PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▐✿ ◄بررسی رذیله اخلاقی وسوسه و شک (عوامل ،‌ پیشگیری و درمان)► ✿ ▐



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2012, 00:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56073349118828034672.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71502329728739169708.gif




بررسی رذیله اخلاقی وسوسه و شک (عوامل ،‌ پیشگیری و درمان)


در این موضوع بحث ما پیرامون ضدّ یقین است که به آن «وسوسه» شک و تردید و دودلی ودر مجموع "وسواس" است كه به صاحب این صفت وسواسی می‌گویند. وسوسه ضدّ یقین است، و یك رذیله‌ بسیار بزرگی است. این رذیله از رذیله‌ جهل خیلی مهم‌تر است. دنیا و آخرت انسان را تباه می‌كند. انسان را به بدبختی‌ها می‌كشاند. چه بسیار از خانواده‌ها را كه از هم پاشانده است، و منجر به طلاق، منجر به بدبختی‌ها و منجر به عقده‌ها برای بچه‌ها شده است.

چه بسا كه این رذیله، افراد را از جامعه مطرود كرده و یك حالت گوشه‌گیری به او داده است؛ و اگر اسم آن را به جای وسواسی، دیوانگی بگذاریم، اشتباه نكرده‌ایم. وسواس یعنی دیوانه.

مرحوم ثقه الاسلام كلینی ـ رحمه الله ـ در جلد اول اصول كافی، در باب عقل و جهل چنین نقل می‌كند: كسی آمد خدمت امام صادق ـ علیه السّلام ـ و از عقل كسی تعریف كرد؛ در ضمن تعریف گفت: یابن رسول الله! این فرد در وضو و نماز وسواس است. حضرت فرمودند: عجب عاقلی است كه تابع شیطان است و به اندازه‌ای تبعیّت او از شیطان معلوم است كه اگر از خودش بپرسند كه كارهای تو كارهای عاقلانه است یا كارهای شیطانی، خودش هم می‌گوید كارهای شیطانی.[1]

به طور فشرده، درباره‌ وسواسی سه بحث باید بكنیم. یكی معنای وسوسه و اقسام آن. یكی هم اینكه وسوسه از كجا سرچشمه می‌گیرد؛ و یك بحث هم اینكه این صفت رذیله‌ خطرناك را چطور باید معالجه كرد.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2012, 01:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif



خطورات رحمانی
انسان دو نحوه خطورات دارد. یك نحوه مربوط به خدا است و آن بُعد رحمانی انسان است؛ كه به آن الهامات رحمانی و وحی می‌گویند. افرادی كه رابطه با خدای‌ شان محكم باشد، از این نحوه خطورات زیاد دارند. یعنی در حالی كه ملائكه را نمی‌بیند اما ملائكه به طوری كه این نفهمد،‌به نحو خطور، حقیقت را در دل او می‌اندازد. از نظر قرآن و روایات به خوبی استفاده می‌كنیم كه مؤمن الهام دارد. راه واقعی را ملائكه به مؤمن نشان می‌دهند. اگر رابطه با خدایش محكم باشد، می‌تواند به خودی خود راه را پیدا كند. و به این الهام در قرآن شریف هدایت گفته شده است. یعنی عنایت خاصّ خدا.

در اول سوره بقره می‌فرماید:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَمَ ، ذلِكَ الْكِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ»
این قرآن، كه شكّ و شبهه‌ای در او نیست، افراد با تقوی را هدایت می‌كند.

در همین سوره می‌فرماید: «هُدیً لِلنّاسِ»[2]
یعنی قرآن هادی است برای همه.

«اِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً»[3]

پیامبر آمده برای هدایت همه. اما این هدایتی كه در اول سوره بقره گفته شده، یعنی الهام. یعنی عنایت خاص خدا. در جای دیگر می‌فرماید:

«قَدْ جآءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ و كِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِه وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[4]

خدا به واسطه‌ی این قرآن، راه‌های سلامتی را به انسان نشان می‌دهد. اما نه به همه، بلكه به افرادی كه خدا از آنها راضی باشد. به افرادی كه دست عنایت خدا روی سرشان باشد. از ظلمت‌ها آنان را به نور می‌كشاند؛ و نور خدا در دلشان جلوه‌گر می‌شود. «وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» راه راست، آن راهی كه منجر به بهشت می‌شود، راه خداوند به واسطه‌ی قرآن، به اینها نشان می‌دهد. نظیر این دو آیه‌ای كه خواندم در قرآن زیاد است كه مؤمن الهام دارد. مؤمن یك خطوراتی دارد كه به واسطه‌ی آن خطورات می‌تواند حقّ را از باطل و باطل را از حق تمیز بدهد. به قول قرآن می‌تواند راههای سلامتی را پیدا كند.
معمولاً این طور افراد در بن‌بست‌ها نمی‌مانند. هر چه رابطه‌ی با خدا بیشتر باشد، این الهامات بیشتر است.

امام سجاد علیه السّلام به زینب مظلومه ـ علیها السّلام ـ فرمود:
«اَنْتِ بِحَمْدِ اللهِ عالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ وَ فَهِمَهٌ غَیْرُ مَفَهَّمَهٍ»[5]
زینب جان! تو یك عالِمی هستی كه معلم ندیدی و یك فهمیده‌ای هستی كه كس چیزی یاد تو نداده است.

یعنی اگر به مقام‌هایی رسیده‌ای، به واسطه‌ی تجلّی نور خداست؛ به واسطه‌ی خطورات از عالم غیب و از طرف رحمن بر تو است. این راجع به مؤمن.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2012, 01:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




خطورات شیطانی
اما اگر انسان رابطه‌اش با خدا محكم نباشد، یا العیاد بالله فاسق باشد، گناهكار باشد، یا العیاذ بالله كافر باشد، هر چه سقوطش بیشتر باشد خطوراتش از نفس امّاره و از شیطان بیشتر می‌شود و یك خطوراتی هم از رفیق بد به او می‌شود. مبتلا می‌شود به رفیق بد.
«اِنَّ الشّیاطینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلیآئِهِمْ لیُجادِلُوكُمْ»[6]

افراد فاسق و افرادی كه سقوط كردند، آنها از طرف شیطان الهام می‌شوند كه بیایند با شما مجادله و مباحثه كنند.

در آخرین سوره قرآن می‌فرماید:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ ، مَلِكِ النّاسِ ، اِلهِ النّاسِ ، مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ ، الَّذی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ ، مِنَ الْجَنَّهِ وَ النّاسِ»
خدایا پناه می‌برم به تو تا سه بار: از شرّ وسواس، از شرّ خنّاس، یعنی آن كسی كه به نحو خطور با دل انسان بازی می‌كند،‌و دل انسان را وارونه می‌كند. دل انسان را متمایل به گناه می‌كند و گاهی هم شیطان این كار را می‌كند، و كار شیطان همین است. اینكه شما شنیده‌اید شیطان وسوسه می‌كند معنایش همین است.

وسوسه از نظر لغت به معنای همهمه است. یعنی خطورات؛ و شیطان می‌آید راه ضلالت را نشان شما می‌دهد. شیطان شما را از راه سعادت غافل می‌كند. چنانچه رفیق بد هم شما را گمراه می‌كند و راه سعادت را می‌بندد و شما را می‌كشاند به راه ضلالت. به چیزهایی كه به طور ناخود آگاه در ذهن و مغز و دل انسان می‌آید، اگر از پروردگار عالم و از طرف عالم ملكوت باشد می‌گوئیم الهام؛ و اگر از طرف شیطان باشد به آن می‌گوییم وسوسه.

قرآن می‌فرماید: وسوسه برای آن افرادی است كه رابطه با خدایشان كم است:
«وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»[7]
«آنكس كه از یاد خدا رو برگرداند شیطانی را بر او می‌گماریم كه (همیشه) با او باشد.»

