PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (...◕✿◕◕✿◕ اختلاف حقوق زوجین ◕✿◕◕✿◕...)



یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
01-11-2012, 19:54
http://shorehossein.persiangig.com/image/Zibasaz/04.gif






عنوان مقاله


(http://shabahang20.blogfa.com/)اختلاف حقوق زوجین از دیدگاه مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی(قدس ره)








http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif








(http://shabahang20.blogfa.com/)

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
01-11-2012, 19:56
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif




قسمت اول
اشاره - مرضيه فرقاني رامندي
خانواده ركن اساسي اجتماع بشري است. اسلام به اين ركن اساسي توجه خاصي دارد تا آنجا كه شارع مقدس با توجه به توانايي‌ها، فطرت دروني، نيازهاي بشر و مصلحت عمومي، قوانيني را براي سعادت افراد مقرر كرده است كه پس از قرن‌ها همچنان اين احكام پا برجا و پوياست. خداوند براي هدايت بشر، انسان‌هاي كامل را اعم از مرد و زن الگو قرار داد تا مسير رشد و هدايت براي انسان‌ها آشكار گردد. بايد توجه داشت كه قوانين به تنهايي نمي‌توانند آرامش و سعادت خانواده را تأمين كنند؛ آنچه در خوشبختي خانواده بيشتر از قانون مؤثر است، اخلاق زوجين مي‌باشد. زن و شوهر بايد با صفا و صميميت و وفاداري در كنار هم زندگي كنند و از كمك به يكديگر دريغ نورزند و اصول گذشت و فداكاري، روحيه ايثار و احسان را بر خانواده حكم‌ فرما سازند تا اين كانون همواره سعادتمند باقي بماند، اما اگر زوجين همواره بر سر حقوق و تكاليف قانوني خود نزاع كنند و هر روز براي رفع اختلافات به مقامات قضايي رجوع نمايند، بي‌شك نمي‌توانند با آرامش و سعادت زندگي كنند.




http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
05-11-2012, 19:55
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif





حقوق متقابل

بنابر قانون مدنی همین که نکاح به طور صحیح واقع شد، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می شود.(1) خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: ((وَ لَهُنّ مِثْلُ الّذی عَلَیهِنّ بِالْمَعْرُوفِ))(2)؛ «برای زنان بر عهده مردان حقوقی شایسته است، مانند حقوقی که (برای مردان) به عهده آن هاست». مرحوم طبرسی در این رابطه می فرماید: زنان حقوقی دارند که شوهران ملزم به رعایت آن ها هستند؛ حقوقی همچون حسن معاشرت و ضرر نزدن به آن ها، مساوات در قسمت بیتوته، نفقه و...، همانطور که مردان نیز دارای حقوقی هستند که باید از سوی زنان رعایت شود، مانند وجوب اطاعت زن از شوهر در چیزهایی که خداوند واجب کرده است (مانند حق زناشویی، عدم خروج از منزل بدون اجازه شوهر)، کسی را به خود راه ندهد و نطفه و فرزند شوهر را به طور صحیح رعایت کند(3) (تولید مثل و پرورش و تربیت).

علامه طباطبایی معتقد است که حق مردان بر زنان، بیشتر از حقی است که زنان بر مردان دارند و این مطلب نیز با تساوی حقوق زن و مرد منافات ندارد؛ زیرا در اجتماعی که معروف حاکم است، تمام افراد در هر حکمی برابر هستند و در نتیجه احکامی که علیه آنان است، برابر با احکامی است که به نفع ایشان می باشد. البته این تساوی را باید با حفظ جایگاه اجتماعی افراد در نظر گرفت؛ یعنی با توجه به موقعیت و مسئولیتی که نسبت به دیگران دارند، برای مثال فردی که در کمال و رشد اجتماع تأثیر دارد، با فردی که تأثیر ندارد؛ فرق داشته باشد و این طبیعت هر اجتماعی است که رییس و زیردست اوـ معاون باشد یا خدمتگزار جزء ـ با هم تفاوت داشته باشند. کارگر با کارفرما، عالم با جاهل و...، ولی در میان آنان تساوی اعمال گردد و حق هر صاحب حقی داده شود. اسلام بر همین اساس احکامی را به نفع زن و احکامی را به ضرر او قرار داده است؛ یعنی آنچه از احکام که له اوست، با آنچه علیه اوست، مساوی می باشد و در عین حال موقعیت و جایگاه او را در روابط اجتماعی و تأثیری که در زندگی زناشویی و بقای نسل دارد، در نظر گرفته و معتقد است که مردان در این زندگی زناشویی یک درجه بر زنان برتری دارند و منظور از درجه، همان برتری و منزلت است.(4)




