توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : محراب شکسته{ويژه نامه شهادت مولاي متقيان٬حضرت علي(ع)}
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70586872775364822718.jpghttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08215827199677569446.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70586872775364822718.jpg
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
ويژه نامه شهادت جانگدازمولي الموحدين ٬
مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/shahadat.h.ali.aye.swf
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:06
http://askquran.ir/gallery/images//5405/7_44.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76906138075245838569.gif
قطره اي از اقيانوس بيکران کلام گهربار
اميرالمومنين ٬حضرت علي عليه السلام
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76906138075245838569.gif
صُن دینَكَ بِدُنیاكَ تَربَحهُما وَ لا تَصُن دُنیاكَ بِدِینِكَ فَتَخسَرَهُما
دین خود را با دنیایت حفظ کن تا هر دو را ببرى ،
و دینت را وسیله حفظ دنیایت قرار مده ،
که هر دو را مى بازى
غررالحکم و دررالکلم ، ح 5861
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/68326964209210614193.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:06
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_1_11.jpg
سیاهی شب، گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده به انتظار سپیدهای که تاریخ را تا قیامت غصهدار میکرد، ناباورانه کتاب زمان را ورق میزد.
از خانه های نیرنگ، تنها فریاد سکوت به گوش زمان میرسید. گویی همه کوفیان سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند و خواب هزار رنگیشان را نظاره میکردند.
چشمان او همچون صاعقهای در دل یلدای شب میدرخشید.
آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش، وصال معنا میشد.
سالهای سال، غریبی، همنشین روزش بود. شهید سکوت شده بود و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظه های غُربتش، سینه تاریک چاه بود و خلوت نیمه شبهای مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم میخورد.
دستان در، با التماس او را از رفتن بازداشتند، امّا او درنگ نکرد و پای بر خلوت کوچه گذارد.
مرغان انتظار به سویش رفتند و همچون پروانه، گرد شمع وجودش چرخیدند و با بالهای سرشار از خواهش و تمناشان، راه خدایی را بستند، ولی باز او درنگ نکرد.
از قدمهای باصلابتش، آوای رفتن به گوش میرسید و از چشمان پر رمز و رازش، میشد فهمید که منتظر زیارت خداست. در هیاهوی آن لحظههای آسمانی، مسجد کوفه، مشتاق و بیقرار وصالش بود و محراب، تشنه چشمهای بارانی و زمزمه های ربانیاش.
علی آمد و از حنجر سکوت، آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز با معشوق قیام کرد. لحظهای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار. فرق عدالت با خنجر کین شکافت.
لباس احرام خورشید، رنگ خون گرفت و زمین و زمان، فریاد بیکسی سر داد و اشک ماتم فرشتگان از سینه آسمان بر زمین فرو چکید.
مرغ جان او که غایت آفرینش بود، از ورای مظلومیتی سرد و سنگین، رها شد و عالم و آدم را در غمگنانه ترین مصیبت فرو بُرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50096496432515814592.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:09
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_28349101604356393175.jpg
«صلی الله علیک یا يا مولاي يا امیرالمؤمنین علیه السلام»
آسمان شهر باید صاعقه خون بر زمینیان بباراند.
و کوههای درهم و سخت از خون فرو بریزند.
بیدهای مجنون سرهای خمیده را به زمین بیاسایند.
گلهای پَرپَر و شمعهای سوزان
گرد خانه حیدر به طواف برخیزند.
کودکان با چشمان اشکبار و قلبهای درهم تپیده نالان،
سرهای یتیمی را به آستانه در می کوبند.
کاسه های شیر لبریز و چشمان منتظر،
در دل و دعایشان خدایا حیدر«پدر ما»؛
ای کاش هیچ کس به یتیمان نگوید
شیر خدا چشمانش را فرو بست.
ای کاش صدای ناله حسنین
و پسران ام البنین به بیرون برنخیزد.
یتیمان کوفه دیگر طاقت ندارند.
صدای ناله ها به آسمان برنخیزد.
دختر علی طاقت ندارد.
گاه مولا سرش را میان چاه فرو می برد.
و گاه غریبانه میان نخلستان های کوفه می گریست.
که نکند زینبش اشک چشمان و سوز ناله دل غریبش را بشنود.
مولایم راز دلش،سلام های بی جواب!
چادر خاکی صورت نیلی و غریبی کودکانش را؛
با چاه همنوا می شد.
ای خدا دخت علی چه می بیند؟
آن روز دستهای بسته و امروز فرق شکسته
اعظم الله اجورک يا صاحب الزمان (عج)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/26207731728768493406.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38134893193213936353.png
علی این مظهر عدل الهی چون دگر شبها
فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها
چه در پیش است کز باغ فلک بوی خزان خیزد
ز دشت شب چو نرگسها نمیرویند کوکبها
مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد
که میروید به ناکامی گل افسوس بر لبها
تب و تابی به جانش شعله افکنده است و میداند
که در خون سحر بیتاب میگردد از این تبها
چه افتاده است در کرّوبیان عالم بالا
که میگریند و مینالند با فریاد یاربها
علی کو دین احمد را علم بر بام گردون زد
ز پا افکند با تیغ دو سر رایات مرحبها
چو مهر خاوری غلتید در خون سحرگاهان
به هنگامی که با معبود در دل داشت مطلبها
علی شد کشته با شمشیر کین کز دیدگان، «مشفق»
فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:20
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_60-1.jpg
باي ذنب قتلت ؟؟!!
آخرین ساعات بیست و یکم ماه رمضان، لحظات آخر عمر علی را اعلام میدارد . علی کعبه آمال عارفان و قبله ناسکان و زاهدان و الگوی اولیای خدا; علی آینه تمام نمای رسول خدا و مجمع همه فضائل و کمالات انسانی . رادمردی که علمش و اخلاقش و منشش و شجاعتش و کرامتش و زهدش و جوانمردیش و سخاوتش زبانزد خاص و عام ، دشمن و دوست، کافر و مسلمان میباشد، به دست شقی ترین مردم ، در پگاه نوزدهم رمضان شب قدر اولیاء با شمشیر زهرآگین ضربه میخورد و پس از دو روز، سرانجام به لقاء محبوب میرسد و از رنج های دنیا آسوده میشود .
آنچه مایه تعجب است، این که چقدر باید شقاوت و سنگدلی در قاتلین علی وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایی و انسان کاملی را به قتل برسانند؟
آیا آن همه سخنان درربار پیامبر را در شان علی نشنیده بودند ؟
چرا٬ شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولی چون بصیرت نداشتند ، ترتیب اثر نمیدادند .
شناخت علی ایمان و تقوا میخواهد و آنان از ایمان تهی بودند و بویی از تقوا به مشامشان نخورده بود .
«یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق»
ای علی! دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت نمیدارد جز منافق
و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمؤمنین با او جنگیدند و کارزار کردند .
برخی به خاطر دشمنی های دیرینه و برای انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخی به خاطر حب جاه و مقام ٬ ولی آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با علی میجنگیدند در حالی که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزی شمشیرشان اسلام را یاری میداد.
طلحه ها و زبیرها ! این ها دل علی را بیش از دیگران آزرده میکردند و او را رنج میدادند .
میگویند وقتی حضرت ، شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد ، متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمیکرد چنین مدافعی از اسلام ، روزی بر مجسمه اسلام حقیقی و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03902731026268135987.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:27
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_1_yaheydar.jpg
روايات رسول خدا (ص) در باره حضرت علي عليه السلام
یکی از پژوهشگران اسلامی معتقد است که بیشتر روایاتی که از رسول خدا (ص) درباره علی علیه السلام نقل شده ، مربوط میشود به سال آخر عمر آن حضرت .
آری! پیامبر (ص) خود میدید که برادرش و وصیش و جانشینش و نور دیدهاش، پس از او، گرفتار چه جانوران خون آشامی میشود .
رسول خدا مشاهده میکرد که پس از رحلتش، برای بیعت گرفتن از علی در خانه دخترش را میسوزانند و او را بین در و دیوار فشار میدهند .
پیامبر خوب میدانست که این سست عنصران بیوفا ، پیش از خشک شدن آب غسل بدن مطهرش ، توطئه میکنند و علی را خانه نشین مینمایند و با زور سرنیزه ، یاران علی را به بیعت وامیدارند و سپس با علی آن کار میکنند که تاریخ را برای همیشه ننگین ساخته است.
ولی علی علیه السلام همچون در شهواری در تاریخ اسلام می درخشد و تابش نور وجود مقدسش تا قیام قیامت ، قلب حق جویان و خدا خواهان را فروغی جاودانه میبخشد .
در کتاب خصائص نسایی، ص۸، آمده است:
روزی که علی علیه السلام به شهادت رسید، امام حسن مجتبی علیه السلام عمامه ای سیاه پوشیده بود، مردم را جمع کرد و خطبه ای خواند ، در آن خطبه فرمود:
«لقد قتلتم بالامس رجلا ما سبقه الاولون و لایدرکه الآخرون و ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال : لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله و یقاتل و جبریل عن یمینه و میکائیل عن یساره ثم لا ترد رایته حتی یفتح الله علیه»
ای مردم! دیروز رادمردی را به قتل رساندید که در گذشته کسی به مقامش نائل نیامده و در آینده احدی به او نمیرسد و همانا رسول خدا درباره اش فرمود: فردا پرچم را به دست رادمردی میدهم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش او را دوست میدارند . او هنگامی که جنگ میکرد جبرئیل در طرف راستش و میکائیل در طرف چپش قرار داشتند و بازنمی گشت جز آنکه با فتح و پیروزی همراه باشد .
این روایت را بسیاری دیگر از علما و مورخان اهل سنت مانند صاحب «کنزل العمال» و نویسنده «ذخائر العقبی» و هیثمی در مجمعش نقل کرده اند .
جالب اینجاست که حضرت مجتبی خطاب به مردم میکند و میفرماید: کسی را به قتل رساندید ! در این جمله خطاب به یک نفر نیست ، گویا افراد زیادی در قتل علی دست داشتند و یا منتظر مرگش بودند زیرا او تا زنده بود ، هرگز اجازه نمیداد شب پرگان و خفاشان به پرواز درآیند و همه جا را آلوده نمایند .
تا علی زنده بود هرگز نمیگذاشت روبه صفتان منافق زمام امور امت اسلامی را به دست بگیرند و اگر آن سالیان دراز پس از رحلت پیامبر، صبر کرد به خاطر قرآن و حفظ کیان اسلام بود وگرنه خود میفرماید :
به خدا قسم اگر تمام اعراب برای کارزار با من گردهم آیند، من از میدان فرار نمیکنم و آخرین آنان را با همان جرعه ای که به اولینشان دادم ، به دوزخ میفرستم . .
و در خطبه شقشقیه ، پس از درد دل کردن با مردم و اعلام مظلومیتش میفرماید :
راه چاره ای جز صبر و شکیبایی نداشتم ، پس دیدم صبر کردن با عقل سازگارتر است ، صبر کردم در حالی که خار در دیده و استخوان در گلویم گیر کرده بود .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03698105074623957579.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:28
http://askquran.ir/gallery/images//5405/2_16.gif
بررسي شان و منزلت حضرت علي عليه السلام در روايات اهل سنت
شگفتا ! علی با آن مقام والا که همه از او سراغ داشتند و خوب او را میشناختند ، چگونه با او دشمنی میکردند و او را میآزردند ؟
با بررسي بر برخی از روایات رسول خدا (ص) در دشمنی اهل بیت، از کتابهای اهل سنت معلوم شود چقدر آن جاهلان از خدا بی خبر، سنگدل و وحشی بودند .
