PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آیا علما به پیامبران می رسند؟



مدینه* خادمه یاس فاطمی *
12-03-2013, 14:53
سلام

دوستان اگه بنده را یاری کنین ممنون میشم

آیا عالمان دینی ما به پای پیامبران خدا می رسند؟

آیا می شود عالم دینی از پیامبران خدا افضل تر باشد؟

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
12-03-2013, 15:08
با سلام و عرض ادب خدمت همه ی بزرگواران
در پی سوال شما این مطلب را دیدم گفتم شاید جواب سوالتون را پیدا کنید
و ان شاالله کارشناسان گرامی توضیحات لازم را خواهند داد










1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل»؛
2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

شیخ مفید می نویسد: از رسول خدا نقل شده:
«علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل» و در بیش تر روایات آمده:
«أفضل من أنبياء بني إسرائيل». (1)

در مورد این حدیث بحث های زیادی مطرح شده است.
بعضی از عالمان اهل سنت این حدیث را معتبر ندانسته اند. ولی عالمان شیعه غالبا آن را
معتبر شمرده اند.

از نظر عالمان شیعه، معصومین و امامان که برترین عالمان امت پیامبر هستند،
چون در زمره "اهل بیت" هستند که آیه تطهیر (2) در شأنشان نازل شده و در مباهله نفس
(امام علی) و فرزندرسول خدا (دیگر امامان) خوانده شده اند. (3) و دلایل فراوان دیگر، از
پیامبران بنی اسرائیل حتی از اولوا العزم هایآن ها برترند و اما عالمان اسلام که به عصمت
اختیاری رسیده و نور علم حقیقی وجودشان را پر کرده (البته این ها در امت اسلام قلیل هستند)،
با پیامبران غیر اولو العزم بنی اسرائیل مساوی یا از آن ها برتر هستند.

البته در تبیین و توجیه این حدیث بسیار سخن گفته شده است، از جمله یکی از محققان
می نویسد:ما وقتی به حدیث «علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل» توجه می کنیم، نمی توانیم آن
را ناظر به این عالماندین که می شناسیم، بدانیم؛
زیرا اینان به عصمت نرسیده اند.

ممکن است لغزش هایی از آنان سر بزند و صحیح نیست خدا غیر معصوم را در ردیف
معصوم قرار دهد.اگر بخواهیم بگوییم که منظور این است که آنان از لحاظ معرفت و علم
در ردیف پیامبران هستند نیز صحیح نیست؛

زیرا ملاک ارزشمندی در درگاه خدا نه علم و...، بلکه فقط تقوا و عمل صالح است.
بنابراین، باید منظور از "عالمان" در این حدیث،
امامان معصوم باشد که پیامبر آنان را یکی از "ثقلین" و عدل قرآن معرفی کرد. (2)

فخر المحققین در تبیین این حدیث آورده که پیامبران بنی اسرائیل در درجات مختلف بودند.
بعضی از آن ها فقط بر خودش مبعوث بود و بعضی فقط بر خانواده اش و بعضی بر اهل قبیله
و... . (3)
این گونه نبوده که همه در مقامی قریب به حضرت موسی - علیه السلام - باشند تا مساوات
یا افضلیت عالمان اسلام بر آن ها بعید شمرده شود.

بعضی گفته اند منظور از علمای امت در این حدیث فقط امامان هستند؛
زیرا در روایت از امامان داریم که فرموده اند:
«نحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»؛ «عالمان ما هستیم و شیعیانمان متعلّم می باشند». (4)

با توجه به آنچه گذشت و ادله ای که بر برتر بودن امامان بر انبیای اولو العزم دلالت دارد،
به نظر می رسد نظر اول از همه صحیح تر است که منظور از "علمای امت"، غیر امامان
از تربیت شدگان خاص آن ها باشند (مثل سلمان فارسی و...) که به عصمت اختیاری رسیده و
نور علم و معرفت و ایمان، وجودشان رانورانی کرده و رذیلت ها را از آنان دور ساخته است.
اینان همسان پیامبران بنی اسرائیل می باشند.

از مرحوم آيت الله بهجت پرسيده شد چطور مي شود كه برخي از علمای امت از برخي انبيای
بني اسرائيل بالاتر باشند،ايشان فرمودند: علمای امتِ پيامبر قرآن را دارند كه مهيمن و برتر
از همه كتب آسماني است؛در حالي كه آن ها چنين كتابي را در اختيار نداشتند و
اين علما در پرتو هدايت و معارف قرآن به چنين جايگاهي رسيده اند.



پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص 178، دوم، لبنان، دار المفید، 1414 ق.
2. سید جعفر مرتضی، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، ج 5، ص 197 - 198، چهارم، بیروت، دار الطباعة، 1415 ق.
3. جامع الشتات - الخواجوئي، ص 157 - 159، چاپ اول 1418 ق.
4. همان، ص 157 - 159.









شرمنده از این که دخالت کردم

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
12-03-2013, 15:33
شرمنده از این که دخالت کردم

از اینکه وقت گذاشتین و به سوالم جواب دادین باید ممنونتون بود.شما وقت صرف میکنین ،زحمت میکشین.انشاالله عاقبت بخیر شین.بسیار بسیار ممنون و اجرتون با خدا

بسیار جالب بود.اما با اجازتون چند تا سوال داشتم:



علمای امتِ پيامبر قرآن را دارند كه مهيمن و برتر
از همه كتب آسماني است؛در حالي كه آن ها چنين كتابي را در اختيار نداشتند

خب پیامبران هم وحی داشتند یعنی به آنها وحی میشد. و ظرفیت آنها آنقدر بالا بود که با خدا حرف میزدند.

آیا عالم ما می تواند از اولوالعزم افضل تر باشد؟پیامبری چون حضرت موسی کلیم الله است.

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
12-03-2013, 16:11
خواهش می کنم بزرگوار
جواب سوالات بعدیتون را هم ان شاالله کارشناسان پاسخ خواهند داد
مطلبی بود که من از سایت پاسخگو براتون گذاشتم
موفق باشید

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
12-03-2013, 16:48
سلام و عرض ادب

اساس سئوال «آیا عالمان دینی ما به پای پیامبران خدا می رسند؟ » بر مبنای حدیثی است که به دو صورت از وجود نازنین آقا رسول الله صلوات الله علیه و آله نقل شده است:

1- عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل (1)

2- علماء امتی كانبیاء بنی اسرائیل (2)


حدیث اول از علی رغم شهرت عمومی كه دارد، از نظر منابع روایی سند خیلی معتبری ندارد. پس با استناد به این حدیث هرگز نمی توان برتری مقام علما را بر انبیاء ثابت كرد. چون اصل آن حدیث مورد تردید است.

و اگر هم سند حدیث فوق را بپذیریم، باز هم وقتی صحیح خواهد بود که مقام عصمت و اولوالعزم بودن پیامبران در نظر گرفته نشود و فقط مسئولیت و تکلیف آنها با هم مقایسه شود.


اما در خصوص حدیث دوم، یعنی: علمای امت من مثل انبیاء بنی اسرائیل اند؛ كه از این حدیث هم برتری مقام علماء اسلام بر انبیاء بنی اسرائیل بدست نمی آید.


