توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ★۩۞۩★ امام سجاد ع سرچشمه كمالات انسانى ★۩۞۩★
نرگس منتظر
17-11-2013, 14:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49682658050648822918.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44635869396815973116.gif
اشاره
امام سجاد(علیه السلام) در عين آن كه زينت عبادت كنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان وسجده بود،
مجاهد بزرگ فی ىسبيل الله بود، او در عين آن كه كانون علم و انديشه ومعرفت بود، تواضع ويژهاى داشت،
و در عين آن كه شكوه و جلال و ابهت خاصى داشت،داراى حلم و بردبارى و سعه صدر مخصوصى بود،
و در يك كلمه كانون همه كمالات انسانى و ارزشهاى والاى معنوى، و زيبنده اين شعر معروف بود كه:
رخ زيبا يد بيضا دم عيسى دارى
آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى
در اين گفتار برآنيم تا به چند نمونه از رفتار آن حضرت زندگى اشاره كنيم،
به اين اميد كه درسهاى سودمند زندگى سالم و سازنده را از شيوه زندگى درخشان آنبزرگمرد فضايل بياموزيم:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
زينت پرستش كنندگان الهى
آن حضرت با عنوان زينالعابدين و سجاد خوانده مىشود،چرا كه او قبل از هر چيز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجده هاى طولانى او، هربيننده را به سوى خدا و پرستش خدا جذب مىكرد.
خداوند در حديث لوح كه آن نامهاى از سوى خدا به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است او راچنين معرفى كرده است: «سيد العابدين و زين اوليائى الماضين; او آقاى عبادتكنندگان و زينت اولياى پيشين من است.» يوسف بن اسباط مىگويد، پدرم گفت:
نيمههاى شب به مسجد رفتم، جوانى را كه به سجده افتاده بود ديدم كه چنين باخدا راز و نياز مى كرد:
«سجد وجهى متعفرا فىالتراب لخالقى و حق له; صورتم خاكآلود، براى آفريدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است.»
به محضرش رفتم،دريافتم امام سجاد(علیه السلام) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ايشان رفتم و عرض كردم:
«اى فرزند پيامبر! چرا آن همه به خود زحمت مىدهى با اين كه خداوند تورا برترى بخشيده و تو در پيشگاه خدا مقام بسيار ارجمندى دارى؟»
او با شنيدناين سخن منقلب شده و گريه كرد و فرمود:
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«هنگامى كه روز قيامت برپا گردد هر چشمى جز چهار چشم گريان است:
1- چشمى كه از خوف خدا بگريد;
2- چشمى كه در راه (جهاد) براى خدا نابينا شده باشد;
3- چشمى كه از حرامهاى خدا پوشيده شده باشد;
4- چشمى كه شب تا صبح در حال سجده بيدار باشد... .»
عبادت امام سجاد(علیه السلام) پرستش كاملا آگاهانه و بسيار عميق بود،او با لذت و شيفتگى مخصوص، آميخته با عرفان كامل، خدا را عبادت مىكرد. ارتباطو پيوند او با خدا به گونهاى بود كه روايتشده:
شبى براى عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنانبه ستارگان مىنگريست ، و در انديشه آفريدگار و آفرينش آنها فرو رفت، حيران وبهت زده در حالى كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صداى اذان صبحرا شنيد.
فاطمه(سلام الله علیها) يكى از دختران اميرمومنان على(علیه السلام) از جابربن عبدالله انصارى تقاضاكرد كه نزد امام سجاد(علیه السلام) برود، به عنوان دلسوزى از آن حضرت بخواهد كه جانش رااز آسيب عبادت بسيار حفظ كند، زيرا او بر اثر عبادت بسيار، از ناحيه بينى و سرزانوها و كف دستها و پيشانى، آسيب سختى ديده بود، جابر نزد امام سجاد(علیه السلام) رفت وآن حضرت را از تحمل آن همه رنج طاقت فرسا در عبادت برحذر داشت.
