توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام(ره) خطاب به جلال آل احمد: اینها را ما باید میگفتیم؛ شما گفتهای...
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:34
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
«جلال» از نگاه دیگران به مناسب 18 شهریور، سالگرد درگذشت او در گیلان؛
امام(ره) خطاب به جلال آل احمد: اینها را ما باید میگفتیم؛ شما گفتهای!
رهبر انقلاب: جلال توانست جریان «توبه روشنفکری» را راهاندازی کند.
http://www.rajanews.com/Files_Upload/129435.jpg
18 شهریور سالروز درگذشت ناگهانی تاثیرگذارترین نویسنده معاصر ایران است؛ کسی که هم فعالیت سیاسی داشت و هم مصلح اجتماعی بود و هم درد دین داشت و همه اینها را با ظرافت قلم توانمندش به عرصه کاغذ میکشید. «جلالالدین سادات آل احمد» از چهرههایی است که تاریخ معاصر ایران را بدون درنظر گرفتن نوشتههای او در هیچ عرصهای نمیتوان متصور شد.
به گزارش رجانیوز، جلال توانست سیره یک روشنفکر واقعی را برای ایرانیان تصویر کند؛ تصویری که با مقایسه مدعیان امروزی روشنفکری میتوان به عمق بیمحتوایی آنان پی برد. جلال همانقدر که بر ادبیات تاثیر گذاشت، در سیاست هم ورود داشت؛ تاریخ میدانست و نسبت به مسائل جهان اسلام حساس بود (کتاب «سفر به ولایت عزائیل» را به یاد بیاورید). همین موضوع و توجه خاص او به بافت سنتی و اعتقادی مردم ایران سبب شده تا اهالی جریان شبهروشنفکری ایران در سالهای اخیر حسابی از خجالت او در بیایند و فحشهای «چارواداری» نثارش کنند و صد البته که ««چراغي را که ايزد برافروزد/چو ابله پف کند، ريشش بسوزد.»
به مناسبت سالروز درگذشت جلال آل احمد، نگاهی انداختهایم به نظر بزرگان تاریخ معاصر ایران در عرصههای مختلف درباره شخصیت منحصر به فرد وی و تاثیری که او روی تاریخ معاصر ایران گذاشت.
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:37
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
امام خمینی(ره)
روزی جلال خدمت حضرت امام میرسد. امام در حالی روی زیر انداز خود نشسته بودند که کتاب غربزدگی جلال را در زیر گوشهای از زیر انداز گذاشته بودند. جلال به همان لحن دلنشین و طنز گونهاش خطاب به امام عرضه میدارد: "گویا کفریات و هجویات ما به بیت شما هم رسوخ کرده؟" امام لبخند میزنند و میفرمایند: "این حرف را نزن. اینها را ما باید میگفتیم؛ شما گفتهای."
رهبر معظم انقلاب
اگر هر کس را در حال تکامل شخصیت فکریاش بدانیم و شخصیت حقیقی او را آن چیزی بدانیم که در آخرین مراحل این تکامل بدان رسیده است، باید گفت «در خدمت و خیانت روشنفکران» نشاندهنده و معیّنکننده شخصیت حقیقی آل احمد است.
در نظر من، آلاحمد، شاخصه یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است. تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. امّا در یک کلمه میشود آن را «توبه روشنفکری» نامید؛
با همه بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست. جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آل احمد» توانست خود را از خطای کجفهمی، عصیان، جلافت و کوتهبینی برهاند و توبه کند؛ هم از بدفهمیها و تشخیصهای غلطش و هم از بددلیها و بدرفتاریهایش.
آل احمد و شریعتی و امثال اینها ، روشنفکران صادق و پژوهشگر و حقیقت طلبی هستند که پوچی مکاتب مادی و دعاوی دیگران را درک کرده اند و نیازهای انسان و دعوت فطرت را فهمیدهاند.
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:40
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
علی شریعتی
بعد از مرگ جلال آل احمد، من یک حالت روحی خاصی پیدا کردم که هنوز از عزای او روحم بیرون نیامده است. یک کسی که به سراغ ما آمد، اما زود رفت. یک کسی که در عمرش، ناگهان به سراغ مردم آمد، ناگهان به سراغ ایمان ما آمد، آنچه مردم همراه در آن بودند و روشنفکران همواره از آن میگریختند، جرات کرد و به سراغ ما آمد. جرات کرد. و این جراتش برای من ارزش دارد. عدهای هستند که میتوانند حقیقت را بفهمند، اما جرات قضاوت، جرات صراحت، جرات اعمالش را ندارند، برای اینکه به شخصیتشان بر میخورد.
آیتالله طالقانی
باید بدانید که «جلال» پسر عموی من بوده است و از بچههای «طالقان» بود. پدر ایشان از پیشنمازهای خوش بیان و متعبد بود، و تعبدش خشک بود. آدمی اهل دعا بود و در محلههای جنوبی تهران - طرفهای پاچنار - مینشستند. «جلال» از بچگی باهوش بود. و با هم معاشرت خانوادگی داشتیم.
در سال ۲۲ - ۲۳ در خیابان شاهپور «انجمن تبلیغات اسلامی» تشکیل داده بودند، و ایشان از همان ابتدا عضو فعال آنجا بود. ولی وقتی مکتب کمونیستها به وسیله «توده»ایها گسترش پیدا کرد، جلال عضو فعال و از نویسندههای حزب شد که مسائلش را به صورت رمانتیک مینوشت. و در این اواخر، بعد از اضمحلال «توده»ایها مطالعاتش که عمیق شد، تقریبا به ملت و آداب و سنن خودمان برگشت و به مذهب گرایش پیدا کرد.
