PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ابزار شناخت در انسان



مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
04-09-2012, 17:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96463368869880086711.gif


از آن جایی که در مناظره هایی که امامان شیعه ، به ویژه امام صادق (ع) به صورت آزاد با مادّی مسلکان زمان خود داشتند، یکی از مسائلی که
عمدتاً روی آن تکیه می شد،مسئله شناخت و خصوصاً منابع شناخت بود، بر آن شدیم تا این مسئله را که مبنای
اصول عقاید است ،باهم بررسی داشته باشیم.

بعون الله و توفیقه

مسائل شناخت شناسی

مسائل قابل طرح در این مبحث بسیار است ، اما آنچه بررسی آن در ارتباط با اصول عقاید ضروری است سه مسئله می باشد:

1-منابع شناخت
2- موانع شناخت
3- شرائط شناخت

این سه مسئله اساسی ترین مسائل شناخت شناسی است.
در مسئله اول باید دید برای شناخت چند راه و یا چند منبع وجود دارد.
در مسئله دوم ابتدا باید به شناسایی اموریکه مانع از شناخت حقیقت است مبادرت کرد،و پس از شناخت موانع ،به سراغ شناخت حقیقت رفت.
در غیر این صورت چه بسا موفق به شناخت حقایق نشود و تصور کند آن حقایق قابل شناخت نیست،
در صورتی که مانع از طرف خود اوست،و اگر مانع را از خود دور کند
اونیز مانند دیگران آن حقایق را خواهد شناخت.
در مسئله سوم باید دید برای شناخت هستی ، آن چنان که هست،چه شرایطی وجود دارد.

ادامه دارد....





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
05-09-2012, 00:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



منابع شناخت در وجود انسان

اگر معلومات خود را به دقت ریشه یابی کنیم ،می بینیم که تمام معارف ما یا از طریق حواس حاصل می شود یا از طریق عقل و یا از طریق قلب.
پس حس و عقل و قلب راههای شناختند.چون انسان با این ابزار هستی را کشف می کند.
و بهتر بگوییم این سه ،منابع شناخت در وجود انسانند.

مثالی می آوریم:
فرض کنید در صحرای پهناوری هستید.در این صحرا اتاقی هست و شما در آن اتاق قرار دارید.در این اتاق پنج روزنه است،یک در کوچک و یک در بزرگ.
اگر روزنه ها باز شود شما بخش کوچکی از صحرا را می بینید.و اگر در کوچک باز شود فضای بیشتری را ملاحظه خواهید کرد، و اگر در بزرگ باز شود دید بیشتری خواهید داشت.

آن روزنه ها حواس پنجگانه است.
آن در کوچک عقل است.
آن درب بزرگ قلب می باشد.

کسی که از روزنه حواس پنجگانه به هستی نظر کند،جز فضای محدود و اندکی ازصحرای بیکران هستی را نخواهد دید، و تنها مقداری که روزنه ها به او اجازه می دهند را می شناسد.

ولی ماوراء روزنه محسوسات برای او قابل شناخت نیست.

ادامه دارد....


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
06-09-2012, 18:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



....و کسی که از دریچه عقل می نگرد،مانند آن کس است که از در کوچک اطاق صحرا را مشاهده می کند.
گرچه افق دید او وسیع تر از شخص اول است و ماورای محسوسات ،برای او قابل شناسایی است،ولی در هر حال شناخت او از هستی منحصر است بهآنچه در برابر دریچه عقل او قرار دارد و ماوراء آن برای او قابل شناسایی نیست.

و کسی که که از دریچه قلب می نگرد مانند آن که از درب بزرگ اطاق که مشرف به بخش بزرگی از بیابان است ایستاده است.اگر چه همه بیابان هستی را نمیتواند ببیند،ولی بیشترین شناخت را از آن دارد و فضای دید او قابل مقایسه با فضای دید شخص اول و دوم نیست.

دریچه های اطاق نه ربطی به هم دارد و نه ربطی به شخص بیننده، ولی دریچه های شناخت هم با یکدیگر ارتباط دارد و هم با انسان،بلکه در واقع چیزی جدا از حقیقت انسان نیست.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
11-09-2012, 09:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



روزنه های حسّ

حواس پنجگانه(بینایی -شنوایی- چشایی- بویایی-بساوایی،لامسه) روزنه هایی است که ابتدایی ترین و سطحی ترین شناختها از هستی را برای انسان ایجاد می کند.
هر روزنه ای که مسدود باشد ،شناخت ویژه آن از انسان سلب می شود.سخن معروفی است ((من فقد حسّاً فقد علماً))یعنی کسی که حسّی را از دست بدهد علمی را از دست داده است.


منبع عقل

دومین منبع شناخت در وجود انسان عقل است،که از طریق آن با فضای گسترده تر و عمیقتری از فضای حسّی آشنا می شود.
در بررسی این منبع به دو سئوال باید پاسخ گفت:

1-عقل چیست و چگونه تعریف می شود؟
2-شناخت عقلی چیست و کدام شناخت از طریق عقل حاصل می شود؟

در پاسخ ابتدایی و ساده به پرسش عقل چیست،می توان گفت هرکس عاقل است میداند که عقل چیست ،هر چند نتواند آنرا به زبان علمی تعریف کند.
مثلا شما از هر کس بپرسید که آیا می داند-نور- چیست ،می گوید آری،مگر میشود کسی نور و روشنایی را نشناسد!ولی اگر بخواهد نور را به زبان علمی تعریف کند، جزافراد معدودی نمی توانند.


ادامه دارد...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
15-09-2012, 17:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif





تعریف عقل

اما تعریف عقل به زبان علمی،عقل عبارت است از:
مرکز فکر و اندیشه ، واز ویژگیهای آن ترکیب، تجزیه،تجرید،انتزاع،تعمیم و تعمیق مفاهیم ذهنی است.تعریف را باز می کنیم تا درک آن ساده گردد.

مرکز فکر و اندیشه

هر کس در وجود خود مرکز و جایگاهی را احساس می کند که مجموعه تفکرات و اندیشه های او در ان جایگاه تولید می شود.این مرکز ذهن یا عقل نامیده می شود.
پس در مبحث شناخت ، هر جا واژه عقل را به کار می بریم مقصودمان مرکز شعور و شناخت انسان است ،البته نه مطلق شناختها، بلکه آنهایی که از طریق تفکر و اندیشه برای انسان حاصل میشود.


تفکر و اندیشه چیست؟

عبارت است از کار و مسئولیتی که در نظام آفرینش به عهده عقل نهاده شده است.
این کار و مسئولیت تحت عنوان وظایف عقل بررسی می شود.

ادامه دارد....


