PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : علت تفاوت ثواب حج



ganjineh
23-11-2009, 22:22
اين كه روايات ثواب حج در عين صحيح بودن با هم تفاوت دارند، با اين كه مردم از نظر مناسك وحدت عمل دارند، به خاطر اين است كه اشخاص از نظر حال و معرفت و كيفيت عمل با هم متفاوتند.صاحب «آفاق الكعبه» ـ كه از مشايخ روايت اين حقير است و داراي هفتاد جلد كتاب علمي است ـ در حل تفاوت اخبار ثواب حج مي فرمايد :تفاوت ثواب حج به اعتبار تفاوت معرفت اشخاص، تفاوت نيات و اعتقادات، تفاوت قوه دريافت افراد، تفاوت در ادب و خضوع، تفاوت در اخذ به آداب و هشياري در برابر مقامات، تفاوت در فهم و دستگاه فهم، تفاوت در دستگاه گيرنده و دهنده اشخاص، تفاوت در عمق اثر حج در بنيه فكر اشخاص، تفاوت در وسعت زاويه نشر آثار متخذه دريافت شده در ديگران، تفاوت جهات ديگر و ديگر است. علي هذا، ثواب حج در احاديث به تفاوت آمده، فاصله دو سر حد آن از هر قدمي « ده حسنه » تا « صد حسنه » تفاوتي است كه همه صدق و صحيح است.در حج درجات پايين تر و پايين تر تا آخرين نقطه حد هم هست كه ثوابي نمي دهند، فقط خداوند به بركت اين كه در سپاه امن وارد وادي امن شده، تنها اهل و عيال او را از حادثه نگه مي دارد تا برگردد، چنين زائري آن كس است كه حج او قبول نشده باشد.
اقسام حجاج
در « من لا يحضره الفقيه » آمده است:حاجيان بر سه دسته اند :
دسته اول : كه نصيب و بهره آنان افزون تر است و آن كسي است كه گناهان «ما تقدّم و ما تأخّر» او آمرزيده شود و خداوند او را از عذاب قبر مصون و محفوظ خواهد داشت.
دسته دوم : آنان كه در جنب دسته اول گناهان گذشته اش آمرزيده شود و در آينده عمر بايد عمل از سر بگيرد.
دسته سوم : مردي كه فقط اهل و مالش حفظ شده و در روايت آمده كه وي آن كس است كه حج او قبول نشده است.صدوق بزرگوار روايت كرده :چون موسي بن عمران (عليه السلام) حج گزارد، از امين وحي پرسيد : براي كسي كه بدون نيت پاك و مال حلال حج انجام دهد چه بهره ايست؟به جبرئيل خطاب رسيد بگو : حق خود را به او بخشيده و خلق خود را از وي خوشنود كنم.پرسيد : براي كسي كه با قصد صحيح و مال حلال اين برنامه را عمل كند چه سوديست ؟خداوند پاسخ گفت : او را در رفيع اعلا با پيامبران و راستين مردم و شهدا و صالحان قرار دهم و اينان نيكو رفيقانند.
گناه عظيم امتناع از حج
با توجه به آثار و بركات عظيم حج، اگر كسي مانع رفتن مسلماني به حج شود گناه بزرگي مرتكب شده است.صدوق بزرگوار از اسحاق بن عمار چنين روايت مي كند :به امام صادق (عليه السلام) گفتم : مردي درباره حج با من مشورت كرد، به خاطر اين كه ضعيف الحال بود به او گفتم : از اين سفر صرف نظر كن، امام فرمود : سزاوار و مستحقي كه به خاطر جلوگيري از حج او تا يكسال در بستر بيماري افتي، اسحاق مي گويد : يكسال تمام مريض شدم.در روايت ديگر مي گويد :امام ششم فرمود : زنهار بترسيد و پرهيز كنيد كه يكي از شما كسي را از رفتن به حج مانع شود كه او را در دنيا فتنه اي خواهد رسيد، علاوه بر آن اين عمل ناپسند در آخرت براي او ذخيره مي گردد.آري، كساني كه از راه تبليغات سوء، يا محدود كردن افراد، يا پيش گيري ستمگرانه از سفر حج جلوگيري كنند در صف مقدم متجاوزان به حقوق الهي و بندگان خدا هستند و در دنيا و آخرت از غضب وعذاب الهي ايمن نخواهند بود.
