PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روش شناسی اقتصاد



*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:36
منابع مقاله:
فصلنامه نامه مفید، شماره 18، بروس جی. کالدول (1) / ترجمه از: دکتر یداله دادگر (2) - سید محمد موسی مطلبی (3) ؛

مبانی منطقی، پایه ها، دورنماها
چکیده
این نوشته برخی موضوعات مهم در زمینه روش شناسی را برای خواننده معرفی می کند. در بخش نخست از مقوله روش شناسی در مقابل برخی انتقادات رایج دفاع می شود. ارتباط بین روش شناسی و رشته هایی چون فلسفه، جامعه شناسی علم و فن خطابه در بخش دوم توضیح داده می شود. سه زمینه ای که درخور مطالعه بیشتر است در بخش سوم مورد بررسی واقع می شود

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:37
اشاره مترجمین
روش شناسی بطور کلی و روش شناسی در اقتصاد بطور خاص از زمینه های مطالعاتی جدید و نسبتا فراگیر در ادبیات علوم اجتماعی و بویژه علم اقتصاد می باشد. در عین حال اختلاف نظر قابل توجهی بین اندیشمندان این رشته وجود دارد. نویسنده این مقاله (کالدول) به گوشه ای از این اختلافات اشاره می کند. مترجمین ضمن برگرداندن نقطه نظرهای کالدول به زبان فارسی، سعی می کند در قالب برخی توضیحات، ابعادی از روش شناسی اقتصاد را مورد تاکید قرار دهند. ذکر این نکته را در اینجا لازم می دانیم که مقاله حاضر در ابتدا به حملات تئوریکی ای اشاره می کند که مخالفان روش شناسی قبل از دهه 1990 بیان داشته اند. در حال حاضر بسیاری از حمله کنندگان یاد شده از استفاده کنندگان فعال مباحث روش شناسی هستند. زیرا انتشار مقاله مربوط به سال 1990 می باشد و از آن تاریخ تاکنون (آستانه سال 2000)، تحولات زیادی در زمینه روش شناسی بوقوع پیوسته است. ضمنا کلیه پاورقی ها توسط مترجمین تدوین گردیده است. بخش اول - اصولا اهمیت روش شناسی چقدر است؟

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:37
در نشستهای «انجمن تاریخ علم اقتصاد»، در بهار 1989 جلسه ای تحت این عنوان برگزار شدکه «آیا اصولا روش شناسی برای اقتصاددانان و صاحب نظران تاریخ عقاید اقتصادی، اهمیت دارد؟» برخی شرکت کنندگان پاسخ منفی دادند. من بعنوان یک شاهد در آن جلسه ناامید بودم و البته نه بخاطر اینکه مطالعات روش شناسی مورد حمله واقع می شود، بلکه بخاطر اینکه این حملات به نحوی ریشه کن کننده و براندازنده مطالعات مذکور به حساب می آمد.
نگرانی عمده ای که به نظر می رسید این بود که بسیاری از اقتصاد دانان فکر می کردند مطالعات روش شناسی، هدر دادن وقت است. حتی یکی از اعضای میزگرد مطرح کرد که: ادامه تحقیقات روش شناسی قابل قبول است، و لکن مناسب است که آنها را با نام دیگری عرضه کرد، به این منظور که مشکلی برای اقتصاددانان همقطار ما نداشته باشد. (4)

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:37
در ابتدا بدون تردید بایستی بیان شود که حداقل بسیاری از اقتصاددانان در آمریکا نسبت به روش شناسی بی تفاوت هستند و بسیاری از بقیه آشکارا نسبت به آن عناد می ورزند به درستی توضیح این گرایش ها موضوع درخور مطالعات مستقلی است. اما (حداقل در حال حاضر) وجود آنها را بایستی پذیرفته شده تلقی کرد.
در این بخش، نخست به بررسی برخی ایرادات متداول تر که توسط اقتصاددانان علیه روش شناسی مطرح شده است می پردازم، سپس سعی می کنم به آنها جواب دهم. هدف من این است که به اقتصاد دانان منصف نشان دهم که مطالعات روش شناسی الزاما یک تخصیص نامتناسب از منابع (فکری کمیاب) نیست.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:38
روش شناس اقتصاد...
پنج مورد از رایج ترین ایرادات نسبت به روش شناسی (علیرغم وجود ایرادات دیگر) عبارتند از:
1 - شخص نمی تواند از طریق روش شناسی، علم اقتصاد را فراگیرد، بلکه می تواند از راه کارکرد علم اقتصاد، آنرا فراگیرد.
شناخت روش شناسی نه شرط لازم و نه شرط کافی برای اقتصاددان شدن است. با فرض اینکه زمان یک منبع کمیاب است، دانشجویان بهتر است آنرا برای ماهر شدن در نظریه اقتصادی، اقتصاد سنجی، و زمینه های عملی گوناگون دیگر صرف کنند تا اینکه خود را در جدال مربوط به موضوعات غیر قابل اندازه گیری روش شناسی، سردرگم کنند.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:38
2 - صاحب نظران روش شناسی (با ادعا و بزرگ بینی) تلاش دارند [به زعم خود] چگونگی کارکرد اقتصاد را به اقتصاددانان بگویند.
بسیاری از تجویزهای روش شناسی مبتنی بر تذکرات فلسفی پیرامون بهترین روش [شناسایی] چگونگی کارکرد علم است. اما فلاسفه چه شناختی از علم اقتصاد دارند. الگوهایی که فلاسفه تدوین می کنند، با اقتصاد صورت بندی ذهنی نشده است. و در واقع اغلب آنها با موضوعاتی که دغدغه های اصلی اقتصاد دانان است، برخورد خیلی کمی دارند.
گاهی این بحث ها به نوعی زیر سؤال بردن ساده مطالعه فلسفی، تحویل برده می شود. اما این می تواند همچنین در قالب پیچیده تری مطرح باشد که در آن استدلال صاحب نظران فلسفه علم و فلسفه تاریخ (مانند کوهن، فای رابند و رورتی)، علیه اندیشه های اثبات گرایی و پوپری یا موضوعات زیادی از خود روش شناسی (5) بکار رفته است.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:38
3 - بحث های روش شناسی در بین تحقیقات سنتی رقیب در اقتصاد، عقیم هستند: آنها هرگز نتایج قطعی بدست نمی دهند.
اکنون روش شناسی، نارسا تشخیص داده شده است. زیرا ناتوان از ارائه راههایی برای تصمیم گیری در بین ادعاهای رقیب می باشد. این دیدگاه اولین بار احتمالا توسط «شومپیتر» در ارجاع به کتاب «جدال روشها» (6) مطرح شده است.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:39
4 - تنهاگروههای فرعی و حاشیه ای [ناراضیان نسبت به جریان اصلی] به روش شناسی علاقمند هستند.
اقتصاد دانان اصلی خود را با اقتصاد کاربردی مشغول می سازند. تنها کسانی به روش شناسی توجه دارند که منتقد خیل حاکم اقتصاد دانان هستند. حال خواه مارکسیست ها، طرفداران مکتب اطریشی یا نهادگرایان یا مابعد کینزیها یا امثال آنها باشند. چنین گروههایی نگران روش شناسی هستند، زیرا آنها اغراض و اهداف خاصی دارند. اقتصاد دانان حقیقی، خود اقتصاد را مطالعه می کنند در حالیکه ناراضیان عمدتا در مورد چگونگی مطالعه آن بحث می کنند.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:39
5 - چون معلوم است که اقتصاد چیست، بنابراین روش شناسی امر زایدی است.
این بدون شک اساسیترین ایراد است. اگر شخصی فکر کند که فهمیدن علم اقتصاد دشوار نیست، برای او مطالعه روش شناسی بایستی به منزله هدر دادن وقت تلقی شود.
هر چند ایرادات مذکور به طور اغراق آمیزی ارائه شده اند، اما زیادهم بی مورد نیستند گرچه برای هر یک جوابی وجود دارد، اما هر یک عنصری از حقیقت را هم در بردارند. رد ایراد اول [اینکه از طریق روش شناسی نمی توان علم اقتصاد را آموخت]
اینکه یک شخص نمی تواند چگونگی اقتصاد را بوسیله مطالعه روش شناسی یاد بگیرد یک حقیقت است. اصولا وضعیت عکس است. یعنی شخص قبل از اینکه امیدوار به سهم داشتن در گسترش ادبیات روش شناسی باشد، می بایست اقتصاد را بطور کامل بشناسد

