PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▓彡♥♥♥ نيايش امام حسين عليه السلام در صحراى عرفات♥♥♥彡▓



نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49138264202943393418.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49138264202943393418.gif)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55743548066156170945.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55743548066156170945.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)



نيايش امام حسين عليه السلام در صحراى عرفات

مرحوم محدث قمى در مفاتيح آورده است كه :

بشر و بشير فرزندان غالب اسدى نقل كرده اند كه :
در آخرين ساعات روز عرفه در عرفات در خدمت امام حسين عليه السلام
بوديم كه آن حضرت با جمعى از خاندان و فرزندان و شيعيان از
چادر بيرون آمدند و با نهايت خضوع و خشوع در طرف چپ كوه ايستادند
و روى مبارك را به طرف كعبه گردانيده ،
دست ها را تا مقابل رو برداشتند و اين دعا را خواندند:

((اگر چه بعضى از محدثين بزرگوار، يقين به سند اين
نيايش ندارند، ولى طبق اصل معروف كه : دلالته تغنى عن السند، گاهى مفهوم
و محتواى حديث به قدرى با عظمت و مطابق اصول است كه از سند بى نياز
و احتياجى به آن ، وجود ندارد.

بديهى است كه نظير مضامين اين نيايش در عالى ترين درجه حكمت
و عرفان اسلامى را جز انبياى عظام و ائمه معصومين عليهم السلام
نمى توانند بيان نمايند)).


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:29
اين شخص كه نيايش مى كند كيست ؟

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)

او فرزند على بن ابى طالب عليهماالسلام گوينده اين جمله است كه :

(( من چيزى را نديدم ، مگر اين كه خدا را با آن و پيش از آن و بعد از آن ديدم .))

اين شخص ، سالك راه حق و حقيقت و عاشق راستين
وجه الله و رضوان الله و لقاء الله ، حسين بن على عليهماالسلام است .

اين است آن كاروان سالار شهيدان اصول انسانى و ارزشهاى والاى عالم وجود.

او در اين نيايش ، راه هاى اتصال به اشعه ملكوتى
را در ارتباطات چهارگانه
((ارتباط انسان با خويشتن ، با خدا، با جهان هستى ، با همنوع خود))
براى بشريت بيان مى كند.

او در اين نيايش زيبا به اضافه شكوفايى وصال از عالم اعلاى
ربوبى مى گيرد و به اين موجودات در عين خاك نشينى مى توانند
با عالم پاك از ماده و ماديات ارتباط برقرار كنند، تحويل مى دهد.

او در عين حال با اين نيايش ، منطقى ترين و واقعى ترين
رابطه انسان را با خداوند مهربان توضيح مى دهد.

آرى ، اين نيايش كننده ، حسين بن على عليهماالسلام است .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


1 - الحمدلله الذى ليس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع .

((سپاس مر خداوندى راست كه هيچ قدرتى نتواند فرمان نافذش را دفع كند و از عطايش جلوگيرى نمايد.))

آن كدامين قدرت است كه بتواند در برابر قضاى الهى عرض وجود كند، در حالى كه خود جزئى از قضاى الهى است .آن كدامين اراده است كه بتواند در مقابل اراده خداوندى خود را بنماياند، در صورتى كه وجود آن اراده از نتايج اراده خداوندى است .

2 - و لا كصنعه صنع صانع .

(([ستايش خداوندى راست كه ] هيچ سازنده اى نتواند مانند صنع كامل او به وجود آورد.))

چگونه ممكن است مشابه صنعت خداوند خلاق پديد آورد، در صورتى كه هيچ سازنده اى نمى تواند ذره اى را از نيستى به عرصه هستى وارد كند و بر همه امكانات و استعدادها و ماهيت اجزاى صنع خود
عالم و بر استفاده از همه آنها توانا باشد!

3- و هو الجواد الواسع .

((اوست بخشنده نعمت هاى بى كران .))

خداوندا! نعمت عظماى نعمت شناسى را نصيب ما فرما، آن گاه از رحمت بى كران ربوبى خود، ما را از آن بينايى برخوردار بفرما كه وابستگى هر نعمتى را به همه اجزاى عالم هستى - چه آشكارا و چه پنهان - درك نموده ، طعم غوطه ور شدن در نعم وجود را بچشيم و معناى و اءن تعدوا نعمة الله لا تحصوه را از اعماق جان دريابيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


4 - فطر اجناس البدائع و اتقن بحكمته الصنائع .

((ابداع كننده همه موجودات بى سابقه هستى ، تنظيم كنند ه همه مصنوعات با حكمت عاليه اش )).

چه آسان است درك ابداع براى آن انسانى كه توفيق تماشا و مطالعه درون خويشتن نصيبش گشته و دريافته است كه هيچ انعكاس پديده و عمل مغزى و روانى دامنه يك پديده و عمل پيشين در درون آدمى نيست و در هر لحظه ، هر عمل و انعكاس پديده در درون او حقيقتى است نو و شبيه به ابداع كه معلول يك علت مادى سابق در درون نمى باشد.

تنها فاعل مى خواهد و انگيزه . انسان آگاه با يك دقت نظر مشرفانه ،بهترين نظم و متقن ترين كيفيت را در عالم آفرينش شهود مى كند. اين نظم و قانونمندى عالم هستى است كه همه علوم متنوع و فلسفه ها
را به وسيله مغزهاى متفكران به وجود آورده و آنچنان شكوه و جلال با عظمتى را به نمايشگاه بزرگ وجود بخشيده است كه اگر اشتغال هاى گوناگون براى تنظيم ضرورت هاى زندگى مجال مى داد و انسان همه عمر را به تماشاى نظم و شكوه اين جهان مى پرداخت ، نه تكرارى احساس مى كرد و نه اشباعى .
گفته شده است :
((در دنيا تماشاگهى عظيم وجود دارد كه دريا ناميده مى شود.تماشاگهى با عظمت تر از آن وجود دارد كه آسمان لاجوردين است .تماشاگهى با عظمت تر از اين دو وجود دارد كه وجدان آدمى است .))

بايد به اين جمله اضافه كرد كه اگر اين تماشا با همكارى همه قواىمغزى و روانى صورت بگيرد، تا ابد امتداد مى يابد.

5 - لا تخفى عليه الطّلائع و لا تضيع عنده الودائع .

((هر آنچه كه در اين جهان هستى به وجود آيد و پديدار گردد، به آن ذات اقدس پوشيده نماند و هر چيزى كه در نزد او به وديعت نهاده شود، ضايع نگردد.))

عالم آفرينش كه مستند به قدرت و علم و اختيار خداوندى است ،چيزى را از او پوشيده نمى دارد. هر آنچه كه به عنوان حجاب براى پوشش چيزى فرض شود، مخلوق و مورد علم خداوندى است . او محيط بر همه اشياست و مشرف بر همه ذرات و روابط مخلوقات با يكديگر.

مگر نه اين است كه او خالق همه هستى است وسرنوشت همه آنها به دست اوست ؟

امانت ها هر چه باشد، در نزد او ضايع نشود و تباه نگردد، زيرا،نه به حقيقت و ارزش آنها جاهل است و نه نيازى به آنها دارد و نه قدرتى ياراى دستبرد به آنها را دارد.

6 - جازى كلّ صانع و رآئش كلّ قانع و راحم كل ضارع .

((اوست پاداش دهنده هر كس كه عملى انجام دهد و افزاينده و اصلاح كننده هر كسى كه قناعت ورزد، و اوست كه به حال هر زارى كننده ترحم نمايد.))

حكمت بالغه خداوندى در نظام وجود چنين است كه هيچ عملى بى پاداش ‍ نماند و هيچ مقدمه اى بدون نتيجه گام به عرصه وجود نگذارد.اين است آن اصل اساسى كه همه كتاب هاى آسمانى به آن هشدار مى دهند و همه عقول و فرهنگ هاى متنوع و پيشرو اقوام و ملل بيدار به جريان آن در
نظم هستى اعتراف مى نمايند.

او خداوندى است كه قناعت پيشه گان را از فقر و اختلال معيشت نجات مى دهد و ترحم و عنايت خود را شامل حال ناله و تضرع كنندگان مى فرمايد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)

7 - و منزل المنافع و الكتاب الجامع بالنور الساطع .

((نازل كننده منافع و كتاب جامع ((قرآن )) با نورى درخشان .))

اوست ايجادكننده منافع و هر آنچه كه به حال بشرى سودمند باشد. هم اوست كه قرآن مجيد را براى هدايت مردم و بيرون آوردن آنان از تاريكى هاى جهالت و تيره روزى ها و قرار دادن آنان در معرض تابش انوار هدايت ، فرستاد؛ كتابى كه بيان كننده دردهاى بشرى و درمان آنهاست و روشنگر راههاى رشد و كمال ، نجات بخش انسان ها از زندان هاى ماده و ماديات ، بال و پردهنده براى پرواز به عالم ملكوت و آگاهى بخش هر انسان آگاهى طلب .

8 - و هو للدعوات سامع و للكربات دافع و للدرجات رافع و للجبابرة قامع .

((اوست شنونده نيايش ها و دفع كننده مشقت ها و اعتلادهنده درجه ها و نابودكننده ريشه هاى جباران
خداوندى كه امواج دعهاهاى سرنكشيده براى او معلوم است ، چه رسيد به اين كه درياى درون به تموج درآيد و از دهان سر بكشد و راهى پيشگاه الهى گردد.))

خداى من :



هم قصه نانموده دانى


هم نامه نانوشته خوانى


((نظامى گنجوى ))
زمزمه ضعيف گوشه نشينان عميق ترين دره هاى اين كره خاكى ، همان گونه برمى خيزد و سر به بارگاهت مى كشد كه فرياد صعودكنندگان بر مرتفع ترين قله هاى كيهان بزرگ .
خداوندا، تويى برطرف كننده مصائب و ناگوارى ها و بخشنده صبر و تحمل در هنگام هجوم سخت ترين بلاها و مشقت ها.

پروردگار من ! اى ترفيع دهنده درجات پويندگان راه حق و حقيقت :



اى سرمه كش بلندبينان


در باز كن درون نشينان


اى عقل مرا كفايت از تو


جستن ز من و هدايت از تو


((نظامى گنجوى ))

دست ما ناتوانان گلاويز با ماده و ماديات را با توانايى مطلق خود بگير و در حركت به سوى هدف اعلاى حيات ، ما را يارى فرما.

اى خداوند واحد قهار! وجود جباران خودكامه را در صفحه روزگار از ريشه برانداز.
تو خود مى دانى كه ظلم و تجاوز اين نابكاران از خدا بى خبر، چه پرده هاى تاريك بر روى اصول و ارزش هاى والاى انسانى مى كشد و انسان ها را از بهره بردارى از آن نعمت كمال بخش الهى محروم مى سازد.

اين ستم پيشگان هستند كه صفحات سفيد تاريخ را با شمشير خود رنگين مى سازند و آنگاه درجه قهرمانى بر دوش خود نصب مى كنند. روزها و ماهها و سالها و قرنها، همچنان يكى پس از ديگرى از راه مى رسند و به گذشته مى خزند، در حالى كه در اثر كشتارها تا به مدت ها، بوى لاشه هاى انباشته روى هم و خون هاى ريخته شده در ميدان هاى جنگ ، حتى در كوچه ها و پس كوچه ها و بيغوله ها كه ناتوانان براى نجات دادن زندگى خود از دست خون آشامان به آنجا پناه برده اند، همچنان مشام فرشتگان ملكوتى و بندگان وارسته تو را آزار مى دهد و چهره نورانى حيات را براى آنان تيره و تار مى سازد.

پروردگارا، تا آنجا كه حكمت ربانى تو اقتضا مى كند با عطوفت و رحمت واسعه خود كه بر همه هستى گسترده است ، جان هاى پليد و آلوده اين بيماران خودپرست را از مهلكه اى كه در آن افتاده اند، نجات بده .

و آنان كه در اين مهلكه با شكست نهايى روبه رو گشته اند و درون آنان را كه از شيرينى عطوفت و مهر و محبت آدميان تهى گشته و با زهرهاى كينه و عداوت به بنى نوع بشر مالامال شده است ، به آتش فراقت بسوزان .

اى منتقم حقيقى ، اى دادگر مطلق ، و اى داورى كه خود شاهد ظلم ظالمان و تجاوز تجاوزگران هستى ! انتقام مظلومان مستضعف را از آن ستمكاران خون آشام بگير و بر دلهاى رنج ديدگانى كه از آتش ظالمان شعله ور است ، آبى از درياى رحمت بپاش و با نسيم مهر خداوندى ات ، ارواح آن دلسوختگان را بنواز.

9 - فلا اله غيره و لا شى ء يعدله و ليس كمثله شى ء و هو السميع البصير اللطيف الخبير و هو علىكل شى ءقدير.

((خدايى جز او نيست و هچ چيزى معادل و همانند او نمى باشد. و اوست شنونده همه صداها و بيننده همه اشيا و لطيف و آگاه از همه واقعيات ، و توانا بر همه اشيا.))

خداوندا، به هر چيز و به هر كجا و به هر حقيقتى كه در مغز ما انسان ها مطابق اصول هستى پديدار مى گردد مى نگريم ، چنان نظم و انسجامى در آنها مى بينيم كه وحدت حكمت و اراده و صانع آنها را شهود مى نماييم .

اين كه مى گوييم :



هر گياهى كه از زمين رويد


وحده لا شريك له گويد



احساسى بى اساس نيست ، بلكه بر شهود مستقيم وحدت فعل و فاعل هستى ارتباط دارد كه بدون آن ، هيچ گونه جهان بينى و مكتب فلسفى منظم ، قابل قبول نمى باشد.
ديگر اين كه ، فرض وجود خدايى ديگر مانند او، بدان جهت كه هر يك تعين خاص خود را دارد، همديگر را محدود مى كنند. بديهى است كه محدوديت وجودى با مطلق و بى نهايت بودن كه مختص ذاتى خداست ، سازگارى ندارد.

با فرض قدرت و علم نامتناهى خداوندى ، هيچ چيزى بيرون از حيطه آگاهى و دانايى او نتواند بود، زيرا چنين تخيلى مستلزم پندار نفى خداوندى است كه نه با حكم عقل مى سازد و نه با دريافت سالم .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


10 - اللهم انى ارغب اليك و اشهد بالربوبية لك مقرا بانك ربى و اليك مردّى .

((خداى من ! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندى تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار مى كنم و اعتراف به رجوع به سوى تو مى نمايم .))

آن كس كه اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست ، از هستى خود بهره اى نخواهد برد.
آن كس كه ميل كشش به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتى نتواند او را به خود جذب نمايد.






من از ته دل به خداوند يكتا و بى نياز مطلق شهادت مى دهم . در اين شهادت همه ادراكات و مشاعرم يكديگر را يارى مى نمايند. همچنان به دوام فيض ‍ تو، اى فياض مطلق ، اقرار مى نمايم ، زيرا مى دانم حتى يك لحظه انقطاع فيض ربوبى تو، عالم هستى را رهسپار نيستى مى نمايد، به طورى كه حتى ذره اى از گرد آن در صفحه وجود نخواهد ماند، چه رسد به اين كه موجودى فقير و ناتوان كه با دمى ناچيز از خزان قهر تو معدوم مى گردد و خبرى از هستى اش نمى ماند. بازگشت نهايى به سوى تو و طومار سرنوشت نهايى همه آدميان در پيشگاه تو گشاده خواهد گشت .

جريان قانونى حيات ما، انا لله و انا اليه راجعون ((ما همه از آن خدا و به سوى او باز مى گرديم )) است . مگر نه اين است كه آن چه از بالا شروع شده است در پايين پايان نمى يابد؟

11 - ابتداءتنى بنعمتك قبل ان اكون شيئا مذكورا...
ابتداءتنى بنعمتك قبل ان اكون شيئا مذكورا و خلقتنى من التراب ثم اسكنتنى الاصلاب امنا لريب المنون واختلاف الدهور و السنين فلم ازل ظاعنا من صلب الى رحم فى تقادم من الايام الماضية و القرون الخالية .

((بار الها، از نعمت هاى بى چون تو بود كه خلعت هستى پس از نيستى به من عطا فرمودى . مرا از خاك آفريدى و سپس در منزلگه صلب پدرانم قرار دادى . مراحل نخستين وجودم در عرصه طبيعت در امن و امان از حوادثى كه مانع از ادامه وجودم بود، در مجراى تحولات روزگاران و گذشت ساليان ، سپرى مى گشت . همچنان اين حركت وجودى از اصلاب پدران به ارحام مادران با پيشرفت ايام گذشته و قرون و اعصار از بين رفته ادامه پيدا كرد [تا چشم به اين دنيا گشودم ].))

هر نعمتى كه گسترده و از حيطه اختيار انسان ها دورتر باشد، عظمت و ارزش آن نعمت مخفى تر مى گردد. نعمت هوا براى تنفس ، نعمت نور آفتاب براى موجودات كرده خاكى از ابعاد گوناگون ، براى اكثريت قريب به اتفاق مردم مورد توجه نيست . در عين حال ، اين حقايق حياتى ترين عوامل بقاى انسان و ديگر جانداران و روييدنى ها و غير ذلك مى باشد.
آرى ، ((تو قدر آب چه دانى كه در كنار فراتى .))
(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link7)
چرا معنى و نعمت هستى براى آن ناآگاهان نابخرد، ابهام انگيز است ؟ براى اين كه زندگى آنان به بطالت مى گذرد و تلاش و تكاپو براى آنان ارزشى ندارد و مى خواهند زندگى را مانند يك ليوان شربت بسيار گوارا به حلقومشان بريزند.

اينان كسانى هستند كه محور ارزشها و ضد ارزشها را نفس خويشتن مى دانند. آنان خودمحورانى هستند كه به جهت هدف تلقى كردن خويشتن و وسيله تلقى كردن ديگران ، نعمت هستى را مختل ساخته اند، لذا هرگز به درك و دريافت عظمت اين نعمت الهى توفيق نخواهند يافت .
كاش اين بينوايان لحظاتى به خود مى آمدند و به جاى زندگى در يك هستى تخيلى بى اساس ، در حيات معقول كه از هستى حقيقى شكوفا مى گردد، غوطه ور مى گشتند!

چه بايد كرد كه اكثريت ما انسان ها، حيات را قربانى وسايل حيات مى كنيم ! به جاى آن كه از آب حيات حقيقى سيراب شويم ؛ با دويدن در سراب آب نماى كف هاى ناپايدار زندگى حيوانى ، از چشيدن نعمت هستى محروم مى مانيم !

بياييد لحظاتى چند، مغز و دل و جان را از اوهام بى اساس علم نما و خواسته ها و تمايلات حيات طبيعى حيوانى تصفيه كنيم ، حتى تا آنجا كه بتوانيم ((من )) خويشتن را هم از ديدگاه درونى خود بركنار كنيم و جهان هستى را با وحدتى شگفت انگيز كه دارد براى تماشا برنهيم .
در اين لحظات است كه شكوه و جمال و جلال هستى ، ما را چنان در جاذبه ملكوتى خود فرو خواهد برد كه ارواح ما براى پرواز از قفس كالبد بدن ، با شديدترين هيجان به حركت در خواهد آمد. چرا؟
براى اين كه هستى ؛ نقاب از چهره برداشته و لحظاتى خود را به ما نشان داده است .

در اين حالت ، اگر اين آگاهى هم براى ما دست بدهد كه در اين هستى با شكوه و جمال و جلال ، نقطه اى بسيار پرمعنى و زيبا را اشغال كرده ايم ، لطف و عظمت ابديت را دريافت خواهيم كرد.

12 - لم تخرجنى لراءفتك بى و لطفك لى و احسانك الىّ فى دولة ائمة الكفر الذين نقضوا عهدك و كذبوا رسلك لكنك اءخرجتنى للذى سبق لى منالهدى الذى له يسرتنى و فيه اءنشاءتنى

((مهربان خداوندا، در اعطاى نعمت وجود، با لطف و احسانى كه بر من فرمودى ، آغاز زندگى ام را در اين نشئه طبيعت در زمان ظلمانى دولت حكمرانان كفر كه پيمان تو را شكستند و رسولان تو را تكذيب نمودند، قرار ندادى ، بلكه مرا در زمانى وارد زندگى در اين دنيا نمودى تا توفيق آن هدايت را دريابم كه در مشيت سابقه تو براى من مقرر و مرا براى رسيدن به آن آماده فرمودى و در دوران نورانى اسلام پرورشم دادى .))

بار الها، [چگونه توانم شكر نعمت هاى تو را به جا بياورم ] در حالى كه از آغاز وجودم در اين دنيا در نعمت غوطه ورم نمودى . در آن دوران ، صدها هزار انسان مى توانستند از طلوع خورشيد اسلام به وسيله بعثت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم در حد اعلى برخوردار شوند و در بنيان گذارى مكتب تكاملى كه خداوند به آنان ارزانى فرموده بود، شركت نمايند.

با اين كه تولد در آن زمان مبارك ، يك پديده قانونى مربوط به نظم آفرينش ‍ بوده است ، ولى از آن جهت كه همين پديده از ديدگاه حسين بن على عليهماالسلام از عوامل لطف و توفيق الهى براى حركت در جاده مستقيم تكامل محسوب مى گردد، لذا جاى تذكر و شكرگزارى به خداوند متعال مى باشد.
بديهى است كه اين امتياز تكوينى مانند ديگر امتيازهايى كه در جملات بعدى خواهيم ديد، باعث هيچگونه اجبارى در اداى تكاليف و ايفاى حقوق نمى باشد.

تاريخ نشان داد كه اين سرور آزادگان و اين پيشتاز شهداى راه اصول و ارزشهاى انسانى ، حتى يك لحظه از زندگانى خود را در خارج از مسير انجام تكاليف و ايفاى حقوق سپرى نكرد، بلكه ، همان گونه كه تمامى تواريخ اقوام و ملل اثبات مى كند، جان شريف خود را در دفاع از ستم ديدگان بشريت و حمايت از ارزشهاى والاى انسانى ، با شديدترين مصائب از دست داد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 11:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


13 - و من قبل ذلك رؤ فت بى بجميل صنعك و سوابغ نعمك فابتدعت خلقى من منىّ يمنى و اسكنتنى فى ظلمات ثلاث بين لحم و دم و جلد لم تشهدنىخلقى و لم تجعل الىّ شيئا من امرى

((پاك پروردگارا، پيش از آن كه چشم به اين دنيا باز كنم ، مرا به وسيله صنع زيبا و نعمت هاى فراوانت مورد محبت قرار دادى . ابتداى آفرينشم را در مجراى طبيعت از قطرات منى ابداع فرمودى و در نهانگاه سه گانه گوشت و خون و پوست جنينى [براى مدتى محدود] ساكنم نمودى .
خداوندا، مرا به خلقتم گواه نفرمودى و در قرار دادن در نظم سلسله وجودم ، اختيارى به من ندادى .))

