توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ╬♥╬ *~.* ╬♥╬ويژه نامه عيدفرخنده غدير╬♥╬ *~.* ╬♥╬
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 18:20
http://shiaupload.ir/images/ciao2xaeur33yhh59nkn.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/44604401860423134604.gifhttp://shiaupload.ir/images/ciao2xaeur33yhh59nkn.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or47.gif
« عاشقان عيدتان مبارک باد »
همنوا با رسول الله (ص)،
روز عيد غدير با نوای
«علی ولی الله»
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or47.gif
http://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gif
ويژه نامه عيد سعيد غدير
http://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gifhttp://shiaupload.ir/images/ugbj4sp9e7a8lii7l1qw.gif
http://shiaupload.ir/images/2sydy28cydbv6qzarqwe.jpg
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifخورشيد شكفته در غدير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifباران بهار در كوير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifبر مسند عاشقي شهي بي همتاست http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifبر ملك محمدي امير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/98jkl.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:08
http://shiaupload.ir/images/ppmi1xporh0uf3akcf.jpg
مفهوم عيد
هيجدهم ذي الحجه روز غدير خم را مسلمين خصوصا شيعيان عيد شمرده اند.
لغويون عيد را از مشتقات ماده"ع و د"به معناي بازگشت مي دانند و درنوروز بازگشت حيات را به پيكر سرد گرامي مي دارند حياتي كه در هجوم خزان به سردي مي گرايد و دربيداد سرماي زمستان تا مرز نيستي پيش مي رود تا آنجا كه گويي هرگز نبوده است.
در مقام تطبيق ايننكته با موازين مكتبي و مذهبي بايد گفت عيد آدمي بزرگداشت بازگشت حيات معنوي انسان است.
در چنين باوري نوروز انسان روزي استكه وي به خويشتن باز گردد و گمشده اش را دريابد. مثلا در ماه مبارك رمضان آدمي بعد از سي روز جهاد و مجاهده با نفس سركش تمام ناخالصي هاي وجودش راذوب مي كند تا عبوديت ناب در آن تجلي كند و آنگاه عيد فطر است.
پس عيداسلامي بازگشت حيات است و تعيين آن بر عهده شرع اقدسغدير بنا بر اين تفسير هر دو شرط را دارد يعني هم بازگشت به خوبشتن است.
و هم از طرف شرع مشخص شده است.غدير بازگشت حيات دوباره اسلام است علاوه اينكه عيد غدير تشريع هم شده است.
در زير به نمونه هايي از رواياتي كه غدير را عيد شمرده اند اشاره مي شود.
فرات بن ابراهيم كوفي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه ايشان به نقل از پيامبر اكرم فرمودند:
يوم غدير خم افضل اعياد امتي
روز غدير بزرگترين عيدامت من است.
حسن بن راشد مي گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم غير از عيد فطر وقربان براي مسلمانان عيد ديگري هم هست ؟
فرمودند بلي و اين عيد از آن دو عيدديگر با فضيلت تر است.
گفتم كدام روز است ؟
فرمود روز هيجدهم ماه ذي حجه عيد غدير خم .
عرض كردم قربانت شوم در آن روز چه اعمالي انجام دهيم ؟
فرمودند :روزه بگيريد بر محمد و آلش صلوات بفرستيد ......
يقين بدانيدفرمودندانبيا عليهم السلام روزي كه وصي خود را نصب مي كردند امر مي كردند كه آن روزرا جشن بگيرند .
وقتي به سيره ائمه و پيامبر اكرم مراجعه مي شود در مي يابيم كه پيامبر وامير مومنان و ساير ائمه با روز غدير به عنوان يك عيد برخورد كرده ومسلمانان را به تبريك و تهنيت گفتن به هم دعوت كرده اند .
امام حسن عليه السلام روز عيد غدير در كوفه مهماني بزرگي برپا مي داشتند.
امام علي با فرزندان و گروهي ازپيروانش بعد از نماز براي شركت در مجلس به منزل امام حسن عليه السلام مي رفتند و پس از اتمام مهماني امام حسن عليه السلام هدايايي به مردم اعطا مي فرمود.
لذا اين حركت امام حسن عليه السلام موجب شد مردم به روز عيد غدير عادت كنند
http://upload.tazkereh.ir/images/30021783483838769098.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:14
http://shiaupload.ir/images/ypwd3vdyoayqov75o.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/51771842107729231285.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifواقعه غديرحادثه اي تاريخي نيست كه http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifدر كنار ديگر وقايع بدان نگريسته شود.http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif غـديـرتنهـا نـام يك سرزميـن نيست. http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifيك تفكر است، نشانه و رمـزي استhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifكه از تداوم خط نبوّت حكايت مي كند. http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifغديرنقطه تلاقي كاروان رسالت http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifباطـلايــه داران امـامـت اسـت.http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/51771842107729231285.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:19
http://shiaupload.ir/images/elpeje7nqdbu3c7xgmo.jpg
http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gifاعمال شب و روز عيد غديرhttp://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gif
شب هيجدهم شب عيد غدير و شب با شرافتى است
سيد در اقبال دوازده ركعت نماز به يك سلام
به كيفيتى مخصوص براى اين شب
با دعائى نقل كرده است.
روز هيجده مروز عيد غدير عظيم ترين اعياد است
و مبعوث نفرموده حق تعالى پيغمبرى
را مگر آنكه عيد كرده است اين روز را
وحرمت آن را دانسته است
و نامش در آسمان روز عهد معهود است
و نامش در زمين روزميثاق است
و روايت است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند
كه آيا مسلمانان را عيدى هست غير از جمعه و اضحى و فطر ؟
فرمود بلى عيدى هست كه ازهمه حرمتش بيشتر است
و آن عيد غدير است .
http://upload.tazkereh.ir/images/20711760757285242943.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://shiaupload.ir/images/6wb6ezjh9euq1ac7oa1g.jpg
اعمال روز عيد غدير
ازامام صادق عليه السلام پرسيدند : كه چه كار در آن روز بايد كرد فرمود كه بايد روزه بداريد و عبادت كنيد و محمد و آل محمدعَليهمُ السلام را ياد كنيد و بر ايشان صَلَوات بفرستيد
و وصيّت كرد رسول خدا(ص) اميرالمؤ منين علي (ع) را كه اين روز را عيد گرداند و هر پيغمبرى وصىّ خود را وصيّت مى كرد كه اين روز را عيد گردانند
در حديث ابن ابى نَصر بَزَنطى است از حضرت رضاعليه السلام كه فرمود اى پسر ابى نصر هر كجا كه باشى سعى كن كه روز غدير نزد قبر مطهّر حضرت اميرالمؤ منين علي (ع) حاضر شوى بدرستى كه خدا در اين روز مى آمرزد از هر مردمؤ من و زن مؤ منه گناه شصت ساله ايشان را و در اين روز آزاد مى كند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد كرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و يك درهم كه در اينروز به برادران مؤ من بدهى برابر است با هزار درهم كه در اوقات ديگر بدهى
و احسان كن در اين روز به برادران مؤ من خود و شاد گردان هر مرد مؤ من و زن مؤ منه را بهخدا قَسَم كه اگر مردم فضيلت اين روز را بدانند چنانكه بايد هر آينه هر روز ده مرتبه ملائكه با ايشان مصافحه كنند و بالجمله تعظيم اين روز شريف لازم است .
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/anyaflower371.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://img.tebyan.net/big/1384/10/11434172013524912720220919616511123224220219.jpg
اول : روزه كه کفاره شصت سال گناه است و در خبريست كه برابر است باروزه عمر دنيا و معادل است با صد حجّ و صد عمره دوم : غسل
سوم: زيارت حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) شايسته است كه انسان هر كجا که باشد سعى كند خود را به قبر مطهر آنحضرت برساند و از براى آن جناب در اين روز سه زيارت مخصوصه نقل شده كه يكى از آنهازيارت معروف امين الله است كه از نزديك و دور خوانده مى شود و آن از زيارات جامعه مطلقه است
چهارم :بخواند تعويذى راكه سيّد در اقبال از حضرت رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله روايت كرده .
پنجم : دوركعت نماز كند زمان نماز بهتر است نرديکيهاي غروب باشد چون در همان زمان بوده که حضرت رسول اکرم (ص) ، امام علي (ع) را به خلافت وامامت مردم نصب فرموده .
يک مرتبه سوره مبارکه حمد ، ده مرتبه سوره مبارکه توحيد ، ده مرتبه سوره مبارکه قدرو ده مرتبه آيةالكرسى بخواند كه برابر با صد هزار حج و صدهزار عمره
و حوائج دنيا و آخرت او را به آسانى برآورده نماند به سجده رود و صد مرتبه شكر خدا كند پس سر از سجده بردارد و بخواند
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/anyaflower349.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/98625173491648145517.jpg
غدیر در کلام امیر
در دوره خلافت و حاکمیت علی بن ابیطالب علیه السلام، روز عید غدیری با جمعه مصادف گردید . امام در آن روز خطبه ای مفصل ایراد فرمود و مباحث عمیق و ارزشمندی در توحید و نبوت و امامت بیان داشت .
ایشان نخست به حمد و ثنای خدای متعال پرداخت، صفات ربوبی اش را برشمرد، نعمت هایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالی امروز دو عید بسیار بزرگ ( جمعه وغدیر) را در یک زمان برای شما قرار داده است؛ دو عیدی که هر یک فلسفه وجودی دیگری را تکامل می بخشد و به وسیله هر کدام هدایت در دیگری اثر بخش می شود ... سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگی خداوند پذیرفته نمی شود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد صلوات الله علیه، و دین و شریعت محمد صلوات الله علیه پذیرفته نمی شود مگر با قبول ولایت امر کسی که خدا فرمان ولایتش را داده است، و همه این امور سامان نمی پذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت .
غدیر از نگاه مولی الموحدین علی علیه السلام (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2005/1/27/21624.html#%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1 %20%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%A7%D9%85%DB%8C%D 8%B1)
سپس فرمود: خداوند در روز غدیر آنچه درباره منتخب خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد . به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند، مجال را از کافران و منافقان بگیرد و نگران گزند دشمنان نباشد . روز غدیر، قدر و منزلت بسیار دارد، در آن روز گشایش های الهی فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است . امروز روز روشنگری و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفای به عهد است .
غدیر روز رسول الله (صلوات الله علیه) و مشهود من (علی ابن ابیطالب) است . روز ذلت و خواری شیطان، روز استدلال و برهان است . روز جدا شدن صفوف کسانی است که آن را تکذیب می کردند . امروز بزرگترین روزی است که عده ای از شما از آن اعراض کردید . روز هدایت و امتحان بندگان خداست . روز آشکار شدن کینه های نهفته در دل ها و سینه ها ، روز عرضه نصوص (سخنان بدون ابهام پیامبر) بر افراد مومن و دلباخته است. غدیر روز شیث پیغمبر است ، روز ادریس و یوشع و شمعون و ... .
منشورعلوی علیه السلام در عید غدیر (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2005/1/27/21624.html#%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1 %20%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%A7%D9%85%DB%8C%D 8%B1)
امیرمومنان علیه السلام در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت خدا بر شما ای مسلمانان. بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ، امروز(غدیر) را عید بگیرید و با انجام این امور آن را بزرگ بشمارید:
- نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکی و بخشش پیشه کنید .
- خدا را در برابر نعمت هایی که به شما ارزانی داشته، شکرگزار باشید .
- کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر نماید .
- نعمتهای الهی را به یکدیگر تهنیت گویید همان طور که خداوند( در این روز) با اعطای اجر و ثوابی بیش از دیگر اعیاد ، به شما تبریک می گوید.
- با خوش رویی و شادمانی یکدیگر را در آغوش بگیرید .
- در هنگام دیدار یکدیگر، مصافحه کنید و به هم تبریک بگویید .
منبع:
اقبال الاعمال، سید بن طاووس، صص 464-461.
http://upload.tazkereh.ir/images/27348768526513123960.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/52655230067702957730.jpg
عید غدیر، عید الله اكبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامىاست. هیچ روزى در طول سال، فرخنده تر و مبارك تر از این روز مقدس نزد شیعیان اهل بیت نیست. امام صادق سلام الله علیه مىفرماید:
«ان یوم غدیر خم بین الفطر و الاضحى و الجمعه كالقمر بین الكواكب...»؛ روزعید غدیر خم در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگى ماه در میان ستارگان است. چه تعبیر ظریفى امام دارد كه عید غدیر را تشبیه به ماه كرده است و دیگر اعیاد را به ستاره؛ زیرا در این روز بزرگ بود كه خداوند اعلام كرد: امروز دین را بر شما تكمیل كردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا»؛ نعمت بزرگ اسلام كه از هر نعمتى ارزنده تر و گرانبهاتر است، كامل نمىشود و محقق نمىگردد جز با ولایت علىعلیه السلام « و ما نودى بشىء مثل ما نودى بالولایه».
محب الدین طبرى از علماى بزرگ اهل سنت نقل مىكند كه رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: «اذا جمع الله الاولین و الاخرین یوم القیامة و نصب الصراط على جسر جهنم، لم یجزها احد الا من كانت له براء ة بولایة على بن ابى طالب»؛ در روز قیامت كه خداوند تمام مردم را جمع مىكند و صراط بر پل دوزخ زده مىشود، هیچ كس از آن نمىگذرد جز كسى كه با ولایت على ابن ابىطالب، گذرنامه بىزارى و برائت از جهنم را داشته باشد.
ولایت على علیه السلام همان دین حنیف است كه فرمود: « فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها»؛ پس اى پیامبر(همراه با پیروانت) به سوى آیین پاك اسلام روى آور كه فطرت الهى است و مردم بر آن مفطور شدهاند.
و ولایت على همان طریقه و روش صحیح زندگى است كه اگر مردم آن روش را برگزینند، خداوند در روز رستاخیز، از آب گواراى حوض كوثر به دست على علیه السلام سیرابشان مىگرداند. « و ان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا»؛ و ولایت همان نعمتى است كه حتما از آن سؤال مىشود كه با آن چگونه رفتار كردید« ثم لتسالن یومئذ عن النعیم».
آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت در تفسیر كبیر روح المعانى پس از ذكر آیه شریفه« وقفوهم انهم مسئولون»؛ و آنان را متوقف كنید و ایست بدهید كه مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند، در ذیل تفسیر این آیه، اقوال گوناگونى را نقل مىكند و سپس نتیجه مىگیرد و مىگوید:
« سزاوارترین و صحیح ترین سخن این است كه در آن روز از عقاید و اعمال انسان سؤال مىشود و از همه مهم تر و عظیمتر، قطعا ولایت على كرم الله وجهه است».
و در این روز بزرگ كه یادآور نصب و تعیین امیرالمؤمنین به دست مبارك رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و به امر پروردگارش است، باید این فطرت الهى را در دلها زنده كرد و پردههاى ظلمت و جهالت و تارهاى نادانى و غفلت را از دیدگان غافلان برداشت تا بر طریقه حق پایدار گردند و به صراط مستقیم الهى روى آورند و دینشان كامل شود.
از امام صادق علیه السلام مىپرسد: مولاى من! آیا به من دستور مىدهى كه این روز را روزه بداریم؟
حضرت پاسخ مىدهد: « اى والله اى والله انه الیوم الذى نجى فیه ابراهیم من النار فصام لله شكرا لله عزوجل ذلك الیوم، و انه الیوم الذى اقام رسول الله امیرالمؤمنین علما و ابان فضله و وصیته، فصام ذلك الیوم، و ذلك یوم صیام و قیام و اطعام الطعام و صلة الاخوان و فیه مرضاة الرحمن و مرغمة الشیطان»؛ آرى، به خدا قسم آرى، به خدا قسم! این همان روزى است كه خداوند، حضرت ابراهیم را از آتش رها ساخت، پس او به شكرانه این لطف الهى، این روز را روزه گرفت. و همانا این روز، روزى است كه رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را بر مردم نصب كرد و بزرگوارى و فضلش را نمایان ساخت و او را وصى و جانشین خود قرار داد، پس او هم در این روز، روزه گرفت و این روز، روز روزه گرفتن و دعا كردن و مسلمانان را اطعام نمودن و به دیدار برادران دینى رفتن است و در این روز، رضایت خداى رحمان به دست مىآید و بینى شیطان به خاك مالیده مىشود (مایوس مىگردد).
http://upload.tazkereh.ir/images/59198716155779067626.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/15866221651309569430.jpg
امام صادق علیه السلام اعمال این روز مهم را در چهار مورد خلاصه مىكند:
1- صیام :
در برخى روایات وارد شده كه روزه این روز برابر است با صد بار حج و صد بار عمره. و در روایت دیگرى، كفاره شصت سال گناه است. پس حتما برادران و خواهران به این فضیلت بسیار مهم توجه كنند و حتما آن را روزه بدارند.
2- قیام:
اصطلاحا قیام بر عبادت و زنده نگه داشتن این یوم الله با مناجات و دعا و استغفار، اطلاق مىشود ولى ممكن است قیام كنایه از استقامت و پایدارى در راه حق و قیام در برابر دشمنان اسلام و مسلمین و مبارزه با طاغوتها و ستم پیشگان باشد.
بهر حال خود قیام علیه باطل و جهاد در راه خدا، نیز یك عبادت بزرگ است بلكه از اهم فرائض و واجبات است.
3- اطعام الطعام:
مهمانى كردن و اطعام نمودن برادران با ایمان از ویژگىهاى تمام اعیاد به ویژه این عید بزرگ است كه بر آن تاكید شده است. و قطعا خرسند نمودن مؤمنین، از برترین عباداتى است كه رضایت پروردگار را به دنبال دارد.
4- صلة الاخوان:
احسان و نیكى به برادران مؤمن و دید و بازدید و زیارت آنان پیوسته از اعمال بسیار پسندیده و نیكو است ولى در این روز، تاكید بر آن شده است. در روایت دارد كه هر وقت با برادر مومنى دیدار كردید، براى تهنیت به او بگویید:
«الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكین بولایة امیرالمؤمنین و الائمه علیهم السلام »؛ سپاس و حمد خداى را كه ما را جزء تمسك جویان به ولایت امیرمومنان و دیگر امامان که درود خداى رحمان بر آنان باد، قرار داد.
فرا رسیدن این عید بزرگ اسلامى را به مقام شامخ ولى الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عموم مسلمانان و شیعیان و پیروان امامان، تبریك و تهنیت عرض نموده، از خداى بزرگ خواهانیم ما را جزء شیعیان و ولایت پذیران واقعى قرار دهد.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/line_sp_6.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/96539581048860468308.jpg
او همچنان ناشناخته است
از آن زمان که کودکی نو پا بودم، به یاد دارم هر گاه که می خواستم برخیزم ، به من آموخته بودند «یا علی» بگویم ، هر گاه می خواستم باری را بلند نمایم «یا علی» می گفتم، ام ا«یا علی» چه بود ؟ و «علی» که بود ؟ نمیدانستم.
امروز هم که بزرگ شده و مطالعاتی در سیره و سرگذشت آن حضرت داشتهام ، باز هم باید اقرار کنم که چیزی نمیدانم و درک جلوه های شخصیت ابر مردی که ماوراء شخص وی، حتی برای اصحابش ناشناخته بود و هست؛ برای فردی چون من، ناممکن است مگر نمی از یمی.
مولوی بلخی با آن اندیشه عمیق و روح بلند درباره حضرت علی علیه السلام میگوید:
در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی؟
و ابوعلی سینا، متفکر و فیلسوف شرق نیز در مقام تشبیه او چنین میگوید:
[علی علیه السلام نسبت به اصحاب، مانند «معقول» بود نسبت به «محسوس»] و نیز میگوید: «علی علیه السلام در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادیه بود.»
به راستی کدام بُعد از ابعاد وجود علی علیه السلام را می توان بررسی کرد ؟ شجاعت، عدالت، سخاوت، ایثار، گذشت، علم، آگاهی و معرفت ، زهد و تقوا و ... کدام یک؟ علی علیه السلام، شخصیتی است دارای ابعاد مختلف و جامع صفات اضداد؛ حضرت فرمانروایی است پر قدرت و صلابت و در عین حال بردبار، در میدان جنگ دلاوری کم نظیر، در محراب عبادت عابدی گریان، با دشمنان قاطع، در برابر یتیمان و بیوه زنان مهربان و رقیق القلب، سخاوتمندی بی مانند، در عین حال ساده پوشی کارگر و کشاورز، حکیمی دانا، قاضی دادگر ، بی گذشت و دقیق النظر بود.
به راستی شناخت کامل از این دریای ناپیدا کرانه فضیلت ، تقوا و دانش، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله که معلم و مربی اوست و اولاد مطهرش که پرورش یافتگان مکتب او هستند؛ تنها ایشان هستند که مقام و رتبت او را، چنان که هست، در می یابند و دیگران را راهی به شناخت شخصیت والای او نیست.
امیرالمؤمنین دریایی است از خصایص عالی بشری و جامع صفات ممتاز یک انسان برتر، و به حقیقت انسانی کامل. ایشان در این صفات، تا آنجا پیش رفته که حتی دشمنانش نیز زبان به تمجید او گشودهاند.
آوردهاند: روزی محقن بن ابی محقن که از حضرت علی علیه السلام روی برگردانده و به سوی معاویه رفته بود، برای شادمان ساختن معاویه گفت: « من از نزد بی زبان ترین مردم به نزد تو آمدم!» این چاپلوسی چنان مشمئز کننده و بی جا بود که معاویه گفت: " وای بر تو! علی بی زبان ترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت!"(1)
"طه حسین" نیز درباره امام چنین می گوید: " من پس از وحی و سخن خدا، سخنی پر جلال تر و شیواتر از سخن ایشان ندیده و نمی شناسم." (2) ایستادگی حضرت در برابر ناکثین، قاسطین، مارقین و آنان که میخواستند اسلام را از مسیر اصلیاش منحرف ساخته، به وادی انحراف، امتیازات طبقاتی و سنن جاهلی بکشانند، حقیقتی است روشن.
حلم و صبر و سکوتش، در مدت بیست سال و اندی، به خاطر مصالح کلی اسلام و مسلمین، در حالی که "خار در چشم و استخوان در گلو" داشت، حقیقتی است دردناک و شگفت انگیز که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد.
علی علیه السلام در آن گردبادهای اغراض و جهالت و در طوفانهای کینه توزی از مطامع دنیوی، ناشناخته بود و سخنان آتشین و مواعظ از دل برخاسته اش در دل های قسوت گرفته و سنگین، کمتر اثری نداشت تا جایی که امام سر به بیابان مینهاد و درد دل را تنها با خواص اصحابش در میان میگذاشت یا در سکوت عمیق چاه درد تنهایی را باز میگفت.
علی علیه السلام که چشمههای حکمت و دانش از ستیغ کوهساران شخصیت والایش ریزان بود و قادر بود سعادت دو جهان را برای همگان به ارمغان آورد؛ او که به راه های آسمان از راه های زمین آشناتر بود، او که از شمیم روح پرور وحی محمدی صلی الله علیه و آله بهره مند شده و از کودکی در آغوش پر مهر نبوت پرورش یافته بود؛ او که عادل ترین داوران و شجاع ترین دلاوران، امیرمؤمنان و پناهگاه ستم رسیدگان و دردمندان بود؛ همچنان ناشناخته ماند و جز تنی چند از یاران وفادارش، دیگران به ارزش وجودی او پی نبردند و یا نخواستند پی ببرند...
" به واقع علی(علیه السلام)، مظلوم تاریخ اسلام است. "
پینوشتها:
1- سیری درنهج البلاغه ، مرتضی مطهری، ص 15.
2- همان ، ص 19.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i90536737_78932_4.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/55397169369374590152.jpg
وصف جان در سخن جانان
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شخصیت بی انتهای علی علیه السلام و کمالات بی نظیر و فضایل بی پایانش احادیثی فرموده اند که به بخشی از آنها اشاره می نماییم .
حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود:
- اگر تمام باغ ها قلم گردد، همه دریاها مرکب، همه جن ها حسابگر و انسان ها نویسنده شوند تا همه فضایل و مناقب علی را بشمارند نمی توانند . (1)
- سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اگر نبود این که گروهی از امت من تو را مثل انصاری که عیسی را به خدایی اشتباه گرفتند، غلو کنند در مورد فضایل و مناقب تو، مطالبی می گفتم که تمام مسلمانان خاک زیر پای تو را توتیای چشم خود می کردند . (2)
- هر کس دوست دارد مثل من زندگی کند و مثل من بمیرد، به ولایت علی بن ابیطالب تمسک کند . (3)
- پروردگار عالم به من وحی کرد و مرا مأمور ساخت که علی علیه السلام را با لقب امیرالمومنین بخوانم و فرمود: تا به حال، کسی را با این لقب نخوانده ام و آن را به کسی نخواهم داد . (4)
- پیامبراکرم صلوات الله علیه قبل از وفات خویش از آینده خبر داد و فرمود: پیروان حضرت موسی به هفتاد و یک گروه تقسیم شدند؛ همه آنان اهل آتش هستند جز گروهی که از وصی اش" یوشع " پیروی نمودند و پیروان حضرت مسیح نیز به هفتاد و دو گروه تقسیم گردیدند و همگی گرفتار عذاب اخروی می گردند، جز آنان که از جانشین او" شمعون" تبعیت کردند، امت من نیز به هفتاد و سه شعبه تقسیم می شوند همگی در قهر خدا گرفتار خواهند شد مگر آن گروه راستین که از وصی و جانشینم علی بن ابیطالب علیه السلام پیروی نمایند . (5)
- هر کس می خواهد حضرت نوح (ع) را در عزم و اراده اش بنگرد و علم سرشار حضرت آدم (ع) را درک کند و به جدم حضرت ابراهیم (ع) در حلم و بردباری اش نگاه کند و حضرت موسی (ع) را در ذکاوت و هوشیاری و حضرت عیسی (ع) را در زهد و بی توجهی به دنیا ببیند، وجود مبارک علی علیه السلام را ببیند . (6)
- من شهرعلم هستم و علی درِ آن است، هر کس می خواهد وارد آن شود باید از درش بگذرد . (7)
- علی از حیث قضاوت و داوری نیز در میان امت من بی نظیر است . (8)
- سرلوحه دفتر هر فرد با ایمان محبت و دوستی علی ابن ابیطالب است . (9)
- علی داناترین امت من ، بعد از من است . (10)
پی نوشت ها:
1- محجة البیاء، ج 4، ص 206.
2- مسند احمد حنبل به نقل شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 168.
3- شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 168.
4- بحار الانوار، ج 37، ص 290.
5- وسایل الشیعه، ج 18، ص 31.
6- محجة البیضاء، ج 4، ص 192.
7- کنزالعمال، ج 11، ص 600 .
8- آفتاب ولایت، ص 138.
9- بحارالانوار، ج 39، ص 229.
10- کنز العمال، ج 6، ص 153.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/anyaflower241.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/63454404782887676282.jpg
سلام بر وارث غدير
بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر، یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان، جان ها را می نوازد این چه بوی خوشی است که حتی پس از عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد.
غدیر تکرار اولین است در کلام آخرین، همان کلام نورانی که در اولین پیام، علی را به برادری و وصایت خواند و در غدیر، اعلام ولایت و امامت او را فرمود.
مهر بی مثال از آفتاب، نورانی تر و گرما بخش تر، صبحگاهان به اشارت او سر از خواب بر می دارد. ستارگان آسمان نیز وامدار نیم نگاه اویند و ما هم جرعه نوش جام ولای آن بزرگ، آن عزیز، آن مهربان تر از پدر، آن جاری از باران و آن خوب تر از پاکی که:
شرف، بازوت گیرد تا بخیزد
محبت، آب بر دست تو ریزد
چه گویم مهربانی مادر توست
نگاه راستی در جست و جویت
و ما چه گوییم تو ای مهربان مولای کریم، که پایمردانه بر زبر کائنات ایستاده ای و زمین و هر آنچه در آنست در مشت تو و زمان، رشته آویخته از سرانگشت تو. ورود عظیم تاریخ جویباری که خیزاب امواجش از قوزک پایت در نمی گذرد.
و ما با کدامین زبان و احساس تو را روایت کنیم تو ای که پیامبر در شانت فرموده است:
"هر کس علی را در قلبش دوست بدارد، خداوند ثواب تمام بندگان را به او عطا می فرماید."
تو را با کدامین زبان بسرائیم که خداوند در قرآنش در آیات مختلف تو را مدح فرموده است و زیباتر آن که شاعر سرود:
فی شانک قد نزل القرآن و ما دمک الله اکبر.
و اینک وارث غدیر، صاحب دست بیعت علوی، مالک ملک حیدری، والی سرزمین صفدری، مهر سپهر سروری، حجة بن الحسن العسکری در کنار غدیر روزگاران ایستاده است و از سر شوق و افتخار بر دستان مبارکش بوسه می زنیم و بر بیعت با او دل نازنین صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیها السلام را شادمان می سازیم.
خجسته عید سعید غدیر خم، عید امامت و ولایت، بر دل دادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت مبارک و تهنیت باد.
http://upload.tazkereh.ir/images/76267969219118306013.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/74028240082333638171.jpg
عید غدیردر سیره اهل بیت علیهم السلام
سابقه «غدیر» و «عید گرفتن» این روز مقدس، به زمان پیامبراكرم(ص) مىرسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینى ادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع) و امام رضا(ع) آن را آشكار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مىداشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین(ع) احیاگر این عید بود.
رمز عید بودن«غدیر» نیز، كمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شكل و قالب امامت بود.
به فرمان پیامبر خدا(ص) مسلمانان مامور شدند « ولایت» را به صاحب ولایت تبریك گویند و با آن حضرت بیعت كنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهى شادمانى كرد و فرمود: « الحمدلله الذى فضلنا على جمیع العالمین.»
آیه قرآن كه به صراحت، این روز را روز اكمال دین و خشنودى پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمز دیگرى از عید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عید بودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نكته را حتى «طارق بن شهاب» مسیحى كه در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، فهمیده بود كه گفت: اگر این آیه "الیوم اكملت لكم دینكم..."(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه را عید مىگرفتیم. هیچ یك از حاضران نیز حرف او را رد نكردند. خود عمر نیز سخنى گفت كه به نوعى پذیرش حرف او بود. (1)
عید گرفتن غدیر (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2005/1/27/21622.html#%D8%B9%DB%8C%D8%AF%20%D8%BA%D8%AF%DB%8C %D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87%2 0%D8%A7%D9%87%D9%84%20%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D8%B9% D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84 %D8%A7%D9%85)
غدیر، تنها نه به عنوان « روزى تاریخى»، بلكه به عنوان یك «عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنت هاى خاصى را مىطلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلكه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن را بزرگ داشت و بر شكوه آن افزود، تا ارزش هاى نهفته در این روز عظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین علیهم السلام احیا گردد.
همه این ویژگی ها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمند پدید آورد، آنچنان كه رسول خدا(ص) و ائمه هدى و مومنانى كه پیرو آنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از «عید گرفتن» این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به این نكته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى كه مىفرماید:
«روزغدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است كه خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدایتگر براى امتم تعیین كنم كه پس از من به وسیله او راهنمایى شوند، و آن، روزى است كه خداوند در آن روز، دین را كامل ساخت و نعمت را بر امتم به كمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دین، برایشان پسندید.»
كلام دیگر پیامبر(ص) كه فرموده بود:« به من تهنیت بگویید، به من تهنیت بگویید.»(2) نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر در كلام حضرت رسول است.
http://upload.tazkereh.ir/images/97109123868003150290.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/37502354193676085793.jpg
خود امیرالمومنین(ع) در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفت و در سالى كه روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود:
« خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ و شكوهمند را مقارن قرار داده است كه كمال هر كدام به دیگرى است، تا نیكى واحسان خویش را درباره شما كامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو كسانى قرار دهد كه با نور هدایتش روشنایى گرفتهاند و شما را به راه نیكوى خویش ببرد و به نحو كامل از شما پذیرایى كند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاك سازد و آلودگی هاى جمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیت تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداش هاى مطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و كمال این عید، فرمانبردارى از امر الهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس توحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص) پذیرفته نیست و دین، جز با قبول ولایت به امر الهى قبول نمىشود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگیرههاى خدا و اهل ولایت، سامان نمىپذیرد.
خداوند در روز غدیر، بر پیامبرش چیزى نازل كرد كه بیانگر ارادهاش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد كه پیام را ابلاغ كند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد... .
تا آنجا كه فرمود:
رحمت خدا برشما باد! پس از پایان این تجمع، به خانههایتان برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهید و به برادران خود نیكى كنید و خداوند را بر نعمتى كه ارزانىتان كرده، سپاس گویید. با هم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، به یكدیگر نیكى كنید، تا خداوند هم، الفت شما را پایدار كند، از نعمت الهى به یكدیگر هدیه دهید، آن گونه كه خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است.
نیكى در این روز، ثروت را مىافزاید و عمر را طولانى مىكند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز، موجب رحمت و لطف خدا مىشود. تا مىتوانید، در این روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان كنید و در برخوردها و ملاقات ها ابراز شادمانى و سرور كنید...» (3)
http://upload.tazkereh.ir/images/84372869789473279328.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/36646792302393965286.jpg
عید غدیر از دیدگاه علامه جعفر مرتضى العاملي
عید غدیر، یك عید اصیل اسلامى است. چرا كه روز هجدهم ذى الحجه را مسلمانان در سه قرن اول، به این عنوان جشن مىگرفتهاند. گفتار مقریزى كه مىگوید: « اولین بارى كه این عید در اسلام معروف شد، در زمان فرمانروایى معزالدوله على بن بویه، در عراق بود، وى آن را به سال سیصد و پنجاه و دو هجرى، به وجود آورد و از آن پس، شیعیان این روز را عید قرار دادند، (2) غیر صحیح و قابل قبول نیست. زیرا مسعودى گفته است: « فرزندان و شیعیان على رضى الله عنه، این روز را گرامى مىداشتند.» (3) و این در حالى است كه مسعودى شش سال قبل از تاریخى كه مقریزى مىگوید، یعنى به سال سیصد و چهل و شش هجرى، فوت كرده است. فرات بن ابراهیم از دانشمندان قرن سوم، حدیثى را از امام صادق علیه السلام روایت مىكند كه حضرت در آن از آباء طاهرینش علیهم السلام نقل مىكند : رسول اكرم (ص) فرمود:
« یوم غدیر خم أفضل أعیاد أمتى...»؛ روز غدیر از بهترین اعیاد امت من است... (4)
امام على(ع) در سالى كه روز جمعه و روز غدیر با هم مصادف شده بود، براى مردم خطبه خواند و در آن فرمود:
«ان الله عزوجل جمع لكم معشرالمؤمنین فى هذا الیوم عیدین عظیمین كبیرین...»؛ خداى عزوجل در این روز، دو عید عظیم بزرگ را براى شما گروه مؤمنان جمع كرده است.
در این خطبه طولانى امام مردم را به انجام كارهایى كه شایسته است در اعیاد انجام گردد و اظهار شادى و سرور در این گونه ایام ـ به طور تفصیل ـ امر مىكند. طالبین به این خطبه مراجعه كنند. (5)
فرات به سند خود از فرات بن أحنف و او از امام صادق(ع) روایت مىكند كه: به امام عرض كردم: فدایت شوم، آیا عیدى بهتر از عید فطر ، و عید قربان ، و روز جمعه، و روز عرفه براى مسلمین وجود دارد؟ حضرت به من فرمود:
«نعم، أفضلها و أعظمها و أشرفها عندالله منزلة، هو الیوم الذى أكمل الله فیه الدین، و أنزل على نبیه محمد: ألیوم اكملت لكم دینكم الخ...» (6) ؛ بله، افضل و أعظم و أشرف اعیاد از نظر قدر و منزلت در نزد خدا، روزى است كه در آن خدا دینش را كامل كرد و آیه شریفه: الیوم أكملت لكم دینكم... را بر پیامبرش نازل كرد.
در كتاب شریف كافى آمده است: حسن بن راشد از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت روز غدیر را عید خواند و در آخر كلام خود فرمود:
« فإن الأنبیاء صلوات الله علیهم كانت تأمر الأوصیاء بالیوم الذى كان یقام فیه الوصی أن یتخذ عیدا»؛ انبیاء الهى صلوات الله علیهم به جانشینان خود دستور مىدادند كه روز انتخاب و برگزیدن وصى را جشن بگیرند. حسن مىگوید: عرض كردم: اگر كسى آن را روزه بگیرد چه وضعى دارد؟
حضرت فرمود: «صیام ستین شهرا» (7)
و در روایت دیگرى آمده است كه: رسول اكرم(ص) به حضرت على(ع) سفارش كرد كه مسلمین این روز را عید بگیرند. (8) در این باره به روایات ذیل مراجعه كنید:
روایت مفضل بن عمر از امام صادق(ع)، (9) روایت عمار بن حریزعبدى از امام صادق(ع) (10) و روایت ابوالحسن لیثى از امام صادق(ع) (11) و نیز روایت زیاد بن محمد از آن حضرت(ع). (12)
« فیاض بنعمر محمد بن طوسى در سال دویست و پنجاه و نه، در حالى كه بیش از نود سال از عمرش مىگذشت گفت: ابوالحسن على بن موسىالرضا علیه السلام را در روز غدیر خم دیدم كه گروهى از خواصش، در حضور آن بزرگوار نشسته بودند. حضرت(ع) آنان را براى صرف افطار دعوت كرده بود و طعام و خیرات و عطایایى از قبیل پوشاك و حتى انگشتر و كفش به منازل آنان فرستاد و وضع آنان و حواشى خود را تغییر داد و در آن روز وسائلى را دیدم به كار گرفتند كه سابقه نداشت. و در این حال حضرت(ع) فضایل این روز بزرگ را براى آنان ذكر مىكرد... .» (13)
در كتاب مختصر بصائرالدرجات، به اسناد از محمد بنعلاء همدانى واسطى و یجبى بن جریح بغدادى آمده است كه گفتند: « با هم، به قصد دیدار احمد بن اسحاق قمى، از اصحاب امام حسن عسكرى(ع) (متوفاى 260) عازم شهر قم شدیم. هنگامى كه رسیدیم، در منزل او را كوبیدیم، دختركى عراقى در را باز كرد. حال احمد را از او پرسیدیم. گفت: مشغول برگزارى عید خود است، زیرا امروز عید است. گفتیم: سبحان الله، أعیاد شیعه چهار تاست: عید قربان، عید فطر، عید غدیر و روز جمعه الخ...» (14)
علامه امینى (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/TheLearned/ReligiousScientists/Contemporary/2003/6/29/2632.html) در كتاب ارزشمند الغدیر، ده ها روایت از ده ها كتاب مورد وثوق اهل سنت دال بر عید بودن روز غدیر در قرون اول اسلام و این كه این عید، شایع و معروف بود، جمع آورى و نقل كرده است... كافى است به فصلى از این كتاب مراجعه شود كه در آن تبریك و تهنیت شیخین (ابوبكر و عمر) به حضرت على(ع) را به مناسبت انتصاب او از طرف رسول خدا(ص) به ولایت، ذكر مىكند.
غیر از منابعى كه تهنیت صحابه را بدین مناسبت ذكر كردهاند و علاوه بر منابع بسیارى كه بر عید بودن روز غدیر تصریح كردهاند، علامه امینى تبریك شیخین را از شصت منبع معتبر ذكر كرده است.
در این باره رجوع كنید به: الغدیر / ج 1 / از ص 267 تا ص 289.
لذا از این مطالب معلوم مىشود كه: گفته ابن تیمیه در مورد عید غدیر كه: عید گرفتن این روز هیچگونه دلیلى ندارد و در بین سلف، چه از اهل بیت و چه از دیگران، كسى آن را جشن نگرفته، (15) صحیح نیست و مستند به دلیل علمى یا تاریخى نمىباشد و دلائل محكم خلاف آن را ثابت مىكند .
پي نوشت :
1ـ بزرگداشتها در اسلام ( المواسم و المراسم)، علامه جفعر مرتضى عاملى، ترجمه: محمد سپهرى.
2ـ الخطط مقریزى، ج 1، ص 288.
3ـ التنبیه و الاشراف، صص 221 و 222.
4ـ الغدیر، ج 1، ص 283.
5ـ مصباح المتهجد، ص 698.
6ـ الغدیر، ج 1، صص 284 و 285 / تفسیر فرات، ص 12.
7ـ كافى، ج 4، صص 149 ـ 148/ الغدیر، ج 1، ص 285 به نقل از كافى / مصباح المتهجد، ص 680/ تاریخ بغداد، ج 8، ص 290/ تذكرة الخواص، ص 30/ مناقب خوارزمى، ص 94 به جاى شصت ماه، شصت سال آورده، مناقب الامام على از ابن مغازلى، ص 19/ فرائد السمطین، باب 13، ج 1، ص 77 مانند مناقب خوارزمى/ الغدیر، ج 1، ص 401 و 402.
8 ـ كافى، ج 4، ص 149/ الغدیر، ج 1، صص 285 و 286.
9ـ خصال صدوق، ج 1، ص 246/ الغدیر، ج 1، ص 286.
10ـ مصباح المتهجد، ص 680/ الغدیر، ج 1، ص 286.
11ـ الغدیر، ج 1، ص 287 به نقل از حمیرى .
12ـ مصباح المتهجد، ص 679 .
13ـ الغدیر، ج 1، ص 287/ مصباح المتهجد، ص 696 .
14ـ الغدیر، ج 1، ص 287.
15ـ اقتضاء الصراط المستقیم، ص 294.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i1650911_12291_4.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/08428905800819756512.jpg
غدیر و آیه اكمال دین
شهید مطهرى آیه اكمال را این چنین تفسیر مىنماید:
«در همان سوره مائده، آیه
« الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (مائده/3)؛
امروز دین را به حد كمال رساندم و نعمت را به حد آخر، تمام كردم، امروز است كه دیگر اسلام را براى شما به عنوان یك دین پسندیدم، نشان مىدهد كه در آن روز، جریانى رخ داده كه آن قدر با اهمیت است كه آن را مكمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام، اسلام است و خدا این اسلام را همان مىبیند كه مى خواسته و با نبودن آن، اسلام، اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه كه تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است استدلال مىكند و مىگوید: آن موضوعى كه بتواند نامش مكمل دین و متمم نعمت و آن چیزى باشد كه با نبودنش، اسلام، اسلام نیست، چه بوده است؟ مىگوید ما مىتوانیم موضوعى را نشان بدهیم كه در آن درجه از اهمیت باشد ولى شما نمىتوانید. به علاوه روایاتى هست كه تایید مىكند این آیه هم در همین موضوع [غدیر خم] وارد شده است.» (2)
مراد از «الیوم» چه روزى است؟
درباره این كه مقصود از«الیوم» در آیه اكمال دین، چه روزى است، استاد مطالبى پر بار و پر دامنه (3) عرضه مىدارد و به نقد و بررسى آراء در این موضع مىپرازد. او بعد از ذكر و نقد آراء دیگر (1- روز بعثت 2- روز فتح مكه 3- روز قرائت سوره برائت) به بیان و استدلال شیعه پراخته و مىگوید:
«... استدلال شیعیان یكى از جنبه تاریخى است كه مىگویند وقتى ما مىبینیم در لفظ آیه: "الیوم اكملت لكم دینكم" این مطلب نیست كه «امروز» كدام روز است، به تاریخ و شان نزول ها مراجعه مىكنیم در نتیجه مىبینیم [كه روایات] نه یكى، نه دو تا و نه ده تا بلكه به طور متواتر مىگوید: این آیه در روز غدیر خم نازل شد كه پیغمبر(ص)، على(ع) را به جانشینى خودش نصب كرد. ولى آیا قرائنى كه در خود آیه هست، همین را كه تاریخ تایید مىكند، تایید مىنماید یا نه؟ [مىبینیم كه تایید مىكند] آیه این است
: "الیوم یئس الذین كفروا من دینكم"؛
امروز( یا بگوییم آن روز) كافران از دین شما مایوس شدند. این را ما ضمیمه مىكنیم به یك سلسله آیات دیگرى در قرآن كه مسلمین را تحذیر مىكند، مىترساند و مىگوید كافران دائما نقشه مىكشند و دوست دارند كه شما را از دینتان برگردانند و علیه دینتان اقدام مىكنند... از طرف دیگر مىبینیم در آن آیه مىگوید ولى امروز دیگر مایوس شدند، از امروز دیگر فعالیت كافران علیه دین شما به پایان رسید "فلا تخشوهم" دیگر از ناحیه آنها بیمى نداشته باشید "واخشون" از من بترسید! ...