(منبع این مباحث ، کتاب اصول عقاید اسلامی تألیف جناب محمدی ری شهری می باشد)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
30-09-2012, 00:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif






وظایف عقل در میدان شناخت





ترکیب مفاهیم حسی ،یعنی مفاهیمی که به وسیله حس به مرکز ذهن منتقل می شود،عقل آنها را با هم ترکیب می کند و از آنها مفهوم جدیدی می سازد که از راه حس به ذهن منتقل نشده است.
تجزیه مفاهیم حسی ،یعنی ذهن می تواند مفاهیمی را که از طریق حواس به صورت مرکب به آن منتقل شده است،تجزیه کند و با جداسازی اجزای آن مفاهیم ، شناختهای جدیدی تولید نماید که از راه حس به ذهن منتقل نشده است.
تجرید مفاهیم حسی،یعنی آنها را از خصوصیاتی که موجب تشخص و تعین مفهوم حسی می شود،مجرد و برهنه کند. با این عمل جداسازی ،از مفاهیم جزئی حسی ،مفاهیم کلی عقلی تولید می شود.
تعمیم دادن ،یعنی گسترش مفاهیم حسی
تعمیق،یعنی عمق دادن و ژرف نمودن مفاهیم حسی








https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
07-10-2012, 14:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif








در این قسمت از مبحث منابع شناخت، توجه شما را به حدیث دقیق و جالب در مورد وظایف عقل جلب می کنم. هشام بن حکم که یکی از شاگردان ممتاز امام صادق (ع) بود و در رشته اصول عقاید تخصص داشت، نقل می کند:

یکی از مادیین معاصر امام صادق (ع) به نام ابو شاکر دیصانی با امام بحث می کرد.ضمن گفتگو سخن به مسئله منابع شناخت رسید .ابوشاکر گفت:که تنها دریچه شناخت حسّ است. او مدعی بود این که الهیین می گویند عقل یکی از منابع شناخت است و انسان از این طریق می تواند با یک سلسله حقایق که قابل ادراک با حس نیست آشناشود،دروغ است.

امام صادق (ع) در پاسخ ابو شاکر سخن دقیق و جالبی فرمود :

ذکرت الحواس الخمس و هی لا تنفع شیئاً بغیر دلیلٍ کما لا ینقطع الظلمة بغیر مصباحٍ

حواس پنجگانه را به عنوان تنها منبع شناخت ذکر کردی، در صورتی که این حواس بدون راهنمایی (عقل) هیچ نقشی در شناخت انسان نمی تواند داشته باشد، همان طور که تاریکی بدون چراغ قطع نمی شود.


به زبان ساده تر،امام در پاسخ ابو شاکر می فرماید،این ادعا که تنها راه شناخت حس است ،صحیح و منطقی نیست، زیرا حتی شناختی که از راه حواس برای انسان حاصل می شود نیازمند دلالت و راهنمایی عقل است. و بدون این راهنمایی حتی شناخت حسی هم امکان پذیر نیست. این همان نکته ای است که قبلاً اشاره شد که دریچه های شناخت در وجود انسان باهم عمل میکند نه جدای از یکدیگر. همانطور که با وجود چشم ،در تاریکی دیدن ممکن نیست.


(اگر لازم شد چگونگی کمک رسانی حس به عقل تشریح خواهد شد.)

ادامه دارد....




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مليکه
06-11-2012, 11:37
منابع شناخت در وجود انسان

اگر معلومات خود را به دقت ریشه یابی کنیم ،می بینیم که تمام معارف ما یا از طریق حواس حاصل می شود یا از طریق عقل و یا از طریق قلب.
پس حس و عقل و قلب راههای شناختند.چون انسان با این ابزار هستی را کشف می کند.
و بهتر بگوییم این سه ،منابع شناخت در وجود انسانند.

مثالی می آوریم:
فرض کنید در صحرای پهناوری هستید.در این صحرا اتاقی هست و شما در آن اتاق قرار دارید.در این اتاق پنج روزنه است،یک در کوچک و یک در بزرگ.
اگر روزنه ها باز شود شما بخش کوچکی از صحرا را می بینید.و اگر در کوچک باز شود فضای بیشتری را ملاحظه خواهید کرد، و اگر در بزرگ باز شود دید بیشتری خواهید داشت.

آن روزنه ها حواس پنجگانه است.
آن در کوچک عقل است.
آن درب بزرگ قلب می باشد.

کسی که از روزنه حواس پنجگانه به هستی نظر کند،جز فضای محدود و اندکی ازصحرای بیکران هستی را نخواهد دید، و تنها مقداری که روزنه ها به او اجازه می دهند را می شناسد.

ولی ماوراء روزنه محسوسات برای او قابل شناخت نیست.

ادامه دارد....





دوست گرامی با تشکر از این مبحث جالبی که گذاشته اید سوالی به نظر من رسید
اشاره فرمودید که حواس از منابع شناخت هستند
در حالیکه حواس خود وسیله ای بیش نیستند و در واقع ابزار شناخت هستند
نه منبع شناخت
انسان از حواس خود استفاده میکند به عنوان وسیله نه منبع
این مورد را میخواستم توضیح دهید

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
06-11-2012, 18:01
دوست گرامی با تشکر از این مبحث جالبی که گذاشته اید سوالی به نظر من رسید
اشاره فرمودید که حواس از منابع شناخت هستند
در حالیکه حواس خود وسیله ای بیش نیستند و در واقع ابزار شناخت هستند
نه منبع شناخت
انسان از حواس خود استفاده میکند به عنوان وسیله نه منبع
این مورد را میخواستم توضیح دهید



سلام و عرض ادب به شما بزرگوار

بسیار متشکرم که به این تاپیک توجه فرمودید و مسرورم از این که مورد توجه سرکار قرار گرفته است.http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/ghalba.gif

اما در مورد فرمایش جنابعالی
در کلمات استاد شهید مطهری در مورد حس و عقل و قلب ،هم تعبیر ابزار دیده می شود و هم تعبیر منابع.زیرا ،انسان از این راهها با هستی آشنا می شود .
میتوان گفت ابزار شناختند ،چون با این ابزار هستی را کشف می کند. همچنین می توان گفت این سه ،منبع شناخت در وجود انسانند ، زیرا منبع به معنای مرکز و محلّ جوشش است و حتی حس نیز،محل جوشش شناخت و آگاهیهای انسان است.

ساده ترین مثال ،بچه ای را در نظر بگیرید که هنوز عقلش بالقوه است!اما با همان بی عقلیش ،(بدون تفکر و اندیشه که کار عقل است)پفک و بستنی را می شناسد .
چگونه؟ با منبع عقل ؟ خیر بلکه با منبع حسّ .

