توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▌ *๑۩๑*▌ مبارزه تا مرز شهادت (به مناسبت شهادت امام موسى بن جعفر عليهالسلام ) ▌ *๑۩๑*▌
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
29-05-2013, 09:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93616180881329258291.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93616180881329258291.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
*๑۩๑* مبارزه تا مرز شهادت *๑۩๑*
*๑۩๑* (به مناسبت شهادت امام موسى بن جعفر عليهالسلام ) *๑۩๑*
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59463801724906986945.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59463801724906986945.gif)
يكى از ابعاد درس آموز زندگى امام موسى بن جعفر عليه السلام ، مبارزات آن حضرت با فساد و انحراف در جامعه ى اسلامى است.
ما در اين نوشتار تلاش خواهيم كرد شيوه مبارزه ى آن حضر ت را با بعضى از مفاسد زمان خود، به اختصار بيان كنيم.
آن گاه به مناسبت شهادت امام موسى بن جعفر عليهالسلام در بخش پايانى مقاله بحثى مختصر در باب شهادت آن انسان برگزيده ى الهى خواهيم داشت.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
02-06-2013, 13:47
فساد مالی و حکومت فقر
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
در اخبار، گزارش های عجیبی از ثروت های بادآورده و تراکم ثروت در دست معدود افراد مرتبط با دربار می خوانیم.
می گویند: «محمد بن ابراهیم(1) در حالی که سبدی از جواهر به همراه داشت، نزد فضل بن یحیی آمد و گفت: و دارایی من کمتر از نیازم است و یک میلیون درهم مقروضم و شرم دارم کسی از این مطلب آگاه شود، از تو می خواهم که از بازرگانی این مبلغ را قرض کنی و این سبد جواهر را به گرو به او بدهی، فضل سبد را گرفت و یک میلیون درهم به او داد.
روز بعد هم به او گفت: من با خود فکر کردم که این مبلغ برای تو کافی نیست، لذا نزد هارون رفتم و یک میلیون درهم از او گرفتم. یک میلیون هم از پدرم گرفتم، به این ترتیب یک اشراف زاده در عرض چند ساعت به سه میلیون درهم دست می یابد.»(2)و شکاف طبقاتی را موجب می شود.
امام کاظم علیه السلام در مقابل از شیوه های زیر برای رفع نیاز مادی و فقر مردم استفاده می کرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
02-06-2013, 13:51
1ـ استفاده از کرامت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
به نقل از اصول کافی: «روزی امام کاظم علیه السلام از مِنی عبور می کرد که بانویی را گریان دید که چند کودک نیز در کنارش گریه می کردند.
امام نزد او رفت و علتش را پرسید، او گفت: من چند کودک یتیم دارم و یک گاو هم داشتم که زندگی مان با شیر آن تأمین می شد و اکنون آن گاو مرده است
امام کاظم علیه السلام فرمود:
آیا می خواهی آن گاو را زنده کنم؟، آن بانو گفت: آری، ای بنده ی خدا!، امام به کناری رفت و دو رکعت نماز خواند. سپس دست به دعا برداشت و پس از دعا کنار جسد گاو آمد. فریاد کشید یا چوبی به آن زد (یا با پای خود به آن زد) بی درنگ گاو برخاست.
