PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سند كتبى شفاعت در محشر



مدینه* خادمه یاس فاطمی *
01-06-2013, 08:02
http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif
بسم الله الرحمن الرحیم


هنگام شهادت مولاتی فاطمه زهرا (عليها السلام ) امير المؤ منين (عليه السلام ) در كنار بستر ايشان جعبه اى را مشاهده كرد،

پرسيد اين چيست ؟

مولاتی فاطمه (عليها السلام ) عرض كردند در ميان اين جعبه حرير سبزى است كه داخل آن صفحه اى سفيد وجود دارد كه در آن صفحه چند سطر نوشته شده ،

فرمودند مضمون آن كتابت چيست ؟

دختر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پاسخ دادند،

كه در شب عروسى و زفاف ، من در جايگاه عبادت خود نشسته بودم ، مستمندى آمد و تقاضاى جامه اى كهنه كرد. من دو پيراهن داشتم يكى نو كه در آن شب پوشيده بودم و ديگرى كهنه ، همان پيراهن نو را به او دادم ،

ادامه...



http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
01-06-2013, 08:03
http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif


صبحگاه پدرم براى ديدن ما آمد. فرمود تو كه جامه نو داشتى چرا نپوشيدى ؟

گفتم مگر شما نفرموديد هر چه انسان صدقه و كمك به مستمندان كند برايش باقى مى ماند، من هم آن جامه نو را به بينوائى دادم .

فرمود اگر جامه نو را مى پوشيدى و كهنه را به فقير مى دادى براى شوهرت بهتر بود و آن بينوا هم به پوشاك مى رسيد.

عرض كردم اين كار را از شما پيروى كردم زيرا مادرم خديجه وقتى كه افتخار شرفيابى خدمت شما را پيدا كرد و تمام اموال خود را در اختيار شما گذاشت همه آنها را در راه خدا بخشيديد تا به جائى رسيد كه سائلى از شما پيراهنى خواست ، جامه خود را به او داديد و خويشتن را در حصيرى پيچيده به منزل آمديد و در اين امور مانند شما كسى نيست .

پدرم گريه كرد و مرا به سينه چسبانيد. در اين موقع فرمود جبرئيل نازل شده و از جانب خداوند به تو سلام مى رساند و مى گويد به فاطمه بگو هر چه از ما مى خواهد درخواست كند كه من او را دوست دارم .

ادامه...


http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
01-06-2013, 08:07
http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif


گفتم " يا ابتاه شغلتنى عن المسئلة لذة خدمة لاحاجة لى غير لقاء ربى الكريم فى دارالسلام "

پدرجان مرا شيرينى فيض حضورش چنان به خود مشغول كرده كه به ياد درخواست چيزى نيستم و جز لقاء پروردگار آرزوئى ندارم .

پدرم دستهاى خود را بلند كرد و به من نيز دستور داد دستم را بلند كنم

و فرمود (اللهم اغفر لامتى ) خدايا امت مرا ببخش و بيامرز.

جبرئيل فرود آمد و عرض كرد خداوند مى فرمايد كسانى كه از امت تو محبت فاطمه و شوهر او و فرزندانش را داشته باشند آمرزيدم .

من تقاضاى سند راجع به اين موضوع كردم .
جبرئيل اين حرير سبز را آورد كه در آن نوشته است (كتب ربكم على نفس الرحمة ) و جبرئيل و ميكائيل نيز گواهى دادند.

پدرم فرمود آن را حفظ نما و در موقع وفات سفارش كن كه با تو در قبر گذارند. مى خواهم در روز قيامت كه زبانه هاى آتش شعله كشيد به پدرم بدهم و ايشان آنچه را خداوند وعده داده درخواست كند.(1)

دخت پيمبر خديو كشور لولاك زوجه حيدر على عالى اعلا
ميوه قلب نبى بتول مطهر مام شبير و شبر حبيبه و حورا

هر كه بدل كشت بذر مهر تو امروز حاصلش او بدرود به نشاه فردا
هر كه ندارد درون ز مهر مزين روز جزا سرشكسته گردد و رسوا

فكرت دانا كجا رسد به مديحت ذره نه بتوان به وصف مهر توانا
نيست عجب گر بحشر فخر نمايد جاريه كاخ تو به مريم كبرى
قدر تو مجهول بود و قبر تو مخفى حق تو مغضوب گشت و چشم تو حمرا
روز قيامت بس است بهر شفاعت محسن تنها بنزد خالق يكتا(2)


1- رياحين الشريعة نقل از ابن جوزى ، ص 106.
2- جوهرى



http://shiaupload.ir/images/ir4vejcf355st2zktnp1.gif