نرگس منتظر
20-02-2012, 09:59
http://up.vatandownload.com/images/um7wzfsep1mdd61e1me.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32302923622245354489.gifhttp://up.vatandownload.com/images/um7wzfsep1mdd61e1me.gif
http://img.tebyan.net/big/1390/11/912372271681323216725115921761253236170182.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1390/11/19722240122704975194209242222773820519766.jpg)
روز جمعه بود وایشان از جبهه آمده بود که به خانواده خود در شهر اهواز سربزند به پارک موتوری رفته بود تا روغن ماشین را عوض کند.
فرد بسیجی که مسئول تعویض روغن بودگفته بود :
برو برادر روز جمعه است دارم لباسهایم را می شویم .
بگذار یک روز تعطیل به کار خودمان برسیم آقا مهدی به او می گوید :
برادر من لباس تورا می شویم ، تو هم بیا روغن ماشین من را عوض کن...
تصویر منتشر نشده از سردار جاوید الاثر شهید مهدی باکری
کجایند مردان بی ادعا؟...
آنچه در ادامه مطلب می آید خاطرات سرلشکر یحیی رحیم صفوی از شهید مهدی باکری است :
اولین آشنایی من با این بزرگوار به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وبه زمان دانشجویی در دانشگاه تبریز برمی گردد، من سالهای 50 تا 54 در رشته زمین شناسی دانشگاه تبریز مشغول به تحصیل بودم وبا وی که در همان دانشگاه در رشته مهندسی تحصیل می کرد آشنا شدم البته با برادر ایشان شهید بزرگوار حمید باکری که جانشین فرمانده لشکر عاشورا بود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سوریه آشنا شدم ودر اوج مبارزات مردم شریفمان علیه رژیم منفور پهلوی به اتفاق هم یک خودروی پژو که مقدار زیادی سلاح ومهمات در داخل آن جاسازی شده بود از سوریه به ترکیه واز ترکیه به ایران آوردیم.
وی در ادامه با اشاره به فعالیت شهید مهدی باکری پس از پیروزی انقلاب اسلامی می گوید: شهید باکری که مبارزه علیه رژیم شاه را از دبیرستان آغازکرده بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن هنگام فقط 24 سال داشت مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه آذربایجان شرقی وشهرداری شهر ارومیه را همزمان بر عهده داشت . وی مدتی نیز بعنوان دادستان انقلاب شهر ارومیه وهمزمان بعنوان مسئول جهاد سازندگی آذربایجان غربی مشغول خدمت بود.
آن شهید بزرگوار در زمان فرماندهی اش در عملیات سپاه آذربایجان غربی ، مناطق کردستان وآذربایجان را از لوث وجود ضد انقلاب که آرامش وامنیت مردم محروم را بر هم زده بود پاکسازی نمود ودر ایجاد امنیت پایدار ومقابله با ضد انقلاب که از سمت عراق تجهیز می شدند نقش بسیار مؤثر وتعیین کننده ای داشت.
سرلشکر صفوی با تاکید بر نقش بی بدیل شهید باکری در دفاع مقدس خاطرنشان می کند: شهید باکری در سال 59 با آغاز جنگ تحمیلی به اتفاق شهید بزرگوار حسن شفیع زاده که بعداً فرماندهی توپخانه سپاه را به عهده گرفت به جبهه های جنوب وبه کربلای خوزستان آمد.
آن زمان آقا مهدی باکری همراه حسن شفیع زاده با یک قبضه خمپاره 120 م.م. به "پایگاه منتظران شهادت " آمدند. البته در آن زمان آبادان در محاصره دشمنان بعثی بود وامام بزرگوار فرمان شکست حصر این شهر را در 14 آبان سال 59 صادر نموده بودند. از آنجا که رفتن به آبادان از راه زمینی ممکن نبود مهدی باکری وحسن شفیع زاده برای رفتن به آنجا تصمیم گرفتند با لنج واز طرف بندر ماهشهر به آن منطقه بروند.