کافی است که خداوند از زبان پیامبرش در قرآن به آنها اعلام میداشت که چیزی در ازای رسالتم از شما نمیخواهم جز مودت و محبت با اهل بیتم و با این حال، از نخستین ساعت رحلت پیامبر با تمام بیادبی و نامردی ، بدترین برخوردهای وحشیانه با اهل بیت رسول خدا داشتند . رویشان سیاه باد .
زمخشری در تفسیرش ذیل آیه شریفه
«قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی»
از رسول خدا (ص) نقل میکند که فرمود:
«حرمت الجنه علی من ظلم اهل بیتی و آذانی فی عترتی» بهشتحرام استبر کسی که اهل بیتم را مورد ستم قرار دهد و مرا در عترتم آزار دهد .
در صواعق المحرقه ابن حجر ص۱۴۳، آمده است:
«من سب اهل بیتی فانما یرتد عن الله والاسلام و من آذانی فی عترتی فعلیه لعنه الله، و من آذانی فی عترتی فقد آذی الله . ان الله حرم الجنه علی من ظلم اهل بیتی او قاتلهم او اعان علیهم او سبهم» .
هر که اهل بیتم را دشنام دهد از خدا و اسلام برگشته و مرتد میشود . هر که با ستم به عترتم مرا بیازارد، بیگمان خدا را اذیت کرده و همانا خدای عز و جل بهشت را حرام کرده است بر کسی که به اهل بیتم ظلم روا دارد یا با آنها کارزار کند یا آنان را دشنام دهد .
در مجمع هیثمی ج۹، ص۱۷۲ به نقل از جابر بن عبدالله انصاری آمده است که رسول خدا خطبه ای خواند و در آن فرمود:
ای مردم ! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خداوند در روز قیامت او را یهودی وارد محشر میکند . عرض کردم یا رسول الله! هرچند نماز خوانده و روزه گرفته باشد ؟ حضرت فرمود : هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و ادعای اسلام کند .
در ذخائر العقبی طبری آمده است: حضرت رسول روزی با خشم و عصبانیت فرمود:
«ما بال اقوام یؤذوننی فی قرابتی ، من آذی قرابتی فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله»
چه شده است برخی از گروههای مردم را که در مورد خویشانم ، مرا میآزارند ، هان ! هر که خویشان و اهل بیتم را اذیت کند ، بیگمان مرا اذیت کرده و هرکه مرا اذیت کند ، قطعا خدا را اذیت کرده است .
زمخشری در تفسیر کشافش طی یک حدیث طولانی از حضرت رسول (ص) آورده است:
«الا و من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوبا بین عینیه آیس من رحمه الله، الا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا، الا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه» .
هان ! هرکه با دشمنی آل محمد از دنیا برود روز قیامت بگونه ای وارد محشر می شود که در میان دو دیدگانش نوشته شده باشد: این از رحمت خدا نومید است . هان ! هرکه بر دشمنی آل محمد از دنیا برود ، کافر از دنیا رفته است . هان ! هر که بر دشمنی آل محمد بمیرد ، هرگز بوی بهشت به مشامش نمی رسد .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96187577241155118911.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:30
http://askquran.ir/gallery/images//5405/3_19.gif
به شهادت رساندن حضرت علي ٬ بي اعتنايى به سفارشهاى رسول الله (ص)
این نمونه ای بود از خروار روایت هایی که در این زمینه آمده است و همه را اهل سنت در کتابهای معتبر خود نقل کرده اند و قطعا پیامبر در موارد مختلف و به مناسبتهای گوناگون این مطالب را بیان فرموده که تمام مردم بشنوند و عبرت بگیرند و جائی برای هیچ تاویل و تفسیر به رای نماند .
با این حال می بینیم نه تنها با علی جنگیدند که سالهای طولانی حتی پس از شهادت آن حضرت در نمازها و بر روی منابر و در مجالس و محافل خود ، او را آشکارا لعن و شتم می کردند .
چه خبر است؟ !
راستی اگر رسول خدا سفارش کرده بود که با علی دشمنی و بدرفتاری کنید، گمان نمیکنم بیش از این میتوانستند با او دشمنی و عداوت کنند . ولی در جایی که رسول خدا میفرماید:
«علی خیر البشر فمن امتری فقد کفر»
علی بهترین مردم است و هر که در این سخن تردید کند کافر است
و در جائی که علی را صدیق اکبر و فاروق اعظم می نامد و در جائی که به علی می فرماید:
«من اطاعک فقد اطاعنی و من عصاک فقد عصانی و من عصانی فقد عصی الله»
هر که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که با تو دشمنی ورزد با من دشمنی کرده و هر که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است .
و در جائی که می فرماید:
«اوحی الی فی علی ثلاث : انه سید المسلمین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین»
درباره علی به من سه مطلب از خداوند رسیده و وحی شده است : همانا او سرور مسلمانان و پیشوای تقواپیشگان و رهبر مؤمنان است
و در جایی که میفرماید:
«النظر الی وجه علی عباده»
نگاه کردن به سیمای مبارک علی عبادت است .
و در جایی که میفرماید:
«من اراد ان ینظر الی ابراهیم فی حلمه و الی نوح فی حکمه و الی یوسف فی جماله ، فلینظر الی علی بن ابی طالب»
هر که خواستبه ابراهیم در بردباریش و به نوح در داوریش و به یوسف در زیبائیش بنگرد ، پس باید به علی بن ابی طالب بنگرد .
و در جایی که به علی می فرماید:
«ان تسید فی الدنیا و سید فی الآخره ، حبیبک حبیبی و حبیبی حبیب الله و عدوک عدوی و عدوی عدو الله و الویل لمن ابغضک من بعدی»
یا علی تو در دنیا و آخرت سید و سرور تمام انسانهائی ، دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا است . دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است . و وای به حال کسی که بعد از من با تو دشمنی کند .
با این همه سخنان شیوا و روشن پیامبر، آیا جایی برای کسی میماند که با علی بستیزد یا کارزار کند یا او را دشمن بدارد و یا حقش را غصب کند؟
نه به خدا قسم ولی آنچنان دنیا در دیدگان دنیاپرستان جلوه کرده بود، که همه چیز را فراموش کردند و آنقدر با علی دشمنی ورزیدند که کسی در تاریخ نظیر آن را ندیده است .
نه تنها با خود او که با فرزندانش نیز به خاطر دشمنی با علی جنگیدند و قتل عام کردند (به حضرت سید الشهدا علیه السلام می گفتند : «انما نقاتلک بغضا لابیک» ! !
به خاطر دشمنی با پدرت تورا می کشیم .
به امید آنکه به زودی منتقم واقعی از پشت پرده های غیبت به در آید و از دشمنان علی با ذوالفقار علی انتقام بگیرد و دوستان علی را شاد کند .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94565805044198725174.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:33
http://askquran.ir/gallery/images//5405/6_43.jpg
آخرین وصیت حضرت علی عليه السلام
اصبغ بن نباته گوید: هنگامى كه امیرمؤمنان علیه السلام ضربتى بر فرق مباركش فرود آمد كه به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار كشتن ابن ملجم لعنة الله بودند.
امام حسن علیهالسلام بیرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصیت كرده كه كار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت تكلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم مى گیرد. پس بازگردید خدایتان رحمت كند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آیا سخن مرا درباه پیام امیرمؤمنان نشنیدى؟
گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده كردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدایت رحمت كند.
امام داخل شد و چیزى نگذشت كه بیرون آمد و به من فرمود:
داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمؤمنان علیه السلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را یكى پس از دیگرى بلند مى كرد و زمین مى نهاد.
آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدى؟ گفتم: چرا، اى امیرمؤمنان، ولى شما را در حالى دیدم كه دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثى از شما بشنوم. فرمود: بنشین كه دیگر نپندارم كه از این روز به بعد از من حدیثى بشنوى.
بدان این اصبغ، كه من به عیادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم همانگونه كه تو اكنون آمده اى، به من فرمود:
اى اباالحسن، برو مردم را جمع كن و بالاى منبر برو و یك پله پایین تر از جاى من بایست و به مردم بگو: «هش دارید،هر كه پدر و مادرش را ناخشنود كند لعنت خدا بر او باد. هش دارید، هر كه از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. هش دارید هر كه مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.»
اى اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عمل كردم، مردى از آخر مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن، سه جمله گفتى، آن را براى ما شرح بده. من پاسخى ندادم تا به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد را بازگو كردم.
اصبغ گفت: در اینجا امیرمؤمنان علیهالسلام دست مرا گرفت و فرمود: اى اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت یكى از انگشتان دستم را گرفت و فرمود:
اى اصبغ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه یكى از انگشتان دست مرا گرفت، سپس فرمود:
هان، اى اباالحسن، من و تو پدران این امتیم هر كه ما را ناخشنود كند لعنت خدا بر او باد. هان كه من و تو مولاى این امتیم هر كه از اجرت ما بكاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد. آن گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد،باز به هوش آمد و فرمود: اى اصبغ آیا هنوز نشسته اى؟ گفتم: آرى مولاى من.
فرمود: آیا حدیث دیگرى بر تو بیفزایم؟
گفتم: آرى خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود: اى اصبغ! رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در یكى از كوچه هاى مدینه مرا اندوهناك دید و آثار اندوه در چهره ام نمایان بود. فرمود: اى اباالحسن! تو را اندوهناك مى بینم؟ آیا تو را حدیثى نگویم كه پس از آن هركز اندوهناك نشوى؟ گفتم:
آرى، فرمود:
چون روز قیامت شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر كند كه بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر كند كه تا یك پله پایین تر ازمن بالا روى، سپس دو فرشته را امر كند كه یك پله پایین تر از تو بنشیند و چون بر منبر جاى گیریم احدى از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنكه حاضر شود.
آن گاه فرشته اى كه یك پله پایین تر از تو نشسته ندا كند:
اى گروه مردم; بدانید: هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى كنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید كه خداوند به من و كرم و فضل و جلال خود مرا فرموده كه كلیدهاى بهشت را به محمد بسپارم و محمد مرا فرموده كه آنها را به على بن ابى طالب بسپارم، پس گواه باشید كه آنها را بدو سپرده ام.
سپس فرشته دیگر كه یك پله پایینتر از فرشته اولى نشسته بر مى خیزد و به گونه اى كه همه اهل محشر بشنوند ندا كند:
اى گروه مردم، هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر كه مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى كنم، من «مالك» دربان دوزخم، بدانید كه خداوند به من و فضل و كرم و جلال خود مرا امر فرموده كه كلیدهاى دوزخ را به محمد بسپارم و محمد مرا امر فرموده كه آنها را به على بن ابى طالب بسپارم، پس گواه باشید كه آنها را بدو سپردم.
پس من كلیدهاى بهشت و دوزخ را مىگیرم. آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود:
اى على، تو به دامان من مى آویزى و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو مى آویزند.
من (از شادى) دست زدم و گفتم:
اى رسول خدا، همه به بهشت مى رویم؟
فرمود: آرى به پروردگار كعبه سوگند.
اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم كه حضرتش چشم از جهان پوشید درود خدا بر او باد. 1
پي نوشت :
1)روضه 22 و 23.
