PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دفاع مقدس(آرشیو)



نرگس منتظر
21-09-2012, 13:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16554088527786256648.jpg

هفته دفاع مقدس اوج عزت وافتخار ایران اسلامی فرا رسید.
این هفته بهانه ای برای ارج نهادن وستودن مظلوم ترین ، مقتدرترین و با وفاترین انسان ها است...

درتاریخ وجدان بیدارملت ها، دفاع مقدس ملت ایران بعنوان سندی ازمظلومیت و درعین حال عزت واقتدار، جاودان مانده است .
جنگ 8 ساله ای كه درنخستین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی بركشورعزیزمان تحمیل شد نشان داد
مردان مردی كه جان عزیزخود را در طبق اخلاص شجاعانه برای ماندن عزت و شوكت اسلام وایران فدا كردند فراتر از معادلات مادی ظاهر می شوند
و جهان مادی با محاسبات زمینی قادر به درك و محاسبه رفتارو منش آنها نیست.
نباید از یاد برد در حالیكه تمام دنیا در مقابل دین و انقلاب نوپایی ما صف آرایی كردند،
فرزندان این آب و خاك از سراسر ایران اسلامی سینه خود را سپر بلا كردند و در میان آتش و خون ، با رشادت و دلاورمردی با نثار جان خود فرصت دستاویزی دشمن را به خاك مقدس كشورندادند و برای همیشه تاریخ نشان دادند چو ایران نباشد تن من مباد...
هفته دفاع مقدس در خانواده بزرگ ثبت احوال مملو از خاطرات است.
این خانواده بزرگ هم در جنگ تحمیلی برای دفاع ازعزت و شوكت ایران اسلامی حضوری دلیرمردانه و عاشقانه داشته است .
امروز هم ایران اسلامی كه نسبت به گذشته در همه عرصه ها به بالندگی و رشد بی نظیری رسیده است خواستگاه مردان مردی است كه در لبیك به فرمان مقام معظم رهبری هر گونه توطئه و خدعه دشمن را در نطفه خفه خواهند كرد.


هفته دفاع مقدس بر همه رزمندگان و افتخارآفرینان هشت سال حماسه وایثار مبارك .

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05236224877217219260.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
21-09-2012, 13:55
«شهادت هنر مردان خداست»




http://img.tebyan.net/big/1386/06/1676111010313015043276916217432233208110210.jpg


ماهيت و مصاديق ايثار و شهادت

«شهادت» در تفکر اسلامي به معناي گذشتن از سرمايه جان و هستي خود در راه يک هدف و آرمان الهي است.
در تعريف « شهادت» در انديشه اسلامي، آن چه که اصلالت و اهميت دارد و در واقع محقق کننده ي حقيقت مقام شهادت مي باشد، همانا انگيزه و نيت و غايت آن و وجه آگاهانه و اختياري اش مي باشد.
متفکر شهيد، استاد مطهري در تعريف مفهوم شهادت و شهيد چنين مي فرمايد:
« مرگي شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا تعيين،فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن، «في سبيل الله» از آن استقبال کند.
شهادت دورکن دارد: يکي اين که در راه خدا و في سبيل الله باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد.

ديگر اين که آگاهانه صورت گرفته باشد... شهادت به حکم اين که عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزه خودگرايانه، منزه و مبراست، تحسين برانگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود.
در ميان انواع مرگ ميرها تنها اين نوع از مرگ است که از حيات و زندگي، برتر و مقدس تر و عظيم تر و فخيم تر است...
پس شهادت، قداست خود را اينجا کسب مي کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس...
از نظر اسلام هرکس به مقام و درجه شهادت نايل آيد که اسلام با معيارهاي خاص خودش او را شهيد بشناسد،
يعني واقعاً در راه هدف ها عالي اسلامي با انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي بشري کشته بشود،
به يکي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي که يک انسان ممکن است در سير صعودي خود نايل شود نايل مي گردد.»




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51957470802075598574.jpg

نرگس منتظر
21-09-2012, 13:56
http://www.govahiname.ir/attachment/537581.jpg




شهادت را مي توان کامل ترين جلوه ايثار دانست. همين وجوه ايثارگرانه و آگاهانه در رفتار شهيد است که مقام وجودي او را برتري و تعالي مي بخشد. حضور و سلوک و ايثار شهيدان و ايثارگران و مجاهدان، نه فقط موجب کمال فردي و ارتقاء و سعه وجودي ايشان مي گردد؛ بلکه نقشي سازنده و شورآفرين و تعالي بخش و الهام دهنده و هدايت گري براي امت و ديگر مردمان دارد و موجب تغيير و تحول و رشد در سرشت و سرنوشت جوامع و امت ها نيز مي گردد.
اسلام و علي الخصوص تشيع، دين و آيين جهاد و شهادت است و مجاهدان و ايثارگران و پيکارگران در راه خدا را به لحاظ مرتبه وجودي، حتي بالاتر از اولياءالله و برابر با «خاصه اولياءالله» مي داند. به تعبير زيبا و رساي حضرت امير (ع) در نهج البلاغه:
«همانا جهاد، دري از درهاي بهشت است.»
حضرت در فرازي ديگر از نهج البلاغه، جهاد را «جامه تقوا» مي نامند.
مي دانيم که شهادت نقطه اوج و مرتبه کمال سير و صعود وجودي يک مجاهد و برترين صورت تحقق ايثار است. اين گونه است که با شهادت، تقوا و ايثار و جهاد پيوند مي خورند و مجاهد شهيد را به درجات عالي وجودي در عالم ملکوت مي رسانند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51957470802075598574.jpg

نرگس منتظر
21-09-2012, 13:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44597359070957759470.jpg


معارف اسلامي به ما مي آموزد که در جهان پس از مرگ، باطن اعمال دنيوي افراد تجسم مي يابد و داراي درجات است.

بهشت نيز داراي درهاي گوناگون است و بهشت مجاهدان و شهدا و دري که براي ورود شهدا به آن بهشت آماده گرديده است، دري است که خواص اولياءالله از آن در به جوار قرب الهي نايل مي گردند.
به راستي، اين از افتخارات و توفيقات بي دليل مردم سرزمين ما است که اين گونه سرشتي شهيد پرور و ايثارگر دارند.
ملت ايران در تجربه تاريخي حيات خود و به ويژه در سير و سلوک عظيم تاريخي – معنوي خود در انقلاب اسلامي و سال هاي دفاع مقدس، نشان داده است که ملتي شهادت طلب و ايثارگر است.
پيکارگران مومن، پيش برنده امواج خروشان انقلاب اسلامي و رزمندگان به خون تپيده دفاع مقدس بهترين نمونه ها و مصاديق شهادت و ايثار هستند و به جرأت مي توان گفت در تاريخ معاصر جهان، هيچ مردمي را از منظر مجاهده ي في سبيل الله و ايثارگري و شهادت طلبي، برابر و هم طراز مردم ايران نمي توان دانست و اين فوز عظيم مردم ايران به يقين برخاسته از پيروزي و اعتماد قلبي ايشان نسبت به تعاليم قدسي و معارف شيعي و عشق و حب صادقانه ي آنها نسبت به اهل بيت(ع) و تمسک به ولايت آن امامان نور مي باشد.

به يک اعتبار، تمامي حيات ملت ايران در تاريخ معاصر و به ويژه در سه دهه اخير را مي توان از مصاديق ايثار و شهادت دانست و همين پتانسيل عظيم معنوي ايثارها و شهادت ها بوده است که کشور ما را در برابر انبوه بسيار گسترده و فراتر از تصور توطئه هاي استکباري، مصون و روئين تن کرده است و اين همان حقيقتي است که سيد شهيدان اهل قلم«سيد مرتضي آويني» از آن تحت عنوان «راز خون» نام مي برد و آن را آشکار کننده حقايق و رمز پيروزي و توانمندي مي دانست.

منبع:فرهنگ ايثار


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_adc0ea7a-65e3-41d8-9a7d-397baea8ada0a.jpg

نرگس منتظر
21-09-2012, 14:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23658688934772246532.jpg


اولین زن اسیر
بیستم مهرماه سال 1359، ساعت نه صبح، در هنگامه آتش و خون، از میان رگبار گلوله‏ها و انفجار خمپاره‏ها، یک آمبولانس وارد خط مقدم، جبهه خرمشهر، شد تا به یاری رزمندگان مجروحی که در عرصه کارزار دفاع مقدس بر خاک و خون افتاده بودند، بروند.
دختر پرستاری که سرنشین آمبولانس بود، همراه با چند رزمنده جوان، خود را در محاصره سربازان عراقی دید، ساعتی بعد به اسارت درآمد.
او که فارغ التحصیل رشته مامایی بود، آن روز، اولین زن مسلمان ایرانی بود که اسیر عراقی‏ها شد.
بعد از هشت سال دفاع مقدس و گذشت سال‏ها، او امروز عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران است.
فاطمه ناهیدی، بعد از پیروزی انقلاب، نخست در اکیپ درمانی جهاد سازندگی و سپس در کمیته امداد امام خمینی فعالیت داشت که به مناطق محروم می‏رفت.
با آغاز جنگ به جبهه روی آورد و با دریافت حکم مأموریت از سپاه پاسداران، در کرمانشاه، رهسپار خرمشهر شد.
خانم ناهیدی پیرامون رویداد اسارت خود می‏گوید:
شب نوزده مهرماه 1359، با شهید صادقی (معاونت درمانی استان هرمزگان) قرار گذاشتیم، دو گروه شویم و به نوبت، هر گروه 24 ساعت، به زخمیان خط مقدم جبهه خرمشهر برسیم. روز بیستم مهرماه، نوبت من بود. عراقی‏ها به شدت، تمام جبهه‏ ها را می‏ کوبیدند.
یک آمبولانس برداشتیم و راهی خط مقدم شدیم.
هیچ کدام به منطقه آشنا نبودیم و نمی ‏دانستیم که تمام شهدا و مجروحان به دست عراقی ‏ها افتاده‏اند.
در ساعت 9 صبح بیستم مهرماه بود که من همراه چهار سرباز دیگر در خط مقدم، اسیر عراقی ‏ها شدیم.
اولین زن اسیر دست عراقی‏ها بودم. همه عراقی‏ها برای این پیروزی با هلهله و شادی تیرهای هوایی شلیک می‏ کردند.
عراقی ‏ها تصور می‏کردند، یک مهره مهم از ارتش ایران را دستگیر کرده‏اند.
بازجویی‏های مداوم، چه در پشت خط مقدم و چه در پادگان «تنومه»، ادامه داشت.
بعد از چند روز، سه خواهر دیگر را نیز در جاده‏های آبادان ـ ماهشهر اسیر کردند.
چند شب قبل از این که به بغداد منتقل شویم، برای بازجویی به سازمان امنیت عراق اعزام شدم.
هر چهار نفر ما را در سلول سرخ سازمان امنیت و زندان «الرشید» بغداد زندانی کردند.
در اردوگاه سر همه ما را تراشیده بودند، فشار و شکنجه بر چهره اسرا دیده می‏شد.
دورانی که در آن اردوگاه داشتیم، سراسر تجربه بود و آزمایش.
خانم فاطمه ناهیدی امروز مادر سه فرزند دختر است.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

صافات
21-09-2012, 14:02
http://tanvir.ir/sysnews_img/thumbs/811.gif
دل دوبــاره عشــــق قسمت کرده است
یــــاد کاوه، یــــــاد همّـــت کـرده است
یـــاد ســـــــرداران بی سر کرده است
یــــاد بـــــدر و یـــاد خیــبر کرده است
یــــــاد مجـــنون و شلـمــچه کرده است
یـــــــاد غــــوغای حـــلبــچه کرده است
یــــاد فـــکّــه، یــاد مــهران کرده است
یــــاد نجــــوا های چــمران کرده است
یـــاد سـربنــدهای یا زهـــرا (س) بخیر
یـــــاد آن دل های چون دریـــــا بــــــخیر
یــــــــاد آن نـــام آوران بـــی ریـــــــــا
یـــاد آن جان بر کـــفان جبـــهـــــــه ها
یـــــاد ســـنگـــــــرهـــای تــوأم با صفا
نیــمـــه شبـــهــا ذکـــر حـــقّ، یاد خـدا
یــــاد ســــــرباز شــــــهید بی پـــلاک
یــــــاد آن تــن های افتـــاده به خـــاک
"سروده : محسن زعفرانیه"

صافات
21-09-2012, 14:04
شعری ملکوتی از شهید شیر علی سلطانی



http://miad-shiraz.persiangig.com/large/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%20%D8%B9%D9%84%DB%8C1%20copy.jp g
شعر آوای شهید
ای که سرمستی ز صهبای شهید
از دل و جان بشنو آوای شهید
گرچه جان را مثل شمع افروختیم
خرمن بیداد گر را سوختیم
راه ما خالی ز تزویر و ریاست
خون ما روشنگر راه خداست
گرچه دست از زندگانی شسته ایم
زندگی را در شهادت جسته ایم
گشته از خون سرخ گر دامان ما
ماند لیکن نام جاویدان ما
ای که می خواهید مجد نام ما
بشنوید از جان و دل پیغام ما
گر نپیمایید راه اتحاد
بر شما راه ظفر مسدود باد
باید از هر دشمنی پرهیز کرد
جام وحدت را ز می لبریز کرد
پیروی باید ز آن الله کرد
دست هر دژخیم را کوتاه کرد
روی سلطانی به درگاه حسین
تا ابد باقی است در راه حسین

عهد آسمانى
21-09-2012, 15:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76694930572522115000.gif





مقاومت هشت ساله ‏ي ملت ايران در جنگ تحميلي، توانمندي ايدئولوژي اسلام را به عنوان مقوله ‏اي فرهنگي و سياسي در عصر حاضر بار ديگر به اثبات رسانده است و جوهر مقاومت و پايداري را در برابر مطامع استكبار و تئوري‏هاي تحميلي به عنوان سمبل بازيافت هويت ديني و اقتدار فرهنگي وارد زندگي مردم كرده است. فراتر از اين، امام راحل قدس سره و امام خامنه اي (مدظله)، روح مبارزه و حفظ انگيزه دفاعي را تبلور دين و دينداري مي‏دانند.
امام راحل قدس سره در پيام به گورباچف رئيس جمهور وقت اتحاد جماهير شوروي (سابق) فرموده‏ اند:
ديني كه در آن مبارزه با قدرت‏ها نباشد، دقيقا افيون توده‏ هاست.
و همچنين در صدر فرمان برائت فرموده‏ اند:
آنها كه تصور مي‏كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي فلسطين و مظلومين جهان با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد، با الفباي مبارزه بيگانه‏ اند، آنهايي هم كه تصور مي‏كنند سرمايه داران و مرفه‏ هاي بي‏درد با نصيحت و موعظه و پند واندرز متنبه مي‏شوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا به آنها كمك مي‏كنند، آب در هاون مي‏كوبند. (1)
امام خامنه اي (مدظله) نيز مقاومت در جنگ تحميلي و ايستادگي در مقابل تهديد غرب و احساس عزت و استقلال در مقابل ابرقدرت‏هاي عالم را نعمت با ارزشي مي‏دانند كه ناشي از بقاياي فرهنگ اسلامي است. هشت سال دفاع مقدس، آزمون عيني انديشه ‏ي امام راحل قدس سره و امام خامنه اي (مدظله) مبني بر كارا بودن مفاهيم فرهنگي و ارزش‏هاي اخلاقي بوده است و مكتب اسلام را به عنوان مظهر نوانديشي، در فرايند تاريخي حركت‏هاي احياگر به جهان عرضه كرده است و از اين روست كه امام راحل قدس سره در پيامي به روحانيت معظم فرموده ‏اند:
هر روز ما در جنگ بركتي داشته‏ ايم كه در همه صحنه ‏ها از آن استفاده كرده ‏ايم...
ما انقلابمان را در جنگ صادر كرده ‏ايم...
ما در جنگ ريشه‏ هاي انقلاب پربار اسلامي‏مان را محكم كرديم. (2)
امام راحل قدس سره همه‏ ي اين بركات را ناشي از مجاهدات و حماسه آفريني‏هاي ملت شجاع ايران در هشت سال دفاع مقدس مي‏دانند و مي‏فرمايند:
جنگ ما كمك به فتح افعانستان را به دنبال داشت...

جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال داشت...
جنگ ما بيداري پاكستان و هندوستان را به دنبال خواهد داشت...
جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظامهاي فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند...
صداي اسلام خواهي افريقا از جنگ هشت ساله ماست...
علاقه به اسلام شناسي مردم در آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا، يعني در كل جهان، از جنگ هشت ساله ‏ي ماست.
به هر حال هشت سال دفاع مقدس، مقطع تجربه شده‏ اي است كه بسياري از مفاهيم اخلاقي را كه در زير ساخت نظام فرهنگي و سياسي كشور مؤثرند عينيت بخشيده و مفاهيمي چون: ايثار، شهادت طلبي، خداباوري، وارستگي، عشق، وحدت، شجاعت، پايداري و... آثار و نقش كارساز خود را در انديشه، منش، رفتار، نظام فرهنگي، نظام معيشتي و... به خوبي نشان داده است و اينك در تكوين ساختار فرهنگ عمومي كشور مي‏توانند مفاهيم اخلاقي و عناصر فرهنگي را تعريف كنند و در اختيار مسؤولين فرهنگي كشور و صاحب نظران قرار دهند.
بديهي است ملت ما امروز با داشتن مفاخر و دستاوردهاي گرانبهاي دوران دفاع مقدس در تدوين الگوي فرهنگي، نيازمند قبول مباني تئوريك متناسب با تحول، از ديگران نيست. كساني كه در اين زمينه ترديد به خود راه مي‏دهند، در حقيقت ارزش‏هاي دفاع مقدس را درك نكرده‏ اند و يا اينكه در برابر مدرنيسم و عقلانيت جديد فرهنگ غرب سست شده‏ اند. حركت كند و كم بها و بعضا ناباورانه ما در نظام بندي و تثبيت ارزش‏هاي دفاع مقدس، به عنوان مهم‏ترين و كامل‏ترين الگوهاي توسعه فرهنگي، بار ديگر اين فرصت را به روشنفكران بيمار داده است تا جمهوري اسلامي را در كوران مواجهه با مسائل و مشكلات گوناگون قرار دهند و بازانديشي توسعه‏ ي غربي را به عنوان مبناي تئوريك دوران سازندگي در ايران با جرأت تمام مطرح نمايند. همچنين عناصر فرهنگي و هنري كشور ما نيز تمايل پذيري خود را در برخي از موارد حفظ كرده و قواره‏ ي موزون و مناسب خود را در رابطه با ارزش‏هاي انسان ساز دفاع مقدس پيدا مي‏كنند. از اين رو امام خامنه اي (مدظله) با محوري توصيف كردن اصلاح عمومي كشور، اختصاص تمام فعاليت‏هاي وزارتخانه بزرگي چون فرهنگ و ارشاد اسلامي به اين مهم كاري بجا و با اهميت دانسته‏ اند.
پي نوشتها:
1- 1367/4/29
2- 1367/12/3
منبع: كتاب كارآمدي سياست دفاعي از ديدگاه امام خامنه اي (مدظله العالي)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25146598185992229319.gif

عهد آسمانى
21-09-2012, 15:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59224912840899591314.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59224912840899591314.gif)




دفاع از نظر امام خميني (رض) از جايگاه و اهميت ويژه ‏اي برخوردار است؛ به طوري كه آن را پرورش دهنده‏ ي جوهر انسانيت و مايه‏ي بروز شجاعت در انسان مي‏داند:
جنگ خيلي خوب است از يك جهت و آن اين است كه شجاعتي را كه در باطن انسان است، بروز مي‏دهد و تحرك براي انسان حاصل مي‏شود. انسان از آن خمودي بيرون مي‏آيد.» (1)
همچنين امام راحل (ره) جنگ و دفاع را ابزاري مي‏داند كه با آن موانع از سر راه رشد و تكامل جوامع اسلامي برداشته مي‏شود: «اين يك رحمتي است، صورتش انسان فكر مي‏كند كه كشتار است، لكن واقعش بيرون كردن يك موانعي از سر راه انسانيت است.» (2)
مخصوصا كشوري كه انقلاب اسلامي (http://revayate8.tebyan.net/) كرده است و اجراي احكام نوراني اسلام را در همه‏ ي زمينه‏ ها هدف قرار داده است، دفاع و جهاد براي او تكليفي شرعي و الهي مي‏شود و صرف نظر از تأثيرات فردي و اجتماعي، بايد آن را به عنوان يك تكليف شرعي مورد توجه قرار دهد. در همين باره نيز امام خميني (http://revayate8.tebyan.net/) (رض) چنين فرموده‏اند:
«آحاد مردم يكي‏ يكي‏شان تكليف دارند براي حفظ جمهوري اسلامي؛ يك واجب عيني، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است و از نماز اهميتش بيشتر است. براي اينكه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است، اين تكليف براي همه ماست.»
به طوري كه ملاحظه مي‏شود، دفاع و جهاد در اسلام (http://revayate8.tebyan.net/)، اهميتي چند جانبه دارد كه اهم آن را به شرح زير مي‏توان خلاصه كرد:
الف: تقويت جوهره‏ي انسانيت و آبديده كردن روح انسان در حوادث و مشكلات
ب: بروز و ظهور عنصر شجاعت و مقاومت در انسان مؤمن و دفع رخوتها و سستيها.
ج: دفع موانع از مسير تكامل و رشد جامعه‏ي اسلامي و قطع طمع دشمنان در حمله به كشوري مقاوم و آماده دفاع.
د: وجوب شرعي جهاد و دفاع در كنار ديگر واجبات ديني، به عنوان قويترين نمود انگيزه‏ي دفاعي در اقشار مختلف جامعه انساني
پي نوشتها:
1- صحيفه ي نور، ج13، ص 108
2- همان، ج16، ص 2
منبع: كتاب سيري در انديشه دفاعي حضرت امام خميني (رض)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/07513308507652347055.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/07513308507652347055.gif)

عهد آسمانى
21-09-2012, 15:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88121303295495301781.gif





فتح جبهه ‏ها با تكبير اهل ايمان






فرق است ما بين يك جمعيتي كه در شبي كه فردا براي او خطر است و مي‏خواهد به لشكر كفر هجوم ببرد به مناجات خدا مي‏ايستد با آن كساني كه وقتي كه مي‏خواهند به جنگ بيايند اول با فشار است و بعد هم كه محال آنها را مي‏بينند آلات لهو و لعب در آنجا هست. فرق است ما بين آنهايي كه براي خدا قيام كرده ‏اند و آنهايي كه براي طاغوت. شما در راه خدا داريد جنگ مي‏كنيد و اين علامت ايمان شماست و آنها در راه طاغوت دارند جنگ مي‏كنند و اين علامت كفر آنهاست. مادامي كه اين مطلب در بين شما باقي است - توجه به خدا و ياري خواستن از مبدأ قدرت - شما قدرتمند هستيد.
شما را اين وحدت كلمه در زير سايه توحيد و در زير پرچم اسلام به اين فتحها و پيروزيها مي‏رساند. اين تكبيرهايي كه در شبي كه براي شهادت كمر بستيد مي‏گوييد، اينها پشتيبان شماست. جنود غيبيه همان طور كه در صدر اسلام پشتيبان لشكر اسلام بود و آن لشكر كوچك اسلام بر لشكر روم با آن بساط و بر لشكر ايران آن وقت با آن بساط غلبه كرد. به واسطه آن تأييدات غيبي و ملائكه الهي بود. شما امروز همان وضعيت را داريد براي خدا قيام كرديد و مقابل مستكبرين و مقابل كفار و مطمئن باشيد كه جنود غيبيه با شماست و هر يك شما در مقابل چندين نفر از آنها مي‏تواند عرض اندام كند.
شما مي‏دانيد كه تمام كشورها تقريبا پشتيبان صدامند و به او هم پول مي‏رسانند و هم اسلحه مي‏رسانند و هم نفرات مي‏فرستند بسياريشان، و ما بحمدالله نه احتياج به پول ديگران داريم و نه احتياجي به پرسنل ديگران داريم و نه احتياج به تاييد ديگران. ما كه اتكايمان به خداست از كي تأييد بخواهيم؟ ما كه اتكايمان به مبدأ غني مطلق است از كي خواستار جهات مادي بشويم؟ ما كه با تكبير اين جبهه‏ ها را فتح مي‏كنيم از كي بخواهيم كه با ما همراهي كند؟ ما از خدا مي‏خواهيم. ما از خدا مي‏خواهيم كه با آن جنود غيبيه كه دارد و با آن ملائكة الله كه هست به ما كمك بفرمايد و مي‏فرمايد، لكن شرط اين است ما به عهد خود باقي باشيم، عهدي كه با اسلام داريم، حفظ اسلام، حفظ كشور اسلامي، حفظ نواميس اسلامي. ما بايد اين توجه را هيچ وقت از خود بيرون نكنيم، از مغز خود بيرون نكنيم كه ما بندگان خدا هستيم و در راه او و در سبيل او حركت مي‏كنيم و پيشروي مي‏كنيم. اگر شهادت نصيب شد سعادت است و اگر پيروزي نصيب شد سعادت است. (1)

پي نوشتها:
1- 60/9/11، بيانات امام در جمع پرسنل نيروي هوايي، اعضاي سپاه، دانشجويان افسري، صحيفه نور 15، ص 242
منبع: كتاب جمگ و دفاع در انديشه امام خميني (رض)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif)

عهد آسمانى
21-09-2012, 15:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15188701073293349435.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15188701073293349435.gif)




پيش درآمد آتش بس




جنگ خلیج فارس (ایران و عراق)، طولانی‏ترین جنگ تاریخ معاصر از زمان نبرد واترلو به شمار می‏رود. این جنگ از 22 سپتامبر 1980، یعنی زمانی که نیروهای عراق به سرزمین ایران تجاوز کردند، آغاز شد و تا 20 اوت 1988، یعنی زمان اجرای آتش بس مؤثر رسمی بین ایران و عراق ادامه داشت. فرصت‏های جنگی عراق زمانی به پایان رسید که در سپتامبر 1981، ایران با حملات متقابل به موفقیت‏های اولیه این کشور پایان داد و محاصره آبادان را درهم شکست. پیشروی‏های ایران، عراق را وادار کرد تا در ژوئن 1982، از قلمروی ایران عقب نشینی کند. در این هنگام، عراق تقاضای آتش بس کرد، اما ایران به دلیل حضور ارتش عراق در بخش‏های عمده‏ای از خاک این کشور هم چنان بر خواسته ‏های خود مبنی بر پایان دادن به رژیم صدام حسین و جبران خسارت‏های وارده پا فشاری می‏نمود.

هر چند در آغاز جنگ، ایران نشان داد که تنها، برای دفاع از خود می‏جنگد، اما به زودی درصدد برآمد تا با تنبیه متجاوز، حقوق حقه خویش را بدست آورد؛ بنابراین، در اواسط جولای 1982، از مرزها گذشت و به خاک عراق وارد شد. از این به بعد، ایران سیاستی را دنبال کرد که هدف آن تسلیم بدون قید و شرط عراق بدون معامله با رژیم صدام حسین بود. با این حال، ایران در بعضی از مواقع می‏خواست مذاکراتی را از موضع قدرت انجام دهد، به ویژه پس از فتح فاو در فوریه 1986 (تا این که آن را در آوریل 1988 مجددا از دست داد)، که رژیم [امام] خمینی (ره) در صدد بود متجاوز را تنبیه کند.
از سوی دیگر، عراق بعد از این که ناگزیر شد تا موضع دفاعی را اتخاذ کند، درصدد گسترش جنگ برآمد و برای تحمیل آتش بس به ابر قدرت‏ها فشار آورد. در اوایل سال 1984، عراق نفتکش‏های ایران را هدف حملات هوایی قرار داد و در مقابل، ایران نیز با حمله به نفتکش‏های کشورهای عربی ساحل خلیج فارس به عراق پاسخ داد. به همان اندازه که پای ابر قدرت‏ها برای حمایت از کشتیرانی بی‏طرف به خلیج فارس کشیده می‏شد، فشار بین‏ المللی برای یافتن راه حلی دیپلماتیک نیز تشدید می‏گردید.



در 20 جولای 1987، درست قبل از حرکت امریکا برای اسکورت نفتکش‏های مجددا پرچم گذاری شده کویت، شورای امنیت قطع‏نامه 598 را تصویب کرد. بلافاصله بعد از تصویب قرارداد، عراق اعلام کرد، در صورتی که ایران قطع‏نامه آتش بس را قبول کند، عراق نیز آن را خواهد پذیرفت. به هر حال، ایران اعلام کرد تا زمانی که کمیسیونی برای تعیین متجاوز تشکیل نشود، از قبول قطع‏نامه خودداری خواهد کرد. جنگ خلیج فارس با تعهد فزاینده بین المللی برای عملیات پرچم‏گذاری و مین روبی پیچیده‏تر شد. بعد از نیمه سال 1987، حضور بین المللی گسترده در خلیج فارس کم کم به برخورد نظامی میان نیروی ایران و نیروی دریایی امریکا انجامید.
در فوریه 1988، جنگ شهرها شاهد اصابت 190 فروند موشک عراقی به تهران بود، در حالی که ایران به دلیل فقدان موشک کافی نمی‏توانست در این سطح، با عراق مقابله به مثل کند. در مارس 1988، موشک‏باران تهران و حمله شیمیایی عراق به حلبچه که به طور مستقیم از تلویزیون ایران پخش شد، روحیه مردم را تضعیف کرد. هنگامی که در 17 آوریل 1988، عراق فاو را پس گرفت و ماشین نظامی هجومی خود را به سلاح‏های شیمیایی تجهیز کرد، معلوم شد که ایران در موضع ضعف قرار داد.
در 18 جولای 1988، ایران با پی گیری همه جانبه اقدامات دیپلماتیک قطع‏نامه 598 را پذیرفت. این امر در 8 اوت به پذیرش آتش بس از سوی دو طرف انجامید و در 20 اوت 1988، لازم الاجرا شد. هنگامی که در 25 اوت، مذاکرات مستقیم آغاز گردید، عراق طرف برتر میدان نبرد بود و بعد از اعلام تاریخ برقراری آتش بس نیز به پیشروی خود علیه ایران ادامه داد و تلاش کرد تا با به اسارت گرفتن تعداد بیشتری از نیروهای ایرانی تا حد امکان موقعیت خود را در مذاکرات مربوط به مبادله اسیران، تقویت کند. همچنین، علی رغم این که به روشنی لزوم عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده، پیش‏بینی شده بود، قسمت‏های زیادی از ایران را تصرف کرد. بنابر گزارش، یک روز قبل از این که مذاکرات مستقیم آغاز شود، عراق در حمله به شورشیان شمال به طور مؤثر، از سلاح‏های شیمیایی استفاده کرد و به موازات مرز، جایی که آن را منطقه آزاد شده می‏نامند حرکت و طبق گزارشی، حدود هزار روستا را ویران کرد. در نتیجه، بیش از صد هزار نفر آواره به سوی ترکیه و ایران سرازیر شدند.
منبع: کتاب ایران، عراق و مذاکرات آتش بس


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54149599350237176359.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54149599350237176359.gif)

عهد آسمانى
21-09-2012, 15:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36657538075126238214.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36657538075126238214.gif)






جهاد ابتدايي و دفاعي از ديدگان امام راحل





امام راحل (ره) در تعریف جهاد آن را به دو بخش تقسیم کرده و می‏فرمایند:
«در اسلام دو گونه جنگ است که یکی را جهاد می‏گویند و آن کشورگیری است، با شرطهایی که برای آن شده است. و دیگری جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است. جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که دولت اسلامی با وجود امام یا به امر تشکیل شود و در این صورت اسلام بر تمام مردان که به حد بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است نباشند، واجب کرده است که برای
کشورگیری حاضر شوند». [1] .
«و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از جانب است. به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نائب امام نیست و کسی از مجهتدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام از کشور اسلامی حفاظت کنند و استقلال آن را پا بر جا نمایند.» [2] .

منبع: سیری در اندیشه دفاعی امام خمینی




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

خادمه زینب کبری(س)
21-09-2012, 17:27
شب های سرد و گرمای شهادت



مطلبی که در ادامه می خوانید خاطره ای است از روزهای سرد و سخت منطقه عملیاتی کربلای 10 . زبان روایت ساده است اما عمق توصیفش به خوبی گویای ایثار رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس است.






http://img.tebyan.net/big/1391/06/24270581169412014337221433952121325138.jpg

کردستان بودیم، منطقه عملیاتی کربلای 10، زمین از برف سفید پوش شده بود و هوا سرد.

داخل چادر زندگی می کردیم و چادر ها برای در امان ماندن از دید دشمن (کوموله و دمکرات، عراقی ها، مزدوران محلی) در شکاف و دامنه های ارتفاعات زده شده بود، روی چادر ها چند لایه پلاستیک کشیده بودیم تا هم از گزند سرما در امان باشیم و هم آب باران و برف به داخل چادر نفوذ نکند، کف چادر هم چند لایه پلاسیتک کشیده بودیم تا هم پایمان یخ نزند و هم آب باران از زیر آن عبور کند، بعضی شب ها به خوبی عبور آب را زیر پا هامون احساس می کردیم. کار به جایی رسید که شیب داخل چادر رو به سمت وسط چادر درست کردیم طوری که یه جوی کوچک از وسط چادر می گذشت، چراغ والر رو روشن می کردیم و کنار جوی داخل چادر می نشستیم و دلمون رو روانه زاینده رود اصفهان می کردیم.


کیسه های خواب رو کسی جمع نمی کرد، هر کی از نگهبانی که برمی گشت مستقیم می رفت داخل کیسه خواب تا کمی گرم بشه. نگهبانی، یعنی سردی کشیدن؛ با دلهره از نشستن یک تیر توی پیشانی ، یک ساعت بدون حرکت یک جا نشستن و به ارتفاعات اطراف خیره شدن.

گاهی اسلحه اونقدر یخ می کرد که وقتی از نگهبانی بر می گشتیم می گذاشتیم کنار چراغ والر تا یخ هاش آب بشه. بیشتر بچه ها سرما خورده بودند، اما تحمل بچه ها فرق می کرد.

غروب که می شده به دلهرة عجیبی دچار می شدیم، شدت سرما زیادتر می شد و تعداد سنگر های نگهبانی زیادتر می شد و ساعات نگهبانی بیشتر.

بیماری بچه ها، سرمای شدید، رعایت سکوت در شب، دید کم، حساس بودن (اغلب مزدوران محلی با توجه به شناخت و مانوس بودن با شرایط آب و هوا این ایام به ما حمله می کردند).



گاهی اسلحه اونقدر یخ می کرد که وقتی از نگهبانی بر می گشتیم می گذاشتیم کنار چراغ والر تا یخ هاش آب بشه. بیشتر بچه ها سرما خورده بودند، اما تحمل بچه ها فرق می کرد.غروب که می شده به دلهرة عجیبی دچار می شدیم، شدت سرما زیادتر می شد! و تعداد سنگر های نگهبانی زیادتر می شد! و ساعات نگهبانی بیشتر



چند شب پشت سر هم اتفاق افتاد که برای نگهبانی بیدارمون نکردن، فکر کردیم حتما پاسبخش ها خوابشون برده، صداشو در نیاوردیم که زیرآب کسی نخوره و ما توی کیسه خواب های گرم، راحت می خوابیدیم.

اما کم کم برای همه سئوال شد. سه تا پاسبخش داشتیم هرچی سئوال کردیم یه جوری ما رو می پیچوندن و جواب درستی نمی دادند.


یکی از بچه ها حالش خیلی بد شد، بدجور سرما خورد، خیلی به حالش غبطه می خوردیم که ای کاش جای اون بودیم و چند شب از نگهبانی معاف می شدیم و...!

یکی از پاسبخش ها وقتی حرف های ما رو شنید دیگه طاقت نیاورد گفت بچه ها برای شفای حسن دعا کنید، بعد زد زیر گریه گفت: به خدا، هر وقت حسن علائم بیماری رو در چهره یکی از شما می دید، ما رو قسم می داد که شما رو بیدار نکنیم .او به جای شما نگهبانی می داد و ما رو قسم داده به شما نگیم.

آن شب از خودمون خجالت کشیدیم، ما کجا و حسن کجا؟!

امروز یه چیزی میگم و یه چیزی شما می شنوید. نگهبانی پشت سرهم اون هم توی اون هوا و توی اون موقعیت کار همه نبود، کار حسن بود که امروز او پیش ما نیست، کار غواص شهید حسن منصوری بود که در عملیات کربلای چهار آسمون شهادت را گرم کرد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان



منبع:وبلاگ شهدای سرزمین پاک
http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/276.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-09-2012, 17:30
اصحاب قتلگاه

دو خاطره از تفحص شهدا

آن چه می خوانید دو خاطره از ماجرای تفحص شهدا در مناطقه فکه به روایت مجید پازوکی است.


http://img.tebyan.net/big/1391/06/1361261283616813154222132149109174153100784.jpg
یکی دو روزی می شد که شهیدی پیدا نکرده بودیم؛یعنی راستش،شهدا ما را پیدا نکرده بودند.گرفته و خسته بودیم.گرما هم بد جوری اذیتمان می کرد.همراه یکی از بچه ها داشتیم از کنار گودال قتلگاه شهدای فکه،که زمانی در زمستان سال 61 عملیات والفجر مقدماتی انجا رخ داده بود،رد می شدیم.ناگهان نیرویی ناخواسته مرا به خودش جذب کرد.متوجه نشدم چیست ولی احساس کردم چیزی مرا به سوی خود می خواند.ایستادم.نظرم به پشت بوته ای بزرگ جلب شد.همراهم تعجب کرد که کجا می روم.فقط گفتم:بیا تا بگویم.دست خودم نبود انگار مرا می بردند.پاهایم جلوتر می رفتند.به پشت بوته که رسیدیم،جا خوردم.صحنه خیلی تکان دهنده وعجیبی بود.همین بود که مرا به سوی خود خوانده بود.ارام بر زمین نشستم و ناخواسته زبانم به«سبحان الله»چرخید.همراهم که متوجه حالتم شد،سریع جلو امد،او هم در جا میخکوب شد.

شخصی که لباس بسیجی به تن داشت،به کپه خاک کنار بوته تکیه داده و پاهایش را دراز کرده بود.یکی دیگر هم سرش را روی ران پای او گذاشته بود و دراز کشیده و خوابیده بود.پانزده سال بود که خوابیده بودند.ادم یاد اصحاب کهف می افتاد،ولی اینها«رمل»بودند.اصحاب فکه،اصحاب قتلگاه،اصحاب والفجرواصحاب روح الله.بدن دومی که سرش را روی پای دوستش گذاشته بود،تا کمر زیر خاک بود.باد و طوفان ماسه ها و رملها را اورده بود رویش.بدن هر دویشان کاملا اسکلت شده بود.ارام در کنار یکدیگر خفته بودند.ظواهر امر نشان می داد مجروح بودند و در کنار تپه خاکی پناه گرفته بودند و همان طور به شهادت رسیده بودند.
ارام و با احترام با ذکر صلوات پیکر مطهرشان را جمع کردیم و پلاکهایشان را هم کنارشان قرار دادیم.

بیل مکانیکی را کار انداختیم.ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش راروی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم

http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/618.gif




فکه دیگر جای من نیست!


یکی از روزها که شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند. کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم.

ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش راروی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم.

بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند:
بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم....

راوی: مجید پازوکی

فرآوری عاطفه مژده


بخش فرهنگ پایداری تبیان



منبع:وبلاگ شهدا شرمنده ایم




http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/618.gif

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:05
علل تجاوز عراق و شروع جنگ تحمیلی
هفته ی دفاع مقدس بر همه ارتشیان، سپاه پاسداران،
بسیج و نیروهای مردمی و با ایمانی که مخلصانه در گوشه و کنار این کشور خود را برای اسلام و قرآن آماده کرده اند مبارک باد.


http://img.tebyan.net/big/1383/07/2241995841612482041452441896723878100182228.jpg




مقدمه (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C)
جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.
از آن جا که نظام جمهوی اسلامی در تعارض مستقیم با قدرت های سلطه گر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله ی جدی آنان مواجه شد که به عنوان مثال: می توان به کودتاها عملیات های براندازی، درگیری های داخلی و شورش های محلی در قالب ادعای خودمختاری ها اشاره کرد.
در جریان یک مبارزه ی سیاسی در مقابل پناهندگی شاه به آمریکا، سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام در آمد. این واقعه شکل جدیدی به رویارویی ایران با این قدرت استکباری بخشید، امریکا تاب چنین تحقیری را نداشت، لذا با حمله ی نظامی به طبس تلاش کرد این حقارت را جبران نماید لیکن به صورتی مفتضحانه شکست خورد. از این رو امریکا در یک بررسی منطقه ای جهت مهار گسترش انقلاب اسلامی و نیز جبران شکست های پی در پی خویش، ابتدا اقدام به تحریک اقتصادی و تسلیحاتی ایران نمود و سپس توسط رژیم بعثی عراق به عملیات نظامی علیه ایران پرداخت.
در عراق نیز صدام با روحیه ی قدرت طلبی و سلطه گری، حسن البکر را طی کودتایی از صحنه قدرت راند و با طمع رهبری جهان عرب و پر کردن خلأ قدرت در منطقه و به دست آوردن امتیازات از دست داده در قرارداد 1975، خود را به عنوان وسیله ای که غرب می تواند توسط او به اهداف سلطه گرانه اش دست یابد معرفی کرد. لذا در اولین اقدام به سرکوبی شیعیان عراق دستزد و هم زمان به بمب گذاری در تأسیسات نفتی ایران توسط گروه های ضد انقلاب مبادرت نمود. در عین حال جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران اسلامی آغاز کرد و در تلویزیون دولتی به بهانه بازپس گیری سه جزیره ی ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک، حملات مستقیم و غیرمستقیم تبلیغاتی را متوجه ایران کرد و سرانجام پس از یک دوره مذاکرات مسؤولین عراقی با مسؤولین آمریکایی و حضور برخی فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمی در 26/6/59، طی یادداشتی قرارداد 1975، الجزایر را لغو نمود و ارتش عراق نیز در تاریخ 31/6/1359، حمله سراسری خود را آغاز کرد.
این امر در حالی صورت پذیرفت که امام خمینی قدس سره از ماه ها قبل از آغاز حمله عراق جهت آمادگی و افزایش توان نظامی ایران تلاش می نمودند.
ایشان در مورخه 31 شهریور 1359، در پیامی به مناسبت باز شدن مدارس درباره ی آغاز جنگ تحمیلی فرمودند:

«این جنگ، جنگ با اسلام است به هواداری کفر و یک همچنین جنگی برخلاف رضای خداست. و خدای تبارک و تعالی نخواهد بخشید بر این کسانی که بر ضد اسلام قیام کنند به واسطه ی همراهی با کفر.» همچنین امام قدس سره اولین فرمان خود را درباره جنگ در تاریخ 1/7/1359، صادر فرمودند. ( 1)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:08
http://img.tebyan.net/big/1383/07/110183211481071464712222625671522431982.jpg

«بسم الله الرحمن الرحیم» مطالب زیر ابلاغ می گردد:

1- باید اطاعت از شورای فرماندهی بدون کوچکترین تخلف انجام گیرد و متخلفین با سرعت و قاطعیت باید تعیین و مجازات شوند.
2- باید اشخاص و مقامات غیرمسؤول از دخالت در امر فرماندهی خودداری کند و فرمانده کل قوا به نمایندگی این جانب و شورای فرماندهی، مسؤول امور جنگی هستند.
3- در شرایط فعلی اقدام دادگاه های ارتش در اموری که شورای فرماندهی صلاح نمی داند بدون اطلاع این جانب ممنوع اعلام می گردد.
4- رادیو و تلویزیون موظفند اخباری را نقل کنند که صد در صد صحت آن ثابت می باشد و برای عدم اضطراب و تشویش اذهان، اخبار را از غیر منابع موثّق نقل ننمایند.
5- نیروهای انتظامی موظف هستند، کسانی را که دست به شایعه سازی می زنند از هر قشر و گروهی که باشند، فوراً دستگیر و به دادگاه های انقلاب تسلیم و دادگاه های مذکور آنان را در حد ضد انقلابیون مجازات نمایند. مردم مبارز ایران موظف هستند، شایعه سازان را به دادگاه های انقلاب معرفی و با نیروهای انتظامی همکاری نمایند.
6- روزنامه ها در وضع فعلی موظفند از نشر مقالات و اخباری که قوای مسلح را تضعیف می نماید، جداً خودداری نمایند که امروز تضعیف این قوا عملاً و شرعاً حرام و کمک به ضد انقلاب است. من کراراً از نیروهای مسلح عزیز پشتیبانی نموده ام و امروز که آنان در جبهه جنگ با صدام کافر هستند، تشکر می کنم و از زحمات آنان قدردانی می نمایم و از خداوند متعال توفیق و پیروزی برای آنان طلب می نمایم.
7- اکیداً همه قشرهای ملت و ارگان های دولتی موظف شرعی هستند که دست از مخالفت های جزئی که دارند، بردارند و با مخالفت خود کمک به دشمنان اسلام ننمایند.
والسلام»
ادوار مختلف جنگ تحمیلی (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C) دوره ی اول جنگ از شروع جنگ تحمیلی تا آزادی خرمشهر و دوره دوم آن از آزادی خرمشهر تا پایان جنگ می باشد.
این دو دوره به 6 مقطع (2 مقطع مربوط به دوره اول و 4 مقطع مربوط به دوره دوم) تقسیم شده است.
دوره ی اول: دشمن پس از یک ارزیابی غلط از اوضاع ایران اسلامی و عدم شناخت از پشتوانه های مردمی انقلاب، با یک زمینه سازی وسیع اقدام به تهاجمی همه جانبه کرد و تا اندازه ای توانست در خاک ایران اسلامی نفوذ کند؛ اما با حضور نیروهای مدافع انقلاب، دشمن زمین گیر شد و پس از یک تحول سیاسی و نظامی و با برکناری عناصر غیرمؤمن به انقلاب، امکان حضور نیروهای مردمی در جبهه ها فراهم گردید.
با این برتری نظامی، ابتکار عمل در دست نیروهای خودی قرار گرفت و طی یک سلسله عملیات، خرمشهر آزاد شد.

