PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خداشناسی



ال یاسین
29-10-2012, 22:22
آنچه در این لینک بیان می شود تخلیصی از کتاب اموز کلام اسلامی دکتر محمد سعیدی مهر می باشد.




فصل اول : خداشناسی

بخش اول : خدایابی :



فرد خداشناس با فردی که خداشناس نیست تفاوت دارد.



ضرورت خداشناسی :
مرحله ای از خداشناسی فطری است و از آن می توان برای رسیدن به کمال بهره برد.

دلایل خداشناسی :

1- دفع ضرر و عقاب محتمل : هر انسانی که از بعثت پیامبران اطلاع داشته باشد و به آنها ایمان نیاورد این احتمال در ذهن او شکل می گیرد که اگر سخنان آنان صحت داشته باشد دچار ضرر خواهد شد.


2- وجوب شکر منعم : عقل انسان سپاسگزاری از منعم را لازم می داند. ( تقسیم بندی عقل : عقل نظری( صغری ، کبری، نتیجه ) و عقل عملی: مثل دروغ قبیح است نباید دروغ گفت . )
اوامر ارشادی : ارشاد به حکم عقل است ما خود خوب و بدش را می فهمیم .
اما اوامرمولوی ما نسبت به ان فهمی نداریم . مثل احکام عبادی و یا احکام ارث


ذات خدا را می شود شناخت؟
خدا ماهیت ندارد .نه تنها انسان بلکه هیچ مخلوقی از مخلوقات نمی تواند خدا را بشناسد زیرا ، ذات خدا مطلق است و نامتناهی است وسایر موجودات محدود و متناهی هستند . علم مستلزم نوعی احاطه علمی بر ان چیزی است که می خواهیم بر آن شناخت دست یابیم و ذات محدود نمی تواند بر نامحدود شناخت یابد ( لایحیطون به علما )



خدا هست یا نیست ؟ انسان یک مبدا متعالی را بدواً می پذیرد که عالم موجود برتری ندارد.



شناخت اوصاف و افعال خدا : اختلاف در بین فرق از همین جاست یعنی اختلاف بین مسیحیت با اسلام در خصوص تثلیث و تجسد خداوند است .

ال یاسین
29-10-2012, 22:28
راههای خدایابی و خداشناسی:
هر انسانی می تواند راه مخصوصی برای شناخت خدا داشته باشد.



در یک تقسیم بندی دو دسته است :


1- استدلالی ( نظری ) : صغری ، کبری ، نتیجه


2- شهودی ( عملی ) : از طریق سلوک به جایی می رسد که اوصاف جمال وکمال خدا را می یابد.


در یک تقسیم بندی دیگر :


1- عقل :
2- تجربه : در روش تجربی از روش عقلی هم بهره گرفته می شود . ( برهان )

3- دل : ادمی با مراجعه به درون و بی نیاز از هرگونه استدلال یا مشاهده تجربی به خدا می رسد.
فردی نزد امام امد گفت خدا را اثبات کن گفت کشتی دچار حادثه شد گفت بله گفت اون موقع توجه شما به چی بود این همان خداست . این روش دل است.



روش دیگر : 1- عمومی ( عموم مردم می توانند استفاده کنند ). 2- اختصاصی :

ال یاسین
30-10-2012, 21:40
اولین راه شناخت خدافطرت است که تقریباً راه عمومی برای همه است .

مرحله پیشرفته ان سیر وسلوک است.



معانی فطرت : " فطرت " از ماده " فطر" به معنای " شکافتن چیزی از طرف طول می باشد " و بعد برای هر شکافتنی بکار رفته است از انجا که افرینش شکافتن پرده نیستی و عدم است و هستی بوجود می آِد از این رو به افرینش " فطر " گفته می شود بر این اساس مصدر به معنای " نحوه خاصی از افرینش " است .



بنابراین مقصود از فطرت سرشت خاص و آفرینش ویژه اوست که لوازم و مقتضیات خاصی دارد .
( فاقم وجهک فی الدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس جمیعا روم آیه 30 )

مقصود از فطری بودن شناخت خدا چیست؟
1- گزاره " خدا وجود دارد " از بدیهیات اولیه است. یعنی با صرف تصور موضوع ومحمول بر او صدق می کند.
اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است یعنی ؛ نمی شود هر دو باشد و نمی شود هیچیک نباشد.
نقیضین : مثل ؛ انسان و غیر انسان یعنی این باشد ان نیست.

2- گزاره " خدا وجود دارد " از قضایای فطری منطقی است. یعنی به مجرد توجه به قضیه خدا موجود است آن دلیل آن روشن نمی شود اما دلیل ان زیاد مخفی هم نیست.
مثال می گوییم دو نصف عدد چهار است . یعنی درست است بدیهی است منتها استدلالم می خواهد.


3- خداوند قبل ورود انسان به دنیا خودش را به او شناسانده است. البته ادمی پس از پا نهادن در طبیعت جزئیات ان مواجه روحانی را به فراموشی می سپارد. اما خمیر مایه ان معرفت برای او محفوظ می ماند.(مستندشان سوره اعراف ایه 172 که معروف به آیه میثاق است ).



