PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ミ★ミஜܓܨتفسیر سوره نصر از تفسیر نمونه ܓܨஜミ★ミ



اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/07080991255925349354.gif


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35778280261582439011.gif


ََمقدمه
اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 3 آيه است

محتوى و فضيلت سوره نصر
اين سوره در مدينه و بعد از هجرت نازل شده است ، و در آن بشارت و نويد از پيروزى عظيمى مى دهد كه به دنبال آن مردم گروه گروه وارد دين خدا مى شوند، و لذا به شكرانه اين نعمت بزرگ پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را دعوت به تسبيح و حمد الهى و استغفار مى كند.
گر چه در اسلام فتوحات زيادى رخ داد، ولى فتحى با مشخصات فوق جز ((فتح مكه )) نبود، به خصوص اينكه طبق بعضى از روايات اعراب معتقد بودند اگر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مكه را فتح كند و بر آن مسلط گردد اين دليل بر حقانيت او است ، چرا كه اگر بر حق نباشد خدا چنين اجازهاى را به او نمى دهد، همانگونه كه به لشكر عظيم ((ابرهه )) اجازه نداد، به همين دليل بعد از فتح مكه مشركان عرب گروه گروه وارد اسلام شدند.
بعضى گفته اند: اين سوره بعد از ((صلح حديبيه )) در سال ششم هجرت ، و دو سال قبل از فتح مكه نازل گرديد.
اما اينكه بعضى احتمال داده اند بعد از فتح مكه در سال دهم هجرت در حجة الوداع نازل شده بسيار بعيد است ، چرا كه تعبيرات سوره با اين معنى سازگار نيست ، زيرا خبر از يك حادثه مربوط به آينده مى دهد، نه گذشته .
يكى از نامهاى اين سوره . سوره ((توديع )) است (توديع يعنى خدا حافظى ) چرا كه در آن خبر ضمنى از رحلت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
در حديثى آمده است هنگامى كه اين سوره نازل شد و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن را بر ياران خود تلاوت كرد همگى خوشحال و خوشدل شدند، ولى عباس عموى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه آن را شنيد گريه كرد، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: اى عمو چرا گريه مى كنى ؟
عرض كرد گمان مى كنم خبر رحلت شما در اين سوره داده شده اى رسول خدا! فرمود: مطلب همانگونه است كه تو مى گوئى .
در اينكه از كجاى اين سوره چنين مطلبى استفاده مى شود در ميان مفسران گفتگو است ، زيرا در ظاهر آيات آن چيزى جز بشارت از فتح و پيروزى نيست ، اين مفهوم ظاهرا از اينجا استفاده شده كه اين سوره دليل بر آن است كه رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به پايان رسيده ، و آئين او كاملا تثبيت شده است ، و معلوم است در چنين حالتى انتظار رحلت از سراى فانى به جهان باقى ، كاملا قابل پيش بينى است .
درباره فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است ): من قراءها فكانما شهد مع رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فتح مكه : كسى كه آن را تلاوت كند همانند اين است كه همراه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در فتح مكه بوده است .
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : كسى كه سوره اذا جاء نصر الله و الفتح را در نماز نافله يا فريضه بخواند خداوند او را بر تمام دشمنانش پيروز مى كند و در قيامت در حالى وارد محشر مى شود كه نامه اى با او است كه سخن مى گويد، خداوند آن را از درون قبرش همراه او بيرون فرستاده ، و آن امان نامه اى است از آتش ‍ جهنم ....
ناگفته پيدا است اين همه افتخار و فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره در خط رسول الله قرار گيرد، و به آئين و سنت او عمل كند، نه تنها به لقلقه زبان قناعت نمايد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51010503369987480668.gif

ََآيه 1 - 3
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(1) وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً(2) فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا(3)
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد.
2 - و مردم را ببينى گروه گروه وارد دين خدا مى شوند.
3 - پروردگارت را تسبيح و حمد كن ، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است .

