PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (¯`•.*~.*ويژه نامه ولادت فرخنده امام جعفر صادق (ع)*.~*.•´¯)



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:03
http://shiaupload.ir/images/4g97q3fxi8d5b8m5clgj.gif http://shiaupload.ir/images/06600745555298417051.jpg (http://shiaupload.ir/images/06600745555298417051.jpg)http://shiaupload.ir/images/krkwn91pq90nqtf2lsc.gif
http://shiaupload.ir/images/63085431036645714796.gif
ميلاد خجسته ششمين شمس كهكشان امامت
و گل بوستان ولايت‘ صاق آل محمد ‘ موسس
مكتب فقه جعفري‘ امام جعفرصادق عليه
السلام بر شيفتگان خاندان عصمت وطهارت
عليهم السلام مبارك باد
http://shiaupload.ir/images/41543571863883655415.gif


http://upload.tazkereh.ir/images/62490897471248704400.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:03
http://shiaupload.ir/images/52589240317948011859.gif (http://shiaupload.ir/images/52589240317948011859.gif)

دلا امشب سبو را پر ز می کن
حریم منزل و میخانه طی کن

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
به حق امشب که حق من را ندا داد
تو را نرخی فزون‌تر از طلا داد

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

خم از ابرویمان یکباره وا کرد
میان میکده ما را رها کرد

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
به جان تشنه‌ام آب سبو داد
مرا با ساقی و میخانه خو داد

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
درون سینه‌ام مِهری نهان کرد
که وصف حال او کی می‌توان کرد

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
بگفتا آید از این در نگاری
که دارد عاشقان بی‌شماری
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

کنون ساقی و من بر یک قراریم
خمارِ مقدمِ سبزِ نگاریم

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
درون میکده هر کس به دستی
قدح را پر نموده بهرِ مستی
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

ولی ناگه تمام هستی آمد
کمالِ لحظه‌های مستی آمد

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
پیاله دست من، دستش سبویی
نسیمِ عاشقی آمد چه بویی

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
خدایا آن که گفتی رخ عیان کرد
تمام غصه‌هایم را نهان کرد
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
خدایا آن که گفتی برده هوشم
فقط از دست او باده بنوشم

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
چرا که پیر میخانه فقط اوست
شراب عشق و پیمانه فقط اوست
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
قلندرگونه باید رو به او کرد
برای دیدنش صدها وضو کرد
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

همه، عالم شده دیوانه‌ی او
منم مستِ میِ میخانه‌‌ی او
http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

دگر می از کفِ ساقی نگیرم
سراغی از میِ باقی نگیرم

http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)
چرا؟ چون نوش کردم با حقایق
تمامِ عمر از صهبای صادق

http://shiaupload.ir/images/52589240317948011859.gif (http://shiaupload.ir/images/52589240317948011859.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:03
http://upload.tazkereh.ir/images/39487839995516771426.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/39487839995516771426.jpg)




به یاد بحر حقایق، حضرت صادق علیه السلام

زبان رساى اسلام بود و مبین شریعت مصطفى(صلی الله علیه و آله).
با سخنانى حكیمانه، منطقى استوار، علمى سرشار، برگزیده روزگار به شمار مى‏آمد و ... بنده شایسته پروردگار.

در سال‎هاى سیاهى كه ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریك كرده بود و در سال‎هایى تیره‏تر، كه حكومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود.

او خورشید مدینه دین و دانش بود.

در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحى كه خورشید وجودش از افق مكتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.

او آبیارى نهال حق كرد تا این بذر ایمان پا گرفت و در افق ‏اندیشه‏ها تابان شد.

دین به نام او زنده گشت.

درخت علم، در بوستان كلامش رویید و به برگ و بار نشست.

گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد.

كتاب فقه، با «الفباى صادقى‏» نگاشته گشت.

وقتى چشمه فضل و فقه و علم و كمال او مى‏جوشید، حسودان و عنودان؛ ‏زبان به طعن مى‏گشودند و تیغ دشمنى بر مى‏كشیدند و پاى خصومت پیش ‏مى‏گذاشتند.

ولى... كدام دانشور را مى‏توان شناخت و نام برد كه از گنج دانش‏ حضرت صادق علیه السلام بهره نبرده باشد؟

و كدام معلم را مى‏توان یافت كه به اندازه او، تربیت‏یافته در مكتب عترت داشته باشد؟

حوزه‏هاى علمیه،نقش شاگردى او رابه سر درهاى خویش نوشته‏اند.

فقیهان دین مدار، خوشه‎چین حدیث و حكمت صادقى‏اند.

آن چهار هزار گوش حكمت نیوش، كه از زبان این حجت ‏خدا حدیث ‏مى‏شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم كه به گفتن و نوشتن و ثبت ‏و نشر حقایق دین از زبان او مى‏پرداختند، هر كدام منشورى بودند كه آن نورهاى تابان را در رواق اندیشه‏هاى بشرى مى‏تاباندند و آن ‏معارف ناب و والا را از عرش بلند «علم لدنى‏» حضرتش، بر فرش‏ كتاب‎ها و دفترها فرود مى‏آوردند.

خوشا به حال آن چهار هزار حكمت‏آموز محضرش!

آنان، همچون نسیمى خوشبوى، از كوى معارف او گذشته، در پهنه ‏قلمرو اسلام، جوهره دین را پخش مى‏كردند و «قال الصادق‏» گویان، كام تشنگان معرفت را عطرآگین مى‏ساختند.

عصرى بود كه بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالب‎هاى مختلف به‏ تحریف چهره آیین محمدى(صلی الله علیه و آله) مى‏پرداختند.

امام صادق علیه السلام بود كه خورشیدگون مى‏تابید و آن اوهام و خرافات و تحریفات را مى‏زدود.



http://upload.tazkereh.ir/images/08965575821079917480.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/08965575821079917480.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:31
http://upload.tazkereh.ir/images/44987616023465552107.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/44987616023465552107.jpg)


درود بر سلسله نورانى راویان احادیث؛

آنان كه حلقه‏اى از «تعبد» و «اطاعت‏» بر گردن داشتند و بر گرد «آل الله‏»، پروانه‎وار مى‏چرخیدند و خوشه‎چین محضر آن انوار تابناك مى‏شدند، تا جهان در ظلمت نماند و بشریت از این كوثر ناب ‏و زلال، محروم نباشد.

ابان بن تغلب‏ها، هشام‏ها،مؤمن طاق‏ها ، جمیل بن دراج‏ها، ابو بصیرها، زراره‏ها، سماعه‏ها، عمار ساباطى‏ها، جابر بن حیان‏ها، مفضل‏ها، صفوان‏ها و ... صدها ستاره فروزان، هر یك در فروغ‎گسترى ‏مكتب امام صادق(علیه السلام)، نقشى عظیم داشتند و حاملان و وارثان و راویان و ناشران آن علوم بودند.

سیراب شدگانى بودند از این زمزم جوشان!
باده نوشانى بودند از این ساغر كوثرگون!

آنان، كام دل را با حلاوت «مكتب عترت‏» آشنا ساخته بودند و از پیشوایان دین، به ویژه از صادق آل محمد، نه تنها علم، كه عمل هم ‏مى‏آموختند و نه تنها دانش، كه عصاره دین را از زبان او مى‏گرفتند.

امروز، بام و در كشور ما، «صادقیه‏» است.
اینك، در كشور امام صادق(علیه السلام)، فرهنگ اهل‏بیت علیهم السلام، سارى ‏و جارى است.
امروز، هر جا كه شیعه‏اى است، جعفرى است.
و هر جا كه حوزه‏اى است، صادقى است! ...


http://upload.tazkereh.ir/images/37394754820394872465.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/37394754820394872465.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:31
http://upload.tazkereh.ir/images/68728670669710261034.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/68728670669710261034.jpg)



ميلاد فرخنده



نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفايده)




كنيه: ابو عبداللّه




لقب: صادق




نام پدر: حضرت محمد بن على (ع )




نام مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر



تاريخ ولادت: يكشنبه 17 ربيع الاول ، سال 83 هجرى




مكان ولادت: مدينه




مدت عمر : 65 سال




علت شهادت: مسموميت




قاتل : منصور دوانيقى (خليفه عباسى )




زمان شهادت: يكشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى




مدفن مطهر: قبرستان بقيع ( مدينه )



http://upload.tazkereh.ir/images/85694087677562346261.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/85694087677562346261.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:32
http://upload.tazkereh.ir/images/19049809973467534387.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/19049809973467534387.jpg)




زندگي سراسر نور امام جعفر صادق (ع)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه يا دوشنبه هفدهم ربيع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدينه ديده به جهان گشود.

اما بنا به گفته شيخ مفيد و كلينى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لكن ابن طلحه روايت نخست را صحيح ‏تر مى‏داند و ابن خشاب نيز در اين باره گويد: چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روايت نخست، سال 80 هجرى، صحيح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روايتى نيمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است.

با اين حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 يا 65 سال گفت كه از اين مقدار 12 سال و چند روزى و يا 15 سال با جدش امام زين العابدين (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زيسته است .

كه همين مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مى‏آيد و نيز بقيه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد ادامه داشته است.



http://upload.tazkereh.ir/images/85694087677562346261.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/85694087677562346261.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:34
http://upload.tazkereh.ir/images/05621465084554986179.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/05621465084554986179.jpg)





فضايل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسيار است كه به اقتصار از آنها ياد مى‏كنيم.

فضايل امام صادق بيش از آن است كه بتوان ذكر كرد. جمله اي از مالك بن انس امام مشهور اهل سنت است كه:

«بهتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمي نديده، هيچ گوشي نشنيده و در هيچ قلبي خطور نكرده است.»

از ابوحنيفه نيز اين جمله مشهور است كه گفت:

«ما رأيت افقه من جعفر بن محمد»
يعني:
«از جعفر بن محمد، فقيه تر نديدم.»

و اگر از زبان خود آن حضرت بشنويم ضريس مي گويد: امام صادق در اين آية شريفة:

كل شيء هالك الا وجهه،

يعني:

«هر چيز فاني است جز وجه خداي متعال،»

فرمود:

«نحن الوجه الذي يوتي الله منهم»

يعني «ماييم آيينه اي كه خداوند از آن آيينه شناخته مي شود.»

بنابراين امام صادق (ع) فرموده است او آيينه ذات حق تعالي است.





http://upload.tazkereh.ir/images/32777491475346531762.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/32777491475346531762.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:38
http://upload.tazkereh.ir/images/64785473685556105012.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/64785473685556105012.jpg)


سعة صدر امام صادق (ع)

مفضل يكي از بزرگان شيعه است و كتاب او موسوم به توحيد مفضل، كتابي است در اثبات صانع وصفات او. درباره امام مي گويد:

«در مسجد نشسته بودم و ابن ابي العوجا با اطرافيانش كلمات كفر آميز مي گفتند. نتوانستم صبر كنم و به آنها پرخاش كردم.

ابن ابي العوجا گفت: اي مرد، اگر تو از اصحاب جعفر بن محمد هستي، روش او چنين نيست.

ما با او مذاكره مي كنيم و او با كمال صبر و بردباري، با كمال عقل و فطانت به حرفها گوش مي كند كه گويا مجاب شده است، و بعداً حرفها را يكي پس از ديگري رد و باطل مي كند.»

در خاتمه قضيه اي از ابي بصير كه خود معجزه است نقل مي كنيم. ابي بصير مي گويد يك نفر گناهكار كه ما از گناه او به تنگ آمده بوديم همساية ما بود و هرچه به او نصيحت مي كرديم اثر نمي كرد.

در سفري كه مي خواستم به مدينه بروم پيش من آمد و گفت:

«ابا بصير انا رجل مبتلي وانت المعافي.»

يعني: من مردمي مبتلا به گناهم و ترك آن برايم مشكل است. تو به خودت نگاه نكن كه از شيطان رهانيده شده اي، حال مرا به امام صادق بگو شايد آن حضرت برايم فكري كند.

من قضيه را خدمت امام صادق (ع) گفتم. حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان و بگو اگر گناه را ترك كني من بهشت را برايت ضامن مي شوم. ابي بصير مي گويد: چون برگشتم آن مرد به ديدنم آمد.

من سلام امام صادق و پيغام او را به او گفتم و او به شدت منقلب شد. چند روزي نگذشته بود كه به ديدنش رفتم و او را در حال مرگ ديدم. چشم باز كرد و گفت: امام صادق به ضمانت خود وفا كرد.

سال بعد در مدينه به منزل امام رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير، ما به ضمانت خود عمل كرديم.»

ـ نظير اين قضيه را باز ابي بصير نقل مي كند و آن چنين است: «يكي از عمّال بني اميه را خدمت امام صادق بردم كه توبه كند.

حضرت گله كرد و فرمود: «اگر مردم در اطراف بني اميه گرد نيامده بودند، آنان نمي توانستند حق ما را غصب كنند.» سپس فرمودند:

«هرچه بگويم انجام مي دهي؟ آن مرد لحظه اي صبر كرد و قبول كرد كه آنچه امام صادق مي گويد انجام دهد.

حضرت فرمودند: همة اموالت را صدقه بده، من هم ضامن بهشت مي شوم.»

ابي بصير مي گويد: چند روزي نگذشته بود كه دخترش را دنبال من فرستاد. چون رفتم، ديدم آنچه داشته صدقه داده است بطوري كه پيراهني هم به تن ندارد.

پيراهني براي او تهيه كردم و چند روزي نگذشت كه وقتي در حال مرگ بود به بالين او رفتم، به من گفت: امام صادق به وعدة خود عمل كرد. دوباره خدمت امام صادق (ع) رسيدم و هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير ما به وعدة خود وفا كرديم.»

اين قطره اي از درياي فضايل امام صادق است، و ما اگر بطور اجمال دربارة امام صادق چيزي بگوييم، آنرا مي گوييم كه خود امام صادق (ع) فرموده است. جهني مي گويد:

«ما در مدينه دربارة فضايل اهل بيت صحبت مي كرديم و شبهة ربوبيت براي ما جلو آمد. امام صادق (ع) را ملاقات نموديم. حضرت فرمودند اين فكر خرافي چه وقت به نظر شما رسيد؟ همانا براي ما پروردگاري است كه هميشه حافظ ما است و ما او را عبادت مي كنيم. شما مي توانيد هرچه مي خواهيد دربارة ما بگوييد مشروط بر اينكه ما را مخلوق خداوند متعال بدانيد.»

اين جمله از بسياري از ائمة طاهرين عليهم السلام نقل شده است. بايد بدانيم كه ائمة طاهرين ممكن الوجود، بندة مخلوق، و فقر صرف هستند و استقلالي از خود ندارند. استقلال، وجوب، وجود، ربوبيت، خلق، و غنا مختص ذات ربوبي است. ولي آنان واسطة فيض اين عالم، مظهر صفات خداوند، عالم بما سوي الله و داراي همة صفات كمال مي باشند.

و به گفتة اميرالمؤمنين (ع):

نزلونا عن الربوبية وقولوا فينا ماشئتم.

ما را خدا نگوييد و هرچه مي خواهيد دربارة ما بگوييد.




http://upload.tazkereh.ir/images/02721683600802275434.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/02721683600802275434.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:39
http://shiaupload.ir/images/59431301883948999302.gif (http://shiaupload.ir/images/59431301883948999302.gif)

صبر امام صادق (ع)

اسماعيل كه پسر بزرگ امام صادق بود از دنيا رفت. امام صادق (ع) با كمال خوشرويي از مردمي كه براي تعزيت آمده بودند پذيرايي فرمود، به قدري كه مورد تعجّب شد.
از حضرت در اين مورد سؤال نمودند.
آن بزرگوار فرمودند بايد تسليم امر خداوند بود.
و در مصيبت ديگري فرمودند:
«ما اهلبيت قبل از مصيبت فعاليت خود را انجام مي دهيم
ولي چون مصيبت آمد راضي و تسليم تقدير الهي هستيم.»

http://shiaupload.ir/images/11321850246860752813.gif (http://shiaupload.ir/images/11321850246860752813.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:41
http://shiaupload.ir/images/73372717746046262315.gif (http://shiaupload.ir/images/73372717746046262315.gif)

حلم امام صادق (ع)

نقل نموده اند كه امام صادق (ع) غلامش را دنبال كاري فرستاد
و چون غلام دير كرد،
خود حضرت به دنبال آن كار رفت
و در وسط راه ديد غلام خفته است.
حضرت او را باد زد» تا بيدار شد پس به او فرمود:
خوب است شبها بخوابي و روزها كار كني.

http://upload.tazkereh.ir/images/24177796905764164672.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:41
http://upload.tazkereh.ir/images/06837975325567647060.gif

عفو امام صادق (ع)

به امام صادق خبر رسيد كه پسر عموي شما د
ر ميان مردم به شما ناسزاي بسيار گفت.
حضرت بلند شد دو ركعت نماز خواند
و بعد از نماز با رقّت شديد گفت:
«خدايا من از حق خودم گذشتم،
تو اكرم الاكرميني از او در گذر
و به كردارش گرفتار نكن.»
گويا حضرت به اين مطلب توجه داشتند
كه قطع رحم مؤاخذه شديد و با سرعت دارد،
از اين جهت در نماز و دعا براي او سرعت نمودند.


http://upload.tazkereh.ir/images/33851359832745359234.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:41
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or32.gif


سخاوت امام صادق (ع)

هشام بن سالم مي گويد:
«روية امام صادق اين بود كه چون پاسي از شب مي گذشت،
كيسه اي را به دوش مي گرفت و محتويات آن را ميان فقراي
مدينه تقسيم مي كرد.
آنان از حضرت خبري نداشتند تا اينكه پس از مرگ امام
صادق روشن شد كه چه كسي به آنان توجّه داشته است.»

خثعمي مي گويد:
«امام صادق كيسه اي دينار به من دادند
كه به شخصي بدهم و تاكيد نمودند كه اسم
ايشان را نبرم.
چون كيسه را به آن شخص دادم تشكر كرد،
ولي از امام صادق گله كرد كه با وصفي كه قدرت دارد
به ما رسيدگي نمي كند.»

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or32.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:42
http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or34.gif

عبادت و خشيت امام صادق (ع)

ابان بن تغلب مي گويد :
امام صادق را ديدم در ركوع و سجده هستند
و هفتاد تسبيح از ايشان در ركوع و سجود شنيدم.

در خرائج راوندي است كه راوي مي گويد:
«امام صادق را در مسجد رسول الله ديدم به نماز است
و سيصد مرتبه سبحان ربي العظيم و بحمده از ايشان شنيدم.»

مالك بن انس مي گويد:
«بهتر از جعفر بن محمد، در علم و تقوا نديدم
و هر وقت كه او را مي ديدم، يا در ذكر بود و يا روزه بود
و يا مشغول نماز بود.
او از اكابر زهاد و از بندگان شايسته اي بود كه از خدا
مي ترسيد و در خانة خدا خاشع و گريان بود.
سالي در مكه با او بودم، چون موقع تلبيه شد
نمي توانست تلبيه بگويد و مي گفت و مي گرييد كه:
اگر بگويم لبيك و او بگويد لالبيك چه كنم؟

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/or34.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:42
http://upload.tazkereh.ir/images/78518186020239799360.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/78518186020239799360.jpg)


ايمان امام صادق (ع)

ما چند خبر از اخبار غيبي امام صادق (ع) را نقل مي كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودي امام صادق دارد.

1 ـ محمد بن عبدالله مي گويد: «عبدالحميد كه يكي از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم.

امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد.

موقعي كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادي عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.»

2 ـ مهزم مي گويد: «براي ديدن امام صادق (ع) به مدينه رفتم و منزلي اجاره كردم. پس از مدتي تمايلي به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزي دست او را با شهوت فشار دادم.

همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودي؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم.

