PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پيام اميرمؤمنان (عليه السلام) به فرماندار مكه



ganjineh
01-12-2009, 21:32
امام علي (عليه السلام) به فرماندار مكه براي رعايت وضع زائران خانه حق، پيام مهمي دارند كه تمام فرمانداران مكه در همه تاريخ نسبت به اين پيام سخت موظف و مسؤولند.امام مي فرمايد :اي قثم بن عباس فرماندار حجاز ! برخيز و با مردم حج بگزار و هم چنان كه خداوند دستور داده، بر انبوه حج گزاران كه گرد خانه خدا طواف مي كنند و هم چون گردابي سهمناك مي گردند، آيات خدا را تلاوت كن و از حق و حقيقت سخن بگوي.در آنجا كه بيگانگان و دور نشينان از فرسنگ ها راه جمع مي شوند و چادرنشينان عرب، هم چنان با خوي صحرايي و تربيت قومي، قدم در محيط حرم مي گذارند، هزاران فكر مختلف در مغز آنان است و هزاران استعداد شديد و ضعيف در نهادشان پنهانست، فرصت خوبي است كه حكمران سخن راند و مرام مقدس اسلام را بر اجتماعي چنين رنگارنگ فرو خواند.تو نيز آن چنان كه سزاوار است، دامن به كمر زن و حقايق دين را بيان كن و اصول برابري و مساوات را كه سرلوحه قانون مقدس اسلام است، خاطر نشان عموم كن.هر بامداد و شامگاه در محضر عدالت و حكومت بنشين و نيازمندان را با فروتني و تواضع بپذير و به مظالم و عرايض قوم، با كمال دقت رسيدگي كن.زنهار جامه دگرگون مپوشي و بر دادگاه، حاجب و دربان مگذاري و در انجام خدمت خود بر ديگران منت ننهي، اگر خداي ناخواسته چنين شود، تو را كيفر خودپسندان و متكبران خواهم داد ! !خود، دربان خويشتن باش و زبانت كار سفير كند ; زيرا كسي كه بر آستان عدالتخانه معطل ماند و با دربانان گفت و شنود كند، پيداست كه دادخواهي اش به كجا فرجام خواهد گرفت.اموالي را كه در اين مأموريت از مسلمانان به نام بيت المال دريافت مي داريد، بايد به هنگام مصرف، دقيق رعايت شود كه مستمندان كلفت مند بر همگان مقدم باشند و تا در حد كافي بينوايان از مال اللّه استفاده نكرده اند، ديناري به بي نيازان نرسد.آري، آن تهيدستان كه عيال و فرزند دارند، از بيت المال بيش از ديگران حق مي برند.نمي دانم، چگونه تو را به كوي مستمندان فرستم و درباره فقراي مكه با تو به چه زبان سفارش كنم ! !واي بر تو ! اگر شبي آسوده بخوابي و در حوزه فرمانداري ات تيره بختي گرسنه و هراسان به سر برده باشد ! !
به اهل مكه اخطار كن كه حق ندارند از ميهمانان طواف گزار خويش به هيچ نام دستمزد و اجرت بگيرند ; زيرا خداي بزرگ درقرآن مجيد فرموده :بومي و بيگانه در خانه خدا يكسان اندو هيچ يك را بر ديگري فضيلت و برتري نيست.[ وَطُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوافِكَ مَعَ الْمُسْلِمينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ ]
طواف كعبه
امام صادق (عليه السلام) در دنباله روايت مربوط به حج مي فرمايند :چنان كه با وجود ظاهرت با تمام زائران به دور خانه حق طواف مي كني، با وجود باطنت و حقيقت روح و قلبت همراه ملائكه ملكوت كه بر حول محور عرش در طوافند، طواف كن.