نویسنده: احمد روحاني همداني
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63469005138890838342.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 06:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
خــــــداحافظ
ای کوفه ای شهر غم
که در کام من ریختی زهر غم
بیا ای فروغ شهادت بیا
نجات علی ای شهادت بیا
که شام علی گشته دیگر سحر
به شامم کسی آفتابی نداد
سلام علی را جوابی نداد
خدایا زکارم گره وا شده
خدایا دلم تنگ زهرا شده
که امشب روم نزد پیغمبر
خــــــداحافظ
ای کوچه های خموش
نیاید دگر نان و خرما به دوش
خــــــداحافظ
ای سجده گاه علی
که مانده نگاهت به راه علی
خداحافــــــظ
ای ماجـــرای فدک
خداحافـــظ
ای نـــان خشک و نمک
خــــــداحافظ
ای خشـــــــم لب دوخته
خــــــداحافظ
ای خانه سوخته
خــــــداحافظ
ای کوچــــــه ی پر زدود
خــــــداحافظ
ای باغ یــــــــاس کبود
خــــــداحافظ
ای انتـــــظـــــار عجـــــــل
خــــــداحافظ
ای زانــــــــــــوی در بغل
دگر اشـــــک و آهـــــــــم ندارد سحر
خداحافظ ای پــــــــور من ای حـــــــسن
که سهم تو شدخـــــــــــــون دلهای من
خداحافظـی کرده ام با هــــمه
که چشـــــــم انتظارم بود فاطـــــمه
غم و دردم آخر به پایـــــــان رسید
به زهرا بگــــــــو این مهمان رسید
بیا حـــق ز حق ناسپاســـان بگیر
علـــــــی از علـــــی ناشناسان بگیر
خــــــداحافظ
ای سنـــــگ زن های بام
خــــــداحافظ
ای سرشــــــکن های شـــــام
خــــــداحافظ
ای نخــــــــل ها چاها
دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها
که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر
که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:44
و علی علیه السلام رفت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
ناگهان برقی زد و بارانی از خون، آسمان محراب را جاری کرد؛ باران یکریزی که قرن هاست چشمان عدالتخواه زمین را شعله ور کرده است.
رمضان چهلم هجری، این ثانیه های دهشتناک را خوب به خاطر دارد؛ لحظاتی که کوچه های کوفه از بارقه های آفتاب، تهی شد و آسمان و زمین، دست در گردن یکدیگر، فاجعه را گریستند.
علی رفت و این دو روزه پست دنیا را به طالبانش واگذاشت؛ او رفت و شهر، در غربتی جاویدان، روزهای سیاهش را به سوگ نشست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
معصومه داوودآبادی
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
سحر برای دمیدن،
شتاب میگیرد شتاب از قدمِ بوتراب علیهالسلام میگیرد
به آسمان که نظر میکنی،
پریشان است به هر کران که نظر میکنی، پریشان است
چه اتفاق مگر،
در کمین شیر خداست!
که لحظههای زمین مبتلای ثانیههاست
چرا نوای علی علیهالسلام ،
جان گداز میآید
چرا به ذهن زمین، مثل راز، میآید
با قدمهایی که جهانی بُهت و اندوه و شادی در خویش نهان داشته،
حرکت میکند و ذره ذره هستی،
در شهودی کامل،
مولا را متوجّه خطر میکنند؛
گویی نمیدانند که حضرت،
سالهاست از وقوعِ آن باخبر است!
آی مرغابیها! شما از عشق چه میدانید؟!
شما از وصل محبوب، چه خواندهاید؟!
آی محرابهای گوشهنشین!
آی ستونهایی که حتی به اندازه «اُستُن حَنّانه» نیستید!
امروز، مرثیه عشق،
به اوج بیان میرسد و آفتاب،
عظمت خویش را با نماز قسمت خواهد کرد!
کسی به غیر علی علیهالسلام ،
پی نبرده بر دل راز که میرسد به طلب،
عاقبت میان نماز!
از کعبه تا محراب؛
آه، که شکوه از دنیا باید داشت که سِفلگان،
به دامان میپرورد؛
نامردمانی که حتی مردِ بیسلاح را،
آن هم در نماز،
آن هم در سجده!
به شهادت میرسانند!
اف بر تو ای دنیا،
اف! با این مردوارههای نامردت!
با این کوفی تباران بدتر از شامیات!
چه مردمان پلیدی که نان او خوردند
ولی به خانه خود، دشمن از قفا، بردند!
فراوان مباد اشعث بن قیسها؛
که هنوز بوی خیانتشان از کوچههای تاریخ میآید!
تیرهگون باید روی قومی که قدر آفتاب ندانند!
محراب است و تبسّمهای خونین علی علیهالسلام !
محراب است و پژواکِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه!
محراب است و نماز خون؛ آرمانی که مولا به خاطرش از
تمامی هستی خود گذشت. فریاد حضرت جبریل علیهالسلام ، سکوت
آسمانها را میشکند
و بُهت ملایک را به شیون بدل میکند!
کاسههای شیر را میآورند،
امّا چگونه عاشقی، بیجمال دوست،
روزه عشق بشکند! بگذار شیر از آنِ دشمن باشد که تمام عمر،
جز تلخی کینه ننوشیده و دل سیاهش،
جز شب، به سپیدهای ایمان نیاورده است!
این رسم علی علیهالسلام ست؛
علی علیهالسلام میهماننواز است؛
امیر بنده نوازی که در کارگاه آفرینش، شبیه و نظیری ندارد!
اَلسلامُ عَلَیْکَ یَا اَوَّلَ مَظلومِ الْعَالَم!
مولا جان!
گویی صدایت هر لحظه در دل آفاق طنین میاندازد، که:
«اگر سخن بگویم، میگویند:
بر حکومت حریص است، اگر سکوت کنم، میگویند:
از مرگ میهراسد، هرگز! من و ترس از مرگ؟!
پس از آن همه جنگها و رنجهای گوناگون!
به خدا سوگند که علاقه فرزند ابی طالب علیهالسلام به مرگ،
بیش از علاقه کودک به «شیر» مادر است!»
... و اولین صبحگاه شب قدر،
با شتاب هر چه تمامتر رسید و بشارت وصل مولا علیهالسلام
را با اولین پرتوهای خورشید،
به تمامی هستی رسانید.
گویی هنوز در بُهت سخنان ناگفته مولا،
تاریخ غوطهور است!
و آسمان در انتظار رمز گشایی از آفاق نورانی نهجالبلاغه!
الهی!
به حق مولانا امیرالمؤمنین حیدر علیهالسلام ،
معرفتِ شناخت حضرت را به ما بیاموز.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
دلم میخواهد بمیرم!
چگونه بشنومت ای صدای راه رونده در کوچههای تاریک
و روشن؛ با آهنگ گامهایی از عشق؟!
چگونه بشنومت ای طنین زمزمههای دمادم،
از بامهای بلند بسم اللّه...؟
دستی بر پریشانی سنگریزههای پیش راهت بکش،
نگذار نوای کوچههای کوفه،
چون چراغهای شکسته تاریخ، خاموش بماند.
چگونه بشنومت ای آخرین صدای پیچیده در محراب؟
ای آخرین نعره آسمان بر خاک؟
میدانم! دلت فریاد میخواهد.
اینجا برای تو چه طعم خوشایندی داشت! امّا برای شهر؟
امّا برای زمان؟
فانوسهای رستگاری ات روشن است.
ستارهها از وحشت، به دیوارهای آسمان چسبیده اند
ـ هوای غلیظ شب ـ آه از این تیغ سفّاک!
تا آخرین سجده تو گامهای زیادی نمانده است؛ از این
چند مرغابی سوگوار که بگذری، پا که بگذاری به این سپیده
دم وحشی، به اوّلین قطرات خون پاک خویش خواهی رسید.
فقط یک گام دیگر تا خیره شدنت در چشم خداوند باقی مانده است.
بگذار تمام شبستانها عطرت را نفس بکشند، مولا!
شیطان در تار و پودش تنیده است.
در مشتهایش، فشردههای خندقی کینه را چنگ انداخته است؛
با دستهایی از جنس آختگی و زهر. شیطان، به گلوگاه تاریخ میتازد.
دلم میخواهد بمیرم! چگونه بشنومت ای آوای
خاموش، ای لهجه بهارانه خاک و ای عطر افلاک؟!
هوا چقدر جان میدهد برای گریستن!
امّا هنوز دلم میخواهد بمیرم!
چگونه بشنومت؟!...
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
حسین هدایتی
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
به یتیمان کوفه بگویید،
دیگر به کاسههای شیر نیازی نیست!
دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.
برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛
دیگر به کاسههای شیر نیازی نیست.
ناشناس کوچههای کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانههای شما،
آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت، برگردید، یتیمان کوفه!
ای اهالی کوفه!
آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالتهای علی علیهالسلام ،
به ستوه نخواهید آمد!
شما ماندید و صدای سکّههای بیت المال!
شما ماندید و هوسهای دور و درازتان! شما ماندید
و دنیای سراسر جهلتان!
به خدا شما لایق علی نبودید!
حیف از آن اقیانوس لایتناهی معرفت و حکمت که جرعهای از آن
ننوشیدند! حیف از آن سینه، آن صندوقچه اسرار و دانش
الهی که همچنان سربسته ماند و به هیچ کلیدی گشوده نشد!
سئوال نکردید،
تا جوابی بشنوید!
خواند و نرفتید!
صدا کرد و جوابی ندادید!
حیف از آن قرآن ناطق،
که کسی پیدا نشد تا به تفسیرش بنشیند،
تا بفهمد و بشناسد، بشناسد و بشناساند!
اینک، قرآن،
لب فرو بسته است؛
با تمام معجزاتش، با تمام اسرار نهانش!
دیگر هر چه بخوانید، جوابی نخواهید شنید. هرگز
نخواهید شنید!
ای فرزندان سقیفه!
تا دنیا دنیاست، باید به حسرت بنشینید و اشک بر چهره
روان سازید. هرچند،
اگر چشمانتان خون هم ببارد
پشیمانی دگر سودی ندارد!
علی رفت؛
با تمام عدلش؛
با تمام انفاقش،
با تمام مهربانیاش،
با تمام نصیحتهای پدرانه اش!
«امروز عدالت به تمام معنا،
در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشیند، کم است؛
به یتمان کوفه بگویید: باز گردند؛
دیگر به کاسه های شیر نیازی نیست!
به آن پیر نابینای خرابهنشین خبر دهید،
بیش از این در انتظار نماند؛ که امشب نیز «او» نخواهد آمد!
به آن بیوهزنان بگویید:
دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد،
و چهره بر آتش بگیرد به نخلها خبر دهید:
این قدر بیهوده سر
، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمیشنوند.
ماه را بگویید،
که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.
به کوچهها خبر دهید،
بیش از این منتظر،
ضرباهنگ قدمهای «او» نباشند.
و علی علیهالسلام امشب،
به دیدار خدا مشتاقتر است.
