توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش کودکان در بالندگی حماسه عاشورا
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-11-2013, 00:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96263956491739552232.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52776572848652920143.gif
نقش کودکان در بالندگی حماسه عاشورا
(http://atashh.parsiblog.com/Posts/401/)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (http://atashh.parsiblog.com/Posts/401/)
(http://atashh.parsiblog.com/Posts/401/)
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-11-2013, 00:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1110/20343.jpg
حماسه شکوهمند روز دهم سال 61 هجری، نگارینهای از زیباترین طرحها و نقشها را در تاریخ حک نمود. حماسه از سرخی خون برترین رادمردان خدا، خامه گرفت و دست نقاش چیره شهادت که از آستین بزرگ آموزگار آن، حضرت حسین(علیهالسلام) بیرون آمده بود، بر پرده کربلا، در آن ساعتی که عقربه های آفرینش لحظه عروج را نشان میدادند، چشم نوازترین تصویر را به نقش کشید.
منشور درخشنده عاشورا که تابناکی خود را از درخشش خورشید کربلا و ستارگانی که گرد منظومه آن نورافشانی میکردند. با عرفان و حماسه خود چراغ فرا راه بشر روشن نمودند که تا روز رستاخیز، راه آزاد زیستن و سربلند رهیدن را به بشریت نشان داد.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-11-2013, 00:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
در این رهگذر، هر یک از آزاد مردان و شیر زنان عاشورا، به سهم خود بر اعتلا و سربلندی این حماسه افزودند اما کربلا از حماسه کودکانی که در این سفر جاودانه، هم پای ایثارگران و جانبازان عاشورا، چکامه حضور سرودند، خاطرهها بر لوح سینه دارد. کودکان بی گناهی که طعمه آتش افروزی پستترین آفریدگان خدا شدند.
کودکانی که در جنگی نابرابر قربانی زراندوزی و زور مداری حریصترین شغالان بیشه طمع ورزی گشتند. کودکانی که در خون طپیدن پدران و برداران خود را پیش روی خویش دیدند، مبارزه با ستم و فریاد در برابر تفرعن را آموختند و به پدران و برادران خویش اقتدا نمودند.
آنان اگر چه نجنگیدند اما حضور و شهادتشان نقش مهمی در عزت و عظمت ابعاد قیام و نیز شتاب بخشیدن در فروپاشی بنیان ظلم و استبداد در جامعه اسلامی گردید.
عاشورا، بالنده ترین و پاکترین حماسه ای است که در خاطره تاریخ نقش بسته و تابناکترین سرمشقی است که مادر فرتوت تاریخ آن را در کتاب کهن خویش نگاشته است، اما نقش زیبایی را که کودکان عاشورا، بر این کتاب افزودند، نباید از یاد برد.
هر یک نمادی بالنده بر این نگار بودند که دختر خورشید کربلا، حضرت رقیه(علیهاالسلام) بهانهای به دست داد تا به دیگر کودکان سربلند عاشورا نیز اشارهای بکنیم و نقش برخی از آنان را در قالب نمادی از آموزه های بزرگ تربیتی که در دامان اهل بیت(علیهمالسلام) فرا آموخته بودند، مورد بررسی قرار میدهیم.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-11-2013, 20:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نماد مظلومیت
شاید جانسوزترین ساعت واقعه عاشورا، لحظه ای است که امام فریاد بر میآورد:
«هَل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ؛ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
آیا یگانه پرستی هست که از خدا بترسد؟
آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به ما کمک کند؟
آیا کسی هست که به امید آن چه خدا به او ارزانی خواهد داشت ما را یاری نماید؟»
زنان پرده نشین، با شنیدن آوای مظلومیت امام، بر حال او و خود گریستند. آن گاه امام فرمود، کودک شیرخوار من علی(علیهالسلام) را بیاورید.
سپس برای سیراب نمودن او که از تشنگی بی تاب شده بود رو به لشگر دشمن نمود و فرمود: ای مردم! اگر به من رحم نمیکنید به این کودک رحم نمایید. در این لحظه تیری توسط حرملة بن کاهل اسدی از سوی دشمن به سوی کودک پرتاب شد و کودک به شهادت رسید.
