PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۩*۩ دو دلیل بر لزوم معاد ۩*۩



سابحات
18-10-2011, 09:27
بسم الله الرحمن الرحیم

دو دلیل بر لزوم معاد





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)



"الیه مرجعکم جمیعا وعد الله حقا"

در این جمله معاد را خاطر نشان می سازد، همچنانکه جمله قبلی مبدا را تذکر می داد، وجمله"وعد الله حقا"از باب قائم شدن مفعول مطلق مقام فعلش می باشد،

و معنای جمله: "وعده الله وعدا حقا"است،
یعنی خدای تعالی وعده داده وعده ای حق.

کلمه"حق"عبارت است از چیزی که اصل و واقعیت داشته باشد و خبر، مطابق آن واقعیت باشد.
بنا بر این، خبر و یا به عبارتی وعده ای که خدای تعالی می دهد به اینکه معادی درپیش است حق بودنش به این معنا است

که خلقت الهی به نحوی صورت گرفته که جز بابرگشتن موجودات به سوی او تام و کامل نمی شود،
و از جمله موجودات یکی هم نوع بشر است که باید به سوی خدای تعالی برگردد.

و این مانند سنگی است که از آسمان به طرف زمین حرکت می کند که با حرکت خود وعده سقوط بر زمین را می دهد،
چون حرکتش سنخه ای است که جز با نزدیک شدن تدریجی به زمین و جز ساقط شدن و آرام گرفتن در روی زمین تمام نمی شود،

اشیاء عالم نیز چنین اند، حرکتشان نهایتی دارد و آن برگشت به خدای تعالی است، به همان مبدئی که از آنجا حرکت را آغاز کردند،

آیه زیر همین معنا را خاطر نشان ساخته می فرماید:

" یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه" (1)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)

سابحات
22-12-2011, 19:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)

دقت فرمائید.

"انه یبدؤا الخلق ثم یعیده لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط...

"این جمله، جمله"الیه مرجعکم جمیعا"را تاکید، و معنای اجمالی رجوع و معاد را که این جمله متضمن آن است تفصیل و شرح می دهد.

ممکن هم هست تعلیل آن جمله متقدم باشد، و بخواهد به دو حجت و برهانی که قرآن همواره به آن دو حجت بر اثبات معاد استدلال می کند اشاره نماید.
حجت اول را جمله: "انه یبدؤا الخلق ثم یعیده"متضمن است،

به این بیان که یکی از سنت های جاری خدای سبحان این است که هستی را به هر چیزی که می آفریند افاضه می کند،
و این افاضه خود را به رحمتش آنقدر ادامه می دهد تا آن موجود خلقتش به حد کمال و تمامیت برسد،

در این مدت آن موجود به رحمتی از خدای تعالی موجود شده و زندگی می کند
و از آن رحمت برخوردار می گردد، و این برخورداری همچنان ادامه دارد تا مدت معین.

بعد از آنکه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهای اجل معین خود رسید این رسیدن به نقطه نهائی فناء و هیچ شدن آن موجود نیست،
زیرا معنای فانی شدنش باطل شدن رحمت الهی ایست که باعث وجود و بقاء و آثار وجود یعنی حیات، قدرت، علم و سایر آثاروجودی او بود،

و معلوم است که رحمت الهی بطلان نمی پذیرد.

پس، رسیدن به نقطه نهائی اجل به معنای گرفتن و قبض کردن رحمتی است که بسط کرده بود.
آری،
آنچه خدای تعالی افاضه می کند وجه خدا و جلوه او است، و وجه خدا فنا پذیر نیست.





پس، اینکه می بینیم فلان موجود از بین می رود و اجلش بسر می آید، این سرآمدن اجل آنطور که ما می پنداریم فنا و بطلان آن موجود نیست،

بلکه برگشتن آن به سوی خدای تعالی است، به همان جائی که از آنجا نازل شده بود،


و چون آنچه نزد خدا است باقی است، پس این موجود نیز باقی است،

و آنچه که به نظر ما، هست و نیست شدن می باشد در واقع بسط رحمت خدای تعالی و قبض آن است، و این همان معاد موعود است.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)
(http://shabahang20.blogfa.com/)

سابحات
22-12-2011, 19:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)

وحجت دوم را جمله

"لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط...

