PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بر عالم واجب است که در صورت پیش امد شبهات در دین پاسخگو باشد در غیر اینصورت مورد لعنت خدا و رسول و فرشتگان است.



مشتاق
15-07-2013, 12:12
اینجانب مشتاق از گروندگان به دعوت یمانی موعود احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام هستم و بشارت این دعوت را به اطلاع اعضای محترم این خانه رساندم. ولی متاسفانه با اتهام واهی پست بنده را بلافاصله بلاک کردند. در صورتی اگر شما صاحب علمی هستید بر شما واجب است که با بنده وارد بحث شده تا در صورت انحراف اینجانب بنده را کمک کنید نه اینکه پست بنده را پاک کنید.

معمار
15-07-2013, 13:07
اینجانب مشتاق از گروندگان به دعوت یمانی موعود احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام هستم و بشارت این دعوت را به اطلاع اعضای محترم این خانه رساندم.

دلیل شما چیست که خود را فرستاده امام زمان معرفی می کنید؟ما که به سایت شما رفتیم فیلتر بود,دلیلتان را در این جا ذکر کنید تا مورد بررسی و نقد قرار گیرد

من قول می دهم پست شما پاک نگردد

منتظر دلایل شما در این باره می باشم

مشتاق
16-07-2013, 20:02
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما



خوشا به حالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و مُلك و عزل و نصبش اقرار داريد. و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بدكار و كسانى كه از آنها پيروى مي‌كنند،پس به آنها مى‌گويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را براي وارثان به جا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد. دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مى‌كنيد و بدي حساب و تقديراتتان اين امر را به شما روشن مى‌كند، از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بى ارزش است.


قال رسول الله (ص): بدأ الاسلام غريباً و سيعود غريباً، فطوبي للغرباء...
رسول الله (ص) فرمودند: اسلام با غربت آغاز شد و در آينده نيز غريبانه باز خواهد گشت؛ پس خوشا به حال غريبان (بحارالأنوار، ج67، ص200)


سيد احمد الحسن (ع) كيست؟

ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند. ايشان در وصيت رسول الله (ص) در شب وفات، با لفظ «اولين مؤمنان (به پدرشان)» و هم چنين نام دقيقشان احمد؛ ذكر شده‌اند.

در خصوص سند بسيار محكم وصيت پيامبر (ص) در شب وفات ايشان، و ادله اين دعوت مبارك كتاب‌ها و مقالات زيادي نگاشته شده است كه عزيزان مي‌توانند اين مطالب را در اين تالار مطالعه، و به دقت بررسي فرمايند.

احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.



نسب و مختصري از تاريخچه‌ي زندگي ايشان

احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى فرزند على فرزند محمد فرزند على فرزند موسى فرزند جعفر فرزند محمد فرزند على السجاد فرزند حسين فرزند على ابن ابى طالب عليهم الصلاة والسلام.


سيد احمد الحسن، در شهر بصره در جنوب عراق متولد شده و زندگى كردند و تحصيلاتشان را تا ليسانس و اخذ مدرك مهندسي معمارى ادامه دادند.

ايشان در اواخر سال 1999 و در سن 29 سالگي به امر امام مهدى (ع) به نجف هجرت كرده و دريافتند روش تدريس در حوزه‌ي علميه داراى خلل بزرگى است. چرا كه در حوزه علميه، به جاي توجه و تمركز بر ثقلين يعني قرآن كريم و سخنان رسول خدا (ص) و ائمه معصومين (ع)؛ به تدريس و آموزش منطق و فلسفه و اصول فقه و علم كلام (عقائد) و فقه (احكام شرعي) و زبان عربى، مي‌پرداختند.

گو اينكه اساس ايمان يك مؤمن بر اخلاق و آموزه‌هاي الهى استوار مي‌باشد؛ يعني وحي و محافظان وحي.

ايشان در طي سال‌هاي حضورشان در نجف، با حوزه در تماس بوده، اما در آن تحصيل نمي‌كردند. همانند حضرت مريم (ع) كه در بين علماي يهود زندگى مي‌كردند ولي از آنها چيزي ياد نمي‌گرفتند.

با به حقيقت پيوستن تمام اموري كه امام مهدي (عج) در رؤياهاي صادقه به ايشان امر مي‌فرمودند، ايشان به نقض هيكل باطل و ابطال بدعت‌ها و اصلاح علمى و مالى در حوزه‌ي علميه برخاستند و از آنها خواستند كه خود را اصلاح كنند؛ كه اين امر تا سال 2002 ادامه داشت.


پس از نشر دعوت مخفيانه و ايمان آوردن بسياري از طلاب به دليل رؤياهاي صادقه و بيعت با ايشان در اين مدت، امام مهدى (ع) دستور دادند كه سيد احمد الحسن (ع) آشكارا به مردم اعلام كند كه او فرستاده‌ي حضرت مهدى (ع) است و مسير ايشان براى دعوت مردم در ماه هفتم سال 2002 موافق با ماه جمادى اول سال 1423هجرى در نجف اشرف آغاز شد.

پس امام مهدى (ع) به ايشان امر كردند كه به تمامى مردم ابلاغ كند كه ايشان وصى و فرستادۀ امام مهدى (ع) هستند و ايشان همان احمد مذكور در وصيت رسول الله (ص) در شب وفاتشان مي‌باشند.



فعاليت هاي سيد احمد الحسن در حوزه

در آغاز دعوت، بين سال‌هاي 1999 تا 2002 و قبل از علنى شدن دعوت، ايشان در اصلاح حوزه‌ي علميه، مبادرت به فعاليت‌هاي ذيل در اصلاح علمي، اصلاح عملي و اصلاح مالي نمودند:

اصلاح علمى: و در آن از دو روش بهره بردند:

اول: انتشار كتابى به عنوان (الطريق الی الله؛ راه به سوی خدا) كه بسياري به واسطه‌ي اين كتاب تأثير پذيرفتند، از جمله‌ي آنها شيخ محمد يعقوبى بود كه اين كتاب را چاپ و ميان طلاب پخش كرد.

دوم: گفتگو و مباحثه با طلاب و علماي حوزه در مورد خلل و نواقص موجود در حوزه؛ كه با موافقت و تأييد بسياري با كلام ايشان مواجه گرديد و همه با علم به اين كه ايشان شخص صادقي است، به ايشان در اين زمينه كمك مي كردند.


اصلاح عملى: كه مرتبط با امر به معروف و نهى از منكر است. از جمله زماني كه صدام ملعون قران را با خون نجس خود نوشت و علی رغم آنكه تمام مسلمين متفقند كه خون نجس بوده و اين كار بزرگ‌ترين بي حرمتي به قرآن است، اما جز سيد احمد الحسن كه از حوزه خواست كه حداقل از خود واکنشی نشان بدهند و بيانيه اى را صادر كنند كه اين عمل اشتباه است، جملگي به دليل اين كه مبادا كشته شوند، تقيه به خرج داده و از نهي از منكر اين امر صرف نظر كردند.

سيد احمد الحسن خودشان شخصاً بر عليه اين امر به شدت انتقاد كرد و در خطبه‌هايى كه بيان مي‌كردند، هميشه از صدام نام برده و اعلام مي‌كردند كه صدام لعنه الله با اين بي حرمتي بزرگ، حكم مرگ خود را با دستش امضاء كرد.

اما علما به جاى اينكه ايشان را در اين راه كمك كنند، ايشان را با خوش اخلاقى از حوزه خارج كردند، مبادا كه خشم صدام لعنه الله عليه، دامن آنها را هم بگيرد... و در اين اصلاح اصلاً به ايشان كمكي نكردند. (بیانیۀ طالبوا بکرامة القران، کرامت قران را مطالبه کنید را مطالعه فرمایید).


اصلاح مالى: اين اصلاح مربوط به انفاق اموال صدقات براي فقراء بود. و اين آخرين كار قبل از علنى شدن دعوت بود كه البته بسيارى از طلاب حوزه علميه كه برخي از آنها شخصاً از تبعيض در توزيع پول در رنج بودند، با ايشان هم قدم شدند.

كه در اين مجال، بعد از اين كه سيد احمد الحسن و انصارشان از طلاب حوزه‌ي علميه، با مراجع دينى ديگر گفتگوهاي زيادى انجام دادند؛ نتايج بسيار خوبي بدست آمد.

بيشترين كسى كه اين امر را با قول و زبان تأييد مي‌كرد، شيخ يعقوبى بود. ايشان بعد از اين كه يكى از مؤمنان به سيد احمد الحسن او را به ياد سياست حضرت على (ع) در تقسيم مال انداخت، ضمن اينكه مجادله نكرد، اعتراف نمود كه ما نياز به اصلاح مالى داريم.



عكس العمل طلاب در مواجهه با ايشان

در طول مدت ارتباط ايشان با حوزه و تلاش براي اعمال اصلاحات، بسياري از طلاب حوزه‌ي علميه نجف در رؤياهاي صادقه، از طريق اهل بيت (ع) به ايشان ايمان آوردند و حتي برخي از طلابي كه هرگز ايشان را نديده بودند، در رؤياهاي صادقه امر به بيعت با سيد احمد الحسن مي‌شدند كه از پس پرس و جو، ايشان را مي‌يافتند.

ايشان پس از معرفي خود به عنوان اينكه ايشان به امر امام مهدي (ع) در حوزه حضور پيدا نموده اند، از طلاب خواستند كه اين امر مخفي بماند.


سيد احمد الحسن ع، خود در خطبه ملاقات چنين فرمودند:

«و روزها و ماه ها گذشت و تقريباً سه سال گذشت، نه ياري و نه ياوري از طلاب حوزه ي علميه داشتم، ولي عده اي با سخنم درباره‌ي فساد مالي در حوزه ي علميه موافق بودند و از اينجا حركت اصلاحي بر ضد اين فساد مالي در حوزه را شروع كردم، ولي اين اصلاح بطور كامل انجام نشد زيرا بعضي مراجع ديني حاضر به تغيير سياست مالي خود نبودند و خوشگذراني و اسراف در اموال در ميان علماء و كساني كه با ايشان مرتبط بودند همچنان ادامه داشته و دارد و در مقابل آن، جامعه‌ي فقيري بود كه از شدت گرسنگي و بيماري‌هاي جسمي و روحي مي‌ناليد و هيچ يك از علماء براي بهبودي آنها تلاشي نمي‌كرد، و بعد از چند ماه، اعلان كردم كه من از طرف امام مهدي (ع) فرستاده شده ام و با ايشان ارتباط دارم.

و اين اعلان فقط از طرف من نبود بلكه عده اي از طلاب حوزه علميه چيزهايي در ملكوت آسمانها ديدند و شنيدند كه مطلب مرا برايشان تأكيد كرد و از ميان ايشان كساني بودند كه با من رابطه مستقيم داشتند و كساني هم بودند كه هيچ ارتباطي با من نداشتند و عده‌اي از آنها بر بيعت با من اصرار ورزيدند با اينكه از سخت بودن اين امر و اينكه مرا در پايان راه تنها مي‌گذارند (همان گونه كه اهل كوفه مسلم ابن عقيل (ع) را تنها گذاشتند) مطلعشان كرده بودم ولي ايشان بيعت را كامل كردند به اين كه جان و مال و فرزندانشان را فداي اين امر كنند و اين در ماه جمادي الأول سال 1423 هـ.ق بود و پس از آن عده‌ي زيادي از طلاب حوزه علميه با من بيعت كردند.

ولي ترس به سراغ ايشان آمد، زيرا نيروهاي امنيتي صدام ملعون براي دست يافتن به من دست به كار شدند و اينجا بود كه همه از اطراف من متفرق شدند و بيعت را شكستند، و هر شخص يا جماعتي به دنيال تراشيدن دليلي براي شكستن بيعت به وسيله‌ي تهمتي بود كه به من بزنند و در پايان بر دو چيز با هم توافق كردند:

1- گفتند: ساحري بزرگ است.

2- اينكه بر ممالك جن دسترسي دارم و آن را براي سيطره بر ايشان به كار مي‌گيرم.

و به خانه ام برگشتم، پس از اين كه همه از اطرافم متفرق شدند و به جز عده‌ي بسيار كمي از طلاب حوزه ي علميه و بعضي مؤمنان كسي همراهم نماند و در سال 1424 هـ.ق و در ماه جمادي الأول عده اي از اين مؤمنان آمدند و با من تجديد بيعت كردند و از خانه‌ام خارجم ساختند و دوباره دعوت را آغاز كردم.

و دو روز آخر از ماه رمضان از سال 1424 هـ.ق امام مهدي (ع) به من امر فرمود كه خطابم را متوجه اهل زمين كنم و هر فرقه را با توجه به ويژگي‌هايش بر حسب اوامر امام (ع) مورد خطاب قرار دهم و در روز سوم شوال (مطابق 17 آذر 1381) امام مهدي (ع) به من امر فرمود كه انقلاب بر عليه ظالمان را علني كنم و به بررسي راهكارها بپردازم و كارهاي لازم را به سرعت انجام دهم و مردم را براي ياري حق و اهلش و كار و كوشش براي برپا داشتن حق و بر افراشتن كلمه‌ي «لا اله الا الله» دعوت كنم. پس به درستي كه دين خدا برتر و پيروز است، دين خدا برتر و پيروز است، دين خدا برتر و پيروز است و دين كفار پست و خوار مي‌باشد.

إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم، اگر خدا را ياري كنيد، (او) شما را ياري مي كند و قدم‌هايتان را ثابت و استوار مي دارد. (محمد:7)

آيا كسي هست كه دين خدا را ياري كند؟ آيا كسي هست كه قرآن را ياري كند؟ آيا كسي هست كه ولي خدا را ياري كند؟ آيا كسي هست كه خداي منزه و بلند مرتبه را ياري كند؟



جفاي صدام به قرآن؛ سكوت علماء، و فرياد احمد الحسن

وقتى كه صدام ملعون، براي ادامه‌ي ارتباط با جنيان، دستور داد قرآن را با خون نجس خودش بنگارند، و كل قران كه با خون نجسش نگاشته شده‌ بود، در مراسم جشن تولد نحس او افتتاح گرديد، تنها كسي كه به اين عمل شرم آور اعتراض فرمود، كسي نبود جز سيد احمد الحسن (ع) كه با صدور بيانيه و سخنراني‌ها، صراحتاً به اين عمل ننگين كه همانا تعرض به قران بود، واكنش نشان دادند. اما متأسفانه علماي حوزه، حفظ جان خويش را بر حفظ حرمت قران مقدم داشتند و سكوت كردند...

سيد احمد الحسن (ع) صراحتاً فرمودند: «اين آخرين تولد ‌صدام ملعون است و تولد ديگرى نخواهد گرفت زيرا كه او بر خدا تجاوز كرد و خداوند او را حتماً مجازات خواهد كرد: (فصدام طاغية و نال جزائه من الله بالسيف).

در حديث قدسى شريف خداوند متعال فرموند: (الظالم سيف أنتقم به و أنتقم منه) ظالم شمشيري است كه بوسيله آن انتقام گرفته و از او انتقام مي‌گيرم.»

صدام بعضى از افرادى كه با سيد احمد الحسن (ع) ارتباط داشتند، حتي اگر به او مؤمن نبودند را دستگير كرد و از آنها در مورد امام (ع) تحقيق كردند تا ايشان را بيابند؛ و شكر خدا به نتيجه‌اى نرسيدند و ديري نپائيد كه ظالم ديگر (آمريكا) از آن ظالمِ به حدِّ خدا، انتقام گرفت...


سيد يماني (ع) در خطبه حج واقعه را خود چنين بازگو مي‌فرمايند:

«و حق را به شما مى‌گويم: كه من در ابتدا بيعت را براى خود نخواستم بلكه در زمان صدام طغيانگر گروهى از افراد در حوزه‌ي علميه نجف اشرف براى بيعت با من بعنوان اينكه من فرستاده‌اي از سوي حضرت مهدى (ع) هستم عزم خود را جزم كردند بعد از آنكه آنها رؤيا و مكاشفه و معجزه دیدند. سپس آنها براى طلب بيعت با من از بقيه طلبه‌هاى حوزه علميه در نجف برخاستند.

خداوند مى‌داند و آنها نيز مى‌دانند و اين اولين بيعت بود. سپس بيعت را شكستند مگر اندكى از آنها كه به عهد خداوند سبحان وفا كردند.