امام سجاد(علیه السلام) به او فرمود: «اى همنشين رسول خدا(ص)! جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدرعبادت كرد كه پاهايش ورم كرد، شخصى به او عرض كرد: چرا آنقدر به خود رنجمىدهى؟ فرمود: «افلا اكون عبدا شكورا;
آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم.» جابربه امام سجاد(علیه السلام) عرض كرد:
«جان عزيزت در خطر است، كمتر خود را در فشار قرار بده.» امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
«يا جابر لا ازال على منهاج ابوى موتسيا بهما حتى القاهما; اى جابر همواره راه پدرانم (پيامبر و على) را مى پي مايم، و آنها را الگو قرار مى دهم تا به آنهابپيوندم.» صحيفه سجاديه، يكى از نمادهاى عرفانى و زاييده انديشههاى معرفت شناسى امام سجاد(علیه السلام) است كه به عنوان زبور آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شده، و با مطالعهآن، مىتوان به عظمت بى كران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
توجه عميق به بينوايان
امام سجاد(علیه السلام) به تامين معاش زندگى افراد بىبضاعت ومستمند، توجه عميق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اينكه با نظم خاصى از صدخانواده فقير مدينه به طور مستمر سرپرستى مىكرد، به بينوايان ديگر نيز توجه داشت، او نان و آذوقه را در انبان مى كرد و خودش آن را بر دوش مىگرفت و به صورت ناشناس و محرمانه براى آنها مىبرد، نيازمندان هرگاه او را مى ديدند به همديگرمىگفتند صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى كه فقير را مى ديد نه تنها با نظر خشمگين يا تحقيرآميز به او نگاه نمىكرد، بلكه با شادمانى مىگفت:
«مرحبا بمن يحمل زادى الى الاخره; آفرين به كسى كه توشه مرا به سوى آخرت حمل مىكند.» يكى از شخصيتهاى عصر آن حضرت به نام زهرى مىگويد: در يك شب سرد وتاريك زمستانى امام سجاد(علیه السلام) را ديدم; بار آرد و هيزم بر پشت گرفته بود و عبورمىكرد، پرسيدم: اين بار چيست؟
فرمود: قصد سفر دارم، اين توشه راه سفر است كه آماده كردهام تا به محله حريزببرم.
غلام خود را به آن حضرت معرفى نمودم و عرض كردم: «شما زحمت نكشيد، اين غلام مناست كه آن بار شما را حمل مىكند.» فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهيد خودمآن را حمل كنم، فرمود: «من زحمتى را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، وپيمودن راه سفر مرا نيكو كند، از خود دور نمىكنم.» پس از چند روزى او را درمدينه ديدم، پرسيدم شما فرموديد به مسافرت مىروم، پس چرا مسافرت نكردى؟ فرمود:
اى زهرى، منظورم از مسافرت، آن سفرى كه تو گمان كردى نبود، بلكه منظورم سفرمرگ بود كه خود را براى آن آماده مىساختم، آنگاه فرمود:
«انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندى فى الخير; همانا آمادگى براىسفر مرگ، اجتناب از كارهاى حرام، و بخشش عطاياى نيك به مردم است.» آن حضرت برهمين اساس از بيماران عيادت مىكرد، و اگر با خبر مىشد كه آنها مقروض هستند،قرض آنها را ادا مىنمود، چنانكه روايتشده شنيد كه «محمدبن اسامه» بيمار وبسترى شده، به عيادتش رفت، وقتى فهميد او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش،قرضهايش پرداخته شود، همه قرضهاى او را برعهده گرفت و پرداخت.
پس از آن كه آن بزرگوار مهربان، به شهادت رسيد، هنگامى كه پيكر پاكش را غسلمىدادند، خراشهايى در پشت مباركش ديدند، بعضى از حاضران از علت آن پرسيدند،يكى از حاضران پاسخ داد:
«اين سياهىها و خراشها از آثار انبانهاى طعام است كه آن حضرت آن را به طورمكرر حمل مىكرد و به خانه مستمندان مىبرد، و نيز از آثار آبكشى آن حضرت از چاهاست كه براى همسايگان، از آن چاه آب مىكشيد، و اينك جاى طناب آبكشى در پشتش باقى مانده است».
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
خوف از حساب روز قيامت
امام سجاد(علیه السلام) در طول زندگى براى انجام مناسك حج و عمره بسيار به مكه مىرفت، با اين كه فاصله بين مدينه و مكه حدود هشتاد فرسخ است، آنحضرت براى انجام عبادت بزرگ حج، گاهى اين راه را پياده مى پيمود، و از اين كه براى انجام عبادت خدا، رنج مىكشيد، لذت مىبرد.
آن بزرگوار بيستبار (و به نقلى 22 بار) سوار بر شترش شده و به مكه مىرفت، وپس از انجام مراسم عمره يا حج، به مكه باز مىگشت، او در اين مدت حتى يك بارتازيانه بر شترش نزد، هرگاه مىخواستشترش تندتر حركت كند، تازيانه اش را بربالاى سر شتر به حركت در مىآورد، و مىفرمود: «لولا خوف القصاص لفعلت; اگر ترس قصاص قيامت نبود، با زدن تازيانه بر شتر، آن را به تند حركت كردن وادارمى كردم.»