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:39
اگر ما این را بپذیریم که بهترین راه یادیگری کارکرد اقتصاد بوسیله مطالعه اقتصاد است، اینکه آنرا ایرادی علیه روش شناسی تلقی کنیم، دو مشکل دارد:
مشکل اول این است که به منظور موجه بودن این استدلال بایستی اقتصاد یک رشته یکنواخت و همگون باشد. اگر در مورد میزان اطلاعات اقتصادی یک اقتصاددان توافق وسیعی وجود داشته باشد، به نظر خواهد رسید که روش شناسی یک زمینه مطالعاتی غیر ضروری است. روش شناسی زمانی موجه است که نسبت به محتویات، قلمرو و روشهای اقتصاد توافقی وجود ندارد.
البته اقتصاددانان راجع به همگونی رشته اختلاف نظر دارند. یک دلیل برای اینکه بسیاری از اقتصاددانان آمریکا کاربردی برای روش شناسی قایل نیستند، این است که آنها اقتصاد را رشته ای تثبیت شده [و یکنواخت] تلقی می کنند. روشن شدن و جا افتادن این دیدگاه نیاز به مطالعه بیشتری دارد

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:40
مشکل دیگر و اساسیتر این است که ایراد فوق درک نادرستی از هدف مطالعه روش شناختی دارد. هدف این نیست که چگونگی کارکرد اقتصاد را یاد بدهد. بلکه روش شناسی برای کمک به شخص است تا در مورد آنچه منظور از اقتصاد است، دقیقتر فکر کند و کاربرد اقتصاد را با تمام تنوعش بهتر درک کند. نمونه سؤالاتی که روش شناسی پاسخ می دهد اینها هستند:
اقتصاد توجهش را به چه موضوعاتی متمرکز می کند؟ کدام را فراموش می کند یا آنرا غیر مهم تلقی می کند؟ ویژگی های رویکردهای آنها چیست؟ و چه ارزشی برای آنها قایلند؟ بهترین راه مشخص سازی ساختار نظریه های اقتصادی چیست؟ چه تفاوت و تشابهاتی بین کارکرد نظریه پردازان و اقتصاد دانان تجربی وجود دارد؟ چگونه بین اقتصاد وسایر علوم اعم از اجتماعی و فیزیکی مقایسه می شود؟

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:40
من برخی پیشنهادات را در جای دیگر با جزئیات بیشتر توضیح داده ام که چگونه روش شناسی انجام شود (یک برنامه فرا روش شناختی که من در آغاز آنرا تکثرگرایی روش شناختی نامیدم، اما بهتر است تکثرگرایی انتقادی نامیده شود). این موضوع را نمی خواهم تکرار کنم بجز اینکه دو نکته را مطرح کنم:
اول انکه، تکثرگرایی انتقادی تعریف روش شناسی را آنقدر توسعه می دهد که [حتی] مطالعه چیزهایی مثل فن خطابه، جامعه شناسی و تاریخ را نیز شامل می شود. برخی ممکن است با من جدل اصطلاح شناسی کنند، اما نکته این است که این زمینه ها، تنها مکمل برای مطالعه بهتر اقتصاد محسوب می شوند و جایگزین نیستند.

*~* مهسا *~*
02-04-2012, 15:41
دوم آنکه، به منظور درک این حقیقت که مطالعه روش شناسی عین مطالعه اقتصاد نیست، شخص می تواند بین مسایل مورد توجه یک روش شناس و مسایلی که یک کارشناس الهیات یا یک صاحب نظر جامعه شناسی دین توجه دارد، مقایسه کند. مقایسه ساده است شخص، الهیات یا جامعه شناسی مذهب را مطالعه نمی کند تا مذهبی تر شود، بلکه به منظور درک بهتر پدیده های مذهبی این کار را انجام می دهد. رد ایراد دوم
[اینکه صاحب نظران روش شناسی ادعا دارند چگونگی کارکرد اقتصاد را به اقتصاد دانان یاد دهند]

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 20:59
استدلال دوم (که روش شناس ها با ادعای زیاد به اقتصاد دانان می گویند که چه کنند) شاید یک واکنش علیه حادثه ای خاص و دقیق در تاریخ عقاید محسوب شود. در طول نیمه اول قرن بیستم، دیدگاههای ظریفی از تجربه گرایی و تفاسیر پر رنگی از تجویزگرایی در مورد محتویات علم، سیطره بر فلسفه علم داشت. این ایده ها اغلب بطور غیر متناسب و به شکل فردی به درون ادبیات روش شناختی در اقتصاد نفوذ کرد. این اقتباسها گاهی بطور صریح توسط برخی از اقتصاد دانان (مثل مورد فریتز مکلاپ) اعتراف می شد. و گاهی تصرف مربوطه بصورت ناخود آگاهانه بود (مثل مورد میلتن فریدمن). گاهی اقتصاددان یک نظریه پرداز بود که تلاش می کرد نشان دهد که اقتصاد چیست (مثل مورد پل ساموئل سون) و در دیگر وقت مطلب این بودکه نشان داده شود چگونه اقتصاد می تواند بوسیله دنبال کردن تجویزهای فلسفی، علمی تر شود (مثل مورد هاچیسون یا مارک بلاگ).
دلایل زیادی وجود دارد که چرا روش شناسی چنین مسیری را پیمود. اساسی ترین آنها این است که اقتصاد مثل سایر علوم اجتماعی بسیار مشتاق است تا اعتبار نامه علمی خود را تثبیت کند. همانطور که فیلیپ میروسکی اخیرا نشان داد که یک راه تحقق این هدف تطبیق الگوهای رشته فیزیک انرژی با علم ملالت انگیز است. (7) داد سخن دادن خطابه اثبات گرایی، دلیل دیگر است. دونالد مک لوسکی در ترسیم چگونگی ارتباط برقرار کردن اقتصاد دانان از طریق فوق، صحیح گفته است: ما مسابقات زبانی رسمی زیادی برای کسب اعتبار علمی صورت دادیم.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:00
اکنون همه می پذیرندکه برنامه اثبات گرا در بسیاری از انواع آن، بانارسایی مواجه شده است و تفسیر آثار فلاسفه ای مثل «کارل پوپر» و «ایمره لاکاتوش » که راه خود را در اقتصاد باز کرده اند، چیز زیادی به ما نداده اند. (8) اگر این درست باشد دیگر مناسبتی برای بیان اینکه روش شناسی [مقوله ای] پر ادعا و خودبین است، وجود ندارد. سؤال مناسب این است: با فرض فروپاشی اثبات گرایی(9) ،روش شناسی چه جهتی را بایستی در پیش گیرد؟ این موضوع در بخش بعدی مطرح می شود. رد ایراد سوم [اینکه روش شناسی عقیم است]
[این] درست است که بسیاری از مباحث روش شناسی عقیم است و به نظر می رسد که پیشرفت در این زمینه خیلی آهسته صورت پذیرفته است.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:00
البته پیشرفت خصوصا در دهه اخیر و بعد از آن وجود داشته است. در حال حاضر دانشمندان زیادی هستند که به روش شناسی (در وسیع ترین تعریف آن) علاقه مندند. البته نه بخاطر حمله به آن و یا دفاع از یک برنامه تحقیقاتی خاص، بلکه بخاطر اینکه رشته مورد نظر را بهتر درک کنند. مسایل زیادی وجود دارد که لاینحل باقی مانده است و راه حلهای زیادی که در مرحله پیشنهاد هستند. در حال حاضر روش شناسی برای کار، یک زمینه مهیج و پر طراوت است.
(در ارتباط با عقیم بودن یک سری بحثها) مطمئنا اولین موضوع، کشف علت از بین رفتن ارتباط گروههای رقیب است. آیا علت آن غیر قابل اندازه گیری بودن دیدمانهای نظری و مفهومی است؟ یا شاید موضوع عمیق تر از این است و مواجه با چارچوب های ماورای طبیعی معرفت شناسی، یا اخلاقی هستیم؟
آیا تمایزات حقیقی (که این گروهها را از هم جداکند) کشف می شود؟ آیا آنها قابلیت هماهنگ شدن دارند؟ آیا حتی ایمان داشتن به یک گفتمان عقلانی در مورد چنین موضوعاتی منطقی است؟ رد ایراد چهارم

