توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا نگرش مردم به دین عوض شده؟.........
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
30-10-2011, 14:47
بدون شک تغییر نگرش انسانها نسبت به هر چیزی عواملی دارد اینک باید دید چه عواملی میتواند مایه تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به دین شود.
عوامل كم رنگ شدن دین در جامعه (سكولاریزاسیون)
سكولاریزاسیون فرایندی است كه طی آن وجدان دینی، فعالیتهای دینی و نهادهای دینی، اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست میدهند.[
1] برخی از عوامل پیدایش این فرایند یعنی سكولاریزاسیون درجامعه به شرح ذیل است:
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
30-10-2011, 14:49
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_a0b2f5be7728fbcda7e21e0456f057a5.gif
1. خرافات
وجود خرافات و آموزههای عقلستیز موجب از بین رفتن باور انسانها به دین میشود چرا كه وقتی عقل و دانش بشر به سستی آن خرافات دست یابد
اعتمادش به دین را از دست میدهد و بدین جهت یكی از عوامل افول دین در جوامع، رخنه خرافات و مطالب نادرست در میان آموزههای دینی است.
شهید مطهری به نیكی در اینباره مینویسد: «كلیسا چه از نظر مفاهیم نارسائی كه در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیرانسانیش با تودة مردم،
خصوصاً طبقه دانشمندان و آزادفكران، از علل عمده گرایش جهان مسیحی و به طور غیرمستقیم جهان غیرمسیحی به مادیگری است...
فلا ماریون در كتاب «خدا در طبیعت» میگوید كلیسا به این شكل خدا را معرفی كرد كه از چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ فاصله دارد.»
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_a0b2f5be7728fbcda7e21e0456f057a5.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
30-10-2011, 14:55
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_a2be0bca5df62533975baf2f39267037.gif
2. علمزدگی
پیشرفت های صنعتی و علمی موجب گردید تا گمان شود كه علم میتواند جای دین را بگیرد و این یكی از عوامل تغییر دید جامعه به دین گردید.
برایان ویلسون در این باره مینویسد: «كار بست علم ـ به ویژه در فعالیتهای تولیدی ـ و پیدایش و فنون جدید، از احساس وابستگی انسان به الوهیت كاست.»[3]
یكی دیگر از فیلسوفان غربی نیز مینویسد: «بر وفق علمزدگی یا اصالت علم، گزارهها فقط به میزانی كه با كمیات یا امور واقع تجربی ربط و پیوند دارند محتوای حقیقی و صدق دارند.
علمزدگی با هر دینی كه شالوده مابعدالطبیعی معناداری دارد ـ قطع نظر از ادعای وحی و تنزیل فرا طبیعی ـ تعارض به بار میآورد.»[4]
پس یكی از عوامل افول دین در جوامع علمزدگی میباشد و البته همانطور كه شهید مطهری به نیكی فرمودهاند علم به تنهایی برای سعادتبخشی انسان كافی نیست و
علم و ایمان توأماً مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان است و افراط در علمگرایی و نادیده گرفتن دین نهایتاً به زیان انسانها تمام میشود
چنانكه دانشمندان غربی هم بر این امر اعتراف كردهاند. جورج سارتن در كتاب شش بال در این باره مینویسد:
علم در بعضی زمینهها ترقیات عظیم و شگفت كرده است ولی در زمینههای دیگر مثلاً سیاست ملی یا بینالمللی كه مربوط است به روابط افراد انسان با یكدیگر، هنوز خود را ریشخند میكنیم
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_a2be0bca5df62533975baf2f39267037.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
30-10-2011, 15:00
3. عملكرد حاكمان دینی و دینداران
عملكرد حاكمان دینی تأثیر بسزایی در دینداری مردم دارد. نهرو در اینباره مینویسد: «جنگ و نزاع ناپیدا میان پاپها در مردم اروپا تأثیر بسیاری به وجود میآورد.
وقتی كه مردم میدیدند كسانی كه خود را جانشین و مظهر خداوند در روی زمین مینامند، چنین رفتاری، دارند طبعاً درباره تقدس و درستی و جدی بودن حرفهایشان به تردید میافتادند.»[6]
البته این مسأله اختصاص به حاكمان دینی ندارد بلكه اگر دینداران نیز در رفتارشان دقت نكنند و اصول انسانی و دینی را رعایت نكنند و احیاناً دارای فساد اخلاقی و رفتاری باشند
این وضعیت نیز مایه سستی باور جامعه به جایگاه دین در زندگی آدمیان میشود. البته انسان هوشیار و دانا همیشه حساب دین را از دیندار و حاكم دینی جدا میكند
و ارزشمندی و نقش ارزشمند دین را بخاطر عملكرد ناشایست پارهای از دیندارانی كه به آموزههای دینی عمل نكردهاند نادیده نمیگیرد.