می‌فرماید: آن كسانی كه با خدا سر و كار ندارند، آن كسانی كه نماز را در اول وقت نمی‌خوانند، آن كسانی كه غافل از یاد خدا هستند، شیطانی می‌آید و همیشه همراه او خواهد بود. این شیطان همیشه قرین اوست. و كارش این است كه او را به وسوسه وا می‌دارد. یعنی ضلالت‌ها را در دل او می‌اندازد.

بنابراین از نظر قرآن، برای آدم وسواسی یك شیطان است؛ ولو اینكه این شیطان را نمی‌بیند. در خانه باشد، خوابیده باشد، در موقع نماز و وضو و غسل، همه جا شیطان با اوست. دائماً هم با او حرف می‌زند. اما حرف زدنش این است كه مثلاً در وقتی كه وضو می‌گیرد می‌گوید نشد؛ یكی دیگر؛ این وضو باطل شد؛ صورت خوب شسته نشد! یا در موقع غسل كردن، وقتی آب به سر و گردن می‌ریزد و آنها را می‌شوید، شیطان می‌گوید نشد! و این شیطان در موقع غسل كردن او را بسیار معطّل می‌كند. هر چه با آن شیطان رفیق‌تر و نزدیك‌تر باشد، ‌غسل را هم بیشتر طول می‌دهد.

ادامه دارد ........







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-09-2012, 14:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




این خطوراتی كه در دل انداخته می‌شود دو قسم است: گاهی مستقیم است، یعنی راستی گناه را شیرین جلوه می‌دهد و می‌گوید كه چشم چرانی كن؛ غیبت كن؛ تهمت بزن. اما گاهی خنّاس است و معنای خنّاس این است كه وسوسه می‌كند با توجیه گری.

افرادی كه وسواسی هستند این گونه‌اند، یعنی نمی‌گویند این كار ما حرام است یا غسل ما باطل است؛ بلكه می‌گویند غسل، همین است كه می‌كنم. می‌گویند مردم نجس‌اند و من پاكم! در صورتی كه خودش نجس‌ترین مردم است. همه‌ی مردم را نجس و خودش را پاك می‌داند.

پس وسوسه دو قسم شد، یكی وسوسه یا خطوراتی كه به طور مستقیم انسان را به گناه وا می‌دارد؛ و قسم دیگر، وسوسه خنّاس است.

یعنی علاوه بر اینكه وسوسه می‌كند یك دلیل هم برایش می‌آورد؛ توجیه می‌كند؛ و به قول عوام زیر آبكی این را بیچاره می‌كند؛ از راه دین او را بیچاره می‌كند. این، ‌خطرش از خطر اول خیلی بالاتر است.

یك آدم وسواسی خطرش از گناهكار خیلی بالاتر است. برای اینكه گناهكار ممكن است توبه كند. ولی وسواس اگر دست ازكارش برندارد، توبه نمی‌كند. زیرا توبه‌اش این است كه دست از كارش بردارد. وقتی هم كه دست ازكارش برندارد، گناه روی گناه می‌آید و دلش هم سیاه می‌شود، و به یك جاهای خطرناكی كشیده می‌شود.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-12-2012, 19:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید كه: وسواس دیوانه است اما دیوانه‌ای كه تابع شیطان است. یك دفعه دیوانه، زنجیری است كه نماز نمی‌خواند و روزه هم نمی‌گیرد و طوری هم نیست و قضا هم ندارد.

طلبه‌ای خیلی عالم دیوانه شده بود. نماز نمی‌خواند و روزه هم نمی‌گرفت ما به او می‌گفتیم چرا نماز نمی‌خوانی و روزه نمی‌گیری؟ یك جمله‌ی خیلی قشنگ می‌گفت. می‌گفت: «اَخَذَ ما وَهَبَ وَ سقَطَ ما وَجَبَ» یعنی خدا عقلم را از من گرفته دیگر تكلیف ندارم.

اما وسواس این طور نیست، بلكه تكلیف دارد. دیوانه‌ی تكلیف‌دار است. و این دیوانه‌ی تكلیف‌دار، تمام كارهایی كه می‌كند مربوط به شیطان است؛ مربوط به خنّاس است.

