)(6)
كشته شدگان راه خدا را گمان مبر كه مرده ‏اند؛ بلكه زنده ‏اند و نزد پروردگار خويش رزق و روزى داده مى ‏شوند. آنان بدانچه كه خداوند از فضل و رحمت خويش نصيبشان كرده است، شادمانند.( و به دوستان دنياشان كه رهرو آن راهند) و هنوز بديشان نپيوسته‏اند، مژده و بشارت دهند كه هيچ ترس و اندوهى نداشته باشيد.

(اَلَّذينَ تَتَوفّاهُمُ الْمَلائكةُ طَيِّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَليْكُمُ ادْخُلوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُم تَعْمَلوُن)(7)
آنان در حالى كه (از ستم، شرك و ديگر گناهان) پاكند، فرشتگان درمى ‏يابندشان و بديشان گويند: «درود بر شما! به سبب كردار نيكتان به بهشت درآييد».

(لايَسْمَعونَ فيها لَغْواً إلّا سَلاماً وَلَهُم رِزْقُهُم فيها بُكْرةً وَعَشيّاً)(8)
در آن بهشت، هرگز سخن بيهوده و عبث نشنوند؛ بلكه همه گفتارشان، سلام و درود به يكديگر است و روزى آنها در صبح و شب بديشان مى‏رسد.
(قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يالَيْتَ قَومي يَعْلَمونَ بِما غَفَرلي رَبّي وَجَعَلَني مِنَ الْمُكرَمينَ)(9)
پس از مرگ، به مؤمن آل يس(ياسين) گفته شد: «داخل بهشت شو!».
گفت: «اى كاش! خويشانم (كه سخن مرا نشنيدند) اكنون، آگاه مى ‏شدند كه خدا چگونه مرا آمرزيد و مورد مهربانى و بخشش قرار داد».

(وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرهُ يَوْمَ القِيامَةِ اَعْمى)(10)
هر كس از ياد من روبگرداند؛ زندگى ‏اش (در قبر) به سختى و تنگى خواهد گذشت و در روز قيامت نيز نابينا محشورش كنيم.

(قالوا رَبَّنا اَمتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَاَحْيَيْتَنا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلى‏ خُروجٍ مِنْ سَبيلٍ)(11)
گويند: «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى تا به گناهان خود معترف شديم؛ آيا راهى هست كه از اين عذاب به درآييم؟».

(فَوَقيهُ اللَّهُ سَيّئاتِ مامَكَرُوا وَحاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ العَذابِ النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ العَذابِ)(12)
پس، خدا، موسى (و قومش) را از مكر و شرّ فرعونيان نگه داشت و (بعد از غرق شدن) عذاب ناراحت كننده آتش بر فرعونيان فرا رسيد (كه آن عذاب عبارت است از اينكه) هر بامداد و شامگاه بر آتش نمايانده شوند تا قيامت كه خطاب رسد: «فرعونيان را در سخت‏ترين عذاب بيفكنيد».
(اِذِ الْاَغْلالُ في اَعْناقِهِم وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسْجَرونَ)(13)
(بدكاران، به زودى كيفركردارشان را خواهند يافت) آنگاه كه گردنهايشان با غُل و زنجيرهاى آتشين كشيده شود و در آب جوشان انداخته شوند تا قيامت كه درآتش، افروخته خواهند گشت.
(مِمّا خَطيئاتِهِم اُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْصاراً)(14)
(قوم گنهكار نوح) به سبب زيادى كفر و خطا در دريا غرق شدند و پس از آن به آتش درافتادند؛ و جز خدا بر خود هيچ يار و ياورى نيافتند.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-10-2011, 01:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





توضيح و تفسير آيات



آيه اول:

(وَلا تَقُولوا لِمَنْ يُقْتَل في سَبيلِ اللَّه اَمْواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرون)(15)
پس از جنگ بدر كه چهارده نفر از اصحاب رسول خدا(ص) به شهادت رسيدند، مشركان به تمسخر گفتند: «ياران محمّد، بيهوده خود را در ميدان جنگ به كشتن دادند» و برخى از دوستان آن شهيدان نيز چنين پنداشتند كه آنان، اينك مرده‏اند؛ تا اينكه اين آيه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شد و خدا فرمود:
(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ اَمْوات)
پيكارگران كشته شده در راه خدا را مرده نپنداريد. (اينان از جهان مادى به جهانى بس برتر كوچ نمودند).
(بَلْ اَحْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرون)
شهداى راه حق(در جهان برزخى) برخوردار از حيات همراه با سعادت هستند و شما از درك اين حقيقت و آگاهى از آن ناتوانيد.

آيه دوم:

(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيل اللَّه أمواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرحينَ بِمااتيهُمُ‏اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرونَ بِالَّذين لَمْ‏يَلْحَقوا بِهِم مِنْ خَلْفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ)(16)
اين آيه، درباره هفتاد تن از شهداى جنگ احد نازل شده و آيه پيش را كامل مى‏نمايد. خداوند در اين آيه مى ‏فرمايد:
(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيل اللَّه أمواتاً بَلْ اَحْياءٌ)
شهداى راه خدا را مرده مپندار؛ بلكه آنها زنده ‏اند.
خداوند در دنباله آيه از چگونگى حيات آنان، چنين سخن مى ‏گويد:
(عِنْدَ رَبّهم يُرْزَقونَ)
آنان در جوار پروردگار خويش زندگى مى‏كنند و از نعمتهاى آن سامان، رزق و روزى داده مى ‏شوند.
(فَرِحينَ بِما اتيهُم اللَّه مِنْ فَضْلِه)
شهدا، به جهت فضل و بخشش الهى كه نصيبشان گشته، شادمانند و از موفقيت در امتحان الهى و رسيدن به وعده‏هايى كه بديشان داده شده بود، بسيار مسرورند.

