PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونگی شهادت امام هادی علیه السلام



مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29779282518782880713.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29779282518782880713.jpg)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)



.. منحرفان از خط امامت ..



در دوران امام هادي (ع) بعضي از افراد وگروهاي فرصت طلب با ادعاهاي دروغ ونشر مطالب بي اساس سعي در ايجاد اختلاف ميان مسلمانان وگمراه كردن آنان داشتند ، اين گروهها به چند دسته تقسيم ميشدند :

1- غلات

سران اين فرقه عبارت بودند از :علي بن حسكه قمي ،محمد بن نصير نميري ، حسن بن محمد معروف به ابن بابا قمي ، فارس بن حاتم قزويني وقاسم بن يقطين قمي

«»علي بن حسكه : معتقد به الوهيت وربوبيت حضرت هادي (ع) ورسالت ونبوت خود وسقوط همه واجبات وفرايض ديني بود .

«»محمد بن نصير نميري نيز با ابن حسكه در مسائل هم عقيده بود علاوه بر آنكه قائل به تناسخ بود وازدواج با محارم وهمچنين لواط را روا مي شمرد .(رجال كشي ج 4)


پيشواي دهم در برابر افراد ياد شده وعقايد كفر آميز آنان موضع گرفت وضمن اظهار بيزاري از آنان چهرة پليد ايشان را براي همگان بر ملا كرد ويكي از آنان را كه وجودش براي جامعة اسلامي خطرناك بود (مهدور الدم) دانست وفرمان قتلش را صادر كرد .

در پاسخ بعضي شيعيان كه در باره ابن حسكه وعقايد باطل او پرسيده بودند نوشت :



ابن حسكه كه لعنت خدا بر او باد دروغ مي گويد ومن او را در رديف دوستان خود نمي شناسم خداي او را لعنت كند. سوگند به خدا ، پروردگار رسول خويش وپيامبران پيش از او را جز به آيين حنيف ونماز وزكات وروزه وحج وولايت نفرستاد وپيامبر (ص) جز به خداي يكتاي بي همتا دعوت نكرد ، ما جانشينان او نيز بندگان خداييم وبه او شرك نمي ورزيم .

اگر او را اطاعت كنيم بر ما رحم خواهد كرد وچنانچه از فرمانش سر پيچي نماييم گرفتار كيفرش خواهيم شد ، ما بر خدا هيچ حجتي نداريم بلكه خدا ست كه بر ما وبر تمامي آفريدهايش حجت دارد . من از كسي كه چنين سخناني مي گويد بيزاري مي جويم وبه سوي خدا از چنين گفتاري پناه مي برم ، شما نيز از آنان دوري گزينيد وايشان را در فشار وسختي قرار دهيد وچنانچه به يكي از آنها دسترسي پيدا كرديد سرش را با سنگ خرد كنيد .

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)


گاهي بدون آنكه از سوي اصحاب پرسشي شود نظر خود را نسبت به افراد اعلام مي كرد ، محمد بن عيسي مي گويد : امام هادي (ع) بدون آنكه پرسشي از او شود براي من نوشت :


خداوند ،قاسم بن يقطين وعلي بن حسكه را لعنت كند . شيطاني در برابر او ظاهر ميشود وحرفهاي بي اساس ودروغ را بر او القا مي كند.


نصر بن صباغ مي گويد : حسن بن محمد معروف به (ابن بابا) ومحمد بن نصير نميري وفارس بن حاتم قزويني مورد لعن امام هادي (ع) قرار گرفتند .

فارس بن حاتم پيشواي غلات در مرحله اي از انحرافات وگمراهي قرار داشت. امام (ع) دستور قتل او را صادر نمود وبراي قاتلش بهشت را تضمين كرد وفرمود :

فارس به اسم من دست به كارهايي مي زند ومردم را فريب ميدهد وآنان را به بدعت در دين فرا مي خواند

خون او براي هر كس كه او را بكشد هدر است كيست با كشتن او مرا راحت كند ؟ ومن در مقابل ، بهشت را براي او تضمين مي كنم .


يكي از ياران امام (ع) فرمان آن حضرت را اجرا نمود وبا به هلاكت رساندن فارس ، امام (ع) وجامعه اسلامي را از شر او راحت كرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
2- واقفيه

واقفيه ، يعني كساني كه بعد از شهادت موسي بن جعفر (ع) به خاطر يك سلسله انگيزهاي نفساني ودنيوي منكر شهادت آن حضرت شدند ودر نتيجه ، تن به امامت پيشواي هشتم (ع) ندادند

در پليدي وخباثت وانحراف از خط امامت كمتر از (غلات) نبودند ، از اين رو امام هادي (ع) دربرابر آنان نيز موضع گرفت ولعن بر آنان را روا داشت.

ابراهيم بن عقبه مي گويد : به امام هادي (ع) نوشتم : فدايت شوم ! من از بغض وكينة ممطوره (واقفيه) نسبت به حق آگاهي دارم ، آيا مجاز هستم در قنوت نماز بر آنان لعن كنم ؟ فرمود: آري .

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

3- صوفيه




صوفيان ، گروه منحرف ديگري دردرون جامعه اسلامي بودند كه تحت پوشش زهد وكناره گيري از دنيا
به گمراه كردن توده هاي مردم ومنحرف كردن آنان از خط امامت مشغول بودند .


پيشواي دهم (ع) همچون نياكان بزرگوار خود خطر اين گروه انحرافي را به مسلمانان گوش زد كرده آنان را از ارتباط وهمنشيني با صوفيان برحذرداشت ، حسين بن ابي الخطاب ، مي گويد :

با امام هادي (ع) در مسجد النبي بودم ، گروهي از ياران آن حضرت از جمله ابو هاشم جعفري ، نيز به ما پيوستند ، در اين هنگام جمعي از صوفيه وارد مسجد شد در گوشه اي دايره وار نشستند ومشغول ذكر لا اله الا الله شدند ، امام (ع) رو به صحابه كرد وفرمود :

به اين نيرنگ بازان توجه نكنيد زيرا آنان همنشينان شياطين وويران كنندگان پايه هاي دين هستند براي تن پروري زهد نمايي مي كند وبراي شكار كردن مردم ساده لوح شب زنده داري مي نمايند .

روزگاري را به گرسنگي سپري مي كنند تا براي پالان كردن خري چند را رام كنند.لا اله الا الله نمي گويند مگر براي فريب مردم ، كم نمي خورند مگر براي پر كردن كاسه هاي بزرگ وجذب دل ابلهان به سوي خود .

با مردم به املاء خود از دوستي خدا سخن مي گويند وآنان را آرام آرام وپنهان در چاه گمراهي مي افكنند ، وردهايشان رقص وكف زدن ، وذكر هايشان ترنم وآواز خواني است ، جز سفيهان كسي از آنان پيروي نمي كند وجز بي خردان واحمقان كسي به انان نمي گرود .

هر كس به ديدار يكي از آنان ، چه در زمان حيات او وچه پس از مرگش ، برود چنان است كه به ديدار شيطان وبت پرستان رفته باشد .وهر كه به فردي از آنان كمك كنند مثل آن است كه به يزيد ومعاويه وابو سفيان كمك كرده باشد .


يكي از اصحاب پرسيد : هر چند معترف به حقوق شما باشد ؟
امام (ع) (كه انتظار چنين پرسشي را نداشت ) با خشم به وي نگريست وفرمود :

از چنين پرسشي دست بردار ! زيرا كسي كه معترف به حقوق ما باشد دچار نفرين ما نمي شود مگر نمي داني كه آنان پست ترين طايفه هاي صوفيه هستند در حالي كه تمامي صوفيان از مخالفان ما بوده وراهشان با راه ما مغايرت دارد .

آنان جز يهود ونصاراي اين امت نيستند وهمانها هستند كه سعي در خاموش كردن نور الهي دارند وخداوند نورش را به اتمام خواهد رسانيد هر چند كافران را ناپسند آيد .(حديقة الشريعة ص602و603 ، روضات الجنات ج3ص134و135 ،سفينة البحار ج2ص58)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
‹›به سوى دوست‹›




امام هادى - عليه السلام - از سركشان بنى عباس رنج و محنت هاى زيادى كشيد و در اين ميان متوكل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلى گوى سبقت را از ديگران ربود و روى سلف خود را سفيد كرد.

دستور داد حضرت را از مدينة الرسول به سامرّا منتقل كنند و ايشان را كاملا تحت نظر بگيرند و خانه شان را محاصره كرده مانع ديدار شيعيان با ايشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند حتّى ايشان را در تنگنا و محاصره اقتصادى قرار داد و رساندن حقوق شرعيه و هدايا از داخل و خارج را به حضرت ممنوع كرد و متخلفان را عقوبتى سخت نمود.

گاه بگاه نيز شرطه و ماءموران خود را دستور مى داد تا ناگهانى به خانه امام ريخته آنجا را بازرسى كنند به اميد آنكه سلاح و يا مدركى دال بر فعاليت ايشان عليه حكومت به دست آورد ليكن در اين حمله هاى شبانه جز كتاب هاى علمى و ادعيه چيزى يافت نمى شد.

بعضى مواقع نيز فرمان مى داد تا حضرت را در هر حالتى هست به دربار آورند و در يكى از اين احضارها امام در حالى بر متوكل وارد گشت كه او مست و لايعقل در كنار جام ها و سبوهاى شراب و ميان گروه هاى خنياگر و رقاصه افتاده بود. امام بى توجه به موقعيت خطير و خطرات احتمالى بشدت او را سرزنش و ملامت نمود و به نصيحت گويى و يادآورى قيامت پرداخت و فسق و فجور و مى خوارگى و بدكارگى او را محكوم ساخت .