تفسیر:
هنگامى كه پيروزى نهائى فرا رسد!...
در نخستين آيه اين سوره كه مى فرمايد: ((هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد))... (اذا جاء نصر الله و الفتح )
و مردم را به بينى كه گروه گروه در دين خدا وارد مى شوند... (و راءيت الناس يدخلون فى دين الله ، افواجا).
به شكرانه اين نعمت بزرگ و اين پيروزى و نصرت الهى ، پروردگارت را تسبيح و حمد كن ، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است (فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا).
در اين سه آيه كوتاه و پر محتوا، ريزه كاريهاى فراوان است كه دقت در آنها كمك به فهم هدف نهائى سوره مى كند:
1 - در آيه اول نصرت اضافه به خداوند شده است (نصرالله ) تنها در اينجا نيست كه اين اضافه ديده مى شود، در بسيارى از آيات قرآن اين معنى منعكس است ، از جمله در آيه 214 بقره مى خوانيم : الا ان نصر الله قريب : بدانيد يارى خدا نزديك است .
و در آيه 126 آل عمران و 10 انفال آمده است : و ما النصر الا من عند الله : نصرت جز از ناحيه خدا نيست .
اشاره به اينكه به هر حال يارى و پيروزى به اراده حق است .
درست است كه براى غلبه بر دشمن بايد تاءمين قوا و تهيه نيرو كرد، ولى يك انسان موحد ، نصرت را تنها از ناحيه خدا مى داند و به همين دليل به هنگام پيروزى مغرور نمى شود، بلكه در مقام شكر و سپاس الهى درمى آيد.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51010503369987480668.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/87429243798576867270.gif


2 - در اين سوره نخست از نصرت الهى ، و سپس فتح و پيروزى ، و بعد نفوذ و گسترش اسلام ، و ورود مردم دسته دسته در دين خدا سخن به ميان آمده ، و اين هر سه علت و معلول يكديگرند، تا نصرت و يارى الهى نباشد فتح و پيروزى نيست ، و تا فتح و پيروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمى شوند، و البته به دنبال اين سه مرحله كه هر كدام نعمتى است بزرگ ، مرحله چهارم يعنى مرحله شكر و حمد و ستايش خدا فرا مى رسد.
و از سوى ديگر نصرت الهى و پيروزى همه براى اين است كه هدف نهائى يعنى ورود مردم در دين خدا و هدايت همگانى صورت گيرد.
3 - ((فتح )) در اينجا به صورت مطلق گفته شده ، و با قرائنى كه قبلا اشاره كرديم بدون شك منظور از آن فتح مكه است كه چنين بازتاب گسترده اى داشت ، و به راستى فتح مكه ، فصل نوينى در تاريخ اسلام گشود، چرا كه مركز اصلى شرك متلاشى شد، بتها از ميان رفت ، اميد بت پرستان به ياس و نوميدى مبدل گشت ، و موانعى كه بر سر راه ايمان مردم به اسلام وجود داشت ، برچيده شد.
به همين دليل فتح مكه را بايد مرحله تثبيت اسلام ، و استقرار آن در جزيرة العرب ، و سپس در جهان دانست ، و لذا بعد از فتح مكه ديگر هيچ مقاومتى از ناحيه مشركان (جز در يك مورد كه آن هم به سرعت سركوب شد) ديده نشد، و مردم از تمام نقاط جزيره براى پذيرش اسلام خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى آمدند.
4 - در ذيل آيه سه دستور مهم به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) (و طبعا به همه مؤ منان ) مى دهد كه در حقيقت شكرانه اى براى اين پيروزى بزرگ ، و واكنش مناسبى در برابر اين نصرت الهى است ، دستور به تسبيح و حمد و استغفار.
((تسبيح )) به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عيب و نقص ‍ است ،و ((حمد)) براى توصيف او به صفات كماليه است ، و ((استغفار)) در برابر نقصانها و تقصيرهاى بندگان است .
اين پيروزى بزرگ سبب شد كه افكار شرك آلود زدوده شود، كمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گم كرده راهان به سوى حق بازگردند.
اين فتح عظيم سبب شد كه افراد گمان نكنند خداوند يارانش را تنها مى گذارد (پاكى از اين نقص ) و نيز بدانند كه خداوند بر انجام وعده هايش توانا است (موصوف بودن به اين كمال ) و نيز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف كنند.
بعلاوه ممكن است به هنگام پيروزى واكنشهاى نامطلوبى در انسان پيدا شود و گرفتار ((غرور و خود برتربينى )) گردد، و يا در برابر دشمن دست به ((انتقام جوئى و تصفيه حساب شخصى )) زند، اين سه دستور به او تعليم مى دهد كه در لحظه حساس پيروزى بياد صفات جلال و جمال خدا بيفتد، همه چيز را از او بداند، و در مقام استغفار برآيد تا هم غرور و غفلت او زايل گردد، و هم از انتقامجوئى بر كنار ماند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/87429243798576867270.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45041578460461819305.gif