دوره ی دوم جنگ در حالی آغاز شد که دشمنان در جستجوی راه هایی جهت مهار قدرت رزمندگان اسلام بودند. لذا، این دوره شاه حضور و فعالیت قدرت های خارجی در صحنه مستقیم نبرد و تلاش های بی حد و حصر اقتصادی و سیاسی برای مهار نظامی ایران است. این امر در حالی صورت پذیرفت که دشمن منفعلانه با یک تغییر استراتژی شتاب زده، شعار صلح خواهی را محور ادعاهای خویش قرار داده و عمده ی نیروهایش به پشت مرزهای بین المللی رانده شده بود.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:10
http://img.tebyan.net/big/1383/07/101071022311331931121312461438652115174128132.jpg


الف – دوره اول
1- مقطع اول: آغاز حملات عراق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C) در 31 شهریور سال 1359، نیروهای عراق با آمادگی قبلی و زمینه سازی مناسب، حمله به مرزهای ایران را در طول نوار مرزی از آبادان تا قصرشیرین آغاز کردند. هم زمان با این حمله، هواپیماهای دشمن بسیاری از مراکز نظامی و استراتژیک و فرودگاه های ایران و نیز 19 شهر را مورد بمباران قرار دادند. اهداف اصلی عراق در این تهاجم عبارت بودند از:
- حاکمیت بر اروند رود و باز پس گیری سه جزیره ی ایرانی خلیج فارس به منظور جبران قرارداد 1975، الجزایر.
- جداسازی استان خوزستان و الحاق آن به عراق و یا استقلال آن به نام عربستان.
- تضعیف جمهوری نوپای اسلامی تا مرز سقوط.
به منظور دستیابی به این اهداف، عراق یک استراتژی جنگ سریع ( سه روزه) را طراحی کرد با این تصور که نیرویی که توانایی مقابله با ارتش آن کشور را داشت باشد وجود ندارد.

عراق با انتخاب مناطق جغرافیایی و تقسیم آنها بین یگان های رزمی، این استراتژی را در پناه یک جو تبلیغاتی شدید و دیپلماسی پر تحرک و نیز با در اختیار داشتن ستون پنجم، در حالی که پاسگاه های مرزی تاب مقاومت در برابرتهاجم دشمن را نداشتند، هجوم خود را آغاز کرد و به دلیل عدم آمادگی نیروهای ایرانی به راحتی وارد خاک جمهوری اسلامی شد. بدین ترتیب ارتش عراق طی 48 ساعت به نزدیکی شهرهای مرزی رسید. لیکن آنچه مورد ارزیابی و توجه دشمن قرار نگرفته بود، میران فداکاری مردم و مقاومت عناصر بومی بود. بدین شکل استراتژی جنگ سریع به شکست انجامید.
در این میان، به دلیل حضور نیروهای لیبرال در رأس امور، از جمله وجود بنی صدر به عنوان ریاست جمهوی، تحریمی داخلی علیه مدافعان انقلاب، صورت گرفت و با شهادت فرماندهان محلی و جوانان در شهرها، عراق موفق به تصرف بسیاری از شهرهای مرزی و سرانجم خرمشهر گردید. به این ترتیب گرچه عراق نتوانست به اهداف اولیه خویش دست یابد، لیکن قسمت هایی از خاک ایران را تصرف کرد. در این مرحله، عراق موضع سیاسی خود را تغییر داد و در تمامی مناطق اشغال شده، اقدام به پدافند نمود و به ایران پیشنهاد آتش بس و مذاکره نمود. ایران هرگونه پذیرش آتش بس را، پیش از خروج نیروهای عراقی رد کرد.
پس از پاسخ ایران، عراق تلاش کرد خطوط پدافندی خود را اصلاح نموده و برای یک جنگ درازمدت، نقاط مناسب و حساس استراتژیک را به دست آورد. لذا، همچنان به فشار خود به منظور تصرف آبادان و اهواز ادامه داد. اما با مقاومت عناصر پراکنده ی محلی و مردمی که بدون سازمان خود را به جبهه رسانده بودند، روبرو و متوقف شد. در این زمان عملاً فرصتی مناسب برای رزمندگان ایرانی فراهم شد تا به سازماندهی و تقویت خود بپردازند.
در طی این فرصت، ایران دست به انجام چندین عملیات محدود منظم زد. لیکن توفیق چندانی نیافت. ولی برخی عملیات محدود ایذایی که به صورت مشترک توسط یگان های ارتش و سپاه و نیروهای مردمی انجام شد از موفقیت بیشتری برخوردار گردید.

امام خمینی قدس سره با توجه به موضع منفی بنی صدر در قبال پیروزی های رزمندگان ارتش اسلام در تاریخ 21/3/1360، وی را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل و بلافاصله مجلس، عدم کفایت وی را تصویب کرد. بدین ترتیب مقطع دوم جنگ آغاز شد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52609010262531038464.jpg


2- مقطع دوم: دفع تجاوز عراق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C)
با عزل بنی صدر، شرایط در جبهه های نبرد متحول گردید، به گونه ای که عملیات نسبتاً بزرگی، در همان شب عزل وی در جبهه های جنوب با رمز فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا انجام گرفت که به پیروزی منجر شد. این پیروزی سرآغاز طراحی عملیات های مشترک ارتش و سپاه با پشتیبانی نیروهای مردم گردید. از طرف دیگر، آمریکا با از دست دادن مهره مؤثر خود یعنی بنی صدر، گروه های سیاسی مخالف انقلاب را وادار کرد که علیه نظام اسلامی ایران وارد جنگ مسلحانه شوند. این حرکت نیروهای مخالف که به طور عمده در دانشگاه تهران تجلی یافته بود، منجر به صدور فرمان انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها از سوی امام قدس سره گردید؛ و با خلع بنی صدر و انتخاب شهیدان رجایی و باهنر ایران از نظر سیاسی یکپارچه گردید.

تنها پس از گذشت یک ماه از شهادت شهیدان رجایی و باهنر، بزرگترین عملیات مشترک ارتش و سپاه تحت عنوان ثامن الائمه آغاز شد. پیروزی های پی در پی منجر به تقویت روح وحدت ملی در کشور گردید و عملاً حضور ضد انقلاب در ایجاد درگیری ها کاهش یافت و در پی آن ثبات ساختار سیاسی و اقتصادی جلوه گر شد. در این اثنا رزمندگان اسلام به طراحی عملیات بزرگ دیگری در اولین شب سال 1361، با نام فتح المبین( 2)دست زدند. متعاقب این عملیات اولین گردان های تانک، توپخانه و پدافند هوایی و مهندسی از غنایم به دست آمده شکل گرفت.


عراق در پی شکست های متوالی، داعیه صلح خواهی و آتش بس را سرداد در حالی که منتظر حرکت رزمندگان در یک تهاجم بزرگ برای فتح خرمشهر بود. سپاهیان اسلام با یک تدبیر ماهرانه و توکل بر خدا از چند محور کارون و جاده اهواز – خرمشهر عملیات خود را طی سه مرحله آغاز و سرانجام در سوم خرداد سال 1361، وارد خرمشهر شدند. حرکت رزمندگان در این منطقه منجر به پاکسازی کامل مناطق جنوبی از نیروهای عراقی گردید.

بدین ترتیب با فتح خرمشهر، دوره دوم جنگ که در طی آن امریکا به صورت مستقیم وارد صحنه نبرد گردید، آغاز شد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:22
http://img.tebyan.net/big/1383/07/20912715175116391308318243219717318712923.jpg


ب: دوره دوم 1- مقطع اول: تعقیب و تنبیه متجاوز (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C) دوره ی اول جنگ، در حالی پایان پذیرفت که اغلب ضعف های ناشی از بحران انقلاب در یک بسیج مردمی برطرف گردید و ساختار نظامی ایران شکل خود را به خوبی بازیافت.
دشمن که توانایی انقلاب اسلامی را درک کرده بود در پی چاره ای برای گریز از این مهلکه بود؛ لذا رییس جمهور عراق دو هفته پس از باز پس گیری خرمشهر توسط رزمندگان اسلام به کلیه نیروهای خود دستور عقب نشینی به مرزهای بین المللی را داد و در همین حال به دعوت از مجامع بین المللی پرداخت در حالی که هدف اصلی، تقویت بنیه نظامی ارتش عراق بود. در همین راستا، اسرائیل به تهاجمی همه جانبه به منظور تصرف لبنان دست زد. این اقدام هم زمان با طرح سه شرط اساسی ایران به منظور خاتمه دادن به جنگ بود.
این شرط ها عبارت بودند از:
خروج نیروهای اشغالگر، تعیین و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت.
در بین شرایط بالا، تنبیه متجاوز شرطی بود که استکبار حاضر به پذیرش آن نبود.
به همین منظور با طرح مسأله ی حمله اسرائیل، عراق شعار صلح خواهی را با شعار اتحاد علیه اسرائیل درهم آمیخت و تلاش کرد ایران در مقابل کشورهای اسلامی قرار دهد و با استفاده از این فرصت به تحکیم مواضع خود بپردازد. در این میان نیروهای ایرانی از طریق مرز سوریه سعی کردند به تجاوز اسرائیل پاسخی دندان شکن دهند. امام خمینی قدس سره با هوشیاری تمام و طرح شعار «راه قدس از کربلا می گذرد» توجه نیروهای رزمنده را به جبهه های داخلی معطوف گرداند.
به همین منظور عملیات رمضان، در سال 1361، طراحی شد تا هدف تنبیه متجاوز به صورت عملی جلوه گر شود. اگر چه این عملیات دستاورد مهم نظامی در پی نداشت، لیکن عزم راسخ مردم ایران را متجلی نمود.
در این مقطع از جنگ، تلاش عراق تنها معطوف به ایجاد استحکامات در مرزها و آمادگی مقابله با نیروهای ایرانی بود.
هر چند در طی این مدت عملیات های پراکنده کوچک و بزرگی صورت گرفت، اما هیچ یک جای پای بزرگی برای نیروهای ایرانی نگشود. ناگفته نماند که در این مقطع عناصر جاسوسی دشمن و تجهیزات ماهواره ای استکبار جهانی یکی از عوامل مؤثر بود، به همین جهت فرماندهی جنگ تصمیم گرفت به طراحی عملیاتی دست نزند که از دید دستگاه های جاسوسی دشمن پنهان بماند. نتیجه ی چنین عملیاتی( 3) تصرف جزایر مجنون بود که می توان پس از فتح خرمشهر آن را بزرگترین دستاورد سیاسی، اقتصادی و نظامی دانست. پس از این عملیات و اتمام مأموریت، نیروهای ایرانی از منطقه خارج شدند و تا فاصله زمانی یک سال عملیات بزرگی اجرا نشد.
در اواخر سال 1363، عملیات بَدْر به وقوع پیوست و پس از این عملیات نیروهای ایران تهاجمات ایذایی و پراکنده بسیاری انجام دادند که منجر به اشتغال دشمن از یک سو و فراهم کردن زمینه به منظور طراحی عملیات بزرگ بعدی گردید.
عملیات والفجر 8 که در 20/11/1364، صورت گرفت، تصرف بندر فاو عراق را در پی داشت و منجر به ایجاد مرز زمینی ایران و کویت شد. این ضربه آن چنان هولناک بود که عراق با تمام استعداد زرهی و هوایی خود طی 70 روز تلاش کرد بخش های تصرف شده را باز پس گیرد، لیکن به دلیل اهمیت استراتژیک این منطقه، علی رغم حمایت های بین المللی اعم از ارائه سلاح های شیمیایی و هواپیماهای پیشرفته، کاری از پیش نبرد. بدین ترتیب دستورالعمل تهاجم دوباره، تحت عنوان دفاع متحرک برای ارتش عراق صادر گردید.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58524978942784190947.jpg


2- مقطع دوم: رویارویی دوباره عراق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C)
در مقطع اول از دوره دوم عراق در مقابل عملیات والفجر 8 و تصرف فاو به زانو درآمد و در باز پس گیری این منطقه نیز با شکست مواجه گردید.

از آنجا که نیروهای بسیجی کشوردر پایان مأموریت های عملیاتی 3 ماه از یگان ها جدا می شدند، عراق در چند جبهه و در ظرف مدت کمتر از سه ماه به بیش از 11 نقطه، از مرزهای ایران حمله کرد و توانست در 26 اردیبهشت 1365، شهر مهران را تصرف کند. رزمندگان اسلام با شایستگی به تمام حملات دشمن پاسخ گفتند و با انجام عملیات متعدد مهران و حاج عمران را باز پس گرفتند.

در زمستان همان سال نیروهای ایرانی عملیات بزرگ دیگری را طراحی کرده، به مورد اجرا گذاشتند. عملیات های کربلای 3 و 4 و بلافاصله کربلای 5 آغاز گردید و شلمچه که بزرگترین دژ دفاعی عراق بود، توسط ایرانیان تسخیر شد. متعاقب آنها عملیات های کربلای 8، نصر 4 و 7 صورت گرفت، تا سرانجام در تیر ماه 1366، قطعنامه ی 598، تصویب و بلافاصله پس از آن نیروهای بیگانه رسماً وارد خلیج فارس شدند.

این اقدامات و فشارهای اقتصادی شدید، بمباران شدید شهرها و حتی فاجعه شکستن حریم امن مکه مکرمه، هیچ کدام خللی در روند برنامه ها ایجاد نکرد و سرانجام در اواخر سال 1366، حلبچه نیز فتح شد. امام خمینی قدس سره در پیامی به همین مناسبت چنین فرمودند:

«امروز روز حضور در حجله ی شهادت و میدان نبرد است. روز نشاط عاشقان خداست. روز جشن و سرور عارفان الهی است. امروز روز نغمه سرایی فرشتگان در ستایش انسان های مجاهد ماست… امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود و زره مقدس جهاد و مقاومت پوشید و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت و ضامن بقای خون شهیدان بود، فرزندانم! دشمن در بمباران شیمیایی مناطق مسکونی نهایت قساوت و درندگی خود را نشان داده است و با حمله ی شیمیایی به مردم بی دفاع عراق حتی پایه های حمایت حامیان خود را نیز سست کرده است. به سوی جبهه ها هجوم برید تا ضربات پی در پی شما قرار و امان او را بگیرد که انشاء الله پیروز خواهید شد.» ( 4)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03412796459807579706.jpg


3- مقطع سوم: تهاجم دوباره سراسری عراق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C) مقطع دوم، از دوره دوم، حدود یک سال و نیم به طول انجامید، در طی این مدت تهاجمات زمینی دشمن، به شدت سرکوب شد و علی رغم تمامی فشارهای اقتصادی و سیاسی و نیز بمباران شهرها، ایران از مواضع خود عقب نشینی نکرد.
عراق با استفاده از تبعات، پیروزی در فاو، شلمچه و پس از گذشت زمانی اندک به مرز دهلران رسید.
این تهاجمات در حالی صورت پذیرفت که کشتی های امریکایی در خلیج فارس به سکوهای نفتی ایران حمله کرده و راه را بر کشتی های غیر نظامی ایران بسته بودند. در این بین، یک فروند هواپیمای مسافربری توسط ناوگان امریکایی در خلیج فارس سرنگون گشت و کلیه مسافران و خدمه آن مظلومانه به شهادت رسیدند. با توجه به فشارهای شدید نظامی، سیاسی و اقتصادی در تاریخ 27/4/1367، جمهوری اسلامی ایران 598، را مشروط به تنبیه و توبیخ متجاوز پذیرفت.
با این اقدام غیر منتظره ایران، تمام اهرم های فشار بین المللی و محاصره های اقتصادی و سیاسی در تردید واقع گردیدند. قوای نظامی عراق که احساس قدرت مطلق می نمود، ابزار خود (قطعنامه) را رو در روی خویش دید، لیکن به تهاجم خود ادامه داد، چرا که تصور می کرد خواهد توانست اهدافی را که در آغاز جنگ به دست نیاورده است به چنگ آورد، بنابراین دگرباره وارد سرزمین مقدس ایران اسلامی شد. بدین ترتیب مقطع چهارم پدیدار گردید.

4- مقطع چهارم: دفع دوباره تهاجم عراق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C) آخرین مقطع جنگ در موقعیتی شکل گرفت که تمامی شرایط علیه ایران بود. فشارهای شدید اقتصادی، تهاجم گسترده ی ناوهای آمریکایی، موشکباران و بمباران شهرهای ایران، حضور فعّال منافقین در همراهی با دشمن و بسیاری موانع عظیم دیگر باعث گردید تا عراق به حملات پیاپی خود بیفزاید.
عراق در رزوهای 30 و 31 مرداد 1367، حمله خود را به منظور تصرف اهواز و خرمشهر آغاز کرد. اما این شرایط یکی از حماسی ترین دوران دفاع مقدس را رقم زد. زیرا در همین ایام پیام امام قدس سره باعث ایجاد جریانی مردمی گردید. در طی این جریان، جماعت کثیری اعم از رزمنده و غیر رزمنده به سمت جبهه ها هجوم آوردند و ظرف کمتر از چند روز نیروهای مهاجم عراقی را به آن سوی مرزها راندند.
منافقینی که در محور غرب فعالیت داشتند نیز محاصره و به کلی منهدم شدند.
عملیاتی در 5/5/1367، برای عبور از مرزهای عراق تدارک دیده شد. لیکن به فرمان امام قدس سره و این که در پذیرش قطعنامه استوار هستیم، حملات مزبور متوقف شد.
با حملات متهورانه نیروهای رزمنده در تاریخ 10/5/67، عراق پس از گذشت دو هفته فشار همه جانبه، قطعنامه را پذیرفت و با حضور نیروهای فعّال سازمان ملل در تاریخ 29/5/67 توپخانه جنگ از آتش باز ایستاد. این مقطع از جنگ نشان داد که ابتکار عمل در دست رزمندگان ایرانی قرار داشته و علی رغم کمبود امکانات، همچنان بر سر ارزش های خویش استوار باقی مانده اند و این همان چیزی بود که دشمن از آن واهمه داشت.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

نرگس منتظر
21-09-2012, 23:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70156947134519586212.jpg


نتیجه گیری: (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=21351#%D8%B9%D9%84%D9%84%20%D8%A A%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9% 82%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%20%D8%AC%D9 %86%DA%AF%20%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C)
تجاوز عراق به ایران که در سپتامبر 1980، آغاز شد و به مدت 8 سال ادامه یافت، طولانی ترین و بی سابقه ترین جنگ متعارف قرن حاضر به شمار می رود، چرا که جنگ جهانی اول و دوم مدتی کمتر از هشت سال ادامه یافتند و جنگ های دیگر، مانند جنگ ویتنام شمالی و جنوبی نیز به عنوان یک جنگ متعارف همانند جنگ ایران و عراق شناخته نشده است. تاریخ از هشت سال جنگ برای ایران، شرف و آزادگی و مقاومت و ایمان به خدا را در صفحات خود ثبت کرد، اما از متجاوز و متحدان او که طی هشت سال او را یاری و تشویق کردند، جز به زشتی یاد نخواهد کرد.


پی نوشتها:
1- صحیفه نور – مجموعه رهنمود های امام خمینی قدس سره – بهمن ماه 1362 – جلد 13 – ص 94.
2- تاریخ دقیق این عملیات 2/6/1361 می باشد.

3- عملیات خیبر – 3/12/1362.

4- صحیفه ی نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی قدس سره، انتشارات سازمان مدارک انقلاب اسلامی، چاپ اول، جلد بیستم، 1369، ص 165.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65662563343850628675.gif)

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
22-09-2012, 00:03
پيام شهدا ...

شهيد محمد طاهر لطفي:مهم جاافتادن خط الهي است

شهيد باقر يوسفي:اسلام درست‌ترين راه زيستن را نشان مي‌دهد

شهيد سيداصغر عالم مرتضوي: مواظب صحبت كردنتان باشيد

شهيد ناصر ذاكري :فقيران را از ياد نبرده و به فكر آنان باشيد

شهيدمهدي عاصي تهراني :به حرف ياوه گويان توجهي نكنيد

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif
شادی روحشان صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

نرگس منتظر
22-09-2012, 00:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37183524629391606921.jpg

هرچه گفتم صبرکن نشنید و رفت


برخیال خام من خندید و رفت

پنجه زد بر روی وجدانش زمان


یک سخن از مثنوی پرسید و رفت

شعله می زد در درونش آفتاب


در پی ایثار دل رقصید و رفت

من اسیر وسوسه او پرخروش


روی شهر غم زده بوسید و رفت

رمز شیدایی بلند آوازه شد


در دلش بوی خدا پیچید و رفت

چشم می گون شبش پرخاطره


خفتگان را دانه می پاشید و رفت

وصله کرد خود را به سقف آسمان


یک سبد شبنم زخون برچید و رفت

در سپیده دم به هنگام اذان


صوت لبیک خدا بشنید و رفت


بخش فرهنگ پایداری تبیان

منبع :ماهنامه امتداد



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 01:07
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/9_Untitled-2.png



پیام هایی به مناسبت هفته دفاع مقدس



فرهنگ سازی دفاع مقدس
یکی از ثمرات بزرگ دفاع مقدس، فرهنگ سازی است. در دفاع مقدس جوانان و رزمندگان اسلام با از خودگذشتی‏ها و ایثارگری‏های خود، آیین و مرامی را بنیان نهادند که ایثار و شهادت به عنوان فرهنگی ارزشی و ارزشی فرهنگی همه جریان‏ها و مسائل دیگر را تحت الشعاع قرار داده.
دفاع مقدس زمینه ساز فرهنگ مقدسّی شد که طریق اتّصال به ملکوت را هموار کرد.

تبلور دوباره اسلام
دفاع مقدس، اسلام را احیا کرد؛ اسلامی که در گذر زمان هماره مورد بی‏مهرهای ظلمت‏پیشگان واقع شده بود و به جای حق و حقیقت، کفر و ضلال حکمرانی می‏کرد؛ یکباره از مظلومیّت رهایی یافت و با حرکتی انقلابی، اسلام انقلابی و اصیل تبلوّر دوباره یافت.

ثمره جهانی
حماسه دفاع مقدس، با سختی‏ها و نثار خون‏های پاک جوانانش به ثمر نشست و از حرکت باز نایستاد. از مهم‏ترین دستاوردهای بین المللی این حماسه، شناساندن انقلاب اسلامی است؛ انقلابی نوپا که به یکبار ره صد ساله پیمود و با ایستادگی در برابر قدرت‏های بزرگ، خود را به عنوان نظامی مردمی و قدرتمند، شناساند و دفاع جانانه رزمندگان اسلام در مقابل امپریالیسم بر جدیّت و قطعیت آن، افزود.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_adc0ea7a-65e3-41d8-9a7d-397baea8ada0a.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 01:08
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/7_Untitled-14.png


درس عبرت

اگر چه انهدام سرمایه‏های ملی، آواره شدن صدها انسان بی گناه و به شهادت رسیدن رشیدترین جوانان ایران اسلامی، از نتایج تلخ جنگِ نابرابر ایران و عراق بود، امّا افشای چهره کریه دشمنان اسلام را در پی داشت. آنان با حرکات خباثت‏بار خود، نشان دادند که «حمایت از حقوق بشر» تنها ادعا و شعاری بیش نیست که با مستمسک قرار دادن آن، به دنبال قدرت‏طلبی و فزون خواهی خود می‏باشند.

آزمون پر تجریت

دفاع مقدس، آزمونی بزرگ بود؛ آزمونی همراه با صدها تجربت و هزاران کشف و شهود که هرگز نمی‏توانست در فضای روزمره زندگی به دست آید.
رزمندگان اسلام با توکل به خدا و توسل به اهل بیت، در کارزاری وارد شدند که جز لطف و هدایت الهی نمی‏توانست آنان را به پیروزی نزدیک کند و زمینه ساز این هدایت، تحوّل باطنی بود که آن‏ها را به «انسانیت» و «خویشتن خویش» رهنمون ساخت.

فریاد بیدادگری

وجدان‏های بیدار جامعه، زندگی را از بیمارزدگی و آفت‏های مهلک نجات می‏دهند. بی‏هویتی و بی‏اهمیتی به آنچه در متن جامعه می‏گذرد؛ بستر را برای ورود هر نوع آلودگی فراهم می‏آورد و جامعه‏ای که به بی‏هویّتی دچار شود؛ از مقام انسانیت خارج می‏شود و به جایگاه حیوانیت تنزل می‏کند.
حماسه دفاع مقدس، فریاد بیدادگری بود که وجدان‏های آگاه و بیدار را راسخ‏تر و دل‏های غبار گرفته و زنگار زده را متنبّه و جان‏های پژمرده را بیدار کرد تا به حراست از کیانشان برخیزند.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_20a.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 01:13
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/9_Untitled-2.png


اولین حمله چریکی
بعد از حمله ناجوانمرادنه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آن‏ ها به شهرها، روستاها و مردم بی دفاع، شهید چمران نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان به همراه آیت الله خامنه‏ای، نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، به اهواز رفت.
از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می‏افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به کار شد و در آن شب، اولین حمله چریکی را علیه تانک‏های دشمن که تا چند کیلومتری شهر در حال سقوط اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
اولین استفاده از سلاح شیمیایی توسط دشمن بعثی
به کارگیری سلاح شیمیایی برای اولین بار در عملیات خیبر توسط دشمن صورت گرفت عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره به نام گاز خردل را با استفاده از هلی‌کوپترهای ساخت شوروی و فرانسه،‌ به کار گرفت .
پیش از این عراق در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود، شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام در دهم فروردین ماه سال 1363 با صدور بیانیه‌ای استفاده از گازهای سمی را محکوم کرد.
اما عراق بی‌توجه به بیانیه سازمان ملل در عملیات بدر در طول پنج روز از تاریخ 22/12/1363 تا 27/12/1363 بیش از سی مورد انواع سلاح شیمیایی را مورد استفاده قرار داد.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_43a.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 01:16
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/07/03/100918329757.jpg


خاطرات شفاهی دفاع مقدس



نويسنده:ادي كاظمي نژاد



وماادریک ماالکوثر


پس از شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای 4 پیکر پاکش را برای تشییع به کرمان آورده بودند. خانواده ی شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجودآن نازنین حلقه زدند . مادر خانم حاج عبدا لمهدی می گفت : «وقتی خواستم چهره ی مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم ، باکمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکر گوی آن شهید سعید به تلاوت سوره ی مبارکه ی کوثر مترنم است .»
و من بی اختیار این جمله در ذهنم نقش می بندد که هان ای شهیدان ! با خدا شب ها چه گفتید؟ پسر عموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره ای شگفت دارد : «وقتی می خواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهده اش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه ی عجیبی مواجه شدیم ، که به یکباره منقلبمان کرد وقتی پیکر شید را در قبر می گذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم .»
راوی : حجت الاسلام محمد حسین مغفوری ، لشگر 41 ثار الله



http://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gif





حرفی که کمانه کرد

بعد از این که گرد وغبار ناشی از انفجار خمپاره فرو نشست ، به طرف من برگشت و درحالی که با دستش چشم خون آلوده ی ترکش خورده اش را می فشرد ، گفت : آخ چشمم ! به شوخی گفتم : « چشمت در آد ، می خواستی نیایی جبهه ، خط مقدم اومدن این چیزها را هم داره !
چند وقت بعد در عملیات دیگری خودم هم از ناحیه ی چشم چپ ترکش خوردم . این بار چشم خودم درآمد و... خب ، خط مقدم این چیزها را هم داره...



http://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gif





دیر آمد ، زود رفت

دانشجو بود و جوان ، آمده بود خط ،داشتم موقعیت منطقه را برایش می گفتم که برگشت و گفت : «ببخشید ، حمام کجاست ؟» گفتم : حمام را می خواهی چه کار؟گفت : می خواهم غسل شهادت کنم . با لبخند گفتم : دیر اومدی زود هم می خواهی بری. باشه !آن گوشه را می بینی آنجا حمام صحرایی است . بعدش دوباره بیا اين جا . دقایقی بعد آمد . لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیه ی خوشگل به گردن . چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد .
راوی حاج حسین یکتا


http://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/70147006086261651593.gif





شب قبل از عملیات کربلای 5 خواب عجیبی دیدم .

دیدم شب عملیات است و همراه بچه های گردانمان شور گرفته ایم به سرو سینه می زدیم و یا حسین یا حسین می گفتیم .
با کمال تعجب دیدم که در وسط حلقه ی ماتم رزمنده ها ، خودآقا سید الشهدا ( علیه السلام ) ایستاده است و همه ی ما محو تماشای جمال دلربای او ، پروانه وار گرد شمع وجودش می چرخیدیم . ازصدای حسین حسین بچه ها غوغایی به پا بود . در لحظه ای که رمز « یا فاطمه الزهرا » عملیات اعلام شد دیدم وجود نازنین آقا ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) که سوار بر ذوالجناح پیش روی ما قرار گرفته بود ، شمشیر از نیام برکشید و به سمت مواضع یزیدیان زمان تاخت و ماهم به دنبال آن حضرت حمله کردیم و با دشمن درگیر شدیم . در حال کارزار بودیم که ناگهان من تیر خوردم و افتادم . دیدم آقا سید الشهدا ( علیه السلام ) ذره پروری کردند . بالای سر من تشریف آوردند و به رزمنده ای که باشتاب از بالای سر من می گذشت فرمودند : او را نگذارید این جا بماند ،به عقب برگردانید . آن برادر رزمنده هم به تبعیت از امر مولا به هر زحمتی بود مرا به عقب برگرداند . فردای آن شب ، شب عملیات کربلای 5 بود . تک تک لحظات آن خواب به عینیت تبدیل می شد . همان جا ،همان بچه ها ، همان شورو...
آینده ای را که در شب گذشته در خواب دیده بودم ، در زمان حال بعینه می دیدم ،در همان شب عملیات من تیر خوردم و دیدم که کسی آمد بالای سرم و گفت ...
عبداللهی ( پاسداری از روستای خاک علی قزوین )


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_43a.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 01:17
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/6_Untitled-15.png
اول سلام به پاکی و صفاتون
به برق اشک شب تو چهره هاتون
به مهر نقلیتون میون سنگر

به عشق خالصانتون به رهبر

به خون پاکتون که وقتی چکید

باطنتون طعم قداست چشید

قسم به مردیتون دلم تکیده

از بس تو دنیا رنگ ظلمت دیده

زندگی بی شما شبیه ننگه

بی شهدا یه پای دنیا لنگه

قدیما که زندگی بی ریا بود

یادش به خیرشیطونه روسیاه بود

اما حالا گمون کنم روم سیاه

سفید شده صورت اون بی حیا

تو کوچه با سرخی صورتکها

شدیم خجالت زدتون لاله ها

عصر ما عصر نون شبهه ناکه

غریب ترین پدیده نون پاکه

سر تا سر حرف همه اسکناس

اهمیت نداره باطل یا راست

دروغامون بوی مصلحت میده

رنگ رخ آبرومون پریده

شرف میدیم و دنیا رو می خریم

داوطلبانه تو آتیش می پریم

کفگیرمون که ته دیگ می خوره

کار زبونمون فقط غرغره

روزی رو دست آدما می بینیم

حواسمون نیست که چقدر بی دینیم

نفهمیدیم دینمونو فروختیم

عزتمون آبرومونو ریختیم

پیش خدا اعتباری نداریم

خلاصه که خیلی نالون و زاریم

حرف دلم رو شهدا شنیدین

به غفلت زمینی ها خندیدین

وقتی با یا علی نفس گرفتین

پر کشیدین تا آسمونا رفتین

وقت ملاقات خدا بش بگین

یه بنده هاش خسته شده از زمین

بهش بگین زمین شده پر از مین

بهش بگین دلم گرفته



همین...
http://ayehayeentezar.com/picture.php?albumid=21&pictureid=412http://ayehayeentezar.com/picture.php?albumid=21&pictureid=412http://ayehayeentezar.com/picture.php?albumid=21&pictureid=412
http://www.shiaupload.ir/images/91376226296946531473.gif

عهد آسمانى
22-09-2012, 06:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif)

سال‏هاست که آسمان، کوچ غریبشان را بر شانه‏ هایمان، پرنده می‏تکاند و آفتاب ، مسیر چشمانشان را با انگشت نشان می‏دهد و می‏گرید.سال‏هاست که رفته ‏اند و بادها، بوی پیراهنشان را بر خاکریزهای بسیار، مویه می‏کنند. آنان انعکاس روشن خورشید در رودخانه‏ های سرخ حماسه ‏اند. دلشان، دریا می‏ نوشت و نگاهشان، توفان می‏سرود. برخاستند؛ آن هنگام که نفس‏های سرما، پنجره‏ها را سیاه کرده بود و شهر، می‏رفت که در اضطراب ثانیه‏ های تجاوز، کمر خم کند. برخاستند و با قدم‏های استوارشان در رگهای وطن، خون زندگی جاری شد. پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده‏ های صلابت را پشت سر گذاشتند و خاک را لبخند كاشتند.پا در رکاب ستاره و باران ، آسمان عشق را تا دورترین‏ها درنوردیدند و اینک ، ما مانده‏ ایم و این خاک مردابی. ما مانده ‏ایم و تکثیر بی‏ وقفه ابرهای خاکستري. رفته‏ اند و باران‏ها را با خود برده ‏اند و فصل‏هایمان ، بی‏ جوانه و آفتاب مانده ‏اند.کوچه ‏های شهر را که ورق می‏زنم ، نامشان را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان می‏ یابم تقویم‏ ها جفا کرده‏ اند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند. قلم‏های منظوم اگر کم بگذارند ، در حق خون ، کوتاهی کرده ‏اند.پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند.معبرها فقط مقداری باریک ، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله‏ های همت آنان ، واکنش سبزی بود در برابر خزان ‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت.همه حرف‏ها را با لبخند و گریه‏ ها می‏زدند.خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک‏های چکیده از دعای کمیل‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه ، با لحن‏های متفاوت ، استقامت را به شعر درآوردند!آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت ، در چهار گوشه سنگر گُل می‏کردبرادر! خواهر! ما بدهکاريم! ما به آن روزها و شبها بدهکاريم. ما به آن مادر و پدر که با اشک و گريه، فرزندشان را روانه جبهه کردند، بدهکاريم. به آن خانمي که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود، به آن نوزاد سه ماهه که حسرت گفتن کلمه «بابا» را تا هميشه بر دل خواهد داشت، بدهکاريم. به مظلوميت آن شهيدي که دلش براي تنها دخترش تنگ مي‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت، بدهکاريم. به بزرگي و غرور آن امير ارتش که به او گفتند دخترت روي تخت بيمارستان منتظر ديدن توست، برگرد، اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد و تنها زماني به خانه برگشت، که جسد دخترش را دفن کرده بودند!... ما بدهکاريم. ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ، به اندازه قطرات خون به ناحق ريخته ، بدهکاريم. به مظلوميت، معصوميت دختران و پسران بابا نديده ، به گريه‌ هاي شبانگاه همسران شوهر از دست داده ، بدهکاريم. به بزرگي پيرمردي که کمر خم نکرد و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند، بدهکاريم. ما به نام هزاران هزار شهيد ، جانباز، اسير، به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر، هزاران هزار کوچه که نام شهيد را بر آن گذاشته‌اند ، بدهکاريم. ما به امام (ره) ... ما به ايران، به اسلام بدهکاريم.....

منبع (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=154300&forumID=458)

نرگس منتظر
22-09-2012, 09:12
انهدام پالايشگاه هاي عراق و توقف ماشين جنگي دشمن ابتكار شهيد «فكوري» بود

نويد شاهد: سرتيپ خلبان شهيد «جواد فكوري» خلباني ورزيده و كاردان بود كه شجاعت كم نظير او الگوي بسيار خوبي براي خلبانان جوان بود؛ تدابير او در انهدام پالايشگاه هاي دشمن موجب قطع توليد سوخت تانك و هواپيما و روغن هاي مورد نياز ماشين جنگي صدام شد.



http://www.navideshahed.com/attachment/1390/07/317305.jpg






به گزارش نويد شاهد سرتيپ خلبان شهيد «جواد فكوري» در سال 1317 در شهرستان تبريز ديده به جهان گشود و دوران كودكي و تحصيلات ابتدايي و متوسطه تا دريافت ديپلم را در همان زادگاهش سپري كرد.

در سال 1337 وارد دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شد و پس از گذشت يك سال به تقاضاي شخصي و پس از طي آزمون و آزمايشات بدني به دانشكده خلباني نيروي هوايي روي آورد.

آموزش مقدماتي و آكادمي پرواز را در ايران پشت سر گذاشت و با هواپيماي T41 كه به نام «سسنا» معروف است و pipre پايپر و T4 به نام هارورد، پرواز كرد كه اين هواپيماي آخر از سري جنگنده هاي رهگير و بمب افكن باقي مانده از جنگ جهاني دوم بود.

سپس براي ادامه تحصيلات خلباني نظامي راهي ايالات متحده آمريكا شد. در نيروي هوايي ايالات متحده آكادمي كامل هوانوردي و پرواز را بر روي هواپيماهاي 34ـt و 37ـt و 33ـt طي كرد و موفق به دريافت نشان خلباني و درجه ستوان دومي شد.

سپس به اسكادران هاي آموزشي تاكتيكي هواپيماهاي 86ـf معروف به saber به ايران و پايگاه دوم شكاري در دزفول كه به نام «وحدتي» معروف بود، انتقال يافت.

*معلم خلباني همه خلبان هاي اف 5

سرتيپ فكوري با تجهيز نيروي هوايي به هواپيماهاي مافوق صوت اف ـ 5 براي پرواز با هواپيماهاي مدرن انتخاب و پس از طي دوره آموزشي در مهرآباد تهران به پايگاه سوم شكاري در همدان به نام پايگاه شاهرخي، منتقل شد؛ (اين پايگاه پس از پيروزي انقلاب در سال 1358 با توجه به شهادت سرگرد خلبان «نوژه» به نام پايگاه هوايي شهيد«نوژه» تغيير نام يافت).

سپس با ورود هواپيماهاي فانتوم (اف ـ 4) به نيروي هوايي در سال 1347 براي آموزش اين هواپيماها برگزيده شد و با شايستگي در جمع دومين گروه خلباناني قرار گرفت كه براي آموزش هنر آموزگاري اين هواپيما به آلمان سفر كرد.

اگر چه او از جمله نخستين معلم خلبانان اف ـ 5 نيز بود، اما مي توان گفت اين خلبان شجاع معلم خلباني تمامي خلبانان اف ـ 4 در نيروي هوايي بوده است.

*ويژگي هاي فردي سرتيپ خلبان شهيد جواد فكوري

شهيد فكوري خلبان ورزيده و كارداني بود كه شجاعت كم نظير او الگوي بسيار خوبي براي خلبانان جوان تبديل شده بود. او افسري مؤمن و متعهد به انجام فرايض ديني و پايبند به مباني انضباطي و بسيار قاطع بود. ايمان راسخ مذهبي او موجب دفع توطئه حزب خلق مسلمان در تبريز و دستگير شد و تا از دست دادن جان خود ايستادگي كرد. اما شجاعت ذاتي او و خواست خدا و ياري همكارانش در تبريز او را از زندان شاخه نظامي حزب خلق مسلمان نجات داد.

در دولت شهيد رجايي او به سمت وزارت دفاع برگزيده شد و بلافاصله وارد جنگ شده و سخت ترين لحظات فرماندهي براي او در اين دوران رقم خورد تا جايي كه منجر به شهادت او شد.

در دوران فرماندهي او در نيروي هوايي انسجام نيرو و برقراري انضباط نظامي و توجه به سلسله مراتب فرماندهي آغاز شد و تا زمان شهادتش در اين زمينه پيشرفت هاي مهمي به دست آورد، به طوري كه نهاجا به تنهايي پس از آغاز جنگ تا ماه ها بعد در برابر ارتش عراق ايستادگي كرد.

تدابير او در انهدام پالايشگاه هاي دشمن موجب قطع توليد سوخت تانك و هواپيما و روغن هاي مورد نياز ماشين جنگي صدام شد، تا جايي كه توانست اين ماشين جهنمي را در بيابان هاي اهواز متوقف كند.

*مسئوليت هاي شهيد فكوري

فرمانده پايگاه دوم شكاري تبريز، فرمانده پايگاه يكم شكاري مهرآباد تهران، فرمانده نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و وزير دفاع نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در كابينه شهيد رجايي از مهمترين فعاليت هاي سرتيپ خلبان شهيد جواد فكوري بوده است.

از كارهاي گران قدر او، اعزام 140 هواپيماي جنگنده در تاريخ يكم مهر ماه سال 1359 به سوي خاك عراق پس از اولين حمله هوايي ناگهاني مزدوران بعث بود. فكوري به عنوان فرمانده جهت منسجم و هماهنگ كردن نيروها بسيار تلاش مي كرد.

شهيد فكوري هنگامي كه سرافراز و پيروز از عمليات ثامن الائمه از اهواز به سوي تهران بازمي گشت، در نزديكي كهريزك دچار سانحه هوايي شد و به اتفاق چند تن از فرماندهان ارتش و سپاه از جمله شهيدان كلاهدوز، جهان آرا و فلاحي به درجه شهادت نائل آمد.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51957470802075598574.jpg

شهاب منتظر
22-09-2012, 12:49
http://gallery.military.ir/albums/userpics/haj-ebrahim-hemmat.jpg




نشــــانه
من ندیده‌ام؛ اما خب، می‌گویند همشهری‌های مادرم که آن‌جا بوده‌اند، آمده بوده‌اند که جنازه‌شان را تحویل بگیرند. منتظر بوده‌اند. زن میرزا اکبر می‌گفت، همسایه‌ی قدیم دختر دایی‌مان. می‌گفت: «ایستاده بودیم کنار تابوت‌ها. همین تابوت‌هایی که پرچم سه‌رنگ رویش کشیده‌اند. خودمان دیدیم. روی تابوت نوشته بود «شهید سیدمحمد هاشمی». تابوت‌ها را کنار هم چیده بودند. ما می‌دانستیم شما شهید دارید. می‌دانستیم این تابوت مال همشهری‌های ماست. داشتیم گریه می‌کردیم برای همه‌ی شهدا. برای شهید خودمان بیشتر که بعد از سیزده سال آورده بودنش.