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:01
[اینکه که تنها اقلیتی از اقتصاد دانان به روش شناسی علاقه دارند]
گروههای بدعت گزار نسبت به اعضای ارتدکس نئوکلاسیک(10) ،علاقه بیشتری به مباحث روش شناسی دارند. بخاطر دلایل اشاره شده، روش شناسی یک منبع بالقوه دیگر برای ابراز ادعای غلط بودن نگرش اصلی اقتصاد محسوب می گردد.
اما روش شناسی در انحصار یک اقلیت نیست، بلکه عمده اقتصاد دانان تصمیمات و استدلالات روش شناختی دارند و تنها آنرا با این عنوان ملاحظه نمی کنند. (11)
[مثلا] وقتی گفته می شود «جورج استیگلر» یا «پل ساموئل سون » [نظر] یک نقاد مارکسیست یا نهاد گرا را بخاطر غیر علمی بودن کنار می گذارند، [در واقع] مبادرت به یک ادعای روش شناختی کرده اند. تصمیم در بکارگیری استراتژی های الگو سازی و آزمون، اغلب (حداقل در برخی بخش ها) مبتنی بر ملاحظات روش شناختی هستند. [در هر حال] روش شناسی (مثل تفاسیر و برداشت ها) همه جا حاضر است و انکار آن افتادن در ابهام [و کج اندیشی] است. رد ایراد پنجم [یعنی زاید بودن روش شناسی]

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:02
می توان پذیرفت که گر چه روش شناسی به اقتصاددان شدن شخص کمک نمی کند، اما ممکن است به وی کمک کند تاآنچه را اقتصاددان انجام می دهد بهتر درک کند. شخص ممکن است علاوه بر این قبول کندکه کاربرد روش شناسی، لزوما به منزله درگیر شدن به ارائه نصیحتهای متکبرانه یا بکار گرفتن بحث های بیهوده نیست. حتی ممکن است بپذیرد که بحثهای روش شناسی ویژگی حضور در همه جا را دارد. با این وجود ممکن است از خود بپرسد که چرا پاسخ به سؤالات روش شناختی ضروری است. زیرا هر شخص می تواند ادعا کند که تمام موضوعات مهم در ذهن هر شخصی بجز فلاسفه بدون پاسخ باقی می ماند; به عنوان مثال هر اقتصاد دانی با احتیاط می تواند بگوید کدام اقتصاد خوب و کدام بد است. اگر این درست باشد دیگر به چه دلیل ما نیازمندبه مطالعه روش شناسی هستیم؟

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:05
شاید کار آمدترین راه برای رد این ادعااین است که از گوینده آن درخواست شود یک توصیف از «پدیده علمی خوب » ارائه دهد. جواب نمونه (که در فصل اول بسیاری از متون درسی کارشناسی اقتصاد نیز می توان یافت) ممکن است شبیه این باشد: علم نظریه را بکار می برد. نظریه ها بخاطر تجریدی بودنشان غیر واقعی هستند. ما از طریق آزمون در مورد انتخاب بهترین نظریه اتخاذ تصمیم می کنیم. بهترین نظریه ها قابل آزمون هستند (یا ابطال پذیرند) و از آزمون های پیاپی جان سالم بدر می برند (تصدیق می شوند). اگر گوینده انگیزه جامعه شناختی هم داشته باشد، موضوع را به جامعه علمی نیز مرتبط می سازد [به این صورت که از نظر او] علم خوب آن است که انجمنی از خبرگان رشته مربوطه آنرا تایید کنند. دو راه برای حمله به این توصیف وجود دارد:
اول اینکه می شود زمینه هایی را به اثبات رساند که عموما علمی تلقی می شوند، اما معیارهای مطرح شده در بالا را تامین نمی کنند. برای مثال: یک شخص می تواند نشان دهد که گر چه بیولوژی در توضیح اینکه چگونه تغییر و انتخاب تصادفی منجر به تکامل گونه خاصی می گردد، [رشته ای] عالی است، در عین حال قادر نیست مسیر تکاملی هر گونه را پیش بینی کند. اما نشان دادن این موضوع که بخش هایی از یک تحقیق که عموما علمی لحاظ نمی شود، در یک الگوی «علمی خوب » قرار گیرد، خنده آور به نظر می رسد. حال به مشابهت های بین اقتصاد و طالع بینی توجه کنید.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:06
هر دوی آنها [اقتصاد و طالع بینی]، مبادرت به پیش بینی می نمایند. هر دو می توانند به تایید نظریه های خود اشاره کنند (اگر چه نتیجه آزمون برخی از نمونه ها را تایید نمی کند). ممکن است واژه «پیش بینی به گونه ای تعریف شود که گزارشهای مربوطه قابل مقایسه باشد. اگر چه اقتصاد و طالع بینی هر دو درگیر پیش بینی هستند، اما معمولا دشوار است که محققان و متخصصان [آن رشته ها] بیان کنند که کدام پیامدها (در صورت وقوع) منجر به دست برداشتن از تئوری می گردد [و این در حالی است که] هیچکدام از آن دو زمینه، مربوط به شرایط خاصی نمی باشد: پیش بینی های هر دو مبتنی بر نظریه است. در هر دو مورد، تئوری جنبه غیر واقعی دارد (نقادان هر دو رشته متذکر می شوند) تئوری در هر دو مورد به اندازه ای پیچیده هست که برای درک آن متخصص لازم است.
در هر دو رشته چیزی مثل انجمن تخصصی شکل گرفته است. این متخصصها معمولا تمایل دارند، به منظور کسب درآمد، نظریه ها را برای افراد نا آشنا توضیح دهند. هر گروه نقادان خاص خود را [نیز] دارد. جمعیت غیر متخصص عمده ای نیز وجود دارد که پیش بینی های هر دو گروه را باور دارد. حتی ممکن است در مواردی تایید شود که طالع بینی پیروانی بیشتر و با وفاتر از اقتصاد دارد. رونالد ریگان و نانسی ریگان [در این زمینه] مثال خوبی هستند. ریگان پیش بینی های اقتصاد دانان را باور ندارد در حالیکه همسر او پیش بینی طالع بنیان را باور دارد.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:08
ما از این مطالب چه نتیجه ای را بدست می آوریم؟ ایا منظور این است که بین اقتصاد و طالع بینی تفاوتی وجود ندارد؟ آیا سعی داریم به غلط بین آنها تمایز قایل شویم؟ آیا [نتیجه این است که اصولا] چیزی به عنوان علم وجود ندارد؟ و اگر وجوددارد حدود و ثغور آنرا چگونه باید تعیین کنیم؟ یااینکه تعیین حدود و ثغور علم اهمیتی کمتر از پرسشهای دیگر دارد؟ اینها سؤالاتی است که از دست اندرکاران روش شناسی می شود. (12) اینکه برخی اقتصاد دانان در بررسی این سؤالات وقت صرف نمی کنند، قابل درک است [در عین حال] اینکه تصور شود، تمام سؤالات پاسخ داده شده است، نادرست است. هنوز کارهای فراوانی وجود دارد که بایستی انجام شود. بخش دوم - مبانی فلسفی، غیر فلسفی و ضد فلسفی روش شناسی