وقتی که آن بانو گاو را زنده دید، صیحه زد و فریاد کشید که سوگند به خدای کعبه این مرد عیسی بن مریم است. مردم اجتماع کرده و این رویداد عجیب را با دقت نظاره می کردند.»(3)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
02-06-2013, 23:56
2 ـ نوشتن توصیه نامه به کارگزاران
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
علامه مجلسی نقل کرده است که: «مردی از اهل ری گفت: یکی از حساب رسان یحیی بن خالد استاندار ما شد، شایع بود که شیعه است. من از قبل مقداری خراج بدهکار بودم که اگر او خراج از من می گرفت، من فقیر و بی چیز می شدم. چاره آن دیدم که به حجّ رفته، مشکل خود را با امام موسی ابن جعفر علیه السلام در میان گذارم. لذا به حج رفتم و حضرت را زیارت کردم. ایشان نامه ای به این مضمون به والی نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم اعلم ان الله تحت عرشه ظلاّ لایسکنه الا من اسدی الی اخیه معروفا او نفّس عنه کُربة او ادخل علی قلبه سرورا و هذا اخوک والسلام؛
بدان که برای خدا در زیر عرشش سایه ی رحمتی است که جای نمی گیرد در آن، مگر کسی که نیکویی و احسان کند به برادر خود یا آسایش دهد او را از غمی یا داخل کند بر او سروری و این برادر توست، والسلام.،
وقتی از حج برگشتم، نزد والی رفتم و اجازه خواستم و گفتم: بگویید، مردی از جانب امام صابر برای شما پیامی آورده است.،
والی وقتی خبر را شنید، پابرهنه آمد و در را باز کرد. مرا بوسید و در برگرفت. بارها بین دو چشمم را بوسید ... من کاغذ را به او دادم. او آن نامه شریف را بوسید و چون بر محتوایش مطلع شد، هرچه از درهم و دینار و لباس داشت با من به طور تساوی قسمت کرد و آنچه را نتوانست بدهد، قیمتش را داد. هرچه به من می داد، می گفت: ای برادر! خوشحالت کردم؛ آنگاه دفتر دیوان را آورد و نام مرا از فهرست بدهکاران حذف کرد.»(4)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
03-06-2013, 08:17
فساد فکری و اعتقادی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
انحرافات فکری که در میان مردم رواج داشت، از ریزترین موضوعات شرعی تا انحراف در اصل ولایت و رهبری را شامل می شد.
امام در مقابل هر یک شیوه ای خاص و مناسب را برای مبارزه برمی گزید.
تبلیغ صحیح، بهترین ابزاری بود که امام علیه السلام برای اصلاحات فرهنگی و اعتقادی از آن سود می برد.
آن حضرت علاوه بر بیان معارف دینی از شیوه ها و ابزارهای مؤثری در تبلیغ و هدایت انسان ها استفاده می کردند که ذیلاً مواردی مانند:
حسن خلق، سعه ی صدر، کظم غیض، زمینه سازی برای قبول حق، دعوت عملی و بیدارسازی وجدان ها مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. اکنون با نگاهی گذرا به این مباحث توشه ای از شیوه ی آن بزرگوار برای زندگی اخلاقی خویش برمی گیریم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
03-06-2013, 08:47
1 ـ حسن خلق:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
«مردی از نواده های عمر بن خطاب، در مدینه با امام کاظم علیه السلام دشمنی می کرد و هر وقت به او می رسید، با کمال گستاخی به حضرت علی علیه السلام و خاندان رسالت علیهم السلام ناسزا می گفت و بد زبانی می کرد.
روزی بعضی از یاران به آن حضرت عرض کردند:به ما اجازه بده تا این مرد تبهکار و بد زبان را بکشیم؛
امام کاظم علیه السلام فرمود:نه هرگز چنین اجازه ای نمی دهم مبادا دست به این کار بزنید، این فکر را از سرتان بیرون کنید، از آن ها پرسید: آن مرد اکنون کجاست؟، گفتند: در مزرعه ای در اطراف مدینه به کشاورزی اشتغال دارد.، امام کاظم علیه السلام سوار بر الاغ خود شد و به همان مزرعه رفت و در همان حال، وارد کشت و زرع آن مرد شد.
وی فریاد برکشید، مزرعه ی ما را پامال نکن! حضرت همچنان سواره پیش رفت. تا به آن مرد رسید و خسته نباشید گفت و با روی شاد با او ملاقات کرد و احوالش را جویا شد و فرمود: چه مَبلغ خرج این کشت و زرع کرده ای؟، او گفت: صد دینار.،
امام کاظم علیه السلام فرمود: چقدر امید داری که از آن به دست آوری؟، او گفت: علم غیب ندارم.، حضرت فرمود: من می گویم چقدر امید داری نصیب تو شود.، گفت: امید دارم دویست دینار به من برسد.،
امام کاظم علیه السلام کیسه ای در آورد که محتوی 300 دینار بود و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خدا آنچه را امید داری، به تو برساند.
آن مرد چنان تحت تأثیر قرار گرفت که عاجزانه عذرخواهی کرد. امام لبخند بر لب برگشت و مدّتی بعد که امام به مسجد آمد، آن مرد هم که در مسجد بود، با کمال خوشرویی به امام نگاه کرد و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا آگاهتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد.،
دوستان حضرت وقتی چنین دیدند، شگفت زده علّت را پرسیدند: او گفت:
همین است که اکنون گفتم، آن گاه برای امام دعا کرد و سؤالاتی از امام علیه السلام پرسید و پاسخش را شنید.
