PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني



مليکه
25-01-2012, 08:33
نويسنده: محمدرضا سليماني بشلي *

جهاني شدن مفهومي است ناظر بر فشرده شدن جهان ، تشديد آگاهي جهاني ، فرايند وابستگي متقابل جهاني و آگاهي از جهان به عنوان يک کليت يکپارچه . از اين پديده به عنوان عامل گسست بين فضا ــ زمان و مکان ، به عنوان سه عنصر هويت ساز نيز تعبير و تفسير مي شود . جهاني شدن گرچه فرصت هاي جديد و ظرفيت هاي بالقوه قابل ملاحظه اي را به همراه دارد ، اما ذاتاً همراه با تهديدات جدي است . از جمله مي توان به ايجاد بحران هويت در جامعه اشاره کرد . اين مقاله با الهام از نوع شناسي کاستلز (Castell) از هويت در جامعه مدرن شامل هويت مشروع کننده ، آزماينده و مقاومتي ، که جهاني شدن را به خصوص با تضعيف رابطه ميان فهم ديني ، عمل ديني و اعتقادات ديني به عنوان مقدمات پيدايش هويت ديني ، ابتدا منجر به ظهور هويت مردد ، پس ترکيبي و در نهايت هويت غير ديني مي شود . با پيدايش هويت غير ديني ، نقش تعليمات ديني در تربيت افراد در جامعه به عنوان يک معيار ارزشي فراگير کمرنگ شده ، به حداقل خود رسيده و يا بي تاثير مي شود . اين مقاله يک کار تحليلي است ، ضمن پذيرش اين ادعا که جهاني شدن امري پويا ، رو به جلو و در حال شدن است ، آن را نوعي فرايند غير ديني مي داند .
کليد واژه : جهاني شدن ، هويت مردد ، هويت ترکيبي ، هويت غير ديني ، تربيت ديني .
« جهاني شدن »(1 )مفهومي است که در چند دهه اخير در محافل علمي و غير علمي مباحث و مناقشه برانگيزي را به خود اختصاص داده است . تحولات اخير در جامعه جهاني ، متاثر از فرآيند جهاني شدن است .(2 )فرآيند جهاني شدن با دامنه گسترده هجمه فرهنگي بسيار سنگين را بر گسترده جوامع مختلف وارد کرده است ، به گونه اي که ثبات ، محدوديت و يکپارچگي جوامع را بر هم زده و جامعه همبسته و متحد را به يک فضاي اجتماعي نفوذپذير و پاره پاره تبديل مي کند . امروزه جامعه نظام هاي اجتماعي ، محدود و معين نمي باشد ، بلکه پديده اي است که بواسطه شبکه هاي اجتماعي فضايي همپوش و متقاطع ساخته مي شوند .(3) هدف اين مقاله ، بررسي رابطه ميان جهاني شدن و مسئله تربيت ديني در عصر جهاني شدن است . سوال عمده اين است که فرايند جهاني شدن چه تاثيري بر مقوله تربيت ديني افراد ، به طور خاص و نقش دين در اصلاح اجتماعي بطور عام دارد ؟ آيا جهاني شدن به تقويت نقش دين و تاثير گذاري مفاهيم ديني منجر مي شود ، يا برعکس به تضعيف اين امر و کمرنگ کردن نقش دين و تربيت ديني کمک کنند ؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت : اجماع کلي در اين زمينه در بين صاحبنظران علوم اجتماعي وجود ندارد . در حاليکه ، عده اي به نقش مثبت فرايند جهاني شدن در اين ارتباط اشاره دارند ، عده ديگري به نقش مثبت فرايند جهاني شدن در تاثير گذاري دين در تربيت ديني اساساً نقش دين در حيات اجتماعي بشر معتقد هستند ؛ چرا که دين را يک مقوله سنتي دانسته که با پديده مدرن جهاني شدن در تقابل قرار دارد . جهاني شدن گرچه فرصت هاي جديد و ظرفيت هاي بالقوه قابل ملاحظه اي را به همراه دارد ، اما ذاتاً همراه با تهديدات جدي است . از جمله مي توان به ايجاد بحران هويت ساز را تضعيف کرده ، مانع شکل گيري هويت ثابت نزد افراد در جوامع مختلف مي شود .
با توجه به مقدمات فوق ، ضروري است تا مروري کوتاه به تاريخچه و مفهوم جهاني شدن و نيز مفهوم هويت داشته باشيم ، تا درک مسئله آسان تر گردد.