حضرت فرمودند:

اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع

يعني: آيا نمي داني به مقام وايت، جز با ورع و پرهيزگاري نمي توان رسيد؟»

3 ـ ابي بصير مي گويد: «روزي من جنب بودم و چون ديدم كه عده اي به خدمت امام صادق مي روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمي داني به خانه هاي ما جنب نبايد وارد شود؟»

4 ـ شقراني مي گويد: «روزي منصور دوانيقي به افرادي جايزه و عطا مي داد. من هم بر در خانة او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براي من هم عطايي بگيرد. حضرت در مراجعت چيزي را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود:

الحسن لكل احد حسن ومنك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ ومنك اقبح لمكانك منا.

كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر چون منسوب به مايي، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايي.»

شقراني مي گويد: «اين كلام اشاره اي بود به كار زشت من، زيرا گاهي در خفا شراب مي خوردم.»




http://upload.tazkereh.ir/images/21872481334421877020.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/21872481334421877020.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:45
http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg)


علم حضرت صادق (ع)

راجع به علم امام صادق از زبان ايشان چند جمله نقل مي كنيم.
1 ـ علاء بن سبابه مي گويد، امام صادق فرمودند:

«من آگاهم به آنچه در آسمانها و زمين است و آنچه در بهشت و جهنم است. و من آگاهم به گذشته و به آينده تا روز قيامت.

سپس فرمودند: اين علم را از قرآن مي دانم، به قرآن تسلط دارم چون تسلّط بر كف دستم. و خداوند متعال در قرآن فرموده است كه قرآن بيان كنندة همه چيز است.»

2 ـ بكير بن اعين مي گويد: «امام صادق فرمودند، من آگاهم به آنچه در آسمانها و زمين است، و آنچه در دنيا و آخرت است.

چون ديدند كه اين كلام پيش بعضي سنگين آمد فرمودند: اي بكير من اين علم را از قرآن مي دانم، زيرا در قرآن است:

ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيئ[4].»


3 ـ صفوان بن عيسي مي گويد: «امام صادق فرمود: من علم اولين و آخرين را مي دانم، مي دانم آنچه در صلب پدرها و رحم مادرها است.»

شيخ مفيد در ارشاد مى‏نويسد: علومى كه از آن حضرت نقل كرده‏ اند به اندازه ‏اى است كه ره توشه كاروانيان شد و نامش در همه جا انتشار يافت.

دانشمندان در بين ائمه (ع) بيشترين نقل ها را از امام صادق روايت كرده ‏اند. هيچ يك از اهل آثار و راويان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره برده ‏اند از ديگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راويان موثق آن حضرت را جمع كرده ‏اند كه شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقيده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بيشترين حجم روايات، احاديثي است كه از امام صادق (ع) نقل شده است، اهميت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به ميزاني است كه شيعه به ايشان منسوب شده است: “شيعه جعفري”. كمتر مسئله ديني (اْعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. كثرت روايات منقول از امام صادق (ع) به دو دليل است:




http://upload.tazkereh.ir/images/01388709345745628814.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/01388709345745628814.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:45
http://upload.tazkereh.ir/images/98481277125239837420.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/98481277125239837420.jpg)


يكي اينكه از ديگر ائمه عمر بيشتري نصيب ايشان شد و ايشان با شصت و پنج سال عمر شيخ الائمه محسوب مي شود (148 – 83 هجري) ، و ديگري كه به مراتب مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است.

دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است.

امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت.

از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود.

عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند.

مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است.

اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست.





http://upload.tazkereh.ir/images/08965575821079917480.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/08965575821079917480.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:45
http://upload.tazkereh.ir/images/08591314027588852943.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/08591314027588852943.jpg)



امام و وفقه اسلامي

فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفري مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامي بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچ يك از (ائمه) اهل بيت عليهم السلام نقل نگرديده است. اصحاب حديث اسامي راويان ثقه كه از او روايت كرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.

در نيمه اول قرن دوم هجري فقهاي طراز اولي مانند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند. در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است.

حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند.




http://upload.tazkereh.ir/images/12604113568925056742.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/12604113568925056742.jpg)

نرگس منتظر
04-03-2010, 21:46
شب زیبای غزل گفتن



http://img.tebyan.net/image/big/1388/12/22935229112752281581531134222912622210523192.jpg


به مناسبت میلاد حضرت صادق علیه السلام


http://www.upload.tazkereh.ir/images/73006079949907147831.gif

ای قلم ای هم سخن رازها
پرده گشا از رخ اعجازها


امشب از آیینه سخن ساز کن
شور دگر در دلم آغاز کن


می بده تا مست حقایق شوم
عاشق پابست حقایق شوم


می بده چون ساقی جان آمده
صادق محبوب جهان آمده


او که گل سر سبد رازهاست
آینه دار همه اعجازهاست


ای قلم امشب ز نگاهش بگو
از رخ دلجوی چو ماهش بگو


شب شب زیبای غزل گفتن است
آینه در آینه بشکفتن است


شب شب نور و گل و آیینه‌هاست
شب شب اقرار غم سینه‌هاست


باز به یادت غم دل پا گرفت
قطره دل معنی دریا گرفت


مرغ دلم پر زد و پرواز کرد
تا که سفر سوی تو آغاز کرد


رفت به جایی که پر از نور بود
سینه آیینه پر از شور بود


دید ملائک به سما آمدند
با دل پر شور و نوا آمدند


صدق و صفا صادق اهل کرم
آمده تا پاک شود رنگ غم


او که نگاهش گل خورشیدهاست
دشمن تاریکی تردیدهاست


آمده تا عشق شکوفا شود
بغض دل پنجره‌ها وا شود

http://www.upload.tazkereh.ir/images/85426568241645069332.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:46
http://upload.tazkereh.ir/images/06749333644250248899.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/06749333644250248899.jpg)



آثار امام صادق (ع)

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، كتابت مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاي امام (ع) يا بازنوشت بعدي مجالس ايشان است. بعضي از آثار نيز منصوب است و قطعي الصدور نيست.

1- از آثار مكتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشي (غير از نجاشي رجالي) است. نجاشي صاحب رجال معتقد است كه تنها تصنيفي كه امام به دست خود نوشته اند همين اثر است.

2- رساله اي كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است شامل مباحث فقه و كلام .

3- كتاب معروف به توحيد مفضل، در مباحث خداشناسي و رد دهريه كه املاء امام (ع) و كتاب مفضل بن عمر جعفي است.

4- كتاب الاهليلجه كه آن نيز روايت مفضل بن عمر است و همانند توحيد مفضل در خداشناسي و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.

5- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه كه منسوب به امام صادق (ع) و بعضي از محققان شيعه از جمله مجلسي،‌ صاحب وسايل (حرعاملي) و صاحب رياض العلما، صدور آن را از ناحيه حضرت رد كرده اند.

6- رساله اي از امام (ع) خطاب به اصحاب كه كليني در اول روضه كافي به سندش از اسماعيل بن جابر ابي عبدالله نقل كرده است.
7- رساله اي در باب غنائم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است.

8- بعضي رسائل كه جابربن حيان كوفي از امام (ع) نقل كرده است.
9- كلمات القصار كه بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند كه تماما در تحف العقول آمده است.

10- چندين فقره از وصاياي حضرت خطاب به فرزندش امام موسي كاظم (ع) سفيان شوري،‌ عبدالله بن جندب، ابي جعفر نعمان احول، عنوان بصري،‌ که در حليه الاولياء و تحف العقول ثبت گرديده است.




http://upload.tazkereh.ir/images/61050676902167680167.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/61050676902167680167.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:46
http://upload.tazkereh.ir/images/45655532581486537642.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/45655532581486537642.gif)



با تو همه جا مدینة ماست
این گفت تو نقش سینة ماست:

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

"هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش"

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا­نبیایی

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

قرآن که دُر کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

هر آیه که جبرئیل آرد
بی­نطق شما زبان ندارد

http://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gifhttp://shiaupload.ir/images/45173014026360828499.gif

او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید




http://smiles.al-wed.com/smiles/13/miscellaneous_301.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 21:50
http://upload.tazkereh.ir/images/16950804287122991917.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16950804287122991917.gif)


عشق ؛ عشق ؛ عشق ........

مرد خراساني، بعد از مدتها راهپيمايي در شهر مدينه گام ‏مي‏گذارد. عطش زيارت امام صادق(ع) بي‏تابش کرده است.

مي‏خواهد قبل‏از زدودن غبار راه به حضور حضرت برسد. کوچه‏هاي شهر را يکي بعداز ديگري پشت‏ سر مي‏گذارد. چند دقيقه بعد به مجلس امام صادق(ع) وارد مي‏شود. حضرت را به آغوش مي‏کشد.

آن‏گاه در مقابلش زانو زده محو تماشايش مي‏گردد. هماندم‏از ذهنش عبور مي‏کند:



تمام زندگي‏ام فدايش، چه جمال نوراني و چه سيماي درخشاني!



چشمش به غلامي مي‏افتد که مودبانه، کمر به خدمت امام بسته است.با خود مي‏گويد:



چه سعادتي نصيبش شده، خوش به حالش، حتما سالهاست که اين وظيفه‏مقدس را بر عهده دارد!



از مجلس امام بيرون مي‏رود. جسمش درکوچه‏هاي شهر سرگردان است،اما فکر و ذهنش درگرو جمال امام و اسير محبت او.



لحظات قبل، در ذهنش تداعي مي‏شود که: همچنان به سيماي امام زل‏زده است.

به مفهوم جملات امام مي‏انديشد. به علم، فضل، جود وکرمش فکر مي‏کند. کرامت و شفاعت‏حضرت مدهوشش ساخته است.

همين‏طور به سعادت ابدي غلام غبطه مي‏خورد و با خودش مي ‏گويد: آخرتش‏آباد، خوش به حالش.



جرقه‏اي که در ذهنش مي‏تابد، افکارش را به هم مي‏ريزد:


شايد خسته شده باشد. وقتي تمام اموالم را برايش ببخشم; حتماقبول مي‏کند.



بر مي‏گردد. يک راست‏خودش را به غلام مي‏رساند. خطاب به اومي‏گويد:



در خراسان اموال بسياري دارم. وظيفه‏ات را بده به من، همه ‏اموالم مال تو.



سرتاپاي غلام را حيرت فرا مي‏گيرد. خودش را پا به پا مي‏کند.

آب‏دهانش را جمع کرده قورت مي‏دهد. بدون اين که شگفتي‏اش را آشکارکند، مي‏پرسد:



همه ثروتت را به من مي‏دهي؟!


بله، به تو مي‏دهم. اکنون نزد امام(ع) برو، خواهش کن تا غلامي‏ من را بپذيرد، آن‏گاه به خراسان برو و تمام اموال مرا ضبط کن.



غلام گيج مي‏شود. نمي‏داند چه اتفاقي افتاده است.


ناخودآگاه بر زبانش جاري مي‏شود:



هرگز! هرگز از در اين خانه دور نمي‏شوم. آخر چگونه اين در را رها کنم؟ چرا خودم را از شفاعت اين‏خانواده محروم سازم؟


http://smiles.al-wed.com/smiles/13/85690d2dk5mgsrv.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:17
http://upload.tazkereh.ir/images/96097838318704875280.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/96097838318704875280.gif)






باز همان خيالات پرجاذبه در ذهنش جولان مي‏دهند و آن تفکرات مخالف،آسايشش را سلب مي‏کنند:



مواظب باش، از دستت نرود. قابل تکرار نيست.



به خود مي‏آيد. لحظه‏اي به فکر فرو مي‏رود. آن‏گاه به تصورات جنجال‏آفرين ذهنش سر و سامان داده مي‏گويد:



اگر امام راضي شود، چه عيب دارد؟ سالهاست که خدمتش مي‏کنم.

اين همه شيعه مخلص، منهم يکي از آن‏ها، مگر همه بايد غلام امام‏باشند؟! امروز غلامي، فردا فرمانروايي، آفرين براين شانس!




خنده‏اش را مي‏خورد و راه مي‏افتد. خودش را به امام صادق(ع)مي‏رساند. با نوعي حياء و اضطراب، قضيه را با حضرت در ميان‏مي‏گذارد:



فدايت‏شوم، ... مي‏داني که خدمتکار مخلص شمايم. سالهاست که...حال اگر خداوند خيري به من برساند، آيا... شما از آن، جلوگيري‏مي‏کنيد؟



سکوت مي‏کند. چشمانش به زمين دوخته شده است. قلبش تندتند مي‏زند.منتظر مي‏ماند تا امام پاسخش را بدهد.



غلام با خوشحالي همه چيز را به امام مي‏گويد. حضرت حرفهاي غلامش‏را گوش مي‏کند. چشم از او بر نمي‏دارد. در نگاهش يک عالم معنا نهفته است. لبانش از تبسم هميشگي‏اش باز نمي‏ايستد.



مي‏فرمايد: مانعي ندارد. اگر تو بي‏ميل شده‏اي، او خدمت مرا پذيرفته است. او را به جاي تو مي‏پذيرم و تو را آزاد مي‏کنم.



شادي و سرور از چهره غلام خوانده مي‏شود. از امام کم کم فاصله‏مي‏گيرد و خودش را به مرد خراساني مي‏رساند.

وقتي جريان را با او درميان مي‏گذارد، او نيز از خوشحالي بال در مي‏آورد. شادماني‏اش‏را پاياني نيست.

غلام هم خوشحال است ولي نه به اندازه او.خوشحالي غلام بيشتر به اين جهت است که دارد به يک ثروت بادآورده‏نزديک مي‏شود.


http://smiles.al-wed.com/smiles/13/56769e2b3kmecs1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:17
http://upload.tazkereh.ir/images/58360467575828714600.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/58360467575828714600.gif)




قبل از آن که به سمت ‏خراسان راه بيفتد، خودش را به امام ‏مي‏ رساند تا با حضرت خداحافظي کند.

دست امام را لاي دستانش قرار مي‏دهد. گرماي‏دست امام(ع) برايش احساس برانگيز است.

هنوز چند قدم بيشتر برنداشته است که صداي «مهرباني‏» درجا ميخ‏کوبش مي‏سازد.



به پشت‏ سرش نگاه مي‏کند. امام با چهره متبسم و نوراني به او چشم‏دوخته است. با لحن‏محبت‏آميزي مي‏فرمايد:



«به خاطر خدمتي که نزدم کرده‏اي مي‏خواهم نصيحتت کنم; نصيحتم اين است که وقتي روز قيامت ‏برپا شود، رسول خدا(ص) به نور خدا چسبيده است و علي(ع) به رسول‏خدا و ما امامان به علي(ع) چسبيده‏ايم و شيعيان ما هم به ماچسبيده‏اند. آن‏گاه ما هرجا وارد شويم، شيعيانمان نيز واردمي‏شوند.»



پاهاي غلام سست مي‏شود. قلبش به طپش مي‏افتد. آب دهانش گم مي‏شود ولبهايش به خشکي مي‏گرايد. از خودش مي‏پرسد:



چرا مرد خراساني در مقابل به عهده گرفتن خدمت امام(ع)،

ازسرمايه و زندگي‏اش دست مي‏کشد؟



آنگاه پاسخ مي‏دهد:



عشق، عشق، عشق به امام(ع).



و بعد به خودش نهيب مي‏زند:



او به عشق امام(ع)، از دنيايش مي‏گذرد ولي من براي رسيدن به‏دنيا،

آخرتم را مي فروشم; واي برمن، واي بر من!!



سپس خودش را به پاهاي امام(ع) مي‏اندازد. بعد از چند لحظه اشک وسکوت و نجواي دروني، چشمانش را به چهره تابناک امام(ع) گره‏مي‏زند و مي‏گويد:



آقايم! دل از تو برکندن، هرگز و چشم از تو بستن، خير;

درخدمتت‏باقي مي‏مانم و آخرتم را به دنيايم نمي‏فروشم.



... چگونه از لطف و حمايتت‏برگردم، با اين که علاقه‏ام به شمامايه افتخارم است؟



مولايم! جانم اسير کمند عشق و محبت توست. زندگي‏ام برخاک باد،اگر به در خانه ديگري اميد بندم و چشم به آستان کرامت و شفاعت‏غير شما دوزم که مي‏دانم ديگران را شفاعت و کرامتي نيست.


**کتاب داستان دوستان به نقل از کتاب منازل الاخره، ص‏164**


http://shiaupload.ir/images/n0k0k0mxk2klgexjk0r.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:18
http://shiaupload.ir/images/q7e2busdr6n19b08avru.gif


تو بر تن پاک علم، جانی
استاد مفضّل و ابانی

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

دانشگه نور حق، پیامت
صدها چو زراره و هشامت

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بوبصیرت

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

مهر تو همه عقیدة من
مشی تو مرام و ایدة من

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

روزی که گِل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید

http://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gifhttp://shiaupload.ir/images/0dbmzdar2um9r3yhd9gx.gif

دلباخته­ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کُمیتم


http://shiaupload.ir/images/o1s4p3cl0ou1591zx62n.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:21
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-20.gif
بوی گل محمدی

بوی گل محمدی
بوی کتاب می دهی
هرچه سؤال سخت را
زود جواب می دهی
شناس نامه تو را
در آسمان نوشته اند
و با گُل و گلاب و نور
گِل تو را سرشته اند
چه جاده های روشنی
میان حرف های توست
هنوز این زمین پر از
صدای آشنای توست
تو یاد داده ای به ما
که می توان پرنده بود
تمام عمر مثل رود
به سوی او رونده بود
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-20.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:21
http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg)


خورشید مدینه


به یاد بحر حقایق، حضرت صادق علیه السلام


زبان رساى اسلام بود و مبین شریعت مصطفى(صلی الله علیه و آله).
با سخنانى حكیمانه، منطقى استوار، علمى سرشار، برگزیده روزگار به شمار مى‏آمد و ... بنده شایسته پروردگار.


در سال‎هاى سیاهى كه ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریك كرده بود و در سال‎هایى تیره‏تر، كه حكومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود.


او خورشید مدینه دین و دانش بود.
در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحى كه خورشید وجودش از افق مكتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.


او آبیارى نهال حق كرد تا این بذر ایمان پا گرفت و در افق ‏اندیشه‏ها تابان شد.
دین به نام او زنده گشت.
درخت علم، در بوستان كلامش رویید و به برگ و بار نشست.
گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد.
كتاب فقه، با «الفباى صادقى‏» نگاشته گشت.

وقتى چشمه فضل و فقه و علم و كمال او مى‏جوشید، حسودان و عنودان؛ ‏زبان به طعن مى‏گشودند و تیغ دشمنى بر مى‏كشیدند و پاى خصومت پیش ‏مى‏گذاشتند.
ولى... كدام دانشور را مى‏توان شناخت و نام برد كه از گنج دانش‏ حضرت صادق علیه السلام بهره نبرده باشد؟
و كدام معلم را مى‏توان یافت كه به اندازه او، تربیت‏یافته در مكتب عترت داشته باشد؟
حوزه‏هاى علمیه، نقش شاگردى او را به سر درهاى خویش نوشته‏اند.



فقیهان دین مدار، خوشه‎چین حدیث و حكمت صادقى‏اند.



آن چهار هزار گوش حكمت نیوش، كه از زبان این حجت ‏خدا حدیث ‏مى‏شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم كه به گفتن و نوشتن و ثبت ‏و نشر حقایق دین از زبان او مى‏پرداختند، هر كدام منشورى بودند كه آن نورهاى تابان را در رواق اندیشه‏هاى بشرى مى‏تاباندند و آن ‏معارف ناب و والا را از عرش بلند «علم لدنى‏» حضرتش، بر فرش‏ كتاب‎ها و دفترها فرود مى‏آوردند.


خوشا به حال آن چهار هزار حكمت‏آموز محضرش!