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:08
زوال اثبات گرایی اثر عمیقی بر فلسفه علم گذارده است. (13) این زوال منجر به این شد که برخی، چارچوب های فلسفی جایگزینی را برای بررسی علوم مطرح کنند. برخی دیگر استدلال می کنندکه اگر قرار است ماهیت بررسی علمی بهتر درک شود، بایستی فلسفه علم بوسیله یک رشته دیگر کامل شود. همچنین طرحهایی وجود دارد که هدف اولیه آنها کنار گذاردن مقوله معرفت شناختی بطور کلی است. برخی اوقات حد فاصلی دقیق بین پیشنهادات مختلف وجود دارد و در موارد دیگر مرزبندی نامعلوم است. در اینجا فقط بخش کمی از دیدگاههای مهم مورد بررسی قرار می گیرد. هر کدام آنها برای اینکه کار روش شناسی در اقتصاد چگونه ادامه یابد، متضمن مطالبی است

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:09
الف - مبانی فلسفی
در بین الگوهای مختلف فلسفی سه الگو که در ادبیات روش شناسی انگلیسی(14) بحث شده است عبارتند: از ساختارگرایی، تفسیرگرایی و واقع گرایی. اولی که شاید یک تکنیک خنثی از نظر فلسفی باشد (تا اینکه در بر گیرنده یک دیدگاه جامع فلسفی)، توسط «هندز» مورد بررسی قرار گرفته است. دومی که اخیرا با نگرش اتریشی در اقتصاد پیوندخورده است، توسط «لاک من » و »لاووی » معرفی شده است(15) من بطور خلاصه تفسیری از سومی رابیانی می کنم

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:12
انواع زیادی از واقع گرایی وجود دارد، واقع گرایی معمولی و واقع گرایی علمی، واقع گرایی ماورای طبیعی، واقع گرایی وجود شناختی و معنی شناختی، واقع گرایی دستوری و توصیفی. اگر قرار باشد یک نفر یک واقع گرایی نمونه را توصیف کند، به نظر می رسد چکیده تمامی عقاید اساسی او چنین باشد: جهان وجود دارد; جهان بصورت چند بعدی و پیچیده پی ریزی شده است; خصایص و مکانیزمهایی که ساختارها را اداره می کنند قابل کشف هستند; و هدف علم این است که سعی کند آنها را کشف کند. نظریه های علمی در واقع اشاره به عناصر، خصوصیت ها و ساز و کارهای موجود دارد; نظریه ها تلاش می کنند تا آنها را بیان کنند; نظریه ها ممکن است از جهت صحت و سقم، مورد داوری واقع شوند تا معلوم شود به چه میزان با واقعیات مطابقت دارند.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:14
واقع گراها تحلیهای نوظهور و با ارزشی از طبیعت مقولاتی چون ضرورت، توان علت و معلولی جوهر و عناصر کلی را ارائه می دهند. مدلهای متعددی از ماهیت توضیح علمی، تفسیر نظریه ها و ماهیت حقیقت وجود دارد. بسیاری از فلاسفه علم (از واقع گرایان) مطالعه خود را بر علوم طبیعی متمرکز کرده اند، چون بسیاری از مقولات فلسفی مربوط به آن ثابت مانده است، برای دانشمندان علوم اجتماعی شاید بهترین معرفی نوشته کریستوفر لوید تحت عنوان «توضیحی در تاریخ اجتماعی » است. (16) لوید در ابتدا واقع گرایی را با دیگر رویکردها در محدوده فلسفه مقایسه می کند، سپس نشان می دهد که چگونه می توان معضلاتی را که بغرنج بودنشان برای سلف اثبات گراشان ثابت شده است، تحلیل کرد او سپس به نفع رویکرد واقع گرا نسبت به موضوع رفتار بشری و تحول نهادی در درون علوم اجتماعی بحث می کند. کتاب او ضمن ارائه نوعی ارزیابی نقادانه، یک طرح اساسی برای تغییر و تحول و یک کتابشناسی کامل به همراه دارد.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:29
به دو دلیل دشوار است که واقع گرایی در اقتصاد بکار رود:
اول اینکه، معرفی ادبیات ناآشنا و غامض واقع گرایی به اقتصاد دانان تلاش عظیمی می طلبد. واقع گرایی همچون تفکر پوپری به راحتی قابل دسترس نیست، صورت بندی های ساده ای برای تعیین حدود [علم و غیر علم] ارائه نمی دهد و سریعا به یک مجموعه قواعد روش شناختی تبدیل نمی شود. کار دشواری که توسط مکی در یک سری مقالات شروع شده است، شماری از موضوعات واقع گرایان را در اقتصاد معرفی می کند. (17) به نظر من این مجموعه از بهترین کارهایی است که اخیرا در این زمینه انجام شده است. و آن مشوق (و نوید بخش) دیگر مطالعات واقع گرایانه است. (18)
مانع دوم بسیار دشوارتر است. در اقتصاد یک نوع دیگر از ابزارگرایی به عنوان یک رویکرد از شناخت و هدف نظریه ها جا افتاده است. بخشی از تاثیرگذاری آن ناشی از مقاله مشهور «فریدمن » و بخشی دیگر ناشی از یکسری نظریه ها است که بر تحلیلهای استاندارد نئوکلاسیکی حاکم اند و بخشی هم ناشی از طبیعت کارهای تجربی در اقتصاد است. این یک مشکل برای واقع گرایی دارد. زیرا ابزارگرایی و واقع گرایی معمولا سازگار نیستند. (19) اگر قرار باشد انسان از واقع گرایی دفاع کند، بایستی تنش یاد شده حل و فصل شود.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:32
من فکر می کنم موضوع حل و فصل شود، و [در جای دیگر] گفته ام که تزهای [و قضایای] اصلی اقتصاد به همراه تفسیر واقع گرایانه فرض شده اند و الگوها، تصور ابزار گرایانه دارند. مکی از طریق کاربرد عبارات نامانوس و در عین حال دقیق «واقع گرایانه » و «غیر واقع گرایانه » (که قابل تغییر هستند)، وارد شده است اقتصاد دانان می توانند واقع گرا باشند، گر چه تفسیرهایی که بکار می گیرند از جهات مختلفی غیر واقع گرایانه است. «مکی » اخیرا مسیرهای غیر واقع گرایانه را گسترش داده است. [مثلا] ساده سازی، اغراق، جداسازی، برآورد و تقریب، از این موارد ذکر شده اند.
با توجه به امور یاد شده، وظایف سنگین کسانی که اقتصاد را در راستای واقع گرایی پیش می برند، عبارت است از اینکه:
[اولا] تبیین کنند چه نوع عناصر، ساختارها و فرآیندهایی در اقتصاد وجود دارند،
[ثانیا]، توضیح دهند که تئوری های غیر واقعی ما چگونه آنها را تفسیر می کنند،
[ثالثا] نشان دهند که مطالعات تجربی انجام شده (توسط اقتصاد دانان) با تجویزهای وقع گرا، چگونه سازگار خواهد بود. موفقیت و یا عدم موفقیت این تلاش ها، تعیین کننده موفقیت و یا عدم موفقیت کاربرد برنامه واقع گرا در علم اقتصاد است.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:33
ب- مبانی غیر فلسفی
رشته هایی غیر از فلسفه نیز برای کسانی که می خواهند کارکرد اقتصاد را بهتر درک کنند قابل دسترسی است. شاید روشن ترین آنها جامعه شناسی علم باشد. درک اینکه چرا کارهای کمی در این زمینه انجام شده است، مشکل است. البته کارهای تکراری و توصیف های نسبتا مضحکی انجام شده است. (21) یک نمونه جدی تر بررسی طرز فکری است که اخیرا توسط سه تن از محققان مطرح شده است. لذا [در هر حال] ترغیب به مطالعه بیشتر در زمینه جامعه شناسی علم اقتصاد وجود داشته است. و چارچوب هایی نیز برای چنین مطالعاتی معرفی شده است. (22) اما صاحب نظران جامعه شناسی اقتصاد انتظار بیشتری دارند.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:33
در زمینه های دیگر فعالیت بیشتری وجود داشته است. کار نیمه تمام «دونالد مک لوسکی » پیرامون خطابی بودن مباحث اقتصادی از همه قابل توجه تر است. طرحهای تاریخ منقول که طی آن توسط «آرجو کلامر» در ارتباط با موضوعات مشخص و حرفه ای با پیش کسوتهای اقتصاد گفتگو شده است، یک پیشرفت مهم دیگر محسوب می شود.
آیا چنین رویکردهایی به عنوان جانشین تحقیقات فلسفی مرسوم محسوب می شوند و یا مکمل آن هستند؟ من تاکید می کنم که حداقل در حال حاضر سناریوی اخیر قابل ترجیح به نظر می رسد. مسلما در این زمینه ها هنوز کارهای بیشتری باید صورت گیرد (و بدون صرف وقت نمی توان برجسته ترین کارها را مشخص کرد). این دیدگاه حامیان دیگری نیز دارد و امید می رود بر ادبیات مورد نظر تسلط یابد. (23

