مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
19-09-2009, 19:25
و اینجاست که ریشه ی اخلاق ، چه شخصی و چه اجتماعی در دنیای امروز خصوصاً غرب برکنده می شود.
برای اینکه به اخلاق و کردار اخلاقی دست یابیم تا بوسیله انجام آنها بسوی کمال قدم برداشته و فلسفه ی وجودی خود که عبادت خداوند متعال است را هویدا سازیم ، لازم است در ابتدا خود را بشناسیم تا در سایه ی این شناخت ، به اخلاقی نمودن تمامی افعال خود مبادرت ورزیم . خودشناسی یعنی شناخت خود و بعبارتی علم یقینی پیدا کردن به خود. در خودشناسی وضعیت فعلی اعضا و جوارح و مشخصات روحی خود را با جایگاه اصلی خود که همانا فطرت الهی ما باشد، می سنجیم وقرب و بعد این دو نسبت به یکدیگر و یا هماهنگی و تنافر و هرگونه ارتباطشان با همدیگر را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهیم تا به علمی یقینی و قطعی از جایگاه انسانی خود دست یابیم تا در صورت لزوم این جایگاه را برای نیل به محل حقیقی و اعلای خود رفعت بخشیم.
شناخت «خود» ازمحل صدور فرامین به اعضاء و جوارح یعنی دل آغاز می شود.
دل ، هم بعنوان عضوی از اعضای بدن و مرکز حیات جسم انسان (دل ظاهری یا فؤاد) ، و هم بعنوان محل حضور خدا و محل یقین واعتقاد و ایمان و رهبری اعضا و جوارح (دل باطنی یا قلب) مورد نظر قرار می گیرد. برای قلب باطنی نیز از نظر محتویات آن ، یک تقسیم بندی وجود دارد:
قلب مفتوح (قلبی که به روی خیر وخوبی گشوده است مانند قلوب مؤمنین )،
قلب منکوس ( مانند قلوب کافران که مملو از شر و بی خیر است )،
قلب مشترک ( قلبی که گاهی به خیر تمایل دارد و گاهی به شر. مانند قلوب منافقین که صحنه ای برای اشتراک خیر و شر است.)
بنابراین با توجه به اینکه تمام اعمال و رفتار اعضاء، تابع دل است ، اول باید دل اصلاح و پاک گردد.
میل و خواسته دل را قصد گویند واگر برای به انجام رساندنش با خود بازگو شود، نیت نامیده می شود .
وقتی انسان بنابر میل درونیش اراده به انجام کار خیر (صالح و صادق) می نماید، صاحب نیت صادقه است و زمانی که بنابر میل باطنیش اراده انجام کار غیرصالحی میکند(شر) ، صاحب نیت پلید وشر است .
البته نیات صالحه هنگامی که صرفاً برای خدا باشد خالص و زمانی که غیرخدا در آن دخیل می شود، نیت صالحه ولی ریایی تحقق پیدا می کند .
لذا اگر گفته می شود انسان نفس خود را بشناسد برای این است که بواسطه این شناخت بر او چیره شود تا براحتی تمامی اعضاء را در اختیار گرفته و اجازه نفوذ شیطان و تمایلات نفسانی را که در قالب رذایل و مفاسد اخلاقی متبلور می شود در نیات صادره از قلبش ندهد.
برای این کار در درجه اول باید قلب را از امراضی که ممکن است دچار آن باشد یا شود، مصون و محفوظ داشت .
از جمله ی این امراض عبارتند از : عجب ، ریا ، کبر ، حسد ، غضب ، عصبیت ، نفاق ، حب دنیا .
پس برای سلامت نگاه داشتن قلب باید از مفاسد قلبیه و باطنیه ای که از اغواها و وساوس شیاطین و نفس است برحذر بود و برای نجات یافتن از هریک از این ثمرات فاسد شجره خبیثه هوای نفس و اغوای شیطان و برای داشتن قلبی سلیم که بتواند قوه واهمه و افکار خود را در اختیار بگیرد ، لازم است در مورد هرچه که عقل با مجوز شرع تایید نمود ، تفکرکند .