آنان، همچون نسیمى خوشبوى، از كوى معارف او گذشته، در پهنه ‏قلمرو اسلام، جوهره دین را پخش مى‏كردند و «قال الصادق‏» گویان، كام تشنگان معرفت را عطرآگین مى‏ساختند. عصرى بود كه بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالب‎هاى مختلف به‏ تحریف چهره آیین محمدى(صلی الله علیه و آله) مى‏پرداختند.


امام صادق علیه السلام بود كه خورشیدگون مى‏تابید و آن اوهام و خرافات و تحریفات را مى‏زدود.


درود بر سلسله نورانى راویان احادیث؛



آنان كه حلقه‏اى از «تعبد» و «اطاعت‏» بر گردن داشتند و بر گرد «آل الله‏»، پروانه‎وار مى‏چرخیدند و خوشه‎چین محضر آن انوار تابناك مى‏شدند، تا جهان در ظلمت نماند و بشریت از این كوثر ناب ‏و زلال، محروم نباشد.


ابان بن تغلب‏ها، هشام‏ها، مؤمن طاق‏ها، جمیل بن دراج‏ها، ابوبصیرها، زراره‏ها، سماعه‏ها، عمار ساباطى‏ها، جابر بن حیان‏ها، مفضل‏ها، صفوان‏ها و ... صدها ستاره فروزان، هر یك در فروغ‎گسترى ‏مكتب امام صادق(علیه السلام)، نقشى عظیم داشتند و حاملان و وارثان و راویان و ناشران آن علوم بودند.

سیراب شدگانى بودند از این زمزم جوشان!
باده نوشانى بودند از این ساغر كوثرگون!

آنان، كام دل را با حلاوت «مكتب عترت‏» آشنا ساخته بودند و از پیشوایان دین، به ویژه از صادق آل محمد، نه تنها علم، كه عمل هم ‏مى‏آموختند و نه تنها دانش، كه عصاره دین را از زبان او مى‏گرفتند.

امروز، بام و در كشور ما، «صادقیه‏» است.
اینك، در كشور امام صادق(علیه السلام)، فرهنگ اهل‏بیت علیهم السلام، سارى ‏و جارى است.
امروز، هر جا كه شیعه‏اى است، جعفرى است.
و هر جا كه حوزه‏اى است، صادقى است! ...


http://smiles.al-wed.com/smiles/13/85690d2dk5mgsrv.gif (http://www.pichak.net/)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:21
http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif

http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifپيامبر رحمت و امام صادق http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif

http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif

ميلاد پيامبر رحمت و امام صادق
انتظار آمد به سر اى بيقراران تهنيت
شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنيت
جلوه گر گرديده حق اى حق شعاران تهنيت
ساقى از ره مى‏رسد جمع خماران تهنيت
پرمشام جان شد از عطر نكوى تُفْلِحوُا
ميگساران باده نوشيد از سبوى تُفْلِحوُا
شد ربيع الاول و خوش رنگ و بو دارد ربيع
ازبهار و عيش و مستى گفتگو دارد ربيع
عيد زيباى برائت از عدو دارد ربيع
عيد ميلاد دو دلدار نكو دارد ربيع
موسم سرمستى دلهاى شيدا آمده
مصطفى با حضرت صادق به دنيا آمده
بشنو از بال ملائك نغمه توحيد را
در افق بنگر بروز واژه اميد را
حق طلب، از سينه ات بيرون نما ترديد را
اخذ كن از رهبران زنده دل تأييد را
با ولايت شو عجين و بر سر ميثاق باش
يا على برگو، به وصل يار خود مشتاق باش
دو نهال بارور در باغ دين روئيده شد
ياسهاى آسمانى در زمين روئيده شد
نخل حق در سرزمين مشركين روئيده شد
لاله در باغ دل اهل يقين روئيده شد
گلشن جان را ز عطر اين دو گل خوشبو ببين
رو نما سوى حجاز و جلوه يا هو ببين
عاشقان بُستان جانبخش دعا را بنگريد
اين دو نور عالم آراى خدا را بنگريد
باده نوشان مِى قالوابلى را بنگريد
وجه صادق را، جمال مصطفى را بنگريد
صد سلام و صد درود اين دو گل دلخواه را
سر دهيد اى عاشقان آواى صلى اللَّه را
سينه شد نورٌ عَلى نُور امتزاج نورشد
ديده حق روشن و چشمان باطل كور شد
بركليم ذى المعارج قلب عالم طورشد
بت پرستى در جهان منكوب شد مقهور شد
آتش آتشكده بى شعله و خاموش شد
طاق كسرى ريخت، ذكر يا اَحَد منقوش شد
آسمان عاشقى شد پر ستاره زين دو گل
عشقبازى با تداوم شد هماره زين دو گل
بر دل عشاق صادق شد اشاره زين دو گل
ديده دل شد گشوده بر نظاره زين دو گل
بر جمال اين دو ياس بى قرينه بنگريد
گاه سوى مكه گه سوى مدينه بنگريد
محور اسلام و قرآن در ثبات از اين دو مَه
مكتب توحيد باشد در حيات از اين دو مه
روشن آفاق تمام كائنات از اين دو مه
منجلى اوصاف بى پايان ذات ازاين دو مه
مِى فروشان مِى يكتا پرستى را ببين
جرعه‏اى يا هو بزن دنياى مستى را ببين
پرتوِ نور نبوت با امامت ديدنى ست
غنچه اخلاص از باغ ولايت چيدنى ست
وارد حصن ولايت هر كه شد در ايمنى ست
رمز عترت دوستى، بيزارى از نفسِ دَنى ست
نفس بگذار و ولاى آل ياسين را گزين
شو برى ازاهل بِدعَتْ روح آيين راگزين
مستى دل از مِى لولاك آل احمد است
هستى ما بسته بر خاك نعال احمد است
چشم ما در سير آفاق جمال احمد است
مركز پرگار خلقت كنج خال احمد است
دست ما در بر سراى آل احمد مى‏زند
قلب ما در هر طپش با يا محمد مى‏زند
كيستم من؟ ذره‏اى در آستان اهل بيت
آشناى دستهاى مهربان اهل بيت
شكر حق باشد دلم محتاج نان اهل بيت
گاه دستم گاه پايم گه زبان اهل بيت
من اُويسم بوذَرَم سلمانم و مِنّاستَم
بنده آشفته كوى اباالزهراستم
من اباالزهرايى‏ام نسل و تبار احمدم
گنبدالخضرايى‏ام شمع مزار احمدم
شيعه‏اى فارغ ز خويش و بيقرار احمدم
آرزو دارم كند حق همجوار احمدم
بنگريد اين از منيّت خسته گمراه را
عبد زهرا عبد طاها عبد آل اللَّه را
حمْيَرىِ دوره خويشم گداى صادقم
با همه نقصم اسير و مبتلاى صادقم
معصيتكارم ولى عبد سراى صادقم
خوب يا بد آرزومند دعاى صادقم
كاستى‏هاى مرا درمان كند خاك بقيع
كاش بودم ذره‏اى در بين خاشاك بقيع
كاش منهم يك پرستو در مدينه مى‏شدم
زائر كوى نبى بى قرينه مى‏شدم
كاش منهم كشته يك زخم سينه مى‏شدم
مرهمى بر درد بانوى حزينه مى‏شدم
كاشكى از جام زهرايى مرا شهدى رسد
دست من بر دامن نور خدا مهدى رسد
http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:22
شكر

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/56769e2b3kmecs1.gif
امام صادق (ع) فرمود:



بر هر نفسى كه مى كشى ، يك شكر، بلكه هزاران شكر واجب است و كم ترين درجه شكر، اين است كه نعمت را تنها از جانب خدا بدانى ، نه ديگرى ؛ و به آنچه داده رضايت دهى ، و نعمتش را دست مايه سرپيچى از فرمان او قرار ندهى ، و اوامر و نواهى او را ناديده نگيرى . پس در همه حال بنده اى باش شاكر، كه در اين صورت خداوند را در همه حال ، پروردگارى كريم خواهى يافت .

اگر نزد خداوند تعالى ، عبادتى برتر از شكر، كه بندگان مخلص به جاى مى آورند، وجود داشت ، خداوند از آن سخن مى گفت ؛ امّا چون عبادتى برتر از آن يافت نمى شود پس خداوند عبادت شكر را و به جاى آورندگانش ‍ را مورد عنايت خاص قرار داده ، فرموده : ((واندك اند بندگان شكر گزار من )).

وشكر كامل آن است كه به زبان نهان و خالص براى خداوند عزّ وجلّ - اعتراف كنى كه بر كم ترين درجه شكر گذارى نيز قادر نيستى ، چه توفيق يافتن بر شكر، خود نعمتى است ديگر كه بايد بر آن نيز شكر كرد و اين نعمت وجودش بسى بزرگ تر و عزيزتر از نعمتى است كه براى آن توفيق شكر يافته اى ، در حالى كه در درياى نعمات خداوند غرق گشته و از درك غايت شكرش عاجز و قاصرى .

بنده كجا مى تواند شكر نعمت خداى را به جاى آورد و كى مى تواند لطفش ‍ با لطف خداى بزرگ برابرى كند؟! در حالى كه بنده ، ناتوانى است كه هيچ توانى ندارد مگر به مدد الهى خداى تعالى از طاعت و عبادت بنده ، بى نياز است . او بر افزون نمودن نعمت ها تا ابد تواناست .

پس از اين روى ، خداى را بنده ا شاكر باش تا در اثر شكرگزارى شگفتى (عنايت هاى شگفت ) ببينى

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/56769e2b3kmecs1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:22
معرفت

http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif




امام صادق (ع) فرمود:




كالبد عارف ، با خلق است و قلبش با خدا. اگر قلبش چشم بر هم زدنى از خدا غافل شود، از شوق (جبران غفلت با ديدار حق ) بميرد.



عارف ، امين وديعه هاى خداوند است و گنجينه اسرار و معدن انوار وراهنماى خلق به سوى رحمت حق و حاصل علوم و ميزان فضل و عدل اوست .





از خلق و آرزوى دنيا بى نياز است ، مونسى جز خداوند ندارد و نطقى ، اشاره اى و نَفَسى جز با خدا و براى خدا و از خدا ندارد. پس او در باغِ قدسِ خداوند در رفت و آمد است و از فضل لطيف خداوند متعال بهره مى گيرد.

معرفت ، ريشه است و ايمان ، شاخه هاى آن .

http://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gifhttp://shiaupload.ir/images/1xsufqvxbxzkr9fndu3.gifhttp://shiaupload.ir/images/woz6oln130ng6c5567yp.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:34
تنها مستضعف زمین باشید!http://upload.tazkereh.ir/images/08738301134446910978.gif
فرمود: می‌دانید چه گروهی می‌توانند به امامت برسند؟ چه گروهی می‌توانند وارثان انبیاء باشند، چه گروهی می‌توانند خلف صالح پیامبران باشند؟ آنها که گرچه در زمین مستضعف‌اند، ولی در باطن عالم عظیم باشند. در مکتب امام صادق آن مستضعفی می‌تواند پیروز بشود که فقط مستضعف در زمین باشد. اگر کسی هم مستضعف در زمین بود، هم مستضعف در آسمان، او پیروز نمی‌شود! تنها کسی پیروز می‌شود که استضعافش فقط در زمین باشد. مؤمن اگر مستضعف است، استضعافش در زمین است، وگرنه در ملکوت عالم او عظیم است. امام ششم شاگردان آگاه خود را به عنوان عظیم در آسمانها و ملکوت معرفی کرد. فرمود: من تعلّم العلم و عمل به و علّمه لله دعی فی ملکوت السّماوات عظیماً (26). آنکه برای خدا عالم بشود، برای رضای خدا به علم عمل کند، برای رضای خدا علم را فرا راه دیگران نصب کند با قلم و بنان و بیان، او در باطن عالم عظیم است. این انسان عظیم می‌تواند وارث پیغمبر بشود! اینچنین نیست هر مستضعفی بتواند امام زمین بشود!
وقتینامه منصور دوانقی به پیشگاه امام ششم رسید که لم لاتخشانا کما یخشانا النّاس ، چرا مانند دیگر وعاظّ و سلاطین به دربار ما بار نمی‌یابی؟! فرمود : نه من دنیائی دارم که برای صیانت او به سراغ تو بیایم، و نه تو آخرتی داری که در اثر اشتیاق به آن معارف اخروی با تو رفت و آمد کنم! آمدنم سودی ندارد. این بیان قاطع را امام صادق وقتی می‌گوید که درباره‌ی بنی‌مروان هم آن بیان قاطع را داشت. آنگاه از راه فریب و نیرنگ منصور دوانقی نوشت: تذهبنا لتنصحنا. به سراغ ما بیائید تا ما را نصیحت کنید، چون دیگر وعاظ. فرمود : أمّا من أراد الآخره فلا یصحبک و أمّا من أراد الدّنیا فلا ینصحک (29). آنکه اهل دنیاست به میل تو سخن می‌گوید، نه تو را نصیحت کند.
نصیحت و موعظه جذب الخلق الی الحقّ است، نه جذب الخلق الی الطّبیعه، نه جذب الخلق الی الخلق! ناصح کسی است که مردم را به الله جذب کند. جذب‌کردن غیر از تبلیغ است. جذب کردن غیر از سخنرانی و گفتن و نوشتن و درس گفتن است! واعظ کسی است که هنر جذب داشته باشد. وعظ جذب الخلق الی الحقّ است. ممکن است کسی سخنرانی کند، کتاب بنویسد امّا نتواند جاذبه ایجاد کند. جذب کردن کاری است دشوار! تا انسان خود مجذوب نباشد، اهل جذب نیست. تا خود الهی نباشد، سخنش در دلها کشش ایجاد نمی‌کند. امام ششم در جواب فرمود: من کسی را وعظ می‌کنم که او اخلاد الی الأرض نداشته باشد.
دیدند امام صادق نه با پول جذب نمی‌شود، زیرا در برابر پول می‌گوید: نه بنی مروان، نه بنی عباس! اگر شما امروز می‌گوئید: نه شرق و نه غرب، چون شاگرد امامی هستید که آنروز گفت: نه بنی مروان، نه بنی عباس. دید با پول جذب نمی‌شود با نیرنگ و دعوت به سلسله وعّاظ و سلاطین شدن جذب نمی‌شود، دستور داد خانه امام صادق را آتش زدند! مرحوم کلینی نقل می‌کند: ناظران دیدند امام ششم پا روی امواج آتش خانه می‌گذارد، می‌گوید: أنا ابن اعراق الثّری، أنا ابن ابراهیم خلیل الله (31). دیدند پا روی امواج آتش می‌گذارد، می‌گوید: ما فرزندان ریشه زمین‌ایم. ما فرزند ابراهیمیم! یعنی گرچه نمرود رفت و توی منصور دوانقی جای نمرود نشسته‌ای؛ گرچه ابراهیم رفت و من جای ابراهیم نشسته‌ام، ولی حقّ همان است که ما بر نار مسلّطیم. من فرزند همان ابراهیمم. آن ندای یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم هم اکنون هم زنده است. مگر ابراهیم نگفت: و من ذریّتی؟ من مگر ذریّه صالح ابراهیم نیستم؟ مگر ابراهیم مسلّط بر نار نشد؟ همان ولایت است که اکنون از آستین من ظهور کرده است .این موضع گیری امام ششم در برابر سیاست ننگین عباسیان و مروانیان. این بیان امام ششم، آن هم دستورات علمی اش، آن هم دستورات زهدش. لذا امام باقر فرمود: هذا خیر البریه .
پی‌نوشت‌هاhttp://upload.tazkereh.ir/images/08738301134446910978.gif
(1) کافی . ج 2 . ص 104 . باب الص دق و اداء الامانه
(2) کافی . ج1 . ص25 . کتاب العقل والجهل
(3) کافی . ج1 . ص 11 . کتاب العقل والجهل ـ با تلخیص
(4) مفاتیح الجنان . زیارت جامعه کبیره
(5) امالی شیخ صدوق . ص 240 ـ با تلخیص
(6) بحار الأنوار . ج40 . ص318
(7) کافی. ج2 . ص 509 و وسائل الشیعه . ج7 . ص 128
(8) سوره فاطر . 10
(9) سوره ذاریات . 22
(10) سوره اعراف . 40
(11) سوره فصّلت . 12
(12) وسائل الشیعه . ج 15 . ص 220 ـ با تلخیص .
(13) بحار الأنوار . ج67 . ص196
(14) کافی . ج1 . ص 125
(15) کافی . ج1 . ص 126 و بحار الأنوار . ج3 . ص 33
(16) همان ـ با استناد آیه 16 سوره مبارکه قاف
(17) سوره انعام . 103
(18) بحار الأنوار . ج4 . ص 44
(19) بحار الأنوار . ج47 . ص 107 .
(20) مستدرک الوسائل . ج7 . ص 168
(21) وسائل الشیعه . ج 9 . ص 318
(22) کافی . ج1 . ص 307 .
(23) بحار الأنوار . ج 75 . ص 232 .
(24) بحار الأنوار . ج75 . ص 235 .
(25) کافی . ج1 . ص 35
(26) سوره قصص . 5
(27) بحار الأنوار . ج24 . ص173 ـ با تلخیص.
(28) کافی . ج1 . ص475 و بحار الأنوار . ج47 . ص74
(29) بحار الأنوار . ج47 . ص184 . ما جری ب ینه (ع) و ب ین المنصور
(30) سوره شعراء . 136
(31) کافی . ج1 . ص473 .



http://upload.tazkereh.ir/images/19319866201240230773.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:34
http://upload.tazkereh.ir/images/58360467575828714600.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/58360467575828714600.gif)



قرآن از منظر امام صادق علیه السلام

روزی که رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) دو وزنه سنگین و دو میراث گرانبها (قرآن‏و عترت) را به مردم معرفی کرد و برای نجات از گمراهی، تمسک به‏«ثقلین‏» را توصیه فرمود، اهل‏بیت‏خویش را نیز به عنوان قرآن‏شناسان خبیر معرفی کرد، تا پس از او، امت از ائمه الهام بگیرندو شاگردی عترت را با افتخار بپذیرند.

صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ، در باره حبل المتین قرآن و شیوه بهره‏گیری ازآن و جایگاه کلام الهی، سخنان نغز بسیاری دارد که در این نوشته‏به اختصار به برخی از محورهای تعالیم و توصیه‏های حضرتش اشاره‏می‏کنیم، باشد که جامعه قرآنی و ولایی ما، از حضرت صادق(علیه السلام) سرمشق‏بگیرد و از سرچشمه هدایت قرآنی، جان عطشناک خویش را سیراب‏سازد.



http://upload.tazkereh.ir/images/89179437523574735932.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/89179437523574735932.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:34
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif

1- قرآن، تجلی‏گاه خدا

کلام الهی، جلوه‏ای از قدرت و علم و حکمت‏خداست و آیات قرآن، هریک نشانه‏ای از عظمت الهی است.

امام صادق(علیه السلام) در زمینه جلوه‏گاه‏بودن قرآن برای ذات مقدس خدا البته برای چشم‏های بیدار ودلهای آگاه می‏فرمایند:

(لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکنهم لایبصرون) (1)

خداوند بر خلق خویش در کلام خودش تجلی کرده است، ولی آنان خدارا نمی‏بینند.




http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:34
http://shiaupload.ir/images/35852850156571672421.gif



2- گنجینه کامل

معارف قرآن بی‏پایان است. به تعبیر خود قرآن (تبیانا لکل شیی‏ء)است; بیانگر هرچیز. هر پند و حکمت، هر حکم و قانون، هر علم ودانش ریشه در قرآن دارد. حتی برای آگاهی از سرگذشت پیشینیان وسرنوشت آیندگان و دانشهای آسمان و زمین باید به قرآن نگریست وبه کمک اهل‏بیت علیهم السلام ، از این منبع و گنجینه کامل بهره‏گرفت. امام صادق(علیه السلام) می‏فرمایند:

«خداوند بی‏همتا و قدرتمند، کتاب خویش را بر شما نازل فرمود واو راستگو و نیکوکار است. در قرآن، خبر شما و خبر آنان که پیش‏از شما بودند و آنان که پس از شما خواهند آمد، همچنین خبرآسمان و زمین است...»