و آنانى كه عهد را شكستند، مى‌گفتند: رؤيا و مكاشفه از جن است و معجزه، سحر است. و تا ديروز مرا صادق الأمين (راستگوي امانتدار) مي‌خواندند و امروز مرا (ساحر كذاب) ساحر و دروغگو مي‌خوانند پس به خانه‌ي خويش باز گشتم و امر خود را به خداوند سپردم و به محبوبم، به خداوند سبحان پناه بردم راضى به قضاء و قدر او بودم و صبور و مطمئن از اينكه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كند.

سپس خداوند خواست كه بعد از سقوط صدام طغيانگر اندك افرادى كه به عهد خداوند وفا كرده‌ بودند مردم را به بيعت با من دعوت كردند بدون هيچ گونه ارشاد يا دعوتى از طرف من بلكه من اصلاً آنها را نديده بودم. سپس آمدند و با من تجديد بيعت كردند و مرا از خانه‌ام خارج كردند و اين دومين بيعت بود. و اين دعوت توسعه يافت و منتشر شد و تعداد مؤمنين افزايش يافت.

سپس ارتداد حيدر مشتت و افرادش حاصل شد و به جز عده‌ي اندكى كه بر عهد خداوند وفادار بودند كسى باقى نماند و سپس به خانه‌ام بازگشتم و به محبوبم پناه بردم و بر بلاء صبر كردم و كسى را براى بيعت با خويش دعوت نكردم و ليكن خداوند خواست آنهايى كه خداوند به ولاى آل محمد (ع) طاهرشان كرده و آنها را براى يارى قائم آل محمد (ع) (قبل از اين كه دنيا خلق شود) انتخاب كرده است بيانند و تجديد بيعت كنند و اين سومين بيعت بود. بعد از اين كه دو بار بر فرق سرم كوبيدند.

پس خدا را شكر كه در من، وجه تشابهي از ذو القرنين و على بن ابی طالب امير المؤمنين (ع) قرار داد و خدا را شكر كه نخواست من امامت را طلب كنم، بلكه خواست كه امامت مرا طلب كند و خدا را شكر كه مرا در طلب دنيا قرار نداد بلكه خواست كه دنيا مرا طلب كند.

پس به خدا سوگند كه ملك و حكومت و مقام و منصب و اطاعت كردن مردم از من و گوش به فرمانى ايشان از خود را طلب نكردم مگر به امر خداوند سبحان و امر امام مهدى (ع) و اگر به خاطر اقامه حجت بر حضور انصار و يارانم نبود، طناب آنرا به كشتی اش مى‌انداختم. پس به خدا كه دنيا نزد من همانگونه كه خداوند متعال آن را به من نشان داده‌ است و همان گونه كه پدرم على ابن ابى طالب (ع) او را وصف كرده آن را عرق خوكى در دست بيمار جذامى مي‌بينم.
خوشا به حالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و مُلك و عزل و نصبش اقرار داريد و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بد كار و كسانى كه از آنها پيروى مي‌كنند، پس به آنها مى‌گويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را براي وارثان به جا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد. دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مى‌كنيد و بدي حساب و تقديراتتان اين امر را به شما روشن مى‌كند، از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بى ارزش است:

ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏. سوره حج: 74
خدا را آن گونه كه بايد بشناسند، نشناختند.



ارتباط سيد احمد الحسن با مراجع معروف نجف و ساير شهرها:

علماء و طلاب حوزه‌ي علميه‌ي نجف، بسيار به سيد احمد الحسن احترام مي گذاشتند. ايشان داراى هيبت و وقار خاصى بودند و همه‌ي كسانى كه در حوزه بودند به اين امر شهادت مي‌دهند و بسياري از رفتار و اخلاق ايشان و جديتى كه در دين خدا داشتند، در شگفت بودند.

ايشان تلاش بسياري براي نجات دادن حوزه از فسادى كه در آن است، داشتند. اما بعد از اينكه ايشان خود را وصى و فرستاده‌ي حضرت مهدى(ع) معرفى و فرمودند كه از طرف پدرشان حضرت مهدى‌(ع)فرستاده شدند، كسى كه صادق امين بود، پس از آن ساحر و كذاب شناخته شد؛ مانند همان حرفى كه به رسول الله (ص) زدند...

و بعد از مدتى فتواي قتلشان را دادند.



حضور سيد احمد الحسن در نجف، و سرزنش علماي بی عمل:

سيد احمد الحسن (ع) در خطبه ملاقات چنين مي فرمايند:

«و من انتظار ياري و نصرت از علماي دين را ندارم و چگونه انتظار ياري از ايشان را داشته باشم در حالي كه امام صادق (ع) در چندين حديث تأكيد فرموده است كه بسياري از علماء با زبان و اسلحه به مبارزه با امام مهدي (ع) بر مي‌خيزند و به محض اين كه زمام امور به دست امام (ع) مي‌افتد هفتاد تن از بزرگان آنها و سه هزار تن از طلاب تابعشان را به قتل مي‌رساند و چگونه منتظر ياري از جانب ايشان باشم در حالي كه امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

خدا پيروز مي‌كند اين امر (برپايي دولت حضرت مهدی) را به وسيله‌ی كساني كه هيچ نصيب و جايگاهي (در بين مردم) ندارند و هنگامي كه امر ما فرا رسد كسي كه امروز بت‌ها را مي پرستد از ولايتمان خارج مي‌شود و منظور از بت‌ها هم چنان كه امام صادق (ع) مي‌فرمايد: علماي بي‌عمل هستند و در زمان امام صادق (ع) بت‌هايي وجود نداشت مگر ابوحنيفه و امثال وي...

و هم چنين ايشان مي‌فرمايد: اگر قائم (ع) خروج كند، كساني كه گمان برده مي‌شد از منتظران قائم (ع) هستند از اين امر (ولايت اهل بيت) خارج مي‌شوند و كساني شبيه خورشيد و ماه پرستان، وارد اين امر مي‌شوند. (غيبت شیخ نعماني ص 172).

و آن كساني كه قائم (ع) را ياري نمي‌كنند علماي بي‌عمل هستند، با اين كه مردم از ايشان توقع ياري قائم (ع) را دارند.

و چگونه از آنها توقع ياري داشته باشم و ائمه (ع) در احاديث روشن ساختند كه دلیل تفرقه امت، همين علماء هستند.
از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده:

اي مالك بن ظمره حال تو چگونه است، در زماني كه شيعه اختلاف پيدا مي‌كنند به اين صورت و انگشتان دو دستش را داخل در هم كرد. گفتم: يا امير المؤمنين خيري در آن زمان وجود ندارد، ايشان فرمود: همه ي خير در آن زمان است، قائم ما قيام مي‌كند و هفتاد نفر از آناني كه به خدا و پيغمبرش (ع) دروغ بستند را به قتل مي رساند، سپس خدا مردم را بر يك دين جمع مي كند. (غيبت شیخ نعماني)
آن كساني كه به خدا دروغ مي‌بندند علماي بي عمل هستند.

امام صادق (ع) فرمودند: آمدن اين امر (ظهور مهدي (ع) ) ممكن نيست، در حالي كه فلك نچرخد تا جايي كه مي‌گويند از دنيا رفته يا به هلاكت رسيده است و بعضي مي‌گويند: به كدام بياباني رفته است، گفتم: چرخش فلك چيست، ايشان فرمودند: اختلاف ميان شيعه (بحارالانوار ج 52 ص 288)

و اين فتوايي است كه بعضي از علماي شيعه امروز صادر مي‌كنند كه پاياني براي غيبت كبری وجود ندارد. و هيچ كس هرگز امام عصر (ع) را نمي‌بيند.

و در حقيقت آنها خواهان ظهور و قيامش نمي‌باشند براي اين كه ظهورش به معني پايان مرجعيت ايشان مي‌باشد. همان مرجعيتي كه شيعه را به اختلاف كشانده و بين ايشان جدايي افكنده و آنان را پراكنده كرده است.



كتاب‌هاى سيد احمد الحسن

ايشان تاكنون نزدیک به چهل جلد كتاب در زمينه‌هاي مورد پرسش مردم، متشابهات و تأويلات قرآني منتشر فرموده‌اند، كه خواندن آنها بر هر طالب حقي توصيه مي‌شود، كه دليل مستحكمي است بر حقانيت ايشان، كه بیشتر آنها به زبان پارسي ترجمه شده است.

در اين زمينه، حتي برخي از علمايي كه فتواي قتل ايشان را صادر كرده‌اند، تاكنون از كوچك‌ترين نقد علمي آثار ايشان عاجز بوده‌اند. چرا كه ايشان مسائلي را باز و مطرح فرموده اند كه در طي هزار سال كسي نتوانسته چنين پاسخي متقن و درستي را براي آنها ارائه دهد؛ و اين امر بر اهل علم بسيار روشن‌تر است.

و علماي مذكور، تنها با زدن انگ و تهمت هاي بي اساس بوسيله كانال‌هاي بسيار قوي تبليغاتي توانسته‌اند، مانع نفوذ سريع اين دعوت مبارك به لايه‌هاي دروني جوامع ديني شوند.



شيوه‌هاي سيد احمد الحسن براي دعوت علماء

دعوت علماء به قسم برائت: كه قسمى است بسیار سنگين كه هر شخصى به دروغ اين قسم را ياد كند قبل از سه روز هلاك مي‌شود و سبحان الله كسى از مراجع حاضر به انجام آن قسم نشد، براى اين كه آنها حق را مي‌دانند ولى آن را انكار مي‌كنند.

در اين زمينه تنها يك نفر، يعني حيدر مشتت در روزنامه‌ي خود علناً حاضر به خوردن قسم برائت شد. كه در حرم حضرت عباس (ع) قسم برائت مي‌نمايد.


دعوت علماء براى مباهله: سيد احمد الحسن علماء را دعوت به مباهله كردند و تأكيد نمودند كه مباهله بايد بر مبناى اسلامى و آن گونه كه در قران ذكر شده است باشد تا كه حقيقت براى همه آشكار شود، در صورتي كه حق با سيد احمد حسن باشد، از آن پيروى كنند، در غير اين صورت خداوند دروغگويان را هلاك مي‌كند كه مانند زمان پيامبر (ص) هيچ يك از علماء حاضر به انجام مباهله نشدند.


دعوت براي نوشتن تكذيبيه: از علمايى كه رسالت اين وصى (سيد احمد حسن) را تكذيب كرده اند، خواستند كه نامه‌اى بنويسند و آن را به مردم بدهند كه متن آن به شرح ذيل باشد:

ما تو را و كسى كه پشت تو قرار دارد «شيطان» تلقى مي‌كنيم، و اگر اين امر از طرف خداوند مي‌باشد بر ما عذابى سخت نازل شود.

كه مجدداً علماء اين امر را نيز انجام ندادند.


دعوت براي درخواست معجزه: پس از تكذيب موارد فوق از طرف علماء، سيد احمد الحسن از علمايى كه روز و شب اميد به ديدار امام مهدى (ع) را دارند مثل سيد على سيستانى، سيد محمد سعيد حكيم، شيخ محمد اسحاق فياض از عراق و سيد محمد حسين فضل الله از لبنان دعوت كردند كه از ايشان معجزه اى مانند معجزه‌هاى انبياى گذشته بخواهند تا براى آنها انجام دهد، ولى هيچ كدام از آنها طلب معجزه نكردند! زيرا آنها مي‌دانستند اين شخص حق است و با انجام اين معجزه توسط سيد احمد الحسن، حقيقت آشكارتر خواهد شد و از اين امر واهمه دارند.


دعوت در مورد سيد سيستاني: سيد احمد الحسن از سيد سيستانى به شكل خاص دعوت به مناظره‌ي علمى كردند و اجازه دادند كه سيد سيستانى با هر شخصى و با هر ادله و كتب و هرگونه سؤالات به صورت نامحدود مي‌تواند با ايشان وارد مناظره شوند، و در مقابل سيد احمد الحسن فقط با تكيه بر كتاب قران كريم پاسخگوى آنها باشند، اما باز هم نپذيرفتند.


آن چه از برخورد مراجع مشخص مي شود: نپذيرفتن دعوت اين شخص از طرف علماء، و عدم ارسال هيچ گونه پاسخ از جانب آنها اين مطلب را تصديق مي‌كند كه اين شخص (سيد احمد حسن) حق است و راستگو مي‌باشند. در روايات متعددى ذكر شده است، كه هر كسى اين امر را ادعا كند از او از بزرگترين امرها (قران كريم) سؤال كنيد وآگاه باشيد كسى چنين ادعايى نمی كند مگر اينكه در مقام و منزلت آن باشد، كه قران كريم در اين مورد با اين آيه صريح بيان فرموده است. (فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (هود:14).


سيد احمد الحسن معلومات و معارفى را ارائه نموده‌اند كه چنين امرى فقط در صورت رابطه با امام مهدى (ع) حاصل مي‌شود، از قبيل كتاب متشابهات كه به صورت مدون نوشته شده است و تا كنون چهار جلد آن منتشر شده است. در روايات از اهل بيت (ع)نقل شده است، كسى كه علم متشابهات را به محكم آن رجوع مي دهد شخص امام مهدى (ع) مي‌باشد، و نيز روايات دلالت دارد بر منحصر بودن تخصص معصومين در امر «علم متشابهات قران كريم».


هر كسى كه بخواهد امرى را دروغ تصور كند (امر سيد احمد حسن و هر امر ديگر) بايد قبل از اين كه از خود حكمى ارائه دهد، ادله‌ي صاحب امر را بشنود، و قطعاً تكذيب امرى به اين بزرگي و خطر، بدون گفتگو و اطمينان، باطل مي‌باشد. چه بسا كه علماء تا كنون در اين مورد با سيد احمد الحسن (ع) و يا حتى نزديكان ايشان گفتگو نكرده‌اند. پس جاى سؤال مي‌باشد كه چرا بايد نسبت به چنين مسأله‌اى يعني فرستاده و وصي امام مهدى (ع) بي توجه باشيم؟



سرگذشت عبرت آموز برخي معاندين

علي شكري، يكي از علماي بی عمل بود كه در شب عاشورا و در بالاي منبر، عليه سيد احمدالحسن (ع) شروع به اهانت و ناسزاگويي مي‌كند و تأكيد مي‌كند كه مسئوليت اين سبّ را قبول مي‌كند. پس از شش روز هنگام عزيمت به بغداد با اتوبوس، در حالي مغزش متلاشي مي‌گردد كه احدي غير او هيچ آسيب جدي نمي‌بيند.


عبدالعزيز حكيم كه در بستن دفاتر سيد (ع) در نجف و كربلا نقش بسيار كليدي داشت، پس از مدت كوتاهي به سرطاني بسيار پيش رونده مبتلا، و به دليل دستگيري فرزندش توسط نيروهاي آمريكايي، مجبور به خضوع در برابر بوش شده و علاوه بر سفر به واشنگتن، عكس‌هاي يادگاري عجيبي! با ايشان مي‌گيرد و نهايتاً با خفت و خواري هلاك مي‌شود.

سپاه مقتدي صدر و ارتش مراجع كه در محرم 2008 به حسينيه‌هاي سید احمد الحسن (ع) حمله كرده و حدود 200 نفر از ياران عزادار بر ابا عبدالله الحسين (ع) را ناجوانمردانه به خاك و خون كشيدند؛ مدتي پس از اين حمله، به شدت با يكديگر درگير شده و به قتل و كشتار و تضعيف يكديگر پرداختند.

و اين‌ها تنها بخشي از وقايعي هست كه به اذن خداوند متعال پيش آمده است.


شناخت ايشان و سخن پاياني

امام احمد الحسن (ع) مؤيد به ملكوت عالم بوده و هزاران نفر از انصار ايشان، از اديان مختلف در رؤياهاي صادقه، شهادت و گواهي پيامبران و اولياي الهي يعني حضرت مسيح (ع)، حضرت موسي (ع)، پيامبر اكرم (ص) و اهل بيت (ع) را نسبت به ايشان ديده‌اند.

بر اساس دعاي ارائه شده از سوي امام (ع)، هر كس نيز تمايل به شهود از ملكوت عالم و نظاره‌ي گواهي اهل بيت (ع) را داشته باشد، مي‌تواند با استفاده از اين دعاء و سوگند خداوند متعال به حضرت زهرا (س)، خود اين شهادت و گواهي بسيار محكم را به نظاره بنشيند: (احادیث مربوط به رؤیای صادقه+ دانلود دعای رؤیا: كليك كنيد (http://mahdyeen.org/showthread.php?t=9439)) (http://mahdyeen.org/showthread.php?t=9439).

