PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اندوه پیامبر برای گناهکاران امت



ال یاسین
13-07-2012, 19:10
روایت شده است که چون ایه " ولها سبعه ابواب " ( برای دوزخ هفت در است ). پیامبر از جبرئیل پرسید ایا این درها مانند درهای ما انسان ها می باشد ؟

جبرئیل گفت : خیر ، ولی همه این درها گشوده و بعضی پایین تر از بعضی دیگر است و از هر دروازه ای تا دروازه دیگر هفتاد سال راه است و هر یک از اینها هفتاد برابر دروازه های قبلی است دشمنان خدا به سوی این درها ارنده می شوند . چون درها به پایین برسد ،‌شعله های اتش با غل و زنجیر به پیشواز انان می ایند . پس یکی را می بینی که زنجیر در دهانش داخل شده و از شکمش بیرون رفته و دست چپش را به گردنش بسته اند و دست راستش را داخل در قلب او نموده و از پشت سر خارج کرده و بازنجیر بسته اند ، و هر که را با شیطانی در یک زنجیر بسته و به صورت می کشند فرشتگان با پتک هایی از اهن بر سر او کوبیده و " هر گاه بخواهند از انجا خارج شوند ، او را برگردانند ."

پیامبر خدا صلوات الله علیه واله وسلم فرمود : از ساکنان این دروازه ها به من خبر بده!
جبرئیل گفت : اما دروازه اول ،‌جایگاه منافقین و گروهی از اصحاب مائده ( قوم عیسی ) که کافر شدند و خاندان فرعون بوده و اسم انها هاویه است .

دروازه دوم جایگاه مشرکین و آن حجیم است .

دروازه سوم جایگاه ستاره پرستان و اسم ان سقر می باشد .

ال یاسین
13-07-2012, 19:16
دروازه چهارم جایگاه ابلیس و پیروان او و زردشتیان و اسم ان لظی است .

دروزاه پنجم جایگاه یهود و اسم ان حطمه می باشد .

دروازه ششم جایگاه مسیحیان و اسم آن سقر می باشد .

سپس جبرئیل ساکت شد پیامبر خدا صلوات الله علیه و اله وسلم فرمود : آیا از مکان دروازه هفتم مرا خبر نمی دهی ؟

جبرئیل گفت : ای محمد !‌ از آن نپرس !

پیامبر خدا صلی الله علیه واله و سلم فرمودند: مرا از دروازه هفتم خبر بده!

جبرئیل گفت : دروازه هفتم جایگاه گروهی از امت تو است که گناهان کبیره انجام می دهند؛ انان که بدون تو به از دنیا رفته اند .

پیامبر صلوات الله علیه بیهوش شد و روی زمین افتاد . جبرئیل سر پیامبر خدا را به آغوش گرفت . پیامبر به هوش امد .

آنگاه فرمود : ای جبرئیل !‌مصیبت من بزرگ و اندوهم زیاد شد آیا از امت من هم مسلمانی داخل آتش می شود ؟

ال یاسین
13-07-2012, 19:24
جبرئیل گفت : آری !‌ گروهی از امت تو داخل آ تش می شوند که گناهان کبیره انجام دهند .

پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم خدا گریست و جبرئیل هم گریه کرد . سپس پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم به منزل خود رفت و در را به روی خود بست و جز برای نماز خارج نمی شد . و نماز را هم که بجا می آورد بدون اینکه با کسی سخن بگوید ،‌به منزل بر می گشت و در نماز بسیار گریه و زاری داشت چون روز سوم ابوبکر به در خانه آن حضرت رفت و گفت : السلام علیکم یا اهل بیت الرحمه !‌ آ یا اجازه دیدار پیامبر خدا هست ؟

کسی جواب نداد و او گریان بازگشت . دیگری رفت و همین کار را کرد و بدون جواب گریان برگشت . سلمان آمد و او را هم کسی جواب نگفت . او گریه کنان به در خانه فاطمه الزهرا سلام الله علیها آمد .بر درب ایستاد و گفت " السلام علیکم یا اهل بیت المصطفی ؟

و علی علیه السلام در ان زمان نبود . پس از سلام گفت : ای دختر پیامبر خدا ! پیامبر خدا صلوات الله علیه و اله وسلم از مردم کناره رفته و جز برای نماز از خانه خارج نمی شود و با هیچکس سخن نمی گوید و کسی را اجازه اینکه خدمتش برسد نمی دهد .

فاطمه علیه السلام (عبای قطوانی ) و به خانه پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم رفت تا به کنار خانه رسید و سلام کرد و گفت : " ای پیامبرخدا! من فاطمه هستم ."

پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم در سجده بود و می گریست . پس سر خود را بلند نمود و فرمود : چه شده است که فاطمه نور چشم مرا پشت در نگهداشته اید؟ در را باز کنید !

وقتی چشم فاطمه به پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم افتاد و رنگ زرد پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم را دید که از شدت گریه و حزن لاغر شده است ، شروع به گریه نمود و به پدر گفت : ای پیامبر خدا! شما را چه شده است ؟

ال یاسین
13-07-2012, 19:43
پیامبر صلوات الله علیه و اله وسلم فرمود : جبریئل نزد من امد و دروازه های جهنم را برای من توصیف کرد و به من خبر داد دروازه بالای ان برای اهل کبائر امت من است . این بود که مرا غمگین ساخت و گریان نمود .

فاطمه علیه السلام گفت : ای پیامبرخدا! آیا از او پرسیدی که آنها را چگونه وارد جهنم می کند .


فرمود : فرشتگان انها را به سوی آتش می برند در حالی که نه چهره های آن ها سیاه شده و نه دیدگانشان کبود شده و نه بر دهان آن ها مهر زده شده و نه با شیطان همدم هستند و نه غل و زنجیر بر ان ها بسته شده است .

فاطمه علیه السلام فرمود : ای پیامب رخدا فرشتگان چگونه آنها را به سوی آتش می کشند ؟

پیامبر فرمود : مردان را به وسیله ریش های آنها و زنهار ا با گیسوان و موهای جلوی سر آن ها می کشند ،‌چه بسیار سالخوردگانی که موی سپید ش را گرفته و به سوی آتش می برند ،‌در حالی که فریاد می زند : و اشیبتاه ! واضعفاه !
و چه بسیار جوانانی از امت من که موی صورتش گرفته شده و به سوی آتش برده می شود و او فر یاد می زند و اشباباه !‌وا حُسن صورتاه !‌
و چه بسیار از زنان امت من که موهای جلوی سر ان ها گرفته شده و به سوی آتش کشیده می شوند و آنها فریاد می زنند : وافضیحتاه !‌واهتک ستراه! تا آنها را نزد مالک دوزخ می رسانند .

وقتی چشم مالک به آنها می افتد ،‌از فرشتگان می پرسد : اینان که هستند تا به حال در میان اشقیا ،‌عجیب تر از این ها ندیده ام ؛‌ نه چهره شان سیاه شده و نه غل و زنجیری بر گردن آنها گذاشته شده است ؟

فرشتگان می گویند : به ما چنین دستور داده شده است .

او خطاب به آن ها می گوید : ای گروه اشقیا شما کیستید ؟

ال یاسین
18-07-2012, 21:07
در روایتی دیگر آمده است : وقتی فرشتگان انان را با این شکل به سوی دوزخ می کشند فریاد می زنند: وا محمد !‌ چون مالک را ببینید ،‌از هیبت او نام محمد را فراموش کنند ! از انها می پرسد: شما کیستید ؟ می گویند ما از مردمانی هستیم که قرآن بر ماه نازل شد و ماه رمضان را روزه می گرفتیم .
مالک می گوید:قرآن جز بر محمد صلوات الله علیه نازل نشده است ! هنگامی که نام محمد صلوات الله علیه را می شنوند فریاد سر می دهند و می گویند : ما از امت محمد صلوات الله علیه هستیم .
مالک می گوید : آیا در قرآن سخنانی که شما رااز معصیت خدا دور سازد نبود؟ !
زمانی که انان را بر پرتگاه جهنم بیاورند و چشمشمان بر آتش بیفتد می گویند ای مالک !‌آیا اجازه می دهی به حال خویشتن گریه کنیم ؟ پس گریه می کنند تا خون از دیدگانشان سرازیر شود .
مالک می گوید : چه خوب بود این گریه ها اگر در دنیا و از ترس خدا انجام می شد اگر چنین بود امروز طعمه آتش نمی شدید .
سپس به نگهبانان دوزخ می گوید : انها را در آتش بیندازید ! همگی فریاد می زنند : لا اله الا الله ! آتش از آنان دور می شود مالک به آتش می گوید : آنها را بگیر !‌
آتش می گوید چگونه ممکن است در حالی که آنان این کلمه پاک را بر زبان می آورند .
مالک می گوید : آری پروردگار تو دستور داده است . پس آتش آنها را فرا می گیرد؛ برخی را آتش تا مچ پا و برخی را تا زانو و برخی را تا سینه و بعضی را تا حلق فرا می گیرد.

