PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ||*♥**♥*|| صفات زنان عابد، ویژگی­های زنان اُسوه ||*♥**♥*||



نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
20-04-2013, 03:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47837840415880074944.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47837840415880074944.gif)

||*♥**♥*|| صفات زنان عابد ، ویژگی­های زنان اُسوه ||*♥**♥*||



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47837840415880074944.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71626226249799959286.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71626226249799959286.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif)



در میان بزرگان علم و اخلاق و عرفان، زنان مسلمانی نیز نشو و نما یافته ­اند که در تقوی
و عبادت و خلوص نیت سرآمد دوران بوده ­اند.

زنانی که با روی گرداندن از تعلّقات دنیایی و پرداختن به امور اُخروی اسوه
ایمان، توکّل، ساده زیستی و بوده و از زندگی الهی خود درس­هایی آموختنی به یادگار گذاشته­ اند.

در این مقال برخی از حکایات منقول از این زنان نمونه گردآوری شده و ارائه می­گردد.

ای قدم در راه مردان نهاده، زنانی که درین راه، مردوار رفته­ اند، اگر شمّه ­ای از مناقب
ایشان با تو در میان آرم، مِعجَر[1] خجالت بر سر وقت خود اندازی...

عزیز من، در این راه نظر در ذکورت و انوثت نکنند، کار با معامله باطن دارند...».[2]

(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47837840415880074944.gif) https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif)

(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47837840415880074944.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
20-04-2013, 03:14
زنان عابد(1)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif


روایت:

«فاطمه نیسابوریه، ـ قدس سرّها ـ از قدمای نسای خراسان بود و از کبار عارفات.

ابویزید بسطامی بر وی ثنا گفته است.

و ذوالنّون مصری از وی سؤالها کرده.

در مکّه مجاور بوده و گاهی به بیت المقدس می­رفت و باز به مکه مراجعت می­کرد...».

ابویزید گفته است که:
«در عمر خود یک مرد و یک زن دیدم.

آن زن فاطمه نیسابوریه بود.
از هیچ مقام وی را خبر نکردم که آن خبر وی را عیان بود».

یکی از مشایخ ذوالنون را پرسید که:
«که را بزرگتر دیدی از این طایفه؟»

گفت: «زنی بود در مکه که وی را فاطمه نیسابوریه می­گفتند، در فهم
معانی قرآن سخنان می­گفت که مرا عجب می­ آمد».[3]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
25-04-2013, 17:13
زنان عابد(2)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

حکایت:

رابعه بصریه، کنیزکی پیر بود، در بازار بصره می­گردانیدند
و کسی رغبت به خرید او نمی­کرد.

بعضی [یکی] از تجّار ترحم کرد بر او و به صد درم او را بخرید و آزاد کرد.

رابعه طریق سلوک اختیار کرد و روی به عبادت نهاد.

یک سال مقام بر او نگشته بود که زهاد و عباد و قراء و علمای بصره
روی به زیارت او نهادند از رفعت و منزلت که یافته بود از درگاه حق عزّوجلّ».[4]

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
27-04-2013, 21:02
زنان عابد(2)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif


روایت:

«أُمّ علی، زوجه احمد بن خضرویه؛
از اولاد اکابر بود و مال بسیار داشت.

همه را بر فقرا نفقه کرد و با احمد در آنچه بود موافقت نمود؛
بایزید را و ابوحفص را دیده بود و از بایزید سؤالات کرده بود».

ابوحفص گفته است که:
«همیشه حدیث زنان را مکروه می­داشتم تا آن وقت که ام ­علی،
زوجه احمد خضرویه را دیدم.

پس دانستم که حق _سبحانه_ معرفت و شناخت خود را آنجا که می­خواهد می­نهد».


بایزید _قدس سره_ گفته است:
«هر که عبادت ورزد باید که به همتی ورزد چون همت امّ­علی،
زوجه احمد خضرویه، یا با حالی همچون حال او».[5]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
28-04-2013, 10:05
زنان عابد(3)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif


حکایت:

«[حسن بصری] دو هفته یک بار مجلس گفتی.
هر بار که بر منبر شدی و رابعه [عَدَویه] حاضر نبودی، فرود آمدی.