امام فرمود:
خدایا! میان ما و این مردم که مرا دعوت کردند تا یاریام کنند و به عوض ما را در خون میکشند خود داوری کن1 امام خون او را به آسمان پاشید و گفت:
[خدایا] این که تو این صحنهها را میبینی تحمل بر من آسان میشود.2 امام از اسب پیاده شد و بدن بی جان کودک تشنه را پشت خیمه ها برد و با غلاف شمشیر، قبری کوچک حفر نمود و او را دفن کرد.3
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
19-11-2013, 20:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
این صحنه یکی از دردناکترین لحظات روز عاشوراست و این نوزاد کوچک امام، گویاترین سند مظلومیت در پهنه کربلاست.
آن سان که با شهادت خود این مظلومیت را به اثبات میرساند.
چرا که در هیچ آئینی، خواه آسمانی باشد و خواه غیر آسمانی، نوزاد شیرخوار هیچ گناهی ندارد که کسی بخواهد با او دشمنی کند و یا او را بکشد و در هیچ نقطه ای از هستی و هیچ اندیشه ای کشتن نوزاد بی گناه را بر نمیتابد.
از این رو با کشته شدن طفلی تشنه، که توان هیچگونه دفاعی از خود نداشت. حجت بر دشمنان امام و عدم رستگاری آنان تمام شد و شهادت علی اصغر(علیهالسلام) با این وضع دلخراش خونخواری دشمنان و مظلومیت بی شائبه عاشورائیان را به اثبات رسانید.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-11-2013, 21:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نماد دفاع از حق و حقیقت
در واپسین لحظه های نبرد بین امام و دشمن، در صحنه ای که امام آخرین رمقهای خود را از دست میدهد، شمر بن ذی الجوشن به همراه گروهی پیاده برای به شهادت رسانیدن امام وارد گودال قتلگاه میشوند.
در بین کودکان حرم، فرزندی از امام مجتبی(علیهالسلام) به نام عبدالله اصغر بن الحسن (علیهالسلام) وجود داشت که سن او را 8، 9 سال ذکر نموده اند و مادرش رَملة دختر سلیل بن عبدالله بجلی بوده است.4
او با دیدن این صحنه به سوی امام دوید. امام به خواهرش حضرت زینب (علیهاالسلام) فرمود: او را نگهدار.
اما آن کودک شجاع برای دفاع از جان عمو، به طرف میدان نبرد دوید و خود را به امام رساند و گفت: به خدا قسم، هرگز از عمویم جدا نمیشوم.5
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-11-2013, 21:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
بحربن کعب، با شمشیر به سوی امام حمله برد ولی عبدالله گفت:
میخواهی عموی مرا بکشی؟
و دست خود را جلوی ضربه شمشیر او گرفت. دست عبدالله قطع گردید و از پوست آویزان شد.
کودک فریاد زد:
مادر، به فریادم برس.
امام او را در آغوش کشید و فرمود: پسر برادرم! صبر کن و شکیبا باش تا تو هم به دیدار نیاکان وارسته ات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، علی (علیهالسلام)، حمزه و جعفر و پدرت حسن (علیهالسلام) بشتابی.
سپس دست به دعا برداشت و عرض کرد:
خداوندا! باران رحمت آسمان و برکت زمین را آنها دریغ دار... . 6
در این هنگامه، حرمله بن کاهل تیری به سوی او پرتاب کرد و عبدالله را در آغوش امام به شهادت رساند.7
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-11-2013, 21:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
عبدالله که از کودکی در دامان عموی خود امام حسین (علیهالسلام) پرورش یافته بود، به خوبی دفاع از حق را فرا گرفته و در برهه ای که حق و حقیقت زیر گامهای ناجوانمردی خرد میشد، سفری را با امام به سوی دشت کربلا آغاز نمود و در هنگامه ای که خورشید حقیقت در پس ابرهای تیره ظلم و بیداد پرتوافشانی میکرد. به آفتابیِ حق و حقیقت پیوست.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
27-11-2013, 21:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نماد معرفت و شناخت
از جمله تربیتهای راهبردی پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) نسبت به فرزندان خود، ارتقاء سطح معرفت و بینش عمیق دینی آنان بوده است، به گونه ای که جاودانگی قیام عاشورا را در برخی جنبه ها، میتوان مرهون خطبه ها و سخنرانیهای آتشین امام سجاد (علیهالسلام)، حضرت زینب (علیهاالسلام) و دیگر زنان و کودکان دانست.