متوكل كه دريافت حضرت هرگز شريك جرم او نمى گردد و همواره در صدد حفظ و استوارتر كردن رشته اتصال به هستى بخش و خداى يگانه است برآشفت و دستور داد ايشان را در زندان محبوس سازند.
راويان نقل مى كنند كه شخصى از دهان حضرت شنيد كه مى فرمودند:



انا اكرم على اللّه من ناقة صالح ؛
من نزد خداوند از ((ناقه صالح )) گرامى تر هستم .


سپس ايشان اين آيه را خواندند:



تمتعوا فى داركم ثلاثة ايام ذلك وعد غير مكذوب.(1)
(صالح بن كفار قوم خود گفت: ) سه روز در خانه هايشان از زندگى بهره مند شويد (كه پس از آن عذاب الهى فرود خواهد آمد) و اين وعده اى درست و راست است .


بيش از سه روز از اين ماجرا نگذشته كه متوكل به دست فرزندش منتصر به هلاكت رسيد.(2)


رنج و مصيبت امام با نابودى دشمن كينه توز او متوكل به پايان نرسيد بلكه همچنان حكومت عباسى شبانه روز ايشان را تحت مراقبت شديد داشت و انواع مشكلات را براى ايشان به وجود مى آورد و ترفندهاى جديد بكار مى بست زيرا ايشان مورد توجه و احترام مسلمانان بودند و بخش بزرگى از آنان حقانيت و اولويت ايشان را براى خلافت مسلم و قطعى مى دانستند و حضرت را با سران شهوتران ، شكم باره ، زراندوز، حق ستيز و ستمگر عباسى طرف قياس ‍ نمى شناختند.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)


زهر در كام :

تحمل امام بر معتمد عباسى روز به روز سخت تر مى شد زيرا همه جا سخن از فضل ، بزرگوارى ، تقوا و زهد ايشان بود و همگان حضرت را بر ديگر علماى مسلمين مقدم مى داشتند. همه اينها قلبش را فشرده و چهره اش را سياه مى كرد و:

چو اندر تبارش بزرگى نبود

نيارست نام بزرگان شنود


معتمد كه همه راه ها را بسته مى ديد آخرين تير در تركش خود را - مثل پدران و اجدادش - بيرون كشيد و ناجوانمردانه و با نيرنگ حضرت را مسموم ساخت و بزرگترين جنايت را در اسلام به نام خود ثبت كرد.
سمّ در امام كارگر شد و ايشان را بسترى كرد و آلام جسمانى بر رنج هاى روحى افزوده شد، شيعيان ، دوستان و سران دولت به عيادت ايشان مى آمدند، از جمله اين عيادت كنندگان ابو هاشم جعفرى شاعر آسمانى و زبان رساى اهل بيت و از نوادگان جعفر طيّار بود كه با مشاهده حال حضرت متاءثر شد و گريست و قصيده اى سرود كه ابيات زير از آن مى باشد:

(( مادت الارض بى وادت فؤ ادى

و اعترتنى موارد العرواء... )) (790)


زمين به دور سرم چرخيد، چشمانم سياهى رفت ، قلبم فشرده و سنگين گشت ، تبدار شدم ، لرزش و اضطراب مرا فرا گرفت از اينكه شنيدم امام بيمار و نزار است و گفتم : همه جان و هستى ام فداى او باد. اماما! با بيماريت اسلام بيمار شد و ستارگان آسمان كم نور شدند و فرو نشستند. خيلى عجيب است شما كه درمان هر دردى هستيد بيمار شويد. شما شفابخش دردهاى دين و دنيا و زنده كننده مردگان و زندگان هستيد)).

اين اشعار نهايت حزن و اندوه و نگرانى ابو هاشم جعفرى را نشان مى دهد او در تب و تاب امام مى سوزد و مشتاق فداكارى است و مى خواهد خود جان ببازد ليكن محبوب همچنان زنده بماند بيمارى و ناتوانى امام بزرگوار كه حقيقت دين است يعنى ناتوانى و بيمارى اسلام . از هول اين فاجعه ستارگان از گنبد آسمان كنده شده و سرگردانند، ابو هاشم شگفت زده مى پرسد: امام كه داروى هر دردى است و شفابخش هر بيمار، چگونه اسير ناتوانى و بيمارى مى شود؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

تعيين وليعهد:

امام قبلا امام حسن عسكرى(ع) را به عنوان وصى و امام پس از خود به خواص شيعه معرفى كرده بود ليكن در زمان بيمارى خود رسما، علنا و با صراحت ايشان را امام ، وصى ، جانشين و مرجع همه شيعيان پس از وفاتش تعيين كردند و خواستند تا عهده دار تكفين و نماز بر پدرشان و ديگر امور مربوط به ايشان گردند.



به سوى دوست:

مسموميت پيشرفت مى كرد و امام را دردى جانكاه فرا گرفته بود و مرگ بسرعت نزديك مى شد امّا حضرت در اين هنگام به طرف قبله دراز كشيده و مشغول تلاوت آياتى از قرآن شدند و در همان دم روح مباركشان به آسمان صعود كرد در حالى كه آميخته با آيات الهى بود.

خداوند و خالق هستى و آفريدگارش روح پاك ، والا و تابناك ايشان را با خشنودى پذيرفتند و ملائكه به استقبال آمدند، سفر بزرگ ايشان دنيا را تيره كرد و آخرت را روشن ساخت . مردم خير بسيارى را از كشف دادند زيرا رهبر، مدافع حقوقشان و چهره بزرگ تاريخ را از دست داده بودند.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

غسل و كفن :

امام حسن عسكرى - عليه السلام - با قلبى مالامال از اندوه و سينه اى شرحه شرحه جسد مطهر پدر را غسل داد و كفن نمود و بر او نماز خواند سپس آماده تشييع گشت .


شهرى در سوگ:

سامرّا از عظمت اين فاجعه تكان خورد و همه مردم براى دستيابى با افتخار و ثواب و رستگارى تشييع پيكر مقدس ‍ امام و امانت پيامبر و عصاره نبوت شتافتند و گرد خانه ايشان حلقه زدند. مراكز دولتى و تجارى تعطيل شده بود و افراد خاندان بنى عباس ، سران دولت ، قاضيان ، لشكريان و ديگر صاحب منصبان ، پيشاپيش جسم طاهر امام براه افتاده بودند.

اندوه ، دوست و دشمن نمى شناخت و همگان خود را شريك اين مصيبت بزرگ مى دانستند و زبانشان به مدح و منقبت امام گويا بود.
شهر سامرّا نه قبل و نه بعد از اين تشييع هرگز چنين مراسم پر شكوه و سوگ سراسرى به خود نديده بود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
كراماتی از امام هادى (ع)



در سال 212 هجرى، نيمه ذى حجّة، در اطراف مدينه، در محلى به نام صريا ستاره ديگرى از نسل پاك رسول گرامى اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در آسمان امامت و ولايت طلوع كرد، و با نورانيت مَقدَم خويش، قلب پدر و شيعيان را پر از نشاط و شادى نمود.
نام او على است و القاب زيبايش عبارت‏اند از:
نقى، هادى، عالم، فقيه، امين، و طيب. و به آن حضرت على رابع، و ابوالحسن ثالث نيز گفته‏اند.

پدر گراميش، امام جواد عليه‏السلام و مادر گرامي‏اش، سمانه مغربيه است كه او را به اسامى ماريه قبطيه، يدش، و حويث،
و القابى چون: عابده، سيده شب زنده‏دار، قارى قرآن و... ياد كرده‏اند.-1-

امام هادى عليه‏السلام در سن هشت سالگى (سال 220 هجري) به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و معتز، كه از بين آنها متوكل، ستمگرترين خليفه عباسى، سخت دشمن اهل بيت عليهم‏السلام و شيعيان بود. ابن اثير مي‏گويد:



متوكل نسبت به على بن ابى طالب عليهما‏السلام و اهل بيت او بُغْض شديدى داشت و اگر به او خبر مي‏دادند كه كسى على و اهل بيتش را دوست دارد، قصد مال و جانش را مي‏كرد.-2-


با اين حال، امام هادى عليه‏السلام خدمات علمى و فرهنگى زيادى به جامعه اسلامى و شيعه ارائه نمود. نوشته‏هاى حديثى متعددى به حضرت هادى عليه‏السلام منسوب است كه در چنان دوران اختناقى براى شيعيان و پيروان بيان نموده است، مانند: رِسالَةٌ فى الرّد على اَهْلِ الْجَبْرِ وَاَلتَّفْويض كه ابن شعبه در تحف العقول آن را نقل كرده است.-3- و كلمات امام هادى عليه‏السلام كه در مجموعه‏اى به نام مسند الامام الهادى توسط عزيزالله عطارى گردآورى شده است. و همچنين زيارت جامعه كبيره كه يك دوره امام‏شناسى ژرف و عميق است، يادگار آن امام همام است.

و شاگردان فراوانى تربيت كرد كه 27 نفر از آنان داراى تأليف بودند، و مجموعا 414 اثر را به رشته تحرير در آوردند. از ميان آنها احمد بن محمد برقى 120 كتاب، فضل بن شاذان نيشابورى 180 كتاب، محمد بن عيسى بن عبيد 19 كتاب، محمد بن ابراهيم 60 كتاب، و يعقوب بن اسحاق 12 كتاب نگارش كرده‏اند.-4- و راويان متعددى از حضرت روايت نقل كرده‏اند كه اسامى 185 نفر از آنان در رجال گرد آورى شده است.-5-
آنچه در پيش رو داريد، بيان گوشه‏هايى از معجزات و كرامات آن بزرگوار است، بدان منظور كه پاسخى باشد براى آنان كه امامان معصوم عليهم‏السلام را انسانهايى عادى مي‏پندارند، و براى آنكه وسيله‏اى براى دست‏يابى به معرفت و شناخت بيشتر نسبت به امامان از جانب شيعيان و پيروان باشد.

