PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زنان در فيلم‏هاي تاريخي - مذهبي



رایکا
12-11-2009, 16:00
چکيده :
از زمان پيدايش سينما و بعد از آن تلوزيون همواره استفاده ابزاري و جنسيتي از زنان يکي از چالش هاي موجود بر سر راه فيلمسازان و کارگردانان ما بوده است . کم نيستند فيلم هايي که تنها براي فروش بيشتر و سود کلان تنها به گيشه ها چشم دوخته اند و در اين راه تا حد امکان از اين ابزار استفاده مي کنند.ما در اين مقال در پي آن هستيم تا با بررسي بعضي از فيلم هاي تاريخي – مذهبي ساخته شده در ايران نوع و چگونگي نشان دادن قشر زنان را به نقد کشيده و با مقايسه آن با قصه ها و روايات قراني به نقد اين کنشها ي موجود بپردازيم .

« شما سري به كتاب آسماني‏تان بزنيد در آنجا مي‏بينيد
كه مار باعث انحراف آدم نشد، بلكه زن...»
«معصوميت از دست رفته»

رایکا
12-11-2009, 16:01
مقدمه:
با نگاهي گذرا به تاريخ درمي‏يابيم كه در بسياري از جنگ‏ها و صلح‏ها و... نقش زنان نقش تعيين كننده‏اي بوده است. معمولاً زنان در پشت پرده با تحريك پادشاهان و فرماندهان باعث جنگ‏هاي عظيمي نيز شده‏اند، و يا حتي قتل بسياري از رجال تاريخي و يا حتي قديسين نيز با نيرنگ زنان بوده است.
در همين خصوص با رجوع به اكثر فيلمهاي تاريخي - مذهبي، اولاً به اين نكته مهم مي‏رسيم كه زنان معمولاً از جايگاه ويژه‏اي در اين ژانر برخوردار هستند و كم‏اند فيلم‏هاي تاريخي كه زنان در آن هيچ نقشي را دارا نيستند، در ثاني با توجه به نوع نگاه غرب به زن به راحتي مي‏توان از او براي تحريف تاريخ و جذابيت بيشتر فيلم استفاده كرد چرا كه معمولاً رگه‏هايي از جنسيت در تمام اين فيلم‏ها وجود دارد و چه بسا مشاهده شده براي جذب تماشاگر آنچنان به اين مسأله پرداخته مي‏شود كه ذهن مخاطب از مسير اصلي تاريخ دور مي‏گردد. نمونه‏هايي در اين خصوص وجود دارد كه به تعدادي از آن‏ها اشاره خواهيم كرد، همچنين ذكر اين نكته نيز لازم است كه در بسياري از فيلم‏ها نگاه به زن نگاه مثبت بوده است و تنها فريبكاري او ملاك نويسندگان نبوده، ما در اين خصوص نيز به تناوب مثال‏هايي طرح خواهيم كرد. به هر حال بنظر مي‏رسد فيلمنامه‏نويسان از شخصيت زن براحتي نمي‏توانند بگذرند، چرا كه - حداقل - اين پرسوناژ براي جذابيت در فيلم‏ها مي‏تواند مورد استفاده قرار گيرد و ما نيز به دنبال بررسي اين نوع نگاه مي‏باشيم.

رایکا
12-11-2009, 16:01
حضور زن در سينما

قبل از بحث تخصصي در مورد زن در فيلم‏هاي تاريخي - مذهبي بايد به نكات ديگري اشاره كنيم تا جايگاه بحث براي مخاطب تبيين گردد.
بحث حضور فيزيكي زنان در سينما چه در دنياي غرب و چه در سينما و تلوزيون خودِ ما بحثي همراه با چالش‏هاي فراوان است. اما نتيجه‏اي كه قرار است از اين بحث‏ها حاصل آيد، تنها حضور موفقيت‏آميز اين قسمت از پيكره اجتماع است، حداقل اگر معتقد به قدرت و نفوذ عنصري به نام هنر باشيم.
اگر قبول كنيم كه سينما و تلوزيون در مخاطب اثر و نفوذ دارد ناچاريم حضور زن را در عرصه بازيگري بپذيريم. در همين خصوص سئوالات عديده‏اي ذهن محققان ديني را به حركت وا مي‏دارد؛ آيا بين زن و بازيگري رابطه‏اي هست؟ آيا نبايد مانع حضور زن در دنياي سينما شد؟ آيا زن مي‏تواند هم معتقدات ديني خود را حفظ كند و هم بازيگر باشد؟ آيا بازيگري او در تضاد با معنويت دروني او نيست؟ و ده‏ها سوال اساسي ديگر كه در اين خصوص مطرح است.
بايد بپذيريم كه؛ هميشه در خصوص كاراكتر زن در هنر به صورت اعم و در سينما و تلوزيون به صورت اخص افراطهايي شده است. همچنين به اين نكته ناخوشايند اقرار مي‏كنيم؛ آن گاه كه دنياي سرمايه داري به اهميت سينما واقف شد، در پي رسيدن به مطامع دنيوي و مادي خود به جنسيت زن نقش محوري داد و در اين راه تنها به فيزيك زن چشم دوخت و الحق هم بسيار موفق بوده است:
دنياي كنوني حجاب را از زن گرفته تا زن به عنوان لُعبه -بازيچه - به بازار بيايد و غريزه را تامين كند. زن وقتي با سرمايه غريزه به جامعه آمده، ديگر معلم عاطفه نيست، فرمان شهوت مي‏دهد نه دستور گذشت و شهوت جز كوري و كري چيزي به همراه ندارد.1
در جامعه ما نيز زن به چنين دامي گرفتار شده بود، قبل از انقلاب آنچه از حضور زن در تلوزيون و سينما مشاهده مي‏شد جز استفاده از غريزه شهوت و جذب مخاطب به اين وسيله چيز ديگري ديده نمي‏شد.