مليکه
06-11-2012, 21:17
ببخشید
من باز هم تاکید دارم حواس ما منبع شناخت نیستند
بلکه ابزار شناخت هستند
فرق ابزار با منبع زیاد است
من با خودکارم نمیتوانم بیاندیشم اما می توانم افکارم را بر روی کاغذ بیاورم
پوست من یک حس است و این حس ابزاری است در اختیار عقل من که می توانم به وسیله ی ان به شناخت برسم اما منبع شناخت نیست

ببینید
مانند بخاری که گرما تولید می کند بخاری واسطه هست
اما گرما نیست
چشم و گوش و پوست و سایر حواس مادی ما وسیله ای هستند نه منبعی
به وسیله ی این ابزار می توانیم به منابع شناخت دست پیدا کنیم


نمیدانم شاید من برداشتم اشتباه هست
اگر بیشتر توضیح بدهید ممنون میشوم

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
06-11-2012, 22:39
ببخشید
من باز هم تاکید دارم حواس ما منبع شناخت نیستند
بلکه ابزار شناخت هستند
فرق ابزار با منبع زیاد است
من با خودکارم نمیتوانم بیاندیشم اما می توانم افکارم را بر روی کاغذ بیاورم
پوست من یک حس است و این حس ابزاری است در اختیار عقل من که می توانم به وسیله ی ان به شناخت برسم اما منبع شناخت نیست

ببینید
مانند بخاری که گرما تولید می کند بخاری واسطه هست
اما گرما نیست
چشم و گوش و پوست و سایر حواس مادی ما وسیله ای هستند نه منبعی
به وسیله ی این ابزار می توانیم به منابع شناخت دست پیدا کنیم


نمیدانم شاید من برداشتم اشتباه هست
اگر بیشتر توضیح بدهید ممنون میشوم




سلام مجدد

1-در این موضوع که حس ابزار شناخت است ،بحثی نیست و کاملاً موافقم .
2- قیاس ابزاری چون حس (باصره- سامعه - .....)با شیء بی جان ( بخاری )قیاسی مع الفارق می باشد.
3-اگر توجه به تعریف عقل ، و ویژگیهای آن (تجرید - تعمیم - تعمیق - تجزیه - ترکیب) بشود ،نحوه عمل کرد منبع عقل با حس را متفاوت می بینیم ، و این تفاوت سبب می شود منبع بودن حس کمرنگ شود.
4- امام خمینی و بعضی از فلاسفه نظر به منبع بودن حس دارند ،یعنی آنرا علاوه بر ابزار بودن صاحب ادراک می دانند. به این فراز توجه کنید:

در نگرش امام خمینی ،وحی، فطرت ،قلب ،عقل و حس انسان به عنوان منابع شناخت مطرح شده است.او همچون سایر علمای مسلمان معتقد است ،حس انسان مُدرِک است اما کافی نیست و نقصان ادراک حسی با عقل جبران می شود.....(منبع: باشگاه اندیشه › منابع شناخت از دیدگاه امام خمینی (ره) (http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=%D8%AD%D8%B3%20%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9%20%D8%B4 %D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9 F&source=web&cd=2&cad=rja&ved=0CCUQFjAB&url=http%3A%2F%2Fwww.bashgah.net%2Ffa%2Fcontent%2F show%2F42862&ei=EVuZUOObL8Kq0QW-p4DoCg&usg=AFQjCNHyXInXxy9oWuLp3JMZj6vkHPCfvA))

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
09-11-2012, 18:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif





منبع قلب

سومین منبع شناخت در انسان قلب است که انسان از طریق آن دروازه به نحو گسترده تر و عمیقتر از فضای حس و عقلی با جهان هستی آشنا می شود.
مسائلی که در رابطه با این منبع باید بررسی شود ،عبارت است از تعریف قلب ، تبیین شناخت قلبی و تفاوت میان شناخت قلبی و عقلی.


تعریف قلب

واژه قلب که به فارسی به آن دل گویند،سه معنا دارد:

معنای اول،عبارت است از تلمبه خانه خون.بر اساس این معنا ،اگر بخواهیم قلب را تعریف کنیم بابگوییم عضو صنوبری شکل در سمت چپ....
معنای دوم قلب، عبارت است از عقل،یعنی مرکز فکر و اندیشه (منبع دوم که بحث شد)

امام کاظم(ع) به هشام بن حکم می فرماید:

ای هشام ،خداوند متعال در کتاب خود می فرماید( ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب-ق37)یعنی،براستی در آنچه مطرح شده ،یاد آوری است برای آنکه دارای قلب باشد.

سپس امام توضیح می دهند :

منظور از قلب در این کریمه عقل است.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
09-11-2012, 18:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif





معنای سوم قلب عبارت است از مرکز شناختها و آگاهی هایی که نه حسی است و نه عقلی.بلکه از عمق وجود انسان ،بطور نا خود آگاه می جوشد.

بعبارتی این شناختها را نه حس می تواند تولید کند و نه منبع عقل.مثل علاقه به فرزند، رحم و عطوفت بی رحمی و قساوت....
آیا علاقه به فرزند که در انسان سالم است از راه چشم و گوش و....به او منتقل شده است؟

یا از راه عقل و اندیشه به این احساس رسیده است؟

پاسخ قطعاً منفی است .مهر و عشق چیزی نیست که از راه حس یا عقل به آن رسید،بلکه نوعی تجربه درونی است که جز شخص علاقه مند و عاشق کسی نمی داند عشق چیست؟

مرکز همه شناخت های غیر حسی و کلیه عواطف و احساسات درونی قلب و یا دل آدمی است.

معنای قلب در مبحث شناخت:





در این مبحث هر جا قلب بعنوان یک منیع کنار حس و عقل مطرح می شود ،مقصود معنای غیر حسی و غیر عقلی است.

اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که در قران کریم کلمه قلب ،معمولاً در مورد منبع دوم شناخت یعنی شناختهای عقلی بکار میرود.(مرکز تفقّه)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
25-12-2012, 13:16
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2





فرق شناختهای عقلی و قلبی


با قدری تأمل معلوم می شود شناخت عقلی و قلبی دو تفاوت دارند:
یکی در مرکز رابطه و دیگری در نحوه شناخت


1-تفاوت در مرکز رابطه

به این معنی که شناختهای عقلی نوعی رابطه با مغز دارد و شناخت قلبی نوعی رابطه با قلب(تلمبه خانه خون).امام صادق (ع) می فرماید:

موضع العقل الدّماغ و القسوة و الرّقة فی القلب -1
جایگاه عقل مغز است و قساوت و رقت در دل جای دارند.

وقتی منظره زیبایی را می بینید و یا خبر خوشی را می شنوید،نمی گویید چشمم یا گوشم شاد شد و یا مغز و عقلم شاد شد،بلکه می گویید دلم شاد شد.واقعاً هم دل در این گونه موارد حالت خاصی که شادی نام دارد پیدا می کند.
همچنین اگر بخواهید چیزی به یاد بیاورید و یا مسئله مشکلی را حل کنید ،می گویید به مغزم فشار آوردم.
پس نوعی رابطه بین مغز و شناخت عقلی و قلب و شناختهای قلبی وجود دارد.اما این رابطه چنان نیست که مغز و یا تلمبه خانه خون،منبع و تولید کننده شناختها باشند.
طبق روایت امام صادق (ع) ،تعبیر جایگاه ،برای مغز و قلب،درست و دقیق است.باید توجه داشت ،جایگاه چیزی و تولید کننده آن همیشه یکی ،نیست. مثل پمپ بنزین که جایگاه است اما تولید کننده بنزین نیست.


1-میزان الحکمة باب3380






parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
25-12-2012, 13:18
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2





2-تفاوت در نحوه شناخت

شناخت عقلی مساوی است با علم و دانستن
شناخت قلبی مساوی است با وجدان کردن و یافتن
شما هم اکنون می توانید تفاوت بین شناخت عقلی و قلبی را در خود آزمایش کنید.