.............................
1. نگاهى به شيوه‏هاى رهبرى امام هادى عليه‏السلام ، عبد الكريم پاك‏نيا، شماره 26، 1422، ص 21.
2. شمه‏اى از فضائل و مناقب امام هادى عليه‏السلام ، حسين صادقى، على تقوى، شماره 36، 1423 ه·· . ق، ص 26.
3. امام هادى عليه‏السلام در مصاف با انحراف عقيدتى، حسين مطهرى محب، شماره 57، 1425 ه·· . ق، ص 14. 1. ر. ك: الارشاد، شيخ مفيد، مؤسسة الاعلمى، ص 327؛ بحار الانوار، مجلسى، ج 50، ص 113؛ عيون المعجزات، ص 448؛ الكافى، ج 1، ص 498. 2. الكامل فى التاريخ، ابن اثير، دار صادر، ج 7، ص 56. 3. تدوين السنة، سيد محمد رضا حسينى جلالى، صص 183 ـ 184؛ ر. ك: سير حديث در اسلام، سيد احمد ميرخانى، ص 281. 4. همان، صص 283 ـ 298.
4. رجال الشيخ، صص 409 ـ 427.
5. اثبات الهداة، شيخ حر عاملى، ج 3، ص 379، ح 48.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

1. صد نگهبان شمشير به دست

از ابو سعيد سهل بن زياد نقل شده است كه: ما در خانه ابوالعباس فضل بن احمد بن ادريس بوديم و صحبت از امام هادى عليه‏السلام به ميان آمد. ابو العباس از پدرش نقل كرد كه روزى نزد متوكل رسيدم، او را خشمگين و مضطرب ديدم. او به وزيرش فتح بن خاقان با خشم و غضب مي‏گفت: اين چه سخنانى است كه در مورد اين مرد مي‏گويى و مرا از اجراى تصميم باز مي‏داري؟
فتح مي‏گفت: يا اميرالمؤمنين! سخن‏چينها دروغ گفته‏اند. و بدين ترتيب تلاش مي‏كرد متوكل را آرام سازد، ولى او آرام نمي‏گرفت و هر لحظه خشم و غضبش بيشتر مي‏شد تا آنجا كه گفت: به خدا سوگند! او را مي‏كشم. او مرتب مردم را [عليه من] مي‏شوراند و مي‏خواهد فتنه‏اى برپا سازد و چشم طمع به دولت من دارد.
آن‏گاه دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به چهار نفر از غلامان خود دستور داد هنگامى كه على بن محمد عليهما‏السلام وارد شد، بر او بتازيد و با شمشيرهاى خود او را قطعه قطعه كنيد.

ناگاه متوجه شدم امام هادى عليه‏السلام است كه مأموران، حضرت را با وضع نامناسبى به حضور متوكل آوردند. ناگهان چهار غلامى كه مأمور به قتل او بودند، به سجده افتادند و دستور متوكل را اجرا نكردند، و خود متوكل نيز از تخت به زير آمده، عرض كرد: يابن رسول‏الله! چرا نابهنگام تشريف آورده‏ايد؟
و مرتب دستها و صورت حضرت را مي‏بوسيد! حضرت فرمود: من به اختيار خود نيامده‏ام، بلكه به دعوت تو آمده‏ام و پيك تو مرا احضار نموده است.
آن‏گاه متوكل به فتح بن خاقان و ديگران خطاب كرد: مولاى من و خودتان را بدرقه كنيد! پيك بد مادر به دروغ او را احضار كرده است.

بعد از آنكه حضرت برگشتند، متوكل رو كرد به جلاّدها كه چرا دستور مرا [در باره على بن محمد عليهما‏السلام [اجرا نكرديد؟ جواب دادند:


آن‏گاه كه او را وارد ساختيد، ناگهان مشاهده كرديم كه بيش از يكصد نفر شمشير به دست دور او را گرفته‏اند! از ديدن آنان آن قدر وحشت كرديم كه نتوانستيم مأموريت را انجام دهيم.-6-


.............................
6. بحار الانوار، ج 50، ص 155؛ محجّة‏البيضاء،
فيض كاشانى، ج 4، ص 318؛ كشف الغمة، اربلى، ج 2، ص 395؛ تجلّيات ولايت، ص 478.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)


2. نيروهاى مسلّح امام هادى عليه‏السلام

امام هادى عليه‏السلام گاه اراده مي‏كرد كه از طريق كرامت، قدرت معنوى و ولايت تكوينى خويش را به ستمگران دوران نشان دهد كه از جمله، مورد ذيل است:
متوكل عباسى براى تهديد و ارعاب امام هادى عليه‏السلام او را احضار كرد و دستور داد هر يك از سپاهيانش كيسه (و توبره) خود را پراز خاك قرمز كنند و در جاى خاصى بريزند.
تعداد سپاه او كه نود هزار نفر بود، خاكهاى كيسه‏هاي‏شان را روى هم ريختند و تلّ بزرگى از خاك را ايجاد كردند. متوكل با امام هادى عليه‏السلام روى آن خاكها قرار گرفتند و سربازان و لشكريان او در حالى كه به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.

خليفه ستمگر عباسى از اين طريق مي‏خواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قيام عليه خود باز دارد.
حضرت براى خُنثى نمودن اين نقشه، به متوكل رو كرد و فرمود: آيا مي‏خواهى سربازان و لشكريان مرا ببيني؟

متوكل كه احتمال نمي‏داد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، يكوقت متوجه شد كه ميان زمين و آسمان پر از ملائكه مسلح شده، و همگى در برابر آن حضرت آماده اطاعت مي‏باشند. آن ستمگر از ديدن آن همه نيروى رزمى، به وحشت افتاد و از ترس غش كرد.

چون به هوش آمد، حضرت فرمود:



نَحْنُ لا نُناقِشُكُمْ فِى الدُّنْيا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْخِرَةِ فَلا عَلَيكَ شَي‏ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛-7-

در دنيا با شما مناقشه نمي‏كنيم ،چرا كه ما مشغول امر آخرت هستيم. پس آنچه گمان مي‏كنى، درست نيست.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
3. تصوير و شير درنده

خلفاى عباسى هر چند از نظر نسب، قرابت و خويشاوندى با ائمه اطهار عليهم‏السلام داشتند و در حضرت عبد المطلب كه پدر عباس و ابوطالب بود، مشترك بودند، ولى با اين حال، بدتر از بنى اميه عمل كردند. و ظلم و ستمهاى فراوانى به اولاد على عليه‏السلام روا داشتند و از هيچ‏گونه تحقير و ستم در مورد خاندان عصمت فروگذار نكردند.

متوكل يكى از خلفاى عباسى است كه از هر راهى تلاش داشت امام هادى عليه‏السلام را تحقير كند و شخصيت و عظمت او را درهم شكند. از جمله، روزى فردى را به سراغ شعبده‏باز و جادوگر بي‏نظيرى فرستاد كه اهل هندوستان و از دشمنان اهل بيت عليهم‏السلام به شمار مي‏آمد. متوكل به او هزار دينار طلا داد كه حضرت هادى عليه‏السلام را تحقير و شرمنده كند.

او نيز قبول كرد و در مجلس مهمانى خليفه در كنار حضرت هادى عليه‏السلام نشست. و در قرص نانى عمل سحر انجام داد؛ به گونه‏اى كه وقتى حضرت هادى عليه‏السلام دست مبارك خود را به طرف آن نان دراز كرد؛ نان به هوا پريد. و حاضران خنديدند و حضرت را به خيال خامشان تحقير كردند.

در كنار شعبده‏باز هندى بالشى قرار داشت كه روى آن تصوير شير بود. امامِ كائنات و صاحب ولايت تكوينى، دست مباركش را بر آن تصوير نهاد و فرمود:


اين فاسق را بگير!
با عنايت الهى و كرامت امام هادى عليه‏السلام آن تصوير به شير درنده تبديل شد و در جا ساحر هندى را پاره كرد و بلعيد!
و جريان مجلس هارون و امام موسى بن جعفر عليهما‏السلام و امام رضا عليه‏السلام و مأمون تكرار شد] و شركت كنندگان در مجلس مبهوت و متحير ماندند.

متوكل از آن امام بزرگوار درخواست كرد كه دستور دهد آن شير، ساحر هندى را برگرداند.
حضرت فرمود:


او را ديگر نخواهى ديد.
آيا تو دشمنان خدا را بر دوستان او مسلط مي‏كني!


اين جمله را فرمود و مجلس متوكل را ترك گفت.-8-


.......................
8. بحار الانوار، ج 50، ص 144، ح 28؛
كشف الغمّة، ج 2، ص 392؛
تجليات ولايت، ص 480.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)


4. خبر از شيعه شدن پسر

گونه‏اى ديگر از كرامات امام هادى عليه‏السلام خبر از آينده افراد است، كه به نمونه‏اى در اين موضوع اشاره مي‏شود.

