PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (...◕✿◕◕✿◕ اسلام, زن و كنكاشى نوين ◕✿◕◕✿◕...)



یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
12-01-2013, 22:10
http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%20%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%8 7%20%D9%85%D8%AA%D9%86/%D8%A8%D8%B3%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D 8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86%20%D8%A7%D9%84% D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85/9.gif



اسلام, زن و كنكاشى نوين آيت الله سيد محمدحسين فضل الله


ترجمه: مجيد مرادى






http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
12-01-2013, 22:13
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif



زن مومن, نمونه انسانى توانا

از اينكه يك زن مومن راسخ, نمونه و الگوى همه اهل ايمان از زن و مرد معرفى شده است, بروشنى درمى يابيم كه قرآن كريم زن را موجودى دانسته كه مى تواند به كمك نيرويش, انسان توانايى باشد كه خود را از پرتگاه هاى سقوط و تباهى بازدارد و از آنچه كه موجب زبونى و ذلت او مى شود برهاند. اين است كه زن در نمونه برترش مى تواند الگوى مرد نيز باشد, چنان كه الگوى زن نيز تواند بود, بدين گونه كه از موقعيت مشترك انسانى با ارائه شيوه اى اخلاقى انسانى آنان را به سطحى ارتقا دهد كه امتيازات جنسى در برابر وحدت عقل و اراده و حركت و جايگاه انسانى, ملغى شود.

هنگامى كه در برخى از نمونه هاى قرآنى با شخصيت هاى تاريخى - اسلامى كه نماد زن قهرمان بوده اند, جستجو كنيم, در مطالعه ورق هاى تاريخ به زنانى برمى خوريم كه از تمام نيروها و تلاشها و برخورداريها و موقعيتهايى كه بر توان انسانى زن تاكيد دارد, بهره جسته اند تا نقاط ضعف را به نقاط قوت تبديل كنند و زن را به جايگاه بلندش برسانند.

در قرنهاى اخير و نيز عصر حاضر, مى بينيم كه تجربه هاى انسانى در انديشه و فرهنگ و حركتهاى سياسى اجتماعى, زنانى را تحويل جامعه ها داده كه توانسته اندباتاكيدبرتجربيات روشنگرانه خوددردفاع از حيثيت خويش گام بردارند.اين تجربه هاىبرخاسته از موقعيت توان انسانى,بيانگر قدرت زن در زمينه مبارزه طلبى, پايدارى و نوآورى در امور گوناگون است. از اينجا به وجود نوعى توازن قدرت بين مرد و زن در زمينه هاى مشترك, پى مى بريم.

اين توازن,درحقيقت,جلوه اىازواقعيت زنده اى است كه هر مرد و زنى با آن زندگى مى كنند.آن واقعيت,اين است كه دوگانگى جنس درطبيعت وآفرينش انسانى, مانع اتفاق در همسانى نيروى فكر و اراده بين زنان و مردان نيست.

نظر اسلام نسبت به اين واقعيت چيست؟ آيا اسلام نظرى منفى نسبت به زن دارد و او را انسانى پايين تر از مرد از جهت عقل, ايمان و حركت زندگى مى داند؟ و آيا اين ((وهم انديشى)) كه ذهن عوام و حتى بعضى از علما و متفكران مسلمان را پر كرده است, با نظر قرآن تطابق دارد يا اينكه اگر بدقت بنگريم, هيچ همخوانى ندارد؟



اين مساله اى است كه ما بر سر آن نزاع داريم و در اين مجال بدان مى پردازيم.


http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
12-01-2013, 22:15
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif


بحث قرآنى مبتنى بر روش سازش افكنانه نيست

ناچارم پيش از آغاز بحث بر نكته مهمى تاكيد كنم و آن اينكه ما در صدد كارى تاويلى نيستيم كه از ظاهر صريح قرآن و سنت نتيجه هاى غير ظاهرى مى گيرد تا اين استنتاج تحميلى اش با آنچه كه در خارج اتفاق افتاده, همخوانى داشته باشد. كارمااين نيست كه بكوشيم بين تجربه انسانى ومضمون صريح آيات و روايات, سازش بيفكنيم, مانند كسانى كه معتقدند بين نظريه اسلامى در شريعت وقانون وبين تكامل علم دربسترواقعيات,سازش وسازگارىوجوددارد.