اكثر آدميان به جهت محدوديت ديدگاه و حقارت اميال و خواسته هايشان ، تنها آن اشياء را نعمت مى دانند كه براى آنان لذايذى را جلب و يا ناگوارى هايى را از آنان دفع نمايد.
اين كوته نظرى ناشى از آن است كه انسان ها نمى خواهند با وسعت بخشيدن به ديدگاه و تصعيد اميال و خواسته هاى طبيعى خود، با عظمت وجودى خود آشنا شوند.

اگر از اين كوته فكرى نجات پيدا مى كردند، بدون ترديد همه كائنات را در عرصه هستى ، كه خود جزئى از آن ها هستند و در وصول به موقعيتى كه در اين زندگانى به دست آورده اند تاءثير داشته است ، نعمت هاى خداوندى تلقى مى نمودند.

چه رسد به ذرات نطفه آدمى كه از منزلگاه هاى نخستين وجود او محسوب مى گردد؛ همان منزلگاهى كه سرآغاز حركت تكاملى بشر از آنجا شروع مى شود و با دو نيروى عقل و قلب و به كمك انبياى الهى و ديگر پيشوايان فوق طبيعت ، تا قرار گرفتن در شعاع جاذبيت الهى به حركت خود ادامه مى دهد.

حكيما، داورا، كدامين لطف و نعمت با عظمت تر از آن را مى توان تصور كرد كه در بخشيدن نعمت وجود و فيض عظيم عبوديت و قرار دادن در مسير حركت به بارگاه كبريايى ات ، آگاهى از جريان قانون زندگى در اين دنيا و اختيار در پذيرش آن را به ما ندادى كه از دشوارى و سنگلاخ بودن راه زندگى بهراسيم و از ورود به اين دنيا امتناع بورزيم .
(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link8)
14 - ثم اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الى الدنيا تآمّا سويّا...
ثم اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الى الدنيا تآمّا سويّا و حفظتنى فى المهد طفلا صبيّا و رزقتنى من الغذاء لبنا مريّا و عطفت علىّ قلوب الحواضن و كفّلتنى الامّهات الرّواحم و كلاءتنى من طوارق الجانّو سلّمتنى من الزّيادة و النّقصان فتعاليت يا رحيم يارحمن

((سپس اى آفريننده مهربان من ، مرا از نهانخانه رحم مادر در مجراى مشيت سابقه از هدايت ، به اين دنيا بيرون آوردى با آفرينش كامل و زيبا.
آنگاه در گهواره با حفظ و حراست تو، دوران كودكى را سپرى نمودم و از شير گواراى مادرم ، غذا عنايتم كردى . از عواطف دل هاى پرستاران و دايه ها بهره ورم ساختى . مادران مهربان را براى كفالتم وادار نمودى و از آسيب اجنه و شياطين محفوظم داشتى و از هرگونه زيادى و نقص مصونم فرمودى . رحمن و رحيما، در هر حال ، بلندترين مقام وجود از آن توست .))

در جريان قانون هستى ، گذارم به نهان خانه ارحام افتاد و براى وصول به هدايت ، به پيشگاه تو كه مقصد اعلاى حركت به اين دنيا بود، با خلقت كامل گام به اين گذرگاه نهادم . همان گونه كه قانون با عظمت خلقت ، شيرى بس گوارا در پستان مادرم آماده مى كرد، گهواره اى هم با دست مادر و پدر تهيه مى شد كه با حركت دادن آن ، به خواب شيرين بروم .

خداوندا، چگونه سپاس لبخندها و نگاه هاى مادر و ديگر دايه ها و پرستاران را كه ريشه هاى احساسات عالى و عواطف و محبت را در دل من آبيارى مى كرد، به جاى بياورم ! در صورتى كه سپاس ، وسيله قدردانى از آن لبخندها و نگاه ها و ديگر نمودهاى عواطف است كه دل و جان مرا براى حيات با معنى آماده نموده كه خود نعمت بزرگى است .

خدايا، زندگى مرا از ميان سنگلاخ ‌ها و راه هاى پرفراز و نشيب عالم طبيعت و از جنگل حوادث ويرانگر و موجودات زيان بار عبور دادى تا توانستم بدون اختلال در نظم وجودم به حياتم ادامه بدهم .
دادگرا، هر چه در آغاز و حركت و تحولات قانونى حياتم مى نگرم ، جز آثار عظمت و حكمت و فياضيت مقام اعلاى ربوبى تو، چيزى نمى بينم . مى خواهم سپاس اين همه الطاف و مراحم ربانى تو را به جاى بياورم . اما از احساس ناتوانى ، غبارى از شرم سراسر درونم را احاطه مى نمايد و در اين حال اگر كلمه اى براى شكرگزارى بر زبانم بياورم ، همان كلمه ، بى درنگ در مقابل احساس خجلت درونى ام ، همچون پرنده اى ظريف و زيبا، بال براى پرواز مى گشايد و راه خود را پيش مى گيرد.

15 - حتى اذا استهللت ناطقا بالكلام .

((تا آنگاه كه زبان براى سخن گفتن آغاز كردم .))

حروف گسيخته ، گاه و بيگاه از دهان كوچكم بيرون مى جست . امواجى از عواطف و احساسات پاك را كه از نغمه اصلى وجود سرمى كشيد، به وجود مى آورد و فضاى آشيانه ام را با نكهت بهشتى عطرآگين مى ساخت . به تدريج و با افاضه قدرت بيشتر براى توضيح خواسته ها و اميال درونى ام ، توانايى تركيب حروف را براى آشكار ساختن مقاصد كودكانه ابتدائى ام به وسيله الفاظ، عنايتم فرمودى . از اين مرحله ، ارتباط من و استعدادها و نيازهاى زندگى ام با طبيعت و انسان هاى پيرامونم آغاز گشت .

هرچه زندگانى ام پيش مى رفت ، هم از آن نعمت ها كه براى به فعليت رسيدن استعدادهاى گوناگونم عطا فرمودى برخوردار مى شدم و هم از آن الطاف بى پايان تو كه براى بهره ورى از استعدادهاى شكفته ، نصيبم مى ساختى .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 12:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


16 - اتممت علىّ سوابغ الاءنعام و ربّيتنى زائدا فى كل عام...
اتممت علىّ سوابغ الاءنعام و ربّيتنى زائدا فى كل عام حتى اذا اكتملت فطرتى و اعتدلت مرّتى اوجبت علىّ حجتك بان الهمتنى معرفتك و روّعتنى بعجائب حكمتك و ايقظتنى لما ذراءت فى سمآئك وارضك من بدائع خلقك و نبّهتنى لشكرك و ذكرك واوجبت علىّ طاعتك و عبادتك و فهمتنى ما جاءت به رسلك و يسرت لى تقبل مرضاتك و مننت علىّ فى جميع ذلك بعونك و لطفك .

((افاضات ذاتى تو اى فياض مطلق ، هم چنان ادامه داشت تا خلقت اصلى ام تكميل و نيروهاى جسم و جانم اعتدال خود را يافت . از اين هنگام بود كه براى انتخاب طرق ((حيات طيبه )) [حيات معقول قابل استناد به مقام ربوبى تو]، با دليل و حجت روشنگر، الزامم فرمودى تا در كج راهه هاى هوى و هوس و نادانى هاى ظلمانى ، سر در گم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حكمت هاى خويش مرا شگفت زده و مدهوشم فرمودى و به احساس مخلوقات با عظمتى كه در آسمان و زمين به وجود آورده اى وادارم ساختى . با اين آمادگى ها و توانايى ها كه عقل از دركش عاجز و زبان از بيانش قاصر است ، به لزوم سپاس و ذكر مقام اقدست ، آگاهم فرمودى .))

اى خداى عزيزم ! تويى كه براى نايل ساختن من به هدف اعلاى زندگانى ام ، اطاعت و عبادت را براى من مقرر ساختى و آنچه را كه پيامبران تو براى تكامل ما آورده اند، تفهيم نموده و پذيرش عوامل رضايت را تسهيل فرمودى .

17 - ثم اذ خلقتنى من خير الثّرى لم ترض لى يا الهى نعمة دون اخرى...
ثم اذ خلقتنى من خير الثّرى لم ترض لى يا الهى نعمة دون اخرى و رزقتنى من انواع المعاش و صنوف الرّياش بمنّك العظيم الاعظم علىّ و احسانك القديم الى حتى اذا اتممت علىّ جميع النعم وصرفت عنّى كل النقم لم يمنعك جهلى و جراءتى عليك ان دللتنى الى ما يقرّبنى اليك و وفّقتنى لما يزلفنى لديك فان دعوتك اجبتنى و ان سئلتك اعطيتنى و ان اطعتك شكرتنى و ان شكرتك زدتنى كل ذلك اكمال لانعمك علىّ و احسانك الىّ.

((سپس اى يگانه خالق احسانگر من ، كفايت به آن نفرمودى كه مرا از بهترين خاك آفريدى ، بلكه در طول هستى من ، نعمت ها انعامم فرمودى و با منت بزرگ و بزرگترت و با احسان اعظم و قديمت ، با بى نيازى مطلق خود، فوق سودجويى ها و معامله گريهاى نيازمندانه ، از معيشت گونه گون و اصناف وسايل و ابزار زندگى در روى زمين برخوردارم ساختى ، تا آنگاه كه همه نعمت ها را براى من اتمام نموده و هرگونه ناگوارى ها را از من برگردانيدى .))

مهربان خداوندا، آن همه جهل و جراءتى كه از روى نادانى به تو روا داشتم ، از آن چه كه مرا به پيشگاهت نزديك نمايد، جلوگيرى نكرد و از حضور در بارگاه تقرب به تو مانع نگشت ، بلكه ، هرگاه تو را خواندم اجابتم كردى ؛ مساءلت نمودم ، عطايم فرمودى ؛ اطاعتت كردم ، پاداشم دادى ؛ شكرگزارى كردم ، بر كرامتت افزودى ؛ همه اين ها از روى اكمال نعمت ها و احسان خداوندى تو براى من است

18 - فسبحانك سبحانك من مبدى ء معيد حميد مجيد...
فسبحانك سبحانك من مبدى ء معيد حميد مجيد و تقدست اسماؤ ك و عظمت الآئك فاىّ نعمك يا الهى احصى عددا و ذكرا ام اىّ عطاياك اقوم بها شكرا و هى يا رب اكثر من ان يحصيها العآدّون او يبلغ علما بها الحافظون .

((پاكا، منزه پروردگارا، تويى به وجودآورنده كائنات و برگرداننده آنها پس از برچيده شدن از عرصه هستى .ذات و صفاتت شايسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصور ما. نام هايت مقدس و نعمت هايت بزرگ .حال ، بار الها كدامين نعمت هايت را به شمارش و بيان درآورم ، يا به سپاس گويى كدامين عطاهاى تو قيام كنم ، با اين كه آن نعمت ها و عطاها بيش از آن است كه شمارندگان از عهده محاسبه آنها بر آيند و حافظان ، توانايى علم به آنها را داشته باشند.))

با اين حال ، كه نعمت ها و الطاف خداوندى ، ما بندگان را از هر سو در بر گرفته و ما را در خود غوطه ور ساخته است ، توجهى به عظمت و ضرورت ارتباط آنها با ابعاد مادى و معنوى خود نداريم . چنين بى خيالى و مسامحه از ما بردگان خور و خواب و خشم و شهوت و طرف و عيش و عشرت هيچ بعيد نيست و اين چشم پوشى از الطاف عاليه ربانى از مثل ما كه از دو قلمرو ملكوت آفاق و انفس جز لذايذ حيوانى چيزى را نمى بينيم و نمى خواهيم ، شگفت آور نيست . تا معناى با عظمت عالم هستى و تا حقيقت گوهر انسانى كه در درون ما و عالى ترين ميوه و محصول كارگاه بزرگ وجود است ، براى ما دريافت نشده است ، اگر همه كائنات و چند برابر آن را با يك زندگى ابدى در اختيار ما بگذارند، باز به قول مولوى ، ما گاوان علف خوار كه ضمنان افعى يكديگر هم هستيم ، نه نعمتى خواهيم شناخت و نه استفاده از آن ها را وسيله حركت تكاملى خود قرار خواهيم داد، زيرا ما علف مى خواهيم و نيش زدن به ديگران .

بياييد سخنى هم فوق اين همه سر و صداها و آوازهاى بى سر و ته بشنويم .
اين سخن خداى ماست :
اءم تحسب اءنّ اءكثرهم يسمعون اءو يعقلون اءن هم الا كالانعام بل هم اءضلّ سبيلا
((آيا گمان مى كنى اكثريت آنان مى شنوند يا تعقل مى كنند، آنان جز حيوانات چيزى ديگر نيستند بلكه آنان گمراه تر از جانورانند.))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 12:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)




19 - ثم ما صرفت و دراءت عنى اللهم من الضرّ و الضرّاء اكثر مما ظهر لى من العافية...
ثم ما صرفت و دراءت عنى اللهم من الضرّ و الضرّاء اكثر مما ظهر لى من العافية و السراء و انا اشهد يا الهى بحقيقة ايمانى و عقد عزمات يقينى و خالص ‍ صريح توحيدى و باطن مكنون ضميرى و علائق مجارى نور بصرى و اسارير صفحة جبينى و خرق مسارب نفسى و خذاريف مارن عرنينى و مسارب سماخ سمعى و ما ضمّت و اطبقت عليه شفتاى و حركات لفظ لسانى و مغرزحنك فمى و فكّى ومنابت اضراسى و مساع مطعمى و مشربى و حمالة امّ راءسى و بلوع فارغ حبائل عنقى و ما اشتمل عليه تامور صدرى و حمائل حبل و تينى و نياط حجاب قلبى و افلاذ حواشى كبدى و ما حوته شراسيف اضلاعى و حقاق مفاصلى و قبض عواملى و اطراف اناملى و لحمى و دمى و شعرى و بشرى و عصبى وقصبى و عظامى و مخّى و عروقى و جميع جوارحى و ما انتسج على ذلك ايام رضاعى ومااقلت الارض منى و نومى و يقظتى و سكونى و حركات ركوعى و سجودى ان لو حاولت و اجتهدت مدى الاعصار والاحقاب لو عمّرتها ان اؤ دّى شكر واحدة من انعمك ما استطعت ذلك .

((بار الها، وانگهى آن ضررها و زيان ها را كه از من برگردانيدى ، بيش از آن عافيت و نعمت هايى است كه به من عنايت فرمودى .
و اى خداى من ! با حقيقت ايمانم گواهى مى دهم و با عهد استوار و محكم قاطعيت هاى يقينى كه دارم و با خلوص توحيد صريحى كه در دلم موجود است و با اعماق پنهانى درونم و رشته هاى مجارى نور چشمم و خطوط نقش پيشانى ام و با شكاف راه هاى تنفسم و نرمه تيغه بينى ام و طرق امواج صداها به سماخ و استخوان گوشم و با آن چه كه لب هايم آن را در بر و در هنگام روى هم نهاده شدن ميان خود دارد، و با حركات لفظى زبانم و محل پيوست فك بالا و فك پايينم و رستنگاه دندانهايم و عامل چشيدن خوراكى ها و آشاميدنى هايم ، با عامل حمل [فعاليت يا استخوان ] حافظ مغز سرم و لوله فرو دادن غذا و آشاميدنى ها در درون چنبره گردنم و با آنچه كه درون سينه ام در بر گرفته است و حمايل [بند] رگ گردنم و آويزه پرده قلبم و با قطعه هاى اطراف كبدم و آنچه كه خميدگى دنده هايم در بر گرفته و گودى بندهاى مفصل ها و قبض عوامل فعال درونم و بند انگشتان و گوشت و خون و مو و ظاهر پوست و اعصاب و نى و استخوان ها و مغز و رگ ها و همه اعضايم و با آنچه كه در دوران شيرخوارگى در بدنم بافته شده است و با آنچه كه زمين از من بر خود حمل نموده است و با خواب و بيدارى و سكون و حركات و [كوع و سجود]، آرى ، اى خداى مهربانم ! اگر با اين همه نعمت هاى آشكار و پنهان تو بخواهم و بكوشم و در تمامى قرون و اعصار در آنها زندگى نمايم و بخواهم كه شكر يكى از نعمت هايت را به جاى بياورم ، ناتوان خواهم بود.))


(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/371-0003.htm)

براى جان آن كس كه نعمت عظماى وجود قابل فهم و درك است ، اين جملات امام حسين عليه السلام آشنايى بسيار نزديك دارد، چنين شخصى مى تواند بفهمد كه به قول حافظ:



هنگام تنگدستى در عيش كوش و مستى




كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را


هر نفسى كه چنين شخصى در اين زندگانى برمى آورد، با توجه به عظمت نعمت هستى و آگاهى به اين كه ((اين طرفه خبر چه مبتدايى دارد)) و با اين احساس كه در متن طبيعى پيشگاه الهى قدم برمى دارد، تحفه اى براى ابديت خود مى فرستد.









رسول خدا محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم در آخرين جمعه شعبان خطبه اى به اين مضمون براى مردم ايراد نموده و فرمودند:

اءيها الناس قد اءقبل عليكم شهر الله بالرحمة و البركة اءنفاسكم فيه تسبيح و نومكم فيه عبادة ...
(( اى مردم ! ماه خداوندى با رحمت و بركت به شما روى آورده است ، نفس هاى شما در اين ماه مقدس ((رمضان )) تسبيح است و خوابتان عبادت ...))

علت اين رابطه با عظمت كه باعث مى شود آدمى با همه اجزا و اعضاى برونى و نيروهاى درونى اش ، با فرض اين كه در تمامى قرون و اعصار زندگى كند، شهادت بدهد كه سپاس يكى از نعمت هاى خداوندى را به جاى آورد، باز ناتوان خواهد بود.

اين حقيت است كه انسان با دريافت اين حالت عظماى ملكوتى كه با توجه به وسيله دل پاك به يكى از نعمت هاى وابسته به فيض خداوندى ، اگر چه كوچك به نظر بيايد، ارتباط با خداوند سبحان پيدا مى كند، در نتيجه ((من )) او گسترش به فراسوى ابديت يافته ، به لقاء الله نايل مى گردد.
آيا امكان آن هست كه سپاس چنين قرار گرفتن در جاذبه جلال و جمال الهى را به جاى آورد؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 12:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


20 - الا بمنّك الموجب علىّ به شكرك ابدا جديدا و ثنآء طارفا عتيدا اجل...
الا بمنّك الموجب علىّ به شكرك ابدا جديدا و ثنآء طارفا عتيدا اجل و لو حرصت انا و العادّون من انامك ان نحصى مدى انعامك سالفه و انفه ما حصرناه عددا و لا احصيناه امدا هيهات انّى ذلك انت المخبر فى كتابك النّاطق و النباء الصادق و ان تعدّوا نعمة الله و لا تحصوها صدق كتابك اللهم و انباؤ ك و بلغت انبيآؤ ك و رسلك ما انزلت عليهم من وحيك و شرعت لهم و بهم من دينك .

((منعما، خداوندا، اگر بنده تو در صدد بر آيد كه شكر يكى از نعمت هايت را به جاى بياورد، باز به بركت احسان ربانى توست كه خود شكر جديد را ايجاب مى نمايد.

آرى ، اى خداى بى چون ، اگر من و همه شمارندگان از مخلوقاتت بخواهيم نهايت انعام وجود تو را كه در گذشته و حال و آينده ما بندگانت را در خود فرو برده است ، شمارش كنيم ؛ نه عدد آن را مى توانيم با شمارش خود محدود كنيم و نه مدت آن را، هيهات ! چگونه توانيم از عهده چنين كارى برآييم ، در صورتى كه در كتاب گوياى حق و حقيت ((قرآن كريم )) و خبر راستين چنين فرموده اى ؛ و اءن تعدوا نعمة الله لا تحصوها (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link14) راست گفته است كتاب تو، اى خداى بزرگ ، و راست است خبرى كه داده اى و پيامبران و رسولانت آن را ابلاغ نموده اى . اين سخن از وحى تو به آنان نازل شده و از دين خود كه براى آنان و به وسيله آنان تشريع فرموده اى ، تبليغ كرده اند.))

21 - غير انى يا الهى اشهد بجهدى و جدى و مبلغ طاعتى و وسعى...
غير انى يا الهى اشهد بجهدى و جدى و مبلغ طاعتى و وسعى و اقول مؤ منا موقنا الحمد لله الذى لم يتخذ ولدا فيكون موروثا و لم يكون له شريك فى ملكه فيضادّه فيما ابتدع و لا ولىّ من الذّلّ فيرفده فيماصنع فسبحانه سبحانه لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا و تفطّرتا سبحان الله الواحد الاحد الصمد الذى لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد الحمد لله حمدا يعادل حمد ملائكته المقربين و انبيائه المرسلين و صلى الله على خيرته محمد خاتم النبيين و اله الطيبين الطاهرين المخلصين و سلم .

((لكن اى خداى من ، با تمام كوشش و تلاش و مقدار طاعت و ظرفيتم شهادت مى دهم و در عين ايمان و يقين مى گويم : سپس مر خداى را كه فرزندى اتخاذ نكرد تا مانند آدميان وارثش باشد؛ و شرك در ملكش نيست كه در آنچه كه ابداع فرموده است ، تضادى با او داشته باشد؛ و نه براى او وليى است كه كشف از پستى او نمايد. قدرت مطلقه او در آفرينش نيازى به كمك و يارى ندارد.
پروردگارا، پاك دادارا، تو منزه از هر ياور و شريكى ، اگر در آسمان ها و زمين خدايانى بودند، آنها تباه مى شدند و از هم مى پاشيدند.
خداوند يگانه و بى همتا و بى نياز و مطلق كه نه مى زايد و نه زاييده شده و نه احدى مشابه و برابر اوست .
سپاس مر خداى را، سپاسى كه معادل حمد فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل اوست و درود و سلام خداوندى بر برگزيده او محمد خاتم پيامبران و فرزندان طيب و طاهر او كه واصل به مقام اخلاص گشته اند.))