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:34
پ- بنیانهای ضد فلسفی
در عین حال، دیدگاه دیگری وجود دارد که منکر مثمر ثمر بودن نگرشهای فلسفی (بخصوص معرفت شناختی) در درک بهتر کار علمی است. ورود این نقطه نظر در ادبیات روش شناسی، بحثی علیه خود روش شناسی خواهد بود.
بحث مذکور در قالب مطالب مربوط به «مک لوسکی » قابل دستیابی است. دیدگاه وی از دو راه قابل بازخوانی است. یکی را تعبیر ضعیف و دیگری را تعبیر قوی (از نقطه نظر وی) می نامیم. تعبیر ضعیف یک عنوان کثرت گرا است تا به اختلاف زبان و اشتراکات زبان ها توجه کند. این آن موردی است که در آخرین بخش [نوشته مذکور] به آن پرداخته است. تعبیر قوی روش شناسی را به عنوان یک موضوع تحمیلی و آمرانه، بی مقدار ساخته است و به جستجوی حقیقت بعنوان یک موضوع واهی حمله کرده است. این تعبیر [مورد نظر مک لوسکی] است که بسیاری از صاحب نظران روش شناسی به آن ایراد دارند. (

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:35
نظر مک لوسکی] است که بسیاری از صاحب نظران روش شناسی به آن ایراد دارند. (24)
دیدگاه [خاص و] ضد روش شناسی «مک لوسکی » در مقایسه با کار اخیر «روی وینتراب » اهمیت خود را تا حدودی از دست داده است، دیدگاه «وینتراب » تعبیر ضعیف ندارد. وی مدتی طولانی از مبانی فلسفی «ایمره لاکاتوش » پیروی می کرد اما اخیرا او تحت تاثیر نظریه پرداز ادبی «استانلی فیش » قرار گرفته است. فیش یک مجادله کننده جدی و با ابهت است. ولی مهمتر این است که او یک صاحب نظر صادق است. او متذکر می شود که اگر نتایج منطقی دیدگاه او دنبال شود به حرفه های تخصصی مختلف پاسخ می دهد. اما او همچنین بیان می کند که این دیدگاه، هیچ نتیجه ای برای رشته بخصوصی ندارد. من حدس می زنم که نکته اخیر نشانه این است که برنامه فیش اساسا یک نوع شکاکی است. در بیشتر موارد به نظر می رسد که دیدگاه وینتراب [که دنباله رو فیش است] منجر به شک گرایی می شود.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:35
ممکن است پاسخ داده شود که، شک گرایی نگرانی ندارد و تاکید شود که شک گرایی تماما بی جاذبه نیست. حتی برای اشخاص سنت شکن خیلی هم خوشایند بوده، رد آن بسیار دشوار است.
اینجا جای تحلیل در مورد شایستگی ها و نقایص شک گرایی نیست. اما به وضوح به نظر می رسد که بحث های نقادانه ضد معرفت شناسان برای روش شناسها این را ضروری ساخته است که مشکل چنین تحلیلهایی را در دستور کارشان قرار دهند. این بخاطر این است که کارل پوپر تلاش می کند تا شک گرایی ای را که من اخیرا در بخش غیر قابل توجیه فلسفی اش مطرح کرده ام، مورد توجه قرار دهد. اما هنوز پاسخ مناسب به مباحث شک گرایی داده نشده است. بخش سوم - فروض، پیش بینی ها و موازین اخلاقی
اجازه دهید اکنون سه زمینه را در محدوده روش شناسی اقتصاد که مستعد بودنشان برای تحقیقات آشکار شده است، بررسی کنیم. [البته] زمینه های دیگری نیز می توان انتخاب کرد و در مورد آنها بحث بیشتری صورت داد [ابتدا به فرض عقلانیت اشاره می کنیم

