PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرهنگ جبهه ها !



irtaha
20-11-2009, 11:37
به نام خود خود خدااینا رو واقعا حیفه اگه نخونید و به اون موقع سفر نکنید:



آب اروندرود:آب گوشت،اسمی بی مسما برای غذایی که گوش آن در شرایطی،مفقودالاثر بود!هر چه بود و به چشم می آمد،مثل اروند،آب بود و آب،آبی بی رنگ و لعاب و بی بو و خاصیت.از این رو،به جوینده و البته نایابنده آن نسبت"غواص"می دادند و به آنچه احیانا به شکل و شمایل گوشت به دست می آمد،"امداد غیبی".



آب پاش:بسیار اهل گریه و زاری،کسی که روضه خوانده نشده اشکش جاری بود.



آب پیاز:آب اروندرود



آب جوراب:آب اروند رود



آب حوض کوثر:آب نوشیدنی که تانکرهای سیار در جبهه توزیع می کردند و در آن فضای معطر به عطر شهادت،طعم آب حوض کوثر بهشت را تداعی می کرد.

آب خوردن:به بهانه تشنگی از بستر برخاستن و مشغول تهجد و نافله شدن،رد گم کردن بر دوستان همرزم برای رعایت اخلاص در عمل،پاسخی به افراد کنجکاو و همیشه ملتمس دعا!کسانی که اگر درمیافتند برادر همرزمی اهل خلوت و ذکر و عبادت است به سادگی دست از سرش برنمی داشتند و ناخواسته او را انگشت نمای عالو و آدم می کردند.و در چنین شرایطی بود که شخص مذکور سعی می کرد به اطرافیان ثابت کند که حال و مقامی در کار نیست و او صرفا به قصد آب خوردن و دست شویی رفتن نیمه شب از خواب بیدار شده است.



آب دمبل:آب میوه،عصاره مقوی و نشاط آور برای شرکت در عملیات،به شوخی و جدی وسیله دوپینگ،می گفتند:آب دمبل خورده ای؟به این معنی که می توانی مقاومت کنی؟



آبرو شیمیایی کردن:از کسی در حضور خودش تعریف کردن،بستن زبان شخص و مانع واکنش او شدن،ناخواسته و ندانسته کسی را در مقابل عمل انجام شده قرار دادن و به بن بست اخلاقی کشاندن،بد دفاع کردن.



آب زمزم:اشک چشم نیروی رزمنده،بسیجی مخلص و خائف شب زنده دار که مصداق عاقل خیر و جاهل به شر بود.



آب سرد کن:قطعه ای یخ که در هوای گرم و تحمل ناپذیر تابستان جنوب درون آفتابه آفتاب خورده و داغ دست شویی می انداختند و از آن استفاده می کردند.

آبشار نور:بسیجی،نور علی نور،کسی که یک پارچه زیبایی و پاکیزگی و قداست است.



آبشار نیاگارا:استحمام به طریق آب روی سر ریختن بدون دوش و آب پخش کن.



آب طلایی شده:نماز صبح قضا شده و آفتاب دیده،نوعی تذکر و توجه دادن به اقامه نماز اول وقت.



آب کله پاچه را بر آتش گذاشتن:حرص و جوش خوردن برای به آغوش کشیدن شاهد شهادت:بی صبری در فدا شدن و پاک بازی.



آب گرم کن:قمقمه آب ساخت ایران،در قیاس با نوع اصل آنکه همیشه بدنه اش سردتر از آب داخل آن است.

- زره پوش:

در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ.
یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.


ذوالفقار:

قایقهای دو موتوره....
نوع پیشرفته قایق موتوریهایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قایق های عاشورا – و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده است تا در کنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را ذوالفقار بنامد.

زوروی دسته:

نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.

زیر شلواری آستین کوتاه:

شورت پاچه بلند تا سر زانو. شورت خشت مالی، شورت با ایدئولوژی و ... همه به همین معنی بودند.

زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده:

نمی توانید داخل خاک عراق شوید.
وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر پاسپورتتان....

ضریب زاویه صفر شده:

شهید شده است.
وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده بگویند: ضریب زاویه...

آب گرم کن بی بخار:راکت عمل نکرده دشمن که قد و قواره اش آب گرم کن های نفتی را به یاد می آورد.