تصمیم بگیرید از جا بر خیزید و به پشت بام بروید.بعد از تصمیم،عقل می گوید برای رفتن به پشت بام باید از پلّه های ساختمان یا نردبام بالا رفت. این شناخت عقلی است.
الان توجهی به قلب خود کنید. آیا در آن علاقه به فرزند می یابید یا خیر؟بدون تردید ،فرزند داشته باشید یا نه،علاقه به فرزند و بقای نسل را در دل خود می یابید.این شناخت قلبی است.

توجه ، در مورد اول نیاز به نردبام را برای رفتن به پشت بام می دانید.ولی در مورد دوم، نیاز به فرزند را در وجود خود می یابید. از این رو ادراک اول ،علم و دانستن است و ادراک دوم وجدان و یافتن.




parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-02-2013, 00:57
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2






راههای شناخت از دیدگاه قران

1- شناخت حسی و عقلی در قران

قران کریم این مسئله را مطرح کرده است که انسان عاری از هر گونه شناخت و ادراک و علمی پا به عرصه این جهان می گذارد.در کریمه 78 نحل می فرماید:

والله اخرجکم من بطون امّهاتکم لا تعلمون شیئاً
شما را از شکم مادرانتان خارج ساخت در حالیکه هیچ نمی دانستید.

و جعل لکم السّمع و الابصار و الافئده لعلّکم تشکرون
و برای شما گوش و چشم و عقل آفرید تا شما قدر دانی کنید.

پس انسان قبل از تولد هیچ نمی داند و معلوماتش، در همین جهان و پس از تولد از طریق منابع سه گانه شناخت،حاصل می شود.


دومین مسئله در آیه مورد بحث ،منابع شناخت است که تحت عنوان سمع و ابصار و افئده آمده است .گوش و چشم که ابزار منبع حس می باشند و افئده که جمع فؤاد ، به معنای مرکز تفکر و اندیشه است.

پس از دیدگاه قران کریم ،هم حس و هم عقل در کسب معلومات و شناختهای انسان نقش بنیادی و تعیین کننده دارند.

در المنجد کلمه فؤاد چنین معنا شده است:
القلب و ربّما اطلق علی العقل(به معنای قلب است و در برخی موارد به معنای عقل می آید.)

علاوه بر این آیه که منبع عقل بعنوان یکی از منابع شناخت مطرح شده است، دو دسته از آیات و روایات منبع بودن عقل برای شناخت را تأیید میکنند:

1-آیاتی که مردم را تعقل، تدبّر ، تفقّه و تفکّر دعوت می کنند.
2-آیات و احادیثی که اصول یا فروع دین را به صورت برهانی مطرح کرده اند.


علاقه مندان می توانند در این زمینه ،به جلد نهم و دهم بحارالانوار(110 جلدی) مراجعه کنند.




parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-02-2013, 00:59
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2






شناخت های قلبی در قران

قبلاً توضیح داده شد که واژه قلب سه معنا دارد: تلمبه خانه خون ، مرکز فکر و اندیشه ، مرکز شناختهای غیر عقلی و غیر حسّی و اینکه در مباحث شناخت ، هرگاه قلب به عنوان یکی از منابع شناخت در کنار منبع عقل مطرح می شود، مقصود از آن معنای سوم است.

معنی قلب در قران

با بررسی دقیق می بینیم قران کلمه قلب را در معنای اول یعنی تلمبه خانه خون ،مطلقاً بکار نبرده است. بلکه گاهی در معنای دوم وسوم و یا بعضاً در معنای فراگیر از آن دو استعمال کرده است.


1-نخستین معنای قلب که مرادف با عقل است یعنی مرکز تعقّل و فکر و اندیشه:

انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب ق37
به راستی که در آنچه ذکر شد یادآوری است برای کسی که دارای عقل و اندیشه باشد

2-دومین معنا یعنی مرکز شناخت غیر حسّی و غیر عقلی :

نزل به الروح الامین علی قلبک شعرا 194
قران را جبریل امین بر قلب تو نازل کرد


قران بر مرکز فکر و اندیشه پیامبر نازل نشده است ،یعنی او به وسیله تعقل و تفکر به قران نرسیده و با نیروی عقل حقایق قرانی را تحصیل نکرده است.بلکه با مرکز شناخت غیر حسی و عقلی آن حضرت این حقایق را از فرشته وحی در یافت کرده است.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-02-2013, 19:22
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2





معنی قلب در قران

3- سومین معنی قلب در قران ، عبارت است از حقیقت انسان یعنی نفس و روح او .

ابن اثیر در کتاب النهایه در معنی قلب می گوید:
قلب کل شیءٍ لبّه و خالصه
یعنی قلب هر چیز عبارت است از مغز و خالص او.

و از آنجایی که حقیقت انسان ، و لبّ و مغز و خالص آدمی همان نفس و روح اوست، به نفس و روح قلب اطلاق می شود.قران کریم در آیاتی قلب را در معنی روح استعمال کرده است:

و لکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم (بقره 225)
خداوند شما را بر اساس آنچه قلبهایتان کسب کرده است مؤاخذه می کند.

و من یکتمها فانّه آثم قلبه(بقره 283)
کسی که شهادتی را کتمان کند قلب او گنهکار است

من خشی الرحمن و جاء بقلب منیب(ق33)
کسی که از خدا بترسد و با قلبی تائب (به صحنه قیامت)بیاید(مورد عنایت الهی قرار خواهد گرفت)

در این آیات و نظایر آنها کلمه قلب در مورد حقیقت انسان و نفس و روح او بکار رفته است، زیرا اکتساب نیکی و بدی در آیه اول، ارتکاب گناه در آیه دوم، توبه و انابه در آیه سوم مربوط به حقیقت انسان و نفس و روح اوست.












parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-02-2013, 19:25
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2



منبع اصلی همه شناختها

نکته بسیار دقیق در مورد معنای سوم قلب این است که با مراجعه به احادیث اسلامی مشخص می شود که قلب ،به معنای روح ،مصدر و منبع اصلی همه شعورها و آگاهیها و احساسات انسان است.

منابع سه گانه شناخت دریچه هایی است که روح از طریق آنها با جهان هستی ارتباط برقرار می کند.استاد شهید مطهری در این باره می فرماید:

انسان در عین اینکه موجود واحد است صدها و هزارها بعد وجودی دارد.منِ انسانی عبارت است از مجموعه بسیاری اندیشه ها ،آرزوها،ترسها و عشقهاو... همه اینها در حکم رودهایی است که همه در یک مرکز به هم می پیوندند.خود این مرکز دریایی عمیق است که هنوز بشری ادعا نکرده است که از اعماق آن اطلاع پیدا کرده است.

امیر المؤمنین (ع) می فرماید:
القلب مصحف الفکر
قلب محل بایگانی محصولات فکر و اندیشه است.

