PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لحظه اى نواى بد آهنگش قطع نمى شد



شهیده
09-04-2012, 12:54
از میدان مین تا خاكریز فاصله چندانى نبود. اما دوشكاى عراقى امانهمه را بریده بود. لحظه اى نواى بد آهنگش قطع نمى شد. نمى توانستیم به راحتى سربلندكنیم. شب قبل عملیات خیبر در جزایر مجنون و هور آغاز شده بود و بچه هاى واحد ماتوانسته بودند، خاكریز دشمن را به تصرف درآورند.


در شب اول عده اى از بچه هاى مجروح در میدان مین جا مانده بودند و نمى شد آنانرا تخلیه كرد. از جمله در میدان مین روبروى خاكریز ما یكى از بچه ها در حالى كه هردو پایش از مچ قطع شده بود، تك و تنها چشم انتظار كمك ما بود. من بهیار بودم



http://www.arteshi.com/wp-content/uploads/2011/04/403062_xtz9TsmQ.jpg



پشت خاكریز همه بچه ها آماده بودند به هر طریق كمك كنند اما دوشكا تمام نشدنىبود. همه آرزو داشتند كه به طریقى خفه شود تا بچه هاى امدادگر بتوانند به میدان مینبروند و به آن بسیجى كمك كنند.

در حال و هواى چه كنم بودیم كه یكى از بچه هاى بهیار اعلام آمادگى كرد تا بهمیدان مین برود.

لحظات سختى بود. دوشكا همچنان طعمه مى جست. همه منتظر یك فرصت كوچك بودیم. بالاخره بهیار در یك فرصت مناسب دور از چشمان دوشكا راهى آن سو شد. بین راه گلولههاى مدام در كنار او اصابت مى كردند.

اما او همچنان مصمم مى رفت و ما هم نظاره گر بودیم. چند مترى بیشتر فاصله نماندهبود. نفسها همه در سینه حبس شده بود.


آن چند متر تمام شدنى نبود. اما لحظاتى بعد بالاخره آن دو به هم رسیدند. بهیاربا چفیه اى كه همراه داشت پاهاى او را بست تا جلوى خونریزى گرفته شود. حالا موقعبرگشت بود.

كارى به ظاهر نشدنى و محال! هر دو به هم نگاهى انداختند و یك على گفتند. سینهخیز و درازكش بهیار باید هم خودش را مى كشید هم آن بسیجى از دوپا محروم را! بالاخرهتلوتلو خوران زیر آتش سنگین هر دو به پشت خاكریز رسیدند. امدادگرها آمدند و آنبسیجى مجروح را به عقب منتقل كردند



داود اسماعیل زاده



http://www.shiaupload.ir/images/89164432766375147049.gif