"متضمن است،



به این بیان که عدل و قسط الهی - که یکی از صفات فعل او است - اجازه نمی دهد که در درگاه او دوغ و دوشاب یکسان باشد،

با آن کسی که با ایمان آوردن در برابرش خضوع نموده، و اعمال صالح کرده
و با آن کسی که بر حضرتش استکبار و به خود و به آیاتش کفرورزیده یک جور معامله کند.




این دو طایفه در دنیا که بطور یکسان در تحت سیطره اسباب و علل طبیعی قرار داشتند،
اسبابی که به اذن خدا یا سود می رسانید، و یا ضرر

اگر قرار باشد در آخرت هم بطور یکسان با آنان معامله شود ظلم خواهد بود.




پس، جز این باقی نمی ماند که خدای تعالی بین این دو طایفه در زمانی که به سوی اوبر می گردند فرق بگذارد،

به این معنا که مؤمنین نیکوکار را جزای خیر، و کفار بد کار را سزای بد دهد،

تا ببینی آنان از چه چیز لذت می برند، و اینان از چه چیز متالم و ناراحت می شوند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)

سابحات
22-12-2011, 19:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)
بنابر این، تکیه این حجت بر دو چیز است، یکی بر تفاوت این دو طائفه به خاطر ایمان و عمل صالح، و کفر و عمل ناصالح،

و دیگری بر کلمه"بالقسط"، این نکته را از نظر دور مدار.

وجمله"لیجزی"بنابر آنچه از ظاهر بیان استفاده می شود متعلق است به جمله"الیه مرجعکم جمیعا".



البته این احتمال هم هست که جمله:

"لیجزی..."متعلق باشد به جمله"ثم یعیده"، که در این صورت، کلام آن جنبه را که گفتیم یعنی جنبه فرق گذاری بین دو طائفه و بیان عدل الهی را ندارد،
بلکه جنبه تعلیل دارد، و به یک حجت که همان حجت دومی است اشاره خواهدداشت.و از جهت لفظ آیه، احتمال دوم به ذهن نزدیکتر است.


منابع مقاله:

ترجمه تفسیر المیزان جلد 10، طباطبایی، سید محمد حسین؛





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95685779599607849220.gif)

معمار
24-03-2012, 13:46
نکته اول:

اگر بخواهیم یک وجودی را ثابت کنیم احتیاج به 3 مقدمه است

الف: امكان شدن آن شی وجود داشته باشد

ب: دلائل وقوع

ج: نبود مانع برای به وجود آمدن آن شی

نکته دوم:

بنابراين بهتر است ببينيم اساساً معاد يك واقعيّت شدنى است يا نشدنى؟ يعنى آيا از نظر عقل محال نيست؟ و بعد از آنكه امكان آن براى ما روشن شد، دليل معاد چيست؟ زيرا تنها ممكن بودن كافى نيست، بلكه هر كار ممكنى تا دليل و علّت نداشته باشد واقع نمى‏شود، و در مرحله سوّم بحث دراين است كه مانعى براى معاد نيست.

نکته سوم:

اما برویم سراغ مقدمه اول از 3 مقدمه:

الف: امكان معاد

تنها چيزى كه مخالفان معاد زمزمه مى‏ كنندآن است كه مگر مى‏ شود انسانِ مرده‏اى كه ذرّاتش پوسيده و پخش شده است بار ديگر زنده شود؟ آيا اين محال نيست؟

پاسخ:

بدون شك و ترديد اين كار شدنى است، زيرا هم در فكر قابل تصوّر است و هم دائماً در شبانه روز نمونه‏ هايى از زنده‏ شدن مردگان را به چشم خود مى ‏بينيم.