هبة‏الله بن ابى منصور نقل مي‏كند كه مردى بود به نام يوسف بن يعقوب اهل فلسطين، روستاى كفرتوثا كه بين او و پدرم رفاقت و دوستى بود. روزى يوسف به ديدار پدرم به موصل آمد و چنين گفت: متوكل مرا به سامره احضار نموده و من براى نجات از شرِّ او يكصد دينار طلا براى امام هادى عليه‏السلام نذر كرده‏ام. پدرم نيز كار و نذر او را تحسين كرد. آن‏گاه به سوى سامرا حركت كرد.

يوسف كه مردى نصرانى (مسيحي) بود، با خود گفت: اوّل پول نذرى را به على بن محمد الهادى عليه‏السلام برسانم، آن‏گاه نزد متوكل روم. اما مشكلش اين بود كه آدرس منزل حضرت را نمي‏دانست و از سراغ گرفتن نشانى خانه آن حضرت نيز مي‏ترسيد، چون احساس مي‏كرد اگر متوكل از اين امر باخبر شود، او را بيشتر آزار مي‏دهد.
ناگهان بر دلش گذشت كه مركب خود را آزاد گذارد، شايد به خانه آن حضرت دست يابد.!!

مركب او همين طور در كوچه‏هاى سامرا مي‏رفت تا سرانجام در كنار خانه‏اى ايستاد. هر كارى كرد حيوان حركت كند، از جايش تكان نخورد! در اين ميان، جوانى سياه‏پوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو يوسف بن يعقوب هستي؟

او با تعجب به غلام نگاه كرد و گفت: بلي! آن‏گاه غلام به درون خانه برگشت. يوسف مي‏گويد: من با خود گفتم كه دو نشانه به دست آمد: يكى اينكه مركب، مرا به خانه اين مرد خدا راهنمايى كرد و ديگر اينكه در اين شهر غربت آن غلام با نام مرا صدا زد.

در همين فكر بودم كه غلام دوباره در را باز كرد و گفت: يكصد دينار را در كاغذى در آستينت قرار داده‏اي؟ با تعجب گفتم: بلي! با خود گفتم: اين هم نشانه سوم.
پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادى عليه‏السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بيان كردم و اضافه كردم كه مولاى من! تمام نشانه‏ها براى من ثابت گرديده و حجت بر من تمام شده و حقيقت آشكار گشته است.

حضرت هادى عليه‏السلام فرمود:


اى يوسف! با اين حال تو مسلمان نمي‏شوي!
ولى از تو پسرى به دنيا مي‏آيد كه او از شيعيان ما مي‏باشد!

و اين را بدان كه ولايت و دوستى ما به شما سودى مي‏رساند... تو از متوكل نگران مباش، او ديگر نمي‏تواند به تو ضررى برساند...


يوسف نزد متوكل رفت و بدون كوچك‏ترين آسيبى از نزد متوكل برگشت، و طبق خبر حضرت هادى عليه‏السلام بدون ايمان از دنيا رفت، ولى خداوند پسرى به او داد كه از دوستان اهل بيت عليهم‏السلام بود، و هميشه افتخار مي‏كرد كه مولايم امام هادى عليه‏السلام از تولد و آمدن من خبر و بشارت داده است.-9-

..................
9- اثبات الهداة، ج 3، ص 371، ح 37؛
محجة البيضاء، ح 4، ص 313.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

5. خبر غيبى هدايتگر

كرامات امام هادى عليه‏السلام گاه بينى ستمگرانى چون متوكل را به خاك مي‏ماليد و گاه مظلومى را نجات مي‏داد، و گاه زمينه هدايت فرد يا افرادى را فراهم مي‏نمود، مانند آنچه در ذيل مي‏خوانيم.

در روايت آمده كه گروهى از مردم اصفهان در زمانى كه در آن شهر از ولايت و امامت خبرى نبود، نزد شخصى به نام عبد الرحمن كه عاشق امامت و ولايت بود آمده، از او پرسيدند كه چرا شما شيعه شديد؟

در جواب آنها گفت: من در جمع گروهى از مردم اين شهر به كنار خانه متوكل رفته بوديم. هدف ما تظلّم و درخواست كمك از خليفه عباسى بود. جمع زيادى در آنجا ايستاده بودند، ناگاه فرمان متوكل صادر شد كه على بن محمد را دستگير كنيد.

من از رفقا و از بعض حاضرين پرسيدم كه على بن محمّد كيست؟
جواب دادند: او امام شيعه‏هاست و به احتمال زياد متوكل او را به قتل مي‏رساند. من با خودم گفتم: از اينجا نمي‏روم تا چهره او را ببينم و از نتيجه كار او آگاه شوم. ناگهان ديدم او را سوار بر اسب نموده، آوردند و مردم براى ديدن او صف كشيده بودند.

عبد الرحمان مي‏گويد: من از ديدن آن حضرت دگرگونى در خود احساس كردم و قلبم پر از عشق و محبت گرديد؛ لذا مرتب دعا مي‏كردم كه از ناحيه متوكل به او آسيبى نرسد.

مأموران همچنان آن حضرت را در ميان صفوف جمعيت مي‏آوردند، ولى او با تمام متانت و وقار بر مركبش قرار گرفته بود و به جايى نگاه نمي‏كرد و به كسى توجّه نمي‏نمود تا اينكه مقابل من رسيد، صورت خود را به سوى من گردانيد و فرمود: خداوند دعايت را مستجاب كرده است و به تو عمر طولانى و مال زياد و فرزندان متعدد مرحمت مي‏فرمايد.

من از شنيدن اين سخنان به خود لرزيدم و همراهان و حاضران از من سؤال مي‏كردند: شما كيستي؟ و چه كار داري؟ و او با تو چه گفت؟...

جواب دادم: خير است. و راز گفته شده را به آنها نگفتم. تا زمانى كه به اصفهان برگشتم



و خداوند گشايشى در روزى من ايجاد كرد و علاوه بر مال زياد، عمرم نيز از هفتاد گذشت و داراى دو فرزند شدم...؛ لذا به امامت او معتقد گشتم و از شيعيان او گرديدم.-10-


......................
10- راز كشته شدن متوكل توسط پسرش منتصر اين بود كه متوكل به حضرت اميرمؤمنان عليه‏السلام و فاطمه زهرا عليها‏السلام اهانت كرد. منتصر كه شيعه بود، نتوانست تحمل كند؛ لذا پدرش را به قتل رساند.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
اَلنّاسُ فِى الدُّنیا بِالاَموالِ وَ فِى الآخِرَةِ بِالاَعمالِ

اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل.




(بحارالأنوار، ج 78، ص 368، ح3)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

اِنَّ الحَرامَ لا ینمى وَ اِن نَمى لا یبارَک لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ

به راستى که حرام ، افزایش نمى‏یابد و اگر افزایش یابد ، برکتى ندارد و اگر انـفاق شود ، پاداشى

ندارد و اگر بماند ، توشه‏اى به سوى آتـش خواهد بود.


(کافى، ج 5، ص 125، ح 7 )

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
" مَن كانَ عَلی بَينة مِن رَبهِ هانَت عَليهِ مَصائِبُ الدُّنيا وَ لَو قرضَ و نشرَ "
</span>
حضرت امام هادي ( عليه السلام ) فرمودند :



« هر كه بر طريق خداپرستي محكم و استوار باشد ، مصائب دنيا بر وي سبك آيد ، گر چه تكه تكه شود »</span>



(تحف العقول ، ص 511)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ ، وَالْعُجْبُ صــارِفٌ عَنْ طَلَبِ

الْعِلْمِ داع إلَى الْغَمْطِ وَرالْجَهْلِ ، وَالبُخْلُ أذَمُّ الاْخْلاقِ ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ.



حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.

تكبّر و خودخواهى جذب كننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.

عُجب و خودبينى مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.

بخيل بودن بدترين اخلاق است; و نيز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

بحارالأنوار: ج 69، ص 199، ح 27

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)
اُذكُرْ مَصْرَعَكَ بَيْنَ يَدَىْ أهْلِكَ لا طَبيبٌ يَمْنَعُكَ، وَ لا حَبيبٌ يَنْفَعُكَ.

بياد آور و فراموش نكن آن حالت و موقعى را كه در ميان جمع اعضاء خانواده و آشنايان قرار مى گيرى و لحظات

آخر عمرت سپرى مى شود و هيچ پزشـكى و دوستـى ـ و ثروتــى ـ نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد...






أعلام الدّين: ص 311، س 16،
بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 4.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مَنْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ.

فرمود: هركس به خويشتن إهانت كند و كنترل نفس نداشته باشد ، خود را از شرّ او در أمان ندان.



تحف العقول: ص 383،
بحارالأنوار: ج 75، ص 365.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28975838401276107685.gif)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:27
الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ

مسخره كردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد.



الدرّة الباهرة: ص 42، س 5،
بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 20.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:27
اَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ

حكمت ، اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.



نزهة النّاظر و تنبيه الخاطر: ص 141، ح 23،
أعلام الدّين: ص 311، س 20.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:27
لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَيْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إلَيْهِ، فَإنَّما قَلْبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ

از كسى كه نسبت به او كدورت و كينه دارى، صميّـميــت و محبّــت مجـوى.

همچنين از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى، نصيحت و موعظه طلب نكن،

چون ديدگاه و افكار ديگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها مى باشد.




بحار الأنوار: ج 75، ص 369، ح 4،
أعلام الدّين: ص 312، س 14.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:27
مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ

هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد.



بحارالأنوار: ج 69، ص 316، ح 24.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:28
الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.

دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن ـ براى آخرت ـ سود

مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.