در خصوص هر یک از این دو فرض توضیحاتی در ادامه می آید. (ان شاءالله)


----------------------

پی نوشت:

1- بحار الانوار ج 35 ص 304 پاورقی
2- محمدی ری شهری، میزان الحكمة، قم، نشر مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامی، 1362 ش، ج 6، ص 486.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
12-03-2013, 16:56
(سئوال جناب عبدالله در پست 3 :خب پیامبران هم وحی داشتند یعنی به آنها وحی میشد. و ظرفیت آنها آنقدر بالا بود که با خدا حرف میزدند.

آیا عالم ما می تواند از اولوالعزم افضل تر باشد؟پیامبری چون حضرت موسی کلیم الله است.)



متن زیر از سایت کانون گفتگوی قرانی (با کمی تصرف و تلخیص )نقل می شود:


====================
سوال:

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: "علمای امّت من افضل از پیامبران بنی اسرائیل هستند". چگونه می شود پیامبرانی كه برخوردار از وحی بودند، از علمای ما كه غیر معصوم هستند، مقامشان پایین تر باشد؟




پاسخ:

پیش از بیان معنای حدیث مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله) توجه به دو مطلب لازم است:


1- واضح است كه راه ارتباط و اتصال معنوی با غیب و رسیدن به درجات بالای انسانیّت تنها مخصوص پیامبران نیست. قرآن كریم هم اتصال با غیب و ملكوت را ملازم نبوّت نمی داند.

در كتاب آسمانی از افرادی سخنی به میان آمده كه از زندگی معنوی نیرومندی برخوردار بودند، با فرشتگان همسخن بوده و امور خارق العاده از آنان سر می زد، بدون این كه "پیامبر" باشند.

بهترین مثال حضرت مریم دختر عمران و مادر حضرت عیسی (علیه السلام) است كه قرآن داستان های حیرت انگیزی را از او نقل كرده است.(1)

درباره مادر موسی (علیه السلام) قرآن می گوید: "ما به او وحی كردیم كه موسی را شیر بده و آن گاه كه بر جان او بیم كردی، او را به دریا بینداز و نترس و غمگین مباش كه ما او را به تو باز می گردانیم و او را از رسولان قرار می دهیم".(2)

مادران حضرت عیسی و حضرت موسی (علیه السلام) پیامبر نبوده اند.


قرآن كریم در آیاتی چند راه الهام و رسیدن به مدارج عالیه انسانی و مقامات معنوی را بر همه كسانی كه باطن خویش را پاك كنند، باز گذاشته است؛ از جمله می فرماید: "آنان كه در راه ما كوشش كنند، ما راه های خود را به آنان می نمایانیم".(3)

در كلمات معصومان (علیهم السلام) این موضوع به خوبی تشریح شده است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "خداوند بندگانی دارد كه پیامبر نیستند، اما پیامبر بر آن ها رشك می برد".(4)

علی (علیه السلام) فرمود: "خداوند یاد خود را صیقل دل ها قرار داده است. دل ها بدین وسیله از پس كری، شنوا و از پس كوری، بینا و از پس سركشی و عناد، مطیع و رام می گردند".

همواره چنین بوده و هست كه خداوند در هر برهه ای از زمان و در زمان هایی كه پیامبری نبوده، بندگانی داشته است و دارد كه در سِرّ ضمیرشان با آنان راز می گوید و از راه عقلشان با آنان سخن می گوید".(5)

ملا صدرا، صدرالمتألهین می گوید: "وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور مأموریت پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر كسی نازل نمی شود... ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد. ممكن نیست این راه مسدود شود".(6)

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
12-03-2013, 16:57
2- نبوت بر دو قسم است:

الف) نبوّت تشریعی، یعنی پیامبرانی كه صاحب شریعت بوده اند و قرآن كریم از آنان به "اولوالعزم" تعبیر كرده است.

ب) نبوّت تبلیغی؛ كار این گروه از پیامبران، تعلیم و تبلیغ و ارشاد مردم به تعلیمات پیامبرانِ صاحب شریعت بوده است. غالب پیامبران از گروه دوم هستند؛ در فاصله میان پیامبران صاحب شریعت (مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (علیه السلام)) پیامبران دیگری آمدند كه مبلّغ و مروّج شریعت پیشین بوده اند.

هزاران نبی بعد از نوح آمدند كه مبلّغ شریعت حضرت نوح بوده اند، هم چنین بعد از انبیاء دیگر.

وحی عالی ترین مراتب هدایت است. وحی رهنمودهایی دارد كه از دسترس حسّ و خیال و عقل و علم بیرون است و چیزی از این امور جانشین وحی نمی شود. امّا وحیی كه دارای این ویژگی ها می باشد، وحی و نبوّت تشریعی است، نه تبلیغی.(7)


از مطالب فوق نتایج زیر به دست می آید:


برتری علمای امّت خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) بر انبیای بنی اسرائیل مربوط می شود به آن دسته از پیامبران بنی اسرائیل كه نبوّت تبلیغی داشته اند.

هم چنین با صرف نظر از مطالب فوق، برخی از دانشمندان خواسته اند حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) را این گونه تفسیر كنند: مقصود از "علما" در حدیث، امامان معصوم (علیهم السلام) هستند و در روایات زیادی از ائمه (علیهم السلام) به "علما" تعبیر شده است.(8)


------------------------------

پی نوشت ها:
1. مجموعه آثار، ج 3، (ختم نبوت)، مرتضی مطهری، ص 170، 169.
2. قصص (28) آیه 7.
3. عنكبوت (29) آیه 69.
4. مجموعه آثار، همان، ص 171.
5. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 342، خطبه 222.
6. مجموعه آثار، همان، ص 172، به نقل از مفاتیح الغیب، ص 13.
7. مجموعه آثار، همان، ص 154 و ص 174 - 173.
8. بحارالانوار، ج 35، ص 304، پاورقی شماره 6.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
12-03-2013, 17:09
اگر سئوال این باشد که چرا پیامبر علماء امتش را با پیامبران مقایسه کرده است و وجه شبه اینجا چیست؟

تشابه بسیاری بین انبیاء بنی اسرائیل و علماء این امت وجود دارد:


1- انبیاء بـنـی اسرائیل در تكلیف مختلف بوده اند. بعضی طائفه ای و بعضی شهری را دعوت به حق می كردند. علماء این امت نیز همینطورند.

2- انبیاء بنی اسرائیل دین جدیدی نیاوردند بلكه همه مردم را به دین حضرت موسی علیه السلام دعوت می كردند. علماء این امت هم همه را به دین اسلام دعوت و احكام قرآن را تبلیغ می كنند.

3-انبیاء بنی اسرائیل تحت فشار و اذیت و آزار حاکمان جور بوده اند. علماء این امت نیز كه آمر به معروف و ناهی از منكر بوده اند، همواره گرفتار حاکمان ظالم و جائر روزگار بوده اند.

4-علماء این امت مانند انبیاء بنی اسرائیل زاهد در دنیا و راغب نسبت به آخرت بوده اند.


- نکته:

در این حدیث (طبق این فرض) قائدتا مراد از علماء، فقهاء و حاملان آثار نبوت و امامت هستند نه خصوص ائمه معصومین علیهم السلام. اگر چه آنها اظهر و اکمل افراد علماء هستند.