آنچه براى ما مهم است اينكه تنها به حقايق اسلام در ميان آيات قاطع و روايات صريح, روى آوريم تا از طريق عناصر روشن كننده اى كه در ظاهر آنها وجود دارد, در سطح حقيقت (نه واقعيت) اثباتشان كنيم. در عين حال, در بررسى عناصر اصلى حيات, ترديدى نيست كه اسلام, حقايق را انكار نمى كند, بلكه بر آن تاكيدمى ورزد و در قانونگذارى برپايه هماهنگى با حقايق پيش مى رود. اين, ما را وا مى دارد كه در آيات و رواياتى كه در ظاهر, خلاف اين مطلب هستند, كنكاش كنيم تا بعضى از عناصر پنهان را كه جور ديگرى قابل فهم است, كشف كنيم آنگاه اين عنصر پنهان همانند قرينه اى داخلى بر اينكه معنايى خلاف ظاهر, مقصود بوده است, به كار گرفته شود. اين باريك انديشى و عميق نگرى, همان چيزى است كه ما در اكتشاف ديدگاه حقيقى اسلام درباره زن, مبنى بر اينكه زن در سطح مسووليتش در برابر خدا از انسانيتى كامل برخوردار است, بدان پرداخته ايم.



http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
13-01-2013, 13:10
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif



آيا قرآن به تمايز بين زن و مرد تاكيد دارد؟


سوالى كه اكنون مطرح است, اينكه آيا در قرآن چيزى يافت مى شود كه مخالف با

((نگاه يكسان به گوهر مشترك انسانى در شخصيت زن و مرد)) باشد يا نه؟

در جواب به اين سوال چند نكته, جلب توجه مى كند كه از آنها بوى دوگانه نگرى به مشام مىآيد.

نكته اول: قوانين فراوانى كه تصريح مى كند زن, نصف مرد است. اين

امر در باب ((ارث)) آشكار است, چنان كه در سخن بارىتعالى آمده است:

((يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين))(1).

((خدا درباره فرزندانتان به شما سفارش مى كند كه سهم پسر برابر سهم دو دختر است)).

در باب ((اداى شهادت)) نيز چنين آمده است:

((فان لم يكونا رجلين, فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهدا ان تضل احداهما فتذكر احداهما الاخرى))(2)

((اگر دو مرد نبود, يك مرد و دو زن كه به آنها رضايت دهيد, شهادت بدهند تا اگر يكى فراموش كرد, ديگرى به يادش بياورد)).


در بعضى از متون دينى مى بينيم كه از آيه اولى, كمى بهره و نصيب زنان را برداشت كرده اند و از آيه دومى, كمى عقلشان را. در همين مسير به تعبيرى برمى خوريم كه به كم بودن ايمان زنان به خاطر پرهيز از نماز و روزه در ايام حيض - كه برايشان حرام شده است - اشاره دارد.



http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
13-01-2013, 13:32
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif


نكته دوم: تسلط مرد بر زن كه گاه به معنى برخوردارى مرد از سطحى برتر تلقى مى شود. اين را از لابلاى بعضى از آيات درمى يابيم:

((الرجال قوامون على النسا بما فضل الله بعضهم على بعض, و بما انفقوا من اموالهم...))(3)

((مردان از آن جهت كه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است و از آن جهت كه از مال خود نفقه مى دهند بر زنان تسلط دارند)).

و تصريح اين آيه:

((... و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه...))(4)

((و براى زنان حقوقى شايسته است, همانند وظيفه اى كه برعهده آنهاست, ولى مردان را بر زنان مرتبتى است)).

در اينجا برترى مرد بر زن بگونه اى است كه درجه مرد را نسبت به زن در ارزشگذارى, بالاتر نشان مى دهد.
نكته سوم: آيه مبارك زير:

((اومن ينشا فى الحليه و هو فى الخصام غير مبين))(5)

((آيا آن كه به آرايش پرورش يافته و در هنگام جدال آشكار نمى گردد, از آن خداست؟))

از اين آيه چنين استفاده مى كنيم كه نگاه قرآن به زن, نگاه به انسانى است كه مستعد زينت و آرايش به خاطر مرد مى باشد و ناتوان در برابر نقاط ضعفى كه ريشه درشخصيت وىداردواوراازوارد شدن به عرصه مبارزه زندگى محروم كرده است. ما در پاسخ به اين سه نكته كه ذكر شد, مطالبى را بيان مى كنيم.