دیوید ری گریفین از بنیانگذارن نهضت پست مدرنیسم در غرب مینویسد:
برخلاف گذشته كه متفكران روشنفكر به الحاد رو میآوردند امروزه متفكران پیشرو و یا به عبارتی روشنفكران امروزی از آثار منفی انكار خدا و آموزههای الهی سخن میگویند
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_522909nz3hdwtml5.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
30-10-2011, 15:03
4. تبلیغات ستمگران و حقستیزان
همانطوری كه در طول تاریخ ظالمان با سوء استفاده از مفاهیم و امور ارزشمند و مقدس آدمیان به استعمار جوامع و ظلم بر مردم اقدام كردهاند
همچنین ستمگران همواره بر علیه دین تبلیغات دروغین كردهاند چون دین شعار مبارزة با طاغوت را سر داده و انسانها را با حقائق آشنا میسازد
خداوند در قرآن میفرماید
ما هیچ رسولی نفرستادیم الا اینكه شعارش و پیامش به مردم این بود كه با طاغوتها و تجاوزگران مبارزه كنید و خدا را پرستش نمائید.[7]
پروفسور هربرت آیشیلر استاد ممتاز دانشگاه كالیفرنیا مینویسد: «واژه امپریالیسم فرهنگی نشاندهندة نوعی نفوذ اجتماعی است كه از طریق آن،
كشوری اساس تصورها، ارزشها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین روش زندگی خود را بر كشورهای دیگر تحمیل میكند.» وی میگوید:
«امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات، پدیدهای اتفاقی و اضطراری نیست بلكه برای كشورهای امپریالیستی كه تلاش میكنند
بدین وسیله تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود را بر ممالك دیگر برقرار و حفظ كنند، امری حیاتی است.»[8]
بنابراین استفاده از ابزارهای تبلیغاتی یكی از ابزارها و عوامل مهم ستمگران و متجاوزگران برای كمرنگ كردن ارزشهای انسانی و دین است.
تا اینجا به پارهای از عواملی كه میتواند باعث عوض شدن دید جامعه نسبت به دین شود سخن گفتیم. اكنون به دو نكته پایانی اشاره میكنیم.
نكته اول :
حقیقت آنست كه امروزه نه تنها جامعه اسلامی ایران بلكه انسان ها در سراسر جهان به جایگاه ارزشمند دین پی بردهاند و پیامدهای منفی كنار نهادن آموزههای دینی در زندگی را چشیدهاند
و براستی میتوان این قرن را قرن گسترش دینداری در جهان نامید. دیوید ری گریفین از بنیانگذارن نهضت پست مدرنیسم در غرب مینویسد:
برخلاف گذشته كه متفكران روشنفكر به الحاد رو میآوردند امروزه متفكران پیشرو و یا به عبارتی روشنفكران امروزی از آثار منفی انكار خدا و آموزههای الهی سخن میگویند.[9]
از اینرو باید گفت دید انسانها به دین تغییر كرده است ولی این تغییر به این صورت است كه انسانها به ارزش و آثار دین در سعادت خویش پی بردهاند.
نكته دوم :
نه تنها امروزه انسانها از دین برنگشتهاند و آن را دست كم نمیگیرند بلكه دید انسانها به دین فزونتر و محكمتر شده است آری در پرتو پیشرفتهای ابزارهای اطلاعرسانی و علمآموزی،
انسانها راحتتر از حقایق دینی آشنا میشوند و از باب نمونه از طریق ابزارهای رسانهای انسانها با كمترین هزینه و زمان به اطلاعات زیادی درباره دین دست مییابند
و حضور جدی ملت مسلمان در مراسم دینی و مذهبی را میتوان نمونهای از رشد باورهای دینی آنان به شمار آورد.
خلاصه آنكه بدون شك عواملی مایه افول دین میگردد ولی امروزه جوامع مختلف دنیا از جمله ایران اسلامی به ارزش دین پی بردهاند
و در پرتو فراهم شدن بسترهای مناسب و توسعه ابزاهای اطلاعرسانی به تعمیق و توسعة باورها دست یافتهاند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ سكولاریزم، سید محمدرضا حسینی مطلق، انتشارات پارسایان.
2ـ ریشهها و نشانههای سكولاریسم علی ربانی گلپایگانی، كانون اندیشه جوان.
3ـ عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، علیرضا شجاعیزند، انتشارات باز.