با توجه به فاصله بين مكه و مدينه كه حدود هشتاد فرسخ بود، نتيجه مى گيريم كه بيست بار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد، آن بزرگوار در تمام طول اين مدت با اين كه تازيانه در دستش بود، از خوف قصاص قيامت، حتى يك بار تازيانه اش را بر شترش نزد، با اين كه شتر در ميان مركب ها به پوست كلفتى معروف است، و تازيانه زدن به آن، رنجش چندانى براى او نخواهد بود.
در صفحه ديگرى از زندگى امام سجاد(علیه السلام) مىخوانيم:
او يكى از غلامان آزاد كردهاشرا سرپرست رسيدگى به مزرعه اى نموده بود، روزى براى ديدن آن مزرعه به آن جا رفت مشاهده كرد كه بر اثر سهل انگارى غلام آسيب فراوانى به آن مزرعه وارد شده است،ناراحتشد و براى تنبيه غلام، يك بار تازيانهاى به او زد. پس از اين كار پشيمانشد، وقتى كه آن حضرت به خانه بازگشت، شخصى را نزد آن غلام فرستاد تا او را به حضورش بياورد، آن شخص پيام امام را به او ابلاغ كرد، غلام به محضر امام سجاد(علیه السلام)
آمد، ديد امام خود را برهنه كرده، و تازيانه اش را پيش رويش انداخته است.
غلامگمان برد كه امام مىخواهد او را مجازات كند، از اين رو به شدت ترسيد، ولىناگاه ديد امام سجاد (علیه السلام) آن تازيانه را برداشت و به غلام داد و فرمود: «اى مردامروز كارى از من در مورد تو سرزد كه سابقه نداشت، لغزشى بود كه رخ داد، اينكاين تازيانه را بگير و همان گونه كه به تو زدم به من بزن و از من قصاص كن.»
غلام گفت: سوگند به خدا جز اين گمان نداشتم كه مرا مجازات كنى كه سزاوار آن هستم، تا چه رسد به اين كه من از تو قصاص كنم.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: عزيزم!
تازيانه را بردار و قصاص كن، غلام گفت:
معاذالله! هرگز چنين نكنم، تو را (اگر لغزشى بود) بخشيدم. اين گفت و گو بهطور مكرر بين امام سجاد(علیه السلام) و آن غلام رد و بدل شد، هنگامى كه امام(علیه السلام) ديد آنغلام از قصاص كردن خوددارى مىكند به او فرمود: «اما اذا ابيت فالضيعه صدقه عليك; هان آگاه باش اكنون كه از قصاص خوددارى مىكنى آن مزرعه را به تو انفاقكردم، مال تو باشد.» سپس امام سجاد(علیه السلام) آن مزرعه را در اختيار آن غلام گذاشت.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
همنشينى با مستضعفان
از شيوههاى زندگى امام سجاد(علیه السلام) اين كه: بسيار متواضعبود، نه تنها از همنشينى با تهى دستان و مستضعفان عار نداشت، بلكه مشتاقانه دركنار آنها مى نشست و همچون دوست صميمى با آنها هم صحبت مىشد، بعضى اين روش رااز آن حضرت نپسنديدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پايين دست، انتقادكردند، امام سجاد(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود:
«انى اجالس من انتفع بمجالسته فى دينى; من با كسى همنشين مىشوم كه از مجالستاو به نفع دينم بهره مند گردم.»
يك روز امام سجاد(علیه السلام) سوار بر مركب از راهى مى گذشت چشمش به جمعى از بيماران جذامى كه در كنار هم نشسته بودند و غذامى خوردند افتاد، آنها وقتى كه امام را ديدند او را دعوت به خوردن غذا كردند.
امام(علیه السلام) آن روز را روزه بود، به آنها فرمود:
«اگر روزه نبودم، در كنار سفره شما مى نشستم.» امام سجاد(علیه السلام) آن روز به خانه خود بازگشت، دستور داد غذاى مطبوعى آماده كردند، آنگاه همه آن جذاميان را به خانه خود دعوت كرد، آنها به خانه آن حضرت آمدند، امام(علیه السلام) در كنار آنها نشست وبا هم از غذا خوردند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
احترام به نامادرى
امام سجاد(علیه السلام) مادرش را به هنگامى كه نوزادى بيش نبود ازدست داد. از اين رو، بانويى پرستارى آن حضرت را بر عهده گرفت و به عنوان نامادرى در حفظ آن حضرت كوشيد، امام سجاد(علیه السلام) وقتى كه بزرگ شد، با نامادرىاش دريك كاسه غذا نمى خورد، شخصى از آن حضرت پرسيد:
«با اينكه شما مادرت (نامادريت) را دوست دارى، چرا در يك كاسه با او غذانمى خورى؟» آن حضرت در پاسخ فرمود:
«انى اكره ان تستبق يدى الى ما سبقت اليهعينها فاكون عاقا لها; من دوست ندارم كه دستم به لقمه اى سبقت گيرد كه چشم مادرم به آن سبقت گرفته است، آن گاه جفاكار نسبتبه مادرم گردم.»