مطلب اول: قوانين سه گانه ذكر شده, به هيچ روى پست بودن رتبه زن را نمى رساند, بلكه تمام آنچه از اين قوانين درك مى شود آن است كه سبب چنين شيوه قانونگذارى, طبيعت كار توزيع ثروت است كه با ملاحظه مسووليتهاى اقتصادىاى كه وارثان دارند, تدوين شده است. قانون اسلام مسووليت نفقه خانواده را بر عهده مرد گذارده است. اضافه براين, او موظف است مهريه زن را هم بپردازد. اين دو امر كه زن از آن معاف است, سبب مى شود كه نوعى تعادل در محدوديت سهم مرد به وجود آيد. اين نابرابرى سهم ارث را گاه در جاهاى ديگر نيز مى بينيم كه سهم فرزندان بيشتر از سهم پدران است. اين به معناى برترىدادن فرزند نسبت به پدر از جهت ارزشهاى انسانى در قوانين شريعت, نيست.

مساله اداى شهادت نيز كه در آيه آمده است, به احتياط در رعايت عدالت,تعليل شده است,زيراجاذبه هاوكشمكش هاى عاطفى كه شدت آن در زن بيشتر از مرد است, مى تواند او را به انحراف از حق در اداى شهادت وادار كند.



http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
22-01-2013, 16:44
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif


اسلام, خواسته كه اين موضوع (شهادت) را محل رايزنى و يادآورى يكى از آن دو نسبت به ديگرى قرار دهد تا كار اثبات حق, راحت تر و در عين حال, محكم تر شده باشد. شايد يادآورى زنى به زن ديگر, اشاره به اين باشد كه آن ديگرى كار شهادت و حكم را اعتبار بيشتر مى بخشد, بگونه اى كه مونث بودنش بطور مطلق, امرى منفى نيست, بلكه محكم كارى او براى اثبات حق, امرى است مثبت; همچنان كه ضميمه كردن يك مرد با مردى ديگردر بينه اى كه حتما بايد دو مرد عادل شهادت دهند, به معنى وجود نقصى عقلى وانسانى در يكى از آن دو كه در مقام شهادت قرار مى گيرند نيست.

در پرتو اين سخن, ما نمى توانيم حديثى را كه از على(ع) در نهج البلاغه روايت شده است, بدون نگاهى ژرف و دقيق, به معناى تاكيد بر نقصان انسانيت زن در بهره و عقل و ايمان به حساب آوريم... بلكه اين حديث مى تواند مربوط به مواردى معين و يا شكلى از شكلهاى تعبير اشاره اى و كنايى باشد يا نظر به وضعيت تاسف انگيزى داشته باشد كه عموم زنان در قرون جهل و عقب ماندگى داشتند. اين معضل سبب شده كه حركت زن درواقع,متاثرازنتايج منفى اىباشدكه نوع روش تربيتى شخصيت زن در مسايل زندگى داشته است, بىآنكه نقصى ذاتى در طبيعت زن وجود داشته باشد.

در مورد نقصان ايمان نيز, ما اين تعبير را به معناى ظاهرى لفظ نمى پذيريم و تصور نمى كنيم كه معناى ظاهرى و تحت اللفظى اش منظور باشد, زيرا مورد مساله جايى است كه معافيت زن از نماز و روزه در بعضى از روزها به لحاظ رعايت حال جسمانى او مى دادند كه با طهارت - كه روح عبادت نيازمندآن است-منافات داردواين نوعى تخفيف است, چنان كه در نماز مسافركه((شكسته))مى باشد,تخفيف و رعايت حال اوست و درنظر گرفتن اينكه عبادت, به نوعى سكون و استقرار نيازمند است كه در سفر نيست.

بسا زنان مومنى كه از چنان روحيه معنوى و شوق به عبادت برخوردار باشند كه آرزو كنند, كاش قانون اسلام, نماز و روزه را در آن حالت نيز برايشان مباح مى كرد و ناچار به دعا و تسبيح و تكبير رو مى آورند كه نشانگرشوق يادخداست. در روايات نيز اشاره شده است كه مستحب است زن در ايام حيض, هنگام رسيدن وقت نماز بر سر سجاده اش بنشيند و ذكر بگويد.