(وَ يَسْتَبْشِرونَ بِالَّذين لَمْ يَلْحَقوا بِهم مِنْ خَلْفِهم)
اينان چون شهيدند، شاهد بر كردار امت خويشند؛ بنابراين، دوستان دنياشان را كه رهرو اين راهند، بدين سرور و شادمانى مژده دهند.
(اَلّا خَوفٌ عَليْهم وَلاهُم يَحزَنونَ)
و به آنان گويند: از مردن در راه خدا، هيچ مهراسيد و هيچ ترس و اندوهى به خود راه ندهيد كه جهانى نيك و زيبا در پيش رو داريد.


از اين دو آيه، نكات زير فهميده مى ‏شود:
1 - شهداى راه حق و حقيقت از زندگى و حيات برخوردارند.
2 - در جوار رحمت پروردگار خويش، از رزق و روزى بهره ‏مندند.
3 - از لطف و محبت الهى درباره خود، احساس شادى و مسرت مى ‏كنند.
4 - از حال رهروان راه شهادت آگاهند و آنها را به حركت در مسير خويش مژده مى ‏دهند.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-10-2011, 01:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





در خصوص اين آيات، برخى مفسران شبهاتى القا كرده ‏اند كه پس از طرح اشكال، پاسخهاى لازم داده مى ‏شود.

اشكال اول:
برخى از مفسران(روشنفكر مآب) درباره زندگى شهدا، مى‏گويند:
«منظور از حيات در اين آيات، زندگى حقيقى و واقعى نيست؛ بلكه مراد زنده بودن نام نيك آنهاست».

جواب اشكال:
حكيم و مفسر الهى، مرحوم علامه طباطبايى(ره) راجع به اين شبهه، به شرح زير پاسخ مى ‏دهد:
«1 - حياتى كه مراد از آن، زنده بودن نام نيك باشد، حياتى وهمى و خيالى است كه غير از اسم و لفظ حيات، حقيقت ديگرى ندارد و چنين موضوع موهومى خارج از شأن كلام الهى است كه پيكارگران و ايثار كنندگان راه خويش را به حياتى فريبنده و گول زننده وعده دهد!
2 - اگر مراد از حيات، زنده بودن نام نيك شهدا باشد، لزومى به ذكر (لاتشعرون)- در دنباله آيه اول- نيست؛ زيرا اين مقام دلخوش كن، مقامى نيست كه دانستن آن شگفت و عجيب باشد و جا داشت كه خدا بگويد: بلكه نام نيكشان زنده است و شما پس از آن، ايشان را به نيكى ياد مى‏كنيد.
3 - نام نيك، نيازى به رزق و روزى ندارد كه خدا بفرمايد: (عند ربهم يرزقون).
بنابراين، منظور از حيات در اين آيات، زندگى واقعىِ حقيقى همراه با سعادت و مسرت است؛ و شهدا در جهان برزخى از حيات توأم با سرور و لذت برخوردارند».(17)

اشكال دوم:
برخى ديگر چنين شبهه كرده‏ اند كه حيات پس از مرگ در جهان برزخى فقط مربوط به شهداى جنگ بدر است و شامل ديگران نمى‏شود؛ بنابراين، حيات برزخى عموميت ندارد.

جواب اشكال:
مرحوم «علامه طباطبايى» -در رفع اين اشكال- نيز چنين پاسخ مى‏دهد:
«من براستى نمى‏فهمم منظور از اين سخنان چيست؟ اين مفسران، حيات شهداى بدر را چگونه تصور مى ‏كنند كه فقط مختص به آنها باشد ولاغير؟

آيا اين دسته از مفسران كه حيات پس از مرگ در عالم برزخ را منكر مى‏شوند و آن را محال مى ‏دانند، راجع به شهداى بدر، معتقد به معجزه ‏اى شده ‏اند؟ و حال آنكه معجزه به امر محال تعلق نمى ‏گيرد.
آيا مى‏ گويند: خداوند، در خصوص شهداى بدر، كرامتى قائل شده كه حتى پيامبر اكرم(ص)، ساير انبيا و معصومين(ع) را چنين كرامت نكرده است؟ چگونه يك آدم عاقل به خود جرأت مى ‏دهد كه لب به چنين سخنى گشايد؟ آيا اين حرفها، سفسطه بازى نيست؟»

علامه طباطبايى(ره) پس از بيان اين مطالب، به اختصار جواب مى‏ دهد:
«اگر اين مفسران اندكى دقت به خرج مى‏ دادند، مى‏ يافتند كه سياق آيات دلالت بر تمام كشته شدگان راه خدا دارد».(18)