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 12:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


22 - اللهم اجعلنى اخشاك كانّى اراك و اسعدنى بتقويك و لا تشقنى بمعصيتك و خرلى فى قضائك و بارك لى فى قدرتك حتى لا احبتعجيل ما اخّرت و لا تاءخير ما عجّلت .

((خداوندا، خشيت از كبريا و عظمت خود را چنان نصيبم فرما كه گويى تو را مى بينم و مرا از آن توفيق تقوى كه به وسيله آن روحم را در مسير كمال از آلودگى ها پاك بداريم ، سعادتمند فرما.
به وسيله ارتكاب معصيت مرا به شقاوت گرفتار مفرما. در فرمان قضايى كه بر من مى رانى ، خير را نصيبم بساز.نقشه قدرت را درباره من چنان مبارك فرما كه در سرنوشتى كه تاءخير روا داشته اى ، شتاب زده نباشم و در آنچه كه اراده تقديم فرموده اى ، آرزوى تاءخير آن را در دل خطور ندهم .))

محروميت ما انسان ها از نعمت عظماى محاسبه و تعظيم و خشيت درباره مقام ربوبى ، معلول آن است كه ما به جاى دريافت حقيقى خدا، مفهومى محدود از خدا را كه حتى از مشخصات بشرى خود نيز به آن ضميمه مى كنيم ، در گوشه اى از درون قرار مى دهيم كه تنها در هنگام گرفتارى ها و اضطراب ها، سراغ آن را مى گيرم : بار الها، حق است كه ما را با خطاب توبيخ ‌آميزت هشدار دهى كه :
ما لكم لا ترجون لله وقارا

((چه شده است شما را كه واقعيت با عظمت خداوندى را به جاى نمى آوريد و اميد به او نمى بنديد!))
به هر شكل ، بايد بدانيم كه براى وصول به سعادت حقيقى ، راهى جز تقواى واقعى كه همان ((صيانت تكاملى ذات )) است نداريم و محال است كه بدون پيوند دادن حيات و موت به خدا، بتوانيم از تقواى واقعى بهره مند گرديم :
ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين
((قطعا نماز و عبادات و حيات و موت من از آن خداوند، پرورنده عالميان است .))

مگر ما نمى گوييم : انا لله و انا اليه راجعون (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link17)
((ما از آن خداييم و به سوى او بر مى گرديم .))

آرى ، اين يك حقيقت قطعى است . آيا وجود ما به يك مفهوم ذهنى وابسته است و در پايان هم به سوى همان مفهوم ذهنى بر مى گرديم !
پروردگارا! آخر محروميت از رابطه حقيقى و ديدار با تو تا كى !
آخر، اين جدايى تلخ و غفلت از تلخى آن ، كه تلخ ‌تر از مرگ است تا كى و تا كجا!








خدايا، اگر از تو دور نيفتاده بودم ، همواره خشيت از تو و هراس از ناپاكى ها داشتم و دور گناهان نمى گشتم . به قضاى ربانى و قدر مبارك تو، آنچنان خشنود مى شدم كه گويى نقشه آن دو را با رغبت كامل و با قلم خود كشيده ام .

اگر با تو بودم و يقين داشتم كه تو با منى ، به غنا و بى نياز ذاتى نايل مى آمدم و همان انسان كامل بودم كه طغرائى خبر داده است :


و انما رجل الدنيا و واحدها


من لا يعول فى الدنيا على رجل


((و جز اين نيست كه يگانه مرد دنيا كسى است كه در دنيا به هيچ مردى تكيه نكند.))

در آن هنگام كه آدمى خود را از حضور پيشگاه خدا محروم مى سازد، نخستين نعمت حيات بخش كه از وى سلب مى گردد، يقين است . در نتيجه ، قلب و مغز او در معرض هجوم انكار و شك و ترديد و گمان و وهم قرار مى گيرد








پس اين كه امام حسين عليه السلام در اين نيايش عرضه مى كند:

23 - اللهم اجعل غناى فى نفسى و اليقين فى قلبى و الاخلاص فى عملى...
اللهم اجعل غناى فى نفسى و اليقين فى قلبى و الاخلاص فى عملى و النور فى بصرى و البصيرة فى دينى و متعنى بجوارحى و اجعل سمعى و بصرى الوارثين منّى و انصرنى على من ظلمنى و ارنى فيه ثاءرى و ماءربى و اقرّ بذلك عينى .

((پروردگارا، بار الها، بى نيازى را در نفسم قرار بده و يقين را در قلبم ، اخلاص را در عملم ، نور را در ديدگانم و بينايى را در دينم تثبيت فرما.معبودا، مرا از اعضايى كه لطف فرموده اى بهره مند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده [تا از دوران زندگى ام امتيازهاى قابل ذخيره براى سعادت ابدى ام ، تهيه نمايند.] مرا بر آن كسى كه بر من ستم كرده است يارى فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتيازهايى كه اگر زنده مى ماندم كسب مى كردم ، بر آن ستمكار ارائه فرما و با اين لطف چشمم را روشن بساز.))

در آن روز نهايى كه قيامت ناميده اى و پايان آن آغاز ابديت است ، ما را از عهده مسؤ وليت و درباره چشم و گوش و ديگر اعضا و قوا كه به ما عنايت فرموده اى ، بر آور.

خداوندا، آن ستمكار شقى كه شمشير به دست ، به قتل من اقدام كرد، به آن حياتم پايان داد كه هر لحظه اش به جهت حضور در پيشگاه تو براى من طعم ابديت مى داد و در هر لحظه اى كه در احساس و انجام فرمان هاى تو به سر مى بردم ، شكوفايى بيشترى در سعادتم مى ديدم .

اى باغبان باغ بزرگ هستى ، او با ستم و تعدى بر من ، شاخه اى باردار از نهال باغ تو را شكست و يا آن نهال را از ريشه بر انداخت . عظمت و ارزش حقيقى اين نهال در نزد توست و انتقام ظلم آن نابكار نهال برانداز هستى را تو دانى .

24 - اللهم اكشف كربتى و استر عورتى و اغفرلى خطيئتى و اخساء شيطانى و فكّ رهانى واجعل لى يا الهى الدّرجة العليا فى الاخرة و الاولى .

((خداوندا، رحيما، اندوهم را برطرف گردان و پنهان كردنى هاى مرا بپوشان و گناهم را ببخشا، و شيطانم را از من دور فرما و ذمه ام را از همه تكاليف و حقوقى كه بر عهده دارم آزاد بساز. خداى من ، درجات عاليه اى را در آخرت و دنيا نصيبم فرما.))

انسان ها با كمال تاسف از دو شيطان قوى ((شيطان برونى كه رانده درگاه خداست و شيطان درونى كه نفس اماره يا به اصطلاح ديگر، خود طبيعى مهار نشده ماست )) در غفلت شگفت انگيز و شرم آورى به سر مى برند، چنان كه گويى موجودى به نام شيطان در صدد اغواى ما نيست و چيزى در درون به نام ((نفس اماره يا خود طبيعى )) نداريم و با اين غفلت خجلت آور، چنان آسوده خاطر زندگى مى كنيم كه گويى هيچ محاسبه اى در كار ما وجود ندارد.

خداوندا، براى آنكه زندگى ما از جوهر و هدف اصلى برخوردار باشد، ما را به عظمت حياتى بودن احساس تكليف و انجام آن ، و از ضرورت ايفاى حقوقى كه بر عهده داريم ، مطلع فرما.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


25 - اللهم لك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى سميعا بصيرا...
اللهم لك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى سميعا بصيرا و لك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى خلقا سويّا رحمة بى و قد كنت عن خلقى غنيا رب بما براءتنى فعدّلت فطرتى رب بما انشاءتنى فاحسنت صورتى رب بما احسنت الىّ و فى نفسى عافيتنى رب بما كلاءتنى و وفّقنى رب بما اطعمتنى و سقيتنى رب بما اغنيتنى و اقنيتنى و اعززتنى رب بما البستنى من سترك الصافى و يسّرت لى من صنعك الكافى صل على محمد و آل محمد.

(( خداوندا، تو را سپاس گويم در برابر نعمت آفرينش كه به من اعطا فرمودى و لباس وجود كه بر من پوشاندى و مرا شنوا و بينا قرار دادى .تو را سپاس گويم كه مرا وارد عالم خلقت نمودى و موجودى معتدل ساختى ، با اين كه از وجود من بى نياز بودى . لطف بى كرانت از نعمت خلقت برخوردارم ساخت و از فطرت طبيعت تعديل شده و داراى استعداد كمال بهره ورم نمود.پروردگار من ، وجودم را انشا و ابداع نمودى بدون آنكه سابقه اى از هستى داشته باشم ، آنگاه صورتم را نيكو ساختى .پروردگار من ، تو را سپاس گويم كه احسانم فرمودى ، عافيت نفس به من ارزانى داشتى و نظاره بر حالم فرمودى و توفيقم دادى ، انعام كردى و هدايتم فرمودى .پروردگار من ، سپاس گزار تواءم كه مرا بر الطافت برگزيدى و از هر خيرى براى من عنايت فرمودى ، اطعامم كردى ، سيرابم نمودى ، بى نيازم كردى و سرمايه ام دادى و عزت نصيبم ساختى . و از لباس منزه مرا پوشاندى و كار در مصنوعات كارگاهت را براى من آسان فرمودى . اين همه عنايت ها كه درباره ما بندگانت روا داشتى ، بر محمد و آل محمد درود بفرست .))

اگر همه ساعات و روزها و شب هاى عمرمان را براى شمارش اين نعمت و ارزش هاى آنها سپرى كنيم و اگر با همه كائنات عالم هستى ، هم زبان و گوياى حمد و ثناى خداوند شويم ، چگونه مى توانيم از عهده چنين كارى برآييم ؛ در صورتيكه خود باز كردن دهان و حركت دادن زبان ، از فيض آن فياض مطلق است كه خود سزاوار حمد و سپاس جداگانه مى باشد.

26 - و اعنّى على بوآئق الدهور و صروف الليالى و الايام...
و اعنّى على بوآئق الدهور و صروف الليالى و الايام و نجّنى من اهوال الدنيا و كربات الاخرة و اكفنى شر ما يعمل الظالمون فى الارض اللهم ما اخاف فاكفنى و ما احذر فقفنى و فى نفسى و دينى فاحرسنى و فى سفرى فاحفظنى و فى اهلى و مالى فاخلفنى و فيمارزقنى فبارك لى و فى نفسى فذلّلنى و فى اعين الناس فعظّمنى و من شرّ الجن و الانس فسلّمنى و بذنوبى فلا تفضحنى و بسريرتى فلاتخزنى و بعملى فلا تبتلنى و نعمك فلا تسلبنى و الى غيرك فلا تكلنى الهى الى من تكلنى الى قريب فيقطعنى ام الى بعيد فيتجهّمنى ام الى المستضعفين لى و انت ربى و مليك امرى اشكو اليك غبتى و بُعددارى و هوانى على مَن ملّكته امرى الهى فلا تُحلل علىّ غضبك فان لم تكن غضبت علىّ فلا ابالى سواك سبحانك غير انّ عافيتك اوسع لى .

(( يارا، ياورا، هنگام ناملايمات روزگاران و دگرگونى هاى شب ها و روزها يارى ام فرما و از خطرهاى هولناك دنيا و مشقت هاى آخرت نجاتم بده و از شر ستمكارانى كه در روى زمين فساد به راه مى اندازند، كفايتم فرما.خداوندا، از آنچه مى ترسم در امانم بدار و از آنچه كه بيم دارم ، حفظم نما و مرا در شؤون نفسم و دينم حراست فرما. در سفر نگهدارم باش و دودمانم را در كنف حمايتت قرار بده . و آنچه را كه روزى فرموده اى مبارك فرما و مرا در برابر نفسم ذليل و خوار و در ديدگان مردم بزرگ بساز و از شر جن و انس ‍ سالم فرما و به وسيله گناهانم رسوايم مساز و با درون ناشايسته ام مفتضحم مفرما و به وسيله عملم گرفتارم منما و نعمت هايت را از من مگير و به جز خود به هيچ كس واگذارم مساز.خداى من ! به چه كسى مرا وامى گذارى ؟ آيا به نزديكانم كه از من خواهند گسيخت ، يا به آن ها كه دور و بيگانه اند، كه به من خشونت رواخواهند داشت ؟ تويى پروردگار و مالك امر من ، از تنهايى و دورى منزل و از اهانت كسى كه امر من در اختيار اوست شكايت مى كنم .الهى ! غضبت را بر من فرود نياور و اگر تو بر من غضبناك نشوى ، از هيچ كس ‍ باكى ندارم . عافيت و رحمت و مغفرت تو براى من فراگيرتر از همه چيز است .))

خداوندا، براى تحمل و شكيبايى در برابر ناگوارى ها و مصائب و خطرهاى هولناك زندگى و سختى هاى آخرت ، هيچ نيرويى و هيچ عاملى جز الطاف و عنايات بى چون خداوندى تو وجود ندارد. ظرفيت ما آدميان در مقابل خوشى ها و ناخوشى ها، محدودتر از آن است كه تلقين هاى بى اساس و تقويت هاى جسمى و روانى با اسباب و وسايل مادى ، بتواند زجر و مشقت هاى ما را برطرف سازد.
از طرف ديگر، تعدى ها و تجاوزهاى ستمكاران ستم پيشه كه افساد در روى زمين براى آنان شغل افتخارآميز تلقى شده است ، همواره در كمين انسان هاى بى دفاع آماده سركشى و طغيان است . تنها عدل و رحمت بى پايان توست كه بر ظرفيت و تحمل ما مى افزايد و ما را بر آن هه موانع زندگى چيره مى سازد.

خودخواهى خودكامگان تاريخ ، از آغاز زندگى اجتماعى انسان ها در روى زمين ، همواره فضاى جوامع را براى ناتوانان و بينوايان ، آلوده به ترس و وحشت نموده است . اگر استحكام فوق العاده طبيعت حيات انسان ها - كه با حكمت بالغه خداوندى تعبيه شده است - نبود، اين بيم و هراس ، زندگى در روى زمين را برمى چيد. به اين ترتيب ، نخست كه نيرومندان ، ناتوانان را از زندگى ساقط مى كردند، سپس به همان ملاك ((پيروزى نيرومندان بر ناتوانان )) قوى تران هم آن نيرومندان را تضعيف مى نمودند و به قول انسان شناسانى مانند ((هابز)) (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link21) تنها ((لوياتان ))ها( (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link22) در روى زمين پرسه مى زدند.

پروردگارا، تا آنجا كه عنايات ربانى تو مقتضى است ، عوامل ترس و وحشت بندگانت را كه از هر طرف به وسيله درندگان خودخواه ، سر بر مى آورند، با اصول و ارزش هاى انسانى آشنا فرما. اگر پليدى هاى آنان در حدى است كه از قابليت عنايات و الطاف الهى تو ساقط گشته اند، به خودشان مشغول بدار و اگر حكمت ربانى تو اقتضا كند، آنان را از صفحه روزگار برانداز.
بار الها، با قدرت مطلقه خود، من ناتوان را كه عوامل ضعف در برابر نيروهاى هوى و هوس و غرايز حيوانى احاطه ام ساخته اند، حراست فرما.

روزى هاى حيات بخشى را كه در اختيار من گذاشته اى مبارك فرما؛ باشد كه دست به لقمه هاى حرام نيالايم و در تحصيل آنها بر حقوق ديگران تعدى ننمايم . ساعات و روزها و شب هاى زندگى ما انسان ها چنان نيست كه همواره توانايى حفظ مستقيم اشيا يا انسان هايى را كه تحت حمايت و تربيت ما هستند، حراست نماييم . اوقاتى وجود دارند كه ما از حفظ و نگه دارى آن چه تعلقى به ما دارد عاجزيم ؛ در آن موقع است كه از خداوند بينا و شنوا و ناظر بر همه هستى و محيط به آن مساءلت مى داريم كه خود با لطف عميمى كه دارد، از رفتن آنها از دست ما كه موجب خسارت مى گردد، جلوگيرى فرمايد.

خداوندا، رحم و فيض خداوندى ات را شامل حالم فرما، تا همواره نياز خود را به تعالى و نقص خود را در برابر كمالاتى كه امكان رسيدن به آنها را در نهادم قرار داده اى دريابم و در صدد رفع آن برآيم . در عين حال ، ما را از خوارى ذلت در ميان مردم ، كه موجب شكست شخصيت و ناهنجارى گوناگون مى گردد، محفوظ فرما.

كريم خداوندا، گناهانى كه از ما سر مى زند، ما را از پيشگاه ربوبى تو دور مى كند و هر گاه كه درون ما را تيرگى هاى معاصى و زشتى ها تاريك مى سازد، هيچ كس جز تو نيست كه ما را از عواقب آن گناهان و تيرگى هاى درونى نجات بدهد. در اين هنگام است ذكه ما با ناله ها و مناجات هايى كه جمله اولين و آخرين آنها؛ يا اله العاصمين ((اى خداى گنهكاران )) است ، سراغ پيشگاه تو را مى گيريم و تويى كه ما را از سقوط در ورطه نوميدى ها نجات مى بخشى .











مردمى كه من به آنان روى خواهم آورد، يا نزديكان من هستند كه اگر هم روزى چند بر مبناى عوامل طبيعى يا ثانوى با من بپيوندند، بالاخره روزى فرا خواهد رسيد كه از من قطع كنند و دنبال منافع خود را گيرند. يا اگر دشمن باشند، خاصيت بيگانگى آنها، از تكيه و اطمينان بر آنان مانع خواهد گشت .
آفريدگارا، تويى پروردگار و مالك مطلق من . اگر بخواهم با احساس تكليف و وظايف مقرر خود در اين دنيا حركت كنم و عدالت و حقيقت را پيشه خود بسازم ، تنها خواهم ماند. براى من آن قدرت را عنايت فرما كه از تنهايى و دورى منزل و بيمناك بودن آن نهراسم ؛ اين زندگانى را پيشگاه تو بدانم و با انس به عنايات تو، با احساس تنهايى ، اندوهى به خود راه ندهم .

اگر اعمال من موجب فرود آمدن غضب تو گردد، هيچ كسى توانايى برگرداندن آن را ندارد. لذا، تو آن توفيق را شامل حالم فرما تا موجبات غضب تو را فراهم نياورم . در همه احوال مى دانم كه مغفرت و رحمت و كرم و بخشايش تو از همه چيز وسيع تر و براى وجود من فراگيرتر از همه كس و همه چيز است .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


27 - فاسئلك يا رب بنور وجهك الذى اشرقت له الارض و السموات...
فاسئلك يا رب بنور وجهك الذى اشرقت له الارض و السموات و كشفت به الظلمات و صلح به امر الاولين و الاخرين ان لا تميتنى على غضبك و لا تنزل بى سخطك لك العتبى لك العتبى حتى ترضى قبل لذلك .

((بار پروردگارا، تو را با توسل به نور جمالت كه زمين و آسمان را روشن ساخته و تاريكى ها به وسيله آن برطرف گشته و امور اول و آخر همه مخلوقات تنظيم و اصلاح شده است ، مساءلت مى دارم كه مرا در حال قهر و غضبت از دنيا مبر و خصومت خود را بر من فرود مياور.آرى ، تنها از الطاف خاص توست كه پيش از فرود آمدن غضب ، از بندگانت راضى شوى و بازگشت از غضب و قهر فرمايى ، تا خشنود گردى .))

پروردگارا، براى سوگند به نور جمالت ، نخست مشاهده نور فراگير جمالت را كه زمين و آسمان ها را روشن ساخته و تاريكى ها به وسيله آن برطرف گشته ، ما را ديده اى بينا عنايت فرما كه چونان نادانى نباشيم كه با روشنايى ناچيز، نور آفتاب جهان افروز را مى جويد!

آن نور با عظمت را نصيب بينايى ما فرما كه به ديدار ملكوت آفاق و انفس ‍ نايل گرديم و نظام عالى هستى را دريابيم .

آنگاه به همان نور هستى بخش تو كه چراغ وجود را برافروخته ، سوگند ياد مى كنيم كه ما را در حالى كه از ما خشنود نيستى نميران .
اگر رضايت تو شامل حال ما نگردد، خسارت ابدى هجران و فراق ديدار تو، ما را به نهايت پستى ساقط خواهد كرد.

28 - لا اله الا انت رب البلد الحرام و المشعر الحرام و البيت العتيق الذى احللته البركة و جعلته للناس امنا.

((خدايى جز تو، اى خداى شهر مقدس [مكه ] و شهر حرام و بيت قديم كه آن را مبارك ساخته و براى مردم ماءمن قرار دادى ، وجود ندارد.))

ما را قدردان اين بيت مقدس قرار بده و از آيات و مزاياى عالى طواف و سعى و وقوف ها و الغاى همه آلايش ها به وسيله احرام و ديگر مناسك حج ، برخوردار فرما.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


29 - يا من عفا عن عظيم الذنوب بحلمه يا من اسبغ النعمآء بفضله...
يا من عفا عن عظيم الذنوب بحلمه يا من اسبغ النعمآء بفضله يا من اعطى الجزيل بكرمه يا عدّتى فى شدتى يا صاحبى فى وحدتى يا غياثى فى كربتى يا وليى فى نعمتى يا الهى و اله ابائى ابراهيم واسمعيل و اسحق و يعقوب و رب جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و رب محمد خاتم النبيين و اله المنتجبين و منزل التورة و الانجيل و الزبور و الفرقان و منزّل كهيعص و طه و يس و القرآن الحكيم انت كهفى حين تعيينى المذاهب فى سعتها و تضيق بى الارض برحبها و لو لا رحمتك لكنت من الهالكين و انت مقيل عثرتى و لو لا سترك اياى لكنت من المفضوحين و انت مؤ يّدى بالنصر على اعدائى و لو لا نصرك اياى لكنت من المغلوبين .