و یا

القلب ینبوع الحکمة و الاذن مغیضها
قلب چشمه جوشان حکمت و گوش (حس شنوایی)مدخل است که چشمه قلب از آن تغذیه می کند.




parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-02-2013, 19:27
parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2parvaneh2






شناخت هاى قلبى از ديدگاه احاديث اسلامى


آنچه تا كنون در اين بحث مطرح شد ، درباره معانى قلب در قرآن كريم بود ، و در ضمن مشخص گرديد كه دومين معناى قلب در قرآن همان چيزى است كه در مبحث شناخت شناسى به عنوان شناخت قلبى مطرح مى شود ، و قرآن تأييد مى كند كه در وجود انسان منبع و مركزى است كه انسان از طريق آن مى تواند به شناخت هايى برسد كه از طريق حس و عقل ممكن نيست .


احاديث اسلامى ، آنچه را كه قرآن درباره شناخت هاى قلبى مطرح كرده است ، به طور كاملاً صريح و روشن ،
تفسير نموده است .از ديدگاه احاديث اسلامى ، قلب انسان مانند جسم او داراى حواس است كه از طريق اين حواس مى تواند چيزهايى را ادراك كند كه از طريق حواسّ ظاهر و از طريق عقل نمى تواند ؛ اما انسان در صورتى مى تواند از حواسّ قلبى خود استفاده كند كه شرايط استفاده از اين حواس رافراهم و موانع آن را مرتفع سازد .




parvaneh2parvaneh2parvaneh2

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-02-2013, 19:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif








در كتاب ميزان الحكمة در واژه «قلب» ، دو باب مستقل در مورد حواسّ قلب گشوده شده است :

يكى باب ۳۳۹۰ با عنوان «عَينُ القلب» يعنى چشم دل ، و ديگرى باب ۳۳۹۱ با عنوان «اُذُن القلب» يعنى گوش دل .

در اين دو باب ، شانزده حديث از طريق شيعه و اهل سنّت ، درباره حواسّ باطنى قلب ، ذكر شده است و اين ، علاوه بر ساير احاديثى است كه در ساير ابواب اين كتاب بر اين معنا دلالت مى كند و در ذيل باب ۳۳۹۰ به آنها اشاره شده است .


ما از مجموع اين احاديث فقط دو نمونه را اين جا مى آوريم و كسانى كه مايل باشند همه آن احاديث را ملاحظه كنند ، مى توانند به ابوابى كه اشاره شد ، مراجعه نمايند .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



ديده هاى دل


نمونه اول ، حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه مضمون آن از امام زين العابدين و امام صادق عليهماالسلام نيز نقل گرديده و محدّثان شيعه و سنى ، با اندكى اختلاف در لفظ ، آن را نقل كرده اند ، و متن آن چنين است :

ما مِن عَبدٍ إلّا و فِى وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا و عَينانِ فِى قَلبِهِ يَبصُرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ. فَإذا أراد اللّه ُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَين فى قَلبِهِ فَأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ... . ۱

همه مردم بدون استثنا دو چشم در صورت دارند كه با آنها محسوسات و امور مربوط به جهان ماده را مى بينند ، و دو چشم در قلب دارند كه با آنها امور نامحسوس و آنچه را مربوط به جهان آخرت است ، مشاهده مى نمايند. پس هنگامى كه خداوند [بر اساس حكمت] خير كسى را بخواهد ، دو چشم قلب او را باز مى كند و او با ديده هاى دل وعده هاى غيبى خدا را مشاهده مى كند ، و با ديده هاى غيبى به غيب ايمان مى آورد.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



نمونه اى از ديدارهاى قلبى

ابو بصير كه يكى از ياران امام صادق عليه السلام است نقل مى كند :

در سفرى همراه آن حضرت به حج رفته بودم . هنگام طواف وقتى كه نگاهم به انبوه جمعيت طواف كننده افتاد ، اين سؤال به ذهنم رسيد كه آيا خداوند ، اين مردم را مى بخشد؟ اين مسئله را با امام در ميان گذاشتم . امام در پاسخ فرمود :


يا أبا بَصير ، إنَّ أكثَرَ مَن تَرى قِرَدَةٌ و خَنازِيرُ.

اى ابو بصير ! بيشتر اين مردمى كه مشاهده مى كنى ، ميمون و خوك اند.


تعجب كردم و از امام خواستم كه اگر ممكن است چهره واقعى آنان را به من نشان دهد .

امام كلماتى بر زبان جارى ساخت و سپس دست خود را بر ديده ام كشيد . ناگاه ديدم ، همان طور كه امام فرموده بود ، انبوهى ميمون و خوك مشغول طوافند . ديدن اين منظره هولناك مرا به وحشت انداخت ، تا اين كه امام دوباره دست بر ديده ام كشيد و آنان را به صورت نخست يافتم . ۱


همان طور كه در اين حديث آمده است ، امام با تصرف ولايى خود از طريق دست كشيدن بر ديده هاى ابو بصير ، حجاب هاى ديده قلب او را كنار زد ، و با كنار رفتن حجاب ها چهره واقعى و باطنى مردمِ ميمون صفت و خوك سيرت براى او آشكار شد . ولى اولياى بزرگ الهى ، كه خود حجاب هاى باطنى خود را با تزكيه نفسى برداشته اند ، شخصا مى توانند با ديده دل ، باطن جهان هستى را آنچنان كه هست مشاهده نمايند .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif




گوش هاى قلب

نمونه دوم از احاديثى كه در مورد حواس باطنى قلب از معصومين نقل شده است ، حديثى است درباره حس سامعه قلب از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه نص آن چنين است :

إنَّ لِلْقَلْبِ ، اُذُنَينِ فَإذا هَمَّ العَبدُ بِذَنبٍ قَالَ لَهُ روحُ الإيمانِ : لاتَفعَلْ ! و قالَ لَهُ الشَّيطانُ : اَفعَلْ! ۲

قلب انسان ، دو گوش دارد كه وقتى او تصميم به انجام گناهى مى گيرد ، روح ايمان ۳ [از يك سو] به او مى گويد: نكن! و شيطان[از سوى ديگر] به او فرمان مى دهد كه : بكن!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif






ايمان به غيب با ديده غيبى

كسى كه ديده دل او بينا و گوش قلب او شنوا و حواس باطنى او سالم است ، براى شناخت ماوراى طبيعت و ايمان و اعتقاد به «غيب» نيازى به استدلال هاى عقلى و برهان ندارد ؛ كه او ـ همان طور كه در حديث اول آمد ـ با ديده غيبى و با حواس باطنى خود غيب را مى بيند و ماوراى ماده را احساس مى كند .


استدلال هاى علمى و عقلى براى كسى است كه از حواس قلبى خود نمى تواند استفاده كند و ديده دل او بينا نيست . در روز روشن براى كسى بايد روز بودن را اثبات كرد كه يا چشم ندارد و يا در جايى قرار گرفته است كه نمى تواند روز را از شب تشخيص دهد . ولى اثبات روز براى كسى كه خورشيد را مشاهده مى كند ، بى معناست .