امام علیه السلام برخاست تا به خانه برود، در راه به دوستان که از این دگرگونی در شگفت بودند، فرمود: کدام یک بهتر بود، آنچه شما می خواستید یا من انجام دادم ...،!»(5)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
03-06-2013, 19:25
2 ـ زمینه سازی برای قبول حق.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
برای رفع شبهات فکری و اعتقادی، حضرت ابتدا، در افراد مورد نظر آمادگی پذیرش را ایجاد می کرد، آن گاه به راه حق هدایت می نمود.
نمونه ای را با هم می خوانیم. «مردی در مدینه اهل عبادت و پایبند به دین بود. گاه به زمامدار وقت به عنوان نهی از منکر با درشتی سخن می گفت.
او که حسن بن عبدالله نام داشت با وجود صفات خوب، امام علی علیه السلام را خلیفه چهارم می دانست.
روزی حضرت در مسجد او را به سوی خود خواند و گفت: من شیوه ی عبادت و زهد و نهی از منکر و ... تو را دوست دارم ولی تو معرفت و شناخت نداری. برو، شناخت کسب کن. او از معرفت پرسید.
امام فرمود: برو و مسائل را به طور عمیق بفهم و احادیث را بیاموز.، پرسید از که؟ فرمود: از فقهای مدینه.، او رفت و احادیث را از فقهای مدینه آموخت و به حضور امام کاظم علیه السلام آمد و آن ها را خواند.
امام فرمود: تمام این ها بی اساس بود. معرفت بیاموز.،
حسن بن عبدالله که بر مبنای عقیده ی خود احادیث را آموخته بود، پیوسته در انتظار بود، تشنگی لازم را به دست آورده بود تا احادیث را از خود حضرت بیاموزد. لذا روزی که حضرت را در راه مزرعه اش دید، گفت: من نزد خدا از شما گله دارم. خودت به من معرفت بیاموز و هدایت کن.،
امام وقتی این آمادگی را یافت، ماجرای حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حقانیت علی علیه السلام را توضیح داد.
به این ترتیب او به حقانیت علی علیه السلام ایمان آورد. سپس پرسید: امام بعد از علی علیه السلام اکنون کیست؟
امام کاظم علیه السلام پرسید: اگر بگویم می پذیری؟
او گفت: آری،، امام فرمود:
اکنون آن امام، من هستم... .،»(6)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-06-2013, 08:43
3 ـ دعوت عملى
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
اعمال حضرت خود بهترين دعوت براى مردم به شمار مىرفت و آنان را از درون منقلب مى كرد.
ابن شهرآشوب از كتاب انوار روايت مى كند كه: «ايامى كه حضرت امام موسى كاظم عليهالسلام در حبس هارون بود، آن لعين كنيزى را در نهايت زيبايى و باكره به زندان فرستاد.
شايد كه حضرت به او تمايل نشان دهد و قدر او در نظر مردم كم شود و براى تضييع شخصيت وى بهانهاى به دست آورد. وقتى كنيز را به زندان حضرت آوردند، فرمود: من به اينها احتياجى ندارم. اينها در نظر شما ارزشمند است. در نزد من ارزش ندارد.، چون اين خبر را براى آن لعين آوردند، خشمگين شد و گفت: بگوييد كه ما او را به رضاى تو حبس نكردهايم، جاريه را نزد او بگذاريد.
وقتى جاريه را نزد آن جناب گذاشتند، آن لعين از مجلس خود برخاست. خادمى را فرستاد كه خبر آن كنيز را بياورد. خادم برگشت و گفت: جاريه در سجده است و مىگويد: قدوس سبحانك.، هارون گفت: موسى بن جعفر او را جادو كرده است، وقتى جاريه را آوردند. اعضاى او مىلرزيد و به سوى آسمان نظر مى كرد.