از جهت آگاهى و درك عقيده, هيچ نقص ايمانى در كار نيست. مساله, تنظيم اعمال عبادى انسان و رعايت جنبه مادى و شرايط ويژه جسم اوست. اينكه در شريعت آمده است كه زن در ايام حيض به جاى خواندن نماز به ذكر و دعا و تامل بپردازد, براى جبران چيزى است كه از او فوت شده است, چنان كه وجوب قضا كردن روزه در غير ايام حيض, بيانگر اين است كه در حقيقت, محروميتى براى زن نيست, بلكه تنها تنظيم مدت روزه براساس شرايط درونى انسان است.




http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
22-01-2013, 16:47
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif
مطلب دوم: اين امر, نوعى برنامه ريزى و تنظيم زندگى زناشويى است كه با توجه به مسووليت مالى خانواده و بعضى از ويژگي هاى ذاتى مرد, او را بر امور زن مسلط قرار داده است. اين به معناى توانايى بيشتر مرد در رويارويى با مشكلات و حل مسائل است, نه به معناى تفاوت سطح انسانى زن در مقايسه با مرد, از جهت عقل و حكمت و بصيرت و...

ممكن است كسانى, تسلط (قوامت) مرد را - كه در آيه آمده است - شامل همه امور ديگر مانند حكم و قضاوت و... هم بدانند, ليكن ما چنين مفهومى را آن هم از آيه اى كه سياق آن مربوط به زندگى خانوادگى و زناشويى است, در نمى يابيم.(6)

دليل ما بر اينكه معنى ((الرجال قوامون على النسا)) همه شوون ازجمله قضاوت را شامل نمى شود, اين است كه تبصره ذكر شده در اين آيه, تنها تبصره اى جزيى براى يك قانون عام نيست, بلكه بنا بر ظهور عرفى آيه, تبصره مربوط به تمام حكم مى شود و منظور از بند نخست آيه, تسلط مرد بر زن در امور خانوادگى است وگرنه سخن راندن از قضاوت و حكومت و جهاد برتر و بالاتر از سخن گفتن درباره زندگى خانوادگى است.

جواب ديگر ما اين است كه سخن آيه از تسلط مرد در فعاليت هايى است كه مرد در قبال زن انجام مى دهد. ما مى بينيم كه قضيه با تمام جزئياتش مربوط به زن و شوهر است وبس و به هيچ روى, موضوع انحصار قضاوت و حكومت - در دست مرد - از آيه استنباط نمى شود, زيرا تسلط در امر قضا و حكومت مربوط به همه مردم است, اما آيه در فضايى غير از اين قرار دارد.

ملاحظه سومى را نيز بر دو پاسخ پيشين مى افزاييم. روشن است كه ((قوامت)) يا تسلطى كه در آيه آمده است, تنها از دو جنبه ((نفقه دادن)) و ((برترى)) از جهاتى, مورد بحث است. از اينجا مى فهميم كه اساس حكم به همين دو امر مربوط مى شود. و اين بدان معنا نيست كه تسلط و برترى مرد شامل تمام امور ديگر هم باشد, زيرا اگر اساس و دليل آن را برترى مرد هم بدانيم, جايى براى توجيه انفاق (نفقه دادن مرد به زن) نمى ماند. خلاصه اينكه اگر مقصود آيه, براى مثال, امر قضاوت را هم شامل شود, ديگر معنايى براى ((بما انفقوا من اموالهم)) - كه نفقه دادن مرد به زن را سببى براى تسلط او مى داند ـ نخواهد ماند زيرا اين قسمت آيه ارتباطى با ممنوعيت قضاوت براى زن ندارد؟!

علاوه بر اين ((تسلطى)) كه آيه براى مرد درنظر گرفته, به معناى عقب ماندگى زن از رتبه انسانى مرد نيست, بلكه ويژگى معينى از مسووليت در برابر زندگى زناشويى را بيان مى كند.





http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
22-01-2013, 16:51
http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

مطلب سوم: در آن آيه كه ذكر شده, اشاره اى به ضعف و ناتوانى فطرى و طبيعى زن نرفته است, اگر نگوييم اشاره اى به خلاف اين معنا رفته است. تنها چيزى كه مطرح مى باشد, روش تربيتى اى است كه آثار منفى اى بر شخصيت زن به جاى گذاشته است.