علاوه بر اين، بر اساس روايتي از امير المؤمنين (ع)، يكي از راه‌هاي ايمان به ايشان، استخاره به قرآن است كه بر اساس دستور العملي خاص براي افرادي كه معتقد به شهادت خدا در كتاب خدا هستند، حجت را تمام كرده است. (احادیث در مورد استخاره: كليك كنيد (http://mahdyeen.org/showthread.php?t=9444)).




و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب

معمار
17-07-2013, 01:36
سيد احمد الحسن (ع) كيست؟

ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند.

از کجا معلوم که امام زمان عليه السلام فرزندي داشته باشد دليل شما چيست؟


احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.

عجيب است پس شما ادعا مي کنيد که احمد الحسن همام مهدي موعود است,پس اگر مهدي موعود است چرا نمي تواند و ضعيف است که جکومت کند در حالي که مهدي موعود زمين را پر از عدل و داد مي کند,پس چرا احمدالحسن تا حالا نتوانسته اين کار را بکند,چرا معجزه اي تا به حال ارائه نداده است

اگر هم احمدالحسن همان يماني مشهور است پس چرا تا به حال قيام نکرده است,چرا دست روي دست گذاشته,چرا اصلا مومنان کمکش نمي کنند,چرا قیام هایی را که برای یمانی در روایات ما بیان شده است را دارا نمی باشد

از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: « یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند» مختصر اثبات الرجعـة، ح 16.

از مهم‌ترین روایات مربوط به انقلاب یمنی روایتی است که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان)[بحارالانوار جلد 52 صفحه 204.]

و در روایت دیگر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (خروج این سه تن، خراسانی، سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد....)بحارالانوار جلد52 صفحه 210.


دعوت علماء براى مباهله:

ما نفهمیدیم که در این مسأله چه حاجتی به مباهله و امثال آن هست؟ بالأخره این آقا در محضر علماء و متفکرین و بزرگان دین هست. اگر علماء از وضعیت او خبر ندارند پس چرا طلب مباهله می‌کند و چرا وضعیت خود را با آنان در میان نمی‌گذارد تا تأییدش کنند و اگر علماء هم مخالفت کردند ما بدانیم چرا مخالفت کردند.

معمار
17-07-2013, 01:46
ابتدا خدمت شما عرض شود سایت مورد نظر (www.mahdyeen.org (http://www.mahdyeen.org) , www.almahdyoon.org (http://www.almahdyoon.org)) فقط از طرق فیلتر شکن در دسترس قرار میگیرد


شما که ادعا می کنید فرزند امام زمان هستید چرا سایتتان فیلتر شده است
مگر امام زمان قدرت ندارد که جلو فیلتر شدن سایت فرزندش را بگیردkhandedar

اصلا چرا امام زمان چرا تا به حال کمکتان نکرده است تا مقدمات ظهورش سریع فراهم شود

شهاب منتظر
17-07-2013, 03:51
احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى


این شجره نامه ی کذب و یا بهتر بگویم مسخره ی شما در هیچ جای تاریخ وجود ندارد و شما جزء اوّلین کسانی هستید که آن را نقل کرده اید لذا اگر مدرکی مستدل دارید بیاورید.

و امّا به این دلیل کذب محض است و غیر قابل دفاع که به گواه تاریخ و با نگاهی به زندگی مبارک حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) به روشنی می توان دریافت که امام يازدهم ما شيعيان حضرت امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ بیشتر عمر مبارکشان را به دلیل ترس خلفای هم عصرشان از فرزند دار شدن حضرت در زندان آن هم به صورت انفرادی سپری فرمودند .

ایشان در سال 232 هـ . ق، در ماه ربيع الاول در شهر مدينه به دنيا آمدند. آن حضرت با چند تن از خلفاي عباسي معاصر بودند از جمله مهتدي و معتمد عباسي.

آیا امام حسن عسکری فرزند دیگری جز امام زمان داشته اند؟

هر چند برخي از نويسندگان نام چند فرزند براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند اما قول مشهور اين است که: از ايشان تنها يک فرزند، هم نام و هم کنيه با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ متولد شده است. علاوه بر اين که تقسيم ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر ايشان نيز مي تواند مؤيد قول مشهور باشد، که به آن اشاره خواهيم کرد.

گفته شد برخي از نويسندگان چند فرزند براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند از جمله اين فرزندان «محمد، موسي، فاطمه، عايشه، حسين و... اما به نظر مي رسد اين اقوال صحيح نباشد، چرا که:

اولاً علماي شيعه تنها فرزند امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ را حضرت مهدي (عج) مي دانند و نام ديگري را ذکر نکرده اند.

در اين رابطه شيخ مفيد که کتابش از اعتبار خاصي برخوردار است، مي نويسد: «امام بعد از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندش بود که هم نام و هم کنيه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود و امام حسن ـ عليه السّلام ـ به جز او فرزندي نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر اين فرزند کنيزي به نام نرجس بوده است.

شیخ کليني در کافي مي نويسد: فرزندي براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ به دنيا آمد و او را محمد نام نهادند طبرسي در اعلام الوري همين قول را ذکر کرده است ومي نويسد فردي از امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ سؤال کرد: آقاي من آيا براي شما فرزندي هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امري اتفاق بيفتد در کجا از او مي توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدينه.

شهاب منتظر
17-07-2013, 04:02
ثانياً يک دليل تاريخي هم وجود دارد که قول مشهور را تأييد مي کند. کليني مي نويسد: معتمد عباسي چون شنيده بود که از حضرت عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي مانده درصدد يافتن او برآمد و دستور داد عدّه اي از قابله ها، زنان و کنيزان آن حضرت را معاينه نمايند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که يکي از قابله ها به کنيزي شک کرد، از طرف خليفه دستور داده شد که آن کنيز را در محلي تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثري از حمل ظاهر نشد آن کنيز آزاد گرديد.

معتمد براي آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي نمانده و شيعيان از وجود امام بعدي نوميد گردند، دستور داد، ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ تقسيم شود: اين تقسيم ارث دلالت بر اين دارد که امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزند ديگري نداشته اند و با توجه به اينکه خليفه نتوانسته بود امام مهدي ـ عليه السّلام ـ را پيدا کند بنابراين دستور مي دهد که ارث امام تقسيم شود. علي بن عيسي اربلي مي نويسد: شيعيان عقيده داشتند که از امام فرزندي باقي مانده است که امامت را بر عهده دارد. زيرا تعدادي از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً ديده بودند.

نتيجه گيري: عقيدة علماي شيعه بر اين است که تنها فرزند امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ حضرت مهدي (عج) مي باشد، که در سال 255 هـ، متولد شده است و هم اکنون غايب هستند و به امر الهي ظهور مي کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال ديگري که در اين رابطه هست مبني بر داشتن فرزنداني ديگر، مورد قبول علماي شيعه نيست.

شهاب منتظر
17-07-2013, 04:59
احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى

فرض بگیریم محمد فرزند امام حسن عسکری(علیه السّلام) با همان محمّد مورد اشاره ی شما یکی باشد ، آنگاه این سوال پیش می آید که چرا امام زمان از نوادگان امام حسن عسکری(علیه السلام) هستند و نه فرزند ایشان؟! در حالیکه در احادیث معتبر و متواتر نقل شده که امام زمان(عج) فرزند امام حسن عسکری(علیه السّلام) هستند و نه از نوادگان ایشان.



سيد احمد الحسن، در شهر بصره در جنوب عراق متولد شده و زندگى كردند و تحصيلاتشان را تا ليسانس و اخذ مدرك مهندسي معمارى ادامه دادند.

وقتی خود امام حسن عسکری(علیه السلام) با آن وضعیت سخت و طاقت فرسا زندگی کرده اند نوادگان ایشان(طبق قول شما) چگونه به این راحتی زندگی و کسب مدرک مهندسی معماری نموده اند؟!

نرگس منتظر
17-07-2013, 05:16
از خوانندگان محترم این وبلاگ خواهشمند است به این صفحه مراجعه کنید تا اشکالات این دعوت و در صورت وجود هر گونه انحراف از مسیر ثقلین پاسخ دهید.
www.mahdyeen.org (http://www.mahdyeen.org) , www.almahdyoon.org (http://www.almahdyoon.org)

لطفا از صفحات فارسی و عربی این دعوت دیدن فرمایید


این خانه ای که شما فرمودید وبلاگ نیست سایته bamazeh
یکم بیشتر دقت کنین بد نیستا

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
17-07-2013, 05:45
سيد احمد الحسن (ع) كيست؟

ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند. ايشان در وصيت رسول الله (ص) در شب وفات، با لفظ «اولين مؤمنان (به پدرشان)» و هم چنين نام دقيقشان احمد؛ ذكر شده‌اند.

در خصوص سند بسيار محكم وصيت پيامبر (ص) در شب وفات ايشان، و ادله اين دعوت مبارك كتاب‌ها و مقالات زيادي نگاشته شده است كه عزيزان مي‌توانند اين مطالب را در اين تالار مطالعه، و به دقت بررسي فرمايند.

احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.





چطور کسی می تواند هم پدر(حضرت مهدی عج) باشد هم پسر(فرزند مهدی عج)؟؟؟!!!!





شيوه‌هاي سيد احمد الحسن براي دعوت علماء

دعوت علماء به قسم برائت:


دعوت علماء براى مباهله: ...هيچ يك از علماء حاضر به انجام مباهله نشدند.


دعوت براي نوشتن تكذيبيه: ......
كه مجدداً علماء اين امر را نيز انجام ندادند.


دعوت براي درخواست معجزه: ...... ولى هيچ كدام از آنها طلب معجزه نكردند! زيرا آنها مي‌دانستند اين شخص حق است و با انجام اين معجزه توسط سيد احمد الحسن، حقيقت آشكارتر خواهد شد و از اين امر واهمه دارند.


دعوت در مورد سيد سيستاني: ...... اما باز هم نپذيرفتند.


آن چه از برخورد مراجع مشخص مي شود: نپذيرفتن دعوت اين شخص از طرف علماء، و عدم ارسال هيچ گونه پاسخ از جانب آنها اين مطلب را تصديق مي‌كند كه اين شخص (سيد احمد حسن) حق است و راستگو مي‌باشند. در روايات متعددى ذكر شده است، كه هر كسى اين امر را ادعا كند از او از بزرگترين امرها (قران كريم) سؤال كنيد وآگاه باشيد كسى چنين ادعايى نمی كند مگر اينكه در مقام و منزلت آن باشد، كه قران كريم در اين مورد با اين آيه صريح بيان فرموده است. (فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (هود:14).




و اما نپذیرفتن دعوت علما برای موارد فوق الذکر و برخورد آن بزرگواران می تواند به دلیل دیگری باشد مثل اینکه،«جواب ابلهان خاموشی است.»

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
17-07-2013, 05:56
اطلاعاتي درباره احمد الحسن كه ادعا مي كند يماني موعود است





احمد الحسن كه ادعا مي كند يماني موعود است شخصي است از اهالي محله جمهوريه در مركز بصره و در سال هزار و نهصد و نود و شش دانشجوي رشته مهندسي در دانشگاه بصره بوده است.



به گزارش موعود به نقل از واحد مرکزي خبر وي پس از يك سال تحصيل در دانشگاه ناپديد شد و در سال دو هزار و سه، بعد از اشغال عراق با ادعاي يماني بودن ظاهر شد و يك گروه كه به ادعاي وي معتقدند تشكيل داد.

او در ابتدا ادعا كرد كه يكي از ياران امام مهدي (عج) است و سپس ادعا كرد يماني موعود است و جهان را براي ظهور امام مهدي (عج) اماده مي كند.

انصار المهدي بيشتر در سه شهر بصره ، ناصريه و نجف اشرف مستقرهستند.
سال گذشته نيروهاي عراقي با حمله به حسينيه هاي تابع احمد الحسن در شهر نجف اشرف وكربلاي معلا اين حسينيه ها را منهدم و تعدادي زيادي از اتباع وي را بازداشت كردند.
يك ماه پيش هم نيروهاي امنيتي عراق با يورش به دفاتر و حسينيه هاي تابع احمد الحسن در شهر بصره و ناصريه ونجف اشرف حدود 50 نفر از پيروان وي را بازداشت كردند.
در گروه احمد الحسن چند استاد دانشگاه ، پزشك و مهندس نيز وجود دارد.

ايت الله سيستاني چند روز پيش از دولت عراق خواست با گروههاي منحرف برخود جدي وانها را ريشه كن كند.

مقر اصلي گروه احمد الحسن استان بصره است.

(سایت)موعود مي‌افزايد :

در اين شرايط بسيار حساس كه برخي مدعيان دانسته يا ندانسته جماعت مسلمانان شيعه را در راستاي اهداف غرب و رژيم صهيونيستي به جان هم مي‌اندازند لازم است شيعيان و منتظران ظهور حضرت ولي‌عصر ارواحنا له الفدا با مطالعه منابع روائي از شرايط لازم درباره سال‌هاي قبل از ظهور مطلع شوند تا ناخواسته و نابجا خود و جامعه‌ي شيعيان را در مهلكه نيافكنند و اسباب زحمت و آزار حضرت صاحب الامر عليه السلام را فراهم نياورند.

درباره سال قبل از ظهور و علائم ويژه‌ي آن، ظهور سفياني (http://old.mouood.org/content/view/2955/5/) از منطقه‌ي شام از علائم حتميه است (ضمن آنكه سفياني شخصي حقيقي است و از نسل ابوسفيان كه خروج نموده و قبل از ظهور حكومت شام را در اختيار مي‌گيرد) و تا كنون اين خروج اتفاق نيفتاده است و البته هيچ يك از ياران حقيقي امام و از جمله سيد يماني كه اميد است خداوند او را نصرت دهد مستضعفان شيعه را رو در روي هم قرار نخواهند داد.


از همه‌ي عزيزان دعوت مي‌شود با مطالعه‌ي كتاب «شش ماه پاياني» (http://old.mouood.org/content/view/2953/5/) از سلسله انتشارات موعود كه درباره حوادث شش ماه آخر قبل از ظهور امام عصر عليه السلام نگاشته شده خود را مسلح به آگاهي و معرفت لازم كنند.

(نوشته شده در :28 دی 1386 )


«برگرفته از سایت موعود»

ملکوت* گامی تارهایی *
17-07-2013, 08:45
سيد احمد الحسن (ع) كيست؟

ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند. ايشان در وصيت رسول الله (ص) در شب وفات، با لفظ «اولين مؤمنان (به پدرشان)» و هم چنين نام دقيقشان احمد؛ ذكر شده‌اند.

در خصوص سند بسيار محكم وصيت پيامبر (ص) در شب وفات ايشان، و ادله اين دعوت مبارك كتاب‌ها و مقالات زيادي نگاشته شده است كه عزيزان مي‌توانند اين مطالب را در اين تالار مطالعه، و به دقت بررسي فرمايند.

احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.


شما که یکبار میگید احمد الحسن فرزند حضرت مهدی هستند و یکبار دیگه میگید که احمد
الحسن خود حضرت مهدی هستند

بالاخره کدام یک صحیح است ؟

ملکوت* گامی تارهایی *
17-07-2013, 08:57
احمد الحسن که ادعا میکند معجزه دارد چرا معجزه خود را نشان نداد؟

مگر مجتهدان را بت (عالم بی عمل ) نمی خواند پس چرا منتظراجازه آنها برای نشان دادن معجزه خود شد؟

مشتاق
17-07-2013, 10:44
مگر امام کاظم علیه السلام برای رهایی خویش از زندان هارون عاجز بودند که سالها در زندان عدم وجود مومنان از حمایت خویش را به اثبات رساندند. ایا خداوند به ظالمین فرصت نمیدهد؟ و یا چرا امام حسین در کربلا دست یاری دراز کردند مگر خداوند نمی توانست با معجزه تمام یزیدیان را هلاک کند یا اینکه می خواست اعمال مدعیان به ایمان را به اثبات برساند. چرا اینقدر دور گام بر میدارید. اصلا غیبت امام زمان و طولانی شدن غیبت ایشان به چه علت است مگر خداوند نعوض بالله قادر نیست ایشان را هر چه سزیعتر بر دشمنانش غالب کند یا اینکه این وظیفه ما بندگان است تا ملتمسانه ظهور ایشان را طلب کنیم و صحت ادعای خویش مبنی بر شیعه بودن را به اثبات برسانیم

د. خوانساری
17-07-2013, 10:47
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت استارتر تاپیک و همچنین مدیران و کاربران این تالار.
با قبول طاعات و عبادات شما بزرگواران.