هارون گفت: تو را چه شده؟؛ پاسخ داد: حالت غريبى مرا روى داد. وقتى نزد آن جناب رفتم، پيوسته مشغول نماز بود و متوجّه من نبود. از نماز كه فارغ مىشد، مشغول ذكر خدا مىشد. به نزديك او رفتم و گفتم: چرا درخواست خدمتى نمىكنيد؟، فرمود: به تو احتياجى ندارم؛ گفتم: مرا به سوى تو فرستادهاند كه خدمت كنم.،
گفت: اين جماعت چكاره اند و به جانبى اشاره كرد. چون من نظر كردم باغها و بستانها ديدم كه انتهاى آنها به نظر نمى آمد...
در آنها حوريان و غلامانى ديدم كه هرگز مثل آنها در حسن و بها نديده بودم... چون اين حال را ديدم، به سجده افتادم، هارون گفت: اى خبيثه! شايد در سجده به خواب رفته اى و اينها را در خواب ديده اى، گفت: به خدا سوگند كه اينها را پيش از سجود ديدم.، از آن پس پيوسته نماز مى خواند. از او پرسيدند: چرا اين قدر نماز مى خوانى؟ گفت: عبد صالح را ديدم كه پيوسته نماز مى كرد، من پيروى از وى مىكنم.»(7)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-06-2013, 08:45
4 ـ بيدار ساختن وجدانها
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
مؤثرترين شيوه اى كه حضرت به كار مى برد، بيدار كردن وجدانهاى خفته بود. به اين ترتيب منحرفان، خود از كرده ى خود پشيمان مى شدند.
علامه حلى در منهاج الكرامه مى نويسد: «روزى آن حضرت از در خانه بُشر در بغداد مى گذشت. صداى ساز، آواز غنا، نى و رقص از آن خانه شنيد. حضرت كنيزكى را ديد كه از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود. كنيز خاكروبه را بر در خانه ريخت.
حضرت از او پرسيد: اى كنيزك! صاحب اين خانه، آزاد است يا بنده!، گفت: آزاد است.، فرمود: راست گفتى! اگر بنده بود، از مولاى خود مى ترسيد.،
كنيزك وقتى برگشت، آقايش سر سفره ى شراب بود. پرسيد: چرا دير آمدى؟، كنيزك حكايت را باز گفت. بشر به يك باره از جاى برخاست و با پاى برهنه بيرون دويد. به آن حضرت رسيد و عذرخواست گريه و اظهار شرمندگى كرد و از كارش توبه كرد.»(8)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-06-2013, 09:16
فساد سياسى و غصب حكومت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
امام كاظم عليهالسلام براى مبارزه با فساد سياسى حاكمان جور از راههاى زير فعاليّت خود را انجام داد:
1ـ اظهار انگيزه اصلى
مادر همه ى فسادها غصب جابرانه ى حكومت صالحان است كه در پى آن هر نوع آسيبى به جامعه خواهد رسيد.
امام در اين جبهه علاوه بر حمايت از نهضتهايى كه روى مى داد، (البته در مواقع مناسب) خود نيز در صدد بر پايى حكومتى الهى بود و اين انگيزه را در احتجاجات خود با خلفاى عباسى (مهدى و هارون) اظهار مى كرد.
«روزى هارون به امام كاظم عليهالسلام گفت: مرزهاى فدك را معلوم كنيد تا به شما باز گردانم.،
امام عليه السلام از جواب دادن خوددارى كرد. هارون اصرار ورزيد. امام فرمود: من فدك را فقط با حدود واقعى اش مىخواهم... . اگر بگويم، مسلما نخواهى داد.، هارون سوگند ياد كرد كه برگرداند. آنگاه امام فرمود:
حدّ اول آن «عدن» دوم «سمرقند» سوم «آفريقا» و چهارم «سواحل خزر و ارمنستان» است. ـ اينها حدود حكومتى هارون بود ـ هارون كه از شدت خشم به خود مى پيچيد، گفت: براى ما چيزى نماند!، امام فرمود: من كه گفتم نمى دهى.،»(9)
بر همين اساس وقتى فرزند هارون از پدر علّت كمك نكردن به امام را مى پرسيد وى جواب مى داد: «به خاطر اين كه از موسى بن جعفر بر حكومت خود بيم دارم.»(10)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-06-2013, 19:46
2 ـ مبارزه با فريبكارى
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
بنى عباس به طور اعم و هارون به طور اخص در صدد يافتن شعارهايى بودند كه براساس آن حكومت خود را مشروع نشان دهند. يكى از آنها انتساب خود به پيامبر صلى الله عليه وآله و سلب انتساب خاندان عترت عليهمالسلام به رسول خدا صلى الله عليه وآله بود.