و در سخن (2) دیگری به جنبه تبیان بودن قرآن چنین اشاره‏ می ‏فرمایند:

(ان الله انزل فی‏القرآن تبیان کل شی‏ء، حتی و الله ما ترک شیئایحتاج العباد الیه الا بینه للناس...) (3)

خداوند در قرآن، بیان هرچیز را نازل کرده است.
به خدا قسم هیچ‏چیزی را که بندگان به آن نیازمندند، فروگذار نکرده و برای مردم‏بیان فرموده است.

http://shiaupload.ir/images/35852850156571672421.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:35
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1083/1083306h0hj6supq4.gif




3- عهدنامه الهی

قرآن، عهدی استوار میان خدا و مردم است و آیات این کتاب، متن‏این عهدنامه را بیان می‏کند.

در عهد نامه باید نگریست، به آن‏باید پای‏بند بود، مفاد آن را نباید زیر پاگذاشت. امام صادق(علیه السلام)درباره این عهدنامه و لزوم تلاوت بخشی از آن در هرروز، چنین‏می‏فرمایند:

«القرآن عهدالله الی خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی ‏عهده و ان یقراء منه فی‏کل یوم خمسین آیه‏» (4)

قرآن عهد خداوند نسبت‏به بندگان اوست. سزاوار است که یک انسان‏مسلمان در این عهدنامه الهی بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن رابخواند.

روشن است که مرور بر مفاد یک عهدنامه، برای یادآوری از آن قرار داد و رعایت آن در عمل است. میثاق خدا با بندگان برشناختن ‏احکام الهی و عبرت گرفتن از حکایات قرآن و عمل به اوامر او وتدبر در آیات است. جالب است که امام صادق(علیه السلام) وقتی می‏خواست قرآن‏تلاوت کند، قرآن را که به دست راست‏خویش می‏گرفت، دعایی می‏خواندکه به عهد بودن قرآن و تعهدات انسان در قبال این قرار داد،اشاره دارد. مضمون آن دعا چنین است:

«خداوندا! من عهد و کتاب تو را گشودم. خدایا! نگاهم را در این‏کتاب، عبادت قرار بده و قرائتم را تفکر، و تفکرم را عبرت‏آموزی.

خدایا! مرا از آنان قرار بده که از مواعظ تو در این‏کتاب، پند می‏گیرند و از نافرمانی‏ات پرهیز می‏کنند. وقتی کتاب تورا می‏خوانم، بر دل و گوشم مهر مزن و بر دیدگانم پرده میفکن وقرائت مرا خالی از تدبر مگردان، بلکه مرا چنان قرار بده که درآیات و احکامش ژرف بنگرم، دستورهای دین تو را بگیرم و عمل کنم‏و نگاه مرا در این کتاب، غافلانه و قرائتم را بیهوده و بی‏ثمرمساز.» (5)



http://sl.glitter-graphics.net/pub/1083/1083306h0hj6supq4.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:35
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-01.gif



4- آینه عبرت

درخلال آیات قرآن، سرگذشت اقوامی از گذشته آمده است. چه نیکان وصالحان که در سایه ایمان و عمل و پیروی از حق، سعادتمند شدند،چه عنودان و لجوجان که با تکذیب انبیا و انکار خدا و طغیان وفساد، گرفتار عذاب الهی گشتند. قرآن، کتاب قصه و داستان نیست،ولی سرشار از قصص و حکایات افراد و امتهاست و همه بر اساس درس‏گرفتن و الهام و عبرت و پند.

امام صادق(علیه السلام) می‏فرمایند:

«علیکم بالقرآن! فما و جدتم آیه نجابها من کان قبلکم فاعملوابه، و ما وجدتموه هلک من کان قبلکم فاجتنبوه.» (6)

برشماباد قرآن! هر آیه‏ای را که یافتید که گذشتگان، با عمل به‏محتوای آن آیه نجات یافتند، شماهم به آن عمل کنید و هر آیه رادیدید که بیانگر هلاکت پیشینیان است، شماهم از آن (عامل هلاکت)بپرهیزید.

این شیوه برخورد با آیات قرآن، سودمندترین شیوه‏ای است که درعمل فردی و اجتماعی مسلمانان اثر می‏گذارد و قرآن هدایتگر قاری‏می‏شود.


http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-01.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:35
http://upload.tazkereh.ir/images/98793219305544397474.gif




5- احکام جاودانه

دین خدا و آیات قرآن، حاوی یک سلسله احکام الهی است که تادامنه قیامت استمرار می‏یابد. آنچه که حلال الهی و حرام الهی ‏است، مشمول مرور زمان نمی‏شود و حکم خدا در اثر «جو» یا«شرایط جدید» یا «تمایلات این و آن‏» عوض نمی‏گردد.

امام‏صادق(علیه السلام) در تشریح بعثت‏های سلسله نورانی انبیا، به دوره بعثت‏رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‏رسد و می‏فرمایند:

«تا آن که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و قرآن‏را آورد و شریعت و راه و روش قرآن را. پس حلال آن تا روز قیامت‏حلال است و حرام آن تا روز قیامت‏حرام می‏باشد.»


و در سخنی (7) دیگر، جریان قرآن را در عصرها و زمان‏ها، همچون ‏جریان شب و روز و ماه و خورشید می‏داند. با بیان امام صادق(علیه السلام) راه‏براندیشه کسانی که احکام خدا را مقطعی و دوره‏ای می‏دانند و عصرحاضر را برای اجرای احکام قرآن مناسب نمی‏دانند و قوانین وحی رابرای تنظیم امور بشریت امروز و جامعه کنونی کافی نمی‏بینند،بسته می‏شود.




http://upload.tazkereh.ir/images/98793219305544397474.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:36
http://www.shiaupload.ir/images/32611156571834202578.gif


6- همیشه زنده و شاداب

غیر از احکام قرآن و حلال و حرام آن که ابدی است، خود این کتاب‏ژرف و فصیح و متین نیز با گذشت زمان کهنه نمی‏شود و پیوسته‏معارف آن برای همه اقشار در همه زمانها درخشندگی و آموزندگی‏دارد.

امام صادق(علیه السلام) در حدیثی به رمز و راز این جاودانگی و طراوت‏همیشگی در کلام خدا اشاره دارد. مردی از آن حضرت می‏پرسد: چراقرآن با نشر و درس و بررسی، تازه‏تر و شاداب‏تر می‏شود و هرگزکهنه نمی‏شود.؟

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ می‏فرمایند:

«لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون‏ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامه.» (8)

برای این که خدای متعال آن را برای زمانی خاص یا مردمی خاص‏قرار نداده است. از این رو قرآن در هر زمان تازه است و نزد هرقومی شاداب است تا روز قیامت.

طراوت و تازگی قرآن برای همه و همیشه، به خاطر آن است که معجزه‏جاوید پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و کلام الهی است و در هر عصری پاسخگوی نیازهای‏فکری، هدایتی و اجتماعی مردم است.


http://www.shiaupload.ir/images/32611156571834202578.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:36
http://upload.tazkereh.ir/images/88073112726169410567.gif


7- حفظ، آموزش و عمل

گرچه تلاوت قرآن و حفظ کردن آیات آن ثواب دارد و ارزشمند است، ولی تکلیف مسلمانان در این حد خلاصه نمی‏شود. حفظ کردن باید همراه با عمل باشد و یاد دادن و یادگرفتن به قصد اجرای‏فرموده‏های خدای متعال. حضرت صادق(علیه السلام) فرموده است:

«الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفره‏الکرام البرره‏» (9)

کسی که حافظ قرآن و عمل کننده به آن باشد، همراه با سفیران‏ والامقام و نیکوکار الهی (فرشتگان مقرب) خواهد بود.

ضرورت آموختن قرآن نیز در کلام آن حضرت مطرح است. می‏فرمایند:

«ینبغی للمؤمن ان لایموت حتی یتعلم القرآن او یکون فی تعلمه‏» (10)
سزاوار است که مؤمن نمیرد، تا آن که قرآن را آموخته باشد، یادر حال و مسیر فراگرفتن قرآن باشد.

با این حال، پای بندی به احکام قرآن و عمل به آن در تعبیر امام‏صادق(علیه السلام) چنین بیان شده است:

«واحذر ان تقع من اقامتک حروفه فی‏اضاعه حدوده‏» (11)

بپرهیز از این که در مسیر اقامه حروف، به اضاعه حدود بیفتی.

بسیارند آنان که در شکل و ظاهر به قرآن می‏پردازند و در ورای‏ جلوه‏های ظاهری قرآنی، عمل به قرآن مطرح نیست. این گونه برخوردتشریفاتی و مراسمی و شکلی با قرآن، در شان کلام الهی و منشورآسمانی نیست.


http://upload.tazkereh.ir/images/88073112726169410567.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:37
http://shiaupload.ir/images/b9igiqv7vkv2l9j98f2.gif
8- ادب و آداب تلاوت

خواندن قرآن نیز آدابی دارد، هم آداب ظاهری همچون مسواک، وضو،ترتیل، صوت خوش، رو به قبله بودن، حفظ احترام کلام الله و... وهم آداب باطنی و حالت‏های روحی و توجه قلبی و عنایت‏به کلام خداو پیداکردن حالت‏خشوع و تذکر و تاثیر پذیری ازتلاوت، این نکات‏در کلمات امام صادق(علیه السلام) بسیار بیان شده است. به برخی از این‏رهنمودها اشاره می‏شود.

امام صادق(علیه السلام) می‏فرمایند:

هرگاه نزد تو قرآن تلاوت می‏شود، برتولازم است گوش بدهی و سکوت وتوجه داشته باشی:

«اذا قری‏ء عندک القرآن وجب علیک الانصات و الاستماع‏» (12)

این همان نکته قرآنی است که در آیه 204 سوره اعراف آمده است:

(و اذا قری‏ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا).

و در سخن دیگری به نقل ازحضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید که: «راه‏قرآن‏» را نظیف و پاکیزه کنید.

می‏پرسند: راه قرآن چیست؟

می‏فرمایند: دهان‏دهان‏یتان. می‏پرسند: چگونه؟ می‏فرمایند: بامسواک. (13)

در حدیث دیگر، امام صادق(علیه السلام) فرموده است:

کسی که قرآن بخواند، ولی قلبش رقت پیدا نکند و در برابر خداوند خاضع نشود و در درون، حالت‏حزن و خشیت و هراس نیابد، شان وجایگاه والای خدا را سبک شمرده است.

بنگر که کتاب پروردگارت راچگونه می‏خوانی و با منشور لایت‏خویش چه برخوردی داری و اوامر ونواهی آن را چگونه پاسخ می‏دهی و حدود و تکالیف آن را چگونه‏امتثال و فرمان برداری می‏کنی؟!

در آیه‏های وعد و وعید، درنگ کن،در امثال و مواعظ قرآن اندیشه کن. مبادا اقامه حروف و قرائت‏ظاهر، تو را در تباه ساختن حدود آن بیندازد!... (14)

تلاوت با حزن و حالتی اندوهناک که نشان دهنده تاثر روحی قاری‏از آیات کلام خداست،

ادب دیگری از آداب تلاوت است.

امام صادق(علیه السلام)فرموده است:

«ان القرآن نزل بالحزن فاقروه بالحزن‏»

قرآن با (15) حزن نازل شده است، شما هم، آن را حزین قرائت کنید.



http://shiaupload.ir/images/b9igiqv7vkv2l9j98f2.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:37
http://shiaupload.ir/images/u7orwwoxqa3aur9galy.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:37
http://upload.tazkereh.ir/images/98343087285599980650.gif



10- نکته‏های دیگر

همچنان که یاد شد، در دریای کلمات حضرت صادق(علیه السلام) گهرهای فراوانی‏وجود دارد که در باره قرآن کریم است. نقل آن ها به طول‏می‏انجامد. عصاره و خلاصه‏ای از آن مضامین را که در برخی روایات‏دیگر آمده است، تقدیم می‏کنیم.

امام صادق(علیه السلام)، قرآن را دارای آیات ناسخ و منسوخ و محکم ومتشابه می‏داند و بهره‏گیری از قرآن را برای کسانی روا می‏شمرد که‏به این نکات توجه داشته باشند و گرنه گمراه می‏شوند و گمراه‏می‏کنند.

وی برای فراگیری هر حرف از قرآن، پاداش ده حسنه بیان‏می‏کند و می‏فرمایند: قرآنی که خوانده نمی‏شود و غبار بر آن‏می‏نشیند، روز قیامت‏به درگاه خدا شکایت می‏کند.

تلاوت راستین راآن می‏داند که قرآن خوانان، وقتی به آیات بهشت و جهنم می‏رسند،می‏ایستند و تامل می‏کنند. اهل‏بیت علیهم السلام را وارثان کتاب‏خدا و برگزیدگان خلق می‏شمرد و از این خاندان به عنوان وجه‏الله،آیات، بینات و حدودالله یاد می‏کند و ولایت ائمه را قطب و محورقرآن و همه کتب آسمانی معرفی می‏کند و قرآن را «ثقل اکبر»می‏نامد و آن را چراغ هدایت و فروغ تاریکی و حیات بخش قلب بیناو گشاینده چشم و دل می‏شمارد.

از دیدگاه آن حضرت، قرآن‏«معیار» و ملاک درستی و حقانیت هر حرف و حدیث است و می‏فرمایند: هر چه که از ما برای شمانقل می‏شود، در صورتی که مخالف با قرآن‏باشد ما نگفته‏ایم و شما نپذیرید. او اهل‏بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را خزانه‏داران علم الهی و بازگوکنندکان وحی خدا می‏داند و از تفسیر به‏رای نهی می‏کند و از آن قاری که که به خاطر خود نمایی یا کسب‏درآمد، به قرائت می‏پردازد، نکوهش می‏کند.

پایان بخش نوشته را حدیثی از آن حضرت درباره فضیلت‏سوره فجر ودعوت به خواندن آن در نمازها تقدیم امت‏شهید پرور و فجرآفرینان می‏شود. امام صادق(علیه السلام) می‏فرمودند:

«اقروا سوره الفجر فی فرائضکم و نوافلکم، فانها سوره‏الحسین بن‏علی من قراءها کان مع الحسین فی درجته من الجنه‏»

سوره فجر (18) را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید، چرا که‏آن، سوره حسین بن علی(علیه السلام) است. هرکس آن را بخواند، در بهشت‏همراه حسین(علیه السلام) و در رتبه و درجه او خواهد بود.

«والفجر» که سوگند خدای ازلی است روشنگر حقی است که با آل علی‏است این سوره به گفته امام صادق(علیه السلام) مشهور به سوره حسین بن علی(علیه السلام) است.

امید است که در سایه رهنمودهای حضرت صادق(علیه السلام)، با چشمه وحی الهی‏آشناتر شویم و «قرآنی‏» بیندیشیم و «قرآنی‏» زندگی کنیم.


پي نوشت :
1.بحارالانوار، ج‏89، (بیروت)، ص‏107.
2.کافی، ج 2، ص‏599.
3.بحارالانوار، ج‏89، ص 81.
4.وسایل الشیعه، ج 4، ص‏849.
5.بحارالانوار، ج 95، ص 5.
6.الحیاه، ج 2، ص‏116.
7.کافی، ج 2، ص 18.
8.بحارالانوار، ج‏89، ص 15.
9.الحیاه، ج 2، ص ص 152.
10.همان، ص 155.
11.بحارالانوار، ج 82، ص‏43.
12.وسائل الشیعه، ج 4، ص 861.
13.الحیاه، ج 2، ص 158.
14.بحارالانوار، ج‏89، ص‏207.
15.وسائل الشیعه، ج 4، ص‏857.
16.الحیاه، ج 2، ص 164.
17.کافی، ج 2، ص 610.
18.تفسیر برهان، ج 4، ص‏457; مجمع البیان، ج، 5، ص 481.

منبع: www.hawzah.net (http://www.hawzah.net/)

نويسنده: جواد ذوالجلالی



http://upload.tazkereh.ir/images/98343087285599980650.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/25519/1_989366gjo75r8lb7.gif
چون از افق برآيد انوار صبح صادق
در پاى سبزه بنشين با همدمى موافق
شد موسم بهاران پرلاله كوهساران
بستان پر از رياحين صحرا پر از شقايق
بلبل كه در غم گل مى كرد بى قرارى
شكر خدا كه معشوق آمد به كام عاشق
يك سو نشسته خسرو در بزمگاه شيرين
يك سو نهاده عذرا سر در كنار وامق
ابر بهار گسترد ديباى سبز در باغ
باد از شكوفه افكند بر روى آب قايق
بر آستان معشوق تسليم شو كه آن جا
صاحبدلان نهادند پا بر سر علايق
زد بلبل سحرخيز فرياد شورانگيز
كاى مست خواب غفلت و اى بنده منافق
شد وقت آن كه خوانند حمد و ثناى معبود
شد گاه آن كه نالند در پيشگاه خالق
از بوستان احمد بگذر كه بلبل آن جا
بر شاخ گل سرايد وصف جمال صادق(عليه السلام)
نور جمال صادق چون از افق برآمد
شد صبح عالم آراش بر شام تيره فايق
از شرق و غرب بگذشت نور فضايل او
چون آفتاب علمش طالع شد از مشارق
تن پيكر فضايل، جان گوهر معانى
دل منبع عنايات رخ مطلع شوارق
همچون صدف ز دريا دُرهاى حكمت اندوخت
چون گوهر وجودش شايسته بود و لايق
بر پايه كمالش محكم اساس توحيد
از پرتو جمالش روشن دل خلايق
خورشيد برج ايمان، شمشاد باغ امكان
گنجينه كمالات، سرچشمه حقايق
هادى شوند يكسر گر لحظه اى بتابد
نور هدايت او بر جسم هاى عايق
بر لوح سينه اوست آيات حق هويدا
وه! وه! عجب سوادى است با اصل خود مطابق
افكار تابناكش روشن تر از كواكب
انديشه هاى پاكش خرّم تر از حدايق
آيين جعفرى را بگزين كه دردمندان
درمان خويش جويند از اين طبيب حاذق
شاها «رسا» ندارد جز اشتياق رويت
بنماى رخ كه خلقى است بر ديدن تو شايق
در عرصه قيامت دست از تو برنداريم
كاندر شفاعت توست ما را رجاى واثق
http://www.askquran.ir/gallery/images/25519/1_989366gjo75r8lb7.gif
(دكتر قاسم رسا)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:38
http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gif

صبح صادق


به یمن میلاد حضرت، امام صادق

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/117.gif



پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن می‌گرفت تا زمین، نظاره‌گر طلوع دوباره مهر باشد.

مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.

... و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعله‌های سرکش و ابدی آتش، بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.

زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست.

مولودی از بطن عشق و طهارت زاده شد تا متن دین را بگستراند.


او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛

او چشمه سار فضل و دانش‌اش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.

او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهای و روشنای دیده و دل باقرالعلوم

علیه السلام، شکافنده دانشها.


اینک، فرشتگان، دسته دسته می‌آیند و به تماشای ابنُ المکّرمه می‌نشینند.

اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش می‌رسد.

اینک، شمیم و عطر گل محمدی، سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را می‌نوازد.

اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام می‌آید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/113.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:38
http://upload.tazkereh.ir/images/75497171292617745476.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/47330409631516573665.gif



عبادت (http://www.imam-sadiq.net/sub/isadiq/S2sire/#4)

امام صادق(عليه السلام) از اعاظم عباد واكابر زهاد بـود.از سه حال خارج نبـود: يا روزه داشت, يا نمازمى خـوانـد ويا ذكر مـى گفت.
قرآن را بسيار بزرگ مى داشت و آن را در چهارده بخش قرائت مى فرمود. وقتى مى خواست قرآن تلاوت كند, قرآن را كه به دست راست خويش مى گرفت , دعايى مى خواند كه به عهد بودن قرآن وتعهدات انسان در قبال اين قرار داد, اشاره دارد.
مضمون آن دعا چنين است:
خداوندا! من عهد و كتاب تو را گشودم. خدايا! نگاهم را در اين كتاب , عبادت قرار بده و قرأتم را تفكر, و تفكرم را عبرت آموزى. خدايا! مرا ازآنان قرار بده كه از مواعظ تو در اين كتاب , پند مى گيرند و از نافرمانى ات پرهيز مى كنند. وقتى كتاب تو را مى خوانم , بر دل وگوشم مهر مزن و بر ديدگانم پرده ميفكن وقرأت مرا خالى از تدبرمگردان, بلكه مرا چنان قرار بده كه درآيات واحكامش ژرف بنگرم, دستورهاى دين تو را بگيرم و عمل كنم و نگاه مرا در اين كتاب, غافلانه و قرأتم را بيهوده و بى ثمر مساز.
چـون نيمه شب براى خـواندن نماز شب بر مـى خاست با صداى بلند ذكر مى گفت و دعا مـى خـواند تا اهل خانه بشنـوند و هركـس بخـواهد براى عبادت برخيزد. ذكر ركوع و سجود را بسيار تكرار مى كرد.
در سجده چنين مى گفت: ( اللهم اغفرلى و لاصحاب ابى فانى اعلم ان فيهم من ينقصنى); خداوندا! مرا وياران پدرم رابيامرز.مى دانم در ميان آنان كسانى هستند كه بدى من را مى گويند.
روايت شـده است كه : آن حضـرت در نمازش قرآن مـى خـوانـد سپـس غش مى كرد , روزى از او سـوال شد چرا غش مى نمايى؟
فرمود: آنقدرآيات قرآن را تكرارمى كنـم تا به حالتى روحانى مى رسـم مثل اينكه آن رااز خداوند بلا واسطه مى شنوم.
و نيز دراحـوالات آن حضرت نـوشته انـد كه : هرگاه مـى خـواست بگـويـد: قال رسـول الله (صلّي الله عليه وآله) , رنگـش تغييرمى كـرد و گاهى سبز مـى گشت وگاهـى زرد به حـدى كه او را نمـى شناختنـد.
چـون روزه مى گرفت بـوى خـوش به كار مى برد وبعد از ماه رمضان بى درنگ زكات فطـره روزه خـود, خانـواده وخـدمتكارانـش را مـى پـرداخت. شبهاى قدررا ـ اگرچه مريض بـود ـ تا صبح درمسجـد به نيايـش و عبادت مى گذراند.
امام صادق(عليه السلام) خـداونـد را همه جا حاضـر واو را بـراعمال خـود ناظرمى دانست. از ايـن رو به گاه نيايش مجذوب خداوند مى شد.
ابن ابى يعفور مى گويد: امام صادق(عليه السلام) درحالى كه سرمبارك خود رابه طرف آسمان بلند كرده بود, چنين مى گفت: ( رب لاتكلنى الى نفسى طرفه عين ابدا لااقل ولااكثر) ; خداوندا! مرا به اندازه يك چشم به هم زدن, به خود وامگذار; نه كمتر ونه بيشتر.
آن گاه اشكهاى آن حضرت سرازير گشت و به طرف ما روى گرداند و فرمود: اى فرزند يعفور! خداوند يونس بن متى را كمتر از يك چشم به هم زدن به خودش واگذار نمود, اوآن گناه را مرتكب گشت.
عرض كردم: آيا به كفر رسيد؟ ـ خداوند كارهاى شما را بهبود بخشد.
فرمود: خير, ولى مرگ در آن هنگام , هلاك و نابودى است.
مالك بـن انـس مـى گـويد: (( با امام صادق ـ بر او درود خـداى باد ـ حج گزاردم , به هنگام تلبيه هرچه مى كوشيد تا لبيك بگويد, صدايـش درگلـومى مانـد و چنان حالتـى به او دست مـى داد كه نزديك بـود از مركبـش به زيرافتاد. گفتـم: چاره اى نيست بايد لبيك گفت.
فرمود : چگونه جرأت كنـم لبيك بگويـم, مـى ترسـم خـداونـد بگـويد: (( لا لبيك ولا سعديک )) ( باسخ نه بدهد ) چـون زبان به لبيك مى گشود, آن قدرآن را تكرار مى كرد كه نفسـش بند مىآمد.



http://upload.tazkereh.ir/images/72557002551853309267.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:38
http://upload.tazkereh.ir/images/24313386458837855104.jpg

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/del.gif

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/del.gifامام صادقhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/del.gif


جوان در کلام امام صادق(ع)

نویسنده: محمود ستایش



در مکتب اهل بیت(ع) توجّه ویژه‌ای به جوانان شده است. هر کدام از امامان معصوم(ع) به نوعی به این گروه اجتماعی پرداخته‌اند. آن چه پیش رو دارید، نگاهی گذرا به جوانان از دیدگاه حضرت صادق (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82)(ع) است.






هدایت پذیری جوان ها






پدر (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d9%be%d8%af%d8%b1) محمّد بن عبداللّه بن حسن در دوران عباسیان به شهادت رسید. او دست به قیام زد. مردم را به سوی حق دعوت نمود. حضرت امام صادق (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82)(ع) به عنوان راهنمایی به او فرمود: ” … ای فرزند برادرم! جوانان را دریاب و پیران را رها کن!. جوان ها زودتر حرف حق را می پذیرند و به سوی خیر و نیکی می شتابند و آمادگی بیش تری دارند.”






حضرت صادق (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82)(ع) از ابو جعفر اَحوَل پرسید: … به بصره رفتی؟!.






گفت: بلی،






فرمود: … اقبال مردم را به امام (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85)ت و ورود آنان را به این مرام چگونه یافتی؟!.






گفت: به خدا (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ae%d8%af%d8%a7) سوگند که شیعیان اندک‌اند و تلاش هایی کرده‌اند، امّا آن هم اندک است.






امام (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85) صادق(ع) فرمود: « … بر تو باد به جوانان، آنان در پذیرش هر نیکی و خیری با شتاب ترند.»






جوان و ... (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86) علم و دانش






فراگیری دانش در جوانی همچون نقشی است بر سنگ که تا پایان عمر، انسان را همراهی می کند. از این رو انسان هر چه دارد، از جوانی دارد. پیشوایان دینی هم سخت بر این مسئله سفارش کرده‌اند که در جوانی دنبال علم و دانش باشید.






در کلام الهی نیز دوره جوانی، دوره منحصر به فردی است. آن جا که در قرآن کریم می فرماید: « … چون به حدّ رشد و کمال خویش رسید، به او علم و حکمت عطا کردیم.»






امام (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85) صادق(ع) در تفسیر آیه فرمود: « … اشدّ، یعنی؛ هجده سالگی و استوی، یعنی؛ ریش در آوردن.»






امام صادق(ع) فرمود: « … دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم:





دانشمند یا
دانشجو.



اگر (جوانی) چنین نکند، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آن که محمّد(ص) را به حقّ برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»






جوان (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86)






بهترین دوران برای رشد معنوی و بالندگی روح انسان، دوران جوانی است. انبیای بزرگوار الهی که لیاقت دریافت وحی و افتخار رسیدن به نبوت را پیدا کردند، بر اثر عبادت های دوران جوانیشان بود.






پیامبر اکرم(ص) فرمود: « … خدا (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ae%d8%af%d8%a7)وند بزرگ به جوان عبادت پیشه، نزد فرشتگان افتخار می کند، در حالی که می فرماید: بنده‌ام را بنگرید! برای من خواسته های نفس خود را کنار نهاده است.»






حضرت صادق(ع) فرمود: « … به راستی که دوست داشتنی ترین مردم نزد خدا (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ae%d8%af%d8%a7)وند، جوان کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی‌اش را در راه فرمان برداری از خداوند بزرگ قرار داده است. آن که خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید؛ این بنده حقیقی من است.»






امام صادق(ع) در جوانی خود بیش ترین عبادت را داشت. پدر (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d9%be%d8%af%d8%b1)ش به ایشان فرمود: … فرزندم! از آن چه انجام می‌دهی، کم کن، زیرا خداوند عزیز و جلیل اگر بنده‌ای را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود می گردد.»




http://upload.tazkereh.ir/images/56683148355240089634.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/56683148355240089634.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:40
http://upload.tazkereh.ir/images/96013019339332144979.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/96013019339332144979.gif)




آثار عبادت در جوانی






عبادت در هر سنّ و سالی، آثار گران سنگی دارد، امّا در جوانی آثار و برکات ویژه‌ای به همراه خواهد داشت.






امام صادق(ع) فرمود: … پیامبر خدا(ص)، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جوانی را در مسجد دید که از شدّت بی خوابی سر می جنباند. رنگش زرد بود.جسمش لاغر شده بود. چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر(ص) به وی فرمود: جوان! چگونه صبح کردی؟!.






گفت: ای پیامبر! با یقین صبح کردم.






پیامبر(ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقینی حقیقتی دارد. حقیقت یقین تو چیست؟!.






گفت: ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شب ها بیدار نگاهم داشته است. روزها (با روزه‌داری) تشنه‌ام کرده است. خود را از دنیا و آن چه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم می نگرم که برای رستاخیز بر پا شده است. مردم برای حسابرسی از قبرها سر بر آورده‌اند و من در میان آنانم.






پیامبر خدا(ص) به یارانش فرمود: او بنده‌ای است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است.






پیامبر خدا(ص) به جوان فرمود: آن چه داری نگهدار!






جوان گفت: ای رسول خدا! برایم دعا (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%af%d8%b9%d8%a7) کن که همراه شما به شهادت نایل آیم!.






پیامبر(ص) برایش دعا (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%af%d8%b9%d8%a7) کرد. چیزی نگذشت که در یکی از جنگ های پیامبر(ص) شرکت جست. پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید.او دهمین شهید بود.»






همراهی جوان باپدر (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d9%be%d8%af%d8%b1)






حضرت صادق(ع) در مورد جوانان سفارش نمود؛ آن ها نباید همراهی پدر را رها کنند. پدر دل سوز همیشه مواظب است که خطر انحراف جوانش را تهدید نکند.






حضرت صادق(ع) فرمود: « … بگذار فرزندت هفت سال بازی کند (و آزاد باشد). هفت سال تربیت شود. هفت سال او را با خود همراه بدار.»






جوان و ... (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86) اخلاق






اخلاق نیک برای همه لازم، مفید و مثمر ثمر است، امّا برای جوان زیباتر، مفیدتر و لازم تر است.






امام صادق(ع) فرمود: « … خوش خلقی و اخلاق نیک بخشی از دین است و روزی را افزون می کند.»






هر گاه ورقة بن نوفل بر خدیجه دختر خویلد وارد می شد، به وی سفارش می کرد: « … بدان که جوان خوش اخلاق، کلید خوبی ها و قفل بدی ها است… .»






جوان و ازدواج






از مهمّ ترین دغدغه های دوران جوانی، مسئله ازدواج است. هر جامعه که امر ازدواج جوان ها را به خوبی و سادگی حل نموده، کمتر دچار انحرافات است. هر جامعه‌ای که نسبت به این امر بی تفاوت بوده، ضربه های سختی از ناحیه انحرافات جنسی خورده است. پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) طرح ها و راه کارهای مفیدی برای این مسئله اندیشیده‌اند.






پیامبر اکرم(ص) فرمود: « … جوانی که در سنّ کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر می‌آورد که؛ وای بر من! وای بر من! دو سوم دینش را از دست برد من مصون نگه داشت. پس بنده در یک سوم باقی مانده، تقوای الهی پیشه سازد.»






حضرت صادق(ع) فرمود: « … جوانی از انصار به نزد پیامبر(ص) آمد و از نیازمندی‌اش نزد ایشان شکوه کرد. پیامبر(ص) به وی فرمود: « … ازدواج کن!.»






جوان گفت: خجالت می کشم بار دیگر نزد پیامبر(ص) باز گردم و بگویم که با دست خالی چگونه ازدواج کنم؟!






مردی از انصار به وی رسید و گفت: … دختری زیبا دارم. پس آن را به ازدواج آن جوان در آورد. از آن به بعد، خداوند در زندگی او گشایشی ایجاد کرد. جوان نزد پیامبر(ص) آمد و داستان را باز گفت. پیامبر خدا(ص) فرمود: ای جوانان! بر شما باد به ازدواج.»


http://upload.tazkereh.ir/images/56683148355240089634.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/56683148355240089634.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:41
http://upload.tazkereh.ir/images/02473679787239458067.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/02473679787239458067.jpg)



زمینه گناه در جوانی






یکی از عوامل انحرافات جنسی، عدم ارضاء صحیح میل جنسی در دوران جوانی است.






امام صادق(ع) فرمود: « … وقتی یوسف(ع) با همسر سابق عزیز(مصر) ازدواج کرد، او را باکره یافت. به وی گفت: چه چیزی تو را بر آن کار (زشت که قبلاً نسبت به من کردی) واداشت؟!.






گفت: سه خصلت: جوانی، ثروت و این که همسر نداشتم.(یعنی پادشاه ناتوانی جنسی داشت.)






حضرت صادق(ع) فرمود: « … روز قیامت، زنی زیبا آورده می شود که به خاطر زیبایی‌اش فریب خورده است.






زن می گوید: خدایا! مرا زیبا آفریدی و گرفتار شدم.






مریم آورده می شود و گفته می شود تو زیباتری یا این؟!. او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد.






مرد جوان و زیبایی آورده شود که به خاطر زیبایی‌اش(در دوران جوانی) فریفته شده است و می گوید: … پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و چنین گرفتار زنان شدم. در این هنگام یوسف(ع) آورده می شود و به وی گفته می شود: تو زیباتری یا این؟!. او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد.»






سفارش به جوانان






حضرت صادق(ع) برای اصلاح جوانان توصیه های مهمّی دارند:





· ای گروه جوانان! تقوا پیشه کنید و نزد رئیسان نروید. رهایشان کنید تا زمانی که از ریاست بیفتند. مردان( شخصیّت های برجسته) را به جای خداوند، دوست و هم راز خود نگیرید. به خدا سوگند! من برایتان بهتر از آنان هستم. آن گاه با دست بر سینه‌اش زد، یعنی؛ به جای ما به دنبال رهبران ستم کار نروید. »


· لقمان (http://www.blog.yaraneamin.org/?tag=%d9%84%d9%82%d9%85%d8%a7%d9%86) به فرزند جوانش فرمود: « … فرزندم! بپرهیز از گرفتگی و بد خُلقی و ناشکیبایی، چرا که با این خصلت ها، دوستی استوار نمی ماند. آرامش و وقار را در کارهایت حفظ کن و خود را بر هزینه کردن برای برادران وادار و با تمام مردم اخلاقت را نیکو ساز٫»



سیّد جواد حسینی /با تصرّف












پی نوشت:






۱٫ کافی، محمّد بن یعقوب کلینی، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۳۶۲، ح .۱۷
۲٫ همان، ج ۸، ص ۹۳، ح ۶۶٫
۳٫ سوره یوسف، آیه ۲۲٫
۴٫ معانی الاخبار، ابن بابویه قمی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ ش، چاپ اوّل، ص ۲۲۶٫
۵٫ امالی، طوسی، قم، دارالثقافة للنشر،۱۴۱۴ ق، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴٫
۶٫ ر.ک: کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ج ،۱۵ ص ۷۷۶، ح .۴۳۰۵۷
۷٫ اعلام الدین، حسن دیلمی، قم مؤسسه آل البیت، ص .۱۲۰
۸٫ اصول کافی، ج ۲، ص ۸۷، ح .۵
۹٫ ر.ک: کافی، ج ۲، ص ۵۳؛ ترجمه این حکمت نامه جوان، ص ۴۰۰ و .۴۰۱
۱۰٫ من لایحضره الفقیه، صدوق، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج ،۳ ص ۴۹۲، ح ۴۷۴۳٫
۱۱٫ تحف العقول، علی بن شعبه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ ق، ص ۳۷۳٫
۱۲٫ الامالی، شیخ طوسی، ص ۳۰۲، ح ۵۹۸٫
۱۳٫ ر.ک: بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۱، ح ۳۴٫
۱۴٫ ر.ک:کافی، ج ۵، ص ۳۳۰، ح ۳٫
۱۵٫ ر.ک: بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۹۶، ح .۷۹
۱۶٫ بحارالانوار،ج ۲۴، ص ۲۴۶، ح ۵؛ تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ،۸۳ ح ۳۲٫
۱۷٫ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۷۳، ح ۵۷۶۲٫





http://upload.tazkereh.ir/images/21610334538291864216.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:42
http://upload.tazkereh.ir/images/18477578910861336462.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)

http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gifعصر امام صادق ( عليه السلام ) (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)

عصر امام صادق( عليه السلام ) يكي از طوفانيترين ادوارتاريخ اسلام است كه ازيك سواغتشاشها و انقلابهاي پياپي گروههاي مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين (عليه السلام ) رخ ميداد ، كه انقلاب ابو سلمه در كوفه و ابو مسلم در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است .
و از ديگر سو عصر برخورد مكتبها و ايدهئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفي و كلامي مختلف بود كه از برخورد امت اسلام با مردم كشورهاي فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامي با دنياي خارج ، به وجود آمده و در
مسلمانان نيز شور و هيجاني براي فهميدن وپژوهش پديد آورده بود .
عصري كه كوچكترين كم كاري يا عدم بيداري و تحرك پاسدار راستين اسلام يعني امام ( عليه السلام ) ، موجب نابودي دين و پوسيدگي تعليمات حياتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون ميشد .
زمان امام صادق(عليه السلام) ، زمان تزلزل حكومت بني اميه و فزوني قدرت بني عباس بود واين دوگروه مدتي درحال كشمكش و مبارزه با يكديگر بودند .
از زمان هشام بن عبدالملي ، تبليغات و مبارزات سياسي عباسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عمليات نظامي گرديد و سرانجام در سال 132 به پيروزي رسيد . بني اميه در اين مدت ، گرفتار مشكلات سياسي فراواني بودند ، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شيعيان را نداشتند .
عباسيان نيز چون از دستيابي به قدرت در پوشش شعار طرفداري از خاندان پيامبرو گرفتن انتقام خون آنان عمل مي كردند ، فشاري از طرف آنان مطرح نبود . از اينرو اين دوران ، دوران آرامش و آزادي نسبي امام صادق ( عليه السلام ) و شيعيان بود و آن حضرت از اين فرصت استفاده كرده و تلاش فرهنگي وسيعي را آغاز كرد .
پيشواي ششم در چنين دوراني به فكر نجات افكار توده مسلمان ازالحاد وبدبيني وكفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامي از مسير راستين بود ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين كه به وسيله خلفاي وقت صورت مي گرفت جلوگيري مي كرد .
اينجا بود كه امام( عليه السلام ) دشواري فراوان در پيش ومسئوليت عظيم بر دوش داشت . امام صادق ( عليه السلام ) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنياي شيعه را به فروغ تعاعليم خويش روشني بخشيد و حقيقت اسلام را از آلايش انحرافات وگزند فريبكاران حفظ نمود . او آن قدر فقه و دانش اهل بيت را گسترش داد و زمينه ترويج احكام و بسط كلام شيعي را فراهم ساختكه مذهب شيعه به نام او به عنوان مذهب جعفري شهرت يافت . آن اندازه كه دانشمندان و راويان از دانش امام بهره مند برده واز ايشان حرف و حديث نقل كرده اند از هيچ يك از ديگرائمه نقل نكرده اند .
ليكن طولي نكشيد كه بني عباس پس از تحكيم پاييهاي حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بني اميه را پيش گرفتند و حتي از آنان هم گوي سبقت را ربودند .
وضع به حدي ناگوار وشد كه همگي ياران امام ( عليه السلام ) را در معرض خطر مرگ قرار مي داد ، چنانچه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند .
امام صادق ( عليه السلام ) كه همواره مبارزي نستوه و خستگي ناپذير وانقلابي بنيادي درميدان فكر و عمل بوده ، كاري كه امام حسين (عليه السلام ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وي قيام خود را درلباس تدريس وتأسيس مكتب وانسان سازي انجام داد و جهادي راستين كرد .
رحلت امام را به سبب مسموميت دانسته اند . از ارتكاب اين جنايت را كه منصور درتوان خود نمي ديد به جعفر بن سليمان پسر عموي خويش و والي وقت مدينه محول كرد .
فرزند برومندش امام موسي بن جعفر( عليه السلام ) او را دو جامه سفيد مصري كه درآن احرام مي بست ودر پيراهني مه مي پوشيد ودرعمامه اي كه ازامام زين العابدين(عليه السلام ) به او رسيده بود ، كفن نمود و بر آن نماز خواند واو رادر بقيع در كنار قبر پدربزرگوارش سيد الساجدين( عليه السلام ) به خاك سپرد .


http://upload.tazkereh.ir/images/46310686314928282327.gif

سلام بر او از ميلاد تا ميعاد
http://upload.tazkereh.ir/images/46310686314928282327.gif

http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)
http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)
http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)
http://upload.tazkereh.ir/images/24695135619934507432.gif (http://www2.irib.ir/worldservice/Etrat/farsi/Imam6/milad1.htm#3)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-03-2010, 22:43
http://upload.tazkereh.ir/images/24433815394540783896.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/24433815394540783896.jpg)

در خلوت‌ حرا

محمد امين‌ كه‌ همچون‌ نياكان‌ پاك‌ سيرت‌ خود، موحد و خداپرست‌ بودو به‌ شدت‌ از بت‌هاي‌ عرب‌ بيزاري‌ مي‌جست‌، در دوران‌ جواني‌ راهي‌ كوه‌نور مي‌شد و همه‌ ساله‌ مدتي‌ را در خلوت‌ غار حرا مأوا مي‌گرفت‌ و با خداي‌خويش‌ نجوا مي‌كرد و در آنجا به‌ اعتكاف‌ و عبادت‌ مشغول‌ بود.

