فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-03-2010, 19:46
http://smiles.al-wed.com/smiles/42/i46702886_43310_4.gif (http://smiles.al-wed.com/smiles/42/i46702886_43310_4.gif)http://upload.tazkereh.ir/images/69139910990791850407.gif (http://upload.tazkereh.ir/images/69139910990791850407.gif)http://smiles.al-wed.com/smiles/42/i46702886_43310_4.gif (http://smiles.al-wed.com/smiles/42/i46702886_43310_4.gif)
http://img.tebyan.net/big/1388/04/10518215011414618221154182121147207689824375.jpg (http://img.tebyan.net/big/1388/04/10518215011414618221154182121147207689824375.jpg)
آيات 83 تا 98 سوره مباركه كهف:
و از تو درباره «ذو القرنين» مىپرسند; بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.» (83)
ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم; و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. (84)
او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد... (85)
تا به غروبگاه آفتاب رسيد; (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گلآلودى فرو مىرود; و در آن جا قومى را يافت; گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟» (86)
گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد; سپس به سوى پروردگارش بازمىگردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد! (87)
و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت; و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.» (88)
سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت(89)
تا به خاستگاه خورشيد رسيد; (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند)(90)
(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم! (91)
(باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد (92)
(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد; و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)
(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مىكنند; آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟!» (94)
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سد محكمى قرار دهم! (95)
قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: «(در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!»
(آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: «(اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم!» (96)
(سرانجام چنان سد نيرومندى ساخت) كه آنها ( طايفه ياجوج و ماجوج) قادر نبودند از آن بالا روند; و نمىتوانستند سوراخي در آن ايجاد كنند. (97)
(آنگاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مىكوبد; و وعده پروردگارم حق است!» (98)
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-53.gif (http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-53.gif)
http://img.tebyan.net/big/1388/04/10518215011414618221154182121147207689824375.jpg (http://img.tebyan.net/big/1388/04/10518215011414618221154182121147207689824375.jpg)
آيات 83 تا 98 سوره مباركه كهف:
و از تو درباره «ذو القرنين» مىپرسند; بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.» (83)
ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم; و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. (84)
او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد... (85)
تا به غروبگاه آفتاب رسيد; (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گلآلودى فرو مىرود; و در آن جا قومى را يافت; گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟» (86)
گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد; سپس به سوى پروردگارش بازمىگردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد! (87)
و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت; و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.» (88)
سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت(89)
تا به خاستگاه خورشيد رسيد; (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند)(90)
(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم! (91)
(باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد (92)
(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد; و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)
(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مىكنند; آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟!» (94)
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سد محكمى قرار دهم! (95)
قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: «(در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!»
(آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: «(اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم!» (96)
(سرانجام چنان سد نيرومندى ساخت) كه آنها ( طايفه ياجوج و ماجوج) قادر نبودند از آن بالا روند; و نمىتوانستند سوراخي در آن ايجاد كنند. (97)
(آنگاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مىكوبد; و وعده پروردگارم حق است!» (98)
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-53.gif (http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-53.gif)