موفق باشید

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
12-03-2013, 18:06
سلام
ممنون که وقت میذارین و علم یادمون میدین.«من علمنی حرفا فقد سیّرنی عبدا».خیلی جالب بودنdast zadan

اگه سوالاتم سطح پایین یا زیاد شدن میبخشین در سطح خودمون میپرسیم


نبوت بر دو قسم است:
نبوت عالم تکوین هم جزو این نبوت هاست؟ آخه میگن حضرت خضر عالِم به عالَم تکوین بودند و برا همین حضرت موسی(ع) با ایشون هم سفر شدند و حضرت خضر استاد ایشان شد
یعنی از چنین پیامبری می شود عالم دینی ما افضل باشد؟

بعد اینکه وحی نبوت حتما با وحی به مادر حضرت موسی یا حضرت مریم فرق داشت.این گفتۀ بنده درست است یا نه اشتباه میکنم؟

پس عالم دینی نمی تواند از پیامبران تشریعی افضل تر باشد.درسته؟

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
12-03-2013, 23:37
سلام
ممنون که وقت میذارین و علم یادمون میدین.«من علمنی حرفا فقد سیّرنی عبدا».خیلی جالب بودنdast zadan

اگه سوالاتم سطح پایین یا زیاد شدن میبخشین در سطح خودمون میپرسیم


نبوت عالم تکوین هم جزو این نبوت هاست؟ آخه میگن حضرت خضر عالِم به عالَم تکوین بودند و برا همین حضرت موسی(ع) با ایشون هم سفر شدند و حضرت خضر استاد ایشان شد
یعنی از چنین پیامبری می شود عالم دینی ما افضل باشد؟

بعد اینکه وحی نبوت حتما با وحی به مادر حضرت موسی یا حضرت مریم فرق داشت.این گفتۀ بنده درست است یا نه اشتباه میکنم؟

پس عالم دینی نمی تواند از پیامبران تشریعی افضل تر باشد.درسته؟


به نام او که جان را حکمت آموخت

سلام علیک

جناب خضر علیه السلام عالم به علوم باطن بود و جناب موسی(ع) مأمور به ظاهر و صاحب شریعت ،و از احکام باطن بی خبر . پس از این حیث باید شاگردی جناب خضر را می کرد.

بله ،وحی نبوت با وحی به معنای عامش ، از حیث محتوا و نحوه نزول متفاوت است .

بله ،جایگاه پیامبران اولوالعزم با توجه به عصمت ذاتی ،جایگاه والایی است .(سایر توضیحات در پست قبل عرض شد)

من الله التوفیق

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
13-03-2013, 04:50
برتری علمای امّت خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) بر انبیای بنی اسرائیل مربوط می شود به آن دسته از پیامبران بنی اسرائیل كه نبوّت تبلیغی داشته اند.

سلام.خسته نباشین

در روایتی از مولاعلی(ع) داریم که 5 روح در سابقین است{روایت یه کم مفصله کمیش رو تایپ می کنم}:روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن.
پس به سبب روح القدس به منصب نبوت قائل شدند و اخبار از اشیاء می نمایند. و به سبب روح الایمان...وبواسطۀ روح القوة.....چنانچه می فرماید در کتاب خود« تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض....و ایّدنا بروح القدس»{سورۀ مبارکۀ بقره،آیۀ شریفۀ255}

مولا به بقیه4 روح را نسبت داده {همۀ روحهای قبل بجز روح القدس}.

حالا چطور فردی که روح القدس ندارد، از فردی که روح القدس دارد پیشی می گیرد؟یا برابری می کند؟

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
13-03-2013, 05:00
سلام

روح القدس در پیامبران« صلوات الله علیهم و علی نبینا و آله »جعلی است و در دیگرانی که دارا شدند و به سبب آن جزو السابقون گشتند ،به کسب است و اکتسابی .

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
13-03-2013, 07:28
سلام

روح القدس در پیامبران« صلوات الله علیهم و علی نبینا و آله »جعلی است و در دیگرانی که دارا شدند و به سبب آن جزو السابقون گشتند ،به کسب است و اکتسابی .

سلام
اگه چیزی قابل کسب باشد چرا باید به پیامبران؛ خدا اینو عنایت بکند.اونا که داناترین بودند و میتونستند کسب کنند؟
علاوه بر این ،اونوقت این جزءموهبت الهی نسبت به پیامبر محسوب نمی شود.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
13-03-2013, 13:23
سلام
اگه چیزی قابل کسب باشد چرا باید به پیامبران؛ خدا اینو عنایت بکند.اونا که داناترین بودند و میتونستند کسب کنند؟
علاوه بر این ،اونوقت این جزءموهبت الهی نسبت به پیامبر محسوب نمی شود.




سلام و عرض ادب -ممنون از پی گیری مجدّانه

- بنده عدم تلازمی بین قابل کسب بودن چیزی و اعطای همان چیز نمی بینم . یعنی می تواند یک چیزی که قابل کسب است را به شخصی اعطا و هبه کرد.

- بله ، بخشی از افتخارات و مواهب انبیا و امامان علیه السلام ذاتی و بخشی اکتسابی است.خداوند از روی علم و حکمت به هر موجودی آنچه را در زندگی نیاز داشته ، عنایت فرموده است و می داند آن مأموریت عظیمی هم که بر عهده پیامبرش می گذارد نیاز به آمادگیهای ذاتی دارد.(مانند هوش سرشار ، اراده قوی ، شرح صدر ، عزم راسخ و علم وافر) لذا اینها را به وی عنایت می کند ، چون اگر این آمادگیها را در او بوجود نیاورد و این رسالت را به یک فرد ضعیف و معمولی وانهد ،نقض غرض خواهد شد.

- بطور یقین در علم الهی بوده است که کدام یک از بندگان او می تواند از عهده این مسئولیت بزرگ بر آید ،بدین جهت خداوند ویژگیهایی از جمله مقام عصمت و تأیید با روح القدس را به پیامبران عطا می فرماید.

- نکته دیگر ، « تعال »انبیا در قران و دعوتشان خبر می دهد که استعداد پاسخ به دعوتشان در ما هست ،و بعلت محجوب شدن فطرت از قافله وامانده و مورد خطاب «تعال» هستیم.

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
15-03-2013, 18:47
بنده عدم تلازمی بین قابل کسب بودن چیزی و اعطای همان چیز نمی بینم . یعنی می تواند یک چیزی که قابل کسب است را به شخصی اعطا و هبه کرد.

سلام

میبخشین بخاطر بعضی اتفاقات فاصله افتاد

این حرف شما درست اما خدا چیزی رو به پیامبران هدیه میکنه که لازمۀ کار اونهاست یعنی اگر کسی به این روح بتونه برسه خب در واقع چه نیازی به پیامبر است؟طبق فرمودۀمولا علی(ع) بسبب همین روح به منصب نبوت قائل شدند و اخبار از اشیا می کنند. این روح القدس درواقع یه امتیازی است
در ابتدای روایت که قسمتی از آن را از مولا علی(ع) آوردیم مولا فرمودند که: صحیح است بنده گناه نمی کند در حالیکه مومن است و من از رسول خدا این را شنیده ام و...