هارون از سويى خود را پسر عم پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى مى كرد و از سويى فرزند رسول خدا بودن امام كاظم عليهالسلام را زير سؤال مى برد.
او يك بار هنگام بحث به حضرت اعتراض كرد كه شما خود را فرزند رسول الله صلى الله عليه وآله مى دانيد، حال آن كه شما فرزند دخترش هستيد و فرزند دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله را نمىتوان فرزند او حساب كرد.
حضرت اين آيه را تلاوت كرد:
«و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين و زكريا و يحيى و عيسى...» و سپس فرمود:
در اين آيه حضرت عيسى عليهالسلام در شمار فرزندان نوح پيامبر عليه السلام آمده است با اين كه براى او پدرى نبود و فقط از ناحيه ى مادرش، مريم، به نوح عليه السلام نسبت داشت. ما نيز از طرف مادرمان فرزندان پيامبر صلى الله عليه وآله هستيم.،(11)
هدف پليد هارون آن گاه بيشتر روشن مى شود كه مىخوانيم، وى وقتى وارد مدينه شد، همراه با مردم متوجّه قبر رسول ا... صلى الله عليه وآله شده روبروى قبر ايستاد و گفت: سلام بر تو اى پسر عمو!،
در همين لحظه امام نزديك شد و فرمود: سلام بر تو اى رسول الله، سلام بر تو اى پدر!،
در اين هنگام چهره ى هارون از خشم سرخ شده»(12) و امام كاظم عليه السلام بدين گونه او را خلع سلاح كرد.
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
05-06-2013, 09:45
3ـ نفوذ در قدرت حاكمه
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
حضرت براى سامان دادن به فعاليّتهاى سياسى و يافتن حاميانى از درون تشكيلات دولتى در صدد برآمد افرادى را در درون نظام حكومتى به كار گمارد.
از اين افراد مى توان به على بن يقطين اشاره كرد كه با حضور در دستگاه جور، اطلاعات داخلى را به امام عليه السلام مى رساند. از حضرت پشتيبانى مى كرد و مراقب شيعيان بود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
05-06-2013, 09:50
خورشيد در حصار
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
امام سر به جانب آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو مى دانى كه اگر پيش از اين روز چنين طعامى مىخوردم، هر آينه اعانت بر هلاك خود كرده بودم. امشب در خوردن اين طعام مجبور و معذورم. چون غذا را خورد، اثر زهر در بدن شريفش ظاهر شد. روز بعد پزشكى را آوردند و حضرت به اصرار او موضوع زهر دادن را بيان فرمود. البته به روايتى ديگر سندى بن شاهك حضرت را در 25 رجب 183 ه. ق به شهادت رساند.(15) و چون نقل دوم مشهورتر است در بخش گزارش شهادت به اين نقل خواهيم پرداخت.
هرچند امام عليه السلام در دوره ى خلفاى قبل از هارون نيز گاه زندانى مى شد ولى طولانى ترين و آخرين آن مربوط به دوره ى هارون الرشيد بود.
وى به دليل ترس از موقعيت معنوى امام عليه السلام و هراس از تزلزل قدرت خود همچنين براى محروم كردن نهضتهاى انقلابى از رهبرى فكرى دست به اين كار زد.
البتّه نقش كارگزاران او، مانند يحيى بن خالد كه همواره اطلاعات غلط را از امام عليهالسلام و يارانش در اختيار هارون قرار مى داد نبايد ناديده گرفت. او همچنين در تحريك نزديكان امام نقش داشت. در اين مورد به قطعه ى تاريخى زير توجه كنيد:
«روزى هارون از يحيى و ديگران پرسيد: آيا از آل ابى طالب كسى را مىشناسيد كه او را بخواهم و از احوال موسى بن جعفر سؤال كنم. ايشان على بن اسماعيل بن جعفر (به روايت ديگر محمد بن اسماعيل) را ـ كه برادرزادهى حضرت بود و امام به او هميشه لطف مى كرد ـ نشان دادند.(13)
وقتى حضرت متوجّه شد، او را خواست و پرسيد: به كجا مى روى،گفت: ارادهى بغداد كرده ام.،
امام عليه السلام پرسيد: براى چه مى روى؟، پاسخ داد: قرض بسيار دارم، امام فرمود: قرض و خرج تو با من، او قبول نكرد و در آخر از حضرت توصيهاى خواست. حضرت فرمود:وصيت مى كنم كه در خون من شريك نشوى و اولادم را يتيم نكنى، سه مرتبه او وصيت خواست و حضرت همين را گفت. پس سيصد دينار طلا و چهار هزار درهم به او داد.، وقتى رفت. به حاضران فرمود: به خدا قسم او در مورد من بدگويى خواهد كرد.، وقتى به بغداد رسيد، يحيى بن خالد او را به خانهاش برد و توطئهاى چيد.
