PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *** چرا خدا ما را گرفتار بلا و آزمایش میکند؟***



سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
18-03-2013, 14:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49881589911337224618.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39148471796630562237.jpg


چرا خدا ما رو به هر بلا و امتحانی که دوست داره گرفتار میکنه؟(داستان مربای پوست پرتقال)


بچه که بودم مربای پوست پرتقال رو خیلی دوست داشتم. یه روز نشستم بغل دست مامانم ، ببینم چه جوری اونو درست میکنه . که از پوست به اون تلخی مربای به این شیرینی و لذیذی در میاد.


حالا تا جایی که یادمه میگم چی کارها میکرد
(عجله نکن ، نه کلاس آشپزی نیست آخرش خوشت نیومد ؛ خب نخورش دیگه).


اول پوست پرتقال رو می کند .

دوم اون رو با چاقوی تیزی ریز ریز و خورد می کرد.

سوم می شست و خشکش می کرد .

چهارم توی آهک می خوابوند.

پنجم توی آبجوش می ریخت و با دمای بالا می پختش .

ششم بهش یه چیزایی مثل شکر و هل و رنگ و … اضافه می کرد.

هفتم می ذاشت روی اجاق غلیظ بشه ، بعدش توی فریزر خنک بشه و اصلا یخ بزنه .

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
18-03-2013, 14:30
حالا شما فکر کن پوست پرتقال کمی حالیش می شد و زبون داشت و می خواست حرف بزنه ؛ به نظرت چی ها می گفت :

اول: ای داد! چرا منو از پرتقال جدا می کنید ؟ من نمی خوام ازش جدا شم آخه جدایی سخته .

دوم : چرا منو با چاقو خرد می کنید مگه جلادید شما؟!

سوم : مگه دیوونه شدید ، اول خیسم می کنید دوباره خشکم می کنید !

چهارم :‌ چرا منو تو آهک می خوابونید ، خفه شدم .

پنجم : خودتونو توی آب جوش بپزن خوبه ؟!

ششم :‌ چرا هر چی دوست دارین با من قاطی می کنین ؟من از این دوستهاو همسایه ها نمی خوام.

هفتم :‌ هر ادایی در آوردید هیچی نگفتم چرا منو می برین قطب شمال که یخ بزنم ؟!


خب ،‌ پوست پرتقال عزیز به جهت عدم شناخت کافی و نداشتن علم لازم، از یه چیزی غافل هستش .اونم اینکه ،‌ این کارها همش روی حساب و کتابه و حکمت داره. این کارها برا اینه که پوست پرتقال تلخ ، که به هیچ دردی نمی خوره ، مربای شیرینی بشه . مربای خوشمزه ای بشه به مربیگری مامان خوبم !!!

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
18-03-2013, 14:35
الان شما فکر کن ما پوست پرتقالیم و خدا که از مامانمون مهربونتره، مربی ماست و می خواد ما رو تربیت کنه برای شیرین شدن و برا خوشمزه شدن . پس بایست همکاری کنیم مثل پوست پرتقال ،تا مربی ما رو مربا کنه
بایست هی نگیم:چرا خدا هر بلایی دوست داره سر ما در میاره و ما رو همش امتحان میکنه؟
یه روز مریض می کنه .
یه روز گرفتار می کنه .
یه روز عزیزمون رو از ما می گیره .
چرا زلزله می یاد؟
چرا کنکور قبول نمی شم ؟
چرا تصادف کردم ؟
و صد ها چرای دیگه . این سوال ها از اون جاست که ما علم کافی و شناخت کافی از رب خودمون نداریم.

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
18-03-2013, 14:37
اصلا می دونی کلمه “مربی” و کلمه “رب “ از یک ریشه درست شدن ؟؟؟

رب یعنی مربی همه مربی ها. یعنی این بلا ، هر بلایی سر ما در میاره میخواد ما رو تربیت کنه . پرورش بده . برا اینکه شیرین بشیم برا اینکه خودمون هم از خودمون کیف کنیم .


رب یعنی اند مربی ها .یعنی آخر مربی ها .
حالا می تونی با دل گرفته ، راحت صداش کنی .

ای پرورش دهنده من ، ای مربی من، یا رب ، یا رب ، یا رب …



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39148471796630562237.jpg