اين‌ كوه‌ در شمال‌ شرقي‌ شهر مكه‌ قرار دارد و در بالاترين‌ نقطه‌، غار حراقرار گرفته‌ است‌. انتهاي‌ غار كاملاً به‌سوي‌ كعبه‌ و دهانه‌ آن‌ تقريباً به‌ سمت‌بيت‌المقدس‌ است‌. به‌طوري‌ كه‌ هنگام‌ طلوع‌ تا غروب‌ آفتاب‌ روشن‌ است‌،ولي‌ گرماي‌ سوزان‌ به‌ درون‌ آن‌ راه‌ نمي‌يابد.

علي‌(ع)، برادرزاده‌ كوچك‌ محمد(ص) كه‌ از كودكي‌ در خانه‌ اوجاي‌ گرفت‌ و در آغوش‌ او بزرگ‌ شد، در اين‌ مورد چنين‌ مي‌فرمايد:

«لَقَدْ ك ان‌َ يُج اوُر فِي‌ كُل‌ِّ سَنَه‌ٍ بِحَراء فَاَر اه‌ُ وَ لا يَراه‌ُ غَيْري‌

«هر سال‌ در حراء خلوت‌ مي‌گزيد. من‌ او را مي‌ديدم‌ و جز من‌ كسي‌ وي‌ رانمي‌ديد».

محمد پس‌ از پايان‌ اعتكاف‌ يك‌ ماهه‌ خود كه‌ گويا در ماه‌ رمضان‌ بوده‌است‌ به‌ مكه‌ باز مي‌گشت‌ و به‌ دور كعبه‌ طواف‌ مي‌كرد و آنگاه‌ به‌ خانه‌اش‌مي‌رفت‌.

در حالات‌ عبادي‌ محمد امين‌(ص) نوشته‌اند، او در دوران‌ جواني‌حدود ده‌ حج‌ را به‌ جاي‌ آورد.





http://upload.tazkereh.ir/images/83551160227486531592.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/83551160227486531592.jpg)

نرگس منتظر
04-03-2010, 23:16
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-20.gif
بوی گل محمدی

بوی گل محمدی
بوی کتاب می دهی
هرچه سؤال سخت را
زود جواب می دهی
شناس نامه تو را
در آسمان نوشته اند
و با گُل و گلاب و نور
گِل تو را سرشته اند
چه جاده های روشنی
میان حرف های توست
هنوز این زمین پر از
صدای آشنای توست
تو یاد داده ای به ما
که می توان پرنده بود
تمام عمر مثل رود
به سوی او رونده بود
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-20.gif

نرگس منتظر
04-03-2010, 23:18
http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/118.gif

صبح صادق


به یمن میلاد حضرت، امام صادق

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/117.gif



پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن می‌گرفت تا زمین، نظاره‌گر طلوع دوباره مهر باشد.

مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.

... و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعله‌های سرکش و ابدی آتش، بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.

زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست.

مولودی از بطن عشق و طهارت زاده شد تا متن دین را بگستراند.


او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛

او چشمه سار فضل و دانش‌اش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.

او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهای و روشنای دیده و دل باقرالعلوم

علیه السلام، شکافنده دانشها.


اینک، فرشتگان، دسته دسته می‌آیند و به تماشای ابنُ المکّرمه می‌نشینند.

اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش می‌رسد.

اینک، شمیم و عطر گل محمدی، سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را می‌نوازد.

اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام می‌آید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/113.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 04:50
http://upload.tazkereh.ir/images/10872386065387386079.jpg
http://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gifمناظره یاران امام صادق علیه‌السلامhttp://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gif



گروهی از یاران امام صادق علیه السلام نزد امام نشسته بودند که مردی از اهالی شام وارد شد.
امام به مرد تازه وارد فرمود:« ای مرد، برای چه آمده ای؟ خواسته ات چیست؟»
او پاسخ داد:« به من خبر رسیده که از شما هرچه بپرسند، پاسخگو هستید و نسبت به آن آگاهید. آمده‌ام با شما مناظره و گفتگو کنم.»
امام از او پرسید:« درباره چه چیزی؟»
مرد شامی گفت:« درباره قرآن و برخی مباحث ادبی مربوط به آن.»
امام فرمود:« ای حمران، با این مرد شامی بحث کن.»
مرد گفت:« من فقط با شما بحث می کنم.»
امام فرمود:« اگر در بحث توانستی بر حمران پیروز شوی بر من پیروز گشته ای.»
مرد شامی سؤالات خود را با حمران مطرح کرد. حمران پیوسته پاسخش را می داد تا مرد شامی خسته شد.
امام به مرد شامی فرمود:« چگونه بود؟»
او پاسخ داد:« ماهر و داناست. هر چه پرسیدم پاسخم را داد.»
امام فرمود:« ای حمران، اکنون تو از مرد شامی بپرس.»
حمران سوالاتی از مرد شامی کرد که خنده از چهره شامی رخت بر بست.
مرد شامی به امام گفت:« می خواهم در فقه با تو بحث کنم.»
امام فرمود:« ای زراره (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D9%87)، با او مناظره کن.»
زراره نیز با او در بحث پیروز شد.
مرد شامی به امام گفت:« می خواهم در کلام( مباحث اعتقادی) با تو بحث کنم.»
امام فرمود:« ای مؤمن الطّاق، با مرد شامی مناظره کن.»
مؤمن نیز مرد را مغلوب کرد.
مرد گفت:« می خواهم درباره استطاعت و مباحث جبر و اختیار و حدود آزادی انسان (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C+%D9% 88+%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1+%D8%A7%D9% 86%D8%B3%D8%A7%D9%86) با تو بحث کنم.»
امام فرمود:« ای طیّار، با او بحث کن.»
طیار نیز در مناظره پیروز شد.
مرد گفت:« می‌خواهم درباره توحید با تو مناظره کنم.»
امام فرمود:« ای هشام بن سالم با او بحث کن.»
هشام نیز در بحث پیروز شد.
مرد شامی گفت:« می خواهم درباره امامت با تو بحث کنم.»
امام به هشام بن حکم (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9% 86+%D8%AD%DA%A9%D9%85)فرمود:« با مرد شامی بحث کن.»
هشام نیز چنان قوی و توانمند وارد میدان بحث شد که مرد شامی نتوانست از خودش دفاع کند.
امام از شوق خندید. مرد شامی گفت:« گویا می خواستی به من بفهمانی که شیعیانت همانند این افراد هستند. »
امام فرمود:« این چنین است که گفتی.»
آنگاه ویژگی های هر یک از یارانش را که در این مناظره ها شرکت داشتند تبیین فرمود و در پایان مرد شامی در خواست کرد از شیعیان امام شود. امام نیز آموزش او را به هشام واگذار فرمود.


http://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/20092630027675042741.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 05:12
شانه به شانه‌ی بهار




http://upload.tazkereh.ir/images/39487839995516771426.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/39487839995516771426.jpg)



http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif


سلام بر تو ای خزانه دانش خداوند، ای ششمین ستون معرفت، ای آن که خون زلال فضیلت و علم، در رگ های تو جریان دارد!

صداقت، وامدار چشمان آینه گون توست و مذهبِ همیشه سبزِ شیعه، در پناه دستهای مدبّرت به گُل نشسته است.

سلام بر تو که هفدمین روز ربیع، با گام های نورانی‌ات آغاز می‌شود و خاک مدینه را تپش های مقدس قلبت به شکفتن می‌خواند.

راست کرداران، آئین تو را به عاریت گرفته و راست گفتاران، هجای لب هایت را به سرمشق نشسته‌اند.


تو صادق آل محمدی.



آن گونه بزرگی که خجستگی ولادتت، با میلاد بزرگْ پیامبر خداوند مقارن شده است.

هنوز صدای رسای تدریست، گوش فرزندان تاریخ را می‌نوازد و شاگردانت، برجسته ترین چهره‌ها در گستره علوم فقهی و طبیعی به شمار می‌روند.

تو آن رود بزرگی که تا جهان باقی است، مذهب سر فراز تشیع، از شعبه های پاکش سیراب خواهد شد.

ای بزرگ! امروز که می‌آیی، پنجره‌ها ستاره آویز میلاد آسمانی‌ات، لبخند می‌زنند.

پرندگان بر دروازه‌های روشن مدینه، آمدنت را ترانه می‌خوانند و دریاچه‌های آبی عرفان، مژده رسیدنت را در گوش یکدیگر نجوا می‌کنند.

شانه به شانه بهار، در آغوش شکوفه های صدق و راستی از راه می‌رسی و شیعیان عشق، ورود خجسته‌ات را دف زنان به استقبال می‌آیند.

تو می‌آیی و قدم‌های جستجوگرت، جغرافیای دانش و آگاهی را درمی‌نوردد.

می‌آیی؛ بال های بلند معرفتت را بر این آسمان خالی می‌گسترانی و این گونه جهان، محصل همیشه مکتبت خواهد شد.



http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif





(http://www.pichak.net/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 05:13
http://upload.tazkereh.ir/images/47938338283076903091.jpg

http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif

http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifامام صادق(ع) و ريشه دار سازي اسلام در زندگي مردمhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif

سيره رسول خدا نيز به اين گونه بود که تمام به پرسشهاي گوناگون مردم پاسخ مي داد. قرآن کريم نيز در آيات متعدد خود براي ما بيان مي دارد که پيامبر چگونه احکام را به مردم آموزش مي داد. چون پرسيدن تمام سؤالات مجاز بود و هيچ گونه پرسش ممنوعه اي در اين بين وجود نداشت مگر در جنبه اخلاقي. زيرا انسان اين حق را دارد که به جهت داشتن ابزارهاي معرفتي، از تمام آن چيزهايي که ممکن است براي او ايجاد معرفت نمايد پرسش نمايد. اين مسأله را مي توان در سيره ائمه(ع) و خصوصاً امام علي(ع) هم ديد. اگر چه تمام ميراث آن حضرت براي ما نقل نشده است بلکه گوشه اي از ميراث گرانسنگ ايشان توسط شريف رضي و يا بعضي از راويان به ما رسيده است. در سيره ايشان مي خوانيم که دائماً سخن مي گفتند و دائماً پاسخ مي دادند. گويا ايشان علمي را که داشتند نوعي مسؤوليت براي خويش قلمداد مي کردند و مردم هم بايد مي پرسيدند. ايشان دئماً اين سخن معروف را تکرار مي کردند: "اي مردم پيش از آنکه مرا نيابيد، آنچه مي‏خواهيد از من بپرسيد." و نيز مي فرمود: "در اينجا (اشاره به سينه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مى‏يافتم که مى‏توانستند آن را بياموزند." آن حضرت از اندکي انسانهاي صاحب معرفت شکايت مي نمود. کساني که به دنبال دانستن باشند تا در باره مسائل مرتبط با زندگي از نيازمنديهاي فرهنگي و اجتماعي و سياسي و مانند آن سؤال کنند.
اگر ميراث فرهنگي و فکري امام علي(ع) را به صورت دقيق مورد بررسي قرار دهيم، مي بينيم که آن حضرت از وضعيت امروز ما سخن مي گويند. زيرا انديشه امام علي(ع) از تمام قيد و بندهاي زماني و مکاني آزاد است. انديشه اي است که با زندگي شکوفا مي شود. زيرا انديشه علي(ع) انديشه حق است و حق گذشته و حال و آينده ندارد. حق براي خدا و زندگي است. وقتي که زندگي ائمه(ع) را مورد بررسي قرار مي دهيم مي بينيم که آنان نيز همين خصوصيت را داشته اند. زيرا آنان هم از هيچگونه پرسشي ناراحت نمي شدند، هر چند که شرايط ايشان از حيث فشار و مشکلات با يکديگر تفاوت داشت تا اندازه اي که حاكمان زمانه به مردم اجازه نمي دادند که از نظر فرهنگي با ايشان ديدار داشته باشند. به همين دليل مي بينيم که تعداد احاديث روايت شده از امام حسن(ع) و امام حسين(ع) اندک است. اما احاديث روايت شده از علي بن الحسين(ع) بيشتر و احاديث روايت شده از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در رابطه با جوانب گوناگون معرفت اسلامي بسيار بيشتر بوده است. خصوصاً در دوران زندگي امام صادق(ع) دو دوره از حکومت، پايان حکومت اموي و آغاز حکومت عباسي را شامل مي شد. اين دو حکومت به درگيري و تثبيت موقعيت ودفاع از خودشان مشغول بودند. به همين جهت آن دو امام و خصوصاً امام صادق(ع) از آزادي کافي برخوردار بودند. اگر ميراث آن حضرت را مورد بررسي قرار دهيم مي بينيم که در رابطه مسائل اعتقادي و ديگر شؤون زندگي و حتي در نحوه تعامل با مسائل سياسي از فلسفه اي ژرف و دلايل قاطع و هماهنگ با داده هاي زمانه، برخوردار بوده است. اما در عين حال نسبت به تربيت اسلامي ياران خود اهتمامي خاص داشت. زيرا اسلام در ارائه انديشه از سيماي فرهنگي و واقعگرايي اجتماعي برخوردار است. ما همين مسأله را در فرمايش الهي که به پيامبر خطاب مي فرمايد مي بينيم. خداوند متعال مي فرمايد: «لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة لمن کان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذکر الله کثيراً» (احزاب/21) در همين سياق خداوند در آيه اي ديگر مي فرمايد: «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ» (نساء/59) در حالي که مي دانيم اطاعت از پيامبر اطاعت از خداوند است: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» (نساء/80) آن کسي که از اوامر و نواهي پيامبر اطاعت نمايد از خداوند متعال اطاعت کرده است. گويا خداوند مي فرمايد: به سيره رسول خدا(ص) به تمام اخلاقيات آن حضرت در خانه و با ياران و دعوت و درگيري جنگ و صلح و نحوه تعامل با خودش اقتدا نماييد. از اين رو ائمه(ع) تلاش داشتند که بهترين الگو از شخصيت اسلامي را ارائه دهند.
بايد يک حقيقت را بدانيم و آن اين است که ائمه(ع) خط تشيع را خطي جدا از اسلام نمي ديدند، بلکه تشيع خطي است که از يک انديشه اساسي نشأت مي گيرد و آن اين که حجت فکري و عملي و حرکتي در اسلام، علي(ع) و ائمه از خاندان او هستند. وقتي که زندگي علي (ع) را مورد بررسي قرار مي دهيم مي بينيم که او هميشه براي اسلام زندگي کرده و مسؤوليت اسلام را به دوش کشيده است. او مي فرمايد: "پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم، رخنه‏اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت‏تر از رها کردن حکومت بر شماست." بنابراين هدف علي(ع) حکومت نيست هر چند که حق او مي باشد. زيرا آن حضرت حکومت و ولايت را براي اقامه حق و از بين بردن باطل مي دانست. فرمايش امام علي(ع) به ابن عباس در حال وصله کردن کفشش به همين مسأله دلالت دارد. "فرمود: قيمت اين کفش چقدر است؟ گفتم بهايي ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين کفش بي‏ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است مگر اينکه حقي را با آن بپا دارم، يا باطلي را دفع نمايم." مي فرمايد: "به آنچه انجام داده‏ايد گردن مي‏نهم، تا هنگامي که اوضاع مسلمين روبراه باشد، و از هم نپاشد و جز من به ديگري ستم نشود." اين وضعيت براي همه ائمه(ع) هم وجود دارد. زيرا آنان تشيع را چيزي زائد بر اسلام نمي دانند. زيرا تشيع همان تمامي اسلام است که اهل بيت(ع) فکر و عمل آن را به نمايش مي گذارند.
بنابراين ائمه(ع) براي شيعيان خود از ارزشهاي اسلامي حرف مي زدند و از خصوصيتهاي تنگ و محدودي که بعضي از تشکيلاتهاي حزبي از احزاب ديگر حرف مي زنند، سخن نمي گفتند. ائمه(ع) با شيعيان خود مي گفتند که بايد مسلمان باشند و در انديشه ها و رفتار خودشان، ارزشهاي اسلامي را به نمايش بگذارند. همين طور مي بينيم امام جعفر صادق(ع) که اين روزها با ايام وفات ايشان مصادف است، چگونه با ياران خود مي نشست و چگونه با ايشان سخن مي گفت. زيرا ما هم ياران حق هستيم که ايشان تبلور آن بود و به خط امامت اسلامي ملتزم هستيم که در ايشان و پدرشان و فرزندانشان متبلور است.


http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif


http://upload.tazkereh.ir/images/18802666159097361794.jpg

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 05:26
http://upload.tazkereh.ir/images/04950412586044312411.jpg

http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif

http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifدر محضر امام صادق(ع)http://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif


در سالروز وفات آن حضرت، بايد تلاش کنيم که وفات آن حضرت صرفاً براي اشک ريختن نباشد. هر چند که ما براي تمام مصايب اهل بيت(ع) اشک گرم مي ريزيم. بلکه در اين مناسبتها بايد خط اسلام را در زندگي خود ريشه دار بسازيم. امام صادق(ع) براي شيعيان خود از مکارم اخلاق سخن مي گفت. زيرا پيامبر اسلام براي آن مبعوث به رسالت شده بود. مي فرمود: "من براي کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شدم." امام صادق(ع) مي فرمايد: "مکارم ده تا هستند پس اگر مي تواني که در تو باشد بايد باشد – در تو اي مؤمن – پس به درستي که اين مکارم – يعني مکارم اخلاقي – ممکن است در مرد باشد و در فرزند او نباشد- ممکن است مرد اين ارزش اخلاقي را داشته باشد و در فرزند او نباشد – و در فرزند باشد و در پدر او نباشد و در برده باشد و در آزاد نباشد – زيرا مسأله مکارم اخلاقي مسأله باور جنبه اخلاقي است و هيچ ارتباطي با مسأله پدر و فرزند و برده و آزاد ندارد. زيرا مسأله انساني است که مي خواهد به شکل انساني با اخلاق زندگي نمايد – گفته شد: اين مکارم اخلاقي کدامند؟ فرمود: نااميدي درست – نااميدي از آن چه که در دست مردم است. اين يعني اين که انسان تمام نيازمنديهاي خود را به درگاه خداوند ببرد و از مردم نااميد شود. در حديث آمده است: "ديدم که تمام خوبيها در قطع درخواست از مردم جمع شده است."
چرا نااميدي از مردم مورد تحسين قرار گرفته است؟ زيرا ممکن است که همين نيازمنديها انسان را به بردگي بکشاند و براي تأمين نيازهاي مالي و قدرتي يا زيبايي و يا هر چيز ديگري، انسان را تابع اين و آن نمايد. بدين ترتيب وقتي انسان مي بيند که نيازهايش نزد ديگر وجود دارد و جز اين طريق برآورده نمي شود، اسير ديگري گردد. وقتي هم که تابع او گرديد، اين خضوع ممکن است به چيزي شبيه عبوديت تبديل شود. بدين ترتيب انسان کم کم از حقيقت توحيد فاصله گرفته و گمان مي نمايد که اين انسان در تمام نيازمندهاي او در زندگي همه چيز او است. در حالي که توحيد اين است که همه چيز در دست خدا قرار دارد. همان گونه که خداوند مي فرمايد: «وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ» (نحل/53) پس اين خداوند است که تدبير کننده همه چيز است. اوست که در آسمانها و زمين به شما روزي مي دهد. او همان کسي است که مي گويد: «اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقَدِرُ» (رعد/26) پس او مالک هستي است و داراي همه علم است و ذلت و عزت و مرگ و زندگي همه به دست اوست. توحيد انسان را به اين سمت سوق مي دهد که تمام نيازهاي خود را به درگاه خداوند ببرد. دلهاي مردم نيز در اختيار خداوند است. اين خداوند است که اين دلها را تغيير مي دهد تا جايي که خداوند خطاب به پيامبرش مي فرمايد: «وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ – زيرا اين امر در اختيار تو نيست- وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ» (انفال/63) پس روزي بدست خداوند است و در دست هيچ کس ديگري نيست و همينطور دلهاي مردم. «و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه» (انفال/24). در دعا نيز مي خوانيم: "يا مقلب القلوب" پس دلها همگي بدست خداوند است و همه چيز زندگي ساخته خداوند است و از آن خداوند مي باشد. به همين دليل مردم نيز آلاتي در دست خداوند و ابزارهايي براي برآورده شدن نيازها هستند و صاحب اختيار اين ابزارها و وسائل نمي باشند و خداوند مالک همه آنها مي باشد. پس مأيوس شدن از مردم اين است که انسان در تمام نيازمنديها متوجه خداوند باشد تا اين که پس از مشکل برايش آساني قرار دهد و نيازهاي خودش را از او بخواهد و از خداوند بخواهد که امورش را بر وي آسان بگرداند و دلهاي مردم را به روي اوبگشايد. زيرا اين خداوند است که همه اينها را براي او فراهم و آماده خواهد کرد. در اين صورت خواسته ها و نيازمنديها سبب سقوط او در برابر ديگران نخواهد شد.


http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 05:26
امام زين العابدين(ع) در دعاي انقطاع به سوي خداوند در صحيفه سجاديه مي فرمايد: "پروردگارا! با گسستن به سوي تو خالص گردانيدم و با تمام وجودم به سوي تو روي آوردم و صورتم را از هر کسي که نيازمند عنايت توست برگرداندم و درخواستم را از کسي که خودش از فضل تو بي نياز نيست بازداشتم و ديدم – انديشيدم که – درخواست نيازمند از نيازمند – آيا عقلاني است که بي چيز از بي چيز ديگري در خواست بخشش نمايد؟ - از سبکي نظر و گمراهي عقل اوست - پس هر کسي که به سوي نيازمند روي نمايد جز سبک مغز و گمراه نيست. سپس تبيين مي فرمايد که اين امر يک امر فکري صرف نيست بلکه کاملاً جنبه واقعي دارد – اي خداي من! چه بسيار مردمي را ديدم که از غير تو عزت خواستند و خوار شدند و ثروت را از غير تو خواستند و فقير شدند و بلندي خواستند و پست گرديدند. پس انسان دور انديش بايد با ديدن چنين کساني پند گيرد و آن پند مايه توفيق او شود و او را به گرويدن به راه راست رهنمون گردد."
به بيان امام صادق(ع) بازگرديم. ايشان در ادامه فراز اول سخن خويش مي فرمايند: "و راستي زبان" زيرا راستگويي اساس تعامل را تشکيل مي دهد. راستگويي اين است که انسان جز حقيقت را نگويد. چرا كه انسان دروغگو وجهه خود را نزد ديگران خدشه آلود مي نمايد. وقتي که انسان در رابطه با خبري معين يا شخصي معين يا وضعي معين دروغي را به انسان مي گويد انسان بر اساس همين دروغ عمل مي نمايد. بنابراين اوضاع براي او به هم مي ريزد. بدين ترتيب به خودش و ديگران و حيات پيرامون خود آسيب مي زند. همان گونه که در قرآن کريم آمده است: «يا ايها الذين امنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا على ما فعلتم نادمين» (حجرات/6) يعني به هوشياري عمل نماييد تا حقيقت براي شما روشن شود. در ادامه امام صادق(ع) مي فرمايد: "و بازگرداندن امانت و صله رحم و گرامي داشتن ميهمان" از جمله مکارم اخلاق اين است که انسان ميهمان خود را گرامي بدارد و همين طور از ديگر مکارم اخلاقي اين است: "غذا دادن به فقير و تلافي کردن نيکيها" اگر فردي به فرد ديگري نيکي نمود، بايد در ازاي نيکوييش به او نيکي نمايد و پاسخ نيکي او را به خوبي بدهد. خداوند در اين باره مي فرمايد: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (الرحمن/60) امام صادق(ع) مي فرمايد: "دست برداشتن از عيب جويي از همسايه و هم نشين" يعني انسان از بديهاي همسايه و هم نشين خود چشم پوشي نمايد. او را اذيت ننمايد و از او دفاع نمايد و کاري نکند که به همسايه و همنشين او آسيب وارد شود. در پايان هم مي فرمايد: "و در رأس همه اينها حيا قرار دارد." يعني انساني که حيا دارد همين حيايش باعث مي گردد که او کارهايي را انجام ندهد که باعث خجالت او شوند و نزد خداوند شرمنده شود. اعمالي که خداوند از آنها او را نهي کرده است.


http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/53110688658377090958.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:01
http://www.upload.tazkereh.ir/images/87290349920441287169.gif

«یادمان خوبی‏ها»

http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif

تو نماز را بر پای داشته‏ای، زکات را به جای آورده‏ای، فراخوانده‏ای به معروف و باز داشته‏ای از منکر.

به راستی و درستی، سیره‏ات سیره انبیا بوده است.
اشاره‏هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل که بسیار قربانی گرفته است.

فرموده ‏ای: «دو کس‏اند که کمرم را شکسته‏اند:

دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه‏گشا (جاهل متنسِّک).

شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان‏افزور کرده است.

جویبار دانش «ابوحنیفه» از سایه‏سار تعلیم تو می‏گذرد.

مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است.

تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می‏سوزد.

یک‏تنه بار غریب ارزش‏ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده‏ای تا فتیله نیم‏سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد.

در آستان دنیا، «حبل اللّه‏» را به دوش کشیده‏ای که یاد خدا در قلب‏های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد.

دست دین را در دست خرد گذاشته‏ای تا چون دو بال پریدن، افق‏های پرواز آدمی را بگشایند.

شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده‏ای تا قفل‏های بسته بر ذهن‏ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن،

تا بگویی که پیامبران آمده‏اند دفینه‏های عقل را از زیر آوار تعصب‏ها و تحجرها بیرون بشکند؛

تا بگویی که انسان‏ها، معادن‏اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.

گواهی می‏دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.

تو کشتی‏بان کشتی خرد، در توفان‏های هراس‏انگیز جهل و ستم بوده‏ای.

الگوی انسان زیستن را از مرام تو می‏توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی‏هاست.

http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:07
http://zibasaz-bahar-20.persiangig.ir/175.gif فرمایشات امام صادق(ع) http://zibasaz-bahar-20.persiangig.ir/175.gif



http://zibasaz-bahar-20.persiangig.ir/175.gifhttp://zibasaz-bahar-20.persiangig.ir/175.gifhttp://zibasaz-bahar-20.persiangig.ir/175.gif

«اگر به کسی احسان نمودی مبادا آن نیکوکاری را با منّت بسیار و به رخ کشیدن تباه سازی».

«از ستیزه جویی بپرهیز، زیرا عملت را از بین می برد.»

«بسیار دعا کنید! چون خداوند، بندگانی را که دست نیاز بسوی او برمی دارند و بدرگاهش دعا می کنند، دوست دارد.»



سه چیز محبت آور است

1 ـ دین داری
2 ـ فروتنی
3 ـ بخشش.



«سه خصلت قدر و منزلت فرد را پایین می آورد:

1 ـ حسادت 2 ـ سخن چینی 3 ـ سبک مغزی (نادانی).»



«اگر خواهان احترامی نرمخو باش و اگر خواهان اهانتی تندخو باش.»

«هیچ جهلی زیانبارتر از خودپسندی نیست.»

«سودمندترین چیزها برای آدمی توجه به عیوب خود پیش از پرداختن به عیوب مردم است.»

«فرد مؤمن در سرای دنیا بیگانه و غریب است، نه از خواری آن بیتابی کند و نه در کسب عِزتش با دنیاپرستان رقابت نماید.»


امام صادق(ع) در جواب این سؤال که راه آسودگی کجاست؟ فرمود:


«در مخالفت هوا و هوس».


راه رفتن با شتاب و عجله از بین برنده وقار مؤمن است.»

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/173.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:09
http://zibasazi02.persiangig.com/www.Pichak.net75.gif
آیینه صداقت


هفدهمین روز از بهارانه ربیع است!؛ بهاری در بهار مدینه شکوفا شد و آسمان، تمام توجهش به زمین است.

کوچه های محله «بنی هاشم»، عطر گل های «محمدی» می دهد و این مناسبت زیبا با نام و یاد پیامبر عشق و آیینه جمال دلارای الهی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، متبرک است.

گویی آسمان، در برابر زمین به تواضع ایستاده است و پرده از روی اسرار خود برداشته؛ ناشناخته هایش آشکار و انوارش فراگیر شده است.

چیست این شادمانه آسمان و زمین؟
چیست این شور پنهان در هیجان کاینات؟
کیست این که می آید از کانون مهر؟
کیست این که می ریزد به دامان بهاران، شور عشق؟

.... «آب زنید راه را»، می آید از کانون عشق، نوری که آفاق را به «تصدیق نامش» فرا خواهد خواند.
می آید از سمت آسمان، آیینه ای که پرتو انوار الهی را در سراسر زمین خواهد گسترد.

می آید «پیام آوری» که پیک علوم آسمان و زمین، به «صداقت» کلامش سوگند خواهند خورد و نامش در ذهن کاینات فراگیر خواهد شد.

شکوهمندی که گیرایی کلامش، نغمه های آسمانی را به سکوت وا خواهد داشت!
قرآن به تفسیر علوی اش خواهد بالید و تشنگان حقیقت، آستان نشین درگاهِ کبریایی اش خواهند شد.

«کیمیای» کلامش را «جابر بن حیان»؛ صداقتِ «فقه»اش را ابو بصیر و روایت حدیثش را «زرارة بن اعین» و ... تکثیر کرد.

می آید از سمت بهاری ترین فصل هستی، تا در دامان عصمت «خاتونی»، به بزرگی و عزّت برسد در علم و عصمت، در عفت و تقوا، در ایمان و شرافت، در ذات و نسب!

بانویی که «صادق»ترین «آیینه صداقت» را برابرنگاه آسمان خواهد گرفت تا افلاکیان پی به عظمت «آل اللّه» ببرند!

آیینه ای که بازتاب نور الهی در زمین است و از پرتو شعشعه ذاتش چراغ «ششمین شاخه طوبا» روشن شده است!

می آید، «امامی» که بر قلّه سترگ دانش خواهد ایستاد و جاهلان عصر را صلا خواهد داد.

می آید، «امامی» که در عصر استبداد و جهل، کشتیبان تنها سفینه حقیقت «تشیّع علوی علیه السلام » خواهد شد تا در گردابِ «دین شویی» امویان و عبّاسیان، سرگردان نماند!

می آید «امامی» که عظمت «فقه جعفری»اش، راه گشای، تمام بن بست های فکری خواهد شد و به پرچم سبز تبارش، اعتباری پایان ناپذیر، خواهد بخشید.

می آید تا با «ید بیضای» دانش، پیروان نور را، به سرمنزل مقصود، راهنما باشد.

حضور حضرتش، فرصتی زیبا و قسمتی زیباتر از تقدیرات الهی در سرنوشت ماست؛

مقدمش گلباران و نام عزیزش، قرین صلواتمان باد؛ اللهم صل علی جعفر بن محمدٍ الصادق علیه السلام

http://zibasazi02.persiangig.com/www.Pichak.net75.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:11
منطق آفتاب


http://zibasazi02.persiangig.com/www.Pichak.net80.gif

به اولین فصل سبز سال سوگند! این که آمده، خود فروردین است.
این کودک نو رسیده که منظور همه دقیقه های امروز است؛ راستگو همچون پدر... شریف همچون مادر، لطیف همچون تمام خاندان بهاری اش.

خانه پنجمین امام، امروز برای کودکی آذین بسته که آمده تا ستاره ششم آسمان ایمان باشد.


یا صادق آل محمد صلی الله علیه و آله ! تو خلاصه همه صداهای منبسط شده تاریخی؛ معلم همه عشق، آموزگار شعر و شور و شروه.

آقا سلام! توی کلاس سبز تو جایی برای پاهای ناتوان من هست؛ جایی برای خستگی شانه های جاهل، تا بنشینم و در زُلال چشم های تو زُل بزنم؟

آقا! محبت تو یعنی شاخه پُر بار شیعه.
شیعه، صدای نفس های تو را توی هر کتاب می شنود.
هر چه دارد، از منطق آفتابی تو دارد.

«به رغم مدعیانی که منع عشق» می کنندمان، هنوز هم جمال تو حجّت است؛ موجه ترین حجت ما.
ای حجت خدا. برایم صلوات، معنای تازه دارد.

تو آمدی تا بفهمند این پیراهن پوسیده بر تن خلفای جور، اسلام نیست.
آمدی تا راه سُرخ ستاره را ادامه بدهی... دلم برای کودکی امشب پر می زند که علم، گوشه نشین مکتب اوست، خضر، سالک راهش و عیسی طفل نوآموز کرامتش.

خدایا! من به صداقت این لحظه ها، به روح نورانی صادق الائمه، به علم آسمانی اش نیازمندم.

خدایا! جاهلم به آن چه که تو مقدر آسمان ها و زمین کرده ای. جاهلم به همه علوم.

خدایا! مرا به حلقه شاگردان او برسان. مرا به زلال دانش جعفری مهمان کن.

خدایا! دلتنگ قدم زدن در همان حوالی که او رد می شود هستم؛ همان جا که درس نور می داد، به همان اطاق که آمد تا درس مهر بدهد.

خدایا! دست هایم بهانه دارند. دست های بهترین آموزگار را بر سرم بکش؛ راستگوترین آموزگار.

http://zibasazi02.persiangig.com/www.Pichak.net80.gif

امیر مرزبان-پایگاه حوزه

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:15
عید سلوک

http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net60.gifhttp://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net60.gif

عید، بهانه طلب است. به شکرانه روز تولدت ای صاحب علوم کامله! به گدایی معرفت آمده ایم. به درگاه نیاز، سر بر سجده نهاده ایم.

شادی مؤمنان حقیقی را بر همه روزهایمان ارزانی دار که روزهای سال، عید بندگی ست و برای دلبستگان شیعه جعفری، تنفس در مزرعه آخرت و زندگی، خود بهانه شادی ست.

مولای عقیده های پاک! دعامان کن که به حقیقت بندگی درآییم. یاریمان کن تا غرور فکر کردن، به دام فلسفه بدون دین دچارمان نکند!

ای متولد سرزمین محمد که سرزمین دل ما را در آشوب کشاندی. ای مقیم وادی حیرت!

به غربت نگاه جدت حسین علیه السلام قَسَمت می دهیم که راه یثرب حقیقت را نشانمان بده؛ آخر جای پای تو آنجاست؛ از همان وقت که کودک بودی، وقتی که جوان شدی، وقتی که به امامت رسیدی.

ما را به جشن میلاد مذهب جعفری راه بده،
ای تمام دین محمد صلی الله علیه و آله ، یابن رسول اللّه !

http://zibasazi02.persiangig.com/www.Pichak.net70.gif

نرگس منتظر
05-03-2010, 11:15
http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg (http://upload.tazkereh.ir/images/71393881161229781400.jpg)


خورشید مدینه


به یاد بحر حقایق، حضرت صادق علیه السلام


زبان رساى اسلام بود و مبین شریعت مصطفى(صلی الله علیه و آله).
با سخنانى حكیمانه، منطقى استوار، علمى سرشار، برگزیده روزگار به شمار مى‏آمد و ... بنده شایسته پروردگار.


در سال‎هاى سیاهى كه ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریك كرده بود و در سال‎هایى تیره‏تر، كه حكومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود.


او خورشید مدینه دین و دانش بود.
در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحى كه خورشید وجودش از افق مكتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.


او آبیارى نهال حق كرد تا این بذر ایمان پا گرفت و در افق ‏اندیشه‏ها تابان شد.
دین به نام او زنده گشت.
درخت علم، در بوستان كلامش رویید و به برگ و بار نشست.
گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد.
كتاب فقه، با «الفباى صادقى‏» نگاشته گشت.

وقتى چشمه فضل و فقه و علم و كمال او مى‏جوشید، حسودان و عنودان؛ ‏زبان به طعن مى‏گشودند و تیغ دشمنى بر مى‏كشیدند و پاى خصومت پیش ‏مى‏گذاشتند.
ولى... كدام دانشور را مى‏توان شناخت و نام برد كه از گنج دانش‏ حضرت صادق علیه السلام بهره نبرده باشد؟
و كدام معلم را مى‏توان یافت كه به اندازه او، تربیت‏یافته در مكتب عترت داشته باشد؟
حوزه‏هاى علمیه، نقش شاگردى او را به سر درهاى خویش نوشته‏اند.



فقیهان دین مدار، خوشه‎چین حدیث و حكمت صادقى‏اند.



آن چهار هزار گوش حكمت نیوش، كه از زبان این حجت ‏خدا حدیث ‏مى‏شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم كه به گفتن و نوشتن و ثبت ‏و نشر حقایق دین از زبان او مى‏پرداختند، هر كدام منشورى بودند كه آن نورهاى تابان را در رواق اندیشه‏هاى بشرى مى‏تاباندند و آن ‏معارف ناب و والا را از عرش بلند «علم لدنى‏» حضرتش، بر فرش‏ كتاب‎ها و دفترها فرود مى‏آوردند.


خوشا به حال آن چهار هزار حكمت‏آموز محضرش!

آنان، همچون نسیمى خوشبوى، از كوى معارف او گذشته، در پهنه ‏قلمرو اسلام، جوهره دین را پخش مى‏كردند و «قال الصادق‏» گویان، كام تشنگان معرفت را عطرآگین مى‏ساختند. عصرى بود كه بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالب‎هاى مختلف به‏ تحریف چهره آیین محمدى(صلی الله علیه و آله) مى‏پرداختند.


