اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
28-05-2012, 10:15
http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5653 (http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5653)
http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5654 (http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5654)
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، نوزدهم فروردينماه رهبر انقلاب در پيامی، از خدمات علمی و قرآنی حاجيه خانم زينتالسادات همايونی تقدير كردند.
ايشان كه در دهه دهم عمر پربركت خود قرار دارد، شاگرد بانو مجتهده امين است و به تعبير رهبر انقلاب «حضور تحصيلكردگان معارف دينی و قرآنی در حد ايشان نشاندهنده آمادگی و استعداد زن ايرانی برای پيمودن مدارج عاليه علم و معرفت دينی است.»
قرار گفتوگوی ما حاجيه خانم همايونی پس از برگزاری همايش نكوداشت ايشان بود كه علیرغم خستگی و كسالت، قبول زحمت كردند.
شركت در درس بانو مجتهده امين
در سال 1313 تقريباً شانزده، هفده سالم بود كه حملات شديدی بر ضد حجاب صورت میگرفت. در آن زمان میتوانستم قرآن، ادعيه و زيارات را بخوانم اما دلم میخواست سواد ياد بگيرم كه به دليل فقدان مدرسه مناسب برای دختران، به ما اجازه نمیدادند به مدرسه برويم.
از طرف ديگر مادرم با حاجيه خانم (بانو مجتهده امين) رابطه سببی داشتند. ماردم به من گفتند: اگر میخواهی درس بخوانی شما را ببرم پيش حاجيه خانم كه اگر قبول كند، [محضر ايشان] درس بخوانی. ما خدمتشان رفتيم و ايشان خيلی به گرمی استقبال كردند.
من نمیدانم چطور شد كه جاذبه روحانی ايشان چنان در من اثر كرد كه همچنان همان راه ايشان را میروم.
در ساعاتی میرفتم كه مأمورين نبودند
ايشان خيلی برای من زحمت كشيدند؛ قرآن را با تجويد و آداب قرائت يادم دادند. اول از همه دعای كميل را برای من معنی میكردند و همينطور كه توضيح میدادند، اشك از چشمانم جاری میشد. خيلی كلامشان اثر داشت.
هر روز خدمتشان میرسيدم و از آنجايی كه آن روزها جلوی باحجابها را میگرفتند و چادرها را پاره میكردند، در ساعاتی به منزل ايشان میرفتم كه مأمورين يا نبودند يا كمتر بودند. ايشان «آدابالمتعلمين»، «مقدمات» و «باب حادیعشر» را به من درس دادند. چون ايشان متأله الهی بودند، اين كلام و سخنشان جاذبه خيلی فوقالعادهای داشت.
بعدش كه «اسرارالحكم» را درس دادند، وضع ما بيشتر تغيير كرد و بهتر شد؛ جاذبه خدا و پيامبر(ص) و نيز جاذبه قرآن برای ما بيشتر شد.
شرط من برای ازدواج
تقريباً حوالی سال 1321 بود كه بیحجابی رواج يافته بود و پسران و دختران هم خيلی مقيد نبودند، لذا فرد مناسبی برای ازدواج پيدا نمیشد. يكی از بستگان، يك مرد مؤمن را معرفی كردند و با اينكه با ايشان اختلاف سنی داشتم، اما به دليل مسائل دينی با ايشان ازدواج كردم. شرطم برای ازدواج اين بود كه درسم را ادامه دهم كه ايشان هم چون مرد خدا بود، قول داد و روی قول خودش ايستاد.
بانو امين: محبت خدا را از كودكی احساس میكردم
حاجيه خانم امين میفرمودند كه من از 4-5 سالگی محبت خدا را احساس میكردم. گويی محو روح الهی بود. اما خيلی به ايشان انتقاد و يا توهين میكردند. به من هم از اين انتقادها بینصيب نبودم. میگفتند كه برای خواندن اين چيزها فريب خوردی. حتی بعضاً تعابير زشتی را درباره دروسی كه میخواندم به كار میبردند.
اما ادامه داديم تا اينكه در يك مقطعی حاجيه خانم درسها را متوقف كردند. از آن پس درسها را خدمت حاجآقا سيدعلی ادامه دادم. بعد از مدتی ايشان هم ديگر نيامدند و من كتاب منطق منظومه سبزواری را نزد حاجآقا صدر كوهپايهای خواندم.
اوايل ازدواجم هم كه همزمان با آزار روحانيون در قم بود، آقای «اَشَنی» از قم به اصفهان تشريف آوردند و مقداری از دروس را هم خدمت ايشان بوديم.