((اى خداوندى كه با صبر و حلم خود، گناهان بزرگ ما را مورد عفو قرار دادى . اى خداوندى كه با احسان ربانى خود، نعمت ها را ارزانى فرمودى و با كرم خود عطاهاى بزرگ افاضه نمودى . اى آن كه يارى و نصرت او ذخيره سختى هاى ماست . اى همدم تنهايى هاى ما! اى پناه دهنده بندگان در مشقت ها، اى ولى نعمت من ، اى خداى پدرانم ابراهيم و اسحاق و اسماعيل و يعقوب و خداى جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ، خداى محمد خاتم پيامبران و اولاد برگزيده او عليهم السلام ، اى فرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن و نازل كننده كهيعص و طه و يس و القرآن الحكيم ، تويى پناه دهنده من در آن هنگام كه راه هاى مختلف زندگى مرا ناتوان مى سازند و زمين با پهناى بسيارى كه دارد، براى من تنگ مى آيد. و اگر رحمت تو نبود، من از هلاك شدگان بودم ، تويى كه خطاى مرا از تلازم كيفر دور مى دارى و اگر پرده روى گناهان من نمى پوشيدى ، قطعا من از گروه رسواشدگان مى گشتم . تويى كه مرا در پيروزى به دشمنانم يارى فرمودى ؛ و اگر لطف تو نبود من از مغلوب شدگان بودم .))

خداوندا، با اين ناتوانى كه ما در مهار كردن غرايز حيوانى داريم ، با اين غفلت و نسيانى كه از بى اعتنايى به عظمت حيات ، اوقات زندگى ما انسان ها را فرامى گيرد؛ جز حكمت ربوبى و عفو و حلم الهى تو، چيزى توانايى محو گناهان بزرگ و آثار آنها را ندارد؛ كه كيمياى اصلى تبديل اعيان به دست توست .

در هنگام سختى ها، آنگاه كه فضاى درون مرا تاريكى ها فرا مى گيرد و اميدها از همه جا قطع مى گردد و آرزوها و انتظارها همه و همه از بين مى روند و هيچ روزنه اى براى ارائه روشنايى ديده نمى شود، نورى حيات بخش بار ديگر از كوى رحمت پروردگارى تو درخشيدن مى گيرد، چنان كه گويى ناخودآگاه در انتظارش بوديم .
در اين هنگام است كه حيات جديدى در كالبد ما دميده مى شود و دنيا چهره آشيانه محبوب خود را براى ما مى نماياند.

خدايا، اى پيشگاه تو پناهگاه همه پناهندگان ! در هنگام هجوم امواج اندوه ها، ما را در كنف حمايت پروردگارى خود، به آسايش و راحتى نايل فرما.









سر به بالا نموده و منتظر باران رحمت تو مى مانم كه بى نياز از عوض و مبادله ، به گل هاى پژمرده درون بندگانت مى فرستى و بار ديگر آنها را احيا مى نمايى .

بار الها، تويى آن بخشاينده بزرگ كه لغزش هايم را از دست انتقام و نتايج ناگوار آنها، باز مى گيرى و نمى گذارى پرده ها برداشته شود و رسوايى مهلك ، آبرو و شرف و حيثيت مرا به باد فنا بسپارد. در برابر دشمنانى كه از همه جا احاطه ام كرده اند، تويى كه يارى و نصرت را بر من مى فرستى تا از زجر و شكنجه شكست و زوال در امان بمانم .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


30 - يا من خص نفسه بالسُّموّ والرفعة فاوليائه بعزه يعتزّون يا من جعلت له الملوك نير المذلة على اعناقهم فهم من سطواته خائفون يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور و غيب ما تاءتى به الازمنة و الدهور يا من لا يعلم كيف هو الا هو يا من لا يعلم ما هو الا هو يا من لا يعلمه الا هو يا من كبس الارض على الماء و سدّ الهواء بالسماء يا من له اكرم السماء يا ذالمعروف الذى لا ينقطع ابدا.
((بار پروردگارا، تويى آن خداوندى كه عظمت و علو مطلق را به ذات و صفات خود اختصاص داده است كه دوستانت به انتساب به تو به عزت نايل گشته اند.

اى خدايى كه پادشاهان ، طوق ذلت در مقابل او به گردن انداخته اند كه از سطوت و هيمنه او در بيم و هراسند. خداوندى كه بر نگاه از گوشه چشم ها و آنچه را كه سينه ها آن را پنهان مى دارند، داناست .
اى آن ذات اقدس كه هيچ كس جز خود او چگونگى او را نمى داند. اى آن ذات بى نهايت كه كسى جز خود او، علم به ذات او ندارد. آن خدايى كه درياها را بر زمين احاطه داد و فضا را با آسمان ها محدود ساخت . با عظمت ترين اسماء از آن اوست . اى احسانگرى كه احسان و نيكى هايش ‍ هرگز قطع نمى شود.))

31 - يا مقيّض الركب ليوسف فى البلد القفر و مخرجه من الجب...
يا مقيّض الركب ليوسف فى البلد القفر و مخرجه من الجب و جاعله بعد العبودية ملكا يا رآدّه على يعقوب بعد ان ابيضّت عيناه من الحزن فهو كظيم يا كاشف الضر و البلوى عن ايوب و يا ممسك يدى ابراهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنّه و فنآء عمره يا من استجاب لزكريافوهب له يحيى و لم يدعه فردا وحيدا يا من اخرج يونس من بطن الحوت يا من فلق البحر لبنى اسرائيل فانجاهم و جعل فرعون و جنوده من المغرقين يا من ارسل الرياح مبشّرات بين يدى رحمته يا من لم يعجل على من عصاه من خلقه يا من استنقذ السحرة من بعد طول الجحود و قد غدوا فى نعمته ياءكلون و يعبدون غيره و قد حادّوه ونادّوه و كذّبوا رسله .

((اى نگهدارنده كاروان مصر براى نجات يوسف در بيابان بى آب و علف و بيرون آورنده او از چاه و رساننده او به سلطنت .اى برگرداننده يوسف به يعقوب پس از آن كه چشمانش از اندوه سفيد گشت و غم و غصه اش را به دل زد.اى برطرف كننده ضرر و ابتلا از ايوب ، و نگهدارنده دست هاى ابراهيم از ذبح فرزندش پس از رسيدن به پيرى و قرار گرفتن زندگى اش در معرض فنا و زوال .اى آن كه دعاى ذكريا را اجابت كرد و يحيى را به او عنايت فرمود و او را تنها نگذاشت .اى خداوندى كه يونس را از شكم ماهى بيرون آوردى ، و اى تواناى مطلق كه دريا را براى بنى اسرائيل شكافته و آنان را از ستم فرعون نجات دادى و فرعون و لشكريانش را در همان دريا غرق ساختى .اى خداوند رحمن و رحيم ، تويى كه بادها را بشارت دهنده رحمتش ‍ مى فرستد و آنگاه بندگانش را مشمول رحمت خود مى سازد.اى دانا و توانا كه سرچشمه فناناپذير صبر از صفات عالى توست ، براى كشيدن انتقام از گنهكاران شتاب نمى ورزى .اى نجات دهنده ساحران فرعونى پس از انكار وجود تو در زمان طولانى ؛ ساحرانى كه در نعمت هايت غوطه ور بودند و روزى تو را مى خوردند و جز تو را مى پرستيدند و با او از در خصومت و شرك وارد شدند و پيامبران تو را تكذيب نمودند.))

عظمت و كبريا، عزت و صفات عليا، همه از آن خداوند ذوالجلال است ، كسى را توانايى و ياراى شركت در آنها با خدا نيست .يك آگاهى روشن بينانه مى خواهد كه انسان به ناچيزى و ناتوانى مطلق خود در برابر آن ذات اقدس اعتراف نمايد.

چه نابخردند آن بى خبران از معناى ارتباط با عظمت و كبرياى خداوندى كه مى گويند:
انسان بايد روى پاى خود بايستد و در زندگى استقلال داشته باشد و به هيچ چيزى تكيه نكند، حتى به خداوند عزوجل ! بهترين سخن براى پاسخ اينان اگر از گوش شنوا برخوردار باشند، اين است كه مى بايد نخست مفهوم خدا و عظمت و جلال او را در مى يافتند، سپس به شناخت انسان توفيق پيدا مى كردند و آنگاه ارتباط انسان با خدا را مى فهميدند.

اين ارتباط از مقوله تكيه يك ضعيف به يك قوى با ادامه ضعف و ناتوانى نيست ، بلكه تكيه يك ناتوان به آن تواناى مطلق است كه هر لحظه مى تواند خود را در معرض بهره بردارى از آن قدرت مطلق درآورد.كسى تاكنون در اين حقيقت ترديدى نكرده است كه انبيا و ائمه و اولياى راستين كه تكيه به خدا داشته اند، نيرومندترين مردمان بوده اند. يك نگاه راستين به اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليهماالسلام ، كافى است اين حقيقت را اثبات كند كه اين بزرگ بزرگان بعد از خاتم انبيا صلى الله عليه و آله و سلم قدرتمندترين فرد تاريخ بشرى بوده است كه زمامدارى بيش از ده كشور را ناچيزتر از يك لنگه كفش مى داند، مگر در صورتى كه حقى را احقاق و باطلى را نابود كند.

او مالك خويشتن بود. او هرگز از انبوه دشمنان بيمى به دل راه نداد. هم او بود كه صريحا درباره دشمنانش فرمود:
انى والله لو لقيتهم واحدا و هم طلاغ الارض كلها ما ولّيت و ما استوحشت (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link25)
((سوگند به خداوند، اگر من به تنهايى با آن تبهكاران در حالى كه همه روى زمين را پر كرده اند روياروى شوم ، هيچ پروايى نخواهم داشت و هيچ وحشتى به خود راه نخواهم داد.))

اين كه همه از خداوند غالب و قاهر بايد بيمناك باشند، بدين معنا نيست كه او مخلوقات خود را با قهر و غضبى كه در ما انسانها براى انتقامجويى يا خودخواهى ها بروز مى كند، منكوب مى كند؛ زيرا او به آفرينش مخلوقات نيازى ندارد، و تنها براى افاضه فيض و خيرات و كمالات ، آنها را به وجود آورده است .

انتقام گيرى و خودخواهى براى او هيچ مفهومى ندارد، بلكه اين نتايج اعمال و حركات و گفتار و انديشه هاى ماست كه بر مبناى قانون خداوندى گريبانمان را مى گيرد.

خداوندا، اى برتر از قياس و گمان و فهم ما انسان ها، اى منزه تر از هر مفهوم و صفتى كه از مخلوقات تو انتزاع نموده و مى خواهيم آنها را معرف چگونگى ذات تو قرار بدهيم ! كارايى حواس محدود، ابزار محدود، نيروهاى مغزى متكى به اين حواس و ابزار ما، هرگز به شناخت آن حقيقتى كه فوق همه اين امور است ، نخواهد رسيد. آنچه مساءلت داريم ، اين است كه ، دل ما را از انوار ربوبى خود روشن فرمايى .

همان گونه كه در جملات بعدى همين نيايش خواهيم ديد، اگر خود را در معرض ارتباط با ان وجود برين قرار بدهيم ، لطف خداوندى او، ما را از دريافت فروغ وجود خود محروم نخواهد فرمود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


32 - يا الله يا الله يا بدى ء يا بديع لاندّلك يا دائما لا نفاد لك...
يا الله يا الله يا بدى ء يا بديع لاندّلك يا دائما لا نفاد لك يا حيّا حين لا حى يا محيى الموتى يا من هو قائم على كل نفس بما كسبت يا من قل له شكرى فلم يحرمنى و عظمت خطيئتى فلم يفضحنى و رانى على المعاصى فلم يشهرنى يا من حفظنى فى صغرى يا من رزقنى فى كبرى يا من اياديه عندى لا تحصى و نعمه لا تجازى يا من عارضنى بالخير و الاحسان و عارضته بالاسائة و العصيان يا من هدانى للايمان من قبل ان اعرف شكر الامتنان يا من دعوته مريضا فشفانى و عريانافكسانى و جآئعا فاشبعنى و عطشان فاروانى و ذليلا فاعزّنى و جاهلا فعرّفنى و وحيدا فكثّرتنى و غائبا فردّنى و مقلّا فاغنانى و منتصرافنصرنى و غنيّا فلم يسلبنى و امسكت عن جميع ذلك فابتداءنى فلك الحمدو الشكر يا من اقال عثرتى و نفس كربتى و اجاب دعوتى و ستر عورتى و غفر ذنوبى و بلغنى طلبتى و نصرنى على عدوى و ان اعد نعمك و مننك و كرائم منحك لا احصيها.

((خدايا، خداوندا، اى به وجودآورنده مخلوقات ، بى سابقه هستى ، مانندى براى تو وجود ندارد. اى آنكه دوام و بقاى ابدى در ذات توست ، اى زنده حقيقى كه هيچ زنده اى سبقت بر تو ندارد. اى زنده كننده مردگان ، خداوندى كه پايداركننده هر نفسى به آنچه كه اندوخته است ، با شكر اندكى كه به او دارم ، مرا از نعمت هايش محروم نمى سازد.گناهى بزرگ مرتكب شدم ، رسوايم نفرموده ، مرا در معصيت ها مشاهده نمود و آنها را براى مردم آشكار نساخت .در دوران كودكى حفاظت نموده و در بزرگى روزى ام داد. عزيزا، معبودا، اى پروردگارى كه احسان هايش براى من به شمارش در نيايد و نعمت هايش ‍ فوق شكر و سپاس است . حليم خداوندا، كه در تمامى طول عمرم با خير و احسان ، روى به من نمودى و من با بدى و معصيت با تو مواجه گشتم .خداوندا، هدايتگرا، راهنماى آگاهى كه پيش از آنكه شكر احسان را بشناسم ، هدايت به ايمانم فرمود.آن شفابخش بزرگ كه بيمار گشتم ، به وسيله دعا به بارگاهش شفايم داد و برهنه بودم لباس پوشاند؛ گرسنه بودم اشباعم فرمود. تشنه بودم سيرابم كرد و ذليل بودم ، عزيزم ساخت .نادان بودم معرفتم عنايت فرمود. تنها بودم تكثيرم كرد. غايب بودم به وطنم برگرداند. بى نوا گشتم بى نيازم ساخت . يارى از او مساءلت نمودم يارى ام كرد. غنى گشتم ، غنايم را از من سلب ننمود و اگر از دعا و مساءلت در اين موارد نياز امساك كردم ، آن فياض على الاطلاق آغاز به افاضه الطاف فرمود. پس حمد و شكر از آن توست اى مسبب الاسباب بدون سبب ، اى روشنگر انوار هستى و اى عطاكننده فضل ، اى خداوندى كه قلم عفو بر لغزشم مى كشى و مشقت و رنجم را برطرف مى سازى . دعايم را مستجاب و آنچه را كه مخفى كردنى است پنهان فرمودى و نيازم را بر آوردى و بر دشمنم پيروز ساختى و اگر نعمت ها و احسان ها و بخشش هاى گرامى ات را بشمارم ، ناتوان خواهم ماند.))

دستگاه بزرگ خلقت را با تمامى موجودات و قانونمندى هايش بى سابقه هستى به وجود آورد و به جريان انداخت .خداوندى كه وجودش فراسوى زمان و مكان و ابديت ، و سر مديريت از ذات اوست . حيات حقيقى از آن اوست و اوست حيات بخش همه زندگان چه ابتدائا و چه بعد از مرگ . قيوم خداوندى كه قدرت اصلى همه كارها و فعاليت هاى آدميان از اوست كه : لا حول و لا قوة الا بالله . بى نياز مطلقى كه شكر و سپاس ما را بهاى نعمت هايش قرار نمى دهد. اگر از بينايى بهره اى داشته باشيم ، ما انسان ها براى درك ناب ابتدائى اين الطاف عاليه ، حقايقى روياروى خود داريم .

ستار و ودود پروردگارا، گناهانى را انجام دادم ، تو پرده بر روى آنها انداختى .
حليم و حكيم خداوندا، چگونه با تو از در نيايش درآيم و سر سخن باز كنم كه روى آن را ندارم . چگونه دست مساءلت به بارگاهت بردارم كه همواره در برابر خير و احسان و تكريمت بدى ها كرده و معصيت ها نموده ام !

اى هدايت كننده همه هدايت شده ها، و اى به راه اندازنده همه رهروان راه كمال ، پيش از آن كه به وسيله شكر و سپاس ، استحقاق نعمت ايمان را پيدا كنم ، هدايت به ايمانم فرمودى .
در اين نيايش بسيار با عظمت كه از پيشتاز شهيدان راه حق و حقيقت ، امام حسين عليه السلام به يادگار مانده است ، در موارد متعدد، اعتراف به خطا و معصيت و طلب عفو از خدا درباره آنها ديده مى شود. به همين جهت ، اين مساله جاى بحث است كه با اين كه آن حضرت مانند ديگر انبيا و ائمه عليهم السلام مرتكب هيچ گونه گناهى نشده اند، علت چيست كه آن پيشوايان اين همه اصرار بر اعتراف به بدى ها و گناهان و طلب آمرزش آنها از خداوند سبحان را مطرح مى نمايند؟
براى پاسخ به اين مساله ، بايد در نظر گرفت كه اعتراف هاى معصومين را در دو قسمت مى توان تحليل كرد:

قسمت يكم - مربوط به استعداد خطاست كه در ممكن الوجود ((موجوديت غير از واجب الوجود كه خداست )) وجود دارد، زيرا اگر استعداد خطا نباشد، اطاعت و تقوا و جميع حركات تكاملى جبرى مى باشد، كه خارج از فضيلت و ارزشهاست كه بدون اختيار قابل تحقق نمى باشد.

بنابراين ، معناى اعتراف به خطا و اظهار توجه و ندامت در حقيقت ، توجه به آن خطاها و ناروايى هاست كه معصوم در حركت تكاملى اختيارى مى بيند و از آلوده شدن به يكايك آنها به خدا پناه مى برد و توبه مى نمايد.

قسمت دوم - يك معناى بسيار عالى را نشان مى دهد كه عبارت است از:

احساس يك وحدت فوق طبيعى بين پيشوايان كمال يافته و انسان هايى كه در اين دنيا در مسير كمال در حركتند، ولى گاهى خطاها و گناهانى از انسان ها سر مى زند، ((نه در حد شرك و تجرى و ديگر گناهان تباه كننده )).

اين معنا را مى توان از آن دو روايت منقول در كافى استفاده كرد كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است :

المومن اءخو المومن كالجسد الواحد اءن اشتكى شيئا منه وجد اءلم ذلك فى سآئر جسده و اءرواحهما من روح واحدة و اءنّ روح المومن لاشدّ اءتّصالا بروح الله من اءتّصال شعاع الشمس بها.
(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link26)
((مومن برادر مومن است ، مانند ((اعضاى )) يك بدن . اگر از عضوى ناراحتى داشته باشد، درد آن را در ساير اعضاى بدن احساس مى كند. و ارواح آنان از يك روح است ، و اتصال روح انسان مومن به روح الهى شديدتر از اتصال شعاع نور خورشيد، به خورشيد است )).

امام صادق عليه السلام خطاب به مردم فرمود:

ما لكم تسوئون رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فقال رجل كيف نسوؤ ه ؟ فقال : اءما تعلمون اءنّ اءعمالكم تعرض عليه فاذا راءى فيها معصية سائه ذلك فلا تسونوا رسول الله و سرّوه
(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link27)
((چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ناراحت مى كنيد؟
مردى گفت : چگونه او را ناراحت مى كنيم ؟
فرمود: اعمال شما به آن حضرت عرضه مى شود؛ وقتى كه معصيتى در آن اعمال ببيند، ناراحت مى گردد. او را ناراحت نكنيد، بلكه مسرورش ‍ بسازيد.))

دو روايت ديگر در همين مضمون از امام محمد باقر و امام رضا عليهم السلام با تطبيق به آيه شريفه : قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المومنون چنين آمده است :

((بگو هر كارى مى خواهيد، انجام بدهيد. زود باشد كه خدا و رسول خدا عمل شما را خواهد ديد[نتيجه اش را خدا به شما نشان خواهد داد.]))

بنابراين احاديث ، دعاى معصومين و اعتراف آنان به خطا و ابراز تاءثر و ندامت ، در حقيقت بيان كننده تاءثر آن پيشوايان از اعمال زشت مردم خطاكار و توبه و ندامت براى اصلاح حال آنان مى باشد.

33 - يا مولاى انت الذى مننت انت الذى انعمت...
يا مولاى انت الذى مننت انت الذى انعمت انت الذى احسنت انت الذى اجملت انت الذى افضلت انت الذى اكملت انت الذى رزقت انت الذى وفقت انت الذى اعطيت انت الذى اغنيت انت الذى اقنيت انت الذى اويت انت الذى كفيت انت الذى هديت انت الذى عصمت انت الذى سترت انت الذى غفرت انت الذى اقلت انت الذى مكّنت انت الذى اعززت انت الذى اعنت انت الذى عضدت انت الذى ايّدت انت الذى نصرت انت الذى شفيت انت الذى عافيت انت الذى اكرمت تباركت و تعاليت فلك الحمد دآئما و لك الشكر واصبا ابدا ثم انا يا الهى المعترف بذنوبى فاغفرها لى انا الذى اساءت انا الذى اخطاءت انا الذى هممت انا الذى جهلت انا الذى غفلت انا الذى سهوت انا الذى اعتمدت انا الذى تعمّدت انا الذى وعدت انا الذى اخلفت انا الذى نكثت انا الذى اقررت انا الذى اعترفت بنعمتك علىّ و عندى و ابوء بذنوبى فاغفرها لى يا من لا تضرّه ذنوب عباده وهو الغنىّ عن طاعتهم و الموفّق من عمل صالحا منهم بمعونته و رحمته .