مادرش خودش را هلاک کرد بس که چنگ زد توی صورتش. آمدیم کنار تابوت شهید شما هم فاتحه‌ای بخوانیم، من و میرزا اکبر. دیدیم سید میانه‌ بالایی آمد، تابوت شما را کمی جلوتر کشید، کنارش دو رکعت نماز خواند و رفت. خیال کردیم از فامیل‌های سیدمحمد است. خب، بیشترشان ماشاءالله سیدند و حاج‌آقا. چهل، چهل‌وپنج سالی داشت. نمی‌دانم، فکر کنم یک خال سیاه هم گوشه‌ی گونه‌ی راستش بود. خیلی به دل‌مان نشست. اصلا طور دیگری بود این سید. به‌خاطر همین پرسیدم این سید کی بود. همین پیش پای شما رفت. ندیدینش؟»

نشسته‌ام روبه‌روی مادرم که روی سجاده‌اش نشسته است. می‌گوید: «من مطمئنم پسر. اصلا این قضیه چه اشکالی دارد؟ پدرت آدم خوبی بود. حلال و حرام سرش می‌شد. خیلی کارگرها از زیر کار درمی‌روند، سرشان را این‌ور و آن‌ور گرم می‌کنند تا روز تمام بشود و مزدشان را بگیرند؛ اما پدرت هر وقت خسته و کوفته می‌آمد خانه، می‌دیدم دست‌هاش آش‌ولاشه. خون دلمه بسته. می‌گفتم سید! نکن این‌جور. دَوام نمی‌یاری‌ها! می‌گفت نانی که به زن و بچه‌ام می‌دم باید از شیر مادر حلال‌تر باشد. موقعی هم که می‌خواست برود، گفت می‌سپرمتان به کسی که صاحب اصلی شماست.»

می‌گویم: «اگر واقعا یک همچین چیزی باشد، اگر واقعا به ما نظر داشته باشد، باید نشانه‌ای، چیزی...»

مادرم تسبیح سبزش را از روی سجاده برمی‌دارد و می‌گوید: «استغفرالله! شیطان رفته توی جلدت بچه.»

نگاهی به ساعت می‌کنم. بند ساعت کمی جرم گرفته است. از روی همین ساعت مادرم مطمئن شد که آن چهارتا پاره‌استخوان که آوردند، پدر من است. توی دستش بود. شیشه‌اش ترک خورده بود و از کار افتاده بود؛ روی ساعت پنج‌ونیم. دادم که تعمیرش کنند. ساعت‌ساز می‌گفت: «بعید است راه بیفتد. سیزده سال زیر خاک بوده. رطوبت و باران بالاخره. حالا چه اصراری است؟»

اما راه افتاد. خودش هم تعجب کرد. می‌گفت: «از آن سیتی‌زن‌های قدیمی سگ‌جان است، بدمصب!»

سوز می‌زند توی صورتم. شب‌ها چه‌قدر بلند شده‌اند. ماشینی به سرعت از کنارم می‌گذرد. گل‌آبه‌ی روی آسفالت می‌پاشد به شلوارم. نور چراغ‌برق‌های بلند، روی آسفالت پهن شده است. شب چهارشنبه است و تعداد ماشین‌هایی که دارند از جمکران برمی‌گردند، بیشتر شده است.

این چهلمین هفته بود. خسته شده‌ام. نای راه رفتن ندارم. اگر واقعا آن‌که نماز خوانده خودش بوده، بالاخره نشانه‌ای، چیزی... هیچ! تا کی چشمم باید این‌طرف و آن‌طرف باشد؟ نمی‌دانم شاید فکر می‌کردم مثل چیزهایی که توی کتاب‌ها خوانده‌ام، باید یک سید میانه‌بالا ببینم با چهره‌ای گندم‌گون و خالی روی گونه‌ی راستش که از طرف بیابانی، جایی، با اسب یا بدون اسب بیاید و چیزهایی که دیگران از من و زندگی‌ام نمی‌دانند او بداند. و من یا همان موقع و یا بعد از رفتنش متوجه بشوم که او خودش بوده و این همه نشانه را من نفهمیده‌ام. یا این‌که وقتی مشغول خواندن نماز تحیت یا نماز مخصوص هستم، بیاید دست روی شانه‌هایم بگذارد، کنارم بنشیند و بار دلم را سبک کند.

گونه‌هایم تیر می‌کشند. جوانی بیست، سی متر جلوتر از من دارد از شانه‌ی خاکی جاده به سمتی می‌رود که من باید بروم. سعی می‌کنم فاصله‌ام را با او حفظ کنم. حوصله‌ی هم‌صحبتی با هیچ‌کس را ندارم. بغضم را می‌خورم. تمام شد. ده ماه بیشتر! اما نمی‌دانم چرا دلم می‌خواهد توی این شک دست و پا بزنم که شاید هم خودش بوده که آمده و نماز خوانده و شاید...

از خودم می‌پرسم: «این شک را بهانه نکردی که خودت به چیزی برسی؟»

راه کمی سر بالا می‌شود. دارم به دامنه‌ی کوه خضر می‌رسم. جوان راهش را کج می‌کند و از راه آسفالته‌ی دامنه به سمت مرقد شهدای گمنام می‌رود. من اما توی دامنه‌ی کوه می‌نشینم. نفس عمیقی می‌کشم و ته گلویم می‌سوزد. شاید اگر توی شلوغی شهر گم شوم، یادم برود که چهل هفته فقط راه رفته‌ام. با خودم فکر می‌کنم الان نیما و بهرام و بقیه چه می‌کنند؟ همیشه شب‌های چهارشنبه توی خانه¬ی بهرام، دور هم جمع می‌شدیم و دولو می‌کاشتیم. الان چهل هفته است که برای دولو کاشتن به خانه‌ی بهرام نرفته‌ام. راستش وقتی فکرش را می‌کنم می‌بینم دیگر حوصله‌اش را هم ندارم؛ اصلا دیگر یک‌جورهایی حالم به ‌هم می‌خورد از بهرام و نیما و شرط‌بندی‌هایشان.

باد توی صورتم می‌زند. سرم را توی یقه‌ی کاپشن فرو می‌برم. نگاهم به زمین می‌افتد. تکه پارچه-ی کوچک سبزی روی زمین کنار یک قلوه‌سنگ افتاده است. دست می‌برم و از روی زمین برش می‌دارم. نو و تمیز است. با خودم می‌گویم: «یعنی این می‌تواند یک نشانه باشد؟»

از فکر خودم خنده‌ام می‌گیرد. باید الان ساعت دوازده شب باشد. مادرم حتما نگران شده است. بلند می‌شوم. دلم می‌خواهد قبل از رفتن، سری به مرقد شهدای گمنام بزنم که کمی بعد از اولین پیچ، توی سینه‌ی همین کوه دفن شده‌اند. به ساعتم نگاه می‌کنم. عقربه‌ها روی ساعت پنج و نیم به خواب رفته‌اند.



سیّده فاطمه موسوی



http://www.ayehayeentezar.com/image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAACEAAAAqCAIAAAC yQaX7AAACp0lEQVRYhc2Vv2saYRjHH1AOC0VyiEglSAM3tMdBh RMJwoEQwSWEzP0HiksK3TqVzB0KgQwBIVDs5pJOmQPZIkK4QVy Cw0FBCIggDhk6fOuTl/c93/uVoS8PkpPn+3ye5/s+Z4iiztPB0dPBUWRagoOKXFR6zFRUqqj5JmvjYkU10jPWXldf eu11V63OqtVJz1g22xoAqi8aHkLSrlqdWPMtGl4oBu0vm+1Fw5 s7LkLtT5xvq6uBZaNHyTRuf+64gWUHlj2rWaJw7rhIACb05pbN 9txxaVazAsuGYNXqrL0uAhNw9YfdvWm5KjXH/cE0CbNsth/r+4Fl07RclTDSBKg+KVX8oikyHnb3RJV6kWhxVrNoUqpMy1UIo EHgEQC/aPpFc5Q3GOAXTQhDMQCgyLRcJeiBwUCSPyqAiMZGgVWBZT/W95mBZWEPJqXKv6ZEEoL9GRuFUd6QGKO8wRIeBVvDQ3CLsgYm8 N+YQAIgHxK09efdB14Z7BJcQoUQGT7HRiF0AinZL5qwi/cFuwSXVJOfxRxqdTGTb4XtgkuzmoUhIotQr5/TM9gu3n7xql+AQZtb5CWW1j2OGdEMCcMLqVmWNAzarP6kVAEpA UDP+H7VVjG9fo43PkTzdfBWrahhnA7rifKfMxBxNGpyLAZG6fV zp8O6qrm4k/9BIfnkckd8jGCI3UHJmqvJp20MLh1zQejkcodl59fHkF3cuSog PUNSpmMM7g9D88OVX369BmCbRmoI1SMAkvLs1onP4MzB/WE0Awv2+ecrlmlaA+DHzfvIzBClaJSe8e33m8QAIjq/PhaVQ/+jhhGnlfBzdhNLmXIIHLx3kWJxjsQM2rwZenF6o0S9fhczAWj7 G560j5dhpARQnF8eokxDcImMCf8HI9IHzU8An7+fHsJAU5rIng AAAABJRU5ErkJggg== http://www.ayehayeentezar.com/image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAACEAAAAqCAIAAAC yQaX7AAACp0lEQVRYhc2Vv2saYRjHH1AOC0VyiEglSAM3tMdBh RMJwoEQwSWEzP0HiksK3TqVzB0KgQwBIVDs5pJOmQPZIkK4QVy Cw0FBCIggDhk6fOuTl/c93/uVoS8PkpPn+3ye5/s+Z4iiztPB0dPBUWRagoOKXFR6zFRUqqj5JmvjYkU10jPWXldf eu11V63OqtVJz1g22xoAqi8aHkLSrlqdWPMtGl4oBu0vm+1Fw5 s7LkLtT5xvq6uBZaNHyTRuf+64gWUHlj2rWaJw7rhIACb05pbN 9txxaVazAsuGYNXqrL0uAhNw9YfdvWm5KjXH/cE0CbNsth/r+4Fl07RclTDSBKg+KVX8oikyHnb3RJV6kWhxVrNoUqpMy1UIo EHgEQC/aPpFc5Q3GOAXTQhDMQCgyLRcJeiBwUCSPyqAiMZGgVWBZT/W95mBZWEPJqXKv6ZEEoL9GRuFUd6QGKO8wRIeBVvDQ3CLsgYm8 N+YQAIgHxK09efdB14Z7BJcQoUQGT7HRiF0AinZL5qwi/cFuwSXVJOfxRxqdTGTb4XtgkuzmoUhIotQr5/TM9gu3n7xql+AQZtb5CWW1j2OGdEMCcMLqVmWNAzarP6kVAEpA UDP+H7VVjG9fo43PkTzdfBWrahhnA7rifKfMxBxNGpyLAZG6fV zp8O6qrm4k/9BIfnkckd8jGCI3UHJmqvJp20MLh1zQejkcodl59fHkF3cuSog PUNSpmMM7g9D88OVX369BmCbRmoI1SMAkvLs1onP4MzB/WE0Awv2+ecrlmlaA+DHzfvIzBClaJSe8e33m8QAIjq/PhaVQ/+jhhGnlfBzdhNLmXIIHLx3kWJxjsQM2rwZenF6o0S9fhczAWj7 G560j5dhpARQnF8eokxDcImMCf8HI9IHzU8An7+fHsJAU5rIng AAAABJRU5ErkJggg== http://www.ayehayeentezar.com/image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAACEAAAAqCAIAAAC yQaX7AAACI0lEQVRYhc2UMWsCQRCFB6wCKWzTpbA5CEERsUmRw tIidf5AsDGQLlWwThEQLARBCKazMZW1kM5KgqS5woBCFA8haQS LFHOZTGb3dvfuLLJMc+e8983MzglgO9tdZburWNNiHHQkU/GYylQ4Gt6kLZw7qrEHhiG+Ps9SMVBvBlBotU6MKAx336zLwbKk 1aojkYxgWdJihHuwLK0WBS7crMu8P+3Nhb+uFgXCcBI+kjuGKC 6qPsSQA6A4WJZ4XbwDTJj73tz3OEOotGMIu5/7HmGoLj4fdJ/73myaIwC+QSFiVMZmXQ67JwtOEuULAADMpjlSqRPjMwi75xiCf byfkjtGFENthab0Z8KkEYHvBQDzOYbfCp+SvEWyE+4qQGXwzRR NaOQ0mSj3qCuhVngTVhOodTJmhorhV70HBig3L9bdZRh2hooR6 24BODKArb66k3axgXE/OFcxtU7G5H7bO1YdDYxGPx8r/zcDw0WjJjsxsJVaJ9Po51VNe1zUYurdLH+0MHh1qCTN4O0qikH WjgsC9W6WZK3hBcra46IKSM4QymSM3qSqzdcrb54OERClEQWhu wUglM2XE3cGZfYmVTsDF+z68YBkhtIQ8DDyrJkaJR+UmXH3fBQ bAACt4QVX9l8vDQyXUvSnOXJSJmwCD353VjHvIzYDfr4Mszj5o LjevIupABD9hcetYz+MhABw+ecBSNUEWaRM+B8M6xwMfwF0vgF To/btnCauuQAAAABJRU5ErkJggg== http://www.ayehayeentezar.com/image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAACEAAAAqCAIAAAC yQaX7AAACp0lEQVRYhc2Vv2saYRjHH1AOC0VyiEglSAM3tMdBh RMJwoEQwSWEzP0HiksK3TqVzB0KgQwBIVDs5pJOmQPZIkK4QVy Cw0FBCIggDhk6fOuTl/c93/uVoS8PkpPn+3ye5/s+Z4iiztPB0dPBUWRagoOKXFR6zFRUqqj5JmvjYkU10jPWXldf eu11V63OqtVJz1g22xoAqi8aHkLSrlqdWPMtGl4oBu0vm+1Fw5 s7LkLtT5xvq6uBZaNHyTRuf+64gWUHlj2rWaJw7rhIACb05pbN 9txxaVazAsuGYNXqrL0uAhNw9YfdvWm5KjXH/cE0CbNsth/r+4Fl07RclTDSBKg+KVX8oikyHnb3RJV6kWhxVrNoUqpMy1UIo EHgEQC/aPpFc5Q3GOAXTQhDMQCgyLRcJeiBwUCSPyqAiMZGgVWBZT/W95mBZWEPJqXKv6ZEEoL9GRuFUd6QGKO8wRIeBVvDQ3CLsgYm8 N+YQAIgHxK09efdB14Z7BJcQoUQGT7HRiF0AinZL5qwi/cFuwSXVJOfxRxqdTGTb4XtgkuzmoUhIotQr5/TM9gu3n7xql+AQZtb5CWW1j2OGdEMCcMLqVmWNAzarP6kVAEpA UDP+H7VVjG9fo43PkTzdfBWrahhnA7rifKfMxBxNGpyLAZG6fV zp8O6qrm4k/9BIfnkckd8jGCI3UHJmqvJp20MLh1zQejkcodl59fHkF3cuSog PUNSpmMM7g9D88OVX369BmCbRmoI1SMAkvLs1onP4MzB/WE0Awv2+ecrlmlaA+DHzfvIzBClaJSe8e33m8QAIjq/PhaVQ/+jhhGnlfBzdhNLmXIIHLx3kWJxjsQM2rwZenF6o0S9fhczAWj7 G560j5dhpARQnF8eokxDcImMCf8HI9IHzU8An7+fHsJAU5rIng AAAABJRU5ErkJggg== http://www.ayehayeentezar.com/image/png;base64,iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAACEAAAAqCAIAAAC yQaX7AAACI0lEQVRYhc2UMWsCQRCFB6wCKWzTpbA5CEERsUmRw tIidf5AsDGQLlWwThEQLARBCKazMZW1kM5KgqS5woBCFA8haQS LFHOZTGb3dvfuLLJMc+e8983MzglgO9tdZburWNNiHHQkU/GYylQ4Gt6kLZw7qrEHhiG+Ps9SMVBvBlBotU6MKAx336zLwbKk 1aojkYxgWdJihHuwLK0WBS7crMu8P+3Nhb+uFgXCcBI+kjuGKC 6qPsSQA6A4WJZ4XbwDTJj73tz3OEOotGMIu5/7HmGoLj4fdJ/73myaIwC+QSFiVMZmXQ67JwtOEuULAADMpjlSqRPjMwi75xiCf byfkjtGFENthab0Z8KkEYHvBQDzOYbfCp+SvEWyE+4qQGXwzRR NaOQ0mSj3qCuhVngTVhOodTJmhorhV70HBig3L9bdZRh2hooR6 24BODKArb66k3axgXE/OFcxtU7G5H7bO1YdDYxGPx8r/zcDw0WjJjsxsJVaJ9Po51VNe1zUYurdLH+0MHh1qCTN4O0qikH WjgsC9W6WZK3hBcra46IKSM4QymSM3qSqzdcrb54OERClEQWhu wUglM2XE3cGZfYmVTsDF+z68YBkhtIQ8DDyrJkaJR+UmXH3fBQ bAACt4QVX9l8vDQyXUvSnOXJSJmwCD353VjHvIzYDfr4Mszj5o LjevIupABD9hcetYz+MhABw+ecBSNUEWaRM+B8M6xwMfwF0vgF To/btnCauuQAAAABJRU5ErkJggg==

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
22-09-2012, 14:51
پيام شهدا ...

شهيد حميد رضا بازيار:روي قبرم سيمان نكنيد

شهيد حميدرضا زرچيني:امام خميني از سلاله پاك حسين (علیه السلام) و ابراهيم ثاني است

شهيد حميد رشيدي :قدر اين انقلاب را بدانيد

شهيد علي زارعي : مذهب ما مذهب شهادت است

شهید محمد رضا موحد دانش: من حسرت یک آخ را بر دل دشمن گذاشتم

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif
شادی روحشان صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

نرگس منتظر
22-09-2012, 17:06
http://img.tebyan.net/big/1388/02/83224931442201982408324025121602164819105.jpg


پلاک گم شده

پشت سرت آب می ریزم

کلمات پس و پیش شده ،به دنبال تو را
از میان کوچه بر می دارم
و شمع روشن می کنم شعر تازه ام را برای تو
گرم تر از جنوب به راه می افتی و
برای من دست تکان می دهی
آهای خاک! هنوز هم به دنبال پلاک گم شده ام ،هراسان به هر کوی می دوم، تو آن را ندیده ای؟!
هنوز هم به دنبال روزهایی می گردم که نمی دانم کجایند، به دنبال شقایق ها در صفحه ی تاریک امروز.

و می دانم هنوز قلم به یاد تو می نویسد و با خط خوشش نام تو را می سراید.
ای خاک بازگو کدام دستها را بلعیدی یا کدام قصه ها را در خود جای دادی؟
ای خاک تو سرمه کدام چشمها شدی،یا چه دیدی که از خجالت سرخ شدی؟
ای خاک دسته گلی از جنس نور به تو می سپارم ،به دستان فراموش شده ی پدرم .
ای خاک فراموش نکن سینه ی چاک چاک شده ی تو، جواب انتظار شبانه ی مادرم است.
فراموش نکن تو فراموش ناشدنی ترین واژه را در خود جای دادی .

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان

http://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/81.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/81.gifhttp://bahar-20.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/81.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-09-2012, 21:17
دیر آمد و زود رفت


نوشته زیر خاطرات دفاع مقدس است از زبان استاد عابدینی. خاطراتی که از روزهای تلخ و شیرین حکایت دارند.


http://img.tebyan.net/big/1391/06/11410822569552081491122546518125221202158.jpg
در عملیاتهای مختلفی شركت كردم. اسم و رسم بسیاری از آنها را نمی دانم، اما دو عملیات خیبر و بدر را به خوبی به یاد دارم. هر دو در جزیره مجنون بود. کل آن منطقه نیزار بود. و اکنون خشک شده است. آنجا جزء خاک ما محسوب می شود. آب دجله و فرات در این منطقه رها بود. و در وسط آن منطقه جزیره ای بود که جزیره مجنون می نامیدند. از آنجا تا خاک عراق نزدیک 40 کیلومترفاصله است. در جنگ به قصد شکست عراق، جاده ای آماده کردند تا ماشین بتواند از آنجا برود؛ چون در نیزارها با قایق نمی شد رفت و امکان به گل نشستن قایق و یا گمشدن در آن منطقه وجود داشت. به ناچار آنجا را خاک ریختند تا به جزیره برسند. بعد از جزیرة مجنون با قایق به اول خاک عراق می رفتیم. اگر آنجا را فتح می کردیم به الاماره می رسیدیم. دشمن در آنجا نیرو نداشت؛ چون فکر نمی کرد کسی بتواند از بیش از 30 و یا 40 کیلومتر باتلاق عبور کند. اما رزمنده ها راه کشیدند و چندین هزار نیرو را به آنجا بردند. دشمن نیز نیروی فراوانی آورد و منطقه را محاصره کرد. و عملیات متاسفانه شکست سختی خورد و مانند عملیات بدر و خیبر از چند لشکر و چندین هزار نفر، تنها چند صد نفر بر گشتند.
در یكی از آن دو عملیات با تیپ امام رضا (علیه السّلام) از مشهد بودم. ابتدا علاوه بر روحانی بودن، رانندگی ماشینهای جیپ پشت خط را كه توپ 106 بر آنها سوار بود، انتخاب كردم، امّا هنگام عملیات دیدم این توپها را به خط مقدم نمی‏برند، بنابراین آن را رها كردم و خودم را به عنوان رزمنده به خط مقدم رساندم.

در آنجا موتورسیكلتی پیدا كردم و با آن به نیروها سرمی‏زدم. البته به عنوان یك رزمنده با عمامه ای بر سر. در بین جمعی از رزمنده‏ها شب را ماندم. از صدای گلولة توپ كه كنار ما فرود آمد، بیدار شدم، اما دو مرتبه سعی كردم بخوابم. صبح فهمیدم از همان گلوله دو نفر از رزمنده‏ها كنار من شهید شده اند.

رزمنده‏ها قصد ده روز می‏كردند و روزه می‏گرفتند. روزه در آن مكان به دلیل شرایط سخت و طاقت فرسا كار بسیار سخت و شكننده‏ای بود، اما شرایط هیچ وقت نمی‏توانست در برابر اراده‏های پولادین رزمنده‏ها اظهار فضلی كند.

موتور را سوار شدم و برای سر زدن به دیگر رزمندگان و انجام کارهای تبلیغی به جاهای دیگر رفتم اما مدارك و اوركتم را در آنجایی كه شب خوابیدم، جا گذاشتم. چون روزها هوا گرم می‏شد نیاز به لباس گرم نداشتم.
پس از رفتن من، دشمن حمله كرد و ضربة شدیدی وارد نمود و آن منطقه را پس گرفت. همة افراد خط مقدم، شهید یا اسیر شدند. اوركت و مدارك من نیز به دست آنان افتاد. فكر كردند من نیز جزء كشته‏شدگان هستم؛ به همین دلیل رادیو عراق اعلام كرده بود: «ملّا احمد عابدینی از ملّایان ایران به قتل رسید


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-09-2012, 21:19
ماه مبارك رمضان در قرارگاه حاج‏بابارزمنده‏ها قصد ده روز می‏كردند و روزه می‏گرفتند. روزه در آن مكان به دلیل شرایط سخت و طاقت فرسا كار بسیار سخت و شكننده‏ای بود، اما شرایط هیچ وقت نمی‏توانست در برابر اراده‏های پولادین رزمنده‏ها اظهار فضلی كند.
مجتبی كاظمی كه طلبه‏ای شانزده ساله بود و هنوز تمام موهای صورتش درنیامده بود، در مقر خمپاره، قصد روزه می‏كرد و روزه می‏گرفت. روزی با هم آمدیم كنار چشمه. هوا به شدت گرم بود پاهایش را درون چشمه فرو برد. پس از مدتی به او گفتم بیا برویم بالا. گفت: بگذار یك كم دیگر بمانیم. بدون این كه حرفی بزند، فهمیدم روزه گرفته است.
روزهای ابتدایی ماه رمضان بود كه دشمن حمله كرد از قرارگاه حاج بابا به طرف خط مقدم رفتیم. هوا به قدری گرم بود كه زبانم در دهانم خشك شده بود. مسیری كه طی كردیم بیشتر از مسافت شرعی بود به همین جهت روزه‏ام را باز كردم.
علی پورقاسمی‏
او از طلبه‏هایی بود که از احساسات بسیار قوی برخوردار بود. با دیدن صحنة شهادت و یا قطع عضو و جراحت شدید، حالش تغییر می‏كرد حتی گاهی غش می کرد. هنگام شنیدن خبر شهادت شهید رجایی و شهید باهنر حالش بسیار دگرگون شد و از هوش رفت.
روزی با آقای پورقاسمی برای دیده‏بانی از قلّه بازی‏دراز بالا رفتیم. دقیقا در بین نیروهای دشمن بودیم كه روی زمین دراز كشیدیم بدون هیچ اضطرابی، نزدیك بود خوابمان ببرد كه او را صدا زدم و پس از انجام مسۆولیت از همان مسیر برگشتیم.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-09-2012, 21:22
روستای داربلوط
از پادگان ابوذر که به سمت غرب حرکت کنیم به روستایی به نام سراب گرم می رسیم. در آنجا چشمه آبی وجود دارد و منطقة سرسبزی است. بعد از آنجا باز به طرف غرب می رویم تا به رشته کوهی می رسیم که یکی از قلّه های آن بین بازی دراز است. در دامنه این رشته کوه ، رودخانة بزرگی است به گونه ای که فاصلة بین رودخانه و کوه را درختان سر سبزی پوشانده است. روستای دار بلوط در حاشیه این رودخانه قرار دارد. روستای بعد از آن، شیرین آب است و لیموشیرین دارد. همان حوالی و بین درخت ها دشمن مستقر بود و منطقه را در اختیار داشت. از داربلوط تا محل استقرار نیروهای خودمان چندین كیلومتر فاصله بود. مردم روستا رفته بودند. باغهای شیرین آب، درختان لیموشیرین داشت. نیروهای خودی‏كه آنجا می‏رفتند، مقداری لیمو شیرین می‏آوردند تا نشان دهند كه تا عمق منطقه دشمن رفته‏اند.

من نیز یك مرتبه با دوستم تا آنجا برای شناسایی رفتیم، خواستیم از آنجا لیمو شیرین بچینیم اما از این كار صرف نظر كردیم؛ زیرا می‏توانست جانمان را به خطر بیندازد. از آنجا نیروهای دشمن را به خوبی می‏توانستیم ببینیم.

داربلوط موش زیاد داشت. در سنگر كه می‏خوابیدم از گرمی هوا پیشانیم خیلی عرق می‏كرد، موش‏های تشنه می‏آمدند تا آبی بنوشند و من نیز از خواب می‏پریدیم. این جریان پی در پی تكرار می‏شد. در همین داربلوط، موش‏ها لاله گوش یكی از رزمنده‏ها به نام سید مهدی شریعتی را جویدند. شهید شریعتی به همین دلیل بیماری گرفت و تا مدتی با آن دست و پنجه نرم می‏كرد.


منطقه قلاویز
این منطقه در جایی بود كه دشمن بر آن تسلط داشت و هیچ گونه حركتی را بدون پاسخ نمی‏گذاشت و شدیدا می‏كوبید. نیروهای خودی نیز سنگرهای زیرزمینی كنده بودند. روزها داخل سنگرها می‏ماندند و فقط شبها بیرون می آمدند. نمی شد هیچ حرکتی انجام داد؛ چون در تیررس مستقیم دشمن بودیم. آقای شریعتی آنجا دیده‏بان بود.

من برای یك شبانه روز آنجا ماندم. واقعا كاری سخت و شكننده‏ای بود. به دوستان گفتم اینجا ماندن كار من نیست.


فرآوری عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع :راسخون




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86558074966193433650.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00951254189331063651.jpg



ضرورت پرداخت به تاريخ شفاهى دفاع مقدس


مقاله زير بخشى از مقاله مبسوط دموكراتيك ترين شيوه تاريخ نگارى از آقاى ياحسينى است كه تنها بخشى از آن درباره ضرورت پرداختن به تاريخ شفاهى جنگ است در پى مى آيد .امروزه در مغرب زمين پديده اى به نام تاريخ شفاهى عرصه گسترده اى يافته و هر روز هم توسعه و تكامل بيشتر و ژرف ترى مى يابد.
دامنه و فراگيرى تاريخ شفاهى در مغرب زمين تقريبا در همه قلمروها نفوذ پيدا كرده است و كمتر زمينه اى از زندگى فردى و اجتماعى انسان امروز در غرب است كه مشمول اين پوشش نشده باشد. يكى از اين قلمروها موضوع مهم و اساسى جنگ است.
هم اكنون در سطح دنيا، چندين مركز پژوهشى و دانشگاهى به موضوع تاريخ شفاهى جنگ مشغول هستند و سالانه در كنفرانس هاى بين المللى و يا نشريات تخصصى، يافته ها و عملكردهاى خود را ارايه يا منتشر مى كنند.
جنگ هشت ساله ايران و عراق نيز به عنوان يكى از طولانى ترين و مهم ترين جنگ ها در قرن بيستم ميلادى، فى نفسه سوژه مستقل و قابل توجهى در زمينه تاريخ شفاهى است كه از حدود سه دهه قبل، توجه ها را به خود جلب كرده است. در جمع بندى اوليه و كلى مى توان تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله عراق عليه ايران را به طور فشرده چنين تعريف كرد: تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله عراق عليه ايران عبارت است از: تكنيك، روش و شيوه اى كه با استفاده از وسايل و ابزارهايى چون ضبط صوت، ويدئو، دوربين فيلمبردارى و هرگونه وسايل ضبط صوت و تصوير، خاطرات و يادمانده هاى عناصر درگير در جنگ عراق عليه ايران را در قالب كلام و روايت شفاهى و غيرمكتوب، ثبت و ضبط مى كند.
لازم به يادآورى است كه خاطره در اين تعريف اختصاصى عبارت است از: روايت يك، چند يا انبوه يادمانده هايى از وقايع، حوادث، برخوردها، گفت وگوها، بيان نظرات و در يك كلام، هرگونه تصوير ذهنى احساسى به يادمانده از جنگ به طور مستقيم و غيرمستقيم.
بنابراين در اين رويكرد به تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله، روايت راوى و خاطره گو يى از دوران كودكى و نوجوانى و سال هاى قبل از انقلاب و قبل از شروع جنگ نيز به نوعى دربرگرفته مى شود و تا سال هاى پايانى جنگ در ۱۳۶۷ و سال هاى پس از آن را پوشش مى دهد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05236224877217219260.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/30950217220122784549.gif


ضرورت پرداختن به تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله


همان طور كه قبلا هم يادآور شديم، براساس آمارهاى ارايه شده از سوى مراكز درگير در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، در فاصله جنگ تحميلى از آغاز تا پايان(۱۳۶۷- ۱۳۵۹) حدود دو ميليون نفر به جبهه هاى جنگ اعزام شدند.
از اين تعداد، حدود دويست و هجده هزار نفر به شهادت رسيدند. حدود چهل و سه هزار نفر به اسارت دشمن درآمدند و حدود چهارصد هزار نفر مجروح يا جانباز شدند.جنگ عراق عليه ايران، تنها در مرزهاى بين المللى و جبهه ها و خط مقدم نبرد باقى نماند.
در ماه هاى نخستين جنگ، دشمن هزاران كيلومتر از خاك ايران را در نواحى جنوب و غرب كشور به تصرف خود درآورد و صدها روستا و چندين شهر مهم را اشغال كرد. اغلب مردم از مناطق اشغال شده، به مناطق امن ايران مهاجرت كردند و عده اى نيز با تحمل خطر و سختى در همان مناطق اشغال شده باقى ماندند.
با شروع بمباران مناطق غيرجنگى و شهرهاى ايران توسط عراق و خصوصا بمباران و موشكباران شهرهاى ايران، موسوم به جنگ شهرها ميليون ها ايرانى غير نظامى طعم جنگ، ويرانى، مرگ و آوارگى را چشيدند و از جنگ و هجوم دشمن تجربه عينى و ملموس پيدا كردند. علاوه بر رزم دو ميليون نفر در طول هشت سال جنگ در جبهه هاى نبرد، ميليون ها ايرانى در پشت جبهه و در شهرها و روستاها به نحوى درگير جنگ بودند و جنگ به طور مستقيم يا غيرمستقيم تقريبا بر همه شهروندان ايرانى تاثير گذاشت.
براى ثبت تاريخ و عبرت آيندگان و زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا،رزمندگان، جانبازان، اسرا و عناصر مردمى درگير در جنگ هشت ساله بايد تا زمانى كه اين نسل وجود دارد و خاطراتش دچار افسردگى و فراموشى نشده، دست به كارى زد و خاطرات و به ياد مانده هاى ذهنى عناصر درگير در جنگ را در همه ابعاد، صفوف و صنوف، البته در حد امكان و توان محدود، به نحوى ثبت و ضبط كرد.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91979771856736097863.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59489609141630675331.gif
چرا تاريخ شفاهى


چرا بايد با شيوه تاريخ شفاهى به سراغ خاطرات ايام جنگ رفت؟ در پاسخ به اين سوال مهم بايد گفت كه:
۱- فرهنگ شفاهى و گفت وگو در ميان انسان ها و ما ايرانى ها، خيلى راحت تر، رايج تر، آسان تر و كم هزينه تر است، آدمى راحت تر مى تواند حرف بزند تا بنويسد. بنابراين تاريخ شفاهى فى نفسه روش راحت تر و سهل الوصول ترى براى ثبت و ضبط خاطرات جنگ است.
۲- اكثريت قريب به اتفاق رزمندگان و مردم عادى شهرها و على الخصوص روستاها و مناطق عشايرى توانايى نوشتن خاطرات خود را ندارند و در برخى موارد، حتى سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. ناچار در اين گونه موارد بايد از شيوه تاريخ شفاهى استفاده كرد.
در اين روش نسبتا نو، همه اقشار از توده هاى علمى و بى سوادى تا نخبگان نظامى، سياسى و ... با هر ميزان سواد دانش و تجربه و هر جنسيت، زبان، نژاد و منطقه جغرافيايى مى توانند به ياد مانده هاى ذهنى احساسى و خاطرات خود را به طور كلامى و شفاهى و بدون كمترين تكلف و زحمت، يعنى درست همان طور كه خاطره هايى را در جمع دوستان يا محفل خانوادگى تعريف مى كند، روايت و بازگو كنند.
حتى در عصر تكنوالكترونيك و دنياى پست مدرن و عصر ماهواره ها و اينترنت بشر بار ديگر به سوى عصر ماقبل گوتنبرگ(مخترع چاپ) باز مى گردد و امروزه بسيارى از رسانه هاى مكتوب تلاش دارند پيام خود را به طور شفاهى و كلامى نيز منتشر كند. فكر مى كنم خبر زير، به خوبى جايگاه فرهنگ شفاهى در ميان انسان آغاز هزاره سوم ميلادى را نشان بدهد:
چارلز كراسامر، مفسر امريكايى امور رسانه ها در مقاله اى از درگذشت مجله چهل سال پابليك اينترست Public interest (منافع عمومى) خبر داده كه روزگارى از نشريات متنفذ آمريكا به شمار مى رفت و خوانندگانى از ميان همه طبقات را به خود اختصاص داده بود و مطالب آن پس از انتشار، در رسانه هاى ديگر نقل و از سوى خبرگزارى ها در سراسر جهان پراكنده مى شد.
سردبير مجله منافع عمومى كه مشتركان فراوانى نيز داشت، در ضيافت خداحافظى اين مجله گفته است كه كم حوصله و عجول شدن مردم، ظهور اينترنت و وبلاگ ها مسير تاريخ ژورناليسم را تغيير داده اند و مجله ما نيز يكى از قربانيان اين تحول است.
هر يك از نويسندگان ما براى خود وب سايت ساخته اند و مطالبشان را ابتدا در اين وبلاگ ها عرضه مى كنند و خوانندگان ديگر نيازى به خواندن مجله ندارند. از سوى ديگر، مردم امروز حوصله خواندن مطالب طولانى را ندارند و به دنبال مطالبى هستند كه ساده و صريح باشد و در ظرف مدت كمتر از يك دقيقه همه اطلاعات مد نظر آنان را در اختيارشان قرار دهد.
حال آن كه اين از عهده يك مجله چاپى برنمى آيد. مردم نمى خواهند هر روز، وقت خود را(بيش از پانزده دقيقه) صرف خواندن يك روزنامه كنند، چه رسد به يك مجله سنگين. امروزه ديگر فقط نشرياتى پيروزند كه خلاصه و ژورناليستى بنويسند.
در حالى كه اين روش نگارش از عهده هر نويسنده اى ساخته نيست. اين كار مهارت و تجربه مى خواهد؛ اما چنين افرادى تعدادشان كم و دستمزدشان زياد است.
در واقع به دليل توجه مردم كم حوصله به مطالب كوتاه و جامع بار ديگر استقبال از راديو افزايش يافته است.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94585929250118946163.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55446608843456192968.gif


در جايى كه فرهنگ مطالعه و اقبال به نوشته و اثر مكتوب، چنين است، در جامعه ما كه اساسا هنوز داراى فرهنگ و سنت شفاهى است وضع معلوم است و به خوبى اهميت، جايگاه، ضرورت و فلسفه پرداخت به تاريخ شفاهى آشكار مى شود.
۳- تجربه نشان داده ايرانى ها به طور عام و در اكثر امور، حوصله نوشتن و نگارش ندارند. خوش دارند درباره يك موضوع و خاطره، حرف بزنند، اما حاضر نيستند همان موضوع را مكتوب كنند. علاوه بر اين اساسا براى نوشتن بايد استعداد، آموزش و ممارست داشت.
بسيارى مى توانند يك خاطره را خيلى خوب و جذاب تعريف كنند اما حتى به طور ناقص و دست و پا شكسته نيز نمى توانند آن خاطره را بنويسند.
علاوه بر اين، انواع مشكلات شخصى، اقتصادى و اجتماعى امروزه مجال نوشتن را از اغلب شهروندان ايرانى سلب كرده است.
۴- در گفت وگوى شفاهى، خاطره گو با پرسش هاى دقيق و جزيى خاطره نويس و مصاحبه گر، مى تواند زواياى بيشتر و دقيق ترى از خاطره اش را نقل و روايت كند. تجربه نشان داده كه اگر كسى خاطره اى را بنويسد، معمولا به ذكر كليات و رئوس مطالب بسنده مى كند، اما اگر همان خاطره را به طور شفاهى و كلامى روايت كند و مصاحبه گر سوال هاى گوناگون و متنوعى(در همان باره) از او بپرسد، زواياى تاريك و مغفول فراوانى به يادش مى آيد و نقل مى كند.
بارها براى من اتفاق افتاده كه خاطره اى چند صفحه اى را از رزمنده اى در روزنامه يا مجله اى خوانده ام، اما وقتى با مقدارى سوال حول و حوش همان مسائل به سراغ همان رزمنده رفته ام، ده ها برابر خاطره اول، خاطره با ذكر جزئيات ريز و پيش پا افتاده به يادش افتاده و تعريف كرده است.
در شيوه تاريخ شفاهى، مصاحبه گر و يا به قول دوست پژوهشگر على رضا كمره اى «مورخ شفاهى» ،مى تواند و بايد با انبوه سوالات ريز و درشت خود،تصوير دقيق تر، جزيى تر و عينى ترى از به ياد مانده هاى ذهنى افراد به دست آورده وارائه بدهد.
۵.در يك نگرش فلسفى از نگاه «فلسفه تاريخ شفاهى»بايد گفت: پديده نوين «تاريخ شفاهى» دمو كراتيك ترين و مردمى ترين شيوه تاريخ نگارى در جهان معاصر به شمار مى رود.معمولا در تاريخ نگارى سنتى و خاطره نگارى هاى مرسوم و موسوم با عنايت به مدل فكرى وتورى فلسفه تاريخ «نقش قهرمان و بزرگان در تاريخ» ، رهبران سياسى وفرماندهان نظامى مورد توجه و عنايت قرار مى گرفتند و احيانا «خاطراتشان» به رشته نگارش در مى آمد يا مورد استناد مورخان قرار مى گرفت، اما در شيوه تاريخ شفاهى، عادى ترين و عوام ترين اقشار و طبقات فرودست جامعه نيز فرصت ثبت وضبط خاطرات خود را پيدا مى كند.
از اين منظر فلسفى، تاريخ شفاهى در واقع قيام عليه تئورى مدل فكرى فلسفى «كارلايل» و«هگل»، «نقش قهرمان در تاريخ» و نخبه گرايى در تاريخ نويسى و خاطره نگارى و حتى نگاه كلان به تحولات تاريخى و اجتماعى است. هر چند كه نخبگان را هم در بر مى گيرد و زير پوشش قرار مى دهد.
به عنوان مثال:
در پروژه تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله، زن بى سواد اهل روستاهاى اطراف «هويزه» (در استان خوزستان) كه شاهد عينى يورش و حضور نيروهاى عراقى به زادگاه روستايش بوده، به همان اندازه مى تواند و بايد «خاطرات شفاهى» اش را نقل و روايت كند كه فرضا محسن رضايى، فرمانده وقت سپاه پاسداران، يا على اكبر هاشمى رفسنجانى، نماينده امام خمينى(رحمت الله علیه) در امور جنگ و رييس وقت مجلس شوراى اسلامى.
در يك كلام با استفاده از شيوه تاريخ شفاهى، همه اقشار و طبقات اجتماعى فرصت برابرى براى «حضور روايت» تاريخ پيدا مى كنند و بدين وسيله نوعى برابرى وتوازن ميان توده هاى بى نشان، اما موثر در روند حوادث تاريخى و نخبگان گرداننده جنگ هشت ساله به وجود مى آيد. مطلوبى كه به عدالت تاريخى نزديك است.
براى آنكه ابعاد عظيم وحيرت انگيز قلمرو تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله را نشان دهيم، كافى است شاخه ها وزير شاخه هاى مربوط را ذكر كنيم.
با توجه و عنايت به اين موارد، مى توان حدس زد كه به لحاظ تاريخى و «كارهاى نكرده» در كجا قرار داريم و چه اندازه بايد سعى وتلاش همه جانبه و طاقت فرسا كرد تا بلكه درصد اندكى از كار به سامان برسد.
منبع:http://www.bonyadedefa.ir /س


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16554088527786256648.jpg

چگونگى حفظ آثار مناطق عملياتى دفاع مقدس
در گفتگو با سردار باقر زاده مطرح شد؛

ما در حوزه حفظ آثار در دو بخش علمى و عملى کار کرديم. در بخش علمي، مطالعات پايه و کارشناسى اى را که صورت گرفته در پنج مجلد آماده کرديم که بناى کارهاى تبليغاتى ما در حوزه يادمان‌ها و مناطق عملياتى خواهد بود.
يک کار مطالعاتى وسيع از دهانه اروند تا اشنويه صورت گرفته، تمام اين مناطق را بررسى کرديم. البته شناسنامه کاملى از اين مناطق عملياتى در گذشته و در دوره مديريت قبلى تهيه شده بود، سه هزار نقطه که در آن اتفاقاتى افتاده، ثبت شده و الآن در مخزن اطلاعاتى بنياد وجود دارد، اما در بعد عملى ، ما اول بايد مناطق عملياتى را تقسيم بندى بکنيم تا دچار اشتباه نشويم.
مناطق عملياتى به سه بخش عمده تقسيم مى‌شوند ؛
1 . مناطقى که الآن آزاد تلقى مى‌شوند . 2 . مناطق که محدودند .3 . مناطقى که ممنوعه هستند.
در مناطق آزاد بسيارى از کارهايى که براى حفظ آثار جنگ بايد انجام مى‌گرفت در گذشته و پس از پايان جنگ انجام گرفت و الآن زمان آن سپرى شده است. يعنى الآن ديگر به آن نقطه نمى‌شود برگشت، فرض کنيد منطقه ‌اى مثل دشت عباس ، دشت آزادگان و يا شهر خرمشهر و يا شرق کارون و يا غرب کارون، مردم برگشتند به شهر و روستايشان و شروع کردند به دامداري. تاسيسات زير بنايى آغاز شده، طرح هاى کلان کشاورزى مثل طرح نى ‌شکر ، طرح‌هاى کشاورزى ديگر مثل طرح سد کرخه به دشت عباس براى توسعه کشاورزي، خطوط آب، برق، گاز، تلفن، فيبر نوري، اسکله، بندر، جاده و بازسازى شهرهايى که در مسير حفر چاه هاى نفتى و خود بازسازى شهرها مثل خرمشهر، سوسنگرد، بستان، دهلران، موسيان، مهران و قصر شيرين ، سرپل ذهاب.
اينها مصاديق بارز اين مناطق آزادى است که بعد از جنگ، مردم برگشتند. يکى از مسائلى که در زمان جنگ ارزش بود و بعد از جنگ هم به شدت تعقيب شد و هنوز هم يک ارزش مى تواند باشد، اين است که مناطق جنگى را مردم ترک نکنند، بمانند و بازسازى کنند. در زمان جنگ يک ارزش بود که هيچ ساختمانى را نگذاريم خراب بماند. آن زمان اصلا کسى با اين نگاه به مسائل آثار دفاع‌ مقدس نگاه نمى‌کرد. بنا بر اين مردم براى اينکه هر طور شده روى دشمن را کم بکنند زير بمباران مى‌ماندند و شهر را و خانه ها را آباد مى‌کردند.
خيلى جالب است در آن موقعيت، مردم اين را به عنوان يک مبارزه تلقى مى‌کردند. بعد از جنگ هم اين نگاه بازسازى به‌ دليل اينکه دولت سازندگى به وجود آمد، گفتند هر جايى که ويرانه‌اى است بايد درست بشود.
نقاطى که در خرمشهر ديديد مثل موزه خرمشهر، آن ساختمان را آقاى چمران گرفت يا جايى را در کنار شهر يک مجموعه‌ براى شرکت نفت بود و يا يک جاى ديگرى آن طرف‌ تر چند تا ساختمان را توانستند به زور نگهدارى کنند. در آن موج سهمگين که براى بازسازى بود، ما حتى پالايشگاه آبادان را بازسازى نکرده بوديم. در آن سال هاى اول امکان بازسازى آن براى ما نبود.
يک مقدار ترديد بود که اصلا پالايشگاه را اينجا بسازند يا نسازند چون در برد توپ هاى دشمن بود.
در همان زمان آمدند و ابتکارى به خرج دادند و ظاهرا هم جنگ روانى بود که روحيه صداميان را تضعيف کنند که بلافاصله بعد از جنگ و چند ماه که گذشت آمدند اين لوله‌هاى پالايشگاه را ترميم کردند، به صورت ظاهرى در زير آن گاز تزريق کردند با مخزن گاز، آن بالا هم کبريت زدند تا آتش شعله بگيرد و از آن طرف آب وقتى عراقى‌ها مى‌ديدند فکرمى ‌کردند پالايشگاه فعال شده يعنى تظاهر به بازسازى هم داشتيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05236224877217219260.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47380796462598112234.jpg


