PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (...◕✿◕◕✿◕ مجروح و چادر من! ◕✿◕◕✿◕...)



یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)*
08-09-2013, 23:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92066414667290980619.jpg



بیمارستان از مجروحین پر شده بود...حال یکی خیلی بد بود... رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.

وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل. من آن زمان چادر به سر داشتم.

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم...مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم...

چادرم در مشتش بود که شهید شد.

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم...


http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__246_.gif

راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس



http://www.askquran.ir/gallery/images/499/1_Hashieh__246_.gif