پس معنى" الیوم یئس الذى كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون" این است كه دیگر كافرهاى بیرون جامعه اسلامى [از این كه دین شما را از بین ببرند] مایوسند، از ناحیه آنها دیگر خطرى براى عالم اسلامى نیست، از من بترسید، یعنى از خودتان بترسید.
اى جماعت مسلمین! بعد از این اگر خطرى باشد آن است كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل بكنید، كفران نعمت بكنید، آن استفادهاى را كه باید ببرید نبرید، در نتیجه، قانون من در مورد شما اجرا شود: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم." از این روز، دیگر خطرى از خارج، جامعه اسلامى را تهدید نمىكند[ زیرا، امام و حافظ نظام، تعیین شد] خطر از داخل تهدید مىكند.» (4)
http://upload.tazkereh.ir/images/69720988923437994513.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/26967773764376693620.jpg
عيد غدير از نظر استاد شهيد مرتضي مطهري
بهترین تعبیر درباره استاد شهید مطهرى ، كلام امام خمینى - رضوان الله علیه - است: « شهید بزرگوار و متفكر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهرى - قدس سره - ... كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كریم كم نظیر بود ... در عمر كوتاه خود اثرات جاویدى به یادگار گذاشت كه پرتوى از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود. او با قلمى روان و فكرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى با زبان مردم و بى قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بىاستثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او كه از قلبى سرشار از ایمان و عقیدت، نشات مىگرفت، براى عارف و عامى سودمند و فرح زاست... .»
نظر استاد شهید مطهرى درباره هر مساله اسلامى، آینه اسلام ناب محمدى(ص) است كه با دلیل استوار و عبارات رسا و زیبا بیان كره است. عمده مباحث استاد درباره غدیر، در كتاب پر برگ و بار «امامت و رهبرى» ذكر شده است . به مناسبت عید غدیر به نقطه نظرات این اسلام شناس شهید و مرزبان فرهنگ علوی می پردازیم.
غدیر و آینه تبلیغ
استاد مطهری، در بحث «امامت در قرآن» به آیات مورد استدلال شیعه، توجه كرده و بعد از ذكر و شرح آیه
«انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون.» (مائده/ 55)
به تفسیر آیه تبلیغ پرداخته و مىنویسد:
«... از آیاتى كه در این مورد در سوره مائده وارد شده یكى این آیه است: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائده/67) اینجا لحن، خیلى شدید است: اى پیامبر! آنچه را كه بر تو نازل شد تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنى رسالت الهى را تبلیغ نكردهاى.
مفاد این آیه آنچنان شدید است كه مفاد حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة.» اجمالا خود آیه نشان مىدهد كه موضوع آنچنان مهم است كه اگر پیغمبر تبلیع نكند، اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده است.
سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى، آخرین سورهاى است كه بر پیغمبراکرم نازل شده و این آیات، جزء آخرین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده یعنى در وقتى نازل شده كه پیغمبر(ص) تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مكه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مىكند: این دستورى كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آن را ابلاغ نكند، همه گذشتهها كان لم یكن [هیچ و پوچ] است چیست؟ یعنى شما نمىتوانید موضوعى نشان بدهید كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مىگوییم آن موضوع، مساله امامت است كه اگر نباشد، همه چیز كان لم یكن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مىپاشد. به علاوه شیعه از كلمات و روایات خود اهل تسنن، دلیل مىآورد كه این آیه در غدیر خم نازل شده است.» (1)
http://upload.tazkereh.ir/images/07786937099825732656.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/78487450645096282356.jpg
آیین عید غدیر و ائمه (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2005/1/27/21622.html#%D8%B9%DB%8C%D8%AF%20%D8%BA%D8%AF%DB%8C %D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87%2 0%D8%A7%D9%87%D9%84%20%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D8%B9% D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84 %D8%A7%D9%85)
ائمه اهل بیت علیهم السلام، این روز را شناخته و شناسانده و آن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عید گرفتن آن دستور دادند و فضیلت آن روز و ثواب نیكوكارى در آن را بیان كردند.
فرات بن احنف مىگوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت ترین، بزرگترین و شریف ترین روز عید نزد خداوند، روزى است كه خدا دین را در آن كامل ساخت و بر پیامبرش محمد(ص) این آیه را نازل فرمود: " الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا" گفتم: آن كدام روز بود؟ فرمود: هر گاه یكى از پیامبران بنىاسرائیل مىخواست جانشین خود را تعیین كند و انجام مىداد، آن روز را عید قرار مىدادند. آن روز، روزى است كه پیامبراكرم(ص)، على(ع) را به عنوان هادى امت نصب كرد و این آیه نازل شد و دین كامل گشت و نعمت خدا بر مومنان، تمام شد. گفتم: آن روز، كدام روز از سال است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مىافتد، گاهى شنبه است، گاهى یك شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه كارى سزاوار است كه انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شكر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى كه خدا بر شما نهاد و ولایت ما را قرار داد . دوست دارم كه آن روز را روزه بگیرید. (4)
حسن بن راشد از امام صادق(ع) روایت مىكند كه: به آن حضرت عرض كردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف تر از آن دو. پرسیدم: چه روزى است؟ فرمود: روزى كه امیرالمومنین(ع) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه كارى سزاوار است كه انجام دهیم؟ فرمود : روزه مىگیرى و بر پیامبر و دودمانش درود مىفرستى و از آنان كه در حقشان ستم كردند، به درگاه خدا تبرى مىجویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش دستور مىدادند روزى را كه جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش كسى كه آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابر با روزه شصت ماه است. (5)
عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت كرده كه: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترمتر. گفتم: چه روز؟ فرمود : روزى كه حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع) را به امامت منصوب كرد و فرمود:« من كنت مولاه فهذا على مولاه» . عرض كردم: آن روز، چه روزى است؟ فرمود: به روزش چه كاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن روز، هیجدهم ذى حجه است.
پرسیدم: در آن روز شایسته است چه كارى انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یاد كردن محمد و آل محمد، خداوند را یاد مىكنید . همانا پیامبراكرم(ص) توصیه فرمود كه مردم این روز را عید بگیرند. پیامبران همه چنین مىكردند و به جانشینان خود وصیت مىكردند كه روز تعیین جانشین را عید بگیرند. (6)
امام صادق(ع) نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مىدانست و آن را «عید بزرگ خدا» مىشمرد.
در« خصال» صدوق از مفضل بن عمر روایت شده كه: به حضرت صادق(ع) عرض كردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مىدانم. فرمود: برتر از آنها روز هیجدهم ذى حجه است. روزى كه پیامبر خدا(ص)،(دست) حضرت امیر(ع) را بلند كرد و او را حجت بر مردم قرار داد. پرسیدم: در این روز، چه باید بكنیم؟ فرمود: با آن كه هر لحظه باید خدا را شكر كرد، ولى در این روز، به شكرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مىكردند كه روز معرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند .
در حدیث دیگرى در «مصباح شیخ طوسى» (7) امام صادق(ع) آن روز را روزى عظیم و مورد احترام معرفى كرده است كه خداوند حرمت آن را بر مومنان گرامى داشته و دینشان را كامل ساخته و نعمت را بر آنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش را تجدید كرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرور و روز روزه شكرانه دانسته كه روزهاش معادل شصت ماه از ماه هاى حرام ( محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه) است.
در حدیثى دیگر است كه، حضرت صادق(ع) در حضور جمعى از هواداران و شیعیانش فرمود: آیا روزى را كه خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دین را آشكار كرد و آن را براى ما و دوستان و شیعیانمان عید قرار داد، مىشناسید؟ گفتند: خدا و رسول و فرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هر چند این دو روز، بسیار مهم و بزرگند، اما روز « فروغ دین» از اینها برتر است، یعنى روز هیجدهم ذى حجه... .
فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259( در حالى كه خودش 90 سال داشت.) گفته است كه حضرت رضا(ع) را در روز غدیر ملاقات كردم، در حالى كه در محضر او جمعى از یاران خاص وى بودند و امام(ع) آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانههاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى كفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود و پیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مىفرمود.
محمدبن علاء همدانى و یحیى بن جریح بغدادى مىگویند:
ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى - از اصحاب امام عسكرى علیه السلام - در شهر قم به در خانهاش رفته، در زدیم. دختركى آمد. از او درباره احمد بن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروز عید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عید قربان، فطر، غدیر و جمعه. (8)
این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت به این روز فرخنده است. امید است كه جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت و رهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تكریم این حبل المتین استوار شیعه، دین خویش را نسبت به بنیادهاى اعتقادى ادا كنند.
پىنوشت ها:
1ـ به نقل از علامه امینى در جلد 3 الغدیر.
2ـ شرف المصطفى .
3ـ مصباح المتهجد، ص 524 .
4ـ تفسیر فرات بن ابراهیم كوفى، در سوره مائده .
5ـ كافى، ج 1، ص 303 .
6ـ همان، ص 204.
7ـ همان، ص 513 .
8ـ الغدیر، ج 3، به نقل از مختصر بصائر الدرجات .
"جواد محدثى"
http://upload.tazkereh.ir/images/21438922200095753314.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-12-2009, 22:29
http://upload.tazkereh.ir/images/49172927321559934873.jpg
تواتر حدیث غدیر
استاد، یكى از ادله شیعه در امامت را تواتر حدیث غدیر شمرده و مىنویسد:
«... [خواجه نصیر] مىگوید:" و لحدیث الغدیر المتواتر"؛ حدیث غدیرى كه متواتر است. متواتر در علم حدیث اصطلاحى است. تواتر یعنى [مقدار نقل خبر] فوق تبانى [بر دروغ] باشد. شیعه مدعى است كه نقل خبر غدیر در حدى است كه ما احتمال تبانى هم در آن نمىتوانیم بدهیم و بگوییم مثلا چهل نفر از صحابه پیغمبر تبانى كردند بر یك دروغ! خصوصا كه بسیارى از ناقلان این خبر، جزء دشمنان على(ع) بوده یا از طرفداران ایشان شمرده نشدهاند... .» (5)
شهید مطهرى درباره این قسمت از روایت غدیر كه «من كنت مولاه فهذا على(ع) مولاه» معتقد است كه حتى شاید سنی ها هم نتوانند انكار كنند كه متواتر است. (6)
حدیث غدیر در منابع تاریخى
در نظر استاد، گذشته از كتب روایى، حدیث غدیر در بسیارى از كتب تاریخى هم ذكر شده است كه آن كتب از منابع معتبر و مهم تاریخ شمرده مىشوند:
" قدیمی ترین كتاب تاریخى اسلام از كتاب هاى تاریخ عمومى اسلامى و از معتبرترین كتاب هاى تاریخ اسلامى كه شیعه و سنى آن را معتبر مىشمارند كتاب تاریخ یعقوبى است. مرحوم دكتر آیتى هر دو جلد این كتاب را ترجمه كردهاند، كتاب بسیار متقنى است و در اوایل قرن سوم هجرى نوشته شده است. ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده است. این كتاب كه فقط كتاب تاریخى است و حدیثى نیست، از آن كتاب هایى است كه داستان غدیر را نوشته است. كتاب هاى دیگرى كه آنها را هم اهل تسنن نوشتهاند نیز حادثه غدیر خم را ذكر كردهاند." (7)
غدیر در آیینه شعر
ادبیات و به ویژه شعر، آیینه تمام نماى فرهنگ جامعه است و حضور مسالهاى در ادبیات هر زمانى، نشانه مطرح بودن آن مىباشد. و غدیر در همه قرن ها در ادب و فرهنگ مردم حضور داشته است. استاد درباره توجه علامه امینى در الغدیر به این مساله مىنویسد: " (الغدیر) از جنبه ادبى هم استفاده كرده است، چون در هر عصرى هر مطلبى كه در میان مردم وجود داشته باشد، شعرا آن را منعكس مىكنند... [علامه امینى] مىگوید اگر مساله غدیر مسالهاى بود كه به قول آنها مثلا در قرن چهارم به وجود آمده بود، دیگر در قرون اول و دوم و سوم، شعرا، این همه شعر، دربارهاش نگفته بودند. در هر قرنى ما مىبینیم كه مساله غدیر، جزء ادبیات آن قرن است. بنابراین، چگونه مىتوانیم این حدیث را انكار كنیم؟!" (8)
شرح حدیث غدیر
استاد، این حدیث را كه حدیث هدایت و روشنایى است؛ این چنین ذكر و شرح مىكند:
هنگامى كه به غدیر خم كه نزدیك جحفه (10) است رسیدند، قافله را متوقف و اعلام كردند كه مىخواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم. (این آیهها نیز در آنجا نازل شد.) بعد دستور داد كه منبرى برایش درست كردند. از جحاز شتر و چیزهاى دیگر، مركز مرتفعى ساختند. حضرت رفت بالاى آن و مفصل صحبت كرد:
"الست اولى بكم من انفسكم؟ قالوا: بلى. آنگاه فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه." بعد از این بود كه این آیه نازل شد: "الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى..." اینها را در كتاب هایى مثل الغدیر یا ترجمههاى آن نوشتهاند. (11)
این مطلب گذری بود بر نظرات استاد شهید مرتضی مطهری (ره) که نسبت به امامت و عید غدیر بیان کرده بودند.
پىنوشت ها:
1- ، چاپ دوم 1364 ش، صص 61 - 62.
2- امامت و رهبرى، صص 62 -63.
3- مطالب استاد در 20 صفحه ذكر شده است: امامت و رهبرى، صص 118 -137.
4- امامت و رهبرى، صص 132 -137.
5- همان، صص 104 - 105.
6- همان، ص113.
7- امامت و رهبرى، ص 130.
8- امامت و رهبرى، ص 101.
9- حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول، دو ماه مانده به وفات ایشان، رخ داده است. وفات حضرت رسول در بیست و هشتم صفر یا به قول سنی ها در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. در هجدهم ذى الحجه به غدیر خم رسیدند. مطابق آنچه كه شیعه مىگوید حادثه غدیر خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنی ها مىگویند این حادثه دو ماه و بیست و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است. ( این مطلب از استاد شهید است).
10- ... جحفه، میقات اهل شام است یعنى وقتى افراد از راه شام كه شمال غربى [مكه] مىشود مىآمدند، پس از پیمودن اندكى از راه به جحفه مىرسیدند. پیغمبراكرم(ص) آنجا را میقات قرار دادند براى مردمى كه از آن راه مىآیند. غدیر خم، نزدیك جحفه است و محلى بوده كه مسلمین در بازگشت از مكه وقتى به آن نقطه مىرسیدند متفرق مىشدند، اهل مدینه به مدینه مىرفتند و دیگران نیز به شهرهاى خود. ( این مطلب هم استاد شهید است.)
11- امامت و رهبرى، صص 130 - 132 و صص 84 - 85.
http://upload.tazkereh.ir/images/83273263013696368604.gif
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:39
http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gifغدير خمhttp://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gif
واقعه غدير حادثه اى تاريخى نيست كه در كنار ديگر وقايع بدان نگريسته شود. غدير تنها نام يك سرزمين نيست. يك تفكر است، نشانه و رمزى است كه از تداوم خط نبوّت حكايت مى كند. غدير نقطه تلاقى كاروان رسالت با طلايه داران امامت است.
آرى غدير يك سرزمين نيست، چشمه اى است كه تا پايان هستى مى جوشد، كوثرى است كه فنا برنمى دارد، افقى است بى كرانه و خورشيدى است عالمتاب.
http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gifداستان غدير خمhttp://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gif
سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي كه تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را بدرقه مي كردند تا اين كه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند.
نيم روز هيجدهم ذي الحجه بود كه ناگهان پيك وحي بر رسول خدا صلی الله عليه و آله نازل شد و از جانب خدا پيام آورده كه: «اي رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نكني رسالت او را ابلاغ نكرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم كردند. ابتدا خداي را سپاس فرموده و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم, آنگاه مي افزايد چه كسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست همه يك سخن مي گويند خدا و پيامبرداناترند.
رسول گرامي مي فرمايد آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر.نيستم و همگان يك صدا جواب مي دهند كه چرا چنين است آنگاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يكي ثقل اكبر كه كتاب خداست و ديگري ثقل اصغر كه اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آنگاه دست علي (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا ديدند و شناختند سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر كس كه من مولا و رهبر اويم اين علي هم مولا و رهبر اوست و اين جمله را سه بار تكرار كرد و چنين ادامه داد: پروردگارا، دوستان علي را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدايا علي را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران اين خبر را به غايبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقي بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحي گوش جان محمد صلي الله عليه و آله را نواخت كه: «امروز دينتان را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پايان رساندم و اسلام را به عنوان دين برايتان پسنديدم» و بدين سان علي (ع) از جانب خداوند براي جانشيني پيامبر (ص) برگزيده شد.
http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gifسنديت واقعه غدير خم http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/flor/varias04.gif
مرحوم علامه امينى در کتاب الغدير خود نام راويان حديث غدير را به ترتيب زمان زندگى ذكر كـرده اسـت:
در ميان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر,.
در ميان تابعين 84 نفر,
در ميان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر,
در ميان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر,
در ميان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر,
در ميان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر,
در ميان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر,
در ميان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر,
در ميان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر,
در ميان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر,
در ميان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر,
در ميان علماى قرن يازدهم هجرى 12 نفر,
در ميان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر,
در ميان علماى قرن سيزدهم هجرى 12 نفر,
در ميان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر
حديث غدير در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل, در «سنن» ترمذى, «مسند احمد» و در «مستدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نيشابورى به مضامين مختلف ذکر شده است.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:41
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifخطبه غدیرhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifحمد و ثناى خداوندhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
ستايش خداوندى را سزد كه در [عين] يگانگى، والا و در [عين] بى همتايى، نزديك و در اقتدار شكوهمند، و در اركان خود بسى بزرگ است. علمش بر هر چيزى احاطه دارد، در حالى كه آن چيز در جاى خويش است و آفريدگان، را مقهور قدرت و برهان خود ساخت. بزرگى كه پيوسته بوده و ستوده اى كه هميشه خواهد بود.
پديد آورنده آسمان ها[ى برافراشته] و گستراننده [زمين هاى] گسترده شده و فرمانرواى مطلق زمين ها و آسمان ها و [همو كه] منزه و تقديس شده و پروردگار فرشتگان و روح القدس و نسبت به هر آنچه آفريده، پُردَهِش و هرچه ساخته، از عطاى خويش بهره مند كرده است. هر ديده اى را مى بيند و هيچ ديده اى را توان ديدار او نيست.
[ستايش، خداوندى را شايسته است كه] بزرگوار و بردبار و بخشنده است و رحمتش همه چيز را فرا گرفته و مُنعمى كه همه مخلوقات ريزه خوار نعمت اويند. در كيفر [بدكاران] و به كيفرى كه در خور آنند شتاب نمى كند.
به اسرار نهان و به سويداى سينه ها آگاه است و هيچ رازى از او پوشيده نيست و هيچ امر پنهانى، امور را بر او مشتَبَه نمى كند.
بر همه چيز محيط و چيره و بر هر نيرويى غالب و بر هر كارى تواناست. همانندى ندارد و همه موجودات را از هيچ پديد آورده است. جاودانى كه [كارهاى او همه] به عدل است و خدايى جز آن خداى توانا و حكيم نيست. او برتر از آن است كه به چشمْ مشهود گردد، ولى هر ديده اى را در مى يابد و به هر چيز آگاه است.
[ستايش خداى را كه] به ديده هيچ بيننده اى در نيامده تا وصفش توان كرد و هيچ كس چگونگى او را از شواهد نهان و عيان در نيابد، مگر به همان مقدار كه حضرتش ـ عزّوجلّ ـ خود را توصيف فرموده است.
و گواهى مى دهم: او خدايى است كه هستى، آكنده قداست اوست و آغاز بى آغاز و انجام بى فرجام، مُحاط به فروغ اوست. بى مشورتِ مشورت دهنده اى، فرمانش جارى و نافذ است و بى مدد دستيارى، قضا و تقديرش بر كائنات فرمانرواست و در تدبير امر خلقش، هيچ كاستى و نابسامانى وجود ندارد. بى آن كه نمونه اى از پيش داشته باشد و بى نياز از كمك كسى، موجودات را پديد آورد [و در امر آفرينش] نه او را رنجى رسيد و نه نيازى به چاره جويى داشت. به ايجاد خلق اراده فرموده [و با همان اراده] جهان آفرينش پديد آمد. پس اوست خدايى كه معبودى جز او نيست [؛ همو] كه آفرينش را استوارى و آن را حُسن و زيبايى بخشيد. دادگرى است كه هرگز ستم نكند و بزرگى است كه كارها بدو باز مى گردد.
و گواهى مى دهم كه هستى در برابر قدرت و هيبت حضرتش فروتن و تسليم است. او سلطان سلاطين، مالك هستى و به چرخ درآورنده افلاك است و مهر و ماه را مسخر خويش نموده كه هر يك تا زمانى معيّن در حركتند. اوست كه شب را بر روز چيره و شب را بر نور روز بپوشاند كه هر يك شتابان در جستجوى يكديگرند. او درهم كوبنده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده شياطين سركش است. او را ضدّ و شريكى نباشد كه يكتاى بى نياز است. نه كسى را زاده است و نه او زاده كسى است و همتا و همانند ندارد. يگانه معبود و پروردگار ذوالجلال است، هرچه خواهد همان كند و اراده اش بر جهان، فرمانروا و به هرچيز دانا و به شمار همه چيز آگاه است. مى ميراند و زندگى مى دهد، بى نوا مى كند و بى نيازى مى بخشد. و خنده و گريه و منع و عطا به خواست اوست.
فرمانروايى و ستايش، ويژه او و همه خوبى ها در دست [و به اراده] اوست و بر هر كارى تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو مى برد و خدايى جز او نيست؛ خداى توانا و بسيار آمرزنده، دعاى بندگان را اجابت مى كند و عطاى فراوان مى دهد. به شمار نفس جانداران آگاه و خداوندگار جنيان و آدميان است. كارى بر او دشوار نيست و ناله فرياد خواهان و اصرارِ اصراركنندگان، او را ملول و آزرده نمى سازد. نگهبان صالحان، توفيق دهنده رستگاران و سَروَر جهانيان است و سزاوار ستايش و سپاس آفريدگان است.
بر [فرا رسيدن] سختى و آسايش و تنگناها و فراخناها او را مى ستايم و به او و فرشتگان و فرستادگان و كتاب هاى آسمانى اش، ايمان دارم. فرمانش را به گوش گرفته و فرمانبردارم و در انجام هر كارى كه او را خشنود سازد، مى شتابم. به قضا و حكمش تسليم هستم [و تمام اين امور] از سر فرمانبردارى از حضرتش و ترس از كيفرش است؛ همو كه از حيله اش، ايمن نتوان بود و [هيچ گاه] بيم ستم از او به دل راه نخواهد يافت.
اعتراف مى كنم كه بنده اويم و گواهى مى دهم كه او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را كه به من وحى فرموده، به مردم ابلاغ خواهم كرد، مبادا كه به كيفر سستى در انجام وظيفه تبليغ، [عذاب] درهم كوبنده اى از سوى حضرتش بر من فرود آيد كه هيچ كس ـ اگرچه در چاره انديشى بزرگ و قدرتمند باشد ـ نتواند آن را از من باز دارد.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:43
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifفرمان الهىhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
خدايى جز او نيست و همو فرمانم داده است كه «اگر در ابلاغ آنچه اكنون بر من فرو فرستاده كوتاهى كنم، در حقيقت، به هيچ يك از وظايف رسالت و ابلاغ پيام او عمل نكرده ام». و هم او حفظ و نگهدارى مرا در برابر مخالفان تضمين نموده كه او كفايت كننده اى بزرگوار است. و اين است آن پيام كه بر من نازل فرموده:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ؛ يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَـفِرِينَ(1)؛ به نام خداوند بخشايشگر مهربان. اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت «[درباره خلافت على] بر تو نازل شده، به مردم ابلاغ كن، و اگر نكنى، به وظايف رسالت الهى خود اقدام ننموده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد.
اى مردم، [آگاه باشيد كه] در ابلاغ آنچه كه حق بر من فرو فرستاده است، كوتاهى نكرده ام و اينك سبب نزول آن آيه را براى تان باز خواهم گفت. جبرئيل(عليه السلام) سه بار بر من فرود آمده و از سوى پروردگارم فرمان داد تا در اين مكان به پا خيزم و به اطلاع سپيد و سياه (همگان) مردم برسانم كه على بن ابى طالب، برادر، وصىّ و جانشين من و امام پس از من است كه نسبت به من همانند نسبت هارون به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد بود؛ و بعد از خداوند و رسولش، على، ولىّ و صاحب اختيار شماست و پيش از اين هم، خداوند در اين مورد آيه اى ديگر از قرآن را نازل كرده، فرموده است:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ(2)؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.
على بن ابى طالب، همان كسى است كه نماز به پاى داشت و در حال ركوع، به نيازمند، صدقه داده است و او در هر حالى رضاى خدا را مى جويد.
از جبرئيل(عليه السلام) خواستم از خداوند متعال بخواهد مرا از ابلاغ اين مأموريّت معاف دارد؛ چه اين كه ـ اى مردم ـ مى دانستم پرهيزگاران، اندك و منافقان، بسيارند و از وجود نيرنگ بازانى كه دين اسلام را به تمسخر و استهزا گرفته اند، آگاهى داشتم؛ همان كه خداوند، در قرآن كريم، وصف شان كرده است:
يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ(3)؛ چيزى كه در دل هاى شان نيست، بر زبان خويش مى رانند.
نيز فرموده است:
وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَ هُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ(4)؛ و مى پنداريد كه كارى سهل و ساده است، با اين كه آن ]امر [نزد خدا بس بزرگ است.
هنوز آزارهايى كه [اين جماعت هماره] بر من روا داشتند، از ياد نبرده ام، تا آن جا كه به دليل ملازمت و مصاحبت فراوان على(عليه السلام)با من و توجّهى كه به او داشتم، و مرا مردى زودباور كه هرچه مى شنود، بى انديشه مى پذيرد، خواندند تا آن كه خداى ـ عزّوجلّ ـ اين آيه را نازل فرمود:
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ(5)؛ و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى دهند و مى گويند: «او زودباور است.» بگو: گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مى كند.
هر آينه اگر بخواهم نام آنان را ببرم و بر آن باشم كه يكايك آنان را با اشاره نشان دهم [و شما را] بدانان دلالت كنم، به يقين چنين خواهم كرد؛ ليكن به خدا سوگند كه من در مورد اين افراد، بزرگوارانه رفتار كرده و مى كنم.
ولى اينها همه خداى را از من راضى نمى سازد مگر آنكه وظيفه خود را در مورد مأموريتى كه دارم، به انجام برسانم آن گاه تلاوت نمود:
يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ(6)؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت [درباره على]بر تو نازل شده، ابـلاغ كـن و اگـر نكنى پيامش را نرسانده اى و خدا تو را از ]گزند [مردم نگاه مى دارد.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:44
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifاعلام ولايتhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم، بدانيد كه خدا او (على بن ابى طالب) را به عنوان ولى و سرپرست و امام شما تعيين فرموده است؛ امامى كه فرمانبردارى از او را بر مهاجرين، انصار و تابعانى كه از آنان به نيكى پيروى كردند، بيابانى و شهرى، عرب و غير عرب، آزاد و برده، خرد و كلان، سياه و سپيد و بر هر يكتاپرستى، واجب فرموده است. حكمش (داورى اش) قاطع، سخنش قانع كننده و فرمانش نافذ است. هركس با او مخالفت كند ملعون و هر كه از او پيروى كند، مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود.
مؤمن، كسى است كه او (على(عليه السلام)) را تصديق كند. رحمت و مغفرت خدا ويژه او و كسانى است كه سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.
اى مردم! اين آخرين بارى است كه در چنين جايگاهى (جايگاه تبليغ) قرار مى گيرم، پس بشنويد و فرمان بريد و تسليم امر خداوند شويد كه خداى ـ عزّوجلّ ـ سرپرست و پروردگار شماست [بنابراين] پس از [فرمانبردارى از] او، از رسولش محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)سرپرست شما، همين من كه اكنون به پا خاسته و با شما سخن مى گويم پيروى كنيد و پس از من به فرمان خدا، فرمانبردار على ـ كه سرپرست و امام تان است ـ باشيد. و [بدانيد كه] امامت [پس از على(عليه السلام)] در نسل من از فرزندان او (على) تا روز قيامت خواهد بود؛ آن هنگام كه خدا و رسولش را ديدار خواهيد كرد.
[بدانيد كه] جز آنچه را كه خداوند حلال كرده، حلال نيست و جز آنچه را حرام فرموده، حرام نيست. خداى متعال هر حلال و حرامى را به من آموخت و من نيز تمام آنچه از كتاب (قرآن) و حلال و حرام حضرتش آموختم به او (على(عليه السلام)) سپردم.
اى مردم! دانشى نيست مگر آنكه خداوند آن را به من تعليم فرمود و هر علمى را كه آموختم، به على(عليه السلام) امام المتقين، تعليم كردم و او امام مبين (آشكار) [و انكار ناپذير] است.
اى مردم! از [خط امامت و ولايت] او منحرف نشويد، و از او روى برنتابيد و از ولايتش سرپيچى نكنيد كه همو به سوى حق هدايت و بدان عمل نموده، و باطل را محو مى كند و از [پيروى از] آن باز مى دارد و در راه خدا از ملامت هيچ ملامتگرى نمى هراسد.
او (على(عليه السلام)) نخستين ايمان آورنده به خدا و رسول اوست و هموست كه جان خويش را فداى رسول خدا كرد و نيز اوست كه در كنار رسول خدا بود، هنگامى كه هيچ يك از مردان ـ جز او ـ با رسول خدا، بندگى خدا نمى كرد.
اى مردم، او را برتر و مقدم (بر هر كس) داريد كه خدايش مقدم داشته و بپذيريدش كه خدايش ]به امامت[ منصوب فرموده است.
اى مردم! او امامى است از جانب خدا، كه خدا هرگز توبه منكر ولايتش را نپذيرفته و هرگز او را نخواهد آمرزيد و ]خداوند [بر خود حتم گردانده كه مخالف او (على(عليه السلام)) را نيامرزد و او را كيفرى سخت نمايد؛ كيفرى كه پايان ندارد.
پس مبادا كه با وى مخالفت كنيد كه در «آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده»(7) جاى خواهيد گرفت.
اى مردم! به خدا سوگند كه پيامبران و رسولان پيشين، آمدن مرا مژده داده اند و من خاتم پيامبران و رسولان و حجت [خدا] بر تمام آفريدگان از افلاكيان و زمينيان هستم. پس هر كس در اين امر [اعلام ولايت على(عليه السلام)] شك كند، به يقين كافر و بر كفر جاهليت نخستين است و هركس در چيزى از اين سخنم شك كند، به يقين در تمام سخنان من شك كرده است و ـ البته ـ كيفر چنين كسى دوزخ است.
اى مردم! خداوند از سر لطف و منت احسانش بر من، مرا از چنين فضيلتى برخوردار كرد و خدايى جز او نيست و در هر حال و در تمام روزگاران و براى هميشه، ستايش من نثار پيشگاهش باد.
اى مردم، على(عليه السلام) را برتر (از همه) بداريد كه پس از من، او از هر مرد و زنى، برتر است [و بدانيد كه] خدا به [بركت وجود] ما روزى فرو فرستاده و آفرينش پا برجاست. ملعون است ملعون است و مغضوب است و مغضوب است كسى كه اين سخن مرا رد و انكار كند و آن را نپذيرد و با آن همراه نباشد. بدانيد كه جبرئيل در اين زمينه از سوى خداى تعالى خبر داده است كه فرمود:
هركس با على(عليه السلام) دشمنى ورزد و ولايت او را نپذيرد، لعنت و خشم من بر او باد، پس «هركس بايد بنگرد كه براى فردا [ى خود] از پيش چه فرستاده است و از خدا بترسيد [و مبادا گامى پس از استوارى اش بلغزد]. در حقيقت خدا به آنچه مى كنيد آگاه است(8).
اى مردم! او (على(عليه السلام)) همان كس است كه خدا در كتاب (قرآن) خود، به عنوان «جنبُ الله» از او ياد كرده و از زبان مخالفانش مى فرمايد:
أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَـحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنـبِ اللَّهِ(9)؛ تا آن كه [مبادا] كسى بگويد: دريغا بر آنچه تقصير و كوتاهى، نسبت به «جنب الله» ورزيدم.
اى مردم! در قرآن تدبر كنيد و آياتش را بفهميد و به محكمات آن پاى بند باشيد و دنبال متشابه آن نرويد. به خدا سوگند تنها كسى تفسير آن (قرآن) را براى شما باز گفته و روشن مى كند كه اكنون دست او را گرفته، نزد خويش آورده و با گرفتن بازويش، به شما ميگويم:
من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه؛ هركس كه من مولاى اويم، پس اين على مولاى اوست.
او على بن ابى طالب، برادر و وصىّ من است و ولايت او فرمانى است كه خداى ـ عزوجل ـ بر من نازل فرموده است.
اى مردم! به يقين على(عليه السلام) و [ديگر] پاكان از نسل من «ثقل اصغر»اند و قرآن «ثقل اكبر» است كه هريك ديگرى را به مردم شناسانده و هر كدام، ديگرى را تاييد و تصديق مى كند. اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا اين كه بر حوض [كوثر] بر من وارد شوند. آنان (على و فرزندان او) امانت داران خدا در ميان خلق و حاكمان ]برگزيده[اش در زمين او (خدا) هستند.
[اى مردم!] آگاه باشيد كه حقِّ [رسالت] را ادا كردم، آگاه باشيد كه ابلاغ [رسالت] نمودم، آگاه باشيد كه به گوش [همگان] رساندم، آگاه باشيد كه [همه چيز را] واضح بيان نمودم و آگاه باشيد كه اين امر [ولايت على(عليه السلام)] را خداى ـ عزوجل ـ فرمود و من از سوى خدا براى شما بازگفتم.
[اى مردم!] آگاه باشيد كه تنها اين برادرم «اميرالمؤمنين» است و اين صفت پس از من جز براى او روا و مجاز نباشد.
آن گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بازوى على(عليه السلام) را گرفته، بالا برد تا آن جا كه پاى على(عليه السلام) در كنار زانوى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) قرار گرفت، سپس فرمود:
اى مردم! اين على(عليه السلام) برادر، وصى، گنجينه علم و خليفه و جانشين من است در ميان امت من، و [پس از من] مفسر كتاب خداى ـ عزوجل ـ و دعوت كننده به سوى آن است. به هرچه خشنودى خدا را فراهم آورد، عمل مى كند، با دشمنان خدا در جنگ است، و فرمانبرداران از خدا را دوست مى دارد و [مردم را] از نافرمانى خدا باز مى دارد. [او] خليفه رسول خدا و اميرالمؤمنين و امام هدايتگر است و ناكثين و قاسطين و مارقين را خواهد كشت.
[اى مردم!] آنچه مى گويم به فرمان پروردگارم مى گويم و اين دستور حق است كه هيچ سخنى از او، به دست من تغيير و تبديل نپذيرد؛ به امر خدا مى گويم:
بار خداوندا، آن كه او (على(عليه السلام)) را دوست دارد، دوست بدار و آن كه با وى دشمنى ورزد، دشمن بدار و آن كه انكارش كند لعنت كن و منكر حق او را گرفتار خشم خود فرما.
خداوندا، تو بر من نازل (امر) كردى كه امامتِ پس از من از آنِ على(عليه السلام) است و من به فرمان تو، او را به جانشينى خويش منصوب كردم، امرى كه بيان و ابلاغ آن براى مردم موجب اكمال دين شان و اتمام نعمت تو بر اين مردم شد و به آن دين اسلام را براى آنان پسنديدى و فرمودى:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلَـمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَـسِرِينَ(10)؛ و هركه جز اسلام، دينى ]ديگر [جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.
خداوندا، تو را گواه مى گيرم كه ابلاغ رسالت كردم و گواه بودن تو [مرا] بس است.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:45
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifاصل مهم امامتhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم! خداى ـ عزوجل ـ كمال دين شما را تنها با امامت او (على(عليه السلام)) قرار داده است. پس هركس تا روز قيامت و هنگامه حضور در پيشگاه خداى ـ عزوجل ـ به او و جانشينان او از فرزندان من كه از صُلب اويند اقتدا نكند [به يقين] در شمار كسانى است كه [خداوند درباره شان فرموده است:] «اعمال شان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند»(11) و «در آن جاودانه بمانند؛ نه عذاب از ايشان كاسته گردد و نه مهلت يابند»(12).
اى مردم! اين على(عليه السلام) بيش از همگى تان مرا يارى كرده و از شما به من سزاوارتر و به من نزديك تر و بر من گرامى تر و عزيزتر است و خداى ـ عزوجل ـ و من از او خشنوديم. آيه اى در قرآن، مُشعِر به رضايت حق، از بندگان نازل نشده مگر آن كه در شأن على(عليه السلام) است و آن گاه كه حق تعالى مؤمنان را مخاطب قرار داده، نخستين شان على(عليه السلام) بود و آيه مدحى در قرآن نيست مگرآنكه در مورد اوست و بهشتى كه در سوره «هل أتى» ياد شده، براى اوست، و آن را درباره جز او نفرستاد و جز او را با آن مدح ننمود.
اى مردم! او (على(عليه السلام)) ناصر دين خدا و حامى رسول خداست. او پرهيزگارِ پاكيزه هدايتگرِ هدايت يافته است.
پيامبر شما بهترين پيامبر و وصى [او بر] شما بهترين وصى و فرزندانش بهترين اوصيا هستند.
اى مردم! نسل هر پيامبرى از صلب اوست و نسل من از صُلب اميرالمؤمنين على(عليه السلام) است.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:47
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif:: خطر انحراف و كارشكنىhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم، ابليس به حسادت، آدم را از بهشت بيرون كرد، پس مبادا كه نسبت به او (على(عليه السلام)) حسادت ورزيد كه اعمال تان تباه شده و گام هاى تان خواهد لغزيد و به انحراف در افتيد. آدم نيز كه برگزيده خداوند بود به كيفر يك لغزش [از بهشت] به زمين فرو فرستاده شد. پس بر شماست كه مراقب احوال خويشتن باشيد. شما كه در ميانتان، دشمن خدا نيزهست.
[اى مردم!] آگاه باشيد كه جز تيره روز شقاوت پيشه با على(عليه السلام)دشمنى نمى ورزد و جز پارساى پرهيزگار، مهر على(عليه السلام) در دل نمى گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بى ريا به على(عليه السلام) ايمان نخواهند آورد. و به خدا سوگند سوره «والعصر» درباره على(عليه السلام)نازل شده است.
اى مردم! خدا را گواه گرفتم (براى ابلاغ رسالتم به شما) و رسالتم را به شما ابلاغ كردم كه «بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريت] نيست»(13).
اى مردم! «از خدا آن گونه كه حقِ پروا كردن از اوست، پروا كنيد، و زينهار، جز مسلمان نميريد»(14).
اى مردم! «به خدا و رسولش و نورى كه با وى فرستاده شد، ايمان بياوريد، پيش از آن كه چهره هايى را محو كنيم و در نتيجه، آن ها را به قهقرا بازگردانيم، يا همچنان كه «اصحاب سَبت» را لعنت كرديم، آنان را [نيز] لعنت كنيم»(15).
اى مردم! نور [ى كه بدان اشاره شد] از سوى خدا ـ عزوجل ـ در من، سپس در على بن ابى طالب و پس از او در نسل وى تا مهدى قائم قرار داده شده است؛ هـمان مـهدى كـه حـق خـدا و هـر حـقى كـه از آن مـاسـت [از متجاوزان و ستمگران] خواهد ستاند، چرا كه خداى ـ عزوجل ـ ما را بر مقصران، معاندان، مخالفان، خائنان، گنه كاران و ستمگرانِ همه جهانيان حجت قرار داده است.
اى مردم! هشدارتان مى دهم، به هوش باشيد كه من رسول خدايم و پيش از من نيز رسولانى [از سوى خدا] آمده اند. پس آيا اگر بميرم يا كشته شوم از عقيده خود بر مى گرديد؟ [بدانيد كه] «هركس از عقيده خود باز گردد، هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند، سپاسگزاران را پاداش مى دهد»(16).
اى مردم! مسلمانى خود را بر خدا منت منهيد، كه موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابى از سوى خود بر شما فرو خواهد فرستاد، كه او در كمين [ستمگران] است.
اى مردم! پس از من «پيشوايانى خواهند آمد كه به سوى آتش (كفرورزى و ستمگرى) فرا مى خوانند و در روز قيامت يارى نخواهند شد»(17).
اى مردم! [آگاه باشيد كه] به يقين، خدا و من از آنان (پيشوايان كفر) بيزاريم.
اى مردم! آنان و ياران و پيروان شان در فروترين درجات دوزخند و بد جايگاهى است براى متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه» (كسانى كه همداستان شدند تا خلافت و امامت را از على(عليه السلام) و فرزندانش بربايند و بر همين اساس عهدنامه اى نوشتند)(18) هستند، پس هركس در صحيفه (انديشه) خويش تأمل كند.
([راوى] گفت: موضوع صحيفه ـ جز براى اندك كسانى ـ بر همگان پوشيده بود.)
[آن گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:] اى مردم، [جانشينى خود را به صورت] امامت و وراثت را تا روز قيامت در نسل خود قرار دادم. به يقين آنچه را كه به ابلاغ آن مأمور شده بودم، رساندم [و اين ابلاغ] بر حاضران و غايبان و هركس كه [مرا] ديده يا نديده و آن كه زاده شده يا به دنيا خواهد آمد، حجت خواهد بود. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت [امر امامت و جانشينى على(عليه السلام) را] ابلاغ كنند.
(گرچه) پس از من امامت را غصب كرده، آن را به پادشاهى تبديل خواهند كرد. آگاه باشيد كه لعنت خدا بر غاصبان خواهد بود و آنان را از رحمت خويش دور خواهد كرد [و آنان از كسانى هستند كه خدا وعده كيفرشان داده،] مى فرمايد: «اى جن و انس، زودا كه به شما بپردازيم» و «بر سر شما شراره هايى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از كسى] يارى نتوانيد طلبيد»(19).
اى مردم! خداى ـ عزوجل ـ شما را بر آنچه هستيد وا نمى گذارد «تا آن كه پليد را از پاك جدا كند و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند»(20).
اى مردم! هرگاه خداوند، شهرى را نابوده كرده، به سبب تكذيب مردم آن، از سخنان رسولان بوده يا اين كه ظلم كرده اند.
[پس بدانيد] اين على(عليه السلام) امام و سرپرست شماست و وعده الهى است و البته خداوند وعده خويش را [با تحقق آن] تصديق مى كند [پس مبادا على(عليه السلام) را تكذيب كنيد و در حق او ستم روا داريد].