رایکا
12-11-2009, 16:02
در اولين حضور جدي زن در سينماي ايران، متأسفانه نگاه خرافي به زن وارد سينماي كشور شد. اين سينما در بازنمايي شخصيت زنان، به ارائه نقشهاي منفي، تبهكار، فريب خورده، بدنام، و سرخوردگان اجتماعي پرداخت. در اين جلوه از سينماي ايران زنان موجوداتي غير هدفمند، بازيچه و منفعل ترسيم شده‏اند كه به دليل عدم برخورداري از قوه تحليل و تفكر، همواره اسير احساسات خويش هستند.2
شايد بتوان سير ورود زنان را در عرصه سينما اين‏گونه ترسيم كرد كه بعد از فراز و فرودهايي، ساخت فيلم در ايران رواج يافت و باگذشت زماني، زنان نيز در حوزه بازيگري به عرصه سينما پا گذاشتند. مي‏توان ادعا كرد كه با روي كار آمدن زنان، فيلمفارسي3 شكل گرفت.
زنان فيلمفارسي كه نمونه بارز و كامل ظلم به زنان در عرصه هنر هفتم بود، موجودات فريب خورده‏اي بودند كه اغلب در هيئت رقاصه، روسپي، معشوقه، آدمكش، و... ظاهر مي‏شدند و محور فيلم بر انحراف آنها بنا نهاده مي‏شد. زني كه به فحشا كشيده مي‏شود، درد دلش را با آواز خواندن بيان مي‏كند، رقاصگي مي‏كند - رقص نه به عنوان يك هنر يا مهارت، بلكه به معناي نمايش خود - و...زنان در اين فيلم‏ها تاجايي نزول كردند كه آنان چه ***ي باشند و چه مادر گونه‏اي زندگي مي‏كردند، حرف مي‏زدند و رفتار مي‏كردند كه مردها را خوش بيايد. از جمله مي‏توان به زنان رقاصه و بدكاره‏اي اشاره كرد كه در خيابان با چادر راه مي‏رفتند و از هر فرصتي براي باد دادن گوشه چادر و نمايش تن و بدن خود استفاده مي‏كردند، براي اين زنها جنسي بودن و «مورد پسند بودن» در جواني و «پسر دار بودن» در دوره پيري تنها عاملي است كه هويتشان را تعيين مي‏كند.4