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:36
الف - فرض عقلانیت
در مورد نقش فروض در اقتصاد نسبت به عناوین دیگر روش شناسی، بیشتر مطلب نوشته شده است. لذا در حال حاضر ادبیات مورد نظر نسبتا پیشرفته است. آنچه اکنون مورد نیاز است، این است که تمام کارهایی که تاکنون انجام گرفته است، ترکیب شود. در حال حاضر بحث بر فرض عقلانیت متمرکز است.
چرا برخی اقتصاد دانان فرض عقلانیت را، غیر واقعی تلقی می کنند در حالیکه دیگران آنرا دربرگیرنده نکاتی می دانند که در عبارت به یاد ماندنی «رابینس » وجود دارد «که حضور عقلانیت در زندگی روزمره بگونه ای است که گویی بدیهی است ». مشکل [اصلی] این است که تصور می شود [تنها] یک فرض عقلانی وجود دارد.[اما] در واقع فروض عقلانیت زیادی وجود دارد. در اینجا سه تای آنها مورد شناسایی واقع می شود; توجه داشته باشید که در قالب نقد و بررسی هر یک از آنها، ادبیات زیادی بوجود آمده است

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:36
نخستین [تصور از] فرض عقلانیت سازگاری در انتخاب است. در یک صورت بندی استاندارد این متضمن سازگاری در انتخاب بر روی یک تابع ترجیحات می باشد، که به خوبی تعریف شده است. در مورد عقلانیت مربوط به خود انتخاب ها چیزی گفته نمی شود: [مثلا] یک شخص ممکن است حداکثر سازی را روی کالایی آنقدر زیاد بعمل آورد که [حتی] منجر به اضمحلال آن شود. مدعیان یک نتیجه تجربی ارائه می دهند که بطور نظام مند سازگاری را در مناطق مخاطره ای، نقض می کند. توضیح های مختلف انتخاب در شرایط مخاطره، با اصل موضوع های استاندارد ارائه شده است. (25) می توان بوسیله کاهش شرایط تابع ترجیحات موردنظر، از عدم تایید آن ممانعت بعمل آورد. در این صورت فرض [یاد شده] از هر نوع محتوای تجربی تهی می گردد. این راهی است که توسط «میزز» (26) در پیش گرفته شده است. او ادعا می کند ترجیحات در فرآیند انتخاب آشکار می شوند; ناسازگاری ها همیشه ناشی از تغییر در ترجیحات ذهنی است; تمام رفتار بشری طبق تعریف، عقلانی می باشد.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:37
دوم تعریف فرض عقلانیت به عنوان یک رفتار مبتنی بر نفع شخصی می باشد، که نوعی خودخواهی است. با تعریف نفع طلبانه بودن تمامی رفتارها، می توان تعریف فوق رانیز از هر نوع محتوی تهی کرد. اما اساسا این بدین معنی است که چیزهایی مثل نوع دوستی یا عرق ملی و عمومی کنار گذاشته شود. رفتار اخیر ممکن است بوسیله برآورد توابع مطلوبیت وابسته به هم یا توابع فرا ترجیحات الگوسازی شود. اما همانطور که «نورث » استدلال می کند، اقتصاد دانان قادر نبوده اند الگویی را طراحی کنند که به دقت توضیح دهد، چرا بعضی وقت ها کارگزاران نمی توانند بعنوان یک عنصر خود خواه عمل کنند. (27) یک کاندید توضیحی ممکن در این مورد زیست شناسی اجتماعی است (هر چند این موضوع مقدار زیادی بحث انگیز است).

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:38
تصور سوم فرض عقلانیت که شدیدا مورد نقد واقع شده است این است که کارگزاران نه تنها درباره ترجیحات خود بلکه نسبت به دامنه انتخاب هایی که با آن مواجه اند، در مورد وضعیت حال و آینده جهان، و در مورد نیات و اهداف و رفتارهای کارگزاران دیگر نیز اطلاع کامل دارند. «هایک » که برای او مساله هماهنگی [تشریک مساعی] اجتماعی سؤال اساسی تمام علوم اجتماعی است، استدلال می کندکه فرض آینده نگری کامل، امکان عدم هماهنگی برنامه های کارگزاران را کنار می گذارد. او یک صورت بندی دیگر را پیشنهاد می کند که در آن معلوماتی که فرض می شود کارگزاران دارند، در آن قرار دارد.
این ایده که «تنها یک فرض عقلانیت وجود دارد»، برای آن دسته از اقتصاد دانان نئوکلاسیک مفید است که امیدوارند فروض غیر واقعی خود را برای نقادان و در کلاسهای درس توجیه کنند. در مقام بحث انسان می تواند در میان تعاریف گوناگون [از عقلانیت] دور بزند (مثلا اگر شخصی از معنای خودخواهی عقلانیت گلایه داشت، به او جواب دادکه به معنای سازگاری است.) یا حتی مفهوم آنرا به پدیده ای تهی از امور تجربی برگرداند. علی رغم سادگی، سیستم طبقه بندی فوق ممکن است بطور امیدوارانه به روشن شدن برخی موضوعات کمک کند. [اما] وظیفه اصلی [قدری] دشوارتر است.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:39
آنچه مورد نیاز است یک نظریه عمومی از خواستها، عقاید و رفتارهای عقلانی می باشد. در یک حالت ایده آل چنین نظریه عمومی قادر است هم تعاریف مختلف عقلانیت و هم منتقدین آنها را به یکدیگر ملحق سازد. گام اول یک نمونه شناسی کامل از فروض چند گانه عقلانیت و استثنائات آنها است. همانطور که «کاهنمن » و «تورسکی » نشان داده اند، استثنائات (هر وقت که ممکن باشند) در قالب تئوری های اثباتی مدون می شوند. (28) گام بعدی بررسی این مطلب خواهد بود که هر کدام از فروض و استثنائات، چگونه با الگوهای متنوع رفتار انسانی جور در می آیند. گام آخر ارتباط دادن چنین الگوهایی با نظریه های مربوط به واکنش های اجتماعی و اقتصادی خواهد بود

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:40
ب - پیش بینی
به نظر می رسد اقتصاد دانان مختلف وقتی از پیش بینی سخن می گویند مثل عقلانیت منظور متفاوتی دارند. به همین سبب است که برخی با «میلتون فریدمن » که عمده ترین مزیت او ارائه گزارش پیش بینانه ای اقتصاد نئوکلاسیک است، موافق هستند. در حالیکه برخی دیگر با «تونی لاوو سون » هم رای هستند که می گوید پیش بینی در اقتصاد غیر ممکن است. یک دیدگاه بینابین نمایش جالب «مک لوسکی » است که می گوید خود اقتصاد نئوکلاسیک می تواند توضیح دهدکه چرا اقتصاد دانان نمی توانند (بهتر از دیگران) پیش بینی کنند.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:40
نمونه شناسی پیش بینی (مثل عقلانیت) شاید بهترین اقدام برای آغاز کار محسوب گردد. یک طرف طیف انواع پیش بین های مشروط (ثبات سایر چیزها) قرار دارد که در قالب آن اقتصاد دانان بطور موفقیت آمیزی، بر نسل نسل دانشجویان در دروس مقدماتی پیروز می شوند. تاثیرات کنترل قیمت شاید بهترین، روشن ترین و پراستفاده ترین مثال است. (29) طرف دیگر طیف پیش بینی مثل این است برای فروش کالای بی ارزشی بدنبال انسان احمقی بگردیم که آنرا خریداری کند. بدیهی است تحقیقات کاملتر می تواند هم در تدوین انواع پیش بینی ها و هم شرایط تحقق آنها، روشنگری بیشتری داشته باشد.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:41
سؤالات بیشتری نیز در این رابطه وجود دراد. یکی این است که طبیعت کارهای تجربی که در اقتصاد انجام می گیرد چیست؟ [دیگر اینکه] اینها چگونه با الگوهای مطالعات تجربی در فلسفه علم، مرتبط می گردند؟ پیامدهای روش شناختی روشهای مختلف برای رفتار الگوهای عدم اطمنیان چیست؟ تفاسیر مختلف مبانی احتمال از چه اهمیتی برخوردار است؟ با وجودی که تعدادی از صاحب نظران اقتصاد سنجی (بویژه، ای.ای. لیمر و دیوید هندری) با برخی ادبیات فلسفی و روش شناختی آشنایی دارند. برای آگاهی از قسمتهای اصلی نیاز به بررسی های بیشتر هست