خنّاس كیست؟
در روایات می‌خوانیم كه خنّاس شیطان خیلی بزرگی است كه خیلی هم عالِم است.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-12-2012, 19:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




وسوسه و شک

به قول یكی از علمای بزرگ هر كسی فراخور حالش شیطان دارد. روحانیون شیطان دارند اما شیطان آنها ملاّ شیطان است. این خنّاس ملاّ شیطان است.

امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند:

وقتی حضرت ابراهیم علیه السّلام ، حضرت عیسی علیه السّلاـ به دنیا آمدند، شیطان بزرگ همه‌ی شیاطین را جمع كرد كه چه كنیم، زیرا پیغمبر خدا به دنیا آمده و دیگر از این به بعد نمی‌شود مردم را گمراه كرد. خنّاس گفت: من می‌توانم آنها را از راه دین و وسوسه جهنّمی كنم.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-12-2012, 19:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif



وسوسه‌ فكری

وسوسه گاهی مربوط به دل است نه عمل؛ به این می‌گوییم وسوسه فكری؛ و این وسوه‌ی فكری است. معمولاً از ضعف اراده پیدا می‌شود. یعنی وقتی انسان اعصابش ضعیف شد، سختی زیاد دید، مصیبت بزرگی به او رسید، از نظر روحی دچار وسوسه‌های فكری می‌شود. وسوسه فكری مراتب دارد.

گاهی فقط شكّ و شبهه است كه درباره‌اش بحث شد و راه علاجش هم گفته شد. یك وقت این وسوسه فكری بالا می‌رود ـ پناه بر خدا ـ حتی می‌رسد به جایی كه به خدا بد می‌گوید: اصلاً كارهای خدا را ظالمانه می‌داند! در قرآن آن قدر شكّ می‌كند كه كم‌كم می‌رسد به جایی كه (در دلش) به خدا و پیغمبر و ائمّه و مقدسات فحش می‌دهد.

این یك قسم از وسوسه فكری است. اقسام دیگری هم دارد. گاهی مربوط به دنیایش و گاهی راجع به كارهایش، گاهی راجع به مردم وسوسه فكری دارد كه «سوء ظن» است.

اما آنچه الآن مورد بحث من می‌باشد، وسوسه‌های فكری است. این وسوسه فكری معالجه‌اش خیلی آسان است و آن این است كه وقتی شكّ آمد جلو، خود را منصرف كند.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-12-2012, 22:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif



مثلاً تا شكّ می‌كند، شكّش را به حساب نیاورد؛ اهمیت ندهد. با كسی حرف بزند. یا بردارد چیزی بخورد. خودش را منصرف كند. و بدین ترتیب طولی نمی‌كشد كه این شكّ كم‌كم از بین می‌رود.

امام صادق علیه السّلام می‌فرماید: این خبیث را، یعنی شیطان خنّاس را، عادت ندهید؛ بی‌اعتنایی بكنید. وقتی بی‌اعتنایی كردید گُم می‌شود. دیگر به سراغتان نمی‌آید. وقتی با او آمدید او هم با شما می‌آید. این فرمایش امام صادق علیه السّلام ریشه‌ی قرآنی دارد:

«اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سَلْطانٌ عَلَی الَّذینَ امَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ ، اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِه مُشْرِكُونَ»[1]

با چند تا تأكیدی كه اهل علم خوب توجه دارند می‌فرماید كه: شیطان سلطه بر انسان ندارد. اما كدام انسان؟

آن انسانی كه پناهش خدا است. آن انسانی كه رابطه‌اش با خدایش محكم است. سلطه‌ی شیطان بر انسان در وقتی است كه برود زیر پرچم شیطان. یعنی اگر انسان با شیطان كار داشت شیطان هم با او كار دارد. اما اگر انسان شیطان را عقب زد، دیگر در انسان تأثیری ندارد.

اگر انسان زیر پرچم خدا رفت، شیطان می‌ترسد كه زیر پرچم خدا بیاید. در قرآن وعده داده شده كه شما اگر رابطه با خدا داشته باشید، و ملائكه می‌آیند و شیاطین را می‌رانند.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-12-2012, 13:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




«لَهُ مُعقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِه یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ»[2]

یعنی از الطاف بزرگ خدا این است كه ملائكه‌ای را برای حفظ شما گماشته است. شما را از شرور دنیا حفظ می‌كند. شما را از شرور اجنّه حفظ می‌كند. شما را از شرور شیاطین حفظ می‌كند.