مليکه
25-01-2012, 08:33
تاريخچه جهاني شدن


مارشال مک لوهان ، در دهه 70 با طرح ايده دهکده جهاني ، پيش گام طرح مباحث جهاني شدن گرديد . واژه « جهاني شدن » در طول سه دهه گذشته ، هم زمان با طرح آن در مجامع علمي ؛ تعارف مختلفي به خود گرفته است . در زبان فارسي هم به تبع چنين اختلافاتي در واژه لاتين ، معادل هاي مختلفي براي آن پيشنهاد شده است : جهاني شدن ، جهاني سازي ، جهان گرايي و جهان گستري . وجه مشترک برداشت هاي مختلف از واژه « جهاني شدن » ، توجه به بعد جهاني اين پديده است . واژه « جهاني شدن » در دهه هاي اخير ، به خصوص دو دهه گذشته ، کاربرد زيادي پيدا کرده است . اما مفسران دانشگاهي ، که از دهه 1970 اين واژه را به کار گرفته اند ، اهميت آن را به فراست دريافتند . از زماني که سرمايه داري به عنوان نوعي حاکميت سياسي اجتماعي بر جهان غلبه يافت ، همواره تفکر يک سويه نگري در حال شکل گيري بوده است و سعي درهم سازي فرهنگي ، اقتصادي و سياسي با حاکميت ليبرال دموکراسي در عرصه جهاني بوده است . جهاني شدن از يک سو ، يک چارچوب مفهومي براي تبيين واقعيت هاي جاري جهان است و از سوي ديگر ، بيانگر نوعي جهان بيني و انديشيدن درباره جهان به عنوان يک منظومه کلان به هم پيوسته است . (4) نخستين تبيين نظري در اين زمينه ، که منوط به احساس فشردگي قلمروها بوده است ، توسط کارل مارکس صورت گرفت . به نظر مارکس ، ضرورت توليد سرمايه داري به ناگزير بورژوازي را به جاخوش کردن در همه جا ، اقامت در همه جا و ارتباط برقرار کردن در همه جا وا مي دارد . نيروي مهيب سرمايه داري صنعتي ، ابتدايي ترين منابع فناوري را به نابودي فضا واداشته ، تا راه را براي مبادله با همه سو و وابستگي جهان شمول ملت ها هموار سازند . فرايندي که درست بر خلاف محلي گرايي تنگ نظرانه اي بود که قرن ها بشريت را متوقف کرده بود .(5)
بنابراين ، مي توان حدس زد که توليد فناوري هاي جديد ، زير ساخت هاي لازم براي توليد تمدن واحد جهاني هستند که مرزهاي جغرافيايي را کم اهميت و يا بي اهميت کرده اند . مارشال مک لوهان منتقد فرهنگي کانادايي ، مضمون دهکده جهاني مبتني بر فناوري را مطرح کرد که حاصل شتاب در تمام سطوح سازمان بشري است . اين ابداع شاهکار تحليل آکنده از نگراني او از فناوري هاي جديد رسانه اي در دهه 1960 بود .(6) در دهه هاي 70 و 80 کسي که روشن تر از همه بحث جهاني شدن را مطرح کرد ، مارتين هايدگر بوده است . اين فيلسوف آلماني محو فاصله هاي زماني و فضايي آب مي روند و امروزه آدم يک شبه به جاهايي مي رسد که پيش تر مسافرت به آنها ماه ها طول مي کشيد . (7) بنابراين ، بايد اين واقعيت را پذيرفت که جهان همواره در حال تغيير است . در واقع ، حيات اجتماعي گروه ها در گرو همين تغيير و تحول است و به نظر رونالد رابرتسون ، جهاني شدن فرايندي است که از عصر رنسانس و قرن پانزدهم آغاز گشته است . وي پنج مرحله مختلف را براي سير تطور مفهوم جهاني شدن پي گيري کرده است .(8)
الف . مرحله نخست ، مرحله تکوين و شکل گيري اوليه است که از اوايل قرن پانزدهم تا قرن هجدهم در اروپا آغاز گشته است و بدين سان ، نظام فراملي قرون وسطايي فروريخت و اجتماعات ملي ، تحکيم مفاهيم فردي و فردگرايي و ايده هاي مربوط به بشريت و انسان ظهور پيدا کرد.
ب . مرحله دوم ، مرحله آغاز جهاني شدن از نيمه دوم قرن هجدهم تا دهه 1870 است . در اين مرحله ، گرايش شديدي پديد آمد به مفاهيمي ، چون : ايده دولت واحد همگن ، تبلور انگاره روابط رسمي بين المللي و فراملي ، تلقي فرد به عنوان شهروند ، تاکيد فراوان بر حقوق انسان و نوع بشر ، گسترش پيمان ها و نمايندگي هاي مرتبط با تنظيم روابط بين المللي و فراملي ، و ترازبندي موضوعات در چارچوب ملي و بين المللي .
ج . مرحله سوم يا مرحله خيزش ، دهه 1870 تا 1920 را در برمي گيرد . در چنين مقطعي ، چهار مرجع اصلي مطرح است : جوامع ملي ، فرد ، جامعه بين المللي و بشر . نمودهاي جهاني شدن در اين دوره عبارت است از : رسميت مفهوم بشر در سطح بين المللي ، رشد جنبش هاي وحدت جهاني ، نزديک شدن به پذيرش جهاني تقويم واحد و ...
د . مرحله چهارم يا مرحله مبارزه براي هرموني ، شامل نيمه دهه 1920 تا 1960 مي شود . مهم ترين ويژگي هاي اين دوره عبارت است از : تاسيس جامعه و سازمان ملل متحد ، تثبيت استقلال ملي و ...
هـ . مرحله پنجم به اواخر دهه 1960 تا پايان قرن بيستم برمي گردد که رابرتسون پديده جهاني شدن را به معناي خاص خود در اين معنا به کار مي برد .