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:41
پ - اخلاق و اقتصاد
یک زمینه مساعد دیگر ارتباط بین اخلاق و اقتصاد است. سه زمینه تحقیق در این مورد ذکر خواهد شد.
علی رغم اینکه اقتصاد دانان در زمینه اخلاق ارجاعات فراوانی داده اند، اما معمولا در مورد آنچه موضوع ارجاع است آگاه نیستند. وضعیت کنونی توسعه نظریه های اخلاقی و ورا اخلاقی چیست؟ ورا اخلاقی از این جهت ذکر می شود که مشکل قضاوت ادعاهای اخلاقی بطور مستقیم شبیه با مشکل قضاوت ادعاهای معرفتی و مربوط به دانش است (نکته ای که بایستی به مذاق کسانی که معرفت شناسی را به بحث اخلاقی تحویل می نمایند، خوش نیاید). چه رویکردهایی برای مشکل قضاوت ادعاهای اخلاقی صورت پذیرفته است و آیا هیچکدام از آنها امید بخش به نظر می رسند؟ با قبول علاقه مندی اقتصاد دانان به واقع گرایی، آیا رویکرد واقع گرایانه نسبت به اخلاق باید بیشتر مورد توجه باشد؟(30)

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:41
دومین سؤال که ارزش بررسی دارد ارتباط بین نظریه های متنوع اخلاقی و نظریه اقتصادی است. کدام یک از نظریه های اخلاقی شالوده اقتصاد را تشکیل می دهد؟ ارتباط آنها با دکترین هایی مثل لیبرالیسم، پارتوییسم یا قرارداد گرایانه چیست؟ در این زمینه کار قابل توجهی انجام شده است. «هاملین » یک خلاصه قابل دسترسی از ادبیات مربوطه ارائه داده است. و ارتباط بین نظریه های اخلاقی و نظریه های عقلانیت را نشان داده است (موضوعی که در کار «سن » نیز مهم بوده است).
در پایان، نقش سیستم اخلاقی در کارکرد اقتصاد چیست؟ «ارنست گلنر» در یک تحقیق می نویسد:
«سؤال درست این نیست که چرا این تمدن یا آن تمدن بد است؟ بلکه سؤال این است که شرایطی که حصول به یک نظم اجتماعی معقول را ممکن می سازد چیست؟ این شرایط بطور خیلی آشکار ثبات اقتصادی، ثبات سیاسی و فضای اخلاقی معینی را شامل می شود» (31)

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:43
بدیهی است که وجود دیدگاه معین اخلاقی شرط لازم برای کارکرد شایسته یک نظام اقتصادی می باشد. «داگلاس نورث » یک چارچوب برای تحلیل این موضوع ارائه کرده است. در چارچوب او یک سیستم اخلاقی ایجاد نهادها را از نظر قانونی توجیه می کند. و هر اندازه که این امر بطور موفقیت آمیزی انجام گیرد، هزینه های اجرایی کاسته می شود و کارآیی بالا می رود. از طرف دیگر، تخصص (و تقسیم کار) که همراه رشد اقتصادی است فرصتهایی را برای اعمال سواری مجانی و افزایش هزینه امور اخلاقی فراهم می آورد. مهمترین همه اینها این است که هنوز هیچ نظریه ای وجود ندارد تا توضیح دهد چرا (و پیش بینی کند چه زمانی) کارگزاران بگونه سواری مجانی عمل خواهند کرد و چه موقع چنین عمل نخواهند کرد. نورث نتیجه می گیرد که تدوین و تکامل چنین نظریه ای نه تنها برای اقتصاد دانان بلکه برای تمام دانشمندان علوم اجتماعی یک وظیفه اساسی است. به علاوه ایجاد و توسعه سیستم های اخلاقی بایستی مورد بحث قرار گیرند، بطوریکه [روشن شود] آیا سیستمهای اقتصادی متفاوت باعث ایجاد معیارهای اخلاقی مختلفی می شوند یا نیاز به معیار اخلاقی متفاوتی دارند. (32

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:44
پی نوشتها:
1- بروس جی کالدول، (Bruce J. Caldwell) از صاحب نظران فعال در روش شناسی اقتصاد می باشد و در عین حال از منتقدان نوشته های مربوطه بحساب می آید. شاید بتوان وی را طرفدار نوعی تکثرگرایی در این زمینه قلمداد نمود. حتی برخی از متخصصان این رشته وی را التقاطی می نامند. به این دلیل که کاربرد بسیاری از روشها را مجاز می داند یا به عبارت دیگر روی روش خاصی تاکید و اصرار ندارد.
2- عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید.
3- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه مفید.
4- توجه شود که یک دهه از این نگرش بدبینانه نسبت به روش شناسی اقتصاد گذشته است. و در حال حاضر علاقه و توجه بسیار جدی به این مقوله وجود دارد. برای اطلاع بیشتر می توان رجوع کرد به یداله دادگر «درآمدی بر تکامل متدولوژی اقتصاد» مجله برنامه و بودجه شماره 27، تیرماه 1377.
5- اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 اندیشه های اثبات گرایی و پوپری بر روش شناسی علوم سیطره قابل توجهی داشت. از آن به بعد اندیشه های «الگوی برتر» کوهن، تفکر برنامه تحقیق «لاکتوش و بویژه تفکر «ضد روش » فای رابند، با وسعت زیادی مطرح شدند. برای مطالعه بیشتر به منبع ذکر شده در پی نوشت قبل مراجعه شود.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:46
6- البته جدال روشها، (Methodenstreit) ابتدا توسط منگر (1921-1840) و اشمولر (1917-1838) مطرح شد و این زمینه ای قوی برای روش شناسی و معرفت شناسی محسوب می شود.
7- توماس کارلایل (1881-1795) زمانی اقتصاد را، بخاطر دشواری ها و مشکلات اجرایی آن در زندگی واقعی، «علم ملال آور» و بی فایده تلقی کرده بود.
8- مؤلف در اینجا خوانندگان را به نوشته های خود در سال 1982 و نوشته های «هندز» و «دی مارکی » ارجاع می دهد.
9- اینکه مؤلف فروپاشی تقریبا نهایی انواع اثبات گرایی را فرض کرد، قدری افراطی به نظر می رسد. البته نگرش اثبات گرایی منطقی در حال حاضر بطور اساسی زیر سؤال رفته است، اما برخی از نگرشهای اثباتی (حداقل از ناحیه بسیاری از اقتصاد دانان) قابل دفاع می باشد. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به ترجمه «ایدئولوژی و روش در علم اقتصاد» نشریه نامه مفید شماره های 2 تا 5.
10- معمولا آن دسته از دیدگاههای اقتصادی که به نقادی در مورد جریان اصلی اقتصاد نئوکلاسیک می پردازند، بدعت گزاران اقتصادی نامیده می شوند. شاید بتوان مارکسیست ها، نهادگرایان، طرفداران مکتب تاریخی المان و حتی برخی از طرفداران مکتب اطریش را در زمره آنان جا داد. برای اطلاع بیشتر نسبت به آنان و همچنین دیدگاه ارتدکس اقتصادی، مراجعه شود به منبع ذکر شده در پی نوشت قبل.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:48
11- به گفته برخی از صاحب نظران روش شناسی، بسیاری از اقتصاد دانان توجهی به روش شناسی رشته خود ندارند (نه اینکه عملا از آن استفاده نکنند).
12 ملاحظه می شود برخی از این بحث ها وارد مقوله معرفت شناسی شده است. به عبارت دیگر به عقیده ما این امر می رساند که انجام نوعی خط کشی واقعی بین بحث های روش شناسی و معرفت شناسی دشوار می باشد.
13- همانطور که اشاره شد، کالدول در مورد سقوط اثبات گرایی خوش بینی زیادی دارد. لذا عبارت «زوال اثبات گرایی » را بکار می برد.
14- اینکه ادبیات «روش شناسی انگلیسی » اشاره شده است به نظر می رسد در قبال نگرش های دیگر (از جمله نگرش روش شناسی فرانسوی و تا حدودی آلمانی) باشد. در دیدگاه روش شناسی فرانسوی بطور نمونه جهت گیری عرفت شناختی و نظام سازی پررنگ تر دیده می شود.
15- دی - دبلیو هندز» از صاحب نظرانی است که بویژه پیرامون روش شناسی ساختارگرایی تحقیق نسبتا جامعی به عمل آورده است. وی در سال 1985 مقاله ای تحت عنوان دیدگاه ساختارگرایی نظریه های اقتصادی منتشر ساخته است. در زمینه علم تفسیر متون (هرمنوتیک) اخیرا توسط «آی لاک من » و «دی لاوی » مطالبی مطرح شده است. «لاوی » نوشته ای با عنوان «اقتصاد و هرمنوتیک » منتشر ساخته است. در روش شناسی تفسیرگرایی در واقع متون مربوطه را با توجه به تحولات جدید مورد تفسیر و تاویل قرار می دهند. بطور کلی هرمنوتیک به معنای نظریه و یا تجربه تفسیر متون است