پس مولا فرمودند گناه نمی کند بندۀ مومن اما پیامبران را از این مومنان جدا کرده و حالاتی را شمرده که از اختیار مومن خارج است و ....

طبق فرمودۀ مولا درسته که از اختیار مومن خارج است اما نقصان به شمار می آید و عالمان دینی ما از این نقصانها بیرون بودند در حالی که روح القدس نداشتند؟اگر برفرض هم قبول کنیم بعد به این روح رسیدند اونوقت قبل از رسیدن چی؟درحالی که پیامبری که از اول روح القدس داشت از این نقصان مبرا بوده؛پس چطور عالم به پیامبر می رسد؟

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-03-2013, 06:30
این حرف شما درست اما خدا چیزی رو به پیامبران هدیه میکنه که لازمۀ کار اونهاست یعنی اگر کسی به این روح بتونه برسه خب در واقع چه نیازی به پیامبر است؟

سلام و عرض ادب

موهبت الهی دمیده شدن روح قدس و نزاهت به انبیاء که لازمه کار آنان است ،مانعی برای دستیابی دیگران از طریق کسب ،بدین مقام والا نیست.(گر چه رسیدن به این جایگاه واقعاً مشکل است) و سببی برای بی نیازی به پیامبران الهی نمی باشد .

با مثالی عرض کنم : فرضا شما اهل جایی می باشید و دیگری مسیر رفتن به انجا را نمی داند ،شما مأمورید که راه رسیدن به انجا را تبیین کنید ،به مراجعانتان ادرس آنجا و طریق وصول به ان را می گویید و راه را نشان می دهید تا انها هم برسند .(ارائه طریق) و یا اگر مشتاق مهجوری را دیدید که نیاز به دستگیری ویژه دارد ،دستش را می گیرید و بدانجا می رسانید (ایصال الی المطلوب) حالا جا دارد که دیگری بگوید که حالا که می شود بدانجا رسید چه نیازی به جناب عبدالله بود؟!!

اصلاً وجود پیامبر راه یافته و دارای روح القدس ،برای راهنمایی و رساندن ،گمگشتگان وادی ضلالت و رساندنشان به قدس و نزاهت و پاکی می باشد.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
16-03-2013, 06:31
طبق فرمودۀ مولا درسته که از اختیار مومن خارج است اما نقصان به شمار می آید و عالمان دینی ما از این نقصانها بیرون بودند در حالی که روح القدس نداشتند؟اگر برفرض هم قبول کنیم بعد به این روح رسیدند اونوقت قبل از رسیدن چی؟درحالی که پیامبری که از اول روح القدس داشت از این نقصان مبرا بوده؛پس چطور عالم به پیامبر می رسد؟


در پستهای 6 - 7 - 8 - به نکاتی در مورد این سئوال و اصل روایت از قول بزرگواران ،اشاره شد ، که دیگر تکرار نمی کنم . در اینجا نکته لطیفی به نظرم می رسد :

از فرمایشات امام سجاد (ع) روایتی به این مضمون است که، سوره توحید و 6 ایه اول حدید را برای متعمقون آخرالزمان نازل شده است . با توجه به این که دین اسلام کاملترین دین ، و حضرت نبی مکرّم اسلام ، خاتم النبیّین می باشد . آیا نمی توان تصور کرد که عالم متعمق آخر الزمان که لایق فهم و غواصی در بحر توحید ست (به جهت کمالاتی که دین اسلام دارد و چنین عالم پروریست)هم پایگی با انبیاء بنی اسرائیل داشته باشد ؟

انبیائی که در جهت تبلیغ شریعت موسی علیه السلام مأمور بوده اند ، همان شریعتی که به اوج کمالش بعلت عدم آمادگی مردم زمان موسی(ع) نرسیده بود؟ (البته اگر چه سریعت جناب موسی (ع) در همان زمان عالیترین طریق هدایت بود.)

به هرحال از این روایت اهمیت تعمیق و تعمق و دارا شدن علم حقیقی که در سایۀ دست یافتن به قدس و نزاهتست،( العلم نور یقذفه الله فی قلوب المؤمنین ) مبرهن می شود .

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
16-03-2013, 13:48
انبیائی که در جهت تبلیغ شریعت موسی علیه السلام مأمور بوده اند ، همان شریعتی که به اوج کمالش بعلت عدم آمادگی مردم زمان موسی(ع) نرسیده بود؟ (البته اگر چه سریعت جناب موسی (ع) در همان زمان عالیترین طریق هدایت بود.)
سلام
ممنون از توجهتون
هدف اینجا رسیدن فرد به اونجایی است که می تواند برسد. پیامبران چه تبلیغی و چه تشریعی دارای روح القدس بودند و این را خدا به آنها طبق ظرفیتشان عنایت کرده بودحالاطبق فرمودۀ مولا علی(ع) بعضی حالات هستند که در پیامبران ایجاد نمی شود اما در مومنان(غیر از پیامبران) این حالت پیش می آید که دست خودشان هم نیست و نقصان حساب می شود و مولا به آیۀ 70 سورۀ مبارکۀ نحل استناد می کند که خدا می فرماید:

«وَ اللهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَفّاکُم وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَی لایَعلَمَ بَعدَ عِلمٍ شَیئًا إِنَّ اللهَ عَلیمٌ قَدیرٌ» معنی:
«خداوند شما را آفرید،سپس شما را می میراند بعضی از شما به نامطلوب ترین سنین بالای عمر می رسند، تا بعد از علم و آگاهی چیزی ندانند،خداوند دانا و توناست»

پیامبران از این نقصان مبرا هستند اما عالمان نه. عالمان این نقصان را دارا هستند حرف اینجاست. چطور عالم می تواند با این نقصان به پیامبر برسد؟سنین بالا و فراموشی که در تفسیر المیزان هم آمده چه کسی می تواند این را نادیده بگیرد؟

محمدی
17-03-2013, 15:11
در روایتی از مولاعلی(ع) داریم که 5 روح در سابقین است{روایت یه کم مفصله کمیش رو تایپ می کنم}:روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن.
پس به سبب روح القدس به منصب نبوت قائل شدند و اخبار از اشیاء می نمایند. و به سبب روح الایمان...وبواسطۀ روح القوة.....چنانچه می فرماید در کتاب خود« تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض....و ایّدنا بروح القدس»{سورۀ مبارکۀ بقره،آیۀ شریفۀ255}
مولا به بقیه4 روح را نسبت داده {همۀ روحهای قبل بجز روح القدس}.
حالا چطور فردی که روح القدس ندارد، از فردی که روح القدس دارد پیشی می گیرد؟یا برابری می کند؟

بسم الله الرحمان الرحیم

عرض سلام و تشکر

برای فهم بیشتر، اجازه بفرمایید متن روایت را بصورت کامل مرور کنیم.