جناب آقای مشتاق از تاپیک شما بسیار سپاسگزارم.
بنده در اینترنت جست و جو می کردم که به این تاپیک بر خوردم و از آنجائی که بنده نیز به مباحث مهدویت و مسئله منجی علاقمندم، مایل بودم با شما بحثی را انجام دهم، تا اگر چه حقانیت این شخص را برای بنده ثابت کردید، بنده خدمتگزار ایشان و شما خواهم بود، زیرا در نتیجه اگر ایشان بر حق بودند، خدمت به ایشان خدمت به صاحب الزمان (ع) است. اما اگر نتوانستید حقانیت ایشان را ثابت کنید بنده ایشان و شما را دشمن می گزینم.
بنده بر خلاف بسیاری از مردم به هر منبعی اعتماد نمی کنم، و آنقدر عمر کردم که می دانم از چه منابعی دین خود را بگیرم، لذا جهت یادآوری به بزرگوارانی که در این تاپیک پاسخ دادند می گویم که: اعتماد به سایتها و تالارها و گرفتن دین یا عقیده از آنها گمراهی مطلق است، چون انسان باید به خود در تحقیق اعتماد کند و نه بر اساس سایتها یا گفته های فلان عقیده خود را بنا کند، زیرا بیشتر سایتها بر اساس امیال و اهداف موضوع را تهیه و منتشر می کنند، و بنده در این مورد به هیچ عنوان نمی توانم به این منابع غیر معتمد، تکیه دهم. لذا از جناب مشتاق خواهشمندم دلایل خود را بر مبنای ثقلین تقدیم کنند، تا بر اساس ثقلین نیز گفتگو شود.
بنده از ابتدا تا انتها، چه نوشته های جناب مشتاق و چه اساتید بزرگوار دیگر را با دقت مطالعه و به یک به یک آنها اشاره خواهم نمود.

شما در پست خود فرمودید که ایشان فرزند، وصی و فرستاده ی امام مهدی (ع) هستند و نامشان احمد است و در وصیت ذکر شده اند. در ابتدا محبت کنید وصیتی که به ایشان شده را تقدیم کنید، چون در نزد ما شیعیان شخصی که هر ادعایی بکند تا زمانی که بر او وصیتی نباشد، ادعایش فاقد اعتبار است. همواره ما تمانی پیامبران و فرستادگان را با وصیت شناختیم. بعنوان مثال ما حضرت علی (ع) را بعنوان خلیفه قبول داریم به این دلیل که به ایشان وصیت شده است و معتقدیم که وصیت از جانب خدا و رسول الله (ص) می باشد، و حتی انتخاب رسول الله (ص) نمی باشد زیرا رسول الله (ع) در انتخاب خلیفه ممکن است اشتباه کند، و به جای اصلاحگر، شخص مفسد را برگزیند، همانگونه که این مسئله با حضرت موسی (ع) اتفاق افتاد و هفتاد شخص از برگزیدگان قوم خود را انتخاب کرد ولیکن انتخاب ایشان اشتباه بود و اشخاصی را انتخاب کردند که منافق بودند و فتنه گوساله را به پا کردند.
الان از جناب مشتاق خواهشمندم اولین دلیل خود که همان وصیت است را تقدیم کنند. لطفاً با منابع و بر اساس ثقلین فقط تا بر اساس چیزی که خود نوشتند پیش رویم.

با تشکر

د. خوانساری
17-07-2013, 10:50
من در حین مطالعه متوجه مسئله ی مهمی شدم. اینکه عزیزانی که پاسخ دادند، اشتباه متوجه این شدند که ایشان یعنی سید احمد حسن همان مهدی موعود است، در صورتی که اگر مقداری توجه داشته باشند ایشان در ابتدا نوشته اند فرزند، وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام.
لطفاً آقای مشتاق این مسئله را نیز تبیان کنند، و همچنین بفرمایید که "الحسن" یعنی چه؟

معمار
17-07-2013, 10:55
سرگذشت عبرت آموز برخي معاندين

ما و هزاران نفر دیگر از دشمنان احمدالحسن هستیم,تا حالا هم که خدا را شکر بلایی بر سرمان به علت دشمنی با احمدالحسن بر سرمان نیامده


امام احمد الحسن (ع) مؤيد به ملكوت عالم بوده

کسی که موید به ملکوت عالم است,حتما علم غیب هم باید داشته باشد,پس به او بگویید الان که من دارم این مطلب را می نویسم چه چیزی در ذهنم آمده است,من قسم می خورم اگر توانست بگوید چه در ذهن من می گذرد من سریع به او ایمان می آورم

مشتاق
17-07-2013, 10:56
جواب سئوال شما در وصیت رسول خدا در شب وفات ایشان است که احمد الحسن از ان بعنوان مدرک برای اثبات ادعای خویش استفاده کرده است. چون طبق وصیت رسول خدا بعد از 12 امام 12 مهدی عهده دار امر رسول خدا هستند یعنی اوصیای ایشان 12 امام هستند و در دولت کریمه 12 مهدی یکی پس از دیگری امر خلافت و هدایت جامعه را بعهده میگیرند. وصیت رسول خدا یکی از معتبرترین احادیث در کتابهای روایی شیعه از جمله کتاب غیبت طوسی است.
اولین مهدی از مهدیین 12 گانه سه اسم دارد احمد , عبدالله و مهدی که ایشان همانگونه که علی علیه السلام اولین مومنان به رسول خدا بودند اولین مومن به امام مهدی پدرشان هستند لذا طیق سنت همیشه اولین مومن وصی میباشد. بله یمانی نیز که صاحب هدایت یافته ترین پرچم است نیز خود مهدی است و از بصره میباشد. در صورتی که یمانی که از یمن است زیدی مذهب است و اعتقاد به مهدویت ندارد و طبق روایات به روش جاهلیت دست به کشت و کشتار میزند و نهایتا بدست سفیانی که یکی از علائم حتمی قبل از ظهور امام مهدی محمد بن الحسن العسکری است به قتل میرسد در صورتی که یمانی موعود معصوم است و سفیانی را هلاک میکند.

مشتاق
17-07-2013, 10:59
ایا رسول خدا برای اثبات دعوت و رسالت خویش موظف بود که در خانه اعراب را یکی یکی بکوبد و بگوید که در ذهن انها چه میگذرد.

معمار
17-07-2013, 11:02
مگر امام کاظم علیه السلام برای رهایی خویش از زندان هارون عاجز بودند که سالها در زندان عدم وجود مومنان از حمایت خویش را به اثبات رساندند. ایا خداوند به ظالمین فرصت نمیدهد؟ و یا چرا امام حسین در کربلا دست یاری دراز کردند مگر خداوند نمی توانست با معجزه تمام یزیدیان را هلاک کند یا اینکه می خواست اعمال مدعیان به ایمان را به اثبات برساند. چرا اینقدر دور گام بر میدارید.

امام کاظم به یقین امام معصوم بود ولی آیا یمانی هم همان یمانی معروف است,همانطور که گفتم احادیث ما بر خلاف این امر را نشان می دهد(چرا که حداقل قیام های یمانی معروف را دارا نیست)

مشتاق
17-07-2013, 11:02
در جواب این سئوال شما !!!!
(کسی که موید به ملکوت عالم است,حتما علم غیب هم باید داشته باشد,پس به او بگویید الان که من دارم این مطلب را می نویسم چه چیزی در ذهنم آمده است,من قسم می خورم اگر توانست بگوید چه در ذهن من می گذرد من سریع به او ایمان می آورم)
ایا رسول خدا برای اثبات دعوت و رسالت خویش موظف بود که در خانه اعراب را یکی یکی بکوبد و بگوید که در ذهن انها چه میگذرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-07-2013, 11:11
من در حین مطالعه متوجه مسئله ی مهمی شدم. اینکه عزیزانی که پاسخ دادند، اشتباه متوجه این شدند که ایشان یعنی سید احمد حسن همان مهدی موعود است، در صورتی که اگر مقداری توجه داشته باشند ایشان در ابتدا نوشته اند فرزند، وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام.
لطفاً آقای مشتاق این مسئله را نیز تبیان کنند، و همچنین بفرمایید که "الحسن" یعنی چه؟


باسلام شما نیز اگر چند خط پایین تر رو بخونید متوجه میشید

معمار
17-07-2013, 11:11
ایا رسول خدا برای اثبات دعوت و رسالت خویش موظف بود که در خانه اعراب را یکی یکی بکوبد و بگوید که در ذهن انها چه میگذرد.

شما که ادعا احمد الحسن به عالم ملکوت وصل است باید بتوانید برای کسانی که او را انکار می کنند(ما شیعیان)دلیلی بیاورید,و من گفتم حداقل دلیلی که می آورید این باشد که به من بگویید بگویید در ذهن من چه می گذرد تا اگر او درست گفت,قسم میخورم که به او ایمان آورم,پ

پیامبر اکرم هم بعضی اوقات برای کسانی که او را انکار می کردند معجزه ای می آورد,

حالا ما منکر احمدالحسن هستیم ایا او حداقل نمی تواند بگوید که در ذهن من چه میگذرد,من قسم میخورم اگر توانست بگوید از مبلغین واقعی او می شوم

قرآن هم حداقل درباره حضرت عیسی می فرماید:

وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ(آل عمران ایه 49)و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏ دهم

آیا احمدالحسن که از طرف خداست نمی تواند بگوید که در ذهن و خانه من الان چه می گذرد

لطف کنید با دقت و بدون تعصب بخوانید

مشتاق
17-07-2013, 11:11
اما احمد الحسن که موید به ملکوت است بدین معنی است که غیب یعنی ملکوت ایشان را تایید میکند. شما میتوانید از سه راه طبق گفته ایشان از غیب در مورد ادعای ایشان که ایا ایشان راستگو یا کذاب است سئوال کنید.
اول استخاره با قران دوم توسل به اهل بیت بعد از سه روز روزه داری و سوم دعایی است که سئوال کننده میتواند قبل از خواب بدان مبادرت نماید تا از ملکوت سئوال کند که ان رویای صادقه است که بنده نیز از دو طریق اول به نتیجه رسیدم و احمد الحسن را بعنوان فرستاده ایی از طرف امام مهدی که همان یمانی موعود صاحب هدایت یافته ترین پرچم قبل از ظهور امام مهدی پذیرفتم.

د. خوانساری
17-07-2013, 11:14
با سلام مجدد

جناب آقای معمار با عرض پوزش ماه مبارک رمضان است و تا جایی که امکان دارد باید این آیه را حد اقل در ماه مبارک رمضان عملی کنیم "جادلهم بالتی هی احسن".
سپس بنده ثبت نام کردم تا با آقای مشتاق بحث و گفتگو کنم اما شما با طعنه و حتی بدون دلیل می گوئید که من و هزار نفر دیگر دشمن احمد حسن هستیم، من و شما که چند روز پیش از این قضیه مطلع شدیم بر چه اساس و دلیلی دشمن ایشان شدیم؟ و بر چه اساس و دلیلی ردشان کردیم؟ و بر چه اساس و دلیلی باید به ایشان یاری دهیم؟
تمامی این موارد با بحث روشن شود، ترسم از این است که جاهلانه ایشان را رد کنیم و فردا واقعاً یمانی موعود باشد که اهل البیت (ع) به ما دستور یاری ایشان را دادند و ترسم از این است که به دشمنی با ایشان نیز وارد جهنم شویم. پس خدا به شما خیر دهد بیایید با احترام و بدون طعنه و استهزاء گفتگو کنیم، اگر مدیران به این صورت رفتار کنند که دیگر برای این تالار اعتباری باقی نمی ماند، و از بنده سن و سالی گذشته است پسر عزیزم.

معمار
17-07-2013, 11:19
جواب سئوال شما در وصیت رسول خدا در شب وفات ایشان است که احمد الحسن از ان بعنوان مدرک برای اثبات ادعای خویش استفاده کرده است. چون طبق وصیت رسول خدا بعد از 12 امام 12 مهدی عهده دار امر رسول خدا هستند

کدام وصیت را می گویید


روایات اهل سنت و شیعیان که بر خلاف گفته شماست


در صحیح بخاری از جابر بن سمره نقل شده كه من به همراه پدرم نزد پیامبر اسلام (ص) بودیم كه ایشان فرمودند: «یكون بعدی اثنا عشر امیراً... كلهم من قریش»; بعد از من برای امت اسلام دوازده امیر و خلیفه وجود خواهد داشت كه همگی آنها از قریش هستند. این حدیث به همین صورت در منابع شیعه در كتاب امالی و خصال شیخ صدوق هم بیان شده است( صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج9، ص101)


خوارزمی در مقتل الحسین از سلمان المحمدی نقل می كند كه: به حضور پیامبر اسلام (ص) شرفیاب شدیم كه حسین (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: «انك سید ابو ساده، انك امام ابن ائمه، انك حجه ابن حجه ابو حجج تسعه من صلبك، تا سعهم قائمهم; تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی، تو خود امام و فرزند ائمه هستی، تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر 9 امام بعد از خود هستی كه آخرین آنها قائم آل محمد (عج) است.(خوارزمی، مقتل الحسین، مكتبه المفید، قم، ج1، ص146)

مشتاق
17-07-2013, 11:20
با سلام و در جواب این سئوال:
(
http://www.ayehayeentezar.com/images/ayeha/ca_evo_baj/misc/quote_icon.png نوشته اصلی توسط د. خوانساری http://www.ayehayeentezar.com/images/buttons/viewpost-left.png (http://www.ayehayeentezar.com/post225157.html#post225157)
من در حین مطالعه متوجه مسئله ی مهمی شدم. اینکه عزیزانی که پاسخ دادند، اشتباه متوجه این شدند که ایشان یعنی سید احمد حسن همان مهدی موعود است، در صورتی که اگر مقداری توجه داشته باشند ایشان در ابتدا نوشته اند فرزند، وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام.
لطفاً آقای مشتاق این مسئله را نیز تبیان کنند، و همچنین بفرمایید که "الحسن" یعنی چه؟ )
بله جناب خوانساری عزیز از روایات نیز به اثبات میرسد که احمد که در وصیت رسول خدا در شب وفات ایشان ذکر گردیده و اولین ایمان اورنده در دوران غیبت کبری است و پیام امام مهدی علیه السلام را به شیعیان میرساند خود نیز سه نام دارد که یکی از انها مهدی است در واقع ایشان عهده دار امر پدر تا ظهور ایشان هستند. و اهل بیت در روایات متواتر این را بیان فرموده اند.

د. خوانساری
17-07-2013, 11:23
آقای معمار شما که کارشناس و پاسخگو هستید باید سر رشته در دین داشته باشید.

بنده یک سؤال از شما می پرسم لطفاً پاسخ دهید.

معنای عصمت از منظر قرآن و اهل البیت (ع) چیست و به چه کسی معصوم گفته می شود؟
آیا حضرت موسی بن عمران (ع) کلیم الله، معصوم است یا خیر؟
آیا می داند در نفوس مردم چه می گذرد؟ و اگر نداند چه؟

امیدوارم آقا مشتاق به سؤالات سابق بنده نیز پاسخ دهد.

مشتاق
17-07-2013, 12:05
جناب اقای شهاب منتظر سلام
در پاسخ به این بخش از مطلب شما دوست عزیز.
ثانياً يک دليل تاريخي هم وجود دارد که قول مشهور را تأييد مي کند. کليني مي نويسد: معتمد عباسي چون شنيده بود که از حضرت عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي مانده درصدد يافتن او برآمد و دستور داد عدّه اي از قابله ها، زنان و کنيزان آن حضرت را معاينه نمايند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که يکي از قابله ها به کنيزي شک کرد، از طرف خليفه دستور داده شد که آن کنيز را در محلي تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثري از حمل ظاهر نشد آن کنيز آزاد گرديد.