اى مردم! [آگاه باشيد كه] بيشتر پيشينيان، گمراه شدند و خداوند پيشينيان را [به دليل گمراهى خودخواسته] هلاك كرد و [به همان جرم] پسينيان را هلاك خواهد نمود و در اين باره فرموده است: «مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ سپس از پى آنان پسينيان را مى بريم. با مجرمان چنين مى كنيم. آن روز واى بر تكذيب كنندگان»(21).
اى مردم! خدا مرا فرمان داد و نهى نمود و من نيز على(عليه السلام) را فرمان دادم و نهى نمودم. پس دانش امر و نهى، از پروردگارش [به او رسيده] است، پس فرمان او را به گوش گيريد تا ايمنى يابيد و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و چون نهى كند بدان گردن نهيد تا راه يابيد و در خط او قرار گيريد و «از راه ها [ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد پيروى مكنيد»(22).
اى مردم، من صراط مستقيم (راه راست) خدايم كه به پيروى از آن فرمان تان داده است و پس از من، على(عليه السلام) و پس از او فرزندانم كه از صُلب اويند و امامان دعوت كننده به حق بوده و به حق داورى مى كنند [صراط مستقيم خدا] هستند.
آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سوره فاتحه را تلاوت نمود و فرمود: اين سوره درباره من و آنان (امامان) نازل شده و تمام آنان را در بر مى گيرد و اختصاص به آنان دارد. همچنين اين آيه مخصوص آنان است: «آنان اولياى خدايند كه نه بيمى دارند و نه اندوهگين مى شوند. آگاه باشيد كه حزب خدا همانا پيروزمندانند»(23).
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:48
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifدوستان و دشمنان را بشناسيدhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
آگاه باشيد كه دشمنان على(عليه السلام)، اهل تفرقه و نفاق و كينه ورزانى متجاوز هستند و برادران شياطين اند كه «بعضى از آنان به بعضى، براى فريب [يكديگر] سخنان آراسته القا مى كنند»(24).
آگاه باشيد كه دوستان [و پيروان] آنان (امامان پاك) همان هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ در كتابش فرموده است: «قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند ـ هرچند پدران شان يا پسران شان يا برادران شان يا عشيره آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل اين هاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آن ها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است و آنان را به بهشت هايى كه از زير [درختان] آن، جوى هايى روان است در مى آورد، هميشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آن ها از او خشنودند، اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند»(25).
آگاه باشيد كه دوستداران آنان (امامان) همان هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ در توصيف شان فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، آنان ايمن اند و ايشان راه يافتگانند»(26).
آگاه باشيد كه اولياى خدا كسانى هستند كه با سلامت و ايمنى وارد بهشت شده، فرشتگان با سلام به استقبال آنان رفته، مى گويند: «سلام بر شما، خوش آمديد، در آن در آييد ]و[ جاودانه [بمانيد]»(27).
آگاه باشيد دوستداران آنان كسانى اند كه خداى ـ عزوجل ـ درباره شان فرموده است: «در نتيجه آنان داخل بهشت مى شوند و در آن جا بى حساب روزى مى يابند»(28).
[اى مردم!] آگاه باشيد كه بى ترديد، دشمنان آنان (امامان) به زودى در آتشى فروزان در آيند.
آگاه باشيد دشمنان آنان همان كسانى هستند كه از جهنم در حالى كه مى جوشد، خروشى مى شنوند.
آگاه باشيد كه دشمنان خدا كسانى اند كه خدا درباره شان مى فرمايد: «هربار كه امتى [در آتش] در آيد، هم كيشان خود را لعنت كند»(29).
آگاه باشيد كه قطعاً دشمنان آنان آن هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ درباره شان فرموده است: «هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن، از ايشان پرسند: مگر شما را هشدار دهنده اى نيامد؟
گويند: چرا؛ هشدار دهنده اى به سوى ما آمد و [لى] تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است؛ شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد»(30).
[اى مردم،] آگاه باشيد دوستداران آنان (امامان) [چنانند كه خدا در وصف شان مى فرمايد:] «كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى ترسند، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود»(31).
اى مردم! [بدانيد كه] ميان دوزخ و بهشت تفاوت بسيار است. دشمن ما كسى است كه خداى شان نكوهش و لعن كرده، و دوست ما هموست كه خدايش ستوده و دوست مى دارد.
اى مردم! آگاه باشيد كه من هشدار دهنده ام و على(عليه السلام)هدايت گر است.
اى مردم! من پيامبرم و على(عليه السلام) وصى من است.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:49
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifمعرفى حضرت مهدى(عجل الله فرجه الشريف)http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
[اى مردم!] آگاه باشيد كه خاتم امامان از ما، مهدى قائم است.
آگاه باشيد كه او بر [تمام] دين[ها] پيروز خواهد شد. آگاه باشيد كه او از ظالمان انتقام خواهد گرفت. آگاه باشيد كه او گشاينده و نابود كننده دژها [ى كفر] است.
آگاه باشيد او كشنده قبايل شرك است.
آگاه باشيد او [انتقام] خون اولياى خدا را خواهد گرفت. آگاه باشيد او ياور دين خداست. آگاه باشيد او برگيرنده از درياى ژرف [دانش الهى] است. آگاه باشيد او هر صاحب فضل و هر جاهلى را مى شناساند. آگاه باشيد او برگزيده خداوند است. آگاه باشيد او وارث تمام علوم و محيط به همه دانش ها است.
آگاه باشيد او از خداى ـ عزوجل ـ خبر داده، و گرويدن به خداوند را به همگان يادآورى مى كند. آگاه باشيد كه او رشيد (راه يافته) و سديد (استوار) است. آگاه باشيد كه كارها بدو سپرده مى شود. آگاه باشيد پيشينانش به [آمدن] او مژده داده اند.
آگاه باشيد او حجت ماندگار است كه حجتى پس از وى نباشد.
آگاه باشيد تنها، چيزى حق است كه با او [همسو] باشد.
آگاه باشيد تنها، نور [روشنى بخش] نزد او است.
آگاه باشيد هيچ كس بر او چيره نشود و هيچ كس در برابر او يارى نگردد. آگاه باشيد او ولىِّ خدا در زمينش و داور او در ميان خلقش و در نهان و آشكار امانت دار اوست.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:50
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifفراخوان به بيعتhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم! [آنچه مى بايست،] براى شما تبيين و تفهيم كردم و پس از من اين على(عليه السلام) [احكام و وظايف را] تفهيم خواهد كرد. آگاه باشيد پس از به پايان رساندن خطبه ام، شما را مى خوانم تا دست در دست من نهاده، پيمان و عهدِ بيعت با او و اقرار به [امامت] او بدهيد، سپس با وى دست بيعت بدهيد.
آگاه باشيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على(عليه السلام) با من و من از سوى خداوند از شما براى او بيعت مى گيرم كه فرموده است: «در حقيقت كسانى كه با تو بيعت مى كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند، دست خداى بالاى دست هاى آنان است. پس هر كه پيمان شكنى كند، تنها به زيان خود پيمان مى شكند و هركه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى بخشد»(32).
حج
اى مردم! [بدانيد كه] «حج و «صفا» و «مروه» از شعائر الهى است. [كه يادآور اوست]، پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد»(33).
اى مردم! به حج خانه خدا برويد، چه اين كه هر خاندانى بدان [خانه] وارد شود (حج گزارد) قطعاً بى نياز مى شود و هر جمعى كه از آن (حج) رويگردان شود، قطعاً مستمند خواهند شد.
اى مردم، هرگاه مؤمنى در موقف (عرفات) حضور به هم رساند، قطعاً خداوند گناهان گذشته او را تا آن لحظه مى آمرزد و چون حج را به پايان برساند [فارغ از دغدغه گذشته و آلودگى به گناه] اعمالش را از سر گيرد.
اى مردم، حاجيان از مدد الهى برخوردارند و هزينه سفر حج شان [از خزانه كرم الهى] به آنان باز گردانده خواهد شد و [به يقين] خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.
اى مردم، با دينى كامل و با تفقّه [در وظيفه] حج گزاريد و از [آن] مشاهد باز نگرديد، مگر پس از توبه كردن و [از گناهان] بريدن.
اى مردم، آن سان كه خداى ـ عزوجل ـ فرمان تان داده است نماز بگزاريد و زكات دهيد و اگر روزگاران بر شما دراز شد و [شناخت احكام را] نتوانستيد يا فراموش كرديد، [اين] على(عليه السلام)ولىّ و سرپرست شماست و احكام را براى شما تبيين خواهد كرد؛ همو كه خداى ـ عزوجل ـ پس از من براى شما منصوب فرموده و كسانى كه به جاى من و او (= امامان معصوم) به جانشينى برگزيده است. آنان پرسش هاى شما را پاسخ مى دهند و نادانسته ها را براى شما تبيين مى كنند.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:51
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifاحكام الهىhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
آگاه باشيد كه حلال و حرام [از حد و شماره برون است] و بيش از آن است كه آن ها را به شماره در آورم و [يك به يك] معرفى كنم، لذا يكجا به حلال، امر و از حرام، نهى مى كنم.
[اى مردم بدانيد كه از سوى خداى ـ عزوجل ـ] فرمان يافته ام تا براى پذيرش فرمانى كه از سوى خداى ـ عزوجل ـ درباره على(عليه السلام)و امامان پس از او، از شما بيعت بگيرم. [آگاه باشيد كه] آنان از نسل من و على(عليه السلام) هستند و امامت در آنان مستقر است و تا لحظه ديدار با حضرت حق، ختم امامت با مهدى است؛ همو كه به حق داورى مى كند.
اى مردم! هر حلالى كه شما را بدان راه نمودم وهر حرامى كه شما را از آن باز داشتم، از آن عدول نكرده، آن را تغيير نمى دهم.
آگاه باشيد و آنچه [در اين باره گفتم] به ياد داشته، حفظ و [ديگران را] بدان سفارش كنيد و آن را دستخوش تغيير و تبديل نسازيد.
آگاه باشيد كه من سخنم را باز مى گويم: پس نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و امر به معروف و نهى از منكر كنيد.
آگاه باشيد كه اساس امر به معروف و نهى از منكر آن است كه به سخنم برسيد و آن را به غايبان [از اين جمع] برسانيد و او را به پذيرش آن امر و از سرپيچى از آن نهى كنيد، چرا كه فرمان خدا و امرى از من است و ]بدانيد كه[ امر به معروف و نهى از منكر در گرو همراه بودن (شناختن حق) امام معصوم است.
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifتنها راه هدايتhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم! قرآن به شما مى گويد كه امامان پس از او (على(عليه السلام)) از فرزندان اويند و من نيز گفتم: آنان از من هستند و من از آنان.
خداى متعال در اين باره فرموده است: «و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد»(34).
من نيز درباره شان گفتم: «چون به آن دو (يعنى كتاب خدا و عترت و خاندان من) تمسك جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد».
اى مردم! تقوا را، تقوا را [در پيش گيريد] و از [فرا رسيدن] ساعت (قيامت) [و بى ره توشه بودن] بترسيد كه خداى ـ عزوجل ـ درباره آن روز مى فرمايد: «چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است»(35).
[اى مردم!] مرگ و معاد و حساب و ترازوى اعمال و حسابرسى در پيشگاه خداوند جهانيان و پاداش و كيفر را [هماره] به ياد داشته باشيد [و بدانيد] هركس عملى نيك آورده باشد، پاداشش دهند و هركس كوله بار گناه بسته باشد، بهره اى از بهشت نخواهد داشت.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:52
http://www.funsilly.com/images/pkbud1.gifاملاى متن بيعتhttp://www.funsilly.com/images/pkbud1.gif
اى مردم، شما بيش از آنيد كه [بتوانيد] يكايك دست بيعت به من دهيد، در حالى كه خداى ـ عزوجل ـ مرا فرمان داده تا براى آنچه كه براى على اميرالمؤمنين و امامان پس از او بيان كردم (امر ولايت و امامت) از زبان فرد فرد شما اقرار بگيرم؛ امامانى كه از [نسل] من و او هستند و چنان كه آگاه تان كردم، فرزندان من از صُلب اويند.
[آن گاه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) متن بيعت را املا كرد و به حاضران فرمود: [پس همگى] و يكصدا] بگوييد: آنچه را كه از سوى خداى مان به ابلاغ آن درباره امامت على اميرالمؤمنين و امامت فرزندانش كه از صُلب اويند فرمان يافتى، شنيديم و فرمانبردار آنيم و بدان خشنوديم و در برابر آن تسليم هستيم. و با دل و جان و زبان و دست [بر امامت اميرالمؤمنين و فرزندانش] با تو بيعت مى كنيم [و عهد مى بنديم] كه با پاى بندى به اين بيعت زنده باشيم و جان دهيم و [در رستاخيز] دگرباره زنده شويم و آن را دستخوش دگرگونى نكنيم، در آن شك نورزيم، منكر آن نشويم، از عهد خود باز نگرديم و پيمان نشكنيم. و از خدا و تو و على اميرالمؤمنين(عليه السلام)و امامان پس از او، حسن و حسين كه از نسل خود و فرزندان او (على(عليه السلام)) هستند اطاعت مى كنيم... [بر همين اساس] از دل و جان و زبان و نهان و با دست دادن از ما براى آنان پيمان ستانده شده است. هركس توانست دست پيمان و بيعت دهد [چه شايسته است] و گرنه با زبان پيمان [فرمانبردارى] بسته و به امامت آنان اقرار كند و جز آن نخواهد و [هرگز] خداوند ما را روى گردان از اين بيعت و پيمان نبيند.
و ما به جاى تو اين رسالت را به دوردستان و نزديكان از خويشاوندان و فرزندان مان ابلاغ خواهيم كرد و خدا را بر آن گواه مى گيريم كه خدا گواهى بسنده است و تو [نيز] بر ما گواه [باش]».
[با پايان يافتن املاى متن بيعت، حضرت ختمى مرتب فرمود:] اى مردم! چه مى گوييد؟ (چه در انديشه مى گذرانيد؟) [بدانيد كه] خداى متعال، هر صدايى را مى شنود و از هرچه در نهان انسان ها نهفته، آگاه است [و حضرت حق در اين باره مى فرمايد:] «پس هركس هدايت شود، به سود خود اوست و هركس بيراهه رود، تنها به زيان خويش گمراه مى شود»(36). هركس بيعت كند، به يقين با خدا بيعت كرده است؛ كه: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ(37)؛ دست خدا بالاى دست هاى آنان است».
اى مردم! تقواى الهى در پيش گيريد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان [از نسل او] كه سخنى پاكيزه و جاودانه اند بيعت كنيد [و بدانيد] هركس [در اين بيعت] خيانت ورزد، خدايش هلاك خواهد كرد و هركس بدان پاى بند و وفادار بماند، خداوند او را رحم مى كند [كه خود او در اين باره مى فرمايد:] «پس هركه پيمان شكند، تنها به زبان خود پيمان مى شكند و هركه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى بخشد»(38).
اى مردم! آنچه را گفتم (املا كردم) باز گوييد و بر على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام دهيد و بگوييد: «شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاريم]»(39) و نيز بگوييد: «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمى كرد، ما خود هدايت نمى يافتيم»(40).
اى مردم! [بدانيد كه] فضايل على بن ابى طالب نزد خداى ـ عزوجل ـ كه در قرآن بيان فرموده، بيش از آن است كه بتوانم در يك مجلس برشمرم، پس هركس شما را از آن [فضايل] آگاه كرد و آن را به شما شناساند، تصديقش كنيد.
اى مردم! [بدانيد] هركس از خدا و رسولش و على و امامانى كه از آنان ياد كردم فرمانبردارى كند، «قطعاً به رستگارى بزرگى نايل آمده است»(41).
اى مردم! سبقت گيرندگان در بيعت و پيروى با او (على(عليه السلام)) و سلام دهندگان بر حضرتش به عنوان اميرالمؤمنين رستگارانند و از بهشت هاى سراسرنعمت برخوردار.
اى مردم! سخنى بگوييد كه موجب رضاى خدا باشد و [بدانيد،] «اگر شما و تمام زمينيان كفر ورزيد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رسانيد»(42).
بار خداوندا، مؤمنان را قرين آمرزش خويش قرار ده و خشم خود را بر كافران فرو فرست؛ و ستايش، مختص پروردگار جهانيان است.
(در اين هنگام، مردم فرياد برآوردند):
«فرمان خدا و پيامبر خدا را شنيديم و با دل و زبان و دست، مطيع و فرمانبرداريم». و پس از آن، مردم بر گرد آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ازدحام كردند و هركس مى خواست با ايشان، مصافحه و بيعت كند.
(1). مائده (5)، آيه 67.
(2). مائده (5)، آيه 55.
(3). فتح (48)، آيه 11.
(4).نور (24)، آيه 15.
(5). توبه (9)، آيه 61.
(6). مائده (5)، آيه 67.
(7). بقره (2)، آيه 24.
(8). اشاره به آيه 94 سوره نحل (61) و آيه 18 سوره حشر (59) است.
(9). زمر (39)، آيه 56.
(10). آل عمران (3)، آيه 85.
(11). توبه (19)، آيه 17.
(12). آل عمران (3)، آيه 88.
(13). نور (24)، آيه 54.
(14). آل عمران (3) آيه 102.
(15). مضمون آيه 7 سوره تغابن (64) و بخشى از آيه 47 سوره نساء (4).
(16). آل عمران (3)، آيه 144.
(17). قصص (28)، آيه 41.
(18). نك: بحارالأنوار، ج 28، كتاب الفتن والمحن، باب 3، تمهيد غصب الخلافة و قصة الصحيفة الملعونه، ص 103.
(19). رحمن (55)، آيه 31 و 35.
(20). آل عمران (3)، آيه 179.
(21). مرسلات (77)، آيه 16 ـ 19.
(22). انعام (6)، آيه 153.
(23). يونس (10)، قسمتى از آيه 62.
(24). انعام (6)، آيه 112.
(25). مجادله (58)، آيه 22.
(26). انعام (6)، آيه 82.
(27). زمر (39)، آيه 73.
(28). غافر (40)، آيه 40.
(29). اعراف (7)، آيه 38.
(30). ملك (67)، آيه 8 ـ 9.
(31). ملك (67)، آيه 12.
(32). فتح (48)، آيه 10.
(33). بقره (2)، آيه 158.
(34). زخرف (43)، آيه 28.
(35). حج (22)، آيه 1.
(36). زمر (39)، آيه 41.
(37). فتح (48)، آيه 10.
(38). فتح (48)، آيه 10.
(39). بقره (2)، آيه 258.
(40). اعراف (7)، آيه 43.
(41). احزاب (33)، آيه 71.
(42). آل عمران (3)، آيه 144.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:53
غدير و پرسشها
بدون شك واقعه غدير نقش سرنوشتسازى در تعيين مسير آينده اسلام داشته است. واقعهاى كه طى آن پيامبر اسلام، صلّىاللَّهعليهوآله، مهمترين مأموريت خود را به انجام رساندند. مأموريتى كه انجام آن مساوى بود با تبليغ تمام رسالت و كوتاهى در مورد آن به منزله از بين رفتن زحمات چندين ساله پيامبر اكرم و بى نتيجه ماندن فداكاريهاى مسلمانان صدر اسلام محسوب مىشد.
مأموريتى كه در آن پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، بطور رسمى جانشين خود را انتخاب كردند و باعث يأس و نااميدى مخالفان اسلام شدند.
واقعه غدير از جهات مختلفى قابل تأمل و بررسى است و يكى از نكاتى كه لازم است در مقطع كنونى مورد بررسى دقيق قرار گيرد پاسخگوئى به پرسشها و شبهاتى است كه در اين خصوص مطرح شده است.
پرسشها و اشكالاتى كه در مورد حديث غدير مطرح شده است دو گونه است: يكى اشكالات و پرسشهايى كه در مورد اصل صدور حديث از پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، مطرح شده است و ديگر اشكالات و پرسشهايى كه در مورد دلالت حديث (بر نصب على، عليهالسلام، به ولايت) مطرح شده است.
در اينجا به بررسى برخى از اين پرسشها و انتقادات مىپردازيم:
پرسش اول:
اگر حديث غدير واقعيت داشت پس چرا از ميان آن جمعيت انبوهى كه در مراسم حجةالوداع شركت كرده بودند تنها 110 نفر از صحابه پيامبر آنرا نقل كردهاند؟1
جواب:
اولاً، گروه زيادى از مسلمانان كه اهل مدينه نبودند، در جحفه از پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، جدا شدند و بنابراين نقلى از آنهادر تاريخ ثبت نشده است.
ثانياً، بسيارى ازكسانى كه در سفر حجةالوداع شركت داشتند اهل نقل روايت و كتابت نبودهاند و راويانى كه اين حديث را نقل كردهاند بطور كلى كسانى هستند كه احاديث ديگر پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در اصول و فروع را نقل كردهاند. خلاصه تمام كسانى كه اهل حل و عقد شمرده مىشوند، و از اكابر اصحاب پيامبر مىباشند اين حديث را نقل كردهاند و كمتر واقعهاى به اندازه واقعه غدير خم راوى دارد.
ثالثاً، با توجه به مخالفت شديد با امامت على، عليهالسلام، و عداوت و بغض نسبت به ايشان، بخصوص در اوائل حكومت بنىاميه، انگيزههاى زيادى براى كتمان اين حديث وجود داشته است؛ بطورى كه ضبط همين مقدار (تعداد 110 نفر) نيز از امور خارقالعاده محسوب مىشود.
خلاصه انتشار اين حديث با سياستهاى خلفاى جور در تضاد بوده لذا به هر وسيله از نقل آن جلوگيرى به عمل مىآوردهاند.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:55
پرسش دوم:
چرا با وجود آنهمه تاكيد پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، در روز غدير نسبت به ولايت على، عليهالسلام، و برگزارى مراسم بيعت با آن حضرت و تبريك مردم و اكابر اصحاب پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، به اميرالمومنين هنوز بيش از هفتاد روز از آن واقعه نگذشته بود كه مردم همه چيز را فراموش كرده و حديث پيامبر پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، هيچ نگرانى نسبت به زمان حيات خود ندارند و تمام نگرانى او از آينده اسلام است؛ زيرا كسى كه مىگويد: »من بزودى از ميان شما خواهم رفت« پيداست كه در صدد تعيين جانشين براى خويش است و براى آينده برنامهريزى مىكند.
جواب:
غالبا در هر جامعهاى عده انگشتشمارى هستند كه سرنوشت جامعه را رقم مىزنند و معمولا توده مردم تابع آنها هستند و كمتر از خود رأى مستقلى دارند.
پس از رحلت پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله،ك انى كه به عنوان اكابر صحابه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، شناخته مىشدند؛ با توجه به اوضاع بحرانى آن زمان، مصلحت جامعه اسلامى را چنين تشخيص دادند كه از وصيت پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در مورد على، عليهالسلام، صرفنظر كنند و »رأى« را بر »نصّ« مقدم دارند. لذا باعجله با ابوبكر بيعت كرده و توده مردم هم از آن تبعيت كردند. عدهاى هم كه با اينكار مخالف بودند در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و بخاطر حفظ حكومت نوپاى اسلامى و وحدت ميان مسلمان سكوت كردند.
سردمداران حكومت نيز بتدريج به مردم تلقين كردند كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، على، عليهالسلام، را صرفا معرفى كرده و او را شايسته خلافت دانسته نه اينكه آن حضرت را به خلافت نصب كرده باشد.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:56
پرسش سوم:
اگر اين حديث از پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، صادر شده پس چرا »بخارى« و »مسلم« آنرا در صحيحين كه مهمترين كتب حديثى اهل سنت محسوب مىشوند نقل نكردهاند؟2
جواب:
اولاً، صحيح مسلم بطور خلاصه به اين واقعه اشاره كرده است، البته همين مقدار هم نكات مبهم زيادى را نسبت به واقعه غدير آشكار مىكند. بدين جهت ما حديث مسلم را نقل مىكنيم.
يزيدبن حيان مىگويد: من و حفصين بن سَيره و عمربن مسلم نزد زيدبن ارقم رفتيم. هنگامى كه نزد او نشسته بوديم حصين گفت: اى زيد تو به سعادت بزرگى نائل شدهاى پيامبر را ملاقات كردهاى؛ احاديث آن حضرت را شنيدهاى؛ در ركاب او در جنگها شركت كردهاى؛ پشت سر او نماز خواندهاى؛ در مورد آنچه كه از پيامبر شنيدهاى براى ما سخن بگو!
زيد گفت: به خدا قسم سن من زياد شده و پير شدهام و بعضى از احاديثى راكهازپيامبر،صلّىاللَّ هعليهو[آله]سلّم، حفظ كرده بودم فراموش كردهام پس آنچه را كه براى شما نقل مىكنم بپذيريد و آنچه را نقل نمىكنم مرا درتكلف وسختى نيندازيد.
سپس گفت: پيامبر، صلّىاللَّهعليهو[آله]سلّم، روزى در كنار (بركه) آبى كه به آن »خفم« مىگفتند و ميان مكه و مدينه قرار داشت، براى ما خطبهاى خواند و پس از حمد و ثناى الهى و موعظه مردم فرمودند: چيزى نمانده كه از طرف پروردگار خوانده شوم و دعوت حق را لبيك گويم. من دو گوهر گرانبها را در ميان شما مىگذارم اولين آنها كتاب خداست كه در آن نور و هدايت است؛ پس به كتاب خدا تمسك كنيد... سپس گفت: و ديگرى اهلبيتم. در مورد اهل بيتم خدا را فراموش نكنيد در مورد اهلبيتم خدا را فراموش نكنيد؛ در مورد اهلبيتم خدا را فراموش نكنيد...3
از اين حديث بخوبى روشن مىشود كه اوضاع سياسى آن زمان »زيدبن ارقم« را ناچار به كتمان حديث غدير نموده است؛ زيرا مىگويد: آنچه قبل از اين از پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، روايت كردهام بپذيريد و بيش از اين مرا به تكلف و سختى نيندازيد.
زيدبن ارقم تازمان حكومت مروان بن حكم زنده بوده و در سال 68 ق. وفات مىكند4 و مسلّم است در سايه حكومتى كه او را وادار به دشنام على، عليهالسلام، مىكند، نقل حديث غدير براى او مشكلاتى ايجاد خواهد كرد. از اين رو از مردم پوزش مىطلبد و به بهانه سالخوردگى و فراموشى از حاضران مىخواهد كه بيش از اين او را در تنگنا قرار ندهند.
در عين حال زيد، تلويحاً به اين واقعه بزرگ اشاره مىكند و با ذكر تأكيد پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در مورد اهلبيت خود با جمله »در مورد اهلبيتم خدا را فراموش نكنيد« به پايمال شدن حق اهلبيت و از ياد بردن سفارش پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، نيز اشاره دارد.
ثانياً، بسيارى از احاديث معتبرى كه علماى اهل سنت آنها را معتبر دانستهاند در اين دو كتاب ذكر نشده است.
ثالثاً، كتب حديثى اهل سنت منحصر در صحيح بخارى نيست و كتب معتبر ديگر مانند »سنن ابن ماجه5« و »مسند احمد« 6حديث غدير را بتفصيل ذكر كردهاند و اشاره شد كه صحيح مسلم هم اجمالاً آن را ذكر كرده است.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:58
پرسش چهارم:
اگر پيامبر اكرم،صلّىاللَّهعليهو له، على، عليهالسلام، را در روز غدير به ولايت منصوب كرده باشند لازمهاش اين است كه در زمان حيات پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، دو ولى بر مسلمين حاكم باشند و اين باطل است؛ زيرا مسلّم است كه پيامبر هنوز در آن زمان ولى مسلمين بودند؛ پس على، عليهالسلام، نمىتوانست ولى باشد.7
جواب:
اين معنى مسلّم است كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، هيچ نگرانى نسبت به زمان حيات خود ندارند و تمام نگرانى او از آينده اسلام است؛ زيرا كسى كه مىگويد: »من بزودى از ميان شما خواهم رفت« پيداست كه در صدد تعيين جانشين براى خويش است و براى آينده برنامهريزى مىكند.
علاوه بر اينكه اين عبارت پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، »اللهاكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابىطالب بعد از من« تصريح در اين دارد كه نصب اميرالمؤمنين براى آينده اسلام است.
پرسش پنجم:
بعضى از كسانى كه صدور حديث از پيامبر را پذيرفتهاند اشكال كردهاند كه اين حديث دلالت بر ولايت و خلافت على، عليهالسلام، ندارد؛ زيرا كلمه مولى معانى مختلفى دارد8 كه از جمله مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- اولى؛ مانند: »مأواكم النّار هى مولاكم«؛9
2- ناصر و ياور؛ مانند: »ذلك بأنّ اللّه مولى الّذين امنوا و أنّ الكافرين لا مولى لهم«؛10
3- وارث؛ مانند: »إنّى خفت الموالى من ورائى«؛11
4- دوست و صديق؛ مانند: »يوم لا يغنى مولاً عن مولاً شيئاً«.12
و به احتمال زياد كلمه »مولى« در حديث غدير به معناى دوست و ياور است. شاهد براى اين معنى، اين است كه عدهاى از كسانى كه همراه على، عليهالسلام، در يمن بودند به دليل اينكه از او سختگيرى ديده بودند از دست او ناراحت شده و درباره او حرف مىزدند و از او عيب مىگرفتند؛ بدين جهت پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در روز غدير خطبهاى خواند و فضائل على، عليهالسلام، را بر شمرد؛ تا جلالت قدرش را بر مردم روشن سازد و سخنان بيهوده كسانى را كه نسبت به او بدگوئى كرده بودند، رد نمايد. بنابراين گفته، پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله »هر كس من دوست
و ياور او هستم على دوست و ياور اوست« هيچگونه دلالتى بر نصب على، عليهالسلام، بر خلافت و ولايت ندارد.13
جواب:
اين مهمترين اشكالى است كه بر دلالت حديث غدير شمرده است و اهل سنت نيز تاكيد زيادى روى آن دارند و غالبا حديث را بر همين معنى حمل مىكنند. لكن حديث را نمىتوان بر اين معنى حمل كرد. در اينجا ابتدا شاهدى را كه براى اين معنى ذكر كردهاند بررسى مىكنيم سپس به معناى كلمه »مولى« مىپردازيم.
اما شاهدى كه ذكر كردهاند هيچ دلالتى بر اينكه »مولى« به معناى دوست و ياور باشد ندارد؛ زيرا پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، دو بار على، عليهالسلام، را به يمن فرستادند؛ ابتدا در سال هشتم كه در همين بار بود كه عدهاى پس از بازگشت شكايت او را پيش پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، بردند و پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، از آنها سخت ناراحت شد؛ آنچنانكه خشم چهره مبارك حضرت را فرا گرفت. يكى ازكسانى كه در مورد على، عليهالسلام، شكايت كرد »بفريده« نام داشت كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، به او فرمودند:
اى بريده! كارى نكن كه بخواهى مرا بر على [عليهالسلام] خشمناك سازى!14
و ديگر پس از اين واقعه كسى چنين حرفهايى در مورد على، عليهالسلام، نزد.
بار ديگر كه پيامبر على، عليهالسلام، را به يمن فرستاد سال دهم بود كه على، عليهالسلام، در بازگشت از يمن در مراسم حجةالوداع به پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، پيوست و اين بار هيچكس درباره على، عليهالسلام، چيزى نگفت و به پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، شكايتى نكرد.15
علاوه بر اينكه شكايت چند نفر از على، عليهالسلام، موجب اين نمىشود كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در آن بيابان گرم در وسط روز با آن كيفيت كاروان را متوقف كند و در مورد وفات قريبالوقوع خود خبر دهد و اولويت خود را بر مؤمنان به آنان يادآورى كند و آنهمه مدح و ثناى على، عليهالسلام، را بگويد و فضائل آن حضرت را بر شمرد و او را دعا كند و بعد هم به مردم بگويد به على، عليهالسلام، تبريك بگوييد و با او بيعت كنيد.
اما كلمه مولى همچنانكه اشاره شد، معانى متعددى دارد لكن هيچيك از آنها غير از معناى »اولى به تصرف« در اينجا نمىتواند صحيح باشد.
مرحوم علامه امينى در كتاب شريف »الغدير« مىفرمايند هنگامى كه كلمه »مولى« بدون قرينه اطلاق مىشود معناى »اولى بالشىء« از آن متبادر مىشود و به فرض كه كسى اين تبادر را نپذيرد، قرائن محكمى در خود حديث وجود دارد كه دلالت مىكند بر اينكه مقصود ازكلمه مولى غير از اولويت چيز ديگرى نمىتواند باشد.16
سپس ايشان حدود بيست قرينه بر اين معنى اقامه مىكنند كه در اينجا به بعضى از آنها اشاره مىكنيم:
قرينه اول، بعد از آنكه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، نسبت به ولايت خود بر مردم از آنها اعتراف گرفتند بلافاصله فرمودند:
من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه.
يعنى همچنانكه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، بر مؤمنين اولويت دارد على، عليهالسلام، هم چنين است و اين همان معناى ولايت و خلافت است.
به عبارت ديگر، از اينكه پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، ابتدا با اشاره به آيه شريفه، اولويت خود را به مردم يادآورى مىكنند؛سپس مىفرمايند: »من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه« فهميده مىشود كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در صدد هستند كه آن ولايتى را كه خداوند به ايشان تفويض كرده همان را براى على، عليهالسلام، اثبات كنند در غير اينصورت اشاره به اولويت خود بر مؤمنين هيج وجهى ندارد بلكه لغو است.
قرينه دوم، پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، ابتدا با اشاره به وفات قريب الوقوع خود مىفرمايند: »بزودى از طرف پروردگار خوانده مىشوم و دعوت حق را لبيك مىگويم« بعد مىفرمايند: »من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه« كه بخوبى دلالت دارد بر اينكه پيامبر، كلمه مولى معانى متعددى دارد لكن هيچيك از آنها غير از معناى »اولى به تصرف« در اينجا نمىتواند صحيح باشد.
صلّىاللَّهعليهوآله، در صدد تعيين جانشين براى خود مىباشد.
بنابراين غير از معناى »اولى به تصرف« معناى ديگرى در اينجا متناسب نيست.
قرينه سوم، اينكه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در آخر خطبه فرمودند: »اللهاكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بن ابىطالب بعد از من« بخوبى دلالت دارد براينكه مقصود از مولى معناى اولويت بر مردم و خلافت مىباشد؛ زيرا رضايت خدا به ولايت على، عليهالسلام، را در سياق رضايت او به رسالت خود قرار داده و ولايتى كه در كنار رسالت قرار مىگيرد به معناى خلافت برمردم است.
در اين عبارت قرينه ديگرى نيز دلالت دارد كه پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، على، عليهالسلام، را بر خلافت نصب كردهاند و آن كلمه »من بعدى« مىباشد؛ زيرا اين كلمه احتمال اينكه ولايت به معنى دوستى يا نصرت باشد، منتفى ساخته و معناى »اولى به تصرف« را متعيّن مىسازد.
ملکوت* گامی تارهایی *
02-12-2009, 23:59
پرسش ششم:
بعضى از كسانى كه دلالت حديث بر ولايت على، عليهالسلام، را پذيرفتهاند چنين گفتهاند: قبول داريم كه مقصود از مولى اولويت به امامت است ليكن چون حديث نسبت به زمان امامت تعرضى ندارد؛ پس مقصود اين است كه على، عليهالسلام، را به عنوان خليفه آينده معرفى مىكنم و آن هنگامى است كه مردم با او بيعت كنند و اين معنى هيچ منافاتى با خلافت سه نفر ديگر ندارد و بدين ترتيب احترام صحابه گرانقدر پيامبر نيز حفظ مىشود.17
جواب:
اولاً، اگر پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، مىخواستند على، عليهالسلام، را به عنوان خليفه چهارم معرفى كنند پس چرا اسمى از خليفه اول و دوم و سوم نبردند در حالى كه تعيين خليفه اول در آن زمان كه چيزى به وفات پيامبر نمانده بود لازمتر از خليفه چهارم بود.18
ثانياً، از اينكه كسى ابتدا از مرگ قريب الوقوع خود خبر دهد، سپس ولايت خود را نسبت به مردم به آنها يادآورى كند و بعد شخصى را به عنوان جانشين خود انتخاب كند، استفاده مىشود كه آن شخص جانشين بلافصل او مىباشد.
ثالثاً، لازمه ابن معنا اين است كه على بر خلفاى ثلاثه ولايت نداشته باشد در حالى كه عمربن خطاب در روز غدير تصريح كرد كه:
به به يا على! گوارا باد تو را كه مولاى هر مرد و زن مومن گرديدى.19
كه بخوبى دلالت دارد كه اميرالمؤمنين على، عليهالسلام، مولاى همه مسلمانان در تمام اعصار و زمانها مىباشد و ولايت او منحصر به مدت كوتاه خلافت آن حضرت نمىشود.
پىنوشتها:
1. ناظمزاده قمى، سيداصغر، مظهر ولايت، ص590.
2. همان، ص618.
3. صحيح مسلم، ج4، ص122.
4. همان، تعليق، ص123.
5. سنن ابنماجه، ج1، ص55 و 58.
6. مسند احمد حنبل، ج1، ص84، 88، 118.
7. ر.ك: شرفالدين الموسوى، سيد عبدالحسين، المراجعات، ص285.
8. مرحوم علاّمه امينى در كتاب شريف »الغدير« حدود 27 معنا براى كلمه »مولى« ذكر كرده است. ر.ك: الغدير، ج1، ص362.
9. سوره حديد (57)، آيه 15.
10. سوره محمد (47)، آيه 11.
11. سوره مريم (19)، آيه 5.
12. سوره دخان (44)، آيه 41.
13. ر.ك: الامينى، عبدالحسين بن احمد، الغدير، ج1، ص362.
14. ر.ك: شرفالدين الموسوى، سيد عبدالحسين، همان، ص278.
15. ر.ك: همان، ص222.
16. ر.ك: همان، ص282.
17. ر.ك: الامينى، عبدالحسين بن احمد، همان، الغدير، ج1، ص370.
18. ر.ك: شرفالدين الموسوى، سيد عبدالحسين، همان، ص285.
19. ر.ك: ناظمزاده قمى، سيداصغر، همان، ص618.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-12-2009, 20:06
http://img.tebyan.net/big/1383/11/2362371252332072723812815813981261281410.jpg
شیعه جوشیده ست از غدیر
جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر
رودها با یكدگر پیوست كمكم سیل شد
موج مىزد سیل مردم مثل دریا در غدیر
هدیه جبریل بود« الیوم اكملت لكم»
وحى آمد در مبارك باد مولى در غدیر
با وجود فیض« اتممت علیكم نعمتى»
از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر
بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
بر لبش گل واژه « من كنت مولا» تا نشست
گلبُن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر
« بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیده ست از آن تاریخ آنجا در غدیر
گرچه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت
مىتوان انكار دریا كرد حتى در غدیر
باغبان وحى مىدانست از روز نخست
عمر كوتاهى ست در لبخند گل ها در غدیر
دیدهها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟
دل درون سینهها در تاب و تب بود اى دریغ
كس نمىداند چه حالى داشت زهرا در غدیر
"محمد جواد غفورزاده" (شفق)
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or34.gif
راحیل السادات* تورا من چشم در راهم*
03-12-2009, 21:10
http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438376_ghadir87_01.jpg http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438407_ghadir87_02.jpg http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438439_ghadir87_03.jpg http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438454_ghadir87_04.jpg http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438470_ghadir87_05.jpg http://img.tebyan.net/big/1387/09/20081215153438501_ghadir87_06.jpg
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت، مى به مینا در غدیر
مىتراوید از دل صحراى سوزان بوى عشق
موج مىزد عطر انفاس مسیحا در غدیر
چتر زرین آفتاب آورد و ماه از آسمان
نقره مىپاشید بر دامان صحرا در غدیر
رودها با یكدیگر پیوست، كم كم سیل شد
«موج مىزد سیل مردم مثل دریا در غدیر»
هدیه جبریل بود «الیوم اكملت لكم»
وحى آمد در مبارك باد مولى در غدیر
با وجود فیض «اتممت علیكم نعمتى»
از نزول وحى غوغا بود، غوغا در غدیر
بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت:
آفتاب و ماه زیبا بود، زیبا در غدیر
آى ابراهیمیان! در موسم حج وداع
این خلیل بت شكن، این مرد تنها در غدیر
سرنوشت امت اسلام را ترسیم كرد
غنچه لبهاى پیغمبر كه شد وا در غدیر
بر لبش گلواژه «من كنت مولا» تا نشست
گلبن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر
منزلت بنگر! كه چون هارون امام راستان
لوح ده فرمان گرفت از دست موسى، در غدیر
بوى پیراهن شنید آن روز یعقوب صبور
یوسف گم گشتهاش را كرد پیدا در غدیر
زمزم توحید جوشید از دل آن آبگیر
نخل ایمان سبز شد از صبح فردا در غدیر
«بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیدهست از آن تاریخ، آن جا در غدیر
بعد از این اشراق صبح صادق از این منظر است
پیش از این گر شام یلدا بود، یلدا در غدیر
فطرت حق جوى ما را دید و عهدى تازه بست
رشته پیوند عترت با دل ما در غدیر
دست در دست دعا دارند گلهاى امید
تا بگیرد این نهال آرزو پا در غدیر
گرچه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت
مىتوان انكار دریا كرد حتى در غدیر!
باغبان وحى مىدانست از روز نخست
عمر كوتاهیست در لبخند گلها در غدیر
دیدهها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟
از على مظلومتر تاریخ آزادى ندید
چون شكست آیینه «من كنت مولا» در غدیر
دل درون سینهها در تاب و تب بود، اى دریغ!
كس نمىداند چه حالى داشت زهرا در غدیر!
شد امیر سالها، سال امیرالمؤمنین
سرنوشتى نو رقم خوردهست گویا در غدیر
در جوار روشه پاك «رضا» دارم امید
بشكفد همچون «شفق» گلخنده ما در غدیر
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or45.gif
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه
علی ابن ابی طالب والائمه
المعصومین
علیهم السلام
اللهم اخذل جمیع اعداء علیhttp://www.iranclubs.org/forums/images/smilies/cultural/asalam.gif
بسم الله الرحمن الرحیم
آری خواستیم از مولای مظلوممان حرفی نوشته باشیم؛مولائی که در روز هیجدهم ذی الحجة عید غدیر خم ابلاغ واعلام ولایت اوشد بفرمان خداوند تبارک وتعالی توسط گُل سرسبد وجود .
جبرئیل شرفیاب محضر مبارک مخاطب خطاب لولاک لما خلقت الأفلاک شد،عرض نمود حق می فرماید :یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین.(آیه شریفه67سوره مبارکه مائده).
ای رسول ابلاغ فرما آنچه را نازل نموده شد بسوی تو از جانب پرودگارت واگر انجام ندهی ابلاغ رسالت ننموده ای، خداوند ترا از مردم حفظ می نماید، بدرستیکه خداوند تعالی گروه کافران را هدایت نمی فرماید.
قصه ابلاغ ولایت مولا علیه السلام در غدیر خم بعد از حجة الوداع روشنتر از خورشید است لذا دشمنان مولا علیه السلام چون نمی توانند منکر شوند به تحریف معنای مولا و ولی پرداختند .
مطلب از لحاظ سندی در بین شیعه وغیر شیعه آنقدرواضح است که دهها جلد کتاب در باب طروق سند حدیث غدیر نوشته شد .رجوع شود بتفاسیر شیعه وغیر شیعه ذیل آیه شریفه ؛والغدیر، عبقات ،احقاق؛ و........