نگارنده اين سطور نيز در تكميل پاسخ فوق گويد: اگر بنا بود كه آيات قرآن مختص به موضوع و افراد يا محدود به زمان و مكان نزول وحى باشد، احكام قرآن (اين كتاب بزرگ آسمانى) از حد افرادى خاص (عده ‏اى كه آيات درباره آنان نازل شده است) و زمان و مكانى خاص (عصر پيامبر و سرزمين حجاز) تجاوز نمى ‏كرد و اين علاوه بر اينكه اهانتى بس بزرگ به مقام شامخ كتاب آسمانى است، رسالت جهانى پيامبر اكرم (ص) را كه به تعبير قرآن (كافةً لِلنَّاس) مى ‏باشد، مخدوش مى‏سازد؛ و اگر خداى ناكرده اين تفسيرهاى بى ‏محتوا باب شود، بعضى از احكام مسلم قرآن در معرض تهديد و تحريف عده‏اى روشنفكر غربزده قرار خواهد گرفت.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-10-2011, 01:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





آيه سوم:

(اَلَّذينَ تَتَوفّاهُم الْمَلائِكَةُ طَيّبينَ يقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُم ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُم تَعْمَلونَ)(19)
اين آيه بيانگر وضع انسانهاى پاك و باتقوا در هنگام مرگ و پس از مرگ است. خداوند درباره آنان مى‏فرمايد:
(اَلَّذينَ تَتَوفّاهُم الْمَلائِكَةُ طَيّبينَ)
فرشتگان الهى، پاكان و نيكانى را كه در دنيا از گناه، شرك و ستم به دور بودند و در صدق و پاكى دنيا را سپرى نمودند؛ به نيكى در مى‏يابندشان.
(يقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُم)
گويندشان: سلام و درود بر شما! اينك وارد وادى شده‏ايد و از هر گزندى در امانيد.
(اُدْخُلوا الْجَنَّة بِما كُنْتُم تَعْمَلونَ)
به سبب كردار نيكتان، وارد بهشت گرديد و از نعمتهاى الهى بهره بريد.
از سياق كلام و عبارت (اُدخُلوا الجَنَّة) كه با لفظ ماضى (قيل) و با فعل امر (اُدخُلوا) بيان شده است؛ استفاده مى‏گردد كه مراد از (جَنَّة) در آيه بالا، بهشت برزخى است.

آيه چهارم:

(لايَسْمَعُونَ فيها لَغواً اِلّا سَلاماً وَلَهُم رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عشيّاً)(20)
اين آيه برخورد انسانهاى نيك را با يكديگر چنين بيان مى‏دارد:
(لايَسْمَعُونَ فيها لَغواً اِلّا سَلاماً)
هيچ گفتار بيهوده و سخن عبث از آنان شنيده نشود و آنچه در آنجا شنيده مى‏شود، نداى درود و سلام بهشتيان و فرشتگان الهى است.
(وَلَهُم رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عشيّاً)
رزق و روزى آنان در صبح و شب بدون هيچگونه رنجى بديشان مى ‏رسد.
از عبارت (بُكْرةً وَعَشيّاً) (صبح و شب) در آيه، استنباط مى‏شود كه اين رزق و روزى به بهشتيان جهان برزخى مربوط است؛ زيرا بهشت جهان اخروى، خورشيد و ماه ندارد كه موجب صبح و شب گردد.
خداوند در قرآن مى ‏فرمايد:
(لايَرَونَ فيها شَمساً ولازَمْهَريراً)(21)
در قيامت، خورشيد و ماه ديده نمى شود.

آيه پنجم:

(قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّة قالَ يالَيْتَ قَومي يَعْلَمون بِما غَفَرلي رَبّي وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ)(22)
حبيب نجار(مؤمن آل ياسين) يكى از سه مؤمن بزرگ عالم است كه بنا به فرموده پيامبر اكرم(ص):«لحظه ‏اى به خداى خويش، كفر نورزيد».(23)

حبيب، قوم بت پرست خود را به پرستش خدا و پيروى از پيامبران فرا مى‏ خواند؛ قومش كينه او را به دل گرفتند و سرانجام او را كشتند.
خداوند، جريان گفت و گوى او را - پس از مرگ - با فرشتگان الهى، چنين بيان مى ‏دارد:
(قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّة)
فرشتگان به او گفتند: «اينك به بهشت درآى!».
(قالَ يالَيْتَ قَومي يَعْلَمون بِما غَفَرلي رَبّي)
حبيب گفت: «اى كاش! قوم من از سعادتى كه در اين جهان نصيبم شده، آگاه مى‏شدند تا از پرستيدن بتها و كجروى‏ها دست بر مى‏داشتند و به پرستش خداى با عظمت رو مى‏آوردند».
(وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ)
اى كاش! مى‏دانستند كه پروردگارم مرا در صف بندگان خاص خويش قرار داده است تا به صدق گفتارم ايمان پيدا مى‏كردند و در اين راه با سعادت، استوار، قدم پيش مى‏نهادند.
به دليلى كه در آيه (الَّذين تَتَوفّاهُم الْمَلائِكةُ...)(24) گفته شد؛ مراد از (اُدْخُلِ الْجَنَّة) در اين آيه، ورود به بهشت برزخى است نه بهشت اخروى.