همچنين براى كسى كه ديده قلب او بينا و گوش دل اوشنواست ، اثبات ماوراى طبيعت و غيب با دليل و برهان بى معناست . ۰

كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم تو را
كى بوده اى نهفته كه پيدا كنم تو را

۰ ۰ غايب نبوده اى كه شوم طالب حضور
پنهان نبوده اى كه هويدا كنم تو را ۰

از اين رو ، امير مؤمنان عليه السلام در مورد مشاهدات قلبى و غيبى خود در آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

أرى نُورَ الوَحى و الرِّسالَةِ و أشَمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ... . ۱

در آن هنگام نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوت را [از رسول خدا ]استشمام مى كردم.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



على عليه السلام براى شناخت وحى و نبوت نيازى به دليل و برهان ندارد .

او با ديده غيبى ايمان به غيب دارد ، نور وحى را مى بيند ، رسالت پيامبر اسلام را احساس مى كند و عطر دل انگيز نبوت را استشمام مى نمايد .

از اين سخن امام معلوم مى شود كه انسان علاوه بر چشم و گوش باطنى ، حس شامه و بويايى قلبى نيز دارد .

سپس امام در مورد مشاهدات قلبى خود در آغار بعثت ادامه مى دهد :

وَ لَقَد سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حِينَ نَزَلَ الوَحْيُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله .

هنگامى كه وحى بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد صداى ناله شيطان را شنيدم.


با گوش سر نمى شود صداى ناله شيطان را شنيد؛ اين گوش دل است كه مى تواند صداى نامحسوس شيطان را بشنود .





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
14-03-2013, 13:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif




فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرِّنَّةُ؟ فَقالَ: «هذا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبَادَتِهِ» .

امام ادامه مى دهد كه پس از شنيدن صداى ناله شيطان با گوش جان ، از رسول خدا پرسيدم كه:

يا رسول اللّه ! اين ناله چيست؟ فرمود: اين ناله ، ناله شيطان است كه از پرستش خود نوميد شده است.

در اين جا پيامبر اسلام خطاب به امير مؤمنان عليه السلام فرمود :

إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّكَ لَستَ بِنَبِىٍّ ، ولكِنَّكَ لَوَزيرٌ... . ۱

تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را كه من مى بينم ، تنها تفاوت من با تو اين است كه تو پيامبر نيستى ، ولى وزير من هستى .


بنا بر اين ، اسلام قلب را در كنار حس و عقل ، يكى از منابع معرفت و شناخت مى داند و براى قلب حواسى نظير حواس پنجگانه ظاهرى قائل است . اما بهره بردارى از اين منبع معرفت ، شرايط ويژه اى دارد كه در بخش هاى آينده مطرح خواهد شد .





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
27-06-2013, 15:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif





فصل سوم :قلمرو ابزار شناخت

در فصل اول معلوم شد كه كليه معارف و معلوماتِ انسان به ابزار حس و عقل و قلب متصل مى شود . در اين فصل مى خواهيم ببينيم قلمرو هر يك از اين منابع ، محدود است يا نامحدود؟ به عبارت ديگر ، آيا با حس مى شود همه چيز را شناخت؟ يا با عقل مى شود همه چيز را ادراك كرد؟ و يا با قلب مى توان به همه حقايق هستى پى برد؟ يا اين كه حس و عقل و قلب ، هر يك قلمرو خاص و محدود خود را دارند؟


پاسخ ، اين است كه قلمرو ابزار شناخت محدود است . يعنى هر يك از منابع مذكور ، تنها در محدوده خاصى مى تواند فعاليت كند :حس تنها مى تواند شناخته هاى حسى توليد كند؛ عقل ، تنها در محدوده شناخت هاى عقلى كارآمد است؛ و قلب ، تنها در محدوده شناخت هاى قلبى مى تواند ايفاى نقش نمايد .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
27-06-2013, 16:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif





دليل محدود بودن قلمرو ابزار شناخت

دليل اين محدوديت ، ضرورت متناسب بودن ابزار شناخت با امور مورد شناسايى است . توضيح ساده آن كه يكى از قوانين عقلى كه همه ، آن را به روشنى درك مى كنند اين است كه كارايى و محصول هر ابزارى متناسب با آن ابزار است . هيچ كس انتظار ندارد كه كارخانه شير پاستوريزه هواپيما توليد كند ، و يا ابزارى كه با آن هواپيما مى سازند ، به كار توليد پارچه
بيايد . ضرورت تناسب ميان ابزار توليد و توليد ، به زبان فلسفى ، ضرورت سنخيت ميان علت و معلول گفته مى شود .


بر اين اساس ، هر يك از حواس پنجگانه ، ابزار توليد شناخت ويژه اى است :


چشم ، ابزار شناخت شكلها و رنگهاست؛ گوش ، ابزار شناخت صداهاست؛ و همچنين ساير حواس . . . بنا بر اين ، قلمرو شناخت هر يك از حواس پنجگانه محدود به مواردى است كه تناسب و سنخيت با آنها دارد . و همان طور كه از كارخانه شير پاستوريزه توقع توليد هواپيما نمى رود ، از چشم هم انتظار شنيدن صداها ، و از گوش انتظار چشيدن مزه ها نمى رود .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
27-06-2013, 16:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif






همچنين حواس پنجگانه در مجموع ، قلمرو خاصى دارند ؛ يعنى قلمرو شناخت آنها محدود است به محسوسات و چيزهايى كه با حس تناسب و سنخيت دارد .


حواس هيچ گاه نمى تواند به مرز شناخت هاى عقلى تجاوز كند . مثلاً تجريد تركيب و تجزيه مفاهيم و امثال اين امور كه در حوزه فعاليتهاى عقل قرار دارد ، با ابزار حواس قابل انجام نيست . همان طور كه چشم نمى تواند صداها را بشنود ، حس هم نمى تواند مفاهيم را تجزيه و تركيب و تجريد كند .

(در بحث خداشناسى توضيح خواهيم داد كه كسى كه مى گويند : «چون ما از طريق حواس نمى توانيم روح و فرشته و خدا را ادراك كنيم اين امور را قبول نداريم !» مانند كسى است كه كر است و مى گويد : من چون با چشمم آوازها را نمى شنوم ، اصولاً هيچ آوازى در جهان وجود ندارد!) .


قلب نيز قلمرو ويژه اى دارد كه با تهذيب نفس و به كار افتادن حواس دل ، انسان به آن شناخت ها مى رسد . و همان طور كه حس نمى تواند به مرز عقل تجاوز كند ، عقل هم نمى تواند به مرز قلب وارد شود ، و متقابلاً قلب هم نمى تواند به مرز عقل تجاوز نمايد .


