توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (...◕✿◕◕✿◕ قرائتى نوین از نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى ◕✿◕◕✿◕...)
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
17-06-2013, 01:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84433571157591180876.gif (http://forum.pacyrus.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar .com%2Fgallery%2Fimages%2F84433571157591180876.gif )https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99119434533507569542.gif (http://forum.pacyrus.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar .com%2Fgallery%2Fimages%2F99119434533507569542.gif )https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25869908268565176441.gif (http://forum.pacyrus.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar .com%2Fgallery%2Fimages%2F25869908268565176441.gif )
به اعتقاد ما هیچ فكرى به صرف اینكه «كهن» است و هیچ راه و مسیرى از آن رو كه در گذشته پیموده است، قداست ندارد.تقدس فقط از آن «حقیقت» است كه قائل شدن به چارچوب زمانى خاصى براى آن بىمعناست.حقیقت، مولود «حیات» است و از این رو «نبوت» و پیامبرى، در معناى دینى خود در واقع حقیقتى است كه در ظرف زمانى «گذشته» تبلور یافته است.پیامبر در باور ایمانى ما، انسان همه ادوار «حیات» است و به برهه خاصى از زمان اختصاصى ندارد، گر چه خورشید وجود او نیز مانند هر انسان دیگر در قطعهاى از زمان، تابیدن گرفته و سپس به خاموشى گراییده است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
27-06-2013, 10:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
در مقام گفتگو هیچ بحثى، حرمت شرعى ندارد
از این رو، همه چیز را جز حقیقتى كه در گذشته ظهور كرده است، مىتوان به بحث و گفتگو نهاد، در این میان «نص» كه نمى یابد بدان به مثابه شىاى ثابت نگریست، استثناء نیست .زیرا شاید حروف و أشكال «متن» ثابت باشد اما این ضرورتا بدان معنا نیست كه مفهوم و مقصود آن هم ثابت و ایستا و بى تحرك است.بعضى از مردم در فهم معنا و مقصود «متن» ، «فرهنگ لغت» را حلال مشكلات مىشمارند و سخت بر آن تكیه مى كنند.به عكس كسانى نیز هستند كه شرایط پیرامونى منفى را كه زائیده مقطع زمانى و مكانى خصوصى است، در نظر مى گیرند و پیوند آن متن را با تاریخ یا ارتباط تاریخ را با متن مى كاوند و از اینجاست كه میان این دو گروه، اختلاف نظر پدید مى آید.برخى، در جستجو و كشف اشارتهاى فراقاموسى با مردم همراه مى شوند و از متن زندگى آنان الهام مى گیرند، چون بدیهى است كه زبان، [تنها] تكواژه هاى قاموس نیست و كلمات [همچون موجودات زنده] در مسیر تاریخ انسان زندگى مى كنند و همگام با بسیارى از تنوع ها و دگرگونی هاى انسان تحول مى یابند و از این رو، نمى توان همه این جوانب معنایى را در فرهنگ لغت، سراغ گرفت.بر این مبنا شاید همیشه حاجتمند باشیم كه بیش از آنكه در متون لغت به دنبال فهم مفردات «نصوص زبانى» برآئیم براى فهم دقیق فكر و اندیشه مورد نظر تلاش كنیم [كه ممكن است بخشى از آن در قوامیس لغت مغفول عنه واقع شده باشد] ؛ چه، فضاى ذهنى و احساسات و آرزوهاى شخصى كه واژه هایى را به كار مى برد و غالبا گفتنى نیست و امكان ظهور نمى یابد، همه داخل در معناى آن واژگان است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
01-08-2013, 22:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
مبناى قرائت ما از نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى
از این رهگذر، در قرائتى نوین از جایگاه زن در حقوق اسلامى ناچار باید با اتكاء بر پایگاهى معین، حركت خود را آغاز كنیم، زیرا هر فعالیت حقوقى، ناگزیر از شناخت مبانى آن نظام حقوقى، مى آغازد.از این رو، مى پرسیم: آیا براستى در اسلام در عمق معناى انسانیت كه تشریع و قانون گذارى دینى از آنجا نشأت گرفته است، «زن» یا «مرد» بودن موضوعیت دارد؟ و آیا از این حیث، تفاوتى میان انسانیت زن و مرد مى توان در نظر آورد؟
من بر آنم كه در این میان، زن بودن و مرد بودن را اصولا مطرح نمى توان كرد.انسان از نفسى واحد آفریده شده است:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
01-08-2013, 22:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها
ترجمه: او كه شما را از نفسى واحد آفرید و همسر او را هم از او پدید آورد (نساء/1) .