http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
05-11-2012, 19:55
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif



باید توجه داشت که نظر علامه در تفسیر آیه 34 سوره نساء، قیمومیت نوع مردان بر نوع زنان است؛ البته در جهات عمومی که با زندگی هر دو طایفه ارتباط دارد... که عبارت است از مثل حکومت و قضا که حیات جامعه به آن ها بستگی دارد و قوام این دو مسئولیت و یا دو مقام، بر نیروی تعقل است که در مردان بالطبع بیشتر و قوی تر است، تا در زنان همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که قوام آن برداشتن نیروی بدنی و هم نیروی عقلی است که هر دوی آن ها در مردان بیشتر است تا زنان.

... قیمومیت مرد بر زنش به این نیست که از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است، سلب آزادی بکند و اینکه استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او و دفاع از منافعش را سلب کند. پس زن همچنان استقلال و آزادی خود را دارد، هم می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند و هم می تواند از آن دفاع نماید و هم می تواند برای رسیدن به این هدف هایش به مقدماتی که او را به هدف هایش می رساند، متوسل شود.(5)
بنابراین طبق نظریه علامه برتری شوهر بر زن در خانواده در هر دو آیه مربوط به امور زناشویی است. مرحوم طبرسی نیز اقوال مختلفی در این برتری بیان داشته است:
1. وجوب اطاعت زنان از مردان، قرار داشتن اختیار زنان در دست مردان؛ بیشتر بودن ارث مردان و وجوب جهاد بر مردان و نه زنان.(6)
2. زن و مرد هر دو از هم لذت می برند و از تمتعات جنسی برابرند، ولی وجوب نفقه زن و سرپرستی، موجب برتری مرد بر زن شده است.
3. ابن عباس این گونه نقل کرده است که مقصود، مقام و منزلتی است که در نتیجه بیشتر رعایت کردن حقوق زن بر مردان پدید می آید؛ به طوری که همواره جانب زن را رعایت کنند و همه حقوقش را از زن نخواهد و این سبب فضل و برتری بر زن می شود.
4. در تفسیر علی بن ابراهیم بن هاشم آمده است، حق مردها بر زنان بیشتر است از حقی که زنان بر مردان دارند و درجه برتری مردان به همین جهت است.(7)




http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
08-11-2012, 22:59
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif


برای روشن شدن معنای فضل و برتری در دو آیه 34 سوره نساء و 228 سوره بقره، توجه به آیه 32 سوره نساء ضروری است: «و چیزی که خداوند بدان بعضی از شما را بر بعضی برتری داد، آرزو نکنید؛ برای مردان از کردارشان نصیب و برای زنان از کردارشان نصیب است و از خداوند از فضلش بخواهید که خدا بر هر چیزی داناست»؛ ((وَ لا تَتَمَنّوْا ما فَضّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا اکتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنّ اللّهَ کانَ بِکلّ شَی ءٍ عَلیمًا))،(8) مرحوم شیخ طبرسی در شأن نزول آیه آورده است: اُم سلمه خدمت پیامبر(ص) عرض کرد: «مردان می جنگند و زنان نمی جنگند و برای زنان نصف میراث است. کاش ما هم مرد بودیم و می جنگیدیم و به آنچه مردان می رسیدند، می رسیدیم»(9) و شأن نزول های دیگر شبیه به همین را بیان و از قول بلخی نقل می کند که جایز نیست مرد آرزو کند زن باشد و نه زن آرزو کند که مرد باشد؛ زیرا کار خدا براساس مصحلت است، سپس نتیجه گیری می کند که بنابراین آنان چیزی را آرزو کرده اند که خلاف مصلحت است و مفسده نیز به دنبال دارد و اگر به آنچه در دست دیگران است، احتیاج پیدا کردید و خواستید مثل آن ها باشید، از خداوند مسئلت کنید تا به شما بدهد؛ به شرطی که فسادی برای خود یا دیگری نداشته باشد.(10)

علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه می فرماید: از ظاهر آیه استناد می شود که می خواهد از آرزوی خاص نهی کند و آن آرزوی داشتن برتری هایی است که در بین مردم ثابت است؛ برتری هایی که از تفاوت هایی ناشی می شود که بین گونه های انسانی وجود دارد. برخی از صنف مردان هستند و بعضی از صنف زنان و هر صنف، نسبت به صنف دیگر برتری دارد که به طبیعتشان بر می گردد. نکته دقیق این است که فعل فضل را به خداوند سبحان نسبت داده و این طور فرموده: ((بَعْضَکمْ عَلی بَعْضٍ))؛ یعنی از یک طرف خضوع در برابر خدا را در دل ها بیدار کند و انسان را به مصلحت خود آگاه سازد و از طرف دیگر غریزه حب و علاقه به فرد دیگر را بیدار و به این آگاه کند که فرد برتر، بعضی از خود توست و از تو جدا نیست؛ گویا شما یک تن واحد هستید و به سبب ازدواج تکمیل کننده یکدیگر شده اید؛ ((هُنّ لِباسٌ لَکمْ وَ أنْتُمْ لِباسٌ لَهُنّ)).(11) بنابراین تمنا نمودن که ریشه اش حسادت است، معنایی ندارد و مثل این می ماند که اعضای بدن به یکدیگر حسادت ورزند. دست نسبت به بینایی چشم حسد ورزد و بخواهد تخم چشم را از کاسه بیرون آورد با اینکه چشم بینایی دست نیز هست.(12)





http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
08-11-2012, 23:00
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif



از مطالب بیان شده چنین به دست می آید که هر دو مفسر حقوق متقابل بین زوجین و بیشتر بودن حق شوهر نسبت به زن را پذیرفته اند، اما علامه طباطبایی در ضمن آن، تساوی حقوق زوجین را نیز به نحو زیبایی مطرح کرده است. فضل و برتری مردان هم طبیعی و هم اکتسابی است که مخصوص صنف خاص است و سزاوار نیست در این برتری های طبیعی آرزو و تمنا داشته باشیم، ولی برتری ها اکتسابی گاه اختیاری است؛ مانند صنعت، حرفه و یا هر عمل اختیاری دیگر یا غیر عمل اختیاری است؛ ولی به صفتی منتهی می شود که آن صفت سبب این اختصاص شده است؛ مانند مرد بودن و زن بودن و دو برابر بودن ارث شوهر نسبت به زن. با توجه به اینکه نظام احسن براساس عدالت، بنا و مصالح امور در آن به طور کامل رعایت شده و حق هر صاحب حقی به او اعطا گردیده است؛ گاهی حقوق افراد بیشتر و در مقابل تکالیف نیز سنگین تر خواهد بود و نزد خداوند تنها کسی ارزشمندتر که تقوای بیشتری داشته باشد؛ نه حقوق بیشتر: ((إِنّ أکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاکمْ)).(13)


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
08-11-2012, 23:03
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif


حقوق مشترک

الف) حسن معاشرت

مطابق قوانین الهی شارع مقدس زن و شوهر را به حسن معاشرت با یکدیگر مکلف نموده است.(14)این وظیفه مشترک در آیه 228 سوره بقره و 19 سوره نساء به صراحت مطرح گردیده است؛ آنجا که خداوند متعال می فرماید: ((وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ)). مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان می فرماید: «با آن ها به نیکی معاشرت کنید».