یک بار گفتند:
«چندین بزرگان و محتشمان حاضرند، اگر پیرزنی حاضر نباشد چه شود؟»

گفت: «شربتی که ما از برای [حوصله] پیلان ساخته باشیم، در سینه موران نتوان ریخت!»
و هرگاه که مجلس گرم شدی و آتش در دل ها فتادی و آب از چشم ها روانه شدی،
روی به رابعه کردی و گفتی: ... این همه گرمی از یک آه جگر و دل تست».[6]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
29-04-2013, 11:23
زنان عابد(4)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

حکایت:

«در بنی­ اسرائیل مردی بود منافق و زنی داشت موحّد، و شب و روز در نماز
و طاعت بودی. روزی این ملعون پیش یاران خود بنالید از این زن.

گفت: «همه روز روزه دارد و همه شب نماز کند و هرگز نیاساید، پیوسته می­گوید
یا واحد». یارانش گفتند: «خواهی که از رنج او برهی؟ به خانه رو و تنور بزرگ را
نیکو تباب و آتش بسیار بکن تا سرخ شود، آنگه ما را بخوان تا آنچه باید بکنیم».



مرد برفت و تنور را سه شبانه روز آتش کرد تا چون آتش سرخ شد. پس کس فرستاد
و ایشان را بخواند، بیامدند و این زن را بگفتند: «پیوسته تو می­گویی «یا واحد» اگر
دوستی تو با «واحد» حقیقت است، بحق دوستی او که بر آتش فرو شوی».



زن گفت: «شاید» پس جامه گِرد کرد و گفت:
«بسم الله الرحمن الرحیم یا دلیل المُتَحَیِّرین و یا غیاثَ الْمستَغیثین».

این بگفت و در تنور فروشد. ایشان سبک در تنور سخت کردند و گِل بزدند.
منافقان شوهر منافق او را گفتند: «اینک از بلای او خلاصی یافتی».



بعد از سه روز آمدند و سر تنور باز کردند تا حال ببینند که به چه شد
چون آمدند و سر تنور بگشادند، زن را دیدند در میان تنور ایستاده و نماز می­کند

به سلامت و هیچ اَلَم به او نرسد به فضل و کرم ـ جل جلاله ـ
همه متحیر بماندند و همه از منافقی توبه کردند و نجات یافتند».[7]

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-05-2013, 23:33
زنان حکیم (1)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

حکایت:

ذوالنّون گوید که:
مرا کنیزکی صفت کردند[8] متعبده، از حال وی خبر پرسیدم.

گفتند: در دیری خراب است.
به ان دیر آمدم. کنیزکی دیدم ضعیف جسم که بی­خوابی شب در وی اثر کرده بود.

بر وی سلام کردم، جواب داد.
وی را گفتم: ... ترا حکیمه می­بینم، مرا بیرون آر از
این تنگی، و راه راست بر من بگشای!

گفت: ای جوانمرد! تقوی زاد خود ساز، و زهد طریق خود، و ورع
بارگیر خود، و سلوک کن در طریق خائفان تا برسی به دری
که نه حجاب بینی آنجا و نه بُوّاب.[9]

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-05-2013, 23:34
زنان حکیم (2)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif


گفتار نغز:

رابعه گفته است: «هر چه از اعمال من ظاهر شود آن را به هیچ نشمارم».
و در حکایت گویند که رابعه را گفتند: «به چه چیز امید بیشتری داری؟»
گفت: «بیشتر امید من به ناامیدی من است از همه عمل خویش».[10]

حکایت:

«[حسن بصری] یک روز رابعه را دید بر لب آب فرات.
حسن سجاده بر روی آب انداخت و گفت:
«ای رابعه! بیا تا اینجا دو رکعت نماز کنیم.»

رابعه گفت: «ای استاد! در بازار دنیا آخرتیان را عرضه دهی؟
چنان باید که انباء جنس از آن عاجز باشند».

پس رابعه سجاده در هوا انداخت و گفت:
«ای حسن اینجا آی، تا از چشم خلق پوشیده باشی».
پس دیگر خواست تا دل حسن را باز دست آورد.