قصه، قصه ابلاغ واعلان است . نه اینکه از غدیر ببعد مولا ولی شد.
علی علیه السلام ولی الله است قبل از اینکه عوالم امکانیه وجود پا به عرصه وجود بگذارند.
لذا خاتم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:لو یعلم الناس متی سمّی علي امیرالمؤمنین
ما انکروا فضله سمّی امیرالمؤمنین وآدم بین الروح والجسد.(تأویل الآیا ت ص186،احقاق الحق ج3ص307؛ینابیع المودة ص197چ بمبئی؛وذیل آیه شریقه 172سوره مبارکه اعراف تفاسیر روائی بحارج39ص290ببعدو...).
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :اگر مردم می دانستنداز چه زمانی علي علیه السلام امیر المؤمنین نامیده شد انکارفضل اورا نمی نمودند،نامیده شد امیر المؤمنین درحالی که آدم (علی نبینا وآله وعلیه السلام )بین روح وجسد بود .ودربعضی روایات بین آب وگل.
در روایات کثیره از شیعه وغیرشیعه نقل شده که بعث انبیاء بر ولایت امیر المؤمنین علیه
السلام بوده است (رجوع شود به ذیل آیه شریفه وسئل من ارسلنامن قبلک من رسلنا.......45سوره مبارکه زخرف به تفاسیر روائی
شیعه مثل برهان، نورالثقلین، تأویل الآیات، لوامع النورانیه؛و کافی ج1ص437بحارو... وغیرشیعه مثل شواهد التنزیل وسایر کتب مثل مناقب خوارزمی، ینابیع المودة قندوزی
ذیل الئالی سیوطی، غرائب قران یاتفسیرنظام نیشابوری، حلیةالأولیاء أبونعیم ، درالمنثور سیوطی و.........)
وبالاتر از همه اینها آیه شریفه43سوره مبارکه زخرف که خطاب فرمود به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم؛ فاستمسک بالذی اوحی الیک انک علی صراط مستقیم .
حبیب ما چنگ بزن بآ نچه بتو وحی شد(درموردعلي علیه السلام)بدرستکه تو (درولایت علي)بر صراط مستقیم هستی .(وعلي علیه السلام صراط مستقیم است)
با اینکه شخص خاتم صلی الله علیه وآله وسلم صاحب ولایت است به او گفته شد تمسک کن بولایت علي علیه السلام که علي راه مستقیم است .کافی ج1ص416امالی طوسی مجلس13ح11مناقب شهر آشوب، تفسیر برهان، نور الثقلین ،تأویل الآیات،لوامع ،بحار و........وازغیر شیعه شواهد التنزیل حاکم حسکانی ذیل آیه شریفه،ینابیع المودة ،مناقب ابن مغازلی و.......
لذا در روایات کثیره از شیعه وغیر شیعه امده که منکر ولایت علي علیه السلام کافر است ودرقعر جهنم جای دارد تنها بنقل راویتی از غیر شیعه اکتفاء می کنیم.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لعلي علیه السلام :
یا علي: لو انّ عبداً عبد الله عزوجل مثل ما قام نوح فی قومه وکان له مثل احد ذهباً فأنفقه فی سبیل الله ومدّ فی عمره حتی حجّ الف عام علی قدمیه ثم قتل مظلوماً بین الصفاءوالمروه ثم لایوالک یا علي لم یشم رائحة الجنةولم یدخلها.
یای علي: اگر بنده ای باندازه عمر نوح بندگی خدا کند وباندازه کوه احد طلا از مال خودش انفاق فی سبیل الله کند وآنقدر عمرش طولانی شود که هزار حج پیاده رود وبین صفاومروه مظلومانه کشته شود ؛امّا معتقد بولایت وامامت تو نباشد بوی بهشت به مشام او نمی رسد وداخل بهشت نمی شود (در بعض روایات دیگراست که از صورت پرتاب در جهنم می شود).مناقب خوارزمی ص67،ینلبیع المودةص209و.........واز شیعه عقاب الاعمال صدوق (ره)بحار39/256و280وج27/166که71روایت نقل شده ،وسائل الشیعه ج1باب29امالی صدوق مجلس51آخرین حدیث وم73ح12،امالی مفید م1ح2،و.....
یا علی
مددی 1001اللهم العن الجبت والطا غوت وابنتیهما ومحبیهما بعدد ما احاط بهعلمک
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/Milade%20Hazrateh%20Ali%201381/yaali3.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/Milade%20Hazrateh%20Ali%201381/ali2.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/Milade%20Hazrateh%20Ali%201381/yaali5.jpg
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/Milade%20Hazrateh%20Ali%201381/ali4.gif
http://www.ghazaei.com/Andere/rasul/nargesha.gif
http://shiaupload.ir/images/42052038849876869414.jpg
دیدگاه علما واندیشمندان اهل سنت درباره واقعه غدیر
پرسش: دیدگاه علماء و دانشمندان اهل سنت، درباره غدیرخم چیست؟
پاسخ: در کتاب هاى بسیارى از دانشمندان اهل تسنن (و همه کتب معروف شیعه) اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ بیان شده است که آیه شریفه:
«یَـأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَـفِرِینَ
(مائده،67)
اى پیامبر! آن چه را از سوى پروردگارت نازل شده است، به طور کامل ]به مردم برسان [و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از خطرهاى ]احتمالى[ مردم نگاه مى دارد و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمى کند»
در شأن امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نازل شده است.
این روایات را گروه بسیارى از صحابه، از جمله: «ابوسعید خُدرى»، «زیدبن ارقم»، «جابربن عبدالله انصارى»، «ابن عباس»، «براءبن عازب»، «حذیفه»، «ابوهریره»، «ابن مسعود» و «عامر بن لیلى» نقل کرده اند.
بنابراین روایاتى که در این زمینه در کتب معروف اهل سنت و شیعه نقل شده بیش از آن است که کسى بتواند آن ها را انکار کند.
علاوه بر روایات فوق، روایات فراوان دیگرى در دست است که با صراحت مى گوید:
این آیه در ماجراى غدیر خم و خطبه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و معرفى امیرالمؤمنین على (علیه السلام) به عنوان وصى و ولىّ نقل شده است و عدد آن ها به مراتب بیش از روایات گذشته است.
تا آن جا که محقق بزرگ، علامه امینى در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله) با اسناد و مدارک معتبر نقل مى کند و همچنین از 84 نفر از تابعین و 360 دانشمند و مؤلف معروف اسلامى نام مى برد.
.
http://shiaupload.ir/images/60443069160627786398.jpg
فشرده جریان «غدیر»، که از روایات فوق استفاده شده، از این قرار است:
در آخرین سال حیات مبارک پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و بر خلاف سنوات قبل، پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) با ارسال نامه هایى به اطراف، از مسلمانان درخواست نمودند که امسال براى انجام مراسم حج، مسلمانان در کنار پیامبر (صلى الله علیه وآله) حاضر شوند مراسم حجة الوداع، با شکوه هر چه تمام تر در حضور پیامبر (صلى الله علیه وآله) به پایان رسید.
یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله) که عدد آن ها فوق العاده زیاد بود، از خوشحالى درک این فیض و سعادت بزرگ در پوست نمى گنجیدند.
ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین «جحفه» و سپس بیابان هاى خشک و سوزان «غدیرخم» از دور نمایان مى شد، این نقطه سه یا چهار راهى بود که حجاج در آن جا از یکدیگر جدا مى شدند.
ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (صلى الله علیه وآله) به همراهان داده شد. مؤذن پیامبر (صلى الله علیه وآله) با صداى «الله اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد. مردم به سرعت آماده نماز مى شدند.
بعد از خواندن نماز ظهر، مسلمانان تصمیم داشتند، فوراً به خیمه هاى کوچکى که با خود حمل مى کردند، پناهنده شوند، ولى پیامبر (صلى الله علیه وآله) به آن ها اطلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مى شد خود را آماده کنند.
آن گاه پیامبر (صلى الله علیه وآله) منبر رفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد; سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود:
«من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مى روم. من مسئولم، شما هم مسئولید; شما درباره من چگونه شهادت مى دهید؟»
مردم صدا بلند کردند و گفتند: «ما گواهى مى دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیرخواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد».
آن گاه فرمود: «... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى گذارم چه خواهید کرد؟
یکى از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله؟!
پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: «اوّل ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و امّا دومین یادگار گرانقدر من، خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند; از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.»
ناگهان مردم دیدند پیامبر (صلى الله علیه وآله) به اطراف خود نگاه کرد; گویا کسى را جستجو مى کند و همین که چشمش به امیرالمؤمنین على (علیه السلام) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد; آن چنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است.
در این جا صداى پیامبر (صلى الله علیه وآله) رساتر و بلندتر شد و فرمود: «چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آن ها سزاوارتر است؟!»
مردم گفتند: «خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله) داناترند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «خدا، مولى و رهبر من است و من مولى و رهبر مؤمنانم و نسبت به آن ها از خودشان سزاوارترم»
سپس فرمود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه
هر کس من مولا و رهبر او هستم، على مولا و رهبر او است»
و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد:
«خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار; محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد; یارانش را یارى کن و آن ها را که ترک یاریش کنند از یارى خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.»
سپس فرمود: «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غایبان برسانند.»
و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) خواند:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى...;
(مائده،3)
امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم»
در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «الله اکبر، همان خدایى که آیین خود راکامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولایت على(علیه السلام) پس از من راضى و خشنود گشت».
در این هنگام، شور و غوغایى در میان مردم افتاد و امیرالمؤمنین على (علیه السلام) را به این موقعیت تبریک مى گفتند و از افراد سرشناس که به او تبریک مى گفتند، ابوبکر و عمر بودند که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جارى ساختند:
«آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، اى فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى». و ابن عباس گفت: «به خدا سوگند که این امر [ولایت على(علیه السلام)] بر همه واجب گشت».
سپس حسان بن ثابت شاعر معروف، از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) اجازه خواست که به این مناسبت اشعارى بسراید.
پس از سرودن اشعار، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «بارالها! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...»
.
جمله معروف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)، که در همه کتب بیان شده است (من کنت مولاه فعلى مولاه) حقایق بسیارى را روشن مى سازد.
البته بسیارى از نویسندگان اهل سنّت اصرار دارند که «مولى» را در این جا به معناى «دوست و یار و یاور» تفسیر کنند; زیرا یکى از معانى معروف «مولى» همین است.
ما هم قبول داریم که یکى از معانى «مولى» دوست و یار و یاور است، ولى قرائن متعدّدى درکار است که نشان مى دهد، «مولى» در حدیث یاد شده به معناى «ولى» و «سرپرست» و «رهبر» مى باشد.
این قرائن به طور فشرده چنین است:
1. مسئله دوستى على (علیه السلام) با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پیچیده اى نبود که به این همه تأکید و بیان نیاز داشته باشد; آن هم میان بیابان خشک و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعتراف هاى پى در پى از جمعیت.
2. جمله «ألست أولى بکم من أنفسکم; آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نیستم، در این روایت هیچ تناسبى با بیان یک دوستى ساده ندارد.
3. تبریک هایى که از سوى مردم در این واقعه تاریخى به على(علیه السلام) گفته شد، مخصوصاً تبریکى که «عمر» و «ابوبکر» به ایشان گفتند، نشان مى دهد، مسئله، جز موضوع نصب خلافت نبوده است.
4. اشعارى که حسان بن ثابت، در این روایت سروده، با آن مضمون و محتواى بلند و آن تعبیر صریح و روشن، نیز گواه دیگرى بر این مدّعاست.
.
پس با این که حدیث غدیرخم و قضیه ولادت حضرت على (علیه السلام) در کعبه، در کتاب هاى معتبر اهل سنت موجود و حدیث غدیرخم یکى از احادیث متواتر و معتبر است که از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده و هیچ کس (به جز لجوج ها) در صحت حدیث شکى ندارد.
اما به عللى که در ذیل خواهد آمد، برخى از صحابه از عمل به آن سرپیچى کردند. همان گونه که در زمان پیامبر گرامى، با فرامین و روش هاى ایشان مخالفت کردند.
مانند مخالفت با فرمانده قرار دادن اسامه، مخالفت با صلح حدیبیه، مخالفت با نوشتن مطلبى هنگام احتضار از جانب پیامبر و...
برخى از علت هاى سرپیچى از عمل به حدیث غدیر خم از این قرار است:
1. از آنجا که حضرت على(علیه السلام) در جنگ هاى متعدد، برادرها و پدران عده اى را به خاک افکنده بودند، پذیرفتن ولایت حضرت از سوى آنان به جهت کینه اى که داشتند سنگین بود.
2. برخى از علماى اهل سنت در دلالت حدیث غدیر خدشه مى کنند و «مولا» را به معناى دوست مى دانند که این توجیه، با توجه به قراین موجود در صدر حدیث (اَلَستُ أولى بکم) که در مورد گرفتن شهادت از مردم بر توحید و رسالت است، درست نیست.
زیرا مناسب است که بعد از آن، شهادت بر امامت باشد. و عده دیگر این مسأله را بهانه کردند که حضرت جوان است و براى حفظ وحدت جامعه و... ایشان را از منصب ولایت کنار گذاشتند.
3. اصولا طرز تفکر و روحیه خاص حاکم بر علماى اهل سنت و به تبع آنها بر مردم عوام این است که اشتباه گذشتگان را نمى پذیرند; چون آنها همه صحابه را عادل و داراى تقوا مى دانند; به گونه اى که معتقدند صحابه هیچ مخالفتى با کتاب و سنت ندارند.
به عبارت دیگر، آنها فقط ظاهر را نگاه مى کنند و دیدشان آنقدر تیز نیست که باطن و حقیقت هر واقعه اى را ببینند.
آنها اعتقاد دارند که اگر عده اى از صحابه و پیرمردها و سابقه دارهاى اسلام راهى را رفتند، نمى توان گفت اشتباه کرده اند.
با این طرز تفکر است که عمل خلیفه اوّل و دوم را در غصب خلافت توجیه مى کنند; حال آنکه چنین طرز تفکرى با صریح قرآن و احادیث نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) در تضاد است.
قرآن کریم مى فرماید:
«فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرت بإِذن الله
پس برخى از آنان ]حاملان کتاب [بر خود ستمکارند و برخى از ایشان میانه رو و برخى از آنان در کارهاى نیک به فرمان خدا پیشگامند.» و...
4. حقیقت آن است که واقعه سقیفه، از نظر تاریخى، معلول علل و توطئه هاى دقیق از پیش طراحى شده اى است که بحث از آن از عهده این پاسخ نامه خارج است.
-----------------------------------------------------------
پاورقی ها:
1. ر.ک: شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانى، ج 1، ص 239، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه
2. ر.ک: الغدیر، علامه امینى، جلد اول.
3. ر.ک: پیام قرآن، آیة الله مکارم شیرازى و دیگران، ج 9، ص 181 ـ 200، دارالکتب الاسلامیه
4. فاطر، 32.
5. ر.ک: الالهیات، جعفر سبحانى، ج 4، ص 82 ـ 105، مؤسسه امام صادق(علیه السلام).
.
http://shiaupload.ir/images/92286732821428184894.jpg
غدیر در کلام دانشمندان اهل تسنن
شمار اعترافات و تصریحات كوچك و بزرگ، از دانشمندان تا عموم اهل تسنن در طول تاریخ كم نیست و این پیشینهی عریض و طویل در بیان و نقل و تفسیر این واقعه از یك سو و سر تافتن و گاهی بدگویی از امیر مومنان علیه السلام از سوی دیگر، بُهت برانگیز است.
علت نپذیرفتن ولایت و جانشینی امیرمومنان توسط اهل تسنن را نباید در نرسیدن پیام رسول خدا بر آنان و یا در نوع برداشت آنان از حدیث غدیر و كلمهی "مولا" جست.
چرا كه مستندات فراوانی در دریافت صحیح حدیث غدیر از سوی آنان در دست ما و آنهاست و این سندها به قدری است كه بیشتر كتاب 20 جلدی "الغدیر" را محتوای منابع آنان تشكیل داده است.
در این سلسله مقالات "بر كرانهی الغدیر" گزیدهای از آن مطالب انبوه را برایتان میآوریم .
در زیر نظرات برخی از بزرگان و علمای اهل تسنن در معنای "حدیث غدیر" را خواهید خواند.
• ابن زولاق؛ حسن بن ابراهیم، ابو محمد مصری (م 387هـ) در تاریخ مصر چنین آورده است:
«در هجده ذی حجه سال 362 هجری که روز غدیر است گروه بسیاری از مردم مصر و مغرب و پیرامونشان برای دعا گرد آمدند، چرا که آن روز، عید است، زیرا در آن روز فرستاده خدا صلیالله علیه وآله وسلم ولایت را به امیرمومنان علی بنابیطالب علیهالسلام سپرد و او را جانشین خویش کرد».
• ابوحامد غزالی (م 505 هـ) در سر العالمین 9(20)، گوید:
«... همه مسلمانان بر متن حدیث غدیر در خطبه پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم در روز غدیر خم اتفاق نظر دارند که فرمود: «هر که را مولای اویم علی مولای اوست» و عمر گفت: «بهبه به تو ای ابوالحسن! حقا که مولای من و مولای هر زن و مرد مومنی گردیدی». و این سخن عمر به معنای تسلیم و رضا و فرمانبری است، پس از این بود که ریاستخواهی و هوی و هوس چیره شد».
• سبط بن جوزی حنفی (م 654هـ) در تذکرة الخواص 18(30)، گوید:
«سیرهنویسان اتفاق نظر دارند که رویداد غدیرخم پس از بازگشت پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم از حجةالوداع در هجده ذی حجه بوده است که در حضور یکصد و بیست هزار نفر از اصحاب و مردم فرمود: «هر که را مولای اویم علی مولای اوست» این حدیث، نص صریح پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم بر ولایت و امامت علی علیهالسلام است.
• ابواسحاق ثعلبی در الکشف و البیان (خطی. برگ 234) گوید:
«... اما سخن نبوی که فرمود: «هر که را مولای اویم علی مولای اوست»، علمای لغت عرب برای مولی ده معنا نوشتهاند که معنای دهم «اولی» است و نُه معنای دیگر بیربط است زیرا مراد از حدیث غدیر، اطاعت محض است. پس همان معنای دهم که "اولی" است درست میباشد، یعنی: «هر که را به او از خودش سزاوارترم علی به او از خودش سزاوارتر است».
• ابوالفرح یحیی بن سعید ثقفی در مرج البحرین، به همین معنا تصریح کرده است، او حدیث غدیر را به سندش نقل کرده و گوید: «هر که را مولای اویم و به او از خودش سزاوارترم، علی ولی اوست». پس دانسته شد که مولی به معنا اولی است، چرا که این سخن نبوی که فرمود: «آیا به مومنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟» به همین معنا دلالت دارد و این نص صریح در اثبات امامت علی علیهالسلام و قبول طاعت اوست...»
• کمالالدین بن طلحه شافعی (م 652هـ) در مطالب السوول 16،
پس از نقل حدیث غدیر و نزول آیه تبلیغ، گوید: «این سخن نبوی صلیالله علیه وآله وسلم که فرمود: «هر که را مولای اویم علی مولای اوست» یعنی هر انسانی که فرستاده خدا صلیالله علیه وآله وسلم مولای اوست علی علیهالسلام مولای اوست و واژه مولی هم به معنای اولی است...».
• ابوعبدالله گنجی شافعی (م 658هـ) در کفایة الطالب 69 (166/36)، گوید:
«... حدیث غدیرخم دلیل بر ولایت علی و جانشینی وی است...».
--------------------------------------------------------------------
ر.ك: خلاصه الغدیر، صص 294-297، دكتر محمود رضا افتخارزاده
حدیث غدیر و خلافت امام علی(ع)
مناظره دكتر تيجاني و دانشمند تونسي (سني)
دكتر محمّد سماوی تیجانی پس از آنكه با تحقیق و آگاهی كامل، شیعه شد، میگوید:
با یكی از دانشمندان اهل تسنّن در كشور تونس به گفتگو پرداختیم، در این گفتگو و مناظره به او چنین گفتم:
آیا شما حدیث غدیر را قبول دارید؟ (كه پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ در صحرای غدیر در حضور بیش از صد هزار نفر مسلمان، فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ : كسی كه من مولاو رهبر او هستم،علیـعلیه السّلامـ مولاو رهبر او است».
دانشمند تونسی: آری قبول داریم،حدیث صحیح میباشد، من در مورد قرآن، تفسیری نوشتهام، اتّفاقاً (به مناسبت آیه 67 مائده) حدیث غدیر را مطرح كردهام، و به صحّت آن اعتراف نمودهام.
آنگاه تفسیرش را به من داد، و همانجا را كه حدیث غدیر را ذكر كرده بود، به من نشان داد، دیدم در آن كتاب بعد از ذكر حدیث غدیر چنین نوشته است:
«شیعیان معتقدند كه این حدیث (غدیر) به روشنی صراحت بر صحّت خلافت سیّد ما علی (كَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ) بهجای پیامبر صلّی اللّه علیه وآله دارد، ولی این عقیده (یعنی دلالت این حدیث بر خلافت علی علیه السّلام) از نظر اهل تسنّن، باطل است، زیرا با خلافت آقای ما ابوبكر صدیق و آقای ما عمر فاروق و آقای ما عثمان صاحب دو نور (دو همسر كه هر دو دختران پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ بودند) منافات دارد.
پس لازم است كه از ظاهر صراحت حدیث دست برداریم و آن را تأویل كنیم (یعنی به گونه دیگر معنی كنیم و بگوئیم منظور از «مَوْلی» (رهبر نیست بلكه به معنی) دوست و یاور میباشد.
چنانكه چنین لفظ در قرآن به معنای دوست و یاور آمده است، و خلفای راشدین (ابوبكر و عمر و عثمان) و اصحاب بزرگ پیامبر صلّی اللّه علیه وآله نیز از این لفظ (مولی) چنین فهمیدهاند، سپس تابعین و علمای مسلمین، همین مطلب را پیروی نموده و پذیرفتهاند، بنابر این اعتباری به عقیده شیعیان نیست ...»
دكتر سماوی: آیا اصل ماجرای غدیر خُم، در تاریخ رخ داده است یا نه؟
دانشمند تونسی: آری، اگر رخ نمیداد علماء و محدّثان،آن را نقل نمیكردند.[1].
دكتر سماوی: آیا شایسته است كه رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ بیش از صد هزار نفر از اصحاب خود را (پس از سفر حجّ) ـ با اینكه در میان آنها زنان و سالخوردگان بودند ـ در صحرای بسیار داغ در برابر تابش سوزان خورشید، نگهدارد و برای آنها خطبه طولانی بخواند، فقط برای اینكه به آنها بگوید: «علی ـعلیه السّلامـ دوست و یاور شما است؟»، آیا چنین تأویل و توجیهی را برای دست برداشتن از ظاهر و صریح حدیث غدیر، میپسندید؟
دانشمند تونسی: بعضی از اصحاب،از ناحیه علیـعلیه السّلامـ (در جنگها) صدمه دیده بودند،و بعضی كینه و عداوت علیـعلیه السّلامـ را در دل داشتند، پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله و سلّم ـ با مطرح كردن ماجرای غدیر خواست كینه آنها را نابود سازد و به آنها تفهیم كند كه علیـعلیه السّلامـ دوست و یاور شما است، تا آنها علیـعلیه السّلامـ را دوست بدارند و با او دشمنی نكنند.[2]
دكتر سماوی: مطرح كردن مسأله دوستی علی ـعلیه السّلامـ اقتضا نمیكند كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ آنهمه جمعّیت را در بیابان داغ نگهدارد، و نماز جماعت بخواند و سپس خطبه طولانی ایراد نماید، و در فرازهای خطبه مطالبی بگوید كه مناسب با مقام رهبری برای علی ـعلیه السّلامـ است نه موضوع دوستی و یاوری علی!
مثلاً یكی از فرازهای خطبه این است كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ در آغاز خطبه به حاضران رو كرد و فرمود: «اَلَسْتَ اَوْلی بِكُمْ مِن اَنْفُسِكُمْ : آیا من از جان شما به شما اَوْلَویّت ندارم؟».
حاضران اقرار كردند كه: «آری چنین اولَویّتی داری»: واژه «اولی» معنی واژه «مولی» را كه در حدیث غدیر آمده، توضیح میدهد كه منظور مقام رهبری است.
وانگهی اگر آنچه شما میگوئید را ملاك قرار دهیم، برای پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ ممكن بود كه دشمنان علی ـعلیه السّلامـ و آنان را كه كینه علی ـعلیه السّلامـ را در دل داشتند، احضار كند و به آنها بفرماید: «علی ـعلیه السّلامـ دوست و یاور شما است» و غائله تمام میشد، بی آنكه آنهمه جمعیّت را در بیابان داغ خسته و كوفته، مدّتی طولانی نگه دارد.
انسان خردمند هرگز نمیپذیرد كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ به خاطر بیان اینكه: علی ـعلیه السّلامـ دوست و یاور شماست بیش از صد هزار نفر را در بیابان خشك و سوزان نگهدارد.
از اینرو خود ابوبكر و عمر نیز از واژه «مولی» مسأله رهبری امام علیـعلیه السّلامـ را فهمیدند، و در همان صحرای غدیر نزد علی ـعلیه السّلامـ آمده و به او چنین تبریك گفتند:
«بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یَابْنَ اَبِی طالِبٍ اَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ: به به به تو ای پسر ابوطالب كه مولای من و مولای هر مرد و زن مسلمان شدی»، كه به حدیث تبریك و تهنیت معروف است، و این حدیث را دانشمندان بزرگ اهل تسنّن و شیعه نقل كردهاند».[3]
اینك میپرسیم كه آیا یك دوستی ساده، جای این را دارد كه عمر و ابوبكر به علی ـعلیه السّلامـ با تعبیر فوق، تبریك بگویند، و یا پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ بعد از خطبه اعلام كند: كه ای مسلمانان! «سَلِّمُوا عَلَیْهِ بِاِمْرَهِ الْمُؤْمِنینَ: بر علیـعلیه السّلامـ به عنوان رئیس مؤمنان، سلام كنید»
به علاوه، پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ ماجرای غدیر را بعد از نزول آیه 67 سوره مائده عنوان كرد كه در آن آیه میخوانیم:
«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است به مردم ابلاغ كن و اگر نكنی رسالت خدا را انجام ندادهای»
آیا مسأله دوستی، آنقدر در سطح بالا بود كه اگر پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ آن را مطرح نمیكرد، اصلاً رسالتش را ابلاغ ننموده بود؟!
دانشمند تونسی: پس چرا بعد از رحلت پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ مسلمانان و خلفا با علیـعلیه السّلامـ بیعت نكردند؟
آیا گناه كردندو با فرمان رسول خدا مخالفت نمودند، «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ» از این سخن!
دكتر سماوی: وقتی كه خود علمای اهل تسنّن در كتابهای خود گواهی میدهند كه اصحاب رسول خدا ـصلّی اللّه علیه وآلهـ چند دسته بودند، بعضی با اوامر پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ در عصر خودش، مخالفت نمودند[4]، بنابراین جای تعجّب نیست كه بعد از رحلت رسول خدا ـصلّی اللّه علیه وآلهـ با آن حضرت مخالفت نموده باشند.
وقتی كه (مطابق نقل شیعه و سنّی) اغلب مسلمین در مورد این كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ ، نوجوانی به نام «اُسامه بن زید» را فرمانده لشگر كرد، به خاطر این كه سنّ كم داشت، ایراد نمودند ـ با اینكه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ او را امیر لشگر برای جنگ محدود، برای مدّت كوتاه نمود ـ چگونه مقام رهبری مطلق علی ـعلیه السّلامـ را كه سنّش از دیگران كمتر بود(حدود 33 سال داشت) برای تمام مدّت عمرش میپذیرند، و تو خود قبلاً اقرار كردی كه بعضی از اصحاب، نسبت به علیـعلیه السّلامـ كینه و عداوت داشتند (پس چنین نبود كه همه اصحاب قلب صاف داشته باشند).
دانشمند تونسی: اگر علی ـعلیه السّلامـ میدانست كه پیامبر ـصلّی اللّه علیه وآلهـ او را خلیفه خود قرار داده است، بعد از رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ سكوت نمیكرد، بلكه با آن شجاعت و صلابت بینظیری كه داشت، از حقّ خود دفاع مینمود.
دكتر سماوی: آقای من! این بحث، بحث دیگری است، كه نمیخواهم وارد آن شوم، وقتی كه تو حدیث صریح را تأویل میكنی، با بحث درباره سكوت امام علیـعلیه السّلامـ چگونه قانع میشوی؟!
دانشمند تونسی لبخندی زد و گفت: «سوگند به خدا من از كسانی هستم كه علی ـعلیه السّلامـ را برتر از دیگران میدانم، اگر كار در دست من بود هیچ كس را بر علی ـعلیه السّلامـ مقدّم نمیداشتم، زیرا او «مَدینه العلم و اسدالله الغالب» (شهر علم نبوّت و شیر پیروز خدا) است، ولی خدا چنین خواسته، بعضی را مقدّم میدارد و بعضی را تأخیر می اندازد، درباره مشیّت (و قضا و قدر) الهی چه بگویم؟»
من نیز لبخندی زدم و گفتم: بحث «قضا و قدر» نیز موضوع دیگری است و ربطی به بحث ما ندارد.
دانشمند تونسی: «من بر عقیده خود باقی هستم و آن را تغییر نخواهم داد».
آری به این ترتیب، از موضوعی به موضوع دیگر میپرید، بیآنكه موضوع اوّل كامل شود، و این خود دلیل درماندگی او، و آنان است كه در برابر استدلال طفره میروند...
---------------------------
[1] . مدارك و اسناد این حدیث در كتب اهل تسنّن به طور مشروح آمده، به جلد اوّل الغدیر مراجعه شود.
[2] . در اینجا باید به این دانشمند تونسی گفت: اگر بنا است علیـعلیه السّلامـ را دوست بدارتد، یكی از طرق دوستی این است كه سخن علیـعلیه السّلامـ را بپذیرند و با پذیرش سخن او، او را خشنود سازند، در حالی كه آن حضرت بعد از رسول خداـصلّی اللّه علیه وآلهـ ادّعای خلافت كرد، سخنش را رد كردند و با اجبار او را برای بیعت بردند، یارانش را سرزنش كرده و بعصی از آنها (مثل سلمان) را كتك زدند.
[3] . مسند احمدبن حنبل، ج 4، ص 281 ـ علاّمه امینی در كتاب الغدیر، جلد اوّل، این حدیث را از شصت نفر از علمای اهل سنّت نقل كرده است.
[4]. صحیح بخاری و صحیح مسلم، مخالفت بعضی از اصحاب با پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ را در ماجرای«صلح حُدَیْبِیَّه» و فاجعه روز پنجشنبه كه عمر گفت: پیامبرـصلّی اللّه علیه وآلهـ هذیان میگوید و ... ذكر نمودهاند.
«برگرفته از سایت: www.andisheqom.com»
...............
اثبات خلافت علی (ع)
مناظره حسيني قمي با عالم سني
حسینی قمی: اصولا از نظر عقلی و وجدانی این مطلب مورد قبول همگان است كه كسی باید پس از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ زمام امور مسلمین را به دست بگیرد كه از غیرخود به احكام اسلام آگاهتر باشد و افضل از سایرین باشد.
عالم سنی: آری ما نیز به این مطلب معترفیم.
حسینی قمی: اكنون بگو پس از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه كسی افضل امت است.
عالم سنی: برخی از علمای اهل تسنن قائل به برتری ابوبكر شدهاند ولی برخی دیگر و خود من معتقدیم كه علی ـ علیه السلام ـ برترین صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میباشد.
حسینی قمی: با این وصف چرا افضل را رها كردهای و از مفضول پیروی میكنی؟ آیا این كار عاقلانه است؟!
عالم سنی: فرمایش شما متین است و لكن خداوند خواست كه در امر خلافت، مفضول بر فاضل مقدم شود، چنان كه یكی از علمای ما، به نام ابن ابی الحدید در مقدمه كتاب مشهورش كه شرحی است بر نهج البلاغه سیدنا علی میگوید:
«الحمدلله الّذی قَدّمَ المفضول علی الفاضل»؛ سپاس خدایی را كه مفضول (ابوبكر) را بر فاضل (علی ـ علیه السلام ـ) مقدم داشت.
حسینی قمی: آقا چرا كم لطفی میكنید! توبه كنید از این كه این امور را به خداوند نسبت دهید. روح و جان قرآن و روایات انبوهی، ما را به امامت امام علی ـ علیه السلام ـ بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هدایت میكند. و ادعای شما را صریحاً رد میكند.
مگر نه این است كه قرآن میفرماید:
«أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدی إِلاَّ أَنْ یُهْدی؟ فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ»؛[1] آیا كسی كه هدایت به حق میكند برای پیروی شایستهتر است یا آن كسی كه خود هدایت نمیشود مگر این كه هدایتش كنند. شما را چه میشود؟ چگونه داوری میكنید؟
و نیز رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده است:
«مَن تَقَدَّمَ عَلَی المُسْلِمینَ وَ هُوَ یَری اَنَّ فیهِمْ مَن هُوَ اَفْضَلُ مِنهُ، فَقَد خَان اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنینَ»؛[2] كسی كه بر مسلمانان پیشدستی كند با این كه در میان آنها كسی را كه برتر از اوست مینگرد، چنین كسی قطعا به خدا ورسولش و به انسانهای مؤمن خیانت نموده است.
شما را به خدا قسم، برای ساختن منزل خود از معمار درجه یك استفاده میكنید یا از معمار درجه دو. و یا جهت تحصیل علم نزد استاد باسواد میروید یا كم سواد؟!!
عالم سنی با حالت خجالت زده سر خود را به زیر انداخت.
حسینی قمی: بنابراین خداوند كه عادل و عالم است هرگز مفضولی مانند ابوبكر را بر «اَصْلَح و اَوْرَع» آن هم كسی مانند امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ كه در تقوی و علم و اجتهاد، و هجرت و انفاق مال و... یگانه است در امر مهم خلافت مقدم نمیكند. و نسبت دادن این قبیل امور به خداوند قطعاً كفر است.
--------------------------------------
[1] . یونس، 35.
[2] . الغدیر، ج 7
برگرفته از سایت: www.andisheqom.com
دلالت حدیث غدیر بر ولایت علی (ع)
مناظره دانشمند شيعه با يكي از علماي مخالف
دانشمند سنی: شیعیان معمولاً از حدیث غدیر دم میزنند در حالی كه این حدیث بر فرض صحت دلالتی بر نصبت مولانا علی (كرّم اللهُ وجهه) به مقام خلافت و امامت ندارد.
مؤلف: آیا حاضری در مورد این حدیث به مناظره بنشینیم.
دانشمند سنی: به به! چه خوب پس ابتدا شما حدیث غدیر را بیان كنید تا استفاده كنیم.
مؤلف: حدیث غدیر از متواترات است كه 110 نفر صحابی و 84 نفر تابعی و بسیاری از علماء و محدثین در قرون بعدی إلی زماننا هذا آن را نقل كردهاند كه مجمل شأن صدور آن این است:
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مردم برای خروج به سوی حجّ در سال دهم هجری اذن داده و حداقل 90 هزار نفر با او حركت كردند.
پس از به جا آوردن مناسبك حج و در حال بازگشت از مكه و مدینه به غدیر (دَرّه) خُم رسیدند و آن روز پنج شنبه هشتم ذی الحجّه بود كه جبرئیل امین از ناحیه خداوند بر آن حضرت نازل و آیه شریفه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ»[1] را قرائت نمود.
پس حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ امر به بازگشت جلو رفتگان و رسیدن و نگاه داشتن عقب ماندگان نمود، تا این كه همه بار افكندند و ندای نماز ظهر داده شد و نماز جماعت خوانده شد.
سپس در مقام خطابه میان قوم بر جهاز شتران بپا خواست و پس از حمد و ثنا بر خداوند سبحان و گرفتن اقرار از حاضرین به توحید و نبوت و معاد و وصیّت ثقلین (كتاب و عترت) و بیان این كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مؤمنین به خودشان اولی است دست امام علی بن ابیطالب را گرفت و بالا برد، تا آن جا كه روایت شده سفیدی زیر بغل حضرت میدرخشید و همه قوم او را شناختند.
سپس فرمود: «مَن كنتُ مولاه فعلیُّ مَولاهُ» و این مطلب را سه مرتبه تكرار فرمود.
سپس برای محببین او دعا و برای دشمنانش نفرین نمود و فرمود كه حاضرین و شاهدین، غائبین را از این ماجرا آگاه نمایندو هنوز متفرق نشده بودند كه جبرئیل امین نازل شد و شریفه:
«الیومَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛[2] را تلاوت فرمود.
سپس حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اللهُ اكبرُ عَلی اِكمالِ الدّینِ وَ اِتمامِ النّعمهِ و رِضَی الرَّبُ بِرِسالتی وَ الوِلایَهُ لَعَلیٍّ مِن بَعْدی».
سپس مردم تهنیت گویان هر یك آمدند، در حالی كه در پیشاپیش آنان ابوبكر وعمر بودند، با حضرت مصافحه كردند و چنین تهنیت گفتند:
«بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یَا ابْن ابیطالبٍ. اَصْبَحتَ مولایَ وَ مَولی كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَهٍ»؛ خلافت مبارك باد. مبارك باد بر تو ای فرزند ابیطالب. از این پس مولای من و مولای هر زن و مردی هستی.
دانشمند سنی در حالی كه لبخندی مصنوعی میزد گفت: آفرین، لیكن این تازه آغاز بحث است.
مؤلف: اشكال خود را بیان نما تا پیرامون آن سخن بگویم.
دانشمند سنی: شما كلمه «مولی» را چه چیزی معنا كردید؟
مؤلف: به معنای أولی به تصرف در شئون مؤمنین و سرپرست و حاكم.
دانشمند سنی: معلوم میشود كه معانی لغات را نمیدانید. بهتر است ابتدا به كتابهای لغت رجوع كنید تا معنای «مولی» برایتان روشن شود. آن گاه برای ادامه بحث تشریف بیاورید.
مؤلف: معانی «مولا» را بیان فرمایید تا استفاده كنیم.
دانشمند سنی: احسنت، اكنون از راه صواب در آمدی.
بدان كه مولی از كلماتی است كه مشترك است بین معانی فراوان. شما چه گونه از بین این همه معانی مولی را به «سرپرست» ترجمه میكنید؟!
مؤلف: معانی «مولی» را بیان فرمایید.
دانشمند سنی: مولی به معنای: ربّ، عمو، إبن، إبن الاخت، مُعتِق، عبد، مالك، منعم ٌعلیه، شریك، حلیف، صاحب (همراه)، جار (همسایه) نریل (میهمان) و قریب و... آمده است كه من تمام آن معانی را در خاطر ندارم.
مؤلف: قرائن حالیه (مقامیه) حاكی از آن است كه اگر بپذیریم كلمه «مولی» مشترك است بین معانی بسیاری كه بعضی از بزرگان شما گفتهاند، باز در این مقام و شأن نزول حدیث، جز در معنای «اُولی به تصرف» را نتوان مراد داشت،
زیرا:
اگر «مولی» را به معنای «رب» (خدا) بگیریم مستلزم كفر است زیرا علی ـ علیه السلام ـ خدا نبود.
و اگر آن را به معنای «عمو»، و «ابن» و «إبن الاخت»، و «مُعْتق» (آزاد كننده غلام) و «عبد» و «مالك»، و «منعمُ علیه» و «شریك» و «حلیف» بگیریم بیتردید كذب است زیرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ هیچ یك از اوصاف فوق را نداشت. یعنی امام علی ـ علیه السلام ـ عمو، پسر، پسر خواهر، آزاده كننده غلام، مالك و... رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نبود.
معنای صاحب (همراه)، و جار (همسایه) و نزیل (میهمان) و قریب گرفتن از كلمه مولی نیز صحیح نیست، به خاطر سخافت و سبكی خصوصاً در آن اجتماع عظیم و در بین راه و گرما گرم روز و آن وضعیت سخت و مشكل؛ آیا خندهدار نیست كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرادش این باشد كه هركس من میهمان، همسایه، و نزدیك اویم، علی ـ علیه السلام ـ ، همسایه و میهمان و نزدیك اوست؟!!
و اگر بخواهیم «مولی» را به معنای مُنعِم بگیریم ملازمهای وجود ندارد بین این كه هر كسی كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او انعام كرد، علی ـ علیه السلام ـ نیز بر او انعام نماید.
اما مولی به معنای ناصر و محِبّ (دوستدار) نیز در این روایت بیمعناست چه كلام رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را خبری بدانیم یا انشایی (امری) چرا كه این سخن كه «هر كس من دوستدار اویم از این پس علی دوستدار و یاور اوست خبری یا انشایی (امری) مسئلهای مجهول نبود و آن قدر اهمیت نداشت تا ابلاغ آن در شرائط سخت و دشوار بر پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ واجب گردد.
بنابر آن چه گفته شد از میان معانی متعددی كه برای مولی بیان نمودهاید معنایی كه مناسب با حال و مقام و شأن نزول و اهمیت مطلب باشد جز معنای «ولایت در تصرّف و حكومت» نمیتواند باشد. و این همان است كه «تفتازانی» از علمای بزرگ اهل سنت بدان اقرار نموده ولی گفته روایت غدیر متواتر نیست (خدایا به او انصاف مرحمت كن!)
همو گوید: مخفی نیست كه ولایت بر مردم و تولّی و مالكیت برای تدبیر امور آنان و تصرف در امورشان همانند تصرف و ولایت نبی، همان امامت است.
اما بعضی قرائن مقالیه:
الف. صدر حدیث چنان كه از 64 عالم حافظ از اهل سنت نقل شده چنین است كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اَلَسْتُ اَولی بِكُم مِنْ اَنفُسِكُم»؛ آیا من از جانتان بر شما اولی نیستم؟ كه همگی گفتند: بلی یا رسول الله.
حال قرینه سخن این جاست كه حضرت جمله «فَمَن كُنتُ مَولاه فَعَلیٌّ مَوْلاه» را بوسیله «فاء» تفریع بر آن اقرار (صدر) متفرع نمود. پس كلمه «مولی» به همان معنای «اَولی» در صدر است.
ب. این كه حضرت بر اكمال دین در زمانی كه جمعیت هنوز متفرق نشده بود و جبرئیل امین آیه شریفه «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ...» را بر آن حضرت نازل كرد تكبیر گفت.
حال سخن این جاست كه آن چیز چه معنایی بود كه دین بدان به كمال رسیده و نعمت تمام میشود و پروردگار در عرض رسالت بدان راضی میگردد، جز امامتی كه به بركت آن اتمام رسالت و كمال نشر آن استحكام پایههای آن محقق میگردد.
ج. پیامبر خدا مرگ و رحل اقامت خود را در آینده به مردم ابلاغ نمود و جز این نیست كه خلاء هائل وجود مبارك آن حضرت تنها با نصب امیر مؤمنان علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ در مقام ولایت میتوانست پر شود.
دانشمند سنی: آفرین ای استاد بزرگ. اما خداوند خود میداند كه سؤالی هست كه لحظهای مرا آرام نمیكند.
مؤلف: سؤالت را بپرس.
دانشمند سنی: اگر حدیث غدیر در مقام نصب علی ـ علیه السلام ـ بر خلافت و جانشینی و ولایت بعد از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دلالت داشت پس چرا صحابه آن را به عنوان محور و مقیاس بعد از نبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نگرفتند، و صحیح نخواهد بود كه صحابه و جمهور امت اجتماع نمایند بر رد كردن آن چه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن اجتماع عظیم ابلاغ نمود.