من بيش از 90 سال عمر كردم و شاهد دورههای مختلفی در اين مملكت بودهام. افتخار ما اين است كه علما اين مملكت را از چنگ خارجیها درآوردند و خدا را شكر میكنم كه به من عمر داد تا اين دوره و حكومت دينی و رونق فعاليت علما را ببينم.
چون با چادر میرفتم، حتی راهم نمیدادند
حوالی سال 43 بود كه از طلبهها امتحان مُدرّسی میگرفتند كه بعد از قبولی میتوانستند سر كار بروند. همان هنگام برادرم از من خواست كه در اين امتحان شركت كنم. تا آن موقع كسی از زنان در اين امتحانات شركت نكرده بود. به هر حال برادرم اسباب اين امتحان را فراهم كرد و به لطف خدا بين آن هفتاد و چند نفر كه آن سال شركت كرده بودند، ما اول شديم.
آيتالله خادمی، رئيس حوزه علميه اصفهان هم تشويق كرده بودند كه در اين امتحان شركت كنم و نظرشان اين بود كه مدرك رسمی بگيرم و با «فرهنگ» همكاری كنم؛ يعنی به مدارس بروم تا از نظر دينی تأثيرگذار باشم.
من هم همين كار را كردم اما خدا شاهد است اينها (مسئولان مدارس) اصلاً اعتنا نكردند و چون با چادر میرفتم، حتی من را راه نمیدادند.
يادم هست كه خيلی از خانمها آمده بودند خدمت حاجيه خانم امين و میگفتند كه به علت وجود معلم مرد در مدارس، دخترانشان از تحصيل بازماندهاند.
با همت و پيگيری حاجيه خانم، دو منزل يكی برای دبيرستان و ديگری برای حوزه خريداری شد. البته در آن زمان اجازه تأسيس حوزه را به ما نمیدادند كه به همين دليل به عنوان مكانی برای تعليم قرآن و نماز راهاندازی شد.
معلمهای دبيرستان همگی از زنان بودند و به اين دليل با استقبال مواجه شد و شاگردان آن از مرز هزار نفر هم گذشت.
بانو امين سالك إلی الله بود
بانو امين سالك إلی الله بود. مباحث عرفانی ايشان گفتنی نيست. شما اين «نفحات الرحمانيه» ايشان را بخوانيد، يك زن روحانی مطابق قرآن بود.
میگفت هيچ رياضت نفسی مانند خانهداری نيست. لذا بهترين خانهداریها را میكرد. دائما میگفت زن از خانه شوهر به بهشت میرود، از خانه شوهر به جهنم میرود.
خيلی شخصيت دانايی بود. وقتی كسروی آن مطالب را نوشت، بانو امين هم پاسخهايی آماده كردند اما با تعدادی از روحانيون مشورت كردند. آن روحانيون هم گفتند كه آنها میخواهند سر و صدايی بلند شود و قرار شد اصلاً محل گذاشته نشود. ثروت خودشان دو، سه برابر ثروت شوهرش بود اما همه را دست شوهرش داده بود. اصلاً به ماديات اعتنا نمیكرد.
توجه رهبر انقلاب به همايش نكوداشت
توجه رهبر انقلاب به همايش نكوداشت مؤثر بود و به اين جلسه عظمت داد. همه میگويند كه جلسه خوب و روحانی بود و علتش هم توجه قلبی آقا به اين مجلس بود.
من ديدارهای زيادی با رهبر انقلاب داشتم، از دوران رياست جمهوری. با خانم ايشان هم خيلی ارتباط داشتم. اولين باری كه به منزلشان رفتم، رئيسجمهور بودند.
بعدها از ايشان خواهش كردم كه بزرگداشتی برای حاجيه خانم امين برگزار شود. ايشان هم فوری به ارشاد گفتند و در سال 71 يك همايش در اصفهان و يك همايش در قم برگزار شد.
در دوران رهبری هم چند بار خدمتشان رسيدم. اصفهان هم كه تشريف آوردند خدمتشان رسيدم. در آن ديدار، آقا خيلی استقبال كردند كه موجب تعجب اطرافيان شده بود.
http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5650 (http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5650)
يادآور میشود، خبرگزاری قرآنی ايران پيشتر به منظور تكريم و بزرگداشت مقام علمی و قرآنی سركار خانم علويه همايونی يك شماره از دو هفتهنامه «رايحه» را به موضوع بررسی ابعاد شخصيتی و علمی ايشان اختصاص داده بود.
http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5654 (http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5654)
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، نوزدهم فروردينماه رهبر انقلاب در پيامی، از خدمات علمی و قرآنی حاجيه خانم زينتالسادات همايونی تقدير كردند.