5 - مسلم است پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) همچون همه انبياء ((معصوم )) بود پس دستور به استغفار براى چيست ؟
در پاسخ اين سؤ ال بايد گفت اين سرمشقى است براى همه امت زيرا:
اولا: در طول اين مبارزه طولانى كه سالهاى زيادى به طول انجاميد (حدود بيست سال ) و مسلمانان روزهاى بسيار سخت و دردناكى را طى كردند، گاهى آنچنان حوادث پيچيده مى شد كه جانها به لب مى رسيد، و در افكار بعضى گمانهاى بدى در مورد وعده هاى الهى پيدا مى شد، همانگونه كه قرآن در مورد جنگ احزاب مى فرمايد: و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا و دلها به گلوگاه رسيده بود و گمانهاى (نامناسبى ) در باره خدا داشتيد (احزاب - 10).
اكنون كه پيروزى فرا رسيده مى فهمند كه همه آن گمانها و بى تابيها غلط بوده ، و بايد در مقام استغفار برآيند.
ثانيا: انسان هر قدر حمد و ثناى الهى كند باز حق شكر او را ادا نخواهد كرد، و لذا در پايان اين حمد و ثنا بايد از تقصير خويش روى به درگاه خدا آورد و استغفار كند.
ثالثا: معمولا بعد از پيروزيها وسوسه هاى شيطان شروع مى شود، و حالت غرور از يكسو، و تندروى و انتقامجوئى از سوى ديگر، به وجود مى آيد، در اينجا بايد به ياد خدا بود، و پيوسته استغفار كرد تا هيچيك از اين حالات پيدا نشود، يا اگر پيدا شده بر طرف گردد.
رابعا: همانگونه كه در آغاز سوره گفتيم اعلام اين پيروزى تقريبا به معنى اعلام پايان ماءموريت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و اين حالت مناسب تسبيح و حمد و استغفار است ، و لذا در روايات وارد شده است كه بعد از نزول اين سوره پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين جمله را بسيار تكرار مى فرمود: سبحانك اللهم و بحمدك ، اللهم اغفرلى انك انت التواب الرحيم : ((خداوندا! منزهى ، و تو را حمد و ستايش مى كنم ، خداوندا! مرا ببخش كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى .))
6 - جمله ((انه كان توابا)) بيان علت است براى مساءله استغفار، يعنى استغفار و توبه كن چرا كه خداوند بسيار توبه پذير است .
در ضمن شايد به اين مطلب نيز نظر دارد كه وقتى خداوند توبه شما را مى پذيرد، شما نيز حتى المقدور توبه تقصيركاران را پس از پيروزى بپذيريد و مادام كه تصميم خلاف يا آثار توطئه اى از آنان ظاهر نباشد آنها را از خود مرانيد، و لذا چنانكه خواهيم ديد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در همين ماجراى فتح مكه چهره راءفت و رحمت اسلامى را در مقابل دشمنان كينه توز شكست خورده ، به عاليترين وجهى نشان داد.
تنها پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نبود كه به هنگام پيروزى نهائى بر دشمن به فكر تسبيح و حمد و استغفار بود بلكه در تاريخ ساير انبياء نيز اين مطلب به خوبى نمايان است .
مثلا حضرت يوسف (عليه السلام ) هنگامى كه بر اريكه حكومت مصر نشست ، و پدر و مادر و برادران بعد از يك فراق طولانى به ديدار او نائل شدند، عرض كرد: رب قد آتيتنى من الملك و علمتنى من تاويل الاحاديث فاطر السموات و الارض انت وليى فى الدنيا و الاخرة توفنى مسلما و الحقنى بالصالحين : ((پروردگارا! بخش عظيمى از حكومت را به من بخشيده اى ، و مرا از علم تعبير خوابها آگاه ساخته اى ، توئى آفريننده آسمانها و زمين و توئى سرپرست من در دنيا و آخرت ، مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق فرما)) (يوسف - 101).
و پيامبر خدا سليمان (عليه السلام ) هنگامى كه تخت ملكه سبا را در برابر خود حاضر ديد گفت : هذا من فضل ربى ليبلونى اء اءشكر اءم اءكفر: ((اين از فضل پروردگار من است ، تا مرا بيازمايد، آيا شكر او را بجا مى آورم يا كفران مى كنم ؟)) (نمل - 40).