((مولاى من ! تويى كه احسانم فرمودى ، انعامم كردى ، نيكى نمودى ، فضل و كرامت نصيبم ساختى و نعمت هايت را به اكمال رساندى ، روزى ام دادى ، توفيقم عنايت فرمودى ، غنايم بخشيدى ، سرمايه اكتساب مرحمت فرمودى ، پناهم دادى . در مهمات كفايتم كردى ، مرا به راه راست هدايتم فرمودى ، از لغزش ها حفظ نمودى .عيوبم را پوشاندى ، مورد مغفرتم قرار دادى ، نتايج گناهانم را محو كردى ، مرا در زندگانى متمكن ساختى . عزتم بخشيدى و يارى ام فرمودى ، كمكم كردى ، تاييدم نمود، شفا و عافيتم عنايت كردى ، برخوردار از اكرامم فرمودى . تويى خالق بركات و تويى موجود برين ، حمد دائمى از آن تو و شكر و ستايش براى ابد شايسته توست .پس بار الها، من اعتراف به گناهانم مى نمايم ، آنها را مشمول مغفرتت فرما.مهربان خداوندا، منم كه بدى كردم ، مرتكب خطا شدم ، تصميم به گناه گرفتم ، نادانى نمودم . دچار غفلت گشتم ، مبتلا به سهو شدم . به خويشتن تكيه كردم ، تعمد در گناه روا داشتم ، وعده كردم و تخلف نمودم ، عهدشكنى كردم ، اقرار به خطايم كردم ، اعتراف به نعمت نمودم .
بار ديگر مرتكب معصيت ها شدم ؛ عفو و مغفرت را شامل حالم فرما،اى خداوند بخشايشگرى كه گناهان بندگانش ضررى به او نمى زند و اوست خداوند بى نياز از اطاعت آنان و توفيق دهنده هر كسى از بندگانش را كه به يارى و رحمت او، عمل صالح انجام مى دهد.))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 13:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif

(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/371-0005.htm)

34 - فلك الحمد الهى و سيدى الى امرتنى فعصيتك و نهيتنى فارتكبت نهيك...
فلك الحمد الهى و سيدى الى امرتنى فعصيتك و نهيتنى فارتكبت نهيك فاصبحت لا ذا برآئة لى فاعتذر و لا ذا قوّة فانتصر فباىّ شى ء استقبلك يا مولاى ابسمعى ام ببصرى ام بلسانى ام بيدى ام برجلى اليس كلها نعمك عندى و بكلها عصيتك يا مولاى فلك الحجة و السبيل علىّ يا من سترنى من الابآء و الامّهات ان يزجرونى و من العشائر و الاخوان ان يعيّرونى و من السلاطين ان يعاقبونى و لو الطلعوا يا مولاى على ما اطلعت عليه منى اذا ما انظرونى و لرفضونى و قطعونى فها اذا ذا يا الهى بين يديك يا سيدى خاضع ذليل حصير حقير لا ذو برآئة فاعتذر و لا ذو قوة فانتصر و لا حجة فاحتج بها و لا قآئل لم اجترح و لم اعمل سوء و ما عسى الجحود و لو علىّ بما قد عملت و علمت يقينا غير ذى شك انّك سائلى من عظائم الامور و انك الحكم الحكيم العدل الذى لا تجور و عدلك مهلكى و من كل عدلك مهربى فان تعذبنى يا الهى فبذنوبى بعد حجتك علىّ و ان تعف عنى فبحلمك و جودك وكرمك

((سپاس و ستايش مر تو راست اى معبود و مولاى من . امر فرمودى ، امر تو را نافرمانى كردم .
مرا نهى فرمودى ، نهى تو را مرتكب شدم . اكنون نه شايسته تبرئه از سوى تو هستم تا پوزشى بطلبم ، و نه قدرتى دارم كه از تو يارى بخواهم . حال ، مولاى من ! با چه رويى با پيشگاهت مواجه گردم !
آيا با گوشم ، با چشمم ، با زبانم ، با دستم ، با پايم ؟ مگر اين اعضا، نعمت هاى تو نبود كه به من عطا فرموده بودى و من با همه آنها تو را معصيت نمودم . مولاى من ، حجت عليه من و راه براى مؤ اخذه من از آن توست .اى پروردگار عالم هستى ! عيوب ونواقص مرا از پدران و مادران پوشيده داشتى كه زجرم ندهند و از قبيله و برادران هم مخفى فرمودى تا براى من عيب نگيرند؛ و از قدرتمندان پوشاندى تا عذابم ندهند.اگر اى مولاى من ، اينان از وضع من اطلاع داشتند - همان گونه كه تو دانايى - مهلتم نمى دادند و مرا طرد مى كردند و رابطه خود را از من مى گسيختند.اينك ، اى مالك و معبود من ! در پيشگاهت ايستاده ام ، خاضع ، ذليل ، حقير. نه شايسته تبرئه اى كه پوزش بطلبم و نه داراى قدرتى كه از وى يارى بجويم . حجت و دليلى ندارم كه به وسيله آن حجت بياورم و نمى توانم گناهى را كه مرتكب شده ام منكر شوم و بگويم من آن عمل زشت را انجام نداده ام . چنين انكارى چه سودى به حال من دارد؛ در صورتى كه تمامى اعضايم به عملى كه انجام داده ام شاهدند. در يقين من شك و ترديد وجود ندارد كه تو از همه حوادث و امور بزرگ ، از من سؤ ال خواهى كرد. تويى آن حاكم دادگر كه هرگز ستم نمى كند. عدالت محض تو، مرا كه مرتكب تباهى ها شده ام ، هلاك خواهد ساخت . من از دادگرى تو به عدالت كلى تو كه منشاء لطف و كرم توست پناه خواهم برد.داورا، دادگرا، اگر عذابم كنى ، در نتيجه گناهانى است كه مرتكب شده ام و علت اين عذاب شامل حال من است و اگر با دست عفو و كرمت قلم بخشش بر گناهانم بكشى ، مقتضاى حلم وجود و كرم توست .))

35 - لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الضالمين...
لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الضالمين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المستغفرين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الموحدين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الخائفين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الوجلين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الرّاجين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الراغبين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المهلّلين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من السائلين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المسبّحين لا اله الا انت سبحانك انى كنت من المكبرين لا اله الا انت سبحانك ربى و رب آبائى الاولين .

((خدايى جز تو نيست ، پاك پروردگارا من از ستمكارانم .
خدايى جز تو نيست ، من از استغفاركنندگانم .
خدايى جز تو نيست ، من از موحدانم .
خدايى جز تو نيست ، من از قهر تو ترسانم .
خدايى جز تو نيست ، من از سطوت و سيطره تو بيمناكم .
خدايى جز تو نيست ، من از اميدوارانم .
خدايى جز تو نيست ، من از مشتاقان شهود جمال و كمال توام .
خدايى جز تو نيست ، من از معتقدان توحيد و يگانه پرستانم .
خدايى جز تو نيست ، من از سائلان درگاه كبرياى توام .
خدايى جز تو نيست ، من از تسبيح كنندگانم .
خدايى جز تو نيست ، پاك پروردگارا! من از تكبيرگويانم .
خدايى جز تو نيست ، تويى خداى من و پدران گذشته من .))

سرور شهيدان راه حق و حقيقت ، امام حسين عليه السلام ، با تكرار اين جمله ؛ ((خدايى جز تو نيست ، پاك پروردگارا))، مطالبى را به بارگاه خداوندى عرضه مى دارد. آنچه را كه در اعماق قلب مباركش بوده است ، با تذكر به وحدانيت و خلاقيت و پرورندگى خداوندى ، با كمال صفا و قاطعيت ابراز مى نمايد.

هنگامى كه عرض مى كند: من از استغفاركنندگانم ، آنچه را كه در دل دارد و مورد ايمان اوست ، بيان مى كند.وقتى كه مى گويد: من از مشتاقان شهود جمال و كمال توام . در حقيقت ، موجى از اشتياق شهود از قلب نازنينش سر مى كشد و تا بارگاه ربوبى اوج مى گيرد.
بنابراين ، هر چند جملات در ظاهر تكرارى به نظر مى رسد، ولى در حقيقت ، مفاهيم آنها امواجى است كه پشت سر هم مى كشند و به ابديت صعود مى كنند.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 14:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


36 - اللهم هذا ثنآئى عليك ممجدا و اخلاصى لذكرك موحدا و اقرارى بالآئك معددا...
اللهم هذا ثنآئى عليك ممجدا و اخلاصى لذكرك موحدا و اقرارى بالآئك معددا و ان كنت مقرا انى لم احصها لكثرتها و سبوغها و تظاهرها و تقادمها الى حادث ما لم تزل تتعهدنى به معها منذ خلقتنى و براءتنى من اول العمر من الاغناء من الفقر و كشف الضر و تسبيب اليسر و دفع العسر وتفريج الكرب و العافية فى البدن و السلامة فى الدين و لو رفدنى على قدر ذكر نعمتك جميع العالمين من الاولين و الاخرين ما قدرت و لا هم على ذلك تقدست و تعاليت من رب كريم عظيم رحيم لا تحصى الاؤ ك ولا يبلغ ثنآؤ ك و لا تكافى نعماؤ ك صل على محمد و آل محمد و اتمم علينا نعمك و اسعدنا بطاعتك .

(( بار الها، اين است شكر و سپاس من براى تمجيد و تعظيم تو، و اين است اخلاص من براى ابراز توحيدت . اين است اقرار من به نعمت هاى تو كه برشمردم ؛ اگر چه اعتراف مى كنم كه به جهت نامحدود بودن و فراوانى و وضوح و قدمت آنها، نتوانسته ام شمارشم را به نهايت برسانم . بار پروردگارا، نعمت هايى را پيش از ورود من به اقليم وجود و از آغاز خلقتم به من عنايت فرمودى و از اول زندگانى ام ، فقرم را به غنا مبدل ساختى و ضرر را از من دفع و عوامل سهولت و دفع دشوارى ها و برطرف كردن مشقت ها و عافيت در بدن و سلامت در دين را نصيبم فرمودى . اگر اى مولاى من ، همه عالميان - از اولين و آخرين - مرا به ذكر قدر نعمت هايت يارى نمايند، نه من توانايى آن را دارم و نه آنان قدرت آن را خواهند داشت . اى پروردگار كريم و عظيم و مهربان ، نعمت هايت قابل شمارش نبوده و فوق پاداش ‍ است . خدايا چگونه ستايشت كنم ، با اين كه به ستايشت - آنگونه كه شايسته توست - نتوان رسيد.درود بر محمد و آل محمد بفرست و نعمت هايت را بر ما تكميل و با توفيق اطاعتت ما را سعادتمند بفرما.))

در اين هنگام ، سرور شهيدان ، فخر يگانه پرستان ، سر سلسله نيايشگران پيشگاه ربوبى ، حضرت حسين بن على عليهماالسلام ، بار ديگر موقعيت بندگى خود را در برابر معبود مطلق عالم هستى شهود مى كند و در مى يابد و اين كه در آن مكان و فضاى مقدس ((صحراى عرفات )) حالى او را در برگرفته كه او خويشتن خالص خود را در ارتباط با خالق كائنات - در حالى كه از رگ گردن به او نزديك تر است - درك مى نمايد و با كمال صراحت اعتراف مى كند كه اگر همه عالميان از اولين آنها گرفته تا آخرين آنها، با او هم صدا باشند و يكديگر را يارى كنند كه قدر و منزلت و ارزش و اندازه نعمت هاى مادى و معنوى را كه خداوند به آنان عنايت فرموده است بيان نمايند، از توانايى آنها ساخته نخواهد بود.

سعادت در اطاعت اوست . آرى چنين است ، كسانى كه در اين دنيا خوشى ها و كامورى هاى مادى را سعادت تلقى مى كنند، محروم ترين مردم از سعادت واقعى مى باشند. اگر امكان داشت ، لحظاتى اين گونه مردم را با وجدان خويش رو به رو مى ساختيد و از آنان مى خواستيد كه همه تصورات و تخيلات و آمال تيره و تار و آلوده خود را كنار بزنند و با آن وجدان صاف و خالص ، سؤ ال شما را پاسخ بگويند، قطعا بر سعادت از دست رفته خويشتن تاسف ها مى خوردند و آه هاى سوزان از اعماق دل بر مى آوردند.

در اين حال ، كار خود را شروع كنيد؛ يعنى پس از آن كه توانستيد آنان را با آيينه حق نماى وجدان صاف خويش روياروى نماييد، آهسته آهسته از آنان بپرسيد:
هيچ در اين باره فكر كرده ايد كه براى تهيه وسايل عيش و نوش لذت بار شما، چه محروميت هايى كه بايد بى نوايان دور و نزديك متحمل شوند؟

آيا مى دانيد كه هر اطاعتى كه از غرايز حيوانى از شما سر مى زند، نوعى ركود به فعاليت هاى عقلانى وارد مى گردد؟مسلم است كه شما هم مانند ديگر آگاهان از ((من )) خويش مى دانيد، همان گونه كه همه اجزاى جهان برونى براى خود اصلى و قانونى دارد، جان آدمى هم براى خويشتن اصلى و قانونى دارد. حال ، پرداختن به آن قسم خوشى ها و لذايذ را كه سد راه ((حيات و جان قانونمند)) آدمى است ، با كدامين منطق تفسير مى كنيد؟

آيا تاكنون از فكر شما خطور نكرده است كه خوشى ها و لذايذ محدود و نسبى عالم محسوسات ، هرگز توانايى اشباع احساس و اشتياق به كمال را كه مطلق است و وصل به آن نياز به تلاش و تحمل زحمات و فداكارى ها دارد، دارا نمى باشد؟آيا با توجه به اين كه هيچ زندگى بشرى بدون پاسخ به سؤ ال هاى شش گانه :

1 - من كيستم ؟
2 - از كجا آمده ام ؟
3 - به كجا آمده ام ؟
4 - با كيستم ؟
5 - براى چه آمده ام ؟
6 - به كجا مى روم ؟

قابل تفسير و شايسته هدفدار بودن نيست ؛ با اين حال ، بدون اين كه پاسخى به اين سؤال ها آماده نموده و حيات خود را بر طبق آن پاسخ به جريان بيندازيد، خود را سعادتمند مى دانيد؟

آيا اتفاق افتاده است كه در حالت هشيارى ((نه هنگام مستى هاى متنوع )) لحظاتى در اين انديشه باشيد كه اكنون كه من خوشى ها و لذايذ شخصى خود را آرمان مطلق براى زندگى ام تلقى كرده و در آنها غوطه ورم ، ميليونها نفر از انسان ها در محروميت هاى اقتصادى و حقوقى و علمى و فرهنگى و اخلاقى و سياسى ، با جان كندن هاى بسيار تلخ كه قدرت پرستان خودكامه ، نام آنان را اجزاى زندگان ثبت مى كنند، به سر مى برند. با اين همه مسائل ، باز خود را سعادتمند مى دانيد! قطعا از معناى سعادت بى اطلاع و در محروميت از آن به سر مى بريد!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
14-10-2013, 20:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


37 - سبحانك لا اله الا انت اللهم انك تجيب المضطر...
سبحانك لا اله الا انت اللهم انك تجيب المضطر و تكشف السوء و تغيث المكروب و تشفى السقيم و تغنى الفقير و تجبر الكسير و ترحم الصغير و تعين الكبير و ليس دونك ظهير و لا فوقك قدير و انت العلى الكبير يا مطلق المكبّل الاسير يا رازق الطفل الصغير يا عصمة الخائف المستجير يا من لا شريك له و لا وزير صل على محمد و آل محمد و اعطنى فى هذه العشية افضل ما اعطيت و انلت احدا من عبادك من نعمة توليها و الاء تجدّدها و بلية تصرفها وكربة تكشفها و دعوة تسمعها و حسنة تتقبّلها و سيّئة تتغمّدها انك لطيف بما تشاء خبير و على كل شى ء قدير اللهم انك اقرب من دعى و اسرع من اجاب و اكرم من عفى و اوسع من اعطى و اسمع من سئل يارحمن الدنيا و الاخرة و رحيمهما ليس كمثلك مسئول و لا سواك ماءمول دعوتك فاجبتنى و سئلتك فاعطيتنى و رغبت اليك فرحمتنى وثقت بك فنجيتنى و فزعت اليك فكفيتنى اللهم فصل على محمد عبدك و رسولك و نبيك و على اله الطيبين الطاهرين اجمعين و تمّم بنا نعمآئك و هنّئنا عطآئك و اكتبنا لك شاكرين لالآئك ذاكرين امين امين رب العالمين اللهم يا من ملك فقدر و قدر فقهر و عصى فستر و استغفر فغفريا غاية الطالبين الراغبين و منتهى امل الراجين يا من احاط بكل شى ء علما و وسع المستقيلين راءفة و رحمة و حلما.

(( پاك پروردگارا، خداوندى جز تو نيست . خدايا، تويى كه بندگان مضطر خود را اجابت فرموده ، ناگوارى را از آنان برطرف مى سازى . و غوطه وران در اندوه را نجات مى دهى و بيمار را شفا و فقير را بى نياز و شكسته را جبران و كودك را مورد ترحم و بزرگسالان را يارى مى دهى .كسى را جز تو يار و پشتيبانى نيست و قدرتمندى بالاتر از تو وجود ندارد.خداوندا، علو مرتبه و بزرگى مطلق از آن توست ، اى رهايى بخش اسيران فشرده در زنجير، اى روزى دهنده كودك شيرخوار، اى پناه دهنده گرفتاران ترس و وحشت كه پناهنده بارگاه تو گشته اند. اى خداوند بزرگ كه شريك و وزيرى براى او نيست . درود بر محمد و آل محمد بفرست و در اين هنگام كه شب فرامى رسد، از بهترين عطايايى كه بنده اى از بندگانت را مورد عنايت قرار داده اى به من نيز محبت فرما. نعمتى كه آشكار مى بخشى ، نعمت هايى باطن كه آنها را تجديد مى نمايى ؛ بلايى كه برمى گردانى ، مصيبتى كه برطرف مى سازى و دعايى كه مى شنوى و اجابت مى فرمايى و عمل نيكى كه آن را قبول مى نمايى و گناهى كه آن را مى پوشانى .
تويى آن خداوند آگاه ، كه لطفت شامل هر چيزى است كه بخواهى . و تو بر همه چيز توانايى .
خداوندا، تويى نزديك ترين كسى كه مى توان او را دعوت نمود و تويى كسى كه سريع تر از همه ، مساءلت بندگان را اجابت مى نمايى و كريم ترين كسى كه قلم بر خطاها مى كشى . تويى كه گسترده ترين عطا از آن توست و شنواترين كسى كه مورد سؤ ال قرار مى گيرد.اى خداى مهربان و اى منبع رحمت در دنيا و آخرت ، جز تو كسى اجابت كننده مسالت ها نيست و جز تو كسى براى آرزوها وجود ندارد. تو را خواندم ، اجابتم كردى ؛ مساءلت نمودم ، عطايم فرمودى ؛ رغبت به تو نمودم ، مورد رحمتم قرار دادى . در ناملايمات و سختى ها، اعتماد به تو نمودم ، نجاتم دادى ؛ ناله و زارى را به پيشگاهت كردم ، كفايتم فرمودى .درود بر محمد، بنده و رسول و پيامبر گرامى ات و بر دودمان پاك و پاكيزه او بفرست و نعمت هايت را بر ما تكميل و عطايت را بر ما گوارا فرما و ما را از جمله شكرگزاران و يادآوران نعمت هايت قرار بده ! آمين ، آمين ، اى پروردگار عالميان .خداوندا، اى كسى كه مالك جهان هستى و توانا بر آن . و اى دانايى كه غلبه مطلق از آن توست . اى ستار مهربان كه معصيت مى شود و تو آن را با آن محبت الهى مى پوشانى . اى مقصود نهايى مشتاقان بارگاهش و اى غايت آرزوى اميدوارانش ، اى خداوندى كه علمش بر همه چيز احاطه دارد و راءفت و رحمت و حلم او فراگير همه خطاكارانى است كه به اميد بخشش ، به درگاهش روى مى آورند.))

در اين نيايش ، مانند آيات قرآنى و نيايش ها و دعاهاى ديگر، نجات انسان ها از اضطرار و ناگوارى و اندوه و بيمارى و فقر و شكست و امثال اين ناملايمات به خداوند سبحان داده شده است . درباره اين نسبت ، مطلب مهمى را بايد مورد توجه قرار بدهيم :

آيا در آن موارد كه انسان ها از ناملايمات نجات پيدا مى كنند، به وسيله دخالت خداوندى است ؟ آيا علل و عوامل است كه كارگر مى شوند و بندگان خدا را نجات مى دهند؟

پاسخ اين سؤ ال با نظر به اين كه قراردهنده سببيت ها در علل و عوامل ، خداوند متعال مى باشد، بسيار آسان است . به اين معنا كه خداوند سبحان مسبب الاسباب است كه سببيت ها را در اسباب و علل قرار مى دهد؛ همان گونه كه نگهدارنده روابط موجود ميان اجزاى قوانين حاكم در عالم هستى به خداوند متعال مستند است . اين همان تفسير مقبول درباره ماهيت قوانين است كه با يك توضيح كامل مى تواند به عنوان مفسر نهايى قوانين بوده باشد.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 00:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


38 - اللهم انا نتوجه اليك فى هذه العشيّة التى شرّفتها و عظّمتها بمحمد نبيك...
اللهم انا نتوجه اليك فى هذه العشيّة التى شرّفتها و عظّمتها بمحمد نبيك و رسولك و خيرتك من خلقك و امينك على وحيك البشير النذير السراج المنير الذى انعمت به على المسلمين و جعلته رحمة للعالمين اللهم فصل على محمد و آل محمد كما محمد اهل لذلك منك يا عظيم فصل عليه و على اله المنتجبين الطيبين الطاهرين اجمعين و تغمّدنا بعفوك عنا فاليك عجّت الاصوات بصنوف اللغات فاجعل لنا اللهم فى هذه العشيّة نصيبا من كل خير تقسمه بين عبادك و نور تهتدى ورحمة تنشرها و بركة تنزلها و عافية تجلّلها و رزق تبسطه يا ارحم الراحمين اللهم اقلبنا فى هذه الوقت منجحين مفلحين مبرورين غانمين و لا تجعلنا من القانطين و لا تخلنا من رحمتك و لا تحرمنا ما نؤ مّله من فضلك و لاتجعلنا من رحمتك محرومين و لا لفضل ما نؤ مّله من فضلك و لا تجعلنا و لا تردّنا خائبين و لا من بابك مطرودين يا اجود الاجودين و اكرم الاكرمين اليك اقبلنا موقنين و لبيتك الحرام امين قاصدين فاعنّا على مناسكنا و اكمل لنا حجّنا واعف عنا و عافنا فقد مددنا اليك ايدينا فهى بذلّة الاعتراف موسومة .