ايشان كه در دهه دهم عمر پربركت خود قرار دارد، شاگرد بانو مجتهده امين است و به تعبير رهبر انقلاب «حضور تحصيلكردگان معارف دينی و قرآنی در حد ايشان نشاندهنده آمادگی و استعداد زن ايرانی برای پيمودن مدارج عاليه علم و معرفت دينی است.»
قرار گفتوگوی ما حاجيه خانم همايونی پس از برگزاری همايش نكوداشت ايشان بود كه علیرغم خستگی و كسالت، قبول زحمت كردند.
شركت در درس بانو مجتهده امين
در سال 1313 تقريباً شانزده، هفده سالم بود كه حملات شديدی بر ضد حجاب صورت میگرفت. در آن زمان میتوانستم قرآن، ادعيه و زيارات را بخوانم اما دلم میخواست سواد ياد بگيرم كه به دليل فقدان مدرسه مناسب برای دختران، به ما اجازه نمیدادند به مدرسه برويم.
از طرف ديگر مادرم با حاجيه خانم (بانو مجتهده امين) رابطه سببی داشتند. ماردم به من گفتند: اگر میخواهی درس بخوانی شما را ببرم پيش حاجيه خانم كه اگر قبول كند، [محضر ايشان] درس بخوانی. ما خدمتشان رفتيم و ايشان خيلی به گرمی استقبال كردند.
من نمیدانم چطور شد كه جاذبه روحانی ايشان چنان در من اثر كرد كه همچنان همان راه ايشان را میروم.
در ساعاتی میرفتم كه مأمورين نبودند
ايشان خيلی برای من زحمت كشيدند؛ قرآن را با تجويد و آداب قرائت يادم دادند. اول از همه دعای كميل را برای من معنی میكردند و همينطور كه توضيح میدادند، اشك از چشمانم جاری میشد. خيلی كلامشان اثر داشت.
هر روز خدمتشان میرسيدم و از آنجايی كه آن روزها جلوی باحجابها را میگرفتند و چادرها را پاره میكردند، در ساعاتی به منزل ايشان میرفتم كه مأمورين يا نبودند يا كمتر بودند. ايشان «آدابالمتعلمين»، «مقدمات» و «باب حادیعشر» را به من درس دادند. چون ايشان متأله الهی بودند، اين كلام و سخنشان جاذبه خيلی فوقالعادهای داشت.
بعدش كه «اسرارالحكم» را درس دادند، وضع ما بيشتر تغيير كرد و بهتر شد؛ جاذبه خدا و پيامبر(ص) و نيز جاذبه قرآن برای ما بيشتر شد.
شرط من برای ازدواج
تقريباً حوالی سال 1321 بود كه بیحجابی رواج يافته بود و پسران و دختران هم خيلی مقيد نبودند، لذا فرد مناسبی برای ازدواج پيدا نمیشد. يكی از بستگان، يك مرد مؤمن را معرفی كردند و با اينكه با ايشان اختلاف سنی داشتم، اما به دليل مسائل دينی با ايشان ازدواج كردم. شرطم برای ازدواج اين بود كه درسم را ادامه دهم كه ايشان هم چون مرد خدا بود، قول داد و روی قول خودش ايستاد.
بانو امين: محبت خدا را از كودكی احساس میكردم
حاجيه خانم امين میفرمودند كه من از 4-5 سالگی محبت خدا را احساس میكردم. گويی محو روح الهی بود. اما خيلی به ايشان انتقاد و يا توهين میكردند. به من هم از اين انتقادها بینصيب نبودم. میگفتند كه برای خواندن اين چيزها فريب خوردی. حتی بعضاً تعابير زشتی را درباره دروسی كه میخواندم به كار میبردند.
اما ادامه داديم تا اينكه در يك مقطعی حاجيه خانم درسها را متوقف كردند. از آن پس درسها را خدمت حاجآقا سيدعلی ادامه دادم. بعد از مدتی ايشان هم ديگر نيامدند و من كتاب منطق منظومه سبزواری را نزد حاجآقا صدر كوهپايهای خواندم.
اوايل ازدواجم هم كه همزمان با آزار روحانيون در قم بود، آقای «اَشَنی» از قم به اصفهان تشريف آوردند و مقداری از دروس را هم خدمت ايشان بوديم.