بنابراین اگر رابطه‌ی شما با خدا محكم باشد، اصلاً شیطان سراغ شما نمی‌تواند بیاید. از این رو اگر شما بی‌اعتنایی كردید، این شكّ و شبهه از ذهن شما رفع می‌شود و دیگر سراغ شما نمی‌آید.

شخصی آمد خدمت پیغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و گفت یا رسول الله! نابود شدم؛ هلاك شدم.

حضرت فرمود برای این كه شیطان به نزد تو آمد و گفت: ترا چه كسی خلق كرده؟ گفتی خدا.

گفت خدا را چه كسی خلق كرده؟ تو در جوابش ماندی. گفت: بله.

حضرت فرمودند وقتی اینجور شك‌ها برای شما پیش می‌آید بگو: «لا اله الاّ الله» و منصرف كن خود را.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-12-2012, 19:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif




كلمه‌ی «لا الا الاّ الله» و كلمه‌ی «لا حول ولا قوّه الاّ بالله» و خواندن قرآن و روزه‌ی ماه مبارك رمضان و نماز اول وقت برای رفع وسوسه بسیار عالی است.

این اگر اولش باشد؛ و اما اگر حرف شیطان را شنید، هر چه بشنود در دل رسوخ می‌كند. یعنی شك اول و دوم و... همین طور در دل رسوخ می‌كند. یك وقت می‌رسد به آنجایی كه العیاذ بالله خدا را بد بگوید: اصلاً خدا را ظالم می‌داند. این همه معالجه‌اش بی‌اعتنایی است. ولو اینكه به پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بد گفته است، و لو اینكه در دلش آمده كه خدا ظالم است و عادل نیست، اما اهمیت ندهد؛ خود را ناراحت نكند. یك مقدار قرآن بخواند؛ و اگر راجع به پیغمبر و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم السّلام ـ است، صلوات بفرستد، كه اتفاقاً در روایات فراوان می‌خوانیم برای رفع وسوسه صلوات زیاد بفرستد.

رابطه‌ی با خدا را محكم كند با نماز اول وقت؛ با اهمیت دادن به واجبات. مخصوصاً برای خانم حجاب، و تا آن اندازه كه ضرر به كارش نخورد به مستحبات اهمیت بدهد. نماز شب، خواندن قرآن، راز و نیاز با خدا، خدمت به خلق خدا، خدمت كردن زن به شوهر و برعكس و خدمت كردن به مسلمان‌ها، و مهم‌تر از همه اجتناب از گناه، هر چه اجتناب از گناهش بیشتر باشد كم كم این وسوسه فكری از بین می‌رود.

البته حوصله می‌خواهد. یك ماه، دو ماه، خوب می‌شود و حداكثر تا چند ماه ریشه‌ی این رذیله كنده می‌شود. و اینكه بعضی از روان شناس‌ها می‌گویند وسوسه فكری درمان ندارد. حتماً اشتباه كرده‌اند. برای اینكه ما زیاد دیدیم افرادی كه وسوسه فكری داشتند، به واسطه‌ی بی‌اعتنایی‌ها، به واسطه‌ی رابطه‌ی با خدا خوب شدند و ریشه‌اش را سوزاندند.

بله، از نظر جسمی باید خوابش را تنظیم كند؛ اعصابش را قوی كند؛ تشنج نداشته باشد؛ ضربه به احساسات او نخورد. همه‌ی اینها برای وسوسه فكری خیلی مؤثر است.

به قول یكی از علمای بزرگ هر كسی فراخور حالش شیطان دارد. روحانیون شیطان دارند اما شیطان آنها ملاّ شیطان است. این خنّاس ملاّ شیطان است.

امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: وقتی حضرت ابراهیم علیه السّلام ، حضرت عیسی علیه السّلام به دنیا آمدند، شیطان بزرگ همه‌ی شیاطین را جمع كرد كه چه كنیم، زیرا پیغمبر خدا به دنیا آمده و دیگر از این به بعد نمی‌شود مردم را گمراه كرد.

خنّاس گفت: من می‌توانم آنها را از راه دین و وسوسه جهنّمی كنم.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif



وسوسه‌ فكری

وسوسه گاهی مربوط به دل است نه عمل؛ به این می‌گوییم وسوسه فكری؛ و این وسوه‌ی فكری است. معمولاً از ضعف اراده پیدا می‌شود. یعنی وقتی انسان اعصابش ضعیف شد، سختی زیاد دید، مصیبت بزرگی به او رسید، از نظر روحی دچار وسوسه‌های فكری می‌شود. وسوسه فكری مراتب دارد.

گاهی فقط شكّ و شبهه است كه درباره‌اش بحث شد و راه علاجش هم گفته شد. یك وقت این وسوسه فكری بالا می‌رود ـ پناه بر خدا ـ حتی می‌رسد به جایی كه به خدا بد می‌گوید: اصلاً كارهای خدا را ظالمانه می‌داند! در قرآن آن قدر شكّ می‌كند كه كم‌كم می‌رسد به جایی كه (در دلش) به خدا و پیغمبر و ائمّه و مقدسات فحش می‌دهد.

این یك قسم از وسوسه فكری است. اقسام دیگری هم دارد. گاهی مربوط به دنیایش و گاهی راجع به كارهایش، گاهی راجع به مردم وسوسه فكری دارد كه «سوء ظن» است.

اما آنچه الآن مورد بحث من می‌باشد، وسوسه‌های فكری است. این وسوسه فكری معالجه‌اش خیلی آسان است و آن این است كه وقتی شكّ آمد جلو، خود را منصرف كند.

مثلاً تا شكّ می‌كند، شكّش را به حساب نیاورد؛ اهمیت ندهد. با كسی حرف بزند. یا بردارد چیزی بخورد. خودش را منصرف كند. و بدین ترتیب طولی نمی‌كشد كه این شكّ كم‌كم از بین می‌رود.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif





امام صادق علیه السّلام می‌فرماید: این خبیث را، یعنی شیطان خنّاس را، عادت ندهید؛ بی‌اعتنایی بكنید. وقتی بی‌اعتنایی كردید گُم می‌شود. دیگر به سراغتان نمی‌آید. وقتی با او آمدید او هم با شما می‌آید. این فرمایش امام صادق علیه السّلام ریشه‌ی قرآنی دارد:

«اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سَلْطانٌ عَلَی الَّذینَ امَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ ، اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِه مُشْرِكُونَ»[1]

با چند تا تأكیدی كه اهل علم خوب توجه دارند می‌فرماید كه: شیطان سلطه بر انسان ندارد. اما كدام انسان؟ آن انسانی كه پناهش خدا است. آن انسانی كه رابطه‌اش با خدایش محكم است. سلطه‌ی شیطان بر انسان در وقتی است كه برود زیر پرچم شیطان. یعنی اگر انسان با شیطان كار داشت شیطان هم با او كار دارد.

اما اگر انسان شیطان را عقب زد، دیگر در انسان تأثیری ندارد. اگر انسان زیر پرچم خدا رفت، شیطان می‌ترسد كه زیر پرچم خدا بیاید. در قرآن وعده داده شده كه شما اگر رابطه با خدا داشته باشید، و ملائكه می‌آیند و شیاطین را می‌رانند.

«لَهُ مُعقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِه یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ»[2]
یعنی از الطاف بزرگ خدا این است كه ملائكه‌ای را برای حفظ شما گماشته است. شما را از شرور دنیا حفظ می‌كند. شما را از شرور اجنّه حفظ می‌كند. شما را از شرور شیاطین حفظ می‌كند.