البته جناب عبدالله فرمودند این روایت مربوط به امیرالمومنین علی علیه السلام هست، ولی بنده سند این روایت را با سر سند امام صادق علیه السلام یافتم، که شاید دیگر سندهایی هم باشد که بنده نیافتم، اما مهم متن روایته که باید مورد توجه باشه.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام: فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِيمَانِ وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ أَرْبَعَةُ أَرْوَاحٍ أَفْقَدَهَا رُوحَ الْقُدُسِ‏ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِيمَانِ وَ فِي الْكُفَّارِ ثَلَاثَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ ثُمَّ قَالَ رُوحُ الْإِيمَانِ يُلَازِمُ الْجَسَدَ مَا لَمْ يَعْمَلْ بِكَبِيرَةٍ فَإِذَا عَمِلَ بِكَبِيرَةٍ فَارَقَهُ الرُّوحُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَكَنَ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا يَعْمَلُ بِكَبِيرَةٍ أَبَداً (بحار الأنوار ج‏25 ص 54)
حسن بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود در انبياء و اوصياء پنج روح است روح بدن و روح القدس و روح القوة و روح الشهوة و روح الايمان؛ و در مؤمنين چهار روح است كه روح القدس ندارند ولى داراى روح بدن‏ و روح قوت و روح شهوت و روح ايمانند و در كفار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت؛ سپس فرمود روح ايمان با بدن هست تا وقتى كه مرتكب گناه كبيره‏اى نشده وقتى كبيره‏اى انجام داد روح از او جدا مى‏شود ولى روح القدس در هر كس بود هرگز گناه كبيره انجام نميدهد.


اینجا چندتا نکته رو باید دقت کنیم.

نکته اول: اولین گروهی که نام برده شده و روح القدس برای آنها به اثبات رسیده، گروهیست که شامل انبیاء و اوصیاء میشه، و گروه دوم گروهیست به نام مومنین.

خب چیزیکه یقینیست، اینه که مومنین ، دایره پهناوری داره که حتی خود انبیاء را هم شامل میشه چون آنان بیشک یکی از بهترین مومنین بودند، همچنین واژه مومنین علاوه بر انبیاء، میتونه هم علما ، و هم غیر علما رو در بر بگیره ، و میدانیم به هر حال فرق هست بین مومن عالم و مومن غیر عالم.

نکته دوم : باید توجه کنیم دسته اول که مشمول روح القدس هستند، محصور در انبیاء نشده، بلکه اوصیاء را هم در بر گرفته!

فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ

نکته سوم : چیزیکه در روایت آمده، این استکه هرکه روح القدس داشته باشد، مرتکب گناه کبیره نخواهد شد، اما اکتسابی بودن یا مرحمتی بودن، در روایت اصلا ذکر نشده.



ادامه دارد...

محمدی
17-03-2013, 15:13
اگه چیزی قابل کسب باشد چرا باید به پیامبران؛ خدا اینو عنایت بکند.

خیر ، چنانکه آمد اوصیاء هم میتوانند به این مرحله برسند.

ثانیا برای خدا افراد مهم نیستند بلکه اعمال مهمّند، حالا میخواند هر اسمی روی آنها قرار بدیم، در حکم فرقی نمیکند!

هرکسی بواسطه سعیش ، لیاقتش رو پیدا کرد ، خب خداوند هم به او امتیازاتی رو عنایت میکنه.



علاوه بر این ،اونوقت این جزءموهبت الهی نسبت به پیامبر محسوب نمی شود.


خب چرا محسوب نشود؟

فردی تلاشی کرده و خداوند هم از باب لطف، نتیجه کارش را به او عنایت میکند!

مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا؛ (آري،) آنچه از نيکيها به تو مي‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدي به تو مي‌رسد، از سوي خود توست. و ما تو را رسول براي مردم فرستاديم؛ و گواهي خدا در اين باره، کافي است! (النساء/79)

پس درسته که آن نعمت نتیجه تلاش اون فرد بوده، منتها دادن همین نتیجه، بازهم موهبتیست الهی به آنان.



ادامه دارد...

محمدی
17-03-2013, 15:15
طبق فرمودۀمولا علی(ع) بسبب همین روح به منصب نبوت قائل شدند

خیر، چنین چیزی در روایت نیست!

چیزیکه در روایت اومده اینه که انبیاء و اوصیاء دارای روح القدس هستند ؛


و بنابر قواعد ادبیاتی ، اوصیاء و انبیاء بخاطر عطفشان به هم ، باید دارای مفهومی متفاوت باشند.

و ویژگی ای که در روایت برای روح القدس آمده، رساندن فرد به مقام نبوت نیست!

بلکه آن درواقع ملکه ای است که انسان را (از ارتکاب گناه و البته آن هم نه هر گناهی! بلکه تنها) از ارتکاب گناه کبیره ، حفظ میکند، چه از انبیاء باشد و چه از اوصیاء.


وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَكَنَ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا يَعْمَلُ بِكَبِيرَةٍ أَبَداً؛ همانا روح القدس در بدن هر که باشد، او مرتکب گناه کبیره نخواهد شد.



ادامه دارد ....

محمدی
17-03-2013, 15:20
حالا باید بررسی کنیم که منظور از اوصیاء چه کسانی هستند که آنها هم روح القدس خواهند داشت؟

بنابر چیزیکه در همین روایت مورد نظر هست، اوصیاء باید یک پله از مومنین بالاتر باشند، و از آن طرف باید تفاوتهایی هم با انبیاء داشته باشند چون با دو لفظ از آنها یاد شده!


فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ


وصیّ یعنی کسیکه به او سفارشی شده باشد.

در آیات و احادیث انسانها و گروه های مختلفی یاد شدند که مورد وصیت الهی قرار گرفتند:

...وَلَقَدْ وَصَّينَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِياكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ غَنِيا حَمِيدًا؛ و ما به کساني که پيش از شما، کتاب آسماني به آنها داده شده بود، سفارش کرديم، (همچنين) به شما (نيز) سفارش مي‌کنيم که از (نافرماني) خدا بپرهيزيد! و اگر کافر شويد، (به خدا زياني نمي‌رسد؛ زيرا) براي خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و خداوند، بي‌نياز و ستوده است (النساء/131)

پس آن ها هم به نوعی از اوصیاء بوده اند، منتها با توجه به روایتی که مورد نظر ما هست، نمیتونه هر وصی ای مصداق برای این اوصیاء باشه، بلکه باید از خوبان باشد.

حالا بنده از شما سوال میپرسم : خب چه ایرادی داره یکی از این اوصیاء الهی ، علمای عامل باشند؟!

مگه غیر از اینه که خداوند درباره آنها چنین فرموده:

إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها علماء هستند که نسبت به خداوند خشوع دارند!(فاطر/28)



ادامه دارد ...

محمدی
17-03-2013, 15:26
علمائی که با سعی و تلاش خود، با مراقبت و مجاهدت، خودشون رو از هر گناهی دور کردند، و مشمول عنایت خداوند هم قرار گرفتند، چه اشکالی دارد که تاج روح القدسی به اونها عنایت بشه؟

و چه اشکالی داره این افرادی که از چنین جایگاهی برخوردارن، و در دوره ای زندگی میکنند که ارتباطات بسیار گستردست و وظیفه اونها، هم محدود به نقاط کوچکی نیست؛ و با این حال احکام الهی رو در حد توان به همه میرسونند، مقامشون از برخی انبیاء گذشته که وظیفشون شاید به این گستردگی نبوده، بیشتر باشه؟


شاید چیزیکه باعث ایجاد این شبهه که چطوری مقام برخی علما از گروهی از انبیاء بیشتره در ذهن میشه، این باشه که ما تعریفی صحیح از عالم نداشته باشیم و از این واژه دایره ای درست کنیم ، که هر فردی رو که چند تا کتاب رو حفظ کرده باشه رو در بر بگیره، اون موقع تعجب میکنیم که ای بابا! اگه این هم از پیامبران بهتر باشه که باید به خود پیامبرها هم شک کنیم!!