رایکا
12-11-2009, 16:02
نمايش زن در حوزه دين

اما در نقطه مقابل، در مذهب (دين) ما به گونه‏اي ديگر از زن بهره‏برداري شده است، به عنوان مثال با رجوع به قصه‏هاي قرآني در مي‏يابيم كه از عنصر زن براي جذابيت قصص استفاده نشده، بلكه هرجا نياز به وجود طبيعي زن بوده آن را توصيف كرده است. قصه يوسف و زليخا همانقدر جذاب، زيبا و تعليق برانگيز است كه قصه اصحاب كهف زيباست. نمي‏توان گفت قرآن با استفاده از عنصر و شخصيت (زليخا) در داستان يوسف خواسته فضايي جذاب و ***ي بيافريند، بلكه آنچه به طور طبيعي اقتضاء مي‏كند در قرآن موجود و ملموس است. البته ما منكر جذابيت زن در داستان يوسف و زليخا نيستيم، چرا كه به طور حتم و يقين وجود نقشي به نام زليخا به داستان جنبه‏اي ديگر عطا كرده است، اما بر اين عقيده‏ايم كه زليخا براي جذابيت بيشتر مطرح نشده، بلكه نقش او كاملاً طبيعي و دور از اغراق است.
بعضي مي‏پندارند كه حضور زن در قصه يوسف به اين جهت است كه آن را جذاب كند يا غم و اندوه برآمده از حوادث آغازين قصه را بكاهد، بايد بپذيرفت كه اين هر دو وجه در قصه يوسف پيداست، اما به طور طبيعي نه نقشي را كم و نه نقشي را اضافه مي‏كند. يعني زن همان گونه كه حقيقت اقتضاء مي‏كند در قصه نقش دارد و چنين نقشي طبيعي و حقيقي سبب شده است كه قصه جذاب گردد و تنوع فضا و رنگ بيابد، حتي گسترش نقش زليخا در حوادث گوناگون اين قصه، سيري كاملاً طبيعي و متناسب با شأن و جايگاهي است كه واقعاً دارد5
پس با اندكي دقت در خواهيم يافت كه قرآن نگاهي كاملاً منطقي به چهره زن دارد، چرا كه حضور زن در قصه هاي قرآني به دليل نقش واقعي او در بخشي از تاريخ و شان بزرگش در جريان هاي اجتماعي است ، پس اگر در حادثه اي زن نقشي در خور نداشته باشد ، قرآن نيز نامي از او به ميان نمي آورد. يعني زن محور حوادث و آدمها نيست؛ ابزار جذب مخاطب نيست؛ عامل انگيزش احساس نيست؛ بلکه همان است که در واقعيت تاريخي هست. به همين دليل قصه هاي قرآني بدون نقش زن (مانند قصه اصحاب کهف ، عبدالصالح ، موسي و ذوالقرنين ) به همان اندازه شکوهمند و انگيزاننده اند که قصه يوسف . حق ، اگر ناب و خالص باشد به خودي خود جذاب است ، و قصه قرآني يعني حق.6
پس قرآن شيوه‏اي رسا و مستحكم از زنان را تصويرسازي نموده است، به نمونه‏هايي از آن توجه كنيد:
1 - نمايش زن، در چهره‏اي كاملاً مقتدر و با درايت (ملكه سبأ)7
2 - نمايش زن، در چهره‏اي كاملاً عاطفي و مادرانه (مادر موسي)8
3 - نمايش زن، در چهره‏اي با عفت و حيا(حضرت مريم)9
4 - نمايش زن، در چهره شهوت (زليخا)10
5 - نمايش زن، در چهره كسي كه به دنبال همسري نيكوست (دختر شعيب)11

رایکا
12-11-2009, 16:03
دربحث بعد توضيح خواهيم داد که نگاه جامعه هنري امروز به زن نگاهي معنادار و همراه با افراط و تفريط است. اما با رجوع به قرآن درمي يابيم که نگاه اين کتاب آسماني به زنان نگاهي متعادل و به تناسب شخصيت و تفکر آنان است. اين گونه نيست که داستان و شخصيت زناني که در قرآن ذکر شده يا سياه سياه باشد و يا سفيد سفيد.
به دو نمونه خوب و بد اين گونه از زنان توجه کنيد:
و ضرب الله مثلا للذين امنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لي عندک بيتا في الجنه و نجني من فرعون و عمله و نجي من القوم الظالمين.12
و خدا براي کساني که ايمان آوردند، زن فرعون را مثال مي زند آنگاه که گفت : اي پروردگار من ، براي من در بهشت نزد خود خانه اي بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.
همچنين خداوند نمونه زن ناصالح را نيز در قرآن ذکر نموده است
ضرب الله مثلا للذين کفروا امرات نوح و امرات لوط کانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا و قيل ادخلا النار مع الداخلين13
خدا براي کافران مثل زن نوح و زن لوط را مي آورد که هر دو در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند وبه آن دو خيانت ورزيدند. و آنها نتوانستند از زنان خود دفع عذاب کنند و گفته شد: با ديگران در آتش درآييد.
بازگشت ما به بحث اصلي در اين نكته حاصل مي‏شود كه بايد پذيرفت سينما در عصر حاضر عشق و احساس را به يك باره به *** تبديل نمود تا از اين راه منافع سرشاري را عائد طبقه‏اي خاص نمايد. زن به دليل جهل و بيخبري يا غفلت از ارزش‏هاي عظيم پنهان در شخصيت آسماني خود، آلت دست سرمايه‏داراني زالو صفت يا صاحب كارخانه‏هاي مختلف توليدي واقع شد تا از جاذبه جنس او براي تبلغ كالاي تجاري و آموزش فرهنگ مصرفي و مصرف‏گرايي استفاده شود، چنانچه امروز در اكثر جوامع صنعتي اين شيوه ظالمانه، استعمار از «زيبايي زن و جاذبه جنسي او» بشدت رواج دارد و هر كالايي كه عكس زن زيباتري بر آن نصب شده باشد نشانه مرغوبيت آن تلقي مي‏شود.14
***وآليته (جنسيت)15 به جاي عشق نشست و زن اين «امير محبوب قرون وسطي به صورت يك «اسير آزاد» قرون جديد درآمد، چنين بود كه زن در تاريخ و تمدن‏ها و مذاهب پيشرفته به شكل ابزاري درآمد براي استخدام در هدف اقتصادي و اجتماعي و تغيير تيپِ جامعه‏ها و نابود كردن ارزش‏هاي متعالي و اخلاقي، يك جامعه سنتي - يا معنوي و اخلاقي يا مذهبي - به جامعه مصرفي و پوچ براي تبديل هنر - كه تجلي الهي روح بشري بود به ابزاري «***وآليته» در كار دگرگون كردن نوع انساني است.16
پس به وجود آوردن احساسات (اگر چه تصنعي) در چشم مردم باعث شد، زن اين گوهر انساني نظرها را به خود به گونه‏اي ديگر جلب كند ارزش‏ها و معيارهاي اخلاقي به يك باره نابود گردند و جوامع با شتاب فراواني به سوي جوامعي مصرفي و پوچ تمايل پيدا كنند تا شايد منافع طبقه سرمايه دار به سرعت افزايش پيدا كند:
در فيلم‏هاي خشونت‏آميز آمريكايي، تجاوز يا حمله -منظور تجاوز به زن - از ضروريات فيلم محسوب مي‏شود. اين رسم در فيلم‏هاي ساير كشورها حتي كشوري نظير هند سالهاست كه متداول است...در ضمن تحقير و ابراز نفرت از زنان در برنامه‏هاي سرگرم كننده سينمايي نشان ديگري از اين شمار است.17
با توجه به مقدمه‏اي كه ذكر كرديم بازخواهيم گشت به بحث اصلي خود كه نمايش حضور زن در فيلم‏هاي تاريخي - مذهبي است.

