ملکوت* گامی تارهایی *
27-10-2011, 18:23
بسمه تعالي
ياد ياران امام خميني ( ره ) شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد
مردي از تبار علم و ادب و اخلاق آگاه و عالم به همه مسايل اجتماعي كه در طول دوران زندگي خود سراسر مبارزه و جنبشي بوده است . سير مبارزاتي وي از سال 1342 به اوج رسيد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانيهاي پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است . در تعقيب و گريزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواك با زيركي خاصي عمل نموده كه به ظاهر تسليم اما در باطن استوار و پرخروش بود كه همه اينها عامل برآشفتگي رژيم منحوس پهلوي و دستگاههاي اطلاعاتي شاه شده بود . از طرفي نقشي ارزنده در شكل دادن مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي ايران داشته است.
ولادت
جوانمردفاضل ، شهید والا مقام هاشمی نژاد، مظهر خوبیها، قهرمان صحنه ها و جلوهفریادها بود. و ایمان و عشق به ارزشها وجودش تجسم داشت . وی در سال 1311شمسی در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای بهشهر چشم به جهان گشود. پدرو مادر که دوست داشتند فرزندشان با تربیت صحیح بزرگ شود، با وجود کارهایطاقت فرسای زندگی از رشد معنوی سید عبدالکریم غافل نبودند.آنان می خواستند از عطر گلی که در بوستان محبت آن دو، پرورش می یابد، فضایزندگی مسلمین معطر شود در دوران کودکی و نوجوانی در دبستان و چه پس از آن، هر کس رفتار او را می دید آینده درخشان وی را پیش بینی می کرد.در مکتب حوزه
سیدعبدالکریم در مسیر شناخت خویش در چهاردهمین بهار زندگی دوست داشت بداندانتهای مسیرش کجاست ؟ و در چه راهی گام بر می دارد؟ تا اینکه سرانجام درمیدان جاذبه حوزه های علوم اسلامی قرار گرفت و حوزه علمیه آیة اللهکوهستانی در 6 کیلومتری بهشهر پذیرای این جوان با اخلاص گشت و در آنجامشغول تحصیل و پیمودن قله های رفیع علم و معنویت گردید. یکی از اعضایخانواده آیة الله کوهستانی شبی برای نماز شب در دل تاریکی از خواب سنگینسحرگاهی بیدار شد، روشنایی چراغ در داخل حجره ای توجه اش را جلب نمود. نزدیکتر شد صدای ضجه و ناله ای بسان زنبوران عسل از حجره سید عبدالکریمبلند بود. جوان عارف در آن ظلمت شب ، سربندگی و اطاعت بر آستانه جلال حقگذاشته و با نوای دلنواز و دلنشین العفو، سکوت شب را می شکست بااین معنویت شوق هجرت به قم ، چون کوثری شیرین ، جان هاشمی نژاد را مشتعلساخت . با آمدن به شهر حضرت معصومه علیه السلام ، بنابر توصیه استادش باشیخ علی کاشانی آشنا شد کسی که همه او را معجونی از اشکالهای خالصانه وراءفت های پدرانه و تهجدهای شبانه می شناختند. همین آشنایی و ارتباط نزدیکبا آن مردم عارف و خداترس ، توفیق ملاقات با امام زمان (عج ) را نصیبهاشمی نژاد ساخت .
جوانمهاجر بهشهری هر روز با جدیت مضاعف درخت علمش تنومند می گردید تا اینکه دردرس مجتهد پرور بزرگانی چون امام خمینی (ره ) و مرحوم آیة الله بروجردیشرکت جست . درس خارج اصول فقه حضرت امام و خارج فقه حضرت آیة الله بروجردیدو چشمه زلال بود که کامش را سیراب می کرد. پای این محقق جوان به درساستادی چون امام خمینی باز شده بود که فقط قواعد و فرمولهای اصولی درس اونبود. دریای بیکرانی بود که گوهرهای نایاب فراوان داشت . فصل جدید زندگیستاره بهشهری آغاز شده بود. او امام را خورشیدی می دانست که از تابش نورشهماره جان می گرفت و به او عشق می ورزید.شروع مبارزات
زندگیهاشمی نژاد هماره تواءم با مبارزه علیه ظلم و ستم بوده است . در 14 سالگیشهامتش او را وادار به سخن علیه رژیم بیدادگر کرد. او گفت : ((روزی خواهد آمد که ما این رژیم را سرنگون خواهیم کرد باتصویبلایحه انجمنهای ایلاتی و ولایتی و طرح انقلاب به اصطلاح سفید شاه ، مبارزهروحانیت به رهبری امام خمینی (ره ) اوج گرفت و هاشمی نژاد نیز مبارزهسیاسی اش را با سخنرانیهای افشاگرانه تشدید نمود. تا اینکه در نیمه شب 15خرداد 1342 امام خمینی این رهبر همیشه بیدار به همراه 40 تن از یاران ازجمله هاشمی نژاد دستگیر و روانه زندان شد