وقتى به مجلس هارون وارد شد، سلام كرد و گفت: هرگز نديدهام كه دو خليفه در عصرى باشند. تو در اين شهر و موسى بن جعفر در مدينه است و مردم از اطراف عالم خراج به او مىدهند و او اموال و اسلحه فراوان جمع كرده است. هارون دستور داد دويست هزار درهم به او دادند. او هنگامى كه به خانهاش رفت، دردى در حلقش به وجود آمد و همان شب مرد. پولها را همان طور كه آورده بودند، برگرداندند. از آن سال (179 ه . ق) هارون براى استحكام خلافت اولادش قصد كرد امام را دستگير و زندانى كند».(14)
«هارون به اطراف و شهرها نامه ها نوشت و از اعيان و علما خواست در مكّه حاضر شوند تا از آنها بيعت بگيرد. خود نيز در راه رفتن به حج اول به مدينه آمد. نزد قبر رسول خدا صلى الله عليه وآله رفت و براى آماده سازى مردم جهت دستگيرى امام اين گونه سخن گفت: يا رسو ل الله! من عذر مىخواهم، در امرى كه دربارهى موسى بن جعفر اراده كرده ام. مى خواهم او را حبس كنم چون مى ترسم فتنهاى بكند و خون امّت تو ريخته شود.
هارون فضل بن ربيع را فرستاد. ـ امام در كنار قبر رسول خدا مشغول نماز بود ـ حضرت را در اثناى نماز گرفتند و كشان كشان از مسجد بيرون آوردند. امام عليه السلام متوجّه قبر جدّش شد و گفت: يا رسول الله به تو شكايت مى كنم از آنچه از امّت بدكار تو به اهل بيت بزرگوارت مىرسد. هارون ناسزاى فراوان به امام گفت. امام را قيد و بند زدند و دو محمل آماده كردند يكى به سوى بغداد و ديگرى را كه امام هم در آن بود به سوى بصره فرستاد.
در روز هفتم ذى الحجه حضرت را به عيسى بن جعفر منصور (برادرزاده هارون) تحويل دادند. هارون بارها نامه نوشت كه او را بكش ولى او جرأت نكرد و دوستانش هم مانع شدند. نامهاى به هارون نوشت كه امام را تحويل گيرد يا آزاد كند. هارون حضرت را به فضل بن ربيع در بغداد تحويل داد. چون او نيز طبق خواست هارون حضرت را به قتل نرساند. او را به فضل بن يحيى برمكى داد. فضل اجازه نمى داد از جايى غذا بياورند، خودش هر روز غذا تهيه مى كرد. روز چهارم غذا را به زهر آلوده كرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
05-06-2013, 09:53
طى الارض و خبر از شهادت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
امام عليه السلام سه روز قبل از شهادتش از زندان با طى الارض خارج شد و به مدينه رفت و آن گاه كه ودايع امامت را به فرزندش امام رضا عليهالسلام سپرد، به زندان بازگشت. مسيّب (موكّل حضرت) مىگويد.حضرت به من فرمود اى مسيب! من در اين شب به مدينه ى جدم رسول خدا صلى الله عليه وآله مىروم تا عهد امامت را به پسرم على بسپارم، همان طور كه پدرم به من آن عهد را سپرد.،
پرسيدم: مولاى من! چطور دستور مى دهيد، جلوى چشم مأموران قفل در را باز كنم، فرمود: اى مسيب! يقين تو دربارهى خدا و ما ضعيف است... من شنيدم كه حضرت دعا خواند و ناگهان از محل نماز خود پنهان شد. من همچنان سرپا ايستاده در اين كار حيران بودم كه ديدم حضرت به جاى خود برگشته و زنجيرها را دوباره به پايش مىبندد. من از مشاهده اين احوال به سجده افتادم.،
حضرت فرمود: اى مسيب! سربردار. من در روز سوم از دنيا مى روم.، من با شنيدن اين خبر به گريه افتادم. حضرت فرمود: گريه نكن كه على، پسرم، امام و مولاى بعد از من است بر تو.، حضرت روز سوم مرا خواست و فرمود: به سوى خدا رهسپارم. هر وقت از تو آب خواستم و آشاميدم و ديدى كه بدنم ورم كرد، رنگ من زرد، سرخ و سبز شد، هارون ستمگر را از مرگ من با خبر كن.