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/Graphic%20%2861%29.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:46
http://askquran.ir/gallery/images//25519/1_41794489160243855576.gif
خطاب به شقی ترین انسان تاریخ
دست هایت پلیدتر از آن است که شایسته نفرین باشد. تو، نفرین را هم به نفرت واداشته ای. ای هیچ، مادام که شمشیر تو فرا رفت، عرش فرود آمد و هنگامی که ضربه تو بر فرق جهان نشست، قیامت به پاخاست. «شقی ترین انسان در تمام جهان»، کوچک ترین صفتی است که بر تو می زیبد. ای همه ی پلیدی، خزان گرفته ترین واژه ها را حیف است که با نام تو بیالایم. ای همهمه ی واهمه های پریشان، فرزند ارشد پلیدی، پیمان کار نابکاری، چگونه از پلّه های پلیدی بر فراز رفتی و راهی به سوی فرق بلند فاتح قلّه های فرزانگی گشودی ؟
http://askquran.ir/gallery/images//25519/1_41794489160243855576.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 11:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92384232898069774891.jpg
از عرش صدای ربنا می آید
اوای خوش خدا، خدا می آید
باز کنید دربهای بهشت را
که مهمان خدا سوی خدا میاید
شهادت مظلومانه امام علی(ع)را به صاحت آقا امام زمان و
تمامی پیروان آن حضرت همام تسلیت میگوییم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 15:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/31033917714930612251.gif
با من سرشک از دیده جاری کن
گذردارد زمان از جاده سوگوار امشب
مه از غم کرده روی خویش پنهان در غبار امشب
نسیم مویه در گوش نخلستان ها چه می گوید
دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتا سوارامشب
چه افتادست یا رب درحریم گردون
که میریزند اشک حسرت در کنارامشب
بنال ای همنوا با من سرشک از دیده جاری کن
که خون می گریداز این غصه چاه دراز امشب
علی در چاه غم فریاد می زد تنهایی خود را
شنو پژواک آن را از سرای شام امشب
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 18:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60192141387480039477.jpg
مهربانی با یتیمان امام علی (ع)
حکومت علی علیه السلام که حکومت «عدل» بود، وی در عمل برای جهان و اندیشمندان روشن ساخت که در زعامت آن حضرت حتی یک نفر یتیم، خود را بی پناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار می گیرد، که دیگران در آن عصر آرزوی یتیمی می کردند! !
«ابوالطفیل» می گوید: علی علیه السلام در دوران حکومت خویش افراد مستمند و بی نوا را مورد عنایت قرار می داد، روزی او را مشاهده کردم که بچه های یتیم و بی سرپرست را به دور خود فراخوانده، ناگاه تمام یتیمان را جمع کرده، و سفره مناسبی بازکرد، و «عسل» و سایر نیازمندی ها را دور هم چید، و لقمه های لذیذ و عسلی بر دهان آنان گذاشت، و این منظره آن چنان مؤثر و جالب بود که بعض اصحابش گفتند:
«لوددت انی کنت یتیما» .
: ای کاش من هم یتیم بوده، و این چنین مورد الطاف علی قرار می گرفتم. (1)
و در این مورد علی علیه السلام می فرمایند:
«انا الهادی، انا المهدی، انا ابوالیتامی و المساکین، و زوج الارامل، و انا ملجأ کل ضعیف، و مأمن کل خائف» . (2)
: من هادی مردم و هدایت یافته خدایم، من پدر یتیمان و بی چارگانم، من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفاء و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.
و در مورد یتیمان به پیروان امت اسلامی سفارش می کنند:
«بروا ایتامکم، و واسوا فقرائکم، و ازافوا بضعفائکم.» (3)
: به یتیمان اجتماع نیکی، و به فقراء خود مواسات، و به گروه ناتوان محبت نمائید.
و در آخرین وصیت هایش که پس از ضربت مسموم «ابن ملجم مرادی» لعنة الله علیه صورت می گرفت فرمودند:
«الله الله فی الایتام، فلا تغبوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم» (4)
: شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن های آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد.
این احادیث حاکی است که امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جای خالی پدران را بر آنان پر می کرد، و نمی گذاشت هیچ فرزند یتیمی با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید! ! بلکه وضع این گروهها بهتر از دیگران می گردید! تا جایی که مقام و موقعیت اجتماعی آنان در حکومت علوی مورد غبطه و آرزوی سایر مردم قرار می گرفت.
از سوی دیگر علی علیه السلام به سایر مردم نیز سفارش آنان را می فرمود، و یک موقعیت بی نظیر در اجتماع برایشان فراهم می ساخت، و هنگام شهادت نیز این مسئولیت الهی را فراموش ننموده، و نیکی به آنان را برای پیروان خود توصیه فرمودند.
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/68326964209210614193.jpg
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-08-2011, 19:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/42398286157964698957.jpg
در کنار تنور یتیمان شهداء
در تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: روزی او زنی را مشاهده کرد که او مشک آبی را به دوش گرفته و با زحمت و مشقت آن را حمل می کند.
حضرت از آن بانو درخواست کرد که ظرف سنگین آب را در اختیار وی قرار دهد... علی علیه السلام مشک را برداشت و از احوال زن پرسش نمود، معلوم شد شوهر وی از سربازان شهید اسلام در رکاب آن حضرت بوده است، و هزینه زندگی فرزندان شهید باعث کار آن زن و آب کشی به خانه دیگران گردیده است!
مولای متقیان آدرس خانه او را گرفته و شب را در تمام ناراحتی به سر برد، و سحرگاه زنبیلی پر از خرما و روغن و آرد و گوشت... را به دوش گرفته، و به خانه مزبور حمل کرد، در طول راه برخی از مؤمنین درخواست کمک کردند، ولی حضرت می فرمود: روز رستاخیز بار مرا چه کسی حمل می کند؟!
علی علیه السلام پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه ها را به بازی گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان می پردازم، خدا از تو راضی شود، و بین من و «علی بن ابی طالب» حاکم گردد! ! (5)
حضرت علی به فوری مقداری گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه ها گذاشت، و هر بار لقمه ای را که به آنان می خورانید می فرمود: ای فرزندانم! علی را حلال کنید!!!
چون خمیر آماده پختن گردید زن عرض کرد: ای بنده خدا تنور را روشن کن، علی علیه السلام تنور را روشن نموده، و صورت مبارک خویش را بر روی شعله های آتش می گرفت و می گفت: بچش ای علی! این جزای کسی است که از یتیمان غفلت کند! ! در این هنگام زن همسایه وارد شد، و دید «علی بن ابی طالب» با بچه های شهید بازی می کند، و آنان را می خنداند، و لقمه های لذیذ بر دهانشان می گذارد، با دیدن وی او را شناخت، و خطاب به زن شهید، داد زد: وای بر تو این «امیرالمؤمنین» است که در خانه تو کار می کند، و بچه هایت را می خنداند.. .؟
زن شهید از گفتار و کردار خود احساس شرم کرد، و با عذر خواهی عرض نمود: یا امیرالمؤمنین ! من از شما شرم دارم، و نشناخته حرف هایی زده و تو را به کار گماردم. علی علیه السلام فرمودند: من از شما شرم می کنم که تا به حال از اوضاع شما بی اطلاع مانده ام!! این بگفت و خانه آنان را موقتا ترک کرد. (6)
این فراز از زندگی آن حضرت نشان می دهد که او تا چه میزان خود را مسئول یتیمان و فرزندان «شاهد» می دانست، ولی در عین حال در کنار محبت و انجام مسئولیت عاطفی، مسائل تربیتی و بازسازی اخلاقی آنان را نیز فراموش ننموده، و می فرمود:
«ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک» (7)
: هم چنانچه فرزندان خود را تربیت می کنید، یتیمان را نیز ادب نمائید، و به طوری که در هنگام نیاز فرزندان خویش را می زنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید (چنانچه نیاز باشد می توان متوسل تنبیه مجاز شرعی شد) تا بچه های لوس بار نیایند.
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50096496432515814592.jpg
http://shiaupload.ir/images/va5s5x42m293u3pao.gif
پی نوشت ها:
.1 بحار الانوار ج 41 ص .29
.2 محجة البیضاء ج 4 ص .204
.3 غرر الحکم ص 344 ش .28
.4 نهج البلاغه نامه 47 ص .977
.5 لازم به توضیح است که علم امام معصوم بستگی به علم خدا دارد، و هرجا خدا نخواهد علم اشیاء و اشخاص از امام پوشیده می ماند، و عدم اطلاع علی از آن خانواده تقصیر محسوب نمی گردد .
.6 بحار الانوار ج 41 ص .52
.7 وسائل الشیعه ج 15 ص 197 ح .1
بخش سیره و عترت تبیان
منبع :
سیمای حکومتی امام علی (ع)، بابازاده، علی اکبر
شكوه انتظار
21-08-2011, 00:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06239765688657820660.jpg
علی را قدر پیمبر بشناسید
تربیت اولیه علی (ع)
و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،و ضعنى فى حجره و انا ولید،یضمنى الى صدره و یكنفنى فى فراشه...
(نهج البلاغه خطبه قاصعه)
ابوطالب پدر على علیه السلام در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود،او در تربیت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضیلت بار میآورد و از كودكى فنون سوارى و كشتى و تیر اندازى را برسم عرب بآنها تعلیم میداد.
چون پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در كودكى از داشتن پدر محروم شده بود لذا آنجناب تحت كفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب برادر زاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود.
فاطمه بنت اسد مادر على علیه السلام و زوجه ابوطالب نیز براى نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى كامل داشت بطوریكه در هنگام فوت فاطمه رسول اكرم صلى الله علیه و آله نیز مانند على علیه السلام بسیار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وى پوشانید.
چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشكر و قدردانى از فداكاریهاى عموى خود در صدد بود كه بنحوى ازانحاء و بنا بوظیفه حقشناسى كمك و مساعدتى بعموى مهربان خود نموده باشد.
اتفاقا در آن موقع كه على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مكه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یك خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشكال نبود لذا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را كه دوران رضاع و كودكى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تكفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب كه پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میكرد پیغمبر و زوجهاش خدیجه نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63469005138890838342.jpg
شكوه انتظار
21-08-2011, 13:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60192141387480039477.jpg
ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مىنویسند كه سالى در مكه قحطى شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب كه توانگر و مالدار بود فرمود كه برادرت ابوطالب عیالمند است و پریشانحال و قوم و خویش براى كمك و مساعدت از همه سزاوارتر است بیا بنزد او برویم و بارى از دوش او برداریم و هر یك از ما یكى از پسران او را براى تأمین معاشش بخانه خود ببریم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانیم،عباس گفت بلى بخدا این فضل كریم وصله رحم است پس ابوطالب را ملاقات كردند و او را از تصمیم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقیل را (در روایت دیگر گفت عقیل را) براى من بگذارید و هر چه میخواهید بكنید،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز على علیه السلام را بهمراه خود برد. (1)
نكتهاى كه تذكر آن در اینجا لازم است اینست كه على علیه السلام در میان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامیكه پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوعتكفل،یك جاذبه قوى و شدیدى بین آندو برقرار بود كه گوئى ذرهاى بود بخورشید پیوست و یا قطرهاى بود كه در دریا محو گردید و باین حسن انتخابى كه رسول گرامى بعمل آورده بود میل وافر و كمال اشتیاق را داشت زیرا.
على را قدر پیغمبر شناسد
بلى قدر گهر زرگر شناسد
البته مربى و معلمى مانند پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم كه آیه علمه شدید القوى (2) در شأن او نازل شده و خود در مكتب ربوبى (چنانكه فرماید ادبنى ربى فاحسن تأدیبى) تأدیب و تربیت شده است شاگرد و متعلمى هم چون على لازم دارد.
على علیه السلام از كودكى سر گرم عواطف محمدى بوده و یك الفت و علاقه بى نظیرى به پیغمبر داشت كه رشته محكم آن بهیچوجه قابل گسیختن نبود.
على علیه السلام سایه صفت دنبال پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم میرفت و تحت تربیت و تأدیب مستقیم آنحضرت قرار میگرفت و در تمام شئون پیرو عقاید و عادات او بود بطوریكه در اندك مدتى تمام حركات و سكنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.
دوره زندگانى آدمى بچند مرحله تقسیم میشود و انسان در هر مرحله باقتضاى سن خود اعمالى را انجام میدهد،دوران طفولیت با اشتغال باعمال و حركات خاصى ملازمه دارد ولى على علیه السلام بر خلاف عموم اطفال هرگز دنبال بازیهاى كودكانه نرفته و از چنین اعمالى احتراز میجست بلكه از همان كودكى در فكر عظمت بود و رفتار و كردارش از ابتداى طفولیت نمایشگر یك تكامل معنوى و نمونه یك عظمت خدائى بود.
