PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عاقبت جسارت کننده به حضرت امام هادی علیه السلام



سابحات
26-05-2012, 22:46
عاقبت جسارت کننده به حضرت امام هادی علیه السلام


تاریخ انتشار : يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۱


صاحب منشور امامت

حضرت امام هادی علیه السلام امام دهم ما شیعیان که زیارت جامعه کبیره یادگار شریف آن امام همام است و حضرت علامه جوادی آملی در کتاب ادب فنای مقربان در عظمت این زیارت می فرمایند :

زیارت جامعه منشور بلند امامت و هدایت است که سیل گونه از کوهسار وجود هادی امت حضرت ابوالحسن ثالث ،علی بن محمد النقی (علیه و علی آبائه و ابنائه افضل الصلوة و السلام) سرازیر شده است. ان منشور بلند ،هرچند که در لباس شرح فضایل و کمالات انسان های کامل و خلفای برجسته الهی ،یعنی اسوه طاها و یاسین ،ائمه اطهار بیان شده است ،لیکن معارف عمیق و توحیدی-ولایی آن بسان سیلی بنیان کن، اساس شرک و دوگانه پرستی و بنیاد بیگانه گرایی را بر می کند و با پیشروی به سوی دشت و دمن امت اسلام ،تشنه کامان حقیقت و معرفت ناب نبوی و ولوی را سیراب میکند.

ایشان محبوب القلوب مردم بودند به قدری آن بزرگوار صاحب هیبت بود که اگر دشمن با آن برگزیده خدا مصادف می شد تملق می گفت؛در اینجا به وقایعی بسیار کوتاه در این باب اشاره می کنیم:

وقایعی در باب مهابت حضرت هادی

محمد بن حسن بن اشتر علوی می گوید: من در زمان کودکی با پدرم درب منزل متوکل۱ بودیم ،مردم جمع بودند ،اولاد ابوطالب و اولاد عباس و دیگران ؛ وقتی که امام هادی علیه السلام تشریف می آورد همه سواران به احترام وی پیاده می شدند و راه باز می نمودند تا حضرت وارد گردد.

در آن روز به همدیگر گفتند: امروز به احترام این نوجوان پیاده نخواهیم شد؛ او از ما شریف تر و بزرگ تر و مسن تر و دانا تر نیست، به خدا سوگند پیاده نخواهیم شد.

ابوهاشم جعفری به آنها گفت: به خدا سوگند وقتی او را دیدید با خواری و ذلت پیاده خواهید شد ؛ اندکی بیش نگذشت که حضرت پیدا شد و وقتی که چشم آنان به حضرت افتاد همه پیاده شدند! ابوهاشم به آنان گفت: مگرنه اینکه خیال می کردید که پیاده نخواهید شد؟ گفتند: نتوانستیم خود را نگه داریم ، و پیاده شدیم۲.

و ابو هاشم جعفری نقل کرده است که متوکل برای جلوس عمومی خود جایی را ساخته بود که دارای پنجره هایی بود که آفتاب از آنها در داخل می تابید و در میان آن پنجره ها و شبکه ها پرنده هایی جا داده بود، روزی که به مردم اذن عام می داد و روز دیدار او بود ،همان جا می نشست ، وقتی که مردم می آمدند ،آن پرنده ها می خواندند و سرو صدا راه می انداختند، نه متوکل می شنید مردم چه می گویند و نه مردم می شنیدند که او چه می گوید اما هنگامی که امام هادی علیه السلام وارد می شد؛ آن پرنده ها ساکت می شدند و صدایی از آنها شنیده نمی شد تا وقتی که حضرت بیرون می رفت، باز سرو صدا راه می انداختند.

و تعدادی کبک داشت که خودش در جایی بالا می نشست و آن کبک ها را به جنگ با هم وا می داشت و به تماشای آنها می پرداخت و می خندید ؛ وقتی که امام هادی علیه السلام وارد می شد آن کبک ها به دیوار می چسبیدند و تا وقتی که حضرت تشریف داشتند تکان نمی خوردند ،وقتی که حضرت بیرون می رفت باز به جنگ می پرداختند۳.

عظمت و جلال حضرت به گونه ای بود که همه موجودات در برابر وی کرنش می کردند و در مقابلش خاضع بودند.

نتیجه جسارت به امام علیه السلام

امام معصوم علیه السلام حجت خدای واحد قهار و خلیفه او در زمین است و وجود او جلوه و مظهر حق تعالی است و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بنابر گفته خودشان اسماء الله و وجه الله هستند پس اهانت به آنها قطعا اهانت با خدای شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است.

وقایعی نیز در این موضوع از کتب مختلف نقل شده است که به خاطر رعایت اختصار به دوتای از آنها اشاره می کنیم:

۱-مرحوم مستنبط اعلی الله مقامه از کتاب الخرائج نقل می کند که روایت شده روزی امام هادی علیه السلام وارد منزل متوکل گردید و به نماز ایستاد؛ یکی از دشمنان گفت: این ریاکاری تا کی؟ و هنوز لحظه ای چند نگذشته بود که گرفتار سخط الهی گشت و افتاد و مرد!۴.

۲- و نیز در کتاب الواحدة با ذکر سند آورده است که به سور یکی از اهالی سامرا دعوت شدیم، امام هادی علیه السلام نیز تشریف داشتند، در آن مجلس مردی بازی می کرد و می خندید و مراعات احترام حضرت را نمی کرد. جعفر بن قاسم هاشمی که واقفی مذهب بود در مجلس حضور داشت ،حضرت متوجه وی گردید و فرمود: آگاه باش این مرد از این طعام نمی خورد، به زودی از ناحیه یکی از بستگانش به وی خبری خواهد رسید که عیش وی مکدر می شود.

وقتی که سفره را آوردند جعفر گفت: سخن علی بن محمد علیه السلام نادرست در آمد، بعد از این خبری نیست، به خدا سوگند آن مرد دستش را شست و به طرف غذا دراز نمود که غلامش از در خانه وارد شد و گریه می کرد ، به آن مرد گفت : مادرت را دریاب که از پشت بام افتاد و در حال مرگ است.

جعفر گفت به خدا سوگند بعد از این مذهب واقفه را ترک کردم و به امامت حضرت قطع پیدا نمودم۵.

۱- متوکل عباسی از سلاطین زمان حضرت است که مرحوم محدث قمی در کتاب تتمة المنتهی درباره شخصیت او می نویسد: متوکل مردی بود بد ذات و بد روش و با دودمان ابوطالب علیه السلام سخت دشمنی می کرد و آنان را به گمان و تهمت می گرفت و پیوسته در صدد اذیت و آزار آنها بود.

۲-بحار الانوار ج۵۰ ، ص۱۲۷،ح ۲۰.

۳-همان ،ص ۱۴۸و۱۴۹.

۴-القطره ج۱، ص ۴۳۵.

۵-مدینة المعاجز،ج۷،ص۴۵۷.

منبع:
http://alef.ir/vdcevz8znjh8nfi.b9bj.html?151785

قیام
26-05-2012, 23:36
یه روزم بشه خبر عاقبت کار شاهین نجفی رو بشنویم!