از طرفى، بين كشته شدن حبيب و ورودش در بهشت، فاصله چندانى نبوده و آنقدر اين دو به هم پيوسته بيان شده كه گويى كشته شدنش همان و صدور دستور ورود به بهشتش همان! بنابراين، هم از ظاهر آيه و هم از سياق كلام پى‏برده مى‏شود كه منظور، بهشت عالم قبر است.(25)
البته عده‏ اى از مفسران، منكر دلالت اين آيه بر بهشت برزخى هستند كه گفتار اين دسته مفسران را از نظر مى ‏گذرانيم:

اشكال اول:
برخى مى‏ گويند:«فعل ماضى (قيل) در اينجا دلالتى بر انجام كار در زمان گذشته ندارد كه (الْجَنَّة) به بهشت برزخى تفسير شود؛ بلكه خداوند، فعل ماضى را در اين آيه به كار برده است تا بفهماند كه صدور اين دستور، حتمى و لازم است».

اشكال دوم:
دسته‏اى ديگر از مفسران مى ‏گويند:«حبيب وارد بهشت نشده است؛ بلكه خداى تعالى او را به آسمان برد تا روز قيامت، او را روانه بهشت اخروى نمايد».

اشكال سوم:
برخى ديگر پنداشته ‏اند:«منظور از گوينده (قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّة) خدا و فرشتگان الهى نيست؛ بلكه مردمى هستند كه در هنگام كشتن حبيب، با تمسخر به او مى ‏گفتند: ما تو را مى ‏كشيم، پس اگر بهشتى هست در آن داخل شو!».

جواب اشكالات:
هر سه اشكال به دليل آيه (ياليْتَ قَومي يَعْلَمونَ بِما غَفرلي رَبّي وَ جَعَلني مِنَ الْمُكْرَمينَ) رد مى ‏شود؛ زيرا:

«حبيب» هنگامى كه لطف و كرامت الهى را در مورد خويش مشاهده كرد، گفت: «اى كاش! قوم من از وضع سعادت ‏آميزم در جوار رحمت پروردگار، آگاه مى ‏شدند».

بنابراين، فعل ماضى، دلالت بر وقوع دارد؛ حبيب به بهشت وارد شده است و قائل (اُدْخُلِ الْجَنَّة)هم، قوم گنهكار او نيست كه به استهزا گفته باشند بلكه گفتار از خود اوست.(26)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-09-2013, 01:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




آيه ششم:

(وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرهُ يَوْمَ الْقيامَةِ اَعْمى)(27)
خداوند تبارك و تعالى درباره كيفر بدكاران و گنهكاران مى ‏گويد:
(وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً)
هر كس در دنيا از ياد من غفلت كند و از آيين حق روى برگرداند، زندگى ‏اش به سختى و تنگى خواهد گذشت.
(وَ نَحْشُرهُ يَوْمَ الْقيامَةِ اَعْمى)
و پس از تحمل اين رنج و سختى، در قيامت نيز، كور محشورش مى ‏كنيم.

مرحوم علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مى‏ فرمايد:
«يكى از مصاديق معيشت ضَنْك و زندگى تنگ، عذاب قبر است؛ بنابراين، قسمت اول آيه، به دنيا و برزخ و قسمت دوم آيه، به آخرت مربوط است»(28).

در برخى روايات نيز صفت «ضَنْك» براى قبر به كار برده شده است:
قال النبّي(ص): هَلْ تَدْرُونَ فيما اُنزِلَتْ (فَاِنَّ لَهُ معيشةً ضَنْكا)؟ قالوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ اَعْلَم!
قالَ: «عَذابُ الْكافِر في قَبْره...»(29)
پيامبر اكرم(ص) در تفسير واژه «ضنكاً» در آيه (فَاِنَّ لَهُ معيشةً ضَنْكا) پرسيد. آنها گفتند: خدا و رسولش آگاه‏ترند.
حضرت فرمود: «مراد از معيشت ضنك، فشار و عذاب قبر كافر است».

قَالَ الْمَهْدي(ع) في قوله تعالى (وَ مِنْ وَرائهم بَرْزَخٌ اِلى‏ يَومِ يُبعَثُونَ): «هُوَ الْقَبْرُ وَإنَّ لَهُم فيه لَمعيشَةً ضَنْكاً...».(30)
حضرت مهدى(ع) در تفسير آيه (وَ مِنْ وَرائهم بَرْزَخٌ اِلى‏ يَومِ يُبعَثُونَ) فرمود: «منظور از برزخ، عالم قبر است كه زندگى كفار در آنجا بسى تنگ است».

آيه هفتم:

(قالُوا رَبَّنا اَمتَّنَا اثْنَتيْنِ وَاَحْيَيْتَنَا اثْنتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ)(31)
وقتى كفار حيات پس از مرگ را در خود احساس كنند، شك و ترديدشان،به يقين تبديل مى ‏شود و در آن حال گويند:
(رَبّنا اَمتَّنَا اثْنَتيْنِ)
بارالها، ما را دوبار (در دنيا و برزخ) ميراندى!
(وَاَحْيَيْتَنَا اثْنتَيْنِ)
و دو بار (در برزخ و آخرت) زنده كردى!
(فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنا)
اينك، از يقين آورندگانيم و به گناهان خود اعتراف مى‏نماييم.
(فَهَلْ اِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ)
آيا راهى هست كه ما از اين رنج و مصيبت خارج شويم؟
ندا خواهد رسيد كه هيچ راهى براى خروج از اين عالم نداريد (وآنچه در دنيا كِشته‏ايد، اينك مى ‏درويد!)