رایکا
12-11-2009, 16:03
نقش زنان در سريال‏هاي مذهبي

« زن همچو قدرتي فريبكار است... »
متأسفانه، زنان غالباً درفيلم‏هاي تاريخي - مذهبي يا سياه سياه هستند و يا سفيد سفيد، كمتر ما شاهد مواجه با كاراكتري خاكستري و يا به عبارت ديگر خنثي هستيم - گر چه براي هر كدام مثال‏هايي ذكر خواهيم نمود - اما شايد اين نكته بسيار مهم باشد كه بيشتر سعي شده در چنين فيلم‏ها و سريال‏هايي نقش زن كاملاً سياه نمايش داده شود.
به عنوان اولين نمونه از نقش دو شخصيت «حميراي يهودي» و «مارياي نصراني» در سريال «معصوميت از دست رفته» سخن خواهيم راند.
در اين سريال يك شخصيت كاملاً سياه به نام «حميراي يهودي» داريم، »حميرا» دختر بيابانگردي است كه به سادگي چند عشوه مي‏تواند به آساني يك شيعه معتقد به نام «شوذب» را بفريبد و او را تا ورطه هلاكت به پيش ببرد. اين آغازي خواهد بود براي «شوذب» تا خشت خشت ايمانش فرو ريزد و دست از مسلمانيش بردارد.
اگر چه شخصيت‏پردازي «ميرباقري» از كاراكتر «حميراي يهودي» كاملاً فني و محكم بوده است اما به نظر مي‏رسد با چهره‏اي كاملاً منفي از حضور زن در اين سريال شاهد هستيم. «حميرا» شخصيتي است كه معجوني از احساس، انتقام، حماقت، فريب، خدعه و... است كه براحتي مي‏تواند مردان سريال را از ريشه و اساس‏شان براندازد. شايد اين‏گونه نگاه به شخصيت زن نگرشي است كه زن در آن نيمه سياه هستي است، اگر چه زيبا و طرب‏انگيز است اما فتنه‏انگيز و خانمان‏سوز است، اين همان نگاهي است كه در آن «زن همچو قدرتي فريبكار است» نشان داده شده است.
مشكل بعدي كه حضور اين شخصيت با آن عجين شده استفاده ابزاري است كه كارگردان از آن نموده است، چرا كه زن را وسيله‏اي خوش خط و خال نشان داده تا با رنگ و لعاب خاصي كه از صفحه تلوزيون ديده مي‏شود مخاطب عام و خاص خود را در پاي گيرنده‏اش نگاه دارد.18 و اين كار تا جايي به پيش مي‏رود كه حتي در خود سريال نيز نمود پيدا مي‏كند، جايي كه «حُره» به «حميرا» مي‏گويد كه تو مي‏تواني تمام مردان را با چهره‏ات مجذوب - اسير - خود كني.
در مقابل اين چهره كاملاً سياه، چهره كاملاً سفيد «مارياي نصراني» وجود دارد، كسي كه كم كم دست از آئين و كيش خود برمي‏دارد و به عشق علي‏عليه السلام همسر مردي شيعه كه خزانه دار كوفه است، مي‏گردد.
پدر ايلياي - علي‏عليه السلام - مارياي نصراني كه در كودكي خاطره‏اي از او در ذهنش است، عاقبت او را به رستگاري مي‏كشاند. هر چند بايد به اين نكته اساسي اشاره كنيم كه شخصيت كاملاً مثبت فيلمنامه «ماريا»، در مقابل شخصيت كاملاً سياه فيلمنامه «حميرا»، بسيار ضعيف و ناتوان پرداخت شده، «ماريا» وقتي از «شوذب» دلسرد مي‏شود خانه‏اش را ترك گفته و جاي خود را به آساني به «حميراي يهودي» مي‏سپارد و خود غريبانه جان مي‏دهد.
ماريا نماد يك زن معصوم و مومني است كه ميرباقري او را ظالمانه در جمع پيروان خبائث و نامردي، دروغ و خدعه رها مي‏كند تا غريبانه بميرد، آنگونه كه ايمانش به آل علي‏عليه السلام نيز به مددش نمي‏رسد19
اما اين نظريه مخالفاني از جمله خود كارگردان را نيز به همراه دارد، چرا كه ميرباقري معتقد است جذابيت ظاهري «حميرا» به هيچ عنوان بر جذابيت معنوي «ماريا» تأثير منفي نگذاشته است:
... ببينيد، جذابيت ظاهري حميرا نتوانسته بر شخصيت معنوي ماريا تأثير بگذارد، يا آن را تحت الشعاع قرار بدهد، اين سريال به نوعي در ذهن تماشاگر دنبال مي‏شود تا آن جا كه حتي بينندگان بر سرنوشت ماريا اشك مي‏ريزند.20
اكنون سؤال اينجاست؛ اينكه صرفاً تماشاگر يا تماشاگراني بر سرنوشت ماريا اشك مي‏ريزند كافي است كه ما چنين نتيجه دلخواهي كه كارگردان از مجموعه گرفته، اخذ كنيم؟