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:51
16- پرفسور «سی، لوید» کتابی مفید با عنوان «توضیحی در تاریخ اجتماعی » در سال 1986 به رشته تحریر درآورده است. وی بحث های جالبی در مورد واقع گرایی طرح کرده است.
17- یوسکالی مکی » از صاحب نظران و علاقه مندان اقتصادی و فلسفی است که بویژه در پیوند دیدگاه فلسفی واقع گرایی با علم اقتصاد، بویژه در سالهای 1989، 1990 و 1992 تحقیقات قابل ملاحظه ای انجام داده است.
18- ای - لاوسون »، در سالهای 1989 و 1992 مقالاتی درباره واقع گرایی و اقتصاد (بویژه کاربرد آن در اقتصاد سنجی) نوشته است.
19- نگرش ابزارگرایی در اقتصاد بیشتر در ارتباط با اندیشه «فرید من » مطرح می باشد. بطور خلاصه در این رابطه می توان گفت که فرید من برای فروض و نظریه در اقتصاد، نوعی نقش «ابزار»قایل است که برای حصول به پیش بینی های
مناسب بکار می روند. به همین خاطر است که حتی فروض غیر واقعی بیشتر در صورت منجر شدن به پیش بینی خوب، مورد توجه فرید من هستند [به مجله برنامه و بودجه شماره 27، منبع ذکر شده مراجعه شود].
20- مؤلف مجددا بجای عبارت علم اقتصاد از عبارت علم ملال آور، بدفرجام و شوم، [dismal science] نام می برد.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:52
21- برای اطلاع کافی می توان مراجعه کرد به
.1981 Leijeonhufvod A.information and coordination, oxford university press
22- تلاشهای «کلندر»، «فری »، «کلامر» و «کتس » در این راستا می باشد. مراجعه شود به:
journal of economic prespectives 1 fall1987. , Colanderd and klamer A. the making of an economist
23 مؤلف در این رابطه خوانندگان را به نوشته های «لوید» و «مکی » ارجاع می دهد [به پاورقی های پیشین رجوع شود].
24- همانطور که قبلا نیز اشاره شد نگرش «مک لوسکی » قدری افراطی و قابل خدشه است. البته طرح این دیدگاه تحت عنوان «مبانی ضد فلسفی » قدری محل تامل است. زیرا خود ضد روش بودن نیز در هر صورت از یک مبنای فلسفی خاص نشات می گیرد.
25 برای کسب اطلاع بیشتر پیرامون فرض عقلانیت در شرایط مخاطره (ریسک) نویسنده درخواست می کند که خواننده ها به نوشته های «شوماخر» و «ماشینا» [دو تن از صاحب نظران و محققان درآن زمینه] مراجعه نمایند.

*~* مهسا *~*
05-04-2012, 21:53
.
26- فون میزز» یکی از صاحب نظران مشهور اقتصادی است که به نظر ما، به نوعی تئوری گرایی افراطی عقیده دارد. جالب توجه است که اگر یک تجربه ای با امور نظریه ای سازگار نباشد، وی تاکید می کند که ممکن است اشکال از تجربه باشد. برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر.ک: یداله دادگر، ترجمه ایدئولوژی و روش، نشریه نامه مفید، شماره 2 تا 5.
27- بطور کلی کارگزار و یاعامل اقتصادی، (Economic agent) به هر فرد و یا بنگاهی اطلاق می شود که قدرت اتخاذ تصمیم در مورد محصولات تولیدی، سرمایه گذاری، قیمت ها و امثال آن را دارا می باشد. معمولا عامل اقتصادی یا واحد اقتصادی، گروهی از افراد همانند خانوار، بنگاه، سندیکای کارگری یا مؤسسه دولتی است که برای تحقق هدف اقتصادی معینی پیش می روند.
28- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
.291-263 Kahneman. D. andTversuy. A. "prospect theory" Econometrica 47, (1979), pp
29- در دروس مقدماتی اقتصاد برای بررسی تاثیر قیمت روی مقدار تقاضا شده فرض می شود که سایر چیزها (مثل درآمد و سلیقه مصرف کننده، قیمت سایر کالاها و انتظارات خانوارها) ثابت هستند.
30- نویسنده به تلاش «برینک » در بررسی رابطه اخلاق و تفکر رئالیسم اشاره می کند. برای اطلاع بیشتر می توان مراجعه کرد به:
D. Brink, Moral realism and the foundations of ethics, cambridge university press 1989.
31) مراجعه شود به:
.38-34 رر ش چت،1980 F. Gellner, up from imperialism: review of david prye - jones new repulic
32- اصولا این واقعیت که تاثیر و تاثر اقتصاد و اخلاق با سایر علوم اجتماعی توسط اندیشمندان رشته های یاد شده پذیرفته شده، موضوعی اساسی است. بنظر ما توسعه و تکامل نظریه هایی که ارتباط مذکور را تبیین کند، وظیفه علمای اخلاق و علمای دین نیز هست.