امام جواد عليه السلام مى‏ فرمايد: خوابيدن و بيدارشدن، بهترين نمونه ‏اى است كه مردن و زنده شدن را براى ما قابل درك مى‏ كند. آرى مرگ يك خواب طولانى و شديدى بيش نيست.

بهار و پائيز درختان، نمونه ديگرى از زنده شدن و مردن گياهان است، در سوره فاطر مى‏ خوانيم: خداست كه بادها را مى ‏فرستد تا ابرها را برانگيزد و آنرا به شهرها و مناطق مرده روانه مى‏ كند و پس از باريدن، آن شهر مرده را زنده مى‏ كند، سپس مى‏ فرمايد: «كذلِكَ النُّشور» « سوره فاطر، آيه 9» يعنى زنده شدن مردگان هم مانند زنده ‏شدن درختان و گياهان است.

معمار
24-03-2012, 13:47
نکته چهارم:

قرآن براى اثبات اينكه زنده شدن مردگان كار محالى نيست، نمونه‏هاى فراوانى را بيان مى ‏كند، از جمله:
شخصى استخوان پوسيده‏اى را از ديوار كند و با فشار دست آن را پودر كرد (و با يك دنيا غرور و نِخوت) به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: كيست كه دوباره اين استخوان پوسيده متلاشى شده را زنده كند؟
خداوند به پيامبرش مى ‏فرمايد: «قل يُحيِيهَا الّذى أنشَأها اوّلَ مَرّة» «یس 79» به او بگو:
همان خدايى كه مرتبه اوّل او را آفريده، بعد از متلاشى شدن هم مى‏تواند دوباره آن را خلق كند.

كسانى كه اينقدر بهم پيوستن اجزاى متلاشى مردگان و زنده شدن آنها را بعيد مى‏ دانند، چرا در اصل آفرينش شكى ندارند؟ اصل آفرينش كه از دوباره آفريدن مشكل‏تر است!

برای تقریب به ذهن به مثال زیر توجه کنید:

اگر كسى كه هواپيما مى‏ سازد بگويد: من اين هواپيما را باز مى‏ كنم و درهم مى ‏ريزم و دوباره مى‏ سازم، آيا بايد در سخن او شك كرد؟ هرگز، زيرا بازكردن و بستن به مراتب از ساخت اوّل آسانتر است و كسى كه كار مشكلى انجام داد، كار آسان‏تر را هم مى‏ تواند انجام دهد. (گرچه نزد خدا و قدرت بى‏ نهايت او هيچ چيز مشكل نيست.)

نکته پنجم:

دليل اوّل معاد: عدل خدا

در قرآن آيات فراوانى به چشم مى‏ خورد كه از عقل ‏ها و وجدان‏ها سؤال مى ‏كند كه آيا خوبان وبدان با هم مساوى هستند و هيچ تفاوتى نخواهند داشت؟
«أم نَجعَلُ الّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ كالمفسِدينَ فِى الارض أم نَجعَل المتّقين كالفُجّار» «1» آيا مؤمنين وكسانى كه عمل شايسته انجام داده‏اند مانند مفسدين قرار داده‏ايم و آيا متّقين را همچون فجّار و جنايتكاران يكسان قرار مى‏دهيم؟!

چون خداوند عادل است بايد معاد و حسابرسى باشد و چون دنيا محدود است بايد معاد باشد واگر قيامت نباشد به عدالت خداوند ضرر مى زند.
در دنيا يا جزاى واقعى اعمال نيست و دير يا زود خوبان و بدان از دنيا مى‏ روند و اگر حساب و جزايى در جاى ديگر مثل قيامت در كار نباشد و با مردن همه نابود شوند، پس عدالت خدا چه مى ‏شود؟ آرى چون خداوند عادل است و در دنيا هم جزاى كافى نيست، پس بايد در سراى ديگر جزا و پاداش باشد.