اما غافل از اینکه باید در تعیین مصادیق عالمان، دقت بیشتری داشته باشیم.

اینکه پیامبر میفرماید :

علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل(كتاب المزارشیخ مفيد ص 6)

إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ، فَيُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ. (أمالي ص 521)


عالم در این روایات، یقینا نمیتونه هر کسیکه هنرش فقط خوندن چند تا کتابه رو شامل بشه، چراکه ممکنه اونها مصداق این آیه شریفه باشند:

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحْمِلُ أَسْفَارًا؛ کساني که مکلف به تورات شدند ولي حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشي هستند که کتابهايي حمل مي‌کند(الجمعة/5)


اما آن عالمی که تمام وجودش به استناد آیه قرآن خشوع و معرفته، و تمام زندگی اش را وقف هدایت دیگران میکند و با سخنرانی و نوشتن کتاب و بیان جواب شبهات و امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد و ... دیگران رو در این وانفسای ارتباطات به سمت خدا دعوت میکنه، چه جای تعجبیه که مقام اونرو برتر از مقام برخی از انبیاء و شهدا بدانیم که شاید فعالیتشان به این وسعت نبوده؟!



به امید آنکه ما هم از عالمان عامل، و مورد افتخار خداوند باشیم.

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
17-03-2013, 16:35
خیر، چنین چیزی در روایت نیست!
سلام خدمت استاد بزرگوار و عزیز آقای محمدی و خدمت تمامی دوستان

استاد این روایت را از مولا علی(ع) نقل کرده اند بنده کتاب و منبعش رو مینویسم یک کتاب قدیمی از آقای شیخ ذبیح الله محلاتی است. اما مولا علی(ع) همون نکات بالایی رو فرموده است البته طبق نوشتۀ این کتاب و سندش:

در کتاب قضاوتهای حضرت امیرمومنان آمده که:

در ترجمۀ کتاب عجائب احکام امیرالمومنین است که علی بن ابراهیم قمی به سند خود از محمدبن داوود غنوی از اصبغ بن نباته که گفت مردی نزد امیرالمومنین آمد و گفت که مردمانی گمان می کنند که بنده زنا نمیکند درحالی که مومن است و دزدی نمیکند درحالی که مومن است و ...

مولا فرمود صحیح است بنده گناه نمی کند در حالیکه مومن است و من از رسول خدا این را شنیده ام و اکنون من آن را برای تو شرح می دهم .بدانکه مردمان را خداوند متعال در قرآن سه طبقه فرموده... اما آنچه از سابقون ذکر فرموده پس آنها از انبیاء مرسلین و غیر مرسلین می باشند و خداوند در آنها پنج روح قرار داده:

روح القدس، روح الایمان، روح القوة ، روح الشهوة و روح البدن
پس به سبب روح القدس به منصب نبوت قائل شده اند و اخبار از اشیاء می نمایند
....
تا اینکه مولا برا این گروه که روح القدس دارند استناد به آیۀ253 سورۀ مبارکۀ بقره می نمایند:«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَٰتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدْنَٰهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ » «برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم از آنان كسي بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضي از آنان را بالا برد و به عيسي پسر مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم»
و باز مولا به سورۀ مجادله اشاره می کنند:« و إیّدهم بروح منه» و می فرمایند: خداوند متعال آنها را بر ماسوای و غیرخودشان تفضیل و برتری داده و آنها را معصوم و منزه از گناه و سهو و نسیان کرده.

بعد در مقابل پیامبران به مومنان دیگر اشاره کرده اند و بعد به آیۀ 70 سورۀ مبارکۀ نحل استناد می کنند و از نقصان غیر اختیاری حرف زده اند که تعبیر به بارزل العمر کرده اند که در پست قبلی آمده.
پست قبلی:

{«وَ اللهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَفّاکُم وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَی لایَعلَمَ بَعدَ عِلمٍ شَیئًا إِنَّ اللهَ عَلیمٌ قَدیرٌ» معنی:
«خداوند شما را آفرید،سپس شما را می میراند بعضی از شما به نامطلوب ترین سنین بالای عمر می رسند، تا بعد از علم و آگاهی چیزی ندانند،خداوند دانا و توناست»

پیامبران از این نقصان مبرا هستند اما عالمان نه. عالمان این نقصان را دارا هستند حرف اینجاست. چطور عالم می تواند با این نقصان به پیامبر برسد؟سنین بالا و فراموشی که در تفسیر المیزان هم آمده چه کسی می تواند این را نادیده بگیرد؟}

محمدی
17-03-2013, 17:51
بسم الله الرحمان الرحیم

عرض سلام و تشکر مجدد.

متن روایتی که شما ارسال نمودید، با متن روایتی که بنده از امام صادق علیه السلام ارسال کردم، تفاوتهایی داشت، لذا فرض را از اینجا به بعد مبنی بر روایت شما میگذاریم تا جواب برای شما مشخص شود.

باید توجه داشته باشیم که اگر در این روایت آمده انبیاء دارای روح القدس هستند، خب در روایت دیگری هم آمده که پیامبر فرموده : علمای امتم از انبیاء بنی اسرائیل بالاترند.

خب آن هم روایته و این هم روایت، چرا باید یکی یقینی گرفته شود و دیگری مورد توجه قرار نگیرد؟!

لذا تا آنجا که ممکن است باید میان آنها جمع کرد، و به قول معروف : الجمع مهما امکن اولی من الطرح.

ثانیا اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند!

گفته شده انبیاء دارای مقام روح القدس هستند و بواسطه آن گناه هم نمیکنند و به مقام نبوت هم رسیده باشند، خب این منافاتی ندارد که بر فرض افرادی هم باشند که روح القدس نداشته باشند و با مجاهدت نفسانی، مرتکب گناه نگردند!

از اینکه بگذریم ما آیه قرآن داریم که ملاک در برتری را معرفی نموده، و آن تقوای الهی هست، نه روح القدس داشتن و یا نداشتن!


إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ؛ گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!(الحجرات/13)

خب چه محالی پیش می آید، عالمی را که بنابر تصریح آیه قرآن خاشع ترین افراد هست را در نظر بگیریم که مرتکب هیچ فعل حرامی نمیشود که تا اینجا برابر با انبیاء الهی خواهد بود چون ملاک تقوا است و از آن طرف در نظر بگیریم که عالمی میلیونها نفر رو هدایت کرده باشد و حال آنکه ممکن است پیغمبری در بنی اسائیل تنها یک روستا رو هدایت کرده باشد که در این صورت یقینا آن عالم برتر هم خواهد بود!



سنین بالا و فراموشی که در تفسیر المیزان هم آمده چه کسی می تواند این را نادیده بگیرد؟


لطفا این فراز را هم بصورت کاملتری بیان بفرمایید تا پاسخگوی آن تا حد توان باشم.