مليکه
25-01-2012, 08:35
مفهوم جهاني شدن


بديهي است که جهاني شدن از ابعاد گوناگون برخوردار است و تاثيرات شگرفي بر حوزه هاي اقتصاد ، سياست ، فرهنگ جوامع مختلف داشته و حتي دولت هاي ملي را نيز در حالت بيم و هراس قرار داده است . از جمله تاثيرات اساسي جهاني شدن در حوزه فرهنگ به چالش طلبيدن هويت فردي و اجتماعي و حتي ملي شهروندان جوامع مختلف است .( 9)
ارائه تعريف جامع و مورد پذيرش عموم براي جهاني شدن ، به دليل اختلاف نظرهاي زياد ميان صاحبنظران و متخصصان اين حوزه بر سر ماهيت جهاني شدن بسيار دشوار است . اما با توجه به موضوع بحث ، تعاريف متناسب ارائه خواهد شد . رابرتسون در تعريفي از جهاني شدن مي گويد : « جهاني شدن عبارت است از : فشرده شدن جهان و تشديد آگاهي نسبت به جهان به عنوان يک کل » (10)
تعاريفي شبيه به آنچه رابرتسون ارائه کرده است که ، نمودي از تحولات صنعت و فناوري است و در گذشته نيز به نوعي مطرح بوده است . چنانکه مارکس از پديده اي بنام « نابودي مکان توسط زمان »(11) و ديويدهاروي در پايان دهه 1980 از « فشردگي زماني - مکاني » (12) و گيدنز از انديشه « پشت سرگذاري زمان - مکان »(13) در مورد جهاني شدن سخن مي گويند . اين نوع نگرش ها نشان دهنده آن است که فرايند جهاني شدن ، همواره به فشردگي و تعميق زمان - مکان براي همه مردم جهان دست مي زند . از اين طريق شرايط جديدي را براي يک جامعه جهاني واحد فراهم مي کند . (14)
در اين مرحله طبق نگرش رابرتسون ، آگاهي به جهان ، تبديل حقوق مدني به مسئله اي جهاني ، افزايش توجه به بشريت ، به عنوان يک نوع ويژه از طريق جنبش هاي زيست محيطي ، رشد توجه به جامعه مدني و شهروندي جهاني ، تحکيم موقعيت ارتباط جمعي در جهان ، و رشد اسلام گرايي به مثابه جنبش ضد جهاني شدن ،(15)سرچشمه هاي جهاني شدن است که به قرن پانزدهم برمي گردد . ديگران جهاني شدن را پديده اي همزاد زندگي اجتماعي انسان معرفي کرده اند . در اين زمينه ، سه گزينه در شناسايي جهاني شدن مطرح است :
الف . جهاني شدن فرايندي است که از آغاز تاريخ بشر آغاز شده و تاثيرهاي آن با گذشت زمان افزايش يافته است . اما اين فرايند در سال هاي اخير جهش ناگهاني داشته است ؛
ب . جهاني شدن همزاد تجدد است . در نگاهي ديگر ، همان توسعه سرمايه داري است که اخيراً از يک جهش ناگهاني برخوردار شده است ؛
ج . جهاني شدن ، پديده و فرايندي متاخر است که همراه با فرايندهاي اجتماعي ، با عناوين فراصنعتي ، فرا تجدد ، يا شالوده شکني سرمايه داري همراه است .(16)
ان تاميلنسون نيز با تاکيد بر پيچيده شدن ارتباط در عصر جهاني شدن ، آن را با مدرنيته پيوند زده و معتقد است : جهاني شدن شبکه اي به سرعت گسترش يابنده و هميشه متراکم شونده از پيوندهاي متقابل و وابستگي هاي متقابل است که وجه مشخصه زندگي اجتماعي مدرن به شمار مي رود .(17)رابرتسون هم با تاکيد بر آگاهي ، جهاني شدن را چنين تعريف مي کند : « مفهوم جهاني شدن به درهم فشرده شدن جهان و هم تراکم آگاهي نسبت به جهان به عنوان يک کل دلالت دارد . »(18)
هر چند اين تعاريف سه گانه از جهاني شدن عمدتاً بر يک وضعيت ارتباطي خاص فشرده تاکيد دارند ، در نگرش هاي ديگر که از منظر انتقادي مطرح شده اند ، جهاني شدن با امريکايي شدن پيوند خورده است . از نظر لاش ويوري ، جهاني شدن در واقع جهاني شدن سرمايه داري پيشرفته است .(19) فوکوياما هم که ادعا مي کند جهاني شدن همان امريکايي شدن است ، مدعي است که الگوي امريکا ، که مردمان ديگر فرهنگ ها خود را با آن هم آهنگ مي کنند ، مربوط به دو يا سه نسل پيش است . زماني که سخن از جهاني شدن و نوگرايي به ميان مي آيد ، امريکايي دهه پنجاه و شصت را تداعي مي کند ... فرهنگي که در دهه پنجاه و شصت اشاعه يافت ، ايده آل بود . (20)
در تقسيم بندي تاريخ تحول فکري جوامع انساني ، مي توان سه دوره مشخص را در نظر گرفت . اين تقسيم بندي بهتر مي تواند ما را در درک فضاي مفهومي جهاني شدن کمک کند :
1 . دوره پيشامدرن (از قرن ششم قبل از ميلاد تا سده هاي مياني) ؛
2 . دوره مدرن (از رنسانس تا پايان قرن نوزدهم) ؛
3 . دوره پست مدرن (از دهه 60 قرن بيستم شروع شد) ؛
در مجموع ميتوان گفت : جهاني شدن بيشتر شامل دو دوره اخير تحولات فکري بشر ، به خصوص دوره مدرن و پست مدرنيسم است . بيشترين تاثيرات و دلالت هاي تربيتي مدرنيسم در قرن نوزدهم و بيستم ، بر پيکره تربيت ديني وارد شد و با ورود به دوره پست مدرنيسم ، اين تاثيرات در غلب شک گرايي و تقويت نسبيت انديشي به اوج رسيده است . براي درک بيشتر موضوع ، به اختصار بعضي از ويژگي هاي مدرنيسم و پست مدرنيسم را بيان مي کنيم :
الف . ويژگي هاي مدرنيسم

مليکه
25-01-2012, 08:35
الف . ويژگي هاي مدرنيسم


1 . اومانيسم يا انسان مداري ، يعني ايمان به علم و قدرت انسان در خلق و تحول جهان و جامعه و هدايت آن به سوي سعادت .
2 . عقل گرايي و عقل محوري ؛ اينکه عقل انسان ملاک تشخيص خير و شر انسان و جامعه انساني است .
3 . سکولاريسم ؛ اينکه دين تنها نقش عاطفي دارد در جامعه و نه نقش اجتماعي .
4 . علم گرايي يا اصالت علم ؛
5 . فرد گرايي ؛
6 . مادي گرايي .