با استفاده از آيات قرآن درمى يابيم كه استعداد زن در پذيرش ارزشهاى معنوى, همانند استعداد مرد است, زيرا پاداش الهى كه ثواب و آمرزش بوده, براى آن دو يكسان است. اين آيه چنين مى فرمايد:


((ان المسلمين و المسلمات و المومنين و المومنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفره و اجرا عظيما))(7)


((خدا براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مومن و زنان مومن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راستگوى و زنان راستگوى و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان خداترس و زنان خداترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردانى كه شرمگاه خود را حفظ مى كنند و زنانى كه شرمگاه خود را حفظ مى كنند و مردانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند, آمرزش و مزدى بزرگ آماده كرده است)).


اينجا سخن از جامعه فراخ و آرمانى است كه در حركت به سوى اهداف بلند پرورشى و معنوى و عملى مورد تاكيد اسلام, تضمين كننده سعادت مردان و زنان باشد; جامعه اى كه گرايش به اسلام و ايمان داشته باشد; جامعه اى كه در برابر خدا متواضع باشد و راستى و درستى كلمه و جايگاه و نيتش را حفظ كند و در هنگام هجوم سختي ها صبر را پيشه خود سازد و فروتنى در برابر عظمت خدا كه عميقترين و زيباترين حالات معنوى را براى انسان به ارمغان مىآورد, داشته باشد; جامعه اى كه از بذل مال در راه خدا, حتى درتنگ دستي هاغافل نشود,وروزه راكه موجب استحكام اراده در تحمل گرسنگى و تشنگى و محرومي تهاى غريزى و بازدارنده انسان در برابر محرمات است, فراموش نكند و ذكر خدا را در هر حال در ضمير و انديشه خود بپروراند.


اين است راه مستقيم و حركت متعهدانه, نيرومند و آگاهانه و ارزشهاى معنوى تكامل بخشى كه فرا روى انسان است.


در چنين جامعه اى زن و مرد هر دو در اخلاص و اطاعت خدا متعهدند و طبيعى است كه با برخوردارى زن و مرد از شرايط همسان و زمينه واحد و راه يگانه, عنوان هاى بلند آيه شريفه, دست يازيدنى است. آنچه گفته شد, اشاره ها و برداشتهايى از اين آيه است. چقدر در قرآن مانند اين تعبيرها آمده كه از مقام خطاب الهى كه زندگى را رسالتى خدايى مى خواند, ارج انسان را به انسانيت او مى داند, نه به جنسيت!ادامه دارد.



http://s2.rimg.info/96c80fbf12ec73a2a27fbe4f81c59a1e.gif

یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
22-01-2013, 16:52
1ـ نسا, آيه 11, ترجمه عبدالمحمد آيتى, انتشارات سروش, 1371.

2ـ بقره, آيه 282, همان.
3ـ نسا, آيه 34, همان.
4ـ بقره, آيه 282, همان.
5ـ زخرف, آيه 18, همان.
6- از آيات ابتداى سوره نسا بويژه از آيه 6 به بعد, سياق سخن و صريح كلام قرآن به مسايل ارث و ازدواج و امور زناشويى مربوط مى شود. در آيه 34 هم هنگامى كه سخن از تسلط مرد بر زن مى رود, دليل آن هم بيان مى شود. يك دليل اين است كه چون مرد به زن خود نفقه مى پردازد (و واجب است نفقه بپردازد) بنابر اين بر او تسلط دارد. اما در هيچ جاى آيه اشاره به تسلط همه مردان بر همه زنان نشده است. بنابر اين دايره شمول آيه به مسايل زن و مرد در اداره امور زندگى محدود است. و نبايد اين تسلط و قواميت را بدان معنا دانست كه زن حق حكومت و قضاوت نداشته باشد.
7ـ احزاب, آيه 35, ماخذ بالا.
ماهنامه پيام زن ـ شماره 33 ـ آذر 73