در آن فضا من در ذهن خودم اين بود که اگر من به جاى مسئولين نظام بودم شهر خرمشهر را بازسازى مى‌کردم و شهر را منتقل مى‌کردم به يک نقطه ديگر، به يک جاى نزديک و سهل‌ الوصول تا مردم بروند آنجا سکنى بگزينند و اين شهر را با همه شکل و قالبش براى موزه جنگ حفظش کنيم يعنى ديگر اصلا لازم نبود ما موزه جنگ داشته باشيم. همين شهر را به عنوان موزه قرار مى‌داديم.
من فکر مى‌کردم مسئولين غفلت کرده‌اند ولى دوست عزيزى که با او در ارتباط هستم و در وزارت کشور است و از ابتدا در امر بازسازى بود به من گفت مسئولين مى‌خواستند اين کار را انجام بدهند ولى مردم موافقت نکردند.
مردم خرمشهر گفتند ما خانه و زندگى و کاشانه خودمان را دوست ‌داريم و نمى‌خواهيم از شهر خارج شويم. ما خواستار بازسازى شهر هستيم. چون امام در آن فرمانى که داده بودند امر را منوط کرده بودند به رضايت مالکان و ديگر نمى‌شد اين کار را انجام داد. بنابر اين ديگر از اين بيشتر ما نبايد مته به خشخاش بگذاريم. مسئولين در حد وسعشان اين کار را انجام داده‌اند.
حالا اين که چقدر بايد آثار نگهدارى مى‌شد اين قابل بحث است اما اصل قضيه اين بود که روند، رو به بازسازى بود. مثلا ما در دشت عباس که منطقه آزاد است در عين حال که يک جريان شديد کشاورزى و بازسازى زيربناها و زيرساخت‌ها وجود داشت، آمديم مثلا در حوزه منطقه يادمانى شوش 362 هکتار را از منابع طبيعى درخواست کرديم و الآن آن را محصور کرديم که بيشتر از اين به آن دست‌اندازى نشود و درخواست سند مالکيت نيز براى آن شده است.
اما منطقه دوم عملياتي، مناطق محدود است؛ يعنى محدود از تردد.
مردم عادى راه به آنجا ندارند. اين مناطق نوعا نزديک به مرز يا چسبيده به مرز است. مثل طلائيه، مثل فکه و بخش هايى از شلمچه. اين مناطق باز منحصرا دراختيار نيروهاى مسلح نيست بلکه سازمان هاى دولتى متعدد، طرح هايى دارند، در منطقه آزاد اروند طرح هايى وجود دارد، طرح نى ‌شکر به همين شکل. مثلا همين شلمچه يک نقطه ملقمه شده، يک بخشش را منطقه آزاد اروند مدعى است، تقريبا بخش جنوبى شلمچه را منطقه آزاد اروند از جاده گرفته و منطقه نهر عرايض را آنها معتقدند که جزء اراضى منطقه آزاد اروند تحت عنوان زون 3 ،A و B و C جزء زون C منطقه آزاد است يا خط آهن طراحى شده که به بصره وصل شود که نود سال هم اين خط آهن وصل بود به بصره. حالا باز هم مى‌خواهند اين خط آهن را احيا کنند.
اخيرا با توافق دولت عراق، خطوط انتقال پست بالاى 400 کيلووات برق قرار است به بصره برود. دقيقا در کنار حرم يادمانى شلمچه، دکل هاى آن را انتقال دادند و در انتها ما توانستيم مقدارى در کار اينها دخالت کنيم و توانستيم چند تا از دکل‌ها را به حاشيه ببريم و مقدارى فاصله گرفتند وگرنه مى‌خواستند از وسط منطقه يادماني، دکل بکشند.
خود منطقه نيشکر که يک بحث منطقه وسيعى از منطقه عملياتى بيت‌المقدس را شما مى‌دانيد که در کنترل خودش دارد و خوب احيا کرده و اين طور نيست که اين مناطق، مطلق دراختيار ما باشد و فرمانده و ميدان‌دار آن باشيم.
بخش هايى از اين مناطق الآن در جريان راهيان ‌نور در معرض ديد مردم است.
در مناطق عملياتى با چند جريان مواجه هستيم؛ يک جريان بازسازى که به نوبه خود جريانى ارزشى است.
دو، جريانى است به نام جريان حفظ آثار جنگ و همين بنياد حفظ آثار که در جايگاه خاص خودش ارزشمند است بايد به آن توجه شود. سه، پدافند غيرعامل است که به بخش هايى از اين مناطق عملياتى براى دفاع از سرزمين مان، نياز داريم به همين شکل دست نخورده بماند که اين سه جريان الآن به موازات هم دارند کار مى‌کنند.
از دهانه اروند که مقابل شهر فاو است، اصلا نقطه رهايى نيروهاى ما در عمليات فاو همين ساحل اروند سمت ايران بود.








https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51957470802075598574.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92154981734289027295.jpg


از اينجا بچه‌ها زدند به خط و به هرحال دشمن را در آن طرف منهدم کردند و بعد هم فاو را به تصرف درآوردند.
اينجايى که بچه‌ها عبور کردند زمين و نخيلات مردم هست.
يعنى باغات مردم است در اين نقطه‌اى که اکنون يادمان هاى والفجر 8 ساخته شده همين الآن معارض دارد يعنى نزديک به 40 يا 50 نفر اکنون شاکى هستند، به ما نامه نوشته‌اند و البته ما هم اعلام آمادگى کرديم که اين زمين را بخريم و آنها گفتند ما خوشحاليم که شما اين نقطه را يادمان کرديد اما پولش را بدهيد.
ما هم گفتيم اولا مشخص کنيد که سند داريد که گفتند سند ندارند. گفتيم مشخص کنيد که هر شخص سهمش چقدر است.
تا کنون نتوانسته اند مشخص کنند. حتى يک عده هم انسان هايى بودند که احساس کردند ما قصد خريد داريم.
از کويت آمدند و مدعى شدند که ما اينجا زمين داريم و اين يک بحث قضايى است و بايد مشخص شود که صاحب زمين چه شخصى است که ما پول را به او بدهيم تا زمين آزاد شود.
اکنون هم اگر شما مى‌بينيد دستفروش‌ها جمع مى‌شوند و بازارچه درست مى‌کنند و جلوه ناخوشايندى براى زائرين درست شده است ، چون مردم براى فراغت به اينجا مى‌آيند تا انس بگيرند، اين بازارچه بر ما تحميل شده است.
مردم هم حرفشان اين است که مى‌گويند چون زمين براى ماست ما مى‌خواهيم اينجا بازارچه بزنيم، شما چه مى‌گوييد؟ ما حرفمان اين است که اگر زمين را بتوانيم بخريم و پول آن را پرداخت کنيم قطعا اينها بايد به يک نقطه گسيل شوند و زائرين بتوانند از آن فضاهاى طبيعى زمان جنگ استفاده کنند.
نقطه بعدى شهر آپادانا در شرق کارون است، شما از آبادان تا دارخوين و حوالى اهواز هيچ اثر يادمانى نمى‌بينيد جز يک نقطه که ما اخيرا نه شهيد را که از قبل در زمان جنگ دفن شده بودند به وجه شرعى شناسايى کرديم و نقطه يادمانى قرار داديم و قرار است که آنجا کار بشود.
مردم با چند عمليات مانند نصر و ثامن‌الائمه(ع) و بخشى از عمليات بيت‌المقدس که عبور از کارون بوده در اين محدوده آشنا شدند.
شهر خرمشهر ساخت و سازش در اختيار ما نيست. ما به جز موزه خرمشهر که دراختيارمان است جاى ديگرى را دراختيار نداريم و حتى منطقه‌ اى که جزء آثار جنگ است و در کنار شرکت نفت قرار دارد دراختيار ما نيست اگرچه از آثار جنگ محسوب مى شود.
مسجد جامع را به دليل اينکه يک اثر تاريخى بوده است ، به عنوان اولين اثر ملى دفاع مقدس با عدد 110 ثبت کرديم و تابلو زديم و قصد حمايت از مسجد را داريم. پل خرمشهر را نيز ثبت کرديم و در تلاش هستيم که تا سوم خرداد تابلوى آن نيز نصب شود.
نکته بعدى خود شلمچه است. شلمچه هم همان ‌طور که عرض کردم، به دليل کثرت منافعى که در آن جا وجود دارد يک ملقمه‌اى شده. اما خود ما هم چيزى که در شلمچه مى‌بينيم دو اثر است که ايجاد کرده‌ايم؛ يکى به امر مقام معظم رهبرى بوده و آن محلى است که شهداى گمنام در آن جا دفن شده‌اند.
اين شهداى گمنام براى عمليات رمضان بودند که بخشى از آنها را شخصا در جريان عمليات کربلاى پنج در جستجوى آنها حاضر بودم و پيدا کرديم که عموما هم از بچه‌ هاى مشهد بودند، تيپ 21 امام رضا‌.
مقام معظم رهبرى امر فرمودند که در شلمچه اثرى بسازيد که هر شخصى که به کشور ايران وارد مى شود، به مرز شلمچه که رسيد بداند به کشور امام رضا(ع) وارد شده، پس آن چيزى که اجرا شده به امر مقام معظم رهبرى و براى تذکر بوده است.





http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_adc0ea7a-65e3-41d8-9a7d-397baea8ada0a.jpg

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23658688934772246532.jpg


اثر دوم کانال و دژ نونى است که اينجا را ما با مشورت و صلاحديد فرماندهان محترم جنگ ايجاد کرديم. با اغلب فرماندهان شاخص جنگ از جمله شهيد کاظمى مشورت شد و دليل آن، اين است که ما براى اينکه ذهن مخاطبمان را متوجه جريان جنگ در شلمچه بکنيم ناگزير بوديم يک اثرى را ايجاد بکنيم که مخاطب بتواند به حقيقت ماجرا پى ببرد.
در شلمچه حداقل هشت عمليات بزرگ انجام شده است و بعضى‌ها هم معتقدند که ده عمليات انجام شده ولى هشت عمليات آن قطعى است.
اين هشت عمليات عموما در داخل خاک عراق بوده است يعنى به جز بيت‌المقدس که از اين محور عمل کرديم و نيز عمليات رمضان، بقيه عمليات‌ها در خاک عراق بوده است. يعنى وقتى عمليات کربلاى پنج را مى‌گوييم مخاطبين ما اصلا نمى‌بينند، کانال ماهى را اصلا نمى‌بينند، نونى‌هايى که در شلمچه ايجاد شده را نمى‌بينند، آب گرفتگى‌ها را نمى‌بينند. ما مى‌بايست يک اثرى را ايجاد کنيم که بتواند ذهن مخاطب را به آنجا نزديک کند.
البته بحث هنرى جالبى نيز اجرا شده و آن هم صدا و صوتى است که گذاشته شده، صداى رزمندگان و صدا و صحنه نبرد اصلا صداى مصنوعى نيست.
آن صداى بى‌سيم و صدايى که شنيده مى‌شود صداى فرماندهانى که بعضا به شهادت رسيده‌اند يعنى صداى ملکوتى است که در آن صحنه با آن فضاى خاکى عجين شده تا مخاطب بتواند به يک حس و حالى دست پيدا بکند. اين نگاهى بوده که درمورد شلمچه صورت گرفته است. در حوزه کمى بالاتر هيچ تغييرى نداريم تا مى‌رسيم به نقطه بين کوشک و زيد. اين نقطه بخشى از منطقه عملياتى رمضان بوده البته رمضان از پيچ کوشک بوده تا اين نقطه بخشى از منطقه عملياتى رمضان اينجا است تا انتهاى پيچ جاده شهيد حسينى در کيلومتر 55، تقريبا اينجا يک نقطه وجود دارد که ما شهداى گمنام را دفن کرديم.
بايد تاسيسات اوليه و زير بنايى را نيز برايش ايجاد کنيم، بارگاهى براى شهدا.
تمام اين نقاط يادمانى تقريبا پس از تدفين شهدا و پس از استقرار تفحص در يک منطقه ايجاد شده است.
يعنى به جز نقطه‌اى که مربوط به شهيد چمران است ، بقيه مرتبط با شهدا بوده است. اگر در هويزه يادمانى ساخته شده مرتبط با شهدا بوده، خود محل يادمان چمران هم به همين صورت.
محلى بوده که شهيد چمران به شهادت رسيده است.
نقطه بعدى در منطقه طلائيه است. طلائيه چند تا نکته دارد، بدين صورت که ما در اينجا سه کار انجام داده‌ايم. چون طلائيه از ابتدا دورترين نقطه از اهواز بود و از چند جهت هم ما در محاصره عراق بوديم به اين معنا که دو طرف، عراقى‌ها مستقر بودند و از يک طرف نيز اشرار مى‌آمدند.
زمانى هم آبگرفتگى بود و تا طلائيه امتداد پيدا مى‌کرد و اين بود تا زمانى که تعرضاتى به نيروهاى تفحص ما مى‌شد و ما در معرض خطر حملات بوديم. حتى منافقين آنجا تردد مى‌کردند که مقر فرماندهى اصلى تفحص آنجا بود. اين نقطه ‌اى که ايجاد کرديم بيست کيلومتر جلوتر از خط ارتش بود و جلوى ما ديگر نيرويى به جز عراق نبود ، حتى چند بار با عراقى‌ها درگير شديم که من خودم شخصا کمين خوردم.
در يک جريانى که داشتيم مى‌رفتيم در جاده سيدالشهداء(ع) لازم بود استحکامات ايجاد کنيم يعنى مقر، سنگر، سوله.
بچه‌ ها فقط ايام بهار آنجا نبودند بلکه در طول سال در گرماى تابستان کار مى‌کردند. بايد امکانات مى‌گذاشتيم ، کولر قرار مى‌داديم.
چون شخصى که در گروه تفحص کار مى‌کرد بايد جايى براى استراحت داشته باشد.
خاکريزهاى آنجا را زيرو رو کرديم براى اينکه اگر زير و رو نمى‌کرديم شهدايمان را از زير آنها نمى‌توانستيم در بياوريم و سنگرهاى عراق را تخريب کرديم براى آن که هر آن احتمال داشت عراق حمله کند. ما شرايط خاصى داشتيم که احتمال حمله عراق مى‌رفت.
ما براى اينکه مبادا دشمنان از اين سنگرها استفاده کنند آنها را زير و رو کرديم تا هم اينکه شهدا را از زير آنها دربياوريم که متاسفانه در بعضى از موارد هم توسط دشمن به شهدا جسارت شده بود.
الآن چيزى حدود 75 درصد باقى مانده و فقط سنگرهاى عراق تخريب شده است.








https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
22-09-2012, 22:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76694930572522115000.gif



اما در حاشيه نوار نهر زوجى که در کنار پل نشوه است، يک ابتکار ديگر هم انجام داديم.
ضمن اينکه تفحص مى‌کرديم چون خاکريزهايى که عراق زده بود در کنار نهر زوجى شهدا را پيدا کرديم و سپس خاکريزها را تبديل به خاکريزى کرديم که به نفع ما باشد تا بتوانيم به آن اتکا کنيم براى دفاع از سرزمين‌مان.
با يک تير چند نشان زديم، هم سد و موانع ايجاد کرديم، هم يک سرى خطوط دفاعى ايجاد نموديم، هم شهدايمان را کاوش کرديم و اين کار بسيار ارزنده و درستى بود.
بعد کار ديگرى هم در منطقه طلائيه انجام داديم که در زمانى بود که بنده هنوز به بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس نيامده بودم و در گروه تفحص که بودم به دوستان گفتم در زمان آقاى چمران گفتم موزه طلائيه را به عنوان موزه طبيعى جنگ اعلام کنيد و از ايشان درخواست کردم در آن محدوده 56 دستگاه تانک از واحد 20 رمضان سپاه که با فرماندهى سردار يزدان مويد نيا در عمليات خيبر با دشمن درگير شده بود در يک نبرد نابرابر، اين تانکها به گل نشستند، در آبگرفتگى ماندند و تيرهايشان تمام شد و دشمن آنها را زد و يا به روى مين رفتند و در آن برهه سال هاى اول پس از جنگ افراد سود جو آمدند اين تانکها را دزديدند و بردند و ذوب کردند و فروختند ، 13 دستگاه تانک آنجا مانده بود.
اين 13 دستگاه تانک را بنده به اتفاق دوستانم با چنگ و دندان حفظ کرديم.
حتى يک مقطع مسئولين وقت بنياد حفظ آثار مى‌خواستند اينها را به غرب انتقال بدهند و روى سکو بگذارند که بنده نگذاشتم و گفتم اينها اينجا بايد بمانند و مال اينجا هستند و اينجا بايد موزه طبيعى جنگ بشود. خاکريزى زديم دور تا دور آنجا و گفتيم به عنوان مرز نظامى اينجا بايد نگهدارى شود.
متاسفانه در آن 6ماه اولى که سال 83 بنده آمدم بنياد در تهران، سرم شلوغ بود. برادران شرکت نفت بدون اجازه آمدند جاده‌اى از اين وسط کشيدند و موانع را برطرف کردند و همه را از بين بردند البته بخش هايى هم از تانک ها آسيب ديد. بعضا دزد آمده يک تکه‌اى را هم بريده و برده.
اکنون هم شکايت کرده‌ايم که بالغ بر يک ميليارد و دويست و شصت ميليون تومان خسارت تعيين شده و پيگيرى مى‌کنيم و به دنبال آن هستيم که اين مسئله را به سرانجام برسانيم.
در هويزه که اساسا منطقه مسکونى بوده يعنى آن موقع در کنارش روستا بوده با سليقه وقت يک بقعه و بارگاهى تاسيس شده که يک کار خوبى است و گرنه ديگر از آثار جنگ در آن جا چيزى نمى‌بينيد.
بعد از طلائيه ، دهلاويه را داريم که تاسيسات آن در زمان آقاى مهندس چمران ايجاد شده است.
اخيرا ما آمديم يک کار تکميلى انجام داديم. روستاى دهلاويه را که از نظر کيفى ساخت و ساز مناطق خوش‌ منظر نبود و مردم در مضيقه بودند با توافق خودشان و با کمک بنياد و استانداري، پول گذاشتيم و اين روستا را داريم جابجا مى‌کنيم به يک روستاى جديدى کمى آن‌طرف‌ تر و اين روستا را برايشان نوسازى مى‌کنيم.
اين روستا قرار است که خراب بشود و بعد هم در آنجا نخلستان ايجاد کنيم که مردم از سايه آنها انشاء الله استفاده کنند.
اين روستا، روستاى مخروبه‌اى بود که از لحاظ منظر و زيبايي، محيط آنجا را بدقيافه کرده بود.
بعد از اين منطقه ، ما چزابه را داريم. در چزابه هيچ تغييرى پيدا نشده به جز يک نقطه را که دوستان تشخيص دادند و شهيد تقاضا کردند و ما شهيد در اختيارشان گذاشتيم و آنجا دفن شد که حالا بايد در حد اوليه آنجا ساخت و ساز بشود.
همه اين ساخت و سازها براى اين است که حريم حفظ شود. در فکه هيچ تغييراتى داده نشد به جز جايى که تفحص شده و شهيدى پيدا کرده‌ايم. رمل‌ها سرجايشان است. کانال‌ها هم به همين شکل.
ميادين مين نيز سر جايش است و در فکه فقط يک سرويس بهداشتى زديم.
نوع تاسيساتى که ايجاد شد، در مناطق عملياتى در حدى بوده که تسهيلات اوليه بهداشتى بايد ايجاد مى‌شد. تسهيلات اوليه محيطي، سايه ‌بان، محل استراحت، محل خوردن غذا، مکانى براى خواندن نماز، اين کارها انجام شده. ببينيد اصلا اين مانعى ندارد . اينها لازمه حضور زائر است. شما هر نقطه مرزى را نگاه کنيد هيچ تغييرى صورت نگرفته، بله در قلاويزان يک سنگر احداث شده و قرار بر اين است که در آنجا شهيدى نيز دفن شود براى اينکه آنجا تثبيت بشود و اگر در جايى هم شهيدى دفن کرديم براى اين بوده که تثبيت شود و دست‌اندازى به آنجا نشود.
منبع:http://www.rasekhoon.net/Article/Show-35930.aspx



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25146598185992229319.gif

فاتح خیبر
23-09-2012, 12:55
ديريست كه رابطه‌ام با خدا كم است
چيزي ميان سينهءمن گوئيا كم است

با كلبه با سياهي خود خو گرفته ام
ايمان من به پنجره يا نيست يا كم است

اي باد سينه‌سوخته ، آهسته‌تر بكوب
گرداب، سخت و تجربهءناخدا كم است

مائيم وشرمساري يك خوشه زندگي
نوبت اگرچه هست دراين آسيا، كم است

اي كوشش نشسته، به‌جائي نمي‌رسي
پايي برهنه ساز ، كه دست دعا كم است

ياايهاالخلوص ، دو دستم به دامنت
كاري بكن كه رابطه‌ام با خدا كم است


foz3هفته دفاع مقدس گرامی بادfoz3

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
23-09-2012, 13:58
پيام شهدا ...

شهيدمحمد قدرداني پاريزي: با صبر جليل بر تمام مشكلات پيروز شويد

شهید 12 ساله رضا پناهی: من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم

شهيد رضا کعبه زاده : اين دنيا جاي ماندن و خوشگذراني نيست

شهید مهدی باکری : اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست

شهيد محمد عاشوري : هميشه شهدا را سرمشق خود قرار دهيد

شهید همت : ولی فقیه نزد خدا ارزش والائی دارد

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif
شادی روحشان صلوات:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
23-09-2012, 16:00
شهید وشهادت(بیانات مقام معظم رهبری)

- در عالم ملكوت، علما و بزرگان و زهاد و عبّاد با حسرت به جايگاه شهدا نگاه می ‏كنند.

- ارزش شهادت بالاترين ارزشهاست و زمان، همه چيز به جز خون شهيد را كهنه می ‏كند.

- بازماندگان و عزيزان شهدا بايد همواره شكرگزار خداوند باشند.
- رسم شهادت و سنت الهى قتل فی سبيل ‏اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.

- زنده نگه داشتن ياد شهداى انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.

- شهادت، بالاترين پاداش و مزد جهاد فى‏سبيل‏اللَّه است.

- شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است.

- شهادت، نشانه‏ى استوارى است.

- شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى.

- شهداى ما مظهر عقلانيت دينى و مدافع حقانيت و عدالت بودند.

- عزت امروز اسلام و مسلمين ثمره خون شهدا است.

- عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان اين ملت است.

- ياد شهدا بايد هميشه در فضاى جامعه زنده باشد.



http://avayeavaj.ir/wp-content/uploads/2012/08/shohada1389.jpg

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
23-09-2012, 16:53
به یادزنانی که آزاده اند...


http://www.rasekhoon.net/_files/images/article/0e8d592d-4ff8-424c-af05-2ca44575840e.jpg

نقش زنان دردفاع مقدس
حضرت امام خمینی قدس سره در کتاب «تحریر الوسیله » می نویسد: «لو غشی بلاد المسلمین او ثغورها عدو یخشی منه علی بیضة الاسلام و مجتمعهم، یجب علیهم الدفاع عنها بایة وسیلة ممکنة من بذل الاموال و النفوس »
هرگاه دشمنی بر سرزمین های مسلمین و یا به مرزهای آنها حمله آورد که ترس از بین بردن اصل اسلام و جامعه اسلامی از آن برود، بر همه مسلمین (زن و مرد) واجب است با هر وسیله ممکن به دفاع برخیزند و در این راه از بذل مال و جان دریغ نکنند.


http://shohadayezan.ir/sites/default/files/190723.jpg?1348146238

علمای قبل از امام رحمه الله نیز بر این مهم صحه گذاشته اند، مثلا علامه حلی رحمه الله در کتاب «قواعد» خود در آغاز بحث جهاد می فرماید:
«... و اذا وطا الکفار دار الاسلام، وجب علی ذی قوة قتالهم، حتی العبد و المراة و انحل الحجر عن العبدمع حاجته الیه...»
... و چنانچه کفار بر سرزمین اسلام حمله ور شوند، بر هر فرد نیرومندی واجب است که با آن ها جنگ کند حتی بردگان و زنان و ممنوعیت از بردگان در صورت نیاز به آنان برداشته می شود.
زنان مسلمان ما در برابر تسلیم شدن مقابل این فتاوا بی صبرانه در انتظار خدمت گذاری لحظه شماری می نمودند و در راه خود هرگز درنگ نمی نمودند.

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2008/09/392571_orig.jpg

در تحلیل حضور زنان مهمترین نکته این است که باید در کلیه برنامه ها مساله گسترش نفوذ قدرت اسلام در تمامی ابعاد حیات و بالا رفتن نسبت تاثیر در تغییر موضوعات و هم چنین در پیدایش موضوعات جدید در جهان اصل قرار گیرد.
بالاترین الگوی رفتاری زنان در هشت سال دفاع مقدس، «حضرت زهراعلیها السلام » بود; او که در تمام زندگیش، پیروی و حمایت از ولایت مشهود بود. زمانی که جنگ تهاجمی اسلام علیه کفار واقع گردید، حضرت بعنوان بهترین پرستار و لجستیک، ایفای وظیفه می نمودند و اما هنگامی که جنگ حالت تدافعی پیدا می کرد، ایشان خود را سپر مولای خود; یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام می نمودند تا جایی که حتی با وجود حضور علی علیه السلام در خانه، هنگامی که وجود مبارک ایشان مورد حمله دشمن قرار گرفت ایشان به پشت در آمدند و از شدت درد از هوش رفتند و پس از آن که به هوش آمدند بمحض این که مشاهده کردند ولی اعظم خدا را بطرف مسجد می برند، تا آخرین رمقشان از مقام ولایت دفاع نمودند. این امر نشانگر این بود که حضرت فاطمه حیات گرانقدر خود را صرف حمایت از مقام ولایت می نمودند.
بنابراین نقش زن در تمامی صحنه های سیاسی و اجتماعی خصوصا دفاع مقدس بیانگر جلوه های تاریخی در نقش اول آنان در تحولات اجتماعی و در نهضت های اسلامی معاصر و همدوشی زنان و مردان در تمامی صحنه های درگیری با اجانب بوده است.
امام خمینی پیرامون نقش زنان در صحنه های انقلاب و دفاع مقدس می فرماید: «زنان حق بیشتری از مردان دارند. زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ می کنند. اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شود، ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند.»

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2008/09/392572_orig.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2012, 17:33
پلاک گم شده

http://img.tebyan.net/big/1388/02/83224931442201982408324025121602164819105.jpg


پلاک گم شده

پشت سرت آب می ریزم

کلمات پس و پیش شده ،به دنبال تو را
از میان کوچه بر می دارم
و شمع روشن می کنم شعر تازه ام را برای تو
گرم تر از جنوب به راه می افتی و
برای من دست تکان می دهی
آهای خاک! هنوز هم به دنبال پلاک گم شده ام ،هراسان به هر کوی می دوم، تو آن را ندیده ای؟!
هنوز هم به دنبال روزهایی می گردم که نمی دانم کجایند، به دنبال شقایق ها در صفحه ی تاریک امروز.

و می دانم هنوز قلم به یاد تو می نویسد و با خط خوشش نام تو را می سراید.
ای خاک بازگو کدام دستها را بلعیدی یا کدام قصه ها را در خود جای دادی؟
ای خاک تو سرمه کدام چشمها شدی،یا چه دیدی که از خجالت سرخ شدی؟
ای خاک دسته گلی از جنس نور به تو می سپارم ،به دستان فراموش شده ی پدرم .
ای خاک فراموش نکن سینه ی چاک چاک شده ی تو، جواب انتظار شبانه ی مادرم است.
فراموش نکن تو فراموش ناشدنی ترین واژه را در خود جای دادی .

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2012, 17:44
http://ghiasir.persiangig.com/image/Chafieh.gif


سخنان امام خمینی (ره) در پيام به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب
و ائمه جمعه و جماعات "منشورروحانيت "سوم اسفند ماه سال 1367ه




هر روز ما در جنگ بركتي داشته‌ايم كه در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ايم. ما انقلابمان رادر جنگ به جهان صادر نموده‌ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ايم، ما درجنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان راشناخته‌ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم، ما درجنگ ابهت دو ابرقدرت شرق وغرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‌هاي انقلاب پر باراسلامي‌مان را محكم كرديم، مادر جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم؛ كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتهاساليان سال مي‌توان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ مافتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ماموجب شد كه تمامي سردمداران نظامهاي فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيداري پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامي ما از رشد آنچناني برخوردار شد و ازهمه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت.
صحیفه امام (ره)، جلد 21،صفحه 283

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54149599350237176359.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-09-2012, 17:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92074186052916176120.jpg





این کجا وآن کجا!




گریه های نیمه شب ازخوف خدا کجا وخنده های بی خیالی ومستانه امروزی کجا!

بدن سوراخ سوراخ شده شهدا کجا و بدن خالکوبی شده کجا!

فریاد یاحسین(ع)از ترس شیمیایی کجا ونعره مستانه از شبنشینی ها کجا!

سوزعطش توپ وتانک کجا و گرما و شعله ی دخانیات کجا!

گریه ی افتخار مادر شهید ازخبر شهادت فرزند کجا وگریه ی ننگ خانواده معتاد از خبر مرگ او کجا!

تلفات سه هزار مجروح عملیات والفجر1 کجا و مبتلا شدن چندین هزار نفر به ایدز کجا!

احیا گرفتن و شب زنده داری کجا و شب گردی وتا صبح پای فیلم مبتذل نشستن کجا!

اسارت چندین ساله اسرای جنگ کجا و اسارت صد ساله و دربند هوی وهوس بودن کجا!

و خلاصه مجنون کجا و خانه مجنون کجا!

شهید کجا و پلید کجا!

نماز بی ریا کجا و فریاد بیصدا کجا!

این کجا وآن کجا!





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09264009570284235354.gif

عهد آسمانى
23-09-2012, 21:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53510264261835055618.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53510264261835055618.gif)

نيايش



اي خداي بزرگ! دست از جهان شسته ام، و براي ملاقات تو به كربلاي خوزستان آمده ام. از تو مي خواهم كه مرا با اصحاب حسين محشور كني، آرزو دارم كه بر خاك داغ خوزستان در خون خود بغلطم، و به ياد عاشوراي حسين(ع) خود را در قدم مقدسش بيافكنم، و اين عقده هزارو چهارصد ساله را كه بر دلم فشار مي آورد و هميشه با تو مي گويم: «يالَيْتَني كُنْتُ مَعَكْ» را برآورده كنم.
اين زمزمه سوزناكي بود كه در دل شب، از سينه سوزاني اوج مي گرفت و من در كنار سنگرش مي شنيدم و آنچنان به زمين ميخكوب شده بودم كه نمي توانستم حركت كنم، اشك از چشمانم فرو مي ريخت و من هم در عاشوراي حسيني فرو رفته بودم و احساس مي كردم كه به خدا نزديك شده ام و در ملكوت اعلي پرواز مي كنم.
اي حسين! اي سرورم، من هم آمده ام تا در ركابت عليه كفر، ظلم و جهل بجنگم، با همه وجود آمده ام، تاسوعاست، گروهي بزرگ از يزيديان با تانك ها، توپ ها، زره پوش ها، ماشين هاي زياد و سربازان فراوان درحركتند. حق باباطل روبرو شده است. دشمن سيل آسا پيش مي آيد، و من مي خواهم مثل يكي از اصحاب تو در كربلا بجنگم.
اي حسين! در كربلا، تو يكايك شهدا را در آغوش مي كشيدي، مي بوسيدي، وداع مي كردي، آيا ممكن است، هنگامي كه من نيز به خاك و خون خود مي غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاري و عطش عشق مرا به تو و به خداي تو سيراب كني؟
من از اين دنياي دون مي گريزم، از اختلافات، از تظاهرات، از خودنمايي ها، غرورها، خودخواهي ها، سفسطه ها، مغلطه ها، دروغ ها و تهمت ها، خسته شده ام، احساس مي كنم كه اين جهان جاي من نيست آنچه ديگران را خوشحال مي كند مرا سودي نمي رساند.



شهید دکتر مصطفی چمران




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09264009570284235354.gif

حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*
23-09-2012, 21:56
http://up.vatandownload.com/images/ur6t4g1jvyet3ajpf6gf.gif



همه جا تاریک شده است ، نوری نیست ، با خود می گویم پس آن همه نور کجا رفت ،
چشمم به آسمان شب خیره شده است،ناگهان روشنایی جلوه گر می شود ،
و در قسمتی از زمین فرود می آید ، مکانی را که نور ها به پایین آمدند را نشان می کنم ،
قرار بر این است تا صبح جمعه در آن محل ، در پی آن نور بگردم ،
هرچه به آن مکان نزدیک تر می شوم آرامشی وجودم را فرا می گیرد ، با خود می گویم پس این همه روشنی از چیست ،
در همین حال است که خود را در مصلی شهرمی یابم ، جایی که پنج فرشته آسمانی به زمین آمده اند تا هدایتگر ما شوند ،
جایی که پنج تن دوم من آرام گرفته اند،و چه صفایی دارد زیارت عاشورا در کنار مرقد مطهر شما عزیزان ایران زمین .
تصورمی کنم به گلستان قدم نهادم ، پنج گل از تبار یاس در مقابلم قرار دارند ، قبر پنج شهید گمنام که به ظاهر گمنامند
زیرا آوازه آنان سراسر گیتی را فرا گرفته ، شهدایی که قلب تاریخ را شکستند و دلهای ما را به سال شهادت مادری مظلوم روانه کردند ،مادری پهلوشکسته ، همان مادر که ندای اللهم عجل وفاتی سر داد ، زیرا توان دیدن تنهایی مولا و امام زمانش را نداشت ،
ای کسانی که از نسل زهرایید ، درود بر شما ، درود بر پدران و مادران شما ،همان پدر و مادری که شما را در پناه قرآن ،
روانه میدان ساختند و حتی استخوان پاره ای نیز تحویل نگرفتند،
و سخنی با شما ای خانواده شهدای گمنام
بدانید که در اینجا و هر کجای این مرز و بوم ، همه مادران برای پسرتان ، مادری می کنند و پدران این دیار نیز پدری ،
و چه بسیار برادر و خواهر ، برایشان همچون ابالفضل العباس نغنه برادری می سرایند و خواهران با تاسی از زینب قهرمان ،
نوای خواهری سر می دهند.
ای شهدای گرانقدر دعا کنید برای ما ، ما به شفاعت شهدا و قرآن و اهل بیت دل بسته ایم.



http://hajrahim.ir/wp-content/uploads/2010/09/www.hajrahim.ir-sh-gh.jpeg (http://hajrahim.ir/wp-content/uploads/2010/09/www.hajrahim.ir-sh-gh.jpeg)

نرگس منتظر
23-09-2012, 22:09
جنگ آنها، جنگ ما

http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/09/01/6842.JPG


روزي چرچيل در يك سخنراني براي تهييج سربازان خود عليه آلمان نازي گفته بودكه «ما براي شرف خود مي جنگيم درحالي كه آلماني ها براي زمين مي جنگند». هيتلر، بلافاصله در يك سخنراني آتشين اعلام كرد كه «آري ما براي زمين و آنها براي شرف خود مي جنگند، زيرا هركس براي همان چيزي مي جنگد كه ندارد.


» جنگ جهاني دوم تمام شد در حالي كه مردم اروپا مي دانستند كه اين جنگ نه براي زمين و نه براي شرف بود. آنها (و بيشتر فرانسه و انگلستان) همواره در طول سالها مردم آلمان را تحقير مي كردند. فشارهاي بعد از جنگ جهاني اول و بسياري عوامل ديگر سبب برافروختن جنگ دوم شد كه تأثير عميقي بر همه جوانب زندگي غربي گذاشت. پس از جنگ، اروپايي سوخته بر جا ماند كه فلاسفه و نويسندگان را تحت تأثير قرار مي داد. اين جنگ مي بايست از هر لحاظ تقبيح مي شد زيرا همه مي دانستند (با وجود اين كه ظاهراً آلمان نبرد را آغاز كرد) همه به يك اندازه مقصر هستند. نويسنده ها و شاعران سخت مشغول نوشتن آثار ضد جنگ شدند و منتقدان از خواندن آثاري كه جنگ را تأييد مي كرد بر مي آشفتند. از طرفي بسياري از نويسندگان اروپايي با همان احساس نفرت از جنگ به آمريكا رفتند. كشوري كه تمام سال هاي پس از جنگ دوم جهاني را تا به امروز مشغول جنگيدن است. از اين رو ادبيات بيشتر تمايلات ضد جنگ را در خود پرورانده است. در حقيقت آنچه در قلب سنت ادبي غربي جريان دارد ميلي عليه جنگ است كه تحت تأثير خاطره جنگ دوم ايجاد شد. اين معنا ادبيات سرزمين هاي غيرغربي را دچار اشكال مي كند. زيرا آنها از يك سو در فضايي متجاوزانه زندگي نمي كنند. بلكه حتي اغلب مورد تجاوز قرار مي گيرند و از طرف ديگر در «صورت»، تحت تأثير ادبيات غربي هستند. زيرا اساساً زادگاه بعضي از ژانرها مانند نمايشنامه و رمان در غرب است. حال نويسندگان بومي كشورهاي ديگر در ناخودآگاه خود بر سر يك دوراهي مي مانند.
در اين ميان وضع نويسندگان در ايران موقعيتي خاص دارد.
زيرا ما جنگ ويژه اي را پشت سر گذارده ايم. راز مهم جنگ هشت ساله ما در واقعيت انقلاب ۵۷ نهفته است. به نظر مي رسيد صدام به طمع بخشي از خاك ايران به سرزمين ما حمله كرده است. چنانچه اين جنگ را جداي از تاريخ ايران و اساساً تاريخ معاصر كشورهاي مسلمان ببينيم، نبرد بر سر خاك بوده ولي در حقيقت چنين نيست. انقلاب اسلامي ايران همواره در حجاب دو داوري اشتباه بوده است. ديدگاه هاي مخالف انقلاب و همچنين حتي برخي ديدگاه هاي موافق انقلاب همواره در خطاي مهيبي در غلتيده اند. با اينكه در ابتدا گمان مي شود همه موافقان و مخالفان كاملاً با هم متفاوت هستند، مي توان نشان داد بعضي از آنها از اصل مهمي غفلت ورزيده اند. آن اشتباه ، « تاريخي » نديدن انقلاب اسلامي است.
انقلاب اسلامي در ادامه و البته در نتيجه بيداري اسلامي معاصر بود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91979771856736097863.gif

حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)*
23-09-2012, 22:11
بالای سرش که رسیدم هراسان شد.
گفتم:نترس! امدادگر هستم.
گفت:من خوبم برو به بقیه برس
اصرار کردم.
گفت:تا تو هستی نمیاد.
گفتم: کی؟
گفت:برو من موندنی نیستم.برو تا بیاد.خلاصه آنقدر گفت که بلند شدم.
بعدا فهمیدیم زخمی ها منتظر حضرت حجت می مانند.

http://up.toca.ir/images/wkdugpanbp74dsyn5hm.jpg

نرگس منتظر
23-09-2012, 22:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71996614319369963142.jpg


جريان بيداري اسلامي درعربستان، مصر، سوريه و ايران تاريخ خود را دارد. مسلمانان پس از شكست عثماني و ساليان دراز استعمار از سوي غرب ناگهان به خود آمده و دست به تحركاتي براي احياي حيثيت خويش زدند.
اين جريان سه صورت مختلف داشت. گروهي گرايشات شوونيستي و سوسياليستي داشتندكه مهم ترين جلوه هاي آن جنگ شش روزه و تأسيس حزب بعث بود. گروه دوم مسلمانان هوادار ليبراليسم بودند و در نهايت دسته سوم كساني بودندكه قصد بازگشت به هويت اسلامي داشتند.
انقلاب هاي مختلفي تحت تأثير متقابل اين جريان ها به وقوع پيوست كه فارغ ازدرجه حقانيت آنها يكي از ايشان موفق شد به نوعي بازگشت اصيل دست يابد. جريان بيداري اسلامي در ايران از يك سو تحت تأثير سنت شيعه و از سوي ديگر تحت تأثير جريان بيداري مسلمانان در بلاد اسلامي بود.
تنها در صورت تاريخي ديدن انقلاب ايران مي توان داوري بهتري دراين باب داشت. متأسفانه گاه ديده مي شود بعضي از موافقين و دلسوزان انقلاب ماجراي سال هاي ۲۰ تا ۵۷ (شمسي) را امري جداگانه از بيداري اسلامي معاصر مي دانند. به اين ترتيب انقلاب ما به چيزي جداي از اهداف اصلي آن تبديل خواهد شد. اين خلط از آنجا آغاز مي شود كه ما مفهوم دولت - ملت را در مركز بررسي هاي خود به مثابه يك اصل در نظر مي گيريم.
اگر داوري ما در مورد وقايع به صورتي باشد كه انگيزه هاي انقلاب به انگيزه هايي ملي تقليل يابد از واقعيت خود به دور مي افتد. در حالي كه مفهوم دولت - ملت يك مفهوم غربي و كاملاً مدرن است . اسلام ريشه در نوعي رهبريت نبوي دارد. هرگونه حركت نبوي (و از جمله حركت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ) در ذات خود جهان شمول است، خواست نبوت هدايت كل بشر مي باشد.
به همين خاطر مفهوم امپراتوري و سرزميني راكنار مي گذارد و به جاي آن بر مبناي «امت » معنا مي شود. فقه ، كلام و حكمت عملي نيز بيشتر با مفاهيمي سر و كار دارند كه درباره روابط مسلمانان، نژادها و فرهنگ ها و مذاهب مي انديشد و كمتر به موضوع رابطه ميان سرزمين هاي اسلامي معطوف است. مفهوم دولت - ملت بعدها به خاطر يك ضرورت تاريخي ايجاد مي شود. به همين خاطر هر حركت بيدارگرانه اي كه بخواهد به ذات اسلام بازگردد مجبور مي شود بر مبناي امت در حمايت از كل مسلمانان ريخته شود.
از اين منظر روشن مي شودكه چرا حركت هاي سوسياليستي و ليبراليستي در جهان اسلام ناكام بوده اند. سوسياليسم و ليبراليسم ذاتاً در درون چارچوب دولت - ملت (كه مدرن و غربي است) قرار دارند.
اين در حالي است كه يك مسلمان چنانچه تصميم بگيرد به ابتداي خود بازگردد با سنتي نبوي مواجه مي شود كه نگران كل مسلمين است. شايد غفلت از همين موضوع و جايگزيني دولت - ملت است كه باعث مي شود بعضي از مسلمانان نسبت به مسائل فلسطين خونسرد باشند.چون آنها را مردم سرزمين ديگري مي دانند.
در حالي كه مي بايست يك فلسطيني ، فراي مرزهاي جغرافيايي و به عنوان يك مسلمان فهميده شود. صدام گمان مي كرد بايد سرزميني را به اشغال درآورد زيرا چارچوبي كه از آن دنيا را مي ديد چارچوبي دولت - ملتي بود . درمقابل امام خميني (ره) قصد احياي امت اسلامي را داشت.
اين دو نظر به ناچار در مقابل هم قرار گرفتند. امام به راستي قصد دفاع از شرف اسلام را داشت.
چيزي كه مورد توهين قرار گرفته بود. در آن سو صدام شرف خود را در تكه اي زمين مي دانست.
جنگ ما نبرد دو ايده بود. هر كدام از آن چيزي دفاع مي كردند كه نگران آن بودند. اين تقابل مطمئناً شبيه تقابل چرچيل و هيتلر نبود. بلكه حمله «تفكر سرزميني » به «تفكر امر قدسي » بود. به همين مناسبت ما به آن هشت سال دفاع مقدس مي گوييم.
ادبياتي كه در مورد اين تقابل كار مي كند مجبور است با ادبياتي كه در مورد جنگ جهاني دوم كار مي كند متفاوت باشد زيرا نزاع ما نزاع تاريخي امر مقدس با امر غيرمقدس است. واضح است كه ما همواره از تماميت خاك به عنوان پايگاه امر قدسي دفاع كرده و مي كنيم.
منبع:پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91979771856736097863.gif