ناخدای لنج به آنها گفته بود : لنج من پر از کیسه های آرد است اگر آردها را خالی کردید شمارا می برم بنابراین، این دو برادر رزمنده پاسدار درمدت دو روز آردها را خالی کردند و پس از یک روز به رودخانه بهمن شیر رسیده ودر یک اسکله پیاده شدند وتنها با خمپاره 120 م. م. که به همراه داشتند به جبهه ایستگاه های 7 و12 رفتند .
این دو عزیز شهید حضور در جبهه های جنوب را از همان آبادان و ایستگاههای 7 و12 شروع کردند واز آنجا که درزمان بنی صدر هیچ مهماتی به پاسدارن داده نمی شد لذا سهمیه ای که به آنها تعلق میگرفت سه گلوله در روز بیشتر نبود ، اما آنها قهرمانانه ایستادند ومقاومت کردند تا سرانجام در عملیات ثامن الائمه (ع) یعنی پنجم مهرماه 60 حصر آبادان شکسته شد.
فرمانده سابق سپاه همچنین نقش فرماندهی شهید باکری در دفاع مقدس را یکی از ارکان اصلی پیروزی های لشکر 31 عاشورا خوانده و می گوید: شهید باکری دارای نبوغ واستعداد فراوانی بود ورشادت خودش را درطول جنگ به منصه ظهور رساند.
آن شهید بزرگوار در عملیات فتح المبین معاون تیپ 8 لشکر نجف بود که فرماندهی آن به عهده شهید احمد کاظمی بود.
آقا مهدی باکری در قرارگاه فتح که مأموریت باز کردن تنگه رقابیه ودور زدن دشمن در منطقه جنوبی در منطقه فتح المبین را داشت ، پیچیده ترین وسخت ترین عملیات احاطه ای را فرماندهی کرد.
در همین عملیات بود که آقا مهدی از ناحیه چشم مجروح شد .
صفوی ادامه می دهد: هنوز یک ماه از زخمی شدن ایشان نگذشته بود که خودش را برای عملیات بیت المقدس آماده کرد لذا او برای شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر که از 10 اردیبهشت 61 تا سوم خرداد 61 طول کشید خودش را به جبهه ها رساند وهمچنان بعنوان جانشین تیپ نجف وارد عملیات شد .
درهمان مرحله اول عملیات مجدداً بر اثر اصابت خمپاره از ناحیه کمر مجروح شد واورا برای درمان جراحت به پشت جبهه بردند ولی در حالی که مجروح بود ونمی توانست روی پای خود بایستد از پشت بی سیم در مرحله سوم عملیات نیروهای پاسدار را فرماندهی می کرد.
به گفته صفوی، بعد از عملیات بیت المقدس یعنی در عملیات رمضان که به فرمان امام بزرگوار در داخل خاک عراق آغاز شد ایشان فرماندهی تیپ لشکر31 عاشورا را به عهده گرفت. تیپ عاشورا با شکستن خاکریزها وسخت ترین مواضع دفاعی دشمن در شرق بصره وارد نبرد بی امان با دشمن شد ودر حالی که نیروهایش پیاده بودند 20کیلومتر به عمق سرزمین دشمن پیشروی کرده وتیپ 10زرهی گارد جمهوری عراق را که مسلح به انواع سلاح ها بودند هدف تهاجم خود قرار داده وآنها را مجبور به عقب نشینی کردند .
در عملیات رمضان این فرمانده عزیز مجدداً زخمی شد وبا اینکه درعملیاتهای بعدی مجروح شده بود ولی همچنان با روحیه ای عالی تر از پیش برای اجرای فرمان امام (ره) وبرای دفاع از استقلال ایران اسلامی ، به جبهه های عزت وشرف می شتافت.