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45041578460461819305.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97509791246826025460.gif


نکته ها:

فتح مكه بزرگترين پيروزى اسلام
فتح مكه همانگونه كه اشاره كرديم فصل جديدى در تاريخ اسلام گشود، و مقاومتهاى دشمن را بعد از حدود بيست سال درهم شكست ، در حقيقت با فتح مكه بساط شرك و بت پرستى از جزيره عربستان برچيده شد، و اسلام آماده براى جهش به كشورهاى ديگر جهان گشت .
خلاصه اين ماجرا چنين بود: بعد از پيمان و صلح حديبيه مشركان مكه دست به پيمان شكنى زدند، و آن صلح نامه را ناديده گرفتند، و بعضى از هم پيمانان پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را تحت فشار قرار دادند، هم پيمانهاى رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آن حضرت شكايت كردند رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تصميم گرفت هم پيمانان خود را يارى كند.
از سوى ديگر تمام شرائط براى برچيدن اين كانون بتپرستى و شرك و نفاق كه در مكه به وجود آمده بود فراهم مى شد، و اين كارى بود كه مى بايست به هر حال انجام گيرد، لذا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به فرمان خدا آماده حركت به سوى مكه شد.
فتح مكه در سه مرحله انجام گرفت : نخست مرحله مقدماتى يعنى فراهم كردن قوا و نيروى لازم ، و انتخاب شرائط زمانى مساعد، و جمع آورى اطلاعات كافى از موقعيت دشمن و كم و كيف نيروى جسمانى و روحيه آنها بود، مرحله دوم مرحله انجام بسيار ماهرانه و خالى از ضايعات فتح بود و بالاخره مرحله نهائى مرحله پى آمدها و آثار آن بود.
1 - اين مرحله با كمال دقت و ظرافت انجام گرفت ، و مخصوصا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنان جاده مكه و مدينه را قرق كرد كه خبر اين آمادگى بزرگ به هيچوجه به مكيان نرسيد، لذا به هيچگونه آمادگى دست نزدند، و كاملا غافلگير شدند، و همين امر سبب شد كه در آن سرزمين مقدس در اين هجوم عظيم و فتح بزرگ تقريبا هيچ خونى نريزد.
حتى يك نفر از مسلمانان ضعيف الايمان بنام ((حاطب بن ابى بلتعه )) كه نامه اى براى قريش نوشت و با زنى از طائف ((مزينه )) بنام ((كفود)) يا ((ساره )) مخفيانه به سوى مكه فرستاد، با طريق اعجازآميزى بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آشكار شد، و على (عليه السلام ) با بعضى ديگر به سرعت به سراغ او اعزام فرمود و آنها زن را در يكى از منزلگاه هاى ميان مكه و مدينه يافتند، و نامه را از او گرفته و خودش را به مدينه بازگرداندند كه داستانش در ذيل آيه اول سوره ممتحنه مشروحا بيان شد.
به هر حال پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جانشينى از خود بر مدينه گمارد و روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرى به سوى مكه حركت كرد، و پس از ده روز به مكه رسيد.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در وسط راه عباس عمويش را ديد كه از مكه به عنوان مهاجرت به سوى او مى آيد، حضرت به او فرمود اثاث خود را به مدينه بفرست و خودت با ما بيا، و تو آخرين مهاجرى .
2 - سرانجام مسلمانان به نزديكى مكه رسيدند و در بيرون شهر در بيابانهاى اطراف در جائى كه ((مرّالظهران )) ناميده مى شد و چند كيلومتر بيشتر با مكه فاصله نداشت اردو زدند، و شبانه آتشهاى زيادى براى آماده كردن غذا (و شايد براى اثبات حضور گسترده خود) در آن مكان افروختند جمعى از اهل مكه اين منظره را ديده در حيرت فرو رفتند.