من در نهايت غم و اندوه بودم تا اين كه حضرت آب خواست و همان حالات به وجود آمد.
حضرت فرمود:اى مسيب! اين پليد، سندى بن شاهك، گمان مىكند كه او عهدهدار غسل و دفن من است ولى چنين نيست. هرگز اين نخواهد شد زيرا كه انبيا و اصيا را جز نبى و وصى غسل نمىدهد.(16)
مدينه چه خبر؟
«مسافر» خدمتكار خانه ى امام كاظم عليه السلام مىگويد: «وقتى امام كاظم عليه السلام را بردند، آن حضرت به فرزندش امام رضا عليه السلام فرمود: «هميشه تا وقتى كه زنده ام، در خانه من بخواب تا خبر (وفات من) به تو برسد، ما هر شب، بستر حضرت رضا عليه السلام را در دالان خانه مى انداختيم و آن حضرت بعد از شام مى آمد و در آن جا مى خوابيد و صبح به خانه خود مى رفت. اين روش تا چهار سال ادامه يافت.
در اين هنگام شبى از شبها بستر حضرت رضا علي هالسلام را طبق معمول انداختند ولى آن حضرت دير كرد و تا صبح نيامد. اهل خانه نگران و هراسان شدند و ما نيز از نيامدن آن حضرت سخت پريشان شديم، فرداى آن شب ديديم آن حضرت آمد و به امّ احمد (كنيز برگزيده و محرم راز امام) رو كرد و فرمود: آنچه پدرم به تو سپرده، نزد من بياور.، ام احمد فرياد كشيد؛ سيلى به صورتش زد؛ گريبانش را چاك زد و گفت: به خدا مولايم وفات يافت.، حضرت جلو آمد و گفت: آرام باش؛ سخن خود را آشكار نكن؛ به كسى نگو تا به حاكم مدينه خبر رسد.،
حضرت به خانه خود رفت و شب بعد ديگر به خانه امام كاظم عليه السلام نيامد. پس از چند روز به وسيله ى نامه خبر شهادت امام عليه السلام رسيد. ما حساب كرديم. معلوم شد همان شب كه حضرت به منزل نيامده امام عليهالسلام شهيد شده است».(17) [و به اين ترتيب معلوم مى شود، حضرت هنگام شهادت پدر به بالين او رفته و به طور ناشناسى غسل، كفن، نماز و دفن پدر را انجام داده است.]
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
05-06-2013, 09:55
گزارش شهادت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
در عيون المعجزات مى خوانيم: «وقتى سندى بن شاهك خرماى زهرآلود براى آن حضرت فرستاد، خود نيز به زندان آمد. وقتى رسيد كه امام عليهالسلام ده دانه خرما ميل كرده بود. گفت: باز ميل كنيد، فرمود: در آنچه خوردم، مطلب تو به عمل آمد و به زياده از آن نيازى نيست.»
آنان كه از انعكاس مظلوميت حضرت نزد مردم وحشت داشتند، چند روز قبل از شهادت بعضى از قضات را حاضر كردند و امام را نزد آنها بردند و گفتند: «مردم مى گويند: موسى بن جعفر در شدّت و سختى است. شما گواه باشيد كه چنين نيست.، حضرت بى درنگ پاسخ داد: اى مردم! گواه باشيد كه سه روز است كه ايشان زهر به من داده اند و به ظاهر صحيح مىنمايم ولى در اندرون من زهر جاى كرده است.