واژه «زوج» در لغت هم شامل مرد است و هم زن.نفسى واحد وجود دارد كه «زوجیت» در همان دایره معنا و تجسم مىیابد و پدیدآورنده وحدت در عین «كثرت» است.این نفس واحد همانطور كه زن و مرد را در جلوه هاى جسمانى متفاوت ظاهر ساخته و این خود نشان دهنده قابلیت تنوع آن نفس است، همچنین مى تواند سلوك و رفتارهاى متفاوتى را به نمایش بگذارد.در تكوین و آفرینش یك نفس آفریده شده است و هیچ دوگانگى در این زمینه به چشم نمى خورد.روى این اصل، مى توان دریافت كه تشریع الهى و آسمانى به یك اندازه زن و مرد را شامل مى گردد.هنگام زندگى انسان در بهشت و پیش از هبوط او به زمین، زن و مرد هر دودر كنار هم حضور داشته و شیطان آنان را بالسویه فریفته است:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
03-08-2013, 00:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
انى لكما لمن الناصحین
ترجمه: من از خیر خواهان شما هستم (اعراف/21) . «فاكلا منها» ترجمه: آنگاه از آن [میوه ممنوعه] خوردند (طه/121) .مشكل [نافرمانى از امر خدا] از «آدم» سرچشمه نگرفته بود كه «حواء» را [در خوردن از شجره ممنوعه] بفریبد یا حواء سبب از راه به در شدن آدم گردد .بلكه ضعف درونى «بشر» باعث شد كه در این كژ راهه با هم همراه شوند؛
و خلق الانسان ضعیفا
ترجمه: انسان، ناتوان آفریده شده است (نساء/28) .در قرآن «ضعف» ، ضعف زن نیست بلكه صفت نوع انسان است كه گاه سبب دچار شدن او به اشتباه و خطا مى گردد و زمینه انحراف او را فراهم مى كند.پس از هبوط آدم و حوا به زمین، خداوند، آنان را مخاطب قرار داده فرمود :
اما یأتینكم منى هدى فمن تبع هداى
ترجمه: آنگاه اگر رهنمودى از من براى شما آمد، كسانى كه از رهنمودم پیروى كنند... (بقره/38) .از این رو مىتوان گفت: در اسلام، مبدأ تشریع همان وحدت نفس انسانى است كه گویاى این اندیشه است كه مشكلات انسان از یك دست است و از این رو، راهكارهاى حل آنها نیز باید همگون باشد؛ اگر بپذیریم كه ماهیت انسان، متنوع و چند گونه است، طبیعى است كه مشكلات او نیز نشانههائى از این تنوع و تكثر را با خود به همراه داشته باشد و در نتیجه تأثیر خصوصیت هر بخش از این اجزاء متنوع را در زوایاى گوناگون شاهد باشیم، اما باید توجه داشت كه همه آنها ـ از هر نوع ـ نشانى از یك واقعیت دارند و در مجرایى واحد قرار مى گیرند .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
05-10-2013, 14:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یكسان بودن زن و مرد در قبال احكام شرعى
در قرآن كریم هیچ حكمى از احكام شرعى را نمىتوان یافت كه تنها به زن یا مرد اختصاص داشته باشد.در چارچوب كلى مسؤولیت دینى پارهاى مسائل اثباتى وجود دارد كه خداوند از مردم ـ از زن و مرد ـ طلبیده است كه بدان پایبند باشند و مسائل دیگرى نیز هست كه جنبه نفىاى دارد و وظیفه همه است كه آنها را ترك كنند.قرآن كریم در سوره احزاب از عناصر اثباتى در عرصه مسؤولیت دینى اینگونه سخن مى گوید:
ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتاتو الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاكرین الله كثیرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما
ترجمه: بیگمان مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكیبا و مردان و زنان خاضع و مردان و زنان صدقه بخش و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خدا را بسیار یاد مى كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى عظیم آماده ساخته است (آیه 35) .