برای رسیدن به این مقصود در عمل می بایست اولاً در تمام حالات به ذکر الهی مشغول باشد و آن اعم از ذکر لسانی ، قلبی وعملی است .
ثانیاً چون خویش را اینگونه یافت ، ملزم می گردد که فکر واندیشه اش را در ذکر او خلاصه نماید و آن اینگونه مسیر است که ابتدائاً با تمام امیدواری و اشتیاق فکر خود را (چون رام کننده وحوش) همواره به عنان یاد ،
متذکر جایگاه خویش و اینکه « ان ربک لباالمرصاد» نماید که البته مهار قوه واهمه در دفعات اولیه بسادگی شدنی و نتیجه بخش نخواهد بود ،
ولی با امیدی که به مولای خویش دارد و با طی مراتبی که قلب بواسطه آنها به سلامت رسانده و خود را از انانیت و انیت رهانیده پس از چند مرتبه انشاء الله قدرت فکر و وهمش منحصراً معطوف آن ذکر و عمل خاص و حال روحانی خواهد شد که عبد متوجه مولی خواهدبود و به امید و فضل و عنایت خاص حضرت باری تعالی اولین قدم برای حضور قلب برداشته می شود .
بنابراین باید همواره اعتقادات یقینی خویش را متذکر بوده و در آن تفکر نموده و به مرحله اجرا در آورد که حالات یقینی در اعتقادات او حضور قلب است .
یعنی او بواسطه قلب سلیم ، اعضا و جوارح ظاهری و تمام قوای مادی و همه طبیعت را مسخر خویش نموده و مطابق اراده الهیه می باشد .
این مسیر که با طی آن ، انسان از حیوانیت خویش جدا شده و خود را عابدی در حضور حق می بیند و بسوی او می شتابد و در او غرق می شود و «او» می شود ، همان مسیر کمال و رسیدن به مقام والای خلیفۀاللهی است که فلسفه خلقت انسان است.
http://up.vatandownload.com/images/3pt83p245y37vzqx8dm.gif
برای اینکه به اخلاق و کردار اخلاقی دست یابیم تا بوسیله انجام آنها بسوی کمال قدم برداشته و فلسفه ی وجودی خود که عبادت خداوند متعال است را هویدا سازیم ، لازم است در ابتدا خود را بشناسیم تا در سایه ی این شناخت ، به اخلاقی نمودن تمامی افعال خود مبادرت ورزیم . خودشناسی یعنی شناخت خود و بعبارتی علم یقینی پیدا کردن به خود. در خودشناسی وضعیت فعلی اعضا و جوارح و مشخصات روحی خود را با جایگاه اصلی خود که همانا فطرت الهی ما باشد، می سنجیم وقرب و بعد این دو نسبت به یکدیگر و یا هماهنگی و تنافر و هرگونه ارتباطشان با همدیگر را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهیم تا به علمی یقینی و قطعی از جایگاه انسانی خود دست یابیم تا در صورت لزوم این جایگاه را برای نیل به محل حقیقی و اعلای خود رفعت بخشیم.
شناخت «خود» ازمحل صدور فرامین به اعضاء و جوارح یعنی دل آغاز می شود.
دل ، هم بعنوان عضوی از اعضای بدن و مرکز حیات جسم انسان (دل ظاهری یا فؤاد) ، و هم بعنوان محل حضور خدا و محل یقین واعتقاد و ایمان و رهبری اعضا و جوارح (دل باطنی یا قلب) مورد نظر قرار می گیرد. برای قلب باطنی نیز از نظر محتویات آن ، یک تقسیم بندی وجود دارد:
قلب مفتوح (قلبی که به روی خیر وخوبی گشوده است مانند قلوب مؤمنین )،
قلب منکوس ( مانند قلوب کافران که مملو از شر و بی خیر است )،
قلب مشترک ( قلبی که گاهی به خیر تمایل دارد و گاهی به شر. مانند قلوب منافقین که صحنه ای برای اشتراک خیر و شر است.)