گفت: «ای استاد! آنچه تو کردی، ماهیی بکند.
و آنچه من می­کنم، مگسی بکند.
کار از این هر دو بیرون است.»[11]



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
07-05-2013, 10:16
حکایت:


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif


«نقل است که دو شیخ به زیارت او [= رابعه] آمدند.
و گرسنه بودند و با خود گفتند: «هر طعام که آرد به کار بریم که حلال باشد».

رابعه دو گرد داشت.
پیش ایشان نهاد. ناگاه سائلی آواز داد. رابعه آن نان از پیش
ایشان برداشت و به سائل داد. ایشان را عجب آمد.

در حال کنیزکی می­آمد و دسته­ای نان گرم آورد و گفت که:
«بانوی من فرستاده است.» رابعه بشمرد. هیجده عدد بود. گفت:
«بازبر، که غلط کرده­ای.» گفت: «غلط نیست». گفت: «غلط­ کرده­ای. بازبر»
و باز برد و با خاتون حکایت کرد. آن زن دو نان دیگر مزید کرد و بازفرستاد.

رابعه بشمرد. بیست بود. بگرفت و پیش ایشان نهاد و می­خوردند و
تعجب می­کردند. پس او را گفتند: «این چه سرّی بود؟» گفت:
«چون شما آمدید دانستم که گرسنه ­اید. گفتم: دو نان در پیش دو بزرگ چون نهم؟

چون سائل بیامد، به وی دادم و مناجات کردم و گفتم:
الهی! تو فرمودی که یک را ده عوض می­دهم _و در این یقین بودم_ اکنون به
رضای تو دو نان دادم تا یکی را ده عوض باز دهی. چون این هیجده آورد، دانستم که از تصرفی خالی نیست یا به من نفرستاده است. بازفرستادم تا بیست تمام کرد [و بیاورد]».[12]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
07-05-2013, 10:19
حکایت:

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

«نقل است که وقتی رابعه، حسن [بصری] را سه چیز فرستاد:
پاره­ یی موم و سوزنی و مویی. و گفت: چون موم عالم را منوّر می­دار و خود
می­سوز، و چون سوزن برهنه باش و پیوسته کار می­کن، چون این هر دو خصلت
بجای آوردی چون موی باش تا کارت باطل نشود».[13]

روایت:

«رابعه گفته است که: «هر چیزی را ثمره­ای است و
ثمره معرفت روی به خدای _تعالی _ آوردن است» ... .
سفیان از وی پرسید که: «بهترین چیزی که بنده به آن به خدای _تعالی_
تقرّب جوید کدام است؟» گفت:
«آنکه بداند که بنده از دنیا و آخرت غیر وی را دوست نمی­دارد.»[14]

روایت:

«اُم­علی گفته است که: «خدای تعالی خلق را به خود خواند
به انواع لطف و نیکویی، اجابت نکردند. پس بر ایشان ریخت بلاهای گوناگون
تا ایشان را به بلا به سوی خود بازگرداند؛ زیرا که ایشان را دوست می­دارد».

و هم وی گفته است: «فوت حاجت آسان­تر است از خواری کشیدن از برای آن».
زنی از اهل بلخ به وی آمد که: «آمده­ام که به خدای _تعالی_ تقرّب جویم به
وسیله خدمت تو». مر او را گفت: «چرا به واسطه خدمت خدای _تعالی_
به من تقرّب نمی­جویی؟»[15]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
07-05-2013, 10:21
زنان اسوه توکّل

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

حکایت:

«مَردی را پرسیدند: که «هیچ کس ترا خاموش کرده است».
گفت: «بلی عیالم مرا خاموش کرده است. او را گفتم به حج خواهم
رفت نفقه چند خواهی تا بنهم؟»

گفت: «چندان که زندگانی من است بنهی».
گفتم: «زندگانی تو به من نیست!»
گفت: «روزی هم به تو نیست!»

چون برفتم زنان او را پرسیدند که حاتم ترا چه بنهاد؟ گفت:
«من حاتم را روزی خواره دانم نه روزی دهنده، و روزی ده
من و او خدای عزّوجلّ است».[16]

حکایت: «اُمّ حَسّان، از زهّاد اهل کوفه بوده است. سفیان ثوری
به زیارت وی می­رفته، و بعضی گفته­اند که وی را به زنی بخواست.