سؤال اینجاست كه در این آیه مبارك، آیا میان زن و مرد، تفاوتى در زمینه ارزشهاى دینى هست؟ ارزشهاى دینى و پاداشى اخروى و دعوت كتاب آسمانى قرآن در زمینه پایبندى به ارزشها در مورد زن و مرد، یكسان مطرح شده است:
و ما كان لمؤمن أو مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امرا أن یكون لهم الخیرة من أمرهم
ترجمه: و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و پیامبرش امرى را مقرر كردند، آنان را در كارشان اختیار [و چون و چرایى] باشد (احزاب/36) .
همین طور قرآن كریم در گفتگو از عمل آدمى مىفرماید:
انى لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثى
ترجمه: من عمل هیچ صاحب عملى را از شما ـ چه زن و چه مرد ـ بى پاداش نمىگذارم (آل عمران/195) .
الزانیة و الزانى فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة
ترجمه: زن و مرد زنا كار، را هر كدام صد تازیانه بزنید (نور/2) .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
05-10-2013, 14:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما
.ترجمه: دستان مرد و زن دزد را بزنید (مائده/38) .
در جاى دیگر در قالب تمثیل مىخوانیم:
و ضرب الله مثلا للذین كفروا امرأة نوح و امرأة لوط كانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون اذ قالت ربى ابن لى عندك بیتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمین و مریم ابنة عمران...
ترجمه: خداوند درباره كافران مثلى مىزند و آن همسر نوح است و همسر لوط كه در حباله دو بنده از بندگان شایسته ما بودند سپس به ایشان خیانت كردند و آن پیامبران در برابر امر و عذاب الهى چیزى را از آنان باز نداشتند و به آنان گفته شد كه همراه وارد شوندگان، وارد آتش دوزخ شوید و نیزخداوند در مورد مؤمنان مثلى مى زند و آن همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا براى من در نزد خودت، خانهاى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او رهایى بخش و از قوم ستم پیشه نجاتم ده و نیز مریم دختر عمران را (مریم/12ـ 10) .در این تصویر كلى كه قرآن كریم در این آیات ارائه كرده است زن ناشایستى كه در اعمال و رفتار خویشتن، تن به عوامل ضعف وجودى خویش سپرده است به مثل كافرانى است كه از نقاط سوء اخلاقى باید بپرهیزد و زن شایستهاى كه از توان بىاعتنایى و پشت كردن به فضا و شرایط فاسد جامعه خوش برخوردار است و به تمامى جنبه هاى مثبت در عمل پایبند مانده است، به مثل، همان زنان و مردانى است كه ایمان به خدا در دل و جان آنان ریشه دوانده است. [در آئین پاك اسلام] هیچ اصل فكرى وجود ندارد كه در باب مسؤولیت و نتایج آن، مرد را بر زن مقدم شمارد.با دقت در آیه 13 از سوره مبارك حجرات
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
09-10-2013, 19:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم
.ترجمه: اى مردم ما شما را از یك مرد و یك زن آفریدیم و شما را به هیأت اقوام و قبائلى در آوردیم تا با یكدیگر انس و آشنائى یابید.بیگمان گرامىترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شما است، مىتوان دریافت كه مسأله اساسى «انسان» است و هیچ فرقى میان آنان از حیث پایبندى عملى به اصول ارزشى به چشم نمىخورد، مگر آن كه سطوح مختلفى در زمینه عمل به آن موازین در بین آنان بتوان یافت.بنابر این، اصل و اساس، همان انسانیت انسان است كه حقوق مخصوصى را به هر كدام از زن و مرد بخشیده است.