بنابراین با توجه به اینکه تمام اعمال و رفتار اعضاء، تابع دل است ، اول باید دل اصلاح و پاک گردد.
میل و خواسته دل را قصد گویند واگر برای به انجام رساندنش با خود بازگو شود، نیت نامیده می شود .
وقتی انسان بنابر میل درونیش اراده به انجام کار خیر (صالح و صادق) می نماید، صاحب نیت صادقه است و زمانی که بنابر میل باطنیش اراده انجام کار غیرصالحی میکند(شر) ، صاحب نیت پلید وشر است .
البته نیات صالحه هنگامی که صرفاً برای خدا باشد خالص و زمانی که غیرخدا در آن دخیل می شود، نیت صالحه ولی ریایی تحقق پیدا می کند .
لذا اگر گفته می شود انسان نفس خود را بشناسد برای این است که بواسطه این شناخت بر او چیره شود تا براحتی تمامی اعضاء را در اختیار گرفته و اجازه نفوذ شیطان و تمایلات نفسانی را که در قالب رذایل و مفاسد اخلاقی متبلور می شود در نیات صادره از قلبش ندهد.
برای این کار در درجه اول باید قلب را از امراضی که ممکن است دچار آن باشد یا شود، مصون و محفوظ داشت .
از جمله ی این امراض عبارتند از : عجب ، ریا ، کبر ، حسد ، غضب ، عصبیت ، نفاق ، حب دنیا .
پس برای سلامت نگاه داشتن قلب باید از مفاسد قلبیه و باطنیه ای که از اغواها و وساوس شیاطین و نفس است برحذر بود و برای نجات یافتن از هریک از این ثمرات فاسد شجره خبیثه هوای نفس و اغوای شیطان و برای داشتن قلبی سلیم که بتواند قوه واهمه و افکار خود را در اختیار بگیرد ، لازم است در مورد هرچه که عقل با مجوز شرع تایید نمود ، تفکرکند .
برای رسیدن به این مقصود در عمل می بایست اولاً در تمام حالات به ذکر الهی مشغول باشد و آن اعم از ذکر لسانی ، قلبی وعملی است .
ثانیاً چون خویش را اینگونه یافت ، ملزم می گردد که فکر واندیشه اش را در ذکر او خلاصه نماید و آن اینگونه مسیر است که ابتدائاً با تمام امیدواری و اشتیاق فکر خود را (چون رام کننده وحوش) همواره به عنان یاد ،
متذکر جایگاه خویش و اینکه « ان ربک لباالمرصاد» نماید که البته مهار قوه واهمه در دفعات اولیه بسادگی شدنی و نتیجه بخش نخواهد بود ،
ولی با امیدی که به مولای خویش دارد و با طی مراتبی که قلب بواسطه آنها به سلامت رسانده و خود را از انانیت و انیت رهانیده پس از چند مرتبه انشاء الله قدرت فکر و وهمش منحصراً معطوف آن ذکر و عمل خاص و حال روحانی خواهد شد که عبد متوجه مولی خواهدبود و به امید و فضل و عنایت خاص حضرت باری تعالی اولین قدم برای حضور قلب برداشته می شود .
بنابراین باید همواره اعتقادات یقینی خویش را متذکر بوده و در آن تفکر نموده و به مرحله اجرا در آورد که حالات یقینی در اعتقادات او حضور قلب است .
یعنی او بواسطه قلب سلیم ، اعضا و جوارح ظاهری و تمام قوای مادی و همه طبیعت را مسخر خویش نموده و مطابق اراده الهیه می باشد .
این مسیر که با طی آن ، انسان از حیوانیت خویش جدا شده و خود را عابدی در حضور حق می بیند و بسوی او می شتابد و در او غرق می شود و «او» می شود ، همان مسیر کمال و رسیدن به مقام والای خلیفۀاللهی است که فلسفه خلقت انسان است.
http://up.vatandownload.com/images/3pt83p245y37vzqx8dm.gif