4- همه انسانها خدا را با علم حضوری می شناسند .
در منطق علم حضوری است و حصولی .
علم حصولی با حضور صورتی از شی در ذهن خود آن شی را درک می کنیم که علم با واسطه می باشد .
در علم حضوری اثری از صورت شی نیست بلکه خود شی را درک می کنیم. مثل احساس گرسنگی و کلیه احساسات و حالات.
از تفاوت دیگر این دو علم در علم حصولی احتمال خدا است اما در علم ضوری چون خود معلوم نزد عالم است احتمال خطا وجود ندارد.
علم حضوری قابل اثبات برای دیگران نیست.
مرحوم علامه طباطبایی می گوید در قران استدلالی بر وجود خدا نشده است.

نکات :
فطری بودن خدایابی به این معنا نیست که کسی منکر ان نباشد و ملحدی نباشد. زیرا دیده می شود بعضی در امور بدیهی هم شک می نماید .
بعضی هم نور فطرت آنان خاموش شده است .

ال یاسین
30-10-2012, 21:49
مستندات قران در خصوص فطری بودن خدا یابی

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ(الروم/30)
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! اين فطرتي است که خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولي اکثر مردم نمي‌دانند!


اگر چه این آیه بر حسب ظاهر از فطری بودن دین می گوید به ملازمه فطری بودن خدایابی را شامل است .


وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ(الأعراف/172)
و (به خاطر بياور) زماني را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آري، گواهي مي‌دهيم!» (چنين کرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطري توحيد بي‌خبر مانديم)»!


گروهی ان را از ایات متشابه دانستند . از این ایه به اجمال می توان دریافت در یک مرحله از افرینش خداوند همه انسان ها را حاضر داشته و از انان بر ربوبیت خود اقرار گرفته تا کافران در قیامت مدعی جهل نشوند.


کسانی که فطری بودن را به معنای موجه بودن خدا با انسان در عالمی غیر این دنیا می دانند به این آیه استناد می کنند و برخی می گویند این ایه دلالت نمادین دارد که هر انسانی شناخت حضوری و فطری به خدا دارد.

آیات متعددی در قرآن است که انسان در شرایط سخت قرار می گیرد و خود را در چند قدمی مرگ می یابد خدا را از سر اخلاص می خواند .

فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يشْرِكُونَ(العنکبوت/65)
هنگامي که بر سوار بر کشتي شوند، خدا را با اخلاص مي‌خوانند (و غير او را فراموش مي‌کنند)؛ اما هنگامي که خدا آنان را به خشکي رساند و نجات داد، باز مشرک مي‌شوند!






خداشناسی فطری در روایات :

در برخی روایات اصل دین اسلام و در برخی اصول اساسی اعتقادی مثل توحید ، نبوت و ولایت ارا فطری و برخی خصوص توحید و بر خی معرفت و شناخت با خدا را فطری دانسته اند .


یکی از شاگردان امام باقر علیه السلام : در خصوص آیه " حنفا لله غیر مشرکین " درباره حنفیت

پرسید ؟

امام در پاسخ این آیه فرمودند :هی فطرت التی فطر الناس

حنفیت همان فطرتی است که خداوند انسان را بر ان افریده است.

در روایتی است هر فرزندی که متولد می شود بر فطرت اسلام است و بعد تحت تربیت والدین مسیحی یا یهودی و .. می شود.

ال یاسین
31-10-2012, 21:40
برهان نظم :



پس از بررسی راه فطرت به عنوان راه نظری برای رسیدن به خدا از طریق تجربی به شناخت خدا می پردازیم.


خداشناسی تجربی غالبا در قابل برهان نظم و دلیل نظم مطرح می شود.



نکات : در ماهیت و مقدمات و نتایج انچه که برهان نظم یا برهان اتقان صنع نامیده می شود اختلاف نظری شدیدی است گروهی ان را استدلالات عقلی با مقدمات تجربی و گروهی ان را برای بیدار کردن معرفت های خفته می دانند.


برای مقدمات ان دیدگاه های مختلفی وجود دارد و معنای مختلفی برای نظم تعیین شده است.
گروهی این برهان را برای اثبات اصل و برخی فقط برای اثبات صفات الهی کار آمد می دانند.



نظم چیست ؟
با تامل در معنای لغوی نظم به این نتیجه می رسیم برای تحقق نظم سه عنصر لازم است : مجموعه ای از چند شی ، عامل پیونده بین این اشیا ،آرایش و نظم بین انها.
در برهان نظم منظور نظمی است که خصوصیات یاد شده را داشته باشد .
با توجه به این معنای عام نظم اقسام کلی متفاوتی می یابد .
صورت ساده مقدمه نظم دو صورت دارد :
- عالم طبیعت پدیدده ای منظم است .
- هر پدیده منظمی دارای ناظر باشعوری است .
نتیجه : عالم طبیعت ناظر باشعوری و مدبری یعنی همان خداوند دارد .

ال یاسین
31-10-2012, 21:42
تفسیرمقدمه اول برهان نظم : عالم طبیعت منظم است .



مقصود از منظم بودن عالم طبیعت : بر تمام جهان به مثابه کل نظام واحدی حکم فرماست .
در این تفسیر کل عالم طبیعت مانند انسانی است که تمام سلولهای ان در طرحی هماهنگ عمل
می کنند.

تفسیر دوم : جهان مجموعه ای از مجموعه های منظم است.یعنی هر پدیده ای منظم است از خردترین تا ستارگان و کهکشان و غیره هر کدام مجموعه ای منظم هستند.