پاسخگوئى به بعضى اشكالات
دیدگاه فقهى و حقوقى ما در مورد زن، بر پایه این طرز تلقى استوار است كه گمان مىكنیم تصویر صحیحى از مفهوم انسانیت را نمایش مىدهد.حال به طرح بحث و گفتگو راجع به پارهاى مسائل كه ممكن است برخى از مردم به آنها به مثابه «اشكال» در عرصه مباحث حقوقى اسلام نگاه مىكنند مىپردازیم: 1ـ
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
09-10-2013, 19:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
الرجال قوامون على النساء
» ترجمه: مردان بر زنان تسلط دارند (نساء/34) .شاید برخى گمان برند این «قوامیت» چندان فراگیر است كه همه چیز را در چتر خود مىپوشاند و در نتیجه همیشه مرد، در مرتبه نخستین مىنشیند و سرپرست و ناظر بر امر زن است و زن همیشه انسان درجه دوم است.تلقى ما چنین رنگ و بوئى ندارد، بلكه بر آنیم كه قوامیت مطرح در این آیه صرفا به حوزه مسائل زناشویى و خانوادگى اختصاص دارد، زیرا در ادامه آن مى خوانیم:
بما فضل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من اموالهم
ترجمه: زیرا خداوند بعضى از انسانها را بر بعضى دیگر برترى بخشیده و از آن رو كه مردان از اموال خویش [براى زنان] خرج مىكنند (نساء/34) .تنها جایى كه وظیفه مرد است كه به لحاظ مرد بودن مسؤولیت خرجى دادن زن را به لحاظ زن بودن بر گردن بگیرد، در دایره زوجیت است، زیرا مسؤولیت «پدر» در زمینه تقبل مخارج فرزندان، در مورد پسر و دختر یكسان است و تأمین مخارج دختر را از آن رو به عهده دارد كه «فرزند» اوست نه یك موجود «زن» .
ولایت نیز اگر چه از آن مردان است، ولى «ولایت» بر تمام مردم اعمال مىشود و نه «فقط» بر زنان.پیامبر، امام و ولى فقیه به یك نسبت بر مردان و زنان ولایت دارند.از این رو مىتوان گفت: تنها مسألهاى كه به مرد و زن بودن عنایت شده است مسأله ازدواج است. «قوامیت» نیز اساسا به [ارجحیت وجودى] «شخصیت» شخص «قوام» ارتباطى ندارد بلكه صرفا به شخصى برمىگردد كه مسؤولیت اداره خانواده بر عهده اوست، زیرا در هر حال، این مسؤولیت فقط باید به یكى از زن و مرد محول گردد و اصولا معقول نیست كه بر عهده هر دو نفر آنان گذاشته شود.بر این اساس و نظر به پارهاى خصوصیتها كه اختلاف جنسیت میان زن و مرد پدید آورده است، ولایت [و قوامیت]، مسؤولیت مرد قلمداد شده است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
24-10-2013, 20:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
جلوه برخى از این خصوصیتها را مى توان در ویژگیهاى جسمانى و صفات روحى و نفسانى و وظیفه خرجى دادن مرد ملاحظه كرد.
راستى اگر پذیرش مدیریت و اداره امور فرد دیگر، نشانه كمبود انسانیت طرف مقابل باشد، بطور كلى زیر بار مدیریت هیچ كس مى توان رفت؟ !
این یك مسأله، موضوع دیگر شبههاى است كه در مورد آیه 228 از سوره مبارك بقره مطرح مى شود :
و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة
ترجمه: به گمان ما «درجه» كه در این آیه از آن سخن رفته است، صرفا به برخىحقوق اشاره دارد كه در دایره مسائل زوجیت «حق» اختصاصى مرد است.حق طلاق سرآغاز همه این حقوق است .به این ترتیب، ناگفته خود پیداست كه از این «درجه» ارجحیت مقام و ارج انسانى اراده نشده است، بلكه مراد از آن حقى است كه در جنبه اجرائى مسائل درون خانوادگى، به مرد اختصاص دارد.مسأله دیگرى كه در این باب مطرح مى توان كرد همان مسأله ارث است كه بحث و گفتگوى بسیار برانگیخته است:
للذكر مثل حظ الأنثین
(نساء/11) ترجمه: كه خواه و ناخواه با مسأله «دیه» (خونبها) پیوند مىخورد.سؤال این است كه آیا اختصاص نصف حق الارث مرد به زن، از این مقوله ناشى نمى شود كه «زن» نصف مرد است و كمال انسانى را فقط در وجود مرد، مىتوان نظاره كرد؟ طبعا این گمان، پندار ناصحیحى بیش نیست زیرا ـ جز در پارهاى موارد اندك شمار ـ تمام مسؤولیت هاى كه مرد بر عهده دارد بر دوش زن نیز سنگینى مىكند.از این رو مى توان گفت: زن به مثابه انسانى كامل در قبال اعمال و رفتار خویش، درست به اندازه مرد، در برابر اعمال خویش مسؤول است.پس وجه این تفاوت در چیست؟
