PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نامه حضرت علی(ع) به طلحه و زبیر



محامین * یالثارات الحسین *
14-02-2013, 17:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96468084491205607763.gif





پس از به خلافت رسیدن امام علی(علیه السلام)، طلحه و زبیر که از یاران امام بودند، و با امام بیعت کرده بودند، وقتی منافع خود را در خطر دیدند، به امام پشت کرده و به بهانه خونخواهی عثمان، جنگ جمل را راه انداختند! (درحالی که خودشان جزو قاتلین عثمان بودند، و حضرت علی هیچ نقشی در کشته شدن عثمان نداشت)

در سال 36 هجری، حضرت علی(علیه السلام) نامه ای برای طلحه و زبیر نوشت و توسط عمران بن حصین برای آنان فرستاد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41794489160243855576.gif






پس از یاد خدا و درود! شما خود می دانید (گرچه پنهان می دارید) که من برای حکومت در پی مردم نرفته، بلکه مردم به سوی من آمدند. من از آنها بیعت نخواستم، بلکه آنان با من بیعت کردند. و شما دو نفر از کسانی بودید که مرا خواستید و بیعت کردید. همانا بیعت مردم با من، نه از روی ترس قدرت بود و نه برای به دست آوردن مال دنیا.

اگر شما دو نفر از روی میل و انتخاب بیعت کردید، تا دیر نشده (از راهی که در پیش گرفته اید) بازگردید، و در پیشگاه خدا توبه کنید. و اگر در دل با اجبار و اکراه بیعت کردید، خود دانید. زیرا این شما بودید که مرا در حکومت بر خویش راه دادید، اطاعت از من را ظاهر، و نافرمانی را پنهان داشتید.

به جانم سوگند! شما از سایر مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقیده و پنهان کاری نیستید. اگر در آغاز بیعت کنار می رفتید و بیعت نمی کردید، آسان تر بود تا بیعت کنید و سپس بهانه بیاورید و از آن خارج شوید.

شما فکر می کنید که من قاتل عثمان می باشم! بیایید تا از مردم مدینه کسی بین من و شما داوری کند. آنان که نه از من طرفداری کرده و نه یار شما باشند. سپس هرکدام به اندازه جُرمی که در آن حادثه داشته است مسئولیت آن را بپذیرد.

ای دو پیرمرد! از آنچه در اندیشه دارید بازگردید، زیرا كه اگر امروز چنين كنيد، تنها "عار" گريبان گير شماست. ولی اگر داورى را به قيامت واگذاريد، هم عار است و هم نار! والسلام.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41794489160243855576.gif




نهج البلاغه، نامه54