على علیه السلام تا سن هشت سالگى تحت كفالت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى این بازگشت او را از مصاحبت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مانع نشده و بلكه یك صورت تشریفاتى ظاهرى داشت و اكثر اوقات على علیه السلام در خدمت رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلمسپرى میشد آنحضرت نیز مهربانیها و محبتهاى ابوطالب را كه در زوایاى قلبش انباشته بود در دل على منعكس میساخت و فضائل اخلاقى و ملكات نفسانى خود را سرمشق تربیت او قرار میداد و بدین ترتیب دوران كودكى و ایام طفولیت على علیه السلام تا سن ده سالگى (بعثت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم) در پناه و حمایت آنحضرت برگزار گردید و همین تعلیم و تربیت مقدماتى موجب شد كه على علیه السلام پیش از همه دعوت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم را پذیرفت و تا پایان عمر آماده جانبازى و فداكارى در راه حق و حقیقت گردید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50096496432515814592.jpg
****************************
پىنوشت ها:
(1) فصول المهمه ص 15ـبحار الانوار جلد 35 ص .118
(2) سوره نجم آیه .5
بخش سیره وعترت تبیان
منبع :
امام على (ع ) ، نوشته مصطفی زمانی
شكوه انتظار
21-08-2011, 13:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97943999242449797127.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
دانی زچه رو دیده ما میگرید
در ماتم شاه اولیا می گرید
تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست
عیسی بفلک از این عزا میگرید
شد کشته بمحراب عبادت حیدر
هر دیده بحال مرتضی می گرید
بـا گفتن "قد قتل" ز جبریل امین
در خلد برین خیر نساء میگرید
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
شكوه انتظار
21-08-2011, 14:03
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
دو شب است که ماه،
بغضهایش را فرو میخورد.
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/Graphic%20%2861%29.gif
سنگفرشهای کوچه های تنگ کوفه،
احساس نفستنگی میکنند.
شب از ستارههای دردناکش آویزان است،
بوی خون، کوفه را دچار خفقان کرده،
فریاد سکوت، خواب را بر شهر حرام کرده است؛
شهری که سالهاست به بوی غربت دچار است،
شهر نفرین شدهای که سالهاست دلتنگیهایش را گریه نکرده،
شهری که آرزوهایش بوی نفرین میدهد؛
بوی خون میدهد و بوی دلتنگی و غربت.
دو شب است که نخلستانهای کوفه،
دلتنگیهایشان را بغض کردهاند تا شاید دوباره عطش
ناگفته هایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند؛
چاهی که هر شب، مظلومیت مردی خداگونه را با پرنده
هایی که بر دهانهاش حلقه میزدند، گریه میکرد؛
بزرگمردی که نفسهایش بوی خدا میداد.
همیشه تنهایی که پیراهن تنگ غربتش در دنیایی که
وسعت بودنش را تحمل نمیکرد، میآزردش.
مهربانی که هوای دورنگی و شرجی شهر، گلوگیر میشدش.
آفتابی بود از جنس دریاها.
دلتنگیهایش بوی اشکهای خدا را میداد و بغضهایش بوی رفتن.
عدالتی که بر شانههای پیامبر صلی الله علیه وآله به عمر چند هزار ساله
خدایان سنگی پایان داد. مسیحادمی که آسمان، آرزوی قدمهایش را داشت.
بغض تلنباری که شانه هیچ دیواری تحمل گریههایش را نداشت.
دو شب است که تمام دیوارها زار میزنندش.
دو شب است که مسجد سر بر زانو زده،
غصه ندیدن مردی را که هنوز دل خون غدیر،
تشنه دستهای اوست که تا آخرین لحظه، دنبال دستهایی بود
که برای سکه های بیتالمال به سویش دراز نشده باشد.
دو شب است که محراب خون گریه میکند تنهاییاش را در آفتاب پیشانی
مردی که دیگر پیشانیاش را هیچ سجدهای بوسه نخواهد داد.
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/Graphic%20%2861%29.gif
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
نرگس منتظر
22-08-2011, 00:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44811497050589370609.jpg
نرگس منتظر
22-08-2011, 00:27
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
یعنی امشب پدر از سمت سحر میآید؟!
گوش کن!
بوی قدمهای پدر میآید
چشمها دل نگران خیره به در میپرسند
ماه، ای ماه!
بگو، هان!
چه خبر؟
میآید؟
پیرمردی که ز چشمش غم تلخی جاری است
داد زد، آه خدا،
باز سحر میآید؟
کودکی دل نگران باز ز مادر پرسید
تو که گفتی پدرم رفته سفر،
میآید؟!
شهر از دلهره و درد به خود میپیچد
از همه جای زمین بوی خطر میآید
کوچهها منتظر و چشم به راهند،
خدا!
یعنی آن صاحب شمشیر دو سر میآید؟
باز هم عطر قدمهای کسی میپیچد
یک نفر از ته کوچه به نظر میآید...
http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/Graphic%20%2861%29.gif
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
http://www.askquran.ir/images/askquran/images/pic.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
باز امشب در شب تنهایی ام
کو چه گرد شام سرگردانی ام
التهاب افتاد در جان وتنم
شعله بر می خیزد از پیراهنم
زخم خاموشم که لب وا کرده ام
معشری از درد بر پا کرده ام
باز می می خواهم از ام القدیر
ای امام عاشقان دستم بگیر
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
من آمده ام به کوی علی
که سر فکنم به پای علی
گداخته ام ا زجفای همه گریخته دل گداخته جان
به روز و شب دوان دوان روان به در علی
روان به صفای علی
علی مبتدای همه علی منتهای همه
خداست مبتدای علی
بریده نفس گسسته سخن
شکسته جان شکسته تن
صفای علی صفلی نبی
رضای علی رضای نبی
علی مرتضی نبی
نبی مصطفی علی
کجاست های وهوی علی
علیست هوی و های همه
زهستی خویش رسته شدم
به گوش و تنم رسته شدم
من آمدهام به کوی علی
که سر فکنم به پای علی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67993931196753850254.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:39
شهادت مولامون امام علی(ع) رو تسلیت میگم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
تولد : کعبه
شهادت : مسجد
مدت زندگی از تاریخ جمعه، 13 رجب 23 سال قبل از هجرت تاااا . ..
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنـونی رسیـدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هـر دیـوانه دیـدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد
به گـوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشـته
چو بـرمیخواست آدم یا علی گفت
مسیحا هـم دم از اعجـاز میزد
ز بس بیچـاره مریــم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنـده میشد
یقیـن آنجا علی هم یا علی گفت
علـی را ضربتی کاری نمیــشد
گــمــانـم ابن ملجم یا علی گفت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
به خدای کعبه رستگار شدم
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:40
گذری کوتاه بر وصایای امام علی (ع) :
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
از خدابترسید وپیروان دنیا نگردید ، هر چه در قرآن است عمل کنید ، قبل از آنکه دیگران بر شما سبقت بگیرند .
وضو را شاداب بگیر .
خدا را در قرآن بنگرید .
خدا را در نماز که ستون دین است بنگرید .
خدا را روزهای رمضان شاهد گیرید که روزه سپر آتش است .
پس از قرآن واحادیپ نبوی ، سخنی بالاتر از سخنان امام علی (ع) در دست امت نمی باشد که ... همه مروارید است ودور از خاک وخاشاک ودر این دریای مملو از درّ وگوهر ومروارید عده بسیاری راز مورخان سعی در جمع آوری وشرح وتوضیح سخنان امام نموده اند ولیکن در این میان تنها سید شریف رضی استکه توانسته این مجموعه را بطور احسن گرد هم آورد ونام آن را نهج البلاغه نامیده است واین مجموعه را میتوان کاملترین وموثق ترین جمع آوری دانست .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
سخنانی گوهر بار از امام علی (ع):
1- سستی درجهاد
اگر امروز از خانه هایتان در مقابل دشمن دفاع نکنید ، بعداً از کدام خانه دفاع خواهید کرد ؟ و با کدام امامی بعد از من به جهاد خواهید رفت ؟
2- حکومت :
ای مردم ، کسی به کار خلافت وحکومت سزاوارتر است که از همه مردم بر آن کار تواناتر « در امور سیاسی وحل وفصل مسائل وامور خارجی » وبه امر خداوند از همه آنان داناتر باشد « از نظر حکم شرع ودین الهی -فقه » حال اگر فتنه انگیزی به فتنه گری بپردازد ، باید نکوهش شود وخواسته شود تا به حق باز گردد. اگر خودداری نمود باید کشته شود .
3- وحدت :
پس دست خدا با جماعت است ، پس دوری کنید از اختلافات وجدائی ، زیرا آنکه از جمع مردم جدا شود شیطان براو دست یابد . چنانکه گوسفند جدا شده از گله نصیب گرگ میشود ، هوشیار باشید هرکه شما را به راهی بخواند که تفرقه واختلاف در آن باشد او را بکشید اگر چه خود من باشم .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:43
كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
آن شب ستارههاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در كوفه مىنگریستند. زمین مى گریست.
آسمان نالان بود. دیوارهاى كوفه از ترس حدوث «واقعه» به هم نزدیك مىشدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرندههاى نگهبان در چارسوى مسجد كوفه، نگهبانى مىدادند. شب پردههاى مهاجم ضمن این كه به یكدیگر نوید مىدادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. آخر حمله به یك فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیاء و صالحان و صدیقان بود.
مىخواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و مىخواستند عروة الوثقاى دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب با وحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینهاش، به مسجد آمده و كمین كرده بود. ولى چگونه اقدام به آن كار كرد؟! باید شقاوت و بدبختى، وجود یك به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانى فرود آید كه برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مىلرزاند و زهره قهرمانان را مىشكافت، راد مردى كه در برابر اشك یتیمان آید مهربانتر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشكهاى غم دیدگان را پاك مىكرد و دست محبتبر سرشان و مىكشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار مىنمود. چگونه مىتوانست آن اشقى الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهى فرود بزند، او كه محور مركزى تمام فضایل بود. آن انسان كاملى كه مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود. او كه نمىتوان با كلمات حقش را ادا كرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش كسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درك كند، نه آنها كه پرستیدنش و نه آنها كه پیرویش كردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.
على «نعیم» است، همان نعمتبزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بىگمان از ما سؤال مىكند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» كه شكرانه این نعمتبزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مىشود و لاغیر
او تنها اطاعتخدا را مد نظر دارد و تنها به تكلیف شرعىاش عمل مىكند چه در مسند خلافتباشد و چه در خانه، زندانى! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین و ناكثین باشد و چه در كنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در كعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد كوفه. آن جا لب به شهادتین مىگشاید و اینجا لب با ذكر شهادتین فرو مىبندد. لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جارى مىسازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الكعبه» مىگوید، به پروردگار كعبه همان جایى كه در آن زاییده شدم رستگار گشتم، كه رستگارى از نخستین لحظه ولادت تا آخرین روز و زندگى با على همراه است، چون همیشه حق با على است.على نقطه مركزى و تمام فضایل و منشهاى والا و اخلاق انسانى و كمالات معنوى گرداگرد وجودش مىچرخد، پس على همیشه رستگار است و اگر كسى خواهان رستگارى و رسیدن به خوشبختى و سعادت باشد، باید فقط دنبالهرو او و پیرو او باشد. و جز این راهى براى رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه على گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط على را الگو قرار داد. على طریق وسطى است «الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطى هى الجاده» و على صراط مستقیم است، همان صراطى است كه هر صبح و شام، در هر نماز واجب از خدا مىخواهیم كه ما را به آن هدایت كند و راهنما باشد «اهدنا الصراط المستقیم». و على «نعیم» است، همان نعمتبزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بىگمان از ما سؤال مىكند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» كه شكرانه این نعمتبزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مىشود و لاغیر. و اگر كسى از او پیروى نكند، اعمالش پذیرفته نیست، هر چند روزهاى زندگیش را روزه بدارد و شبها را تا صبح در كنار خانه خدا در مسجد الحرام به عبادت سپرى كند! اصلا تا گذرنامه على در دست كسى نباشد، نمىتواند از صراط بگذرد «لا یجوز الصراط الا من بیده صك من على» كسى از صراط نمىگذرد جز آن كه گذرنامه عبور از على در دست داشته باشد.
على مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و على همگام با محمد، رسالت او را ادامه مىدهد و تكمیل مىكند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» مىفرماید: «رسول الله المنذر و انا الهادى، رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.» (مستدرك الصحیحین، ج 3، ص 129) فخر رازى در تفسیر این آیه ادامه مىدهد: رسول خدا (ص) دستش را بر سینهاش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به كتف على كرد و فرمود «انت الهادى، بك یهتدى المهتدون من بعدى ، تو هادى هستى كه پس از من هدایتخواهان به وسیله تو هدایت مىشوند.» و همین یك سخن كافى استبر خلافتبلافصل على پس از رسول الله، ولى چه باید كرد كه برخى از دانشمندان حق را آشكار مىبینند و باز هم از آن روى بر مىگردانند! و على «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» آیا كسى كه دلیلى روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهى صادق و راستین (على).. كه بر تمام شئون وجودى دلیل بر صدق ادعاى رسول الله است. سیوطى در تفسیر «در المنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل مىكند كه امیر المؤمنین على علیه السلام خود فرمود: «رسول الله على بینه من ربه و انا شاهد منه» و در موردى دیگر از خود رسول الله روایت مىكند كه فرمود: «افمن كان على بینه من ربه انا و شاهد منه على».
بىگمان آن همه فضائل و مناقب على از زبان رسول گرامى اسلام در گاه و بىگاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفى نیست كه سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى» پس آنچه پیامبر درباره على گفته است، تكرار سخن پروردگار است. ولى چه رازى در این امر نهفته است؟ و چرا پیامبر پیوسته از على سخن مىگوید و نه تنها در جمع كه اگر یك نفر هم در محضر مباركش نشسته بود به مناسبتى یا بدون هیچ مناسبت، بلكه ابتدا به ساكن، در مدح و وصف على، سخن مىراند؟
على «نعیم» است، همان نعمتبزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بىگمان از ما سؤال مىكند كه یا شكر این نعمت را به جاى وردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» كه شكرانه این نعمتبزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مىشود و لاغیر
شاید راز آن همه تاكیدهاى پى در پى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در این باشد كه خود مىدید این مردم پس از رحلتحضرتش با على چه مىكنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را مىدید كه چگونه پیش از خشك شدن آب غسل جسد مباركش، گرد هم مىآیند و تمام سخنان او را نادیده مىگیرند و با یك توطئه از پیش ترسیم شده، على را از حق خویش جدا مىسازند و خلافت را كه امرى است الهى به دیگرى مىسپارند و به یكدیگر پاس مىدهند و على را خانه نشین مىكنند و به این هم بسنده نكرده كه خانهاش را آتش مىزنند و همسرش را كه تنها یادگار رسول خدا استبه شهادت مىرسانند و آن روز هم كه با فریاد عمومى مردم، خلافتبه او منتقل مىشود، از همان روز اول، جنگ و كارزار را با او آغاز مىكنند و تا روز رسیدن به لقاى محبوب، از جنگیدن و قتال او فروگذار نمىكنند.
پیامبر تمام این رخدادهاى تلخ را مىدید و لذا بیشتر تاكید بر یارى رساندن به على و تایید مطلق او مىكرد. شاید افرادى از مهاجرین و انصار متاثر شوند و به احقیت على معتقد گردند و در روزى كه او غریب و تنها مىماند، از او دفاع كنند و دست از اهل بیت رسول الله برندارند. و چقدر اینان كم بودند! همواره یاوران حق در تاریخ كم بودهاند. خود حضرتش مىفرماید: «لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقله اهله; در راه حق از كمى یارانش نهراسید». سرانجام على كه صبرش كوه را به لرزه در مىآورد در برابر آن همه بىوفایىها، نامردیها، نفاقها و دشمنان و یا نااهلان سست عنصر، فریاد بر مىآورد: «قاتلكم الله لقد ملاتم قلبى قیحا و شحنتم صدرى غیظا... و ها انا ذاقد ذرفت على الستین، و لكن لا راى لمن لا یطاع; خدا شما را بكشد. قلبم را پر از جراحت و سینهام را مالامال از اندوه و غم كردید... هان اینك عمر را از شصتسال مىگذرد (ولى به سخنم گوش نمىدهید و اطاعتم نمىكنید) و كسى كه اطاعت نشود رایش پذیرفته نیست.» و این چنین درد دلهاى على بسیار است كه نه تنها از دشمنان بلكه از یاران بىوفایش ناله مىكند و آن چه نگفته استبسیار زیادتر از گفتنىهااست.
به خدا هرگاه نالههاى على را مىخوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان مىشوم; گو اینكه شهادت على مایه آسایش و آرامش او بود كه از دست این نااهلان راحتشود و به وستبپیوندد. چه او آن قدر به مرگ علاقهمند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر. این سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مىكند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مىپوندد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55514739905827037532.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94696405617816565225.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09862059060501990190.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 00:45
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_n2fgwh.jpg
مهربانی با یتیمان امام علی (ع)
حکومت علی علیه السلام که حکومت «عدل» بود، وی در عمل برای جهان و اندیشمندان روشن ساخت که در زعامت آن حضرت حتی یک نفر یتیم، خود را بی پناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار می گیرد، که دیگران در آن عصر آرزوی یتیمی می کردند! !
«ابوالطفیل» می گوید: علی علیه السلام در دوران حکومت خویش افراد مستمند و بی نوا را مورد عنایت قرار می داد، روزی او را مشاهده کردم که بچه های یتیم و بی سرپرست را به دور خود فراخوانده، ناگاه تمام یتیمان را جمع کرده، و سفره مناسبی بازکرد، و «عسل» و سایر نیازمندی ها را دور هم چید، و لقمه های لذیذ و عسلی بر دهان آنان گذاشت، و این منظره آن چنان مؤثر و جالب بود که بعض اصحابش گفتند:
«لوددت انی کنت یتیما» .
: ای کاش من هم یتیم بوده، و این چنین مورد الطاف علی قرار می گرفتم. (1)
و در این مورد علی علیه السلام می فرمایند:
«انا الهادی، انا المهدی، انا ابوالیتامی و المساکین، و زوج الارامل، و انا ملجأ کل ضعیف، و مأمن کل خائف» . (2)
: من هادی مردم و هدایت یافته خدایم، من پدر یتیمان و بی چارگانم، من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفاء و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.
و در مورد یتیمان به پیروان امت اسلامی سفارش می کنند:
«بروا ایتامکم، و واسوا فقرائکم، و ازافوا بضعفائکم.» (3)
: به یتیمان اجتماع نیکی، و به فقراء خود مواسات، و به گروه ناتوان محبت نمائید.
و در آخرین وصیت هایش که پس از ضربت مسموم «ابن ملجم مرادی» لعنة الله علیه صورت می گرفت فرمودند:
«الله الله فی الایتام، فلا تغبوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم» (4)
: شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن های آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد.
این احادیث حاکی است که امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جای خالی پدران را بر آنان پر می کرد، و نمی گذاشت هیچ فرزند یتیمی با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید! ! بلکه وضع این گروهها بهتر از دیگران می گردید! تا جایی که مقام و موقعیت اجتماعی آنان در حکومت علوی مورد غبطه و آرزوی سایر مردم قرار می گرفت.
از سوی دیگر علی علیه السلام به سایر مردم نیز سفارش آنان را می فرمود، و یک موقعیت بی نظیر در اجتماع برایشان فراهم می ساخت، و هنگام شهادت نیز این مسئولیت الهی را فراموش ننموده، و نیکی به آنان را برای پیروان خود توصیه فرمودند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 01:08
http://askquran.ir/gallery/images//5405/6_43.jpg
در کنار تنور یتیمان شهداء
در تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: روزی او زنی را مشاهده کرد که او مشک آبی را به دوش گرفته و با زحمت و مشقت آن را حمل می کند.
حضرت از آن بانو درخواست کرد که ظرف سنگین آب را در اختیار وی قرار دهد... علی علیه السلام مشک را برداشت و از احوال زن پرسش نمود، معلوم شد شوهر وی از سربازان شهید اسلام در رکاب آن حضرت بوده است، و هزینه زندگی فرزندان شهید باعث کار آن زن و آب کشی به خانه دیگران گردیده است!
مولای متقیان آدرس خانه او را گرفته و شب را در تمام ناراحتی به سر برد، و سحرگاه زنبیلی پر از خرما و روغن و آرد و گوشت... را به دوش گرفته، و به خانه مزبور حمل کرد، در طول راه برخی از مؤمنین درخواست کمک کردند، ولی حضرت می فرمود: روز رستاخیز بار مرا چه کسی حمل می کند؟!
علی علیه السلام پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه ها را به بازی گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان می پردازم، خدا از تو راضی شود، و بین من و «علی بن ابی طالب» حاکم گردد! ! (5)
حضرت علی به فوری مقداری گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه ها گذاشت، و هر بار لقمه ای را که به آنان می خورانید می فرمود: ای فرزندانم! علی را حلال کنید!!!
چون خمیر آماده پختن گردید زن عرض کرد: ای بنده خدا تنور را روشن کن، علی علیه السلام تنور را روشن نموده، و صورت مبارک خویش را بر روی شعله های آتش می گرفت و می گفت: بچش ای علی! این جزای کسی است که از یتیمان غفلت کند! ! در این هنگام زن همسایه وارد شد، و دید «علی بن ابی طالب» با بچه های شهید بازی می کند، و آنان را می خنداند، و لقمه های لذیذ بر دهانشان می گذارد، با دیدن وی او را شناخت، و خطاب به زن شهید، داد زد: وای بر تو این «امیرالمؤمنین» است که در خانه تو کار می کند، و بچه هایت را می خنداند.. .؟
زن شهید از گفتار و کردار خود احساس شرم کرد، و با عذر خواهی عرض نمود: یا امیرالمؤمنین ! من از شما شرم دارم، و نشناخته حرف هایی زده و تو را به کار گماردم.
علی علیه السلام فرمودند: من از شما شرم می کنم که تا به حال از اوضاع شما بی اطلاع مانده ام!! این بگفت و خانه آنان را موقتا ترک کرد. (6)
این فراز از زندگی آن حضرت نشان می دهد که او تا چه میزان خود را مسئول یتیمان و فرزندان «شاهد» می دانست، ولی در عین حال در کنار محبت و انجام مسئولیت عاطفی، مسائل تربیتی و بازسازی اخلاقی آنان را نیز فراموش ننموده، و می فرمود:
«ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک» (7)
: هم چنانچه فرزندان خود را تربیت می کنید، یتیمان را نیز ادب نمائید، و به طوری که در هنگام نیاز فرزندان خویش را می زنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید (چنانچه نیاز باشد می توان متوسل تنبیه مجاز شرعی شد) تا بچه های لوس بار نیایند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gif
پی نوشت ها:
.1 بحار الانوار ج 41 ص .29
.2 محجة البیضاء ج 4 ص .204
.3 غرر الحکم ص 344 ش .28
.4 نهج البلاغه نامه 47 ص .977
.5 لازم به توضیح است که علم امام معصوم بستگی به علم خدا دارد، و هرجا خدا نخواهد علم اشیاء و اشخاص از امام پوشیده می ماند، و عدم اطلاع علی از آن خانواده تقصیر محسوب نمی گردد .