مؤلف: هر كس به تاریخ صحابه رجوع نماید امثال تخلفات صحابه بعد از اوامر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را فراوان خواهد یافت كه اكثراً سیاسی بودهاند[3] و ترك عمل به حدیث غدیر و اعراض از آن نیز از همین قبیل است و مانند سایر تخلفات صحابه چون تخلف از همراهی با «اسامه» در سریّهای كه به نام او معروف است و نیز اعتراض گروهی از صحابه به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مورد صلح حدیبیه و غیره كه مرحوم «سید شرف الدین موسوی» صاحب «المراجعات» حدود هفتاد و اندی از تخلفات صحابه را در كتاب دیگرش «النصّ و الاجتهاد» ذكر نموده است.
اشكال اهل سنت آن است كه بر عمل صحابه لباس عصمت پوشاندند، گو این كه هرگز به اندازه سر سوزنی از كتاب و سنت تخلف ننمودهاند فلذا بر آنان قول به مخالفت با نصّ نبی اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و تنصیص امام علی ـ علیه السلام ـ گران آمد.
سخن كه به این جا رسید دانشمند سنی عرق شرم از پیشانی خود پاك كرد و آن گاه نگاهی به ساعت خود انداخت و گفت:
استاد! بسیار محظوظ شدیم انشاء الله اگر عمری باقی ماند بحث را در فرصتی دیگر پی میگیریم و آن گاه آرام برخاست و رفت.
---------------------------
[1] . مائده، 67.
[2] . مائده، 3.
[3] . ر.ك: داستانهای شرح شرم نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، اثر مؤلف.
برگرفته از: www.andisheqom.com
نرگس منتظر
03-12-2009, 23:58
http://ghadirekhom.com/uploads/extgallery/public-photo/medium/ghadir87-13_86e337.jpg
نرگس منتظر
03-12-2009, 23:59
http://ghadirekhom.com/uploads/extgallery/public-photo/medium/ghadir87-20_8fd6a8.jpg
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:03
غدیر در کلام معصومان
http://img.tebyan.net/big/1385/10/381861871121952248924116874518375237202141.jpg
علی علیه السلام و غدیر
مردی خدمت امیرمؤمنان علی علیه السلام عرض کرد: بالاترین فضیلت خود را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به من خبر دهید.
حضرت فرمود: «پیامبر صلی الله علیه و آله مرا در غدیر خم منصوب کرد و وجوب ولایت مرا از طرف خداوند و به امر او اعلام فرمود».
حضرت زهرا علیهاالسلام و غدیر
حضرت زهرا علیها السلام درباره ماجرای غدیر میفرماید: «پیامبر در روز غدیر، پیمان ولایت را برای علی علیه السلام محکم کرد تا بدین وسیله، امید دشمنان را ناامید سازد».
امام رضا علیه السلام و عید غدیر امام رضا علیه السلام درباره عید غدیر میفرماید: «این روز، روز عیدِ خاندان محمد صلی الله علیه و آله است. هر کس آن را عید بگیرد، خداوند مالش را زیاد میکند».
امام رضا علیه السلام و هدایا در روز غدیر
در روایت آمده است که حضرت رضا علیه السلام در روز عید غدیر، عده ای از یاران نزدیک خود را برای شام دعوت کرد و به منازل آنان هدایا و عیدی فرستاد و درباره فضیلت های این روز، سخنانی ایراد فرمود».
حضرت معصومه علیهاالسلام و حدیث غدیر
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام حدیث غدیر را به سند زیر نقل فرموده است:
حضرت فاطمه دختر امام موسی بن جعفر علیه السلام، از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام، از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام، از فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام، از اُمّ کلثوم دختر فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل فرموده است که مادرش حضرت زهرا دختر پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به مردم فرمود:
«آیا سخن پیامبر خدا را در روز غدیر خم فراموش کردید که فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار اویم، علی مولا و صاحب اختیار اوست؟».
--------------------
برگرفته از تبیان
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:09
عید غدیر در کلام حضرت امام خمینی رحمة الله
http://img.tebyan.net/big/1388/09/332331121561146656130691521661709915513651.jpg
عید همگان
حضرت امام خمینی رحمه الله، عید غدیر خم را که کاشتن بذر ولایت در جان همه مسلمانان است، مختص گروه خاصی نمیدانست و در این باره میفرمود:
«امروز که روز عید غدیر است، از بزرگترین اعیاد مذهبی است. این عید، عیدی است که مال مستضعفان است، عید محرومان است، عید مظلومان جهان است، عیدی است که خدای تبارک و تعالی به وسیله رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای اجرای مقاصد الهی و ادامه تبلیغات و ادامه راه انبیا، حضرت امیر علیه السلام را منصوب فرمودند».
ارزش مولا علی علیه السلام
حضرت امام خمینی رحمه الله معتقد بود که بزرگیِ عید غدیر، از وجود با برکت علی علیه السلام است و میفرمود:
«مسئله غدیر، مسئلهای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ای پیش بیاورد؛ حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید.
غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آنکه ارزش دارد، خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است.
خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول اللّه کسی نیست که [آنچه] دلخواه است انجام بدهد، مأمور میکند رسول اللّه را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن».
الگوی حکومت اسلامی
همه حکومتها به الگو و نمونه نیاز دارند تا بر اساس آن، رابطه بین حاکم و مردم مشخص شود و حکومت، وظایف خود را به درستی انجام دهد.
حضرت امام خمینی رحمه الله بر این عقیده بود که غدیر، الگوی حکومت اسلامی را معیّن کرد. ایشان در این باره میفرمود:
«روز عید غدیر، روزی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تکلیف حکومت را معیّن فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود که حکومت اسلام، نمونه اش عبارت از یک همچو شخصیتی است که در همه جهات مهذّب، در همه جهات معجزه است.
و البته پیغمبر اکرم این را میدانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر علیه السلام نمیتواند باشد، لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وضعی باشداز حکومت ها، تا آخر تعیین فرمودند»
حکومت یا مقام معنوی
گروهی، خام اندیشانه میپندارند که مسئله غدیر، مربوط به مسائل معنوی امام علی علیه السلام است و ربطی به خلافت و حکومت ایشان بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ندارد؛ ولی حضرت امام رحمه الله با ردّ این مدّعا میفرمود:
«نصب حضرت امیر به خلافت، این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود».
ایشان سپس در ادامه میفرمایند:
«اینکه در روایات ما... غدیر را آن قدر ازش تجلیل کردهاند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئلهای است.
حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که: به قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست، آنکه هست، اقامه عدل است.
آن چیزی که حضرت امیر علیه السلام و اولاد او میتوانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد، انجام بدهند؛ لکن فرصت نیافتند».
http://img.tebyan.net/big/1388/09/36249166119019631108218202122224919845170.jpg
ولایت کلی
حضرت امام خمینی رحمه الله بر روی مقام ولایت کلّیِ امامان معصوم علیهم السلام خیلی تأکید میکرد.
ایشان در سخنان خود، این ولایت را غیر از مسئله خلافت و حکومت میدانست که در عید غدیر خم مطرح شد.
به نظر مرحوم امام، این ولایت کلی، همان امامت و از اصول مذهب تشیع است که کسی که به آن معتقد نباشد، تمام اعمال نیک خود را باطل کرده است.
ایشان در این مورد میفرمود: «آن چیزی که برای ائمه ما قبل از غدیر... مطرح بوده است، این یک مقامی است که مقام ولایت کلی... [و] امامت است....
اگر کسی... آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامی شیعه هم به جا بیاورد، باطل است؛ این غیر [از] حکومت... [و] از اصول مذهب است».
انحراف بعد از غدیر
پس از واقعه مهم غدیر خم و برگزیدن امام علی علیه السلام به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله، عده ای به فاصله اندکی، این مسئله را نپذیرفتند و علی علیه السلام را از خلافت کنار گذاشتند.
این کنار گذاشتن معصوم و برگزیدن غیر او، اندک اندک خطی انحرافی پدید آورد؛ به طوری که بعدها معاویهها و یزیدها خلافت و حکومت را به دست گرفتند و آن را به سلطنت تبدیل کردند.
مرحوم امام خمینی، این انحرافها را سرچشمه گرفتاری های کنونی دنیای اسلام میداند و میفرماید:
«انحرافاتی که بعد از غدیر خم پیدا شد و ماها هم غفلت کردیم ـ همه نه ـ بسیاری از ماها، اکثریت شاید غفلت کردند و ما را کناره گیر کردند، نگذاشتند که در امور مسلمین دخالت بکنیم، اسباب این گرفتاری هایی شده است که الان در سرتاسر کشورهای اسلامی داریم میبینیم، در همه جا این مسائل هست... ».
درست زنده نگه داشتن غدیر
شادمانی کردن و مجلس گرفتن در اعیاد اسلامی، عملی نیکوست؛ ولی نیکوتر آنکه، در مورد بزرگی آن عید بیندیشیم.
حضرت امام خمینی رحمه الله در مورد درست زنده نگه داشتن عید سعید غدیرخم میفرماید:
«زنده نگه داشتن این عید، نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود. اینها خوب است؛ اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم. به ما یاد بدهند که غدیر، منحصر به آن زمان نیست.
غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است، باید روش ملتها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است. این است که قابل نصب است؛ والاّ، مقامات معنوی قابل نصب نیست».
------------------
برگرفته از تبیان
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:12
عید غدیر در کلام رهبری
http://img.tebyan.net/big/1388/09/2333319318713972217169615920520231143176.jpg
مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای درباره عید غدیر فرموده است:
«روز عید غدیر که به نام عید ولایت نامیده میشود،... روزی است که مفهوم ولایت اسلامی، به وسیله پیامبر اکرم یک مصداق روشن و عینی پیدا کرد.
برای کسانی که میخواهند از... اسلام نمونه ای ذکر بکنند، بهترین نمونه، همان کسی است که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله او را به الهام الهی و به دستور پروردگار عالم، برای منصب عظیم ولایت آن روز معیّن فرمود.
ولایت که عنوان حکومت در اسلام و شاخصه نظام اجتماعی وسیاسی برای اسلام است، یک معنای دقیق و ظریفی دارد که معنای اصل ولایت هم همان است و آن عبارت است از پیوستگی، پیوند، در هم پیچیدن و در هم تنیدگی؛ این معنای ولایت است».
عید غدیر، عید بسیار بزرگ و خاطره عظیم تاریخی است.
در کار غدیر باید هدف را مشخص کرد. بنشینید و واقعا روی مسائل فکر کنید. برای این کار وقت بگذارید.
در کار فرهنگی غدیر، باید مانند علامه امینی و مرحوم سیدشرف الدین کار کرد که الغدیر و المراجعات را تحویل دادند.
کسانی به درد کار غدیر می خورند که اهل این کار باشند؛ کار در مورد غدیر باید عمیق و گسترده باشد.
کار در مورد غدیر، کاری بزرگ و پر جاذبه است.
کار در موضوع غدیر باید پیوسته و دائم باشد و در مورد غدیر باید متخصص تربیت کرد.
عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حکومت است، عید آحاد ملت و امت اسلامی است.
[عید غدیر]، حقیقتا روز بزرگ و عید تعیین کننده و عظیم القدری است.
-----------------
برگرفته از تبیان
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:14
http://ghadirekhom.com/uploads/extgallery/public-photo/medium/ghadir87-18_89648a.jpg
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:14
http://ghadirekhom.com/uploads/extgallery/public-photo/medium/ghadir87-23_8330a7.jpg
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:15
http://ghadirekhom.com/uploads/extgallery/public-photo/medium/ghadir87-27_8281ea.jpg
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:19
http://shiaupload.ir/images/12623178346226725904.gif
دانلود کتاب خطبه شریف غدیر به صورت PDF
با حجم 530 کیلو بایت
http://www.ghadirekhom.com/uploads/khatabeghadir_pdf_ebook.pdf
http://shiaupload.ir/images/12623178346226725904.gif
نرگس منتظر
04-12-2009, 00:23
http://shiaupload.ir/images/95267375951905461151.gif
نقشه منطقه غدیر به صورت فایل فلش
http://ghadirekhom.com/uploads/ghadir/Flashs/GhadirMap.swf
http://shiaupload.ir/images/95267375951905461151.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 02:18
http://img.tebyan.net/big/1387/09/8871130172153162120524454202364128145240.jpg
مولاى عشق
على را وصف، در باور نیاید
زبان هرگز ز وصفش بر نیاید
على تركیبى از زیباترینهاست
على تلفیقى از شیواترینهاست
على راز شگفت روز آغاز
على روح سبكبالى و پرواز
زبان عشق را گویاترین بود
طریق درد را پویاترین بود
دل دریایىاش دریاى خون بود
ضمیرش چون شهادت لالهگون بود
صداقت از وجودش رشك مىبرد
اصالت از حشورش غبطه مىخورد
صلابت ذرهاى از همتش بود
شجاعت در كمند هیبتش بود
سلاست در زبانش موج مىزد
كلامش تكیه را بر اوج مىزد
غبار عشق، خاك كوى او بود
عبیر و مشك، مست از بوى او بود
على با درد غربت آشنا بود
على تنهاترین مرد خدا بود
على در آستین دست خدا داشت
قدم در آستان كبریا داشت
نواى عشق از ناى على بود
اذان سرخ، آواى على بود
شهادت از وجودش آبرو یافت
شهادت هر چه را دارد از او یافت
على سوز و گدازى جاودانه است
على راز و نیازى عاشقانه است
تپش در سینهاش حرفى دگر داشت
حدیث خوردن خون جگر داشت
شگفتا! عشق از او وام گیرد
محبت آید و الهام گیرد
تلاطم پیش پایش سخت آرام
تداوم در حضورش بى سرانجام
توان در پیش پایش ناتوان است
فصاحت در حضورش بى زبان است
خطر مىلرزد از تكرار نامش
سفر گم مىشود در نیم گامش
یورش از ذوالفقارش بیم دارد
تهاجم صحبت از تسلیم دارد
كفش خونینترین گل پینه را داشت
ضمیرش صافى آیینه را داشت
من او را دیدهام در بى كرآنه
فراتر از تمام كهكشانها
من او را دیدهام آن سوى بودن
فراز لحظه ناب سرودن
من او را دیدهام در فصل مهتاب
درون خانه مهتابى آب
على را از گل «لا» آفریدند
براى عشق، مولا آفریدند
سخن هر چند گویم ناتمام است
سخن در حد او سوداى خام است
ز دریا قطره آوردن هنر نیست
زبانم را توانى بیشتر نیست
ولى تا با سخن گردد دلم جفت
بگویم آنچه آن شوریده مىگفت:
«على را قدر، پیغمبر شناسد
كه هر كس خویش را بهتر شناسد»
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or32.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 11:47
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/98jkl.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifخورشيد شكفته در غدير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifباران بهار در كوير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifبر مسند عاشقي شهي بي همتاست http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gifبر ملك محمدي امير است علي http://sl.glitter-graphics.net/pub/489/489936waplsb8efn.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/98jkl.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/5865y5yw6tlqg7.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:30
http://upload.tazkereh.ir/images/39676271529910148051.jpg
چراغ غدیر بر بام تاریخ
سطحىنگرى و كوچك اندیشى است، اگر «غدیر» و «ولایت» را، نزاعى در میان دو گروه در گذشته بدانیم.
و دور از «متن مكتب» است، اگر ایستادن بر كرانه جوشان «غدیر» را تنها حساسیتى فرقهاى و جدالى مذهبى به شمار آوریم.
«غدیر»، همواره برپاست.
صحنه تعیین «مولى»، و آن بیعتها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشده است. بیعتگران نیز، صحنه را ترك نكردهاند. علىرغم آنان كه سعى كردهاند غبارى از«نسیان» و پردهاى از «كتمان» بر سیماى غدیر بنشانند و بیفكنند، دلها و جانهاى بیشمارى هنوز هم توجه به آن دستهاى بلندى دارد كه دست «على» را گرفت و فراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یكدیگر و به غایبان از صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفى كنند.
صحنهغدیر، پایان نیافته است.
هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قارههاى دور دست، در جنوبىترین كشورآفریقا، در شرقىترین منطقه خاور دور، در مركزىترین بخش اروپا و آمریكا، در پى آشنایى با «خورشید»ى هستند كه اگر بتابد، خانهها را، دلها را، شهرها را، اندیشهها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیدهها و باورها را «روشن» مىسازد. و از «نور»، چه انتظارى است، جز درخشیدن و فروغ گستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستى كه فرا رفت، دست خدا بود، زبانى كه «على مولاه» را سرود، زبان خدا بود، دستى هم كه به عنوان «مولى» بالا رفت و همگان دیدند، دست خدا بود، «على»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیر بود، «غدیر»، راهى بود كه روندگان را به «على» مىرساند.
و ... «على» هم، صراطى بود كه رهپویان را به «خدا» مىرساند.
«غدیر»، چشمهاى زلال بود كه در طول چهارده قرن، هزاران هزار كام تشنه را از كوثر معارف ناب، سیراب ساخت. و این چشمه، هنوز هم سارى و جارى است.
«غدیر»، چراغى بر اوج بود، كه در قرنهاى متمادى تاریخ بشرى، گمگشتگان بسیارى را از وادیهاى خوف و خطر و بیراهههاى تاریكى و ضلالت، به «مقصد» راهنمایى كرد. و این چراغ، همچنان فروزان و نورافشان و راهنماست.
«غدیر»، تكیهگاهى بود كه شیعه را در عصر محكومیت و مظلومیت دیرپاى خویش، پناه بود و حجت و برهان. و این تكیهگاه، هنوز هم به استوارى گذشته، پا برجاست و محكمترین حجتها را دارد.
«غدیر»، متنى بود، روشن و بىابهام، گویا و صریح، كه خیلىها كوشیدند حواشى تاویل و تفسیرهاى دور از واقعیت براى آن ترسیم كنند. و این متن، هنوز هم براى آنان كه بىحواشى به آن بنگرند، صریح و گویاست. «غدیر»، میوهاى شیرین در بوستان رسالت بود، كه تداوم «خط نبوت» را در شكل «امامت»، به شیرینترین صورت ترسیم مىكرد. و هنوز هم این میوه شیرین، زینتبخش بوستان محمدى است و بدون آن، «باغ رسالت» بىثمر است « و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ...».
«غدیر»، میثاقى بود میان صاحبان باور و عقیده به خدا و رسول، كه وفادارى به آن، شاهد صدق ایمان بوده است. و این عهد و پیمان، هنوز هم «وفا» مىطلبد و دستان بیعتگر را به «صدق» فرا مىخواند، و همه ساله، این عید فرخنده موعدى براى تجدید آن عهد و تحكیم آن میثاق با خدا و رسول است.
«غدیر»، اگر چه بركهاى در بیابان بود، ولى هفت دریا به وسعت تاریخ و زمان بود كه موجش «ازل» تا «ابد» را فرا گرفت و اگر خاكیان، برخى چشم دیدن آن موج ابدى را نداشتند، افلاكیان به تكریم آن به یكدیگر تهنیت مىگفتند.
«غدیر»، سفینه نجاتى بود كه گرفتاران موج جهالت و حیرت ضلالت را به ساحل امن ایمان مىرساند. این سفینه، هنوز هم سرنشین مىطلبد و امواج فتنه و فریب، هنوز هم در پى دور ساختن اندیشهها از این ساحلاند.
«غدیر»، روشنترین چراغ بود، بر بالاترین بام خانههاى تاریخ، تا... مردم «اهل بیت» را بشناسند و به «خانه»اى رهنمون شوند كه افراد آن در دامان «وحى» بزرگ شدند و «آیات خدا» در آن خانه فرود آمد و جبرئیل امین، مانوس آن بیت و اهل بیت بود.
اگر انسانیت امروز، مىخواهد به آن «خانه» راه یابد، خانهاى كه همه چیز در آنجاست، و همه كلیدهاى گشاینده همه قفلها و درهاى بسته در دست صاحبان و ساكنان آن خانه است.
باید به این چراغ نگاه كند، تا راه را بشناسد.
آرى ... «چراغ غدیر، بر بام بلند تاریخ».
"جواد محدثى"
http://upload.tazkereh.ir/images/26134924033526413847.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:39
http://upload.tazkereh.ir/images/48634948579196328610.jpg
غدیر قربانى قدرت
اگر ماجراى غدیر خم از نظر تاریخى واقعیت دارد، چرا پس از ماجراى سقیفه شركت كنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه سخنى كه نشانه یادآورى این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟
به نظر مىرسد این پرسش یكى از چالشهاى جدى فرا روى شیعه است، زیرا شیعه:
الف) با بهرهگیرى از منابع معتبر خود و اهل سنت به اثبات اصل ماجراى غدیر مىپردازد؛ منابعى كه در آن صدها صحابى و تابعى شناخته شده وجود دارد . (1)
ب) با دلیلهاى متقن و شواهد مستحكم لغوى، قرآنى، سنتى و تاریخى واژه ولایت موجود در روایت غدیر را به معناى سرپرستى و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان مىداند نه دوستى . (2)
ج) اثبات مىكند پیامبر اكرم (ص) در این ماجرا بر اساس دستور خداوند در پى تعیین جانشین بود نه معرفى كاندیداى خلافت . (3)
با این همه در گزارشهاى تاریخى - جز چند منبع كه در اعتبار آنها سخن فراوان است (4) - از واكنش شدید مردم و یاد آورى ماجراى غدیر خم كمتر سخن به میان آمده است. با آن كه قطعا بیشتر مردم مدینه در ماجراى غدیر حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 یا 84 روز (5) از این ماجرا آن را فراموش كردند؟
البته احتمال اعتراض عدهاى از مردم و یاد كرد ماجراى غدیر به وسیله آنها و مخفى ماندن این واكنش، به سبب سیاست ممنوعیت نقل و تدوین حدیث، وجود دارد؛ ولى در عدم گستردگى این اعتراضها تردید نیست .
http://upload.tazkereh.ir/images/77921084904997567683.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:39
http://upload.tazkereh.ir/images/82510418607944585172.jpg
با توجه به ماجراى غدیر و تاكید پیامبر اكرم (ص) بر تعیین جانشین، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمىنماید . بنابراین، واكنشى چنین محدود چگونه توجیه مىشود؟ براى یافتن سرنخهاى تاریخى این مشكل باید موقعیت زمانى این قطعه از تاریخ و نیز سیر جریانهاى سیاسى و اجتماعى از زمان واقعه تا وفات پیامبر اكرم(ص) به دقت بررسى شود. بر این اساس، پىگیرى بحث در محورهاى زیر ضرورت دارد:
1 . قبل از تشكیل دولت مدینه به دست پیامبر اكرم (ص)، مردم شهرهاى بزرگ حجاز و بادیهها تحت نظام قبیلهاى به سر مىبردند .
در این نظام سرآمد بودن در صفاتى چون سن، سخاوت، شجاعت، بردبارى و شرافت معیار گزینش رهبر به شمار مىآمد و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند .
2 . پیامبر اكرم (ص) نخستین كسى بود كه در این سرزمین نهادى به نام دولت پدید آورد و ارزشهاى فرا قبیلهاى ارائه داد .
آن حضرت(ص) توانست قبایل مختلف شهرها و بادیههاى منطقه را تحت یك نظام واحد متمركز سازد. مردم كه وى را پیامبرى آسمانى مىدانستند، تشكیل دولت از سوى او را امرى الاهى به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتى قابل توجه نشان ندادند .
3 . پیش از فتح مكه اسلام به گونهاى روز افزون در میان مردم شهرها و بادیهها گسترش یافت تا جایى كه سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هیاتها) نام گرفت؛ یعنى سالى كه مردم دسته دسته در قالب هیئتهاى مختلف نزد پیامبر اكرم (ص) مىشتافتند و اسلام خویش را آشكار مىساختند. ناگفته پیدا است، انگیزه همه این هیاتها معنوى نبود و همه تازه مسلمانان ایمان قلبى نداشتند .
4 . یكى از آموزههاى اسلامى كه پذیرش آن براى مردم دشوار مىنمود، مساله تعیین جانشین بود؛ زیرا:
الف) مردم فقط پیامبر(ص) را داراى بعد الهى مىدانستند و حكومت فرا قبیلهاىاش را مىپذیرفتند. در نگاه آنان، جانشین پیامبر از چنین ویژگىاى برخوردار نبود. (6)
ب) هنوز بسیارى از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهاى دنیوى آن حضرت مقید نمىدانستند؛ چنان كه در مواردى چون صلح حدیبیه (7) و تقسیم غنایم حنین (8) واكنش اعتراضآمیز نشان دادند .
ج) بسیارى از مردم اطاعت از فرمانهاى دنیوى مربوط به بعد از زندگانى رسول خدا را نمىپذیرفتند؛ زیرا هنوز از آموزههاى جاهلى كه به رئیس قبیله اجازه تعیین جانشین نمىدهد، دل نبریده بودند؛ و طبیعى بود كه مساله ریاست دولت را از ریاست یك قبیله مهمتر بدانند.
د) هنوز بعضى از قریشیان تازه مسلمان چنان مىپنداشتند كه حضرت (ص) در راستاى رقابت قبیلهاى مساله نبوت را مطرح كرده است . این گروه با توجه به اقبال عمومى مردم به آن حضرت (ص) جرات مخالفت نداشتند؛ ولى با تعیین جانشین به ویژه از تیره بنى هاشم، لب به اعتراض گشادند و با بهرهگیرى از پشتوانه فرهنگ قبیلهاى مردم اعتراض خویش را روشنتر بیان كردند .
ه) در زمان جاهلیت تنها اشرافیان به مجلس مشورتى قریش (دارالندوه) راه مىیافتند كه به چهل سالگى رسیده باشند. (9) بر این بنیاد، پذیرش جانشین رسول خدا، به ویژه اگر آن فرد داماد پیامبر(ص) بود و كمتر از چهل سال (10) داشت، بسیار دشوارتر مىشد .
5 . دو نكته دیگر، پذیرش جانشینى امام على (ع) را دشوار مىساخت:
* حضرت على(ع) نزد قریشیان، به سبب دلاورى هایش در جنگهایى مانند بدر و احد و به خاك و خون كشیدن بزرگان قریش، چهره منفى داشت. این پدیده سبب شد به تبلیغات گسترده روى آورند و چهره على (ع) را نزد همه اعراب زشت جلوه دهند. (11)
* مردم قبایل مختلف این نكته را درك كرده بودند كه با توجه به لیاقتها و استعدادهاى تیره بنى هاشم، اگر مساله جانشینى در میان آنها تثبیت شود، هرگز از آن خاندان برون نخواهد آمد .
6. نگاه پیامبر اكرم (ص) به جانشینى حضرت على(ع) الهى و از روابط قبیلهاى و خویشاوندى بسیار فراتر است؛ زیرا آن حضرت (ص) به حفظ آیین وحى مىاندیشید و طبیعى است كه آشناترین فرد به كتاب و سنت و شجاعترین و كوشاترین فرد در راه گسترش اسلام را برگزیند. البته پیامبر اكرم (ص) با وضعیت جامعه آشنا بود. از این رو، از آغاز رسالت، در موقعیتهاى گوناگون، به بهانههاى مختلف و با بیانهاى متفاوت ویژگىهاى حضرت على (ع) را یادآور مىشد و از جانشینىاش سخن به میان مىآورد. (12) آن بزرگوار، سرانجام از سوى خداوند مامور شد در بزرگترین اجتماع مسلمانان كه برخى شمار آنها را بیش از یكصد هزار تن دانستهاند، آشكارا این مساله را اعلام كند (13) و دغدغه مخالفت جامعه را نادیده بگیرد . فرازى از آیه 67 سوره مائده كه از این دغدغه پیامبر پرده بر مىدارد و به وى ایمنى مىبخشد، چنین است: «... والله یعصمك من الناس؛ خداوند تو را از [شر] مردم نگاه مىدارد.»
در این عبارت، دو واژه «عصمت» و «ناس» بسیار راهگشا است. خداوند پیامبر(ص) را از چه چیزى حفظ مىكرد؟ و این «ناس» چه كسانى بودند؟
http://upload.tazkereh.ir/images/83346894493237921328.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:39
http://upload.tazkereh.ir/images/79514720417697943954.jpg
با توجه به واقعیت خارجى و ایمن نماندن پیامبر(ص) از شر زبان مردم و نیز با توجه به این كه سرانجام مساله جانشینى امام على(ع) به سامان نرسید، بعید نمىنماید كه مراد از واژه «یعصمك» نگهدارى پیامبر(ص) از هجوم فیزیكى و یكباره مردم باشد؛ چنان كه واژه «ناس» بر مردم عادى دلالت دارد و با توجه به اكثریت نو مسلمان آن زمان، به حمل این لفظ بر خلاف ظاهر نیازمند نیستیم .
7 . تاریخ درباره بسیارى از حوادث مقطع زمانى بین غدیر و وفات پیامبراكرم (ص) ساكت مانده است؛ اما كالبد شكافى دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اكرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاشهاى مخالفان آن حضرت آشنا مىسازد. این پدیدهها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت با نگارش وصیت مهم رسول خدا .
1 . سپاه اسامه
پیامبر اكرم در واپسین روزهاى زندگىاش فرمان داد لشكرى عظیم به فرماندهى جوانى نورس به نام اسامة بن زید سمت دورترین مرزهاى كشور اسلامى (مرزهاى روم) رهسپار شود. (14) كالبد شكافى دقیق این جریان نشان مىدهد رسول خدا (ص) در راستاى تثبیت جانشینى حضرت على (ع) به چنین اقدامى دست یازید؛ زیرا:
الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اكرم (ص) خالى كردن مركز حكومت از نیروهاى نظامى و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اكرم(ص) بسیارى از نو مسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و كیان جامعه اسلامى در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیمگیرى را در نظر پیامبر اكرم (ص) منطقى جلوه مىداد، دور ساختن مخالفان جانشینى حضرت على (ع) از مدینه بود .
ب) انتصاب جوانى 18 ساله (15) به مقام فرماندهى لشكر و عدم توجه به اعتراضات اصحاب جز از كار انداختن مهمترین (16) دستاویز مخالفان جانشینى على(ع) هیچ توجیهى نداشت؛ زیرا اسامة بن زید كه از جهاتى چون سابقه مسلمانى، شرافت، شجاعت و كاردانى سر آمد اصحاب به شمار نمىآمد و از نظر سنى حدود 15 سال از على (ع) كوچكتر بود - با توجه به آن كه در بسیارى از ویژگىها با حضرت على (ع) قابل مقایسه نمىنمود - در مقام فرماندهى سپاهى عظیم و متشكل از بزرگان صحابه مانند ابوبكر، عمر، ابوعبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص قرار گرفت .
ج) دقت در تركیب سپاه اسامه نشان مىدهد تمام كسانى كه احتمال داشت با جانشینى حضرت على(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شركت جویند. (17) و كسانى كه به بهانه بیمارى پیامبر اكرم (ص) از اردوگاه به مدینه باز مىگشتند، با جمله تاكیدى «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة» (18) رو به رو مىشدند. در مقابل، یاران و موافقان جانشینى حضرت على (ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند . (19)
http://upload.tazkereh.ir/images/12490615289101871928.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:39
http://upload.tazkereh.ir/images/25795867085425221778.jpg
2 . پیشگیرى از نگارش وصیت
این پدیده در واپسین روزهاى حیات پیامبر اكرم (ص) تحقق یافت. در آن روزها، پیامبراكرم (ص) كه احتمالا با بالا گرفتن زمزمههاى مخالفت با جانشینى حضرت على(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندى صریح و ماندگار بر جاى گذارد و از گمراهى امت جلوگیرى كند. مخالفان كه این دستور را با نقشههاى چند ماهه خویش ناسازگار مىدیدند، به شدت نگران شدند و با هزیان گو خواندن كسى كه جز وحى چیزى بر زبان نمىراند، از نگارش این سند جلوگیرى كردند .
تاریخ در این جا تنها از یك تن نام مىبرد. (20) اما آشكار است كه تنها یك نفر- بى آن كه جریانى نیرومند، پشتیبانش باشد - نمىتواند با رسول خدا(ص) مقابله كند . از این رو، بعضى از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از كلمه «قالوا» استفاده كردهاند. (21)
8 . نخستین تشكیل دهندگان این جلسه كه با هدف تعیین خلیفهاى جز حضرت على (ع) در سقیفه گرد آمدند، انصار به شمار مىآمدند. آن هم انصارى كه در همه جا به پیروى محض از پیامبر اكرم (ص) زبانزد بودند و دوستى شان با خاندان آن حضرت (ص) به ویژه حضرت على (ع) بر همگان ثابت شده است .
راستى چرا انصار؟ و چرا با این عجله، آن هم در حالى كه هنوز بدن پیامبر اكرم(ص) غسل داده نشده است؟ شواهد تاریخى، نشان مىدهد انصار هرگز از جانشینى شخصیتى مانند حضرت على(ع) هراسناك نبودند و او را ادامه دهنده راه پیامبر اكرم (ص) مىدانستند .
اقدام عجولانه آنها در درك نكتهاى حیاتى ریشه دارد. آنها با تیز بینى دریافته بودند كه شانسى براى به قدرت رسیدن حضرت على(ع) وجود ندارد. مخالفت یاران بزرگ پیامبر اكرم(ص) با راه افتادن سپاه اسامه و نیز مخالفت آنان با نگارش وصیت از سوى پیامبر اكرم(ص) و به احتمال فراوان، حوادث دیگرى كه تاریخ ما را از آن بى خبر گذاشته است، انصار را به این نتیجه رسانده بود كه مهاجران اندیشه به دست گرفتن حكومت در سر مىپرورانند و احتمال دارد قریشیانى كه سرانشان در نبرد با نیروهاى انصار حامى پیامبر به قتل رسیدند، با بهرهگیرى از پیوند نزدیك قریش و مهاجران در پى انتقام بر آیند. بنابراین، به سقیفه شتافتند تا طرفداران غصب حق على(ع) را دست كم از به دست گرفتن كامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئههاى آتى، سهمى از قدرت به دست آورند .
پس انصار و مردم مدینه همگان حادثه غدیر را به یاد داشتند و دلالت آن بر تعیین جانشین را مسلم مىدانستند؛ اما مشاهده تلاشهاى كسانى كه در جهت مخالفت علنى با غدیر گام بر مىداشتند و حركت طرفداران آن واقعه آسمانى را به شدیدترین روش ممكن سركوب مىكردند، آنها را از هرگونه تلاش در جهت احیاى یاد غدیر باز مىداشت .
بنابراین، طبیعى است كه در این زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آنها به این حادثه مهم تاریخى نباشیم. آنها، با توجه به زمینههاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن مىدیدند. چنان كه، بر اساس نصوص تاریخى، حضرت على(ع) نیز در آن زمان به این جریان مهم استدلال نكرد. به نظر مىرسد، در آن موقعیت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدیر پرسش برانگیز است نه عدم استدلال؛ زیرا چنین استدلالى نمایانگر پذیرش یكباره جریان مخالف با فرمان پیامبر(ص) از سوى مردم معتقد به غدیر است و با شواهد تاریخى سازگارى ندارد .
پىنوشتها:
1 . الغدیر فى الكتاب و السنة و الادب، علامه امینى، ج 1، ص 14- 73 . او این حدیث را از یكصد و ده نفر صحابى و هشتاد و چهار تابعى نقل مىكند .
2 . همان، ص 362- 370 .
3 . همان، ص 370- 378 .
4 . مانند كتاب سلیم بن قیس و كتاب الاحتجاج نوشته احمد بن على طبرسى .
5 . ماجراى غدیر خم در روز 18 ذى حجه واقع شد و وفات پیامبر اكرم (ص) و ماجراى سقیفه در 28 صفر یا 12 ربیع الاول .
6 . براى اطلاع بیشتر مراجعه شود به: تاریخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، رسول جعفریان، ص 27 به بعد .
7 . المغازى، محمد بن عمر واقدى، تحقیق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607 . در این كتاب پس از نقل اعتراض عمر از وى چنین نقل كرده است: «من [عمر] چنان در شك افتادم كه از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنین شكى فرو نرفته بودم .»
8 . الكامل فى التاریخ، به ابن اثیر، تحقیق على شیرى، ج 1، ص 631 .
9 . تاریخ سیاسى اسلام (1) سیرة رسول خدا (ص)، رسول جعفریان، ص 98 .
10 . حضرت على (ع) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت .
11 . عمر در این باره مىگوید: «قوم شما (قریش) به شما مانند نگاه گاو به كشندهاش مىنگرند» .(شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 12، ص 9)
12 . براى اطلاع از این موارد، ر . ك: موسوعة الامام على بن ابى طالب فى الكتاب و السنة و التاریخ، محمدى رى شهرى و همكاران، ج 2 .
13 . الغدیر، ج1، ص 214 .
14 . طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 4، ص 54- 58 .
15. همان، ص 55 .
16 . همان، ص 54 و 56 .
17 . السقیفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77 .
18 . الملل و النحل، محمد بن عبدالكریم شهرستانى، تصحیح شیخ احمد فهمى محمد، ج 1، ص 14 .
19 . السقیفه، ص 81 .
20 . من حیاة الخلیفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البكرى، تعلیق سید مرتضى رضوى ص 101- 107 .
21 . همان، ص 104 .
" نعمت الله صفرى فروشانى"
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or21.gif
بیرق ظهور
04-12-2009, 13:41
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
چندی پیش در هنگام مطالعه چشمم به حدیث الدار (خانه) افتاد و هنگامی که به مصادرش نگاه کردم دیدم در کتاب معتبر الکامل لابن اثیر جلد 2 صفحه 63 (از کتب تاریخی معتبر اهل سنت) و نیز تعداد دیگری از کتابها امده است.
با توجه به این حدیث و موضوع متوجه شدم که رسول خدا(صل الله علیه واله) قبل از غدیر خم نیز غدیرهای دیگری برای مولا علـــــــــــی (علیه السلام)اعلام کرده بودند که به یک نمونه از ان اشاره مینماییم:
مضمون حدیث این است که هنگامی که ایه شریفه وانذر عشیرنک القربین (شعراء :214)
بر نبی اکرم(ص)نازل گردید و به ایشان دستور دعوت خویشاوندانشان به دین مبین اسلام امد پیامبر(ص) غذایی فراهم کردند و در خطبه مشهوری که در کتاب الکامل و بقیه کتب نیز ذکر شده انها را دعوت به اسلام کردند و فرمودند:فایکم یوءازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصی و خلیفتی فیکم. چه کسی از شما مرا در این امر(ابلاغ و دعوت به اسلام)یاری میکند تا برادر و وصی وخلیفه من در بین شما باشد.
پس از قوم کسی جوابی نداد مگر علـــــــــــــــــی ابن ابی طالب(ع) که فرمود: انا یا نبی الله وزیرک علیه.من ای پیامبر خدا وزیر(همکار و مساعد)شما در این امر می باشم.
پس رسول خدا(صل الله علیه و اله) دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند:
هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.
این برادر و وصی و خلیفه من بین شماست پس سخنانش را گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید.
از این حدیث شریف این برداشت را میتوان کرد که:
الف:خلافت و خلیفه هر دو از ضروریات اسلام هستند که این امر موجب شد که با اغاز خلافت و قبل از تعیین بسیاری از واجبات رسول خدا(ص) خلیفه بعد از خود را تعیین کنند و میداینیم که رسول خدا(ص) بنا به نص صریح قرانی هیچ کاری را از روی هوا نمی کنند مگر وحی و دستور اللهی باشد(و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) نجم:3و4
ب:این حدیث صراحتا اشاره به تعیین خلیفه و وصی از طرف رسول خدا(ص) دارد و در اینجا رسول خدا(ص) جانشین خود را در زمان حیات خود تعیین کردند که این خود در جواب کسانی است که به رسول خدا(ص)دروغ می بندند( یا از روی بی اطلاعی و یا از روی غرض و العیاذ بالله)که رسول خدا رحلت نموند در حالی که امت را بی رهبر و خلیفه گذاشته بودند.
امیدوارم همگی دوستان با دید باز و صریح و بدور از همه تعصبات این مطالب را بخوانیم و مصادر انرا ببینم و بعد از دقت و پی بردن به واقعیت ان بدور از همه عقده ها و تعصبات مذهبی بیاییم و در موردش فکر کنیم و با عقل و منطق به ان نگاه کنیم و از خداوند متعال عاجزانه بخواهیم که مار ابه راه راست هدایت فرماید
اهدنا الصراط المستیقم
با ارزوی توفیق و سلامتی و حسن عاقبت در دنیا و اخرت به برکت صلوات بر محمد و ال محمد. اللهم صل علی محمد و ال محمدوعجل فرجهم العن اعدائهمhttp://static.cloob.com//public/images/smiles/16.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 13:45
http://upload.tazkereh.ir/images/82510418607944585172.jpg
عدير از گلوي شقايق
با این كه بیشتر مسلمانان صحت حدیث غدیر و اعلام ولایت امیرمؤمنان على علیه السلام را پذیرفتهاند و غالبا آن را از احادیث قطعى و متواتر مىدانند، باز گروهى چنین مىپرسند: اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیارى نیز شاهد آن بودهاند، چرا شخص امیرمؤمنان علیه السلام براى اثبات حقانیت خود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشان دهنده این حقیقت است كه یا واقعهاى به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامت حضرت دلالت نداشته است.
در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعى و متواتر ندانیم، باید بپذیریم كه در میان احادیث پیامبر اكرم(ص) و مطالب تاریخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد؛ علاوه بر این، این ادعا كه امیرمؤمنان(ع) براى اثبات حقانیت خود به حدیث غدیر استناد نكرده، خود شاهد بىاطلاعى و ناآگاهى گوینده آن است.
بررسى اجمالى كتاب هاى معتبر و مورد قبول فرقههاى گوناگون اسلامى نشان مىدهد كه حضرت على(ع) بیش از 22 بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمىگنجد و نیازمند فرصت بیشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذكر منابع بسنده مىكنیم.
در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله
1.برابر آنچه از منابع تاریخى به دست مىآید اولین موردى كه حضرت على علیه السلام حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله بود. وقتى حضرت را براى بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیت خود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع كرد. بشیر بنسعد انصارى برخاست و گفت: اى ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبكر این كلام را مىشنیدند، حتى دو نفر درباره بیعت با شما اختلاف نمىكردند. حضرت در جواب فرمود:
«یا هؤلاء اكنت ادع رسول الله مسجى لا اواریه و اخرج انازع فى سلطانه؟ و الله ما خفت احدا یسمو له و ینازعنا اهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، ولا علمت ان رسول الله صلى الله علیه و آله ترك یوم غدیر خم لاحد حجة و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم یقول: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» ان یشهد الان بما سمع.» (1)
آیا باید پیكر رسول خدا(ص) را بر روى زمین رها مىكردم و قبل از كفن و دفن آن حضرت، درباره خلافت و جانشینى وى نزاع مىكردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود كه گمان نمىكردم كسى در صدد دستیابى به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر(ص) درگیر شوند. مگر رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نكرد و مگر جاى عذرى براى كسى باقى مانده بود؟
همگان را به خدا قسم مىدهم، هر كس كلام پیامبر اكرم در روز غدیر خم را شنیده است كه مىفرمود: «هر كس كه من مولاى او هستم اینك على مولاى اوست. خداوندا، هر كس على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر كس على را یارى كند یارى كن، و هر كه على را خوار كند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد.
زید بنارقم مىگوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهى دادند. اما من، با آن كه این گفتار را از زبان رسول الله صلى الله علیه و آله شنیده بودم، از اداى شهادت خوددارى كردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بینایىام را از دست دادم .