كعبه يك سنگ نشاني است كه ره گم نشود *** حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست
چه موقعيت حساسي، چه مرحله باعظمتي، طواف، آري طواف، آن هم طوافي ملكوتي، طوافي روحاني، طوافي آسماني، طوافي كه دور اولش از دور زدن به دور بيت شروع و دور آخرش به دور صاحب خانه ختم مي شود.طوافي برتر از طواف ملكوتيان، كه آن، طوافي بر حول عرش است و اين طوافي بر گرد صاحب عرش.طواف، آري طوافي من اللّه و الي اللّه و باللّه و عاقبتش في اللّه، مي فهمي كجايي ؟ مي داني در چه مرحله اي هستي ؟ توجه داري كه وجود مقدس حضرت اللّه، آن وجود بي نهايت در بي نهايت عظمت، تو را كه وجودي بي نهايت در بي نهايت كوچك هستي، به مطاف بيت خود راه داده و اجازه فرموده دور اول طواف را به دور بيت شروع كرده و دور هفتم را بر محور عظمت خودش به طواف آيي؟!در مطاف كه جاي طواف عاشقان واقعي است، قدر خود را بدان و متوجه باش كه در آنجا طواف حقيقي، وقتي تحقق پيدا مي كند كه ظاهر و باطن از تمام خبائث و آلودگي ها و پليدي ها پاك باشد كه از شرايط بسيار مهم طواف، طهارت است و اين طهارت تنها طهارت جسم نيست، بلكه طهارت عقل و روح و قلب و نفس و روان، برتر و بالاتر از طهارت ظاهر است و با طهارت باطن براي طائف امكان پرواز در آن فضاي عالي معنوي هست كه حضرت دوست در آن مقام باطنت را مي نگرد و به تناسب پاكي درون، راه به حريم قرب خويش را براي تو مي گشايد.
اسرار طواف
طواف، اين عمل باعظمت را مي توان هماهنگ با مقامات عالي الهي و ملكوتي ـ كه براي رشد و كمال انسان تعبيه شده ـ توضيح داد و به شرح آورد، هر زائري بنا بر حكم واجب حضرت حق بايد سه بار در طول حج خانه خدا طواف كند و هر بار هفت مرتبه و هر يك از اين هفت مرتبه را معنايي و سرّي است.اين سيه باطن عاصي و تهي دست از معنويت را جرأت آن نيست كه
براي هر دوري از طواف توضيحي ارائه دهد، در اين زمينه بايد دست به دامن اولياي الهي زد كه آن بزرگواران از اسرار حقايق باخبرند.شبي از شب ها در جمعي از پاكان، در اين مقوله سخن بود. اين اسير هوا و گرفتار چاه طبيعت عرضه داشت : هفت دور طواف عمره تمتع، اشاره به خروج از هفت زنجير خطرناك است كه هر كدامش به دست و پاي وجود انسان بسته باشد، براي دور ماندنش از حريم قرب و معذب شدنش به عذاب قيامت كافي است.زائر بايد به نحو حقيقت با هر دوري به دور بيت محبوب، زنجيري از زنجيرهاي هفت گانه شيطان را از دست و پاي زندگي باز كند، تا به حقيقت و واقعيت طواف كرده باشد.
1 ـ با طواف اول هستي خود را از حجاب كفر ظاهر و باطن برهاند.
2 ـ با طواف دوم از شرك درون و برون آزاد گردد.
3 ـ در طواف سوم از دورويي و نفاق برهد.
4 ـ با طواف چهارم از آلودگي هوا و هوس و اسارت زرق و برق، نجات يابد.
5 ـ با طواف پنجم از زنجير طمع و حرص و بخل بيرون آيد.
6 ـ در طواف ششم از مرض خطرناك عجب و خودبيني علاج يابد.
7 ـ و در طواف هفتم از حالت خطرناك كبر و استغناي نفس و استعلا آزاد شود.
چون هفت دور تمام شود و از مطاف خارج گردد، به حقيقت حس كند كه از زير بار اين دام هاي شيطاني رسته و با لطف و عنايت حضرت حق اين زنجيرهاي اسارت را از دست و پاي زندگي باز نموده و آن چنان
سبك بال شده كه هر لحظه مرغ جانش مي خواهد قفس تن را بشكند و با كمال شوق و عشق به سوي جانان به پرواز آيد.به قول عارف عاشق، الهي دل سوخته :
مي روم با اشتياق روي او *** در به در، منزل به منزل سوي او
شايد از راهي به آگاهي رسم *** تا شوم از سالكان كوي او
اي صبا با آشناي زلف يار *** گو حديثي گو ز مشكين موي او
تا نگيرم من خم گيسوي دوست *** تا نبويم سنبل خوشبوي او
هم چو ني از دل بنالم زار زار *** پر كنم گيتي زهاي و هوي او
هفت شوط، هفت برنامه
چون حاجي از اين طواف بهره هاي معنوي لازم را يافت و وارد اعمال بعد گشت، نوبت به طواف حج تمتع مي رسد، در اين هفت دور نيز بايد خود را از هفت برنامه ظاهري كه مناسب پيشگاه دوست نيست برهاند.