هنوز اخبار حركت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و لشگر اسلام بر قريش پنهان بود، در آن شب ابوسفيان سركرده مكيان و بعضى ديگر از سران شرك براى پيگيرى اخبار از مكه بيرون آمدند در اين هنگام عباس عموى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فكر كرد كه اگر رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به طور قهرآميز وارد مكه شود كسى از قريش زنده نمى ماند، از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اجازه گرفت و بر مركب آن حضرت سوار شد، و گفت مى روم شايد كسى را ببينم به او بگويم اهل مكه را از ماجرا با خبر كند تا بيايند و امان بگيرند.
عباس حركت كرد و نزديكتر آمد اتفاقا در اين هنگام صداى ((ابوسفيان )) را شنيد كه به يكى از دوستانش بنام ((بديل )) مى گويد من هرگز آتشى افزونتر از اين نديدم ! بديل گفت : فكر مى كنم اين آتشها مربوط به قبيله ((خزاعه )) باشد، ابوسفيان گفت : قبيله خزاعه از اين خوارترند كه اين همه آتش برافروزند! در اينجا عباس ‍ ابوسفيان را صدا زد، ابوسفيان عباس را شناخت گفت راستى چه خبر؟ عباس پاسخ داد اين رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است كه با ده هزار نفر سربازان اسلام به سراغ شما آمده اند! ابوسفيان سخت دستپاچه شد و گفت : به من چه دستورى مى دهى .
عباس گفت همراه من بيا و از رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) امان بگير، زيرا در غير اين صورت كشته خواهى شد! و به اين ترتيب عباس ابوسفيان را همراه خود سوار بر مركب رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرد و با سرعت به سوى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برگشت ، از كنار هر گروهى و آتشى از آتشها مى گذشت مى گفتند اين عموى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است كه بر مركب او سوار شده ، شخص بيگانهاى نيست ، تا بجائى رسيد كه عمر بن خطاب بود هنگامى كه چشم عمر به ابوسفيان افتاد، گفت : شكر خدا را كه مرا بر تو (ابوسفيان ) مسلط كرد در حالى كه هيچ امانى ندارى ! فورا خدمت پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده و اجازه خواست تا گردن ابوسفيان را بزند.
ولى عباس فرا رسيد عرض كرد اى رسول خدا! من به او پناه داده ام .
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من نيز فعلا به او امان مى دهم تا فردا كه او را نزد من آورى .
فردا كه عباس او را به خدمت پيغمبر خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او فرمود: واى بر تو اى ابوسفيان ! آيا وقت آن نرسيده است كه ايمان به خداى يگانه بياورى ؟ عرض كرد آرى ، پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا! من شهادت مى دهم كه خداوند يگانه است و همتائى ندارد، اگر كارى از بتها ساخته بود من به اين روز نمى افتادم ! فرمود: آيا موقع آن نرسيده است كه بدانى من رسول خدايم ؟! عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد هنوز شك و شبه هاى در دل من وجود دارد، ولى سرانجام ابوسفيان و دو نفر از همراهانش مسلمان شدند.
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عباس فرمود: ابوسفيان را در تنگه اى كه گذرگاه مكه است ببر تا لشگريان الهى از آنجا بگذرند و او ببيند.
عباس عرض كرد: ابوسفيان مرد جاه طلبى است ، امتيازى براى او قائل شويد، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: هر كس داخل خانه ابوسفيان شود در امان است ، و هر كس به مسجد الحرام پناه ببرد در امان است ، و هر كس در خانه خود بماند و در را به روى خود ببندد او نيز در امان است .




