PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه سردار* شهيد احمدنوزاد*



نرگس منتظر
30-11-2009, 18:54
سردارشهيداحمدنوزاد


خرداد ماه سال 1338 در خانواده اي مستضعف در تهران کودکي به نام احمددنيا آمد.

او تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم ادامه داد و همزمان با درس به کارنیز پرداخت. پس از اخذ ديپلم مدتي نزد پدرش در بانک ملي به صورت روزمزد مشغول به کار شد.


احمد که همواره در حال مطالعه کتب مذهبي و رفت و آمد به مسجد محل بود، به اصول زيربناي مکتب عشق تسلط کامل يافت و وارد جريان انقلاب شد و فعالانه در راهپيمايي ها شرکت کرد.

ازخاطرات مربوط به انقلاب پدربه این مطلب میپردازدکه زمانی که همراه خودم به محل کار میرفتیم یک روز یکی ازهمکاران باعجله پیش من امدوگفت اقایوسف زودباش برو داخل سالن که احمد خرابکاری کرده گفتم چی شده گفت عکس الاحضرت را ازآن بالا که وصل بود کنده وپرت کرده وسط سالن وشکسته گفتم هیچ نگران نباش اودیگربزرگ شده وراه درست راتشخیص میدهد واحتیاجی به من ندارد وخودش میداند چه کار می کند.

او پس از پيروزي انقلاب اسلامي عمده فعاليت هاي خود را در پايگاه هاي مستقر در مساجد معطوف کرد، درابتدای انقلاب وسال 58 تعدادزیادی از سربازان معافیت می گیرندازجمله احمد

بدلیل اینکه می خواست سهم خود رانسبت به انقلاب ادا نماید
احمد در تيرماه 59 به عضويت سپاه درآمد و پس از گذراندن دوره آموزشي در پادگان امام حسين(ع) عضو “گردان 8” سپاه شد.

احمد پس از شروع جنگ با “گردان 8” عازم گيلان غرب و سرپل ذهاب گشت و در عمليات “بازي دراز” شرکت کرد.


نوزاد” در عمليات “رمضان” مسئوليت جانشين “گردان مقداد” را به عهده گرفت و با ابراز رشادت هاي فراوان توان نظامي بالايش را به منصه ظهور رسانيدوموردتوجه شهیدهمت قرارگرفت و در عمليات “مسلم بن عقيل” به عنوان فرمانده گردان انصار وارد کارزار شود.

گردان او عنوان موفق ترين گردان را به خود اختصاص داد و مورد تشويق فرماندهان جنگ قرار گرفت. در عمليات “زين العابدين” نيزحاج احمد همين سمت را بر عهده داشت، پس از آن در سال 61 ازدواج کرد و خطبه عقدشان در محضر حضرت آيت الله خامنه اي جاري گشت.


مسئوليت حاج احمد در عمليات هاي “والفجر مقدماتي” و “والفجر 1” جانشيني گردان مقداد بود و به خاطر ابراز رشادت و لياقت فراوان در عمليات هاي “والفجر 3” و “والفجر 4” به فرماندهي “گردان مقداد” برگزيده شد.


ازمسائل مهم وتاثیرگذار داشتن کادری قوی جهت گردان بودکه برای آمادهسازی چنین نفراتی دررده فرماندهی گردان کسانی راکه توان انجام این مهم راداشتندباهماهنگی لشگر بعنوان فرمانده گردان قرارمیدادوخودبعنوان جانشین درکنارش قرارمیگرفت.

او در ارتفاعات “کاني مانگا” حماسه اي مثال زدني آفريد و نقطه عطف عشق و اشتياق را به معرض نمايش گذاشت.

پس از عمليات “بدر” شهيد “دستواره” مسئوليت قائم مقام لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را به احمد سپرد ومدت 2ماه حاج احمد در این مسئولیت ماند اما احمد که با نيروهايش در گردان مقداد اخوتي ديرين يافته بود، تاب دوري از آنان را نياورد و با مجاب کردن فرمانده لشکر بار ديگر فرماندهي گردان مقداد را بر عهده گرفت.


بواسطه حضورقبلی حاج احمددرگردان انصار این دو گردان همانند یک خانواده بودندبرهمین اساس دراوائل سال64با رفتن حاجی به همراه یاردیرین خود حاج علی جزمانی به تیپ مسلم درکرمانشاه نیروهای گردان دراختیار گردان انصار قرار گرفته ودربهمن 68درعملیات والفجر8شرکت می کنندخبرعملیات که به نوزاد میرسد ازکرمانشاه خودرابه منطقه عملیات در فاو میرساندوحضورش همانندنسیمی به گوش یاران میرسدوهمگان را خوشحالی فرا میگیرد و علارقم نداشتن مسئولیت نوزادهمراه فرمانده گردان انصارحاج جعفر محتشم که خوداز فرماندهان سابق مقدادبودقرارمیگیردوبی ادعادرابتدای ستون درعملیات شرکت مینماید.


درابتدای سال65نوزادوجزمانی به لشگربازمیگردندودوباره کادرگردان رادورجمع کرده واماده حضور پرصلابت تر درعملیاتهای درپیش رو می گردندگردان درکربلای یک درارتفاعات قلاویزان کارمیکندودرعملیات کربلای چهارباوجودتوجیه گردان وامادگی بدلیل مشکلات پیش امده عملیات کنسل شد.

اما او که شور عشق حسینی در سرش غوغاي عطش واشتياق بپا ساخته بودو جسورانه در اکثر عملياتها شرکت کرده و عاشقانه اماده بودر راه حق جانفشاني نماید.


در عمليات “کربلاي 5” عاشقانه به مصاف دشمن بعثي رفت تا پاي جان جانفشاني کرد و به فرماندهي نيروهاي تحت امرش پرداخت.

اولين هديه احمد دستش بود که ابوالفضل وار در راه حسين زمان پيشکش عرش الهي نمود.


سرانجام، در 21 دي ماه 65 در منطقه “شلمچه” مردي از تبار شقايق به يمن وصال حق با آخرين تپش قلبش، شهادتين را بر زبان آورد و با لبي خندان به سوي باغبان دشت بهشت پرواز کرد.



(يادش هميشه سبز باد.)



.