مليکه
25-01-2012, 08:36
ب . ويژگي هاي پست مدرنيسم


1 . نسبي بودن واقعيت ؛
2 . شک انديشي نسبت به هرچيز ؛
3 . تکثرگرايي يا پلوراليسم ؛
4 . اهميت نقش زبان و جايگزيني آن به جاي عقل در انديشه مدرنيسم
5 . اهميت دادن به ابژه به جاي سوژه ، به عنوان فاعل شناسا . در اين نوع نگرش در حقيقت از نگرش انسان مدارانه و اومانيستي دکارتي ، کانتي و هگلي در شناسايي فاعل شناسا ؛ يعني سوژه به نگرش اجتماعي و ناخودآگاه مي رسيم .(21)
با تصور اين قضيه ، که جهاني شدن مي تواند به نوعي مترادف با فرايندهاي دو گانه مدرنيسم و پست مدرنيسم باشد ، به بعضي از مهم ترين ويژگي هاي آن اشاره مي کنيم .
موارد زير را مي توان مولفه هاي ذاتي جهاني شدن برشمرد :
1 . آگاهي تشديد يافته : چنان که گذشت ، در تعريف جهاني شدن به بعد آگاهي تاکيد شده بود . فشردگي زمان و مکان و هم جواري و تحقق ابزاري فضاي ارتباطي ، زمينه آگاهي از وضعيت مشترک انساني را فراهم مي آورد . در دوره هاي پيشين چنين وضعيت آگاهي کمتر تحقق مي يافت . در حالي که ، در وضعيت جهاني شدن اين آگاهي به لحاظ کميت و کيفيت افزايش فزون تري يافته است .
2 . جدا شدن هويت از مکان و اهميت يابي فضا : يکي از تحولات عيني و اساسي در پديده جهاني شدن ، جدايي هويت انسان ها از مکان زندگي است . انسان ها فطرتاً از ويژگي هاي مشترکي برخوردارند ، اما به دليل تعلق به زمان و مکان خاصي ، چنين ويژگي هاي مشترک فطري کم رنگ مي شود و تحت تاثير محيط و مکان قرار مي گيرد . شايد حديث شريف « تولد هر مولود بر فطرت الهي و تغيير آن به دست خانواده » به نحو شايسته اي بتواند اين مطلب را بيان کند که هر مکاني مستلزم عروض ويژگي هايي بر انسان است . از اين رو ، در دوره پيش از عصر تکنولوژي ارتباطات ، قبايل و اقوام مختلف به دليل تعلق مکاني ، هويت هاي متفاوتي يافته بودند . پديده جهاني شدن به همراه خود ، بحران هويت را ايجاد کرده است ؛ زيرا موجب بريدن از هويت هاي مکاني مي شود و به وارد کردن انسان ها در هويتي جديد مي گرديد .
در عصر جهاني شدن به جاي مکان ، که پديده اي فيزيکي است ، فضا اهميت مي يابد . فضا عرصه ارتباط انسان هاست و با گستردگي امکانات ارتباطي ، فضا هم بسط مي يابد . جهاني شدن فرصت جديدي را فراهم مي سازد تا انسان ها با بريدن از هويت هاي مکاني ، در هويت فضايي جديد ادغام شوند .(22)

مليکه
25-01-2012, 08:37
مفهوم هويت


- بيشتر روان شناسان و نظريه پردازان شخصيت ، هويت را در ابتدا ، امري فردي و شخصي مي دانند و معتقدند که دو معنا و جنبه اصلي هويت ، به ويژگي هاي شخصيتي و احساسي فرد معطوف هستند . هويت(23) دربردارنده دو بعد متناقض است : بعد هم ساني و بعد تمايز . بعد اول بيانگر مفهوم تشابه مطلق است ؛ تشابه دو چيز با هم . بعد دوم ، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف راه مي يابد و مفهوم هويت به طور همزمان ميان افراد يا اشيا دو نسبت محتمل برقرار مي سازد : از يک سو به شباهت و از سوي ديگر تفاوت تعاريف مختلفي از هويت در جامعه شناسي ارائه شده است . مانوئل کاستلز مي گويد : هويت کنشگران اجتماعي باشد ، عبارت است از : فرايند معناسازي بر اساس يک ويژگي فرهنگي ، يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي فرهنگي ، که بر منابع معنايي ديگر اولويت داده مي شود . تا جفل ، هويت اجتماعي را با عضويت گروهي پيوند مي زند و آن را متشکل از سه عنصر مي داند : عنصر شناختي ، عنصر ارزشي و عنصر احساسي . بر اين اساس ، هويت آگاهي او نسبت به عضويت در گروه يا گروه هاي ، اجتماعي ، همره با اهميت ارزشي و احساسي منضم به آن عضويت سرچشمه مي گيرد .

پي‌نوشت‌ها:


* کارشناسي ارشد علوم تربيتي .
1 . Globalization .
2 . اکبر عليوردي نيا ، محمدرضا سليماني بشلي ، جهاني شدن ، « تهديد امنيت اجتماعي » ، امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، ش 1 ، ص 89 - 77 .
3 . احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
4 . علي اصغر کاظمي ، جهاني شدن فرهنگ و سياست ، ص 8 .
5 . محمدرضا سليماني بشلي ، « جهاني شدن و تاثير آن بر فرهنگ : با تاکيد بر فرهنگ بومي » ، پرتو انديشه ، ش 1 ، ص 25 - 34 .
6 . MCluhan , Understanding Media : The Extensions of Man , p.103
7 . Heidegger , Martin , The Thiny , laguage , Thought , p.165
8 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، 60 - 58 .
9 . اکبر عليوردي نيا ، محمدرضا سليماني ، جهاني شدن تهديد امنيت اجتماعي ، ص 77 - 89 .
10 . فردين قريشي ، « جهاني شدن و تحول ما از خويشتن » ، مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 58 - 37 .
11 . جان تاملنيسون ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، ص 13 - 14 .
12 . Harvey , Understanding Media : The Extensions of Man , p.123 .
13 . Giddens , Anthony , The consequences of modernity , p.17 .
14 . علينوردي نيا ، اکبر ، و ديگران ، « جهاني شدن ، تهديد امنيت اجتماعي » ، فصلنامه امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، ش 1 ، ص 89 - 77 .
15 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، ص 32 .
16 . مالکوم واترز ، جهاني شدن ، ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سياوش مريدي ، ص 13 - 14 .
17 . جان تاملنيسون ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، ص 14 .
18 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ص 35 .
19 . محمد قراگوزلو ، جهاني شدن ، اطلاعات - سياسي ، ش 178 - 177.
20 . فرانسيس فوکوياما ، ارزش هاي فرهنگي و جهاني شدن ، ترجمه رضا استاد رحيمي ، روزنامه همشهري - ماه مهر .
21 . هادي پور شافعي ، و ديگران ، « پست مدرنيسم و دلالت هاي آن در تربيت ديني » ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1078 - 1027 .
22 . احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
23 . identity .

منبع:نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4

مليکه
25-01-2012, 08:38
سنخ شناسي هويت از ايمانوئل کاستلز


کاستلز معتقد است که هويت سرچشمه معنا و تجربه اي براي مردم است . برداشت کاستلز از اصطلاح هويت ، در صورتي که سخن از کنشگران اجتماعي باشد ، عبارت است از : فرايند معناسازي بر اساس يک ويژگي فرهنگي يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي فرهنگي که بر منابع ديگر اولويت داده مي شود . براي هر فرد خاص يا براي کنشگر جمعي ، ممکن است چندين هويت وجود داشته باشد ، اما اين اکثريت براي خود بازنمايي و کنش اجتماعي سرچشمه تنش و تناقض است . دليل اين امر آن است که بايد هويت را از آنچه جامعه شناسان به طور سنتي نقش و مجموعه نقش ها ناميده اند ، متمايز ساخت . از آنجا که ، ساختن هويت همواره در بستر روابط قدرت انجام مي گيرد ، بايد بين سه صورت و منشا ساختن هويت تمايز قائل شد و اين سه صورت عبارتند از : هويت مشروع کننده ،(1)هويت مقاومتي(2) و هويت آزماينده .(3) هويت « مشروعيت بخش » به معناي هويتي است که توسط نهادهاي غالب جامعه ايجاد مي شود تا سلطه آنها را بر کنشگران اجتماعي گسترش داده و عقلاني کند . اين موضوع هسته اصلي نظريه اقتدار و سلطه سنت است . اما با نظريه هاي گوناگون مربوط به ملي گرايي نيز هم خواني دارد . هويت « مقاومت » به هويتي اشاره دارد که به دست کنشگراني ساخته مي شود که در اوضاع و احوال يا شرايطي قرار دارند که از سوي منطق سلطه ، بي ارزش دانسته مي شود ، يا داغ ننگ بر آن زده مي شود . منظور از « هويت برنامه دار » يا « آزمايندهي نيز هويتي است که هنگامي که کنشگران اجتماعي با استفاده از هرگونه مواد و مصالح فرهنگي قابل دسترسي ، هويت جديد مي سازند که موقعيت آنان را در جامعه از نو تعريف مي کند و به اين ترتيب ، در پي تغيير شکل کل ساخت اجتماعي هستند ، اين نوع هويت تحقق مي يابد .(4)
با توجه به شرح مفاهيم جهاني شدن و هويت ، اين سوال مطرح مي شود که اين دو مقوله چه ارتباطي با هم دراند ، و چه تاثيري در تقويت و يا تضعيف تربيت ديني دارند ؟ به عبارت ديگر ، آيا جهاني شدن فرصت است يا چالش و تهديد ؟ در اين ارتباط ، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد و که دو ديدگاه برجستگي خاص نسبت به ساير ديدگاه ها دارد . يک ديدگاه ، رويکرد آسيب شناسانه است که مدعي تشديد ناامني ها ، محو هويت هاي ملي و سلطه فرهنگ غرب و آمريکا به فرهنگ جهاني در ابعاد مختلف از طريق فرآيند جهاني شدن مي باشد . ديدگاه دوم ، فرآيند را مثبت ارزيابي کرده و آن را عامل هم گرايي واحدهاي سياسي و گسترش ارتباطات مي داند .(5)
به نظر مي رسد ، فرآيند جهاني شدن بيش از آنکه عامل همگرايي باشد ، موجب افتراق و گسست فرهنگي شده و از اين طريق ، آسيب هاي جدي را بر پيکر فرهنگ جوامع وارد مي سازد و شهروندان در امر هويت يابي دچار چالش اساسي مي کند .
در اين بخش ، دو دسته از تهديدات جدي فرآيند جهاني شدن را مورد بررسي قرار خواهيم داد تا در تبيين فرضيات از پيش تعيين شده ، استدلال کافي داشته باشيم .