در ادای حقوق زنان اعم از عدالت در قسمت، نفقه و خوبی سخن و رفتار، معروف این است که او را نزند، سخن بد به او نگوید و با او به گشاده رویی برخورد نماید. خداوند متعال در آخر آیه می فرماید: ((أنْ تَکرَهُوا شَیئًا وَ یجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیرًا کثیرًا))، ممکن است انسان چیزی را مکروه شمارد که خداوند خیر بسیار در آن قرار داده است.

خداوند در این آیه مردان را تشویق کرده است تا نسبت به زنانی که بی علاقه هستند، شکیبا باشند. برخورد متعارف در جامعه این است که فرد جزء مقوم جامعه و در حوادث جامعه، سهیم و نیز دخالتش با دخالت سایر اعضا مساوی باشد. جامعه به کار و همکاری همه افراد نیاز دارد و فرد در ضمن کار بخشی از آن را به خود اختصاص می دهد و از اضافه محصول کارش، دیگران نیز استفاده می کنند. در مقابل از مازاد محصول کار دیگران آنچه را که لازم دارد، می گیرد. اگر افراد جامعه ای غیر از این رفتار کنند؛ یعنی به شخص ستم کنند و استقلال و نقش او را در جامعه نادیده بگیرند یا باطل نمایند و فرد را تابع و غیر مستقل سازند تا دیگران از حاصل کار او بهره مند شوند، ولی او از حاصل کار دیگران سود نبرد؛ به معروف رفتار نشده است. در حقیقت مردم شاخه هایی از یک درخت اند و مجتمع در تشکیل یافتن، به همه اجزاء محتاج است؛ ((بَعْضُکمْ مِنْ بَعْضٍ)).





http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
21-11-2012, 22:49
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif



جامعة عصر نزول قرآن، زن را در جايگاه خود قرار نمي‌داد و از اينكه جزء اجتماع بشري باشد، كراهت داشت و او را موجودي طفيلي و ناقص مي‌دانست؛ از اين‌رو خداوند فرمود: (فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنّ فَعَسي‏ أنْ تَكْرَهُوا).(15)
در مقايسه ميان نظرات علامه طبا‌طبايي و مرحوم طبرسي چنين به دست مي‌آيد كه مرحوم طبرسي مصاديقي از رفتار به معروف را بر شمرد‌ه است و بايد توجه داشت كه معروف تنها به آن موارد ذكر شده، خلاصه نمي‌شود؛ اما علامه طباطبايي ديدگاه وسيع‌تري ارائه داده است. از نظر ايشان هر رفتاري كه بر اساس عدالت و حق باشد، از مصاديق معروف است و هر رفتاري كه سبب ظلم و ستم و ناديده گرفتن جايگاه و نقش زن در جامعه شود، از مصاديق منكر مي‌باشد. از قسمت آخر آيه، سازگاري زوجين را مي‌توان استنباط كرد تا هنگام برخورد به آنچه اكراه دارند، دچار سردي نشده و ديگر نقاط قوت همسر را فراموش نكنند؛ بلكه با صبر و ملايمت خير كثير را براي خانواده به ارمغان آورند كه مصداق مهم آن فرزند شايسته است.
خوش‌رفتاري زن و شوهر بستگي به عرف، عادت و آداب و رسوم اجتماعي دارد و به اقتضاي زمان و مكان تغيير مي‌كند؛ هرچند اصول اوليه معروف، همواره ثابت است. حسن معاشرت سبب مي‌شود زوجين با خوش‌رويي و مسالمت به دور از هر گونه ستم و اهانت، با يكديگر زندگي كنند. داشتن روابط جنسي به طور متعارف از لوازم حسن معاشرت مي‌باشد. رسول گرامي اسلام(ص) فرموده است: «كامل‌ترين مؤمنان از حيث ايمان، خوش‌خلق‌ترين آن‌هاست و شايسته‌ترين شما، آن‌هايي هستند كه با زنانشان خوش‌رفتارترند».(16)



http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
21-11-2012, 22:51
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif



نمونه كامل اين حسن خلق را در سيره پيامبر گرامي اسلام(ص) و ائمه معصومين((ع) مي‌بينيم، تا آنجا كه در مورد برخورد پيامبر(ص) و وفق و مداراي ايشان با همسرانشان، آيه نازل شد كه چرا براي جلب رضايت همسرانت برخي امور را كه خدا بر تو حلال كرده، بر خود حرام مي‌كني: (يا أيّهَا النّبِيّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أحَلّ اللّهُ لَكَ تَبْتَغي مَرْضاتَ أزْواجِكَ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ).(17)
و در آية ديگر خطاب به همسران پيامبر(ص) مي‌فرمايد: (إِنْ تَتُوبا إِلَي اللّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ)(18)؛ «اگر شما دو نفر (افشاگر راز و شنوندة آن) به سوي خدا توبه بريد (مي‌سزد؛ زيرا) كه دل‌هايتان (از حق) منحرف شده و اگر بر ضد او ياور هم باشيد، پس (بدانيد كه) مسلماً خداوند خود و جبرئيل و مرد شايستة مؤمنان ياور او هستند و فرشتگان نيز پس از آن‌ها پشتيبانند».
در مورد خوش‌رفتاري زنان در روايت آمده است: «جهادُ المرأةِ حُسْنُ التَبَعُّل».(19) خوب شوهرداري كردن از راه معاشرت به معروف صورت مي‌گيرد و اين خوش‌رفتاري با شوهر، آن‌چنان امر مهمي شمرده شده است كه از آن به جهاد تعبير شده است.


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
21-11-2012, 22:54
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif


ب) نگه داشتن بناي خانواده


((وَ أخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقًا غَليظًا).(20)

در تفسير مجمع البيان چنين آمده كه منظور از ميثاق غليظ، همان عقد و پيماني است كه در حين عقد ازدواج از شوهر مي‌گيرند كه همسرش را به خوبي نگه‌داري كند و يا با خوشي از هم جدا شوند.(21)
علامه طباطبايي مي‌فرمايد: «آيه شريفة آن ‌را رد نمي‌كند، اما واضح‌تر آن است كه منظور همان عقد باشد كه هنگام ازدواج جاري است و مراد از ميثاق غليظ، همان علقه‌اي است كه عقد ازدواج آن را استوار كرده است».(22)
بنابراين از همان ابتداي عقد ازدواج، اين عهد و پيمان محكم بين زوجين بسته مي‌شود و بايد آن را در تمامي مراحل زندگي حفظ كنند؛ به نظر مي‌رسد مرحوم طبرسي به مصداق از اين پيمان اشاره كرده‌ است و اين علاقة عميق مانند گره است كه زن و شوهر را به هم وصل كرده است تا هيچ‌گاه از هم جدا نشوند و بناي خانواده را حفظ كنند؛ (يا أيّهَا الّذينَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ).(23)
در تفسير مجمع‌البيان بيان شده كه عقود، جمع عقد است و عقد از پيمان‌ها و قراردادهايي است كه بسيار تأكيد شده است و چهار قول را مطرح مي‌كنند و قول ابن‌عباس را مي‌پذيرند كه منظور عقدهايي است كه خداوند بر بندگان واجب كرده است.(24)
علامه معتقد است عقد، به معناي گره‌زدن و بستن چيزي به چيز ديگر است؛ به طوري كه به خودي خود از يكديگر جدا نشوند و لازمة گره‌خوردن، آن است كه هر يك ملازم ديگري باشد و اين چنين خانواده شكل مي‌گيرد، سرنوشت زوجين به هم گره مي‌خورد، بناي محبوب و استواري بر روي زمين ساخته مي‌شود و به اين ترتيب، جوامع تشكيل مي‌شوند. وظيفه زوجين ملازمت هميشگي است تا اين گره باز نشود و ظاهر، دستوري عمومي است و شامل همه مصاديق آن مي‌شود؛ زيرا جمع به «ال» است و اطلاق دارد.
مي‌توان در مجموع به اين نتيجه رسيد كه نگه داشتن و حفظ عقد ازدواج، پيمان محكمي است كه زنان از شوهران گرفته‌اند و آن همان علاقه و محبتي است كه بين زوجين حكم‌فرماست و سبب پايداري و قوام خانواده مي‌شود. ديدگاه قرآن كريم بر اين اصل معروف استوار است كه مي‌فرمايد: (وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ)؛(25) يعني با زنان به نيكي و معروف معاشرت كنيد و آنان را به خوبي نگه داريد و يا به خوشي از هم جدا شويد،(26) بنابراين دو ديدگاه قابل جمع مي‌باشند.