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
17-03-2013, 18:32
لطفا این فراز را هم بصورت کاملتری بیان بفرمایید تا پاسخگوی آن تا حد توان باشم.

سلام

استاد مولا علی(ع) در این قسمت بعد از استناد به آیۀ70 سورۀنحل فرمودند:
یعنی بعضی از شما کسی است که برگردانیده میشود به سوی فرو مایه ترین عمرها تا اینکه نداند پس از اینکه دانسته بود چیزی را، پس این شخص جمیع ارواح او در نقصان و کمی است ولی این نقصان سبب زوال ایمان او نمی گردد و او را ازدین خداوند بیرون نمی برد زیرا آنکس که او را بدین حال درآورده است به ارزل العمر برگردانیده است یعنی نقصان قوی و ارواح چهارگانه بشر به واسطۀ فاعلیت حق تعالی است یعنی او است که بشر را به این حال در می آورد.

استاد منظور پیری بوده است. تو تفسیر المیزان نوشته شده:ارذل اسم تفضیل از رذالت و پستی است، و مراد از {ارذل العمر}به قرینۀ جملۀ{لکی لا یعلم...}سن پیری است که قوای شعور و ادراک در آن انحطاط پیدا می کند و البته این انحطاط به اختلاف مزاج ها مختلف می شود، و غالبا از سن 75 سالگی شروع می شود.

محمدی
17-03-2013, 19:38
استاد مولا علی(ع) در این قسمت بعد از استناد به آیۀ70 سورۀنحل فرمودند:
یعنی بعضی از شما کسی است که برگردانیده میشود به سوی فرو مایه ترین عمرها تا اینکه نداند پس از اینکه دانسته بود چیزی را، پس این شخص جمیع ارواح او در نقصان و کمی است ولی این نقصان سبب زوال ایمان او نمی گردد و او را ازدین خداوند بیرون نمی برد زیرا آنکس که او را بدین حال درآورده است به ارزل العمر برگردانیده است یعنی نقصان قوی و ارواح چهارگانه بشر به واسطۀ فاعلیت حق تعالی است یعنی او است که بشر را به این حال در می آورد.

استاد منظور پیری بوده است. تو تفسیر المیزان نوشته شده:ارذل اسم تفضیل از رذالت و پستی است، و مراد از {ارذل العمر}به قرینۀ جملۀ{لکی لا یعلم...}سن پیری است که قوای شعور و ادراک در آن انحطاط پیدا می کند و البته این انحطاط به اختلاف مزاج ها مختلف می شود، و غالبا از سن 75 سالگی شروع می شود.
ممنون و عرض ارادت

منتها متاسفانه ارتباط این فراز رو با اصل موضوع این تایپیک متوجه نشدم!

خوب این فراز چه منافاتی با این دارد که مثلا عالم وارسته ای که با مجاهدت و سعی و تلاش تقوای الهی رو به نحو احسنت رعایت نموده، و در کنارش صدها هزار نفر رو هدایت کرده، افضل میباشد بر اساس صریح آیات و احادیث، بر برخی انبیاء بنی اسرائیلی که چنین گستردگی میدان عملی رو نداشتند؟!

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
17-03-2013, 20:05
منتها متاسفانه ارتباط این فراز رو با اصل موضوع این تایپیک متوجه نشدم!

استاد ، مولا علی(ع) این قسمت را دربرابر گروه اول قرار داه بودند و منظور بنده از آوردن این بوده که علما به سبب این نقصان که بعد از رسیدن به سنین بالا براشون پیش میاد نمیتونن به پیامبران که همیشه اون حالات رو دارند برسند.یعنی پیامبران بخاطر روح القدس هیچ نقصانی در هیچ سنی ندارند اما علما خواهند داشت برا همین کسی نمی تواند به پیامبران برسد. منظور این بوده

محمدی
17-03-2013, 20:54
بر فرض که این کلام را بعد از قبول اصل روایت بپذیریم.

بازهم حقیقتا منافاتی با اصل موضوع و روایت نبوی ندارد.

آیا کم عالمانی میشناسیم که 75 که جای خود دارد، بلکه بیش از 90 سال عمر کردند و هیچ مشکل و نسیانی هم برایشان حاصل نشد و تا آخر عمر شریفشان در کنار رعایت تقوی، بینهایت انسان را هدایت نمودند؟!

چرا نتوانند اینها همان علمای مقصود از روایت باشند؟!

بازهم تاکید میکنم آنچه بر اساس صریح روایت وجود دارد، پیامبر مکرم اسلام فرمودند :

علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل(كتاب المزارشیخ مفيد ص 6)

و آنچه ملاک برتری افراد بنابر صریح آیه قرآن است تقوای افراد میباشد و لا غیر :

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ؛ گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!(الحجرات/13)

و هدایت کردن هر فردی بینهایت ارزش داره:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع لَئِنْ يَهْدِ اللَّهُ بِكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا؛ اينكه خدا بدست تو مردى را هدايت كند براى تو از همه چيزهائى كه خورشيد بر آن تو طلوع و غروب ميكند بهتر است (مستدرك الوسائل ج‏12 ص 241)


لذا با اندک تاملی بر اساس صریح آیات و روایات و عقل، میتوان به این نتیجه رسید که این روایت نبوی :

علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل(كتاب المزارشیخ مفيد ص 6)

کاملا منطقی به نظر میرسد؛


و علمای امت پیامبر، که البته مقصود از عالم را در این لینک ( http://www.ayehayeentezar.com/thread27121-3.html#post208506 ) معرفی کردیم، با توجه به رعایت تقوای الهی که اصل اولی در اعطای امتیاز هست، و در کنار آن گستردگی فعالیت آنان و سطح هدایتگریشون که از هر فعل مستحبی ای بالاتر است، میبایست از برخی انبیاء گرامی بنی اسرائیل که فعالیتشان در حدود یک یا چند روستا بوده، بیشتر باشد و اصلا اگر غیر از این باشد منطقی نخواهد بود چراکه ملاک تقوا و مقدار اعمال صالح است؛

البته خداوند و رسولانش از همه آگاهترند.


و السلام علیکم و رحمت الله

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
18-03-2013, 00:59
.....*.... به نام حضرت دوست ....*.....


(( (يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات ) ))

خدا به آنان كه در جمع شما جامعه بشرى ، به حق ايمان آوردند، و
نيز به آنانكه از علم و دانش بهره مند هستند، رفعت مقام اعطاء مى كند
(تا در ظل چنين مقام رفيعى از ساير مردم ، ممتاز باشند).


سلام و عرض ادب جناب استاد محمدی گرانقدر و بزرگوار


از فرمایشات بسیار شیوا ، دقیق ، جامع و اصولی حضرت عالی بهره وافر بردم .
خداوند تبارک و تعالی سایه شما بزرگوار را مستدام بدارد و بر عزتتان بیفزاید
که عزت شما استاد گرامی افتخار ماست .

منتظر حضور سبزتان بودم
و خداوند را شاکرم که نظر لطف جنابعالی با این سایت مهدوی همراهست.