مليکه
25-01-2012, 08:39
1 . تهديدات هويتي


از جمله تهديداتي که فرآيند جهاني شدن به همراه دارد ، متوجه هويت هاي فردي و اجتماعي است که خود نيز زير مجموعه هويت ملي مي باشند . از جمله منتقدان به جهاني شدن در ارتباط با بحث هويت يابي ، ميشل فوکو است ، که جهاني شدن را نوعي تمسک به « حال » و انقطاع از « گذشته » مي داند که نوعي بيگانگي از گذشته را در فرد ايجاد مي کند و به کاهش مشروعيت « حال » دامن خواهد زد ؛ زيرا بشر وارد دوره جديدي مي شود که استمرار گذشته نبوده و از آن منقطع شده است . در عرصه جديد که هيچ گونه پشتوانه تاريخي و گذشته اي ندارد ، نا امني اولين و مهم ترين احساسي است که به انسان معاصر دست داده و آن را دچار بيگانگي مي سازد . حاصل اين فراگرد دروني و از خود بيگانگي ، نوعي هويت و بحران هويت است .(6) از ديگر منقدين فرآيند جهاني شدن در باب فرهنگ و هويت ، لاتوش است . نيز معتقد است : جهاني شدن نوعي غربي سازي جهان سوم است که ارمغان آن ، فرهنگ زدايي مي باشد . جهاني شدن به نوعي موجبات تخريب ساختارهاي اجتماعي در جوامع سنتي مي شود ؛ چنين که به مردمان جهان سوم براي جايگزيني هويت فرهنگي گمشده شان پيشنهاد شده ، بر يک هويت ملي پوچ و يک تعلق فريبنده به يک دهکده جهاني مبتني است.(7)
انتقاد ديگري که بر جهاني شدن وارد است ، اينکه اين فرآيند توانايي مقوله هاي زمان و مکان و فضا را ، که سه عضو اساسي در هويت يابي هستند ، بسيار کاهش مي دهد و موجب بحران هويت مي شود .
جهاني شدن موجب مي شود که ارتباط معقول و منطقي ميان فضا ، مکان و نيز مکان - زمان از بين برود . انتزاعي تر بودن فضا نسبت به مکان ، خود در اين امر دخيل است ؛ چرا که فضا همه جا را شامل مي شود ، ولي مکان معين و ثابت است . فرآيند جهاني شدن ، که همراه با پيشرفت فناوري اطلاعات است ، تناسب فضا و مکان را ، که متعلق به عصر سنت و ماقبل مدرن مي باشد ، بر هم زده و هر چه بسيار فضاهايي را وارد مکان هايي مي کند که امکان تصوير واقعي بودن آنها در خيال هم نمي گنجد ، تنها به اين دليل که مکان ها ثابت مي مانند ، ولي فضا مي تواند . در کوتاه ترين زمان به وسيله جت ، دورنگار يا ماهواره عبور کند . از طرفي ، زمان نيز از جمله عوامل هويت ساز است . آن طور که استوارت هال مي گويد ، اگر هويت را نوعي نظام بازنمايي بدانيم ، زمان و فضا مختصات اصلي اين نظام به شمار مي آيند . همه هويت ها در فضا و زمان نمادين قرار مي گيرد .(8) همان طور که به نقش محور مکان و فضاي مکان مند در هويت سازي سنتي اشاره شده ، زمان نيز شرط اساسي هويت سازي در اين مدل مي باشد .
اگر به تعريف « هويت » دقت شود ، مي توان ارتباط صحيح و منطقي مقولات زمان ، مکان و فضا را در امر هويت يابي مشاهده کرد . هويت بي گمان عبارت است از متمايز بودن ، (9)ثابت و پايدار ماندن(10) و به جمع خاص تعلق(11) داشتن .(12) با توجه به تعريف فوق ، مقوله زمان تداعي کننده عنصر ثابت و پايدار ماندن در امر هويت و مقوله مکان يا مکان مند بودن زندگي اجتماعي و احساس تعلق به رابطه مکان و فضا ارتباط پيدا مي کند . از اين رو ، در جوامع سنتي ، فضا از مکان جدا نبوده ، زمان و فضا در بستر مکان با يکديگر پيوند مي خورند . به نظر مي رسد ، اين رابطه بسيار منطقي و نزديک مقوله هاي فضا در زمان با مکان ، موجب ايجاد واحدهاي اجتماعي کوچک تر مي شود که در آن ، امر هويت يابي بسيار آسان تر است . حال ، بايد پاسخ داد که جهاني شدن چگونه اين امر را مختل مي سازد .
با توجه به تعريف جهاني شدن ، يعني فشردگي فضا و زمان ، افزايش آگاهي و وابستگي متقابل ، از آنجايي که فرآيند جهاني شدن ارتباط ميان مکان ، زمان و فضا را برهم مي زند و تناسب منطقي بين آنها ديده نمي شود و از طرفي نيز اثبات شده که عناصر تمايز و تعلق در ارتباط ميان مکان و فضا و عنصر ثبات و تداوم در ارتباط ميان مکان و زمان معني پيدا مي کند ، بايد گفت : که اگر فرايند جهاني شدن يک دنياي « بي زمان » را پديد مي آورد ، در واقع ، يکي از ابزارها و منابع اصلي هويت يابي را از بين مي برد .(13)