بدون «حيات برزخى» دو بار مردن و دو بار زنده شدن امكان ندارد. آيه زير هم، اين معنى را تأييد مى‏كند:
(كُنْتُم اَمْواتاً فَاَحْياكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحْيِيكُم ثُمَّ اِليْهِ تُرْجَعُونَ)(32)
مرده بوديد؛ خدا شما را زنده كرد. ديگر بار نيز بميراند، باز شما را زنده گرداند؛ تا اينكه سرانجام به سوى او بازگشت كنيد.

در مورد دلالت آيه هفتم بر حيات برزخى، اشكالاتى بدين شرح مطرح شده است:
اشكال اول:
عده‏اى از مفسران مى ‏گويند:«اين آيه دلالتى بر حيات برزخى ندارد؛ بلكه مراد از دوبار مردن، مرگ حال نطفگى و دنياست و مراد از دوبار زنده شدن، زندگى دنيا و قيامت است».
پاسخ اشکال :
مرگ، وقتى صادق است كه قبلاً حياتى بوده باشد؛ بنابراين، مرگ نسبت به نطفه صدق نمى‏ كند و مراد از زنده شدن، حياتى است كه موجب يقين به معاد گردد؛ زيرا كفار در دنيا، قيامت را انكار مى ‏كنند و حيات دنيايى آنان نيز موجب يقين به معاد و اعتراف به گناهان نمى ‏گردد.(33)

اشكال دوم:
گروهى ديگر پنداشته ‏اند:«دو بار مرگ و زندگى، تأكيد در مرگ و زندگى دنيا مى‏باشد و دلالتى بر موت و حيات برزخى ندارد؛ چنانكه در آيه زير هم بدين مطلب اشارت رفته است:
(ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ)(34)
«باز هم به چشم بصيرت، دقت كن».
حكيم و مفسر الهى، مرحوم «علامه طباطبايى» در پاسخ به اين اشكال، مى ‏گويد:
«اين حرف (كه مراد از تثنيه و دوبار، تأكيد است؛ نه تثنيه واقعى و حقيقى) وقتى درست است كه خداوند تعالى، كلمات «اماته و اِحياء» را تثنيه آورد؛ يعنى بگويد: امتنا اماتتين و احييتنا احيايتين؛(35) (و حال آنكه كلمه (اثنتين) كه هم خانواده «تثنيه» و به معناى «دو» مى‏باشد؛ استعمال شده و لذا به هيچوجه معناى تأكيد از آن فهميده نمى ‏شود)».

آيه هشتم:

(فَوَقيهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ مامَكَرُوا وَ حاقَ بآلِ فِرْعَونَ سُوءُ العَذابِ اَلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَليْها غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَ يَوْمَ تقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلوا آلَ فِرعَوْنَ اَشَدَّ العَذابِ)(36)
اين آيه ماجراى مكر و حيله فرعونيان با قوم موسى را كه سرانجام به هلاك شدن آل فرعون منجر گرديد، چنين بيان مى ‏دارد:
(فَوَقيهُ اللَّهُ سَيِّئات مامَكَرُوا)
آنان، آهنگ كشتن موسى و قومش را نمودند و خداى تعالى، ايشان را از شرّ فرعونيان نگه داشت و مكرشان را به خودشان برگرداند و همگى را در دريا غرق ساخت.
(وَ حاقَ بآلِ فِرْعَونَ سُوءُ العَذابِ)
پس از آنكه فرعونيان غرق شدند، در جهان برزخى، دچار «عذاب سوء» گرديدند.
(اَلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَليْها غُدُوّاً وَعَشيّاً)
اين «عذاب سوء» عبارت است از: روبه ‏روى آتش نماياندن آنان در صبحگاه و شامگاه.
(وَ يَوْمَ تقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلوا آلَ فِرعَوْنَ اَشَدَّ العَذابِ)
آنگاه كه قيامت بر پا شود، عذابى سخت‏تر از «عذاب سوء» نصيب فرعونيان گردد كه از آن به عذاب شديدتر تعبير مى ‏گردد و عبارت است از: افكندن فرعونيان در آتش.
امام صادق(ع) در تفسير اين آيه فرمود:
«ذلِك فِي الدُّنيا -قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامة- لاَنَّ في نارِالقيامَةِ لايَكُونُ غُدوٌّ وَعشيٌّ؛ ثُمَّ قالَ: «هذا فِي الْبَرزَخِ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَة».(37)
«عذاب سُوء» در جهانِ پيش از قيامت واقع مى ‏شود؛ زيرا قيامت، شب و روز ندارد؛ و اين موضوع در برزخ، قبل از روز قيامت تحقق مى ‏يابد.