معتمد براي آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي نمانده و شيعيان از وجود امام بعدي نوميد گردند، دستور داد، ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ تقسيم شود: اين تقسيم ارث دلالت بر اين دارد که امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزند ديگري نداشته اند و با توجه به اينکه خليفه نتوانسته بود امام مهدي ـ عليه السّلام ـ را پيدا کند بنابراين دستور مي دهد که ارث امام تقسيم شود. علي بن عيسي اربلي مي نويسد: شيعيان عقيده داشتند که از امام فرزندي باقي مانده است که امامت را بر عهده دارد. زيرا تعدادي از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً ديده بودند.

نتيجه گيري: عقيدة علماي شيعه بر اين است که تنها فرزند امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ حضرت مهدي (عج) مي باشد، که در سال 255 هـ، متولد شده است و هم اکنون غايب هستند و به امر الهي ظهور مي کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال ديگري که در اين رابطه هست مبني بر داشتن فرزنداني ديگر، مورد قبول علماي شيعه نيست.

بحث بر سر تعداد فرزندان امام عسکری نیست !
احمد الحسن از فرزندان امام مهدی علیه السلام است طبق روایات از جمله حدیث وصیت رسول خدا در شب وفاتشان که از معتبر ترین احادیث شیعه است و در معتبر ترین کتاب یعنی غیبت طوسی.
اگر صلوات ضراب اصفهانی در اعمال روزهای جمعه را مطالعه بفرمایید مشخص است که امام مهدی ذریه و فرزندانی دارد که ولایت عهدی ایشان را بعهده میگیرند یعنی مهدیین از نسل ایشان هستند که در حدیث وصیت کاملا واضح است.

مشتاق
17-07-2013, 13:48
وصیت رسول خدا در شب وفات ایشان:





وصيت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در شب وفاتشان

عن جماعة عن أبي عبد اللّه الحسين بن عليّ بن سفيان البزوفريّ عن عليّ بن سنان الموصليّ العدل عن عليّ بن الحسين عن أحمد بن محمّد بن الخليل عن جعفر بن أحمد المصريّ عن عمّه الحسن بن عليّ عن أبيه عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عن أبيه الباقر عن أبيه ذي الثّفنات سيّد العابدين عن أبيه الحسين الزّكيّ الشّهيد عن أبيه أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في اللّيلة الّتي كانت فيها وفاته لعليّ عليه السّلام: (يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة فأملى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وصيّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا عليّ إنّه سيكون بعدي إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهديّا و أنت يا عليّ أوّل الإثني عشر الإمام؛ سمّاك في سمائه عليّاً المرتضى وأمير المؤمنين والصّدّيق الأكبر والفاروق الأعظم والمأمون المهديّ، فلا تصلح هذه الأسماء لأحد غيرك. يا عليّ أنت وصيّي على أهل بيتي حيّهم وميّتهم وعلى نسائي؛ فمن ثبّتّها لقيتني غداً، ومن طلّقتها فأنا منها بري‏ء لم ترني ولم أرها في عرصة يوم القيامة، وأنت خليفتي على أمّتي من بعدي. فإذا حضرتك الوفاة فسلّمها إلى ابني الحسن البرّ الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابني الحسين الزّكيّ الشّهيد المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه سيّد العابدين ذي الثّفنات عليّ، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد باقر العلم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه جعفر الصّادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه موسى بن جعفر الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه عليّ الرّضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد التّقيّ، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه عليّ النّاصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد عليهم السّلام، فذلك إثنا عشر إماماً، ثمّ يكون من بعده إثنا عشر مهديّاً؛ فإذا حضرته الوفاة فليسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبين له ثلاثة أسامي اسم كاسمي واسم أبي، و هو عبد اللّه وأحمد والاسم الثّالث المهديّ وهو أوّل المؤمنين).


از جماعتی از ابی عبدالله الحسین بن علی بن سفیان بزوفری از علی بن سنان موصلی عدل از علی بن الحسین از احمد بن محمد بن خلیل از جعفر بن احمد مصری از عمویش حسن بن علی از پدرش از ابی عبدالله جعفر بن محمد از پدرش باقر از پدرش زین العابدین از پدرش سيد الشهداء از پدرش امير مؤمنان عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد به على عليه السّلام فرمود: (اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت رسول اكرم (ص) وصيت خود را املاء فرمود و على مى نوشت تا بدين جا رسيد كه فرمود: يا على! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى. پس تو يا على اوّلين دوازده امام مى باشى. خداى تعالى تو را در آسمان على مرتضى، و امير مؤمنان، صديق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون و مهدى ناميده است، و اين نامها براى غير تو شايسته نيست. اى على تو وصىّ من بر خاندانم زنده و مرده شان هستى، و نيز وصى بر زنانم هستى، هر یک را كه تو به همسرى من باقى گذارى فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر یک را تو طلاق دادى من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد، و تو پس از من خليفه و جانشين من بر امتم هستى، هر گاه وفاتت رسيد (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است (برّ به معنى نيكوكار، و وصول، به معنى بسيار پيوند كننده بين خويشان). چون او وفاتش رسيد آن (خلافت) را به فرزندم حسين زكىّ شهيد مقتول بسپارد، چون هنگام وفات‏ حسين رسيد آن (خلافت) را به فرزندش سيد العابدين ذى الثّفنات علىّ بسپارد، چون هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد باقر العلم بسپارد، و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش جعفر صادق واگذار كند، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش موسى بن جعفر كاظم بسپارد، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش على بسپارد، و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد تقى واگذارد، و چون هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش على ناصح بسپارد، و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش حسن فاضل واگذارد، و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش كه نخستین مهديین است مى سپارد، و براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد هستند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است).



از باب "الناکر لأخرنا، ناکرٌ لأولنا" و حدیث فرقه ی نجات یافته، به چند نکته اشاره می کنیم.


1- در نزد ما شیعیان اصل دین حجت الهی می باشد، و زمین از حجت الهی تا روز قیامت خالی نمی شود، و اساس عقیده ی ما شیعیان، بر تعیین خلیفه ی الهی استوار می باشد، و در وصیت مقدس رسول الله (ص) در شب وفاتشان و روایات و ادعیه ی اهل بیت (ع) مهدیین را نیز ذکر کرده اند.

2- در نزد ما شیعیان، حجت خدا در ابتدا با وصیت شناخته می شود، و حجیت خلیفه به وصیت است، مانند وصیت خدا به آدم (ع) در محضر فرشتگان، (وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً)، و وصیت رسول الله (ص) به امام علی (ع) در روز غدیر خم.

3- رسول الله (ص) در هنگام درخواست صحیفه و دوات، این نوشته را به کتاب بازدارنده از گمراهی وصف کردند، بدان معنا که، هر کس به این وصیت چنگ زند از گمراهی نجات می یابد.

4- با توجه به اینکه به غیر از این وصیت مقدس، وصیت دیگری وجود ندارد، و همچنین وصیتی به مانند این وصیت نیست که به این شکل وصف شده باشد که اگر کسی به آن چنگ زد از گمراهی در امان می ماند، لذا چنگ به آن از بدیهیات هدایت است.

5- وصیت مقدس تنها وصیتی است که خلفای رسول الله (ص) تا روز قیامت را مشخص نموده است.

6- مهدیین نیز خلفای خدا تا روز قیامت هستند، همانطور که اشاره شده خلیفه با وصیت شناخته می شود و این قانون اول شناخت حجت الهی ست، همچنین که مهدیین در قرآن، روایات، ادعیه و ... ذکر شده اند.

7- بعد از شهادت امام مهدی (ع) زمین نیز از حجت خالی نمی شود و باید حجتی بعد از ایشان باشد. در روایات ثابت شده است که رجعت بعد از مهدی دوازدهم صورت می گیرد. (به بخش شبهات مراجعه فرمایید).

8- طبق حدیث فرقه ی نجات یافته و بهشتی، فرقه ای نجات می یابد که به وصیت مقدس، نوشته ی بازدارنده از گمراهی چنگ زده باشد.



و الحمد لله وحده

منابع وصیت:
اصل وصيت در كتاب غيبة الطوسي چاپ سوم 1383 ، صفحه 150 و 151 و چاپهای جدید صفحه 300. فصل روايات الخاصة في أنّ الائمة عليهم السلام اثنا عشر، النجم الثاقب ج2 ص41، الشیخ الحر العاملی در إثبات الهداة ج1 ص549 ح 376 ، الشیخ الحر العاملی کتاب الايقاظ من الهجعة ص393، الشیخ حسن بن سليمان الحلي در کتابه مختصر البصائر ص 159، العلامه المجلسي در بحار الانوار ج 53 ص 147- بحار انوار ج13 باب سى و پنجم به اختصار و در ج 36 ص 260 کاملاً ذکر شده است، الشيخ عبدالله البحراني در کتاب العوالم ج 3 ص 236، غاية المرام ج 2 ص 241، سید هاشم بحرانی در کتاب غاية المرام ج 1 ص 370 ، الانصاف ص 222 سید هاشم بحراني، نوادر الأخبار فیض کاشانی ص 294، كتاب مكاتيب الرسول شيخ ميانجی ج2 ص96، مختصر معجم احاديث الامام المهدی شيخ علی کورانی صفحه 301. شیخ میرزا النوری در کتاب النجم الثاقب ج 2 ص 71 1 و اشاره بدین کرد که وصیت دارای سندی معتبر است، و این متنی است که آن را شیخ میرزا النوری ذکر نمود: (روى الشيخ الطوسي بسندٍ معتبر عن الامام الصادق (ع) خبراً ذكرت فيه بعض وصايا رسول الله (ص) لأمير المؤمنين (ع) في الليلة التي كانت فيها وفاته). (شیخ طوسی با سندی معتبر از امام صادق (ع) خبر برخی از وصیت های رسول الله (ص) به علی (ع) در شب وفاتشان را ذکر نمود).
سید محمد محمد صادق الصدر نیز صحت سند وصیت را جستجو و آن را در کتاب تاريخ ما بعد الظهور ص641 ذکر نمود.
مصدر فارسى دیگر: ترجمه ی حديث از كتاب مهدى موعود ج 13 صفحه 551 و 552 باب سى و چهارم: ذكر خلفاء حضرت مهدى (ع) و اولاد او و احوالى كه بعد از آن حضرت واقع مى شود

معمار
17-07-2013, 14:03
آقای معمار شما که کارشناس و پاسخگو هستید باید سر رشته در دین داشته باشید.

بنده یک سؤال از شما می پرسم لطفاً پاسخ دهید.
معنای عصمت از منظر قرآن و اهل البیت (ع) چیست و به چه کسی معصوم گفته می شود؟
آیا حضرت موسی بن عمران (ع) کلیم الله، معصوم است یا خیر؟
آیا می داند در نفوس مردم چه می گذرد؟ و اگر نداند چه؟


عصمت یعنی دوری از گناه,هدف از مبعوث شدن پیامبران و ائمه در صورتی صحیح است که در زندگی آنان نقطه ضعفی وجود نداشته باشد، تا مردم پس از شنیدن سخنانشان به آن ها روی آورند.پس کسی که در زندگی او نقطه ضعفی وجود دارد نمی تواند الگو برای مردم باشد

حضرت موسی هم معصوم است(البته بنا به دلائل قرآنی)

سوال سوم شما بر می گردد به داشتن علم غیب

قرآن در این باره می فرماید:

عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً---إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول(جن آیه 26-27) عالم به غيب فقط خداوند تعالى است به علم غيب هيچ كس را مطلع و خبردار نمى‏ سازد. مگر اشخاصى را كه براى نبوت آنها را برگزيده اختيار كند,آنها را به علم غيب مطلع و خبردار مى‏ كند


در قرآن آیات زیادی داریم که:علم غیب مختص به خداست


از جمله:


وَللّهِ غَيْبُ السَّموات وَالأَرض.... سوره هود، آيه 123. «غيب آسمان ها و زمين براى خدا است».

قالُوا لا عِلْم لَنا إِنّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ...... سوره مائده، آیه 109.(ما آگاهى نداريم فقط تو علام الغيوب و داناى پنهانى ها هستى)

و آیات دیگری از این قبیل


اما در آیات دیگر می خوانیم که:



(عالِمُ الْغَيب فَلا يُظْهرُ عَلى غَيْبِه أَحداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول...). سوره جن، آيه 26 (داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيد)

وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُم(آل عمران آیه 49)حضرت عیسی: و از آنچه مى ‏خوريد، و در خانه ‏هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى ‏دهم


جمع بین این آیات


این آیات منافاتی با هم ندارند و جمع بین آیات این گونه است که: علم غیب مختص به خداست و به هرکس که شایسته آن باشد عطا می کند به تعبیر دیگر: آگاهى پيامبران و امامان از غيب به تعليم الهى مى باشد.

معمار
17-07-2013, 14:30
وصیت رسول خدا در شب وفات ایشان:
وصيت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در شب وفاتشان
عن جماعة عن أبي عبد اللّه الحسين بن عليّ بن سفيان البزوفريّ عن عليّ بن سنان الموصليّ العدل عن عليّ بن الحسين عن أحمد بن محمّد بن الخليل عن جعفر بن أحمد المصريّ عن عمّه الحسن بن عليّ عن أبيه عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عن أبيه الباقر عن

اين حديث از نظر سند ضعيف است؛ زيرا عليّ بن سنان الموصليّ العدل توثيق نشده و عامي مذهب است (خويي 1399: ج 12، ص 46 رقم 8180). علي بن الحسين هم شناخته شده نيست. همچنين مرحوم خويي دربارة احمد بن محمد بن خليل چنين مي‌فرمايد: «کذاب، وضاع للحديث، فاسد، ضعيف جدّاً، لايلتفت اليه» دروغگو,جعل حدیث,و فاسد و به این شخص توجه ای نمی شود(خويي 1399، ج2، ص 224رقم 782).


ثانیا فرض کنیم که سند این حدیث درست باشد ولی اين حديث درباره بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد، پس ربطي به دوران غيبت ندارد.ما الان در دوران غیبت هستیم,آن وقت شما دارید از دوان بعد از امام زمان سخن می گویید,خواهشا دقت کنید

درهر حال، اين حدیث مورد استدلال شما دلالت مي‌کند که اين دوازده نفر پس از شهادت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهند آمد، نه قبل از آن

معمار
17-07-2013, 14:57
کلامی با اقای مشتاق (http://www.ayehayeentezar.com/member6044.html):


العلماء ورثة الانبياء؛ (كليني، 1401: ج1، ص32) علما وارثان انبيا هستند.


از امام هادي عليه السلام نقل شده است:
لو لا من يبقي بعد غيبة قائمنا من العلماء الدّاعين اليه والدّالين عليه… لما بقي أحد الّا ارتدّ عن دين الله… اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ؛ (مجلسي، 1384: ج2، ص6)
اگر علمايي نباشند که در زمان غيبت، مردم را به سوي او راهنمايي مي‌کنند، هر آينه کسي نمي ماند، مگر اين که از دين مرتد شود … آن‌ها (علما) نزد خدا برتر هستند.


ــ امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمود:
وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا، فانهم حجّتي عليکم وأنا حجّة الله؛ (طوسي، 1369: ص290)
در حوادث واقعه بايد به راويان حديث ما (علما) رجوع کنيد؛ زيرا آن‌ها از طرف من حجّت هستند و من حجّت خدا هستم.


پس طبق این احادیث بهترین راه برای شناخت حقیقت مدعیان و شناخت راست از دروغشان پناه بردن به علمای دین می باشد. بر علماي دين هم واجب است حقايق را روشن کنند، و در مقابل بدعت‌ ها سکوت ننمايند.ما که تحقیق کردیم به این نتیجه رسیدیم که شخصی به نام احمدالحسن راستگو نیست

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
17-07-2013, 15:20
...... من و شما که چند روز پیش از این قضیه مطلع شدیم بر چه اساس و دلیلی دشمن ایشان شدیم؟ و بر چه اساس و دلیلی ردشان کردیم؟ و بر چه اساس و دلیلی باید به ایشان یاری دهیم؟
تمامی این موارد با بحث روشن شود، ترسم از این است که جاهلانه ایشان را رد کنیم و فردا واقعاً یمانی موعود باشد که اهل البیت (ع) به ما دستور یاری ایشان را دادند و ترسم از این است که به دشمنی با ایشان نیز وارد جهنم شویم....