أعيان الشّيعة: ج 2، ص 39،
تحف العقول: ص 438.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:28
شخص شکرگزار ، به سبب شکر ، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث
شکر شده است . زيرا نعمت کالای دنياست و شکرگزاری ، نعمت دنيا و آخرت است .





تحف العقول ، ص (512)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:28
نارضایتی پدر و مادر، کم توانی می آورد و آدمی را به ذلت می کشاند.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:28
فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.



المحجة البيضاء ، ج 5 ، ص (225)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:28
یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ أهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ.

علماء و دانشمندانى كه به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمایند،
روز قیامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.




بحارالأنوار: ج 2، ص 6، ضمن ح 13.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:29
الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ.

غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است،
ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است.




مستدرك الوسائل: ج 12، ص 11، ح 1

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:29
مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ يُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقينَ وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ يَحِلَّ بِهِ الْمَخْلُوقينَ.

هركس مطيع و پيرو خدا باشد از قهر و كارشكنى ديگران باكى نخواهد داشت.




بحارالا نوار: ج 50، ص 177، ح 56،
و ج 71، ص 182 ح 41.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:29
السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ.

شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذيذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزايد يعنى هر چه انسان كمتر بخوابد بيشتر از خواب لذت مى برد و هر چه كم خوراك باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .




بحارالانوار: ج 84 ص 172 به نقل از اءعلام الدين ديلمى .

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:30
http://shiaupload.ir/images/ozoixu3zts6vvppe4vvd.gif



@ امام هادي(ع) ومشكلات مردم @



ائمه (ع) نه تنها در زمينه عبادي و بندگي خدا پيشگام بودندوهيچ كس در اين ميدان گوي سبقت را از آنان نربود , بلكه در زمينه هاي اجتماعي و رسيدگي به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاريهاي آنان نيز پيشگام بودند, به گونه اي كه كسي از در خانه آنان نااميد باز نمي گشت .


محمد بن طلحه نقل مي كند :
امام هادي (ع) روزي براي كار مهمي سامرا را به مقصد دهكده اي در اطراف ترك كرد در اين فاصله عربي سراغ آن حضرت را گرفت به او گفته شد: امام (ع) به فلان روستا رفته است .

مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد وقتي به محضر امام (ع) رسيد گفت : من اهل كوفه و از متمسكان به ولايت جدت امير مؤمنان (ع) هستم ،حاكمى كه متوكل در شهر ما گمارده . بسيار بى رحم است . پول زور مى خواهد. دستم به هيچ جا بند نيست . ماءمورانش چند بار براى ماليات آمده بودند و چون چيزى در بساط نداشتم ، اسب مرا گروگان گرفته اند، تا پس از پرداخت ماليات آن را برگردانند. باور كنيد بچه هايم براى خوردن چيزى ندارند!

امام (ع) پرسيد : بدهكاريت چقدر است ؟ عرض كرد : حدود ده هزار درهم .

امام (ع) او را دلداري داد و فرمود ناراحت نباش مشكلت حل خواهد شد .دستوري به تو مي دهم عمل كن و از اجراي آن سر متاب : اين دستخط را بگير, هنگامي كه به سامرا آمدي مبلغ نوشته شده در اين ورقه را از من مطالبه كن هر چند در حضور مردم باشد . مبادا در اين باره كوتاهي كني.

پس از بازگشت امام (ع) به سامرا مرد عرب , در حاليكه عده اي از اطرافيان خليفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام (ع) به آن حضرت , با اصرار ، دين خود را مطالبه كرد .

امام (ع) با نرمي و ملايمت و عذرخواهي از تاخير آن ، از وي مهلت خواست تا در وقت مناسب , آنرا پرداخت كند ، ولي مرد عرب همچنان اصرار مي كرد كه هم اكنون بايد بپردازي .

جريان به متوكل رسيد. دستور داد سي هزار دينار به امام (ع) بدهند. امام (ع) پولها را گرفت و همه را به آن مردعرب داد.



او پولها را گرفت وگفت خدا بهتر مي داند كه رسالتش رادرچه خانداني قراردهد.




(بحارالانوار ج50ص175 -الفصول المهمة ص278)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:30
گذرى بر زندگى امام دهم حضرت هادى (ع)
ويژگيهاى زندگى امام هادى (ع)



مقام امامت ، بعد از امام جواد (عليه السلام ) به پسرش ابوالحسن ، امام على بن محمّد (عليه السلام ) رسيد؛ زيرا همه خصلتهاى


امامت در او جمع بود و وجودش سرشار از فضايل و مناقب بود و هيچ كس جز او نبود كه مقام پدرش به او ارث برسد، به علاوه پدرش

امام جواد (عليه السلام ) با تصريح و با اشاره ، امامت و جانشينى آن حضرت را بعد از خودش بيان فرمود.


امام هادى (عليه السلام ) در روستايى به نام ((صريّا)) نزديك مدينه در نيمه ماه ذيحجّه سال 213 هجرى ، چشم به اين جهان گشود و

در ((سامرّا)) در ماه رجب (سوّم ماه ) در سال 254 هجرى در حالى كه 41 سال و چند ماه از عمرش مى گذشت ، به شهادت رسيد.

متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى ) آن حضرت را به وسيله ((يحيى بن هرثمة بن اعين )) از مدينه به شهر((سامرا))احضاركردوآن حضرت در

سامرا سكونت نمود تا به شهادت رسيد.
مدّت امامت آن حضرت 33سال بود.مادرش اُمّ ولد بود و ((سَمانه )) نام داشت .

فرزندان امام هادى (ع)


فرزندان او عبارتند از:


1 - ابامحمّد، امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه مقام امامت بعد از امام هادى ( عليه السلام ) به او رسيد.

2 ، 3 و 4 - حسين ، محمّد و جعفر (كذّاب ).

5 - عايشه .


امام هادى (عليه السلام ) ده سال و چند ماه در سامرا (دور از وطن و تحت نظر) بود تا جان به جان آفرين تسليم نمود و به شهادت

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:31
دو نمونه از فضايل و دلايل امامت امام هادى (ع )








1 - ((اسماعيل بن مهران )) مى گويد: هنگامى كه بار اوّل ، امام جواد (عليه السلام ) از مدينه به سوى بغداد مى رفت ، هنگام خروج ،

به او عرض كردم : فدايت گردم ! من در مورد اين سفر تو ترسان و نگرانم ، امر امامت بعد از تو از آن كيست ؟

آن حضرت خندان به من توجّه كرد و فرمود:((آنكه تو گمان كرده اى (شهادت ) در اين سال رخ نمى دهد)).

هنگامى كه معتصم عباسى (هشتمين طاغوت عباسى ) آن حضرت را از مدينه به بغداد طلبيد، هنگام خروج آن حضرت از مدينه به

حضورش شتافتم و عرض كردم : فدايت گردم ! تو مى روى ، بعد از تو به چه كسى مراجعه كنيم ؟ (امام بعد از تو كيست ؟)

آن بزرگوار گريه كرد به طورى كه محاسنش از اشك چشمش تر شد، سپس به من رو كرد و فرمود:

در اين سفر، نگرانى و خطر وجود دارد

((اَلاَْمْرُ مِنْ بَعْدِى اِلى ابْنِى عَلِي ؛ مقام امامت بعد از من با پسرم على (امام هادى (عليه السلام )) است )).

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:31
2 - ((خيرانى )) مى گويد پدرم مى گفت : من ملازم و خدمتكار خانه امام جواد (عليه السلام ) بودم كه آن حضرت مرا بر آن گماشته بود،


احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى (از شيعيان ) هرشب هنگام سحر نزد من مى آمد تا حال امام جواد (عليه السلام ) را كه بيمار و


بسترى بود ، بپرسد و گاهى ((خادم مخصوص )) حضرت جواد (عليه السلام ) كه بين او و (پدر) خيرانى رابطه برقرار بود و پيام (خصوصى)


امام جواد (عليه السلام ) را براى او مى آوردو پيام او را نزد امام جواد (عليه السلام ) مى برد، نزد (پدر) خيرانى مى آمد، احمد بن محمّد


بن عيسى اشعرى بلند مى شد و مى رفت و آن خادم مخصوص ، با (پدر) خيرانى خلوت مى كرد (و بين آنان به طور خصوصى ، سخنانى

ردّ و بدل مى شد).

(پدر) خيرانى مى گويد: يك شب آن ((خادم مخصوص )) از حضور امام جواد (عليه السلام ) بيرون آمد و احمد بن محمد بن عيسى


(طبق معمول ) برخاست و چندقدم رفت و خادم مخصوص با من خلوت كرد و با من همسخن شد، احمد كمى بازگشت و نزديك ما ايستاد


به طورى كه سخن ما را مى شنيد، خادم مخصوص به من گفت آقايت (امام جواد) سلام مى رساند و مى فرمايد:

((اِنِّى ماضٍ وَالاَْمْرُ صائِرٌ اِلَى ابْنِى عَلِىٍّ ...؛

من از دنيا مى روم و امر امامت به فرزندم على انتقال مى يابد و او بعد از من ،

همان حق را بر شما دارد كه من بعد از پدرم ، آن حق را بر شما داشتم )).

سپس خادم مخصوص رفت و احمد بن محمّد اشعرى ، نزد من آمد و گفت : خادم مخصوص به تو چه گفت ؟

گفتم : خير است .

گفت :((آنچه را به تو گفت ، من شنيدم )) و شنيده خود را براى من بازگو كرد.