دليلى كه در آيه چهارم به آن استناد شد، اينجا نيز صادق است.(38)
مضافاً به اينكه، در اين آيه از دو نوع عذاب به شرح زير نام برده مى ‏شود:
1 - (سُوء الْعَذاب): اين عذاب، مربوط به جهان برزخى است و آن عبارت است از نماياندن فرعونيان بر آتش كه نسبت به عذاب آخرت خفيف‏تر است.
2 - (اَشَدّ العَذاب): اين عذاب، مربوط به جهان اخروى است و آن عبارت است از انداختن فرعونيان در آتش كه نسبت به عذاب برزخ بسيار شديدتر است.
اين آيه، به سه دليل، بر جهان برزخى دلالت دارد:
1 - تفاوت بين تعبير عذاب اول (سوء العذاب) و عذاب دوم(اشد العذاب).
2 - ذكر صبح و شب در عذاب اول؛ با توجه به اينكه قيامت، صبح و شب ندارد.
3 - تفاوت چگونگى عذاب؛ به طورى كه در عذاب اول مقابل آتش نمايانده مى‏شوند و در عذاب دوم، درون آتش افكنده خواهند شد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-09-2013, 01:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif




آيه نهم:

(اِذِ الاَغْلالُ في‏اَعْناقِهم وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسْجَرُون)(39)
خداوند، كيفر كفار را پس از مرگ، چنين بيان مى‏دارد:
(اِذِ الاَغْلالُ في‏اَعْناقِهم وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبونَ فِي الْحَميم)
گردنهايشان را با غُل و زنجيرهاى آتشين بكشند و در آب جوشان بيفكنند.
(ثُمَّ فِي النّار يُسْجَرون)
پس از آن، در آتش قيامت از شدت عذاب افروخته گردند.
در اين آيه، دو نوع عذاب بيان مى‏ شود:
1 - انداختن در آب جوشان.
2 - افروختن در آتش.
بين اين دو نوع عذاب، با حرف عطف (ثُمَّ) كه دلالت بر ترتيب منفصل و فاصله طولانى دارد جدايى حاصل شده است؛ از اين رو هر دو عذاب، مربوط به آخرت نيست؛ بلكه عذاب اول در جهان برزخى و عذاب دوم در جهان اخروى واقع مى‏شود.
آيه دهم:

(مِمّا خَطيئاتِهم اُغْرِقُوا فَاُدخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْصاراً)(40)

بر قوم گستاخ و سركش نوح كه دستورات الهى را پيروى نمى‏كردند و از پيامبرشان نيز حرف شنوى نداشتند و او را مورد استهزا و تمسخر قرار مى‏دادند، عذابى كُشنده فرود آمد.
خداوند، درباره چگونگى عذاب آنان مى‏ فرمايد:
(مِمّا خَطيئاتِهم اُغْرِقُوا)
نخستين بار در طوفانى كه به امر خدا روى داد -و در تاريخ به «طوفان نوح» معروف است- غرق و هلاك شدند.
(فَاُدخِلُوا ناراً)
پس از مرگ در دنيا به آتش افكنده شدند.
(فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْصاراً)
در آن حال، غير از خدا، هيچ ياورى را توانا نيافتند كه قادر بر كمك و يارى بر آنان و نجاتشان از عذاب آتش باشد. (كنايه از اين است كه هنگام افتادن در آتش، از بتها و خدايان دروغينشان كارى ساخته نيست).

منظور از آتشى كه قوم نوح در آن افكنده شدند، آتش جهنم برزخى است؛ زيرا:
الف - پس از غرق شدن و هلاك گشتن، حرف عطف «فاء» كه دلالت بر ترتيب متصل و انجام پى‏ درپى دارد، واسطه شده است؛ گويى آن قدر اين دو، به هم پيوسته بيان شده كه پس از غرق شدن در طوفان، بى‏درنگ آنان را به آتش افكندند و اگر مراد، آتش آخرت مى ‏بود، بايستى با حرف عطف «ثُمَّ» فاصله مى ‏شد.

ب - انداختن در آتش، با لفظ ماضى به كار رفته كه دلالت بر انجام‏دادن فعل دارد؛ بنابراين چون قيامت هنوز فرا نرسيده، ورود به آتش در جهان برزخى واقع شده است.

غير از ده آيه‏اى كه چگونگى دلالت آنها را بر «حيات برزخى» شرح و توضيح داديم، آيات ديگرى نيز از نظر معنا بر «عالم برزخ» دلالت دارند كه به سبب رعايت اختصار، به ترجمه آنها بسنده مى ‏كنيم:

(كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُم أَمْواتاً فَأَحياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إلَيْهِ تُرْجَعُونَ)(41)
چگونه به خدا كفر مى‏ورزيد! در حالى كه مرده بوديد و خدا شما را زنده كرد؛ ديگربار، بميراند؛ باز زنده كند و سرانجام نيز به سوى او خواهيد رفت.

(إنَّ الَّذينَ تَوَفّاهُمُ الِمَلائِكُةُ ظالِمي أَنْفُسِهِم قالُوا فيمَ كُنْتُم قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفينَ في الأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسعةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْويهُم جَهَنَّمُ وَسائَتْ مَصيراً)(42)
فرشتگان، هنگامى كه جان ستمگران را گيرند؛ (آنها را مورد بازخواست قرارداده) پرسند: «چرا در دنيا بد كردار بوديد؟»
گويند: «ما در زمين، مستضعف و ناتوان بوديم».
فرشتگان گويند: «آيا زمين خدا گسترده نبود كه (از سرزمين جهل و كفر به وادى علم و ايمان بشتابيد و) هجرت كنيد؟»(اين بهانه ‏ها را نپذيرند) جايگاهشان «جهنم» است كه بد جايگاهى است.