بنابراین اگر رابطه‌ی شما با خدا محكم باشد، اصلاً شیطان سراغ شما نمی‌تواند بیاید. از این رو اگر شما بی‌اعتنایی كردید، این شكّ و شبهه از ذهن شما رفع می‌شود و دیگر سراغ شما نمی‌آید.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif






شخصی آمد خدمت پیغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله ـو گفت یا رسول الله! نابود شدم؛ هلاك شدم. حضرت فرمود برای این كه شیطان به نزد تو آمد و گفت: ترا چه كسی خلق كرده؟ گفتی خدا. گفت خدا را چه كسی خلق كرده؟ تو در جوابش ماندی.

گفت: بله. حضرت فرمودند وقتی اینجور شك‌ها برای شما پیش می‌آید بگو: «لا اله الاّ الله» و منصرف كن خود را.

كلمه‌ی «لا الا الاّ الله» و كلمه‌ی «لا حول ولا قوّه الاّ بالله» و خواندن قرآن و روزه‌ی ماه مبارك رمضان و نماز اول وقت برای رفع وسوسه بسیار عالی است.

این اگر اولش باشد؛ و اما اگر حرف شیطان را شنید، هر چه بشنود در دل رسوخ می‌كند. یعنی شك اول و دوم و... همین طور در دل رسوخ می‌كند. یك وقت می‌رسد به آنجایی كه العیاذ بالله خدا را بد بگوید: اصلاً خدا را ظالم می‌داند.

این همه معالجه‌اش بی‌اعتنایی است. ولو اینكه به پیغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله بد گفته است، و لو اینكه در دلش آمده كه خدا ظالم است و عادل نیست، اما اهمیت ندهد؛ خود را ناراحت نكند. یك مقدار قرآن بخواند؛ و اگر راجع به پیغمبر و ائمه‌ی طاهرین علیهم السّلام است، صلوات بفرستد، كه اتفاقاً در روایات فراوان می‌خوانیم برای رفع وسوسه صلوات زیاد بفرستد.

رابطه‌ی با خدا را محكم كند با نماز اول وقت؛ با اهمیت دادن به واجبات. مخصوصاً برای خانم حجاب، و تا آن اندازه كه ضرر به كارش نخورد به مستحبات اهمیت بدهد. نماز شب، خواندن قرآن، راز و نیاز با خدا، خدمت به خلق خدا، خدمت كردن زن به شوهر و برعكس و خدمت كردن به مسلمان‌ها، و مهم‌تر از همه اجتناب از گناه، هر چه اجتناب از گناهش بیشتر باشد كم كم این وسوسه فكری از بین می‌رود.

البته حوصله می‌خواهد. یك ماه، دو ماه، خوب می‌شود و حداكثر تا چند ماه ریشه‌ی این رذیله كنده می‌شود. و اینكه بعضی از روان شناس‌ها می‌گویند وسوسه فكری درمان ندارد. حتماً اشتباه كرده‌اند. برای اینكه ما زیاد دیدیم افرادی كه وسوسه فكری داشتند، به واسطه‌ی بی‌اعتنایی‌ها، به واسطه‌ی رابطه‌ی با خدا خوب شدند و ریشه‌اش را سوزاندند، بله، از نظر جسمی باید خوابش را تنظیم كند؛ اعصابش را قوی كند؛ تشنج نداشته باشد؛ ضربه به احساسات او نخورد. همه‌ی اینها برای وسوسه فكری خیلی مؤثر است.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif







وسوسه‌ عملی

اما وسوسه‌ عملی در افراد فرق می‌كند. در غیر مقدس‌ها گاهی وسوسه‌ عملی توی لباس است. مثل اینكه این لباس را می‌پوشد به دلش نمی‌آید. دوم و سوم و ... بالأخره هر لباسی كه می‌دوزند به دلش نمی‌آید.

این یك نوع وسوسه‌ عملی است كه بسیاری از خانم‌ها به این وسوسه دچارند. بعضی از نظر نظافت. یعنی بعضی از زنها و مردها به اندازه‌ای كثیف‌اند كه شیشه‌های در اطاق او تاریك شده است. وقتی وارد خانه بشوی می‌بینی چادرش یك جا افتاده، شلوارش جای دیگر، و لباس شوهرش طرف دیگر افتاده و یك كثیف شلخته‌ی به تمام معنی است.