نرگس منتظر
23-09-2012, 22:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15852894985917962088.jpg

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27790427616806224199.gif

دفاع مقدس از منظر مقام معظم رهبري

*اين جنگ [جنگ هشت ساله‏]، مظهر و تجلى همه‏ى روحيات خوب و سازنده‏‌اى است كه يك ملت و يك كشور را مى‏تواند به تعالى حقيقى برساند.
* ما در جنگ نظامى توانستيم خودمان را پيروز كنيم؛ به كمك چه چيزى؟ به كمك باور و ايمان و اتّكاى به نفس و وحدت و اميد به آينده و روشن‌بودن هدف‌ها و تكيه به نيروهاى ذاتى خويش و تكيه به اسلام.
*حماسه‏ى ملت ايران در دفاع مقدس، نمايش‌گر قله‏ى ظرفيت‌هاى انسانى مردم اين سرزمين خدايى است.
* جنگ ايران و عراق يك جنگ معمولى نبود، جنگ دو ارتش يا دو كشور با هم نبود؛ جنگ يك كشور در مقابل عمده قواى نظامى و پشتيباني‌هاى نظامى جهان بود. تمام قدرت نظامى و سياسى امريكا پشت سرِ رژيم بعثى عراق ايستاد.
* اين جنگ [جنگ هشت ساله‏] حقيقتاً يك گنجِ تمام‌نشدنى است.
* جنگ، حقيقتاً كوره‏اى بود كه جوانان و بقيه مردم را آب‌ديده كرد.
* اين جنگ هشت ساله و اين دفاع مقدّس، از بزرگ‌ترين افتخارات ملت ايران بود.
*اگر ملت ايران هشت سال جنگ تحميلى را نمى‏داشت، البته خيلى از ويراني‌ها را، خيلى از فقدان‌ها را، خيلى از خسارت‌ها را نمى‏داشت؛ اما اين اعتماد به نفس را هم نمى‏داشت؛ اين قدرت علمى، نظامى و پيشرفت صنعتى را هم نمى‏داشت؛ اين عزّتى را هم كه در مقابل چشم جهانيان به دست آورده است، نمى‏داشت؛ اين حالت يأس و نااميدى از تسلّط بر اين ملت هم در دل دشمنان بزرگ او به وجود نمى‏آمد.
* مقاومت بى‌نظير مردم سلحشور ما در دفاع مقدس و دفع متجاوز در طول قريب به هشت سال، اين ستم بزرگ را در رده ناموفق‌ترين تجربه‌ى استعمار در تاريخ معاصر ثبت نموده است.
* در همه مراحل اين جنگ، چه در عمليات نظامى جبهه، چه در عمليات نظامى بيرون از جبهه، چه در برخورد با اسرا، چه در تبليغات - در همه مراحل - ارزشها و اخلاق انسانى رعايت شد. كار بى‏اخلاق و كار ضدّ ارزش و ضدّ بشر، از اين ملت ايران صادر نشد
* هفته‌ى جنگ هفته‌ى افتخار است، هفته‌ى مقدس است، در حقيقت جشن است، عيد است و يك بزرگداشتى[ است] از روحيه‌ى مردم، ايثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس[ مردم].
* حماسه‏ ملت ايران در دفاع مقدس، نمايش‌گر قله ظرفيت‌هاى انسانى مردم اين سرزمين خدايى است
* فداكاري‌ها‌ى هشت سال دفاع مقدس‏ توانست يك نظام الهى و معنوى و متّكى بر تفكّر و انديشه درست و برخاسته از ايمان را تحكيم كند.
* اين تجربه‏ى درس‏آموز [دفاع مقدس‏]، سرمشق هميشگى ملت بزرگ ايران و الگوى موفقى در برابر چشم همه‏ى ملت‌هاى مسلمان است.
* اين جنگ آن‏قدر حرف گفتنى دارد كه اگر دهها سال هنرمندان ما و افراد خوش‌ذوق و با ابتكار بنشينند و در جزء جزء آن كار كنند، باز هم حرف‌هاى گفتنى خواهند داشت.
*ما جنگِ با اين عظمت و پُر از حماسه و حقيقتاً پُر از جلوه‏هاى زيبا و بى‏نظير داشته‏ايم؛ نسل جديد هم از آن خبر ندارد؛ بايد اين‌ها احياء، بازيابى و بازسازى شود و در معرض ديد قرار گيرد.
* جوهر انقلاب و ايمان در اين ميدان خطر، [ميدان جنگ 8 ساله ]خود را در اراده و عمل و قدرت مديريّت انسانها نشان داد.
* جنگ تحميلى هشت ساله ما، داستان عبرت‏آموز عجيبى است.
* جنگ هشت ساله، جنگ دو كشور و دو ارتش نبود؛ جنگِ يك ائتلاف نانوشته جهانى عليه ملتى كه تصميم داشتند حدّاكثر فشار ممكن را از لحاظ نظامى و اقتصادى و غيره بر او وارد بياورند بود، تا از راهى كه در پيش گرفته بود برگردد؛ ولى نتوانستند.
*شروع جنگ يعنى شروع افتخارات اين ملت، شروع تهاجم دشمن يعنى شروع دفاع مقدس ما، شروع شعله‌ور شدن آتش خيانت استكبار يعنى شروع بروز شجاعت همه‌ى قشرهاى ملت براى ايستادگى در مقابل استكبار، پس اين افتخار دارد.
* هفته‌ى جنگ در حقيقت هفته‌ى ايثار است، هفته‌ى فداكارى است، هفته‌اى است كه در آن بزرگ‌ترين آزمايش فداكارانه‌ى ملت ما شكل گرفته است.
*روزهاى آخر شهريور و اول مهر ماه همه ساله يادآور يكى از تجربه‌هاى بزرگ و بسيار پرارزش تاريخ ملت ماست. من به جاى اين‌كه سالگرد آخر شهريور را سالگرد جنگ به حساب بياورم، مايلم آن را سالگرد مقاومت دليرانه‌ى مردممان كه از روى كمال آگاهى و ايمان و شهامت انجام گرفته بنامم.
* تلاش خستگى‌ناپذير 8 ساله، افتخارى است كه امروز نيروهاى مسلح و ملت ما مى‌توانند آن را در سوابق درخشان خود جاى دهند.
*هفته دفاع مقدس يادآور حادثه‌اى عظيم و به بار نشستن نتايجى عظيم‌تر در سير انقلاب ملت ماست و هيچ گاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.
منبع: حدیث ولایت




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69793368148800722353.gif

foz3هفته دفاع مقدس گرامی بادfoz3

بیرق ظهور
23-09-2012, 22:25
«ژوان کورسل» از شهدای فرانسوی جنگ است.



http://www.ayehayeentezar.com/attachment.php?attachmentid=2703&stc=1&d=1348426368

وی پس از این‎که در فرانسه به تشیع گروید، نامش را به کمال تغییر داد و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. وی سپس به سپاه بدر پیوست و در عملیات مرصاد و در سن ۲۴سالگی در شهر اسلام‎آباد شهید شد.


http://www.ayehayeentezar.com/attachment.php?attachmentid=2704&stc=1&d=1348426393
او هم‎چنین دو کتاب «چهل حدیث» و «مسأله حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد. از او نقل شده است که: «دعای کمیل باعث شیعه شدن من شد.»
446

برچسب ها: انتهای خبر / سایت جام نیوز

بیرق ظهور
23-09-2012, 22:34
مطلب زیر خاطره ای ست از زبان یکی از محافظان امام خامنه ای از سفر سال 76 معظم له به استان هرمزگان به نقل از وبلاگ سوزن بان :
یکی از برادران تیم حفاظت مقام معظم ره‌بری نقل می‌کرد:
در جریان آخرین سفری که حضرت آقا به استان هرمزگان (http://www.leader.ir/langs/fa/?p=contentShow&id=1570)، یک تیم از بچه‌های مذهبی کهنه‌کار، فیلمبرداری سفر را به عهده داشتند. در یکی از روزها تیم فیلم‏برداری از فرصت استفاده کردند و برای شنیدن حرفهای مردم بندرعباس با تجهیزات کامل فیلمبرداری به داخل شهر رفتند. حضرت آقا که از این جریان با‌ خبر شده‌بودند، پیشنهاد فرمودند که، به عنوان تیم فیلمبردار و با سر و صورتی پوشیده در برنامه شرکت نمایند.
یکی از برنامه های آن روز دیدار از خانه شهیدی از شهدای بندر عباس بود. البته خانه‌ای در کار نبود، بلکه سرپناهی بود که با نی‌های خشک‌شده ساخته‌ شده‌بود و به آن کپری می‌گفتند. از مادر شهید که پیرزنی تکیده و آفتاب‌سوخته بود، سؤال شد: «مادر جان آیا خبر داری که حضرت آقا به استان شما آمده اند؟» پیرزن گفت: «بله، خبر دارم». دیشب فرزند شهیدم به خوابم آمد و گفت:‌ «آقا که به بندر عباس تشریف می‌آورند، حتماً به خانه ما خواهند آمد، ولی به ایشان بگوئید که اینقدر از خدا طلب شهادت نکند، چون ایشان خیلی کارها دارد که باید انجام بدهد». و ادامه داد: «من مطمئنم که امروز در جمع شما که به خانه‌ام آمده اید، حتماً حضرت آقا نیز حضور دارند».
خلاصه اینکه آن روز یکی از ماندگارترین روزهای مأموریتی‌مان شد و هیچگاه از خاطر بچه های حفاظت آقا نخواهد رفت.
http://www.ayehayeentezar.com/attachment.php?attachmentid=2705&stc=1&d=1348426919

نرگس منتظر
23-09-2012, 22:39
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/04/6939.JPG

يادي ازتفكر بسيجي در دفاع مقدس



نويسنده: مهدي بهشتي نژاد

بي شك بايد بپذيريم اگرچه بسيج خود حافظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي است ، اما خود نيز يك دستاورد بزرگ است .
دستاوردي كه به عنوان ميراث گرانبهاي حضرت امام خميني (ره ) امروزه مي تواند منشاء تحولات بزرگ در دنيا باشد، همان الگويي كه هسته هاي مقاومت ظلم ستيز و عدالتخواه در هر گوشه از جهان از آن بهره گيري مي نمايند و يادي از نقش بسيج در دفاع مقدس در واقع اشاره به گوشه اي از عملكرد اين نهاد مقدس مي باشد. معطوف داشتن تمام نگاه ها به اين نوع عملكرد در واقع ناديده گرفتن پتانسيل عظيم و ارزشمند اين شجره طيبه است .
اگرچه دفاع مقدس برگ زريني از تاريخ پر افتخار ملت ايران است كه توسط مردمي ترين نيروهاي مدافع انقلاب اسلامي ورق خورده است ، اما امروزه سيره و روش آن نيروهاي عظيم تبديل به يك تفكر شده است كه او از آن به عنوان «تفكر بسيجي » ياد مي كنيم . لذا اگرچه همواره به كاركرد بسيج در دفاع مقدس اشاره مي گردد، اما هدف بالاتر و والاتر اين است كه اين تفكر همواره در تار و پود جامعه بايد ساري و جاري باشد. نتيجه اين امر تداوم و استمرار پيروزي ها و موفقيت ها خواهد بود. بنابراين براي بررسي اين نقش ارزشمند بخصوص در دفاع مقدس به موارد ذيل اشاره مي گردد.

1ـ هدف از تشكيل بسيج

امام خميني (ره ) در فرازي از فرمايشات خويش اشاره دارند به پشتوانه انقلاب اسلامي «رحمت و بركات خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفان كه بحق پشتوانه انقلاب اسلامي است .»
مقام معظم رهبري همين ايده بزرگ را در خصوص بسيج عنوان مي دارند: «اگر بگوييم قوام انقلاب به بسيج است حرف گزافي نگفته ايم .» و در جاي ديگر معظم له مي فرمايند: «دفاع از اين نظام ، اولين و مقدس ترين و واجب ترين فرائض ملت ايران است و بسيجي كسي است كه دفاع از انقلاب را برعهده مي گيرد؛ چون در حقيقت از اسلام و قرآن دفاع كرده است .»

2ـ ويژگي هاي بسيج

وقتي سخن از نقش بسيج به ميان مي آيد عظمتش در ويژگي هاي آن نهفته است . از جمله اسلامي بودن يعني تدين و دينداري كه خميرمايه اصلي اعضاي بسيج مي باشد.
ويژگي ديگر بسيج مردمي بودن كه خود تجلي و بروز يك ارتش مردمي و عالي ترين مرتبه تعامل نيروهاي مسلح يك كشور با توده مردم خود مي باشد. چنانكه رهبر معظم انقلاب بسيج را اينگونه تعريف مي نمايد: «بسيج يعني متن ملت و همه آحاد مؤمن و يك حقيقت گسترده در تمام زواياي جامعه .»
ويژگي برجسته ديگر بسيج ، حضور اقشار مختلف و آحاد جامعه در آن مي باشد كه اختصاص به يك منطقه جغرافيايي يك منطقه انساني و طبقاتي و قشر خاص ندارد و شايد بتوان گفت انتخاب استراتژي جنگ نامتقارن ايران در مقابل استراتژي جنگ پيشدستانه آمريكا مبتني بر توان و تفكر و وسعت قشري بسيج است .
ويژگي هاي ارزشمند ديگر بسيج كه به خوبي خود را در صحنه دفاع مقدس نشان داد اخلاص و ايثار بسيجيان مي باشد و شايد بيشترين تأثير را در شكل گيري تفكر بسيجي داشته باشد تا جايي كه حضرت امام خميني (ره ) مي فرمايد: «من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خدا مي خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند؛ چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجي ام .»

3ـ دفاع مقدس ، دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي

وقتي ملت ملتي انقلابي ايران به جرم هويت يابي و اسلام خواهي تأمين استقلال و امنيت و جلوگيري از چپاول منافع ملي خود بپاخاست در مقابل آن تمام دنياي كفر و استكبار در دو اردوگاه شرق و غرب به همراه مرتجعين منطقه جنگي نابرابر را بر آن تحميل كردند و اگرچه خواستند نام آن را جنگ شيعه و سني لقب دهند، اما امام امت با بصيرتي عميق و فهمي مشترك به خوبي دريافتند كه اين جنگ بين اسلام و كفر است و اگر انقلاب اسلامي در اين جولانگاه سركوب شود تا هزاران سال ديگر اسلام از جاي خود بلند نخواهد شد و از اين جهت بود كه دفاع ملت ايران «دفاع مقدس » نام گرفت و نقش بسيج در اين دفاع اينگونه بيان مي شود: «ما در اين جنگ هم اگر بسيج را نداشتيم ـ كميتمان لنگ بود، در دوران بعد از جنگ هم اگر بسيج نبود و اگر امروز هم نباشد، كميت اين انقلاب و اين نظام و همه حركت هاي سازنده اين كشور لنگ است .»
بنابراين وقتي صحبت از نقش بسيج در دفاع مقدس مي شود يعني متن ملت و حتي ارتش و سپاه رنگ بسيج به خود گرفتند و با تفكر بسيجي توانستند ايستادگي نمايند و كوته بينانه است اگر بسيج را در قالب نيروهاي سازماندهي شده توسط يك سازمان ببينيم ، بلكه بايد با نگاه واقع بينانه همچون رهبر معظم انقلاب متن ملت را بسيج بدانيم تا بتوانيم دركي درست از عملكرد آن در تمام عرصه ها از جمله دفاع مقدس داشته باشيم . بايد بپذيريم كه فهم بسيج يعني فهم انقلاب و چون هنوز نتوانسته ايم ابعاد و زواياي مختلف و عمق انقلاب اسلامي را بشناسيم به همان ميزان از شناخت بسيج عاجز و دور مانده ايم .
اگر امروز در سايه امنيت ملي صحبت از ساخت پارس جنوبي ، پالايشگاه ها، سدها و خودكفايي در بخش هاي مختلف صنعت و كشاورزي مي شود و اگر دولتمردان يكي پس از ديگري كارنامه درخشان خود را ورق مي زنند زيبنده آن است كه اشاراتي هر چند كوتاه براي نسل هاي آتي داشته باشند كه تمام اين فعاليت ها به خودباوري در تفكر بسيج برمي گردد كه اجازه اشغال يك وجب از خاك اين مملكت را به اجنبي نداد.

منبع: سايت حماسه
http://www.navideshahed.com

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

صافات
24-09-2012, 09:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56269648051839208460.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56269648051839208460.jpg)

سال های عشق و عطشخدایا، آن سال ها رفتند؛
سال های زلال مهربانی؛
سال های سجود و صعود؛
سال های اوج شهادت و شجاعت مادران شهید؛
سال های سنگرهای سوز و گداز؛
سال های خوش «دوکوهه»؛
سال های بی قراری و انتظار.
دریغا که سال های عشق و عطش گذشت!

صافات
24-09-2012, 09:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92074186052916176120.jpg




جبهه، مدرسه ی عشقچهره ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می کردی می توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره اش مظلومیتی غریب موج می زد. اصلاً به او نمی آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی شناسد، عشق می شناسد».
به او می گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می کند و جواب می دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه ای که انسان کامل پرورش می دهد». بعد لبخندی می زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد..







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09264009570284235354.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66182114897621171537.jpg





فرهنگ ايثار، شهادت و مساله امنيت ملي


فرهنگ شهادت طلبي عبارت از وضعيت و شرايطي كه طي آن مردم يك كشور بر اساس ميل و علاقه شديد نسبت به باورها، اعتقادات و سرزمين خود اقدام به فداكاري هاي بزرگ؛ بذل جان و دست كشيدن از تمام هستي و دارائي خود مي نمايند.
آنان با روحيه اي سرشار از شهادت طلبي،ايثار و از خود گذشتگي آمادگي دارند تا با تمامي تهديدات نسبت هب حيات فيزيكي،اخلاقي، اعتقادي و اجتماعي خود مقابله كنند. نعميق و تحكيم چنين روحيه اي و گسترش آن در بين آحاد افراد يك سرزمين عامل مهم و ركن اصلي در تامين و تداوم امنيت ملي آن سرزمين مي باشد.
بر اين اساس اين نوشتار در صدد است تا رابطه اين مهم يعني فرهنگ شهادت طلبي با مقوله بسيار مهم و حياتي امنيت ملي را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهد.
در اين مقاله مباحثي همچون مفاهيم، كليات و تعاريف مربوط به امنيت ملي و همچنين خاستگاه اعتقادي شهادت،
روحيه و فرهنگ شهادت طلبي و ارتباط آن با امنيت ملي مطالعه و بررسي مي شود كه اميدواريم درك روشن و مفيدي از مساله را ارائه نمايد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94585929250118946163.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24842870052342651555.jpg


الف) امنيت ملي:

تعريف ، علايق و مقاصد امنيت ملي :
منظور از امنيت به معناي عام كلمه، تلاش حكومت به منظور فراهم كردن محيطي دور از خطرهايي است كه بطور جدي متوجه ارزشهاي حياتي كشور مي شود1).والتر ليپمن محقق و نويسنده سرشناس آمريكايي در تعريف امنيت ملي معتقد است ؛«يك ملت وقتي داراي امنيت است كه در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهاي اساسي خود را حفظ كند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را به پيش ببرد.2) بطور كلي امنيت بعنوان اساسي ترين نياز هر جامعه و هم ترين هدف كشورها در عرصه روابط بين الملل با تعاريف متعدد و متفاوتي همراه بوده است، تا بدانجا كه برداشت هاي مختلف و بعضاً متعارضي در اين زمينه را بدنبال داشته سات. سابقه بكارگيري اصطلاح امنيت ملي از طرف پژوهگران علوم اجتماعي از جنگ جهاني دوم به اين طرف مي باشد در حاليكه واقعيت اين مساله به قرون اعصار گذشته و بواقع به انگيزه هاي قوي انسان براي حفظ بقاء صيانت نفس و ادامه حيات وي مربوط است كه بنوبه خود بررسي مفصل و متفاوتي را مي طلبد.
در يك جمع بندي و علي رغم تعاريف مختلف، امنيت ملي را مي توانيم اين گونه تعريف كنيم :
«امنيت ملي يعني دستيابي به شرايطي كه به يك كشور امكان مي دهد از تهديدات بالقوه و بالفعل خارجي و داخلي و نفوذ سياسي و اقتصادي و نظامي بيگانه در امان باشد و در راه پيشبرد امر توسعه اقتصادي، اجتماعي و انساني و تامين وحدت و موجوديت كشور و رفاه عامه فراغ از مداخله بيگانه گام بردارد.» و يا بعبارتي :
«توانايي كشور در حفظ ارزش هاي خودي در برابر تهديدات خارجي».در ارتباط با مفهوم امنيت ملي قبل از هر چيز ويژگيهاي آن يعني ذهني بودن، متغير و نسبي بودن، درك آن را دچار پيچيدگي بيشتر نموده است و همين امر خود مايه گمراهي و انحرافاتي در تبيين مساله بوده است كه از آن جمله بعضاً سوء استفاده از مفهوم امنيت ملي در جايگزين ساختن هدفها و مقاصد شخصي به جاي هدفهاي ملي و عمومي از جانب دولتها ست. به رغم اين مشكلات در بالاترين سطوح، علايق امنيت ملي پايه هاي يك استراتژي سالم را تشكيل مي دهند.
علايق ذهنيتهاي شديداً تعميم يافته اي هستند كه خواسته ها و نيازهاي بنيادين كشورها را منعكس مي سازند. در اين خصوص تنها علاقه حياتي مرتبط با امنيت ملي علاقه به بقاء است بقاء كشور بايد حدقابل قبولي از استقلال همراه باشد و از تماميت ارضي، ادامه شيوه هاي زندگي سنتي و فرهنگ ملي، ادامه حيات نهادهاي بنيادين ارزشها، اعتقادات و افتخارات ملي به طور كلي برخوردار باشد. آنچه مسلم است اينكه علايق امنيت ملي به ندرت مورد بي توجهي قرار مي گيرند و در سراسر گيتي همواره مردم داراي مواضع مشخصي راجع به اينگونه علايق هستند بطوري كه در اين ضرب المثل قديمي نيز آمده است؛ چيزي به نام دوست يا دشمن هميشگي وجود ندارد و تنها علايق و منافع ابدي هستند. و البته در اين بين تنها علاقه به بقاء ملي است كه پايدارتر است.
گرچه تشريح علاقه و امنيت ملي دشوار است اما دستيابي به سرچشمه مقاصد مهم و با اهميت ملي نشان مي دهد كه كشور در چه جهتي گام بر مي دارد و تلاش مي كند.اين مقاصد گاه هدف و گاه نيت يا مقصود نامگذاري شده اند و كوته برد، ميان برد و دور بردند. مقاصد امنيت ملي نشان دهنده خواسته ها و هدفهائي است كه بايد برآورده شود و لذا دستيابي به چنين اهدافي نيازمند به سياستهاي امنيت ملي يعني اتخاذ و استراتژي، تاكتيك و خط مشي هاي سياسي براي تحقق يافتن و عملي شدن آنهاست. به اعتقاد جان. ام كالينز علايق امنيت ملي؛ مقاصد ، سياستها و تعهدات امنيت ملي تعيين كننده اهداف يا راهنما براي دستيابي به آنها مي باشند. درك صحيح از مناسبت اهداف و ابزارهاي موجود براي محاسبات صحيح و تصميم گيريهاي معقول و منطقي از اساسي ترين وظايف دولتهاست. محاسبه و توانائيهاي خود و متحدان بنحوي كه بيش از توانائي هاي طرف مقابل يه صورتي كه كمتر از حد واقعي باشد و ياارزش گزاردن به فرضياتي كه بنيان مطمئني ندارند از خطاهاي متداول در سياسگذاري دولتهاست.ژنرال آندره بوفر در كتاب مقدمه اي براي استراتژي پنج شيوه مشخص براي تطبيق اهداف با ابزارها را تشريح مي كند بر اين اساس به اقتضاي هر كدام يك شكل از واكنش و تصميم گيري هاي منطقي مي نمايد. بعنوان مثال هر گاه اهداف محدود و ابزار فراوان باشد تنها تهديد به استفاده از نيروي قهريه ممكن است براي دستيابي به مقاصد كافي باشد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27376723077209644195.jpg




انواع امنيت ملي :

اساساً امنيت ملي داراي دو جنبه داخلي و خارجي است، جنبه داخلي امنيت يك ملت در مقابل تهديدات پنهان و نهان در درون مرزهاي ملي را شمال مي شود. اين تهديد ها مي توانند سياسي(مانند شورش و جدائي طلبي) اقتصادي( مانند نابسامانيهاي اقتصادي) نظامي(ماننند كودتا، جنگ داخلي) و اجتماعي( مانند آشوب هاي اجتماعي و شورش و...) باشند كه هر كدام به نوعي دولت ملي را تحت فشار و مورد تهديد قرار مي دهد.
جنبه خارجي امنيت ملي به تهديدهاي برون مرزي عليه يك دولت مربوط مي گردد، اين تهديدها نيز داراي ابعاد سياسي(انزواو اعمال فشارهاي سياسي)، نظامي (حمله نظامي يا تهديد به حمله و تقويت بنيه نظامي دشمن )اقتصادي( محاصره و تحريم اقتصادي) و فرهنگي است. البته مجزا كردن جنبه داخلي و خارجي امنيت ملي از يكديگر تا حدودي غير ممكن است و به تعبير يكي از صاحبنظران ابعاد مختلف امنيت ملي به مثابه نقطه مختلف تشكيل دهنده هستند كه اگر در نقطه اي امنيت به خطر بيفتد اين مخاطره بر ساير نقاط بدون تاثير نخواهد بود.
تهديدات و خطرات امنيت ملي(مساله برآورد تهديدات استراتژيك در امنيت ملي) :
علايق امنيت ملي، مقاصد و سياستها در اين خصوص تنها با بررسي در چاچوب تهديدات داخلي و خارجي مي يابد، بر اين اساس مهم ترين تهديد معمولاً تهديد نظامي است.به اعتقاد كالينز، تهديد مستقيم نظامي آشكار است و هر دو طرف را در وشعيت شناخته شده اي قرار مي دهد، بنابراين شناسائي آن ساده تر و حتي در بسياري موارد دفع آن نيز سهلتر است. اما تهديدات غير مستقيم ضمن اينكه همان تاثير را مي تواند داشته باشد، مقابله سختي را مي طلبد.در اين رابطه به اعتقاد نامبرده سه ملاحظه اساسي جريان ارزيابي تهيد را تحت تاثير قرار مي دهد :
1. توانائي ها(آنچه كه دشمن مي تواند انجام دهد)
2. نيات ( آنچه دشمن انجام مي دهد)
3. آسيب پذيري ها(نقاط ضعف برجسته دشمن كدامند؟
براي تدوين يك استراتژي مطلوب برخورداري از تجسم و درك صحيح درمورد محتمل ترين راه كارهاي دشمن بسيار ضروري است و آنچه مسلم است اينكه احتمال خطا در هر مرحله از جريان ارزيابي تهديد زياد است و استراتژيستها هرگز به تمام جوابهاي صحيح مربوط به توانائيها، نيات و آسيب پذيري هاي دشمن دسترسي ندارد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51957470802075598574.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44597359070957759470.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif)


عوامل موثر در تامين امنيت ملي :

براي دستيابي به مقاصد امنيت ملي نيازمند به حلقه گسترده اي از اطلاعات استراتژيك و آگاهي نسبت جنگ و دفاع هستيم كه انديشمندان بزرگ نظامي همچون سون تزو، كلاوس ويتز، ناپلئون و ديگران آنها را مطرح نموده اند. اصولي همچون تامين ، غافلگيري – تمركز، ابتكار عمل ، انعطاف ، مانور، وحدت و روحيه كه هر كدام به نوبه خود حائز اهميت فراواني در دفاع و مقابله نظامي هستند. اصل تامين قدرت موجود حراست مي كند و از احتمال فعاليت دشمن به طور مستقيم عليه علايق حياتي، ثروتها، طرحها و عمليات خودي، مي كاهد.
و به همين ترتيب ساير اصول و مخصوصاً روحيه كه در اين ميان دردرجه اولويت بيشتر و در خور و اهتمام افزون تري است. به تعبير ناپلئون روحيه سه چهارم قواي نظامي را تشكيل مي دهد و حالتي از تفكر كه مويد ثابت قدمي، شهامت و اميد است. حالتي از اطمينان ، غيرت و وفاداري است. نيروئي است حيات بخش حاكي از روح صميميت و يگانگي دسته جمعي و اراده و تصميم . نيروي لايزالي است كه تا انتهاي راه توان و تحمل مي بخشد و از عزمي مستحكم براي پيروزي نشات مي گيرد. با برخورداري از آن دستيابي به همه چيز ممكن است و بدون آن هيچ چيز از جمله طرح ريزي ها، تهيه مقدمات و توليد به هيچ نمي ارزد.
به نظر آقاي دكتر مقتدر استاد فقيد دانشگاه تهران، روحيه امري معنوي و مركب از فداكاري، شهامت، اعتقاد به ميل به حفظ شخصيت و حيثيت است و هر چند به تنهايي نمي تواند غذا، سلاح و مواد خام درست كند ولي مي تواند انگيزه نيرومندي براي توليد غذا،سلاح و مواد خام باشد.زيرا زنان و مردان را بر مي انگيزد كه بيشتر كار كنند و فداكاري بيشتري در حنگ از خود نشان دهند و در اثر آن فرد تا آخرين ذره قدرت خود پايداري مي كند.
رهبري، انضباط، دوستي، احترام به خود و اعتقاد راسخ به علت همگي در روحيه بخشيدن سهيم هستند و روحيه را مي توان تا حدودي از طريق ازطريق تكنيمهاي مختلف تبليغاتي ايجاد كرد. اما آن روحيه آكنده از عشق و ايمان مذهبي كه مبتني بر عقيده ديني و وظيفه شناسي معنوي است و در يك جامعه اسلامي شكل مي گيرد، چيزي كاملاً متفاوت و متعالي است كه به واقع همان فرهنگ جهاد و شهادت و غلبه آرمان هاي مقدس مذهبي در جامعه است.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_adc0ea7a-65e3-41d8-9a7d-397baea8ada0a.jpg

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23658688934772246532.jpg

ب) مفهوم شهادت، خاستگاه اعتقادي شهيد و فرهنگ شهادت :

به نظر مرحوم دكتر علي شريعتي :« داستان و شهادت و آنچه را كه شهادت تداعي مي كند به قدري احساسي و به قدري هيجان آميز و عاشقانه است كه روح را به آتش مي كشد و منطق را فلج مي كند و ناطقه را ضعيف و انديشيدن را دشوار، چه! شهادت آميزه اي است از يك عشق گدازان و از يك حكمت عميق و پيچيده و اين دو را با هم نمي توان بيان كردو در نتيجه سخن حق را ادا نمود» واژه شهادت در اصل به معناي حضور است و به بيان لسان العرب؛ شهيد كسي است كه هيچ چيز از او پنهان نيست. و بعضي گفته اند از اين روست كه شهيد نمي ميرد و زنده است و شاهد و ناظر بر اعمال مردم است به قول شهيد مطهري :
«همه گروههاي خدمتگذار جامعه ، مخترعين، مكتشفين، مربيان ، كارگران و... مديون شهداء هستند ولي شهدا مديون آنها نيستند.عالم در علم خود و فيلسوف در فلسفه خود و معلم اخلاق در تعليمات اخلاق خود نيازمند محيطي مساعد و آزادند تا خدمات خود را انجام دهند و شهيد آن كسي است كه با فداكاري و از خود گذشتگي با سوختن و خاكستر شدن و فاني شدن خود محيط را براي ديگران مساعد مي كند.مثل شهيد شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و فاني شدن و پرتوافكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشيند و آسايش بيابند و كار خويش ار انجام دهند. آري شهدا شمع محفل بشريتند، سوختن و محفل بشريت را روشن كردند،اگر اين محفل تاريك مي ماند هيچ دستگاهي نمي توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه دهد.»
-در قرآن كريم از شهيد بعنوان كسي ياد شده است كه با خدا معامله مي كند،هميشه زنده و از الطاف خداوند در مورد خويش راضي و خشنود است :
1) «خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد مي كنند كه دشمنان دين را بكشند يا خود كشتته شوند، اين وعده قطعي است بر خدا و عهدي است كه در تورات و انجيل وقرآن ياد فرموده است و از خدا به عهد خويش باوفاتر كيست؟ اي اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است.» توبه :111
2) «كسي را كه در راه خدا كشته شده مرده نپنداريد، بلكه او زنده جاويد است و ليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت» بقره :154
3) «مپنداريد كه شهيد ان راه خدا مرده اند، بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود.آنان به فضل و رحمتي كه از خدا نصيبشان گرديده شاد مانند و به آن مومنان كه به آنها نپيوسته اند و بعداً در پي آنها براه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا غم مخوريد.» آل عمران : 170-169.
- پيامبر بزرگ اسلام در توصيف مقام شهيد فرمودند :« بالاتر از هر نيكي، ديگري است تا اينكه انسان در راه خدا كشته شود، در اين هنگان هيچ نيكي بالاتر از شهادت نيست». و همچنين « اشرف الموت قتل الشادت» گراميترين مرگ ها كشته شدن در راه خداست.علي (ع) نيز به همين سان گراميترين مرگها را شهادت در راه خداوند خوانده و در ادامه مي فرمايند :« بدان كسي كه جان پس ابوطالب در دست اوست هزار مرتبه شمشير خوردن بر من آسان تر است تا در بستر مردن»
در بينش اسلامي شهادت احدي الحسين تعبير شده است؛ آنگونه كه قرآن مي فرمايد :« قل هل تربصون بنا الا احدي الحسنيين» بگو اي پيامبر كه شما منافقان جز يكي از دو نيكوئي (بهشت يا پيروزي) چه چيزي مي توانيد بر ما انتظار بريد؟(توبه :52.) رزمنده مسلمان كسي است كه آرامش الهي بر قلبش نازل شده و همواره اميدوار به رحمت خداوند، قدرتمند و پابرجاست، دندان ها را بر هم مي فشارد و كاسه سر خود را به خدا عاريت مي دهد،پاي بر زمين مي كوبد و چشم بر كرانه سپاه نهاد بيم به خود راه نمي دهد و مي داند كه پيروزي را در آغوش خواهد گرفت. او تمامي سختي ها و مصائب را امتحان الهي مي بيند و در مقابل دشمنان با تكيه بر ايمان استوار و عشق پرشور به ديدار پروردگار تا آخرين قطره خون خود پايداري مي كند و آنگونه كه خداوند مي فرمايند :« سست نمي شود، غمگين نمي گردد و هنگاميكه در ميدان جنگ با گروهي روبرو مي شود ثابت قدم بوده و خداوند را فراوان ياد مي كند.» شوق شهادت، فداكاري و جهاد در راه عقيده ، انجام وظيفه ، خودآگاهي و باور عميق در قاموس فكري مجاهدين اسلام بخش مهمي از فرهنگ شهادت را تشكيل مي دهد. در جامعه اي كه با چنين ويژگيها و بينشي آكنده باشد و عطر شهادت در آن به مشام برسد ما شاهد مردمي هستيم كه با روحيه اي قوي ، سرزندگي و نشاط، عشق به سرزمين و تلاش و فداكاري بي بديل به مصاف دشمنان رفته و از حيات سياسي ، استقلال و تماميت ارضي خود دفاع مي كنند.
بخش ديگري از ويژگيهاي فرهنگ و روحيه شهادت طلبي و بر اساس آيات قرآن و فرمايشات پيشوايان؛ اعتقاد به توحيد، توكل به خداوند، اعتماد به نفس، اميد به نصرت و ياري خداوند، اعتقاد به معاد و آخرت و زندگي هدفمند مي باشد كه بر اين اساس و با چنين باورهائي سدي استوار و نفوذ ناپذير از اراده و ايمان در مقابل تهديدات و توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي بوجود آمده و تداوم حيات اعتقادي ، اخلاقي ، سياسي و ملي را بيمه خواهد كرد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69793368148800722353.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72188379933004016010.jpg



ج) فرهنگ شهادت و نقش آن در تامين و تداوم امنيت ملي(نتيجه گيري) :

با توجه به آنچه كه در مقوله امنيت ملي و در بيان فرهنگ و شهادت و خاستگاه اعتقادي آن ارائه گرديد ارتباط تنگاتنگ و عميق دو مساله بوضوح قابل درك و تبيين خواهد بود. امنيت ملي همان گونه كه اشاره شد زماني قابل حصوا خواهد بود كه جامعه در فضادي سرشار از اطمينان خاطر و آسودگي خيال باشد، آرامشي كه در سايه آن زندگي عادي جامعه تداوم يافته و هيچ نيروي مخل و تهديد كننده اي در آن نباشد. در چنين شرايطي تلاش براي زندگي و اميد به آينده راه را براي توسعه همه جانبه باز خواهد نمود و نشانه هاي پيشرفت فرا روي جامعه واقع خواهند شد.
جامعه صدر اسلام و مدينه النبي نمونه روشني از امتزاج سياست، نظم و امنيت با روحيه شهادت طلبي و غلبه انديشه و فرهنگ جهاد و شهادت است كه در آن مردان و زنان آرزوي شهادت را بر زبان جاري ساخته و با عشق و ايمان و شجاعت وصف ناپذير خود را مهيا فداكاري مي نمودند. از آن جمله و از ميان و از ميان صدها نمونه عمر و بن جموح است كه مي گويند به هنگام خروج از منزل روبه قبله كرد و گفت : «اللهم لاتردني الي اهلي و ارزقني الشهاده» يعني خدا يا مرا به سوي خانواده ام بر مگردان و شهادت را روزي من بگردان. با شناخت و تحليل ايين جامعه و نظام سياسي كه به دست پيامبر بزرگ اسلام بنيان گذاشته شد؛ از يكسو تنظيمات سياسي، قانون اساسي و استقرار امنيت با تعيين حدود و تغور روابط افراد و قبايل مختلف با يكديگر و تعريف مناسبات آنان با دولت جديد و تنسيق امور شهر مبتني بر قواعد جديد ديده مي شود و از سوي ديگر تلاش براي تعميق ايمان و عقيده و توسعه معنويت با الهام از دستورات و آيات الهي به منظور تحكيم و تضمين امنيت كه توامان سرنوشت جامعه اسلامي و رو به پيشرفت مسلمانان را در مدينه رقم مي زدند.
با مطالعه نظام سياسي – اجتماعي دولت پيامبر (ص) بوضوح آنچه كه امروز پيوند دين و سياست(و به تبع از آن امنيت و شهادت) خوانده مي شود قابل درك بوده و بر اين اساس امنيت ملي به عنوان عالي تيرن هدف سياست هاي داخلي و خارجي كشورها در امتزاج و آميختگي با فرهنگ ايثار و شهادت قرار مي گيرد. نمونه ديگر در اين خصوص جامعه ايران اسلامي طي هشت سال دفاع مقدس است كه روشن ترين جلوه هاي اين حقيقت را به نمايش گذاشت. چه مردان و زنان دلاوري كه به شوق شهادت قله هاي رفيع ايمان و فداكاري را درنورديدند و حماسه هاي بزرگ و ماندگار آفريدند و بدينسان امنيت ملي، تماميت ارضي و استقلال سياسي- اجتماعي و فرهنگي كشور را بيمه نمودند.
آنچه مسلم است اينكه حفظ چنين فرهنگ و باورهائي در جامعه مهمترين نياز امروز كشور و اساسي ترين عامل تداوم و تحكيم امنيت ملي محسوب مي شود. بزرگداشت ياد و خاطره سرداران شهيد و تجديد ميثاق با آرمان هاي متعالي تمامي شهيدان انقلاب اسلامي يكي از راهكارهاي مهم و موثر در احياء فرهنگ شهادت و جانبازي و ابزاري اساسي در تداوم حيات و امنيت ملي است كه اميدواريم در كنار ساير تلاش ها و همچنين با سياست هاي درست و واقع بينانه راه ملت بزگ ايران براي نيل به آرمان ها بلند و اصولي اش را هموار نمايد. ان شاء الله .
***********************************
پي‌نوشت‌ها:
1. ازغندي، عليرضا و جليل روشندل؛ مسائل نظامي و استراتژيك معاصر(تهران : انتشارات سمت،1374)ص126
2. روشندل، جليل ؛ امنيت ملي و نظام بين الملل (تهران : انتشارات سمت ,1374)ص11
منبع:نویدشاهد



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25146598185992229319.gif

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:52
شهید بی خیال

http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/03/0022486.JPG


نویسنده: مسعود نادری


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif)


معروف بود به «فرمانده بی خیال» (1)، درجه اش استوار بود، ولی دوران سربازی را طی می کرد. به عنوان دیپلم وظیفه به خدمت گروهان یکم از گردان 1 تیپ ذوالفقار درآمده بود. آمدنش به منطقه هم داوطلبانه بود. هر وقت می خواستیم یک گشتی اعزام کنیم، داوطلب می شد و بارها تا عمق 10-15 کیلومتری نیروهای عراقی نفوذ و اطلاعاتی کسب کرده بود. در «عملیات شیاکوه» یکی از قهرمانان عملیات بود و توانست اولین ارتفاع را فتح کند. هر وقت به مأموریت می رفت، باعث پیشروی بقیه بود و هر تیمی با او اعزام می شد حتماً نتایج ارزشمندی می گرفت.
سال 1361به خبر رسید که عراق در منطقه نفت شهر در حال تدارک حمله ای گسترده است. اطلاعات کافی نداشتیم و لازم بود به هر طریقی که شده، تعدادی عراقی را اسیر کنیم، برای اجرای این عملیات، داوطلب خواستیم و طبق معمول، استوار بی خیال اولین داوطلب بود. فقط اصل کلی مأموریت را به او گفتیم و او قول داد که برود و با یک یا چند اسیر عراقی برگردد.
در آن عملیات،‌تیم گشتی تا جایی که لازم بود و می توانستند پیشروی کردند، ولی به هیچ عراقی ای برنخوردند و به قول معروف، کاری از پیش نبردند. در این میان، استوار بی خیال از تیم گشتی جدا و وارد نیروهای عراقی شده بود. سایر اعضای تیم گشتی منتظر او شده و چون از او خبری نمی شود، باز می گردند و وضعیت و تصمیم بی خیال را به اطلاع می رسانند.
می دانستم که بی خیال دست خالی بر نخواهد گشت و به همین خاطر، منتظرش بودم، ولی سایر دوستان می گفتند که او یا شهید شده و یا به دست نیروهای عراقی افتاده است. ساعت ها گذشت و کم کم نومیدی در دل من هم رخنه کرد و با خود گفتم که حتماً این بار مشکلی برای بی خیال ایجاد شده است. هنوز در حال افسوس خوردن بودم که سر و کله اش با یک تکاور گردن کلفت عراقی پیدا شد. به طرف او دویدم و پس از آن که او را بوسیدم، علت تأخیر او را سؤال کردم.
او که بچه شمال بود با همان لحن شمالی گفت :
«جناب سرگرد، چون دیدم در آن دور و بر عراقی وجود ندارد، در عمق 10 کیلومتری وارد نیروهای عراقی شدم و پس از دستگیری این دلاور (اشاره به تکاور عراقی) به یکان برگشتم.»
گفتم : «چه طوری برگشتی؟»
خیلی راحت گفت :«از بین نیروهای عراقی، این طوری مطمئن تر بود.»
درحالی که از صحبت های او متعجب بودم، در دل او را تحسین می کردم.
سرانجام آن تکاور عراقی رابه پشت جبهه تخلیه کردیم و با دریافت اطلاعات ارزشمند او، ازموقعیت و تصمیمات نیروهای عراقی آگاه شدیم و خود را برای مقابله آماده کردیم.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/77288231813901061123.jpg



