ملکوت* گامی تارهایی *
04-03-2012, 11:47
عراق به بيانيه ما مبني بر مخالفت با استفاده از سلاحهاي شيميايي هيچ وقت پاسخ نداد
«پروفسور يوستا آرتورسون» از خاطراتش می نویسد: در 27 فوريه سال 1984 پنج نفر از رزمندگان ايراني كه در جنگ با عراق دچار مصدوميت شده بودند در شبي تاريك و سرد به فرودگاه آرلاندو سوئد رسيدند. هيچ كدام به زبان ما حرف نميزدند و ما نميدانستيم كه از كجا آمدهاند و چه بر سرشان آمده است.؟ فقط پمادهايي به پوستشان ماليده شده و ديگر هيچ اقدامي انجام نگرفته بود. تاولهاي زيادي روي پوست سربازان جوان ديده ميشد كه ما را به شدت متاثر كرد.
مترجمي در آنجا حضور نداشت. بنابراين من نقشهاي آوردم و خواستم جايي را كه آنها از آنجا آمدهاند با دست نشان دهند و آنها دست روي ايران گذاشتند.
سربازان خونريزي زيادي داشتند و بعضي تمام بدنشان سوخته بود. دو تن از آنها 17 ساله، دو تن ديگر 23 ساله و يكي از سربازان 21 ساله بودند. سه نفر آنها به خاطر استنشاق گاز خردل آسيب ريوي هم ديده بودند كه هر سه در بيمارستان شهيد شدند.
با ورود پنج بيمار به بيمارستان، ما به سرعت اقدامت درماني را آغاز كرديم. از اكسيژن، پماد و ديگر داروهاي لازم استفاده كرديم.
به تغذيه آنها رسيدگي كرديم و يكي از آنها را دياليز نموديم و در icu قرارداديم. مغز استخوان آنها آسيب ديده و سلولهاي خونيشان كم شده بود. در دو نفري كه زنده ماندند به تدريج مغز استخوان ترميم شد.
سه نفري كه جان باختند دچار قطع فعاليت مغز استخوان، ريه، كبد و كليه شدند و بعد از مدتي تمام سيستم بدني آنها از كار افتاده و عفونت در تمام بدنشان گسترش يافت. نمونههايي از اين بيماران گرفتيم و به بيمارستاني در بلژيك فرستاديم تا بفهميم چه اتفاقي براي اين پنج نفر افتاده است.؟
نتيجهاي كه حاصل شد به ما فهماند بدون شك گاز خردل، سيانايد و ديگر مواد شيميايي باعث بروز اين مشكلات شده است . در حاليكه غربيها ميگفتند بر اثر حادثهاي در يك كارخانه اين مواد پراكنده شده است و هيچ سلاح شيميايي در كار نبوده است.
ما خيلي متاثر شديم با ده نفر از اساتيد دانشگاه بيانيهاي صادر كرده و به عراق فرستاديم و مخالفت خود را با استفاده از اينگونه سلاحها اعلام كرديم و خواستار توقف استفاده از آنها شديم ولي هيچ وقت پاسخي دريافت نكرديم.
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2090.gif
«پروفسور يوستا آرتورسون» از خاطراتش می نویسد: در 27 فوريه سال 1984 پنج نفر از رزمندگان ايراني كه در جنگ با عراق دچار مصدوميت شده بودند در شبي تاريك و سرد به فرودگاه آرلاندو سوئد رسيدند. هيچ كدام به زبان ما حرف نميزدند و ما نميدانستيم كه از كجا آمدهاند و چه بر سرشان آمده است.؟ فقط پمادهايي به پوستشان ماليده شده و ديگر هيچ اقدامي انجام نگرفته بود. تاولهاي زيادي روي پوست سربازان جوان ديده ميشد كه ما را به شدت متاثر كرد.
مترجمي در آنجا حضور نداشت. بنابراين من نقشهاي آوردم و خواستم جايي را كه آنها از آنجا آمدهاند با دست نشان دهند و آنها دست روي ايران گذاشتند.
سربازان خونريزي زيادي داشتند و بعضي تمام بدنشان سوخته بود. دو تن از آنها 17 ساله، دو تن ديگر 23 ساله و يكي از سربازان 21 ساله بودند. سه نفر آنها به خاطر استنشاق گاز خردل آسيب ريوي هم ديده بودند كه هر سه در بيمارستان شهيد شدند.
با ورود پنج بيمار به بيمارستان، ما به سرعت اقدامت درماني را آغاز كرديم. از اكسيژن، پماد و ديگر داروهاي لازم استفاده كرديم.
به تغذيه آنها رسيدگي كرديم و يكي از آنها را دياليز نموديم و در icu قرارداديم. مغز استخوان آنها آسيب ديده و سلولهاي خونيشان كم شده بود. در دو نفري كه زنده ماندند به تدريج مغز استخوان ترميم شد.
سه نفري كه جان باختند دچار قطع فعاليت مغز استخوان، ريه، كبد و كليه شدند و بعد از مدتي تمام سيستم بدني آنها از كار افتاده و عفونت در تمام بدنشان گسترش يافت. نمونههايي از اين بيماران گرفتيم و به بيمارستاني در بلژيك فرستاديم تا بفهميم چه اتفاقي براي اين پنج نفر افتاده است.؟
نتيجهاي كه حاصل شد به ما فهماند بدون شك گاز خردل، سيانايد و ديگر مواد شيميايي باعث بروز اين مشكلات شده است . در حاليكه غربيها ميگفتند بر اثر حادثهاي در يك كارخانه اين مواد پراكنده شده است و هيچ سلاح شيميايي در كار نبوده است.
ما خيلي متاثر شديم با ده نفر از اساتيد دانشگاه بيانيهاي صادر كرده و به عراق فرستاديم و مخالفت خود را با استفاده از اينگونه سلاحها اعلام كرديم و خواستار توقف استفاده از آنها شديم ولي هيچ وقت پاسخي دريافت نكرديم.
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2090.gif