تفسیر سوم : بخشی از عالم جهان منظم است .

ال یاسین
31-10-2012, 21:52
تفسیر مقدمه دوم برهان نظم : هر پدیده منظمی دارای ناظر باشعوری است .



وقتی یک مجموعه ای منظمی را می بینید می گویید بین وجود نظم و وجود ناظم باشعور و حکیم نوعی ملازمه وجود دارد.
برای اثبات وجود ناظم به روش عقلی استناد می کنیم . براساس قانون علیت نه تنها وجود معلول دلالت بر علت دارد بلکه ویژگیهای معلول با علت باید سنخیت داشته باشد .



نتیجه گیری از برهان نظم :
در مقدمه نخست بحث بر سر پدیده های طبیعی منظمی است که با هماهنگی اجزای خود غایت خاصی را دنبال می کنند با انضمام مقدمه دوم وجود ناظم این سوال مطرح است اثبات چنین وجودی نیازمند اثبات وجود خداوند است ؟



در این پرسش عده ای گویند این استدلال نمی تواند وجود خدا را ثابت کند فقط می رساند افریننده جهان ، عالم ودارای تدبیر است.



عده ای فقط وجود ناظم جهان را اثبات می کند.
نتیجه نهایی بحث جهان طبیعت یا بخشی از پدیده های ان مجموعه منظمی است که هدف خاصی را دنبال می کند.
در برهان نظم می رسیم عالم ناظمی دارد اما اینکه این ناظم همین خداست که واجب الوجود است یا اینکه ناظم می تواند دو تا باشد یا یکی با این برهان ثابت نمی شود.

ال یاسین
31-10-2012, 22:25
برهان نظم در قران :
عده ای معتقدند ( مرحوم طباطبایی ) این دسته از آیات مقدمات استدلالات عقلی است .

عده ای معتقدند ( ایت الله مصباح یزدی ) فقط جنبه تذکر و بیداری دارد.

(آیت الله جوادی املی ) ایه قران در صدد اثبات برهان نظم نیست بلکه در صدد جدل است .


گروهی ایات انسان را به تفکر در هستی وا می دارد :
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(آل عمران/190)
مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هاي (روشني) براي خردمندان است.

در حدیثی از امام صادق علیه السام امده است : نخستین عبرت و دلیل بر خالق هیات بخشیدن به این عالم و نظم افرینی در آن است .زیرا اگر با اندیشه در عالم تعقل کنیم هر اینه ان را دارای خانه ای می یابی که در ان همه نیازها فراهم امدهاست اسمان مانند سقف و زمین مانند فرش و ستارگان مانند چراغهایی است و ....


بخشی انتظام و هدف مندی حوزه خاصی از افرینش را نشان می دهند :
وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ(الروم/20)
از نشانه‌هاي او اين است که شما را از خاک آفريد، سپس بناگاه انسانهايي شديد و در روي زمين گسترش يافتيد!




اختلاف بین زبانها و رنگها :
وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْعَالِمِينَ(الروم/22)
و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست؛ در اين نشانه‌هايي است براي عالمان!

امام صادق علیه السلام می فرماید : ای مفضل بنگر خداوند به ادمی چگونه قدرت سخن گفتن عطا کرده است ...اگر توان نطق در او نبود هر اینه به حیوانی چهارپا می توانست که نه می توانست دیگران را از درون خود متوجه نماید و نه میتوانست از درون دیگران مطلع شود .


نظام زوجی جهان :
وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيهَا وَجَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ(الروم/21)
و از نشانه‌هاي او اينکه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‌هايي است براي گروهي که تفکر مي‌کنند!


ومن کل شی خلقنا زوجین : ازهر چیز خداوند متعادل دوگونه ( نر و ماده ) افرید باشد که عبرت گیرید .

ال یاسین
31-10-2012, 22:26
ایجاد حیات :
إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يخْرِجُ الْحَي مِنَ الْمَيتِ وَمُخْرِجُ الْمَيتِ مِنَ الْحَي ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ(الأنعام/95)
خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج مي‌سازد، و مرده را از زنده بيرون مي‌آورد؛ اين است خداي شما! پس چگونه از حق منحرف مي‌شويد؟!

امام علی علیه السلام در خطبه 186 اگر همه موجودات زنده گرد هم ایند هرگز قدرت ایجاد پشه ای را نخواهند داشت و عقول انها در یافتن اسرار این موجود سرگشته خواهند شد.

رویش گیاهان :
وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَينْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(الأنعام/99)
او کسي است که از آسمان، آبي نازل کرد، و به وسيله آن، گياهان گوناگون رويانديم؛ و از آن، ساقه‌ها و شاخه‌هاي سبز، خارج ساختيم؛ و از آنها دانه‌هاي متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفه‌هايي با رشته‌هاي باريک بيرون فرستاديم؛ و باغهايي از انواع انگور و زيتون و انار، (گاه) شبيه به يکديگر، و (گاه) بي‌شباهت! هنگامي که ميوه مي دهد، به ميوه آن و طرز رسيدنش بنگريد که در آن، نشانه‌هايي (از عظمت خدا) براي افراد باايمان است!