http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
21-11-2012, 22:55
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif


زن و شوهر بايد از عنصر مودت و رحمتي كه خداوند در قلب ايشان جعل كرده،(27) به خوبي مراقبت كنند و آن‌ را پرورش داده و هر روز كامل‌تر كنند تا سكونت و آرامش بر خانواده حاكم شود و استوار مسير تكاملي خود را طي نمايد. زوجين بايد نسبت به يكديگر وفادار باشند؛ يعني نسبت به عقد و پيمان زناشويي ثابت قدم بمانند و پاي بيگانه را به حريم مقدس و خصوصي خود وارد نكنند. ناديده گرفتن اين حق نه تنها از بين برنده يك دستور اخلاقي، بلكه تعدي به حدود الهي شمرده شده است كه علاوه بر عذاب اخروي، مجازات سنگين در دنيا خواهد داشت؛ (الزّانِيَةُ وَ الزّاني فَاجْلِدُوا كُلّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ).(28) وفاداري در شئون مختلف زندگي در فراز و نشيب روزگار است كه زن و شوهر را به عنوان دو ركن اصلي خانواده در كنار هم قرار مي‌دهد و سختي‌ها را آسان و تلخي‌ها را شيرين مي‌سازد. وقتي زوجين همواره حافظ يكديگر و كنار هم باشند، بناي خانواده در كوران حوادث مختلف مي‌تواند استوار بايسته و تعادل خود را حفظ كند و فرزندان با پويايي و نشاط و آرامش پرورش يابند.



http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
28-11-2012, 12:20
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif


ج)‌ تربيت اولاد


((يا أيّهَا الّذينَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَكُمْ وَ أهْليكُمْ نارًا).(29)

اين وظيفه همگاني مؤمنان است كه از باب امر به معروف و نهي از منكر، خود و خانواده را از آتش جهنم حفظ كنند. در خانواده پدر مسئول تربيت ديني خود و ديگر اعضا مي‌باشد؛ زيرا او وظيفه قواميت و ولايت بر فرزندان را بر عهده دارد و همسر و فرزندان نيز مسئول كار خود و ديگر اعضا هستند و بايد همديگر را از آتش جهنم حفظ كنند.
مرحوم طبرسي حفظ از آتش را به واسطة صبر در اطاعت خدا، حفظ خود و خانوادة خويش از معصيت و پيروي شهوات و دعوت كردن آن‌ها به اطاعت خدا و آموزش فرايض و نهي كردن آن‌ها از كارهاي زشت و تشويق كردن به نيكي‌ها مي‌داند.(30)
علامه در بحث روايي از امام صادق(ع) نقل كرده‌ است كه فرمود: «وقتي اين آيه نازل شد، مردي از مؤمنين نشست و شروع به گريستن كرد و گفت: من كه از خود عاجزم، اكنون مكلف به نگهداري خانواده‌ هم شده‌ام. رسول‌خدا(ص) به او فرمود: «در حفظ اهلت، همين كافي است كه به ايشان امر كني، آنچه را براي خود امر مي‌كني و ايشان را باز داري، از آنچه خود را باز داشته‌اي».(31)
در قرآن كريم آيات ديگري نيز به امر تربيت و همكاري و مشاوره در خانواده اشاره دارد، مانند آنجا كه امر به آموزش نماز مي‌كند.(32)
اصل (تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التّقْوي‏ٰ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي اْلإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ).(33) بر همه اجتماعات اسلامي حاكم است و خانواده به عنوان كوچك‌ترين نهاد اجتماعي نيز بايد براساس اين همكاري در راه خير و تقوا به بالندگي برسد. كلمه «بر»، يعني (وَ لكِنّ الْبِرّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ).(34) و كلمه تقوي به معناي مراقب امر و نهي خدا بودن است.(35)