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or34.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:00
http://upload.tazkereh.ir/images/61115716999449353908.jpg
در خطبه وسیله
2.هفت روز پس از وفات پیامبر اكرم(ص)، امیرمؤمنان علیه السلام در مدینه خطبهاى بسیار بلند ایراد فرمود كه به خطبه وسیله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اكمال دین در آن روز تصریح مىكند. ثقةالاسلام كلینى، در روضه كافى، خطبه وسیله را نقل كرده است. در بخشى از آن چنین مىخوانیم:
«...و قوله صلى الله علیه و آله حین تكلمت طائفة فقالت: نحن موالى رسولالله(ص) فخرج رسول الله صلى الله علیه و آله الى حجة الوداع ثم صار الى غدیر خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدى حتى رئى بیاض ابطیه رافعا صوته قائلا فى محفله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» فكانت على ولایتى ولایة الله و على عداوتى عداوة الله. و انزل الله عزوجل فى ذلك الیوم: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا (2) فكانت ولایتى كمال الدین و رضا الرب جل ذكره... .» (3)
[در اواخر عمر پیامبر اكرم(ص)،]، وقتى گروهى گفتند:
ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا(ص) براى حجةالوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج به وادى غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزى مانند منبر برایش آماده كردند. سپس بالاى آن رفت، و بازوى مرا گرفت و بلند كرد، به گونهاى كه سفیدى زیر شانههایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:
هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت خدا و دشمنى با من معیار دشمنى با خدا شد؛ و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود:
امروز دین شما را كامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
پس ولایت من كمال دین و رضایت پروردگار جل ذكره شد ... .
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or32.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:03
http://upload.tazkereh.ir/images/30034134975304299953.jpg
در شوراى ششنفره
3.در شوراى منتخب خلیفه دوم براى تعیین خلیفه، كه امیرمؤمنان علیه السلام نیز در شمار آنان جاى داشت، استدلالهاى فراوانى از حضرت نقل شده كه در كتابهاى تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة» معروف است. امام(ع) در یك از استدلالهاى خود به حدیث غدیر خم استناد كرده است.
ابنمغازلى شافعى (متوفاى483)، در كتاب المناقب، سخن على(ع) را چنین نقل مىكند:
«فانشدكم بالله، هل فیكم احد قال له رسول الله صلى الله علیه و آله: « من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منكم الغائب» غیرى؟ (4) قالوا: اللهم لا.»
شما را به خدا سوگند مىدهم، در جمع شما غیر از من كسى هست كه پیامبر درباره او فرموده باشد: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه.»
در روزگار عثمان
4.در ایام خلافت عثمان جمعى از مهاجران و انصار در مسجد النبى - صلى الله علیه و آله - گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن مىگفتند و از سخنان پیامبر اكرم(ص) درباره قریش و انصار بهره مىجستند. حضرت على علیه السلام نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش مىداد. گروهى از حضرت خواستند كه او نیز سخنى بگوید. حضرت پارهاى از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستى گفتارش گواهى دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره كرد و فرمود:
«افتقرون ان رسول الله صلى الله علیه و آله دعانى یوم غدیر خم فنادى لى بالولایة ثم قال: لیبلغ الشاهد منكم الغائب؟ »قالوا: اللهم نعم. (5)
آیا قبول دارید كه رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ كرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟
حاضران گفتند: آرى.
در میدان جنگ جمل
5.قبل از شروع جنگ جمل، حضرت براى اتمام حجتى دیگر به طلحه پیام داد تا با وى دیدار كند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان علیه السلام شتافت. حضرت به وى فرمود:
«نشدتك الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟
قال: نعم. قال - علیه السلام - «فلم تقاتلنى؟» قال: لم اذكر. (6)
تو را به خدا سوگند مىدهم، آیا شنیدى كه رسول الله صلى الله علیه و آله مىفرمود: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا هر كس او را دوست دارد دوست بدار و هر كس او دشمنى مىكند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آرى شنیدهام:
حضرت فرمود: پس چرا با من مىجنگى؟
طلحه جواب داد: فراموش كرده بودم.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or27.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:07
http://upload.tazkereh.ir/images/20439073290383585025.jpg
در صحنه صفین
6.در جنگ صفین، هنگامى كه فرستادههاى معاویه به حضور امیرمؤمنان علیه اسلام رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبهاى ایراد كرد و فرمود:
«انشدكم الله فى قول الله: (یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولى الامر منكم) (7) و قوله: (انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنواالذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزكاة و هم راكعون) (8)
ثم قال:
(و لم یتخذوا من دون الله ولا رسوله ولا المؤمنین ولیجة)، (9) فقال الناس: یا رسول الله، اخاص لبعض المؤمنین ام عام لجمیعهم؟ فامر الله عزوجل رسوله ان یعلمهم فیمن نزلت الایات و ان یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زكاتهم و حجهم. فنصبنى بغدیر خم
و قال:
«ان الله ارسلنى برسالة ضاق بها صدرى و ظننت ان الناس مكذبونى، فاوعدنى لابلغنها او یغذبنى، قم یا على» ثم نادى بالصلاة جامعة فصلى بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، ان الله مولاى و انا مولى المؤمنین و اولى بهم من انفسهم، الا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام الیه سلمان الفارسى فقال: یا رسول الله ولاءه كما ذا؟
فقال:
«ولاءه كولایتى، من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه.» و انزل الله تبارك و تعالى:
(الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا) (10) ...» (11)
شما را به خدا سوگند مىدهم، در باره این آیات: «اى مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروى كنید»؛ «صاحب اختیار و ولى شما خدا و پیامبرش و كسى است كه نماز را به پا داشته، در حال ركوع زكات مىدهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمى به شمار نیاوردید.»
مردم از رسول خدا(ص) سؤال كردند: آیا مراد از «مؤمنان» در این آیات بعضى از آنهاست یا همه آنان را شامل مىشود؟
خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند كه این آیات درباره چه كسى نازل شده است و ولایت را براى آنها تفسیر كند چنانكه نماز، روزه، زكات و حج را تفسیر كرد.
پیامبر(ص)، براى امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب كرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتى فرستاده است كه سینهام از آن به فشار آمده، گمان مىكنم مردم مرا تكذیب خواهند كرد؛ ولى خداوند مرا تهدید كرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب مىكند.
اى على برخیز». سپس مردم را براى نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود:
اى مردم، خداوند مولاى من است، من مولاى مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خداوندا، هر كه على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن دارد دشمن بدار، هر كس على را یارى كند یارى كن و هر كه على را یارى نكند خوار كن.
در اینجا سلمان فارسى برخاست و گفت:
یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر كس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، على هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است.
و خداوند تبارك و تعالى این آیه را نازل فرمود:
امروز دین شما را كامل كردم، نعمتم را بر شما تمام كردم و راضى شدم كه اسلام دین شما باشد.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/miscellaneous_301.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:09
http://upload.tazkereh.ir/images/47766619796389025323.jpg
در مسجد كوفه
7.امام على علیه السلام بارها مردم را مسجد كوفه جمع كرد و فرمود كه، هر كس در غدیر خم حضور داشته، حدیث غدیر را از زبان پیامبر اكرم شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
هر بار حضرت چنین خواستهاى را بیان كرده، جمعى از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) اجابت كرده، شهادت دادند كه، ما در غدیر خم این سخن را از رسول خدا(ص) شنیدهایم.
این بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است كه، بى هیچ اغراقى گردآورى منابع آن كتابى مىطلبد.
احمد بنحنبل در مسند خود داستان یكى از گواهجویىهاى حضرت را چنین نقل مىكند: على - رضى الله عنه - مردم را در رحبة (یكى از میادین كوفه) گرد آورد و فرمود:
«انشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام.»
به خدا سوگند مىدهم هر مسلمانى كه در روز غدیر خم گفتار پیامبر خدا(ص) را شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
احمد بنحنبل مىافزاید: به گفته ابىالطفیل سى تن از مردم برخاستند ولى ابونعیم نقل مىكند كه بسیارى از مردم برخاسته، شهادت دادند پیامبر اكرم(ص) را در غدیر خم در حالى كه دست حضرت على را گرفته بود، مشاهده كردند كه مىفرمود:
«آیا مىدانید كه من به مؤمنین از خودآنان سزاوارترم؟»
مردم در جواب عرضه داشتند: آرى چنین است، اى رسول خدا.
آنگاه فرمود:« هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستدار وى را دوست بدار و با دشمن وى دشمن باش.
ابىالطفیل كه راوى این حدیث است، مىگوید:
من از جمع مردم خارج شدم. در حالى كه پذیرش این حدیث برایم مشكل بود و در تردید به سر مىبردم، به ملاقات زید بنارقم رفتم و آنچه از على(ع) در آن روز دیده و شنیده بودم با وى در میان گذاشتم. زید بن ارقم گفت: حق همان است كه شنیدهاى. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا(ص) شنیدهام». (12)
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/flowers_253.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:12
در میدان كوفه
8.امام على(ع) در خطبهاى، كه در رحبه كوفه ایراد كرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اكرم(ص) در آن تمسك جست. ولى در این محفل انس بنمالك، كه در غدیر حضور داشت، مصلحت اندیشى پیشه كرده، از گواهى دادن سرباز زد.
ابنابىالحدید در شرح نهجالبلاغه چنین نقل مىكند:
«المشهور ان علیا علیه السلام ناشد الناس الله فى الرحبة بالكوفة، فقال: انشدكم الله رجلا سمع رسول الله صلى الله علیه و آله، یقول لى و هو منصرف من حجة الوداع: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلك. فقال - علیه السلام - لانس بنمالك: «لقد حضرتها فما بالك؟. فقال: یا امیرالمؤمنین كبرت سنی و صار ما انساه اكثر مما اذكر. فقال [على علیه السلام] له: ان كنت كاذبا فضربك الله بها بیضاء لا تواریها العمامة. فما مات حتى اصابه البرص.» (13)
مشهور است كه على علیه السلام - در رحبه كوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند مىدهم هر كس در بازگشت رسول خدا(ص) از حجةالوداع از آن حضرت شنید كه درباره من فرمود:
« من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» برخیزد و گواهى دهد.
مردانى برخاستند و گواهى دادند. سپس على علیه السلام به انس بن مالك فرمود:
تو نیز آن روز حضور داشتى، چه شده است [كه گواهى نمىدهى]؟
انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش كردهام بیش از چیزهایى است كه به یاد دارم. حضرت فرمود:
اگر دروغگو باشى، خداوند تو را به چنان سفیدى مبتلا كند كه حتى عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنكه بمیرد مبتلا به پیسى شد.
در مسجد كوفه
9.حضرت على علیه السلام بارها در مسجد كوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسك جست. زید بنارقم چنین نقل مىكند: « نشد على علیه السلام الناس فى المسجد فقال:
انشدالله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و آله یقول: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الایمن و ستة من الجانب الایسر، فشهدوا بذلك. و كنت انا فیمن سمع ذلك فكتمته، فذهب الله ببصرى.» (14)
على علیه السلام مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند مىدهم هر كه گفتار پیامبر(ص) را شنید كه فرمود:
هر كه من مولا و فرمانرواى اویم على مولاى اوست، خدایا هر كه او را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دادر دشمن دار؛ برخیزد و گواهى دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهى دادند. من نیز از كسانى بودم كه این سخن را از پیامبر(ص) شنیده بودم، ولى آن روز از گواهى خوددارى كردم و خداوند بینایى را از من گرفت.
به نوشته تاریخ نگاران او براى شهادتى كه نداده بود افسوس مىخورد، اظهار پشیمانى مىكرد و از خدا آمرزش مىطلبید.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i90748611_21390_4.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:15
http://upload.tazkereh.ir/images/67559617408728320068.jpg
پس از جنگ نهروان
10.پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان على علیه السلام نامهاى خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان كوفه را كه مورد اعتماد بودند، مامور كرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه براى مردم قرائت شود. حضرت در بخشى از این نامه بر حق ولایت خود استدلال مىكند و مىفرماید:
«و انما حجتى انى ولى هذا الامر من دون قریش، ان نبى الله صلى الله علیه و آله قال: «الولاء لمن اعتق» فجاء رسول الله صلى الله علیه و آله بعتق الرقاب من النار، و اعتقها من الرق، فكان للنبى صلى الله علیه و آله، ولاء هذه الامة، و كان لى بعده ما كان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبى صلى الله علیه و آله، جاز لبنى هاشم على قریش، و جاز لى على بنى هاشم یقول النبى صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم «من كنت مولاه فعلى مولاه»، الا ان تدعى قریش فضلها على العرب بغیر النبى صلى الله علیه و آله. فان شاءوا فلیقولوا ذلك...» (15)
دلیل من بر این كه من ولى امرم نه سایر قریش، این است كه پیامبر(ص) فرمود:
ولایت براى كسى است كه آزاد كرده است؛ و چون رسول الله(ص) مردم را از قید بندگى و آتش جهنم آزاد كرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است؛ زیرا هر فضیلتى كه قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر(ص) است و [با توجه به این معیار] بنىهاشم بر قریش فضیلتى آشكارتر دارد؛ و من همان فضیلت را بر بنىهاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود:
« من كنت مولاه فهذا على مولاه.» مگر آن كه قریش ادعا كند به دلیلى جز انتساب به پیامبر بر عرب برترى دارد، پس اگر مىخواهند چنین بگویند، بگویند... .
در پایان مقاله براى تكمیل بحث، فهرست بقیه مواردى كه حضرت على(ع) به حدیث غدیر استناد كرده است، ذكر مىشود:
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/006(1).gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-12-2009, 14:18
http://upload.tazkereh.ir/images/51619870658700231514.jpg
موارد دیگر
1 -طولانىترین كلامى، كه پیرامون غدیر خم و عظمت آن از حضرت على(ع) نقل شده است، خطبهاى است كه در جمعهاى كه با سالگرد غدیر خم مصادف بود در كوفه ایراد شده است.
شیخ طوسى در صفحه 752 مصباح المتهجد این خطبه را به طور كامل آورده است و علامه مجلسى در جلد97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سید بنطاووس نقل مىكند.
2 -امیر مؤمنان على(ع) در نامهاى، كه در قالب نظم براى معاویه فرستاد، به حدیث غدیر تصریح كرده است. كتابهاى زیر بخشى از منابعى است كه این ابیات در آنها دیده مىشود:
الف- الفصول المهمة، ابن الصباغ المالكى، ص 15.
ب- تذكرة الخواص، ابنالجوزى، ص103.
ج- فوائد السمطین، حموینى، ج 1، ص427.
د- الفصول المختارة، شیخ مفید، ج 2، ص 70.
ه- الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص429.
3 -همچنین اشعار بسیار زیبایى از حضرت على(ع) نقل شده است، كه امام(ع) براى اثبات حقانیت خویش به حدیث غدیر خم تمسك جسته است. این اشعار در صفحه 78 ینابیع المودة قندوزى حنفى، صفحه 540 دیوان منسوب به امیرالمؤمنین و صفحه 32 جلد دوم الغدیر نقل شده است.
4 -حضرت على(ع) در مجلسى كه انس بنمالك، براء بنعازب، اشعث بن قیس و خالد البجلى حضور داشتند، خطبهاى ایراد كرد و از این چهار تن خواست كه بر درستى حدیث غدیر گواهى دهند. ولى هر چهار تن به خاطر ملاحظات سیاسى از اداى شهادت خوددارى كردند. حضرت درباره هر یك آنها دعایى كرد كه به اجابت رسید. شیخ صدوق(ره) در كتابهاى «الخصال» و «امالى» خود از این واقعه یاد كرده است. این مطلب در جلد دوم، مناقب آل ابىطالب ج 2 و جلد 31 و بحارالانوار نیز نقل شده است.
5 -داستان نفرین حضرت درباره كسانى كه حدیث غدیر را كتمان كردند در منابع معتبر بسیار آمده است.
انساب الاشراف، اسدالغابة، مسند احمد، و البدایة و النهایة بخشى از روایات این واقعه شمرده مىشوند.
6 -امیرمؤمنان على علیه السلام در روایتى طولانى هفتاد فضیلت ویژه خود را بیان كرده، در ضمن آنها از حادثه غدیر خم نیز سخن گفته است. این روایت را شیخ صدوق(ره) در جلد دوم كتاب خصال آورده است.
7 -همچنین در صفحه166 كتاب بشارة المصطفى حادثه غدیر و سخنان پیامبر اكرم(ص) در آن روز از زبان على(ع) نقل شده است.
8 -حضرت على(ع) هنگام عزیمت به سوى شام براى جنگ با معاویه، در یكى از منازل بین راه، خطبهاى نسبتا طولانى ایراد كرد، او ضمن تشویق یارانش به جهاد در راه خدا به حدیث غدیر استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت كرد. این خطبه را شیخ مفید(ره) در جلد اول كتاب ارشاد، طبرسى در جلد اول الاحتجاج و علامه مجلسى بحارالانوار در جلد 32 و 34 نقل كردهاند.
9 -قضیه معمم شدن امیرمؤمنان على علیه السلام به وسیله پیامبر اكرم(ص) در روز غدیر، از مواردى است كه حضرت پیرامون غدیر خم صحبت كرده است. ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمة» این كلام حضرت را نقل كرده است. علامه امینى در جلد اول الغدیر از چندین منبع دیگر اهل سنت نام برد كه این حدیث را نقل كردهاند.
10 -حضرت على(ع) در جواب سؤال كسى كه گفت: مهمترین فضیلت خود را از زبان پیامبر اكرم(ص) بیان كنید، به حادثه غدیر و وجوب ولایت خود اشاره مىكند. این روایت را طبرسى در جلد اول كتاب احتجاج نقل كرده است. كتاب سلیم بنقیس و جلد چهلم بحارالانوار نیز از منابع این حدیث شمرده مىشود.
11 -حضرت على(ع)، در توضیح حدیث «ان حدیثنا اهل البیت صعب مستصعب»، حدیث غدیر را بیان كرده، از آزمون مؤمنان در این مسیر سخن گفته است. این روایت در صفحه 55 تفسیر فرات كوفى و نیز جلد 25 بحارالانوار دیده مىشود.
12 -ابن عساكر شافعى در جلد دوم تاریخ دمشق به طرق مختلف حدیث غدیر را از زبان على علیه السلام نقل كرده است. همچنین ابن مغازلى شافعى در صفحه 21 كتاب «المناقب»، ابن كثیر در جلد پنجم البدایة و النهایة و هیثمى در جلد نهم مجمع الزواید سخنان حضرت را نقل كردهاند.
به امید آن كه در پرتو نور غدیر به حریم ولایت راه یابیم و از سرچشمه حیات طیبه اهل بیت علیهم السلام حیاتى نو به دست آوریم.
پىنوشتها:
1-احتجاج طبرسى، ج 1، ص 184/ الامامة و السیاسة، ص29 – 30/ بحارالانوار، ج 28، ص 185.
2-مائده،3.
3-الروضة من الكافى، ج 8، ص27.
4-مناقب ابن المغازلى، ص 114/ مناقب الخوارزمى، ص 222/ امالى، شیخ طوسى، ص333/ همان، ص546/ همان، ص 555/ الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص333 و213/ كشف الیقین، ص423/ فرائد السمطین، ج 1، ص 315/ ارشاد القلوب، ج 2، ص259.
5-كتاب سلیم بنقیس، حدیث 11، ص 641/ فوائد السمطین، ج 1، ص 312/ الغدیر، ج 1، ص163.
6-مناقب الخوارزمى، ص 182/ مستدرك حاكم، ج3، ص 371/ مروج الذهب، ج 2، ص373/ تذكرة الخواص، ابن الجوزى، ص73/ مجمع الزوائد، ج9، ص107.
7-النساء،59.
8-المائده، 55.
9-التوبة،16.
10-المائده،3.
11-كتاب سلیم بنقیس، ص 758/ الغدیر، ج 1، ص 195/ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 341/ فرائد السمطین، ج 1، ص 314/ كمال الدین، ج 1، ص 274/ بحارالانوار، ج33، ص147.
12-مسند احمد بنحنبل، ج 4، ص 370/ این حدیث در صدها كتاب شیعه و سنى با عبارات مختلف نقل شده است.
13-شرح نهج البلاغة، ابن ابىالحدید، ج19، ص217/ المعارف، ابن قتیبة، ص 580/ انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص156/ حلیة الاولیاء، ج 5، ص26/ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351/ كشف الیقین، علامه حلى، ص 110/ الغدیر، ج 1، ص193.
14-الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352/ شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 74/ مجمع الزواید، ج9، ص106/ مناقب، ابى مغازلى شافعى، ص23/ العمدة ص 110، الغدیر، ج 1، ص167.
15-كشف المحجة، سید بنطاووس، ص246. معادن الحكمة فى مكاتیب الائمة، فصل 2/ بحار، ج 30،ص7.
"محمد محمدیان تبریزى"
http://upload.tazkereh.ir/images/76267969219118306013.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:14
پیامبر چه میگوید؟
(خطبه غدیر در 25 نکته)
قسمتهای مختلف برنامه غدیر
سخنرانی تاریخی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در غدیر که حدود یک ساعت طول کشید در یازده بخش ترسیم شدنی است: 1. حمد وثنای الهی؛
2. فرمان الهی برای اعلام ولایت؛
3. اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام؛
4. معرفی و بلند کردن دست امیرالمؤمنین علیه السلام توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم؛
5. تأکید بر توجه امت به مسئله امامت؛
6. اشاره به کارشکنی های منافقان؛
7. پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان؛
8. حضرت مهدیعجل اللّه فرجه؛
9. مطرح کردن بیعت؛
10. حلال و حرام، واجبات و محرمات؛
11. بیعت گرفتن رسمی.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:15
تعیین موضوع خطابه غدیر از آغاز
12- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در همان آغاز خطبه فرمودند: فرمان قاطعی از طرف خداوند آمده که مطلب مهمی درباره علی بن ابی طالب علیه السلام بیان کنم، که اگر نگویم رسالت الهی را نرسانده ام و از عقاب خداوند ترسانم.
هم چنین تصریح کردند که هر چه از خداوند خواستم به علت فتنه منافقان و دشمنان مرا از ابلاغ این مهم معذور بدارد، پذیرفته نشد. سپس اشاره کردند که این دستور خاص الهی درباره امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:17
یادآوری دو نکته پس از اعلام ولایت
13- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از اعلام ولایت فرمودند: اَللّهُمَ والِ مَنْ والاهْ وَ عادِ مَنْ عاداهُ...؛ خدایا دوست بدار هرکس او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد و یاری کن هرکس او را یاری کند و خوار کن هرکس او را خوار کند».
14- سپس نزول آیه اکمال را درباره روز غدیر اعلام کردند: «اَلْیَومُ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دینا»؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را برای شما به حد کمال رساندم و اسلام را دین شما پذیرفتم. و خداوند را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.
بدانید که بعد از من رهبران گمراهی، پدیدار میشوند که مردم را به سوی جهنم میکشانند. من از آنان بیزارم و همه آنان در جهنم خواهند بود.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:18
سه نکته مهم درباره آینده مسلمانان
در خطبه غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نگرانی خود را از آینده مسلمانان در سه جمله ابراز کردند:
15. مبادا بعد از من به عقب برگردید؛
16. مبادا در مسلمان بودن خود، بر خدا منت بگذارید که خدا مواظب شماست؛
17. بدانید که بعد از من رهبران گمراهی، پدیدار میشوند که مردم را به سوی جهنم میکشانند. من از آنان بیزارم و همه آنان در جهنم خواهند بود.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:19
غدیر و حضرت مهدی علیه السلام
در اواسط خطبه حضرت مطالبی درباره حضرت بقیة اللّه الاعظم حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه بیان فرمودند، و به اوصاف و جنبه های مخصوص حضرت اشاره کردند که خلاصه آن چنین است:
18ـ او آخرین امامان است که حجتی بعد از او نیست؛
19ـ او بر همه قبایل شرک و کفر چیره خواهد شد، و هدایت کننده آنان است؛
20ـ او انتقام گیرنده همه خون های به ناحق ریخته اولیای خدا و منتقم از ظالمان است؛
21ـ او تعیین کننده دقیق درجاتِ افراد در فضیلت و در جهل و جهالت است؛
22ـ او وارث جمیع علوم است؛
23ـ همه پیشینیان درباره او بشارت داده اند؛
24ـ هیچ کس بر او غالب نمیشود و هیچ کس علیه او یاری نمیشود.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:22
دعوت به بیعت
25- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اشاره فرمودند که من، بعد از اتمام خطبه شما را به بیعت با خود و سپس بیعت با علی بن ابی طالب دعوت میکنم.
ضمانت این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده ام و علی هم با من بیعت کرده است. پس بیعتی که از شما میگیرم از طرف خداوند و بیعت با حق تعالی است.
تهیه و تنظیم : حسین عسگری
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:31
باغ آرزوها
غــنـــچـــه بــاغ ولایت شد شکوفا در غدیر
بــر ثـــمر بــنــشست بــاغ آرزوهـا در غدیر
تا شود روشن جهان از پرتو خورشید عشق
از افق مـهـــر ولایــت شـد هــویـدا درغدیر
تــا علــی بــر روی دستـــان پیمبر جاگرفت
رفــت روی دســت اقـیـانــوس، دریا در غدیر
دیــــده دل بـــاز کن تـــا آفـــتـــاب هـل اتی
بـنــگری هم دوش با خورشید بطحا در غدیر
تــــا ابـــد بـــر لعل لبهایش گل لبخند مـاند
هرکه از جان بوسه زد بر دست مولا در غدیر
از نـــسیـــم روی زیــبـــای امــیـرمؤمـنان
غــنــچــه بـــاغ ولــایت شـد شکوفا در غدیر
جواد جهان آرایی
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:33
نورٌ عَلی نور
این حجة الوداع رنگ حزن دارد که آخرین حج است و رنج این خداحافظی گلوی گسیخته زمین را می فشارد. مکه آرام آرام در خویش می شکند از فراق رسول خدا صلیاللهعلیهوآله... هوا نفس گیر است و زمین دلتنگی می کند وداع تلخ رسول خداصلیاللهعلیهوآله را...، اما این وداع تلخ، شیرینی برکه خم را با خود دارد... که مردی فراتر از پندارهای بشری و فراتر از تمام معیارهای ظاهری انسان خاکی به ولایت برگزیده می شود.
غدیر و برکه خم برگزیده می شوند تا ولایت علی علیهالسلام برای همگان رقم خورد؛ ولایتی که چشمه حیات لازمان و لامکانی است، چشمه ای که تا همیشه تاریخ خواهد جوشید و ولایت و نبوت را به هم پیوند خواهد زد...
و این روز باید روز ولایت علی علیهالسلام باشد، روزی که ابراهیم علیهالسلام از میان کوهی از آتش در برابر نگاه های شعله ور از آتش خشم و نعره شوم اهریمنان، پرده تیرگی ها و جهالت نمرودیان را پاره کرد و در میان شعله ها حقیقت را فریاد زد که تکه های یقینش در میان آتش نخواهند سوخت... و تو باید بیاموزی که به تولاّ رسیدن؛ یعنی رمز از خود بی خود شدن؛ نور شدن و بی وقفه تابیدن.
و ابراهیم علیهالسلام به تولاّ رسید در منجنیق؛
و این روز، روز ولایت علی علیهالسلام شد تا آنان که عناد می ورزند در جهل مرگ بار خویش بمانند که تولاّ به آنان نمی رسد.
روزی که آرمانی ترین اندیشه را پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در اذهان همگان جاری ساخت تا جهان خاکی در تحولی عظیم و جهان افلاکی با ذوقی سلیم، عبادت خدا را سرلوحه خویش قرار دهد.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 15:35
این روز باید روز ولایت علی علیهالسلام باشد، روزی که آب، آلودگی قرن ها را شست و کشتی ماند و ناخدای آن، و آنان که ایمان آورده بودند ندای الهی کشتیبان را... ناخدایی که بلندای عصای ایمانش به اوج می رسید و ایمان آورندگان به نوح می دانستند که آنگاه که مهلت تمام شود، بارش صاعقه ها را هیچ گریزی نیست و ایمان نیاورندگان به ولایت... غدیر فرصتی دیگر بود برایشان... فرصتی که صراط مستقیم بود...
غدیر نور ازلی است که پیش از آفرینش جهان، در رگ های هستى، جاری بود؛
بهار خجسته ای که تکامل واپسین زمین را نوید می داد...؛
روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت...؛
روزی که آرمانی ترین اندیشه را پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در اذهان همگان جاری ساخت تا جهان خاکی در تحولی عظیم و جهان افلاکی با ذوقی سلیم، عبادت خدا را سرلوحه خویش قرار دهد...
و این برکه، سکوی جاودانگی بود، برکه ای از تدبیر برای رسیدن به رستگاری های پیاپى، رفتگان برگشتند و نیامدگان شتاب کردند تا در این آبگیر به اقیانوس رحمت خدا پیوند خورند که اینجا درِ بهشت باز می شود و شد...
و درخت هستی کمال یافت و قرابت انسان با خدا آشکار گردید. و باران الطاف رحمانی بر گلزار جان های تشنه باریدن گرفت تا توفان های حریص، حریم سبز درختان را به بازی نگیرد و عدالت پشت حصارهای تبعیض، به فراموشی سپرده نشود...
و غدیر؛ روزی که هستى، تمامت خود را بدو بخشید که:
آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بـر نــام علــی و شوکــت خاتــم کــرد
در روز غدیر خــم نـه تــنـها آدم
بر قامت علی مرتضی فلک سر خم کرد
لحظه هاي سبز
04-12-2009, 15:50
غدیریه حسان ابن ثابت در روز غدیر
http://img.tebyan.net/big/1387/09/402080121207244232114178100156115111138161.jpg
ابن المنذربن حرام بن عمروبن زید پس از پذیرفتن اسلام به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کنیه "حسان" را برای خود برگزید او شاعر رسول خدا (ص ) و از مخضرمین بود که جاهلیت و اسلام هر دو را ادراک کرد. و آن هنگام که پیغمبر(ص ) به مدینه هجرت فرمود، حسان شصت ساله بود. و در سال وفات وی خلاف است ; سال چهلم و پنجاهم و پنجاه و چهارم گفته اند. و ابن سعد گفت شصت سال در جاهلیت بزیست و شصت سال در اسلام و آنگاه که بمرد صدوبیست ساله بود.
غدیریه حسان ابن ثابت در روز غدیر در محضر رسول الله صلوات الله و سلامه علیه و علی آله الطاهرین این چنین است :
1- ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و اسمع بالرسول منادیا
2- فقال: فمن مولاكم و نبیكم فقالوا و لم یبدوا هناك التعامیا
3- الهك مولانا و انت نبینا و لم تلق منا فى الولایة عاصیا
4- فقال له: قم یا على فاننى رضیتك من بعدى اماما و هادیا
5- فمن كنت مولاه فهذا ولیه فكونوا له اتباع صدق موالیا
6- هناك دعا اللهم: وال ولیه و كن للذى عادا علیا معادیا
1- «در روز غدیر خم، پیامبر این مردم و این امت، این قوم را ندا مىكند، و چقدر نداى این پیامبر كه منادى حق استبراى امت، شنوا كننده و فهماننده است».
2- پس پیامبر گفت: اى مردم! مولاى شما و پیامبر شما كیست؟!
و آن امتبدون آنكه تجاهلى كرده و چشم بر هم نهاده باشند، گفتند:
3- خداى تو مولاى ماست! و تو پیامبر ما هستى! و درباره ولایت از میان ما هیچ مخالفى را نخواهى یافت.
4- در این حال پیامبر به على گفت: بر پا خیز اى على! زیرا كه من مىپسندم كه تو بعد از من امام و هادى باشى!
5- پس هر كس كه من مولاى او هستم، این على ولى اوست، و بنابراین اى مردم! شما پیروان صدیق، و از موالیان راستین او بوده باشید.
6- در آنجا پیامبر دعا كرد، كه: بار پروردگارا! تو ولایت آنكه را داشته باش كه او ولایت على را دارد! و دشمن باش با آنكه با على دشمن است»!
لحظه هاي سبز
04-12-2009, 16:05
http://img.tebyan.net/big/1387/09/129439317719046542402448152118107719884.jpg
دو غدیریه ابن حمادعبدی
ابن حماد عبدی یکی از شاعران متعهد شیعه در قرن چهارم است که شعرش را تنها برای دینش به دینش بکار برد .
غدیریه اول:
یوم الغدیر لاشرف الایام و اجلها قدرا على الاسلام 1
یوم اقام الله فیه امامنا اعنى الوصى امام كل امام 2
قال النبی بدوح خم رافعا كف الوصى یقول للاقوام 3
من كنت مولاه فذا مولى له بالوحى من ذى العزة العلام 4
هذا وزیرى فى الحیاة علیكم فاذا قضیت فذا یقوم مقامى 5
یا رب والى من اقر له الولا و انزل بمن عاداه سوء حمام 6
فتهافتت ایدى الرجال لبیعة فیها كمال الدین و الانعام 7
1- حقا كه روز غدیر شریفترین روزها، و گرانقدرترین روزها
در عالم اسلام است
2- روزى است كه در آن، خداوند امام ما را كه وصى رسول خدا و امام هر امامى استبه ولایت نصب كرد.
3- پیغمبر خدا در كنار سایبان درختان خم كه دست وصى خود را بلند كرده بود، به تمام گروه و جماعت مردم گفت:
4- هر كس من بر او ولایت دارم، این على بر او ولایت دارد، و این وحیى است كه از خداوند عزیز و علام رسیده است.
5- این على در زمان حیات من، وزیر من بر شماست، و چون بدرود حیات گفتم جانشین من خواهد شد.
6- اى خداى من! تو ولى آن كس باش كه ولایت او را اقرار كند! و بر دشمن او مرگ بد را فرود آر!
7- پس بنابر این گفتار، دستهاى مردمان براى بیعت كردن با على از یكدیگر پیشى مى گرفت، و براى بیعت هجوم آورده و سبقت مى گرفتند، آن بیعتى كه در آن كمال دین خدا و نعمت او منطوى بود
http://shiaupload.ir/images/6sh47ipz7s3t3n21q5.gif
لحظه هاي سبز
04-12-2009, 16:13
http://img.tebyan.net/big/1386/10/236152136108131549622524921316418620013141174.jpg
غدیریه دوم:
یا سائلى عن حیدر اعییتنى انا لست فى هذا الجواب خلیقا 1
الله سماه علیا باسمه فسما علوا فى العلا و سموقا 2
و اختاره دون الورى و اقامه علما الى سبل الهدى و طریقا 3
اخذ الاله على البریة كلها عهدا له یوم الغدیر وثیقا 4
و غداة وافى المصطفى اصحابه جعل الوصى له اخا و شقیقا 5
فرق الضلال عن الهدى فرقى الى ان جاوز الجوزاء و العیوقا 6
و دعاه املاك السماء بامر من اوحى الیهم حیدر الفاروقا 7
و اجاب احمد سابقا و مصدقا ما جاء فیه فسمى الصدیقا 8
فاذا ادعى هذه الاسامى غیره فلیاتنا فى شاهد توثیقا 9
1- «اى كسى كه از حیدر و شناخت او از من پرسش مى كنى،
تو مرا خسته و فرسوده ساختى!زیرا كه من به هیچوجه در خور بیان این واقعیت نیستم، و شایستگى كشف این حقیقت را ندارم!
2- خداوند طبق نام خودش، او را على نامید، فلهذا در مراتب مجد و علو و بلندى و رفعت، بالا رفت.
3- خداوند او را اختیار و انتخاب كرد از میان تمام مردم جهان، و همه را كنار زد، و او را راه و طریق و نشانه به سوى راههاى هدایتبرافراشت و معین كرد.
4- خداوند در روز غدیر، از همه خلایق عهد و پیمان استوارى براى ولایت و تمكین و پیروى از او گرفت.
5- و در صبحگاه روشن و درخشان روزى كه مصطفى بین اصحاب خود عقد برادرى و اخوت بست، على وصى را براى خود برادر و همتا قرار داد.
6- و بنابراین با این عمل، بین ضلالت و هدایت جدائى افكند، و على با این برادرى پیامبر گرامى، آنقدر بالا رفت كه از برج جوزآء و از ستاره عیوق گذشت.
7- و فرشتگان سماوى به دستور و فرمان خداوندى كه به آنها وحى مى فرستد، همگى على را حیدر و فاروق نامیده، و بدین اسم نام نهادند.
8- او از همه زودتر پیشى گرفته و سبقت جسته، و دعوت احمد را لبیك گفت، و آنچه درباره احمد نازل شده بود را تصدیق كرد، فلهذا به صدیق امت نامیده شد.
9- و بنابراین، غیر از على هر كس ادعاى این القاب و اسامى كند، باید براى توثیق مدعاى خود براى ما شاهد و دلیل آورد».
http://shiaupload.ir/images/hhhad9hmi0gw9cauaay.gif
مناجات**انتظار سبز مهدوی**
04-12-2009, 17:50
http://upload.tazkereh.ir/images/56436400921569450694.gif
چهارده قرن پس از حادثه
علی علیه السلام
كاروان بود و بیابان عطشناك غدیر
و نبى ملتهب از باده ادراك غدیر
كاروان بود و بیابان كه سراپا مىسوخت
و محمد، كه افق را به نگاهش مىدوخت
آنچه ما نیز شنیدیم كه شد، مىدانست
تشنه حادثهاى بود، و خود مىدانست!
وحى آمیخته با جام افق خواهد شد
وحى روشنگر ابهام افق خواهد شد
انتظارش به سر آمد كسى از راه رسید
آن كه بود از دل توفانىاش آگاه رسید
گفت برخیز كه از یار سفیر آمده است!
به چراغانى صحراى غدیر آمده است
موج یك حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز
آن كه سر مىدهد از دل همه شب ناله عشق
مژدهات باد! كه شد بعد تو دنباله عشق
آخرین جمله پیغام رسالت باقى است
گام نه، صعبترین گام رسالت باقى است
دست در دست على از همگان بیعت گیر
خیز و از مردم هر سوى زمان بیعت گیر!
و بگو هست على بعد تو مولاى همه
گر كه تنهاش گذارند، بگو واى همه!
همه بودند، و دیدند، و بیعت كردند
هر چه حق گفت شنیدند و بیعت كردند
بیعت شیشهاى و آهن پیمان شكنى
داد از بیعت آبستن پیمان شكنى
پس از آن بیعت پر شور، على تنها ماند
و وصایاى نبى، در دل صحرا جا ماند
اى برادر! تو كه این سوى زمانى، هش دار!
تو بر این عهد، مبادا كه نمانى! هش دار
دلت اى دوست اگر شیعه آیین علیست
یا كه چشمان تو سجاده خونین علیست
هم از آن روست كه عهدیست تو را با مولا
پس به یادآر و به پا خیز و بگو یا مولا!
ما هنوز از دل خود صوت نبى مىشنویم
خلوتى گر بنماییم شبى، مىشنویم
بیعتى را كه نمودیم به خاطر داریم
پیش از آن، آنچه كه بودیم به خاطر داریم
چهارده قرن پس از حادثه پیمان بستن
به كه پیش از همگان بستن و هم بشكستن
موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز
راه سخت است و بلاخیز، ولى كوتاه است
و هدف گام نخست است، كه بسم الله است
سفرى باید از آن بادیه تا منزل دوست
سفرى نیست كه راه از خود او تا خود اوست
http://upload.tazkereh.ir/images/77921084904997567683.gif
نصرالله عاشق خداومولا
04-12-2009, 18:32
http://img.tebyan.net/big/1385/10/103107167271471861471421571511592416209216.jpg
پیامبر؛ و نگرانیهایش درباره علی علیه السلام
پیامبر همیشه نگران دین خدا و امت خود بودهاند, لذا درباره علی(ع) از هیچ كوششی فروگذار نبود. او خود
میدانست, بعد از وفاتش چه رفتاری با علی خواهند داشت. از اینرو همیشه تذكراتی را میدادو همیشه به پیمان
خود در «یوم الاِنذار» پایدار بود و به اَنحاء مختلف علی را به مردم معرفی میكرد.
پیامبر(ص) میفرمود:
ای علی, تو مظلومِ بعد از من هستی, بنابراین وای بر كسی كه به تو ظلم كرده و با تو دشمنی كند و بهشت گوارای آنكه تو را پیروی كرده و دیگری را بر تو ترجیح ندهد.
ای علی بعد از من تو (با دشمنان) میجنگی, بنابراین وای بر كسی كه علیه تو جنگ كند و بهشتگوارای آنكه در یاری تو بجنگد.
ای علی تو كسی هستی كه با كلام من سخن گفته و بعد از من با زبان من تكلم میكنی, پس وای برآنكه سخن
تو را نپذیرد و بهشت گوارای آنكه كلام تو را بپذیرد.
ای علی, بعد از من تو سرور این امت و امام و جانشین - من - بر آنها هستی. هر كه از تو جدا شود درقیامت از
من جدا خواهد بود و هر كه به تو بپیوندد در قیامت با من خواهد بود.
ای علی تو اولین كسی هستی كه به من ایمان آورده و مرا تصدیق كرد. تو اولین كسی هستی كه مرا دركارهایم
یاری كرده و همراه من با دشمنانم مبارزه كرد. تو اولین كسی هستی كه با من نماز گزاردی حالآنكه مردم در
غفلت و نادانی بسر میبردند.
از دیگر ویژگیهای علی(ع) كه با جانشینی پیامبر مرتبط بوده و از هنجارهایی است كه پیامبر تأكید فراوانی بر
درونی كردن آنها داشتهاند, راستگویی و تمیز میان حق و باطل است كه به پیروی از حق و ترك باطل منجر
میشود.
پیامبر(ص) درباره علی (ع) میفرماید:
او صدیق اكبر- بزرگترین راستگو- و فاروقی است كه میان حق و باطل جدایی میافكند.
هر كه او را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر كه با او كینه بورزد خدا با او كینه دارد و هر كه بااو مخالفت
كند, خداوند نابودش سازد.
دو سبط امت من, حسن و حسین از (نسل) او است. آن دو فرزندان من هستند. امامان هدایت از(نسل) حسین
است كه خداوند علم و فهم مرا به آنان عنایت كرده است. پس آنان را ولی خود بدانید وهیچ غیر آنان را دوست نگیرید كه خشم خداوند بر شما حلال خواهد شد و هر كه خشم خداوند بر اوحلال شود, همانا نابود میشود و
زندگی دنیا هیچ نیست مگر كالای فریب. درود بر محمد و آل پاك او.
ویژگیهای علی در این روایت عبارتند از:
1- بزرگترین راستگویان.
2- كسی كه از همه بیشتر میان حق و باطل تمیز میدهد.
3- دوستی علی دوستی با خدا و كینه با علی كینه باخداست. خدا،دوستان علی را دوست داشته و نسبت به دشمنان علی كینه داشته و نابودشانمیسازد.
4- نسل پیامبر از طریق علی(ع) باقی است.
5- علم و فهم پیامبر در میان نسل علی(ع) بخصوص فرزندان حسین(ع) جاری است.
6- باید فرزندان پیامبر را ولی خود دانست و دوستی غیر آنان را نپذیرفت.
8- ممكن است در دوستی غیر آل محمد, دنیا نهفته باشد ولی این دنیا فریبی بیش نبوده ونابود شدنی است.
خلاصه اینكه: علی و فرزندان او كه فرزندان پیامبرند, اسوه راستگویی, حقخواهی و باطلستیزیبوده و باید به آنان روی آورد و از غیر آنان تبری جست كه هدایت در تبعیت و دوستی آنان و نابودی در پیروی غیر آنان و
دشمنی با آنان است.
در روایتی دیگر نیز پیامبر به این دو وجهه صدیق -راستگو- بودن و فاروق -تمیزدهنده میان حق وباطل- بودن ایشان اشاره داشته میفرماید:
هر امتی صدیق و فاروقی دارد و صدیق و فاروق این امت, علی بن ابی طالب است. او كشتی نجاتاین امت است.