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
24-10-2013, 20:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
وضوع ارث
در اداى حقوق مادى آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، رعایت اصل عدالت است.مسألهاى كلى وجود دارد و آن اینكه وقتى كسى عطایى را از كس دیگر قبول مىكند، باید بیندیشد كه در عوض آنچه او عطا كرده است، چه انتظاراتى دارد؟ میان اخذ و بخشش، مىباید همخوانى و تعادل وجود داشته باشد.اگر كسى هزار دلار به كسى بدهد و در مقابل دو هزار دلار از او بخواهد و همو به دیگرى پانصد دلار بدهد و هیچ مسؤولیتى از او طلب نكند، كدامیك سود برده اند؟ ! از عالم نظریه به عرصه واقعیت ها پا بگذاریم.خداوند مقرر فرموده است كه زن نصف سهم الارث مرد را ببرد ولى هیچ مسؤولیت مادى بر او فرض نكرده است.در عوض پرداخت نفقه زن و فرزند و جز آنها كه اقتضاى زندگى زناشوئى است، وظیفه مرد است.زن حتى مسؤول تأمین مخارج خود نیست و هیچ مسؤولیتى در جهت تقبل هزینه هاى فرزندان ندارد؛ این مسؤولیت ها همه جزء وظایف مرد است.پیش از این، یكبار درمصاحبهاى مطبوعاتى عنوان كردهام كه اگر یك طرف از زن و مرد باید طالب مساوات و برابرى باشند این مرد است كه در این باب باید پیشقدم شود نه زن.درست است كه در اسلام سهم ارث زن نیمى از سهمى است كه مرد از ارث مى برد، ولى مرد، عهده دار پرداخت مهریه و «نفقه» زن است و زن هیچ مسؤولیتى در این زمینه ندارد .مرد را دو برابر سهم الارث زن است، اما مسؤولیتهایى سخت سنگین بر دوش او نهاده شده است .این كجا و نقص انسانیت زن كجا! مسأله به نقص و كمبود انسانیت زن در قیاس با مرد، هیچ ربطى ندارد، بلكه از تعادل میان حقوق و وظایف آنان نشأت مىگیرد.وقتى من از حقوق خاصى برخوردار مىشوم باید ببینم كه موظف به چه وظایف و مسؤولیتهائى هستم و چگونه مىتوان در این عرصه میان «حق» و «وظیفه» توازن ایجاد كرد؟ كنه و جوهره موضوع، همین است.ممكن است بگویند: این توجیه در صحنه زندگى خانوادگى چندان اشكالى ایجاد نمى كند، اما در مورد «دیه» و خونبها چه مى توان گفت؟ این مسأله به بعد از مرگ زن مربوط است.شارع مقدس مسأله اقتصادى را نیز در كنار سایر مسائل لحاظ كرده است، چه، مرد نسبت به زن صاحب مسؤولیتهاى بیشترى است و در این وضعیت طبیعى است دیه مرد كه در واقع جنبه تاوان دارد نسبت به دیه زن بیشتر باشد، زیرا زیانهاى اقتصادىاى كه از بابت كشته شدن مرد به خانواده او مى رسد در قیاس با ضررهائى كه خانواده زن مقتول متحمل مى گردند، افزونتر است.مرد مسؤول اداره و تأمین مخارج اولاد خویش است و زن در این خصوص مسؤولیتى ندارد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
15-12-2013, 14:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
و لهن مثل الذى علیهن
ترجمه: و زنان را بر مردان حقى است همچنانكه مردان را بر زنان (بقره/228) .
هن لباس لكم و انتم لباس لهن
ترجمه: آنان «پیراهن تن» شما و شما «پیراهن» تن آنان هستید (بقره/187) .
به لحاظ اصولى، گواهى زن پذیرفته است
اسلام به لحاظ اصولى گواهى زن را پذیرفته است.در كلام خداوند اشاره اى هست به این كه گواهى زن مقبول است.منتها گواهى دو زن با گواهى یك مرد برابر نهاده شده است.
علت هم آن نیست كه زن نصف مرد است بلكه:
ان تضل احداهما فتذكر احداهما الاخرى
ترجمه: اگر یكى از آنها فراموش كرد، آن دیگرى بیادش اندازد (بقره/282) .زیرا نزاعها و درگیریها چه بسا در پارهاى حالتها عاطفه و احساس را به سوى متهم یا مدعى سوق مى دهد .این یك خصوصیت انسانى است.بویژه آن غالبا بدون تدقیق در اصل و منشأ دعاوى، تحت تأثیر «عنصر عاطفه» قرار داریم.زن بطور طبیعى و فطرى به این سمت گرایش بیشترى نشان مى دهد .