این سخنرانیهای کوبنده و افشاگرانه که از زلال معرفت و بینش آنان سرچشمه میگرفت، گام مؤثری در پاسداشت مبارزات نظامی و سیاسی شهیدان کربلا به شمار میرود و به عنوان مکمّلی در به ثمر رسیدن اهداف قیام امام حسین (علیهالسلام) قلمداد میشود.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
27-11-2013, 21:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
در مجلس یزید، آن جا که میرفت خطبه های روشن گرانه امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) پرده از چهره منحوس یزید بردارد و بنیان حاکمیت فاسد او را فروپاشد، یزید عصبانی شده و با مشورت حاضران، تصمیم به قتل امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) میگیرد، با کمی دقت در تصمیم خود، این کار را ضامن رسوایی خود یافته و از کشتن آنان صرف نظر میکند.8
او دچار اشتباهی بزرگ شده بود و می پنداشت که اگر امام سجاد (علیهالسلام) و زینب (علیهاالسلام) را به قتل برساند ندای اناالحق عاشوراییان خاموش میشود اما هرگز نمی پنداشت که کودکان آنان نیز زلال معرفت را از سرچشمه آن نوشیده اند و همان سان که پدرانشان بزرگترین آموزگاران بشر هستند، کودکان آنان نیز برترین شاگردان مکتب آنان میباشند.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
09-12-2013, 14:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
وقتی یزید به واسطه مشورت حاضران و مشاوران، تصمیم به کشتن امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) گرفت اما سپس دست شست و آنان را ساکت نمود،
امام باقر (علیهالسلام) که حدود چهار سال داشت به سخن آمد و با چند جمله آتش عصبانیت را که پدرش امام سجاد (علیهالسلام) به جان یزید انداخته بود، دوباره روشن کرد به گونهای که زخمِ التیام نیافته یزید از تندی کلام آتشین امام سجاد (علیهالسلام)، دوباره سرباز نمود.
امام باقر (علیهالسلام) فرمود:
مشاوران تو برخلاف مشاوران فرعون نظر دادند زیرا آنان در مقام مشورت با فرعون درباره موسی و هارون گفتند:
أَرجِه وَ أخاهُ وَ أرسِل فِی المَدائِنِ حاشِرِینَ؛9 (و به فرعون) گفتند:
او و برادرش را بازدار، و گردآورندگان را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست.
اما مشاوران تو نظر به قتل ما دادند که البته بی علت هم نیست.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
09-12-2013, 14:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
یزید با چشمانی گرد شده از شگفتی چنین معرفتی در این کودک پرسید:
علت آن چیست؟ امام باقر (علیهالسلام) فرمود:
آنان فرزندانی پاک و حلال بودند و از درک کافی برخوردار.
اما مشاوران تو نه آن درک را دارند و نه فرزندان حلالی هستند زیرا پیامبران و فرزندان آنها را فقط ناپاکان میکشند [که نظر به چنین کاری دادند].
یزید با شنیدن این سخن کوتاه و رسا، آبروی خود را رفته یافت و به ناچار سکوت کرد.10
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-12-2013, 15:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نماد ظلم ستیزی
یزید گر چه به سختی تلاش میکرد تا با به کارگیری حربهای، برای یک بار هم که شده، اسیران کربلا را مغلوب خود سازد اما هر بار به گونهای غیر قابل پیش بینی ناکام میماند. اهل بیت را خارجی میخواند و دستور داد اهل بیت را تحقیر کنند و شهر را آذین بندند؛ شکست خورد.