او یوشَع, شَمعون و ذوالقرنین این امت است.
ای مردم, علی خلیفه خداوند و خلیفه بعد از من بر شما است. همانا او امیر مؤمنان و بهترین اوصیاء است. هر كه با او به نزاع برخیزد, با من نزاع كرده و هر كه به او ستم كند بر من ستم روا داشته است. هركه بر او چیره شود بر من چیره شده و هر كه به او نیكی كند به من نیكی كرده و هر كه به او جفا كند بر من جفا كرده و هر كه با او دشمنی كند با من دشمنی كرده است. هر كه او را دوست بدارد, مرا دوستداشته, زیرا او برادر و وزیر من است. او از خاك من خلق شده است و من و او از نور واحدی هستیم.
در این روایت علاوه بر صدیق بودن و فاروق بودن ایشان - كه از لوازم جانشینی پیامبر است - پیامبرایشان را به كشتی نجات امت تشبیه كردهاند. كشتی نجات وقتی به كار میآید كه انسان در میان تلاطم وطوفانهای فكری
گرفتار شده و در حال غرق شدن باشد, در این صورت باید انسان دستآویزی داشتهباشد اطمینانبخش, كه او را از آن تلاطم نجات داده و به ساحل امن و آرامش برساند و در آنجا نیز او به راحتی بتواند فرود آید.
گویا فقط عظمت علی است كه تاب تحمل توفانها را دارد و در گرداب حوادث خرد نمیشود. همهچشمها باید به علی دوخته شود, صداقت و راستی او را پیشه خود سازند و كمكم خود به زورقهایی تبدیل شوند كه در اطراف كشتی است, هم جنس علی شده, دوستدار او بوده و همانند علی به نجاتدیگران همت گزینند. از اینرو دائمأ پیامبر افراد را متوجه علی ساخته و همه تعبیرات نجاتبخش را بهایشان مستند میسازند.
در روایتی دیگر پیامبر میفرماید: ای علی, تو حجت خدا و در رسیدن به خداوند هستی, تو تنها راهی هستی كه به خداوند متصلمیشود. تو نَبَأ عظیم و صراط مستقیم - او- هستی, تو مثل اعلی هستی, ای علی تو امام مسلمانان و امیرمؤمنان, بهترین اوصیاء و سرور راستگویان هستی. ای علی تو فاروق اعظم و صدیق اكبر هستی. ایعلی تو خلیفه من بر امت و قاضی دین من هستی. تو هستی كه به وعدههای من جامه عمل میپوشانی.
ای علی تو بعد از من مظلوم خواهی بود و همه از تو جدا شده و تو را تنها میگذارند. خداوند وحاضرین از امت خود را شاهد میگیرم كه حزب تو حزب من و حزب من حزب خدا است و حزب دشمنان تو حزب شیطان است.
از فقرات آخر این حدیث میتوان استفاده كرد كه پیامبر همیشه نگران بعد از خود بودهاند, زیراپیامبر خود میدانستند كه همه افرادی كه از ایشان استقبال كرده و به ایشان تسلیم شدهاند سطح باورهایشان یكسان نبوده است.
آنكه مستقیمأ تحت تربیت و كنترل پیامبر بوده, علی بوده است ولیدیگران یا تربیتشان غیرمستقیم بوده و یا تحت نظارت شدید نبودهاند كه باورها، ارزشها, هنجارهایشان با پیامبر مطابقت كامل داشته باشد.
با دقت در روایت ذكر شده, به دو مطلب مهم پی خواهیم برد:
1- علی(ع) اولین مرد مسلمان است.
2- اول مردی كه در آن جمع به پیامبر ایمان بیاورد, جانشین پیامبر است.
مطلب اول آنقدر مهم است كه در بسیاری از موارد موجب غفلت مطلب دوم میشود و مطلب دوم را به اصطلاح
تحت الشعاع خود قرار داده است. لذا در روایات فراوانی كه بعدأ خواهد آمد بهویژگیهایی از علی(ع) برمیخوریم,
كه این ویژگیها اختصاص به جانشین پیامبر دارد, مانند صدیقاكبر بودن و فاروق بودن. در بعضی از آن روایات نیز به جانشینی ایشان از پیامبر تصریح شده است. شیوه برخورد پیامبر(ص) با امور نیز به گونهای بوده است كه
نشانگر تثبیت موقعیت علی(ع) بودهاند, موقعیتی كه علی(ع) نیز شایستگی خود را برای برعهده داشتن آن به اثبات رسانده بود.
http://upload.tazkereh.ir/images/40035153615283982117.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
04-12-2009, 18:54
اگر جرأت داری غدیر را نپذیر
شخصی به نام حارث بن نعمان فهری که با امام علی علیه السلام دشمنی میورزید، سوار بر شتر به پیش آمد و گفت «ای محمد، ما را به خدا خواندی، پذیرفتیم؛ نبوت خود را مطرح کردی، لااله الّا اللّه و محمد رسول اللّه گفتیم؛ ما را به اسلام دعوت کردی، پذیرفتیم؛ گفتی نماز درپنج وقت بخوانید، خواندیم؛ به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردی، اطاعت کردیم، حال پسرعموی خود را امیر ساختی، نمیدانیم این حکم از طرف خداست یا با اراده شخصی تو پیدا شده است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست این حکم از طرف اوست و من وظیفه ای جز ابلاغ آن نداشتم. حارث بن نعمان پس از شنیدن این جواب، خشمناک شده، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، اگر آنچه محمد درباره علی میگوید، از طرف تو و به امر توست، سنگی از آسمان بر من فرود آید و مرا عذاب کند. هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که از آسمان، سنگی بر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و بدین سان سزای جسارت خود را به مقام ولایت دریافت کرد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-12-2009, 01:51
http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)
http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)
http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)http://www.vefagh.co.ir/images/tabligh/ghadir.gif (http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)
(http://www.vefagh.co.ir/vije-name/ghadir/index.php)
بیرق ظهور
05-12-2009, 02:21
الرسول العظيم و النبي الكريم(صل الله عليه و اله وسلم):
لا اقام الله عيسي ابن مريم آية للعالمين الا بالخضوع لعلي(عليه السلام)
خداوند عيسي بن مريم را آيه و نشانه اي براي عالميان قرار نداد مگر بخاطر خضوع او براي علــــــــــــــــــــي ابن ابي طالب(ع) .
بحار ج26 ص 294
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-12-2009, 04:26
http://upload.tazkereh.ir/images/65041951691859504219.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/65041951691859504219.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/65654171757943778183.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/65041951691859504219.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/65041951691859504219.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/10472655606568323605.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-12-2009, 04:38
http://upload.tazkereh.ir/images/00311690166454627028.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/00311690166454627028.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/92228313804122639343.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/00311690166454627028.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/00311690166454627028.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-12-2009, 04:41
http://upload.tazkereh.ir/images/49441559263851629632.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/88797425220750225070.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/49441559263851629632.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/66596895444825917415.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/49441559263851629632.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/88797425220750225070.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/49441559263851629632.gif
بیرق ظهور
05-12-2009, 14:02
قال رسول الله اباالزهراء(صل الله عليه و اله):
يا علـــــــــــــــــــــــ ـــي ان الله غفر لک و لذريتک و لولدک و لاهلک وشيعتيک ولمحبي شيعتک
يا علي همانا که خداوند تو و فرزندان و خانواده و شيعيان و محبان و شيعيانت را امرزيده است
الصواعق(از کتابهاي اهل سنت)_ص 96
ملکوت* گامی تارهایی *
05-12-2009, 18:10
http://i27.tinypic.com/2znpt3r.jpghttp://i27.tinypic.com/2znpt3r.jpg
از ذکر علی مدد گرفتیم
آن چیز که میشود گرفتیم
در بوته ی آزمایش عشق
از نمره ی بیست صد گرفتیم
دیدیم که رایت علی سبز
معجون هدایت علی سبز
درچمبر آسمان آبی
خورشید ولایت علی سبز
از باده ی حق سیاه مستیم
اما زحمایت علی سبز
شیرین شکایت علی زرد
فرهاد حکایت علی سبز
دستار شهادت علی سرخ
لبخند رضایت علی سبز
در نامه ی ما سیاه رویان
امضای عنایت علی سبز
ملکوت* گامی تارهایی *
05-12-2009, 18:13
http://i18.tinypic.com/4byzuky.gifhttp://i18.tinypic.com/4byzuky.gif http://i18.tinypic.com/3yovkgz.gif http://i18.tinypic.com/4byzuky.gifhttp://i18.tinypic.com/4byzuky.gif
امروز گل باغ رسالت وا شد
قرآن مبین به امر حق معنا شد
در مركز خود یافت حق امروز قرار
منشور ولایت على امضا شد
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 03:01
http://upload.tazkereh.ir/images/61115716999449353908.jpg
ولایت
«ولایت» علی (ع) محور خطبه غدیریه نبوی (ص)
وقتی آیات سوره مباركه احزاب نازل شد كه:
النّبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امّهاتهم و اولوا الأرحام بعضهم اولی ببعض (1)،
مردم از رسول گرامی تفسیر این كریمه را سئوال كردند؛ كه النّبیّ اولی بالمؤمنین من انفس هم یعنی چه ؟
فرمود: السّمع و الطّاعه.
فرمود: من دو سمت دارم؛ یكی سمت(رسالت) دارم كه احكام الهی را نقل می كنم، خودم عمل می كنم؛ شما یاد می گیرید و عمل می كنید. سمت دیگر من (ولایت) و (امامت) و (رهبری) من است، كه من فرمانده كلّ قوایم، فرمانده جنگ و صلحم، فرمانده اخذ زكوات ام؛ مسائل كشوری و لشكری به عهده من است، رهبری جامعه به عهده من است. من فرمانی كه می دهم، شما باید بشنوید و اطاعت كنید.
وقتی گفته شد: اولی بالمؤمن، یعنی قلمرو ولایت،كلیه مؤمنین اند، بانفسهم و اموالهم و حقوقهم. و این اولی،أفعل تعیینی است، نه أفعل تفضیلی. همانطوری كه و اولوا الأرحام بعضهم اولی ببعض، أفعل تعیین است، نه أفعل تفضیل؛ اینجا هم كه فرمود: النّبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم؛ أفعل تعیین است، نه تفضیل! یعنی وقتی رسول گرامی درباره امت اسلامی تصمیم گرفت، متعیّناً تصمیم پیغمبر، مقدّم است.
درك واقعی حج در پرتو ادراك ولایت امام معصوم (ع)
مردم با این دیدگاه به مكه رفتند، تا حج واقعی را ادراك كنند. در جریان حج مستحضرید كه گفتند: من تمام الحج لقاء المام(2). یكی از بركات حج این است كه حاجی ها و زائران به طرف كعبه، مشرّف بشوند، و خانه خدا را زیارت كنند؛ بعد از زیارت به حضور امامشان مشرّف بشوند و عرض نصرت و ولایت كنند. من تمام الحجل قاء المام.
آنگاه در چنین شرائطی وجود مبارك رسول گرامی (ص) سخنرانی مبسوط كرد؛ وضع خودش را شرح داد، نزول قرآن را بازگو كرد؛ بعد نظیر اخذ میثاق، همانطوری كه ذات أقدس له فرمود: الست بربّ كم، قالوا: بلی؛ خلیفه الله، انسان كامل، یعنی اوّلین انسان و آخرین انسان آثار خدائی كه در او جلوه كرده است به عنوان آیت كبرای حق، از مردم ا قرار گرفت؛ فرمود: أیّها النّاس! الست اولی بكم من انفس كم؟ قالوا: بلی(3). این قالوا بلی را آنچنان گفتند كه در ذاخذ ربّك من بنی آدم من ظهور هم ذریّتهم و اشهدهم علی انفسهم الستب ربّ كم قالوا بلی (4). خلیفه خدا، كار خدائی می كند.
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/1058.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/1058.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/1058.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 03:08
http://upload.tazkereh.ir/images/30034134975304299953.jpg
یل به مقام ( محبوبیّت ) خدای سبحان، در پرتو
« قرب نوافل »
این حدیث نورانی از غرر روایات اسلام است؛ هیچ اختصاصی به ما شیعیان ندارد! علمای بزرگ اهل سنّت این را نقل كرده اند. هم به طریق صحیح نقل شده، هم به طریق موثّق نقل شده، هم به طریق حسن؛ هم علمای ما نقل كرده اند، هم علمای آنها. هم مرحوم كلینی نقل كرد، هم دیگر بزرگان محدّث اسلامی در جوامع روائی خود كه انسان كامل در پرتو قرب نوافل به جائی می رسد ومحبوب خدا می شود.
لا زال یتقرّب عبدی المؤمن بیب النّواف لحتّی احبّه (5).
او قبلاً محبّ من است، بعد محبوب من می شود. او حبیب من بود، الآن من حبیب اویم؛ بعداً او حبیب من می شود.
وقتی من محب شدم و او محبوب شد، از آن به بعد هم مجاری ادراكی او را مجاری ادراكی من تعیین می كند، هم مجاری تحریكی او را مجاری تحریكی من به عهده می گیرد. وقتی به این بارگاه منیع بار یافت، حتّی احبّه؛ فذا احببته كنت سمعه الّذی یسمع به، و بصره الّتی یبصرب ه
ا، و لسانه الّذی ینطقبه(كه اینها مجاری ادراكی اوست) ؛ و یده الّتی یبط شبها(6)، كه مجاری تحریكی اوست. اگر كسی واقعاً خلیفه الله شد، به اذن خدا كار الهی انجام می دهد. آنچه در میثاق الهی گذشت؛ ا شهاد بود، استشهاد بود، ا قرار بود، و اعتراف؛ در غدیر خم هم،چنان صحنه ای گذشت.
محوریّت « ولایت » علی (ع) در خطبه غدیریه نبوی (ص)
در بعضی از نقل ها آمده است: من كنت ول یّه فعل یأ ول یّه (7). دیگر سخن از مولا نیست، تا كسی بگوید: مولا به معنای ناصر یا دوست و مانند آن است. و اگر كسی خواست از سیاق،استشهاد كند، كلام مسوقل اجل الكلام صدر قضیه است، نه ذیل قضیه. برخی ها خواستند بگویند: منظور از این مولا، دوست و ناصر است؛ برای اینكه در ذیل قرینه آمده است:
اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله (8).
غافل از اینكه كلام صدری دارد كه ل اجله یساق الكلام. هدف اصلی و تابلوی حرف، در صدر قرار می گیرد. آن استشهاد و اشهاد عمومی محور ولایت پیغمبر بود، نه دوستی پیغمبر !
فرمود: مردم ! من برابر آیه سوره احزاب اولی هستم یا نه ؟ قالوا: بلی. فرمود: اگر من اولایم؛ هر كه ولایت مرا قبول دارد، ولایت علی را هم باید قبول داشته باشد. همگان گفتند: بخ بخ. به علی عرض كردند:
السّلام علیك اصبحت یا مولای و مولی كلّ مؤمن و مؤمنه (9). حضرت فرمود: هنّئونی، هنئّونی (10).
تهنیّت بگوئید، تبریك بگوئید، شادباش بگوئید. آن روز، روز تبریك بود.
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/i49981676_4560_4.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 03:18
http://upload.tazkereh.ir/images/20439073290383585025.jpg
اهمیّت ویژه عید سعید غدیر خم در بین اعیاد اسلامی
اهل بیت روز أضحی را، روز عید فطر را در كنار ( غدیر ) قرار می دادند. الآن كه این مجلس روحانی تمام بشود، حتماً در پایان روز یا به قرآن، یا به دعا، یا به زیارت، یا به نماز سر گرم باشید؛
مبادا خدای ناكرده این روزی كه از 80 ماه بالاتر است، از دست بدهید!
مبادا خدای ناكرده این روز را به عنوان یك روز تعطیل تلقّی كنید!! این روز، روز عید است؛ همتای عید قربان است، همتای عید فطر است، روزی نظیر روز جمعه است كه عید رسمی مسلمین است.
بنابراین اگر كلام، ظهوری دارد؛ زمام ظهور به دست صدر سخنرانی است، نه به دست ذیل ! آنگاه نفرین كرد؛ عرض كرد: خدایا ! كسی كه علی را مخذول كند، تو مخذولش كن. كسی كه علی را خانه نشین كند، تو خانه نشینش كن. بعد دعا كرد: كسی كه علی را یاری كند، تو یاور باش. كسی كه علی را دوست دارد، تو دوستش باش.
سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) به مناسبت عید سعید غدیر خم در دیدار با جمع كثیری از طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ دفتر مقام معظّم رهبری ـ 6 / 2 / 1376
پی نوشت:
(1) احزاب / 6 (2) الكافی / 4 / 549 (3) بحار الأنوار / 27 / 243
(4) اعراف / 172 (5) عوالی اللآلی / 4 / 103 ـ با تلخیص
(6) عوالی اللآلی / 4 / 103 (7) بحار الأنوار / 37 / 197 و 198
(8) بحار الأنوار / 37 / 142 (9) بحار الأنوار / 37 / 142
(10) بحار الأنوار / 37 / 159
الف.رضاسلطانی/گروه دین و اندیشه تبیان
تنظیم :س.آقازاده
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/4399tehrxlitt9.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/4399tehrxlitt9.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 11:39
http://upload.tazkereh.ir/images/08812615248486706838.jpg
حضور بانوان در نقل حديث غدير
1- بدون تردید موضوع غدیرخم از مهمترین نقطه هاى عطف در تاریخ رسالت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است. هر چند معرّفى امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان امام و خلیفه، بارها و به مناسبتهاى مختلف حتى از نخستین سالهاى بعثت از طرف پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام یافته بود، امّا آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیرخم مأموریت انجام آن را داشت، جایگاهى بس عظیم و روشن دارد. اگر به موقعیت تاریخى این حادثه و روش ابلاغ و تأكید مجدد این مأموریت و جوانب آن عنایت شود، و اگر به حجم عظیمى از تاریخ و فرهنگ اسلامى كه این واقعه درخشان به خود اختصاص داده نگریسته شود، به عظمت این نقطه عطف، بیشتر پى خواهیم برد.
آنچه در هجده ذوالحجه رخ داد علاوه بر آنكه بخش وسیعى از كتابهاى تاریخى و حدیثى مسلمانان را به خود اختصاص داد، حجم عظیمى از آفرینشهاى ادبى را از همان ساعات نخست تاكنون به وجود آورده است. شعرهاى بسیارى سروده شد و هنوز نیز این چشمه، جوشش دارد. سخنان بسیارى از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقاطع مختلفِ بیست و سه سال رسالت وحتى بیش از آن برجاى مانده است. بسیارى از رهنمودهاى آن حضرت نیز گرفتار سیاستهایى شد كه از سر عمد و گاه برخاسته از جهل، نقل و نشر آنها را به صلاح نمى دیدند! در این میان آنچه در غدیرخم پیش آمد با اینكه از جانب دستهاى آشكار و پنهان، بیشترین انگیزه براى به فراموشى سپرده شدن آن وجود داشت، امّا به خواست الهى، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به گونه اى این مأموریت را به انجام رساند كه هیچ روایتى را نمى توان نشان داد كه سلسله سند و طرق روایت آن به زیادى طرق روایت غدیر باشد.
2- حدیث غدیر را احمد بن حنبل از چهل طریق، و طبرى از هفتاد و چند طریق، و ابن عقده از صد و پنج طریق، و ابوسعید سجستانى از صد و بیست طریق، و دیگرى از صد و بیست و پنج طریق نقل كرده است. برخى نیز گفته اند كه صد و پنجاه طریق دارد. ابوالعلاء عطّار همدانى،پ(متوفاى 569) مى گفته است:
من این حدیث را از دویست و پنجاه طریق روایت مى كنم [1]
مرحوم علاّمه امینى، كه كتاب گرانقدر و حجت بالغه «الغدیر» را در همین زمینه نوشته است، نام صد و ده نفر از صحابه رسول خدا(ص) را آورده كه ماجراى غدیر را به اجمال یا تفصیل گزارش نموده اند. هیچ یك از وقایع و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمى توان یافت كه این تعداد از صحابه حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را بازگو نموده باشند. همو نام هشتاد و چهار نفر از تابعین را برشمرده است كه جزء راویان غدیرند. همّت این عالم سترگ توانسته است نام سیصد و شصت نفر از دانشمندانى كه حدیث غدیر را گزارش كرده اند نیز فهرست نماید و این تعداد جداى از آنچه است كه عالمان شیعه به انجام رسانده¬اند. اگر به آنچه گفته شد، فهرست دهها كتابى كه مستقلاً در این باره از نخستین قرنهاى اسلامى نگاشته شده است اضافه شود، عظمت غدیر را در دستگاه فكرى، اعتقادى، تاریخى و فرهنگى مسلمانان بیش از پیش درخواهیم یافت.
3- از جمله موضوعات مورد توجه درباره حدیث غدیر استدلالها و احتجاجهایى به آن بوده است كه در مراحل و به مناسبتهاى گوناگون صورت گرفته است. از جمله توسط خود اهل بیت (علیهم السلام) كه بارها بدان استناد و استشهاد جسته اند. احتجاج حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از این جمله است[2] امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز در مقاطعى چند به آن استناد فرموده است و حتى حاضران را در خصوص آن به گواهى طلبیده است. از جمله مى توان به جلسه معروف «رحبه» در كوفه اشاره كرد: به اجمال آنكه به امیرالمؤمنین(ع) خبر رسید كه برخى در این باره كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را بر دیگران مقدّم داشته باشد، ایجاد تردید مى كنند. حضرت (علیه السلام) در میان جمعیتى در رحبه محل گردهمایى مردم، حضور یافت و از كسانى كه در همان جلسه بودند و شاهد ماجراى غدیر بوده اند نسبت به موضوع غدیر گواهى خواست. براساس گزارش احمد بن حنبل، در آن روز، سى نفر ـ كه جمعى از آنان از مبارزان جنگ بدر بودند و طبعاً از چهره هاى معروف در جامعه اسلامى به شمار مى رفتند ـ به نفع حضرت (علیه السلام) شهادت دادند كه نام بیست و چهار نفر از آنان در كتاب «الغدیر» ثبت شده است [3]. این در حالى بود كه این ماجرا در اوایل ورود حضرت (علیه السلام) به كوفه اتفاق افتاد؛ یعنى حداقل بیست و پنج سال از ماجراى غدیرخم گذشته بود و در این فاصله جمع زیادى از شاهدان آن رخداد فوت كرده یا در جنگها كشته شده بودند؛ بسیارى از آنان در شهرهاى مختلف پراكنده شده بودند و مركز اصلى حضور صحابه نیز شهر مدینه بود و تنها آن دسته از صحابه كه به تبع و در پشتیبانى از حضرت (علیه السلام) در دوره خلافتش به كوفه آمده بودند در كوفه حضور داشتند و این جلسه نیز بدون پیش بینى و اعلام قبلى اتفاق افتاد و لذا به گونه اى نبود كه گواهان دیگر بتوانند خود را به آن برسانند. با این همه، این تعداد افراد بر جریان غدیر در همان جلسه شهادت دادند. البته برخى نیز تغافل نموده و حاضر به شهادت دادن نشدند كه به نفرین حضرت (علیه السلام) گرفتار آمدند و رسوایى آنان براى همیشه باقى ماند.
4- آنچه در این مقاله مى آید اشاره اى است به یكى از زوایاى گزارش حدیث غدیر، و آن حضور زنان در نقل این واقعه مبارك است. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان «راوى» داستان غدیر در تاریخ و كتب حدیث مانده است با آنچه در موارد دیگر كه توسط آنان گزارش شده مقایسه گردد، خواهیم دید كه حضور زنان در نقل ماجراى غدیرخم و یا استدلال به آن، حضورى چشمگیر است و حتى بیش از موضوعات دیگرى است كه آنان در طریق نقل آن قرار گرفته اند.
از نكات قابل توجه در همین زمینه، كه شرح آن خواهد آمد ، سلسله سندى است كه در میان بانوان اهل بیت (علیهم السلام) در خصوص حدیث غدیر وجود دارد:
بترتیب پنج «فاطمه» كه هر یك عمّه دیگرى است در طریق روایت قرار گرفته اند، آغاز آنان ظاهراً فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و در نهایت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است كه ششمین «فاطمه» در طریق روایت است.
در مقام احتجاج به حدیث غدیر نیز به عنوان نمونه باید از بانوى «دارمیّه حجونیه» نام برد كه شرح آن در ادامه خواهد آمد. اینان زنانى هستند كه در كتب اهل سنّت نیز به عنوان راوى حدیث غدیر به شمار رفته اند.
با توجه به عنایت ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضور مسلمانان در این رخداد، به همراه آوردن همه همسران خود و اهل بیت خویش و نیز شیوه اى كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابلاغ مأموریت الهى معرّفى مجدّد على (علیهما السلام) در روز غدیر، اتخاذ كرد، طبیعى بود كه زنان بسیارى نیز مستقیماً شاهد ماجرا باشند.
در برشمارى بانوانى كه حدیث غدیر را روایت كرده اند، نخست به معرّفى كسانى مى پردازیم كه جزء صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار مى روند؛ آنگاه نام چند نفر از تابعین را بازگو مى كنیم و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام احتجاج و استدلال به این حدیث شریف استناد جسته اند یاد مى كنیم.
http://upload.tazkereh.ir/images/27234289205216544538.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 11:46
http://upload.tazkereh.ir/images/01364953563241676831.jpg
زنان صحابه
1- حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
روایت غدیر به نقل از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را «ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید همدان» معروف به «ابن عقده» (متوفاى 333هـ.ق) در كتابى كه ویژه حدیث غدیر نگاشته آورده است. این كتاب همان است كه مرحوم سید بن طاوس به نسخه اى از آن اشاره مى كند كه تاریخ كتابت آن سه سال پیش از درگذشت مصنّف، یعنى در سال330هـ.ق است و خطّ شیخ طوسى و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته است و در نزد ابن طاوس بوده است[4] او حدیث غدیر را در این كتاب از یكصد و پنج طریق نقل مى كند، از جمله از صدیقه كبرا (سلام الله علیها) [5].
شمس الدین محمد بن محمد شافعى، معروف به ابن الجزرى، (متوفاى 833هـ.ق) كه كتاب «اسنى المطالب فى مناقب علىّ بن أبى طالب» را درباره اثبات تواتر حدیث غدیر نگاشته و حدیث را از هشتاد طریق نقل كرده نیز روایت غدیر را از طریق آن حضرت (سلام الله علیها) نقل كرده است[6]. و نیز شیخ منصور رازى، دارنده كتاب «حدیث غدیر» آن را از حضرت (سلام الله علیها) روایت كرده است[7].
شهاب الدین سیّد علىّ بن شهاب بن محمد همدانى (متوفاى 786هـ.ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نیز این روایت را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل مى كند:
قالت: قال رسول اللّه(ص):
«من كنت ولیّه فعلیّ ولیّه، ومن كنت امامه فعلیّ امامه»[8].
احتجاج حضرت (سلام الله علیها) به حدیث غدیر را نیز در ادامه خواهیم آورد.
2- امّ سلمه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
«ابن عقده» به سند متصل از امّ سلمه این روایت را بازگو مى كند:
اخذ رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) بید علیّ بغدیرخم فرفعها حتى رأینا بیاض ابطیه فقال: من كنت مولاه فعلیّ مولاه.
ثمّ قال:
«أیها الناس! انّى مخلّف فیكم الثقلین كتاب اللّه وعترتی ولن یتفرقّا حتى یردا علىّ الحوض[9].
این روایت را همچنین شیخ احمد بن فضل بن محمد باكثیر شافعى، (متوفاى1047 هـ.ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل» خویش به نقل از «ابن عقده» آورده است.
نیز همین روایت را نورالدین على بن عبداللّه بن احمد سمهودى شافعى، (متوفاى911هـ.ق) در كتاب «جواهر العقدین» به نقل از «ینابیع المودّة»، از امّ سلمه روایت مى كند[10].
3- امّ هانى، خواهر على (علیه السلام)
حافظ احمد بن عمرو بصرى، معروف به بزاز (متوفاى 292هـ.ق) در «مسند» خویش به نقل از امّ هانى چنین روایت كرده است:
رجع رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) من حجّته حتّى نزل بغدیرخمّ ثمّ قام خطیباً بالهاجرة فقال: أیّها الناس!… [11].
همین روایت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ینابیع المودّة» آورده است و ابن عقده نیز به سند خویش، همان را از امّ هانى نقل مى كند[12].
4- فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب
فاطمه دختر حمزه سید الشهدا(علیه السلام) نیز از راویان حدیث غدیر است و روایت او را «ابن عقده» در كتاب یاد شده او و نیز شیخ منصور رازى در كتاب «الغدیر» خود آورده اند[13].
5- أسماء بنت عمیس
أسماء بنت عمیس، همسر جعفر بن ابى طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت جعفر (علیه السلام) به همسرى ابوبكر درآمد. عبداللّه بن جعفر، همسر زینب (سلام الله علیها)، فرزند او از جعفر (علیه السلام) است و محمد بن ابى بكر، فرزند دیگر او از ابوبكر است. او بانویى بزرگوار و مورد احترام بود. گفته اند سه فرزند خویش عبدالله، محمد و عون را در سالهاى هجرت به حبشه به دنیا آورد. ابن سعد این روایت را درباره او نقل مى كند كه أسماء به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت:
یا رسول اللّه! انّ رجالاً یفخرون علینا ویزعمون انّا لسنا من المهاجرین الاوّلین. فقال: بل لكم هجرتان[14].
كه ظاهراً اشاره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به هجرت از مكه به حبشه به مدینه است.
حدیث اسماء درباره غدیر را ابن عقده به سندى متصل روایت مى كند[15].
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/i90536737_78932_4.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 11:58
http://upload.tazkereh.ir/images/10138423284712893020.jpg
6- عایشه بنت ابى بكر
یكى دیگر از راویان حدیث غدیر، عایشه همسر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است كه روایت او را ابن عقده در همان كتاب ویژه اى كه درباره این حدیث نگاشته آورده است[16]. جاى شگفتى نیست كه عایشه نیز این حدیث مبارك را نقل كرده باشد؛ چرا كه پدرش ابى بكر نیز از راویان غدیر است[17]. چنانكه عمر بن خطّاب نیز حدیث غدیر را نقل كرده است؛ از جمله این مفاد را كه شهاب الدین همدانى در «مودّة القربى» از عمر روایت كرده است:
قال: نصب رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) علیّاً علماً فقال:
«من كنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم والِ من والاه، و عاد من عاداه، واخذل من خذله، وانصر من نصره. اللّهم أنت شهیدى علیهم».
قال عمربن الخطّاب: یا رسول اللّه! و كان فى جنبى شابّ حسن الوجه طیّب الریح، قال لى: یا عمر! لقد عقد رسول اللّه عقداً لایحلّه الاّ منافق. فأخذ رسول اللّه بیدی فقال: یا عمر! انّه لیس من وُلد آدم لكنّه جبرائیل أراد یؤكّد علیكم ما قلته فى علیّ[18].
تابعین
7- ام كلثوم بنت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
از بانوانى كه حدیث غدیر را به واسطه نقل مى كند ام كلثوم دختر امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است. ام كلثوم كه در زمان رحلت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طفل كوچكى بود ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به حدیث غدیر را نقل كرده است كه شرح آن خواهد آمد.
8- فاطمه دختر سید الشهدا (علیه السلام)
9- سكینه دختر سید الشهدا (علیه السلام)
این دو نیز حدیث غدیر را از عمه شان ام كلثوم روایت مى كنند و شرح آن در روایت «فاطمه ها» خواهد آمد.
10- عایشه بنت سعد بن ابى وقّاص
او حدیث غدیر را از پدرش «سعد» شنیده است و براى «مهاجربن مسمار» نقل كرده است. روایت سعد را بیش از ده نفر از راویان روایت كرده¬اند كه یكى از آنان دخترش عایشه (متوفاى 117هـ.ق) است. مضمون این نقلها نشان مى دهد كه سعد به مناسبتهاى مختلف به بیان مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جمله داستان غدیر مى پرداخته است[19].
روایت «عایشه» را «سفیان بن عیینه» نیز نقل كرده است ولى ظاهراً به واسطه همان «مهاجر بن مسمار»؛ زیرا سفیان در زمان درگذشت عایشه ده ساله بوده است، مگر اینكه بپذیریم سعد بن ابى وقّاص دو دختر به نام «عایشه» داشته است:
عایشه بزرگ و عایشه كوچك. چنانكه «ابن حجر» بر آن تأكید دارد و عایشه بزرگ را متولّد زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى داند و معتقد است عایشه كوچك پس از آن متولّد شده است و عایشه كوچك همان است كه مالك بن انس (متولّد 93 هـ.ق( نیز او را درك كرده است [20]. در این صورت باید گفت حدیث غدیر را هر دو دختر سعد روایت كرده اند. چنانكه «عامر» و «مصعب»، پسران او نیز آن را از پدر خویش روایت نموده اند. به هر روى، روایت «مهاجر بن مسمار» را احمد بن على نسائى، صاحب سنن معروف نسائى، (متوفاى 303 هـ.ق) در كتاب «خصائص علىّ» در دو جا آورده است: نقل نخست آن با سندى كه به «مهاجر بن مسمار» دارد چنین است:
مهاجر بن مسمار بن مسلمة عن عایشة بنت سعد، قالت:سمعت أبى یقول: سمعت رسول اللّه(ص) یوم الجحفة فأخذ بید علی فخطب فحمداللّه وأثنى علیه ثمّ قال:
أیها الناس انّى ولیّكم، قالوا: صدقت یا رسول اللّه، ثمّ أخذ بید علی فرفعها
فقال:
«هذا ولیّی ویؤدّی عنّی دینى، وأنا موالی من والاه، ومعادی من عاداه».
ودر نقل دیگر با همان سند آورده است:
عن مهاجر بن مسمار قال: أخبرتنی عایشة بنت سعد عن سعد قال: كنّا مع رسول اللّه(ص) بطریق مكّة وهو متوجه الیها [المدینة] فلمّا بلغ غدیرخم وقف للناس ثمّ ردّ من تبعه ولحقه من تخلّف فلمّا اجتمع الناس الیه قال: ایّها الناس من ولیّكم؟ قالوا:اللّه ورسوله. ثلاثاً ثمّ أخذ بید علی فأقامه ثمّ قال: «من كان اللّه ورسوله ولیّه فهذا ولیّه، اللّهم وال من والاه، وعاد من عاداه»[21].
11- عُمیرة بنت سعد بن مالك
برخى «عمیره» دختر سعد بن مالك را نیز در شمار تابعینى شمرده اند كه حدیث غدیر را به نقل از صحابه روایت كرده اند. به این بیان كه «عمیره» از جمله كسانى است كه ماجراى معروف اجتماع «رحبه» در كوفه را ـ كه پیشتر آوردیم ـ بازگو كرده است و مرحوم علاّمه امینى نیز بر همین اساس وى را در شمار تابعین راوى حدیث آورده است[22]. ولى در ادامه تأكید ورزیده كه این موضوع اشتباه است و «عمیره»اى كه راوى ماجراى رحبه است پسر سعد همدانى كوفى است و نه دختر سعد بن مالك مدنى، و این اشتباه ناشى از تصحیفى است كه صورت گرفته است[23]. بر این اساس نباید عُمیره را فردى جز عمیرة بن سعد همدانى شمرد.
یكى دیگر از بانوانى كه به حدیث غدیر اشاره دارد و باید او را از تابعین به شمار آورد «دارمیه حجونیه» است كه در بخش بعدى به عنوان استدلال كنندگان به حدیث غدیر شرح جریان او بتفصیل خواهد آمد.
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/126294qgpd5zpf5e.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 12:14
http://upload.tazkereh.ir/images/61675353720400518180.jpg
استدلال كنندگان
12- فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
چنان كه پیشتر اشاره شد ماجراى غدیر به دلیل شهرت و اهمیت و دلالت روشنى كه بر حقّانیت و فضیلت بى نظیر على (علیه السلام) مى كند، بارها و بارها در همان سالهاى نخست توسط شخصیتهاى مختلف و در موارد گوناگون مورد استدلال و احتجاج قرار گرفته است.
مرحوم علاّمه امینى نام حدود بیست نفر از آنان را با تفصیل احتجاجهایشان آورده است. در میان آنان نام كسانى چون خود على (علیه السلام) در موارد مختلف، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)، عبداللّه بن جعفر، عمار یاسر، قیس بن سعد، و نیز عمرو بن عاص، عمر بن عبدالعزیز و مأمون عباسى به چشم مى خورد. از جمله بانوانى كه در اثبات حقانیت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) به حدیث شریف غدیر احتجاج كرده است حضرت صدیقه كبرا (سلام الله علیها) است. از آنجا كه سلسله سندى كه احتجاج حضرت (سلام الله علیها) را روایت كرده ویژگى منحصر به فردى دارد شرح آن را در بخش بعدى این بحث، جداگانه خواهیم آورد.
13- بانوى دارمیه حجونیه
یكى از بانوانى كه از شیعیان امیر المؤمنین (علیه السلام) بود و به جریان غدیر در اثبات فضیلت و حقانیت آن حضرت (علیه السلام) استناد جسته است، شخصى است كه نام اصلى وى ذكر نشده و به نام «دارُمیه حجونیه» 24 معروف است.
ابوالقاسم جاراللّه محمود بن عمر، معروف به زمخشرى، (متوفاى 538هـ.ق) و صاحب تفسیر معروف «كشّاف» در باب چهل و یكم كتاب «ربیع الابرار» داستان مقابله و احتجاج این بانوى گرامى در برابر معاویه را بتفصیل آورده است كه بخشى از آن را علاّمه امینى در «الغدیر» بازگو كرده است[25] اصل احتجاج با تفاوتهایى در نقل، در برخى منابع دیگر اهل سنت نیز آمده است[26].
این جریان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانایى حضرت گواهى مى دهد و ما مشروح آن را به همین انگیزه و براساس نقل زمخشرى بازگو مى كنیم:
سالى معاویه به حج رفت و در پى زنى كه به نام «دارمیه حجونیه» خوانده مى شود فرستاد.
این زن از شیعیان على (علیه السلام) بود. زنى سیاه چهره وقوى هیكل.
معاویه پرسید: حالت چطور است اى فرزند حام؟[27]
گفت: به خیرم، و «حام» نیستم. من زنى از قبیله بنى كنانه¬ام.
گفت: درست گفتى؛ آیا مى دانى براى چه تو را فراخواندم؟
گفت: سبحان الله! من غیب نمى دانم.
گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟
گفت: آیا مرا از پاسخ معاف مى دارى؟
گفت: نه.
گفت: حالا كه نپذیرفتى پس بگویم كه من على را به دلیل عدالتش در مردم و تقسیم یكسانش دوست داشتم، و با توجه به دلیل درگیرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چیزى كه براى تو نیست، دشمنى و عداوت ورزیدم،[و اضافه كرد] و والیت علیّاً على ما عقد له رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من الولایة یوم خمّ بمشهد منك. براى محبتش نسبت به بیچارگان و بزرگ داشتن دینداران، و با تو دشمنى كردم به دلیل خونریزى¬ها و تفرقه اندازیت و به علت متفرق ساختن صفوف یكپارچه مسلمانان و ستم پیشگى¬ات در قضاوت و داورى¬ات براساس هواى نفس.
معاویه گفت: فلذلك انتفخ بطنك وعظم ثدیاك وربت عجیزتك [وبدین گونه مرتكب اهانت به این بانوى بزرگوار شد].
دارمیه گفت: به خدا سوگند این مطلب، ضرب المثلى بود كه درباره هند [مادر معاویه] در نزد پدرم زده مى شد [یعنى آنچه گفتى بروشنى شایسته مادرت هند است].
معاویه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن. ما كه حرف خوبى گفتیم «انّه اذا انتفخ بطن المرأة ثمّ خلق ولدها و اذا عظم ثدیاها تروی رضیعها واذا عظمت عجیزتها رزن مجلسها». [و بدین وسیله خواست اهانت خویش را توجیه كند.] دارمیه آرام گرفت و ساكت شد.
معاویه گفت: آیا على را دیده اى؟
گفت: بله، به خدا سوگند.
گفت: او را چگونه یافتى؟
گفت: به خدا سوگند او را دیدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود.
گفت: آیا سخن او را نیز شنیدى؟
گفت: آرى، به خدا سوگند، كورى را از قلبها مى زدود همان گونه كه روغن، زنگار ظرف را مى برد.
گفت: راست گفتى. آیا نیازى نیز دارى؟
گفت: آیا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى دهى؟
گفت: آرى.
گفت: یكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان.
گفت: با اینها چه مى كنى؟
گفت: با شیر آنها كودكان را تغذیه مى كنم و با خود آنها بزرگسالان را زندگى مى بخشم و كسب كرامت مى كنم و میان خویشان صلح و صفا برقرار مى كنم.
گفت: اگر اینها را به تو بدهم، آیا پیش تو جایگاه على بن ابى طالب را خواهم یافت؟ [دارمیه در پاسخ یادآور چند ضرب المثل گویا و دندان شكن شد:] آب، امّا نه چون «صدّاء» [كه گواراترین چشمه است] چراگاه، امّا نه چون «سَعْدان» [كه از بهترین گیاهان چراگاهى براى شتر است] و جوان، اما نه چون مالك [كه الگوى جوانمردى در میان ضرب المثلهاى عرب بوده است]. اى عجب! بلكه حتى پایینتر از اینها.
[با این پاسخ كوبنده دارمیه، معاویه دو بیت شعر گفت با این مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى باید امید بردبارى داشت! اینها را به گوارایى بگیر و رفتار فرد بزرگوارى را یاد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى، به تو پاداش آشتى و سلامتى مى دهد]
بعد اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اینها هیچ چیزى به تو نمى داد.
دارمیه گفت: نه به خدا نمى داد، و حتى یك موى از مال مسلمانان را! [28]
[بدین گونه فهماند كه اینها حق مسلمانان است و تو از مال خودت چیزى ندارى كه به این و آن بدهى].
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or33.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 12:19
http://upload.tazkereh.ir/images/82196113244057309679.jpg
حدیث غدیر در روایت فاطمه ها
چنان كه اشاره شد یكى از نكات بسیار جالب توجه در نقل حدیث غدیر، روایت آن از طریق سندى است كه ویژگى آن در نقل حدیث غدیر، منحصر به فرد است و نشان دهنده عنایت خاصى است كه در خانواده امامان شیعه (علیه السلام) به نقل این حدیث با حفظ سلسله سند وجود داشته است. یك ویژگى این روایت این است كه راویان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل بیت (علیهم السلام) اند. ویژگى دیگر این كه در تمام سند نام بانوانى كه از عمّه خویش روایت مى كنند «فاطمه» است.
ویژگى سوّم این كه همه راویان، روایت را از «عمّه» خویش نقل مى كنند تا به ام كلثوم، دختر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مى رسد و او نیز گفته مادرش فاطمه (سلام الله علیها) را نقل مى كند.
دیگر اینكه این روایت در یكى از كتابهاى اهل سنت آمده است و با بیست واسطه به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مى رسد و در سلسله مشایخ صاحب كتاب نیز یكى از بانوان اهل فضل به نام «زینب» و با كنیه «ام محمد» دختر «احمد بن عبدالرحیم»، اهل بیت المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شیعى روایتى در فضل امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شیعیان حضرت (علیه السلام) با همین سند و البته با افزایش یك «فاطمه» دیگر آمده است كه متن آن را نیز در پایان خواهیم آورد.