سپاسگزارم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40413582669227676564.gif

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
18-03-2013, 01:28
آیا کم عالمانی میشناسیم که 75 که جای خود دارد، بلکه بیش از 90 سال عمر کردند و هیچ مشکل و نسیانی هم برایشان حاصل نشد و تا آخر عمر شریفشان در کنار رعایت تقوی، بینهایت انسان را هدایت نمودند

سلام
یعنی سن پیری اصلا رویشان اثر نگذاشته؟ روی هیچ عمل یا کارشان؟علمایی می فرمودند که دیگر وقت این کار را ندارم{در درخواست بعضی افراد} و...
بعد هدایت را خدا به خودش نسبت می دهد و حتی به پیامبر می فرماید تو فقط بیم دهنده ای . هدایت مخصوص خداست و انذار را پیامبران به بشریت یاد دادند.

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
18-03-2013, 01:37
و آنچه ملاک برتری افراد بنابر صریح آیه قرآن است تقوای افراد میباشد و لا غیر


بله استاد قبول داریم که ملاک تقواست اما آیا کسی که روح القدس داره و روحی به نام قداست خداوند به آنها داده به تقوا نزدیکترند یا افراد دیگر؟این روح قداست پیامبران خیلی برتر از این حرفاست که بتوان توصیف کرد. چون لازمۀ پیامبری این است که خطا نداشته باشد. و این روح قداست را بنا به لیاقتشان خدا عنایت فرموده.پس تقوای پیامبران بسیار بالاتر از دیگر افراد می تواند باشد چون اگر غیر این بود خداوند آنها را پیامبر انتخاب نمی کرد حتی برای یک نفر.

محمدی
18-03-2013, 15:37
بسم الله الرحمان الرحیم

عرض سلام


یعنی سن پیری اصلا رویشان اثر نگذاشته؟ روی هیچ عمل یا کارشان؟

نه بنده علم غیب دارم نه کس دیگری میتواند چنین برداشتی داشته باشد، و بر اساس احتمالات صحبت کند، لذا این فراز در بحث تاثیری نمیتواند داشته باشد.


علمایی می فرمودند که دیگر وقت این کار را ندارم{در درخواست بعضی افراد} و...

خب علمایی هم بودند که چنین چیزی نفرمودند و ما همان ها را مصداق روایت معرفی میکنیم.

لذا این فراز تز کلامتان هم نمیتواند دلیل محسوب گردد.


بعد هدایت را خدا به خودش نسبت می دهد و حتی به پیامبر می فرماید تو فقط بیم دهنده ای . هدایت مخصوص خداست و انذار را پیامبران به بشریت یاد دادند.

خب این هم حقیقتا ربطی به بحث ما ندارد.

چون انبیاء ، اولیاء ، شهدا همگی از باب وسایل الهی ، جزء هادیان محسوب میشوند و این به بداهت عقلی روشن است و کار ما بازی با الفاظ نیست بلکه با مفاهیم سرکار داریم.


ادامه دارد...

محمدی
18-03-2013, 15:44
آیا کسی که روح القدس داره و روحی به نام قداست خداوند به آنها داده به تقوا نزدیکترند یا افراد دیگر؟

در روایت آمده که علاوه بر انبیاء روح القدس به اوصیاء هم داده شده که به این لینک مراجعه کنید :
www.ayehayeentezar.com/thread27121-3.html#post20850 (http://www.ayehayeentezar.com/thread27121-3.html#post208505)5

از اینکه بگذریم با نزدیک بودن یا نبودن حدسی و گمانی هم کاری نداریم، بلکه با احادیث و آیات کار داریم!


پس تقوای پیامبران بسیار بالاتر از دیگر افراد می تواند باشد چون اگر غیر این بود خداوند آنها را پیامبر انتخاب نمی کرد حتی برای یک نفر.

خب این یک مغالطه است، و اصلا ربطی به بحث ما ندارد.

بله ماهم قبول داریم که انبیاء هر زمان ، تقواشون بالاتر از افراد زمان خود بوده.

اما چه ربطی دارد به بحث ما که میگوییم بر اساس روایت : علمای امت پیامبر آنها که از تقوای لازم برخوردارند و هدایتگریشون بیشتر از پیامبرانی بوده که هدایت یک یا چند روستا رو به عهده داشتند، افضل میباشند بر آن پیامبرانی که دارای تقوا بودند اما فعالیتشان محدود بوده!


ادامه دارد...

محمدی
18-03-2013, 15:52
اگر در روایتی مفهومی به اسم روح القدس آمده که هم شما و هم بنده از ماهیت حقیقی آن اطلاع چندانی نداریم، و در مقابل آیات و روایات متعددی ذکر شده که صریح در بیان مقصود هستند، چرا باید مدام به ماهیتی که شاذ است و اتفاقا نسبت به آن هم اطلاع جامعی نیست، در مقابل صریح آیات و احادیث به ایستیم؟


أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيوْمَ الْقِيامَةِ يرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ آيا به بعضي از کتاب ايمان مي‌آوريد، و به بعضي کافر مي‌شويد؟! براي کسي از شما که اين عمل (تبعيض در ميان احکام و قوانين الهي) را انجام دهد، جز رسوايي در اين جهان، چيزي نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مي‌شوند. و خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد غافل نيست.(البقرة/85)


در روایت آمده : علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل(كتاب المزارشیخ مفيد ص 6)

ملاک در فضیلت هم صریح آیه قرآن میفرماید تقوا است و در مرحله بعد به استناد احادیث متواتر فضیلت با کسانی است که اسباب هدایت افراد بیشتری را فراهم آورد.


قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع لَئِنْ يَهْدِ اللَّهُ بِكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا؛ اينكه خدا بدست تو مردى را هدايت كند براى تو از همه چيزهائى كه خورشيد بر آن تو طلوع و غروب ميكند بهتر است (مستدرك الوسائل ج‏12 ص 241)

و اجتهاد در مقابل نص ، آن هم بر اساس مفاهیمی که از مفاهیم شفاف نمیباشند و از حقیقت آنها هم اطلاع کاملی در دست نیست صحیح نخواهد بود.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ او کسي است که اين کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن‌] است؛ که اساس اين کتاب مي‌باشد؛ و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن مي‌رود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار مي‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزي کنند؛ و تفسير (نادرستي) براي آن مي‌طلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) مي‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمي‌شوند(آل عمران/7)


حقیقتا با اندک تاملی بداهت آنچه عرض شده قابل درک است.


و علمای امت پیامبر، که البته مقصود از عالم را در این لینک ( آیا علما به پیامبران می رسند؟ (http://www.ayehayeentezar.com/thread27121-3.html#post208506) ) معرفی کردیم، با توجه به رعایت تقوای الهی که اصل اولی در اعطای امتیاز هست، و در کنار آن گستردگی فعالیت آنان و سطح هدایتگریشون که از هر فعل مستحبی ای بالاتر است، میبایست از برخی انبیاء گرامی بنی اسرائیل که فعالیتشان در حدود یک یا چند روستا بوده، بیشتر باشد و اصلا اگر غیر از این باشد منطقی نخواهد بود چراکه ملاک تقوا و مقدار اعمال صالح است؛

به هر حال آنچه صریح در آیات و احادیث و استدلال عقل بود آورده شد، و مطالب شما هم در مورد روح القدس آمد.



درک مطلب و نتیجه گیری با خوانندگان محترم.