از امام صادق علیه السلام : به افرینش گیاهان و درختان بنگر زیرا درخت مانند حیوان همواره به غذا نیاز دارد....زمین مانندمادر پرورش دهنده ان و ریشه دهان ان است و...





جهان پرندگان :
أَلَمْ يرَوْا إِلَى الطَّيرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ(النحل/79)
آيا آنها به پرندگاني که بر فراز آسمانها نگه‌داشته شده، نظر نيفکندند؟ هيچ کس جز خدا آنها را نگاه نمي‌دارد؛ در اين امر، نشانه‌هايي (از عظمت و قدرت خدا) است براي کساني که ايمان مي‌آورند!

ال یاسین
06-11-2012, 22:01
برهان وجوب و امکان



راه عقل بر مقدمات عقلی استوار است تفاوتهایی با دوراه قبلی دارد:



1- فهم براهین عقلی برای عموم مردم که به امور فلسفی دسترسی ندارند دشوار است. این به عنوان یکی از نقاط ضعف راه عقلی است .

2- گاهی اشخاصی می یابیم موضع شکاکانه به بحث خداشناسی دارد ادله عقلی در برابر ملحدان اثر خوبی دارد.





سودمندی ادله عقلی خدایابی :



بایددانست فطری بودن موجب سودمند نبودن روش عقلی نیست.
1- استدلال عقلی در تقویت ایمان دینی موثر است زیرا اگر عقل انسان موضوعی را بپذیرد قلب او گرایش بیشتری می یابد.
2- ایمان دینی اگر با عقل همراه باشد یافتن مبانی استوار عقلی نقش زیادی در برابر آسیب دیدن ایمان دارد.

ادله عقلی اثبات خدا :
از متقن ترین برهان عقلی برهان وجوب و امکان است . که معروف به " برهان سینوی " است.

ال یاسین
06-11-2012, 22:03
تعریف واجب الوجود وممکن الوجود :



هر موجودی که نسبتش با وجود در نظر گرفته شود دو حالت دارد یا اتصاف آن به وجود ضروری است یا اتصاف آن به وجود ضرورت ندارد ( یعنی می شود یا ان را معدوم تصور کرد) به وجود اول که وجود برای ان ضرورت دارد " واجب الوجود " و به دومی " ممکن الوجود " گویند .




اصل علیت :
از دیگر مقدمات برهان وجود و امکان اصل علیت است . مفاد این است این است هر موجود ممکنی نیازمند علت است. بر این اساس قانون علیت اصلی عقلی و علمی است .
شی ممکن شی ای است که وجود برای ان ضرورت ندارد ونسبت ان با وجود و عدم یکسان است یعنی می تواند باشد یا نباشد و برای وجود نیاز به " مرجح " است که این مرجح همان علت است.
موجود ممکن موجودی است که وجودش وابسته به غیر است و وجود واجب وجودی غیر وابسته است.

ال یاسین
06-11-2012, 22:04
امتناع تسلسل و امتناع دور :



مقصود تسلسل : ان است سلسله علت ها و معلولها تا بی نهایت پیش رود. بر اساس اصل تسلسل وجود چنین تسلسلی ممنوع است.



مقصود از دور : ان است که شی ای با یک یا چند واسطه علت خود باشد .
اگر شی با یک واسطه علت خود باشد دور صریح و اگر شی با چند واسطه علت خود باشد دورمضمر
مثال : الف علت ب و ب هم علت الف است .( دور صریح )
الف علت ب و ب علت ج و ج علت الف است .( دور مضمر)



دور اگر درست باشد موجب اجتماع نقیضین است . یعنی اگر الف علت ب باشد باید قبل الف باشد و اگر ب بخواهد علت الف باشد باید بعد ب بیاید.

ال یاسین
06-11-2012, 22:07
برهان اولیه و ثانویه :



برهان وجوب و امکان ، خدا را به عنوان واجب الوجود یا علت العلل ثابت می کند همان گونه که نتیجه برهان نظم ، اثبات وجود خدا به عنوان مدبر و ناظم بود .یعنی هر برهانی خدا را به گونه ای ثابت می نماید.
برهانی که به اثبات وجود خدا می پردازد اوصاف اولیه و اثبات دیگر را اوصاف ثانویه بدانیم.


شاهد قرانی بر برهان وجوب و امکان :

در قران مطرح نشده است اما در برخی ایات سخن از نیازمندی موجودات به خداوند آمده است :
يا أَيهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِي الْحَمِيدُ(فاطر/15)
اي مردم شما (همگي) نيازمند به خدائيد؛ تنها خداوند است که بي‌نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است!


فقر در این ایه معنای گسترده ای دارد و شامل انواع نیازمندی ممکنات به خداوند است که از جمله وجود است .
شکی نیست هر انسانی مخلوق حادث است زیرا زمانی نبوده است
یا انسانها بدون علت بوجود امدند یا انسانها خود خود را ایجاد کردند این دو باطل هستند و با اندک تاملی مشخص می شود که خالق خداوند است. این ایه با تکیه بر مخلوق و نیازمندی به علت خدا را ثابت می نماید.( ام خلقوا من غیر شی ام هم الخالقون)

ال یاسین
07-11-2012, 20:01
بخش دوم : توحید



توحید در دیگر ادیان الهی :
دعوت به توحید از مختصات اسلام نیست بلکه همه ایان الهی ادیان توحیدی بوده است :
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ(الأنبياء/25)
ما پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينکه به او وحي کرديم که: «معبودي جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد.»



وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ(النحل/36)
ما در هر امتي رسولي برانگيختيم که: «خداي يکتا را بپرستيد؛ و از طاغوت اجتناب کنيد!» خداوند گروهي را هدايت کرد؛ و گروهي ضلالت و گمراهي دامانشان را گرفت؛ پس در روي زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تکذيب‌کنندگان چگونه بود!


عمق وژرفای توحید در اسلام :

آموزه های توحیدی اسلام عمق و غنای بی سابقه ای دارد . یعنی تعالیم اسلام هم برای همه رهگشاست و هم دل و جان همه عاشقان را در تمام سطوح سیراب می کند.چون اسلام دین خاتم است .


معنای لغوی توحید : مصدراز باب تفعیل از ریشه " وحد " . توحید به معنای یکی دانستن است .



توحید نظری و عملی :



توحید نظری یعنی انسان در اندیشه خود به یکتایی شانی از شئون خدا ایمان داشته باشد. یعنی خدا را در ذات و صفات و افعال واحد بداند .



توحید عملی رفتار موحدانه است . یعنی انسان در برخورد با خدا به گونه ای عمل کند که مقتضای توحید نظری اوست. مثل ؛ توحید در عبادت . انسان عبادت پرستش را بر اساس اعتقادات توحیدی خود انجام می دهد.

ال یاسین
07-11-2012, 20:04
معنای اصطلاحی توحید :
توحید را می توان به دو بخش توحید نظری و عملی تقسیم کرد و در هر یک با اقسام فرعی گوناگونی روبرو می باشیم.



توحید عبارت است ازاعتقاد قطعی به وحدانیت و یکتایی در ذات وصفات و اعمال خویش و عمل کردن بر اساس این اعتقاد.



حقیقت توحید اعتقاد جازم و مطابق واقع است به عدم شریک واجب در الوهیت و خواص ان از اساس واحد.



جایگاه بحث توحید در ساختار علم کلام :
توحید در کدام بخش از علم کلام جای می گیرد ؟ بحث توحید بحث از برخی اوصاف الهی است
( یگانگی خداوند ) پس می توان ان را بخشی از اوصاف الهی به حساب اورد.



گروهی با توجه به اینکه توحید بخشی از اوصاف است ان را در کنار بقیه اوصاف خدا از ان بحث کرده اند .

برخی ان را به جهت اهمیت موضوع مستقل بحث نموده اند.

ال یاسین
07-11-2012, 20:07
توحید نظری : نه تنها ذات خدا مرکب نیست بلکه ترکیب ذات الهی محال است .
توحید نظری سه نوع است :‌ ذاتی – صفاتی و عملی

توحید ذاتی :
ذات خدا هیچ مثل و شریک و مانندی ندارد.

توحید ذاتی مشتق بر دو مطلب است :



- ذات خدا از هر جهت بسیط است و هیچ ترکیبی ندارد ( نفی کثرت درون ذاتی – نفی ترکیب - توحید احدی )
- در درون خدا هم کثرت نیست .یعنی در کنار خداوند ذات دیگری که خداباشد نیست .( نفی کثرت بیرونی ذاتی – توحید واحدی )

خلاصه : توحید ذاتی : نفی ترکیب و نفی تعدد و نفی ترکیب با لفظ ( احد ) و نفی تعدد با لفظ ( واحد ) نشان داده می شود.


دلایل مرکب نبودن ذات الهی : باید ثابت کنیم هیچیک از اقسام ترکیب در خدا راه ندارد .


نفی ترکیب خارجی : هر گاه شی مرکب را در کنار اجزایش توجه کنیم در می یابیم وجود کل شی به نوعی بر اجزایش متوقف است .یعنی اجزا نباشد کل نیست یعنی عقل حکم می کند کل وابسته به جزش است . اما ممکن نیست وجود خدا متوقف بر خدا باشد زیرا این امر با واجب الوجود و بی نیاز مطلق بودن خداوند سازگار نیست.


نفی ترکیب عقلی : ترکیب جنس و فصل و ترکیب وجود و ماهیت از ویِگی ماهییات است .

ال یاسین
07-11-2012, 20:12
اثبات بساطت ذات خداوند :



الف - احدیت : یعنی خدا یک وجود واحد است و متعدد نیست.



کمال مطلق : ذات خداوند نامتناهی و مطلق است و هیچ محدودیتی ندارد زیرا واجب الوجود است .
اگر دو واجب الوجود باشد یکی راباید کامل و دیگری را باید ناقص بدانیم در این صورت خدا همان اولی است.
اگر هر دو خدا را دارای کمالی بدانیم که دیگری فاقد ان است نتیجه ان می شود هیچکدام از ان دو خدا نباشد. زیرا نقص با واجب الوجود بودن سازگار نیست.




ب - نفی ترکیب : ما فرض می کنیم دو تا خدا داریم. این دو تا خدا از لحاظ وجود و خدا بودن مشترک اند. یک فرقی هم دارند وان از جهت این که دو خدا هستند با هم تمایز دارند. یعنی هر یک از دو خدای مفروض از دو جزء ترکیب یافته است. یه مابه الاشتراک(جز مشترک) و یه مابه الامتیاز(جز افتراق) دارند.