آبله مرغان:ازدواج،کنایه از همسر اختیار کردن،گفته می شد"تو هم آبله مرغان گرفتی؟"


آب لیتری چند تومان است؟:اعلان تشنگی،آب خواستن به شیوه غیر مستقیم و مودبانه و شوخی و جدی.


آب میوه:آمپول تزریقی هنگام بیماری،خصوصا نوع ویتامینه آن که بعضی ها برایش سر و دست می شکستند.
آب نبات:گلوله شلیک شده دشمن،آنچه در منطقه به وفور یافت میشد و مثل آب نبات در دسترس بچه ها بود.

آبی خاکی:نیروهای مخصوص و غواص که در ارتش به "تکاور"و "رنجر"معروف اند،این نیروها هم در

خاک و خشکی عمل می کنند،هم در آب.


آپاچی:بسیجی،به شوخی و جدی کنایه از رزمنده شلوغ و بی نظم،کسی که پابرهنه در منطقه فوتبال بازی می کرد.


آپاراتی:دست شویی،محل رفع و رجوع و قضای حاجت،شباهت جستن است به روی چال رفتن وسیله نقلیه در آپاراتی و تعویض روغنو سایر خدمات.


آپاندیس درد گرفتن:بهانه آوردن برای شرکت نکردن در مراسم صبحگاه.
آتش تنور را تند کردن:شلیک سریع خدمه تانک،کنایه از سرعت عمل بیشتر به خرج دادن.
آتش خاموش کن:آتش قبضه های خودی،وقتی نیروهای دشمن به شدت مواضع ما را می کوبیدند،با پرتاب اولین گلوله های ایران ناگهان توپ خانه شان از حملات خود می کاست و چون اصولا آتش ریختن را عراقی ها شروع می کردند نیروهای خودی "آتش خاموش کن"می شدند.
1.آجر:شهید،کد رمز در اصطلاح بی سیم.
2.آجر:پنیر مانده،خشک شده و از دهان افتاده و بی وصرف.
آجر پلاستیکی:کتلت از نوع جبهه ای آن،غذایی سخت و سفت و خفه کننده،همان خوراکی که وقتی کسی در خوردن آن به زحمت می افتاد به او می گفتند"سمبه بدهم؟با آفتابه آب بیاورم؟"
آچار فرانسه:مسئول تدارکات یگان،کسی که همه کار از او بر می آمد و به امور مختلف مسلط بود.
آچار همه کاره:چفیه،پارچه ای که از آن به جای سفره،لنگ حمام،تور ماهی گیری،حوله،باند زخم و امثال آن استفاده می کردند.


آخ جون مرخصی:جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر می شد.
کنایه است از اهل مبارزه و مقاومت نبودن!
آخرین صراط:نقطه اوج درگیری،خط پایان،محل شهادت،موضعی خطرناک و مرگ آفرین.
آخرین نامه:وصیت نامه
آخرین هشدار:تیر مستقیم تانک،نشانه ای از جدی بودن جنگ و نزدیک بودن دشمن.
آدامس شیک:کد رمز:التماس دعای مخصوص،سفارشی،شبانه،یواشکی و کامل(کوتاه شده کلمات)"


آدم خفه کن:چلو مرغ،غذای شب عملیات،کنایه از شهادت است که طبعا بعد از شام آخر احیانا محقق می شود.
آدم کُش گردان:امدادگر!کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.
آدیداس بسیجی:کفش کتانی راحت نسبت به پوتین ساق دار با بند بلند بدون زیپ.
آر.پی.جی.به برجک زدن:مرخصی گرفتن از فرماندهی در شرایط آماده باش عمومی و حساس جنگ.
آر.پی.جی.زن.سفره:فردی که لقمه های بزرگ می گرفت و غذا را نجویده می بلعید.


آسایشگاه سالمندان:تدارکات گردان و لشگر،اشاره ای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند.
آش خور های حضرت مهدی(عج):نیزو های رزمنده،بسیجیان.
آقای فروغی راد:خمپاره منور
آنتن فرماندهی:بی سیم فرماندهی
آهنگران گردان:نیروی خوش صدا.


ابراهیم:رزمنده ای که از آتش دشمن جان سالم به در می برد و کوچکترین جراحتی بر نمی داشت.

اتحادیه دکمه داران:کسانی که دکمه بالای پیراهنشان همیشه بسته بود.