به راستى وقتى كه آن حضرت به نامادرى اين گونه احترام مىگذاشت، براى مقام مقدس مادرچقدر ارج و ارزش قائل بود؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
خشنودى به رضاى الهى
امام باقر(علیه السلام) نقل كرد، پدرمامام سجاد(علیه السلام) فرمود: دچار بيمارى سختى شدم، پدرم به من فرمود: چه ميل دارى؟
گفتم: ميل دارم به گونهاى باشم كه در برابر تدبير و خواستخدا، خواسته ديگرىنداشته باشم.
پدرم فرمود: «احسنت ضاهيت ابراهيم الخليل; احسن و آفرين كه بهابراهيم خليل(علیه السلام) شباهت يافته اى.» در آن هنگام كه دشمنان مى خواستند او را به درون آتش شعلهور بيفكنند، جبرئيل نزد او آمد و گفت: آيا حاجتى دارى؟
ابراهيم(علیه السلام) گفت: «لا اقترح على ربى، بل حسبى الله و نعم الوكيل; در برابرمقدرات پروردگارم چيز ديگرى درخواست نمى كنم، بلكه خدا مرا كفايت مىكند، و اوپشتيبان خوبىاست.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
پاسخ شديد به طاغوت عراق
امام سجاد(علیه السلام) در تمام مصائب كربلاو اسارت، شركت داشت، و سخت ترين و جانكاه ترين حوادث را تحمل كرد، او و همراهانش را به صورت اسير، در كوفه به مجلس عبيدالله بن زياد حاكم عراق كه طاغوتى سنگدل و بى رحم بود وارد نمودند.
عبيدالله پس از گستاخى هاى بسيار بى شرمانه متوجه امام سجاد(علیه السلام) شد، و گفت: «اين شخص كيست؟»
يكى از حاضران گفت: على بن حسين(علیه السلام) است.
عبيدالله گفت: مگر خداوند على پسر حسين(علیه السلام) را نكشت؟ امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
من برادرى به نام على بن حسين(علیه السلام) [على اكبر] داشتم، مردم او را كشتند.
عبيدالله با خشونت گفت: «بلكه خدا او را كشت.» امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «اللهيتوفى الانفس حين موتها; خداوند جانها را هنگام مرگشان، قبض مىكند.» عبيداللهگفت: آيا تو جرئت پيدا كردهاى پاسخ مرا مى دهى؟ سپس به ماموران جلادش گفت: برخيزيد و گردنش را بزنيد.
حضرت زينب(سلام الله علیها) به دفاع برخاست، و پس از گفتارى، خطاب به عبيدالله فرمود:
«اگر بنا است على بن الحسين(علیه السلام) را بكشى، مرا نيز با او بكش.» در اين هنگامامام سجاد(علیه السلام) به عمهاش زينب(س) فرمود: آرام باش، تا من با عبيدالله سخن بگويم،سپس به عبيدالله رو كرد و با صلابت و قاطعيت فرمود: «ابالقتل تهددنى يابن زياداما علمت ان القتل لنا عاده، و كرامتنا الشهاده; اى پسر زياد! آيا مرا به كشتن تهديد مىكنى و مىترسانى، آيا نمى دانى كه كشته شدن عادت ما است، و شهادت مايه كرامت و سرافرازى ما مىباشد؟!»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
دخالت در سياست
ماجراى نهضت كربلا، يك حادثه بزرگ سياسى بود، امام سجاد(علیه السلام) در پيدايش آن و ابلاغ پيام شهيدان و پىگيرى نتايج نهضت نقش اصلى را داشت، آن حضرت پس از ماجراى خونين عاشورا، چه هنگام اسارت، وچه هنگام بازگشت به مدينه، در هر فرصتى مردم را بر ضد طاغوت عصر، يزيدبن معاويه مىشوراند، خطبه غرا و كوبنده او در شام، يزيد و حكومتش را رسوا نمود، وماهيت پليد حكومت خودكامه او را افشا كرد، با اين كه در جو خفقان آن عصر ، حتى ذكر نام حسين(علیه السلام) ممنوع بود، به دستورآن حضرت در نگين انگشترش چنين نوشته بودند: «خزى و شقى قاتل الحسين بن على عليهالسلام; رسوا و بدبختشد قاتل حسينپسر على(ع»). آن حضرت چهل سال، مصائب پدرش امام حسين(علیه السلام) را ياد مىكرد ومىگريست، هنگام غذا خوردن، دست از غذا مىكشيد، مىگفتند بفرماييد غذا ميل كنيد،
در پاسخ مىفرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا;حسين(علیه السلام) فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گرسنه و تشنه كشته شد.» كوتاه سخن آنكه آن حضرت اكثر بهره بردارى را از نهضت امام حسين(علیه السلام) به عناوين گوناگون بر ضد طاغوتهاىوقت نمود.