مليکه
25-01-2012, 08:40
2 . تهديدات تربيتي با تاکيد بر نقش تربيت ديني


جهاني شدن همواره داراي دو تاثير متناقض در مورد فرهنگ مي باشد . از يک سو ، به همگون سازي فرهنگي و هم سو کردن فرهنگ هاي مختلف منتهي مي شود . از سوي ديگر ، به تکثر و ناهمگون سازي و تمايز فرهنگ ها منجر مي شود . اين ويژگي دوگانه جهاني شدن در مورد هويت هم صادق است . جهاني شدن از يک سو ، با از ميان برداشتن مرزها و مرزبندي هاي مروج امت واحد ، به خصوص در فرهنگ اسلامي و نزديک شدن آنها مي شود . از سوي ديگر ، با ايجاد تنوع در صور ابزار هويت فرهنگي به تکثر فرهنگي دست مي زند . (14) جهاني شدن بيشترين تغييرات را در هويت يابي ديني افراد ، به ويژه مسلمانان داشته است . به گونه اي طوري که اکثر صاحبنظران ، به خصوص ترنر آن را نوعي فرايند غير ديني شدن تلقي مي کنند . عاملي (15) نوع شناسي هشتگانه خود را با الهام از نوع شناسي کاستلز به شرح زير ارائه مي کند :
- هويت ملي گرايانه ؛ اهميت دادن به هنجارهاي و ارزش هاي ملي ؛
- هويت سنتي هنجارهاي و ارزش هاي مذهبي ؛
- هويت اسلام گرا ؛ هنجارهاي و ارزش هاي اسلامي ؛
- هويت مدرن ، اختلاطي از سنت و مدرنيسم ؛
- هويت غير ديني ، به دنبال جدايي دين از سياست و اقتصاد ؛
- هويت غربزده ، تطبيق با هنجارهاي غربي ؛
- هويت ترکيبي ؛ فاقد هويت متمايز و مشخص و اساساً شکل گرفته از تعلقات سنتي و محيط جديدي است که در آن زيست مي کنند ؛
- هويت مردد ؛ عمدتاً شامل جواناني است که گرايش هويتي خاصي در جهت سنتي يا مدرن ندارند .
با توجه به ويژگي هاي عمده جهاني شدن از قبيل فشرده شدن زمان و مکان ، ارتباطات سريع ، سرعت بروز تغييرات ، وجود توامان فرايندهاي عام گرايي و خاص گرايي ، بسط تنوع فرهنگي و ديني ، تغيير ابعاد شناختي و بي پناهي و بي ريشه گي و ... ، مي توان تصور نمود که در اين فضا و شرايط ، رابطه ميان فهم ، عمل و اعتقادات ديني و نيز روابط اجتماعي به دليل تنوع دريافت هاي ديني و برداشت هاي متکثر از دين ، تضعيف شده و گرايش به هويت هاي غير ديني تاييد و تقويت مي شود . بنابراين ، با توجه به آنچه که ترنر بيان مي دارد . در مقايسه متغيرهاي مربوط به اعتقادات و اصول ديني با مصرف رسانه اي ، مي توان مشاهده نمود که بسياري از جنبه هاي زندگي اجتماعي ، که تحت الشعاع جهاني شدن قرار گرفته است ، بر معنادار نبودن رابط ميان تاثيرات جهاني شدن و اعتقادات و مباني ديني دلالت دارد. بنابراين ، جهاني شدن به خصوص با تضعيف رابطه ميان فهم ، عمل و اعتقادات ديني ، به عنوان مقدمات پيدايش هويت ديني ، ابتدا منجر به ظهور هويت مردد (نه سنتي نه مدرن) ، سپس هويت ترکيبي با تعلقات ريشه دار سنتي و محيط جديد زندگي و نهايتاً ، هويت غير ديني ، که مويد جدايي دين از سياست مي شود . با پيدايش هويت غير ديني نقش تعليمات ديني در تربيت افراد در جامعه به عنوان يک معيار ارزشي فراگير کم رنگ شده ، به حداقل خود رسيده و يا بي تاثير مي شود . در اين قسمت ، براي تکميل بيان تاثيرات تربيتي جهاني شدن ، که بيشتر خاصيت ضد ديني دارد ، به بعضي از مهم ترين دلالت هاي تربيتي دو دوره به ظاهر منفک از هم ، مدرنيسم و پست مدرنيسم ، اشاره مي شود : هر چند اين دو دوره ، در مجموع فضاي مفهومي جهاني شدن را پوشش مي دهند :

مليکه
25-01-2012, 08:41
الف . دلالت هاي تربيتي مدرنيسم :


1 . ترويج انديشه هاي مادي گرا ؛
2 . تزلزل باورها ؛
3 . سستي بنيان خانواده ؛
4 . سکولاريزاسيون و تاکيد بر تربيت غير ديني ؛
5 . تضاد تربيت ديني با عقل باوري ؛

مليکه
25-01-2012, 08:42
ب . دلالت هاي تربيتي پست مدرنيسم :


1 . معتقد به مرگ خدايان و نابودي دين و ارزش ها ؛
2 . خالي بودن از مباني متافيزيک و مباني ارزش شناختي ؛
3 . نفي الگو در تربيت اخلاقي ؛
4 . عدم وجود ملاک داوري در باب خوب و بد بودن امور ؛
5 . تربيت ديني در عرض دانش ها و معارف بشري قرار دارد ؛ (16)