سُفیان گفته است که: وقتی بر وی درآمدم، در خانه وی غیر از یک پاره
حصیر کهنه هیچ ندیدم. گفتم: اگر رُقعه­ای[17] به پسران عمّ تو نوشته شود،
رعایت حال تو می­کنند.

وی گفت: ای سفیان! در چشم و دل من بیش از این بزرگتر بودی از اینکه
اکنون شدی. من هرگز دنیا را سؤال نمی­کنم از کسی که مالک آن است و قادر
است بر آن و متصرّف است، چون سؤال کنم از کسی که قادر نیست بر آن؟

ای سفیان!
والله که من دوست نمی­دارم که بر من وقتی گذرد که در آن وقت
از خدای ـ تعالی ـ به غیر وی مشغول باشم. سفیان از آن سخن بگریست».[18]


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
07-05-2013, 10:23
زنانِ اُسوه عفاف


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

حکایت:

«بشنو بشنو، وقتی زنی بود صالحه، با مردی فاسق می­گفت:
عقل میان مردان و زنان چگونه قسمت شده است؟

مرد گفت: عقل را ده جزو کرده ­اند، نُه از آن به مردان داده­ اند و یکی به زنان.

گفت: شهوت چگونه قسمت شده است؟
گفت: شهوت نیز ده جزو کرده ­اند، اما نُه از آن
به زنان داده­ اند و یکی به مردان.

آن زن گفت: ای فاسق یک جزو عقل ما بر نُه جزو شهوت ما غالب می­آید
و نُه جزو عقل شما بر یک جزو شهوت غالب نمی­تواند آمد».[19]

حکایت:

«مردی فاسق خواست که با زنی پارسا مکابره کند، به حرام.

گفت: «ای زن برو و همه درها سرای اندر بند و استوار کن».

زن برفت و باز آمد.
گفت: «همه درها در بستم و استوار کردم مگر یک در.»

گفت: «آن یک در کدام است؟»
زن گفت: «آنکه میان ما و خَلق بود استوار کردم، اما آن در که میان من و تو
و خداوند است، آن را چاره ندانستم و نتوانستم بستن، همچنان گشاده است».

مرد را از آن سخن هیبتی بدل آمد و توبه کرد و به خدای تعالی بازگشت».[20]



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
07-05-2013, 10:25
پی نوشتها

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

[1] . معجر: روسری، چادر.
[2]. ضیاءالدین نخشبی، سلک السلوک، تصحیح: غلام علی آریا، تهران، زوار، 1382، ص 31.
[3]. نفحات الانس من حضرات القدس، ص 618.
[4]. ابوحامد محمد بن محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمه: عمر بن عبدالجبار
سعدی ساوی، تصحیح: احمد شریعتی، تهران، امیرکبیر، بی تا، ص 246.
[5]. نفحات الانس من حضرات القدس، ص 260.

[6]. فریدالدین محمد عطار نیشابوری، تذکرة الاولیا، بررسی، تصحیح متن، توضیحات
و فهارس: دکتر محمد استعلامی، تهران، انتشارات زوّار1380، ص 33.
[7]. مؤلف ناشناخته، پند پیران، به تصحیح: دکتر جلال متینی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
1357، ص 116.
[8]. صفت کردن: وصف کردن.
[9]. بواب: دربان.
[10]. منهاج العابدین، ص 225.

[11]. تذکرة الاولیاء، ص 78.
[12]. همان، ص 76.
[13] . همان، ص 79.
[14] . نفحات الانس من حضرات القدس، ص 614.
[15] . همان، ص 620.

[16] . ابومنصور طاهر بن خانقاهی، گزیده در اخلاق و تصوف، تصحیح: ا
یرج افشار، تهران، علمی و فرهنگی، 1374، ص 115.
[17]. رقعه: نامه.
[18]. نفحات الانس من حضرات القدس، ص 618.
[19]. ضیاء الدین نخشبی، سلک السلوک، ص 31.
[20]. ابوحامد محمد غزالی، نصیحة الملوک، تصحیح
جلال الدین همایی، تهران، نشر هما، 1367، ص 276.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43966002348018233963.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75985155404809012848.gif