زیرا اسرا در ارتباط مستقیم با مردم قرار داد و امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) ولی آنان خود را معرفی کردند و گفتند که خاندان پیامبرند و در قرآن آیاتی در شأن آنان وجود دارد.11
به حربه افتخار متوسل شد و به سان سرداران پیروز اسیران را در مجلس شراب وقمار و عیاشی فراخواند ؛ و با بزرگی و تکبر با آنان سخن گفت ؛ اما باز هم شکست خورد زیرا هر چه گفت، پاسخ از آیات قرآن شنید و پیش سفیر روم رسوا گردید و به ناچار دستور به قتل سفیر داد.12 با خود گفت در مجلس که نشد بهتر است بر مردم فخر فروشی کنم؛ سر بریده اما را بر بالای کاخ خود نصب کرد ؛ و بار دیگر طعم تلخ شکست در کامش ریخته شد؛
همسرش هند پرسید این سر کیست و هنگامی که دانست سر مولایش حسین (علیهالسلام) است با موی باز به داخل کاخ دوید و یزید را برآشفته ساخت و یزید عبا از دوش خود برداشت و بر سر زنش انداخت.13
گفت از درِ گفتگو و منطق وارد شوم ؛ نتیجه تغییری نکرد. دستور داد امام بالای منبر برود و برای مردم صحبت کند. دید خود زمینه رسوایی خویش را فراهم آورده و سخنان شیوا و رسای امام دارد همگان را بیدار مینماید، به ناچار دستور داد مؤذن اذانی دروغین بگوید تا امام مجبور شود سخن خود را قطع کند.14
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
20-12-2013, 15:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
همه تیرهایش به سنگ میخورد؛ مدام شکست پشت شکست. این بار تصمیم گرفت تا گناه قتل شهدای کربلا را به دیگران بیندازد و این گونه دست به عوامفریبی بزند. گناه قتل امام حسین علیه السلام و یارانش را به گردن عبیدالله انداخت و اذعان داشت که آنان خودسرانه دست به چنین جنایتی زده اند و او تنها دستور به ستاندن بیعت از امام داده بود.
15 اما انتشار این خبر را هم موجب از بین رفتن شکوه و جلال خود میدید. پس چه باید میکرد؟ بهتر دید از راه درست و اظهار همدردی وارد شود و وانمود کند که گذشته ها را باید فراموش کرد. او که فکر میکرد راه حلی بکر و مؤثر به ذهنش آمده است برای عوض کردن فضا و ایجاد فضایی عاری از تشنج ـ لااقل برای خود ـ پسرش خالد را فراخواند و رو کرد به یکی از کودکان که «عمربن الحسن علیه السلام»، فرزند دیگری از امام مجتبی (علیه السلام) بود و با لبخندی مرموز به او گفت:
با پسر من کُشتی میگیری؟ آن فرزند خردسال امام مجتبی (علیهالسلام) که هرگز خاطره شهادت برادران، عمو و دیگر اعضای خانواده اش را از یاد نبرده بود، با بغضی سنگین در گلو، کوبنده پاسخ داد:
ولکن إعطنی سکّینا و اعطه سکّینا ثم اقاتله؛ نه [چرا کُشتی بگیریم] بهتر است خنجری به من و خنجری نیز به او بدهی تا با هم بجنگیم.
یزید از این پاسخ یکّه خورد و زیر لب غرّید:
شِنْشِنَةٌ اَعرِفُها مِن اَخْزَمَ هَل تَلِدُ الحَیَّةَ اِلاّ الحَیَّةَ؟
این خوی و عادتی است که از اخزم آن را سراغ دارم. آیا مار جز مار میزاید.16
آری، این بار نیز سیاستهای عوام فریبانه و مزوّرانه یزید با شکست روبه رو گردید و ظلم ستیزی فرزندی از خاندان اهل بیت (علیهمالسلام) او را در دستیابی به اغراض پلیدش ناکام گذاشت.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-12-2013, 13:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نماد ایستادگی و جانفشانی
خوش رنگترین نگار عاشورا، ایستادگی و جانفشانی آنان است که از ساعتی که صدای زنگ شتران از مدینه بلند شد در پرده حماسه عاشورائیان ظاهر گردید و از آغاز سفر بر سرلوحه قلبشان نقش بست.