رایکا
12-11-2009, 16:04
اينك ما مي‏خواهيم خلاف آن‏چه كارگردان به آن اشاره كرد نتيجه بگيريم، شايد به آساني بتوان گفت كه با اندك دقتي در سريال ما به هدف‏مان كه استفاده از جذابيت زن براي پيشبرد افكار كارگردان در نوع نگاهش به تاريخ در آن برهه زماني خاص و در كاخ ابن زياد است، نزديك‏تر كند.
اين كه «حميرا» يهودي با اندك زيركي و با استفاده از «جذابيت ظاهري»، مي‏تواند مارياي نصراني را از خانه بيرون كند گواه همين مطلب است. شايد در اين ميان بتوان گفت كه شخصيت و درون‏مايه اعتقادي مارياي نصراني توانسته است بسياري را مجذوب خود كند اما سؤال اساسي اين جاست كه آيا توازن بين اين دو شخصيت منفي و مثبت برقرار است يا خير؟ اگر ماريا عده‏اي - به گفته كارگردان - را مجذوب خود كرده بايد ديد حميرا چه تعداد را مجذوب افكار شيطاني خود كرده است.
در جمع بندي از اين دو شخصيت به نظر مي‏رسد(كارگردان - نويسنده) يكي را بشدت شيطان صفت، نابود كننده، ويران كننده اعتقادات و ديگري را كاملاً مستور، عاقل، معتقد و نجات يافته از بند شيطان نشان داده است.
جان كلام اين جاست كه ما مي‏پذيريم كه عده‏اي از تماشاگران با شخصيت مثبتِ زن فيلم هم‏ذات پنداري كرده‏اند اما در ابتدا كميت و سپس كيفيت مهم است كه اصلا به آن توجه نشده است. اما كارگردان مجموعه «معصوميت از دست رفته» در اين خصوص نظر ديگري دارد:
يكي از تلاش هايم در ساخت «معصوميت از دست رفته» اين بود تا به داشتن نوعي نگاه خاص راجع به زن متهم نشوم، نه مثل عده‏اي باشم كه تصور مي‏كنند زن شيطان و بهم زننده و خراب كننده و نابوده كننده همه چيز است، نه مثل عده ديگري اعتقاداتي از قبيل پنهان و پوشيده داشتن زن و اينكه بايستي او را هر بيشتر محدود كرد و بهايي به او نداد و نه انواع اعتقادات متعصبانه و مستبدانه ديگر...شما دو شخصيت زن از همين سريال را دركنار هم ارزيابي كنيد و از طريق رايزني با مخاطبين عام در اين زمينه بپرسيد به چه نوع تعصبي در خصوص شخصيت‏هاي زن در اين فيلم رسيده‏اند؟ اطمينان دارم به اين جواب مي‏رسيد كه ماريا و مفاهيم مورد نظرش بسياري رامجذوب و شيفته خود كرده است. 21
اما ما معتقديم جذب مخاطب توسط ماريا و عقايدش در سطح نازل تري از حميرا و اهدافش قرار داشت، حتي اين عدم توازن در نحوه ديالوگ ها و زمان حضور اين دو کاراکتر در طول فيلم را براحتي مي توانستيم مشاهده کنيم، يکي عميق تر و تاثيرگذار تر _ در جهت منفي _ و يکي سطحي تر و گذراتر _ در جهت مثبت_ .