او درعملیات والفجر مقدماتی 1،2، 3 ، 4 که درمنطقه مریوان وارتفاعات کانی مانگا انجام شد فرماندهی لشکر عاشورا را بر عهده داشت.آقا مهدی از نظریه پردازان وشخصیت های منحصر به فرد در جنگ ، وفردی صاحب نظر در طراحی عملیات ها بود.
http://www.shiaupload.ir/images/89164432766375147049.gif
http://img.tebyan.net/big/1390/11/912372271681323216725115921761253236170182.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1390/11/19722240122704975194209242222773820519766.jpg)
روز جمعه بود وایشان از جبهه آمده بود که به خانواده خود در شهر اهواز سربزند به پارک موتوری رفته بود تا روغن ماشین را عوض کند.
فرد بسیجی که مسئول تعویض روغن بودگفته بود :
برو برادر روز جمعه است دارم لباسهایم را می شویم .
بگذار یک روز تعطیل به کار خودمان برسیم آقا مهدی به او می گوید :
برادر من لباس تورا می شویم ، تو هم بیا روغن ماشین من را عوض کن...
تصویر منتشر نشده از سردار جاوید الاثر شهید مهدی باکری
کجایند مردان بی ادعا؟...
آنچه در ادامه مطلب می آید خاطرات سرلشکر یحیی رحیم صفوی از شهید مهدی باکری است :
اولین آشنایی من با این بزرگوار به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وبه زمان دانشجویی در دانشگاه تبریز برمی گردد، من سالهای 50 تا 54 در رشته زمین شناسی دانشگاه تبریز مشغول به تحصیل بودم وبا وی که در همان دانشگاه در رشته مهندسی تحصیل می کرد آشنا شدم البته با برادر ایشان شهید بزرگوار حمید باکری که جانشین فرمانده لشکر عاشورا بود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سوریه آشنا شدم ودر اوج مبارزات مردم شریفمان علیه رژیم منفور پهلوی به اتفاق هم یک خودروی پژو که مقدار زیادی سلاح ومهمات در داخل آن جاسازی شده بود از سوریه به ترکیه واز ترکیه به ایران آوردیم.
وی در ادامه با اشاره به فعالیت شهید مهدی باکری پس از پیروزی انقلاب اسلامی می گوید: شهید باکری که مبارزه علیه رژیم شاه را از دبیرستان آغازکرده بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن هنگام فقط 24 سال داشت مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه آذربایجان شرقی وشهرداری شهر ارومیه را همزمان بر عهده داشت . وی مدتی نیز بعنوان دادستان انقلاب شهر ارومیه وهمزمان بعنوان مسئول جهاد سازندگی آذربایجان غربی مشغول خدمت بود.
آن شهید بزرگوار در زمان فرماندهی اش در عملیات سپاه آذربایجان غربی ، مناطق کردستان وآذربایجان را از لوث وجود ضد انقلاب که آرامش وامنیت مردم محروم را بر هم زده بود پاکسازی نمود ودر ایجاد امنیت پایدار ومقابله با ضد انقلاب که از سمت عراق تجهیز می شدند نقش بسیار مؤثر وتعیین کننده ای داشت.
سرلشکر صفوی با تاکید بر نقش بی بدیل شهید باکری در دفاع مقدس خاطرنشان می کند: شهید باکری در سال 59 با آغاز جنگ تحمیلی به اتفاق شهید بزرگوار حسن شفیع زاده که بعداً فرماندهی توپخانه سپاه را به عهده گرفت به جبهه های جنوب وبه کربلای خوزستان آمد.
آن زمان آقا مهدی باکری همراه حسن شفیع زاده با یک قبضه خمپاره 120 م.م. به "پایگاه منتظران شهادت " آمدند. البته در آن زمان آبادان در محاصره دشمنان بعثی بود وامام بزرگوار فرمان شکست حصر این شهر را در 14 آبان سال 59 صادر نموده بودند. از آنجا که رفتن به آبادان از راه زمینی ممکن نبود مهدی باکری وحسن شفیع زاده برای رفتن به آنجا تصمیم گرفتند با لنج واز طرف بندر ماهشهر به آن منطقه بروند.