4ـ سكولاریزم در مسیحیت و اسلام، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
http://www.askquran.ir/gallery/images/6909/1_Dividers_10_.gif
با تشکر از شما همکار گرامی از مطالب مفیدی که اراِيه میدهید.
foz3
در مورد علم زدگی بهتره توضیح داده شود که دین با علم هیچگونه مغایرتی ندارد بلکه خود مویدی هست بر حقانیت دین.
چیزی که باعث شد دین و علم در نظر مردم با هم در تضاد قرار بگیرند تحریفاتی بود که در کتب مقدس وارد شد.
بررسی تعارض علم و دین
با ظهور اسلام منافع بسیاری از کسانی که به تحریف و تفسیر کتب آسمانی مطابق امیال خود، دست میزدند، به خطر افتاد، از اینرو تحریفها را گسترش دادند. دامنهی تحریفات چنان وسیع است که گزارشهای کتب مقدس از حوادث طبیعی و تاریخی، متأثر از دانشها و آگاهیهای ناقص بشر آن دوران میباشد.
تناقض آشکار گزارههای دینی با تجربیات و مشاهدات بعدی بشر تا مقطعی از تاریخ مانع از رشد علوم تجربی و طبیعی و پس از آن موجب انکار ارزش علمی گزارههای طبیعی و تاریخی متون دینی گردید. رشد علوم حسی و پیشرفت تجربهها و فرضیههای علمی در قرون اخیر و مغایرت ره آورد این علوم با تحریفات یا تفسیرهای خرافی ارباب کلیسا منجر به قبولی جدایی دین از علم گردید.[8]
کشیشان قلمرو علم و دین را بیگانه از هم دانسته و به جدایی دین از علم رضایت دادند، لکن علوم حسی و فرضیههای علمی بیرحمانه به داوری دربارۀ دین پرداخته و به پنداری و خرافی بودن یا ذهنی بودن دین حکم کردند.[9]
اگر روزگاری دینداران از پی اصرار بر تحریفات و تفسیرهای خرافی خود، صاحب نظران علمی را در آتش میسوزاندند، اکنون علم است که انتقام گذشتهی خود را از دین باز میگیرد. صاحبان علوم تجربی، حملات خود را از آنجا آغاز کردند که هر چه به چشم نیاید و یا از طریق حس اثباتپذیر یا ابطالپذیر نباشد، ذهنی و بی معناست و به این ترتیب به پوچ بودن گزاره های دینی فتوا دادند.[10]
آن چه دربارۀ مسیحیت و کتب مقدس گفته شد در مورد اسلام و قرآن راه ندارد؛ زیرا قرآن بر خلاف کتب مقدس، حتی به اعتراف برخی اندیشمندان غیر مسلمان که به مقایسه اسلام و مسیحیت پرداختهاند، هیچ نصی در آن نیست که با یافتههای قطعی علوم در تعارض غیر قابل رفع باشد.[11] به ویژه آن که قرآن دارای جامعیت در محتواست.
از طرفی به بهرهگیری از عقل و فرا گیری علم ترغیب می کند و برای اهل علم ارزش فراوان قائل است[12] و از سویی به کاوش در طبیعت تشویق میکند.[13]
علاوه بر آن که در نصوص اسلامی به کسب علم سفارش شده است.[14] در جهان بینی اسلامی علم و دین یک مبنای متافیزیکی واحد دارند و هدف هر دو این است که آثار و صفات خداوندی را بر بشر بر ملا کنند. در این جا میتوان فعالیت علمی را بخشی از فعالیت دینی به حساب آورد که روش و زبان خاص خودش را دارد.[15]
البته در میان اندیشمندان غیر مسلمان در کنار نظریه تعارض علم و دین نظریههای دیگری هم مطرح است.[16] به ویژه در دهههای اخیر استقبال قابل توجهی از دین پژوهی از سوی مراکز علمی غیر اسلامی صورت گرفته است[17] که میتوان آن را نشانهی آغاز آشتی بین علم و دین در جهان غرب دانست.
پروفسور آنتونی فلو که میتوان او را از بزرگترین دینستیزان عالم به حساب آورد پس از نیم قرن دینستیزی در سال 2004 میلادی وجود خدا را پذیرفت.[18]
8] . شریعت در آیینه معرفت، ص 173-166. [9] . همان، ص 168.
[10] . همان.
[11] . قرآن و قلمرو شناسی دین، ص 147.
[12] . زمر: آیه 19.
[13] . یونس: آیه 101 و غاشیه: آیه 20-17.
[14] . زمر: آیه 18 و بحار الانوار، ج1، ص180.
[15] . از علم سکولار تا علم دینی، ص98-96.
[16] . علم و دین از تعارص تا گفتگو، ص 84-64.
[17]. فصلنامه قبسات، بهار 1376، ص22-2.
[18] . مجله نقد و نظر، شماره 35- 36، ص279.
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.