[چون] جنبه هاى احساسى و عاطفى او غلیظ تر از مرد است كه این در جاى خود نیكوست و مقتضاى مادر و همسر و زن بودن وى است [نه برخاسته از نقصى در انسانیت او.] نكته دقیق دیگرى كه در اینجا قابل ملاحظه است آن كه انتخاب دو زن براى گواهى دادن، بخاطر آن است كه اگر یكى از آنها فراموش كرد آن دیگرى به یادش آورد.این مسأله در مورد مردان نیز صدق مى كند .در «بینه» شرط آن است كه دو شاهد عادل از مردان گواهى دهند.چرا شهادت یك شاهد عادل در اینجا شرط نیست؟ سبب در اینجا نیز لزوم رعایت احتیاط در اجراى اصل عدالت است و بر این اساس، در دعاوى جز به گواهى دو شاهد عادل اعتنا نمى شود و گواهى یك نفر كافى نیست.آیا این سخن بدان معنى است كه نقصى در انسانیت یكى از دو شاهد عادل در مقام دعوا وجود دارد؟ ! میان احتیاط در اجراى عدالت كه مسأله گواهى دو زن بجاى یك مرد در همین چارچوب تفسیرى مىگردد [با ناقص بودن انسانیت زن] فاصلهاى طولانى وجود دارد.عدم قبول گواهى زن در مسأله «قتل» موضوعى اختلافى است.امیر المؤمنین امام على بن ابى طالب (ع) مى فرماید:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
15-12-2013, 14:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
لا یبطل دم امرى مسلم
ترجمه: خون هیچ مسلمانى تباه نمىشود.از این رو [ما معتقدیم كه] گواهى زن در این خصوص پذیرفته و مقبول است.اما از این كه بگذریم، گواهى او درباره پارهاى از موضوعات مثل «زنا» پذیرفته نیست.زیرا حدود شرعى غالبا جنبه پیشگیرانه دارد و از این رو، اسلام اهتمامى براى اثبات موضوع نداشته است: و «ان الحدود تدرأ بالشبهات» ترجمه: حدود شرعى با اندك شبه هاى ملغى مى شود.موارد بسیار جزئى دیگرى هست كه عدم قبول گواهى زن در آنجا نتیجه خصوصیت ویژه آن موضوعات است.در دیگر احوال خاص مربوط به مسائل زنانه، گاه گواهى زن البته به تنهایى پذیرفته است و نیازى به گواهى مرد نیست و این خود آشكارا نشان مىدهد كه از [دیدگاه اسلام] زن انسانى است برخوردار از حقوق كامل ـ گرچه [مخالفان] گرداگرد مسأله، گرد و خاك فراوان بر پا كرده اند.
قضاوت زن...دروازهاى گشوده یا بسته؟
در مورد موضوع صلاحیت یا عدم صلاحیت زن براى بر عهده گرفتن مسؤولیت «قضاء» و «حاكمیت كشور» نیز گفتنى است.اختلافى كه در باب شایستگى زن براى پذیرش حاكمیت وجود دارد ناشى از حدیثى است كه بخارى و برخى دیگر از روایان آورده اند و اساسا در كتب شیعه «امامیه» ذكرى از آنها نرفته است و آن اینكه: چون رسول خدا (ص) شنید كه قومى از ایرانیان زنى را بر خود حاكم كرده اند، فرمود
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
15-07-2014, 15:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
ما افلح قوم ولتهم امراة
ترجمه: قومى كه حاكمیت زنى را بر خود بپذیرد رستگار نمى گردد.در این باب، حدیث دیگرى جز این در دست نیست.آنگاه فقیهان بر مبناى همین حدیث گفته ا ند: كه زن را شایستگى عهده دارى حكومت نیست، حال آن كه این روایت ناظر به شرایط و موقعیتهاى خاص است.با این همه، فقیهانى نیز هستند كه برخى نكات را در مورد این مسأله متذكر شده اند: نخست این كه این سخن در شرایطى گفته شده است كه خصوصیات آن چندان بر ما آشكار نیست بویژه آن حكومت در گذشته با حاكمیت در عصر حاضر تفاوت [ماهوى] داشته است، در آن هنگام، حاكم، مجرى آراء خویش بود و مردم از آن رو سر به فرمان او مىنهادند كه او را صاحب اختیار همه امور مى دانستند، اما اكنون، حاكم، صاحب اختیار مطلق نیست بلكه او نیز تابع قانون است [و باید بر طبق مجارى قانونى عمل كند.] بعلاوه دستگاههایى هست كه بر كار او نظارت مى كنند یا در برخى موارد حتى او را به محاكمه مى كشانند.