1 ـ از گناهان سر و اعضايي كه چون چشم و گوش و زبان در سر است براي هميشه چشم بپوشد و سر و آنچه در اختيار اوست، در اختيار دوست بگذارد، يعني با حضرت حق پيمان ببندد كه جز خيال او نداشته باشد و جز به آثار او ننگرد، جز به سخن او گوش ندهد و جز سخن دوست نگويد.و خلاصه اين عضو بسيار مهم را كه خود داراي اعضايي است، تسليم حضرت يار كند و تصميمش بر اين مصمم باشد كه تا زنده است سر در راه دوست داشته باشد، كه هر كس بدين صورت آراسته شود، بنده اي وارسته گردد و مورد لطف و عنايت حضرت حق شود.قال النبيُّ (صلّي الله عليه وآله) لاَِصْحابِهِ : إسْتَحيُوا مِنَ اللّهِ حَقَّ الحَياءِ قالُوا يا رَسُولَ اللّهِ إنّا لَنَفْعَلُ ذلِكَ.قال (صلّي الله عليه وآله) : لَيْسَ ذلِكَ الحَياءُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلكِنْ مَنِ اسْتَحيي مِنَ اللّهِ حَقَّ الْحَياءِ فَلْيَحْفَظِ الرَّأسَ وَما حَوي وَالْبَطْنَ وَما وَعي وَلْيَذْكُرِ الْمَوْتَ وَالْبَلي وَمَنْ أرادَ الآخِرَةَ تَرَكَ زينَةَ الدُّنيا فَمَنْ فَعَلَ ذلِكَ فَقَدِ اسْتَحيي مِنَ اللّهِ حَقَّ الْحَياءِ.نبي بزرگوار (صلّي الله عليه وآله) به يارانش فرمود : از خداوند شرم كنيد حق شرم را. گفتند : يا رسول اللّه ! ما داراي چنين شرمي هستيم.فرمود : نه، شما را چنين حيايي كه من مي گويم از خدا نيست، كسي كه حيا مي كند از خدا، آن هم حق حيا، بايد سر و آنچه از چشم و گوش و زبان در بردارد از جميع معاصي حفظ كند و به شكم و آنچه در آن جاي مي گيرد توجه دقيق به آن داشته باشد و ياد مرگ و پوسيده شدن در قبر باشد، هر كس آخرت بخواهد، زينتِ فريباي دنيا را رها كند، چون كسي چنين شود از خداوند حيا كرده، در حالي كه حق حياي از خدا را رعايت كرده است.
2ـ در طواف دوم حج تمتع از جميع گناهان و معاصي دو دست خويشتن را آزاد كند كه هر كس اسير گناهان دست از قبيل گرفتن رشوه، غصب مال، بر سر مظلوم كوفتن و باطل نويسي است، راهي به حريم قرب ندارد و اين طواف او را به جايي نمي رساند.اميرالمؤمنين (عليه السلام) در «نهج البلاغه» مي فرمايد :فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَيَدِهِ.پس مسلمان واقعي كسي است كه تمام مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند.
و نظير اين روايت در جوامع حديث هم چون « الكافي » از پيامبر عزيز اسلام (صلّي الله عليه وآله) نقل شده است.
3 ـ در دور سوم طواف حج تمتع، خويشتن را از تجاوزات شكم آزاد كرده و براي ابد خود را گرسنه طعام معنوي كند و از دنيا و خوراك و پوشاك آن به اندازه لازم قناعت كند.
4 ـ در طواف چهارم به آزادي در شهوت و به خصوص غريزه جنسي خاتمه دهد و آن را به قيد عفت مقيد كند كه شهوت، ديو خطرناكي است كه در صورت غلبه بر انسان، عاقبتي جز سخط حق و عذاب آخرت براي انسان باقي نخواهد گذاشت.
5 ـ در طواف پنجم، زنجير گناه از دو پاي خويش باز كند و از برداشتن قدم عصيان خود را آزاد نمايد. تصميم بگيرد تا زنده است با قدم هايي كه در مطاف كعبه قرار داده، به جايي كه رضاي دوست در آن نيست، نرود.