شاید شما چند روزی است که از قضیه مطلع شده اید،اما اگر به پست 12 عنایت بفرمایید تاریخ 8 دی سال 1386 را در پایان مطلب می بینید.پس توجهات کافی به این مطلب بوده است و پوچی قضیه با دلیل اثبات گشته است.

لطفا به یکی از اسناد رد حدیث مورد استناد مدعیان دروغین ، در پست 34 که توسط جناب معمار ارائه شده است ،دقت بفرمایید.

د. خوانساری
18-07-2013, 02:52
بسم الله الرحمن الرحیم

بنده از سؤال خود منظوری داشتم عزیزان.
آقای معمار فرمودند که: اگر احمد الحسن بر حق است به من بگوئید چه در سر می پرورانم، و بنده که بعنوان شیعه هستم از کلام ایشان تعجب کردم. یعنی یک شخص حقانیتش با آنچه در سر می پرورانید ثابت می شود؟ یعنی با این حال حضرت موسی (ع) نیز نه معصوم بودند و نه حجت الله، به این دلیل که ایشان، وقتی به میقات خدا رفتند و هفتاد نفر از بزرگان قوم را تعیین کردند و بعد از رفتن ایشان فتنه گوساله را به پا کردند، این بدان معناست که حضرت موسی (ع) نمی دانستند آنها چه در سر می پروراندند؟ آیا این چنین نیست؟ بنا بر این نفی حجیت و عصمت می شود با این منطق.
اما آنچه که باید به آن دقت کرد این است که: (عالِمُ الْغَيب فَلا يُظْهرُ عَلى غَيْبِه أَحداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول...). سوره جن، آيه 26
(داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏ سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيد).
یعنی هر وقت خدا اذن بدهد، و نه فرستاده هر وقت او بخواهد.
در روایات داریم که بسیاری از مردم منکر، از پیامبران طلب معجزه کردند اما پیامبران آنها را انجام ندادند، آیا این بدان معناست که آنها بر حق نیستند؟
بنا بر این به این دقت شود که یک مدعی نیابت یا مهدویت یا هر چیزی را باید بر اساس چه چیزی سنجید. ما در مذهب خود یاد نگرفتیم که بر اساس اطلاع از غیب یا معجزه یا خوارق العاده، به حجیت کسی پی ببریم.

----------

جناب کنیز فاطمه (س) خوشحال می شوم، دلایل رد دعوت ایشان را بیان بفرمایید تا راه را برای بنده مختصرتر کنید و این همه مجبور به مراجعه به این منبع و آن منبع نشوم.

----------

با تشکر

د. خوانساری
18-07-2013, 02:56
کلامی با اقای مشتاق (http://www.ayehayeentezar.com/member6044.html):


العلماء ورثة الانبياء؛ (كليني، 1401: ج1، ص32) علما وارثان انبيا هستند.


از امام هادي عليه السلام نقل شده است:
لو لا من يبقي بعد غيبة قائمنا من العلماء الدّاعين اليه والدّالين عليه… لما بقي أحد الّا ارتدّ عن دين الله… اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ؛ (مجلسي، 1384: ج2، ص6)
اگر علمايي نباشند که در زمان غيبت، مردم را به سوي او راهنمايي مي‌کنند، هر آينه کسي نمي ماند، مگر اين که از دين مرتد شود … آن‌ها (علما) نزد خدا برتر هستند.


ــ امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمود:
وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا، فانهم حجّتي عليکم وأنا حجّة الله؛ (طوسي، 1369: ص290)
در حوادث واقعه بايد به راويان حديث ما (علما) رجوع کنيد؛ زيرا آن‌ها از طرف من حجّت هستند و من حجّت خدا هستم.


پس طبق این احادیث بهترین راه برای شناخت حقیقت مدعیان و شناخت راست از دروغشان پناه بردن به علمای دین می باشد. بر علماي دين هم واجب است حقايق را روشن کنند، و در مقابل بدعت‌ ها سکوت ننمايند.ما که تحقیق کردیم به این نتیجه رسیدیم که شخصی به نام احمدالحسن راستگو نیست

جناب آقای معمار به نظرم به مرجع تقلید خود باز گردید و رسالت ایشان را بگشایید و صفحه اول را نظری بیفکنید.
تمامی مراجع در صفحه اول رسالت به این اشاره کرده اند: "تقلید در عقائد جایز نیست".
پس شما به چه صورت اعتقادات خود را به دیگران می سپارید در صورتی که خودشان به این اشاره فرمودند که در عقائد تقلید نکنید.

هر رسالتی که اکنون در دست دارید را بگشایید همه مراجع می گویند تقلید در عقائد جایز نیست و قضیه امام مهدی (ع) عقائدی است.

د. خوانساری
18-07-2013, 03:44
اين حديث از نظر سند ضعيف است؛ زيرا عليّ بن سنان الموصليّ العدل توثيق نشده و عامي مذهب است (خويي 1399: ج 12، ص 46 رقم 8180). علي بن الحسين هم شناخته شده نيست. همچنين مرحوم خويي دربارة احمد بن محمد بن خليل چنين مي‌فرمايد: «کذاب، وضاع للحديث، فاسد، ضعيف جدّاً، لايلتفت اليه» دروغگو,جعل حدیث,و فاسد و به این شخص توجه ای نمی شود(خويي 1399، ج2، ص 224رقم 782).


ثانیا فرض کنیم که سند این حدیث درست باشد ولی اين حديث درباره بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد، پس ربطي به دوران غيبت ندارد.ما الان در دوران غیبت هستیم,آن وقت شما دارید از دوان بعد از امام زمان سخن می گویید,خواهشا دقت کنید

درهر حال، اين حدیث مورد استدلال شما دلالت مي‌کند که اين دوازده نفر پس از شهادت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهند آمد، نه قبل از آن


به نظرم طبق قواعد رجالی ابتدا باید قرینه ها را بررسی کرد که آیا این وصیت قرینه ای از قرآن و روایات دارد، آیا متواتر است یا خیر.
قواعد علم رجال به این صورت است که اول باید قرینه ها و تواتر حدیث را بررسی کرد، سپس به رجال آن باز می گردیم.
جهت اطلاع از قواعد علم رجال، تا گفتگوی ما علمی باشد، چون گفتگویی که اکنون پیش می رود_البته با عرض پوزش_ از لحاظ علمی بسیار ضعیف است و قواعد از هر دو طرف نقض می شوند و این نتیجه ای در بر نخواهد داشت جز در نهایت تنش.
حر عاملی گوید: (إنهم اتفقوا على أن مورد التقسيم هو خبر الواحد الخالي عن القرينة و قد عرفت أن أخبار كتبنا المشهورة محفوفة بالقرائن، و قد أعترف بذلك أصحاب الاصطلاح الجديد في عدة مواضع قد نقلنا بعضها، فظهر ضعف التقسيم المذكور و عدم وجود موضوعه في الكتب المعتمدة، و قد ذكر صاحب المنتقى أن أكثر أنواع الحديث المذكورة في دراية الحديث بين المتأخرين من مستخرجات العامة بعد وقوع معانيها في أحاديثهم، و أنه لا وجود لأكثرها في أحاديثنا و إذا تأملت وجدت التقسيم المذكور من هذا القبيل). خاتمة الوسائل ص103.

حر عاملی موافقت (اتفاق نظر) اهل اصول مبنی بر اینکه تقسیم خبر به ضعیف و غیره تنها به خبری اختصاص دارد که بدون قرینه باشد، و روایت مؤید به قرینه صحیح می باشد با صرف نظر از رجال سند، و ممکن نیست شامل تقسیمات چهارگانه حدیث شود، او می گوید: (آنان اتفاق نظر کردند که مصداق تقسیم چهارگانۀ حدیث تنها به خبر آحاد و خالی از قرینه می باشد و اخبار کتب مشهور ما با قرائن بسیار شناخته شده می باشند، و نیز اصحاب اصطلاح جدید هم در برخی مواضع بدان اعتراف کردند که بعضی ها را نقل کردیم، پس ضعف تقسیم مذکور و عدم وجود موضوع آن در کتب مورد اعتماد آشکار گردید، و صاحب المنتقی ذکر نمود که بیشتر انواع حدیث مذکور در درایة الحدیث نزد پیشینیان از استخراجات عامه بعد از وقوع معانی اش در احادیث آنها می باشد، و اینکه بسیاری از آنها در احادیث ما موجود نمی باشند چنانچه در یگانگی تقسیم مذکور از این قبیل تأمل فرمودید). خاتمة الوسائل ص103.

و شیخ جعفر سبحانی نیز به این مسئله در کتاب كليات في علم الرجال ص155-156- شيخ جعفر سبحاني. اشاره نموده است.
همچنین جهت اطلاع بیشتر به کتاب قواعد الحديث ص144محی الدین موسوی غریفی رجوع شود.

بنا بر این طبق قواعد باید پیش رویم، حال جناب آقای مشتاق بفرمایید که این وصیت آیا قرینه ای از قرآن دارد؟ آیا روایات دیگر مؤید این حدیث می باشند؟ و آیا اعتقاد به مهدیین ما را از مذهب اثنا عشری خارج نمی سازد؟ اقوال علمای پیشین در این مورد را نیز بیان بفرمایید لطفاً.

اما در مورد ضعف علی بن سنان الموصلی العدل، در نظر علمای رجال ایشان موثق و از خاصه یعنی شیعیان است.

شیخ علی نمازی شاهرودی وی را در کتاب (مستدرکات علم رجال حدیث )به شمارۀ 10071 ذکر کرد:


علی ابن سنان موصلی ابو الحسن المعدل از پدرش نقل می‌کند همانطور که شیخ صدوق در کتاب الاکمال ذکر کرد ج2ص152 : از احمد ابن الحسین بن عبدالله از حسین ابن زید ابن عبدالله بغدادی از نامبرده **علی ابن سنان ** از پدرش گفت: هنگامی که مولایمان ابو محمد الحسن عسکری (علیه‌ السلام) در گذشت.......الخ.
و در بحار نیز از وی نقل شده از زید ابن عبدالله بغدادی: از نامبرده از پدرش …...الخ. کمبا ج13 ص116 وجد ج52 ص49.
مقتضب الأثر احمد ابن محمد عیاش ص 10، از نامبرده، از احمد ابن محمد خلیلی روایت شریفه حُسن و کمال ایشان را وصف می‌کند. وکمبا ج9ص125 , و روايت مهم دیگری در همان مورد ص135، وجد ج36/216و260.
غط ص103: به سندش: از حسین ابن علی از او، از احمد بن محمد بن خليل. و در ص104: از حسين بن على بن سفیان بزوفری از نامبرده .... و در قرب الاسناد ص123 از نامبرده، از مالک ابن اشیم). پایان سخن نمازی.
مستدركات علم رجال الحديث - شيخ علی نمازی شاهرودی - ج 5 - ص 382 – 383). پایان كلام نمازی.

بنا بر این، علاوه بر اینکه ایشان از شیعیان هستند، وی همچنین از کسانی بودند که شیخ بزوفری جلیل بر احادیثشان اعتماد می ورزید و این تأییدی دگر بر اعتماد بودن بر ایشان است. همچنین علی ابن سنان موصلی معروف به (العدل) هست و این صفت به کسانی داده می‌شود که به ورع و استقامت و عدالت و معتمد بودنشان معروف هستند، و اين روايتى است كه به آن نمازى شاهرودى اشاره كرد و دلالت بر اينكه على بن سنان او و پدرش از شیعیان ثابت قدم بر امامت امام مهدی (ع) در زمانی که ثابت قدمان کم پیدا می شدند بعد از فتنه و ترس از سلطان بوده اند.

شیخ صدوق: از ابو العباس احمد ابن الحسین بن عبدالله بن محمد بن مهران الابی عروضی رضی الله عنه در مرو گفت: از ابو الحسین ابن زید ابن عبد الله بغدادی گفت: از ابو الحسن علی ابن سنان موصلی گفت: از پدرم گفت: هنگامی که ابو محمد الحسن بن علی العسکری (ع) به شهادت رسید از قم جماعتی در رسم معمول با اموال فراوان آمدند، که خبر شهادت امام را نداشتند، و هنگامی که به سر من رأی رسیدند از حال مولایمان حسن ابن علی (ع) پرسیدند، در جواب خبر شهادت حضرت را در یافتند. سپس پرسیدند که وارث آل محمد (ص) پس از حضرت كيست؟ گفتند برادرش جعفر ابن علی (ع)، پس به سراغ جعفر رفتند و دنبال او جستند به آنها خبر داده شد که جعفر با عده‌ای آوازه خوان و شرابخوار سوار قایق به رود دجله رفته است، پس در میان هم مشورت کردند و گفتند: این خلاف صفات ائمه (ع) است، و یکی به دگر گفت برگردیم و این دار و مدار را به اهلش برگردانیم، سپس ابو العباس محمد ابن جعفر حمیری قمی گفت: صبر کنیم تا جعفر بازگردد خود احوالش را امتحان کنیم. پس هنگامی که بازگشت به سویش رفتند و به او درود فرستادند و گفتند که ای مولا، ما از اهل قم هستيم و همراه ما جماعتی از شیعه و غیره آمده‌اند برای تحویل مال به مولایمان حسن العسکری (ع ). سؤال کرد: آن مال کجا است؟ گفتند همراهمان. گفت: این مال را به من تحویل دهید. گفتند: این مال داستان جالبى دارد. گفت: چه داستانی؟ گفتند این مال بدینگونه جمع می‌شود که شیعیان هر کس دینار دینار نقد را در یک کیسه جمع کرده و مهر زده آن را به امام تحویل می‌دهند و هر گاه که به سوی امام با مال می‌رفتیم حضرت مقدار نقد و آن که چقدر و از فلان کس فلان قدر و فلان دینار با فلان مُهر در کیس را تعداد می‌نمود و خبر می داد تا اینکه نام تک تک اشخاص را ذکر می‌کرد. پس جعفر گفت: دروغ گفتند آن را برادرم انجام ندهد، این علم غیب است و کسی جز الله علمش را ندارد. در آنگاه آنان حیرت زده یکی به یکی نگاه می‌کرد پس گفت: این مال را به من تحویل دهید. گفتند: ما وکیل ارباب این مال هستیم و این مال صاحب دارد، و نمی‌توانیم این مال را به شما بدهيم تا اینکه علائمی را که از امام معهود هستیم را در کسی بشناسیم پس اگر امام هستی این را برایمان برهان کن و گر نه مال را به اربابش بر می گردانیم و خود کفیل مالشان هستند. سپس می‌گوید که جعفر به خلیفه پناه برد و امر را آنجا مطرح کردند در سر من رأی و خلیفه خشمگین شد و جماعت را امر کرد که در محضرش بیایند. خلیفه گفت: مال را به جعفر تحویل دهید. جماعت گفتند: خدا اصلاحتان نماید ما جماعتی مستأجر هستیم وکلای ارباب این مال و امانت آن‌ها در دست ماست پس مال را به کسی نمی پردازیم تا علایم ذکر شده را ببینیم اینگونه معهودمان با حضرت (ع) بود. خلیفه گفت علائم چه بودند؟ جماعت گفتند حضرت (ع) مقدار نقد و از که چقدر و از فلان کس فلان قدر و فلان دینار با فلان مُهر در کیس را تعداد می‌نمود و خبر می داد تا اینکه نام تک تک اشخاص را ذکر می‌کرد، پس هرگاه که او توانایی این امر را داشته باشد مال را به او تسلیم می نماییم، و بارها و بارها این علامت و دلیل ما بر شناخت حضرت (ع) بوده است، و اکنون حضرت (ع) درگذشت، پس اگر این مرد صاحب الأمر است همانی که برادرش (ع) انجام می‌داد انجام دهد و گرنه مال به اصحابش بر می‌گردد، سپس جعفر گفت: ای امیر مؤمنان این جماعت دروغ‌گو هستند و بر برادرم کذب و افترا می‌گویند و این علم غیب است. سپس خلیفه گفت: این جماعت فرستاده هستند و طلب نقیب یا نگهبان کردند تا به سلامت به دیارشان باز گردند. پس امر کرد که نقیب یا سربازی همراهشان باشد تا خروجشان از آن دیار هنگامی که خارج شدند رو به روی غلامی خوشرو شدند که هیأتش هیأت خادمان بود. سپس ندا کرد ای فلان ابن فلان و ای فلان ابن فلان مولایتان را اجابت کنید. گفت: پس گفتند: تو مولایمان هستی؟ گفت: معاذ الله من خادم مولایتان هستم به سوی او بروید. گفتند: رفتیم تا اینکه وارد خانه امام حسن عسکری (ع) شدیم، همانجا فرزند مولایمان قائم (ع) را دیدیم بر روی تختی نشسته رخش مانند قطعه ماه ـ لباسهای سبز رنگی به تن پوشیده پس به او عرض سلام کردیم و جواب سلام داد سپس فرمود: مقدار مال فلان چندیست و فلان کس فلان قدر داده، و فلان کس فلان قدر…. ادامه داد تا همه را به دقت توصیف نمود. سپس پوش و حملمان و حیواناتی را که با خود آورده بودیم نامید، پس به خدای عز و جل سجود کردیم و خدا را شکر کردیم و خاک پایش را بوسیدیم و هر چه سؤال کردیم جواب داد سپس مال را به حضرت تحویل دادیم، و به ما فرمودند: که از این پس مالی را به سر من رأی نیاوریم، چونکه مردی را در بغداد تعیین کند که هر نقدی به او تحویل داده می‌شود و هر یادداشتی از امام از وی به سوی ما می‌رسد. گفتند: سپس رفتیم و در دست ابی العباس محمد ابن جعفر قمی حمیری حنوط (ماده خوشبو جهت عدم بدبو شدن بدن میت) و کفن داد و به او گفت عظم الله لک الأجر فی نفسک. گفت: هنگامی که ابو العباس به عقبه همدان رسید آنجا درگذشت و بعد از آن ماجرا آن‌گونه شد که اموال را به بغداد به نواب تعیین شده از حضرت تحویل می دادیم و یادداشتهای حضرت را از نواب در می یافتیم). کمال الدین و تمام النعمة ص476ـ 479.