به احمد گفتم : خداوند اين كارى كه انجام دادى (سخن مخفى ما را شنيدى ) بر تو حرام كرده و فرموده است :

(وَلا تَجَسَّسُوا ...)؛ ((تجسّس نكنيد)). (1)

اينك كه (مرتكب حرام شدى و) سخن (مخفى خادم مخصوص ) را شنيدى ، آن را براى گواهى دادن در خاطره ات نگهدار، شايد ما روزى


احتياج به اين گواهى پيدا كرديم و حتما از فاش ساختن آن بپرهيز تا وقتش فرا رسد.

(پدر) خيرانى در ادامه سخن مى گويد: وقتى كه صبح شد، آنچه را خادم مخصوص به من گفته بود (در مورد امامت حضرت هادى )


در ده نسخه نوشتم و آنها را مهر كردم و به ده نفر از بزرگان اصحاب و شيعيان دادم و به آنان گفتم :


((اگر قبل از آنكه اين نسخه ها را از شما بخواهم ، مرگ به سراغم آمد، شما آنها را باز كنيد و بخوانيد و مطابق آن عمل نماييد)).

هنگامى كه امام جواد (عليه السلام ) از دنيا رفت ، از خانه ام بيرون نيامدم تا اينكه مطّلع شدم كه بزرگان شيعه در منزل


((محمّد بن فرج )) به گرد هم آمده اند و درباره مساءله امامت گفتگو مى كنند و محمّد بن فرج براى من نامه اى نوشت و در آن نامه


مرا از اجتماع بزرگان شيعه در نزدش آگاه كرده و يادآورى كرده بود كه اگر خطر فاش شدن در كار نبود، با هم نزد تو مى آمديم و دوست


دارم كه سوار بر مركب شوى و خود را به من برسانى .

(پدر) خيرانى مى گويد: سوار بر مركب شدم و خود را به خانه ((محمّد بن فرج )) رساندم ، ديدم بزرگان شيعه در نزد او اجتماع كرده اند،


درباره امامت (امام هادى ) با آنان گفتگو كردم ، ديدم اكثر آنان در اين باره در شك و ترديد هستند، به آن ده نفر كه نسخه ها را به آنان


داده بودم و در مجلس حاضر بودند، گفتم : آن نسخه ها را بيرون بياوريد.

نسخه ها را بيرون آوردند.


گفتم : همين مطلبى را كه در اين نسخه ها نوشته شده ، من به آن ماءمور هستم (2) (و گواهى مى دهم ).

بعضى از حاضران گفتند: ما مايل بوديم گواه ديگرى با تو وجود داشت تا گواهى تو را تاكيد و محكمتر مى كرد.

به آنان گفتم : خداوند، خواسته شما را برآورده كرده ، اين ابوجعفر اشعرى (احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى ) است كه در اينجا حاضر


است گواهى مى دهد كه اين سخن مذكور در نسخه ها را (از خادم مخصوص ) شنيده است .

حاضران ، متوجّه احمد اشعرى شدند، از او خواستند گواهى دهد، ولى از گواهى دادن امتناع نمود.

(پدر) خيرانى در ادامه سخن مى گويد:


من احمد اشعرى را به ((مباهله )) (3) دعوت كردم ، او از شركت در مباهله ترسيد و گواهى داد كه آن سخن را شنيده است و گفت :


من گواهى مى دهم ، ولى مى خواستم اين افتخار به يك فرد عرب برسد نه به من كه از عجم هستم ، اما چون پاى مباهله به پيش آمد،


ديگر راهى براى كتمان گواهى نمانده است ، آنگاه همه حاضران در آن مجلس به امامت حضرت هادى (عليه السلام ) اعتقاد پيدا كردند


و رفتند. (4)

روايات در اين خصوص جدّا بسيار است و ذكر آنها در اين كتاب - كه بنايش بر اختصار است - به طول مى انجامد.

و اينكه :


همه شيعيان بر امامت امام هادى (عليه السلام ) اتفاق رأى دارند و در آن عصر، كسى در برابر او ادّعاى امامت نكرد تا موضوع امامت را


در دست انداز شبهه قرار دهد، ما را از نقل نصوص ديگر به طور مشروح در مورد امامت آن حضرت ، بى نياز مى سازد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:31
نمونه اى از معجزات امام هادى (ع)





((خيران اسباطى )) مى گويد: در مدينه به حضور امام هادى (عليه السلام ) رفتم ،


به من فرمود: از واثق (نهمين خليفه عبّاسى ) چه خبر؟

گفتم : او به سلامت است و من نزديكترين شخصى هستم كه با او ديدار كرده و ده روز بيشتر نيست از او جدا شده ام .

امام هادى (عليه السلام ) فرمود: ((مردم مدينه مى گويند او مرده است )).

عرض كردم : ديدار من با واثق از همه نزديكتر بوده است .

فرمود: ((مردم مدينه مى گويند او مرده است )).

وقتى كه ديدم امام هادى (عليه السلام ) باز از مردم مدينه سخن گفت ، دريافتم كه منظور، خودش مى باشد.

سپس فرمود: جعفر چه كرد؟ (يعنى متوكّل دهمين خليفه عباسى كه پسر معتصم بود چه مى كند؟).

گفتم : او در زندان در بدترين حال مى باشد.

فرمود: ((آگاه باش او اينك خليفه شده است )).

سپس فرمود: ((از ((ابن زَيّات )) (وزير واثق ) چه خبر دارى ؟)).

گفتم : مردم با او هستند و فرمان ، فرمان اوست .

فرمود: ((آگاه باش كه اين منصب براى او نكبت بود)).

سپس سكوت كرد، آنگاه فرمود:

((مقدّرات و احكام الهى واقع خواهد شد، اى خيران ! واثق از دنيا رفت و جعفر متوكّل به جاى او نشست و ابن زَيّات نيز كشته شد)).

گفتم : فدايت شوم ! چه وقت كشته شد؟

فرمود: شش روز بعد از بيرون آمدن تو (از سامرا).

در اين راستا، روايات بسيار است و شواهد فراوان مى باشد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:31
احضار امام هادى (ع ) از مدينه به پادگان سامرا




مورّخين علّت انتقال امام هادى (عليه السلام ) از مدينه به شهر سامرا را چنين نقل مى كنند: عبداللّه بن محمّد (از طرف دستگاه


طاغوتى بنى عبّاس ) سرپرست جنگ و عهده دار نماز در مدينه بود، در مورد امام هادى (عليه السلام ) نزد متوكّل عبّاسى

(دهمين خليفه عبّاسى ) سعايت و بدگويى كرد و تعمّد داشت كه آن حضرت را بيازارد.

امام هادى (عليه السلام ) از سعايت و بدگوييهاى او نزد متوكّل آگاه شد، نامه اى به متوكّل نوشت و در آن نامه ، آزار رسانى و دروغ

بافى عبداللّه بن محمّد را متذكّر شد و خواستار رسيدگى گرديد.

وقتى كه نامه به دست متوكّل افتاد، پاسخ نامه را نوشت و در آن نامه بسيار به امام هادى (عليه السلام ) احترام نمود و آن حضرت را

(در ظاهر محترمانه ولى در باطن براى اجراى سياست شوم خود) به پادگان سامرا، دعوت كرد.

وقتى نامه متوكّل به امام هادى (عليه السلام ) رسيد، ناگزير آماده شد كه از مدينه به سوى سامرا كوچ كند و با يحيى بن هرثَمَه ،

مدينه را به قصد سامرا ترك نمود، وقتى كه آن حضرت به سامرا رسيد، متوكّل (رياكار و سالوس ) يك روز مخفى شد و ترتيب داد كه

آن حضرت به كاروانسرا كه گداها در آن منزل مى گزيدند وارد گرديد، آن حضرت آن روز را در آن كاروانسرا به شب آورد سپس متوكّل ،

خانه اى را در اختيار امام هادى (عليه السلام ) گذارد.

(به اين ترتيب ، امام هادى (عليه السلام ) را از مدينه به سامرا تبعيد كرد و او را در يكى از خانه هاى لشكرگاه (پادگان ) تحت نظر

نگهداشت كه در اين صورت طبيعى است كه رابطه شيعيان با امام هادى (عليه السلام ) قطع شده و همه چيز در رابطه با او تحت

كنترل قرار مى گيرد و سرانجام ، آن حضرت به طور مرموزى مسموم شده و به شهادت مى رسد).

در مدّتى كه امام هادى (عليه السلام ) در سامرا بود، متوكّل در ظاهر به او احترام مى كرد، ولى در مورد آن حضرت در انديشه نيرنگ

بود كه آن را اجرا كند، ولى نتوانست .
بين امام هادى (عليه السلام ) و متوكّل در سامرا، ماجراها و سرگذشتهاى بسيار رخ داد كه هركدام نشانه آشكارى بر امامت آن

حضرت بود كه اگر خواسته باشيم آن جريانها را در اينجا بياوريم از حدود اين كتاب كه بنايش بر اختصار است ، خارج شده ايم و همين

مقدار كافى است .

شهادت :
امام هادى (عليه السلام ) در (سوّم ) ماه رجب سال 254 در سامرا چشم از جهان فروبست و جسد مطهّرش در همان خانه اى كه

سكونت داشت ، به خاك سپرده شد.





برگرفته از كتاب : نگاهى بر زندگى دوازده امام (ع)-علامه حلّى

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:32
شعری كه متوكل را گریانید

مناظره امام هادي(ع) با متوكل عباسي


از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوكّل سعایت كردند كه در منزل او اسلحه و نوشته‌های تحریك برانگیز و اشیای دیگر است كه از شیعیان او در قم به او

رسیده و او عزم شورش بر ضد دولت دارد.