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97509791246826025460.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 13:59
http://www.askquran.ir/member31977-albums762-23704.gif


به هر حال هنگامى كه ابوسفيان اين لشگر عظيم را ديد يقين پيدا كرد كه هيچ راهى براى مقابله باقى نمانده است ، رو به عباس كرد و گفت : سلطنت فرزند برادرت بسيار عظيم شده ! عباس گفت : واى بر تو، سلطنت نيست ، نبوت است .
سپس عباس به او گفت با سرعت به سراغ مردم مكه برو و آنها را از مقابله با لشگر اسلام بر حذر دار! ابوسفيان وارد مسجد الحرام شد و فرياد زد اى جمعيت قريش ! محمد با جمعيتى به سراغ شما آمده كه هيچ قدرت مقابله با آن را نداريد، سپس افزود: هر كس وارد خانه من شود در امان است ، هر كس در مسجد الحرام برود نيز در امان است ، و هر كس در خانه را به روى خود ببندد در امان خواهد بود.
سپس فرياد زد اى جمعيت قريش ! اسلام بياوريد تا سالم بمانيد، همسرش هند ريش او را گرفت و فرياد زد اين پيرمرد احمق را بكشيد! ابوسفيان گفت : رها كن ، به خدا اگر اسلام نياورى تو هم كشته خواهى شد، برو داخل خانه باش .
سپس پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با صفوف لشگريان اسلام حركت كرد تا به نقطه ذى طوى رسيد، همان نقطه مرتفعى كه از آنجا خانه هاى مكه نمايان است ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به ياد روزى افتاد كه به اجبار از مكه مخفيانه بيرون آمد، ولى مى بيند امروز با اين عظمت وارد مكه مى شود، لذا پيشانى مبارك را به فراز جهاز شتر گذاشت و سجده شكر بجا آورد.
سپس پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در ((حجون )) (يكى از محلات مرتفع مكه كه قبر خديجه در آن است ) فرود آمد و غسل كرد، و با لباس رزم و اسلحه بر مركب نشست ، در حالى كه سوره ((فتح )) را قرائت مى فرمود وارد مسجدالحرام شد و تكبير گفت ، سپاه اسلام نيز همه تكبير گفتند، به گونه اى كه صدايشان همه دشت و كوه را پر كرد.
سپس از شتر خود فرود آمد، و براى نابودى بتها نزديك خانه كعبه آمد، بتها را يكى پس از ديگرى سرنگون مى كرد و مى فرمود: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا: حق آمد و باطل زايل شد و باطل زايل شدنى است .
چند بت بزرگ بر فراز كعبه نصب شده بود كه دست پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آنها نمى رسيد امير مؤ منان على (عليه السلام ) را امر كرد پاى بر دوش مباركش نهد و بالا رود، و بتها را به زمين افكنده بشكند، على (عليه السلام ) اين امر را اطاعت كرد.
سپس كليد خانه كعبه را گرفت و در را بگشود و عكسهاى پيغمبران را كه بر در و ديوار داخل خانه كعبه ترسيم شده بود محو كرد.




http://www.askquran.ir/member31977-albums762-23704.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
19-09-2012, 14:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60906505823531272293.gif