ال یاسین
18-07-2012, 21:18
هر گاه که اتش به چهر های آنها می خورد مالک می گوید : صورتهای آنها را نسوزان ! چه بسیار این چهره ها برای خداوند رحمان در دنیا سجده می کردند و دلهای آنها را هم نسوزان ، چون در ماه رمضان تشنگی کشیده اند .

انها فریاد می زنند : " یا ارحم اراحمین ! یا حنان و یا منان ! "

پس آنگاه که حکم خداوند متعال اجرا شد می گوید ای جبرئیل گناهکاران امت محمد صلوات الله علیه چه می کنند ؟
جبریئل می گوید : خدایا !‌به حال انها آگاه تر هستی .
می فرماید : برو و ببین در چه حالی هستند . جبریئل نزد مالک می آید در حالی که او بر تختی از آتش در وسط دوزخ نشسته است . چون چشم او به جبرئیل می افتد به احترام او از جا بر می خیزد و می گوید: چه چیز باعث شده است تا به اینجا بیایی؟

جبرئیل می گوید : گناهگاران امت محمد صلوات الله علیه چه می کنند ؟
مالک می گوید : حال انها بد و جایگاه آنها تنگ است . آتش بدنهای انها را سوزانده و گوشت آنان را خورده است و چهره ها و قلب های آنها باقی مانده و ایمان در دل آنها می درخشد .

جبرئیل می گوید : درپوش جهنم را بر دار و آنها را به من نشان بده.
مالک به نگهبانان جهنم دستور می دهد جایگاه آنان را به جبریئل نشان دهند .
چون گناهکاران جبرئیل را با ان مهربانی مشاهده می کنند متوجه می شوند که او از فرشتگان عذاب نیست ؛‌ پس می پرسند : این بنده ای که هرگز از او زیباتر در دنیا ندیده ایم کیست !
مالک می گوید این جبرئیل است که نزد خدای متعال مقام بزرگ دارد و وحی برای محمد صلوات الله علیه می آورد .

وقتی اسم محمد صلوات اللهعلیه را می شنوند همگی فریاد می زنند : ای جبرئیل ! سلام مار ا به محمد صلوات الله علیه برسان و به او خبر بده گناهان ما میان ما و او جدایی افکنده و از حالت بد ما او را آگاه کن!

ال یاسین
18-07-2012, 21:28
جبرئیل بر می گردد .خداوند از او می پرسد امت محمد صلوات لله علیه را در چه حالی یافتی ؟
می گوید : حال بدی داشتند و چه جایگاه تنگی برای آنها بود .
می پرسد : آیا از تو چیزی هم خواستند ؟
جبرئیل می گوید :آ ی از من خواستند که سلامشان را به پیامبر برسانم و از حال بد آنها او را خبر دار سازم .
می فرماید : برو و به او خبر بده!

پس جبرئیل خدمت پیامبر می رسد : در حالی که حضرت در خیمه ای از مروارید سفید که چهار هزار در دارد دو لنگه از طلا دارد بسر می برد و به ان حضرت می گوید ! ای محمد صلوات الله علیه من از نزد گروهی از گناهکاران امت تو می آیم که در آتش عذاب می شوند آنان خدمت شما سلام می رسانند و می گویند : حال ما بد و جایگاه ما تنگ است .

پیامبر نزد عرش خدا می آید و به سجده می افتد و ثنای خدا می گوید ؛ ثنایی که هیچکس مانند ان را نگفته باشد . خداوند عزو وجل می فرماید : سرت را بالا بیاور و هر چه می خواهی درخواست کن که داده می شود و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته می شود .

پیامبر خدا می فرماید : اشقیای امت من که فرمانت را درباره انان اجرا نمودی . پاسخ می رسد: شفاعت تو را درباره انان پذیرفتم ؛‌ به دوزخ برو و هر که را که "‌لا اله الا الله " می گوید از انجا بیرون بیاور!

پیامبر می آید وقتی چشم مالک به پیامبر می افتد در های دوزخ را باز می کند و سرپوش را بر می دارد گناهکاران که چشمشان به پیامبر خدا می افتد فریاد می زنند : آتش ،‌پوست بدن و جگرهای ما را سوزاند . پس همگی را از اتش بیرون می آورند . در حالی که زغال گشته اند و آتش چیزی از انان بر جا نگذاشته است .

آنها بر نهری که بر در بهشت جاری است و " حَیَوان " نام دارد می روند و در انها غسل می کنند و همگی جوان و زیبا از ان بیرون می آیندو با صورتهایی مانند ماه داخل بهشت می شوند .

علم الیقین فیض کاشانی 2/1267 مقصد راجع باب پانزده فصل سوم