امام حسین (علیهالسلام) به آنان میفرمود:
صَبراً بنی الکِرام! فَمَا المَوتُ الاّ قَنطَرَة تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ وَ الضَّرّاءِ الَی الجِنانِ الواسِعَةِ و النَّعیِمِ الدّائِمَةِ؛
ای بزرگ زادگان! پایداری کنید که مرگ تنها پلی است که شما را از رنج و سختی به سوی گستره بهشت و جاودانگی نعمتها رهنمون میشود.1/17
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-12-2013, 13:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
عاشورائیان دریافته بودند که ایستادگی و پایمردی است که آنان را جاودانه میکند. این گونه است که در پرده عاشورا، هر یک رنگی از چشم نوازترین پایمردیها را در نقش میآورند و سهمگینترین تازیانه های نیستی را بر سینه فکار خویش میخرند و هر آن، برافروخته تر میشوند، تا به هستی چنگ زنند.
تشنگی بی تابشان نمیکند، زخم شمشیر و نیزهها، به زمین شان در نیندازد، سوگ عزیزان، به فریادشان نمیآورد، و سنگدلی دشمن و تنهایی در بیابان.
غبار از حقد و حقارت بر سیمای شان نمینشاند؛ آمده اند که فنا شوند تا به بقا برسند که «لِیَرْغَبُ المَؤمِنُ فِی لِقَاءِ اللّهِ.»2/17
عجب رازی در این رمز نهفته است؛ کربلا آمیزه کرب است و بلا.
و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است.
و آن تشنگی که کربلائیان کشیده اند. تشنگی راز است. و اگر کربلائیان تا اوج آن تشنگی ـ که میدانی ـ نرسند. چگونه جانفشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت شود؟
آن شراب طهور که شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که این چنین بی سر و دست و پا افتاده اند.
آن شراب طهور که شنیده ای، تنها تشنگان راز را مینوشانند و ساقی اش حسین (علیهالسلام) است، حسین (علیهالسلام) از دست یار مینوشد و از دست حسین (علیهالسلام).18
میجنگیدند ولی سرودند:
صبراً علی الاسیاف و الأسنّة
صبراً عَلَیها لدخول الجنّة
صبر بر ضربه شمشیر و نیزه ها میکنم،
صبر تا به واسطه آن وارد بهشت شوم.19
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-12-2013, 13:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
این ویژه آنانی بود که جنگیدند و صبر بر ضربه شمشیر را زبان جانفشانی و ایستادگی خود کردند. اما، ایستادگی و جانفشانی خلاصه در شمشیر به دستان عاشق نمیباشد،
گروهی دیگر نیز بودند که وسعت سینه و صبر جگرسوز را ترجمان عشق خود کردند و بردبارانه ایستادند و ظرف وجود خود را از شکیبائی پر کردند و آن گاه که ظرف لبریز از شکیبایی و بردباری شان شد، فنا یافتند وبه بقا دست یازیدند.
آنان که ضربه های دردناکِ خنجر دیدن و دم بر نیاوردن، را به جان خریدند و در سکوت و صبر معنا شدند.
شمشیر برنده، سنخیتی با گوشت دست آدمی ندارد؛ میدَرَد و پاره میکند. اما سختتر از ضربه شمشیر هم هست :
- آن فراق دیدن و آه نکشیدن است ؛
-پرپر شدن عزیزان دیدن و کمر خم نکردن است ؛
-ناسزا شنیدن و پاسخ نگفتن است؛
-تهمت خوردن و تسلیم نشدن است ؛
-خارجی خوانده شدن و قرآن خواندن است؛
-سر دلبر بر نی دیدن و استوار ایستادن است؛
-چوب بر لب و دندان معشوق دیدن و زاری نکردن است؛
-سر بریده در طشت طلا دیدن و گلایه نکردن است؛
-سر دلدار خاکستری دیدن و بغض فروخوردن است
-و سر بریده پدر در آغوش گرفتن و خنده دیدار کردن است.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
22-12-2013, 13:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
شیخ صدوق مینویسد:
یزید دستور داد اهلبیت امام حسین(علیهالسلام) را به همراه امام سجاد(علیهالسلام) در خرابه ای زندانی کنند. آنها در آنجا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما؛ به گونه ای که بر اثر نامناسب بودن آن محل و گرما و سرمای هوا، صورتهایشان پوست انداخته بود.20
در میان ناله و اندوهِ بانوان رها شده از زنجیر ستم، کودکان مظلومی به چشم میخوردند. آنان در حالی که گرسنه بودند، هر روز عصر با لباسهای کهنه جلوی در خرابه صف میکشیدند و مردم شام را که دست کودکانشان را گرفته بودند و با آذوقه به خانه هایشان برمیگشتند، غریبانه تماشا میکردند و آه حسرت میکشیدند.