و چنانچه توجه شود، روایت از موصلی از پدرش نقل شده است، و این بدان معناست که ایشان از شیعیان می باشد. لذا مسئله ضعف سند هر روایتی از این لحاظ کاربردی در مسئله عقائدی و به این حساسیت ندارد. اکنون که از این مرحله گذشتیم چیز دیگری باقی می ماند و آن پاسخ سؤالات ما در مورد قرینه و تواتر در مورد روایات مهدیین است.
-------
در مورد فرموده جناب معمار: "ثانیا فرض کنیم که سند این حدیث درست باشد ولی اين حديث درباره بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد، پس ربطي به دوران غيبت ندارد.ما الان در دوران غیبت هستیم,آن وقت شما دارید از دوان بعد از امام زمان سخن می گویید,خواهشا دقت کنید".
برادر عزیز و گرامی، در دین فرضیاتی وجود ندارد، و دین بر فرضیات بنا نمی شود، و عقیده ای که بر فرضیات بنا شود از خانه عنکبوت سست تر خواهد بود. اما یک سؤال مهمی که جناب معمار کردند را بنده نیز تکرار می کنم تا پاسخ آن را از آقای مشتاق بشنویم، البته بعد از تقدیم قرائن و مؤیدات مربوط به وصیت. چون تا این مسئله روشن نشود گفتگو در مورد جزئیات یا متن وصیت اصلاً کار بیهوده ای است.
بعد از تقدیم قرینه و تواتر روایات مهدیین و اقوال علمای پیشین و معاصر اگر وجود داشته باشد، بفرمایید که وصیت می گوید مهدیین بعد از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند، پس چگونه شد که مهدی اول احمد که در وصیت ذکر شده است، قبل از پدرشان آمد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شریف
18-07-2013, 05:39
جناب کنیز فاطمه (س) خوشحال می شوم، دلایل رد دعوت ایشان را بیان بفرمایید تا راه را برای بنده مختصرتر کنید و این همه مجبور به مراجعه به این منبع و آن منبع نشوم.

این نشاندهنده بی اطلاعی شماست جناب خوانساریر!
کسی که ادعایی را مطرح میکنه باید دلیل بیاره.
کسی که دعوتی داره باید دلیل بیاره و دیگران را قانع کنه.

شریف
18-07-2013, 05:41
جناب آقای معمار به نظرم به مرجع تقلید خود باز گردید و رسالت ایشان را بگشایید و صفحه اول را نظری بیفکنید.
تمامی مراجع در صفحه اول رسالت به این اشاره کرده اند: "تقلید در عقائد جایز نیست".
پس شما به چه صورت اعتقادات خود را به دیگران می سپارید در صورتی که خودشان به این اشاره فرمودند که در عقائد تقلید نکنید.

هر رسالتی که اکنون در دست دارید را بگشایید همه مراجع می گویند تقلید در عقائد جایز نیست و قضیه امام مهدی (ع) عقائدی است.
این هم دلیل بر بی اطلاعی شماست که به معمار اشکال میگیرید. تقلید غیر از تحقیقه.
آدم باید برای رسیدن به مطلبی از نظر بزرگان بهره بگیره خصوصا اگر به پاکی اونها یقین داشته باشیم و این غیر از تقلیده و شما مغالطه کردید

خود خدا میگه : فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(الأنبياء/7)

شریف
18-07-2013, 05:53
اما در مورد ضعف علی بن سنان الموصلی العدل، در نظر علمای رجال ایشان موثق و از خاصه یعنی شیعیان است.

شیخ علی نمازی شاهرودی وی را در کتاب (مستدرکات علم رجال حدیث )به شمارۀ 10071 ذکر کرد:


علی ابن سنان موصلی ابو الحسن المعدل از پدرش نقل می‌کند همانطور که شیخ صدوق در کتاب الاکمال ذکر کرد ج2ص152 : از احمد ابن الحسین بن عبدالله از حسین ابن زید ابن عبدالله بغدادی از نامبرده **علی ابن سنان ** از پدرش گفت: هنگامی که مولایمان ابو محمد الحسن عسکری (علیه‌ السلام) در گذشت.......الخ.
و در بحار نیز از وی نقل شده از زید ابن عبدالله بغدادی: از نامبرده از پدرش …...الخ. کمبا ج13 ص116 وجد ج52 ص49.
مقتضب الأثر احمد ابن محمد عیاش ص 10، از نامبرده، از احمد ابن محمد خلیلی روایت شریفه حُسن و کمال ایشان را وصف می‌کند. وکمبا ج9ص125 , و روايت مهم دیگری در همان مورد ص135، وجد ج36/216و260.
این هم دلیل دیگه ای بر کمی اطلاعات شماست و همون متنی که مشتاق آورده بود رو عینا کپی کردید.
و از همه خنده دار تر اینه که میخواهید برای موثق بودن علی ابن سنان موصلی به یک خبر ضعیف دیگه استدلال کنید که تازه همین روایت دوم هم خود علی ابن سنان موصلی توش نقش داره khandedar

اگه واقعا دنبال حقی بجای اینکه نوشته های مشتاق رو عینا کپی کنی التماس میکنم دنبال علم باش و بر تحقیقاتتون بی افزا.

این فرد حتی دینش هم مجهوله چه برسه به اعتبارش!

علي بن سنان الموصلي العدل: روى عن أحمد بن محمد الخليل و روى عنه الحسين بن علي ذكره الشيخ في كتاب الغيبة في الكلام على الواقفة.
أقول: الحسين بن علي، هو البزوفري كما صرح به في ص 96.
ثم إن كلمة العدل على ما يظهر من ذكرها في مشايخ الصدوق - قدس سره - كان يوصف بها بعض علماء العامة، فلا يبعد أن يكون الرجل من العامة.
معجم‏ رجال‏ الحديث ج : 12 ص : 47

د. خوانساری
18-07-2013, 07:53
این نشاندهنده بی اطلاعی شماست جناب خوانساریر!
کسی که ادعایی را مطرح میکنه باید دلیل بیاره.
کسی که دعوتی داره باید دلیل بیاره و دیگران را قانع کنه.

گمان می کنم بحث در همین مورد است جناب آقای شریف. استفاده از عبارت "این از بی اطلاع شماست" نابجاست، زیرا که همه در صدد بحث و جستجو هستیم تا حقیقت روشن شود، که این آقا آیا دلیلی دارد یا خیر.
البیة علی المدعي هست، و ما همچنان منتظر دلیل استارتر تاپیک هستیم. اگر شما کلی با اطلاع هستید، بفرمایید بنده را روشن کنید.


این هم دلیل بر بی اطلاعی شماست که به معمار اشکال میگیرید. تقلید غیر از تحقیقه.
آدم باید برای رسیدن به مطلبی از نظر بزرگان بهره بگیره خصوصا اگر به پاکی اونها یقین داشته باشیم و این غیر از تقلیده و شما مغالطه کردید

خود خدا میگه : فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(الأنبياء/7)

گویا که نمی دانید که تحقیق مستلزم اعتماد به خود است و نه اقوال رجال. "من أخذ دینه من أفواه الرجال أزالته الرجال".
از نظر بزرگان بهره بردن شد تقلید در عقیده و نه تحقیق، بنا بر این معنایی برای تحقیق اینگونه نمی ماند، و اگر منظور شما فقط نظر خواستن برای کمک در تحقیق است، بله این اشکالی ندارد که آدم از نظرات این و آن البته بر اساس ثقلین استفاده کند.
در مورد استفاده واژه مغالطه پاسخی به شما نمی دهم، از باب لا تقابلوا الاساءة بالإساءة.

دقیقاً خود خدا این را می گوید که به اهل الذکر رجوع کنید، و اهل الذکر همان اهل البیت (ع) هستند، اما اگر می خواهید این آیه را بر اساس میل خود تأویل و تفسیر کنید، پس به تفسیر امام صادق (ع) رجوع کنید.

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْوَشّاءِ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع): (فِي قَوْلِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص الذّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمّةُ أَهْلُ الذّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزّ وَ جَلّ وَ إِنّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ‏). اصول كافى جلد 1 صفحه: 303 روايه: 1.
امام باقر (عليه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (43 سوره 16) (((اگر خودتان نمى‏دانيد از اهل ذكر بپرسيد))) از قول پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: مقصود از ذكر من هستم و امامان اهل ذكر باشند و راجع بقول خداى عزوجل (44 سوره 43) (((همانا قرآن براى تو و قوم تو ذكر است و بزودى از آن بازخواست مى‏شويد))) خود امام فرمود: مائيم قول او و مائيم بازخواست شدگان (سؤال شوندگان).

باب کاملی در این مورد در اصول کافی هست. بَابُ أَنّ أَهْلَ الذّكْرِ الّذِينَ أَمَرَ اللّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمّةُ (ع‏ (http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/osool_kaafi/osool_kaafi_jeld_1_050.html)) (http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/osool_kaafi/osool_kaafi_jeld_1_050.html)



این هم دلیل دیگه ای بر کمی اطلاعات شماست و همون متنی که مشتاق آورده بود رو عینا کپی کردید.
و از همه خنده دار تر اینه که میخواهید برای موثق بودن علی ابن سنان موصلی به یک خبر ضعیف دیگه استدلال کنید که تازه همین روایت دوم هم خود علی ابن سنان موصلی توش نقش داره khandedar

اگه واقعا دنبال حقی بجای اینکه نوشته های مشتاق رو عینا کپی کنی التماس میکنم دنبال علم باش و بر تحقیقاتتون بی افزا.

این فرد حتی دینش هم مجهوله چه برسه به اعتبارش!

علي بن سنان الموصلي العدل: روى عن أحمد بن محمد الخليل و روى عنه الحسين بن علي ذكره الشيخ في كتاب الغيبة في الكلام على الواقفة.
أقول: الحسين بن علي، هو البزوفري كما صرح به في ص 96.
ثم إن كلمة العدل على ما يظهر من ذكرها في مشايخ الصدوق - قدس سره - كان يوصف بها بعض علماء العامة، فلا يبعد أن يكون الرجل من العامة.
معجم‏ رجال‏ الحديث ج : 12 ص : 47

به ظاهر به هیچ عنوان با قواعد علم رجال آشنائی ندارید لذا خلط کردید، و از آنجائی که با قواعد آشنا نیستید به پست سابق بنده بازگردید و ببینید که چه حدیثی سند آن مورد بررسی قرار می گیرد. سپس بدانید که عجله کردید، و لذا می بایستی منتظر مشتاق می ماندید تا ایشان دلیلشان را مبنی بر قرائن و تواتر تقدیم کنند، سپس چنانچه چیزی دارید تقدیم کنید. بنا بر این اگر جناب مشتاق دلیلی از قرآن و روایات در تأیید وصیت تقدیم کردند، سند روایت بررسی نمی شود.
گویا با زبان عربی نیز آشنائی ندارید و گفته شیخ: فلا یبعد أن یکون الرجل من العامة... یعنی بعید نیست که این مرد از اهل عامه باشد، بدان معنا که شیخ نیز در شک و تردید است و ما دین خود را بر شک بنا نمی سازیم. و حتی بر فرض اینکه از اهل عامه باشد، چنانچه وصیت قرینه داشته یا متواتر باشد هر شبهه ای که به آن وارد می شود مردود است، اما اگر قرینه و تأییدی از ثقلین نداشته باشه جملتاً و تفصیلا مردود می باشد و بحث در مورد آن بی فایده ست.
ضمن اینکه از جناب شریف خواهشمندم وقتی بنده را مخاطب خود قرار می دهید مهذب تر با بنده صحبت کنید و از درج آیکون در هنگام مخاطب قرار دادن بنده جداً خودداری فرمایید، که این مسائل در شأن بنده نیست.

با تشکر فراوان.

بنده همچینن منتظر پاسخ جناب مشتاق هستم تا دلایل خود را تقدیم کنند، دلیلی را که تقدیم می کنند را با دلیل رد می کنم، و در صورتی که پاسخی برای دلیلشان ندارم تحقیق می کنم تا اگر پاسخی بود به ایشان پاسخ خواهم داد و اگر چه از رد آن عاجز شدم در برابر آن تسلیم خواهم شد.

(وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ).
(و كيست‏ خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيک كند و گويد من [در برابر خدا] از تسليم‏ شدگانم).

یا حق

شریف
18-07-2013, 08:54
گویا که نمی دانید که تحقیق مستلزم اعتماد به خود است و نه اقوال رجال. "من أخذ دینه من أفواه الرجال أزالته الرجال".
از نظر بزرگان بهره بردن شد تقلید در عقیده و نه تحقیق، بنا بر این معنایی برای تحقیق اینگونه نمی ماند، و اگر منظور شما فقط نظر خواستن برای کمک در تحقیق است، بله این اشکالی ندارد که آدم از نظرات این و آن البته بر اساس ثقلین استفاده کند.
احسنتم این کمی به منطق نزدیکتر شد. پس اشکال شما به معمار بی اساس بود و بنده هم در مقام بیان همین بودم.
پس باید برای حقانیت ادعاهای احمد حسنی به کلام بزرگام حتما مراجعه کنیم مثل آیت الله سیستانی و ...



به ظاهر به هیچ عنوان با قواعد علم رجال آشنائی ندارید
خیر، شاید قیاس به نفس کرده باشید

مجددا زیبا بحث رو عوض کردید!!

بحث اتفاقا سر وثاقت علی بن سنان الموصلی بود و ادعای پوچ مطرح شده ای که داشتید بود


اما در مورد ضعف علی بن سنان الموصلی العدل، در نظر علمای رجال ایشان موثق و از خاصه یعنی شیعیان است

که خیلی مستدل بیان شد


این فرد حتی دینش هم مجهوله چه برسه به اعتبارش!

علي بن سنان الموصلي العدل: روى عن أحمد بن محمد الخليل و روى عنه الحسين بن علي ذكره الشيخ في كتاب الغيبة في الكلام على الواقفة.
أقول: الحسين بن علي، هو البزوفري كما صرح به في ص 96.
ثم إن كلمة العدل على ما يظهر من ذكرها في مشايخ الصدوق - قدس سره - كان يوصف بها بعض علماء العامة، فلا يبعد أن يكون الرجل من العامة.
معجم‏ رجال‏ الحديث ج : 12 ص : 47
پس این دقت شماست که کم میبود نه بنده حقیر.

و نیکو آنکه خودتون هم سرانجام کلام مرحوم خوئی رو زیبا و همانچیزی که عرض بنده بود ترجمه کردید که این فرد اصلا احتمال دارد شیعه نباشد!