در آخر اين روز سرخى شديدى بر من غلبه خواهد كرد و فردا بدنم به شدت زرد مىشود. و سرانجام روز سوم رنگم به سفيدى مايل خواهد شد و به رحمت و خشنودى حق واصل خواهم شد، آرى! چون روز سوم شد، روح مقدس امام عليهالسلام به پيامبران و شهدا ملحق شد و به مصداق «و اما الذين ابيضت وجوههم ففى رحمة الله»؛(18) رو سفيد به سوى بهشت پركشيد.»(19)
«وقتى خبر شهادت امام عليهالسلام به هارون الرشيد رسيد، سندى بن شاهك را براى تجهيزش فرستاد. آن روز خروش از شهر بغداد بر آمده و اهالى همه، با ناله و فغان ابراز درد و غصه مىكردند. در آن لحظات بود كه سندى بن شاهك با جمعى ديگر متوجّه غسل آن امام شد.
(مسيّب) مى گويد:چنانچه از امام عليه السلام شنيده بودم، سندى بن شاهك گمان مىكرد، امام را او غسل مى دهد. والله! دست خبيث او به بدن مطهر امام نرسيد، بلكه حضرت رضا عليهالسلام بود كه متكفل امور بود.، امام رضا عليهالسلام وقتى از تكفين پدر فارغ شد، روى به مسيّب آورد و فرمود: اى مسيب! بايد كه در امامت من شك نكنى؛ دست از دامان متابعت من نكشى؛ به درستى كه من پيشواى تو هستم. و حجت خدا بر تو بعد از پدرم هستم؛ آن گاه امام موسى عليهالسلام را در مقبرهى قريش [در كاظمين فعلى] كه اكنون مرقد مطهر آن حضرت است، دفن كردند.»(20)
ابن بابويه مى گويد: «وقتى سندى بن شاهك جنازهى امام مظلوم را برداشت تا به مقابر قريش ببرد، چند نفر را اجير كرد كه ندا دهند و با بى ادبى از پيكر پاك آن حضرت ياد كنند.
در اين هنگام سليمان بن جعفر، برادر هارون، ـ كه قصرى در كنار رودخانه داشت ـ متوجّه شد و از قصرش بيرون آمد و به غلامانش دستور داد افراد سندى بن شاهك را از آن محوطه دور كنند و خود عمامه از سر انداخت؛ گريبانش را چاك زد؛ پاى برهنه دنبال جنازه ى امام روانه شد و دستور داد بگويند: هر كس مى خواهد نظر كند به پاكيزهى فرزند پاكيزه، به موسى بن جعفر عليهم االسلام نگاه كند، وقتى اين خبر به هارون رسيد، در ظاهر نامهاى به او نوشت و گفت: سندى بن شاهك بدون رضايت من آن كارها را كرده است. از تو خشنود شدم كه مانعش شدى.»(21)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45597808782709653553.gif)
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
05-06-2013, 09:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
1ـ ابراهيم معروف به امام، اولين خليفهى عباسى بود كه مردم با او بيعت كردند ولى قبل از اين كه بر مسند حكومت تكيه زند، به دست امويان مسموم شد و به قتل رسيد. 2 ـ مأخذ؟.
3 ـ اصول كافى، ج 1، ص 484 نمونهى ديگر را در انوار البهيه، ص 197 و ص 198 بخوانيد.
4ـ منتهى الامال، ج 2، ص 194.
5 ـ اعلام الورى، ص 296، ج 2، ص 193.
6 ـ اصول كافى، ج 1، ص 352.
7 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 322.
8 ـ منتهى الامال، ج 2، ص 195.
9 ـ بحار الانوار، ج 48، ص 144.
10 ـ همان، ج 48، ص 131.
11 ـ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 18؛ بحارالانوار، ج 48، ص 128.
12 ـ بحارالانوار، ج 48، ص 128.
13 ـ رجال كشى، ج 2، ص 540.
14 ـ كتاب الغيبة، طوسى، ص 27.
15 ـ امالى، شيخ صدوق، ص 127 و الغيبة، طوسى، ص 29.
16 ـ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 95.
17 ـ اصول كافى، ج 1، ص 381.
18 ـ آل عمران / 107.
19 ـ عيون المعجزات، ص 97.
20 ـ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 95.
21 ـ همان، ج 1، ص 93.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73146433553244606679.gif)
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.