چنانچه این حدیث، صحیح و مضمون آن را روشن و تمام تلقى كنیم و در این باره هیچ مناقشه اى نكنیم، مى توان آن را ناظر به نوع حاكمیت در آن زمان ارزیابى نمود.تفاوت نوع حاكمیت امروز نسبت به گذشته بر كسى پوشیده نیست.برخى، از این بخش از حدیث كه مىگوید «ما افلح قوم...» چنین برداشت كردهاند كه زن از قدرت عقلى لازم جهت سامان بخشیدن به امور كشور برخوردار نیست اما باید در نظر داشت كه قرآن كریم با معرفى [بلقیس] «ملكه سبأ» در واقع زنى را معرفى كرده است كه از توانائى عقلى و برنامهریزى و هوشمندى برترى نسبت به مردان، برخوردار بوده است.بر طبق آنچه در متن قرآن كریم آمده است، وقتى نامه سلیمان به دست ملكه رسید گفت:
یا ایها الملأ افتونى فى امرى
ترجمه: اى بزرگان! در كارم به من نظر [مشورتى] بدهید (نحل/32) .
او ملكه بود و ظاهرا به مشورت نیاز نداشت و نظام حاكم در آن روز چنین امرى را بر او فرض نمى كرد.آنچه گویاى این نكات است آیهاى است كه مى فرماید:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
15-07-2014, 15:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
قالت یا ایها الملأ افتونى فى امرى ما كنت قاطعة أمرا حتى تشهدون
ترجمه: [بلقیس گفت: اى بزرگان! در كارم به من نظر [مشورتى] بدهید [چرا كه] من هیچ كارى را از پیش نبرده ام مگر آنكه شما حاضر و ناظر بوده اید (نمل/32) .یعنى مادام كه شما حاضر نشوید و درباره این امر، اظهار نظر نكنید تصمیمى اتخاذ نمى كنم؛ مایلم در كارها با در پیش گرفتن طریق شور و مشورت، بهترین و صحیح ترین موضع را انتخاب كنم.آرى چون نامه سلیمان به دست او رسید، از [بزرگان] قوم خود طلبید كه رأى خود را در آن خصوص اظهار كنند، اما آنان نیروى بازوى خویش را به رخ كشیدند و گفتند: ما نیرومندان و رزم آورانیم، بنگر كه چه مى فرمائى
قالوا نحن أولوا قوة و بأس شدید و الأمر الیك ما ذا تأمرین
(نحل/33) .از آنان طلبید كه بازو و نیروى فكرى خویشتن را بكار اندازند ولى آنان از این كار طفره رفتند و به عرضه توانائى جسمى خویش بسنده كردند.
آنان گوئى به مثابه ملتى بودند كه از نیروى ارائه رأى و نظر خویش محرومند زیرا احساس نمى كردند آنان را توان اظهار رأى و ارائه طریق هست و از این رو كار را یكسر به آن زن سپرده بودند.ملكه سبأ آنگاه افزود:
ان الملوك اذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزة اهلها أذلة و كذلك یفعلون و انى مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون
ترجمه: پادشاهان چون به شهرى پا نهند، آن را به تباهى كشند و گرانقدران اهلش را بیمقدار گردانند و این گونه عمل كنند و من هدیهاى به نزد آنان مى فرستم و چشم به راه فرستادگان هستم كه چه پاسخى مىآورند (نمل/35 و) .او تلاش كرد شخصیت فرستنده نامه را خوب بشناسد و بداند كه آیا پادشاهى است كه آهنگ افساد در زمین كرده است یا پیامبرى است كه نداى دعوت به حق و حقیقت را سر داده است.آنگاه با حفظ عزت نفس خویش به نزد سلیمان آمد و در محضر او به ایمان تشرف یافت.قرآن در این باره، از زبان او مى گوید:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17972388253323900551.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.