این که یک فرقی با هم دارند مستلزم این است که وجودشان مرکب از دو چیز باشد. یکی وجه اشتراک . یکی وجه افتراق. و خداوند هم بسیط و مرکب نیست. پس یک خدا داریم و این فرض باطل می شود.

ال یاسین
07-11-2012, 20:14
ج- - برهان تمانع : هر وقت دو خدا فرض شود سه احتمال داریم :


- تنهایکی می تواند از تحقق اراده ان دیگری جلوگیری کند ولی دیگری قادر به چنین کاری نیست پس دومی به دلیل مغلوب بودن اراده خدا نیست.
-هر دو می توانند از تحقق اراده یکدیگر جلوگیری کنند.

-هیچکدام نمی توانند از تحقق اراده دیگری جلوگیری کنند.


دو احتمال اخیر پذیرفته نیست : زیرا ؛ فرض دوم موجب مغلوب بودن اراده خدا و فرض سوم مستلزم عجز خدایان است. و ما نه می توانیم مغلوب شدن و نه عجز خدا را بپذیریم پس احتمال وجود خدایان مردود است .



نکته : وحدانیت و یکتایی خداوند در نظر بسیاری از ما در غالب وحدت عددی تصور می شود یعنی معنای یکی بودن خدا مانند معنی یکی بودن خورشید و .. است.


وحدت عددی در مواردی است که شیئی تحت مفهوم عامی قرار دارد. به گونه ای که مصادیق متعدد برای ان وجود داشته باشد. یعنی وقتی می گوییم یکی است که بشود فرض کنیم که دو تا و سه تا یی هم هست.

اما در وحدت حقیقی به هیج وجه با مفهوم و مفروض ان هم روبرو نیستیم. به گونه ای است که اساسا فرض دو یا سه هم ممتنع است.



وحدت خداوند از جمله ی وحدت عددی نیست خداوند وجود محض و نامحدود و خالی از هرگونه ی قید و شرطی است.

ال یاسین
10-11-2012, 22:06
توحید واحدی در قران :



قران کریم بر توحید واحدی تاکید دارد اگر چه برخی از ایات قران بساطت ذات نیز استفاده می شود . ( لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ: هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست!(شوري/11) )

وجود هر گونه مثل و مانند و شریک و نظیری را برای خدا نفی می کند این ایه توحید واحدی را ثابت می کند.


حرف ‌" ک " حرف تشبیه است بنابراین گویا مثل دو بار تکرار شده یعنی هیچ چیزی مانند ، مانند او نیست. مفسران در حکمت تکرار می گویند حرف " ک " زاید وبرای تاکید است .


برخی می گویند " مثل " برای بیان ذات است یعنی لیس کذاته شی یعنی ؛ چیزی مانند ذات او نیست .


خلاصه انکه ذات الهی نامتناهی و از هرجهت محدود است و قابل مقایسه با نامتناهی نیست. پس این ایه صراحت بر بی همتایی خدا دارد.


سوره توحید هم صراحت بر وحدانیت خدا دارد . احد به معنای بساطت ذات است یعنی ذات خدا تر کیب ندارد یکپارچه است .



در ایه اخر سوره توحید امده خدا کفوی ندارد ( وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ(الإخلاص/4) و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است! ) پس مفاد این ایه نفی هر گونه شریک است .پس توحید ذاتی و توحید افعالی
( توحید در خالقیت ) بیان می کند.


در ایات بسیاری بعد انکه بر یکتایی خدا اشاره شده بر صفت "‌قهاریت " او اشاره شده است :
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي(الزمر/14)
بگو: «من تنها خدا را مي‌پرستم در حالي که دينم را براي او خالص مي‌کنم.

يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(يوسف/39)
اي دوستان زنداني من! آيا خدايان پراکنده بهترند، يا خداوند يکتاي پيروز؟

قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(الرعد/16)
بگو: «خدا خالق همه چيز است؛ و اوست يکتا و پيروز!»

ال یاسین
10-11-2012, 22:08
سر تقارن دو صفت وحدانیت با قهاریت :



اگر موجودی محدود باشد قهار نیست بلکه مقهور است و می تواند تحت سلطه قهار بگیرد پس قهاریت خدا یعنی قید وشرطی بر او حکومت ندارد.
یعنی نه تنها خداوند همتایی ندارد بلکه اساسا وجود همتا برای او ناممکن است این یعنی وحدت حقیقی در برابر وحدت عددی است.

در میان روایات دین سخنان بلندی در باب توحید ذات امده است : پیامبر فرمودند : اینکه او را بی مانند و شبیه و او را خدایی یکتا و افریننده و توانا و اخر و اول و اشکار بدانیم که مثل و مانندی ندارد این است معرفت شایسته خداوند.



امام علی علیه السلام : اما ان دو قسم توحید که اطلاق ان بر خدا جایز نیست :
بگوید خدا یکی است و مقصودش وحدت عددی باشد . این نوع وحدت شایسته او نیست زیرا انچه دومی ندارد در اعداد داخل نمی شود
بگوید خدا یکی از نوع مردم است و منظورش نوعی از جنس باشد . چون مستلزم تشبیه است شایسته پرودگار نیست .
و ان دو نوعی که صحیح است :
او یکتا ست و در میان اشیا برای او شبیه نیست و دوم اینکه بگوید خدا احدیت معناست و انقسام ندارد.