(( بار الها، در اين لحظات كه به غروب آفتاب نزديك مى شويم ، تو آن را شرف و قداست بخشيده اى ، توسل مى جوييم به محمد صلى الله عليه و آله و سلم پيامبر و رسول برگزيده تو از ميان مخلوقاتت و امين تو بر وحى كه بشارت دهنده و تهديدكننده است . چراغ روشنگرى كه او را به مسلمانان عنايت فرمودى و آن را براى عالميان رحمت قرار دادى .خداوندا، درود بر محمد و آل محمد بفرست ؛ آن چنان درودى كه از مقام ربوبى تو شايسته آن است . اى معبود با عظمت ! بر او و جميع فرزندان برگزيده و پاك و پاكيزه او درود بفرست و ما را در عفو خود بپوشان . در اين موقع از روز كه لحظه به لحظه ، به پايان مى رسد، صداهاى نيايش بندگانت با لغت هاى گوناگون به سوى تو سر مى كشد.حال خداوندا، در اين موقع ، از هر خيرى كه براى بندگانت قسمت مى كنى ، بهره اى براى ما قرار بده و در اين وقت از آن نورى كه بندگانت را هدايت مى كنى و رحمتى كه براى آنان منتشر مى سازى و بركتى كه نازل مى كنى و عافيتى كه با آن مى پوشانى و آن روزى كه براى بندگانت مى گسترانى . ما را نيز مشمول الطافت قرار بده . اى مهربان ترين مهربانها.بار الها، ما را در اين لحظات ، موفق و رستگار و از اميدى كه به فضل تو داريم محروم مساز و از برندگان غنيمت محسوب فرما و ما را از گروه نوميدان قرار مده و از رحمت خود ما را بركنار مفرما، ما را از آرزوى كرامت خود محروم مساز و از رحمتت ماءيوس مفرما. ما را از بارگاهت نااميد برمگردان و از درگاهت مردود مفرما. اى بخشاينده ترين بخشايشگرها و با كرامت ترين كريمان ! در حال يقين به سوى تو روى آورده و دعوت به خانه با عظمتت را لبيك گفته ايم . ما را به اعمال مقرر يارى فرموده ، حج ما را تكميل و ما را مورد عفو و گذشت قرار بده .پروردگارا، در اين لحظات مقدس ، دست ها را با اعتراف به خطا به بارگاهت بلند نموده ايم ؛ دست هايى كه به ذلت و حقارت اعتراف دارد.))

سرور شهيدان راه عدل و حق و ارزشهاى والاى انسانى ، در اين نيايش ها بارها از ياءس و و نوميدى پناه بر بارگاه خدا برده است و در جملات فراوان بر عفو و بخشايش و كرام و لطف و عطا و احسان او پناهنده شده و به آنها تمسك نموده است .

اين امام بزرگ و مطيع واقعى خداوند، جلت عظمته ، و اين شهيد عزت و عظمت و آزادى انسان ها از قيود و زنجيرهاى گرانبار ظلم و ستم و بت پرستى هاى برونى و درونى ، خدايى را در اين نيايش براى بندگان او معرفى مى كند كه هيچ انسانى را عذرى براى دورى از حضور در پيشگاه خداوندى باقى نمى گذارد. اين نزديكى و اين حقيقت سازنده كه خداوند سبحان با آن عظمت و كبريايى كه دارد بندگانش را به مجاورت خود مفتخر فرموده است :

و هو معكم اءينما كنتم (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link29)
((و او با شماست هر كجا كه باشيد؛))

از مجموع منابع اسلامى و دريافت هاى عقلى و وجدانى به اين نتيجه مى رسيم كه قهر و غضب الهى ، معلول عللى است كه خود مردم آنها را به وجود مى آورند، مانند خطاها و گناهان و ستم و تعدى و دورى از خدا و غير ذلك . پس در حقيقت ، منشاء انتزاع قهر و غضب خداوندى ، اعمال ناشايسته خود مردم است ((نه غضب كه صف ذاتى خداوند نيست )) در صورتى كه عفو و راءفت و رحمت و كرم و لطف وجود و احسان .

منشاءيى جز ذات حكيم و فياض و عادل خداوندى ندارد. مى توان جمله : سبقت رحمته غضبه (( رحمت او بر غضبش سبقت دارد)) را كه در منابع اسلامى آمده است ، به همين معنى تفسير نمود. همچنين ، در هيچ موردى ديده نشده است كه خدا بفرمايد، غضب من بر همه چيز سبقت دارد؛ در صورتى كه خداوند در گسترش رحمت بر همه چيز چنين مى فرمايد:

ربنا وسعت كلّ شى ء رحمة و علما
((اى پروردگار ما، رحمت و علم تو بر همه چيز گسترده است .))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 00:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


39 - اللهم فاعطنا فى هذه العشية ما سئلناك واكفنا ماستكفيناك فلا كافى لنا سواك...
اللهم فاعطنا فى هذه العشية ما سئلناك واكفنا ماستكفيناك فلا كافى لنا سواك و لا رب لنا غيرك نافذ فينا حكمك محيط بنا علمك عدل فينا قضاؤ ك اقض ‍ لنا الخير و اجعلنا من اهل الخير اللهم اوجب لنا بجودك عظيم الاجر و كريم الذّخر و دوام اليسر واغفرلنا ذنوبنا اجمعين و لا تهلكنا مع الهالكين و لا تصرف عنا راءفتك و رحمتك يا ارحم الراحمين .اللهم اجعلنا فى هذا الوقت ممن سئلك فاعطيته و شكرك فزدته و تاب اليك فقبلته و تنصل اليك من ذنوبه كلها فغفرتها له يا ذالجلال و الاكرام اللهم و نقّنا و سدّدنا واقبل تضرّعنا يا خير من سئل و يا ارحم من استرحم يا من لا يخفى عليه اغماض الجفون و لا لحظ العيون و لا ما استقرّ فى المكنون و لا ما انطوت عليه مضمرات القلوب الاكلّ ذلك قد احصاه علمك و وسعه حلمك .

(( خداوندا، در اين موقع كه روز به پايان خود نزديك مى شود، آنچه را كه از بارگاهت مساءلت نموديم بر ما عنايت و آنچه را كه كفايت آن را از تو طلب كرديم ، كفايت فرما، زيرا براى ما جز تو كسى كفايت كننده و پرورنده اى وجود ندارد.حكم تو درباره ما نافذ و علم تو احاطه بر وجود ما دارد. قضاى تو عدل محض است . با قلم قضايت براى ما خير و كرامت را مقرر فرما و ما را از اهل خير قرار بده .آفريدگارا، با وجود و بخشش الهى خود، پاداش بزرگ و ذخيره كرامت و دوام سهولت در كارها را براى ما تثبيت فرما و همه گناهان ما را ببخشا و ما را از هلاك شوندگان محسوب مفرما.اى مهربان ترين مهربانان ، راءفت و رحمتت را از ما بر مگردان .خداوندا، ما را در اين موقع از آن گروه مورد لطفت قرار بده كه اگر مساءلت كرد، عطايش فرمودى ؛ به نعمت هايت شكرگزارى نمود، براى او افزودى ؛ به سوى تو توبه كرد، آن را پذيرفتى ؛ از همه گناهانى كه مرتكب شده بود، تبرى جسته و يكسره به سوى تو پناهنده شد، همه آنها را بخشيدى .اى خداوند صاحب جلال و عظمت ! ما را براى همه كارهاى نيك و مورد رضايت ، موفق و مؤ يد بفرما. تضرع و ناله هاى ما را به درجه قبولى برسان ، اى بهترين كسى كه مورد مساءلت قرار مى گيرد و اى مهربان ترين كسى كه طلب رحمت از او نمايند.اى خداوند، اى داناى مطلق كه بر هم زدن پلك ها و نگاه پنهانى از گوشه چشم ها، براى او پوشيده نيست و هر آنچه كه در نهانخانه درون مستقر مى شود و در لابه لاى دل ها مى پيچد و مخفى مى گردد، براى تو پوشيده نيست . قطعى است كه همه اين نهانى ها و مكنونات براى تو آشكار و حلم تو فراگير و علم تو بر همه آنها محيط است .))

40 - سبحانك و تعاليت عما يقول الظالمون علوا كبيرا تسبح لك السموات السبع و الارضون و من فيهن
و ان من شى ء الا يسبح بحمدك فلك الحمد و المجد و علوا الجد يا ذالجلال و الاكرام و الفضل و الانعام و الايادى الجسام و انت الجواد الكريم الرئوف الرحيم اللهم اوسع علىّ من رزقك الحلال و عافنى فى بدنى و دينى و امن خوفى و اعتق رقبتى من النار اللهم لا تمكر بى و لا تستدرجنى و لا تخدعنى وادرء عنى شرّ فسقه الجن و الانس .

((پروردگارا، تو پاك تر و بسيار بالاتر از آن هستى كه ستمكاران درباره تو مى گويند. آسمان هاى هفت گانه و زمين ها و هر آنچه كه در آنها است تسبيح تو مى گويند، بلكه هيچ موجودى نيست ، مگر اين كه براى حمد و ستايش ‍ مقام ربوبى تو، تسبيح گويانند. پس حمد و عظمت و علو مقام از آن توست اى صاحب جلال و بزرگى و فضل و انعام و احسان هاى بزرگ ، تويى خداوند بخشايشگر و كريم و رؤ وف و مهربان .اى خداوند رزاق ! از روزى حلال خود براى معيشت من وسعتى عنايت فرما و بدن و دينم را از اخلال ها ايمن بدار، و از ترس و هراس در امانم نگه دار، و گردنم را از آتش دوزخ آزاد فرما.خداوندا، با علم و قدرت تصرف در همه امورى كه دارى ، گرفتارم مساز؛ و مرا به حال خودم وامگذار و رسوايم مفرما و شر تبهكاران جن و انس را از من دور فرما.))

در اين جملات از نيايش ، روزى حلال براى معيشت خويشتن از خدا مساءلت مى نمايد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روزى در حال دعا چنين عرض ‍ كرد:

اللهم بارك لنا فى الخبز فانه لو لا الخبز ما صلّينا و لا صمنا و لا اءدّينا فرائض ربنا.
((خداوندا نان ما را مبارك فرما، زيرا اگر نان نباشد، نه نماز مى گذاريم و نه روزه مى گيرم و نه ساير واجبات پروردگارمان را به جاى مى آوريم .))

آيات و احاديث شريفهبه طور فراوان ، ضرورت تنظيم معاش را گوشزد فرموده است . مگر نه اين است كه نخست حيات طبيعى بايد جريان خود را دريافت كند، سپس حيات روحى ؟ مطلب بسيار با اهميت ديگرى كه در جملات فوق بايد تفسير شود، اين است كه :

(( خداوندا، مرا به حال خود واگذار مكن .))
بشر امروزى از آن هنگام كه به جنون خودخواهى و خودكامگى مبتلا گشت ، اولين ضرر غيرقابل جبران كه بر خودش وارد ساخت ، احساس ‍ رهايى مطلق از همه اصول انسانى و ارزشها بود كه پوچى را براى او به ارمغان آورد.

احساس رهايى و پوچى ، به ظاهر دو معلول يك علت به نظر مى آمد. در صورتى كه ، پوچى معلول احساس رهايى ، و احساس رهايى معلول خودخواهى بود كه قربانى شدن حيات زير پاى وسايل حيات را هم به همراه داشت .

آنگاه ، آن نور ديده على بن ابى طالب عليهماالسلام سر را بلند و ديده خود را به سوى آسمان دوخت و در حالى كه سيل اشك از چشمان مباركش ‍ سرازير مى شد، با صداى بلند چنين نيايش نمود:



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 00:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


41 - يا اسمع السامعين يا ابصر الناضرين و يا اسرع الحاسبين...
يا اسمع السامعين يا ابصر الناضرين و يا اسرع الحاسبين و يا ارحم الراحمين صل على محمد و آل محمد السادة الميامين و اسئلك اللهم حاجتى التى ان اعطيتنيها لم يضرّنى ما منعتنى و ان منعتنيها لم ينفعنى ما اعطيتنى اسئلك فكاك رقبتى من النار لا اله الا انت وحدك لا شريك لك ، لك الملك و لك الحمد و انت على كل شى ء قدير يا رب ، يا رب ، يا رب .

((اى شنواترين شنونده ها، و اى بيناترين بيناها، و اى سريع ترين حسابگران ، و اى مهربان ترين مهربان ها، بر محمد و آل محمد كه سروران و با بركت ترين بندگان تو هستند، درود بفرست .اى خداى من ، آن حاجتم را از تو مساءلت مى دارم كه اگر آن را به من عطا فرمايى ، از آنچه كه مرا ممنوع ساخته اى ضررى نخواهم ديد و اگر مرا از آن حاجت محروم بسازى ، هرچه كه به من عطا فرمايى سودى به من نخواهد داد.خداوندا، از تو مى خواهم گردنم را از آتش آزاد گردانى .خدايى جز تو نيست ، يگانه اى بى شريك ، ملك و حمد از آن توست و تويى توانا بر همه چيز. يا رب ، يا رب ، يا رب .))

((اين ذكر را زياد تكرار فرمود.))

42 - الهى انا الفقير فى غناى فكيف لا اكون فقيرا فى فقرى ؟

(( خداوندا، اگر در عين بى نيازى بوده باشم باز مستمندم ، در حالى كه سر تا پا احتياجم .))

خداوندا، شخصيت انسانى و موجوديت ما هر مقدار هم كه استقلال و خودساختگى از خويشتن نشان بدهد، بالاخره شالوده آن از همين جهان طبيعت تاءمين مى گردد.

سر تا پاى وجود ما معلول هايى هستند كه به وجود عوامل زيادى احتياج دارند، كه تحت اختيار ما نمى باشند. هم چنين ، علل محاسبه نشده فراوانى ، نقص وجودى ما را براى خود ما كاملا اثبات مى نمايد. پروردگارا، آن استقلال روحى را به ما عطا فرما كه فريب از خود بى خبران را نخوريم .

اين بى خبران به ما اندرز مى دهند كه بايد در اين جهان بدون جستجوى پشتيبان زندگى كنيم ، كه هر اندازه هم بى نيازى از پشتيبانى را بر خود تلقين كنيم ، هرگز نخواهيم توانست زنجير پيوسته اصول و قوانين طبيعت را از دست و پاى خود بركنار كنيم .

اگر افكار كوتاه آنان لحظاتى به خود بيايد، اگر شخصيت انسانى آنان بتواند اندكى از طغيان و سركشى حيوانى شان بكاهد، متوجه خواهند شد كه مقصود خداجويان و هدف خداگويان آن نيست كه ما خود را كر كنيم ، كور كنيم و فلج نمايى ، سپس از خداى بزرگ بخواهيم كه خداوندا، بيا براى ما گوش و چشم و اعضاى سالمى عنايت فرما.

مگر تن پرورى و كوشش نكردن در راه تقويت زندگى ، مبارزه با خدا نيست ؟ كسى كه با خدا در حال پيكار است ، چگونه مى تواند خود را در حال نيايش ‍ ببيند؟

ما به مقام شامخ او چنين مى گوييم : اى خداى بزرگ كه به ما نيروى تلاش در زندگانى را عطا فرموده اى ، عنايتى فرما كه در تقويت اين نيرو بكوشيم و آرمان هاى اين زندگى گذران را با ارتباط بندگى با مقام شامخ تو، شكوفا و بارور سازيم .

اگر اين نيايش از اعماق روح ما برخيزد، در حقيقت ما به هدف اصلى نايل شده ايم ؛ يعنى به همان اندازه نيروى زندگانى را افزايش داده ، آرمان زندگانى را شكوفا و بارور ساخته ايم .

اين است معناى نيازمندى ما كه در هر لحظه در تمام ذرات وجود ما احساس مى گردد.
خداوندا، ما به تو روى مى آوريم و هر لحظه نيازمندى خود را با ارتباط به تو، به بى نيازى مبدل مى سازيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


43 - الهى انا الجاهل فى علمى فكيف لا اكون جهولا فى جهلى ؟

(( خداوندا، هر چند دانش فرا بگيرم ، باز در عين دانايى ام نادانم . چگونه مى توانم در عين جهلم نادان نباشم ؟))

خداوندا، ما مى خواهيم بدانيم ، اما نسبى و محدود بودن دانش ها، شناخت ما را از مطلق بودن دور مى سازد و بدين جهت ما هرگز نمى توانيم به طور مطلق با واقعيات در تماس بوده باشيم .
ما انسان ها، در تحصيل سود خوش باوريم ، آرى خيلى زودباوريم .

از همين زودباوريهاست كه روشنائى مخلوط به تاريكى ها را كه خودمان هم در ايجاد آن روشنايى بازيگرى داشته ايم ، نور مطلق فرض مى كنيم . بالاتر از اين ، به ديگران هم دستور يا توصيه يا حداقل سفارش مى كنيم كه شما هم در اين روشنايى مطلق ببينيد! و آنگاه ، اگر هم فرض كنيم كه با تمام خصوصيات و جزئيات نظام گذشته و آينده بشريت و جهان هستى آشنايى پيدا نموديم ، آيا مى توانيم از حقيقت مشيت جاريه خداوندى اطلاعى داشته باشيم ؟ البته نه . و يقينا چنين نيست .

ما نه فقط به تمام واقعيت جهان هستى آشنا نيستيم ، بلكه از سرنوشت يك ذره بى مقدار هم نمى توانيم دقيقا آگاهى حاصل كنيم ؛ زيرا اگر اين توانايى را داشتيم ، تمام جهان را مى شناختيم . آرى ، اين يك اعتراف تلخ است ، ولى چه بايد كرد. حقيقت است !

اما همين كه به نادانى خود اعتراف مى كنيم و شناخت اندك خود را از هوى واز آلودگى هاى نفسانى دور مى كنيم ، اتصال آن را به درياى علم تو، اى خداوند دانا، درك مى كنيم .

44 - الهى ان اختلاف تدبيرك و سرعة طوآء مقاديرك منعا عبادك العارفين بك عن السكون الى عطاء و الياءس منك فى بلآء.

((اى خداى من ! اختلاف تدبير و سرعت در هم پيچيدن سرنوشت ها با مشيت پيروز تو، بندگان عارفت را از تكيه به عطاى موجود و از نوميدى در ناگوارى ها باز مى دارد.))

همچنان براى ما روشن شده است كه تجديد و تنوع زودگذر رابطه انسان با انسان ، با اطمينان به بقاى وضع موجود ناسازگار است . عوامل محاسبه نشده ، آنچنان به سوى ما سرازير مى گردد كه گويى هر لحظه سرنوشت جداگانه اى در انتظار ماست . در اين حال است كه باز به ياد تو مى افتيم و موقعيت خودمان را در جمله كائنات درك مى كنيم . لذا، به اين حقيقت كه تو به ما تعليم كرده اى مترنم
مى شويم :

و لا تقولنّ لشى ء انّى فاعل ذلك غدا الا ان يشآء الله

((هرگز مگو من فردا فلان كار را انجام خواهم داد، مگر اين كه آن را به مشيت خداوندى
مربوط بسازى .))



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


45. الهى منّى ما يليق بلؤ مى و منك ما يليق بكرمك .

((اى خداى من ! آنچه از من در اين جهان هستى ساخته است ، مناسب خردى و ناتوانى من است و آنچه از تو پديدار مى گردد زيبنده توست .))







شؤ ون و خواص هر موجودى ، بستگى كامل با كيفيت موجوديت وجودى آن دارد.يك انسان هر مقدار هم خود را كامل و مستقل و بى نياز نشان بدهد، اثر نقص و نيازمندى كه سرتاپاى وجودش را فراگرفته است ، آشكارتر از آن است كه بتواند خود را بفريبد.

بى نياز خداوندا! من خود را از تو دارم ، من خود را ايجاد نكرده ام ، مشرف به جهان هستى هم نيستم ، به اجبار آمده ام و به اجبار هم خواهم رفت ، نيروهاى محدودم اجازه فعاليت نامحدود نمى دهد، روشنايى هستى ام در مقابل گردباد مخوف زوال و فنا، آن مقدار مى تواند مقاومت نشان بدهد كه چراغ ضعيفى در مقابل توفان بنيان كن و وحشتناك صحرايى .

46 - الهى وصفت نفسك باللطف و الراءفة لى قبل وجود ضعفى افتمنعنى منهما بعد وجود ضعفى ؟

((بار پروردگارا! پيش از آنكه وجود ضعيفم در جهان هستى نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصيف فرموده اى . آيا پس از آنكه وجود ضعيف و ناچيزم ايجاد گشت ، لطف و محبت خود را از من دريغ خواهى داشت ؟))

اى پروردگار عزيز ما! پيش از آن كه در تاريكى نيستى چراغ هستى را بيفروزى ، قبل از آن كه ماده را بسازى و به حركت درآورى ، تقاضاهاى غريزى و روانى ما را مى دانستى . تو مى دانستى كه براى تنفس ، هوايى ضرورت دارد. آگاه بودى كه توالد و تناسل احتياج به احساس لذت در مقدماتش دارد.








ديگر جاى چون و چرا براى ما نمانده است . ما بايد به كار و كوشش ‍ بپردازيم ، زيرا احتياج به كار و كوشش و صعود به قله هاى مرتفع تكامل را، تو در ما نهاده اى . تسليم ما به مقتضيات روحى و مادى خود، همان ؛ و وصول به عالى ترين نيروهاى حيات اصيل ، همان .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


47 - الهى ان ظهرت المحاسن منّى فبفضلك و لك المنّة علىّ و ان ظهرت المساوى منّى فبعدلك و لك الحجّة علىّ.

((اى خداى من ! اگر نيكويى هايى از من آشكار شود، از فضل و احسان تو بوده و منت از توست . و اگر بدى ها از من سر بزند، با دادگرى تو منافاتى ندارد. تو سزاوار بازخواست كردن از ما مى باشى ))

خداوندا، تو غرايز نفسانى و تعقل و وجدان را در ما ايجاد نموده اى و تعديل و هماهنگ ساختن آنها را از ما طلب مى كنى . اگر در فعاليت هاى زندگانى از وسايل گوناگون درونى به طور منطقى بهره بردارى نماييم و كردارهاى نيك انجام بدهيم ، با راهنمايى تو بوده و اين تويى كه از جهان بالا، پيشوايان مافوق الطبيعه را براى تكميل انسان ها فرستاده اى . نيز، با نشان دادن جهان با عظمت هستى ، ما انسان ها را به سوى خود تحريك و ترغيب فرموده اى . از اين جاست كه در نمودار شدن خوبى ها از ما، سهم اصلى از آن توست ، ولى اگر ما به بدى ها تمايل بورزيم و به زشتى ها بگراييم ، از آنجا كه به ما تعقل و وجدان عطا فرموده و دستورات خود را به ما رسانيده اى ، بنابراين ، تمام بدى ها به خود ما مستند بوده و بازخواست تو درباره اين زشتى ها و پليدى ها، روى دادگرى تو انجام خواهد گرفت . با اين حال ، خداوندا، دست عنايتت را به سوى اين يك مشت خاك ناچيز دراز كن و از ورطه نفسانى نجاتش ده .