رایکا
12-11-2009, 16:05
شخصيت مثبت و منفي

در تمام فيلم‏ها و سريال‏هاي ساخته شده، در هاليوود و ايران نقش‏هاي مثبت و منفي در كنار هم نشان داده شده، گاهي شخصيت‏هاي مثبت فيلم تأثيرگذار بوده‏اند و گاهي شخصيت‏هاي منفي سالها در اذهان مخاطبان باقي مانده‏اند. اگر بخواهيم به نمونه‏هاي مثبت و منفي اين فيلم‏ها نگاهي داشته باشيم، شايد بهتر باشد در ابتدا به دو نمونه از شخصيت‏هاي مثبت اين فيلم‏ها اشاره كنيم:
اگر چه «راشل» معشوقه «باراباس» نقش كوتاهي در اين فيلم بلند تاريخي - مذهبي ايفا مي‏كند، اما بشدت به عنوان يك نمونه تأثيرگذار مثبت از چهره زن در اذهان مخاطبان باقي مانده است.
تمام تلاش فيلم بر اين است كه از شخصيت «باراباس» كه يك انسان بي‏اعتقاد است شخصيتي كاملاً مسيحي - ديني بسازد. زيربناي اين اعتقاد، در شخصيت اصلي فيلم از معشوقه‏اش - كه كسوف زمان به صليب كشيدن عيسي‏عليه السلام در آسمان باعث انقلابي در درونش شده بود - آغاز مي‏شود و با سنگسار شدن معشوقه سابقش به خاطر اعتقاد راسخ به مسيح تشديد مي‏گردد. و يا صحنه‏اي از فيلم كه غاري را نشان مي‏دهد كه عيسي‏عليه السلام بعد از به صليب كشيدنش به آسمان رفته - زنده شده - ديالوگ‏هاي اين دو شخصيت فيلم يعني «باراباس» و «راشل» كاملاً تأثيرگذار است. «باراباس»، كاملاً بي اعتقاد به جريان زنده شدن و «راشل» كاملاً معتقد و متحول شده است. با نگاهي گذرا به ديالوگ‏هاي اين صحنه به راحتي در مي‏يابيم كه چقدر شخصيتِ زن فيلم «راشل» با توجه به اندكي نقشش تأثيرگذار و مثبت بوده است.
شخصيت بعدي كه مورد نظر ماست، شخصيت نيمه خنثي، نيمه مثبت «هاجر» در سريال امام علي‏عليه السلام مي‏باشد.
«هاجر» زني كاملاً مطيع، مومن و پارسا است كه در نقش همسر «مالك اشتر» در فيلم به ايفاي نقش مي‏پردازد. نكته جالب توجه در اين خصوص آن است كه در يك نظر سنجي‏اي كه از مردم تهران در مورد سريال امام علي‏عليه السلام انجام شده حاكي از آن است كه: بيش از 95 درصد پاسخگويان مرد در صورت دعوت آنها براي بازي در سريال امام علي‏عليه السلام ترجيح داده‏اند در نقش مالك اشتر بازي كنند، و نيمي از زنان نظري نداشتند و بقيه نقش هاجر (همسرمالك اشتر) را ترجيح داده‏اند.
اين شخصيت، اگر چه به نظر ما نيمه خنثي و نيمه مثبت است اما تماشاگر به عنوان نقشي مثبت و قابل درك با او هم‏ذات پنداري كرده و خود را به جاي آن شخصيت قرار مي‏دهد.

رایکا
12-11-2009, 16:05
همين نكته كافي است كه اين شخصيت در اذهان بينندگان بماند و مهم‏تر از آن تأثيرگذار باشد. شما به صحنه‏اي كه «مالك» در مسجد مشغول راز و نياز است و با همسرش هاجر به صحبت مي‏نشيند دقت كنيد، به نظر مي‏رسد اوج هم‏ذات پنداري مخاطب با شخصيت هاجر در همين صحنه اتقاق افتاده است. و يا همراهي او با مالك در راه مصر و يا بقيه صحنه‏هايي كه «هاجر» در آن به ايفاي نقش پرداخته است.
شخصيت بعدي كه مورد نقد قرار مي‏گيرد «فخرالزمان» در سريال «شب دهم» است. اين سريال در واقع نمودي از شخصيت زن را كه بسيار پررنگ نيز هست به نمايش مي‏گذارد. شاهزاده قجري اين سريال «فخرالزمان » در يك جريان عشقي كه با يك لُمپن به وجود مي‏آيد از حيدر «حسين ياري» يك انسان وارسته و معتقد به دين مي‏سازد، چرا كه پيشنهاد اجراي تعزيه در زمان رضاخان با وجود اعلام ممنوعيت، صرف‏نظر از تعليق‏هاي تكنيكي، شخصيت اصلي را گام به گام تا رسيدن به هدف - فيلم - به جلو مي‏راند. فخر الزمان كه ابتدا پيشنهاد ازدواج حيدر را بشدت رد مي‏كند با توجه به اصرار او در اين امر، اجراي تعزيه را در ده شب محرم پيشنهاد مي‏كند. در ابتدا بيننده شخصيتي كه از زن اصلي فيلم مي‏بيند، شخصيتي خشك، خارج از عاطفه زنانه و مشتاق به مردآزاري را مشاهده مي‏كند، اما در جريان فيلم اين زن غير قابل نفوذ بواسطه ارتباط با عقايد مردِ داستان، هم باعث تغيير در مرد داستان و هم تغيير روحي و رواني خود مي‏شود. شايد بتوان گفت؛ اين مردِآزاري «فخرالزمان» به تبع عمه خود «رويا تيموريان» است كه چون از ازدواج قبلي شكست خورده اكنون به دنبال انتقام‏گيري از مردان داستان است.
«حيدر» اگر قرار است به عشق حقيقي برسد - در قسمت آخر فخرالزمان از مادر «حيدر» مي‏خواهد كه به پسرش بگويد كه از شرطش دست كشيده و نيازي نيست تعزيه شب آخر را اجرا كند اما مادر «حيدر» اعلام مي‏كند كه او اين كار را بخاطر عشق زميني‏اش انجام نمي‏دهد - زير بنا و محرك اصلي او، زن داستان است. به نظر مي‏رسد «حسن فتحي» در اين سريال گامي در جهت اعتلاي شخصيت زن برداشته است اگر چه رگه‏هاي از «جنسيت» نيز در اين سريال ديده مي‏شود اما بايد اقرار كرد كه اين رگه‏ها در مقابل نتيجه‏اي كه قراراست از سريال گرفته شود بسيار كمرنگ و ناچيز است. در واقع اگر «حيدر» پله پله نردبان معرفت را طي مي‏كند و از عشق مجازي به عشقي حقيقي و ديني دست پيدا مي‏كند به واسطه شخصيت زن سريال مي‏باشد.