احمد بودن:آمادگی رزمی داشتن،اسم رمز و کد بی سیم بود،گفته میشد:احمد باشید،یعنی آماده باشید.

اذان گفتن:گلوله باران دشمن در سپیده دم،وسیله دعوت به حق و سبب خیر شدن.
ارحم،درهم:اذیتم نکن اذیتت نکنم،کمکم کن هر چند ناچیز.

از آنها که...:الغیبه اشد من الزنا،وقتی در خلال صحبت،کسی غیبت دیگری را می کرد می گفتند:"از آنها که..."،کنایه از ادامه ندادن گفت و گو و تذکر به حدیث فوق.
از جهنم تا بهشت:از جبهه جنوب تا جبهه غرب کشور،اشاره ای است به گرمای منطقه خوزستان و سردسیری و سر سبزی غرب.

استامبولی:ماشین حمل شهید در اصطلاح بی سیم و کد رمز.گفتخ می شد:"استامبولی می خواهیم تا آجر(شهید)ها را جا به جا کند".

اسلحه بی فشنگ:آفتابه دستشویی!ئسیله ای که گفته می شد رزمندگان در تاریکی شب بارها با آن از دشمن اسیر گرفتند.
اشکانیان،صفویان،سامانیان: ه ترتیب:خانواده داغدار شهدا،افراد همیشه در صف کوپن و کسانی که از این جنگ طرفی بستند و به سرو سامانی رسیدند.به مزاح،این سه دسته را سه طایفه و قشر مردم در جنگ بر می شمردند.
اصول سه گانه تدارکات:داشتیم،تمام شد،فعلا نداریم ،به شما تعلق نمی گیرد!قسمت سوم مخصوص وقتی بود که بچه ها موجودی را می دیدند و تدارکات چی دیگر اصل آن را نمی توانست حاشا کند.

اطلاعات تدارکات:بچه های شکمو،کسانی که به خاطر رودربایستی با شکمشان و مراجعه مکرر به تدارکات،به صورت علنی و پنهانی و تک و پاتک همیشه حساب موجودی آذوقه و تنقلات دستشان بود!

اطلاعات عملگی:واحد اطلاعات عملیات،واحدی که نسبت به سایر واحد های سازمان رزم گرفتاری و مسئولیت بیشتری داشت.

التماس پتو:تقاضای جای برای خوابیدن،به معنی جا باز کردن در کنار خود.

الذین امنون وقت چایی گشنه مون:درخواست چای و غذا از شهردار و مسئول سنگر یا چادر با چاشنی مزاح و بدون تحکم.


الهی ضعف بدنی و دقت جلدی:خدایا دقت کن جلد ما پاره نشود،به کنایه تعبیری بود که در مواقع بمباران و جنگیدن به کار می رفت.

انجمن خروسان جنگی:نیروهای تبلیغات،بچه هایی که بخشی از وظیفه شان توجه داشتن به اوقات شرعی و اقامه نماز پنج گانه بود.

اوشین پلو:برنج سفید بدون مخلفات.

ایران تایر:پوتین های بسیجی.

ایران گونی:شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن.

ایستگاه بدنسازی:ایستگاه صلواتی.


با آفتابه چای شیرین خوردن:موفق به گرفتن مرخصی از فرمانده نشدن و با حال زار به چادر برگشتن.


با بیل خمپاره ریختن:آتش شدید دشمن روی مواضع خودی،نه یکی یکی،بلکه مثل سوخت ریختن در کوره و آتشگاه با بیل.

با جعبه گوجه حمل کردن:شهید بچه سال که میشد او را با جعبه گوجه هم حمل کرد.

با چوب کبریت خلال کردن:دست شستن از غیبت و بد گویی کردن از این و آن،وقتی کسی در جمع شروع به غیبت می کرد می گفتند:"این چوب را بگیر و لای دندانهایت را خلال کن"کنایه از این که دهان و دندان هایت آلوده به گوشت بدن برادر مرده ات شده است.

باغبان:مسئول واحد تخریب که یکی از وظایفش کاشتن مین بر سر راه نیروهای دشمن و جمع کردن مین های آنها بود.
بالش سر خود:پای مصنوعی که جانبازان در هر شرایطی آن را از جای خود در می آوردند و زیر سرشان می گذاشتند.


www.irtaha.blogfa.com


منبع:www.3eke.ir

حسنعلی ابراهیمی سعید
08-04-2018, 13:07
چقدر جالب