از امام صادق روایت شده ازیکی از یاران خود مقصود الله اکبر را پرسید ان شخص گفت خدا از همه اشیا بزرگ تر است
امام فرمود با این بیان یعنی خدا در کنارش چیزی است خدا از ان بزرگ تر است .
بعد امام فرمود : الله اکبر من ان یوصف : خدا بزرگ تر از ان است که به وصف دارد.
( التوحيد للصدوق 313 46 باب معنى الله أكبر
سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَف )

وحدت حقیقی و وجود مطلق و نامتناهی خداوند جایی برای مقایسه خدا با مخلوقاتش نمی گذارد زیرا ؛ هر مقایسه مستلزم تشبیه است.

ال یاسین
17-11-2012, 21:11
توحید صفاتی


رابطه اوصاف کمالی با ذات الهی چیست ؟ آیا اوصاف در خارج با ذات خدا وحدت دارند و یا هر یک وجود مستقل دارند و با هم جمع می شوند؟



با دقت در اوصاف خود به این نتیجه رهنمون می شویم برخی از اوصاف ما با ذات ما عینیت دارند و از هم خارج نیستند مانند انسانیت ما صفتی نیست بر عین ذات ما عارض شده باشد اما بسیاری از صفات ما اوصاف عارضی است یعنی در ذات خود بر آن متصف نیستیم مانند خشم و شادی .



مقدمه :
وحدت یا عدم وحدت صفت با ذات وقتی مطرح می شود باید دید چه نوع وحدتی مد نظر است : وحدت در یک معنا دو نوع است :
1 - وحدت مفهومی به عالم مفاهیم مربوط می شود. عینیت و یگانگی مفهوم. به گونه ای که از جهت مفهومی هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند. مثل ترادف در الفاظ. اینکه دو لفظ وجود و هستی با همدیگر مترادف اند. این یعنی اینکه این دو لفظ از مفهوم واحدی حکایت می کنند. ادعا ما این است با این دو لفظ یک مفهوم را دو بار تصور می کنیم. ( از نظر مفهومی یکی است )



2-- وحدت عینی یا خارجی در جایی است که دو یا چند مفهوم که بلحاظ مفهومی یکی نیستند ولی در خارج یکی است. مثل " کتاب اسمانی مسلمانان " . یک بار هم می گویم " معجزه ی جاوید پیامبر " اسلام، این دو مفهوما دو چیز مجزا هست ولی مصداقشون در عالم خارج یکی است.

ال یاسین
17-11-2012, 21:13
معنای توحید صفاتی :

با توجه به آنچه گفته شد بین ذات و بین صفات خدا با یکدیگر تغایر مفهومی وجود دارد ولی وحدت خارجی وجود دارد. بنابراین ذات الهی با اوصافی مانند علم و قدرت تغایر مفهومی دارد ولی در خارج همه به همان وجود مطلق نامتناهی متصف هستند.


توحید صفاتی به ان دسته از صفات خدا که ثبوتی هستند اطلاق می شود.

توحید صفاتی بر سه اصل استوار است :



1 – ذات و صفات الهی از نظر مفهوم مغاریرند.
2 – بین ذات و هر یک از اوصاف الهی وحدت برقرار است.
3 – بین هر یک از اوصاف با سایر اوصاف وحدت تغایر مفهومی و لی عینیت و وحدت خارجی برقرار است.
اصل سوم از لوازم اصل دوم است . بنابراین لازمه آشکار عینیت ذات با اوصاف ان است بین خود اوصاف نیز عینیت برقرار باشد.

ال یاسین
17-11-2012, 21:15
دلیل توحید صفاتی:
سه دلیل بیان شده که یکی را مطرح می کنیم.


اگر صفات الهی با ذات الهی عین هم نباشد با دو احتمال روبروییم :
1—صفات الهی جز ذات خدا هستند . این احتمال باطل است زیرا؛ در صورت پذیرش به مرکب بودن ذات خداوند می رسیم .



2—صفات الهی خارج از دات خدا هستند : در اینجا با دو فرض روبروییم .



صفاتی که در خارج فرض می شود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود .اگر واجب بدانیم مستلزم تعدد واجب الوجود است که با توحید واحدی ما سازگاری ندارد.



اگر صفات خارج از ذات خدا را ممکن الوجود بدانیم می توان پرسید علت این صفات چیست ؟
از انجا که هر ممکن الوجود با واسطه یا بی واسطه نیاز به علت دارد موجب تعدد واجب الوجود است .
پس لازم است خدا با فرض انکه ذاتا فاقد حیات و قدرت دارد ابتدا حیات و قدرت را در خارج ایجاد کند سپس در سایه مخلوق خود واجد حیات شود . این هم ناممکن است . ( فاقد شی نمی تواند معطی شیء باشد .)

ذات نایافته از هستی ،‌ بخش ................کی تواند که شود هستی بخش
کسی که فاقد حیات و قدرت است نمی تواند آفریننده آن باشد .

ال یاسین
17-11-2012, 21:16
خطبه اول نهج البلاغه :



كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ
الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُود



خدا صفت نامحدود دارد.......... باید صفات را از خدا نفی کرد .این دو چگونه قابل جمع است ؟
صفاتی که نفی می شود زاید بر ذات است اما در خصوص خدا صفات و ذات یکی است و انچه در خصوص خداست آن است که صفات و ذات یکی باشد.