http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
28-11-2012, 12:23
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif



بنابراين هركجا خدا امر فرمود، حاضر باشيم و هر كجا نهي كرد، حاضر نباشيم. خانواده و جامعه بر پاية ايمان و عمل صالح قرار مي‌گيرد و از گناه و زشتي دور مي‌ماند و اين سلامت خانواده و اجتماع است.
اصل مشورت كه يكي از اوصاف مؤمنان شمرده شده است؛ (وَ أمْرُهُمْ شُوريٰ‏ بَيْنَهُمْ).(36) در خانواده اهميت ويژه‌اي دارد خداوند متعال براي جزئي‌ترين مسائل زندگي، مانند گرفتن فرزند از شير مادر توصيه به مشورت زوجين دارد؛(37) به خصوص با رشد علم و تجربه و امكانات تحصيلي براي همگان، اين مسئله نمود بيشتري در خانواده دارد. با فرزندان در دوران نوجواني و جواني كه به عنوان وزير مطرح هستند، بايد مشورت كرد تا شخصيت آنان كامل شود. در سايه مشورت، انسان‌ها از افكار و تجارب هم بهتر و بيشتر استفاده مي‌كنند و در اصل تحكيم خانواده و تربيت فرزند، بدون همكاري و همفكري اعضاي خانواده به ويژه دو ركن اساسي آن، يعني زن و شوهر ميسر نمي‌باشد.



http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gifا

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
28-11-2012, 12:24
پي‌نوشت:
1. قانون مدني، اصل 1102.
2. بقره ﴿2﴾ : ‌228.
3. مجمع البيان، ج 3، ص 3.
4. الميزان، ج 2،‌ ص 345.
5. ر.ك:‌ ترجمه الميزان.
6. مجاهد، قتاده.
7. مجمع البيان، ج 3، ص 3.
8. نساء ﴿4﴾ : 32.
9. قول مجاهد.
10. همان، ج 1، ص 15.
11. بقره ﴿2﴾ : 187.
12. ر.ك: الميزان.
13. حجرات ﴿49﴾ : 13.
14. قانون مدني، ماده 1103.
15. ر.ك: الميزان، ج 4، ص 402 و 407.
16. پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ش 1477.
17. تحريم ﴿66﴾ : 1.
18. همان، 4.
19. وسائل الشيعة، ابواب جهاد.
20. نساء ﴿4﴾ : 21.
21. مجمع البيان، ج 6، ص 411.
22. الميزان، ج 4، ص 408.
23. مائده ﴿5﴾ : 1.
24. مجمع البيان، ج 6، ص 180.
25. نساء ﴿4﴾ : 19.
26. بقره ﴿2﴾ : 229.
27. ر.ك: آيه 21 سوره روم.
28. نور ﴿24﴾: ‌2.
29. تحريم ﴿66﴾ : 6.
30. مجمع البيان، ج 25، ص 145.
31. الميزان، ج 19، ص 572.
32. طه ﴿20﴾ : 132.
33. مائده ﴿5﴾ : 2.
34. بقره ﴿2﴾ : 177.
35. الميزان، ج 5، ص 264.
36. شوري ﴿42﴾ : 38.
37. بقره ﴿2﴾ : 233 منبع:http://www.j-alzahra.ir/mags/83/04-83.htm