رایکا
12-11-2009, 16:05
امكان دارد در اين جا اشكالي مطرح شود، اينكه اگر مرد داستان به عشقي حقيقي رسيد شخصيت زن داستان باعث آن نشد، چرا كه زن سريال نه از روي صفاي باطن بلكه از جهت روحيه مردآزاري و شيطان صفتي خود اين كار - پيشنهاد تعزيه - را انجام داده و شخصيت مرد داستان خود به خود و در اثر گذشت زمان و نفوذ روحيه دين داري به اين مقام رسيده است.
در پاسخ بايد گفت؛ اگر چه در ابتدا روحيه «فخرالزمان» اين‏گونه بود اما ما بيان كرديم؛ اولاً اين روحيه مقداري تحت تأثير عمه‏اش كه با او زندگي مي‏كرد قرار داشت و در ثاني اين روحيه و اين جنبه شخصيت زن به مرور عوض مي‏شود و باعث انقلابي روحي خود او نيز مي‏گردد. - به عنوان مثال بعد از چند شب كه از اجراي تعزيه مي‏گذرد زنِ داستان نيز به عنوان تماشاگر به خيل مشتاقان تعزيه افزوده مي‏شود - اگر تنها و تنها مرد داستان به واسطه جذابيت‏هاي زنانه «فخرالزمان» در ابتداي فيلم و انقلاب روحي‏اش در انتهاي فيلم دستخوش تغيير مي‏گشت و زن، تنها در آخر اشك ندامتي مي‏ريخت ما اين اشكال را مي‏پذيرفتيم، در حالي كه ما با شخصيتي روبه رو مي‏شويم كه خودش نيز در اواسط سريال نرم نرمك عوض مي‏شود ودر جايي با عمه‏اش بر سر جريان مردآزاري در خواستگارها بحث و جدل مي‏كند.
به هر حال به نظر مي‏رسد نويسنده بسيار زيركانه در فيلمنامه شخصيتي گنجانده است كه در پروسه ديني واقع شده و در فضاي كل ماجرا - سريال - هم خود تغيير مي‏كند و هم باعث تغيير ديني - مذهبي ديگر شخصيت‏ها مي‏شود اين نوع شخصيت‏پردازي از زن در سريال‏هاي تاريخي - مذهبي باعث تقويت برخورد نگاه مثبت در خصوصِ زن خواهد شد.