48 - الهى كيف تكلنى و قد تكفّلت لى و كيف اضام و انت الناصر لى ام كيف اخيب و انت الحفىّ بى ؟

((اى خداى من ! چگونه مرا يكه و تنها رها مى كنى ، در صورتى كه كفالتم را به عهده گرفته اى ؟
چگونه ممكن است ستمديده شوم ، در صورتى كه تو ياور منى . چگونه ماءيوس شوم ؟ در صورتى كه تو مهربان خداى منى .))

خديا، قوانين جاريه ، براى حفظ موجوديت ما در دست قدرت توست ، نيروى هماهنگ كننده كنش ها و واكنش هاى درونى ما در دست قدرت توست ، شعله هاى ملكوتى وجدان از نفحات ربانى تو فروزان است .

آه خداوندا، سر تا پاى جهان هستى براى ما فرياد آماده باش مى زند. با اين حال ، چگونه مى توانم بگويم : ما را به حال خود واگذاشته اى ؟

ضرورت هاى زندگانى ما، از جنگل سحرآميز حوادث طبيعى و ساختگى ديگران بيرون مى آيد. به عبارت ديگر، ما زندگانى خود را از ميان صدها عوامل مرگ بيرون مى كشيم .
آيا اين ما هستيم كه با عوامل قوى تر از موجوديت خود كه اغلب محاسبه نشده و يا به كلى از اختيار ما بيرونند، مى جنگيم و پيروز مى شويم ؟! نه ، ما اين توانايى را نداريم .

پس اين دست قدرت توست كه هر لحظه بر سر ما كشيده مى شود و چند صباحى اين قفس خاكى را در مقابل عوامل تخريب كننده ، به صورت يك آشيانه حفظ مى كند. بارگاه مهرت هر لحظه در نظاره ماست . بدين جهت ، بر ما ستمى وارد نخواهد گشت .

در خلقت ما، هيچ گونه احتياج و مجهولى براى تو وجود نداشته است . بنابراين ، ستم از ناحيه تو درباره ما امكان ناپذير است . تا مهربان خدايى ، چون تو سايه عنايت بر سر ما انداخته است ، چرا ماءيوس شويم ؟

عنايت و لطف گسترده تون ، اجر و پاداش كردارهاى ما نيست . تو خدايى ، محبت خداوندى تو، هيچگونه غرضى را غير از تكامل ما منظور ننموده است .
نافرمانى ها و معاصى ، هر مقدار هم كه از سوى من صادر گردد، به عنوان جراءت به مقام شامخ ربوبى تو نخواهد بود؟ پيمان شكنى ها و سرپيچى ها، نه بدان جهت است كه براى خود توانايى مقابله با تو مى بينم . نه ، من به همه اين ناروايى ها آگاهم ، شرمندگى ام را كه پوزش طبيعى من است ، به عنوان آخرين وسيله تقرب به درگاهت پيش مى كشم .

بار پروردگارا، كدام عامل اقوى و اعظم از توست كه من در مقابل آن خود را ببازم ؛ نه ، چنين عاملى وجود ندارد، و به همين جهت هرگز نااميد و ماءيوس ‍ نخواهم گشت .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


49- بى ها انا اتوسّل اليك بفقرى اليك و كيف اتوسّل اليك بما هو محال انيصل اليك .

((چون نيازمندى ام به سوى توست ، دست توسل به سوى تو دراز مى كنم . به كدامين وسيله دست بيندازم كه توانايى رسيدن به تو را داشته باشد؟))

خداوندا، وقتى خوب مى نگرم ، سببيت همه از توست و تمام عوامل جهان طبيعت ، خواص و فعاليت خود را همگى از تو مى گيرند. آنها استقلال ندارند و موجوديت آنها همه مرهون خلاقيت توست ، اگر انسانند و اگر خود نيازمندند كارى از آنان ساخته نيست و اگر بى نيازند: ((آنان كه غنى ترند محتاج ترند))، و اگر موجودات طبيعى اند، هيچ نقطه اى از نقاط جهان طبيعت ، قائم به نفسه نبوده و همه حركت و خاصيت خود را از تو مى گيرند.

















50 - ام كيف اشكو اليك حالى و هو لا يخفى عليك ؟

((آيا شكايت از حالم كنم ؟ حالم كه بر تو مخفى نيست .))



من گروهى مى شناسم ز اوليا


كه دهانشان بسته باشد از دعا


خداوندا، آنگاه كه خاموشى شورانگيز جهان طبيعت را مى بينم ؛ آن گاه كه درك مى كنم كهكشان ها و كارزارهاى با عظمت با سرعت هاى سرسام آور و در عين حال با آرامشى شگفت انگيز ((بى نياز از درك ما انسان ها)) در حركتند؛ آنگاه كه مى بينم برگ هاى ظريف گل ها در دامنه كوهى مى رويند و جلوه كوتاه مدت خود را در جلوه گاه حكمت خداوندى نشان مى دهند، ولى آن چنان خاموش و ساكتند كه حتى صداى نسيم بهارى هم كه آنها را مى نوازد و بر آنها مى وزد، شنيده نمى شود؛ در اين حال مى خواهم جزئى از طبيعت باشم و با خاموشى راز دل با تو بگويم :

خدايا، احاطه علم تو را بر مكنونات درونى ام احساس مى كنم و اظهار آنچه را كه در درونم مى گذرد، نوعى از گستاخى مى دانم .

روشنايى جمال و جلالت ، آن چنان خيره ام مى كند كه نه تنها زبان و لبانم از ياد مى روند، بلكه خويشتن را هم فراموش مى كنم . در اين لحظات است كه خود را اسير آهنگ ازلى و بى نهايت تو مى بينم ، ولى شورانگيزى سكوت اين طبيعت پهناور با آن همه نمودها و آياتش كه غلغله كنان رهسپار كوى تو مى باشند، به زمزمه ام وادار مى كند و صداى ضعيفم را با جرس اين كاروان نور در هم مى آميزد.
در اين حال است كه ناگهان درك مى كنم به سخن گفتن پرداخته ام ، مى گويم و مى گويم ، ولى در همان حال ، يك مقاومت درونى احساس مى كنم كه مى خواهد الفاظ را در دهانم محو و نابود بسازد، زيرا اين كالبدهاى ضعيف ؛ يعنى اين الفاظ ناچيز كه ساخته دست خود ماست ، آن حقايق را كه در درونم موج زنان و بدون تكرار در حال حركتند، چنان مى فشارد و مشوش ‍ مى كند كه دوباره به پناهگاه سكوت پناهنده مى شوم .

آنگاه درمى يابم كه كوزه هاى ناچيز الفاظ را كنار گذاشته ، در دريايى از نور غوطه ور گشته ام .

51 - ام كيف اترجم بمقالى و هو منك برز اليك .

((گفتارم را چگونه توضيح بدهم ! اين گفتار از تو و به سوى تو روانه مى گردد.))

مى خواهم با تو سخن بگويم و با تو نيايش كنم ، اما قدرت نيايش و نيروى توضيح گفتارم از توست . بار ديگر، درك اين حقيقت مرا به خاموشى مى كشاند. ديگر سخنى نمانده است كه بگويم . در اين جا يك جمله كه خود به ما تعليم داده اى ، مى تواند از اضطراب و تشويشم جلوگيرى نمايد: لا حول و لا قوة الا بالله .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


52 - ام كيف تخيّب امالى و هى قد وفدت اليك .

((چگونه آرزوهايم با نوميدى رو به رو خواهد گشت ؟ در صورتى كه اين آرزوها رهسپار كوى تو مى باشند.))

پروردگارا! آرزوهاى مزاياى جهان مادى به سرازيرى سقوطم مى كشاند. عشق به جاه و مقام و ثروت و شخصيت دنيوى فطرتم را مى آلايد، اما آرزوهاى روحى ام به هر شكل كه نمودار گردند به سوى تو روى مى آورند. آنچه روى به سوى تو آورد، شعاعى از خورشيد عظمت توست كه عامل آن را در هر نهادم به وديعت نهاده اى .

در آن هنگام كه اين شعاع به سوى تو باز مى گردد، مركز اصلى خود را جستجو مى كند، ديگر براى آن بازگشتى وجود ندارد.

53 - ام كيف لا تحسن احوالى و بك قامت ؟

(( چرا احوال و شؤ ون من نيكو نباشد؟ در صورتى كه قوام آنها با توست .))

مگر نه اين است كه آن سوى ((من )) كه شعاعى از درياى ابدى است ، وابسته جمال و جلال توست ؟ بايد شؤ ون و احوال ((من )) كه پيوسته به آن سوست نيكو بوده باشد، زيرا مهر و محبت بى نهايت تو، لب هاى جان مرا در كنار چشمه سار بقا خشك نخواهد گذاشت .

((من طبيعى )) همانند آن كرم ناچيز است كه زندگانى خود را در ميان شن هاى محقر يا زير برگى از شاخه درخت سپرى مى كند؛ شكفتگى و پژمردگى و خشكى و آبيارى گياهان و گل ها و درخت وجود را مى بيند، اين تحولات را با آن حواس و درك كوچك و تيره و تارى كه دارد، نمى تواند به خارج از آن محيط محدود نسبت بدهد.

او باغبان نمى بيند، چشمه سار را نمى يابد، ابر را درك نمى كند، دانه و ريشه و اشعه آفتاب و نسيم هاى روح انگيز و دهها عناصر كه در آن تحولات تاءثير مى بخشد، براى او نامفهوم است .

اين سطح عميق ((من ))، يعنى آن مجاور روح الهى است كه به گوش ((من طبيعى )) مى گويد:
تو در اشتباهى ، تو راه خطا مى روى ، جهان هستى كه تو جزئى از آن هستى ، اصولى دارد و نتايجى ، زيربناهايى دارد كه اين روابط و دگرگونى ها روبناهاى آن است .

اى كرم ناچيز! اين باغ پهناور باغبانى دارد و از ورود عوامل مزاحم جلوگيرى مى كند، آب به سوى گل ها و درختان - كه تو در آن براى خود جهان مستقلى ساخته اى - روانه مى سازد.

اين آگاهى مختصر كافى است كه ما را متوجه سازد به اين كه تمام لحظات زندگى ما از او بوده و خيال استقلال ، غير از اين كه ما را مانند آن مگس ناچيز از تعقل صحيح باز بدارد، نتيجه اى در بر ندارد.
بار الها، با همين توجه است كه در دريايى از لذت ملكوتى غوطه ور مى شويم و آلام و شكنجه هاى غيراختيارى زندگانى را متحمل مى گرديم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 08:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)

54 - الهى ما الطفك بى مع عظيم جهلى و ما ارحمك بى مع قبيح فعلى ؟

((اى خداى من ! با اين كه به مقام شامخ ربوبى تو و به موقعيت واقعى خود در جهان هستى نادانم ، اما چه الطاف شايانى كه شامل حالم نفرموده اى ! با اين كردارهاى ناشايستم چه رحم و عطوفتى كه برايم ابراز نمى كنى !))

نادانى ما به موجوديت خود از يك طرف ، جهل ها به عظمت و لطف تو از طرف ديگر، مانع جريان لطف عمومى تو نخواهد گشت . ما چگونه مى توانيم ريزش فيض عظيم تو را در هر لحظه به تمام كائنات و موجود انسانى درك كنيم ؟ ما كه محبوس قوانين طبيعت هستيم و براى ما بسيار مشكل است كه جريان هاى زيربناى جهان كون و فساد را درك نماييم .

ما چشم به دنيا گشوده ، هميشه درخشندگى نور وجود را بر در و ديوار اجزاى تمام موجودات مشاهده نموده ايم .

ما آن شيشه هاى شفاف هستيم كه نور، دائم در آن نفوذ مى كند و او گمان مى كند كه نور از خود آن شيشه است .
روح ما را در لانه كوچكى به نام بدن جا داده اى و مانند آن كرم ناچيز، تمام موجوديت خود را ساخته شده لانه محقر يك شاخه درختى مى بيند و درك نمى كند كه درخت ، به واسطه ريشه نهفته در زمين آب را جذب نموده و تا بلندترين شاخه و كوچك ترين برگ ، حيات خود را مرهون همان آب است . همان آب است كه اساس زندگانى اوست ، او درباره باغبان و كيفيت و كميت فعاليت او هيچ گونه توجهى ندارد.
اما آن شيشه خواه بداند نور درخشنده اى كه او را شفاف نموده است از منبع ديگرى است يا نداند، نور به شيشه خواهد تابيد. و آن كرم محقر بداند كه حيات و موجوديت او، نتيجه آب و خاك و كوشش باغبان است يا نداند، باغبان فعاليت نموده و آب به بلندترين شاخه ها و كوچك ترين برگ ها از ريشه درخت خواهد رسيد. آرى ، ما نمى دانيم .

ولى اى پروردگار لطيف ! گاه گاهى به خود مى آييم . در يك لحظه زودگذر كه به لطف خداوندى تو متوجه مى گرديم ، نه تنها درك مى كنيم قوام تمام موجوديت ما بسته به لطف توست ، بلكه گمان مى كنيم كه به غير از ما چيزى ديگر نپرداخته اى ، فقط تو خداى ما هستى

55 - الهى ما اقربك منّى و ابعدنى غنك و ما اراءفك بى فما الذى يحجبنى عنك ؟

(( خداوندا، با اين دورى كه من از تو احساس مى كنم و اين فاصله كه من با تو ايجاد كرده ام ، تو چقدر به من نزديكى ؟ چه مهربان خدايى ! پس آنچه حجابى ميان من و تو گشته است چيست ؟))







هنگامى كه موجودات طبيعى را مى بينم ، هرگز توجهى به آن نور كه توسط آن ، موجودات جسمانى را مشاهده مى كنم نمى بينم . نور نزديكترين پديده ها براى ما در موقع ديدن اجسام است ، ولى هرگز مورد توجه ما قرار نمى گيرد، مگر در حالات استثنايى .

نزديكى نور است كه باعث دورى آن گشته است ، از آن طرف ، نحوه تفكر ما به گونه اى است كه نمى تواند باور كند كه : خداوند با آن عظمت اين اندازه به ما نزديك بوده باشد، چنان كه يك بند انگشت نمى تواند درك كند كه روح با آن عظمت و فعاليت نامحدود و ظرافت فوق العاده ، آنچنان نزديك به آن انگشت است كه گويى خارج از آن نيست .

56 - الهى علمت باختلاف الاثار و تنقّلات الاطوار انّ مرادك منّى ان تتعرّف الىّ فى كلّ شى ء حتى لا اجهلك فى شى ء.

((از اختلاف نمودها و تحول دائمى پديده ها دانسته ام كه مى خواهى در هر چيز خود را به من بشناسانى تا در هيچ چيز به وجود تو نادان نباشم .))










اين اختلاف و تحول پى در پى ، با صراحت قاطعانه مى گويد اين رودخانه دائم الجريان سرچشمه اى دارد و اين گردنده را گرداننده اى است .

هيچ موجودى از حقايق جهان هستى ، نظام آينده خود را در ذات خود نمى پروراند.
ما انسان ها به وسيله علوم ، با هر يك از موجودات از راه هاى گوناگون تماس ‍ مى گيريم ، ولى هيچ يك از اين موجودات ، توانايى آن را ندارند كه حركت و جنبش طبيعى شان را ذاتى خود معرفى نمايند.
بسيار خوب ، مى گوييم حركت در ذات ماده است .

سپس اين سؤ ال پيش مى آيد كه آيا حركت كلى در ذات ماده است ؟
مى بينيم ، اگر مطابق اين سؤ ال جواب مثبت بدهيم چه قدر اشتباه نموده ايم ، زيرا حركت كلى ساخته ذهن ماست و عينيت ندارد.

سپس مى گوييم : نه ، مقصود حركت مشخص و واقعى است كه ماده را مى گرداند. باز با اين سؤ ال روبه رو مى شويم : كدام حركت مشخص است كه ذات ماده بوده و آن را مى گرداند؟ زيرا ممكن است يك ماده ، هزار شكل حركت با نتايج و پديده هاى مختلف بر خود بپذيرد.

بار ديگر مى رويم به سوى اختلاف پديده ها و مى گوييم :

چرا بايد [پديده هاى ] جهان طبيعت مختلف و متضاد بوده باشد؟
اگر ماده يك حقيقت است ، اين اختلاف ها و تضادهاى بى شمار از كجاست ؟
اگر ماده متعدد است ، اين تعدد و گوناگونى و هماهنگى آنها از كجا سرچشمه مى گيرد؟
آيا يك حقيقت يا حقايق گوناگون ؟
اگر يك حقيقت است ، اختلاف نتايج از كجاست ؟
اگر متعدد است اين تعدد از كجا ناشى شده است ؟
اصلا چرا ماده بايد حركت كند؟
چرا اين حركت مشخص را انتخاب نموده است ؟
اين قوانين و اصول كه بر دستگاه طبيعت حكمفرما است ، چرا بايستى همين روش را برگزينند؟

خداوندا، ما براى همه اين سوالات يك جواب تهيه نموده ايم و آن اين است كه :

تويى گرداننده اين جهان طبيعت ، اگر چه به دستور تو بايد براى پيدا كردن پاسخ ‌هاى آنها در صحنه زندگى طبيعى تلاش كنيم و تكاپو بورزيم .

تويى حافظ قوانينى كه براى هستى حاكم ساخته اى .اگر براى عده اى اين سؤ ال ها مطرح نگردد و يا حل آنها را به آينده واگذار نمايند، عده ديگرى هستند كه با وفادارى كامل شناخت و دانش و ايمان ، به تكامل آگاهى ها به طور تدريجى يقين نموده اند كه تمام شناسايى هاى آنها فقط در ظواهر و روبناهاى جهان طبيعت نفوذ مى كند، نه به اعماق آن .

زيرا مى دانيم : يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا، ولى زيربناى اين ماده و حركت و اختلاف ، آثار و تحولات مشيت توست .پروردگارا، كسانى هستند كه تو را با نام هايى از قبيل الله ، رحمن ، رحيم ، كريم ، رؤ وف ، صدا مى كنند ولى آن عده كه در شناخت جهان هستى تلاش هاى خستگى ناپذير انجام داده و نظاره جلال و جمال تو را به اين دستگاه و تسلط دائمى تو را بر آن مشاهده كرده اند، تو را با نام هايى از قبيل : اى حافظ قوانين طبيعت ، و اى ناظر به تحولات موجود، نيايشت خواهند كرد.

خداوندا، در اين معبد بزرگ كه جهان هستى اش مى ناميم و در اين كارگاه سترگ كه خاموشى بهت انگيزى صداى با عظمت تو را در گوش دل ما طنين مى اندازد، لحظاتى چند نور خود را در دل هاى ما بيافروز و شامه ما را از نسيم ابديت خود كه بر روى اين موجودات و تحولات گذران مى وزد، معطر فرما.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 11:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


57 - الهى كلما اخرسنى لؤ مى انطقنى كرمك .

((پروردگارا، آنگاه كه دنائت و پستى ام از سخنگويى بازم مى دارد، كرم و لطف تو سخنورم مى كند.))

تبهكارى ها و ديوصفتى هايم ، گاهى آنچنان به رخم خيره مى شوند و مرا چنان رو در روى ناشايست خود قرار مى دهند كه ياراى سخنگويى از من سلب مى گردد.

اى خداى من ! زشت سيرتى آن چنان قيامه ((خويشتنم )) را هولناك نموده است كه نمى خواهم با چنين قيافه زشت با تو سخن بگويم ، از اين جهت است كه :

هرگونه راه پيوستگى با تو را به روى خودم بسته مى بينم ، معاصى و گناهانم ، زبانم را بسته و لالم نموده است . چه كنم ؟ آيا با ديگران سخن بگويم ؟

لابد زشتى سيرتى نهايى خود را مخفى ساخته ، از نيكى ها و زيبايى هاى خود، سخن خواهم گفت !
در اين موقع است كه قيافه هولناكم كثيفتر و زشت تر خواهد شد، زيرا به آن زشتى و پليدى خود، دورويى و رياكارى را هم اضافه خواهم نمود.

يا با جهان طبيعت كه خاموش و بدون جنجال تسليم قوانين است ، سخن بگويم ؟
آن موجودى كه خود را در مقابل قانون گزار ازل و ابد تسليم نموده است ، چه سنخيتى با من متمرد دارد كه حتى در راه تمايلاتم به مبارزه با خود نيز حاضر شده ام .
اى خداى عزيز و مهربانم ! ديگر كسى نمانده است كه اين موجود گمشده با او سخن بگويد، در عين زشتى و پليدى راه فرارى را كه مى جويد پيدا كند. فقط يك نكته اتكا باقى مانده است ؛ آن هم كرم و جود بى نهايت توست .

چقدر خوب بود كه به بر زبان آوردن الفاظ نيازى نداشتم ، تا مفاهيم آن الفاظ بيشتر شرمنده ام ننمايد.
عزيز پروردگارا، لباس هستى را بر اندام ما موجودات ناچيز برازنده ساخته و ما را آفريدى و عقل و تفكر و وجدانى به ما عطا فرموده اى كه در گذرگاه بى نهايت ، كشش به كمال بى پايان داشته باشيم ، تمايلات حيوانى ما همچون زنجير گرانبار، از تكاپو در اين گذرگاه سد راه ما مى شود، ولى نيروى كشش به سوى كمال و محبت خداوندى تو، اين زنجيرهاى گرانبار را نه تنها از پاهاى ما برمى دارد، بلكه به جهت متوجه ساختن نقص و احتياجى كه داريم ، ما را با گام هايى سريع تر و استوارتر به سوى تو رهنمون مى سازد.

58 - و كلما ايسنى اوصافى اطمعتنى مننك .

((آنگاه كه صفت هاى ناشايستم تا سر حد ياءس و نوميدى مى كشاند، باز احسان هاى تو، در اميد را به رويم خواهد گشود، زيرا كرم و احسان عمومى تو در اين دوران زندگى به حركات و پديده هاى روانى ما بستگى ندارد.))

59 - الهى من كانت محاسنه مساوى فكيف لا تكون مساويه مساوى ؟

(( خداوندا، كسى كه نيكويى هايش زشت است ، چگونه بدى هاى او ناشايست نخواهد بود؟))

تمايلات نفسانى ما، حركات و سكنات ما را پسنديده جلوه مى دهد. كردارهايى را انجام داده و آنها را با قيافه زيبا و خوشايند به ديگران - حتى گاهى به خودمان هم - جلوه گر مى سازيم . اگر تفكرات ما اندازه اى عالى تر بود و به تعقلات نارساى خود هم در مقابل انديشه هاى تحميلى ديگران توجهى مى داشتيم ، در آن موقع مى ديديم كه تصور كمال كه در نتيجه اعمال نيكو براى ما مطرح مى گردد و خود را با انجام كار نيك متعالى مى بينيم ، يا به قصد تعالى و تكامل كارهاى شايسته را انجام مى دهيم ، چه اندازه خود را فريب داده و در سراشيبى پستى سقوط نموده ايم .

