نرگس منتظر
05-03-2010, 12:00
زندگی نامه شهيد هادي ابرار
تاريخ تولد :1/1/1336
نام پدر :عالي
تاریخ شهادت : 26/5/1361
محل تولد :بوشهر /تنگستان /كناري
طول مدت حیات :25
محل شهادت :كوشك
مزار شهید :مفقودالجسد
هادي در روز اول فروردينماه سال 1336 در روستاي كناري شهرستان تنگستان به دنيا آمد.
هنوز 3 سال بيشتر نداشت كه پدرش را از دست داد و در پناه مادري دلسوز بزرگ شد.
سال 1352 جهت تأمين هزينه زندگي وارد نانوايي شد و در سال 1354 در جست و جوي كار، به كويت عزيمت نمود و در آنجا كنار مسجد شيعيان ساكن گشت. زبان عربي را در حدّ بسيار عالي فرا گرفت و پس از 4 سال، در 18 سالگي به وطن مراجعت نمود.
آنقدر دلش براي محرومان ميتپيد كه يكبار فردي را كه دچار بيماري سرطان شده بود، به روستا آورد تا با جمعآوري كمك مالي، هزينه مداواي وي تأمين گردد.
وقتي به خدمت نظام فرا خوانده شد ولي به دليل مازاد بودن نيرو، از خدمت معاف گرديد و به شغل ملواني مشغول گشت.
در سن 23 سالگي در تاريخ 13/4/1356 ازدواج كرد و به چغادك نقلمكان نمود.
با شروع جنگ، مشتاقانه به ياري امام (ره) شتافت و با وسيلهي نقليه شخصي خود، آردهاي جمعآوري شده را به مردم ميرساند تا براي رزمندگان نان درست كنند و نانها را به جبهه ميبرد.
هادي چندي بعد ماشينش را فروخت و بدون اطلاع نزديكان همراه ستاد جنگهاي نامنظم به جبهه رفت و با سمت آرپيجيزن در ميادين نبرد حق عليه باطل در عمليات ثامنالائمه و بيتالمقدس جنگيد و سرانجام در بيست و ششمين روز از مردادماه سال 1361 در سن 25 سالگي نامش را در جرگهي شهداي عمليات رمضان ثبت كرد و تا سال 1379 همه در انتظار بازگشتش بودند.
اما از اين تاريخ به بعد دولت نام او را جزو شهداي گرانقدر دفاع مقدس اعلام كرد؛ هر چند كه پارههاي پيكرش غريب و گمنام در خاك تفتيدهي جنوب باقي ماند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
تاريخ تولد :1/1/1336
نام پدر :عالي
تاریخ شهادت : 26/5/1361
محل تولد :بوشهر /تنگستان /كناري
طول مدت حیات :25
محل شهادت :كوشك
مزار شهید :مفقودالجسد
هادي در روز اول فروردينماه سال 1336 در روستاي كناري شهرستان تنگستان به دنيا آمد.
هنوز 3 سال بيشتر نداشت كه پدرش را از دست داد و در پناه مادري دلسوز بزرگ شد.
سال 1352 جهت تأمين هزينه زندگي وارد نانوايي شد و در سال 1354 در جست و جوي كار، به كويت عزيمت نمود و در آنجا كنار مسجد شيعيان ساكن گشت. زبان عربي را در حدّ بسيار عالي فرا گرفت و پس از 4 سال، در 18 سالگي به وطن مراجعت نمود.
آنقدر دلش براي محرومان ميتپيد كه يكبار فردي را كه دچار بيماري سرطان شده بود، به روستا آورد تا با جمعآوري كمك مالي، هزينه مداواي وي تأمين گردد.
وقتي به خدمت نظام فرا خوانده شد ولي به دليل مازاد بودن نيرو، از خدمت معاف گرديد و به شغل ملواني مشغول گشت.
در سن 23 سالگي در تاريخ 13/4/1356 ازدواج كرد و به چغادك نقلمكان نمود.
با شروع جنگ، مشتاقانه به ياري امام (ره) شتافت و با وسيلهي نقليه شخصي خود، آردهاي جمعآوري شده را به مردم ميرساند تا براي رزمندگان نان درست كنند و نانها را به جبهه ميبرد.
هادي چندي بعد ماشينش را فروخت و بدون اطلاع نزديكان همراه ستاد جنگهاي نامنظم به جبهه رفت و با سمت آرپيجيزن در ميادين نبرد حق عليه باطل در عمليات ثامنالائمه و بيتالمقدس جنگيد و سرانجام در بيست و ششمين روز از مردادماه سال 1361 در سن 25 سالگي نامش را در جرگهي شهداي عمليات رمضان ثبت كرد و تا سال 1379 همه در انتظار بازگشتش بودند.
اما از اين تاريخ به بعد دولت نام او را جزو شهداي گرانقدر دفاع مقدس اعلام كرد؛ هر چند كه پارههاي پيكرش غريب و گمنام در خاك تفتيدهي جنوب باقي ماند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.