.6 بحار الانوار ج 41 ص .52
.7 وسائل الشیعه ج 15 ص 197 ح .1
منبع :
سیمای حکومتی امام علی (ع)، بابازاده، علی اکبر
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2011, 01:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51537023492874022364.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66652597207467465819.gif
يا رب ز كرم حال دعا بخش مرا
از حال دعا جرم و خطا بخش مرا
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
تا امشب اگر مرا نيامرزيدى
امشب به على مرتضى بخش مرا
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
بـده، پيمـانه سـرشار امشـب
مرا بستـان زمـن، اي يـار امشب
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
نـدارم طـاقـتِ بـار جـدائـي
مـرا از دوش مـن، بـردار امشب
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
نقابِ من، زروي خويش برگير
بـر افـكن پـرده از اسرار امشب
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
شب قدر و ملائك، جمله حاضـر
مَهِلْ ساقـي، مرا هشيـار امـشب
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66652597207467465819.gif
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_______.jpg
شكوه انتظار
22-08-2011, 16:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gif
سه روز است که کوچهها بوی تو را نشنیدهاند
سه روز است که نوازش گامهایت بر سر خاک نباریده.
سه روز است که نخلستانها،
صدای مهربانت را حسرت به دل شدهاند.
سه روز است که چاه،
بغضهای نشکفتهات را آه میکشد.
http://www.askquran.ir/images/smilies/Graphic/Graphic%20%2861%29.gif
سه روز است که شهر از دلهره و درد به خود میپیچد.
آه،
علــــــــی...
علــــــی...
علــــی..!
http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
سایبان مهربانی بیبدیل دستانت کجاست تا جانپناه یتیمان کوفه باشد؟
شانههای کوهوار حیدریات کو که همبازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی... علی... علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی،
میدانم؛
اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودی میدانم؛
اما زود بود تنهایی «دین»، بیاستواری شانههایت.
بیتاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت،
سرگردان بود.
میدانم چه به روزت گذشته.
میدانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی،
بعد از آن حادثه شوم نگفتنی.
«انس تو به مرگ، از انس کودک به شیر مادر بیشتر بود.»
«تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را
نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم،
به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمیها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
میروی و خون جگرت را به یادگار میگذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانهنشینیات خون بگرید.
میروی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاعترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بیوفایی کوفه بنالد.
ای اندوهستان درد!
تو را دیدند و انکار کردند؛
تو را حقیقت محض را.
سلامهایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خداییات نهادند.
آه، علی... علی... علی..!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00044032940524834636.gif
شكوه انتظار
22-08-2011, 16:34
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_n2fgwh.jpg
اي علي....
اي علي! اي نمايندهي غم، اي درياي درد،
اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد...
من اعتقاد دارم كه در جه شخصيت انسانها
به اندازه غم و درد آنهاست،
و ميدانم كه خداي بزرگ بربندگان مخلص و دلباخته خود
رحمت ميكند و دريايي از درد
و كوهي از غم به آنها ارزاني ميدارد.
اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده،
و دريايي از درد غرق شده بودم
و تحملم به پايان رسيده بود،
ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي،
و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم.
اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم،
و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو را ميپرستيدم ،
ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود،
از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت.
ولي خوددليلش را نميدانستم،
ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ،
و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش،
و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش...
من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم
و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم،
ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش،
در عرفانش، در تنهائيش، در كوههاي غمش،
در درياهاي دردش مشاهده ميكنم،
هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد
و سر به چاه كرده ميگريد،
من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم،
هر چه بيشتر به او تهمت ميزنند،
و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند،
و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند،
عشق و احترام من به علي شديدتر
و سوزانتر و عميقتر ميشود...
تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي،
و ما مردگان متحرك آمدهايم
تا از فيض وجود تو، حيات بيابيم.
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_58a.jpg
شكوه انتظار
22-08-2011, 16:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/13408012720016136852.jpg
در نماز علی علیه السلام سخنها رفته و كلامها گفته و كتابها نوشته شده است؛ «نمازی كه در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی میشد كه گوشش نمیشنید، چشمش نمیدید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو میشد! نمازی كه در آن از خوف خدا بر خود میلرزید و رنگ از رخسار مباركش میپرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی علیه السلام جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید.
نقل است كه پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام، یكی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «میخواهم علی علیه السلام را برایم توصیف كنی!» ضرار - كه حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود-
لب به سخن گشود: «شبی علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم كه از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود میپیچید و به سان غمزدگان میگریست و میگفت:«آه! آه! از آتش دوزخ...»، و كلام ضرار كه بدین جا رسید، معاویه گریان شد! (3)
علی علیه السلام كه اولین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و ركعت به ركعت نمازش و تكبیر به تكبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند كه قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده:
آن شب - شب نوزدهم ماه رمضان - مكرر از اتاق بیرون میآمد و به آسمان مینگریست؛ باز میگشت و با خود میگفت: «به خدا قسم این همان شبی است كه مرا وعده شهادت در آن دادهاند.» پس موعد عزیمت كه رسید، آهنگ رفتن كرد. ام كلثوم (سلام الله علیها) كه میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی علیه السلام شد و از ایشان درخواست كرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع كرد و فرمود: «از قضای الهی نمیتوان گریخت.» پس گام در ركاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد.
زمین بر آن بود كه آهنگ حركت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل كند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشك ساز كردند و لاهوتیان، دست تمنا بر كنگره عرش ساییدند و ام كلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام كرد.
در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیك و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در كمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در كه گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام كسی نبود كه از شهادت بگذرد كه سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... كمربند خود را محكم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! كمربندت را محكم ببند و برای مرگ آماده شو.»
كوچهها را یكی پس از دیگری جا میگذاشت تا این كه به مسجد رسید. ابتدا چند ركعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود كه علی علیه السلام بر ماذنه مسجد كوفه فریاد زد!
آن شب تمام اهالی كوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند. یتیمان در خواب فرو رفته كه خواب پدر میدیدند، با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون دریافتند علی علیهالسلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت كردند و غم بیپدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست.
آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛ پدر یتیمان كوفه همو كه تمام یتیمان كوفه، لذت نشستن بر زانویش را تجربه كرده و از دست پر كرمش نان و خرما خوردهاند و در آغوش پدرانهاش جا خوش كردهاند....
و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ... خفتگان را بیدار كرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شكم دراز كشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامهاش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز كه وقت نماز است و این چنین (به روی شكم) نخواب كه خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب كه خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب كه خواب حكیمان است و یا به پشت بخواب كه خواب پیامبران (ع) است... قصدی در خاطر داری كه نزدیك است آسمانها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم میتوانم خبر دهم كه در زیر جامهات چه پنهان كردهای... .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود ... علی علیه السلام به آرامی تكبیر گفت و به ركوع رفت... ابن ملجم كه در كنار ستونی به كمین ایستاده بود، چون بید به خود میلرزید ... علی علیه السلام سر از ركوع برداشت و به سجده رفت ... قلب كثیف ابن ملجم به شدت میتپید ... علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ... شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر كرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی علیه السلام تا سجدهگاه شكافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الكعبه.» و جبرییل، عزادار و مویه كنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:
سوگند به خدا پایههای هدایت ویران شد و نشانههای تقوا از بین رفت و ریسمان محكم از هم گسست. پسر عموی پیامبر كشته شد، جانشین برگزیده كشته شد، علی مرتضی توسط نگون بختترین انسانها كشته شد.
پاورقی:
. 1- نهج البلاغه، خ131 .
. 2- الغدیر / 3/221 .
. 3- گفتارهای معنوی شهید مطهری/ 63 .
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_19121902466781632107159173201221238152168.jpg
شكوه انتظار
22-08-2011, 16:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57232329574613655990.jpg
محبت به علی (علیهالسلام )
خوارزمی در مناقب نقل کرده که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: دوستی علی حسنه و ثوابی است که با آن هیچ سَیّئه و گناهی به بنده ضرر نمیرساند و بُغض و دشمنی آن حضرت گناهی است که با وجود آن هیچ حسنه و ثوابی و نفع به آن شخص نمیرساند.
ارزش محبت به علی (علیهالسلام )
در مناقب خوارزمی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مروی است که فرمود: یا علی! اگر بندهای از بندگانْ عبادت خدا کند به قدر آنچه نوح (علیهالسلام )در قوم خود به عبادت و رسالت مشغول بود و آن بنده را مثل کوه اُحدْ طلا باشد در راه حق تعالی همه آن را به فقرا و مساکین رسانَد و آن قدر عمرش دراز شود که هزار حج پیاده کند و بعد از اینها در میان صفا و مروه مظلوم کشته شود و با این همه، تو را ای علی! دوست نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و داخل جَنّت نخواهد شد.
پدیدآورنده:مقدس اردبیلی
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_38203161221148551658384779816018712122200.jpg
شكوه انتظار
22-08-2011, 16:37
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_1667895154158792556919819823128229899459.jpg
حضرت علي (ع) مظلوم تاريخ اسلام
از آن زمان که کودکی نو پا بودم، به یاد دارم هر گاه که می خواستم برخیزم ، به من آموخته بودند «یا علی» بگویم ، هر گاه می خواستم باری را بلند نمایم «یا علی» می گفتم، ام ا«یا علی» چه بود ؟
و «علی» که بود ؟ نمیدانستم.
امروز هم که بزرگ شده و مطالعاتی در سیره و سرگذشت آن حضرت داشتهام ، باز هم باید اقرار کنم که چیزی نمیدانم و درک جلوه های شخصیت ابر مردی که ماوراء شخص وی، حتی برای اصحابش ناشناخته بود و هست؛ برای فردی چون من، ناممکن است مگر نمی از یمی.
مولوی بلخی با آن اندیشه عمیق و روح بلند درباره حضرت علی علیه السلام میگوید:
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی؟
و ابوعلی سینا، متفکر و فیلسوف شرق نیز در مقام تشبیه او چنین میگوید:
[علی علیه السلام نسبت به اصحاب، مانند «معقول» بود نسبت به «محسوس»] و نیز میگوید: «علی علیه السلام در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادیه بود.»
به راستی کدام بُعد از ابعاد وجود علی علیه السلام را می توان بررسی کرد ؟ شجاعت، عدالت، سخاوت، ایثار، گذشت، علم، آگاهی و معرفت ، زهد و تقوا و ... کدام یک؟ علی علیه السلام، شخصیتی است دارای ابعاد مختلف و جامع صفات اضداد؛ حضرت فرمانروایی است پر قدرت و صلابت و در عین حال بردبار، در میدان جنگ دلاوری کم نظیر، در محراب عبادت عابدی گریان، با دشمنان قاطع، در برابر یتیمان و بیوه زنان مهربان و رقیق القلب، سخاوتمندی بی مانند، در عین حال ساده پوشی کارگر و کشاورز، حکیمی دانا، قاضی دادگر ، بی گذشت و دقیق النظر بود.