متوكل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند،

آن گاه امام ـ علیه السلام ـ را در اطاقی تنها دیدند كه در به روی خود بسته، جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت

خدا و تلاوت قرآن مشغول است.

امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: «در خانه‌اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن می‌خواند.»

متوكل چون امام ـ علیه السلام ـ را دید، عظمت و هیبت امام ـ علیه السلام ـ او را گرفت و بی‌اختیار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابی را

كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد!

امام ـ علیه السلام ـ سوگند یاد كرد و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!»

متوكل از تقاضایش منصرف شد ولی برای این كه امام ـ علیه السلام ـ را در نظر جمع سبك جلوه دهد گفت: پس شعری بخوان!

امام فرمود: من شعر، كم از بر دارم.

گفت: باید بخوانی.

امام ـ علیه السلام ـ اشعار زیر را خواند:



باتُوا عَلی قُللِ الجِبالِ تَحرُسُهُم غُلْبُ الرّجالِ فَما اَغْنَتهُمُ القُلَلُ

وَ اسْتَنزَلُوا بَعدَ عِزٍّ عن َمَعاقِلِهِم فَاُوَدّعُوا حُفَراً یا بِئسَ مانَزَلُوا

ناداهُم صارِخٌ مِن بعدِ ما قُبِرُوا اَیْنَ الاَساوِرَ و التّیجانُ وَ الحُلَلُ؟

اَینَ الوُجوهُ الّتی كانَت مُنعِمَهً مِنْ دُونِها تَضْرِبُ الاَستارُ وَ الْكُلَلُ؟

فَافصَحُ القَبرُ عَنهُم حینَ ساءَ لَهُم تِلكَ الوُجُوهَ عَلَیها الدَّود یَقتَتِلُ

قَد طالَما اَكَلُوا دَهراً وَ ما شَرَبُوا فَاَصْبَحُوا بَعدَ حُلولِ الاَكُلِ قَد اُكِلُوا

وَ طالَما عَمَّروا دُوراً لِتَحَصُّنِهِمْ فَفارَقُوا الدّوَر عَلَی الاَعداءِ وَ ارْتَحِلُوا

اَضْحَتْ مَنازِلُهُم قَفْراً مُعَطَّلَهً وَ ساكِنُوها اِلی الاَجْداثِ قَدْ رَحَلُوا


ترجمه:

(زمامداران جهانخوار و مقتدر) بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالی كه مردان نیرومند از آنان پاسداری می‌كردند،

ولی قلّه‌ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.

آنان پس از مدتها عزّت‌ از جایگاه‌های امن به زیر كشیده شدند و در گودال‌ها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!

پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهای فاخر؟

گور به جای آنان پاسخ داد: اكنون كِرمها بر سر خوردن آن چهره‌ها با هم می‌ستیزند!

آنان مدت درازی در دنیا می‌خوردند و می‌آشامیدند، ولی امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خود خوراك حشرات و كرمهای گور شده‌اند!

چه خانه‌هایی ساختند، تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولی سرانجام پس از مدتی این خانه‌ها و خانواده‌ها را ترك گفتند و به خانه گور شتافتند!

چه اموال و ذخائری انبار كردند، ولی همه آنها را ترك گفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!

خانه‌ها و كاخهای آباد آنان به ویرانه‌ها تبدیل شد و ساكنان آنها به سوی گورهای تاریك شتافتند!

تأثیر كلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود كه متوكل به سختی گریست، چنان كه ریشش تر شد. دیگر مجلسیان نیز گریستند.

متوكل دستور داد بساط شراب جمع كنید و چهار هزار درهم به امام ـ علیه السلام ـ تقدیم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل برگرداند. [1 ]


---------------پی نوشت---------------------------------------------------

[1] . مسعودی، مروج الذّهب، بیروت،‌دار الاندلس، ج 4، ص 11؛ شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مكتبه المشهد الحسینی، ص 166؛

سبط ابن الجوزی، تذكره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 هـ .ق، ص 361؛ ابن خلكان، وفیات الاعیان

، منشورات شریف رضی، 1364 هـ .ش، ج 3، ص 272؛ قلقشندی، مآثر الأناقه فی معالم الخلافه، الطبعه الثانیه، مطبعه حكومت الكویت، ج 1، ص 232.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:35
فضائل امام هادی علیه السلام