امام صادق علیه السلام بود كه خورشیدگون مى‏تابید و آن اوهام و خرافات و تحریفات را مى‏زدود.


درود بر سلسله نورانى راویان احادیث؛



آنان كه حلقه‏اى از «تعبد» و «اطاعت‏» بر گردن داشتند و بر گرد «آل الله‏»، پروانه‎وار مى‏چرخیدند و خوشه‎چین محضر آن انوار تابناك مى‏شدند، تا جهان در ظلمت نماند و بشریت از این كوثر ناب ‏و زلال، محروم نباشد.


ابان بن تغلب‏ها، هشام‏ها، مؤمن طاق‏ها، جمیل بن دراج‏ها، ابوبصیرها، زراره‏ها، سماعه‏ها، عمار ساباطى‏ها، جابر بن حیان‏ها، مفضل‏ها، صفوان‏ها و ... صدها ستاره فروزان، هر یك در فروغ‎گسترى ‏مكتب امام صادق(علیه السلام)، نقشى عظیم داشتند و حاملان و وارثان و راویان و ناشران آن علوم بودند.

سیراب شدگانى بودند از این زمزم جوشان!
باده نوشانى بودند از این ساغر كوثرگون!

آنان، كام دل را با حلاوت «مكتب عترت‏» آشنا ساخته بودند و از پیشوایان دین، به ویژه از صادق آل محمد، نه تنها علم، كه عمل هم ‏مى‏آموختند و نه تنها دانش، كه عصاره دین را از زبان او مى‏گرفتند.

امروز، بام و در كشور ما، «صادقیه‏» است.
اینك، در كشور امام صادق(علیه السلام)، فرهنگ اهل‏بیت علیهم السلام، سارى ‏و جارى است.
امروز، هر جا كه شیعه‏اى است، جعفرى است.
و هر جا كه حوزه‏اى است، صادقى است! ...


http://smiles.al-wed.com/smiles/13/85690d2dk5mgsrv.gif (http://www.pichak.net/)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-03-2010, 12:14
http://upload.tazkereh.ir/images/55081478819158517154.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/55081478819158517154.gif)



مدهوش صبح «صادق»یم

http://dl8.glitter-graphics.net/pub/1149/1149328vh07ofmens.gif
سپیده صبح صادق، دمیده از سمت اشراق مدینه!

لعل لب فرشتگان، مترنم از نوای خوش بشارت است؛

بشارت آمدن کودکی از تبار صالحان و هادیان!

فرشتگان، سر از حجره‏های آسمان برآورده‏اند
تا رد روشن شهاب جعفر صادق علیه‏السلام را

تا کهکشان دامان پاک و پرستاره «ام فروه»، بدرقه کنند.

دشتی از اقاقیا و داوودی،

تا پای خانه پرنور باقرالعلوم صف کشیده‏اند

و چشم دوخته‏اند بر جمال بی‏مثال گل تازه دمیده‏اش.

شور و شوق، به سماع آمده است

در دیدگان خیس شیعیان علی. امشب،

نور سینایی صادق، بر قلب طور مدینه تابیده است

و عاشقان ولایت، مدهوش جلوه پرفروغ و ربانی اویند.


http://dl8.glitter-graphics.net/pub/1149/1149328vh07ofmens.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-03-2010, 12:17
http://upload.tazkereh.ir/images/09288841736742731853.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/09288841736742731853.gif)



مقدمش گلباران!


http://shiaupload.ir/images/41543571863883655415.gif

هفده ربیع، بهاری‏ترین فصل اهل زمین است.

در نیلوفرانه قدوم ختم رسل،

برای روشنی دیدگان جد عزیزش،

نور در دیدگان منتظر آینه‏ها پراکنده‏اند؛

نور عالم‏گیر صادق آل احمد را!

مولای عطوفی آمده است

که در تاریکی شبانه کوچه‏های مدینه،

به رسم علی علیه‏السلام ،

انبان نان فقیران بنی‏ساعده را بر دوش می‏گرفت.

زبانش از ذکر خدا لبریز بود

و بیش‏تر روزهایش به روزه سپری شد.

پینه دستانش، آشنای دیرینه بستان‏های مدینه بود.

آری! صادق آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ؛ آمده است؛

صابر راه حق و رئیس مذهب عشق، آمده است.

قدومش گلباران!

http://shiaupload.ir/images/41543571863883655415.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-03-2010, 12:21
http://upload.tazkereh.ir/images/09696280216206882644.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/09696280216206882644.gif)

علم اولین و آخرین

http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif

«صبر»ش چنان بود، که در مصیبت‏ها

همگان را به شگفتی وامی‏داشت.

«عفو»ش آن سان که برای آمرزش

دشنام‏دهندگان خویش، به نماز برمی‏خاست

و هدایتشان را در دعا از خداوند می‏خواست.

«سخاوت»های پنهانی‏اش،

شبان تارِ مدینه را روشن و دل‏های تهی‏دستان را

بسی خشنود می‏ساخت.

«عبادت»ش، چندان عاشقانه بود،

که پیوسته او را در ذکر و روزه و نماز،

به درگاه آن یگانه بی‏نیاز می‏دیدند

و علمش چنان بود که در مکتب او، چهار هزار شاگرد،

از مخالف و موافق، بهره می‏برد.



http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-42.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-03-2010, 12:24
http://upload.tazkereh.ir/images/83863982044439207398.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/83863982044439207398.gif)



از صدف «قال الصادق»

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/98jkl.gif

حجت ششم! مسجد مدینه، آذین شده است

برای طلوع انوار آسمانی فقه تو.

ستون‏هایش، گوش سپرده‏اند، شیوایی کلام فاضلانه‏ات را.

وجب به وجب زمین مدینه، عطر ملکوت گرفته است.

ملائک، بال گسترده‏اند بر خاک راه تو

تا پابوس احیاگر آیین محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشند.

فقه، می‏جوشد از لحظه‏های پرنور و صادقانه‏ات.

«قال الصادق»های تو، ستاره پاشیده است

بر تارک چند صدسال اجتهاد و فقاهت.

مکتب توحیدی‏ات،

در لحظه لحظه «شیعه بودن» شناور است.

یک عمر، درّ گران‏بهای احکام خدا،

از صدف «قال الصادق» تو تراویده است.

از هشام‏ها و مفضل‏ها، تا شیخ مفیدها و بحرالعلوم‏ها،

از خوشه خوش‏رنگ و بهشتی کلام تو روییده‏اند.

مولا جان! شیعه اگر زنده است،

شیعه اگر پویاترین مکتب دنیاست،

شیعه اگر اوج گرفته بر آسمان بالندگی،

همه به یمن تلألوی علم لدنی توست.

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/98jkl.gif

parsa
05-03-2010, 12:25
http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif

قال الصادق علیه السلام:
من أحب لله و أبغض لله و أعطي لله فهو ممن كمل إيمانه.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
هر كه براي خدا دوست دارد و براي خدا دشمن دارد و براي خدا عطاء كند ، از كساني است كه ايمانش كامل است.

اصول كافي ، ج 3 ، ص 189

http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 13:07
[/URL]
http://upload.tazkereh.ir/images/64926181285490492714.jpg

http://upload.tazkereh.ir/images/46310686314928282327.gif



http://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifدوستان اهل بيت(ع)http://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gif

http://upload.tazkereh.ir/images/46310686314928282327.gif


عبدالله بن بکير که از ياران امام صادق(ع) است روايت مي نمايد: "امام (ع) فرمود: ما دوست داريم شيعه ما" در اينجا امام توصيف دوستان خود را آغاز مي نمايد. "عاقل باشد" پس آنان از شيعيان خود مي خواهند که عاقل باشند و بيش از آن که به تربيت جسمشان مي پردازند به پرورش عقل خود اقدام نمايند. تا اين که داراي عقلي باشند که به واسطه آن حقايق هر چيزي را درک کنند و نيک را از بد تشخيص دهند. "فهيم باشد" حقايق امور را به درستي تشخيص دهد. "فقيه باشد" در دين فقيه باشد. "بردبار باشد" سعه صدر داشته باشد. اگر کسي به او اهانتي روا داشت بدي را با بدي پاسخ ندهد. بلکه خشم خود را فرو بخورد و از مردم در گذرد و به کسي که به او اهانت کرده است خوبي نمايد. "اهل مدارا باشد." مدارا اين است که به گونه اي با مردم تعامل داشته باشي که حساسيتها و مشکلات روابط اجتماعي ايشان را دامن نزند. البته مدارا با نفاق تفاوت دارد. چرا که بعضي از مردم مدارا را مساوي با نفاق مي دانند که اين نادرست است. از پيامبر(ص) روايت شده است: "خداوند مرا به مدارا با مردم دستور داده است همان گونه كه به اداي واجبات دستور داده است." آمده است که خداوند به موسي(ع) وحي کرد: "با آفريده هايم مدارا کن." وقتي که با مردم همزيستي داري، موارد حساسيت برانگيز مردم را در نظر داشته باش و با در نظر داشتن اينها تعامل خود را با ايشان ساماندهي کن. ماهيت روابط اجتماعي اين را اقتضا مي نمايد. اما در رابطه با حق و باطل، مدارا براي اين است که بهتر بتواني انديشه را در جان مردم جاي بيندازي. پس مدارا ابزاري اجتماعي است. اين که مردم مي گويند: فلاني ملاحظه وقتش را مي نمايد. به اين معناست که او امکانات مالي خودش را در نظر دارد و وقتي که کاري را انجام مي دهد به امکانات مالي خود نگاه مي نمايد. همين طور مي گويند: او سلامتي خود را در نظر دارد. او کاري نمي نمايد که به سلامت بدني ومالي او آسيب وارد آيد. "صبور است" زيرا صبر براي ايمان مانند سر براي بدن است. "راستگوست" شيعه ما بايد از راستگويان باشد. زيرا راستگويي اوج ايمان است. "با وفاست" به عهد و پيمان خود وفادار است.
سپس امام صادق(ع) مي فرمايد: "خداوند تبارک و تعالي پيامبران خود را با مکارم اخلاقي ويژگي داد." زيرا آنان نشاندهنده قله رسالت هستند و الگو مي باشند. زيرا رسالت فکري در وجود پيامبر گرد آمده است تا وحي الهي را براي مردم بيان دارد و با تبلور در زندگي خود، رسالت عملي هم در وجود او قرار دارد. "پس اگر اين صفات در کسي وجود دارد بايد خداوند را به خاطر آن سپاس گويد و هر کس که اين صفات در اونيست بايد بايد به درگاه خداوند عزوجل تضرع نمايد و اين صفات را از او بخواهد." پس همان گونه که انسان در نيازمنديهاي مالي و سلامتي و امنيتي به درگاه خداوند تضرع مي نمايد، بايد در نيازمنديهاي اخلاقي خود هم بايد چنين کاري را انجام دهد. بايد از خداوند بخواهد که مکارم اخلاقي را به او عنايت فرمايد."راوي گويد: گفتم فدايتان شوم اين مکارم اخلاقي کدامند؟ فرمود: پرهيزگاري و قناعت." از خداوند بخواهد که اين دو ويژگي را به او عنايت نمايد. قناعت اين نيست که وقتي خداوند نعمتي را به انسان داد، او آن را بر خود حرام کند بلکه قناعت اين است که در چيزهايي که بواسطه تلاش و کوشش بدست مي آيند، خودداري داشته باشد. معناي ديگرش اين است که انسان به داشته هاي مردم چشم ندوزد. بلکه به داشته هاي مالي و امکانات خودش قناعت داشته باشد. "و صبر و شکر و بردباري و حياء و سخاوت و شجاعت و غيرت" البته غيرت در موارد بايسته بايد وجود داشته باشد و منظور داشتن غيرت بدون دليل نيست. "و نيکوکاري و راستگويي و اداي امانت" سپس امام صادق(ع) به ياران خود مي فرمايد: "خداوند براي شما اسلام را به عنوان دين برگزيده است" پس چگونه بايد با اسلام خود رفتار کنيد و سعي نماييد که ياوران خوبي براي اسلام باشيد؟ وقتي که با اسلام حرکت مي نماييد. "پس همنشيني با اسلام را با سخاوت و خوش خلقي به خوبي تلافي نماييد." يعني سعي کن در زندگي خودت کريم و با سخاوت باشي و سخاوت اسلام را متبلور نمايي و نيز داراي اخلاق نيکو باش تا از تو به مردم جز خير و نيکي نرسد. پس زماني که با اين دو ويژگي با اسلام خود حرکت مي نمايي تصوير زنده و پويا از اسلام ارائه مي دهي که مردم را به سوي اسلام جذب مي نمايد.


(http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)[URL="http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif"]http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)



http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/11010774640830470914.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)


http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/16084139987171089425.gif)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-03-2010, 13:19
http://shiaupload.ir/images/5gqrooriyu906s05xepe.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/88549564691485065331.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/88549564691485065331.gifيقين شعار مؤمن استhttp://upload.tazkereh.ir/images/88549564691485065331.gif


ابي بصير از امام صادق(ع) روايت مي نمايد که آن حضرت فرمود: "چيزي نيست مگر اين که براي آن حدي وجود دارد. گويد: گفتم: فدايت شوم حد توکل چيست؟ فرمود: يقين." يعني اين که مؤمن بايد به خداوند يقين داشته باشد. اين که خداوند برتر از همه چيز و پشت سر هر چيز است. اين که بر هر چيزي قادر است. پس بايد به او توکل کرد . زيرا اگر انسان عقيده نداشته باشد که خداوند بر همه چيز قادر است و خداوند به همه چيز عالم است و خداند با همه چيز است، چگونه مي تواند به او توکل نمايد؟ پس توکل بايد ناشي از يقين باشد. در دعا آمده است: "خداوندا! يقين و حسن ظن به خودت را روزي من بگردان و اميدت را در دلهاي ما تثبيت کن و اميد ما را از غير خودت قطع نما تا اين که به غير تو اميد نبنديم و به جز تو اطمينان نکنيم." سپس ابي بصير سؤال خود را از امام صادق(ع) ادامه مي دهد. "گويد گفتم: حد يقين چيست؟" يعني چگونه مي توانيم يقين را در جان خود اندازه گيري نماييم؟ "فرمود: با وجود خداوند از کس ديگري نترسي." زيرا انسان وقتي به خداوند يقين داشته باشد، خدايي که آفريدگار تمام چيزهاست، ديگر از کسي ترسي ندارد. زيرا خداوند مسلط بر همه چيز است. خداوند متعال از وقتي که پيامبر(ص) در غار بود براي ما سخن مي گويد. مي فرمايد: «الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذين کفروا ثاني اثنين اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سکينته عليه – بنابراين پيامبر نمي ترسد. زيرا او احساس مي نمايد که خداوند با اوست. از اين رو به همراه خود اطمينان مي دهد تا ترس او را ببرد - و ايده بجنود لم تروها» (توبه/40)
يکي از ياران امام صادق(ع) ضمن پرسش از آن بزرگوار، عيبجوييهايي را که شيعيان به سبب وابستگي به امام صادق (ع) متحمل مي شوند، براي آن حضرت نقل مي نمايد. درست مثل اين روزها که بعضيها به سبب وابستگي به اين گروه يا آن فرد مورد شماتت و سرزنش واقع مي شوند. در روايت آمده است: "ابوالصباح الکناني به امام صادق(ع) گفت: مردم به واسطه شما، چه چيزهايي را متحمل مي شوند؟" پيوند ما با شما ما را به دشواري انداخته است و مردم به جهت اين رابطه ما را مورد محاسبه قرار داده و متهممان مي کنند. "امام صادق(ع) فرمود: مردم به خاطر من چه چيزهايي را متحمل مي شوند؟ " آن چه چيزي است که مردم متحمل مي شوند؟ "گويد: هنوز بين ما و مردي حرفي است و مي گويد که جعفري (شيعه) خبيث است" امام اين مسأله برايش دشوار است. درست مثل بسياري از مجاهدان و صالحان و مصلحان که مردم به اين گونه در باره ايشان حرف مي زنند. اينان هم اندوهناک مي شوند. زيرا مردم اصل قضيه را نمي دانند. "فرمود: مردم به خاطر من شما را سرزنش مي کنند؟ ابوالصباح گفت: آري. فرمود: به خدا سوگند! کساني که از جعفر پيروي کنند چه اندکند" پيوند با من جنبه شخصي ندارد. "ياران من کساني هستند که ورع و عمل براي آفريدگار و اميد پاداششان بسيار باشد. اينان ياران من هستند." از ديدگاه امام صادق(ع) کساني ياوران ايشان هستند که از طريق آن حضرت با خداوند ارتباط دارند و اين ارتباط جنبه شخصي و غير الهي ندارد. از اين رو به يکي از ياران خود مي فرمايد: "شنيدم که امام صادق(ع) مي فرمايد: بر تو باد تقواي الهي و ورع و کوشش" يعني کوشش در عمل "و راستگويي و اداي امانت و خوش خلقي و همسايه داري خوب و به غير زبانتان دعوتگر مردم باشيد." يعني الگوي زنده براي مردم باشيد. در حديث امام صادق(ع) آمده است: "بر شما باد رکوع و سجود طولاني." چرا که اين نشانه عبوديت است. "زيرا اگر از شما رکوع و سجده خود را طولاني نمايد، ابليس از پشت او ندا دهد: اي واي! او اطاعت کرد ومن عصيان کردم. او سجده کرد و من ابا ورزيدم." علي بن زيد بن ابيه مي گويد: "من نزد امام صادق(ع) بودم که عيسي بن عبدالله القمي وارد شد و امام از او استقبال نمود و او را نزديک خود نشاند. سپس فرمود: اي عيسي بن عبدالله! از ما نيست" اين واژه خيلي مهم و بزرگ است. يعني از روش و خط ما اين نيست "و کرامت ندارد کسي که در شهري صد هزار نفر يا بيشتر باشند و کسي از او پرهيزگارتر باشد." يعني اگر يکي از شما در برابر صد هزار نفر باشد، بايد پرهيزگارترين ايشان باشد و بيش از همه از محارم الهي پرهيز نمايد. از امام صادق(ع) روايت شده است که فرمود: "ما کسي را مؤمن نمي شماريم مگر اين که براي تمام دستورات ما پيرو و مريد باشد. آگاه باشيد که يکي از نشانه هاي پيروي از دستور و خواست ما، پرهيزگاري است. پس بدان زينت يابيد که خداوند شما را رحمت مي نمايد و با دشمنان ما مکر و حيله نماييد که خداوند شما را احياء مي نمايد."
در انتها حديث ديگري را ذکر مي نماييم. ابي يعفور مي گويد که امام صادق (ع) فرمود: "با غير زبانتان دعوتگر مردم باشيد تا مردم از شما پرهيزگاري و صلاح و نيکي ببينند که اين دعوت کننده است." ائمه(ع) و امام صادق(ع) همگي اين گونه بوده اند. خط تشيع اين است. عقيده و احکام و اخلاق اسلامي اين گونه است. پس بياييد تا در زندگي خود خط اهل بيت را که همان خط اسلام اصيل است تبلور ببخشيم تا اين که مردم را به با ارزشهايي که مورد تأکيد آنان بوده و ما در زندگي خود تبلور بخشيده ايم، به سوي آنان جذب کنيم. والحمد لله رب العالمين


فکر و ثقافة، سال ششم، شماره 240.


http://upload.tazkereh.ir/images/50120925191902367520.gifhttp://upload.tazkereh.ir/images/50120925191902367520.gif

parsa
05-03-2010, 15:29
http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif


قال الصادق علیه السلام:
ان المسلمين يلتقيان، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
از دو مسلمان كه به هم برخورد مي كند آن كه ديگري را بيشتر دوست دارد بهتر است.

اصول كافي ، ج 3 ، ص 193


http://www.upload.tazkereh.ir/images/18032890525926845510.gif