پس از بنىاميه، هنگامى كه خلفاى بنىمروان روى كار آمدند، موضعگيرىامام سجاد(علیه السلام) در برابر آنها نيز نوع ديگرى از رودر رويى شديد در برابرطاغوتيان بود. آن حضرت قيام مختار بر ضد بنى اميه را تاييد كرد و با صراحت فرمود: «لاتسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا; از مختار بدگويى نكنيد،چرا كه او قاتلان ما را كشت، و به خونخواهى از ما قيام كرد.» آن حضرت قبل ازقيام انقلابى پسرش «زيد» كه برضد حكومت هشام بن عبدالملك (دهمين طاغوت اموى)
رخ داد، قيام او را تاييد مىكرد و مىفرمود: «پدرم از پدرش اميرمومنان على(علیه السلام)نقل كرد در پشت كوفه مردى قيام كند كه او را «زيد» مىگويند...
او و يارانش در قيامت با شكوهى بسيار باعظمت در كنار مردم عبور كنند، وفرشتگان به آنها اشاره كرده و مى گويند:
اينها جانشينان صالحان پيشين و دعوت كنندگان به حق هستند، آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از آنها استقبال كند و خطاب به زيدمى فرمايد: اى فرزندم! شما مسووليت خود را به انجام رسانديد، اكنون بدون حساب،وارد بهشت شويد.»
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
نرگس منتظر
17-11-2013, 15:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
راز شهادت امام سجاد (علیه السلام)
موضع گيرى هاى قاطع و پر صلابت امام سجاد(علیه السلام) در برابر هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى) و عظمت روز افزون امام(علیه السلام)
در ميان مردم، به ويژه در ميان مردم حجاز موجب شد كه هشام به قتل امام سجاد(علیه السلام)
كمر بست، برادر او وليد بن عبدالملك، به دستور او، آن حضرت را مسموم كرده و بهشهادت رساندند. آن بزرگوار به جرم دفاع از حيثيت اسلام، و مبارزه با طاغوت هاى اموى و مروانى، شهد شهادت نوشيد، چند روز در بستر شهادت آرميده بود، معالجات سودى نبخشيد، او در لحظه آخر عمر همان وصيت پدرش را بازگو كرد و فرمود: هنگامىكه پدرم امام حسين(علیه السلام) وفات كرد، ساعتى قبل مرا به سينهاش چسبانيد و فرمود:
«يا بنى اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله; اى پسر جانم! بپرهيز از ستمكردن بر كسى كه ياورى براى انتقام تو، جز خدا ندارد.» نيز به پسرش امام باقر(علیه السلام) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصيت مىكنم كه پدرم هنگام شهادت مرابه آن وصيت كرد:
«يا بنى اصبر على الحق و ان كان مرا; اى پسر جان! در راه حقصبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنجآور باشد.»
به اين ترتيب آن امام همام بعد ازنهضت عظيم امام حسين(علیه السلام) پس از حدود 35سال مبارزه به صورتهاى گوناگون، در 75سالگى به لقاءالله پيوست، و با خون سرخ خود پاى نهضتخونين پدرش را امضاء كرد.
او در فرازى از صحيفه سجاديه كه از گنجينه هاى بزرگ معارف و عرفان است و ازاو به يادگار مانده، به درگاه خدا چنين عرض مىكند:
«اللهم انى اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره; خدايا! من از پيشگاهتو عذرخواهى مىكنم در مورد مظلومى كه در برابر من به او ستم شده، و من به يارىاو نشتافتهام.» «خدايا! به من دست و نيرويى ده تا بتوانم بر كسانى كه به منستم مىكنند پيروز شوم، و زبانى عنايت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال برمخالف چيره شوم، و انديش هاى ده تا نيرنگ فكرى دشمن را درهم شكنم، و دست ستمگران را از تعدى و تجاوز، كوتاه سازم.»
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام
نويسنده: آیت الله محمد محمدى اشتهاردى(رحمت الله علیه)
راسخون
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03101844926454399089.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.