امامان و پیشوایان معصوم علیهم‌السلام انسان‌های كامل و برگزیده‌ای هستند كه به عنوان الگوهای رفتاری و مشعل‌های فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده‌اند گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزش‌های الهی است. آنان به تعبیر امام هادیعلیه السلام این چنین‌اند: "-السلامُ علیکُم یا... - مَعدِنَ الرَّحمَةِ وَ خُزانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِلمِ وَ اُصُولَ الكَرَمِ وَ قادَةَ الاُمَمِ وَ اَولِیاءَ النِّعَمِ و عَناصِرَ الاَبرارِ و دَعائِمَ الاَخیارِ وسَاسةَ العِبادِ و اَركانَ البِلادِ و اَبوابَ الایمانِ و اُمَناءَ الرحمنِ و سُلالةَ النَّبیّین و صَفوَةَ المُرسَلین و عِترَةَ خیرَةِ رَبِّ العالَمین ، -السلام علی ...- مَصابیحِ الدُّجَی و اَعلامِ التُقَی و ذَوی النُهی و اُولِی الحِجَی و كَهفِ الوَرَی و وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ والمَثَلِ الاَعلَی وَالدَّعوَةِ الحُسنی و حُجَجِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُنیا وَالآخِرَةِ وَالاُولَی"؛ معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیان‌های كرامت و ریشه‌های نیكان، عصاره و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغ‌های تاریكی‌ها، پرچم‌های پرهیزگاری، نمونه‌های برتر و حجت‌های خدا بر جهانیان هستند.(1) بدون شك، ارتباط با چنین چهره‌هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به كمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم علیه السلام یكی از پیشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقی و كمالات نفسانی و الگوی حق‌جویان و ستم ستم‌ ستیزان است. امام هادی علیه‌السلام پیوسته تحت نظر حكومت‌های جور بود و سعی می‌شد كه آن حضرت با پایگاه‌های مردمی و افراد جامعه تماسی نداشته باشد با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل‌بیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است.
پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت كه برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذكر این ویژگی پرداخته‌اند. "ابن كثیر" می‌نویسد: "كان عابداً زاهداً"، او عابدی وارسته و زاهد بود. ابن عباد حنبلی نیز می‌گوید: "كان فقیهاً، اماماً، متعبداً..."؛ او فقیه و امام عابد بود.
ابوعبدالله جُنیدی می‌گوید: "سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده‌های الهی است. "ابن حَجَر" در شرح حال آن حضرت می‌نویسد: "و كانَ وارِثَ اَبِیهِ عِلماً و سَخاءً" او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.(2) "متوكل" در نامه‌ای كه برای امام می‌نویسد خاطرنشان می‌كند: امیرالمؤمنین عارف به مقام شما است و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می‌كند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده‌تان می‌باشد عمل می‌كند. اینك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‌هایی را یاد‌آور می‌شویم.
الف- انس با معبود
پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند و همین درك و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعله‌های آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر می‌افكند و آرامش را از انان سلب می‌كرد. امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می‌آورد شب را با حالت خشوع به ركوع و سجده سپری می‌كرد و بین پیشانی نورانیش و زمین جز سنگریزه و خاك حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تكرار می‌نمود: "اِلهی مُسئٌ قَد وَرَدَ، و فَقیرُ قَد فَصَدَ، لاتُخیبُ مَسعَاهُ وَارحِمهُ وَاغفِر لَهُ خَطَأه"؛ بارالها! گنهكاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بی‌نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرارداده و از لغزشش در گذر.(3) پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت كه برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذكر این ویژگی پرداخته‌اند. "ابن كثیر" می‌نویسد: "كان عابِداً زاهداً"، او عابدی وارسته و زاهد بود.(4) ابن عباد حنبلی، نیز می‌گوید: "كان فقیهاً، اماماً، متعبداً..."؛ او فقیه و امام عابد بود.(5)
امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می‌رسید كه "ابن شهر آشوب" در مناقب می‌نویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی كه برگردنش بود نزد حضرت شكایت كرد، آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن می‌گوید: " این مقدار انفاق، معجزه‌ای است كه جز پادشاهان از عهده كسی ساخته نیست و تاكنون این مقدار انفاق را از كسی نشنیده‌ام."
ب- سخاوت و جود
امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی می‌كردند به حداقل آن كه زندگی معمولی روزانه آنان را تامین كرده اكتفا كنند و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف مردمی و اجتماعی یاری رساند بسنده كنند و مازاد آن را در راه‌هایی كه موجب خشنودی خداوند بود صرف كنند. یكی از این راه‌ها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند می‌باشد. این سیاست خداپسندانه مالی "كه در زندگی همه معصومین علیهم‌السلام در سطح گسترده‌ای به چشم می‌خورد" علاوه بر جنبه‌های معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در كاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت وعلاقه‌مند ساختن آنان به مكتب اهل‌بیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیك شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیكو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه‌شان نه تنها مركز نشر دانش، بلكه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسان‌های مختلف به ویژه آنان كه از راه دور آمده بودند، بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونه‌ای كه وقتی فرد نیازمند و درمانده‌ای را می‌دیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی می‌كردند‌، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی كه به محض مواجه شدن با مشكلی مستقیماً سراغ خانه امامت را می‌گرفتند. امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می‌رسید كه "ابن شهر آشوب" در مناقب می‌نویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی كه برگردنش بود نزد حضرت شكایت كرد، آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن می‌گوید: " این مقدار انفاق، معجزه‌ای است كه جز پادشاهان از عهده كسی ساخته نیست و تاكنون این مقدار انفاق را از كسی نشنیده‌ام."(6) اسحاق جلّاب می‌گوید: برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد كه من آنجا را نمی‌شناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین كسانی كه آن حضرت دستور می‌داد توزیع كردم.(7) در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز "تَروِیه"(روز هشتم ذی الحجّه)، ذكر شده است.(8) از این روایت برمی‌آید كه آن حضرت در مسائل مالی و انفاق‌های جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت می‌كرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حكومتی است، با این حال امام این كار را تحت تاثیر پوشش قربانی انجام داد تا هرگونه سوء ظن را نسبت به خود از بین ببرد.
ج- حلم و بردباری
حلم و بردباری از ویژگی‌های مهمی است كه مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی كه بیشترین برخورد و اصطكاك را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیكو افراد بسیاری را به سوی خود جذب كردند. امام هادی علیه السلام همچون نیاكان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی كه مصلحت اسلام ایجاب می‌كرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت‌كنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می‌كرد. "بریحه عباسی"- كه از سوی دستگاه خلافت به سمت پیش‌نمازی مكه و مدینه منصوب شده بود - از امام هادی علیه السلام نزد متوكل بدگویی كرد و برای او نوشت: اگر نیازی به مكه و مدینه داری علی بن محمد را از این دو شهر بیرون كن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی كرده‌اند. بر اثر سعایت‌هایی پی در پی "بریحه" متوكل امام را از كنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید كرد. هنگامی كه امام علیه السلام از مدینه به سمت "سامراء" در حركت بود "بریحه" نیز او را همراهی كرد. در بین راه "بریحه" رو به امام علیه السلام كرد و گفت: "تو خود می‌دانی كه عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محكم و استوار سوگند می‌خورم كه چنانچه شكایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یكی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می‌زنم و محبّان و خدمتكارانت را می‌كشم و چشمه‌های مزرعه‌هایت را كور خواهم كرد و بدان كه این كارها را خواهم كرد. امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: "نزدیك‌ترین راه برای شكایت از تو این بود كه دیشب شكایت تو را نزد خدا بردم و من شكایت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد." "بریحه" چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله كرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.(9)
امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: "نزدیك‌ترین راه برای شكایت از تو این بود كه دیشب شكایت تو را نزد خدا بردم و من شكایت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد." "بریحه" چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله كرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.
د- هیبت و شكوه
امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن كلمات و حكمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یك قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت خاصی برخوردارند. این هیبت و عظمت خدادادی را در زیارت جامعه از زبان امام هادی علیه السلام چنین می‌خوانیم: طَأطَأ كُلُ شَریفٍ لِشَرَفِكُم، وَ بَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُم، وَ خَضَعَ كُلُ جَبارٍ لِفَضلِكُم، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیءٍ لَكُم"؛ هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافت شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی كرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است. روی این جهت بارها اتفاق می‌افتاد كه حاكمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمات خطرناكی نسبت به آنان می‌گرفتند ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، كابوس ترس و وحشت بر دل‌هایشان سایه می‌افكند به گونه‌ای كه مجبور می‌شدند از تصمیم خود برگردند. طبرسی در اعلام الوری به سند خود از امام محمدبن اشتر علوی نقل كرده است كه گفت: به همراه پدرم بر در سرای متوكل بودیم، من در آن هنگام كودكی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم كه ناگهان ابوالحسن وارد شد. مردم همگی از مركب‌های خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه كسی بیرون آمدیم؟ به خاطر این بچه، حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگتر و شریف‌تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت: به خدا قسم كودكان چون او را می‌بینند به احترام او پیاده می‌شوند هنوز دیری نگذشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابوهاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمی‌گفتید دیگر به احترام او پیاده نمی‌شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم احترام خود را از دست دادیم و از مركبهای خود پیاده شدیم. زیدبن موسی چندین بار به "عمر بن فَرَج" گوشزد كرد و از او خواست كه وی را بر فرزند برادرش "امام هادی" مقدم بدارد و می‌گفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم و عمر سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل كرد. امام فرمود: "یك بار این كار را بكن فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان سپس ببین چه خواهد شد." روز بعد "عمر" امام هادی علیه السلام را دعوت كرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به "زید" اجازه ورود داد زید در برابر امام علیه السلام بر زمین نشست.(10) چون روز پنج شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام خواست تا وارد شود امام علیه السلام داخل شد. هنگامی كه چشم زید به امام علیه السلام افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده كرد از جایش برخواست و امام را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست.(11)
هـ - امام و مشكلات مردم
ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند وهیچ كس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلكه در زمینه‌های اجتماعی و رسیدگی به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاری‌های آنان نیز پیشگام بودند، به گونه‌ای كه كسی از در خانه آنان ناامید باز نمی‌گشت. تاریخ، نام افراد زیادی را كه برای حل مشكل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه كرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشته‌اند، ثبت كرده است. كه در این مجال به یك نمونه اشاره می‌گردد:
محمد بن طلحه نقل می‌كند: امام هادی علیه السلام روزی برای كار مهمی سامرا را به مقصد دهكده‌ای در اطراف، ترك كرد در این فاصله، عربی سراغ آن حضرت را گرفت به او گفته شد: امام علیه السلام به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد وقتی به محضر امام علیه السلام رسید گفت: من از اهل كوفه و از متمسكان به ولایت جدت امیرمؤمنان علیه السلام هستم ولی بدهی سنگینی مرا احاطه كرده است چندان كه قدرت تحمل آن را ندارم. و كسی را جز شما نمی‌شناسم كه حاجتم را برآورد. امام علیه السلام پرسید: بدهكاریت چقدر است؟ عرض كرد: حدود ده هزار درهم. امام علیه السلام او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشكلت حل خواهد شد. دستوری به تو می‌دهم عمل كن و از اجرای آن سرمتاب. این دستخط را بگیر، هنگامی كه به سامرا آمدی مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه كن هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره كوتاهی كنی. پس از بازگشت امام علیه السلام به سامرا مرد عرب، در حالی كه عده‌ای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام علیه السلام به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه كرد. امام علیه السلام با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت كند، ولی مرد عرب همچنان اصرار می‌كرد كه هم اكنون باید بپردازی. جریان به متوكل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام علیه السلام بدهند. امام علیه السلام پول‌ها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پول‌ها را گرفت و گفت خدا بهتر می‌داند كه رسالتش را در چه خاندانی قراردهد.(12)
پی‌نوشت‌ها:
1- زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان.
2- ائمتنا، ج2، ص252.
3- ائمتنا، ج2، ص257/ سیرة الامام العاشر علی الهادی، ص55.
4- الصواعق المحرقة، ص207/ البدایة والنهایة، ج11، ص15.
5- تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم ‌السلام.
6- مناقب، ج4، ص409.
7- الكافی، ج1، ص498.
8- اعیان الشیعه، ج2، ص37.
9- اثبات الوصیه، صص196و197.
10- اعیان الشیعة، ج7، ص128.
11- اعلام الوری، ص347.
12- بحارالانوار، ج50، ص175/ الفصول المهمة، ص278. </span>
برگرفته از كتب:
- امام هادى؛ مشعلدار هدایت
- گفتاری در مورد زندگی امام هادی
- فضایل امام هادی (ع)
- علم و دانش امام(ع)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-12-2009, 11:38
دانش گسترده امام هادی(ع)

3 رجب سالروز شهادت حضرت امام علی النقی (ع) است، امام بزرگواری که با وجود محدودیتهایی که داشت برای نشر احکام اسلام، آموزش، پرورش و معرفی مکتب و مذهب جعفری اقدامات ارزشمندی داشت .
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت امام محمد تقی جوادالائمه و مادرش سمانه از زنان درست کردار و پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود و چه نیکو، وظیفه مادری را به انجام رساند .

نام آن حضرت علی کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " است . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامت وی 33 سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام ، آموزش ، پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلندی برداشت .

امام علاوه بر این امور در زمینه مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه وقت ( متوکل عباسی ) نیز فعالیت گسترده ای داشت ، به همین جهت که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، به آن امام بزرگوار تهمتها زد ونسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد .

در حقیقت آنچه در شأن خود و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید وآنها که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .

از زمان حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند .

طی سالها ، با وجود تمام مشکلات ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود و گرفتن دستور عمل و اقدام برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت ، به حضور امامان می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود .

دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی را از مدینه به سامرا که مرکز حکومت وقت بود انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد .

برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را بیست سال نوشته اند . پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) است و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . که او خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد .

از شنیدن ورود امام متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می شود، این مطالب دلیلی است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است .

با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی بود با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی همیشه بیمناک و خاشع بود . وی همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " .
متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد .

این قبیل مراقبتها پیوسته در مدت 20 سال که حضرت هادی در سامرا بود ، وجود داشت . در این مدت 20 سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام می شد ، داشتند.



صورت و سیرت حضرت امام هادی

امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند . خلفایی که در زمان امام بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند . شبها، اوقات امام پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت .



شهادت امام هادی

امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسگری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسگری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

سوم اسفند سال 84 و در پی انفجار دو بمب حرم امام هادی (ع) دچار خسارتهای بسیاری شد .


منبع: مهر