(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08358529795902209948.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08358529795902209948.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08358529795902209948.gif)


مسئول مخابرات (2)
سربازی داشتیم که اهل اصفهان بود. با شنیدن خبر قبول قطعنامه خیلی خوشحال بود و برای خودش برنامه هایی ریخته بود. وی مسئول مخابرات بود و هر وقت بی سیم قطع می شد، برای تعمیر آن می رفت.
یک بار اطلاع دادند که یکی از بی سیم های مخابرات قطع شده است. او را به اتفاق سرباز راننده ای به نام حداد، برای تعمیر خط فرستادیم. هنوز یک ربع نگذشته بود که خبر دادند، ماشین حداد هدف گلوله توپ قرار گرفته است.
من بلافاصله به سراغ آنها رفتم. سرباز حداد درجا شهید شده بود، ولی این سرباز که ترکش گلوله به پشت سرش خورده بود، طوری شده بود که وقتی نفس می کشید، مغزش بیرون می آمد. قبل ازآنکه موفق به تخلیه او از منطقه شویم، به فیض شهادت نایل آمد.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08358529795902209948.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08358529795902209948.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03023818573080081583.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03023818573080081583.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03023818573080081583.gif)


نقش کمکهای اولیه (3)
سربازی داشتیم که مسئول تدارکات یکان بود. دوره کوتاهی را در بهداری طی کرده بود با کمک های اولیه آشنا بود. یک بار در حین حمل غذا متوجه می شود که به بازوی یکی از فرماندهان آتش بار ترکش خورده است. خود را به بالای سرش رسانده، چون خونریزی شدید او را دیده بود، یکی از گازهای جنگی را در داخل بازوی ایشان جا داده و مانع خونریزی او شده بود.
سرانجام فرمانده آتشبار به بیمارستان شهید رضاییان شیلر منتقل می شود و تحت مداوا قرار می گیرد. پزشکان از این که سربازی با این ابتکار جلوی خونریزی یکی از فرماندهان را گرفته بود متعجب شده بودند.
ساعتی بعد، خبر شهادت همان سرباز همه را اندوهگین کرد. وقتی برای تسلای خانواده اش به منزل آنها رفتیم، معلوم شد او فرزند یکی از کارکنان ورزشگاه شهید شیرودی است و حکم درجه 1 و بین المللی نجات غریق را دارد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62217040420924022409.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62217040420924022409.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 10:57
http://www.askquran.ir/gallery/images/73445/medium/1_123.jpg
(http://www.askquran.ir/gallery/images/73445/1_123.jpg)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23815782908689566277.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23815782908689566277.gif)



دارغان (4)
وقتی ما در ارتفاع دارغان مستقر بودیم، اطلاع دادند که فرمانده جدید لشکر برای بازدید می آید و دقایقی بعد، یک فروند بالگرد آمد و شهید صیاد شیرازی با تیمسار آذر فرد از آن پیاده شدند. به طرف آنها رفته و ادای احترام کردم. تیمسار آذرفر که مرا از قبل می شناخت، با دیدنم لبخندی زد و به شوخی گفت : «پسر تو، مگر بزکوهی هستی که هر جا ارتفاع بلند می بینی، روی آن سبز می شوی؟!» این را نیز بگویم که ملاقات قبلی من با تیسمار آذر فر، در ارتفاع سوران بود و منظورتیمساراشاره به آن بود. لبخندی زدم و گفتم :«جناب سرهنگ، هرجا لازم باشد ما می رویم». ایشان مرا در آغوش گرفت و پس از ابراز مهر و محبت خود، از وضعیت منطقه پرسید. ایشان را توجیه کردم.
بلافاصله به جمع سربازان و درجه داران آمدند و پس از یک سخنرانی مبسوط، به طرف یک سرباز رفت و بر پوتین او بوسه زد. با این کار ایشان، سربازان روحیه گرفتند؛ به طوری که اگر آزادشان می گذاشتیم، تا قلب بغداد هم پیش می رفتند.
این حرکت ایشان آن قدر به نیروها روحیه داده بود که به قول معروف، هیچ کس کم نیاورد و همه با شوق و علاقه به حراست از آن منطقه راهبردی پرداختند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23815782908689566277.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23815782908689566277.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 11:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/01038501624698273025.jpg





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74047423426148983939.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74047423426148983939.gif)

به یاد شهید مخبری (5)
وقتی در ارتفاع دارسلیم در کردستان بودیم، من فرمانده گروهان بودم و فرمانده گردان، سروان اکبری و معاون تیپ، سرهنگ مخبری و فرمانده تیپ، سرهنگ مهرپویا بود. یک بار در همان نقطه، جلسه اضطراری تشکیل شد و پس از پایان جلسه، سرهنگ مخبری تصمیم به مراجعت گرفت. فرمانده گردان به ایشان گفت :«الان منطقه نا امن است.» ایشان گفت :«هنوز ساعت 3 بعد از ظهر است. من قبل از تاریکی به مقصد می رسم.» در نهایت منطقه را ترک کرد.
سال 1361 برف شدیدی در غرب باریده بود و تردد، بسیار سخت بود و نگران «مخبری» بودیم. ناگهان خبر دادند که در پیچ دارسلیم (محور سردشت) درگیری پیش آمده است. بلافاصله با تیم تأمین، خود را به آن نقطه رساندم. سربازی داشتیم به نام عشقی که اهل آذربایجان بود و پشت کالیبر 50 نشسته بود و به سوی دمکرات ها تیراندازی می کرد. در جستجوی سرهنگ مخبری بودم و دیدم ایشان در داخل ماشین نشسته و سرش افتاده است. وقتی خود را به او رساندم، متوجه شدم که از ناحیه سینه دو گلوله خورده و به شهادت رسیده است. کمی آن طرف تر، سرباز وظیفه ای به نام گرشاسب عسگری که جمعی عقیدتی بود، تیر خورده ودر خون غلتان بود. بلافاصله آنها را با تویوتای اسکورت به محل استقرار آوردیم و چون بالگرد نتوانست بنشیند و آنها را تخلیه کند، ما آنها را در خانه ی برفی نگه داشتیم و تخلیه آنها سه روز طول کشید. در این سه روز توانستیم ارتفاع دارغان را از دست ضد انقلاب خارج کرده، نیروهای خودی را در آن مستقر کنیم و به این طریق، انتقام خون شهدایمان خصوصاً شهید مخبری را از ضد انقلاب بگیریم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74047423426148983939.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74047423426148983939.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 11:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03412796459807579706.jpg

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47598741871305925217.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47598741871305925217.gif)



آقا رشید(6)
سربازی داشتیم به نام آقا رشید که قد کوتاهی داشت، ولی خیلی ورزیده و نترس بود. درآن ایام در جزیره مجنون و در محلی مستقر بودیم که نامش «پد مرکزی» بود. فاصله ی ما با عراق، حدود 400 متر بود و سنگری که ما در آنجا زده بودیم، فقط دو گونی بود و عمق آن به اندازه ای بود که فقط می توانستیم در داخل آن بنشینیم.
یک روز برای سرکشی به سنگر آقا رشید رفتم. آقا رشید در سنگر نشسته بود، وقتی به کنار او رسیدم و به سختی در کنار او قرار گرفتم، گفت :«جناب سروان، نامه ای برای مادرم نوشته ام. می خواهید آن را برایتان بخوانم.» گفتم :«بخوان» و او شروع کرد.
برای مادرم نوشته ام که اینجا صبح ها ما را با لالایی بیدار می کنند. یک لیوان آب هویج و یک لیوان شیر می دهند و بعد، هر چه که می خواهیم.
ناگهان گلوله ای به سنگر ما خورد و دو تا گونی محافظ از بین رفت. ایستادن درآنجا جایز نبود. گفتم : «بلند شو برویم عقب. » گفت :«نه! باید بقیه نامه ام را بخوانم.» گفتم :«بخوان.» دوباره شروع کرد و... «و... اما عراقی های خوش انصاف این جا فقط با گلوله از ما استقبال می کنند و...»



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48178847075499766826.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48178847075499766826.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 11:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86374507509751138977.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86374507509751138977.gif)
پی نوشت ها :

1. بی خیال، در عملیات بیت المقدس به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
2. همان مدرک، ص 57؛ سرهنگ محمد علی پور بزرگ.
3. همان مدرک، ص 78؛ سروان علیرضا برجعلی.
4. همان مدرک، ص 104؛ سرهنگ جسته (شریفی راد.)
5. همان مدرک، ص 106؛ سرهنگ جسته (شریفی راد).
6. همان مدرک، ص 108؛ سرهنگ جسته (شریفی راد).
منبع : نادری مسعود /در خاطرت دفاع مقدس/ انتشارات ایران سبز جاپ اول / تهران 1386-

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43933138036398839106.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43933138036398839106.gif)

نرگس منتظر
24-09-2012, 11:28
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/11/19/13901119000184_PhotoA.jpg


(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96990209905831395936.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96990209905831395936.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96990209905831395936.gif)

خاطرات دفاع مقدس در کلام رهبر

بنی‌‌صدر حتی نمی‌دانست موشک‌انداز و توپخانه چیست!

خبرگزاری فارس: بنی‌صدر شب می‌نشست چند نفر از برادران نظامی را جمع می‌کرد و با آنها مشورت می‌کرد؛ آنها هم به او خبر می‌دادند؛ او حتی گزارش‌های نظامی آنها را نمی‌فهمید؛ حتی اصلاً اسم سلاح‌ها را نمی‌دانست و اشتباه می‌کرد که تانک چیست، نفربر چیست، یا مثلاً موشک‌انداز و توپخانه چیست؟




به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، یکی از اقدامات مؤثر رهبر معظم انقلاب، انتقال اخبار و گزارش‌های دقیق به امام خمینی(ره) بود؛ ایشان در بیان خاطرات خود از دوران دفاع مقدس به دیدار با حضرت امام(ره) و ارائه گزارشی از ناکارآمدی بنی‌صدر اشاره کردند؛ در این روایت که از کتاب «زندگینامه مقام معظم رهبری» نقل می‌شود، آمده است:

«یک روزی خدمت امام بودیم و من خدمت امام شکوه می‌کردم که به نظرات ما و دیگران وقعی گذاشته نمی‌شود و از جمله گفتم: ایشان (یعنی بنی‌صدر) در امر ارتش ورودی ندارند؛ بنی‌صدر برآشفت و گفت من تاریخ 2500 ساله ارتش ایران را بلدم، شما چطور می‌گویید که وارد نیستم. گفتم بله من آن را نفی نکردم، شما 2500 سال تاریخ ارتش را می‌دانید اما وضع کنونی و کار کنونی ارتش را اصلاً نمی‌دانید که حقیقت هم همین بود.
او شب می‌نشست چند نفر از برادران نظامی را جمع می‌کرد و با آنها مشورت می‌کرد. آنها هم به او خبر می‌دادند، او حتی گزارش‌های نظامی آنها را نمی‌فهمید؛ مثلاً تا مدت‌ها نمی‌دانست پدافند یعنی چه؟ یا سلاح پدافندی و آفند یعنی چه؟ حتی اصلاً اسم سلاح‌ها را نمی‌دانست و اشتباه می‌کرد که تانک چیست؟ نفربر چیست؟ یا خمپاره‌انداز چیست؟ یا مثلاً موشک‌انداز و توپخانه چیست؟ او اصلاً اینها را نمی‌دانست، لذا از مسائل نظامی هیچ چیز سرش نمی‌شد، فقط آنها یک چیزی به او می‌گفتند، او هم طوطی‌وار تکرار می‌کرد».



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79420605175791661039.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/79420605175791661039.gif)

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
24-09-2012, 16:16
پيام شهدا ...

شهید رضا کچوئی : هیچوقت خانواده شهداء و مفقودین را از یاد نبرید

شهیدعلی اصغر صرفی : مواظب باشيد ايمانتان ضعيف نشود

شهید سید علی اصغر علوی: پولی که میخواهند به شما بدهند به مستضعفین بدهند

شهید هادی اصغری تیلکی:حجاب شما بهتر از خون من است

شهید مدد احمدی :پیرو خط امام و انقلاب حرکت کنید

شهید اسماعیل یوسف نژاد:مرا حلال کنید

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif
شادی روحشان صلوات:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:15
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/05/0003589.JPG

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif)

گوهر شب چراغ

نويسنده: علي هاشمي

شهيد: حجه الاسلام عبدالله ميثمي
مسئول دفتر نمايندگي حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتم الانبياء
تولد: 1334
عروج: 1365/11/12
سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت که رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مرکب خوب نوشته اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاي حقيقت قلم برگرفتند و سبکبالان به ميهماني عرشيان رفتند و در مجمع ملکوتيان شعر حضور سروده اند.
(امام خميني (ره))
* سال 1334 بود، شب قدر و شب شهادت حضرت اميرالمؤمنين، خانواده ميثمي منتظر قدوم فرزندي از تبار شهادت بودند. (در برخي اسناد تاريخ تولد مقارن با ميلاد حضرت اميرالمؤمنين ذکر شده است.)
* پدر تفألي به قرآن زد، مي خواست نامي براي فرزندش انتخاب کند.
«قال اني عبدالله الکتاب واجعلني نبياً» او را عبدالله ناميد.
* شش ساله بود که قرآن را به خوبي مي خواند و سعي در حفظ آن داشت.
* تدين و اخلاق خوب او را در بين بچه ها به «آشيخ» معروف کرده بود. با همه صميمي بود.
* درس حوزه براي عبدالله و برادرش رحمت الله و دوست صميمي آن دو مصطفي رداني پور دريچه هاي علم و معرفت را گشوده و جواناني را پرورش مي داد. عارف و متعهد، مصمم و متفکر و مبارز.
* مبارزات عليه رژيم پهلوي در وجود آنها نهادينه شده بود، عبدالله تحت پوشش متولي مقبره مرحوم کرباسي شب هاي جمعه مقبره آن مرحوم را آب و جاروب مي کرد و به روي مردم مي گشود اما در طول هفته محل مناسبي براي فعاليت هاي سياسي و برگزاري جلسات دور از چشم عوامل ساواک بود.
* تصميم آنها براي ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر عبدالله و رحمت الله و مصطفي را به شهر قم کشاند.
* آنهايي که به تهجد و شب زنده داري مي پرداختند. غالباً با مسائل سياست درگير نمي شدند ولي عبدالله و هم حجره اي هايش ضمن فعاليت سياسي و مبارزاتي از تهجد و معنويت غافل نمي شدند.
* فعاليت هاي سياسي عبدالله زياد شده بود، چند نفر از طلبه ها را دستگير کرده بودند و عبدالله هم لو رفته بود چند ماه با اسم مستعار و بطور مخفيانه در جاهاي مختلف قم سکونت داشت.
* ساواکي ها مصمم شده بودند که شيخ عبدالله را بگيرند و بالاخره در خرداد 54 او و تعدادي از طلاب را در مدرسه حقاني دستگير کردند.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif)

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:16
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/05/0003589.JPG

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif)


* شکنجه هاي ساواک و بازجويي هاي شبانه روزي آنها کاري از پيش نبرد و نتوانستند اطلاعاتي از او کسب کنند.
* مي خواستند عبدالله را بيشتر آزار بدهند، او را با يک کمونيست هم سلولي کردند.
* عبدالله به 5 سال زندان محکوم شد.
* زندان قصر محيط آلوده اي داشت، جو زندان با وجود منافقين و کمونيست هاي زندان زندگي را براي مسلمانان مبارز دشوار کرده بود، عبدالله مي دانست که با هريک از اين گروه ها مرتبط شود به خود ضرر زده است.
* کتب حوزوي را نزد اساتيد زندان مي آموخت و از قرآن و نهج البلاغه توشه ها برمي گرفت و با کتب روايي انس گرفته بود در احاديث تبحر يافته بود. حتي پيش يکي از پزشکان زنداني مشغول فراگيري علم پزشکي بود.
* پس از 1/5 سال او را به زندان اصفهان منتقل کردند. وضعيت زندان اصفهان دست کمي از زندان قصر نداشت عبدالله همان روش خود را ادامه داد. مصمم در تعبد و فراگيري علم و دانش و رعايت مسائل شرعيه تا جايي که غذاهاي زندان و گوشت هايي که ذبح غيرشرعي يا شبه داشت نمي خورد و به لقمه ناني اکتفا مي کرد. هر چه از نظر جسمي ضعيف تر مي شد از نظر روحي قوي تر مي گشت.
* اوج درگيري هاي مردم و رژيم پهلوي بود، زندانيان سياسي به دست بندگان خدا آزاد شدند. عبدالله هم جزو آنان بود. اول آبان 57
* تلاش عبدالله براي انقلاب و مردم دوچندان شد. مي گفت: من دو سال از زندانم باقي مانده و به مردم بدهکارم.
* عازم يکي از روستاهاي بختياري شد. براي تبليغ کتاب و رساله حضرت امام و يک ضبط دنبال خودش برد مأمورين ژاندارمري او را دستگير کردند و در يکي از بيابانها رهايش کردند.
* انقلاب که پيروز شد مدت کوتاهي را براي تحصيل به قم رفت. از وقتش خوب استفاده مي کرد دو برابر يک طلبه عادي مطالعه داشت و در کار تحصيل پيشرفت خوبي داشت.
* غائله کردستان بالا گرفته بود، مدتي به کردستان رفت.
* هنوز يک سالي از انقلاب نمي گذشت با مصطفي رداني پور سپاه ياسوج را براي خدمت انتخاب کردند. فعاليت در مناطق محروم را دوست داشت.
* کتابخانه هاي فراواني را در استان کهکيلويه و بويراحمد داير کرد، خط فکري و بينش سياسي و انقلابي او هدايتگر مسئولين آن استان محروم بود.
* ارديبهشت سال 61 بود. 30 ماه فعاليت مستمر و شبانه روزي او در ياسوج پايان يافت و با انتصاب وي به عنوان مسئول دفتر نمايندگي امام در منطقه 9 سپاه يعني استان هاي فارس، بوشهر، کهکيلويه و بوير احمد عازم شيراز شد.
* عبدالله حضور در جبهه را اصلي ترين وظيفه مي دانست و در عمليات هاي مختلف حضور يافت.
* شهادت برادرش رحمت الله و دوست ديرينه اش مصطفي رداني پور انگيزه او را براي خدمت در جبهه بيشتر مي کرد مي گفت: هيچگاه براي آمدن به جبهه ها ترديد نداشته ام. فقط با خود مي گفتم که آيا در جبهه غرب بهتر مي توان خدمت کرد يا در جبهه جنوب.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif)

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:17
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/05/0003589.JPG

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24357291873981701046.gif)



* در تيرماه سال 1363 شهيد محلاتي نماينده امام در سپاه عبدالله را به عنوان مسئول دفتر نمايندگي امام در قرارگاه مرکزي خاتم الانبياء برگزيد، خدمت مستمر در جبهه هاي جنگ از آرزوهاي عبدالله بود.
* سوابق مبارزاتي، زندان و شکنجه ساواک و خدمت در مناطق محروم از عبدالله مردي ساخته بود که چند برابر سن خود تجربه کسب کرده و مي توانست در مسئوليت هاي بزرگ خوش بدرخشد.
* شهيد محلاتي راجع به او چنين تعبير مي کرد که: آقاي ميثمي مثل اين که 90 سال عمر کرده است و يک بار از دنيا رفته و دوباره به دنيا آمده و دارد مسائل گذشته را تجربه مي کند.
* قصد کرده بود که در تمام خطوط عملياتي و قرارگاه ها و يگان هاي رزمي اعم از ارتش و سپاه سرکشي کند و مسائل و مشکلات آنان را که در حوزه دفتر نمايندگي امام بود حل و فصل نمايد. در تمام جبهه ها نمازش را تمام مي خواند و روزه اش را کامل مي گرفت. او خود را وقف جبهه ها کرده بود.
* دو سال پي در پي از سوي نمايندگي امام به او اصرار شد که به صورت کوتاه مدت در مراسم معنوي حج شرکت کند ولي نپذيرفت، مي گفت: «تکليفم در اينجاست و در جبهه اجر حج را مي برم.»
* برخي مسئوليت هاي بالاتر به او پيشنهاد شد ولي عبدالله آنها را نپذيرفت بخاطر اين که مجبور مي شد عمده وقتش را در پشت جبهه و در شهرها باشد. مي گفت: «خدا را شکر که يک لحظه به اين فکر نيفتاده ام که مسئوليت پشت جبهه را قبول کنم.»
* از خودش منزل نداشت، مي گفت: «من خدا را شکر مي کنم که به فکر ساختن يک خانه براي خودم در دنيا نبودم.»
* تمام هم و غم او مسائل جنگ بود مي گفت: «اگر اين جنگ تمام بشود، آن کس که شرکت کرده پشيمان است که چرا بيشتر نبوده و آن هم که نبوده پشيمان است که چرا نبوده است و نيامده.
* بينش عميقي داشت و آينده نگر بود. مي گفت ما بايد برنامه ريزي و کارهايان منوط به اين دوران نباشد و بعد از جنگ را، آينده را و ادامه جنگ را در نظر بگيريم او معتقد بود بايد قضايايي که در جبهه ها واقع مي شود ثبت شود و نبايد اجازه داد اين آيات الهي در سينه ها و خاطره ها مدفون شود.
* راضي نبود وقتي مرخصي مي رود يا مأموريت هاي پشت جبهه مي رود با ماشين سپاه برود ترمينال ها را مي گشت و بليط تهيه مي کرد.
* هميشه با روحيه و انگيزه بود، حتي در عمليات هايي که مشکل پيش مي آمد و صدماتي براي يگان ها حادث مي شد هيچ وقت روحيه اش را از دست نمي داد و قوت قلبي براي فرماندهان بود.
* با اينکه نمايندگي امام را در قرار گاه داشت و تمام فرماندهان جنگ او را مي شناختند ولي در عين حال بسيار گمنام بود. سعي مي کرد کاري که انجام مي دهد به اسم او تمام نشود. مي گفت «هيچ زنداني بدتر از مشهور شدن نيست. کسي که مشهور شود ديگر نمي تواند خودسازي کند.»
* آيت الله رحمي امام جمعه آبادان مي گفت: «آقاي ميثمي واقعاً به نظر من اعجاب انگيز است اين که مردي است الهي و همان جوري که اسلام مي خواهد نه به فکر اسم و به فکر نام. نه به هيچ هوي و هوسي از اين که اسمش جايي برده شود. متعبد و فروتن و متواضع.
* آقاي موسوي جزايري امام جمعه اهواز مي گفت: اخلاص و توکلي فوق العاده داشت، کسي او را نمي شناخت از برخوردها نمي توانست بفهمد که ايشان در چه سطحي است و چه کاره است.
* با همسر و دو فرزندش در يک اتاق کوچک در اهواز زندگي مي کرد هيچگاه زي طلبگي خود را از ياد نبرد. وقتي مرخصي مي رفت به هيچ وجه از خودروهاي سازماني استفاده نمي کرد.
* مي گفت: «من 30 ماه زندان بودم، 30 ماه ياسوج بودم 30 ماه شيراز بودم و 30 ماه جبهه و مهلت بودن در جبهه ام دارد تمام مي شود.»
* قبل از عمليات کربلاي 5 مي گفت: ديگر دارم آتش مي گيرم، آخر تا کي شاهد باشم دوستانم، يارانم، عزيزاني که با من بودند در جبهه، اين فرماندهان، اين رزمندگان، اينهايي که خوب مي شناسم شهيد بشوند و من شاهد باشم.
* شهيد حسين خرازي درباره عبدالله چنين مي گويد:
او از آغاز زندگي کوله بار سفر آخرت را بسته بود و خويشتن دنيايي را در پاي ارزشهاي الهي قرباني کرده و فاتح جهاد با نفس شده و قلبش آرام به مقام رضا گشته، در سيماي نوراني و ملکوتي اش تواضع، اخلاص و پاکي موج مي زد و در پرتو تزکيه نفس وجودش يکپارچه نور و صفا بود.
* اشتياق عبدالله به شهادت او را جذبه الهي مستغرق کرد و در عمليات کربلاي 5 بر اثر اثابت ترکش به سر در راهي بيمارستان شده و پس از سه روز در شب شهادت حضرت زهرا (س) در 12 بهمن 1365 به شهادت رسيد و به ميهماني عرشيان شتافت. شهيدي از قبيله قبله و فرزندي از تبار شهادت.
منبع: نشريه يارا، شماره 8.
راسخون




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18113904373403466318.gif)

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:24
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/15331.JPG


فرمانده اولین عملیات بعد از انقلاب



شهید سید محمد سعید جعفری کرمانشاهی در12 بهمن 1331 در قصرشیرین به دنیا آمد. سلسله ایشان از سادات قدیمی و اصیل کرمانشاه بود و با چهل واسطه به امام حسن ابن علی ابن ابیطالب (ع) می پیوست. هوشمندی سعید از ایام کودکی منجر به اشتغال همزمان او در دروس کلاسیک تا اخذ دیپلم ریاضی و پذیرش دوره کارشناسی و آموزش های دینی و مذهبی تا بدانجا گردید که از 16 سالگی رسما در مساجد و جلسات دینی به سخنرانی می پردازد.
از نوجوانی آموزش دروس حوزوی را در نزد روحانیت کرمانشاه آغاز می نماید و از محضر اساتیدی چون شهید محراب آیت ا... عطاءا... اشرفی و شهید آیت ا... بهاءالدین کنگاوری(محمدی عراقی) و آیت ا... مجتبی حاج آخوند و نیز آخوند ملاعلی معصومی همدانی و استاد علی حجتی کرمانی تا آغاز دروس خارج استفاده علمی می نماید. پشتکار ، استعداد ، نفوذ کلام و اطمینان به نفس او از او شخصیتی اثرگذار بر مردم می سازد. سعید خوش سیما و خوش سیره است. لبخندش قفل دلها را می گشاید و در متن مردم نفوذ فوق العاده می یابد.
حتی در میان اهل سنت و نیز شیعیان اهل حق نیز صاحب وجاهت است. همزمان او به مبارزه و مناظره با مروجین مکاتب انحرافی ، موسیونرهای مسیحی و مبلغان بهایی و گروه وحدت نوین جهانی که رهبری آن درکرمانشاه مستقر بود می پردازد.
شاید نخستین فعالیت سیاسی او به پخش اعلامیه های امام در خرداد 42 و زمـان کودکی بـرمی گردد. شهیــد سپهبد علی صیاد شیرازی در سال1350با ایشان آشنا می گردند و این آشنایی را نقطه عطفی در تغییر مسیر زندگی خویش دانسته می گوید: آشنایی من با سعید آغاز آشنایی من با مربیان دینی بود سعید برای من همچون پلی بودبه جهان معرفت و معنویت.شهید صیاد از موضع علنی ایشان در مخالفت با رژیم ازهمان زمان اظهار تعجب می نماید.
( کتاب در کمین گل سرخ اثرمحسن مومنی و مصاحبه شهیدصیاد با مرکز اسناد انقلاب اسلامی ) سعید جعفری همه جا در سخنرانی های خود از مبارزه و قیام سخن می گوید و از سال 1352 مورد گزارش هفتگی ساواک قرار می گیرد. (اسنادساواک) از سال 1353 فعالیت های خود را به منطقه غرب گسترش می دهد و سخنرانی های متعدد در استانهای ایلام ، کردستان ، همدان و تهران برگزار می نماید.
ایشان با همکاری علمای ذی نفوذ ، بازاریان و ثروتمندان خیر کرمانشاه مجموعه ای را برای کمک رسانی به فقرا و مستمندان راه اندازی می نمایند که بعدها آن راشورای یاوری تهیدستان می خوانند.
در سال 1356 فاز نظامی فعالیت های خویش را آغاز نموده 7 گروه مخفی برای فعالیت های تهاجمی و آموزش استفاده از تسلیحات نظامی تشکیل می دهد.
در همین مسیر شبکه وسیعی را در غرب کشور به منظور تهیه طبع و انتشار اعلامیه های ضد شاه با نظارت و همراهی آیت ا... سید مرتضی نجومی مهیا نموده با اوج گیری خیزش ملت نقش اساسی در سازماندهی مراسم و تظاهرات و جلوگیری از انحراف حرکت و شعارها در منطقه ایفا می نمایند.
شبکه 7 گانه تهاجمی نیز اکثر مراکزفساد و مشروب فروشی ها را در منطقه به تعطیلی می کشاند و رشد انقلاب در منطقه غرب سیری شگرف می یابد.
از این زمان استاد شهید تحت تعقیب ساواک قرار می گیرد.
در جریان فتنه سالار جاف و تعرض چماقداران او به مردم که با سکوت و حمایت ضمنی شهربانی درشهرهای مختلف غرب کشور توام است شهید جعفری به تدارک تحصن بزرگی از علما و بزرگان منطقه در کرمانشاه می پردازد که در این زمان دستگیر و زندانی اما تحصن با موفقیت وبرآمدن خواسته های متحصنین برگزار می گردد.در زندان پیشنهاد بورس تحصیلی خارج از کشور را نمی پذیرد و به جهت فعالیت مذهبی در دوران زندان تحت شکنجه قرار گرفته دست به اعتصاب غذا می زند.
اما با آزادی زندانیان سیاسی استاد شهید نیز آزاد می گردند.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:26
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/153311.JPG فعالیت های بعد از انقلاب


در ابتدای پیروزی با همکاری و قضاوت آیات عبدالجلیل جلیلی ، شهید بهاءالدین کنگاوری (محمدی عراقی) و عبدالخالق عبدالهی دادگاهی اسلامی برای اجرای حدود و اعمال تعزیرات شرعی تشکیل می دهند که هسته اولیه دادگاه انقلاب کرمانشاه می گردد.

دیدار شهید با امام راحل رحمت الله علیه


در اوایل اسفند ماه 57 شهید جعفری به خدمت امام راحل (ره) رسیده گزارشی از نیروهای آموزش دیده در پادگانهای خورین و چغانرگس و خضرزنده ارائه و امعان نظر امام (ره) برای تجهیز تسلیحاتی این نیروها و راه اندازی یک نیروی نظامی مستقل و توجه بیشتر مسوولان به مسائل کردستان را تقاضا می نمایند که منجر به ارجاع ایشان به آیت ا... حسن لاهوتی و شهید سپهبد ولی ا... قرنی از سوی امام (ره) می گردد.
انجام اولین عملیات نظامی بعد از انقلاب به فرماندهی شهید جعفری
آیت ا... لاهوتی دراسفند ماه 57 برای دیدار از پادگان خضر زنده و اقدامات به عمل آمده به کرمانشاه سفرمی نمایند و با تشدید درگیری ها در کردستان و سقوط منطقه شهری سنندج و محاصره پادگان آن به وسیله گروهکها تسلیحات گسترده این پادگان در شرف تصرف گروهکهای معاند با نظام قرار گیرد .شهید سپهبد قرنی با ارائه اختیارات تام به شهید سعید جعفری در نیروهای نظامی منطقه غرب ورود نیروهای آموزش دیده ایشان را به عرصه دفاع طلب می نمایند. شهید جعفری با استقرار در هوانیروز کرمانشاه و هماهنگی عملیات هوایی از پایگاه نوژه عملیات سنندج را آغاز نموده با خاموش کردن آتش نیروهای مهاجم به پادگان و هلی برد نیروهای آموزش دیده پادگان خضرزنده به درون پادگان تحت محاصره سنندج نخستین عملیات نظامی انقلاب اسلامی را در 28 اسفند ماه 1357 با موفقیت کامل رهبری می نماید.
در این عملیات پر خطر نظامی با به شهادت رسیدن نخستین شهیدان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهید امیر شاهرضایی و برادران امیر و حسین اشک تلخ پادگان سنندج و تسلیحات آن از سقوط حتمی نجات می یابد و شهر سنندج از تصرف گروهک ها خارج می گردد.
در فروردین 58 پس از آزادی و تامین سنندج شهید جعفری نیروهای مبارز سنندج را همراه با گروه میثم به سمت مهاباد گسیل می دارند تا به صورت مردمی در شهر وارد و در پایگاههایی مستقر گردیده متصرفین شهر و پادگان مهاباد را به عقب برانند.
این نیروها به مدت چند ماه تا رسیدن به هدف مورد نظر در مهاباد مستقر و در دو گروه فرهنگی و نظامی مشغول به فعالیت می گردند.
پراکندگی نیروهای ضد انقلاب و عناصر وابسته به پالیزبان و... در شهرستانهای (کرند وگهواره) نیز در آن زمان منجر به عدم امنیت در منطقه می گردد.
ارتباط نزدیک شهید جعفری با بزرگان قومی آن مناطق و طرح واگذاری تامین منطقه به ایشان اغتشاشات دراز مدت را بدون درگیری و مداخله نظامی خاتمه می دهد.
در اوایل مرداد 58 با سقوط پایگاه سپاه در مریوان به دست گروهکها و قتل عام خانواده پاسداران منطقه شهید سعید جعفری با تقویت سران محلی مدافع انقلاب و ایجاد حرکت از روستا به شهر این نیروها (طرح و مدیریت یکی از نزدیکان شهید) منجر به محاصره شهر و قطع ارتباط گروهکها با نیروهای خارج گردیده با ورود شهید دکتر مصطفی چمران به منطقه به نمایندگی از دولت و مذاکره ایشان و شهید جعفری با سران گروهکها نیروهای متهاجم مریوان را به سمت پاوه ترک می نمایند. حضور این نیروهای غیر متعهد در پاوه و بروزبرخی رفتارهای زننده آنها مردم مسلمان پاوه را به واکنش واداشته منجر به تحصن اعتراض آمیز مردم در فرمانداری شهر می گردد.
متقابلا هواداران گروهکها نیز تحصنی را به منظور اعمال فشار بر دولت در قوری قلعه ترتیب می دهند.
ماجرای محاصره نیروهای تحت امر شهید چمران و نقش بسزای شهید جعفری در یاری رساندن به شهید چمران و حکم تاریخی امام راحل در شکستن حصر پاوه
درآن فضای متشنج شهید جعفری در اقدامی شجاعانه با همراهی آیات اشرفی ،کاظمی و خرمشاهی در جمع مردم متحصن در فرمانداری پاوه حضور می یابند و با سخنرانی و اعلام حمایت از متحصنین شخصا خطر مذاکره با سران گروهکها را در قوری قلعه به جان می خرد وسعی در ختم غائله نموده موضع مردم پاوه را تثبیت می نمایند .
پیروزی مذاكرات به نفع مردم پاوه و ورود شهید چمران به این شهر منجر به خشم معاندان و محاصره و حمله مسلحانه آنها به پاوه گردید. شهید جعفری در دو مرحله تسلیحات و نیروهای جان بركفی را به فرماندهی شهید آیت شعبانی و آقای عبدالعلی بوچانپور به درون حلقه محاصره پاوه اعزام و پی گیری وسیعی رابا همراهی آیت ا... مجتبی حاج آخوند جهت صدور فرمان امام (ره)خطاب به ارتش برای نجات پاوه ایفا می نماید.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:27
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/153312.JPG

تشکیل گروه سلمان


در شهریور 58 شهید جعفری با اعزام نیروهای سپاه به روانسر دشمنان انقلاب را بدون درگیری به عقب نشینی از آن شهر وادارنموده در دیماه 58 با تشكیل گروه سلمان و تدوین طرح یك عملیات چریكی پیچیده به فرماندهی شهید ابوالحسن یاری كامیاران را در اوج نا امیدی ها بدون تلفات شهری و با تقدیم كمتر از 12 شهید آزاد می نماید.
تشکیل پیشمرگان کرد مسلمان


از دیگر اقدامات شهید گرفتن امان نامه از امام برای برخی از افرادی است كه از زمان طاغوت با جرایم كوچك به عراق گریخته بودند. این طرح منجر به بازگشت این آوارگان به كشور و رفع یكدست ناهنجاری های اجتماعی در منطقه و نیز همراهی بسیاری از آنان با انقلاب در مقاطع بعدی خصوصا در مجموعه {پیشمرگان كرد مسلمان} گردید. اسكان مهاجران كردی كه در خطر قتل و غارت گروهكها قرار داشتند در شهر كرمانشاه از دیگر اقدامات ایشان بود. طرح تشكیل پیشمرگان كرد مسلمان با محوریت سران كرد رانده شده و نیز دریافت كنندگان امان نامه ها وحمایت شهید چمران و علامه احمد مفتی زاده نیز توانست تفاوت كرد و كفر را در كردستان آشكار نماید.
تاسیس حزب الله کرمانشاه و نهضت اسلامی دانشجویان غرب کشور


اقدام دیگر شهید آن بود كه در مسیر تالیف قلوب طوایف محلی تعدادی از افراد ذی نفوذ و نیازمند منطقه را نیز مورد حمایت مالی نظام قرار دهند. استاد شهید سعید جعفری همزمان در عرصه سیاسی مبارزه وسیعی را علیه گروهكها التقاطی و مجاهدین خلق و سایر گروهكهای ماركسیستی سامان داد. قدرت مناظره سعید در این مسیر بسیار موثر و نزدیكی ایشان با جامعه روحانیت كرمانشاه بسیار راه گشا بود. همچنین با برگزاری دروس تفسیر قرآن كریم ، نهج البلاغه و سخنرانی در مساجد خصوصا برگزاری جلسات هفتگی مسجد معتضدی و دعای كمیل مسجد بروجردی و افشاگری در مورد ماهیت بنی صدر و نیز با متشكل كردن و برافراشتن نام حزب ا... و تدارك تاسیس نهضت اسلامی دانشجویان غرب كشوربه عنوان نخستین اتحادیه دانشجویی و نامزدی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در پاوه نقش بی بدیلی در عرصه های سیاسی و فرهنگی منطقه ایفا نمود.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:29
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/153313.JPG
جلوگیری از ورود نیروهای مجاهدین خلق به مجلس


در دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی كرمانشاه كه با نفوذ و تقلب سازمان مجاهدین خلق در فرمانداری كرمانشاه دو نفر از نامزدهای منافقین را به مرحله دوم انتخابات معرفی نمودند استاد شهید سعید جعفری با دعوت از مردم به تحصن در فرمانداری از ورود آنها به مجلس جلوگیری به عمل آورد.
برگزاری مراسم دیدار حزب ا... و روحانیت كرمانشاه با امام ره و دیدار امام جمعه وقت سنندج و جمعی از برادران اهل سنت و دیدار طایفه اهل حق با امام(ره) و دیدار جهت اخذ امان نامه ها و ملاقات در مساله كردستان و تشكیل نیروی نظامی و بیان مطالب خصوصی با امام در مورد عدم سلامت وابستگان آیت ا... منتظری دراواخر سال 58 از مهمترین دیدارهای این شهید با امام(ره) است.

فعالیت های برون مرزی شهید


ارتباط شهید با مجلس اعلای شیعیان لبنان و سفر آقای عبدالامیر قبلانبه كرمانشاه و نیز ارتباط با حزب الدعوه الاسلامیه عراق خصوصا علامه سید مرتضی عسگری از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و همكاری با حزب اسلامی رعد افغانستان پس ازپیروزی و صدور نشریه عاشورا در افغانستان از دیگر اقدامات فرهنگی شهید است.
استاد شهید یكسال پیش از آغاز جنگ تحمیلی با نگاشتن نامه ای تحركات جبهه عراق و خطرحمله قریب الوقوع آنان را به رئیس جمهور وقت (ابوالحسن بنی صدر) گوشزد می نماید.
هرچند كه با بی توجهی روبرو می گردد. پیرو این روشنگری ها نیروهای مردمی كرمانشاه در آذر ماه 58 كنسولگری عراق را كه مشغول نقشه برداری و جمع آوری اطلاعات از منطقه است تصرف می نمایند و اسنادی را نیز در اختیار آن شهید قرار می دهند.
شهید جعفری درمصاحبه خویش با روزنامه اطلاعات در اسفند 58 بار دیگر بر خطر حمله عراق تصریح نموده و از تابستان 59 راساً دو مجموعه را به سركردگی شهیدان مفقودالاثر امیر سالمی و داوود رضوانی در مرزهای خسروی و گیلانغرب مستقر می نماید تا آخرین تحركات دشمن را به صورت روزانه به ایشان گزارش نمایند.
متاسفانه با هجوم ارتش عراق به ایران این دو گروه که در نزدیک ترین خط مرزی ایران با عراق مستقر بودند با مقاومت محدودی متلاشی و دو فرمانده غیور آن به شهادت می رسند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 00:30
حضور شهید در جبهه های غرب در همان اولین روزهای جنگ


استاد شهید با سخنرانی های متعدد در کرمانشاه به دعوت عمومی و بسیج نیروهای مردمی به جهاد اهتمام نموده شخصا با جمعی از یاران و شاگردان جان بر کف خویش به عنوان نخستین گروه پیشتاز در مبارزه و جهاد به جبهه دشمنان در حال پیشروی می شتابند و درحالی که دشمن از سرپل ذهاب گذشته است با آنان روبرو می شوند. راهبرد سردار شهید و همرزمان او در این نبرد نابرابر اجرای عملیات چریکی و وارد کردن ضربات متعدد بر پایگاه ها و مراکز نظامی دشمن در طول شب به منظورافزایش خسارت و تلفات مهاجمان و عدم امکان پیشروی و زمین گیری ماشین جنگی دشمنان است.
یک ماه مقاومت سرسختانه این گروه اندک که با حمایت هوانیروز کرمانشاه خصوصا رشادتهای شهیدان علی اکبر شیرودی و احمد کشوری و یحیی شمشادیان پشتیبانی می گردد منجر به زمین گیر شدن سپاه سوم عراق در دشت ذهاب و نهایتاً تخلیه و عقب نشینی آنها از منطقه شهری سرپل ذهاب و انتقال جبهه مقاومت ایران به ارتفاعات قراویز در غرب سرپل ذهاب می گردد.

http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/08/001/153314.JPG نحوه‌ی شهادت


در تمام این مدت درسهای نهج البلاغه شهید در خط مقدم نیز ادامه می یابد. او پاسدار توام جبهه های جنگ و فرهنگ بود. عاقبت در 4 آبان 1359 در شب خجسته عید غدیر ولایت مرتضوی در خط مقدم جنگ و ارتفاعات قراویز و در حالی که برای برگرداندن پیکرهای مطهر همرزمان خود به عمق جبهه دشمن نفوذ کرده بود بر اثر اثابت به مین به اجداد پاک و شهیدخویش تاسی نموده پس از عمری کوتاه اما بسیار پربرکت در حال سجده جان به جان آفرین تسلیم می نماید.
علمای کرمانشاه بر پیکر او نماز خواندند و مردم کرمانشاه با شکوه ترین تشییع را در خاطره این شهر برای او بر پا میکنند.
آیت ا... سید مرتضی نجومی به خط خوش خویش بر سنگ مزار ایشان نگاشت:
درود بر تو ای عزیز روزگار و ای ابا صالح (نام فرزند ایشان صالح است.)
لقد عشت سعیدا و مت سعیدا و ستبعث بعدا حیاً سعیدا
منبع:پایگاه اطلاع رسانی شهید سید محمد سعید جعفری وبلاگ کرمانشاه شناسی
راسخون
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
25-09-2012, 11:50
پيام شهدا ...