مبارزهخستگی ناپذیر در مدت مبارزه اش علیه شاه چهار بار دیگر روانه زندان شد. دومین بار زمانی بود که وی جهت سخنرانی در خیابان نواب صفوی((پایین خیابان))در مسجد فیل در یکی از مناطق محروم مشهد دعوت به عمل آمد. وی هنگامسخنرانی با سینه ای پرتب و طوفان ، پتک فریاد را بر فرق رژیم تبهکار میکوبید و فریادش گرمابخش دلهای خسته بود. سید با اطلاع از آمدن ساواک بهمسجد، با صدایی رسا، بانگ برآورد:((اگر بنای سرکوبی و ایجاد ترس و قانون جنگل به رخ مردم کشیدن را ندارید می توانستید در منزل یا پیش از منبر احضارم کنید.)) فریادفضیلت هاشمی نژاد وقتی در مشهد ممنوع المنبر شد، به دعوت مردم اصفهان بهمدت 10 شب در مسجد سید اصفهان به افشاگری ماهیت رژیم شاه پرداخت . تااینکه برای سومین بار دستگیر و به زندان عمومی منتقل شد
درسال 1353 وقتی طلاب به یاد شهدای فاجعه نیمه خرداد 42 در مدرسه فیضیه گردآمده بودند، مورد هجوم کماندوهای ساواک قرار گرفتند و عده ای شهید و مجروحشدند به همین بهانه مجاهد نستوه ، مبارزه اش را شدت بخشید و با جلب رضایتاساتید حوزه مشهد روز شنبه 24/3/1353 راهپیمای باشکوهی در خیابانهای مشهدبه راه انداخت . رژیم ، هاشمی نژاد را که مرکز ثقل مبارزه و محرک اصلی اینراهپیمایی می دانست برای چهارمین بار دستگیر و روانه زندان کردند. در سال 1357 که هنوز شعله انقلاب روشن نشده بود، مبارزات و خدمات بی شائبه ومجاهدتهای مخلصانه آن بزرگوار مورد تقدیر و تشکر حضرت امام خمینی واقع شد. آن حضرت در نامه ای خطاب به وی فرمود: ((من چشمم به افرادی چون شما روشن است .)) درادامه مبارزه ، مردم مشهد صبح یک روز، با بیرون آمدن از منازل ، اطلاعیهای را به امضای صریح سه تن از علمای شهر یعنی حضرت آیة الله خامنه ای ،هاشمی نژاد، و واعظ طبسی بر در و دیوار شهر دیدند که در آن به شاه حملهمستقیم شده بود رژیم در برابر این اطلاعیه چاره ای جز حبس هاشمی نژادنداشت
بدین ترتیب مجاهد قهرمان برای پنجمین بار در اسارت رژیم قرار گرفت .
ياد ياران امام خميني ( ره ) شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد
مردي از تبار علم و ادب و اخلاق آگاه و عالم به همه مسايل اجتماعي كه در طول دوران زندگي خود سراسر مبارزه و جنبشي بوده است . سير مبارزاتي وي از سال 1342 به اوج رسيد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانيهاي پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است . در تعقيب و گريزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواك با زيركي خاصي عمل نموده كه به ظاهر تسليم اما در باطن استوار و پرخروش بود كه همه اينها عامل برآشفتگي رژيم منحوس پهلوي و دستگاههاي اطلاعاتي شاه شده بود . از طرفي نقشي ارزنده در شكل دادن مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي ايران داشته است.
ولادت
جوانمردفاضل ، شهید والا مقام هاشمی نژاد، مظهر خوبیها، قهرمان صحنه ها و جلوهفریادها بود. و ایمان و عشق به ارزشها وجودش تجسم داشت . وی در سال 1311شمسی در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای بهشهر چشم به جهان گشود. پدرو مادر که دوست داشتند فرزندشان با تربیت صحیح بزرگ شود، با وجود کارهایطاقت فرسای زندگی از رشد معنوی سید عبدالکریم غافل نبودند.آنان می خواستند از عطر گلی که در بوستان محبت آن دو، پرورش می یابد، فضایزندگی مسلمین معطر شود در دوران کودکی و نوجوانی در دبستان و چه پس از آن، هر کس رفتار او را می دید آینده درخشان وی را پیش بینی می کرد.در مکتب حوزه
سیدعبدالکریم در مسیر شناخت خویش در چهاردهمین بهار زندگی دوست داشت بداندانتهای مسیرش کجاست ؟ و در چه راهی گام بر می دارد؟ تا اینکه سرانجام درمیدان جاذبه حوزه های علوم اسلامی قرار گرفت و حوزه علمیه آیة اللهکوهستانی در 6 کیلومتری بهشهر پذیرای این جوان با اخلاص گشت و در آنجامشغول تحصیل و پیمودن قله های رفیع علم و معنویت گردید. یکی از اعضایخانواده آیة الله کوهستانی شبی برای نماز شب در دل تاریکی از خواب سنگینسحرگاهی بیدار شد، روشنایی چراغ در داخل حجره ای توجه اش را جلب نمود. نزدیکتر شد صدای ضجه و ناله ای بسان زنبوران عسل از حجره سید عبدالکریمبلند بود. جوان عارف در آن ظلمت شب ، سربندگی و اطاعت بر آستانه جلال حقگذاشته و با نوای دلنواز و دلنشین العفو، سکوت شب را می شکست بااین معنویت شوق هجرت به قم ، چون کوثری شیرین ، جان هاشمی نژاد را مشتعلساخت . با آمدن به شهر حضرت معصومه علیه السلام ، بنابر توصیه استادش باشیخ علی کاشانی آشنا شد کسی که همه او را معجونی از اشکالهای خالصانه وراءفت های پدرانه و تهجدهای شبانه می شناختند. همین آشنایی و ارتباط نزدیکبا آن مردم عارف و خداترس ، توفیق ملاقات با امام زمان (عج ) را نصیبهاشمی نژاد ساخت .