من بيش از 90 سال عمر كردم و شاهد دورههای مختلفی در اين مملكت بودهام. افتخار ما اين است كه علما اين مملكت را از چنگ خارجیها درآوردند و خدا را شكر میكنم كه به من عمر داد تا اين دوره و حكومت دينی و رونق فعاليت علما را ببينم.
چون با چادر میرفتم، حتی راهم نمیدادند
حوالی سال 43 بود كه از طلبهها امتحان مُدرّسی میگرفتند كه بعد از قبولی میتوانستند سر كار بروند. همان هنگام برادرم از من خواست كه در اين امتحان شركت كنم. تا آن موقع كسی از زنان در اين امتحانات شركت نكرده بود. به هر حال برادرم اسباب اين امتحان را فراهم كرد و به لطف خدا بين آن هفتاد و چند نفر كه آن سال شركت كرده بودند، ما اول شديم.
آيتالله خادمی، رئيس حوزه علميه اصفهان هم تشويق كرده بودند كه در اين امتحان شركت كنم و نظرشان اين بود كه مدرك رسمی بگيرم و با «فرهنگ» همكاری كنم؛ يعنی به مدارس بروم تا از نظر دينی تأثيرگذار باشم.
من هم همين كار را كردم اما خدا شاهد است اينها (مسئولان مدارس) اصلاً اعتنا نكردند و چون با چادر میرفتم، حتی من را راه نمیدادند.
يادم هست كه خيلی از خانمها آمده بودند خدمت حاجيه خانم امين و میگفتند كه به علت وجود معلم مرد در مدارس، دخترانشان از تحصيل بازماندهاند.
با همت و پيگيری حاجيه خانم، دو منزل يكی برای دبيرستان و ديگری برای حوزه خريداری شد. البته در آن زمان اجازه تأسيس حوزه را به ما نمیدادند كه به همين دليل به عنوان مكانی برای تعليم قرآن و نماز راهاندازی شد.
معلمهای دبيرستان همگی از زنان بودند و به اين دليل با استقبال مواجه شد و شاگردان آن از مرز هزار نفر هم گذشت.
بانو امين سالك إلی الله بود
بانو امين سالك إلی الله بود. مباحث عرفانی ايشان گفتنی نيست. شما اين «نفحات الرحمانيه» ايشان را بخوانيد، يك زن روحانی مطابق قرآن بود.
میگفت هيچ رياضت نفسی مانند خانهداری نيست. لذا بهترين خانهداریها را میكرد. دائما میگفت زن از خانه شوهر به بهشت میرود، از خانه شوهر به جهنم میرود.
خيلی شخصيت دانايی بود. وقتی كسروی آن مطالب را نوشت، بانو امين هم پاسخهايی آماده كردند اما با تعدادی از روحانيون مشورت كردند. آن روحانيون هم گفتند كه آنها میخواهند سر و صدايی بلند شود و قرار شد اصلاً محل گذاشته نشود. ثروت خودشان دو، سه برابر ثروت شوهرش بود اما همه را دست شوهرش داده بود. اصلاً به ماديات اعتنا نمیكرد.
توجه رهبر انقلاب به همايش نكوداشت
توجه رهبر انقلاب به همايش نكوداشت مؤثر بود و به اين جلسه عظمت داد. همه میگويند كه جلسه خوب و روحانی بود و علتش هم توجه قلبی آقا به اين مجلس بود.
من ديدارهای زيادی با رهبر انقلاب داشتم، از دوران رياست جمهوری. با خانم ايشان هم خيلی ارتباط داشتم. اولين باری كه به منزلشان رفتم، رئيسجمهور بودند.
بعدها از ايشان خواهش كردم كه بزرگداشتی برای حاجيه خانم امين برگزار شود. ايشان هم فوری به ارشاد گفتند و در سال 71 يك همايش در اصفهان و يك همايش در قم برگزار شد.
در دوران رهبری هم چند بار خدمتشان رسيدم. اصفهان هم كه تشريف آوردند خدمتشان رسيدم. در آن ديدار، آقا خيلی استقبال كردند كه موجب تعجب اطرافيان شده بود.
http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5650 (http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=762&pictureid=5650)
يادآور میشود، خبرگزاری قرآنی ايران پيشتر به منظور تكريم و بزرگداشت مقام علمی و قرآنی سركار خانم علويه همايونی يك شماره از دو هفتهنامه «رايحه» را به موضوع بررسی ابعاد شخصيتی و علمی ايشان اختصاص داده بود.