شهید سید ابوالفضل امامی:نگذاريد خون هزاران جوان پايمال شود

شهیدمصطفی مازح :باقي خواهيم ماند بر اين جمهوري اسلامی

شهید مهدی بیات:براي ساختن بايد سوخت

شهید سید عباس میر نوری:وقت تنگ است

شهیدسیدمهدی اکرمی:ما تابع رهبر خودمان هستيم

شهید یوسف قناعت : پشتیبان مردم بیچاره وبینواباشید

http://www.askquran.ir/member31977-albums762-6060.gif
شادی روحشان صلوات:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

نرگس منتظر
25-09-2012, 22:11
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/30239.jpg

جنگ از نگاه دیگران

مترجم: گلاره اسد

جنگ عراق علیه ایران یكی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه بود. شاید حدود یك میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی كه به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از كل مبلغی بود كه جهان سوم طی یك دهه صرف بهداشت عمومی اش كرد.
جنگ در 22سپتامبر 1980 با تجاوز تمام عیار نیروهای عراقی به ایران آغاز شد. تا پیش از این تاریخ، نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران دست به خرابكاری و درگیریهای سنگین زده بودند. عراق امیدوار بود در مقابل همسایه ای كه پس از انقلاب اسلامی 1979 در عرصه بین المللی منزوی شده بود(!)، به پیروزی برق آسایی دست یابد. اما به رغم موفقیتهای اولیه، ایرانیان بسیج شدند و با اتكا به جمعیت بیشتر خود تا اواسط سال1982 متجاوزان را از خاك خود بیرون راندند. در ژوئن 1982 ایرانیها رویكرد تهاجمی اتخاذ كردند، ولی عراق به لطف برتری اش در جنگ افزارهای سنگین توانست مانع از هرگونه عملیات سرنوشت ساز ایران شود. تفنگها سرانجام در 20اوت 1988 خاموش شدند. عمده مسؤولیت این خونریزی ?ساله متوجه رژیم نظامی سنگدل صدام حسین است. او برای جان انسانها ذره ای ارزش قائل نبود. علاوه بر این، بی تفاوتی جامعه بین الملل نكوهیده است، زیرا نه تنها وجدانش از دیدن صدها جنازه «جهان سومی » به درد نیامد، بلكه كوشید از آب گل آلود ماهی بگیرد و از این مناقشه سود ببرد.
فرانسه بزرگترین منبع تأمین جنگ افزارهای پیشرفته عراق شد و كوشید منافع مالی اش در این كشور را حفظ كند. اتحادجماهیر شوروی نیز بزرگترین تأمین كننده سلاح عراق بود و د رعین حال می كوشید نظر مساعد دولتهای هر دو كشور را جلب كند. دست كم 10كشور به هر دو طرف مناقشه سلاح می فروختند تا به خونریزی و كشتار دامن بزنند. اما فهرست این كشورهای پلید بدون ایالات متحده تكمیل نخواهد شد. هدف آمریكا سود بردن از تجارت سلاح نبود، بلكه هدف قابل ملاحظه تری را دنبال می كرد: كنترل منابع نفت منطقه. پیش از پرداختن به سیاست آمریكا در خلال جنگ عراق علیه ایران.
نگاهی به تاریخ نشان می دهد در 40سال اخیر، به رغم تغییر مكرر شرایط، سیاست آمریكا در قبال خلیج فارس ثابت مانده است. حمایت از محافظه كارترین حكومتهای موجود محلی به منظور جلوگیری از به قدرت رسیدن جنبش های رادیكال و مردمی، باهر قیمت انسانی ممكن و هر میزان مداخله و دستكاری لازم اما آمریكا همواره در اجرای سیاستش موفق نبوده است. در سال 1979 با سرنگونی شاه، آمریكا یكی از حكومتهای دست نشانده خود را از دست داد. اما الگوی زیربنایی سیاست آمریكا تغییر نكرده و می توان این را در رویكردش نسبت به جنگ عراق علیه ایران مشاهده كرد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 22:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56269648051839208460.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56269648051839208460.jpg)



كدام بی طرفی!؟

آمریكا در سال 1980 با هیچكدام از طرفین جنگ رابطه دیپلماتیك نداشت و بیطرفی خود را در این مناقشه اعلام كرد. یك مقام وزارت خارجه آمریكا در سال 1983 بدون ذره ای حس انسان دوستانه اعلام كرد:
مادامی كه جنگ ایران و عراق روی متحدان ما در منطقه تأثیر نمی گذارد یا موازنه قدرت را برهم نمی زند، ما ذره ای اهمیت نمی دهیم.اما حقیقت این است كه ایالات متحده نسبت به این جنگ بی طرف نبود و استمرار آن را به منزله خلق فرصتهای مثبتی تلقی می كرد.
نیاز به سلاح و پول بغداد رابه كشورهای محافظه كار عرب خلیج فارس و مصر وابسته تر می ساخت و بدین ترتیب سیاستهای عراق تعدیل و رابطه بین قاهره و سایر كشورهای عربی ترمیم می شد. این جنگ همچنین ایران را كه اكثر تسلیحاتش آمریكایی بودند، ناگزیر می ساخت تجهیزات و قطعات یدكی آمریكایی بخرد.
نیازهای مبرم جنگ ممكن بود دو كشور را ناچار سازد كه روابطشان را با واشنگتن بهبود ببخشند.
از سوی دیگر، پراكندگی جنگ به آمریكا امكان می داد در ایران و عراق عملیاتهای مخفیانه انجام دهد و تلاطم خلیج فارس می توانست سایر كشورهای منطقه را برای همكاری نظامی به سوی آمریكا جلب كند.
هنگامی كه جنگ اولین بار آغاز شد، اتحاد شوروی كشتی های تسلیحاتی اش را از راه عراق بازگرداند و تا یك و نیم سال بعد به بغداد هیچ سلاحی نفروخت. در مارس 1981 حزب كمونیست عراق كه تحت فشار صدام حسین قرار داشت، از شوروی پیام فرستاد كه جنگ باید پایان یابد و نیروهای عراقی به مرزها بازگردند.
در همان ماه آلكساندر هیگ وزیر خارجه آمریكا به كمیته روابط خارجی سنا گفت كه چشم انداز بهبود روابط با عراق دیده می شود و خاطرنشان ساخت كه بغداد نگران «رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاورمیانه» است.
سپس آمریكا فروش پنج فروند بوئینگ را به عراق تأیید كرد و معاون وزیر خارجه را جهت مذاكره به بغداد فرستاد. متعاقباً ایالات متحده عراق را از فهرست كشورهای حامی تروریسم برداشت و واشنگتن برای صادرات آمریكا به عراق 400 میلیون دلار اعتبار تعیین كرد. در نوامبر 1984آمریكا و عراق مناسبات دیپلماتیك خود را كه در سال 1967 گسسته بود، احیا كردند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09264009570284235354.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 22:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/66182114897621171537.jpg

تهدید شوروی و نیروهای واكنش سریع

به موازات آن كه جنگ تحمیلی موضع آمریكا در عراق را بهبود می بخشید، مناسبات نظامی ایالات متحده با كشورهای عرب خلیج فارس توسعه می یافت، واشنگتن به واسطه جنگ عراق علیه ایران تمایلش به داشتن مناسبات نظامی با اعراب و استقرار نیرو جهت مقابله با تهدید شوروی را توجیه می كرد.
در ژانویه 1980پرزیدنت كارتر «دكترین كارتر» را ارائه كرد كه اظهار می نمود آمریكا مایل است برای جلوگیری از دسترسی «قدرتی خارجی» بر خلیج فارس به زور متوسل شود اما همانگونه كه مایكل كلر خاطر نشان كرده، دغدغه واقعی آمریكا پنج روز بعد با انتشار بیانیه نظامی هارولد براون وزیر دفاع وقت عیان گشت.
براون هشدار داد كه بزرگترین تهدید برای ایالات متحده دیگر توسعه طلبی شوروی نیست، بلكه تلاطم های مهارناپذیر جهان سوم است. وی گوشزد كرد: در جهانی پراز مشاجره و خشونت، ما نمی توانیم بدون سلاح به خارج برویم.
شیوه خاص توسعه اقتصادمان سبب می شود كه ما برای رفاه مادی مان به واردات، صادرات و درآمدهای سرمایه گذاری های خارجی وابسته باشیم. حفاظت از جریان نفت خاورمیانه بخش مهمی از منافع حیاتی ماست و ما برای دفاع ازآن هر اقدام مقتضی از جمله توسل به نیروی نظامی را اتخاذ خواهیم كرد.
براون صراحتاً بیان نكرد كه ایالات متحده در پاسخ به تهدیدات داخلی نظیر انقلاب مداخله نظامی خواهد كرد، ولی پس از كناررفتن از سمتش آشكارا گفت:
یك موضوع حساس این است كه آیا ایالات متحده باید برای حفاظت از میادین نفتی در مقابل تهدیدات داخلی و منطقه ای اقدامی اتخاذ كند یا خیر. هرگونه تعهد صریح از این نوع احتمالاً تولیدكنندگان نفت را بیش از آن كه آسوده سازد، نگران خواهد ساخت.
برهمین اساس دولت كارتر تشكیل نیروی واكنش سریع را برای به رخ كشاندن قدرت نظامی آمریكا در خلیج فارس آغاز كرد.
هدف اساسی این طرح به قول مشاور امنیت ملی كارتر كمك كردن به دولتی دوست در مقابل خطر كودتا بود.
در سال ،1980 ارتش آمریكا رزمایشی با عنوان «شوالیه شجاع» انجام داد كه هدفش حفاظت از ایران در مقابل تهاجم تمام عیار شوروی بود.
ارتش چنین نتیجه گرفت كه برای عقب نگه داشتن ماشین جنگی شوروی به 325هزار سرباز نیاز دارد. شاید یك نیروی واكنش سریع با این بزرگی برای مبارزه با دردسرسازان جهان سومی غیرضروری به نظر آید، اما پنتاگون اظهار كرد كه در اواسط دهه 1980 ارتشهای جهان سوم دیگر «بربرهای سرنیزه به دست» نیستند.
آمریكا دیگر نمی توانست منطقه را با یك پرچم ثبات بخشد.
هنگامی كه ریگان به قدرت رسید، اعلام كرد: اجازه نمی دهم عربستان سعودی، ایران شود.
در دوره حكومت ریگان، سیا مخفیانه چنین نتیجه گرفت كه احتمال تهاجم شوروی به ایران «بعید» است ، زیرا ارتش سرخ به حدكافی گرفتار پیكار با افغانها بود.
اما بعیدبودن تهدید شوروی از شتاب ایجاد نیروی واكنش سریع نكاست.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94585929250118946163.gif

نرگس منتظر
25-09-2012, 22:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44597359070957759470.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif)


سیاست دوگانه در قبال تهران

سیاست آمریكا در قبال ایران پیچیده تر بود، زیرا همزمان دو مسیر را می پیمود.
از یك سو، مقامات آمریكا چشم اندازبرنامه ای مخفی برای تضعیف دولت تهران را مساعد می دیدند و درعین حال واشنگتن می كوشید با همان دولت ارتباط برقرار كند.
اقدامات آمریكا در تعقیب مسیر نخست آشكارا نشان می داد كه واشنگتن مخالف حكومت] حضرت[ آیت الله خمینی است واز گروههای هوادار دیكتاتور سابق ایران برای مبارزه با دولت تهران حمایت می كرد.
سیا از سال 1982 ماهیانه 10هزار دلار به گروهی در پاریس موسوم به جبهه ملی ایران به ریاست علی امینی می پرداخت كه نقش بسزایی در واگذاری نفت ایران به قدرتهای خارجی پس از كودتای 1953 داشت.
آمریكا همچنین از 2گروه شبه نظامی ایرانی مستقر در تركیه حمایت می كرد كه رهبری یكی از آنها برعهده ژنرال بهرام آریانا، فرمانده ارتش شاه بود كه رابطه نزدیكی با شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه داشت.
در سال 1980 دولت كارتر پخش برنامه های مخفی رادیویی از مصر برای ایران را با هزینه 20 تا 30هزار دلار در ماه آغاز كرد.
این برنامه ها خواستار سرنگونی دولت ایران وحمایت از بختیار بودند. سایر برنامه ها محتوی ضدشوروی داشتند.
همزمان با این فعالیتها، آمریكا حركت در جبهه دوم را در پیش گرفت:
تلاش برای برقراری رابطه با روحانیون ایران براساس علاقه مشتركشان با واشنگتن برای مبارزه با چپگرایان! ریگان پس از افشای رسوایی ایران كنترا در نوامبر 1986 اعلام كرد نیت ایالات متحده یافتن «مسیری برای بازگرداندن ایران به جایگاه سابقش بود كه همانا خانواده كشورهای مردم سالار است».
بنابه گزارش كمیسیون تاور، «آمریكا در سال 1983 كمك كرد تا تهران را متوجه خطر ناشی از نفوذ گسترده حزب كمونیست توده یا كادرهای شوروی و طرفدار شوروی درایران سازد. ایده ایجاد ارتباطی راهبردی با ایران از حمایت گسترده دولت آمریكا برخوردار بود.
مثلاً كمیسیون تاور، اظهار كرد كه اگرچه مخالف انتقال سلاح به ایران است ، «گشایشی استراتژیك با ایران شاید به سود منافع ملی آمریكا باشد».
باید تصریح كرد كه هدف ازاین گشایش استراتژیك گشودن باب گفت وگو با دشمن سابق نبود، بلكه بخشی از سیاست پیشگیری از دسترسی قابل ملاحظه اتحادیه شوروی به ایران بود. از همین رو، گزارش سیا در 1985 اظهار می داشت هرابرقدرتی كه زودتر به ایران برسد، «در موقعیت نیرومندی برای حذف دیگری قرار خواهد گرفت».



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_adc0ea7a-65e3-41d8-9a7d-397baea8ada0a.jpg

نرگس منتظر
25-09-2012, 22:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23658688934772246532.jpg


مقابله با موفقیت های نظامی ایران

درسال 1984 به دلیل پیروزیهای ایران در میدان نبرد وبهبود مناسبات آمریكا با عراق، واشنگتن شروع به قطع منابع تسلیحاتی ایران از طریق اعمال فشار به متحدان خود برای توقف فروش سلاح به تهران كرد.
كویت پیروزیهای ایران را با نگرانی فزاینده دنبال می كرد. ایران حالا دیگر به كشتی های پهلوگرفته در بنادر كویت حمله می كرد وكویت به منظور دفاع از خود دست یاری به سوی آمریكا برد.
در سپتامبر 1986 كویت به واشنگتن ومسكو پیشنهاد داد پرچمهای خود را روی برخی از كشتی ها به اهتزاز درآورند وسپس با ناوگان دریایی خود از آنها محافظت كنند. واكنش اولیه ایالات متحده ولرم بود، ولی وقتی واشنگتن در مارس 1987فهمید شوروی حاضر شده كه پرچمش را روی یازده كشتی كویتی نصب كند، بلافاصله پذیرفت آن یازده كشتی را تحت پرچم خودش محافظت كند.
اما ایران به شدت حملاتش علیه كشتی ها به دلیل حضور نیروی دریایی آمریكا در خلیج فارس افزود.
در فاصله 1981 تا آوریل 1987 كه خبر نصب پرچم آمریكا روی كشتی های عربی اعلام شد، ایران به90 فروند كشتی ضربه زده بود، ولی این رقم طی یك سال بعد به 126 فروند رسید.
همانطور كه گزارش كنگره خاطرنشان می كرد، كشتیرانی در خلیج فارس از زمان آغاز حضور دریایی آمریكا ناامن تر شده است .
درواقع این عراق بود كه در 1981 جنگ نفتكشها را به راه انداخت وتا سال 1984 بدون پاسخ موازی ایران ادامه داد. دوماه پس از تشدید حملات عراق در مارس ،1984 ایران بالاخره شروع به پاسخگویی كرد، اماتعداد حملات عراق بیشتر از ایران بود.
واشنگتن در توجیه سیاستش می گفت عراق فقط به كشتی های ایران حمله می كند وحال آن كه ایران نفتكشهای كشورهای بیطرف بخصوص كویت را هدف قرار می دهد.
حمایتهای گسترده آمریكا ازعراق سبب شد تا در 18ژوییه 1988ایران پذیرش كامل قطعنامه 598را اعلام كند، ولی بغداد آتش بس را نپذیرفت وبه استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی ادامه داد. سرانجام در 6اوت فشار بین المللی عراق را مجاب به پذیرش آتش بس كرد وآن 2هفته بعد به اجرا گذاشته شد.
برای واشنگتن مهمترین چیز حفظ وضعیت موجود در منطقه ای استراتژیك بود كه برای پنتاگون وشركتهای نفتی ارزش فراوانی دارد و دو جنگ بعدی خلیج فارس این مسأله را اثبات كرد.
منبع: http://www.sajed.ir
راسخون



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25146598185992229319.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:21
http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/11/0017952.JPG

roz2زنان، ايثار و شهادت در دوره معاصرroz2




چكيده



فعاليت زنان در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه اسلامي، از صدر اسلام تا كنون از واقعيت هاي غير قابل انكار تاريخ اسلام و ايران است.
هر چند اسلام با حضور زنان در جنگ ها به عنوان رزمنده مخالف است ، اما در مواردي كه اين اقدام به منظور دفاع از جان خويش يا دفاع از وجود مبارك پيامبر (ص) انجام شده،م خالفتي ابراز نشده است.
از همان صدر اسلام، زنان شهادت طلب و ايثارگر حتي در بحراني ترين شرايط از بذل جان و فداكاري در راه اسلام دريغ نداشتند .
حماسه پر شور كربلا و ايثارگري هاي زينب (س) و ديگر زنان چون مادر وهب (دختر عبد،از بني كلب،همسر عبدالله بن عمير كلبي) جلوه اي از روح شهادت طلبي در زنان مسلمان است . از اين رو زنان ايران اسلامي چه در مشروطه و چه در انقلاب اسلامي و چه جنگ تحميلي، با الگو پذيري از حضرت زينب (س) همواره در كنار مردان خود وگاهي جلوتر از آنان، از آزمون صبرو استقامت و ايثار و شهادت طلبي، سر بلند بيرون آمده اند .


مقدمه :
مبارزه عليه دشمنان و حفاظت از خانه ،خانواده،وطن و دفاع از عقيده امري ذاتي و فطري است كه در نهاد بشر به وديعه گذاشته شده است .
ايثار و شهادت طلبي يكي از آموزه هاي اصيل اسلامي است،از اين رو بدون شناخت فرهنگ ايثار و شهادت در اسلام نمي توان درك درستي از نمودهاي بارز آن در جامعه اسلامي ايران معاصر پيدا كرد .
در اسلام جهاد در راه عقيده و ايمان و وطن از ارزشي والا برخوردار است و كسي كه در اين راه كشته شود در شمار شهيدان است .
هرچند همواره بر جنبه هاي عاطفي و احساسي زنان تاكيد و سعي شده كه زنان را ضعيف و بدون قدرت تصميم گيري جلوه داده شود، ليكن در فرهنگ و جامعه اسلامي الگو ها و نمونه هاي فراواني از ايثار و شهادت طلبي زنان در عرصه هاي مختلف به چشم م ي خورد .
از اين رو به همراه اسلام پذيري ايرانيان اين فرهنگ و روحيه شادت طلبي نيز براي آنها دروني و ما در طول تاريخ چند صدساله ايران اسلامي شاهد نمونه هاي بيشمار ايثار و شهادت طلبي زنان در راه اسلام و ايران هستيم .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09198536783545003363.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:25
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190687.jpg






بيان مساله

در تاريخ مكتوب بشري همواره مردان قهرمانان و نقش آفرينان حوادث تاريخي بوده اند.
لذابه نقش آفريني زنان كمتر پرداخته شده است.دليل اين امر مي تواند تفكر مرد سالارانه حاكم بر جوامع بشري باشد.فرهنگ غني اسلامي از اين امر مستثني است.
چرا كه در طول تاريخ اسلامي زنان بسياري را در بطن حوادث مي بينيم.
از صدر اسلام در عرصه نمونه بارز اين « س» هاي مختلف ،شاهد حضور برجسته زنان هستيم .حضرت خديجه حضور است.اين زنان با تكيه بر فرهنگ غني اسلامي كه در آن تنها عامل برتري تقوا است،خود را موظف به حضور در عرصه هاي مختلف سياسي ،اجتماعي... دانستند.
مساله اين است كه مراد از ايثار در فرهنگ اسلامي چيست؟ مفهوم ايثار در فرهنگ اسلامي اين است كه انسان چيزي را كه به او تعلق دارد در راستاي تحقق بخشيدن به هدفي يا اجراي تكليفي به ديگران ببخشد.شهادت طلبي حد اعلاي ايثار ،همان بذل جان است .
مساله ديگر اين است كه مصاديق ايثار چيست؟اين مساله را با نگاهي به تاريخ معاصر ايران در سه برهه مشروطه،انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي بررسي خواهيم كرد .محور بحث در اين مختصر ايثار زنان در اين سه برهه است .ايثار و شهادت طلبي زنان در اين دوره به دو شكل مستقيم و غير مستقيم است.
در شكل مستقيم آن زنان ايثارگر در جلسات سياسي،تظاهرات ها،پخش اعلاميه ،فعاليت مسلحانه و تحمل اسارت و شكنجه ... حضور فعال داشتند .
در شكل غير مستقيم آنها با پرورش فرزندان صالح و فرستادن آنها به جنگ،ترغيب همسران خود به مبارزه در راه وطن،اداره منزل و تحمل سختي هاي ناشي از فقدان همسر نمود كامل مصاديق ايثار شدند.
حال به اين مساله بپردازيم كه چه نيرويي و چه اعتقادي باعث مي شود كه يك شخص حتي عزيزترين دارايي خود كه همان جان است را فداي چيزي يا كسي ديگر كند؟
پشتوانه اين اعمال ايثارگرانه آموزه ها و اعتقادات اسلامي است در سايه اين تعاليم، من شخصي در تقابل با ما جمعي به فراموشي سپرده مي شود و مصلحت عام جانشين منفعت شخص مي شود.
معناي لغوي ايثار: ايثار مصدر باب "افعال"و از ريشه اَثَر است و اَثَر به معناي هر چيزي را بدست آوردن و دريافتن چيزي است كه ما را به وجود آن راهنمايي مي كند.(1) بر اين اساس،وقتي از كلمه ي ايثار استفاده مي شود مانند ساير مصدرهاي باب افعال چنين معنايي از آن استنباط مي شود: »اينكه باب "افعال" براي قيام فعل است و نسبتش اول به فاعل داده مي شود (2)
در سه كتاب مشهور لغت ايثار از نظر لغوي چنين تعريف شده است:
ايثاراثبات برتري و مقدم داشتن آن چيزي است كه در انتخاب و اختيار كردنش برديگران زيادي است(3)و اينكه ايثار ديگران را بر خود مقدم داشتن است (4)
معناي اصطلاحي ايثار: ايثار در اصطلاح نهايت بخشش و گذشت و برگزيدن غير بر خود است، يعني به رغم نياز به چيزي ، ديگران را بر خود بدان چيز مقدم داشتن است. (5)
همچنين در دروس اخلاق اسلامي ايثار چنين تعريف شده است» بالاترين درجه سخاوت ، آنكه شخصي به چيزي محتاج است ، ولي آن را به ديگري مي بخشد يعني از خودگذشتگي، كه به آن ايثار مي گويند.« (6)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/26030535171336102300.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:27
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190691.jpg

فرهنگ ايثار و شهادت طلبي در اسلام

ازهمان زماني ، كه بذرهاي ايمان در جان مسلمانان ريخته شد ، همه اقشار جامعه در مبارزه با ظلم كوشيدند. اين حضور و بذل جان و شهادت طلبي منحصر به مردان نبود و درهرعرصه اي كه زنان ايثاگر و شهادت طلب حضور يافتند با ايثار هر چه تمام تر، حتي الگوي مردان شدند.
روح شهادت طلبي و ايثار برگرفته از انديشه اسلامي است .در انديشه اسلامي كساني كه در راه اسلام و وطن كشته شوند،در شمار شهيدان اند.البته اين بدان معنا نيست كه در آيين اسلام جان انسان ارزش ندارد،اتفاقا برعكس،اسلام بيان مي دارد كه ارزش جان يك انسان برابر با تمام بشريت است ،انسان ايثارگر جان خود را فداي ارزشي والاتر كه همان رضاي خداست مي كند. شواهد تاريخي فراواني از حضور زنان، چه در معركه هاي نبرد و چه در عرصه هاي مختلف جامعه اسلامي داريم كه در ذيل به برخي از آنها خواهيم پرداخت.
"ام نسان " يكي از زناني است كه با شجاعت هر چه تمام تر و روحي سرشار از شهادت طلبي با اجازه پيامبر به سوي خيبر روانه مي شود و با مداواي مجروحين جنگ ، آنچه در توان دارد را در راه اسلام و پيشبرد اهداف آن ايثار مي كند )واقدي ، محمد بن عمر، المغازي ، جلد 2،ص( 687 مقام و منزلت نيز مانع ايثارگري هاي اين زنان نيست .مصداق اين مدعا فاطمه زهرا ) س)است كه همراه 14زن ديگر در نبرد احد حضورمي يابد، و به مداواي مجروحين و رساندن آب و آذوغه به رزمندگان مي پردازد.(7)
"صفيه" دختر عبدالمطلب مي گويد: در جنگ احزاب زير رگبار سنگ و تير بوديم ، يك يهودي به سوي ما آمد. من شمشير حسان بن ثابت را برداشتم و گردن يهودي را زدم، ؛ طوري كه سرش به سمت گروهي پرتاب شد (8)
از ديگرزنان شهادت طلب كه با حضور در جنگ همراه پيامبر، با از جان گذشتگي به سربازان اسلام خدمت كرده است "ام عطيه " است، ايشان بيان مي دارد كه در هفت جنگ همراه پيامبر (ص) بودم. دراين جنگها ، تداركات ايشان را نگهداري مي كردم، براي ايشان غذا درست مي كردم و مجروحين را مداوا كرده و از مريض ها پرستاري مي كردم (امين، اعيان الشيعه ،ج، 3،ص 842 )دراين دوره حضور دو زن شجاع و نترس ،كه باكي از شهادت و ايثار در راه اسلام ندارند به چشم مي خورد، يكي" ام حارث انصاري " است، كه هنگامي شوهر خود مي خواهد از معركه بگريزد ، لگام شتر او را مي گيرد و به فرار او اعتراض مي كند و نشان مي دهد كه بذل جان و دفاع از اسلام و آرمان هاي آن زن و مرد نمي شناسد.
"ام عماره " ديگر زن شهادت طلب است. فداكاري اين زن را در جنگ احد مي بينيم . زماني كه مردان مي گريزند و تنها افراد معدودي به دفاع از پيامبر مي ايستند، او يكي از آنها بود. وي كه براي آب دادن به رزمندگان به جبهه جنگ آمده بود هنگامي كه چنين مي بيند مشك را مي اندازد و سلاح برمي گيرد و با هر وسيله ممكن دشمن را از پيامبر )ص(دور مي سازد، ام عماره در اين نبرد جراحات بسيار برداشت ،به طوري كه درمان اين جراحات يك سال به طول انجاميد(9)او درغزوه هاي بني قريظه ، خيبر و حنين نيز شركت كرد . شجاعت و دلاوري او در حنين كمتر از احد نبود، خود او نقل مي كند كه» در حنين مردم از هر سو مي گريختند و من و چهار زن ديگر مي جنگيديم.
مردي از هوازن را ديدم كه پرچم جنگ را حمل مي كند و سوار بر شتر به دنبال مسلمانان مي تازد. شترش را پي كردم، او به زمين افتاد و من بر پشتش نشستم پي در پي او را زدم تا از پا درآمد و شمشيرش را برداشتم ".« ام عماره " پس از وفات پيامبر نيز در جهاد مسلمانان شركت كرد چنانكه در جنگ يمامه به سختي جنگيد و يك دست او قطع شد(10)
اين جانبازي ها و جانفشاني ها پشتوانه فرهنگي قوي اي مي خواهد .پشتوانه اين قسم حركات آموزه هاي اسلامي است.ايثار و شهادت طلبي از متعلقات اين آموزه ها است . به همين دليل است كه به موازات پيشرفت اسلام و در بطن آن باليده است.
جلوه اي ديگر از ايثارگري هاي زنان در حماسه عاشورا نمود پيدا مي كند، حماسه عاشورا را زنان و مرداني ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادند تا گلواژه آزادي و آزادگي همواره در تاريخ سبز بماند.
در اين حماسه خونين بيشتربه نقش آفريني مردان و ياراني كه در ركاب حضرت به فوز عظيم شهادت نايل شدند توجه شده است و نقش زنان و ايثار آنان كمتر مورد توجه بوده است .يكي از اسوه هاي است. درجه صبر و فداكاري زينب (س) در حماسه كربلا ايثار حضرت زينب)س( ستودني است. از آنجا كه در اين مختصر مجال بيان وجود آن نوراني نيست، به ديگر زنان و ايثارو شهادت طلبي آنها خواهيم پرداخت.
مادروهمسر وهب(همسرعبدالله بن عمير كلبي) ، از اسوه هاي ايثار و شهادت طلبي و نهايت توجه و ارادت به مقام ولايت است . در روز عاشورا مادر وهب مكرراً به فرزند يادآور مي شود كه به جاي شيري كه به تو دادم، دلم مي خواهد جانت را در طبق اخلاص بگذاري و در خدمت امام عليه السلام تا سر حد شهادت با دشمن بجنگي، وهب در روز عاشورا در حالي كه در اثر ضربت هاي شمشير خون از بدنش مي چكيد، نزد مادر آمد و گفت، آيا كنون از من راضي هستي؟
مادر گفت از تو خوشنود نخواهم شد تا پيشاپ يش امام به شهادت برسي، وهب به ميدان تاخت و پس از چندي به شهادت رسيد . دشمن كه مي خواست روحيه مادر وهب را تضعيف كند سر وهب را براي او فرستاد ولي مادر وهب سر را به سوي دشمن پرتاب كرد و گفت سري را كه براي دوست داده ايم پس نمي گيريم، (11)ايثار فراتر از اين كه، زني جگرگوشه اش را فداي اسلام و امام مسلمين كند و خشنود و شاد از هديه اي كه به درگاه باري تعالي عرضه كرده است.
همسر وهب نيز در حالي كه بر بالين شوهرش بود به شهادت رسيد.
"ام البنين" يكي از همسران باكمال امام علي (ع) است .وي مادر چهار شهيد كربلا، حضرت عباس (ع) ، عبدالله ، جعفر ، عثمان، است . وقتي خبر شهادت فرزندان خود را شنيد، گفت شنيده ام بر سر عباس عمود آهني زدند و دستانش را بريدند . اگردست دربدن پسرم بود چه كسي مي توانست با او بجنگد، وي بلافاصله جوياي احوال امام حسين (ع)مي شود و مي گويد:" از امام حسين (ع) مرا خبر بده، فرزندانم و همه آنچه زيرآسمان كبود است فداي حسين)ع (باد". وقتي خبر شهادت امام حسين)ع (را شنيد ناله اش بلند شد و گفت رگهاي دلم را پاره كردي. اين علاقه او به امام حسين، نشان كمال معنويت اوست .
وي آن همه ايثار را درراه مقام رهبري فراموش كرده و تنها ازرهبرسخن به ميان برد (12 )
به اين ترتيب مادر چهار شهيد، كه تنها ثمره عمر او و ميوه قلب او بودند از شهامت ، شجاعت و حمايت از رهبر سخن مي گويد و خالصانه فرياد مي زند: فرزندانم و همه آنچه زير آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع) باد!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33629683840324291540.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:30
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190692.jpg

زنان ايثارگر و شهادت طلب در انقلاب مشروطه

در مراحل ابتدايي انقلاب مشروطه (اواخر دهه 1270 - اوايل دهه 1280 ) زنان بيشتر تحت تأثير روحانيون بودند. به دليل حمايت آنان از مشروطيت، از خانه هايشان بيرون آمدند وتظاهرات و رفتارهاي ديگري كه غير زنانه تلقي مي شد شركت مي كردند، مانند» جريان شورش نان.
«كم كم حركت زنان بيشتر شد و استقلال بيشتري يافت. آنها انجمن ها و دورهاي خصوصي بر پا مي كردند.
آگاهي اجتماعي و فعاليت غير خانگي شان بالاترمي رفت(13). برخي از انجمن ها وسازمان هاي مخفي زنان، با ازجان گذشتگي و ايثار به نبردهاي مسلحانه دست مي زدند، براي مثال در مبارزه اي مسلحانه بين موافقان و مخالفان مشروطه درآذربايجان ،جسد 20 زن درلباس مردانه يافت شده است (14)
زنان ايثارگر و شهادت طلب اين مرز و بوم، در هر زمان كه احساس كردند، منافع ملي و دين و عقيده آنها در خطراست، با شجاعت هر چه تمام تر حضور يافتند. نمونه بارزاين حضور در جريان پخش شايعه درباره نمايندگان مجلس كه خواسته هاي روس ها را پذيرفته اند، مي بينيم كه 300 زن ايثارگر و شهادت طلب با تپانچه به مجلس رفتند تا آنها ، را مجبور به حراست از آزادي و تماميت ارضي كشور نمايند(15)
از جان گذشتگي و فداكارهاي اين زنان بدون چشم داشت مادي و به دست آوردن پست ومقامي بوده است .
اين اقدامات به دور از ريا و حد اعلاي ايثار بوده است. شاهد اين مدعا حضور زنان بسيار در مبارزات با لباس مردانه، بدون اينكه كسي آنها را بشناسد است، نمونه اي از اين حضور بي ريا و ايثارگرانه را در جريان سربازي كه به شدت زخمي است و از اينكه درمان شود امتناع دارد مي بينيم .
همچنين در جريان يكي از مبارزهاي آذربايجان پس از يافتن اجساد يك گروه 20 نفره ازسربازان مشروطه خواه، مشخص شد كه تمامي آنها زن بودند (16)
نكته جالب توجه در اين رفتار زنان ايثار گر اين است كه نمي خواهند شناخته شوند.اين مساله معلول دو علت مي تواند باشد :نخست اينكه فضاي فرهنگي جام عه در آن زمان و حتي امروز پذيراي چنين رفتاري نبود.

اين هرگز بدان معنا نيست كه اين زنان ايثارگر كار خلافي انجام داده اند.هدف از بيان اين نكته اين است كه ميزان فشاري كه مي توانست از طرف عامه متوجه چنين زناني باشد را درك كنيم.درد اسارت و شكنجه ها را نيز بر آن اضافه كنيم.
دوم اينكه اين زنان تنها براي پيشبرد اهداف انقلاب دست به چنين عمليات هاي مسلحانه مي زدند نه براي حذب يا انجمن خاصي.از سران مشروطه نيز توقع پست ومقامي نداشتند.دليل اين مدعا اين است كه هيچ سند و مدركي مبني بر درخواست پست و مقام يا چيز ديگري از طرف اين زنان وجود ندارد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71868044512690231102.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:31
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190694.jpg

حضور زنان ايثارگر و شهادت طلبي آنان در پيشبرد آرمانهاي اسلام و مسلمين بسيار چشمگير بوده است، به طوري كه حتي درحراست و حفاظت از جان علما نيز، نقش محافظ آن بزرگواران را در جريان سخنراني ها ايفا مي كنند و حتي زناني چون همسر حيدرخان تبريزي با چماق هايي كه زير چادر پنهان مي ساختند ، وظيفه برقراري نظم را در سخنراني ها بر عهده داشتند (17)
علاوه بر زنان مبارز تبريز، زناني از گيلان و كردستان در جريان مبارزات مشروطه حضور داشته اند.
سن و سال و ناتواني جسمي نيز مانع انجام فعاليت هاي ايثار گرانه آنها نبود.به طوري كه درجريان مبارزات پيرزن شصت و هفتاد ساله و دختر سيزده و چهارده ساله هم به چشم مي خورد. (18)همچنين زنان كشاورز روستاهاي آذربايجان هم در حالي كه نوزادان خود را بر پشت بسته بودند ، اسلحه برداشتند و دوش به دوش مردان جنگيدند. (19)
شجاعت و جسارت اين زنان شهادت طلب و ايثارگر چنان بود كه زماني كه مجلس توسط محمد علي شاه قاجار به توپ بسته مي شود و مردان جرأت نمي كنند اجساد مبارزان را بردارند و به خاك بسپارند ، اين مهم را زنان انجام مي دهند . (20)
حضور زنان ايثارگر در جريان مبارزات مشروطه چنان بود كه حتي پاولويچ با تعجب بيان مي دارد كه يكي ازسنگرهاي تبريزرا زنان چادر به سراداره مي كردند . (21) شهادت طلبي و از جان گذشتگي زنان مسلمان ايران ، چنان عين الدوله را ترسانده بود ، كه براي كنترل اوضاع دستورداد ، از بيرون آمدن زنان جلوگيري كنند، از اين رو هركس از ايشان را مي ديدند دستگير مي كردند.به همين دليل و همان گونه كه حاج سياح نوشته است» :
در زندان هاي دولتي از زنان مبارز كم نبود « با اين وصف اقدام عين الدوله فايده زيادي نبخشيد ، زيرا هنگامي كه علما و مردم در شاه عبدالعظيم بست نشستند، زنان بسياري كفن پوشيده، ضمن سينه زني و نوحه سرايي به بازار آمدند و علي رغم مخالفت و تلاش دولتي ها بازار را تعطيل كردند . (22)
زنان ، علاوه بر ايثار جان درطول اين دوره با ايثار مال و فعاليت هاي غير قهرآميز ديگر در راه مبارزه با ظلم و استكبار قدم هاي استواري برداشتند ، نمونه آن فروخت ن جواهرات خود و خريدن سهام در جريان تأسيس بانك ملي از دولت بود.
اين اقدام به اين دليل انجام شد كه محتاج وام از اجنبي ها نباشند(23) نكته جالب ديگر دررفتار اين زنان آن بود كه علي رغم آنكه در آن موقع،هيچ خانواده اي نبود كه عزيزي را ازدست نداده باشد ودرغم آن داغدار نباشد، ولي هيچ زني براي مرگ پدر، شوهر، برادر، و فرزند خود نمي گريست تا دشمن از غم و ناله هاي آنان خرسند نشود (24)البته نقش زنان دشتستاني در اين اندازه پايان نيافت ، بلكه شجاعت آنان در جنگ با انگليسي ها و صبرشان در مصيبت از دست دادن خويشان و نزديكان ، موجي ازعشق به وطن و دين را در مردان آن ديار پديد آورد. به طوري كه مردان دلاور بوشهري با شبيخون هاي گاه و بي گاه ، هرگز نگذاشتند كه دشمن در خطه جنوب احساس امنيت كند (25)
زنان ايراني در اين برهه از تاريخ كشورمان ثابت كردند كه داشتن شعور سياسي منحصر به تحصيل كرده ها نيست.آنان در سايه تعاليم ناب اسلام آگاهتر از به اصطلاح روشنفكران فرنگ رفته مصالح منافع كشور را درك مي كردند.
در راستاي حفظ منافع كشور حتي از ايثار جان دريغ نداشتند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71868044512690231102.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 10:36
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190854.jpg

ايثارگري زنان و نقش آن در پيروزي انقلاب اسلامي

بر هيچ كس پوشيده نيست كه زنان ايثارگر و شهادت طلب ايران ، نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب اسلامي داشتند.
حقيقتاً در مواردي نقش سنگين تر و مؤثرتري نسبت به مردان در جريان مبارزه ايفا كردند،.
اهميت بيشتر اين موضوع زماني آشكار مي شود كه مي بينيم، زنان نه تنها در برخي موارد در صحنه مبارزه حضور جدي و فعال داشته ودر خط مقدم بودند،بلكه مشوق اصلي مردان وهمسران خويش براي شركت در مبارزه به حساب مي آمدند مصداق ديگر ايثار آنان تربيت فرزندان صالح براي ادامه راه و آينده نهضت اسلامي بود.
اين نقش از اهميت ويژه اي برخوردار است ،شواهد نشان مي دهد كه زنان مسلمان در شهرهاي مختلف ، جلسات سياسي داير مي كردند،همچنين در تظاهرات خياباني به همراه فرزندان خردسال خود شركت مي كردند (26)
روشن است كه هيچ كس آنها را مجبور به انجام چنين كارهايي نكرده است .در هيچ قانوني نوشته نشده است كه زنان ايراني مجبورند حتي اگر كودك خرد سال دارند در تظاهرات عليه رژيم پهلوي شركت كنندوبه مبارزات مسلحانه بپردازند.
تنها مسبب اين ايثار گري ها،عشق به اسلام وطن و حراست و حفاظت از آن است .
امام خميني (ره) حضورزنان شهادت طلب و ايثارگررا در تظاهرات و ايستادگي هاي آنها در مقابل توپ و مسلسل را برخاسته از ايمان دانسته و صريحاً اعلام كردند كه خانم ها از شهادت نمي هراسند (27) به تعبير امام خميني (ره) جرأت و شجاعت زنان ايران مانند يك معجزه بود (28) حضور گسترده زنان در واقعه 17 شهريور كه 650 تن از آنان در ميدان شهدا به شهادت رسيدند ، ميزان شهادت طلبي و ايثار زنان اين مرز وبوم را نشان مي دهد (29)
دستگيري زنان مبارز و شكنجه كردن آنها از سوي ساواك، نشانگر الگو پذيري زنان ايران از حضرت زينب (س) است ، مدارك واسناد نشان مي دهد كه ساواك در شكنجه كردن مبارزين هيچ تفاوتي ميان زن و مرد قايل نبود. عده اي از مبارزين تا آخرين لحظه زير شكنجه مقاومت كرده و حتي از گفتن نام حقيقي خويش خودداري مي كردند (30) بسياري از بانوان دستگير شده، زير شكنجه ساواك به ، شهادت مي رسيدند.
مهم ترين و برجسته ترين اصل كه روند پيروزي انقلاب را تسريع مي كرد، نقش شهادت طلبي زنان ايران و ترويج فرهنگ آن در ميان جامعه بود . امام خميني (ره) شهادت طلبي را تحول عظيم به شمار آورده و تأكيد نمودند كه شهادت طلبي بالاتر از اصل مبارزه است.(31)زنان ايران نبرد عليه رژيم طاغوت را به "جهاد مقدس" تعبير كرده و آن را جزئي از وظايف ديني خود به شمار مي آورند .
زنان با ذكر اين نكته كه شهادت اجر اخروي دارد، يكديگر را به اين امر تشويق مي كردند (32)اين مطلب كه شهادت اجر اخروي دارد نشان از كمال معنويت زنان ايراني در اين برهه از تاريخ كشورمان است آنان اين مطلب را نيز تبليغ مي كردند و با هركس كه برخورد داشتند او را به اين مهم دعوت مي كردند اين مطلب مي رساند كه زنان ايراني با آگاهي از اينكه امكان دارد در مبارزه با رژيم طاغوت به شهادت برسند بدون ترس و واهمه به تبليغ مي پرداختند.
تبليغ فرهنگ شهادت توسط زنان ايران و افتخار آنان به شهادت مردان خويش ، منحصر به شعار نبود.
دليل اين مدعا آن است كه بسياري از آنان در زندان هاي ساواك به شهادت رسيدند.(33).
داشتن آرزوي شهادت از سوي زنان ايران و افتخار به شهادت مردان خويش ، موجب حضور فعال مردان وتقويت روحيه آن ها گرديد، امام خميني (ره) در پيامي اساس پيروزي ملت را شهادت دانسته و تأكيد فرمود : مسلمانان صدراسلام با داشتن روحيه شهادت طلبي پيشرفت نمودند (34) در پايان بررسي حضور زنان شهادت طلب در روند پيروزي انقلاب اسلامي سخني تمام كننده از حضرت امام خميني (ره) را بيان مي كنيم ، امام خميني درباره ايثارگري هاي زنان در اين برهه مي فرمايند » :بانوان ايراني جانشان را ،جوانانشان را، وقتشان را ، وقف اسلام كردند و اسلام را به اينجا رساندند.«(35)
آنچه انقلاب اسلامي را از ساير انقلاب ها متمايز مي سازد روح شهادت طلبي حاكم و علي الخصوص ايثار زنان ايراني است.
مساله شهادت هنوز هم براي غربي ها حل نشده است.
دليل اين امر مي تواند تفكر ماترياليستي حاكم بر جوامع غربي باشد چرا كه در اين تفكر تنها ماده و ثروت اصالت دارد و همه كارهاي انسان به اين دنيا ختم مي شود.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63760272068931006200.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63760272068931006200.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 11:01
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190858.jpg

جنگ تحميلي و شهادت طلبي و ايثار زنان ايران اسلامي

در 31 شهريور سال 1359 در حالي كه جمهوري اسلامي ايران پس از گذشت يك سال و اندي مبارزه عليه ظلم و استبداد در حال تثبيت پايه هاي خود و استقرار آرامش بود، درگير جنگ تحميلي و نابرابر با همسايه غربي خود عراق شد اين كشور متجاوز ، از زمين و آسمان كشور عزيزمان را مورد حمله قرار داد.
طبيعي بود كه مردان و زنان شجاع و باغيرت اين مرز و بوم كه در همه برهه ها ثابت كرده بودند با جان و دل خود به ميهن خويش عشق مي ورزند، به دفاع از كيان اسلام دربرابر تمامي كفر بپردازند.
متأسفانه درباب حضور زنان در اين جبهه كمتر پژوهشي جدي صو رت گرفته است، ليكن در اين بخش سعي شده گوشه اي از اين مهم را بيان داريم.
كيفيت حضورزنان وايثارگري هاي آنان دراين برهه به دو شكل،مستقيم و غيرمستقيم، خلاصه مي گردد در شكل مستقيم، گرچه زنان ازحضوردرصحنه و خط مقدم معاف بودند، ولي با شروع جنگ و حملات موشكي،شهرها حالت تدافعي به خود گرفته و حضور زنان پررنگ تر شد(36 )