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:43
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
محمود گلابدرهای
جلال رفت مکه و برگشت و "خسی در میقات" را نوشت و بعد مکافاتهایش شروع شد. این کسی که میگفت میقات و مکه و امام حسین(ع) و قرآن و همهی اینها افیون تودههاست و 124000 مقاله در رد دین نوشته و کتابهای مارکسیستی را ویرایش کرده و کامو و سارتر و امثالهم را ترجمه کرده، حالا وضو میگیرد و بلند میگوید: الله اکبر! دیدیم آقا، اذان را که میگویند، از جا بلند میشود و میرود وضو میگیرد و الله اکبر! گفتیم چطور شد؟!
زنش میگفت: «جلال! دیگر برای این بچهها بازی در نیار! مثل صبحت نماز بخوان.»
جلال برگردد به زنش چه بگوید؟ یک عمر پُز روشنفکری و تودهای بودن داده! او که زنش را فرستاده امریکا درس بخواند. او که نمازخوان نبوده. تو هم که یک عمر است داری پز میدهی که تودهای هستی. واویلا! همین که گفت ادا در نیار، جلال جوش آورد که: «عیال! من در عمرم برای کسی ادا در نیاوردهام.» وقتی جواب زنش را آن طوری میدهد، ما ماستها را کیسه کردیم.
او با همین حرفش میگوید: «هر چه قبلا نوشتم و گفتم، غلط کردم. حالا هم اسلام و قرآن و نماز را قبول دارم. حرف حسابتان چیست؟»
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:46
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
حسین کچویان
آلاحمد در قضیه تجدد، ماشینیسم را نقد میکند و به ارزشهای دیگر تجدد مانند آزادی و انسانیت معتقد است و در زندگیاش هم نشان داده است که به این ارزشها اعتقاد دارد. حالا این ارزشها را میشود با یک نوع حریت و ارزشهای شرقی جمع کرد و رفتارها و واکنشهای جلال به این مقولهها هم نزدیک است.
وقتی آلاحمد موضوع بازگشت به خویش و یا اصالتها را مطرح میکند در واقع میخواهد مبنایی برای جذب وجوه خوب مدرنیته پیدا کند و از این طریق میخواهد مدرنیته بومی را ارائه کند.
البته آلاحمد در حوزهٔ اندیشه چندان نظاممند نبود و لزوماً همه این موارد و مباحث را در کتابهایش با هم سازگار نکرده است.
در واقع دو کتاب «غرب زدگی» و «درخدمت وخیانت روشنفکران» دو کتاب تحلیلی هستند. اما حتی تک نگاریهای او هم متأثر از روش، منش و ادبیات او بودند در نهایت این که این تعریف از برخی جهات، درست است و از برخی جهات هم غلط. من این تعریف را اصولاً درست میدانم چون روشنفکر را امری تاریخی میدانم که دقیقاً با همین مقولههای هنجاری پیوند دارد. به نظر میآید که آلاحمد مقولههای آزادی و انسانیت را مقولههایی مرتبط با تمدن غربی و مدرنیته میداند.
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:48
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
محمدرضا سرشار
آل احمد به طور معمول برای ما نماد تعهد و نگاه تند و شجاعانه شده است؛ به ویژه اینکه او در خاطراتش از حضرت امام (ره) یادی کرده و یا مقام معظم رهبری درباره او سخنانی گفته است. خیلیها فکر میکنند جلال آل احمد خیر مطلق بود، اما به عقیده من وقتی صحبت از او میشود پیش از هر چیز باید گفت که درباره کدام آل احمد حرف میزنیم، آل احمد تودهای که کتاب «از رنجی که میبریم» و «عزاداری نامشروع» و «سفر به ولایت اسرائیل» را نوشت یا آل احمدی که کتاب «سنگی بر گوری» را نوشت که در آن چیزهایی نوشته است که امروزه یکصدم از متشرعین ما هم جرات نوشتن آن را ندارند؟
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/3/30/Jalal_al_ahmad_stamp.JPG
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
شهاب منتظر
09-09-2014, 12:51
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
سیمین دانشور
زیبا مرد، همانطور که زیبا زندگی کرده بود و شتابزده مرد؛ عین فرو مردن یک چراغ و در میان مردم معمولی که دوستشان داشت و سنگشان را به سینه میزد و خودم که کنارش بودم و مهین توکلی که برادر بزرگتر میانگاشتش و حالا میفهمم که چرا در این همه سال که با هم بودیم، آنهمه شتاب داشت.
میدانست که فرصت کوتاه است، پس شتاب داشت که بخواند و بیاموزد و لمس کند و تجربه کند و بسازد و ثبت کند و جام هر لحظه را پروپیمان بنوشد و لحظات را با حواس باز، خوش آمد بگوید و حول و حوش خود را با هوشیاری و کنجکاوی و تفکری که هیچگاه گرد زنگاری نگرفت چرا که با وسواس همواره گرد گیرش میکرد و آینهوار صیقلش میداد – ارزیابی کند. جلال در راه بود و با عشق میرفت.
رضا امیرخانی
داستایوسکی در جایی گفته بود ما همه از زیر شنل «گوگول» به در آمدیم. همین را محمود دولتآبادی در شکلی دیگر گفته بود که ما همه در تاریکخانه «هدایت» ظاهر شدیم. بگذار من اینگونه بگویم که ما همه فرزندان زن زیادی جلالیم؛ جلالی که به ما آموخت روش روشنفکر ایرانی بودن را...
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/fawasel/WebPageContent/faswel3.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.