رایکا
12-11-2009, 16:05
جمع بندي :
در جمع بندي بحث بايد به اين نكته اشاره كنيم كه در بسياري از فيلم‏ها و سريال‏هاي ساخته شده بخصوص در سينماي هاليوود و در سينماي ايران چهره زن گاهي عامل اصلي تغيير و تحريف در تاريخ شناخته مي‏شود كه بعضاً با مراجعه‏اي كوتاه و گذرا درمي‏يابيم كه چنين چيزي يا واقعيت نداشته و يا بسيار پررنگ‏تر از واقعيت نشان داده شده است. بنابراين مي‏توان گفت استفاده از كاركترهاي زنانه در اين سريال‏ها بايد بسيار محتاطانه مورد بررسي واقع شود.
ما در بسياري از موارد شاهد آن هستيم كه فيلمنامه‏نويسان براي دراماتيك كردن قصه خود از شخصيت‏هايي استفاده مي‏كنند كه در تاريخ جايگاهي نداشته‏اند - شخصيت گلناز و طاهره در سريال ولايت عشق - و اين عدم جايگاه گاهي باعث تغيير و تحريف تاريخ شده است. و اين همان اشكالي است كه ما از آن بيمناكيم. - به عنوان مثال چنانچه در فصل سوم گذشت شخصيتي از «قطام» در سريال امام علي‏عليه السلام وجود داشت كه به هيچ عنوان با واقعيت‏هاي تاريخي ما سازگار نيست.
آنچه در اين مقال براي ما حائز اهميت بود، استفاده صحيح از شخصيت زن در سريال‏هاي تاريخي - مذهبي است. در اين خصوص بايد به نكته‏اي اشاره كنيم؛ كارگردانان براي جذابيت بيشتر سعي مي‏كنند در پيدا و پنهانِ فيلم خود رگه‏هايي از جنسيت را قرار دهند تا باعث جذابيت بيشتر كار گردد. اين كار در عين زيبايي ظاهري چه بسا ضربات مهلكي به اصل جريان تاريخ وارد مي‏كند، به گونه‏اي كه در بسياري از موارد اين تحريفات غير قابل بازگشت خواهد بود. به خصوص در كشور ما كه اين‏گونه از فيلم‏ها و سريال‏ها براي اولين بار ساخته مي‏گردد و اين، باعث ماندگاري بسيار زياد وقايع در ذهن بينندگان عامِ اين‏گونه از فيلم‏ها مي‏گردد. و حتي به جرات مي‏توان اين ادعا را نمود كه ممكن است، حداقل تا پنجاه سال ديگر فيلمي در مورد امام علي‏عليه السلام ساخته نشود و اين خطري است كه ما از آن هراسانيم.

رایکا
12-11-2009, 16:06
منابع :

قرآن کريم
1. جوادي آملي، عبداللَّه، زن در آيينه جلال و جمال، تنظيم و ويرايش محمود لطيفي، تهران نشر فرهنگي رجاء، 1372
2 . حسيني، ابوالقاسم، مباني هنري قصه‏هاي قرآن، قم، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، 1379.
3. شريعتي، علي، فاطمه فاطمه است، تهران چاپخش، 1374.
4. فرنچ، مارلين، جنگ عليه زنان، ترجمه توراندخت تمدن، تهران، چاپ علمي، 1373
5. معززي نيا، حسين، فيلمفارسي چيست؟، تهران نشر ساقي، 1378.
6 . هاشمي، مجتبي، مقدمه‏اي بر روانشناسي با نگرش علمي و اسلامي، قم، شفق، 1368.
7. مجله زن روز شماره 1909
8 . نشريه دنياي تصوير شماره 120
9 . نشريه شما، شماره 276

1 - جوادي آملي، عبداللَّه، زن در آيينه جلال و جمال، ص 272
2 - سينماي عفيف، بررسي جايگاه زن در سينما از وضع موجود تا وضع مطلوب، نشريه شما
3 - تركيب فيلمفارسي اولين بار توسط دكتر »هوشنگ كاووسي« - از اولين منتقدين سينماي ايران - ساخته شد و در اصطلاح به فيلمي گفته مي‏شود كه ظواهر و نشانه‏هاي ايراني را در خود دارد، اما از هويت ايراني تهي است. اگر چه خود دكتر هوشنگ كاووسي معتقد است كه فيلمفارسي، تركيبي است از فيلم و فارسي (ايراني) اما در عين حال نه فيلم است و نه فارسي، رك.»فيلمفارسي چيست؟« حسين معززي نيا، ص 7
4- تلخيصي از فيلمفارسي چيست؟ حسين معززي نيا، ص150 - 147
5 - مباني هنري قصه‏هاي قرآن، ص 141
6 - همان
7 - نمل، آيه 32 - 35.
8 - سوره قصص، آيه 7
9 - سوره مريم.
10 - سوره يوسف، آيه 23 - 24.
11 - قصص، آيه 25 - 27. تفصيل هر كدام از اين موارد بسيار دقيق و مفصل است، و چون اين بحث از موضوع اصلي ما خارج است، تنها به سرفصل‏هاي آن اشاره كرديم، و خوانندگان عزيز را براي درك بيشتر اين تصويرسازي‏ها به كتب تفسيري و روايي ارجاع مي‏دهيم.
12 - سوره تحريم ، آيه 11
13 - سوره تحريم ، آيه 10
14 - مقدمه‏اي بر روانشناسي با نگرش علمي و اسلامي، ص 111
***uality- 15
16 - شريعتي، علي، فاطمه فاطمه است، ص74- 73
17 - جنگ عليه زنان، ص 268
18 - اشكالي در اين خصوص مطرح مي‏شود كه شايد كارگردان ناچار بوده از اين جنبه زنان استفاده كند تا بتواند داستانش را به پيش برد، اينكه آيا اين نوع نگاه تا چه ميزان صحيح است خارج از بحث ماست، چرا كه ما تنها به نوع نمايش چهره زن در سريال‏هاي تاريخي - مذهبي اشاره مي‏كنيم
19 - ميرباقري به دنبال چيست؟ حضور زن يا سقوط او، نشريه زن روز، 1909
20 - از امام علي تا مختار، نشريه دنياي تصوير، 120
21 - همان