به لوازم معرفتی چنین توصیفی اشاره می کند :
فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَه‏
هر کس خدا را توصیف کند او رابا صفتش قرین و همراه کرده است و هر کس خدا را با صفتش قرین کند خدا را دو تا کرده است و کسی که این کار کند خدا را جز جز کرده است و کسی که خدا را تجزیه کند خدا رانشناخته است.

چهار نظر در زمینه توحید صفاتی است :
صفات و ذات عین هم هستند.
صفات خدا زاید بر ذات و قدیم است ( اشاعره و اهل سنت )
زیادت صفات بر ذات و حدوث آن
نیابت ذات از صفات ( معتزله )

ال یاسین
17-11-2012, 21:17
توحید افعالی



درنگرش توحیدی اسلام تنها موجود مستقل درعالم خداوند است این همان گوهر توحید افعالی است . خدا نه تنها در روزی دادن ؛ خلق کردن و .. از موجوددیگر بی نیاز است بلکه هیچ موجود دیگری نمی تواند فعلی را مستقل خدا انجام دهد.



توحید افعالی عبارتست از اعتقاد به دو اصل زیر :
خداوند در انجام افعال خود یکتاست و هیچگونه شریک و یاوری ندارد و اساسا وجود یاور در فعل وی محال است
هیچ موجودی جز خداوند در فعل خود مستقل نیست و هیچ فعلی در جهان انجام نمی شود جز با اراده خداوند



حاصل توحید افعالی : انکه هر چه در عالم انجام می شود همان فعل خداست و معنای لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ( هیچ دگرگونی و توانی نیست مگر به خدای علی العظیم)

گستره توحید افعالی تمام عالم را در بر می گیرد. انسانی که از منظر توحید افعالی به خود و جهان اطراف می نگرد همیشه خدارا نظاره گر است .
توحید افعالی در معنای عمیق خود به این معنا بر می گردد همه افعال فعل خدا و همه اثار اثر خداست .

ال یاسین
17-11-2012, 21:21
این سخن این سوال را بوجود می آورد آثار بقیه وسایل چه می شود ؟



فیلسوفان و متکلمان اسلامی در پاسخ از فاعلیت طولی بهره می گیرند هر گاه دو یا چند شی در وقو ع شیی موثر باشند نسبیت بین انان یا فاعلیت عرضی یا فاعلیت طولی است.



گاه چند فاعل در انجام کاری مشترک هستند به گونه ای که رابطه آنها با فعل و با یکدیگر همسان است مانند اینکه چند نفر شی را از مکانی به مکان دیگر منتقل کند. ( فاعلیت طولی )
فاعلیت عرضی در جایی است که چند شیئ در انجام فعلی تاثیر دارد اما تاثیر برخی وابسته به برخی دیگر است .



با توجه به اقسام دوگانه فهمیده می شودفاعلیت خداوند در مقایسه با فاعیلت مخلوقاتش فاعلیت طولی است. شخصی که می نشیند یا راه می رود او فاعل نشستن و راه رفتن است .و اراده خدا تعلق گرفته فعل مزبور از سوی ان شخص صورت بگیرد به گونه ای که اگر اراده خدا نباشد هیچ کاری انجام نمی شود.
فعل نوشتن : فاعل مباشر ان دست ماست . از سویی نوشتن معلول نفس انسان است که از ان تعبیر به "‌من "‌است زیرا نفس ماست که با اراده خود دست خود را به حرکت دراورده است.
در رابطه با خدا هم اثری با مخلوق سر می زند اما این استناد به گونه ای نیست که در مرحله بالاتر از استناد ان به خدا سر بار زنیم.

ال یاسین
17-11-2012, 21:33
خلاصه :

بین انحصار فاعلیت استقلالی در خداوند و بین اینکه استناد می دهیم برخی افعال را به انسان تناقضی نیست.

و نیز می توان فعل واحدی را بدون تناقض هم به خدا و هم به مخلوقات او نسبت داد. بر این اساس می توان آیاتی از قران را که فعل خاصی را به خداوند نسبت می دهند و آیاتی را که موجودی غیر خدارا به عنوان فاعل همان فعل معرفی می کند سازگار دانست .(مثل وما رمیت اذ رمیت )

سوال : چرا خداوند برخی افعال خود را با وساطت مخلوقات انجام می دهد مثلا،‌ افرینش درخت که نیاز به اب ،‌نو ‌و .. دارد؟
افعال خداوند در دو عالم ماورای ماورا الطبیعه و طبیعت انجام می پذیرد
در عالم ماورا الطبیعه : تحقق افعال الهی نیازی به شرایط خاصی نیست به صرف اراده خدا محقق می شود بنابراین خلق موجود مجرد نیازی به دخالت هیچ چیز دیگری نیست .
سازوکار عالم طبیعت ( که از ان تعبیر به عالم خلق هم می شود ) بدلیل وجود ماده اشیا مادی در ان به طور کلی با جهان غیر مادی فرق دارد .
شی مادی بدون فراهم آمدن مقدمات خاصی ایجاد نمی شود. فراهم بودن مقدمات از ان جهت لازم است که موجب قابلیت شی مادی می شود .