و گفته شیخ: فلا یبعد أن یکون الرجل من العامة... یعنی بعید نیست که این مرد از اهل عامه باشد، بدان معنا که شیخ نیز در شک و تردید است

لذا اولا بازهم جای شکر دارد که از آن ادعای پوچ اولی تنزل نموده اید

ثانیا باید بدانید مشکوک بودن یعنی معلوم نبودن ، و معلوم نبودن یعنی همان جهل به مسئله، و بنده هم عرض داشتم:


این فرد حتی دینش هم مجهوله چه برسه به اعتبارش!

پس بنده تنها در مقابل بی احترامی هایی که روا داشتید، محترمانه استدعا میکنم:

دوستان در کنار سعی برای یادگیری زبان عربی جهت پرهیز به بی احترامی به دیگران ، به یادگیری مضمون مطالب فارسی هم دقت لازم را مبذول فرمایند!!


بنا بر این اگر جناب مشتاق دلیلی از قرآن و روایات در تأیید وصیت تقدیم کردند، سند روایت بررسی نمی شود.

خیر این هم اشتباه دیگریست و حکایت از یک دور پوچ دارد!

کما اینکه همین کار رو در سایتهای دیگر هم مشاهده و جواب را ارائه نمودم منتها خیلی راحت جوابهای بنده در آنجاها حذف گردید!

این رویه حکایت از آن دارد که این جریان ابتدا به کذب و دروغ ، روایت را صحیح میخوانند و بعد از آنکه بیان میگردد خیر روایت ضعیف است، وارد فاز دوم شده و میخواهند آیات و احادیث کلّی دیگر را بواسطه همین روایت تفسیر کنند! و در کنارش یکهو ابراز شادی میکنند که پس این روایت هم صحیح شد!

یعنی با خود همین روایت ، آیات و احادیث دیگر رو تفسیر میکنند و با همون تفسیر که بت همین حدیث انجام دادند، در نهایت صحت خود این روایت را توجیه میکنند! واین یک دور پوچ است.

خیر تاکید داریم سند این روایت باید در جای خود بحث شود و این بسیار برای فهم همان آیات و احادیث تاثیر گذار خواهد بود

و این روایت در نهایت ضعف سندی قرار دارد و افرادی در آن وجود دارند که نه تنها هیچ توثیق معتبری بر آنها وجود ندارد بلکه حتی در ماهیت دینشان تشکیک شده، من جمله همین علی بن سنان الموصلی

شریف
18-07-2013, 08:55
خدا این را می گوید که به اهل الذکر رجوع کنید، و اهل الذکر همان اهل البیت (ع) هستند، اما اگر می خواهید این آیه را بر اساس میل خود تأویل و تفسیر کنید، پس به تفسیر امام صادق (ع) رجوع کنید.

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْوَشّاءِ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع): (فِي قَوْلِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص الذّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمّةُ أَهْلُ الذّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزّ وَ جَلّ وَ إِنّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ‏). اصول كافى جلد 1 صفحه: 303 روايه: 1.
امام باقر (عليه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (43 سوره 16) (((اگر خودتان نمى‏دانيد از اهل ذكر بپرسيد))) از قول پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: مقصود از ذكر من هستم و امامان اهل ذكر باشند و راجع بقول خداى عزوجل (44 سوره 43) (((همانا قرآن براى تو و قوم تو ذكر است و بزودى از آن بازخواست مى‏شويد))) خود امام فرمود: مائيم قول او و مائيم بازخواست شدگان (سؤال شوندگان).

خیر این هم اشتباه دیگریست که در تایپیکهای مشابه در سایر سایتها هم مشاهده میشود که دقیقا به همین مطلب استدلال میکنند که باید جواب داده شود:

ائمه اطهار مصداق اکمل اهل ذکر هستند و علما در طول ائمه اطهار بوده لذا آن ها هم اهل ذکرند!

باید توجه داشت که برای فهم همین کلام ائمه هم میبایست به متخصص مراجعه کرد و متخصصین در امر تبیین کلام ائمه علیهم السلام ، علما و بزرگان دین میباشند نه فهم قاصر شما یا بنده یا ایکس و ایگرگ

اگر کلام شما ، همین است خب احسنت بر شما، اگر نیست پس ابتدا باید این فکر اشتباه رو تصحیح کرد که اینجور نیست هر کسی از پشت کوه رسید، میتواند در مقابل امثال آیت الله سیستانی ها قرار گیرد و خودش را فهیم نسبت به ثقلین بداند و به واسطه مقدمات باطلی که در ذهنش دارد، از آیات و احادیث نتیجه گیری کند.


به امید آنکه حقیقتا با حق باشیم نه اهل سیاه بازی!

ملکوت* گامی تارهایی *
18-07-2013, 09:11
پس شما به چه صورت اعتقادات خود را به دیگران می سپارید در صورتی که خودشان به این اشاره فرمودند که در عقائد تقلید نکنید..[/quote]


سلام علیکم جناب د. خوانساری

ببینید انسان که نمی تواند در تمامی علوم علم پیدا کند یکی مجتهد میشود که مسائل دین را روشن کند یکی پزشک میشود که بیماری ها را شناسایی کند یکی معلم میشود تا........پس اگر قرار باشد خود انسان به دنبال تمامی علوم برود و در همه ی انها عالم شود که باید عمری به درازای عمر نوح کند تا زمان کافی برای عالم شدن را داشته باشد پس هنگامی که مسئله ای به وجود می آید انسان موظف است نزد اهل علم تحقیق کند پس این تقلید نیست در صورتی که آن فرد دلیل هایی محکم برای سخن خود می آورد

و جناب معمار بر اساس تحقیق و بررسی ادعای احمد الحسن را مردود میدانند

معمار
18-07-2013, 11:16
آقای معمار فرمودند که: اگر احمد الحسن بر حق است به من بگوئید چه در سر می پرورانم، و بنده که بعنوان شیعه هستم از کلام ایشان تعجب کردم.

جناب خوانساری من این گفتار را بر این اساس گفتم که یقین داشتم احمدالحسن,شخصیتی مجازی و ضعیف است,که بخواهد حکومتی را ایجاد کند(درباره علم غیب در پست 23 توضیحاتی دادم)

آخر شما بگویید شخصی که ادعا می کند من حق هستم و برای حقانیتش می گوید استخاره کنید,این شخص به نظر شما حق است,آخر استخاره چه معنا دارد,اصلا مورد و جایگاه استخاره را نمی داند,آخر چه جوری می خواهد یمانی شود,

طبق تحقیقی که من داشتم این شخص قبلا در رژیم منفور صدام بوده است

این شخص هنوز نتوانسته حکومت کند,چرا دست رو دست گذاشته و کاری نمی کند

اصلا خصوصیات یمانی معروف را ندارد


از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: « یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند» مختصر اثبات الرجعـة، ح 16.

از مهم‌ترین روایات مربوط به انقلاب یمنی روایتی است که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان)[بحارالانوار جلد 52 صفحه 204.]

و در روایت دیگر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (خروج این سه تن، خراسانی، سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد....)بحارالانوار جلد52 صفحه 210.



در مورد فرموده جناب معمار: "ثانیا فرض کنیم که سند این حدیث درست باشد ولی اين حديث درباره بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد، پس ربطي به دوران غيبت ندارد.ما الان در دوران غیبت هستیم,آن وقت شما دارید از دوان بعد از امام زمان سخن می گویید,خواهشا دقت کنید".
برادر عزیز و گرامی، در دین فرضیاتی وجود ندارد، و دین بر فرضیات بنا نمی شود، و عقیده ای که بر فرضیات بنا شود از خانه عنکبوت سست تر خواهد بود.

مثل این که شما موضوع را خوب مطالعه نکردید من کجا گفتم دین فرضیه است,من گفتم فرض را بر این می گیریم که سند این روایت هم درست باشد,آیا این جمله یعنی دین فرضیه است.دقت کنید به موضوعات مطرح شده

معمار
18-07-2013, 12:44
در روايات داريم که بسياري از مردم منکر، از پيامبران طلب معجزه کردند اما پيامبران آنها را انجام ندادند، آيا اين بدان معناست که آنها بر حق نيستند؟


در مواردي که پيامبران مي دانستند که ارائه معجزه براي مردم لجوج فايده اي ندارد,در اين موقع بود که از ارائه معجزه خوداري مي کردند

اما احمدالحسن حتي نمي تواند دليلي بر ادعاي خودش بياورد جز استخاره و خواب,که خواب حجت شرعي نيست و استخاره هم موردش اين جا نيست

اگر قرار باشد خواب حجت شرعی باشد که دیگر تکلیف روشن است

من در خواب می بینم که فلانی از من طلبکار است فردا از خواب بلند شوم و بروم پولی به آن شخص دهم واقعا خنده دار می شود

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-07-2013, 15:18
به نظرم طبق قواعد رجالی ابتدا باید قرینه ها را بررسی کرد که آیا این وصیت قرینه ای از قرآن و روایات دارد، آیا متواتر است یا خیر.

آیا روایات دیگر مؤید این حدیث می باشند؟




با توجه به این که اشاره مدعی به روایت شیخ طوسی در کتاب الغیبة بود که جدای بررسی سند روایت ،و اشاره جناب معمار به ضعف سند آن ،روایتی از شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة دیدم که با روایت شیخ طوسی در تعارض است.



شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :


« حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .





از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند.




۲ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد :(حدیث مورد استناد مدعی)


...... فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » .

از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است .


این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند .
در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ،

ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند .

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-07-2013, 15:28
حدیث معارض دیگری را با روایت مورد استناد از حیث عدد دیدم .

شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است :

« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .


از نظر دلالت بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند .

این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد .

زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد .

نکته مهم و قابل توجه:

به هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-07-2013, 15:37
با توجه به این که بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی ومتعارف صالحان نمی ماند . طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند .

پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.


شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید :

« ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء »؛

بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-07-2013, 15:42
علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد:

هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل أحد وجهین:

الاوّل : ان یکون المراد بالاثنی عشر مهدیّاً النبی(ص)و سائر الائمة سوی القائم (عج) ، بان یکون ملکهم بعد القائم (عج).
و قد سبق ان الحسن بن سلیمان أوّلها بجمیع الأئمة ، وقال برجعة القائم بعد موته . وبه ایضاً یمکن الجمع بین بعض الأخبار المختلفة الّتی وردت فی مدّة ملکه.

والثانی : أن یکون هؤلاء المهدیّون من اوصیاء القائم هادین للخلق فی زمن سائر الائمة الذین رجعوا لئلا یخلو الزّمان من حجّة ، وإن کان اوصیاء الانبیاء والائمة ایضاً حججاً والله تعالی أعلم » ؛ یعنی: « این اخبار مخالف مشهور است .


دو راه وجه جمع و تأویل روایات فوق


راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود .



راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».

والسلام علی من اتّبع الهدی

معمار
19-07-2013, 19:32
شما میتوانید از سه راه طبق گفته ایشان از غیب در مورد ادعای ایشان که ایا ایشان راستگو یا کذاب است سئوال کنید.
اول استخاره با قران


کجای اسلام گفته است که برای تشخیص حق از باطل باید استخاره کرد


به نظر تمامي علماي دين و صاحب نظران ،استخاره از ادله شرعي نيست ؛ يعني ، عمل بر طبق آن هيچ الزام ديني ندارد.بنابراين مخالفت با استخاره اشكال شرعي ندارد .خصوصا كه اغلب استخاره هاي مصطلحي كه مردم انجام مي دهند، به مورد و به جا نيست ؛ زيرا تا عقل و خرد و مشورت با افراد ذي صلاح است ، نوبت به استخاره نمي رسد .

حالا یک سوال دیگر از احمد الحسن:

شما که معتقد به استخاره هستید,اگر استخاره کنید که زنتان را طلاق دهید یا بکشید,و جواب استخاره تان خوب آمد آیا واقعا به آن عمل می کنید

معمار
19-07-2013, 19:52
شما میتوانید از سه راه طبق گفته ایشان از غیب در مورد ادعای ایشان که ایا ایشان راستگو یا کذاب است سئوال کنید.
توسل به اهل بیت بعد از سه روز روزه داری

کجای اسلام گفته است برای تشخیص حق از باطل توسل کنید و سه روز ,روزه گرفت

اگر انسان کمی دقت و تحقیق کند,حق و باطل برایش مشخص می شود

معمار
20-07-2013, 00:41
یکی دیگر از ادعاهای احمد الحسن این است که من فرزند امام زمان علیه السلام می باشم

سوال ما از او این است که به چه دلیلی ثابت می کنید که امام زمان در زمان غیبت فرزند دارند؟طبق کدام آیه و یا روایت معتبری این حرف را می زنید؟

معمار
20-07-2013, 01:15
جناب آقای معمار به نظرم به مرجع تقلید خود باز گردید و رسالت ایشان را بگشایید و صفحه اول را نظری بیفکنید.
تمامی مراجع در صفحه اول رسالت به این اشاره کرده اند: "تقلید در عقائد جایز نیست".
پس شما به چه صورت اعتقادات خود را به دیگران می سپارید در صورتی که خودشان به این اشاره فرمودند که در عقائد تقلید نکنید.
هر رسالتی که اکنون در دست دارید را بگشایید همه مراجع می گویند تقلید در عقائد جایز نیست و قضیه امام مهدی (ع) عقائدی است.

دوست گرامی در اول رساله آمده است که تقلید در اصول دین جایز نیست,نگفته اند تقلید در عقاید جایز نیست(عقاید چیزی اعم است هم شامل اصول دین و هم فروع دین می شود)

مسأله 1ـ هيچ مسلمانى نمى تواند در اصول دين تقليد نمايد، بلكه بايد آنها را از روى دليل ـ به فراخور حال خويش ـ بداند ولى در فروع دين يعنى احكام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد (يعنى بتواند احكام الهى را از روى دليل به دست آورد) به عقيده خود عمل مى كند و اگر مجتهد نباشد بايد از مجتهدى تقليد كند، همان گونه كه مردم در تمام امورى كه تخصّص و اطّلاع ندارند، به اهل اطّلاع مراجعه مى كنند و از آنها پيروى مى نمايند(رساله ایت الله مکارم)

قضیه یمانی نه جزء اصول دین است و نه فروع دین

معمار
20-07-2013, 01:27
ايشان در اواخر سال 1999 و در سن 29 سالگي به امر امام مهدى (ع) به نجف هجرت كرده و دريافتند روش تدريس در حوزه‌ي علميه داراى خلل بزرگى است. چرا كه در حوزه علميه، به جاي توجه و تمركز بر ثقلين يعني قرآن كريم و سخنان رسول خدا (ص) و ائمه معصومين (ع)؛ به تدريس و آموزش منطق و فلسفه و اصول فقه و علم كلام (عقائد) و فقه (احكام شرعي) و زبان عربى، مي‌پرداختند.

عجب حرف خنده داری!!!!!!! شما گفتید که یکی از خلل حوزه این است که به جای تمرکز بر ثقلین به تدريس و آموزش منطق و فلسفه و اصول فقه و علم كلام (عقائد) و فقه (احكام شرعي) و زبان عربى، مي‌پرداختند

جواب:

آخر یک نفر که قواعد زبان عربی را یاد نگیرد چه طوری می خواهد تمرکز بر ثقلین داشته باشد,کسی که هنوز قواعد زبان عرب را نمی داند چه طوری می خواهد از قرآن استنباط و برداشت کند؟

کسی که معنای یک کلمه را در قران و روایات نمی داند چه طوری می تواند تمرکز بر ثقلین و قرآن داشته باشد؟؟

کسی که علم قواعد علم اصول و فقیه را بلد نیست,چه طور می خواهد از احادیث اهل بیت و قرآن نتیجه گیری کند؟

کسی که علم کلام بلد نیست چه طوری می خواهد از حقیقت دین دفاع کند؟

سابحات
22-07-2013, 22:53
با عرض سلام و تشکر از اساتید محترم

انسان با مواجهه با چنین ادعاهایی براش این سوال پیش میاد که آیا میشود امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که قراره وعده های بزرگ الهی بدست آن حضرت محقق شود در معرفی خود فرستاده خود اینقدر ناتوان باشند؟ معلومه که کسی که از جانب خداوند هیچ نصرتی نداره ادعاش دروغی بیش نیست