نكته دیگر در سند این حدیث این است كه آخرین راوى این حدیث از خاندان اهل بیت (علیهم السلام) كه روایت را براى شخصى به نام «بكر بن احمد»، نقل كرده است، سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر (علیه السلام) از جمله «فاطمه» هستند كه ظاهراً همان فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است و این از معدود روایاتى است كه حضرت معصومه (سلام الله علیها) آن را روایت كرده است. وامّا متن روایت:
14ـ روایت فاطمه ها
شمس الدین محمد بن محمد دمشقى شافعى، معروف به ابن الجزرى، (متوفاى 833هـ.ق) روایت غدیر را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابیطالب» آورده است؛ از جمله طریق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود «ابن الجزرى» واگذار كنیم:
وألطف طریق وقع لهذا الحدیث وأغر به ما حدّثنا به شیخنا خاتمة الحفّاظ أبوبكر محمد بن عبداللّه بن المحبّ المقدسی مشافهةً، أخبرتنا الشیخة امّ محمد زینب ابنة أحمد بن عبدالرحیم المقدسیة، عن أبی المظفّر محمد بن فتیان بن المثنّى، أخبرنا أبوموسى محمد بن أبى بكر الحافظ، أخبرنا ابن عمّة والدى القاضى أبوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى علیه، أخبرنا ظفر بن داعى العلویّ باستراباد، أخبرنا والدى وأبو أحمد بن مطرف المطرفی قالا: حدّثنا أبوسعید الادریسى أجازة فیما أخرجه فى تاریخ أستراباد، حدّثنی محمد بن محمد بن الحسن أبو العباس الرشیدى من ولد هارون الرشید بسمرقند و ما كتبناه الاّ عنه، حدّثنا أبوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدّثنا علی بن محمد بن جعفر الأهوازى مولى الرشید، حدّثنا بكر بن أحمد القصرى[29]، حدّثتنا فاطمه وزینب و امّ كلثوم بنات موسى بن جعفر، قلن حدّثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق حدّثتنی فاطمة بنت محمد بن علی، حدّثتنی فاطمة بنت علیّ بن الحسین، حدّثتنی فاطمة وسكینة ابنتا الحسین بن علی عن امّ كلثوم بنت فاطمة بنت النبیّ عن فاطمة بنت رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وسلّم ورضى عنها ـ قالت:
أنسیتم قول رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) یوم غدیرخمّ، مَن كنت مولاه فعلیّ مولاه؟ وقوله (صلی الله علیه و آله و سلم) : أنت منّی بمنزلة هارون من موسى ـ علیهما السلام؟[30]
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/85690d2dk5mgsrv.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 12:22
http://upload.tazkereh.ir/images/58335230759065093248.jpg
همین حدیث را با این سند، یكى دیگر از علماى اهل سنت به نام ابوموسى مدینى در كتاب خویش كه ویژه چنین روایاتى است آورده و آن گاه افزوده است:
هذا الحدیث مسلسل من وجه وهو انّ كلّ واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها، فهو روایة خمس بنات أخٍ كلّ واحدة منهنّ عن عمّتها.31
نمودار سند ابن الجزرى در روایت فاطمیات
ابن الجزرى، صاحب كتاب «اسنى المطالب»
ابوبكر محمد بن عبداللّه بن المحبّ المقدسى
امّ محمد زینب بنت احمد بن عبدالرحیم المقدسیة
ابى المظفر محمد بن فتیان بن المثنى
ابوموسى محمد بن ابى بكر الحافظ
القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى
ظفر بن داعى العلوىّ
داعى العلوى ابواحمد بن مطرف المطرفی
ابو سعید الادریسى
محمدبن محمد بن الحسن أبوالعباس الرشیدى
ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى
على بن محمد بن جعفر الاهوازى
بكر بن احمد القصرى (العصرى)
فاطمة بنت موسى بن جعفر (علیه السلام) زینب بنت موسى بن جعفر (علیه السلام) امّ كلثوم بنت موسى بن جعفر (علیهم السلام)
فاطمة بنت جعفر بن محمد (علیهم السلام)
فاطمة بنت محمد بن على (علیهم السلام)
فاطمة بنت على بن الحسین (علیهم السلام)
فاطمة بنت الحسین بن على (علیهم السلام) سكینة بنت الحسین بن على (علیهم السلام)
امّ كلثوم بنت فاطمة (سلام الله علیهما)
فاطمة بنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم)
محمد بن عبداللّه النبی الاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
چنانكه اشاره شد حدیث دیگرى نیز با همین سند ولى با اضافه یك «فاطمه» دیگر درباره فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شیعیانش وارد شده است. آن «فاطمه» نیز دختر امام على بن موسى الرضا (علیهما السلام) است كه روایت را از سه عمّه بزرگوارش فاطمه معصومه، زینب و امّ كلثوم (سلام الله علیهن) نقل مى كند. این حدیث را مرحوم علاّمه مجلسى از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمىّ این گونه نقل كرده است:
حدّثنا محمد بن على بن الحسین قال: حدّثنى أحمد بن زیاد بن جعفر قال: حدّثنى أبوالقاسم جعفر بن محمد العلویّ العریضی، قال: قال أبوعبداللّه أحمد بن محمد بن خلیل: قال: أخبرنى علىّ بن محمد بن جعفر الأهوازی[32] قال: حدّثنی بكربن أحنف[33]
قال: حدّثتنا فاطمة بنت علىّ بن موسى الرضا (علیه السلام) قالت: حدّثتنی فاطمة وزینب و امّ كلثوم بنات موسى بن جعفر (علیهم السلام)، قلن: حدّثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد (علیهم السلام) قالت: حدّثتنی فاطمة بنت محمد بن علی (علیهم السلام) قالت: حدّثتنی فاطمةبنت علی بن الحسین (علیهم السلام) قالت:حدّثتنی فاطمة وسكینة ابنتا الحسین بن علی (علیهم السلام) عن امّ كلثوم بنت علی (علیهما السلام) عن فاطمة (سلام الله علیها) بنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) قالت: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: لمّا أسری بی الى السماء دخلت الجنّة فاذا أنا بقصر من درّة بیضاء مجوّفة، وعلیها باب مكلّل بالدرّ والیاقوت، وعلى الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مكتوب على الباب: «لا اله الاّ اللّه محمد رسول اللّه علیّ ولیّ القوم» واذا مكتوب على الستر: «بخّ بخّ مَن مثله شیعة علىّ؟»
فدخلته فاذا أنا بقصر من عقیق أحمر مجوّف، وعلیه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الأخضر، واذا على الباب ستر، فرفعت رأسی فاذا مكتوب على الباب: «محمّد رسول اللّه، علیّ وصىّ المصطفى» واذا على الستر مكتوب: «بشّر شیعة علیّ بطیب المولد».
فدخلته فاذا أنا بقصر من زمرّد أخضر مجوّف لم أر أحسن منه، وعلیه باب من یاقوتة حمراء مكلّلة باللولؤ وعلى الباب ستر فرفعت رأسی فاذا مكتوب على الستر: «شیعة علیّ هم الفائزون»، فقلت: حبیبى جبرئیل لمن هذا؟ فقال: «یا محمد لابن عمّك ووصیّك علیّ بن ابى طالب (علیه السلام) محشر الناس كلّهم یوم القیامة حفاة عراة الاّ شیعة علیّ ویدعى الناس بأسماء أمّهاتهم ماخلا شیعة علیّ فانّهم یدعون بأسماء آبائه»، فقلت: حبیبى جبرئیل وكیف ذاك؟ قال: «لانّهم أحبّوا علیّاً فطاب مولدهم».[34]
پي نوشت :
1- الغدیر فى الكتاب والسنّة والأدب، علاّمه امینى، ج1، ص158
2- همان، ص196
3- همان، ص166ـ186
4- اقبال الأعمال الحسنة، سید بن طاوس، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ج2، ص239
5- الغدیر، ج1، ص58
6- همان، ص58 و156
7- همان، ص58
8- همان.
9- همان، ص17
10- همان.
11- همان، ص18
12- همان.
13- همان، ص58
14- الأصابة فى تمییز الصحابة، ج8، ص9
15- الغدیر، ج1، ص17
16- همان، ص48
17- همان، ص16
18- همان، ص56ـ57
19- تفصیل این موارد را مى توانید در الغدیر، ج1، صص 38ـ42 ملاحظه كنید.
20- الاصابة فى معرفة الصحابة، ج8، ص141
21- الغدیر ،ج1، ص38
22- همان، ص69
23- همان، ص182
24- منسوب به «داروم» قلعه اى در فلسطین كه بعد از «غزه» در ساحل دریا واقع شده و «بنوحام» در آن ساكن بوده بودند. «حجون» نیز محلّه اى معروف در شهر مكه است كه كشتار وحشیانه ششم ذوالحجه توسط حكام سعودى در همین منطقه صورت گرفت. این بانو به خاطر سكونتش در این قسمت مكه با عنوان «حجونیه» معروف شده است.
25- الغدیر، ج1، ص208
26- ر.ك: بلاغات النساء، ص72؛ العقد الفرید، ج1، ص352؛ صبح الاعشى، ج1، ص259؛ اعیان الشیعة، ج6، ص364؛ اعـــلام النســاء المـؤمنــات، ص333
27- . احتمالاً با توجه به شهرت این زن به عنوان «دارمیه» معروف به انتساب به قبیله «بنى حام» شده است و یا معاویه تنها به انگیزه عیب جویى و بیان اینكه تو از عرب نیستى، این گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل عقدالفرید در پاسخ او به معاویه آمده است كه: اگر مرادت عیبجویى از من است، من از حام نیستم؛ من زنى از بنى كنانه ام.
28- ربیع الأبرار، باب 41؛ اعلام النساء المؤمنات، ص333؛ اعیان الشیعة، ج6، ص364 (به نقل از عقد الفرید).
29- بكر بن احمد كه در اینجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهراً همان «بكر بن احمد العصرى» است كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عَصْر» شاخه اى از «عبدالقیس» است و گفته شده است كه نیاى او «أشجّ» بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) نخستین بار او را با عنوان «أشجّ» مخاطب ساخت.
30- الغدیر، ج1، ص196ـ197
31- همان، ص197
32- همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشید» نام برده شد.
33- به نظر مى رسد «بكربن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحیف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نیز در هر دو روایت یكى است و در كتب رجال نیز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد دیگر اینكه مرحوم شیخ صدوق روایتى را از «بكر بن احمد بن محمد» از «فاطمه بنت الرضا» (علیهما السلام) نقل مى كند كه كسى جز همین «بكر بن احمد» نیست. (ر.ك: عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص71؛ بحارالأنوار، ج71، ص388. در پاورقى بعد، متن حدیث خواهد آمد. چنانكه گفتیم كلمه «القصرى» نیز در روایت «ابن الجزرى» مصحّف همان «العصرى» است.
34- در اینكه آیا اساساً حضرت رضا (علیه السلام) فرزندى به جز امام محمد تقى (علیه السلام) داشته است یا نه، میان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و یك دختر به نام عایشه) براى حضرت (علیه السلام) ذكر كرده اند و برخى نیز چون شیخ مفید در الارشاد، به جز حضرت جواد (علیه السلام) فرزند دیگرى را براى حضرت (علیه السلام) ثابت نمى دانند. ابن شهرآشوب، فقط یك فرزند براى حضرت (علیه السلام) قائل است كه همان حضرت جواد (علیه السلام) باشد. برخى نیز علاوه بر امام جواد (علیه السلام) از فرزند دیگرى به نام موسى نام برده اند، و برخى نیز پنج فرزند بر شمرده اند (چهار پسر به نامهاى محمد، جعفر، حسن، ابراهیم، و یك دختر)؛ ر.ك: اعیان الشیعة، ج2، ص13؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص367.
از روایت در متن و نیز روایت دیگرى كه مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آورده و به آن اشاره شد، به صراحت استفاده مى شود كه حضرت رضا (علیه السلام) دخترى به نام «فاطمه» داشته است. متن روایت صدوق چنین است:
محمد بن احمد بن الحسین، عن على بن محمد بن عنبسة، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمة بنت الرضا، عن أبیها، عن أبیه، عن جعفر بن محمد، عن أبیه و عمّه زید، عن أبیهما علی بن الحسین، عن أبیه وعمّه، عن علىّ بن ابى طالب ـ علیهم السلام ـ عن النبی ـ صلى اللّه علیه وآله ـ قال: «من كفّ غضبه كفّ الله عنه عذابه ومن حسن خلقه بلّغه اللّه درجة الصائم القائم». (عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص71؛ بحارالأنوار، ج71، ص388).
از این رو با توجه به مجموع گفته هاى یاد شده و با عنایت به نامهایى كه براى فرزندان حضرت (علیه السلام) برشمرده اند مى توان گفت امام رضا (علیه السلام) را داراى حداقل یك فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته اند.
علوم حدیث 7
سیدضیاء مرتضوى
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/51jkl.gif
بیرق ظهور
06-12-2009, 12:40
تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است
مستی قلبم عاشقم از جام کوثر است
بر سر در عرش خدا حک شده چنین
بختش بلند هر که گرفتار حیـــــــــــدر است
یاعلـــــــــــــــــی مدد مولا
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 13:06
http://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gif
الحمدلله الذی جعل کمال دينه وتمام نعمته بولايه مولا
اميرالمومنين علی بن ابی طالب عليهم السلام
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gif عيد غدير بر شما مبارك باد http://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/18.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/o14.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 13:08
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gif
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين به ولايت مولي اميرالمومنين
و اولاده المعصومين عليهم السلام
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifعيد غدير بر شما مبارك باد http://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/13/32.gif
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/42/29911wny4xxv31b.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 13:28
http://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gif
عید کمال دین . سالروز اتمام نعمت
و هنگامه اعلان وصایت و ولایت
امیر المومنین علیه السلام
بر شیعیان و پیروان ولایت خجسته باد
http://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gifhttp://smiles.al-wed.com/smiles/65/242.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 14:23
http://upload.tazkereh.ir/images/82065067728116996410.jpg
غدیر؛ آخرین رسالت پیامبر
پیامبر به انحاء مختلف به همه اعلان كرده بود كه علی(ع) یاور خاص ایشان است و انتخاب علی بهعنوان جانشین در كودكی عملی خرافه نبوده است, زیرا عمل علی(ع) مبتنی بر تعقل و تدبر بوده وهیچگونه رفتاری مبتنی بر احساسات و بدون شناخت نبوده است.
آن كودكی كه در یوم الانذار در مقابل پهلوانان و ثروتمندان قریش به یاری پیامبر برخاست و آنان پیامبر و علی را به تمسخر گفته بودند, اكنونجوانی برومند بود كه پهلوانان قریش را كه در كفر و بتپرستی, عناد و لجاج داشتند از دم تیغ گذرانده بود و اكنون به عنوان داماد پیامبر, برادر پیامبر مهمترین فرمانده در سختترین جنگها و جانشینپیامبر در مدینه, در نبود پیامبر, جانشین او بود و مهمترین رسول پیامبر در بسیاری از امور بود. خورشید عمر پیامبر نیز رو به افول نهاده بود كه «مَا مُحمدٌ الَّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُسُل» او پیامبری بودكه قبل از او نیز پیامبران فراوانی آمده و از دنیا رفته بودند.
او آخرین سفر حج را به جای آورد, آخرینآیهها بر او نازل شد, ندای امین وحی «یَا اَیها الرَسول بَلِّغ مَا اُنزِلَ اِلَیكَ مِن رَبك(81)» پیامبر را در بیابانحجاز در محدوده غیر خم متوقف كرد. پیامبر آخرین رسالت خود را باید انجام میداد, این رسالتچیزی نبود مگر آخرین معرفی علی(ع) به مردم و تعهد گرفتن از مردم بر وفاداری به علی, در غدیرخم, كه بركه آبی بود برای استفاده كاروانیان; پیامبر همه حاجیان را جمع كرد, جمعی نیز از غدیرگذشته بودند كه آنها را نیز فراخواندند.
پیامبر به انحاء مختلف به همه اعلان كرده بود كه علی(ع) یاور خاص ایشان است و انتخاب علی بهعنوان جانشین در كودكی عملی خرافه نبوده است.
یعقوبی مینویسد:
در هیجدهم ذیالحجه به جایی نزدیك حجفه كه آن را «غدیر خم» میگفتند رسید و به خطبهخواندن ایستاد ودست علیبن ابیطالب را گرفت و گفت: آیا من از خود مؤمنان به ایشان سزاوار نیستم؟گفتند: چرا ای پیامبر خدا,گفت: پس هر كه من سرور اویم علی نیز سرور او است, خدایا دوستی كن با هر كه او را دوست بدارد و دشمنی كن با هر كه با او دشمنی ورزد. سپس گفت: ای مردم اینك من پیشرو شمایم و شما سر حوض كوثر نزد من آیید و البته هنگامی كه بر من درآیید درباره دو بار سنگین از شما پرسش خواهم نمود, پس بنگرید كه چگونه پس از من با آن دو رفتار میكنید. گفتند:
ای پیامبر خدا آن دو بار سنگین چیست؟
گفت: ثقل اكبر قرآن است, وسیلهای كه یك سوی آن به دست خدا و آن سویش به دست شما است, پس بدان چنگ زنید و گمراه نشوید و دگرگونش نسازید, دیگر عترت من و خاندان من است.»
«غدیر» از امور غیر قابل انكار و مسلّمات تاریخ اسلام است. جلد اول الغدیر اختصاص به نصوصو مدارك آنیافته است.
علی(ع) نیز در ایام خلافت خود در موارد مختلفی به مسأله غدیر استناد كرده است, یكی از آنموارد در روز «رحبه» است كه ایشان مردم را گرد آورده فرمود:
شما را به خدا سوگند میدهم, هر مسلمانی از پیامبر شنیده كه در روز غدیر چه فرمود به پا خیزد وآنچه را شنیده, شهادت دهد و به جز كسی كه در آن روز پیامبر را میدیده به پا نخیزد.
پیامبر آخرین رسالت خود را باید انجام میداد, این رسالتچیزی نبود مگر آخرین معرفی علی(ع) به مردم و تعهد گرفتن از مردم بر وفاداری به علی, در غدیرخم
سی و دو نفر از صحابه كه 12 نفر آنها از اهل «بدر» بودند به پا خاستند و به آنچه در مورد نص غدیر شنیده وشاهد بودند, شهادت دادند.
سید شرف الدین از امام احمد در جزء اول مسند نقل میكند كه از آن جماعت 3 نفر در غدیر حضور داشتند كه به ندای علی (ع) پاسخ ندادند و از جای برنخاستند, امام آنان را نفرین كرد و به نفرین گرفتار شدند..
نگرانی پیامبر نسبت به آینده و وفای به عهد خویش درباره علی(ع) تا آخرین لحظه عمر خویشادامه داشت. اُمسَلَمه، همسر پیامبر میگوید:
در آخرین بیماری كه منجر به وفات پیامبر شد - در حالیكه منزل پر از اصحاب ایشان بود- از پیامبرشنیدم كه میفرمود: ای مردم, ممكن است به همین زودی من از دنیا بروم, پس به من گوش دهید كهگفتهای را بیان كنم تا- در محضر خداوند- برای شما عذری داشته باشم. آگاه باشید, من كتاب خداوند عزّ و جلّ و عترتم كه اهل بیت من میباشند را در میان شما گذاشتم. پس از این، پیامبر دست علی(ع) راگرفت و بالا بود و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است, این دو خلیفهای هستند بینا, ازیكدیگر جدا نمیشوند تا اینكه در - كنار – حوض كوثر بر من وارد شوند. از آنها خواهم پرسید رفتار شما باآنها چگونه بود.
همانگونه كه پیامبر تا آخر عمر به یاد علی بود و او را بزرگ میشمارد, علی نیز متقابلا چنین بود, اوبه هنگام به خاك سپردن پیامبر بر مزار رسول خدا (ص) فرمود:
«شكیبایی نیكو است جز در از دست دادن تو، و بی تابی ناپسند است مگر بر مردنت تو. مصیبت تو سترگ است و مصیبتهای پیش و پس خُرد ند»
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/3jkl.gif
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:27
عید سعید غدیر خم
عباس محمدی
کدام وحی نازل شده کهپیامبر صلی الله علیه و آله ، هیجان را با نفس هایش در هوا می پراکند؟
شقیقه های رسول اللّه صلی الله علیه و آله کدام شگفتی را عرق کرده است که حتی صحرا، سراپا گوش ایستاده تا نازل شود شکوفه های کلام از دهان مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله . تا بهار را بشنود.
قافله از رفتن باز می ماند، دست بلند پیامبر صلی الله علیه و آله را که فرمان ماندن می دهد.زین ها بر هم سوار می شوند تا آفتاب.
برکه، هیجان را زانو زده است. پیامبر، هیجان را بالا می رود تا نفس در سینه ها حبس شود؛ نکند قبله عوض شده باشد!... نکند معجزه ایدر راه!... نکند!...
دستی تکان می دهد تا سکوت پر بگیرد و پروانه های کلام را بر لب ها بنشاند و خاطرهای پریشان را آرام کند.
لب وامی کند پیامبر صلی الله علیه و آله و حروف نام (علی علیه السلام )، همچون پروانه هایی زیبا، فضا را پر می کنند. تا برکه موج بزند سراسر لبخندهای دیرسالش را.
علی علیه السلام در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده؛ عکسشان دربرکه تصویر می کند یکی بودن را.
سه بار دشت تکرار می کند صدای رسایپیامبر صلی الله علیه و آله را که سه بار دربرکه همیشه شاهد مظلومیت، برکه همیشه گواه غدیر موج می زند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
سنگ ریزه های بیابان، سه بار تکرار می کنند. باد، سه بار پژواک می کند در هر چه کوه است.
حجاز قسم می خورد سه بار، این کلمات ملکوتی را هیجان، کل می کشد این شادی بهنگام را، این شوق بی پایان را، این خبر شادباش را.
برکه می رقصد؛ همچون اشک هایی که از خوشحالی بر گونه های اسلام می رقصید. آفتاب، هلهله می کند برکه خوشبخت غدیر را که به تماشای تبریک این فرخنده روز نشسته است. دست دادن مسلمانان با علی علیه السلام جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و وصی خدا را.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:27
اقیانوسی به وسعت ازل و ابد
روزبه فروتن پی
یک روز دلم به جشنِ مولا علیه السلام می رفت
در عیدِ غدیرِ خُم به صحرا می رفت
هر کوه که در برابر می دیدم
چون دستِ علی علیه السلام بود که بالا می رفت
غدیر، برکه نیست؛ دریایی است که از دلش، اقیانوسی به وسعتِ ازل و ابد وَ به عمقِ تاریخِ درد، سر برآورده است.
غدیر، سر آغاز رسالتِ آسمانی تمام پیامبران خداست.
درختِ دین، در غدیر است که سر به ملکوت می ساید.
امامتِ دوازده خورشید، در روشنِ چشم های غدیر، طلوع کرده است.
اینک، دستِ تمامتِ اسلام است که بالا می رود.
اینک، دستِ نورانیِ قرآنِ ناطق است که تا عرش خدا اوج می گیرد.
اینک، زمین است که به آسمان می بالَد
اینک، خورشید است که بر تابشِ خود بر علی علیه السلام ، به زمین فخر می کند.
و اینک این کلماتِ آسمانی، از ملکوتِ کلامِ پیامبر علیه السلام منتشر می شود که:
«هر که را من مولا و سرپرستِ اویم، پس علی علیه السلام نیز مولا و سرپرست اوست؛ خدایا! دوست بدار هر که او را دست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».
علی علیه السلام ، آن نورِ اَزَلی است که پیش از آفرینشِ جهان، در رگانِ هستی، جاری بود.
علی علیه السلام ، آن هدایت کننده بزرگِ بهشت است که اگر دست های بیعت، با او راستین بودند، کام زمین، در عطش عدالت نمی سوخت.
اگر جهان، قدر غدیر را می دانست، اکنون آسمان ها آرزو می کردند که ای کاش لحظه ای به جای این کُره خاکی باشند!
هجدهم ذیحجه سالِ دهمِ هجری، روزی ست که هستی، تمامتِ خود را به غدیر بخشید.
این عید بزرگ بر شما مبارک باد.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:28
فصل تازه ولایت
سید علی اصغر موسوی
چیست این بهار خجسته؟ چیست این لحظه شگفت زیبا، زیبای شگفت؟
انگار این شگفتی تنها در آسمان نیست؛ گویی کره زمین را هاله ای از انوار سبز، احاطه کرده است! گویی تکامل واپسین زمین، در حال شکل گیری است! این تنها معجزه نوروز نیست. این تنها شکوه آغازین بهار نیست. این نور، برای آسمانیان، آشناتر از زمینیان است. امروز، روز تمام زیبایی هاست؛ روز تبلور عشق در تمام آینه هاست؛ روز زیبای «ولایت» است؛ روز تکامل مادی و معنوی آفرینش. امروز، روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت است؛ یک روز «توحیدی» زیبا که ترجمان «عدل» الهی در قامت «امامت» است؛ ترجمان صداقتِ «معاد» در بلاغتِ «نبوت»، نتیجه تلاش هزاران پیام آور الهی.
صدای دلنشین حضرت جبرئیل علیه السلام است و جان مشتاق حضرت رسول صلی الله علیه و آله .
ندای وحی، جان و تن حضرت را می آشوبد و تبسمی دل نشین، بر لب های مبارکش می نشیند. احساسی سبک و شعف ناک، سراسر وجودش را فرا گرفته است.
«کیست مولا، آنکه آزادت کند!»
اینک زمان، آغاز دیگری را تجربه می کرد. فصلی تازه در حال شکفتن و تبلوری تازه در حال شکل گرفتن بود؛ آغاز فصل عشق، فصل ارادت، فصل زیبای ولایت؛ فصلی که می طلبید دست های حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را برای توسل؛ برای دعا: دعایی به زیبایی اجابت:
«اللهم وَالَ مَن وَالاهُ و عَادِ مَن عاداهُ، وانصُرْ مَن نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَن خَذَلَهُ»
... اندک اندک جمع ها به هم پیوست. نجواها به زمزمه های بلند بدل شد. آن گاه، چشم ها فراتر از نگاه ها به چهره زیبا و متبسّم پیامبر صلی الله علیه و آله دوخته شد. سکوت... سکوتی در نهایت زیبایی، آسمان و زمین را در بر گرفت. اینک، پیام آور خوبی ها بود و پیامی دیگر؛ پیامی که باعث شادمانی اهل دل و غمگینی نفاق پیشگان بود. پیام پیام آور مهربانی به همه رسید. اینک کائنات باید شاهد پیوند «امامت و نبوت» می شد؛ پیوندی که انوار آن، با گره خوردن دست ها در همدیگر، تمامی آسمان و زمین را در برگرفت و ذره ذره هستی، شروع به تسبیح ذات اقدس باری تعالی کردند.
اینک خداوند، آرمانی ترین اندیشه را به پیامبر خویش ارزانی داشته بود؛ اندیشه ای که در جهان خاکی، تحولی عظیم و در جهان افلاکی، ذوقی سلیم، برای عبادت حضرت پرورگار به وجود می آورد. گویی هنگام عاشقانگی ها بود؛ هنگام به وجد آمدن تمامی سلول ها، با ذکر «یا علی».
فرمود: هر کسی را که من مولای اویم، علی مولای اوست؛ مولایی که شما را از بند خودپرستی ها آزاد خواهد کرد؛ «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند».
هر دو دست، نشان عظمت همدیگر بودند؛ عظمتی که خداوند، آن را در ادیان دیگر بشارت داده بود؛ بشارت امامت و حکومت صالحین بر زمین! بشارت فصلی که عدالت الهی را در نقطه نقطه زمین مستقر کند. بشارت ولایت مولا امیر المؤمنین، عدل مجسم خداوند در زمین.
درود خداوند بر امین وحی الهی و کشتیبان نبوت، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و روح نماز، مولای جوان مردان، حضرت علی مرتضی باد.
آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بر نام علی و شوکت خاتم کرد
در روز غدیر خم نه تنها آدم
بر قامت مرتضی فلک سر خم کرد
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:29
سکوی جاودانگی
محمد کاظم بدر الدین
غدیر، دورنمایی از حقایق امامت بود در دقایق آن صحرا.
کاروانیان از حج بازگشته اند و سوغاتی از «توحید» به همراه دارند. با استماعِ بیاناتِ رسولِ مهربانی، رو به «نبوت» آورده اند و اینک «امامت».
کدامین طنین، با آهنگی از دیار آینه، می تواند گل و گلشن را به سینه ها مهمان کند؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه.
کنارِ برکه، سکوی جاودانگی بود که از یک سو اتمام دین را دید و از دیگر سو، آغاز معرفیِ همگانیِ علی را.
غدیر نشان داد خدا عادل است و ولایت را در وجود سزاوارترین، مستقرّ می سازد. دستی، جانشینِ دستی شد و از این گل تازه، افسردگیِ آن صحرا زدوده شد.
غدیر، برکه ای از تدبیر بود برای رسیدن به رستگاری های پیاپی، رسیدن به هم صدایی و همسویی.
غدیر می خواست تمامیِ فاصله ها را به صفر برساند و به مارهای خفته و مترصد، طعم گس هلاکت بچشاند.
می خواست تحریف، در جامعه نیفتد.
کدام زخم، با فراموشیِ این میثاق برابری می کند آیا؟!
عیدی آمد و سوزندگیِ آن بیابان، خنکایِ بهار را لمس کرد.
برکه ای که ماناتر از اقیانوس بود، امامت را به جریان انداخت.
غدیر، آبراهه ای بود به خشک زار اندیشه های تمام اَعصار.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:30
غدیر، عید می شود؟
حمیده رضایی
این آخرین نظاره های خورشید است. شلاق شن های روان و صدای زنگ بی گاه شتران؛ آخرین تصویر دست ها و چشم های داغدار.
کویر، دو زانو نشسته است، سنگ ریزه ها و شن های داغ ـ حجة الوداع ـ نفس های گلوگیر. صدایی نیست؛ سکوت، هیاهوی حوالی را می شکند.
سرهای آوار بر زانون، محزون و ماتم زده؛ «خداحافظ مکه، مدینه، شعب...»
این آخرین کلماتی ست که از گلوی خورشید شنیده می شود.
گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است. خداحافظ، هوای نفس گیر مکه، خداحافظ مدینه!
چشم می چرخاند از زاویه وداع، دست بالا برده است و چشم های نظاره گر را شاهد می گیرد به پیمانی که دست هایش را در دست های علی گره می زند.
آرام آرام هیاهو رنگ می گیرد ـ لبخندها و کینه ها ـ . دست های بیعت و خنجرهای گره شده در مشت. سر بر گریبان،های های اشک می ریزند وداع با رسول را و رسول که صدایش در بیابان های تفتیده، خواب خاک را می شکافد که:
افراشتم دو دست که می خواهمت علی این برکه شاهد است که می خواهمت علی وقتی رسول دست علی را گرفته بود لبخند می زد و دلش اما گرفته بود بغض هایی تنومند، زائرانی خسته، چشم هایی بارانی، سر بر گریبان اندوه، آخرین نظاره های خورشید.
خداحافظ، رسول! پس از سال ها تلاش، سفرت را آغاز کرده ای به سوی آرامش، به سوی معبود.
خداحافظ، رسول! بیست و سه سال سکوت علی، نشانی از بیعت در این هنگامه تاریخ ساز است.
یک لحظه محو شد اثر سنگ ریزه ها خاموش شد دو چشم تر سنگ ریزه ها مرگ ستاره ها همه یک یک شروع شد از آن دقیقه مرگ ملائک شروع شد ماهِ بدون پرتو خورشید می شود؟! حالا شما بگو که غدیر عید می شود؟!
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:31
دست بیعت
خدیجه پنجی
از دوردست، صدایی، سکوت صدا را می آشوبد. به گمانم صدای زنگ کاروان است که در همهمه وحشت افزای تنهایی برکه می پیچد.
ای کاش لحظه ای کنار من درنگ کنند تا تنهاییِ خود را با حضورشان قسمت کنم.
ای کاش آبی داشتم تا عطش و خستگی راه را با خنکای وجودم فرو می نشاندند! غدیر، خسته و تنها، سر در گریبان فرو برده و رؤیاهایش را آه می کشد.
کاروان نزدیک و نزدیک تر می شود. ناگاه، صدایی، در سکوت کاروان پیچید. صدایی، حجاز را به لرزه افکند.
«بایستید! دهان های باز برگشتند تمام گردنه های حجاز برگشتند همین که پرده خاموش کاروان افتاد صدا دوید و در آغوش کاروان افتاد» رفتگان را فرا خوانید و جاماندگان را دریابید که پیامی مهم دارم.
سکوت، به زمزمه نشست. زمزمه ها بلند و بلندتر و موجی از همهمه در کاروان افتاد. دستان خدا در دست رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، بالا رفت.
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه». تاریخ سال خورده حجاز، هنوز هم هجوم بی دریغ دستانی را که برای بیعت پیش می آمدند، به خاطر دارد.
شادباش های آمیخته با کینه فرود آمدند.
سیل تبریک های پیاپی که بوی نفرت می داد.
عقده ها سر باز کرده و زخم های چرکینی که متولد شد.
... و خدا، ولایت علی علیه السلام را به انسان هدیه کرد و حصار محکم خود را به بشر ارزانی داشت. چشمه حیات جاری شد تا بنی آدم، عطش بی حد و حصر خود را فرو بنشاند به زلالیِ محبت مولا.
و حب علی، سرآغاز همه خوبی ها گشت. راه راست نمایان و دین خدا تکمیل شد.
آینده تاریخ انسان، به دست های «ید اللهی» علی سپرده شد تا در سایه سار محبت و عدالت بی دریغش، به آرامش برسد.
بارانی از رحمت، باریدن گرفت. خدا، مهر علی را به خاک هدیه کرد و خاک، بارور شد، نام علی را به گوش آب ها خواند و رودها خروشیدند، یاد علی را به درخت ها، سپرد و درخت ها، سبز شدند.
صدای هلهله می آید؛ اما حزنی غریب، گلوی لحظات را می فشرد غدیر، شاد و غمگین است.
اینجا نقطه آغاز دلتنگی های علی است؛ شروع داستان حق طلبی فاطمه علیهاالسلام . غدیر، رنج روزهای نیامده علی است؛ ابتدای بیست و پنج سال خانه نشینی ذوالفقار.
غدیر، اولین پژواک از اندوه بی شمار، چاه دلتنگی های مرتضی است.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:32
همین دست ها...
امیر اکبرزاده
... و صدا در گوش ها به نجوا درآمد.
«هر کس من مولا و سرورش هستم، پس از من پسر عمو و جانشینم وصی و ولی الامر مسلمین علی ابن ابی طالب مولا و سرورش است.»
و صدا در هاله ای از صوت بلند صلوات به محمد و آل محمد، به سمت آسمان ها و عرش بال گشود تا بشارت ولی امری امیر المؤمنین در ملائک نیز ولوله ای آسمانی به پا کند.
صدا در عرش، به طنین مبارک باد مبدل شد و بر خاک نازل گردید. در کنار برکه غدیر، مردم موج برمی داشتند تا دست علی را بفشارند به نشانه بیعت و چشمه چشمه، چشم ها به اشک می نشستند از اشتیاق. عطر دل انگیز وحدت در هوا پراکنده شده است و دست ها یکی یکی دست علی را می فشرند؛ دستی را که پیامبر بارها و بارها فشرده است.
صورت علی غرق بوسه می شود؛ صورتی را که رسول اللّه بسیار در آن با تبسم به نظاره نشسته است؛ جلوه لایزال خداوندی را.
دست علی، گرمای دستان مردم را حس می کند و در چشمانشان می بیند برقی را که به ظاهر از شوق است، اما دریغ که همین چشم ها و همین برق شوق، روزی... .
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:33
پیراهنی از غدیر مبارکت باد!
قنبر علی تابش
غدیر، نام اقیانوس بی کرانی است که افق در افق، با آسمان نسبت دارد و موج در موج، هم آغوش عرش است. عرش، از آخرین موج های غدیر آغاز می شود.
خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه، با سرخی شفق، فوج فوج در زلال بی کران غدیر بال می شویند و در ساحل سبز غدیر به نماز می ایستند!
آدم از بهشت شروع شد و به زمین پیوست و سال ها در زمین گشت و گشت؛ با شیون و اندوه. سرانجام، غدیر خم را یافت و از معبر غدیر، دوباره به بهشت بازگشت. در جاذبه این خاکدان سخت، غدیر تنها بال پرواز به سمت بهشت است. دیگر هر چه هست، خاک است، خون است، خاکستر است.
یکصد و بیست و چهار هزار چشمه از ازل تا به ابد جاری گشت و به غدیر پیوست.
اینک غدیر، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که موج در موج، عرفان و معرفت را فراراه انسان قرار داده است.
«فَصَلّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ».
پس اگر هنوز ذوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجره هایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد.
هیچ گاه آرزو کرده ای که تو در لب دریایی، آهسته آهسته قدم بزنی و فرشتگان، فوج فوج از برابرت پرواز کنند؟ اگر جوابت آری است، در یک غروب، دست از هر چه هست و نیست بشوی و تنها یک دل با خود بردار و در کرانه غدیر برو، ببین پرواز فرشتگان چقدر زیباست، چقدر تماشایی!
هر کس که یک بار گذرش بر کرانه های غدیر افتاده باشد، دیگر همیشه مست است، همیشه عاشق است. دیگر هیچ گاه غم سراغش نخواهد آمد.
پس پیراهنی از غدیر مبارکت باد!
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:34
... برکه ای پر از پر پروانه
ابراهیم قبله آرباطان
ظهر بود؛
گرم و تن سوز؛ خاک ها، از شلاق شعله های خورشید، زخمی.
ظهر بود که صدای صاعقه زمان، حادثه ای را رقم می زد.
صدا، پروانه ای می شد که روی هزاران شانه خسته و خاک گرفته می نشست.
برکه، خودش را تا مرز دریا شدن باور کرده بود.
برکه، روی پاهایش ایستاد و موج موج خنده بر چهره میهمان ها پاشید.
برکه، ایستاده بود و بهار را در آغوش می کشید.
برکه، تمام پروانه های تنش را در آسمان آبی صحرا رها کرده بود و در خودش نمی گنجید.
غدیر دیگر برکه نبود.
«غدیر ای باده گردان ولایت رسولان الهی مبتلایت ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گیران خرابات رسولی کز غدیر خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد» غدیر دف می زد و بر طبل های شادی می کوبید.
ناگهان، دست های خورشید، در دست های وحی گره خورد.
آسمان خودش را روی پاهای خورشید انداخت.
تمام ستاره های آسمان، به شب نشینی چشمان خورشید آمدند.
دست های وحی، بالا می رفت و دست های خورشید را بالاتر می برد.
هزاران باور، می دیدند و تبریک می گفتند.
«اشهد انک امیر المؤمنین الحق الذی نطق بولایتک التنزیل و اخذ لک العهد علی الأمه».
غدیر فریاد می کشید و دهان های تعجب، خشک شده بود.
غدیر فریاد می کشید و صدای پای بهار، تا آسمان هفتم پیچیده بود.
غدیر فریاد می کشید و رسول، طنین صدایش را در برکه به نجوا نشانده بود.
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:35
مادرِ دریاها
حسین امیری
رفتگان برگردند و نیامدگان شتاب کنند! در این نقطه تاریخ و در آبگیر آرزوی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، آینده اسلام رقم می خورد. این آبگیر خشک، مادر دریاهاست و استسقای عشق را چاره ای جز غدیر نیست.
اینجا بایستید و آه بکشید و بخندید و پای بکوبید و گریه کنید؛ زندگی فاصله گریه و خنده است و اینجا خنده ها و گریه های تاریخ رقم می خورد.
شادی امروز، آیه ای برای فرداست. جشن غدیر، فریاد غربت علی است؛ فریاد حقانیت فاطمه.
اینجا آینده اسلام رقم زده می شود.
بشتابید! زود، دیر می شود، اگر نفروشید دل را و نخرید ولای علی را، دچار سقیفه می شوید.
بشتابید! دروازه بهشت اینجا باز می شود. بشتابید تا غدیر تمام نشده.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:36
در غدیر بود که...
حمزه کریم خانی
غدیر، سفره ای است که برای تمامی گل ها پهن کرده اند.
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.
غدیر، گل همیشه بهار زندگی است. دریایی بی کرانه است؛ جاری بر جان های پاک و اندیشه های تابناک.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دست های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می کشاند.
غدیر، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جان های تشنه است.
غدیر، برکت همه احساس های معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است.
در غدیر بود که تیرگی ها فراری شدند و نورانیت محض، خودنمایی کرد.
در غدیر بود که قیافه ایمان، تماشایی شد و شاخه های عشق، بر تن ایمان رویید.
در غدیر بود که درخت هستی، به کمال رسید.
در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد.
در غدیر بود که نیلوفر عشق، بر گرد محور زمین پیچید.
در غدیر بود که جوانه جاودانه ولایت عاشقانه، سر برکشید.
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:37
پرده آخر
خدیجه پنجی
صحنه تاریخ، آماده؛ شروع داستان
تک تکِ نقش آفرینانش عزیز و مهربان
یک نمایشنامه زیبا و جالب، خواندنی
کارگردان توانایش، خداوند جهان
پرده اول: صدای مبهم یک قافله
می شکافد سینه خشک کویری ناتوان
بوی باران، بوی ناب اتفاقی بی نظیر
عطر آواز ملایک در سکوت کاروان
منبری بسیار ساده، پله پله تا خدا
ایستاده قلب عالم بر بلندای جهان
چشم ها خاموش، سرشار از سؤالاتی شگفت
هان! چه می خواهد بگوید خاتم پیغمبران
می گشاید لب، به «بسم اللّه الرحمن الرحیم»
می برد بالای سر، دست ولایت ناگهان...
پرده دوم: صدای همهمه، باران نور
رقص و آواز و شمیم هلهله در آسمان
روزگار از شوق فریاد «علی» سر می دهد
با ولایت بیعتی جاوید می بندد زمان
پرده آخر: کسی از نسل تاریخ غدیر
می رسد با ذوالفقاری انتهای داستان
عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
06-12-2009, 17:38
غدیریه
محمد کاظم بدرالدین
اُنس
خلوصی دارد آبی رنگ و یکتا
زبانزد گشته از یک اُنسِ زیبا
خدا می داند و بس، برکه خُم
چه حالی می کند با عشقِ مولا علیه السلام .
جام ولا (1)
دو روزِ نیستی، هستم کن ای عشق
رهایم نه، که پابستم کن ای عشق
خُمار آلوده حقم بیا باز
به جامی از علی علیه السلام مستم کن ای عشق!
جام ولا (2)
سبو مست از لبِ فرزانه ات شد
«غدیر» آمد پُر از «خُم»خانه ات شد
خدا را شکر از این دل، چون سرانجام
سرِ عقل آمد و دیوانه ات شد!
دلنواز
تحیر زاده شد در اهلِ بینش
خدا تعریف شد با این گزینش
... وَ یادِ دلْ نوازش ناتمام است،
علی علیه السلام ، مردِ تمامِ آفرینش!
علی، جمع اضداد
بسوزانْ دیده، دیگرْ بین شو ای دل
در این بُستان، شگفتی چین شو ای دل
شگفتی، جمعِ اضداد است، آری
ز شورِ «یا علی»، شیرین شو ای دل.
اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
06-12-2009, 18:00
دست همه كساني كه در تهيه اين ويژه نامه مشاركت كردند دردنكنه .
واقعا عالي و بي نظيره . اجرهمگي بامولاي غدير
http://upload.tazkereh.ir/images/09295488675165166527.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-12-2009, 18:12
http://upload.tazkereh.ir/images/19935665382087314425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/19935665382087314425.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/83113260984451292162.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/28703456179828416888.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/83113260984451292162.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/19935665382087314425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/19935665382087314425.gif
بیرق ظهور
07-12-2009, 01:43
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته
همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد
(مجمع الزوائد علامه هیثمى ، ج 9 ، ص 132)
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.