(إلَّا الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَالْوِلْدانِ لايَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَلايَهْتَدُونَ سَبيلاً فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفُوراً)(43)
آن گروه از مردان، زنان و كودكانى كه ناتوان بودند و گريزى برايشان ميسر نبود و راهى براى نجات نمى‏يافتند به بخشش و رحمت خداوند اميدوار باشند كه خداوند بخشنده و آمرزنده است.

(وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لاتَفْتِنّي‏ أَلا في الفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ)(44)
برخى از منافقان گويند: «ما را از جهاد معاف دار! و در (آتش) فتنه نينداز!» آگاه باش! آنان خود در فتنه افتادند؛ و اكنون، آتش، آن كافران را در برگرفته است.

(أَلَمَ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ‏اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُم دارَالْبَوارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ القَرارُ)(45)
آيا نديدى! حال مردمى كه نعمت خدا را تبديل به كفر و نافرمانى كردند و (خود و) قوم خود را به ديار تباهى رهسپار ساختند و به دوزخ كه بد جايگاهى است در افتادند!

(وَ قالَ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْنا المَلائِكَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا في أَنْفُسِهِم وَ عَتَوْ عُتُوّاً كَبيراً يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لابُشْرى‏ يَوْمَئذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرّاً وَ أَحْسَنُ مَقيلاً)(46)
آنان كه اميد به ديدار ما نداشتند، مى‏گفتند: «چرا فرشتگان بر ما فرستاده نشدند؟ چرا ما خدا را به چشم نمى‏ بينيم؟» بدرستى كه آنان راه غرور و تكبر را پيش گرفتند و به شدت در جهت سركشى و طغيان شتافتند؛ روز ديدار با فرشتگان، مژده ‏اى از آنان نيابند؛ بلكه گويندشان: «از رحمت خدا به دور باشيد!» ما نيز به كردار بدشان توجه كرده و همه اعمالشان را محو گردانيم. اهل بهشت در آن روز، قرارگاهى به مراتب بهتر و خوابگاهى نيكوتر(از دنيا) خواهند داشت.

(وَ إِنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ)(47)
براى ستمكاران، پيش از قيامت، عذابى خواهد بود كه بيشتر مردم از آن آگاه نيستند.

(فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ المُقَرَّبينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّتُ نَعيمٍ)(48)
اگر از نيكان به درگاه خدا باشد؛ (در بهشت برزخى) آسوده و شادمان و در آخرت نيز از بهشت جاودان بهره‏مند است.

(وَ أَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ)(49)
اما اگر از بد كرداران و گمراهان باشد؛ (در جهنم برزخى) آب گرم جوشان بدو آشامند و (در جهنم آخرت نيز) جايگاهش اندر آتش است.

(يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَادْخُلي جَنَّتي)(50)
اى نفس قدسى آرام! به نزد پروردگارت باز آى در حالى كه خدايت از تو خشنود است و تو هم از خدايت خشنود؛ باز آى و در صف بندگان خاصم درآى! و وارد بهشتم شو!





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-09-2013, 01:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





دسته بندى موضوعى



با اندكى ژرف انديشى در آيات برزخ، مى‏توان آنها را به چهار دسته تقسيم نمود:(51)

الف - گفت و شنود فرشتگان با نيكان:

(الّذينَ تَتَوَفّاهُم الْمَلائِكةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَليْكُم)(52)
فرشتگان به پرهيزكاران گويند: «سلام عليكم».
(يا اَيَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي اِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيّةً)(53)
فرشتگان به انسانهاى صالح گويند: «به سوى پروردگارتان بازآييد!».

ب - گفت و شنود فرشتگان با بدان:

(قالَ رَبِّ ارْجَعُونِ لَعَلّي اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ، كَلاَّ)(54)
گويند: «مرا بازگردان».
فرشتگان خواهند گفت: «هرگز، بازنخواهى گشت!».
(قالُوا كُنّا مُستَضْعَفينَ فِي اْلاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِروا فيها)(55)
گويند: «ما مستضعف بوديم».
فرشتگان خواهند گفت: «چرا هجرت نكرديد؟»

ج - حيات با سعادت نيكان:

(وَلَهُم رِزْقُهم فِيها بُكْرَةً وَعَشِيّاً)(56)
رزق و روزى - صبح و شب - بدون رنج به آنان مى ‏رسد.
(بَلْ اَحياءٌ عِنْدَ رَبِّهم يُرْزَقُون)(57)
شهدا زنده‏اند و پيش خدا روزى داده مى‏ شوند.