خرج سفر حج از مال پاك
پيشواي هفتم حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) مي فرمودند :سه چيز را از اصل مال خود، يا خالص در اختيار خود مي پردازيم :
1 ـ مهريه زنان. 2 ـ پول كفن. 3 ـ خرج سفر حج.
شطيطه، بانوي مؤمنه
امام (عليه السلام) اين جملات را هنگامي فرمود كه مبلغي در حدود چهارصد درهم در يك كيسه چرمي، براي بانويي پرهيزكار و مؤمنه به نام شطيطه به وسيله نماينده مردم خراسان ابوجعفر محمّد بن علي فرستاد و فرمود :اين مقدار از خالص مال ماست كه براي خرج كفن و دفن جهت آن بانوي مؤمنه اختصاص مي دهم.مقداري از اين پول را تا وقتي زنده است مصرف كند و بقيه را جهت كفن و دفن بگذارد، ما اهل بيت پول كفن و دفن و مهريه زنان و مصرف حج را از مال خالص و طاهر خود خرج مي كنيم.هان، اي ابوجعفر ! چون به نيشابور رسيدي، به فاصله اي كوتاه در حدود چند روز بعد از ورود تو آن بانو از دنيا مي رود و من قبل از دفن براي نماز بر او حاضر خواهم شد.به آن هنگام كه براي نماز بر جنازه او حاضر شوم تو مرا خواهي ديد، اين توجه فوق العاده امام نسبت به شطيطه و سهيم كردن او در شؤون زندگاني خصوصي خود و خانواده اش، پاداش اخلاص آن بانو بوده كه از زحمت چرخ ريسي خود به قدر يك دستمال، يا يك كلاف نخ، يا يك سكه طلا از سهم امام (عليه السلام) به وسيله ابوجعفر محمد بن علي از نيشابور به مدينه فرستاد، تا خمس دسترنج خود را به دستور خدا به امام رد كرده باشد.ابوجعفر كه امين مردم خراسان بود، گو اين كه در ابتداي امر كلاف و سكه او را نمي پذيرفت، به عذر اين كه اندك است و براي يك سكه نمي توان كيسه جداگانه ساخت، ولي آن بانو در آن وقت گفت : گر چه
مال من اندك است ولي چه كنم سهم امام است و مرا همين مقدار مي رسيده.ابوجعفر آن مال ناچيز را گرفت و سكه را براي نشان دار بودنش مقداري كج كرد و در كيسه اي كه سكه ديگران را ريخته بود انداخت و از خراسان به مدينه آمد.همين كه به محضر امام مشرف شد، امانات مردم خراسان را بر حضرت عرضه كرد.
امام هيچ كدام را قبول نكرد و فرمود : مال ما نيست، اين ها را به صاحبانش بازگردان، اما امانتي نزد تو دارم از بانويي به نام شطيطه آن را جدا كن و به من بده.ابوجعفر كيسه را گشود و در صدد جستجوي سكه شطيطه برآمد آن سكه ها را روي هم مي غلطاند تا آن را بيابد ; امام، خودش آن را در ميان نشان داد و هم اينطور بقچه ها را گشود و دستمال يا كلاف را نيز تقديم كرد.محمد بن علي مي گويد : وقتي به وطن بازگشتم تمام صاحبان آن كالاها را فطحي مذهب ديدم، آنجا دريافتم كه امام فرمود : آن ها مال من نيست.در اين گيرودار مواظب وضع آن بانو بودم كه سيزده روز پس از ورود من به نيشابور درگذشت، ما جنازه او را به صحرا برديم، در جمعيت انبوهي كه در بيابان براي نماز بر جنازه او حاضر بودند توجه داشتم امام را ببينم، ناگاه ديدم شتر سواري از جانب بيابان آمد، از شتر پياده شد در حالي كه سر و صورت خود را پيچيده و پوشيده بر جنازه نماز گزارد، من نزديك شدم تا ببينم، امام را شناختم كه برگشت و بر شتر سوار شده در
صفحه بيابان از نظر غايب شد ! !آري، اولياي خدا چه مرد چه زن در صفحه اي از پاكي و نور و صفا زندگي مي كنند و در تمام اين عالم از دوست غير دوستي نمي خواهند.