PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : {:".":} وصيت نامه اسكندر مقدوني{:".":}



seyed yasin
28-01-2012, 21:25
وصیت نامه اسکندرپادشاه بزرگ يونان، الكساندر، پس از تسخير كردن حكومت هاي پادشاهي بسيار، در حال بازگشت به وطن خودبود. در بين راه، بيمار شد و به مدت چند ماه بستري گرديد. با نزديك شدن مرگ، الكساندر دريافت كه چقدر پيروزي هايش، سپاه بزرگش، شمشير تيزش و همه ي ثروتش بي فايده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:((من اين دنيا را بزودي ترك خواهم كرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هايم را حتماً انجام دهيد)). فرمانده هان ارتش درحالي كه اشك از گونه هايشان سرازير شده بود موافقت كردند كه از آخرين خواسته هاي پادشاهشان اطاعت كنند. الكساندر گفت: ((اولين خواسته ام اين است كه پزشكان من بايد تابوتم را به تنهايي حمل كنند.))((ثانياً، وقتي تابوتم داردبه قبر حمل مي گردد،مسير منتهي به قبرستان بايد با طلا، نقره و سنگ هاي قيمتي كه در خزانه داري جمع آوري كرده ام پوشانده شود. سومين و آخرين خواسته اين است كه هر دو دستم بايد بيرون از تابوت آويزان باشد.)) مردمي كه آنجا گردآمده بودند از خواسته هاي عجيب پادشاه تعجب كردند. اما هيچ كس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ي مورد علاقه الكساندر دستش را بوسيد و روي قلب خود گذاشت. ((پادشاها، به شما اطمينان مي دهيم كه همه ي خواسته هايتان اجراخواهد شد. اما بگوييد چرا چنين خواسته هاي عجيبي داريد؟ در پاسخ به اين پرسش، الكساندر نفس عميقي كشيد و گفت:((من مي خواهم دنيا را آگاه سازم از سه درسي كه تازه ياد گرفته ام. مي خواهم پزشكان تابوتم را حمل كنند چرا كه مردم بفهمند:كه هيچ دكتري نمي تواند هيچ كس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعيف هستند و نمي توانند انساني را از چنگال هاي مرگ نجات دهند.بنابراين، نگذاريد مردم فكر كنند زندگي ابدي دارند. دومين خواسته ي درمورد ريختن طلا، نقره و جواهرات ديگر در مسير راه به قبرستان،اين پيام را به مردم مي رساند كه حتي يك خرده طلا هم نمي توانم با خود ببرم. بگذاريد مردم بفهمند كه دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است. و درباره ي سومين خواسته ام يعني دستهايم بيرون از تابوت باشد، مي خواهم مردم بدانند كه من با دستان خالي به اين دنيا آمده ام و با دستان خالي اين دنيا را ترك مي كنم.)منبعhttp://vasiatnegashte.blogfa.com