دامان عمه را میگرفتند و میپرسیدند:
«عمه! مگر ما خانه نداریم؟ پدران ما کجا هستند؟»
حضرت زینب (علیهاالسلام)نیز برای تسلای دل کوچک و غمدیده آنان میفرمود:
«چرا عزیزانم! خانه شما مدینه است و پدرانتان به سفر رفته اند.»21
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
24-12-2013, 09:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
نگاشته اند در یکی از شبهای اقامت اسیران کربلا در خرابه شام، رقیه (علیهاالسلام)پدرش را در خواب میبیند و پریشان از خواب برمیخیزد.
او گریه کنان میگوید:
من پدرم را میخواهم!
هر چه اهل خرابه خواستند او را ساکت کنند، نتوانستند. داغ همه از گریه او تازه تر گردید و همه به گریه و زاری پرداختند.
مأموران خرابه پرسیدند:
چه خبر شده است؟
گفتند:
دختر خردسال امام حسین(علیهالسلام)پدرش را خواب دیده است و او را میخواهد.
آنان سر بریده حضرت را در درون طبقی نهادند و روی آن را با پارچه ای پوشاندند و جلوی او گذاشتند. شدت ضعف و گرسنگی، کودک را به توهّم انداخته بود. او گریه میکرد و میگفت:
من که غذا نخواستم؛ من پدرم را میخواهم. مأموران گفتند:
این پدرت است. وقتی رقیه (علیهاالسلام)روپوش را کنار زد، سر بریده پدر را به سینه چسباند و دلسوزانه میگفت:
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
24-12-2013, 09:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95183055202788150322.gif)
«یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِی خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟
یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَکَ؟
یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِی اَیتَمَنِی عَلی صِغَرِ سِنِّی؟
یَا اَبَتَاه! مَن بَقِیَ بَعدَکَ نَرجُوهُ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلیَتِیمَةِ حَتَّی تَکبرُ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَیَاتِ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلعُیُونِ البَاکِیَاتِ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّایِعَاتِ الغَریبَاتِ؟
یَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
یَا اَبَتَاه! مَن بَعدُکَ؟ وَا خَیبَتَاه مِن بَعدِکَ، وَا غُربَتَاه!
یَا اَبَتَاه! لَیتَنِی لَکَ الفِدَاءُ!
یَا اَبَتَاه! لَیتَنِی قَبلَ هَذَا الیَومِ عُمیَاءٌ!
یَا اَبَتَاه! لَیتَنِی تَوَسَّدتُ التُّرَابِ وَ لا اَری شَیبَکَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ»22
ای پدر! چه کسی صورتت را با خون سرت رنگین کرد؟
چه کسی رگهای گلویت را برید؟
چه کسی مرا در این خردسالی یتیم کرد؟
چه کسی بانوان را در پناه خود میگیرد؟
چه کسی زنان بیوه شده را آشیان میدهد؟
چه کسی اشک از چشمهای اشکبار پاک میکند؟
چه کسی زنان آواره را مأوا میدهد؟
چه کسی موهای پریشانمان را میپوشاند؟ پس از تو که... وای بر خواری پس از تو؟ وای از غریبی!
کاش پیش از دیدن این روز کور میشدم!
کاش چهره در خاک میبردم و محاسن تو را خونین نمیدیدم.
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.