ناخدای لنج به آنها گفته بود : لنج من پر از کیسه های آرد است اگر آردها را خالی کردید شمارا می برم بنابراین، این دو برادر رزمنده پاسدار درمدت دو روز آردها را خالی کردند و پس از یک روز به رودخانه بهمن شیر رسیده ودر یک اسکله پیاده شدند وتنها با خمپاره 120 م. م. که به همراه داشتند به جبهه ایستگاه های 7 و12 رفتند .
این دو عزیز شهید حضور در جبهه های جنوب را از همان آبادان و ایستگاههای 7 و12 شروع کردند واز آنجا که درزمان بنی صدر هیچ مهماتی به پاسدارن داده نمی شد لذا سهمیه ای که به آنها تعلق میگرفت سه گلوله در روز بیشتر نبود ، اما آنها قهرمانانه ایستادند ومقاومت کردند تا سرانجام در عملیات ثامن الائمه (ع) یعنی پنجم مهرماه 60 حصر آبادان شکسته شد.
فرمانده سابق سپاه همچنین نقش فرماندهی شهید باکری در دفاع مقدس را یکی از ارکان اصلی پیروزی های لشکر 31 عاشورا خوانده و می گوید: شهید باکری دارای نبوغ واستعداد فراوانی بود ورشادت خودش را درطول جنگ به منصه ظهور رساند.
آن شهید بزرگوار در عملیات فتح المبین معاون تیپ 8 لشکر نجف بود که فرماندهی آن به عهده شهید احمد کاظمی بود.
آقا مهدی باکری در قرارگاه فتح که مأموریت باز کردن تنگه رقابیه ودور زدن دشمن در منطقه جنوبی در منطقه فتح المبین را داشت ، پیچیده ترین وسخت ترین عملیات احاطه ای را فرماندهی کرد.
در همین عملیات بود که آقا مهدی از ناحیه چشم مجروح شد .
صفوی ادامه می دهد: هنوز یک ماه از زخمی شدن ایشان نگذشته بود که خودش را برای عملیات بیت المقدس آماده کرد لذا او برای شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر که از 10 اردیبهشت 61 تا سوم خرداد 61 طول کشید خودش را به جبهه ها رساند وهمچنان بعنوان جانشین تیپ نجف وارد عملیات شد .
درهمان مرحله اول عملیات مجدداً بر اثر اصابت خمپاره از ناحیه کمر مجروح شد واورا برای درمان جراحت به پشت جبهه بردند ولی در حالی که مجروح بود ونمی توانست روی پای خود بایستد از پشت بی سیم در مرحله سوم عملیات نیروهای پاسدار را فرماندهی می کرد.
به گفته صفوی، بعد از عملیات بیت المقدس یعنی در عملیات رمضان که به فرمان امام بزرگوار در داخل خاک عراق آغاز شد ایشان فرماندهی تیپ لشکر31 عاشورا را به عهده گرفت. تیپ عاشورا با شکستن خاکریزها وسخت ترین مواضع دفاعی دشمن در شرق بصره وارد نبرد بی امان با دشمن شد ودر حالی که نیروهایش پیاده بودند 20کیلومتر به عمق سرزمین دشمن پیشروی کرده وتیپ 10زرهی گارد جمهوری عراق را که مسلح به انواع سلاح ها بودند هدف تهاجم خود قرار داده وآنها را مجبور به عقب نشینی کردند .
در عملیات رمضان این فرمانده عزیز مجدداً زخمی شد وبا اینکه درعملیاتهای بعدی مجروح شده بود ولی همچنان با روحیه ای عالی تر از پیش برای اجرای فرمان امام (ره) وبرای دفاع از استقلال ایران اسلامی ، به جبهه های عزت وشرف می شتافت.
او درعملیات والفجر مقدماتی 1،2، 3 ، 4 که درمنطقه مریوان وارتفاعات کانی مانگا انجام شد فرماندهی لشکر عاشورا را بر عهده داشت.آقا مهدی از نظریه پردازان وشخصیت های منحصر به فرد در جنگ ، وفردی صاحب نظر در طراحی عملیات ها بود.
http://www.shiaupload.ir/images/89164432766375147049.gif