6 ـ در طواف ششم بايد قلب، اين حرم مقدس حضرت دوست را از گرايش هاي باطل آزاد كند و هر چه بيگانه در آن جا خوش كرده، از آن بيرون براند و يكسره اين خانه باعظمت را تبديل به آيينه تجلي اسما
و صفات كند، كه اگر دل اسير بت ها و شياطين و جاذبه هاي بيهوده باشد، طواف، تحقق پيدا نكند. مگر در آداب ظاهر طواف در رسائل عمليه فقهاي عظام نخوانده اي، كم و زياد در طواف مبطل طواف است، در طواف اگر دل همراه نباشد از طواف كم گذاشته اي و اگر دل با بت ها و شياطين در طواف آيد، از حد طواف خارج شده اي.
7 ـ در طواف هفتم حج تمتع، از نقطه دوري و بعد با تمام قدرت و قوت و در كمال خلوص و اخلاص بيرون آمده و در محور قرب و وصل قرار بگير. در اين مرحله آماده تماشاي جمال با دو ديده بصيرت شو، تا از اثر تماشاي او يكپارچه در مقام ابراهيم قرارگيري و با تمام هستي سر به سجده گذاشته از دنيا و مافيها براي ابد چشم بپوشي ! !
كس اين كند كه دل از يار خويش بردارد؟ *** مگر كسي كه دل از سنگ سخت تر دارد
كه گفت من خبري دارم از حقيقت عشق؟ *** دروغ گفت، كه از خويشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم كند حرامش باد *** كه از صفاي درون با يكي نظر دارد
هلاك ما به بيابان عشق خواهد بود *** كجاست مرد كه با ما سر سفر دارد
گر از مقابله تير آيد از عقب شمشير *** نه عاشق است كه انديشه خطر دارد
اگر بهشت مصور كنند عاشق را *** به غير دوست نشايد كه ديده بردارد
از آن متاع كه در پاي دوستان ريزند *** مرا سري است ندانم كه او چه سر دارد
دريغ پاي كه بر خاك مي نهد معشوق *** چرا نه بر سر و بر چشم من گذر دارد
عوام عيب كنندم كه عاشقي همه عمر *** كدام عيب كه سعدي خود اين هنر دارد
هفت منزل سلوك
آخرين طواف در ارتباط با طواف نساء است كه بعد از آن عملي باقي نيست و به تدريج آماده برگشتن به وطن مي شوي، در اينجا كه آخرين نقطه اوج و كمال است بايد در هر شوط، وارد مقامي از مقامات عالي هفت گانه سلوك شوي و آن منازل به ترتيبي كه در معارف الهي آمده، چنين است :
1 ـ در طواف اول وارد منزل توبه شو، آن هم توبه از غير دوست، كيفيت توبه و اقسام آن در باب هفتاد و نهم توضيح داده خواهد شد.
2 ـ در دور دوم قدم در منزل باعظمت ورع بگذار، حقيقتي كه به خواست حق توضيح و شرحش در باب سي و سوم خواهد آمد.
3 ـ در طواف سوم به منزل پرقيمت زهد وارد شو، آري به منزل زهد كه توضيح واقعيت آن موكول به باب سي و يكم است.الْفَقْرُ فَخْري.فقر و نداري، سرافرازي و افتخار من است.و منظور از اين فقر، ضد استعلا و استغناي نفس در برابر حضرت حق است، حقيقتي كه با وجود تمام موجودات عجين است و هر كس به آن توجه داشته باشد، لحظه اي از بندگي خالصانه نخواهد نشست.فقر، آن واقعيتي كه مايه اصلي عشق انسان نيازمند به حضرت بي نياز است، آن حقيقتي كه انسان را با تمام وجود، در پيشگاه حضرت رب به گدايي و ذلت و طلب براي ابد نگاه مي دارد.
5 ـ در طواف پنجم، قدم در وادي الهي صبر گذار، آن حقيقتي كه ضامن حفظ تو از تمام خطرات دنيا و آخرت است و توضيح آن در باب نود و يكم بيايد.
6 ـ و در طواف ششم، به منزل با عظمت توكل درآي، واقعيتي كه در باب هفتاد و پنجم به رشته شرح درآيد.
7 ـ و در دور هفتم، قدم به وادي پرنور رضا بگذار كه اينجا نقطه اوج تمام اعمال و حالات است و شرح آن در باب هشتاد و نهم به خواست حضرت حق خواهد آمد.[وَهَرْوِلْ هَرْوَلَةً مِنْ هَواكَ وَتَبرِّياً مِنْ جَميعِ حَوْلِكَ وَقُوَّتِكَ]