جوانمهاجر بهشهری هر روز با جدیت مضاعف درخت علمش تنومند می گردید تا اینکه دردرس مجتهد پرور بزرگانی چون امام خمینی (ره ) و مرحوم آیة الله بروجردیشرکت جست . درس خارج اصول فقه حضرت امام و خارج فقه حضرت آیة الله بروجردیدو چشمه زلال بود که کامش را سیراب می کرد. پای این محقق جوان به درساستادی چون امام خمینی باز شده بود که فقط قواعد و فرمولهای اصولی درس اونبود. دریای بیکرانی بود که گوهرهای نایاب فراوان داشت . فصل جدید زندگیستاره بهشهری آغاز شده بود. او امام را خورشیدی می دانست که از تابش نورشهماره جان می گرفت و به او عشق می ورزید.شروع مبارزات
زندگیهاشمی نژاد هماره تواءم با مبارزه علیه ظلم و ستم بوده است . در 14 سالگیشهامتش او را وادار به سخن علیه رژیم بیدادگر کرد. او گفت : ((روزی خواهد آمد که ما این رژیم را سرنگون خواهیم کرد باتصویبلایحه انجمنهای ایلاتی و ولایتی و طرح انقلاب به اصطلاح سفید شاه ، مبارزهروحانیت به رهبری امام خمینی (ره ) اوج گرفت و هاشمی نژاد نیز مبارزهسیاسی اش را با سخنرانیهای افشاگرانه تشدید نمود. تا اینکه در نیمه شب 15خرداد 1342 امام خمینی این رهبر همیشه بیدار به همراه 40 تن از یاران ازجمله هاشمی نژاد دستگیر و روانه زندان شد
مبارزهخستگی ناپذیر در مدت مبارزه اش علیه شاه چهار بار دیگر روانه زندان شد. دومین بار زمانی بود که وی جهت سخنرانی در خیابان نواب صفوی((پایین خیابان))در مسجد فیل در یکی از مناطق محروم مشهد دعوت به عمل آمد. وی هنگامسخنرانی با سینه ای پرتب و طوفان ، پتک فریاد را بر فرق رژیم تبهکار میکوبید و فریادش گرمابخش دلهای خسته بود. سید با اطلاع از آمدن ساواک بهمسجد، با صدایی رسا، بانگ برآورد:((اگر بنای سرکوبی و ایجاد ترس و قانون جنگل به رخ مردم کشیدن را ندارید می توانستید در منزل یا پیش از منبر احضارم کنید.)) فریادفضیلت هاشمی نژاد وقتی در مشهد ممنوع المنبر شد، به دعوت مردم اصفهان بهمدت 10 شب در مسجد سید اصفهان به افشاگری ماهیت رژیم شاه پرداخت . تااینکه برای سومین بار دستگیر و به زندان عمومی منتقل شد
درسال 1353 وقتی طلاب به یاد شهدای فاجعه نیمه خرداد 42 در مدرسه فیضیه گردآمده بودند، مورد هجوم کماندوهای ساواک قرار گرفتند و عده ای شهید و مجروحشدند به همین بهانه مجاهد نستوه ، مبارزه اش را شدت بخشید و با جلب رضایتاساتید حوزه مشهد روز شنبه 24/3/1353 راهپیمای باشکوهی در خیابانهای مشهدبه راه انداخت . رژیم ، هاشمی نژاد را که مرکز ثقل مبارزه و محرک اصلی اینراهپیمایی می دانست برای چهارمین بار دستگیر و روانه زندان کردند. در سال 1357 که هنوز شعله انقلاب روشن نشده بود، مبارزات و خدمات بی شائبه ومجاهدتهای مخلصانه آن بزرگوار مورد تقدیر و تشکر حضرت امام خمینی واقع شد. آن حضرت در نامه ای خطاب به وی فرمود: ((من چشمم به افرادی چون شما روشن است .)) درادامه مبارزه ، مردم مشهد صبح یک روز، با بیرون آمدن از منازل ، اطلاعیهای را به امضای صریح سه تن از علمای شهر یعنی حضرت آیة الله خامنه ای ،هاشمی نژاد، و واعظ طبسی بر در و دیوار شهر دیدند که در آن به شاه حملهمستقیم شده بود رژیم در برابر این اطلاعیه چاره ای جز حبس هاشمی نژادنداشت
بدین ترتیب مجاهد قهرمان برای پنجمین بار در اسارت رژیم قرار گرفت .