یك عده‌ی دیگر آن طرفی می‌افتند. یعنی شیشه، پاكِ پاك است. اما همواره ‌به شیشه ور می‌رود. هر روز باید جارو كند. هر روز باید نظافت كند؛ و بالأخره یك وسواس‌گری در نظافت دارد. گاهی در متجدّدین، در روشنفكرها، وسوسه در میكروب است. یعنی اگر دستش را به لباسش بگذارد، فوراً با الكل می‌شوید!

آقای دكتر صد تا نسخه می‌دهد و صد بار مریض می‌بیند و صد بار دستش را می‌شوید؛ و حتی كار به آنجایی می‌رسد كه نون را با كارد می‌برد! اما راجع به مقدس‌ها: بعضی از مسلمان‌ها آن قدر بی‌توجهند كه آب را از بول تمیز نمی‌دهند؛ خون را با مركور كرم فرق نمی‌گذارد؛ و هیچ طهارت و نجاست سرش نمی‌شود. اما بعضی‌ها كارشان به جایی می‌رسد كه دستش خونی شده، آنقدر می‌مالد تا زخم می‌كند؛ و بارها و بارها زیرِ آب می‌كند.

حتی آقایی به من می‌گفت از اول اذان صبح تا آخر صبح نتوانستم غسل كنم و نماز صبح از بین رفت! خجالت كشیدم رفتم به حمام دیگر تا قبل از ظهر كه هفت ساعت گذشت تا یك غسل كردم! و این در دنیا و آخرت برای او غیر از بیچارگی چیزی ندارد.

این چنین فردی اول باید بداند كه به فرموده‌ی امام صادق علیه السّلام دیوانه است؛ و دوم باید بداند كه این كار گناه است و گناهش هم بزرگ است؛ و سوم باید بداند كه خنّاس او را وادار به این كار می‌كند؛ و شیطان قرین او شده است.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-12-2012, 12:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94952102803187616521.gif






علاج وسوسه‌ فكری و عملی

حالا چه بكند تا رفع شود؟ اگر به شكّ اعتنا بكند روز به روز بدتر می‌شود. و اما اگر بی‌اعتنایی كند، مثلاً اگر دست نجس را زیر آب شیر گرفت، باید حرف مرجع تقلید را گوش بدهد كه می‌گوید پاك است نه حرف شیطان پلید را.

یا اگر می‌خواهد وضو بگیرد، یك مشت آب به صورت بزند، با یك مشت آب دست راست را بشوید و یك مشت آب بریزد به دست چپ، و فوراً دست را بكشد روی سر و روی دو تا پا. در مدت نیم دقیقه یك وضو بگیرد. اگر كسی گفت: نشد، توجه كند كه خودش نیست، شیطان است. آن شیطان می‌گوید «نشد» ولی تو بگو «شد» و بگو مرجع تقلیدم می‌گوید «شد».

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی ـ كه درجاتش عالی است، خدا عالی‌تر كند ـ ایشان یك خصوصیتی داشتند كه بسیاری از لوازم اولیه پیش ایشان بود. از جمله یك قمقمه آب. موقع غروب در جلسه بودند، موقع نماز بود كه باید بروند در حرم مطهر نماز بخوانند، همانجا قمقمه‌ی آب را بر می‌داشتند یك مشت آب به صورت، یك مشت به دست راست و بعد دست چپ، مسح سر و مسح پاها، زود تمام می‌كردند.

مؤسس حوزه‌ علمیه‌ قم، مرحوم حاج شیخ عبى الكریم حایری كه خداوند درجاتش را عالی‌تر كند می‌آمدند مدرسه‌ی فیضیه، سر حوض یك مشت آب به صورت یك مشت به دست راست، یك مشت آب به دست چپ و بعد مسح سر و پا. و خودم حضرت امام قدّس سرّه را دیدم كه همین جور وضو می‌گرفتند.

پی نوشت :
[1] . سوره نحل، آیات 99 و 100.
[2] . سوره رعد، آیه 11.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48889325157531676884.gif