هيچ كس با تزكيه نفس و تهذيب روح ،پزشك و يا رياضيدان نمى شود ، براى تحصيل اين علوم بايد از ابزار حس و عقل مدد گرفت . تزكيه نفس ، حواس قلب را به كار مى اندازد و چشم و گوش دل را باز مى كند . و در نتيجه انسان به الهامات و مشاهدات غيبى مى رسد و عارف مى شود ، ولى رياضيدان و طبيب و مجتهد نمى شود .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 22:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



مى گويند :

جوانى براى طلبگى به نجف رفته بود . پس از مدتى ديد ادامه تحصيل برايش مشكل است و درس خواندن زحمت دارد . شنيده بود كه دعا در حرم حضرت عباس عليه السلام ، مستجاب مى شود . به فكرش رسيد كه چرا براى تحصيل علم و رسيدن به مرتبه اجتهاد زحمت بكشد ؟ و با خود گفت :

مى روم در حرم حضرت دعا مى كنم و از او مى خواهم كه بدون رنج تحصيل ، تصديق اجتهادم را مرحمت نمايد! با اين خيال خام چند هفته به كربلا رفت و با گريه و زارى از حضرت عباس تصديق اجتهاد خواست!

تا اين كه شبى در خواب ديد كه آن حضرت با چند تن از فراش ها مى آيد . تصور كرد كه الآن حضرت تصديق اجتهاد را مرحمت مى كند .

ولى وقتى نزديك شد ، برخلاف انتظار ، ديد كه حضرت دستور داد فلك را بياورند و پايش را بسته ، با شلاق او را تنبيه كنند!

دانشجوى تنبل با ديدن اين وضع سخت ترسيد و گفت :


آقا من با آن همه گريه و زارى از شما خواستم كه تصديق اجتهاد به من بدهيد ، و شما در عوض مى فرماييد مرا تنبيه كنند! حضرت فرمود :


با تنبلى و سستى و با گريه و دعا كه انسان مجتهد نمى شود . اگر مى خواهى مجتهد شوى بلند شو برو همان طور كه ديگران درس مى خوانند و زحمت مى كشند درس بخوان و زحمت بكش .







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 22:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif



قلمرو منابع شناخت از نظر قرآن


آيا قرآن كريم و همچنين احاديث اسلامى آنچه را كه به عنوان قلمرو منابع شناخت مطرح شد تأييد مى كنند يا خير؟

و به سخن ديگر آيا از ديدگاه اسلام ، اين مطلب پذيرفته است كه هر يك از منابع شناخت قلمرو محدودى دارد كه خارج از آن قلمرو ، كارى از آن ساخته نيست؟

در پاسخ اين سؤال بايد توجه داشت كه در قرآن و همچنين احاديث ، مطلبى به عنوان قلمرو منابع شناخت مطرح نشده است ، ولى مسائل مختلف به گونه اى آمده است كه از خلال آنها نظريه اسلام در اين مورد نيز مشخص مى شود .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif




قلمرو حس در قرآن


مثلاً قرآن به پيامبر اسلام توصيه مى كند با كسانى كه جز به ماديات نمى انديشند و جهان بينى آنان محدود به زندگى مادى اين جهانى است ، قطع رابطه كند و از آنان روى گرداند :

«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا... . ۱

[اى پيامبر !] از كسى كه پشت به ياد ما كرده و جز زندگى [مادى] دنيا چيز ديگرى نمى خواهد ، روى بگردان» .

سپس مى فرمايد :

«ذَ لِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ . ۲

قلمرو شناخت آنها همين است» .

«مبلغ» را به قلمرو ترجمه كنيد و «علم» را به شناخت . يعنى قلمرو شناخت افراد مادّى گرا همين است ، همين كه مى بينند ، همين كه مى شنوند و بالاخره همين چيزهايى كه احساس مى كنند .

آنان ماوراى محسوسات را نمى توانند ادراك كنند ؛ چون ابزار شناخت هاى غير مادى خود را از دست داده اند و از منبع عقل و قلب خود استفاده نمى كنند .

آنان فقط معناى ثروت ، شهوت ، موقعيت ، و هر چه را كه محسوس است و مربوط به زندگى مادى مى شود ، مى فهمند و مفاهيم عقلى و قلبى براى آنان نامأنوس و نامفهوم است .

بنا بر اين از اين آيه استفاده مى شود كه قلمرو حواس پنجگانه فقط زندگى مادى است ، و اگر انسان بخواهد زندگى معنوى را درك كند و از حيات عقلى و معنوى برخوردار باشد ، بايد از ابزارهاى ديگرى استفاده كند و ساير منابع شناخت را كه در وجود او هست به كار گيرد .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

در اين زمينه امير المؤمنين عليه السلام سخنى بسيار دقيق و عالى دارند كه در حقيقت مى توان آن را تفسير اين آيه دانست . متن سخن امام عليه السلام اين است :

إنَّما الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأعمى ، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئا . و البَصِيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ و يَعلَمُ أنَّ الدارَ وَراءَها.

۱ ديوار دنيا نهايت چيزى است كه شخص كور مى بيند . او در پشت اين ديوار چيزى را مشاهده نمى كند ، ولى فرد بينا نگاه خود را از اين ديوار عبور مى دهد و مى داند كه خانه [آخرت] پشت آن است.

امام در اين سخن جالب ، تفاوت جهانبينى حسى را با جهانبينى عقلى بيان كرده است . در اين روايت ، افرادى كه از جهانبينى عقلى محروم اند و تنها از دريچه حواس به هستى مى نگرند ، به كورهايى تشبيه شده اند كه راه و يا ديوارهاى اطراف خانه را ، خانه خود تصور كرده ، به آرايش و پيرايش آن پرداخته اند . و افرادى كه از دريچه عقل به هستى نگاه مى كنند و جهانبينى آنان جهانبينى عقلى است ، به افراد بينايى تشبيه شده اند كه نه تنها ديوارهاى اطراف خانه را مى بينند ، بلكه آن سوى ديوارها را هم مشاهده مى كنند و مى دانند كه خانه در پشت اين ديوارهاست ، و بدين جهت همه تلاش خود را براى آراستن داخل خانه به كار مى گيرند .

از اين رو امام در ادامه سخن مذكور مى فرمايد :

فَالبَصِيرُ مِنهَا شَاخِصٌ والأعْمى إلَيها شَاخِصٌ؛ و البَصِيرُ مِنهَا مُتَزَوِّدٌ وَالأعْمى لَها مُتَزَوِّدٌ.

پس بينا از آن عبور مى كند و خارج مى شود ، و كور به سوى آن مى رود؛ بينا از آن توشه برمى گيرد و كور براى آن.

يعنى دنيا براى كسانى كه ديده عقل خود را باز كرده ، با چشم عقل به آن مى نگرند ، مانند پلى است كه براى رسيدن به هدف از آن استفاده مى شود ، ولى براى كوردلانى كه جهان بينى آنان حسى است ، دنيا ، خود هدف است .




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif


لذا شخص بينا از آن عبور مى كند تا به هدف اصلى برسد ، ولى فرد كور آن را هدف مى پندارد .

بينا از آن براى جايگاه دايمى خود توشه مى گيرد ، و كور چون دنيا را منزل و جايگاه خود مى پندارد ، براى آن توشه تهيه مى كند .

امام على عليه السلام خود نمونه كامل بينايانى بود كه با ديده عقل پشت ديوار دنيا را به خوبى مى ديد .