اين خودفريبى از آن جهت است كه ما در درون خود كاملا درك مى كنيم كه ارضاى حس خودپرستى به هر طريقى - هر چند به عنوان هدف گيرى تكامل - بوده باشد، از نقش و نگار به قيافه زشت خود تجاوز نمى كند.قل هل ننبّئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا.
(http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link33)
((بگو به آنان ، آيا زيانكارترين اشخاص را به شما معرفى كنيم ؟
آنان كسانى هستند كه كوشش هاى آنان در زندگانى دنيا بى نتيجه و ناشايست بوده ، ولى آنان گمان مى كردند كه بهترين كار را انجام مى دهند.))


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 11:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


60 - و من كانت حقائقه دعاوى فكيف لا تكون دعاويه دعاوى ؟

((كسى كه حقايقش مجرد ادعاست ، چگونه ادعاى او ادعا نخواهد بود؟))

تفاوت ميان حقيقت و ادعا، همان مقدار است كه تفاوت ميان كلمه عسل از زبان كسى خارج شود كه هرگز در عمرش عسل را نچشيده است و كسى كه آن را مى چشد و لذت واقعى آن را در مى يابد.
پروردگارا، عمرى با حقيقت نماها سپرى كرده ام ، آنگاه كه براى واقعيت اين ادعاها در صدد پيدا كردن دليل بوده ام ، غير از تمايلات و هوى و هوس هاى نفسانى هيچ مدركى دستگيرم نشده است . نمى دانم ، شايد گاهى هم چيزى كه ادعاها را براى من واقعى جلوه داده است ، نارسايى مغز و يا قصور مشاعرم بوده است . در اين صورت ، مقصر نخواهم بود، هر چند دستم از كمال فوق كوتاه بوده است .

61 - الهى حكمك النّافذ و مشيّتك القاهرة لم يتركا لذى مقال مقالا و لا لذى حال حالا.

((اى خداى من ، حكم نافذ و مشيت پيروزت ، به صاحب گفتار جمال سخن نداده و براى كسانى كه داراى وضع روانى دگرگونند، بهانه اى نگذاشته است .))

خداوندا، آنان كه در نظام متقن و زيباى اين جهان هستى به دقت نگريستند؛
آنان كه صداى جريان حلقه هاى زنجير وجود را با گوش دل شنيدند؛
اينان با علم به ضعف و نادانى خود از درك اصول و پايه هاى جهان هستى كه مستقيما مربوط به توست ، ياوه گويى نكردند و قربانى جهالت خود نگشتند و با تمام هيجان و اشتياق اين سرود سر داده اند:

ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link34)
((اى خداى بزرگ ! اى پروراننده ما، اين جهان بزرگ را بيهوده نيافريدى . [پاك پروردگارا]، ما را از عذاب دوزخ رها فرما.))

سپس به دنبال وظيفه رفتند. آنان چنين احساس كردند كه حكمت و مشيت عاليه تو، جايى براى چون و چرا نگذاشته است . آنان نمى تواند با نظر به واقعيت هاى جاريه در پهنه بى كران هستى براى توجه به سوى تو بدلى پيدا كنند.

پروردگارا، در مقابل اين حكم نافذ و مشيت پيروزت ، نيروى احساس ‍ وظيفه ما را تشديد فرما، تا به نشستن در زير درخت خلقت و سياحت در شاخ و برگ هاى زيباى آن قناعت نورزيم و به سوى انجام وظيفه رهسپار شويم و خود را به بى نهايت مربوط بسازيم .

62 - الهى كم من طاعة بنيتها و حالة شيّدتها هدم اعتمادى عليها عدلك بل اقالنى منها فضلك .

((اى خداى من ! چه بسا اطاعتى مى كنم و به سوى تو متوجه مى گردم ، ولى عدالت تو تكيه مرا به آن عبادت ويران مى كند. آرى ، آنگاه كه به دادگرى تو متوجه مى گردم ، ناچيزى و پوچى آنها را در مى يابم ؛ آنگاه ، با يك آگاهى در مقابل فضيلت و احسان تو آنها را ناديده مى گيرم .))

اطاعت ها و عبادت ها را انجام مى دهيم و گاهى حالت توجه و نيايش با خداوند را در خود احساس مى كنيم ؛ ولى هنگامى كه به ناچيزى آنها در مقابل عظمتش آگاه مى شويم ، مى بينيم : اگر خداوند بخواهد با دادگرى درباره اين اطاعت ها و نيايش ها محاسبه انجام بدهد، بى ارزشى آنها كاملا اثبات خواهد شد.
عوامل زيادى موجبات بى ارزشى اين توجهات و نيايش ها را اثبات نمايد:

1 - جهلى كه ما را احاطه نموده است ، اين جهل مانع شناخت حقيقى خواسته هاى ماست ؛ يعنى ما نمى دانيم چه مى خواهيم و از كه مى خواهيم ؟
2 - معاصى معينى از قبيل ستمكارى بر بندگان خداوند، آثار وضعى خود را در درون ما جايگير ساخته و سد خلل ناپذيرى را در مقابل حالات لطيف روح ما ايجاد مى كند.
3 - توجه به اين كه اين حالت نيايش ، يكى از عوامل بزرگ تكامل روحى است ، باعث سقوط ما گشته است . در آن موقع درك مى كنيم كه در همان نقطه كه آن را آغاز سفر محسوب نموديم ، ايستاده و كوچك ترين مسافتى را به سوى حق و حقيقت نپيموده ايم .

اى پروردگار توانا! در آن حال كه در صدد پرستش و نيايش تو بر آمده ايم ، اگر چه لحظاتى بيش نباشد، ما را به سوى خودت باز خوان . در آن لحظه كه در درياى عظمت تو مستغرق هستيم ، به خود نخواهيم باليد. در اين لحظه و پس از آن نيز، هيچ گاه اين حالت را وسيله تكامل خود قرار نخواهيم داد، زيرا به خوبى درك كرده ايم كه توجه و قصد كمال همان و سقوط در سرازيرى حيوانى همان . به خود آمدن و احساس نيل به عظمت ، سد راه رهروان كوى حق و حقيقت است . هدف قرار دادن احساسات لذت از رسيدن به مقام والا، كار جانوران است . ما بايد مراحل كمال را يكى پس از ديگرى - بدون كوچك ترين قصد بزرگى - درنورديم ، اگر چه عظمت و سعادت مانند سايه دنبال ما در حركت باشد. ما بايد مانند آن كشاورز كه دانه مى پاشد و مقصودش خود گندم است ، وصول به مقام و بارگاه الهى را هدف قرار بدهيم ؛ هر چند تكامل مانند كاه كه به طفيلى گندم در محصول نمودار مى شود، به طور ضرورى نصيب ما خواهد گشت .

اى پروردگار بى چون ! ما پيروزى در شكستن سد آهنين خودبينى را از تو مى خواهيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 11:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)


63 - الهى انّك تعلم انّى و ان لم تدم الطّاعة منّى فعلا جزما فقد دامت محبة و عزما.

((لطيف پروردگارا! تو مى دانى اگر چه حالت توجه و نيايشم دوامى ندارد، ولى محبت و اشتياق توجه به سوى تو را هميشه در نهانخانه دل مى پرورانم .))

زبانم هميشه گوياى حمد و ثناى تو نيست ، ولى آنگاه كه با سوز و گداز به مقام شامخ ربوبى ات متوجه گشته و چند كلمه از اعماق جانم به عنوان ستايشت برمى آورم ، مانند اين است كه در همه حال و در همه لحظات زندگى ، درى غير از در بارگاه تو نزده ام و سخنى با غير از تو نگفته ام .









موجهاى بى كران محبتت در درونم به حركت در مى آيد و با نوسان ها بر غوغاى تمايلات و آرزوهاى حيوانى ام ، سينه به سينه به مبارزه برمى خيزد.

من ناظر اين پيكارم ؛ چه پيكار جدى و چه رو در رو ايستادن وحشتناكى ! من پيروزى موج هاى محبتت را با حسرت جانكاه آرزو مى كنم . مى خواهم اين موج ها را با حسرت جانكاه آرزو مى كنم ، مى خواهم اين موج ها تا آخرين نفس در درونم از وزش نسيم هاى مهر و محبتت به حركت در آيند، اما نمى دانم چرا و به چه علت دوباره اين موجهاى الهى به تدريج رو به سكوت و خاموشى وحشت انگيز گراييده ، جاى خود را براى توهمات و خيالات پوچ و بى اساس خالى مى كنند

اينك ، پيروزى آن هيجان هاى الهى ام را از تو مى خواهم ، نجات اين هماى سعادت ابدى را كه در زير پنجه هاى نيرومند كركس هاى تمايلاتم دست و پا مى زند، از تو مى جويم .
آخر اى خداى مهربانم ! چه مى شود اگر روزى فرا رسد، پيش از آنكه چشمه سار دائم الجريان روحم به خشكى گرايد، و پيش از آنكه كوشش هاى جدى ام براى دريافت كشش به سوى تو بى نتيجه بماند، نسيمى از ابديت به اقيانوس مضطرب روحم بوزد و ببينم يك موج نهايى از وزش اين نسيم سر كشيده و:


مى رود بى بانگ و بى تكرارها


تحتها الانهار تا گلزارها





64 - الهى كيف اعزم و انت القاهر و كيف لا اعزم و انت الامر؟

((خداى من ! چگونه تصميم قاطعانه بگيرم ؟ در حالى كه تو پيروز مطلقى ، چگونه تصميم نگيرم ؟ در حالى كه خود دستور به تصميم داده اى ؟))

نيت ها و تصميم هاى ما درباره هر كارى كه مى خواهيم انجام بدهيم ، اگر غفلت از حقيقت امور داشته باشيم ، به استقلال و خودپرستى مى انجامد، در صورتى كه :



ازمّة الامور طرّا بيده



و الكلّ مستمدّة من مدده



((عنان تمام امور به دست قدرت اوست و همه حوادث و موجودات از او كمك مى گيرند.))
و لا تقولنّ لشى ء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشآء الله .
((درباره هيچ چيز مگو كه من آن را فردا انجام خواهم داد، مگر اين كه آن را به مشيت خداوندى مربوط بسازى .))

اگر هيچ گونه تصميمى به كار نبنديم و هيچ كارى را اراده نكنيم ، بدون شك خلاف مشيت و دستور او خوهد بود. زيرا او خود فرموده است :

و ان ليس للانسان الا ما سعى و انّ سعيه سوف يرى (http://www.ghadeer.org/hadis/sh_arafat/footnt01.htm#link37)
((هيچ چيز براى انسان به جز كوشش او وجود ندارد و او نتيجه كوشش ‍ خود را به طور حتم خواهد ديد.))

پروردگارا، اگر ((من )) بگويم ، مخالفت قيوميت و پيروزى مطلق تو است و اگر ((تو)) بگويم ، مسؤ وليت را منكر شده ام .

خداوندا، لطف و عنايتت را شامل حال ما فرما و آن قدرت را به ما ارزانى كن كه درك كنيم تويى قادر مطلق ، و تويى بخشنده قدرت ها، و ماييم موجودى كه در بهره بردارى از آن نيروها بايد بكوشيم و از آنها حداكثر بهره بردارى را انجام بدهيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
15-10-2013, 12:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)

(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/06419039146502874202.gif)65- الهى تردّدى فى الاثار يوجب بعد المزار فاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك .


((خداى من ! تماشا و تردد من در نمودهاى جهان هستى ، مقصدم را كه زيارت بارگاه توست دور مى سازد. توفيقت را شامل حالم فرما تا با انجام وظيفه به سوى تو رهسپار شوم .))

جهان هستى ، خود را آماده شناسايى ما نشان مى دهد؛ وسيله شناسايى ما چيست ؟
وسايل شناسايى ما همين حواس درونى و برونى و آلاتى است كه پديده ها را به كمك آنها دقيق تر و روشن تر درك كنيم . آيا اين وسايل و آلات مى توانند با امانت كامل ، واقعيت ها را براى ما قابل درك بسازند.

البته نه ، زيرا عينك حواس و آلات ما با خواص خود از ناحيه پديده هاى جهان هستى رنگ آميزى مى گردد. ما با آن عينك مى نگريم و گمان مى كنيم واقعيت هاى جهان هستى را بدون دست خوردگى دريافته ايم . مگر نه اين است كه : ((ما در نمايشنانه بزرگ وجود، هم بازيگريم هم تماشاگر))، پس ‍ من كه تاكنون نتوانسته ام مرز حقيقى جهان هستى و ((من )) را مشخص ‍ بسازم ، چگونه مى توان ادعا نمايم كه جهان و من را شناخته و هويت ماوراى آن را دريافته ام ؟ و نيز تاريكى جهان ماديات و اختلاف نمودها و حكومت كيفيت ها و كميت ها و گسترش اين موجودات در رودخانه دائم الجريان كون و فساد از يك طرف ، و برى و منزه بودن آن موجود عالى و لطافت و نزديكى او به همين موجودات از طرف ديگر، نزديكترين فاصله را به دورترين مسافت ها مبدل ساخته است .

آه خداوندا! براى ديدارت به كوهساران مى نگرم ، كشش مادى آنها مانند سد آهنينى ، لطافت روح و عظمت خواسته او را با خشونت مواجه ساخته و آن را باز پس مى گرداند.

كوهساران فقط مى توانند رسوب اعصار و قرون گذشته را در خطوط خود به من نشان بدهند و سر به فلك كشيدن آن ها عظمت كميتى را كه دارا مى باشند، خاطرنشان مى سازد.
كوه هاى سربه فلك كشيده كجا؟ پيشگاه ربوبى تو كجا؟

درياها باعظمت تر و لطيف ترند؛ به درياها بنگرم شايد از پهنه هاى بى كران و موج هاى خروشان درياها گامى به سوى تو بردارم . اما حركات موجى درياها، دست خوش عوامل طبيعى خود مى باشند، هر چند كه عظمت دريا براى ما استقلالى نشان مى دهد و ما هم اديبانه براى آن در عين عظمت ، خود آگاهى نسبت داده و در تعيين سرنوشتش اختيارى به آن اضافه مى كنيم . ولى در آن هنگام كه دست از بازيگرى برمى داريم ، مى بينيم نه تنها ما در اسناد اختيار و استقلال به دريا توهم نموده ايم ، بلكه ممكن است همين توهم را آن خس ناچيز كه در نقطه بسيار كوچكى از موج دريا مى غلتد، به خود نسبت بدهد. اصلا ممكن است اين خس ناچيز بگويد: اين همه عظمت و امواج بى كران دريا فقط و فقط براى اوست :



دريا كه به طبع خويش موجى دارد


خس پندارد كه اين كشاكش با اوست




آرى ، من هم توهم مى كنم ؛ دريا هم خيال مى كند؛ آن خس ناچيز هم گرفتار پندار خويشتن مى باشد.
بالاخره ، اگر چه درياها تماشاگهى بس عظيمند، اگر چه تماشاى آنها در درون مان هيجان وصف ناپذيرى ايجاد مى كند. اگر چه درياها در هنگام موج حلقه هاى متصل ، زنجير وجود را براى ما مجسم مى سازند، وى با همه اين عظمت ها، دريا كشش هندسى دارد؛ قابل قسمت است ؛ گاهى در حركت و گاه ديگر در سكون است ؛ مى تواند تحت عوامل معينى به صورت بخار درآمده و در فضاى بى كران مستهلك شود. پس درياها هم نمى توانند مرا به سوى تو، اى خداوند لم يزل و لا يزال ، رهبرى نمايند.
درياهاى بى كران و خروشان كجا؟ پيشگاه ربوبى تو كجا؟

گل هاى ظريف و زيبا را نظاره مى كنم ؛ تبسم آنها ديدگانم را و بوى عطرآميز آنها مشامم را مى نوازد.
اين گلها با تمام ظرافت و زيبايى كه دارند، و با تمامى آشنايى كه با احساس ‍ و شورش دل من دارا مى باشد، به اين ساده لوحى كه مى خواهم از آنها طريقى به بارگاهش انتخاب نماييم مى خندند و مى گويند: آن جمالى را كه تو جستجو مى كنى ديده ديگرى لازم دارد، زيرا اين ديده ها از كميت ها و كيفيت هاى محدود مشخص نمى تواند تجاوز نمايد، چنان چه ما خود با اين ديدگان رنگين و رنگ پرست به سراغ ديدارش نمى رويم .



هله آنچه خواستم ، يافتم از دل خدابين


نه به ارض خويشتن را و نه بر سما زدم من


آن بويى كه مستانه به دنبالش مى دوى ، مشام ديگرى احتياج دارد.


بينى آن باشد كه او بويى برد


بوى او را جانب كويى برد


به درختان سرسبز و خرم و دشت ها و دمن هاى روح افزا مى نگرم ، گوش به سكوت آنها كه عالى ترين سرود را مى نوازد، فرا مى دهم ؛ جنبش ها و لرزش هاى ظريف ، آنان راز وجود را براى ما رموز لطيفى را آشكار مى كنند. چه لذت و حيرت آميخته با وقار كه در روحم ايجاد نمى كنند!

ولى آنگاه كه به ياد مى آورم ، خزان مرگبارى در دنبال اين طراوت و شادابى فرامى رسد، آنها را خاموش و بى شكوفه در بيابانها رها مى كند، سرودهاى دلپذيرشان كه با نواهاى زيباى پرندگان ظريف در هم مى آميخت ، در آن موقع به ناله هاى خزانى مبدل مى گردد. درك مى كنم كه ابديت در نهاد اين موجودات خرم و سرسبز نيز وجود ندارد.

در اين موقع ، احساس مى كنم كه راهى نپيموده و در همان نقطه كه آغاز حركتم بوده است توقف نموده و متحيرم .
گل ها و درختان سرسبز و چمن هاى خرم كجا؟ پيشگاه ربوبى تو كجا؟

به ((خود)) مى نگرم و در اعماق قلب و عقل و خيال و وهم فرو مى روم . در آنجا جهانى بزرگ تر از جهان طبيعت مى بينم . اين جهان شگفت انگيز، اگر چه لطيف تر و نيرومندتر و نافذتر از جهان بيرون است ، زيرا اين جا ((من )) وجود دارد.
اين جا جايگاه وجدان است . اين جا درك ذات ديده مى شود.
با اين حال ، همين كه اين حقايق را به عنوان راه هاى سير و سلوك به سوى تو انتخاب مى كنم ، همان مقدار از حركت به سوى تو جلوگيرى مى كند، كه پديده هاى جهان خارجى .
فضاى بى كران با نقطه هاى زرينش در مقابل چشمانم گسترده است . طاير تيزرو خيال با سرعت بى نهايت در آن پهنه به پرواز درمى آيد. كرات فضايى را با يك بال زدن در پشت سر مى گذارد.

بى نهايت را مى بيند و آن را در مى نوردد. ولى چگونه مى توان باور كرد كه اين طاير تيزرو خيال در همان نقطه ايستاده ، بالى نگشوده و پروازى ننموده است ؟
فضاى بى كران با نقطه هاى زرينش كجا؟ پيشگاه ربوبى تو كجا؟

ولى اى خداوند بى چون ! اگر ما از اين موجودات هستى يا از اين جريان هاى درونى توقع ديدار تو را داشته باشيم ، ما را آنچنان عفو فرما كه چوپان ناتوان را، در آن هنگام كه تو را در هيكل برومند و با عظمت موسى عليه السلام مى ديد. ما را همان اندازه بپذير كه بزهاى آن چوپان را به پيشكشى و هى هى و هيهايش را به زمزمه الهى :


اى فداى تو همه بزهاى من


اى به يادت هى هى و هيهاى من


در اين موقع است كه ديگر تمام ياءس و نوميدى ها به شادى و اميد مبدل گشته است ، زيرا به خوبى درك مى كنيم كه منحصرترين راه و نزديك ترين مسافت به سوى بارگاه عظمت تو، كنار گذاشتن تمام راه ها و قصد حقيقى زيارت توست .

حال كه راه به سوى تو اين اندازه نزديك و سهل است ، پس قصد كنم و در مقصد باشم .


جمعى ز كتاب و سخنت مى جويند


جمعى ز گل و نسترنت مى جويند


آسوده جماعتى كه دل از همه چيز


برتافته از خويشتنت مى جويند


خداوندا، اجازت فرما تا دمى چند رو در رويت به زانو در افتم ، قطراتى از اقيانوس جان ، نثار بارگاهت نمايم .

آه ، اى نزديك تر از من به من ، خيال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام كرده است ، نه راه و مسافت ؛

اشهد ان المسافر اليك قريب المسافة
((گواهى مى دهم مسافر كوى تو مسافت اندكى دارد.))







اكنون ديگر كوهساران را مانند خال هاى زيبايى بر رخسار طبيعت كه جمال بى نهايت ماوراى خود را نشان مى دهد، مى نگرم . امواج خروشان درياها، نواى راز هستى را به گوشم مى نوازد.
گل ها را در ميان انگشتان قدرتت كه بر مشام آدميزادگان گرفته شده است ، نظاره مى كنم .

آن درختان سرسبز و چمن هاى خرم را در حال تكبير و تسبيح مى بينم ، وجد و شعفم آنگاه لبريز مى گردد كه نسيم نوازشگر بهارى را مى بينم كه شكوفه ها و برگ هاى شاداب را بر روى همديگر خم مى كند، تا بوسه بر لبان تسبيح گويان همديگر بزنند و سپس قامت راست نموده ، دوباره به ذكر و هلهله مشغول شوند.

در اعماق قلب و عقل و خيال فرو مى روم ؛ با روشنايى خيره كننده اى كه بر آنها مى تابد روبه رو مى گردم ، و راه بسيار روشنى به سويداى دل - كه جايگاه تو مى باشد - به رويم باز مى شود.

حال ديگر، فضاى بى كران با آن نقطه هاى زرينش كه در آغوش خود گرفته است ، مى تواند به عنوان آستانه بارگاه جلال و جمالت مرا به سوى خود خيره نمايد.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21284318904299459304.gif)