3 - بعد از اين پيروزى درخشان و سريع پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دست در حلقه در خانه كعبه كرد و رو به اهل مكه كه در آنجا جمع بودند فرمود و گفت : شما چه مى گوئيد؟ و چه گمان داريد؟! در باره شما چه دستورى بدهم ؟ عرض كردند: ما جز خير و نيكى از تو انتظار نداريم ، تو برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار مائى ! و امروز به قدرت رسيده اى ، ما را ببخش ، اشك در چشمان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) حلقه زد، صداى گريه مردم مكه نيز بلند شد.
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من در باره شما همان مى گويم كه برادرم يوسف گفت ، امروز هيچگونه سرزنش و توبيخى بر شما نخواهد بود، خداوند شما را مى بخشد و او ارحم الراحمين است و به اين ترتيب همه را عفو كرد و فرمود: همه آزاديد، هر جا مى خواهيد برويد.
در ضمن پيغمبر خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور داده بود كه لشگريانش مزاحم هيچكس نشوند، و خونى مطلقا ريخته نشود، تنها مطابق روايتى شش نفر را كه افرادى بسيار بد زبان و خطرناك بودند استثنا كرده بود
حتى هنگامى كه شنيد سعد بن عباده پرچمدار لشگر شعار انتقام را سر داده ، و مى گويد: اليوم يوم الملحمة امروز روز انتقام است ! پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على (عليه السلام ) فرمود بشتاب پرچم را از او بگير و تو پرچمدار باش و شعار دهيد اليوم يوم المرحمة امروز روز عفو و رحمت است ! و به اين ترتيب مكه بدون خونريزى فتح شد و جاذبه اين عفو و رحمت اسلامى كه هرگز انتظار آن را نداشتند چنان در دلها اثر كرد كه مردم گروه گروه آمدند و مسلمان شدند و صداى اين فتح عظيم در تمام جزاير عربستان پيچيد و آوازه اسلام همه جا را فرا گرفت .
و موقعيت اسلام و مسلمين از هر جهت تثبيت شد.
در بعضى از تواريخ آمده است هنگامى كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در كنار در خانه كعبه ايستاده بود فرمود: لا اله الا الله وحده وحده ، انجز وعده ، و نصر عبده ، و هزم الاحزاب وحده ، الا ان كل مال او ماثرة او دم تدعى فهو تحت قدمى هاتين !... معبودى جز خدا نيست ، يگانه است ، يگانه ، سرانجام به وعده خود وفا كرد، و بنده اش را يارى نمود، و خودش به تنهائى تمام احزاب را درهم شكست ، اى مردم ! بدانيد هر مالى ، هر امتيازى ، هر خونى مربوط به گذشته و زمان جاهليت است همه در زير پاهاى من قرار گرفته (يعنى ديگر گفتگوئى از خونهائى كه در زمان جاهليت ريخته شد، يا اموالى كه به غارت رفت .
نكنيد، و همه امتيازات عصر جاهليت نيز باطل شده است ، و به اين ترتيب تمام پرونده هاى گذشته بسته شد).
اين يك طرح بسيار مهم و عجيب بود كه به ضميمه فرمان عفو عمومى ، مردم حجاز را از گذشته تاريك و پرماجراى خود بريد، و در پرتو اسلام زندگى نوينى به آنها بخشيد كه از كشمكشها و جنجالهاى مربوط به گذشته كاملا خالى ، بود.
و اين كار فوق العاده به پيشرفت اسلام كمك كرد و سرمشقى است براى امروز و فرداى ما.
خداوندا! تو قادرى كه بار ديگر آن عظمت ديرين را در پرتو اقتدا به سنت آن حضرت به مسلمانان بازگردانى .
پروردگارا! ما را در زمره ياران راستين پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار ده .
بار الها! به ما توفيقى مرحمت كن كه حكومت عدل اسلامى را آنچنان در دنيا بگسترانيم كه مردم جهان فوج فوج آن را از دل و جان بپذيرند.
آمين يا رب العالمين



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60906505823531272293.gif