د - حيات بى ‏سعادت بدان:

(اَلنّارُ يُعْرَضُونَ عَليْها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً)(58)
صبح و شب، آتش بر آنان عرضه مى ‏گردد.
(مِمّا خَطيئاتِهم اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً)(59)
پس از غرق شدن، در آتش افكنده شدند.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-09-2013, 01:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif





پى ‏نوشتها:‌
1 . مؤمنون (23) آيه 99 - 100.
2 . در برخى از آيات ديگر نيز آمده است: وقتى انسانهاى بدكردار، خود را در عذاب و وعده الهى را حق مى‏بينند؛ اظهار مى‏دارند:
الف - (ربنا ابصرنا و سمعنافارجعنا نعمل صالحاً انا موقنون)
پروردگارا! ما اينك چشمهايمان بينا و گوشهايمان شنوا گشته و به حقايق اين عالم، يقين آورديم؛ پس ما را به دنيا بازگردان تا كارهاى شايسته انجام دهيم.
سجده (32) آيه 12.
ب - (يا ليتنا نردّ و لانكذّب بآيات ربنا)
اى كاش، ما را به دنيا باز مى‏گرداندند؛ و دگر بار نشانه‏هاى الهى را دروغ نمى‏پنداشتيم.
انعام (6) آيه‏27.
3 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏214.
4 . «مدرك پيشين»، ص‏218.
5 . بقره (2) آيه 154.
6 . آل عمران (3) آيه 169 - 170.
7 . نحل (16) آيه 32.
8 . مريم (19) آيه 62.
9 . يس (36) آيه 26 - 27.
10 . طه (20) آيه 124.
11 . مؤمن (40) آيه 11.
12 . مؤمن (40) آيه 45 - 46.
13 . مؤمن (40) آيه 71 - 72.
14 . نوح (71) آيه 25.
15 . بقره (2) آيه 154.
16 . آل عمران (3) آيه 169 - 170.
17 . برگرفته از: «تفسير الميزان»، العلامة الطباطبايى، ج‏1، ص‏345 - 347، منشورات جماعة المدرسين.
18 . «تفسير الميزان»، ج‏1، ص 348 - 349. «ترجمه تفسير الميزان»، ج‏2، ص‏241 - 252.
19 . نحل (16) آيه 32.
20 . مريم (19) آيه 62.
21 . دهر (76) آيه 13.
22 . يس (36) آيه 26 - 27.
23 . «مجمع البيان»، الشيخ الطبرسى، ج‏8، ص‏526، مكتبة العلمية الاسلامية:
قال رسول اللَّه: «سباق الامم لم يكفروا باللَّه طرفة عين: على بن ابى‏طالب(ع)؛ و صاحب ياسين، و مؤمن آل فرعون، و هم الصديقون و عليّ افضلهم».
سبقت يافتگان همه امتها - كه حتى لحظه‏اى به خدا كفر نورزيدند - سه نفرند: على‏ابن ابى‏طالب(ع)، مؤمن آل ياسين، و مؤمن آل فرعون؛ اين سه نفر از راستگويانند و على(ع) برترين آنهاست.
24 . نحل (16) آيه 32.
25 . برگرفته از: «تفسير الميزان»، ج‏17، ص‏79، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.
26 . برگرفته از: «تفسير الميزان»، ج‏17، ص‏79. «ترجمه تفسير الميزان»، ج‏33، ص‏136-135.
27 . طه (20) آيه 124.
28 . برگرفته از: «تفسير الميزان»، ج‏14، ص 225 - 226.
29 . «الفروع من الكافى»، ج‏3، ص‏231. «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏305.
30 . «بحار الانوار»، العلامة المجلسى، ج‏78، ص‏148 دارالكتب الاسلامية.
31 . مؤمن (40) آيه 11.
32 . بقره (2) آيه 28.
33 . بر گرفته از: «تفسير الميزان»، ج‏17، ص‏312 - 314.
34 . ملك (67) آيه 4.
35 . «تفسير الميزان»، ج‏17، ص 313. «ترجمه تفسير الميزان»، ج‏34، ص 180.
36 . مؤمن (40) آيه 45 - 46.
37 . «مجمع البيان»، الشيخ الطبرسى، ج‏8، ص‏526. مكتبة العلمية الاسلامية.
38 . دليلى كه در آن آيه اقامه شد، با استناد به آيه زير است:
(لايرون فيها شمساً و لازمهريرا)
در قيامت، خورشيد و ماه ديده نمى‏شود. دهر (76) آيه 13.
39 . مؤمن (40) آيه 71 - 72.
40 . نوح (71) آيه 25.
41 . بقره (2) آيه 28.
42 . نساء (4) آيه 97.
43 . نساء (4) آيه 98 - 99.
44 . توبه (9) آيه 49.
45 . ابراهيم (14) آيه 28.
46 . فرقان (25) آيه 21 - 24.
47 . طور (52) آيه 47.
48 . واقعه (56) آيه 88 - 89.
49 . واقعه (56) آيه 92 - 94.
50 . فجر (89) آيه 27 - 29.
51 . اين فكر (دسته بندى در آيات برزخى) را از «حيات اخروى»، شهيد مطهرى گرفته‏ايم؛ ليكن نظم، روش و نگارشِ بحث، از نگارنده است.
52 . نحل (16) آيه 32.
53 . فجر (89) آيه 27 - 28.
54 . مؤمنون (23) آيه 99.
55 . نساء (4) آيه 97.
56 . مريم (19) آيه 62.
57 . آل عمران (3) آيه 169.
58 . مؤمن (40) آيه 46.
59 . نوح (71) آيه 25.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88622370390574866433.gif