به راستی شناخت کامل از این دریای ناپیدا کرانه فضیلت ، تقوا و دانش، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله که معلم و مربی اوست و اولاد مطهرش که پرورش یافتگان مکتب او هستند؛ تنها ایشان هستند که مقام و رتبت او را، چنان که هست، در می یابند و دیگران را راهی به شناخت شخصیت والای او نیست.
امیرالمؤمنین دریایی است از خصایص عالی بشری و جامع صفات ممتاز یک انسان برتر، و به حقیقت انسانی کامل. ایشان در این صفات، تا آنجا پیش رفته که حتی دشمنانش نیز زبان به تمجید او گشودهاند.
آوردهاند: روزی محقن بن ابی محقن که از حضرت علی علیه السلام روی برگردانده و به سوی معاویه رفته بود، برای شادمان ساختن معاویه گفت: « من از نزد بی زبان ترین مردم به نزد تو آمدم!» این چاپلوسی چنان مشمئز کننده و بی جا بود که معاویه گفت: " وای بر تو! علی بی زبان ترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت!"(1)
"طه حسین" نیز درباره امام چنین می گوید: " من پس از وحی و سخن خدا، سخنی پر جلال تر و شیواتر از سخن ایشان ندیده و نمی شناسم." (2) ایستادگی حضرت در برابر ناکثین، قاسطین، مارقین و آنان که میخواستند اسلام را از مسیر اصلیاش منحرف ساخته، به وادی انحراف، امتیازات طبقاتی و سنن جاهلی بکشانند، حقیقتی است روشن.
حلم و صبر و سکوتش، در مدت بیست سال و اندی، به خاطر مصالح کلی اسلام و مسلمین، در حالی که "خار در چشم و استخوان در گلو" داشت، حقیقتی است دردناک و شگفت انگیز که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد.
علی علیه السلام در آن گردبادهای اغراض و جهالت و در طوفانهای کینه توزی از مطامع دنیوی، ناشناخته بود و سخنان آتشین و مواعظ از دل برخاسته اش در دل های قسوت گرفته و سنگین، کمتر اثری نداشت تا جایی که امام سر به بیابان مینهاد و درد دل را تنها با خواص اصحابش در میان میگذاشت یا در سکوت عمیق چاه درد تنهایی را باز میگفت.
علی علیه السلام که چشمههای حکمت و دانش از ستیغ کوهساران شخصیت والایش ریزان بود و قادر بود سعادت دو جهان را برای همگان به ارمغان آورد؛ او که به راه های آسمان از راه های زمین آشناتر بود، او که از شمیم روح پرور وحی محمدی صلی الله علیه و آله بهره مند شده و از کودکی در آغوش پر مهر نبوت پرورش یافته بود؛ او که عادل ترین داوران و شجاع ترین دلاوران، امیرمؤمنان و پناهگاه ستم رسیدگان و دردمندان بود؛ همچنان ناشناخته ماند و جز تنی چند از یاران وفادارش، دیگران به ارزش وجودی او پی نبردند و یا نخواستند پی ببرند...
" به واقع علی(علیه السلام)، مظلوم تاریخ اسلام است. "
پینوشتها:
1- سیری درنهج البلاغه ، مرتضی مطهری، ص 15. 2- همان ، ص 19.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03902731026268135987.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-08-2011, 22:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92384232898069774891.jpg
علی مولای مظلومان عالم
بگو از نارفیقان چون بنالم
از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد
پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند
کدامین شب از آن شب تیره تر بود
که زهرا حایل دیوار و در بود
زمان بر سینه خود سنگ می کوفت
زمین از داغ زهرا شعله ور بود
تو می دیدی ولی لب بسته بودی
که آیین محمد در خطر بود؟
ندانستم که در چشم حقیقت
کدامین مصلحت مد نطر بود
گلویت استخوانی اتشین داشت
که فریادت فقط در چشم تر بود؟
فدای تیغ عریان تو گردم
کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا
چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا
پس از زهرا علی بی همزبان شد
اسیر امتی نامهربان شد
علی تنهاست در یک قوم گمراه
زبانش را که می فهمد به جز چاه
پس از او کیسه نان و رطب کو
صدای ناله های نیمه شب کو
خدایا کاش آن شب بی سحر بود
که تیغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بودیم
علی تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد
غم عالم به دوش زینب افتاد
فدک شد پایمال نانجیبان
علی لرزید و در تاب و تب افتاد
یقین دارم به جرم فتح خیبر
فدک در دست ال مرحب افتاد
علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان با کیاست
جدا کردند دین را از سیاست
بنام دین سر دین را شکستند
دو بال مرغ امین را شکستند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32005181324804163905.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-08-2011, 22:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08207171687645567938.jpg
سایبان مهربانی بیبدیل دستانت کجاست تا جانپناه یتیمان کوفه باشد؟
شانههای کوهوار حیدریات کو که همبازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی... علی... علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی،
میدانم؛
اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودی میدانم؛
اما زود بود تنهایی «دین»، بیاستواری شانههایت.
بیتاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت،
سرگردان بود.
میدانم چه به روزت گذشته.
میدانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی،
بعد از آن حادثه شوم نگفتنی.
«انس تو به مرگ، از انس کودک به شیر مادر بیشتر بود.»
«تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را
نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم،
به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمیها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
میروی و خون جگرت را به یادگار میگذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانهنشینیات خون بگرید.
میروی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاعترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بیوفایی کوفه بنالد.
ای اندوهستان درد!
تو را دیدند و انکار کردند؛
تو را حقیقت محض را.
سلامهایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خداییات نهادند.
آه، علی... علی... علی..!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86069443663393168444.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-08-2011, 22:51
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_n2fgwh.jpg
اي علي....
اي علي! اي نمايندهي غم، اي درياي درد،
اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد...
من اعتقاد دارم كه در جه شخصيت انسانها
به اندازه غم و درد آنهاست،
و ميدانم كه خداي بزرگ بربندگان مخلص و دلباخته خود
رحمت ميكند و دريايي از درد
و كوهي از غم به آنها ارزاني ميدارد.
اي علي! من زير كوهي از غم كوبيده،
و دريايي از درد غرق شده بودم
و تحملم به پايان رسيده بود،
ولي تو غم و درد مرا با غم و درد علي بزرگ متصل كردي،
و آنچنان كه به بينهايت متصل شدهباشم، آرامش يافتم.
اي علي ! من علي را بيش از حد دوست ميداشتم،
و حتي اگر پرستش غير ذات خدا مجاز بود، تو را ميپرستيدم ،
ولي اين دوستي گنگ و مبهم بود،
از تار و پود وجودم سر چشمه ميگرفت.
ولي خوددليلش را نميدانستم،
ولي تو علي به من شناساندي نه فقط باشمشير ذوالفقارش ،
و كلام آتشينش... بلكه عشق سوزانش،
و غمها و دردهايش و تنهايي و صبرش...
من ديروز از برّش شمشير علي لذّت ميبردم
و عظمت او را در قدرتش و كلامش ميدانستم،
ولي امروز عظمت او را در عشق و ايمانش،
در عرفانش، در تنهائيش، در كوههاي غمش،
در درياهاي دردش مشاهده ميكنم،
هنگاميكه دل دردمندش ميجوشد و ميخروشد
و سر به چاه كرده ميگريد،
من بيش از اندازه به او احساس نزديكي ميكنم،
هر چه بيشتر به او تهمت ميزنند،
و هر چه زيادتر سّب علي ميكنند،
و هر چه شديدتر شيعيانش را زجر و شكنجه ميدهند،
عشق و احترام من به علي شديدتر
و سوزانتر و عميقتر ميشود...
تو اي علي، حيات جاويد يافتهاي،
و ما مردگان متحرك آمدهايم
تا از فيض وجود تو، حيات بيابيم.
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_58a.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-08-2011, 22:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/13408012720016136852.jpg
در نماز علی علیه السلام سخنها رفته و كلامها گفته و كتابها نوشته شده است؛ «نمازی كه در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی میشد كه گوشش نمیشنید، چشمش نمیدید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو میشد! نمازی كه در آن از خوف خدا بر خود میلرزید و رنگ از رخسار مباركش میپرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی علیه السلام جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید.
نقل است كه پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام، یكی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «میخواهم علی علیه السلام را برایم توصیف كنی!» ضرار - كه حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود-
لب به سخن گشود: «شبی علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم كه از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود میپیچید و به سان غمزدگان میگریست و میگفت:«آه! آه! از آتش دوزخ...»، و كلام ضرار كه بدین جا رسید، معاویه گریان شد! (3)
علی علیه السلام كه اولین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و ركعت به ركعت نمازش و تكبیر به تكبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند كه قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده:
آن شب - شب نوزدهم ماه رمضان - مكرر از اتاق بیرون میآمد و به آسمان مینگریست؛ باز میگشت و با خود میگفت: «به خدا قسم این همان شبی است كه مرا وعده شهادت در آن دادهاند.» پس موعد عزیمت كه رسید، آهنگ رفتن كرد. ام كلثوم (سلام الله علیها) كه میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی علیه السلام شد و از ایشان درخواست كرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع كرد و فرمود: «از قضای الهی نمیتوان گریخت.» پس گام در ركاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد.
زمین بر آن بود كه آهنگ حركت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل كند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشك ساز كردند و لاهوتیان، دست تمنا بر كنگره عرش ساییدند و ام كلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام كرد.
در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیك و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در كمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در كه گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام كسی نبود كه از شهادت بگذرد كه سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... كمربند خود را محكم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! كمربندت را محكم ببند و برای مرگ آماده شو.»
كوچهها را یكی پس از دیگری جا میگذاشت تا این كه به مسجد رسید. ابتدا چند ركعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود كه علی علیه السلام بر ماذنه مسجد كوفه فریاد زد!
آن شب تمام اهالی كوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند. یتیمان در خواب فرو رفته كه خواب پدر میدیدند، با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون دریافتند علی علیهالسلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت كردند و غم بیپدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست.
آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛ پدر یتیمان كوفه همو كه تمام یتیمان كوفه، لذت نشستن بر زانویش را تجربه كرده و از دست پر كرمش نان و خرما خوردهاند و در آغوش پدرانهاش جا خوش كردهاند....
و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ... خفتگان را بیدار كرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شكم دراز كشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامهاش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز كه وقت نماز است و این چنین (به روی شكم) نخواب كه خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب كه خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب كه خواب حكیمان است و یا به پشت بخواب كه خواب پیامبران (ع) است... قصدی در خاطر داری كه نزدیك است آسمانها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم میتوانم خبر دهم كه در زیر جامهات چه پنهان كردهای... .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود ... علی علیه السلام به آرامی تكبیر گفت و به ركوع رفت... ابن ملجم كه در كنار ستونی به كمین ایستاده بود، چون بید به خود میلرزید ... علی علیه السلام سر از ركوع برداشت و به سجده رفت ... قلب كثیف ابن ملجم به شدت میتپید ... علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ... شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر كرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی علیه السلام تا سجدهگاه شكافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الكعبه.» و جبرییل، عزادار و مویه كنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:
سوگند به خدا پایههای هدایت ویران شد و نشانههای تقوا از بین رفت و ریسمان محكم از هم گسست. پسر عموی پیامبر كشته شد، جانشین برگزیده كشته شد، علی مرتضی توسط نگون بختترین انسانها كشته شد.
پاورقی:
. 1- نهج البلاغه، خ131 .
. 2- الغدیر / 3/221 .
. 3- گفتارهای معنوی شهید مطهری/ 63 .
http://askquran.ir/gallery/images//5405/1_19121902466781632107159173201221238152168.jpg
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.