مليکه
25-01-2012, 08:43
نتيجه گيري


از مجموع آنچه گذشت مي توان دريافت که جهاني شدن با انتخاب رويه تکثرگرايي در حوزه فرهنگ ، دين و سنت ، به تضعيف موقعيت تثبيت شده اين مقولات کمک نموده است . در اين راستا ، تربيت ديني نيز امري تضعيف شده به نظر مي رسد . اما بايد گفت ؛ دين و تربيت ديني در عرصه جهاني شدن ، به فرص هايي هم نايل شدند و جهاني شدن عرصه تاثير گذاري دين و تربيت ديني شده است . اما برخي از عمده ترين چالش هاي تربيت ديني که ناشي از جهاني شدن است عبارتند از :(17)
1 . هجوم ضد ارزش هاي فرهنگ غرب و بي هويت کردن جوامع پذيرا؛
2 . ترويج پلوراليسم فرهنگي و ديني ؛
3 . ترويج افکار لبراليستسو لذت طلبي و کام جويي ؛
4 . علم گرايي و پرسش علم ؛
5 . نسبت گرايي و شک و ترديد در اصول ؛
6 . دين گريزي و انزجار از دين ؛
7 . سکولاريزاسيون و بي ربط دانستن دين و دنيا ؛
8 . کم رنگ کردن تعليمات وحياني ؛
در اين ارتباط و براي خنثي کردن و يا کم رنگ کردن تاثير پديده جهاني شدن ، بايد دو کار را دنبال کرد :
1 . مواضع مختلف را نيز شناسايي کرد و به تحليل اوضاع پرداخت به طور مشخص سه نوع موضع وجود دارد .(18)
مقاومت و مخالفت ؛ تسليم و انفعال ؛ تعامل سازنده و نقادانه با پديده جهاني شدن يعني جذب عناصر مثبت و نقد عناصر منفي .
2 . در تاييد موضع سوم و عمل بر اساس آن ، به خلاقيت و ابتکاراتي نيز دست زد تا شرايط اجتماعي موجود کمترين تاثير را بر تربيت ديني و نقش دين در الگو دهي به جامعه داشته باشد . عموماً سه نوع ابتکار را بايد در اين راستا در نظر داشت :(19)
1 . ابتکار در سطح فراملي ؛ يعني پديده جهاني شدن را به منزله هدفدار و سوژه محور در نظر گرفت و در پي رهبري و مديريت و هدايت هدفمند اين پروژه جهاني بود .
2 . ابتکار در سطح ملي ؛ در اين راستا بايد جهاني شدن را به مثابه فرايندي طبيعي در نظر گرفت . از اين رو ، برنامه هاي تربيتي خاصي را براي هدايت جامعه طراحي کرد .
3 . ابتکارات در سطح فردي ؛ يعني تقويت معيارهاي ارزشي دروني و تاکيد بر قيد و بندهاي دروني براي فرار از فشار ناشي از تربيت متاثر از فرهنگ جهاني شدن .
پي‌نوشت‌ها:

* کارشناسي ارشد علوم تربيتي .
1. Legimitimising .
2. Resistance .
3. Projective .
4. سعيدرضا عاملي ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، ص 308 .
5. داود مير محمدي ، جهاني شدن ، « ابعاد و رويکردها » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 84 - 59 .
6. همان .
7. سرژلاتوش ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 10 ، ص 48 - 13 .
8. احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
9. Distinction
10. Stability
11. Belonging
12. احمد گل محمدي ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، شماره 10 ، 48 - 13 .
13. احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، 116 - 85 .
14. سعيدرضا عاملي ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، ص 308 - 1 .
15. همان .
16. مهدي سجادي ، فرهنگ عمومي و تربيت ديني ، نسخه شماره 29 .
17. سياوش پور طهماسبي ، تبيين رابطه جهاني شدن و تربيت ديني ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1140 - 1110 .
18. همان .
19. همان .

منابع
واترز مالکوم ، جهاني شدن ، ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سياوش مريدي ، تهران ، سازمان مديريت صنعتي ، 1379 .
رابرتسون ، رونالد ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، تهران ، ثالث ، 1382 .
فراگوزلو ، محمد ، « جهاني شدن » ، اطلاعات سياسي - اقتصادي ، ش 178 - 177 .
فوکويا ، فرانسيس ، ارزش هاي فرهنگي و جهاني شدن ، ترجمه رضا استاد رحيمي ، روزنامه همشهري - ماه مهر ، 1380
گيدنز ، آنتوني ، پيامدهاي مدرنيته ، ترجمه محسن ثلاثي ، ج دوم ، 1378 .
تاملينسون ، جان ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، تهران ، دفتر پژوهش هاي فرهنگي - مرکز بين المللي گفت و گوي تمدن ها ، 1381 .
سليماني بشلي ، محمدرضا ، « جهاني شدن و تاثير آن بر فرهنگ ، با تاکيد بر فرهنگ بومي » ، پرتوانديشه ، سال اول ، شماره 1 ، 1387 .
عليوردي نيا ، اکبر و سليماني بشلي ، محمدرضا ، « جهاني شدن تهديد امنيت اجتماعي » ، فصلنامه امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، سال اول ، شماره 1 ، 1387 .
لاتوش ، سرژ ، غربي سازي جهاني ، ترجمه امير رضايي ، تهران ، قصيده ، 1381 .
گل محمدي ، احمد ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، ش 11 ، 1381 .
ـــــــ ، « جهاني شدن و بحران هويت » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، شماره 10 ، 1380 .
مير محمدي ، داود ، « جهاني شدن ابعاد و رويکردها » ، فصلنامه مطالعات ملي ، سال سوم ، ش 11 ، 1381 .
کاظمي ، علي اصغر ، جهاني شدن فرهنگ و سياست ، تهران ، قومس ، 1380 .
عاملي ، سعيدرضا ، جهاني شدن ، آمريکايي شدن و هويت مسلمانان بريتانيا ، لندن ICAS،1380،
سجادي ، مهدي ، فرهنگ عمومي و تربيت ديني ، نسخه شماره 29 ، 1380 .
فرميهني فراهاني ، محسن ، پست مدرنيسم و تعليم و تربيت ، تهران ، آييژ ، 1383 .
پورشافعي ، هادي ، « پست مدرنيسم و دلالت هاي آن در تربيت ديني » ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1078 - 1027 ، 1388 .
پورطهماسبي ، سياوش ، « تبيين رابطه جهاني شدن و تربيت ديني » ، مجموعه مقالات ديني ، ص 1140 - 1110 ، 1388 .
Robertson, Ronald,Globalization:social theory and global culture, London, saga publication,1992.
Giddens,anthony,The consequences of modernity Cambridge,polity press,1991.
Harvey , David , The condition of post -modernity , Oxford , Basil Black well ,1989.
E.M . castells, The power of Identity ,Oxford ,Black well .P.7,1989.
Heidegger, Martin, "The Thiny , in peerty , Language , Thought, New York : Harper &Row , 1971 .
MCluhan, Marshal , Understanding Media: The Extensions of Man , New York : MCGraw Hill , 1964.
Modelski , George , priciples of word politics (New York : Free Press , 1972),1972
نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4