شخصى به نام سويد بن غفله نقل مى كند كه پس از آن كه امام عليه السلام زمام حكومت را به دست گرفت ، در منزل او به خدمتش رسيدم ، ديدم كه در خانه اى كه رهبر جامعه اسلامى زندگى مى كند ، چيزى جز حصير كوچكى كه امام روى آن نشسته بود وجود ندارد .

با تعجب پرسيدم كه يا امير المؤمنين ، كليد بيت المال در دست تو قرار دارد ، ولى در خانه ات چيزى از وسايل مورد نياز منزل نمى بينم؟! امام فرمود :

سويد! انسان عاقل براى مسافرخانه اثاث تهيه نمى كند؛ ما خانه امنى داريم كه بهترين متاع خود را به آن جا فرستاده ايم و خود نيز پس از اندكى به آن جا خواهيم رفت .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif


شناخت حسّى سطحى است



آيه ديگرى كه مى توان قلمرو حس را از آن به دست آورد ، آيه هفتم از سوره روم است كه در آن شناخت حسى ، سطحى و بى عمق مطرح شده است :

«يَعْلَمُونَ ظَـهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْاخِرَةِ هُمْ غَـفِلُونَ .

۱ شناخت آنان از زندگى دنيا سطحى است ، و آنان از آخرت غافل اند» .

مردمى كه از جهانبينى عقلى محروم اند و تنها از دريچه حواس ، هستى را مى نگرند ، شناخت آنان از زندگى شناخت ظاهرى و سطحى و بى عمق است . آنان از آخرت كه در عمق و ژرفاى دنيا و وراى ديوار ماده است ، اطلاع و آگاهى ندارند .

آنان از زندگى در اين جهان چيزى جز خوردن و خوابيدن و شهوت و ثروت و موقعيت نمى فهمند . آنان از اين كه در پشت اين زندگى محسوس و ماوراى اين خوردن و خوابيدن ها و نشست و برخاست ها و موقعيت هاى مادى چيست؟ ناآگاه و غافل اند ؛ چون فهم اين امور از قلمرو حس خارج است .





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

قلمرو عقل در قرآن



قرآن كريم پس از ذكر جهانبينىِ حسىِ مردم ناآگاه در آيه هشتم از سوره روم ، آنان را به جهانبينى عقلى و راه آن كه تفكر است دعوت مى كند و درباره قلمرو عقل مى فرمايد :

«أَوَ لَمْ يَتَفَكَّرُواْ فِى أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَا بِالْحَقِّ . ۲

آيا آنان پيش خود فكر نكرده اند كه آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست جز براساس حق نمى تواند باشد؟» .

يعنى آيا مردمى كه جهانبينى آنان حسى است و جز زندگى مادى چيز ديگرى نمى فهمند ، نمى خواهند بينديشند؟ نمى خواهند از دريچه عقل خود استفاده كنند و وجدان خود را قاضى قرار دهند؟

اگر چنين كنند ، عقل آنان در محكمه وجدان به روشنى ، حكم مى كند كه آفرينش آسمان ها و زمين و موجوداتى كه ميان آنهاست ، نمى تواند باطل و پوچ و بى معنا و بى هدف باشد؛ و اگر پشت ديوار ماده چيزى وجود نداشته باشد ، نه تنها جهان محسوس و ماده ، بى هدف و بى معناست ، بلكه زندگى نيز پوچ و بى هدف است .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif


و به حكم عقل ، نه ماده ، نه آسمان و زمين و ساير موجودات و نه زندگى نمى توانند بى هدف باشند .

بلكه عقل با مطالعه جهان ماده ، هدفدارى و معنا را در عمق آن به روشنى ملاحظه و مشاهده مى كند . آيه ديگرى كه مى توان آن را در زمينه شناخت قلمرو عقل از ديدگاه قرآن كريم مطرح كرد ، آيه ۱۹۰ از سوره آل عمران است كه مى فرمايد :

«إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَـفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَيَـتٍ لِّأُوْلِى الْأَلْبَـبِ .

همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و رفت و آمد شب و روز ، آيات و دلايل و نشانه هايى [بر حكمت و قدرت آفريدگار هستى] براى صاحبان انديشه و عقل هست» .

يعنى اگر انسان از دريچه عقل جهان ماده را مورد مطالعه و بررسى قرار دهد ، از اين مطالعه قطعا به شناخت ماوراى ماده مى رسد و عمق هستى را ادراك مى كند .


بنا بر اين ، قلمرو عقل ، شناخت هستى از طريق استدلال و برهان ، و از اثر پى به مؤثر بردن ،و از تدبير با مدير آشنا شدن است .






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

قلمرو قلب در قرآن



در قرآن كريم و همچنين احاديث اسلامى ، شناخت هايى مطرح شده در قلمرو حس و نه در قلمرو عقل است ، اين شناخت ها به قلمرو «وحى» تعلق دارد .

قلمرو «وحى» همان قلمرو «قلب» در مبحث شناخت است . البته در مباحث عقيدتى به همه شناخت هايى كه در قلمرو قلب است «وحى» گفته نمى شود ، بلكه اين شناخت ها به سه نوع تقسيم مى شود :

وسوسه ،
الهام و وحى .

درباره شناخت هاى نوع اول در سوره انعام آيه ۱۲۱ آمده است :

«وَإِنَّ الشَّيَـطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ .
و همانا شياطين به دوستان خود وحى مى كنند...» .

همان طور كه ملاحظه مى كنيد ، القائات و ادراكاتى كه از طريق شياطين براى پاره اى از انسان ها حاصل مى شود ، در قرآن به عنوان «وحى» مطرح شده ، چنان كه در سوره «ناس» از آنها تعبير به «وسوسه» شده است . ۱





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-12-2013, 23:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif


در مباحث عقيدتى نيز به اين گونه ادراكات ، وسوسه گفته مى شود .

و در مورد شناخت هاى نوع دوم يعنى الهام ، در سوره قصص آيه ۷ مى خوانيم :

«وَأَوْحَيْنَآ إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ .

و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير بده و اگر برجان او بيم داشتى ، او را به دريا انداز ، و مترس و بيمناك مباش كه ما حتما او را به تو باز مى گردانيم و او را از پيامبران قرار خواهيم داد» .

در اين جا نيز ملاحظه مى فرماييد كه القائات و ادراكاتى كه از جانب خداوند به مادر حضرت موسى عليه السلام در مورد نحوه نگهدارى از او شده ، در قرآن با عنوان «وحى» آمده است . ولى در مباحث عقيدتى به اين گونه شناخت ها كه براى غير پيامبران حاصل مى شود «الهام» گفته مى شود

و همان طور كه در قرآن و روايات اسلامى آمده است ، هر كس مى تواند با تهذيب نفس و تزكيه روح به اين گونه شناخت ها دست يابد .

و درباره شناخت هاى نوع سوم ـ يعنى شناخت هايى كه در مباحث عقيدتى به آنها اطلاق «وحى» مى شود ـ آيات و احاديث بسيار است و نيازى به ذكر آنها نيست .




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55859240538144648615.gif

تور چین
04-11-2015, 21:28
سلام
دست شما درد نکنه، خدا اجرتون بده