حضور مستقيم زنان:

درباره حضور مستقيم زنان نمونه هاي فراواني وجود دارد كه اين زنان علاوه بر فعاليت هاي مانند نگهباني از انبار مهمات، امداد رساني به رزمنده ها، حضور مسلحانه نيز داشته اند، از جمله اين زنان ايثارگر و شهادت طلب، نوشين نجار بوده است
كه درباره اين حضور و فعاليت زنان مي گويد"كوكتل مولوتوف درست مي كرديم،گوني ها را پر از شن مي كرديم و در نقاط حساس خرمشهر مي چيديم، شب ها روي پشت بام مسجد جامع با اسلحه يك به يك نگهباني مي داديم و هر يك ساعت بار پستمان را عوض مي كرديم (37) درهمان جريانات خرمشهر بود كه زنان ايثارگر و شهادت طلب اين مرز و بوم ثابت كردند كه زماني كه اسلام در خطر باشد ،مردانه مي جنگند و كسي به گرد پايشان نمي رسد، شهناز حاجي شاهي نمونه اي از اين زنان شهادت طلب شجاع است كه در خرمشهر مردانه مي جنگيد و وقتي رزمنده ها براي استراحت به عقب بر مي گشتند به سرعت مشغول آماده كردن غذا مي شد (38) حضور اين زنان شهادت طلب محدود به خرمشهرنبود ، بلكه در جبهه هاي غرب و مناطق مرزي نيز اين زنان حضور فعال داشتند،
خانم نواب صفوي، نوه نواب صفوي از جمله اين زنان بود كه براي ديده باني به طرف بهمن شير مي رفت و با اطلاعات مفيدي از دشمن بر مي گشت ، گويند يك روز در حالي بر مي گشت كه پيكر شهيدي را حمل مي كرد وگويي از عمليات چريكي بر مي گشت (39)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28022540151489935349.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28022540151489935349.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 11:04
http://www.navideshahed.com/attachment/1387/11/190855.jpg




حضور غير مستقيم زنان

از جمله خدمات اين مرحله زنان مي توان به ايثار فرزندان خود در راه حيثيت و اصلاح جامعه اشاره كرد. هنوز يادمان نرفته است چه بسيار مادران سلحشورري بودند كه با تربيت اولاد صالح و معرفي آنان به مراكز بسيج جهت اعزام به جبهه قوت قلب مسئولين جنگ را سبب مي شدند ، امام قدس سره اين صحنه را اين گونه بيان مي فرمايند...» خدا مي داند در طول تاريخ مثل اين مادرها ما نداشتيم، الا كم كه فرزندانش كشته بشوند و بعد بيايد و بگويد كه نه من افتخار مي كنم. و.. عكس العمل اين مادرهاي جوان مرده ، را زنده نگه داشته وگرم نگه داشته، براي اين كه اينها هستند كه به ما شجاعت مي دهند« (40)
جلوه ديگر ايثار اين زنان، ايثار همسران محبوب خود بوده است كه بهترين واصلي ترين تعلق خويش كه همسر باشد را با تمام مشكلات و دلبستگي ها تشويق و ترغيب به حضور در ميادين جنگ مي نمودند تا آنجا كه امام قدس سره زبان به مدح آنان گشوده و مي فرمايند »كجا ما از زنان ، آن قدرت و عظمت را ديده بوديم كه امروز داريم از مادران شهيد مي بينيم؟
كجا ما از زنان جوان آن فداكاري را ديده بوديم كه در دوران جنگ ديديم ، آنان همسران محبوبشان را به ميدان هاي جنگ مي فرستادند و عفت و امانت آنها را حفظ مي كردند تا آنها با خاطر آسوده در ميدان ها باشند « (41) باز در حسن ختام اين بخش به سخني گهر بار و تمام كننده ازحضرت امام (ره) درباره حضور و جايگاه زنان ايثارگر در اين برهه مي پردازيم، امام درباره اين حضور مي فرمايند »زنان حق بيشترازمردان دارند، زنان مردان شجاع را دردامان خود بزرگ مي كنند، اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند ملت ها به شكست و انحطاط كشيده مي شوند« (42)

نتيجه گيري

در مورد حضور زنان ايثارگر و شهادت طلبي آنان و نقشي كه در فعاليت هاي مختلف سياسي و اجتماعي ايفا كرده اند بايد گفت، زن در اين عرصه موجودي در حاشيه نبود، بلكه در بطن حوادث قرار داشت.
از همان آغاز بعثت پيامبر، زنان شهادت طلب دوشادوش مردان در صحنه هاي مختلف اجتماعي و سياسي و ... حضور داشته و نقش مؤثر و مثبتي ايفا نمودند. زنان مسلمان در صدر اسلام با تحمل شكنجه ها و تبعيدها و تحقيرها و حتي حضور در جبهه هاي نبرد با دفاع از جان پيامبرشان و مبارزه بري حفظ آئينشان، نشان دادند كه از مردان كمتر نيستند.
زنان ايران اسلامي نيزبا بهره گيري از تربيت اسلامي والگو قرار دادن آن شيرزنان، در عرصه هاي مختلف همواره حضور داشتند و با فعاليت هاي مختلف از جمله تظاهرات ، ايثار و بذل جگرگوشه ها و همسرانشان در راه وطن، مبارزه مسلحانه و استقبال از شهادت ، تحمل رنج اسارت و شكنجه ها و ... چه در دوره مشروطه و چه در روند پيروزي انقلاب اسلامي و چه در جنگ تحميلي نشان دادند كه مصداق كامل ايثار و شهادت طلبي بوده و هستند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53240531987743721404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53240531987743721404.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 11:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76331416825484255282.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76331416825484255282.gif)
پي نوشت ها :

1-دهخدا،لغت نامه ، ذيل واژه اثر
1-مصطفوي،التحقيق في الكلمات القرآن الكريم،ج 1،ص 17
3-همان،ص 17
4-سياح،ترجمه المنجد،ج 1،ص 10 ؛انيس و ديگران ،معجم الوسيط،ج 1،ص، 6
5-اسمائيل پور ،ايثار و عرفان،ص 28
6-جزايري ، دروس اخلاقي ، ص 83 ؛اسمائيل پور، ايثار و عرفان ، ص 56
7-همان ، ص 249
8-ابن هشام ، السيره النبويه ، ج 3، ص 239 ابن سعد ، طبقات الكبري ج 8 ص 34
9-مقريزي، إمتاع الاسماع ،ج2، ص14
10-واقدي ، المغازي ، ج 1 ، ص 249 ، ج 2 ، ص 904
11-محلاتي ، رياحين الشريعه ، ج 3 ، ص 300 ؛ علامه اميني ، رياض الانس ،ج 1 ، ص 11 ؛ طبري، تاريخ الامم والملوك ، ج 5 ، ص 429 ؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ ، ج 4 ص 65
12-مامقاني ، تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 70 ؛دانش،سيماي فداكاران،صص 99 و 45
13-سانا ساريان ، جنبش حقوق زنان درايران،ص38
14-آفاري،انجمن هاي نيمه سري زنان در نهضت مشروطه، ص 25
15-همان ،ص 39-41 كاساكوفسكي،خاطرات ، ص 240
16-سپهر،ايران در جنگ بزرگ ، ص 308 ،عافيت ، سردار ملي ستارخان، ص76
17-ناهيد ،زنان ايران در جنبش مشروطه ، ص 55
18-امير جعفري ، قيام آذربايجان و ستارخان ، ص 467
19-كرماني ، تاريخ بيداري ايرانيان ، ص 457
20-دولت آبادي ، تاريخ معاصر يا حيات يحيي ، ج 1 ، ص 22
21-پاولويچ، سه مقاله درباره مشروطه ، ص55
22-معاصر ، تاريخ استقرار مشروطيت در ايران ، ص 81
23-سانا ساريان ، همان ، ص41-39
24-فرا شبندي ، گوشه اي از تاريخ انقلاب مسلحانه ، ص 173
25-ركن زاده آدميت ، فارس وجنگ بين الملل ، ج 2 ، ص459
26-امام خميني (ره) ، صحيفه نور ، ج 3، ص102
27-همان ، ج 6 ، ص 120
28-همان ،ج 6 ،ص 120
29-اجتهادي ، دائره المعارف زن ايراني ، ج 1 ، ص 183
30-اسرار زندان اوين ، ص 85،125
31-ايثار و شهادت در مكتب امام خميني ، ص 96،97
32-انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك ،كتاب چهارم ، ص 301
33-اسرار زندان اوين ، ص 1258
34-امام خميني،صحيفه نور،ج 14 ،ص 10
35-همان ،ص 75
36-خرمشهر در جنگ طولاني ،ص 350
37-معصومي ، زنان جنگ ، ج 1،ص( 50
38-همان ،ص 56
39-حسيني ، مثنوي كربلا در كربلا ، ص 81
40-امام خميني، صحيفه نور ،ج 2 ،271
41-سخنراني امام خميني(ره) در تاريخ26/9/61

42-امام خميني،صحيفه نور ، ج 5 ، ص 153

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11680812850981022300.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11680812850981022300.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 11:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54847888456802603188.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54847888456802603188.gif)
منابع:
- ابن اثير، علي بن ابي كرم ، الكامل في التاريخ ، بيروت ، دارالفكر ، 1398 ق.
- ابن سعد ، محمد ، طبقات الكبري، تحقيق محمد عبدالقادر عطا ، بيروت ، دارالكتب العلميه،]بي تا[
- ابن هشام ، محمدبن عبدالملك ، السيره النبويه ، تحقيق مصطفي السقا و ديگران ، قم ، انتشارات ايران ، 1363 ش.
- اجتهادي، مصطفي، دايره المعارف زن ايراني، تهران، مركز امور مشاركت زنان ، 1382 ش.
- اسرار زندان اوين ، ترجمه و تأليف اسكندر دلم ، تهران ، انتشارات بهروز ، 1375 ش
- اسمائيل پور، محمدمهدي ، ايثاروعرفان ، نويد شيراز، چاپ اول ، 1385 ش.
- آفاري،ژانت،انجمن هاي نيمه سري زنان در نهضت مشروطه،ترجمه دكتر جواد يوسفيان،تهران نشر نو، 1996 م.
- امير جعفري ، اسمائيل ، قيام آذربايجان و ستارخان، تهران ، كتابفروشي تهران ، 1356 ش.
- امين، سيد محسن ، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات ، 1403 ق.
- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك و دفتر چهارم ، مركز بررسي اسناد تاريخي ، 1368 ش.
- انيس،ابراهيم و ديگران،معجم الوسيط،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1372 ش.
- ايثار و شهادت در مكتب امام خميني (ره) (آثار موضوعي ، دفتر يازدهم ) ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1386 ش.
- پاولويچ ، ميخائيل ، سه مقاله درباره مشروطه ، ترجمه م .هوشيار ، تهران ، حبيبي ، 1357 ش.
- جزايري ، سيدمحمدعلي ، دروس اخلاق اسلامي ، قم ، مركز مديريت حوزه علميه قم ، ] بي تا. [
- حسيني ، مهري ، مثنوي كربلا در كربلا ، تهران ، نشر پرديسان ،1381 ش.
- خرمشهر در جنگ طولاني ، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ ، 1376 ش.
- خميني ، سيدروح الله ، صحيفه نور ، تهران ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1368 ش. ،
- دانش،سيد محمد كاظم،سيماي فداكاران،تهران،انتشارات جهان آرا،1378 ش.
- دهخدا ، علي اكبر ، لغت نامه ، تهران ، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، 1372 ش.
- دولت آبادي ، يحيي، تاريخ معاصر يا حيات يحيي، تهران ،عطار، 1361 ش.
- ركن زاده آدميت ، محمدحسين، فارس و جنگ بين الملل ، تهران، اقبال ، 1357 ش.
- سانا ساريان ، اليز ، جنبش حقوق زنان (طغيان ، افول و سركوب از 1280 تا انقلاب 1357 ) ، ترجمه نوشين احمدي خراساني ، تهران ، نشر اختران ، 1384 ش.
- سپهر ، عبدالحسين ، ايران در جنگ بزرگ ، تهران ، بانك ملي ، 1336 ش.
- سياح،احمد،فرهنگ بزرگ جامع نوين(ترجمه ي المنجد)،تهران،انتشارات اسلام، 1373 ش.
- طبري ، محمدبن جرير، تاريخ الامم والملوك ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، بيروت دارالتراث،] بي تا. [
- عافيت ، محمدرضا ، سردار ملي ، ستارخان ، تبريز ، انديشه ، 1352 ش.
- علامه اميني ، رياض الانس ، قم ، انتشارات انصاري ، 1379 ش.
- فراشبندي،علي مراد ، گوشه اي ازتاريخ انقلاب مسلحانه، تهران، رسا ، 1362 ش.
- كاساكوفسكي، كلنل ، خاطرات كاساكوفسكي ، ترجمه عباس قلي جلي ، تهران ، سيمرغ ، 1353 ش.
- كرماني ، ناظم الاسلام ، تاريخ بيداري ايرانيان ، تهران ، نوين ، 1362 ش.
- مامقاني ، عبدالله ، تنقيح المقال ، قم ، نشر آل بيت (ع) ، 1385 ش.
- محلاتي ، ذبيح الله ، رياحين الشريعه ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1385 ش.
- مصطفوي،حسن،التحقيق في كلمات القرآن الكريم،بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش.
- معاصر، حسن ، تاريخ استقرار مشروطيت درايران، تهران، ابن سينا ، 1353 ش.
- معصومي، امير، زنان جنگ، تهران، سازمان سياسي وعقيدتي ارتش، 1381 ش.
- مقريزي،احمدبن علي ، إمتاع الاسماع ، تحقيق وتعليق محمدعبدالحميدالنميسي ، بيروت ، دارالكتب العلميه ،] بي تا. [
- ناهيد،عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، تبريز، احياء ، 1360 ش.
- واقدي، محمدبن عمر، المغازي، تحقيق، مارسدن جونز، قم، نشردانش اسلامي ، 1405 ق.
منبع:مجموعه مقالات همايش ملي فرهنگ ايثار و شهادت/ دانشگاه زنجان

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20776588019870823978.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20776588019870823978.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 14:08
شهيد تندگويان؛ تنها دولتمردي كه در خط مقدم اسير و در خاك دشمن شهيد شد+ عكس

نويد شاهد: آزاده شهيد، مهندس محمدجواد تندگويان، وزير نفت جمهوري اسلامي ايران در كابينهٔ شهيد محمدعلي رجايي بود كه سال ۱۳۵۹ توسط نيروهاي ارتش عراق اسير شد و پس از سال ها اسارت به شهادت رسيد.


http://www.navideshahed.com/attachment/1391/07/366141.jpg






شهيد تندگويان كه فارغ التحصيل دوره كارشناسي دانشكده نفت آبادان بود، سال ۱۳۵۷ مدرك كارشناسي ارشد مديريت را از مركز مطالعات مديريت ايران دريافت كرد.
پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه و طي دوره آموزش نظام وظيفه، در پالايشگاه نفت تهران مشغول به كار شد.
در اين دوران شركت در فعاليت هاي سياسي منجر به دستگيري او به وسيلهٔ ساواك شد.
پس از آزادي، از پالايشگاه تهران اخراج و در شركت بوتان و سپس در شركت صنعتي پارس توشيبا (پارس خزر كنوني) مشغول به كار شد.
مبارزه سياسي او نيز تا پيروزي انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ادامه يافت.
تندگويان پس از پيروزي انقلاب به وزارت نفت دعوت شد. به دليل مشكلات فراوان در جنوب و به ويژه در آبادان، به عنوان نمايندهٔ وزير نفت در مناطق جنوب به آبادان اعزام شد. چندي بعد به سمت مدير شركت ملي مناطق نفتخيز جنوب منصوب شد.
فعاليت در اين سمت تا زمان نخست وزيري محمدعلي رجايي ادامه داشت. اقدامات او در ارتباط با ايجاد آرامش در مراكز صنعتي جنوب، مديريت فعاليتهاي صنعتي، و راه اندازي پروژه هاي نفتي باعث شد محمدعلي رجايي، نخست وزير وقت، ۱۰ مهر ۱۳۵۹ او را به عنوان وزير نفت به مجلس معرفي كند.
نهم آبان ۱۳۵۹، درحاليكه حدوداً يك ماه از دوره وزارتش گذشته بود، براي بازديد از پالايشگاه نفت آبادان عازم منطقه بود كه در جادهٔ ماهشهر-آبادان به همراه معاون و ديگر همراهانش به اسارت نيروهاي ارتش متجاوز عراق درآمد. به نقل از برخي اسيران، وي تا مدتها پس از اسارت زنده بوده است.
اما از چگونگي وضعيت وي در اسارت و نحوه درگذشت او در اردوگاه هاي اسرا اطلاعات دقيقي در دست نيست.
سرانجام پس از پايان گرفتن جنگ و تبادل اسرا و كشته شدگان ميان دو طرف، پيكر مهندس محمدجواد تندگويان كه در اثر شكنجه در عراق جان سپرده بود، به كشور بازگردانده و ۲۵ آذر ۱۳۷۰ در ايران به خاك سپرده شد.

http://www.navideshahed.com/attachment/1391/07/366140.jpg



بازگشت و استقبال از پيكر اين شهيد در آذر ماه سال 1370







http://www.navideshahed.com/attachment/1391/07/366139.jpg
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05513167082025055482.gif

نرگس منتظر
26-09-2012, 21:18
شعری از سعید بیابانکی با عنوان «ادبیات پایداری»

http://img.tebyan.net/big/1391/06/1665813213321216823209178114240205245124154192.jpg

دور تا دور حوض خانه ما
پوکه های گلوله گل داده است
پوکه های گلوله را آری

پدر از آسمان فرستاده است
عید آن سال ،حوض خانه ما
گل نداد و گلوله باران شد
پدرم رفت و بعد هشت بهار
پوکه های گلوله گلدان شد
پدرم تکه تکه هر چه که داشت
رفت همراه با عصاهایش
سال پنجاه و هفت چشمانش
سال هفتاد و پنج پاهایش

پدرم کنج جانماز خودش
بی نیاز از تمام خواهش ها
سندی بود و بایگانی شد
کنج بنیاد حفظ ارزش ها
روی این تخت رنگ و رو رفته
پدرم کوه بردباری بود
پدر مرد من به تنهایی
ادبیات پایداری بود ....

************************************************
بخش ادبیات تبیان

منبع: وبلاگ شاعر
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32270039829711431649.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32270039829711431649.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 21:25
ماندگارترین عکس خرمشهر

روایت امیرعلی جوادیان از عکس ماندگارش در گمرک خرمشهر


روزها همراه کاظم اخوان توی سنگرها می گشتیم تا خرمشهر آزاد شد و رفتیم آنجا.
جزو اولین نفرهایی بودیم که وارد خرمشهر شدیم. اصلاً نمی دانستیم کجا باید برویم و چه کار باید بکنیم. اوایل صبح بود که وارد شهر شدیم.
معمولاً من و کاظم اخوان توی خط می خوابیدیم تا به اتفاقاتی که می افتد نزدیک باشیم.
سنگری در چهار، پنج کیلومتری خرمشهر بود، جایی بود که بالودر کنده بودند و چیزهایی مثل میکا از زمین بیرون زده بود و می گفتند اینجا معدن میکاست.
شب را آنجا خوابیدیم. صبح که گفتند عملیات شده، ما هم حرکت کردیم. توپخانه عراق مرتب می زد و هر لحظه ممکن بود برای ما اتفاقی بیفتد.

http://img.tebyan.net/big/1389/02/20100520175405832_2.jpg


همه می گفتند خرمشهر را می گیریم. توی ذهنم این می گذشت که توی شهر به صحنه جنگ های تن به تن بر می خوریم. خودم را آماده کرده بودم عکس های این جوری بگیرم. اصلاً تصوری از صحنه های جور دیگر نداشتم.
من و کاظم اخوان و حسین حیدری با هم بودیم. سه تایی با هم وارد گمرک خرمشهر شدیم. همین طور که ذره ذره با هم جلو رفتیم، رسیدیم به جایی که آن کلاه ها ریخته بود.
اگر دقت کنید توی عکس خود کاظم اخوان هم هست.
عکس را من گرفتم؛ کاظم اخوان پشتش به من بود و حسین حیدری هم آن جلوتر ایستاده بود. هر دو تا در عکس هستند. کلاه ها همین طور روی زمین ریخته بود. کلاه عراقی ها بود که موقعی که اسیر می شدند در آورده بودند و انداخته بودند زمین.
وقتی اسیر می شدند سعی می کردند به دو دلیل لباس نظامی تنشان نباشد : یکی به این دلیل که لباس سفید و زیرپیراهنی تنشان باشد که بهشان شلیک نکنند.
یکی هم به این دلیل که به اینها یاد داده بودند موقع اسارت و روز اول نباید رده هاتان مشخص باشد.مثلاً مشخص نباشد که فرماندهانتان کی اند که ایرانی ها ازشان اطلاعات بگیرند. چون بچه های اطلاعات بلافاصله به فرمانده ها نیاز داشتند تا از این ها مثلا چیزهای جنگی را بپرسند. اینها به این دو دلیل لباسشان را در می آوردند. اکثراً لخت بودند.
من خیلی از این عکس ها دارم که اسرا لختند؛ مثلاً زیر پیراهن و شلوار و این چیزها تنشان است و لباس نظامی ندارند.
این کلاه ها را هم همین طور می ریختند توی سنگرهاشان یا این طرف و آن طرف. مثلا سنگر منفجر می شد و کلاه ها می ریخت بیرون.
آن صحنه، صحنه خیلی عجیب و غریبی بود که مثلاً این همه کلاه ریخته روی زمین و نشان می داد چقدر آدم اینجا بوده. ما با کاظم اخوان جاهایی می رفتیم که از توی سنگر عراقی ها اسیر می آمد بیرون.
این خیلی برای ما اهمیت داشت که عکس های این شکلی بگیریم. البته خیلی هم خطرناک بود.
ممکن بود این اسیری که پنج دقیقه قبلش داشته مقاومت می کرده، هر کسی را برای دفاع از خودش بزند. به جرات می توانم بگویم کمتر عکاس هایی عکس های این جوری دارند.
عکاس هایی از اسرا در خود منطقه عکس دارند که بچه های نسل جنگند، یعنی با علاقه و در نسبتی که با جنگ داشتند عکاس جنگ شده بودند. به دلیل اینکه این عکس خیلی حس جنگ را دارد، ماندگار شد.


منبع :
خردنامه پایداری
تنظیم برای تبیان :
بخش هنر مردان خدا - سیفی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25821716758295866389.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/25821716758295866389.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 21:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40518263253373244510.gif)


اسرار جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي
در تاريخ 23 / 11 / 1981 از طرف دولت عراق به خدمت احتياط فراخوانده شدم. اگر حمل بر خودستايي نباشد چون کمي اهل مطالعه هستم از روز اول جنگ همه‏ي جوانب آن را دريافت کرده بودم و مي‏دانستم که اين جنگ به چه انگيزه‏اي از طرف شخص صدام حسين که مجري فرامين بعضي از دولت‏هاي منطقه و استکبار جهاني است شروع شده است. لذا در مقام آن بودم که به هر طريق از آمدن به جنگ طفره بروم. حتي تمارض کردم اما تلاشم بي نتيجه ماند و بايد هم بي نتيجه مي‏ماند زيرا ما از آمدن به جبهه ناگزيريم و هيچ عذر و بهانه‏اي قابل قبول بعثيون نيست و به هر طريق بايد مطيع فرامين حيواني آنان بود. در غير اين صورت عواقب بسيار وحشتناک و کشنده‏اي در انتظار ماست.
سرنوشت خانواده و وابستگان آنها که جسارت و شجاعت فرار از اين مخمصه ‏ها را دارند معلوم است.
وقتي به جبهه آمدم سهميه‏ي واحد پياده شدم. از لحظه‏ي ورود به خط، اوضاع بسيار ملال انگيزي نظر آدم را متوجه خود مي‏کرد.
رفتار نظاميان درجه‏ي بالا با پرسنل زيردست انساني نيست. فقط دستور است، دستور است و دستور، لگدمال کردن عواطف و انسانيت آدم.
با اين اوصاف هيچ خبري از روحيه و نشاط در هيچ يک از افراد نبود. حتي امکانات رفاهي از جمله فيم ويدئو، لباس، غذا، هيچ کدام نمي‏توانست آن خلاء اساسي را پر کند و من هم از اين احوال مستثني نبودم.
بيشتر افراد براي فرار از تنهايي و خيالات دردآور دور هم جمع مي‏شدند و از هر دري حرف مي‏زدند و شوخي مي‏کردند. حرفهاي اين گونه جلسات بياباني، گفته‏ها و خنده‏ها، همه در حکم يک مسکن موقت بود و متأسفانه چاره‏اي هم نبود و اگر بود از دست ما کاري بر نمي‏آمد.
يک بار در يکي از همين دور هم نشستن‏ها که اتفاقا در پشت خاکريز و کنار سنگر خودم بود اتفاقي افتاد. آن روز هوا کاملا خوب و دلچسب بود و چند نفر از پرسنل دور هم نشسته و از هر دري صحبت مي‏کردند.
حرف کشيد به جنگ و اين که چه کسي از اين جنگ نفع مي‏برد و چه کسي جنگ را شروع کرد و از اين دست حرف‏ها و اظهارات متفاوت که بعضا با ترس و تظاهر ارائه مي‏شد. در ميان ما سرباز بود که ظاهرا خود را بسيار شجاع و نترس مي‏دانست و با حرارت حرف مي‏زد، طوري که دشمن نيروهاي اسلام است و فقط او مي‏تواند از پس سربازان شما برآيد. و بسيار هم از شخص صدام حسين حزب بعث دفاع مي‏کرد و ما را در موضع حق مي‏دانست.
نام اين سرباز را يادم نمي‏آيد ولي اين افتاق باعث شد که اين آدم براي هميشه در ذهن ما جاباز کند. او در خلال حرفهايش به مقامات جمهوري اسلامي توهين مي‏کرد و از جمله به امام حفظه الله دشنام‏هاي رکيک مي‏داد و مي‏گفت که ايران به عراق حمله کرده است و جواب متجاوز همين است که من مي‏دهم.. يعني تا آخرين قطره‏ي خون خودم با آنها جنگ مي‏کنم و يک مشت تحليل و تفسير راديوهاي امپرياليستي را هم تحويل ما مي‏داد. داشت حرف مي‏زد که ناگهان يک گلوله‏ي خمپاره در چند متري جمع ما منفجر شد و هر کدام به طرفي خزيديم.
خيلي ترسيده بوديم. اصلا انتظار هيچ گلوله‏اي نمي‏رفت. آن روز خطوط جبهه آرام و راکد بود. نه از طرف شما خبري بود و نه از طرف ما. تبادل آتش نشده بود و به همين خاطر بود که با خيال آسوده نشسته بوديم و حرف مي‏زديم.
وقتي دود و غبار خوابيد آن سرباز هم خوابيده بود. همه‏ي جمع سالم بودند بدون اينکه که کوچکترين صدمه‏اي ديده باشند. فقط آن سرباز فحاش و شجاع صدام حسين در ميان خاک و خون خفته بود.
در آنجا به سربازان گفتم «در هلاکت و تلف شدن اين مرد عبرت‏هايي نهفته است.» و گفتم «چرا از ميان اين جمع فقط اين يک نفر بايد هلاک بشود؟» و جواب را برايشان روشن کردم و گفتم که قرآن مي‏گويد... «و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي...»
«اي پيامبر، کفار با دست تو کشته نشدند بلکه اين خدا بود که اين کفار را کشت.»
من هم آن جا گفتم و هم اين جا به شما مي‏گويم و خداوند را که پاک ومنزه است شاهد مي‏گيرم که حق در کنار رزمندگان اسلام است و همچنين پيروزي. تا زماني که رزمندگان شما در کنار حق باشند خداوند با آنهاست و اينان بندگان صالح خدا هستند.
... اليس الله بکاف عبده... (آيا خداوند در ياري کردن بندگانش کفايت نمي‏کند.)
و چرا پيروزي از آن ياران خدا نباشد حال آنکه قرآن کريم مي‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ان تنصروا الله ينصرکم و يثبت اقدامکم.» (اي ايمان آورندگان اگر خدا را ياري کنيد خدا شما را ياري مي‏کند و گامهايتان را استوار مي‏سازد.)
هلاکت آن سرباز اسباب روشني ما را فراهم آورد.
از خداوند متعال مي‏خواهم براي پيروزي ما شهادت نصيب کند و مستضعفين ارض از زير ستم ستمگران رها بشوند که وعده‏ي قرآن کريم تحقق پذيراست و مستضعفين وارثان زمين خدايند.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00338182145943842648.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00338182145943842648.gif)

نرگس منتظر
26-09-2012, 21:35
اسرار جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي
در تاريخ 7 / 2 / 1982 صدام يک فرمان حمله صادر کرد. اين فرمان براي باز پس گرفتن شهر بستان بود. او براي دست يافتن به اين هدف بيشترين و بزرگترين نيرو را بسيج کرد. از جمله لشکر زرهي 12 و لشکر 18 پياده و لشکر 5 و 1 پياده، لشکر 423، لشکر 27 پياده و گردان تانک ابوعبيده و چهار لشکر ديگر به همراه مهمات فراوان، در همين حمله بود که دو لشکر تازه نفس ديگر از شهر ثوره شرکت کردند، همچنين يک لشکر ديگر از شهر ديوانيه به اضافه‏ي نيروهاي ويژه و صدها توپ و تعداد بي شماري موشکهاي زمين به زمين.

ساعاتي قبل از حمله، شخص صدام به اين منطقه آمد و عده‏اي از پرسنل که در آنجا بودند شروع کردند به ابراز احساسات کردن و قربان صدقه‏ي صدام رفتن و چندتايي از فرماندهان هم براي خود شيريني و خوش رقصي به صدام گفتند «چون فردا سالگرد انقلاب 8 شباط است ما فتح شهر بستان را به شما هديه خواهيم کرد.» صدام هم خوشحال و مغرور از آنها تشکر کرد. آنها گفتند «شما از روي جنازه‏ي ما به بستان خواهيد رفت» و صدام گفت «همه با هم خواهيم رفت.»

حمله ساعت هفت صبح شروع شد. آتش بسيار سنگين و بي سابقه‏اي روي نيروهاي شما تدارک ديده شده بود که ريخته شد.

من به عنوان پزشک در منطقه مشغول خدمت بودم. خيل زخمي‏ها و کشته شدگان به سوي ما سرازير شد و جنگ به مدت پانزده روز ادامه يافت. ارتش عراق با همه‏ي قوا فقط توانست دو کيلومتر پيشروي کند. تعداد کشته شدگان در حوزه‏ي ما به يک هزار نفر مي‏رسيد. تعداد مجروحين حدود سه برابر آنها بود. اجساد کشته شدگان عراقي صد تا صد تا روي زمين انباشته بود و من ناچار بودم در هر آمبولانس که ظرفيت بيش از چهار نفر را نداشت هيجده تا بيست کشته جاي بدهم. بيچاره مجروحان که بر اثر وحشت و عدم رسيدگي تلف مي‏شدند. در آن جا بود که بيشتر فهميدم صدام چه خيانتي دارد به اسلام مي‏کند و بايد هر طوري هست ريشه‏ي اين مرد فاسد از روي زمين برداشته شود.

بنده بسيار احساس خطر مي‏کنم. صدام ميل دارد که حتي يک نفر از مسلمين را زنده نگذارد و اگر دستش برسد کليه‏ي بقاع متبرکه‏ي مسلمين را ويران مي‏کند. ابعاد تبهکاري صدام را بنده مشکل بتوانم براي شما بيان کنم. شما اگر جاي من بوديد حتي براي يک ساعت هم نمي‏توانستيد ببينيد آن همه نيروي ما، در واقع نيروي اسلام، به دست اين صدام تباه مي‏شود.

دنياي کفر از او پشتيباني مي‏کند؛ زيرا او کاملا در جهت منافع آنان است. آنها اين ديوانه‏ي فاسد را تراشيده و به جان مردم عراق انداخته‏اند.

مقصد اصلي از حمله به ايران از بين بردن اسلام بود.

نکته‏ي جالب اين است که چند روز پس از شکست در منطقه‏ي بستان و آن حمله‏ي شوم و نافرجام که به بهاي بسيار گراني براي ما تمام شد صدام خود آمد پشت تلويزيون و مختصري درباره‏ي جنگ حرف زد و دست آخر گفت که «جنگ براي گرفتن بستان داراي لذت خاصي است.»

وقاحت و شعبده بازي اين مرد نظير ندارد. شايد خوشتان نيايد اگر بگويم در مقايسه با صدام خدا رحمت کند شاه شما را. هرچند هر دو آنها در بهترين مکان جهنم با هم محشور خواهند شد، ولي اين جاني خيلي کمياب است.

مردم دنيا بينديشند و فکر به حال و روز مردم بيچاره و ستم کشيده‏ي عراق بکنند. اين آدم کيست که سرنوشت چند ميليون بنده‏ي خدا در دست اوست وهر کاري که دلش مي‏خواهد انجام مي‏دهد و کسي هم نيست که به او بگويد بالاي چشمت ابرو است.

اين حقوق بشر سرش را بگذارد زمين و بميرد. کور بشود اين حقوق بشر که تنها چيزي که نمي‏بيند حقوق بشر است. اصلا لفظ بشر براي اينها معني ندارد. يک دکان است که امپرياليسم باز کرده است چند تا نوکر در آن مشغول به کارند و هر از گاهي با کيف و کتاب مي‏آيند اينجا که احوال شما چطور است؟ غذاي شما خوب است؟ استحمام شما خوب است؟ وضع نظافت چطور است و... با اين که چند بار آنها را رانده‏ايم ولي باز هم مي‏آيند و سؤالهاي چرت و پرت از ما مي‏کنند.

ما به آنها گفتيم که وضع خوب است. شما به جاي اينکه بياييد اينجا، اگر مرد هستيد و ريگي در کفشتان نيست و مزدور امريکا و صدام نيستيد يک سري هم بزنيد به زندانيان جنگي ايراني‏ها و زندانيان سياسي عراق و از حال و روز آنها هم باخبر شويد. ولي تنها چيزي که اين حضرات ندارند چشم و گوش است. همين تشکيلات حقوق بشر در تمام جنايتهاي جهان شريک است. اين را بنده با جرئت عرض مي‏کنم.

صداي شيون کودکان يتيم و بي سرپرست و ضجه‏هاي همان بيوه زنها و خانواده‏ هاي داغديده‏ ي عراقي که نمي‏دانند جوانشان يا پدرشان چه شده است براي صدام و حقوق بشري‏ها لذت بخش است. بسياري از اين جوانها و پدرها را ديدم که توسط بعثي‏ها اعدام شدند و بعد هيچ نشاني از آنها به دست نيامد.

در يک نامه‏ي محرمانه آمده بود که اصراري به جمع آوري کشته ‏ها نداشته باشيد. مي‏دانيد چرا؟ زيرا کثرت آمار کشته‏ها صدام را رسوا خواهد کرد. آنها آمار را تقليل مي‏دهند و بر اين همه جنايت سرپوش مي‏گذارند؛ اما تا کي خدا مي‏داند.

به قول برادرمان آقاي هاشمي رفسنجاني وجدان دنيا خفته است.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73993094632907216516.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73993094632907216516.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
22-09-2013, 09:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55855849168306500122.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55855849168306500122.gif)

شهاب منتظر
22-09-2013, 09:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756250976471956783.gif



صدام و غرب در جنگ ۸ ساله ، چند میلیارد به جمهوری اسلامی ایران خسارت زدند؟


میزان خسارت هشت ساله جنگ تحمیلی معادل ۴۴ درصد کل درآمد نفتی ۳۲ سال اخیر ایران بوده است.



هشت سال جنگ تحمیلی در ایران با تحمل هزینه های فراوانی همراه بود، جنگی که علاوه بر هزینه های انسانی خسارتهای فراوانی را به دنبال داشت ، براساس منابع جمع آوری شده در کتاب اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی به قلم فرهاد دژپسند، میزان خسارتهای مستقیم وارد شده به ایران از محل تخریب ساختمان ها و تاسیسات، ماشین آلات و تجهیزات و مواد کالاها سر جمع رقمی بالغ بر ۳۰۸۱ میلیارد تومان به نرخ جاری سال ۵۹ تا ۶۷ خواهد بود این رقم در صورتی که بر مبنای دلار رسمی و تغییر آن به ریال و دلار تبدیل شود می توان گفت سرجمع خسارات جنگ تحمیلی برای ایران رقمی معادل ۴۴۰ میلیارد دلار بوده است، این رقم در صورتی که بر مبنای تغییر نرخ ارز رسمی از ۷ تومان به ۲۴۸۰ تومان امروز مورد محاسبه قرار گیرد به نرخ روز رقمی معادل ۱.۱ تریلیون تومان را شامل می شود.




http://images.khabaronline.ir//images/2013/9/13-9-20-214151Book2.jpg



این ارقام نشان دهنده عمق بالای خسارات جنگ تحمیلی به نظام نوپای ایران است. کل درآمد نفتی ایران طی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۳ یعنی قبل از دوران طلایی رونق بازار نفت معادل ۴۳۲ میلیارد دلار بوده است یعنی کمی کمتر از خسارت های جنگ تحمیلی و با احتساب درآمدهای طلایی هشت سال اخیر کل درآمد حاصل از صادرات نفت خام ایران طی ۳۲ سال اخیر به رقمی حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار می رسد که می توان گفت معادل ۴۴ درصد این درآمدها در دوران جنگ از زیر ساختهای اقتصادی کشور حذف شده است، زیر ساختهایی که بعضا در برخی از مناطق جنگ زده کشور هنوز هم به مانند آنچه پیش از آغاز جنگ بود بازسازی نشده است.



http://images.khabaronline.ir//images/2013/9/13-9-20-214250Book1.jpg



هرچند ایران توانست با سر بلندی دفاع مقدس را با پیروزی به پایان ببرد و هیچ بخشی از خاک کشور از ایران جدا نشد ولی آنچه در این دوران از میان رفت سرمایه های انسانی بود که می توانست در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جای شهادت و هزینه شدن برای حفظ مرزهای کشور برای سر بلندی و آبادانی ایران تلاش کنند.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756250976471956783.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
23-09-2013, 16:27
http://media2.afsaran.ir/siTt8y5_535.jpg


میتوانید این مسأله را حل کنید؟
در طول دوماه جنگ تقریبا 17500کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد
در طول هشت سال دفاع مقدس تقریبا 213250 نفر شهید شدند
در بدن انسان سالم تقریبا 5/5نیم لیتر خون وجود دارد
مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است

حال حساب کنید :
برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟

جواب:
برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده .
بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند که خون گرمشان در مناظق جنگی بوی تازگی میدهد .
حال.......... ما شرمنده شهداییم یا نه؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
(http://seraheshahadat.blogfa.com/post-184.aspx)
(http://seraheshahadat.blogfa.com/post-184.aspx)شادی ارواح مطهرشان




http://www.shiaupload.ir/images/32149174189493695910.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
23-09-2013, 17:12
«عدنان سابوته» عاشق پابرهنه‌ جبهه‌‌ها (http://www.mashreghnews.ir/fa/news/68840/عدنان-سابوته-عاشق-پابرهنه‌-جبهه‌‌هاتصاویر)

http://p30alamtoo.persiangig.com/000000/saboote.jpg
پابرهنه می‌دوید، پابرهنه می‌گشت و تاول‌ پاهایش،
تاوان عشق عدنان بود؛
شب‌ها همسنگران همنشین او می‌شدند،
عدنان دعای توسل می‌خواند،
بچه‌ها گریه می‌کردند،
او در میان همرزمانش‌ همچون ماه می‌تابید و بچه‌ها منور می‌شدند و خاکریز، بهشت،
تا یکی شهید می‌شد.
پاهای عدنان با خاکریزها مأنوس بود با خاک بهشت هم؛ چه کسی زخم‌هایش را می‌شمرد؟
چه کسی رنج‌هایش را می‌دانست؟دریغا! هیچ شاعری برای پاهایش شعر نگفت تا کلمات گریه کنند،
افسوس که قلم‌ها برای پاهایش چیزی ننوشتند.
پاهای تاول‌زده عدنان یکی از هزاران گنج دفاع مقدس است
که بعد از گذشت 29 سال‌ هنوز استخراج نشده است.
عدنان می‌گفت «نگذاریم دشمن یک شب در خاک ما آسوده بخوابد»
عدنان همیشه از اسلام و احکامش حرف می‌زد؛
تکیه کلامش «طبق گفته امام» بود
و می‌گفت «وقتی امام می‌گویند انقلاب را حفظ کنید، مقابل دشمنان بایستید، با امت ایران هستند و باید من و شما انقلاب را به دست صاحب اصلی که امام زمان (عج) است، برسانیم؛
باید خستگی‌ناپذیر بوده و روز به روز با تمام قدرت، قرآن و اسلام را حفظ کنیم و در خط ولایت باشیم؛
باید روبروی دشمن بایستیم و نگذاریم دشمن در خاک ما راحت و آسوده بخوابد؛
اگر شب‌ها به عراقی‌هایی که در خاک
ما خوابیده‌اند، پاتک نزنیم، اشتباه کرده‌ایم و گناه مرتکب ‌شده‌ایم».
او به تمام حرف‌هایی که می‌زد عمل می‌کرد و دشمن را تا منطقه قلاویزان به عقب راند.

خادمه زینب کبری(س)
24-09-2013, 01:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57521035104970133976.jpg

مليکه
24-09-2013, 05:22
باسم رب الشهداء
برگ پاييز شدي، ريختنت را ديدم
روي دستان ملائک، بدنت را ديدم
تو که رفتي به خدا داغ به قلبم دادي
آيت‌الکرسي روي کفنت را ديدم
بي‌تو اينجا همه ي آينه‌ها تب دارند
من خودم مهر سکوت دهنت را ديدم
بوي پيراهن تو، قافله‌ سالارم شد
هر کجا بوي بهار چمنت را ديدم
ناگهان باغ پر از هق‌هق باران شد و تو
برگ پاييز شدي، ريختنت را ديدم

http://www.uplooder.net/img/image/47/31af396f165d757dc480c06ccde41355/13887713721113236536.jpg?w=314&h=235

مليکه
24-09-2013, 05:28
باسم رب الشهداء

و تا ابد به آنها که قمقمه هايشان را زير خاک پنهان کردند
تا هوس آب نکنند مديونيم...
...
http://www.up2.98ia.com/images/19805204982621687390.jpg?w=321&h=298

معصومه خانم
24-09-2013, 14:13
به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، نقل است که وقتی در سال 1342 امام خمینی به سوی تبعیدگاه برده میشدند؛
یک مامور ساواک از ایشان پرسید :

" پس یاران شما کجا هستن؟"
که امام خمینی در جوابش این جمله تاریخی را فرمودند که
" یاران من در گهواره های مادرانشان هستند ".




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88467134333856992956.jpg


این یاران در گهواره امام امت بعدها در سال 57 و در سالهای دفاع مقدس جوانان رشیدی شدند برای حفاظت از امام خمینی و میراث گراتقدرش که همان " انقلاب اسلامی ایران " است.
منبع: جام نیوز
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div26.files/image016.gif

شهاب منتظر
24-09-2013, 18:00
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_89.jpg





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/10545972324980549390.gif


عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد

زهری که رسد همچو شکر باید خورد


هر چند تو را بر جگر آبی نبود

دریا دریا خون جگر باید خورد


هفته ی دفاع مقدّس و یاد و خاطره امام (ره) و شهدا گرامی باد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/10545972324980549390.gif

معصومه خانم
27-09-2013, 14:17
نامه یک شهید به همکلاسی‌هایش

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (http://www.farsnews.com) (باشگاه توانا)، «شهید حسین کهتری» رزمنده‌ دلاور کاشانی است که دیده‌بان بوده و خاطرات خود را از مناطق بانه، مریوان، پادگان سید صادق، اهواز، آبادان و خرمشهر و عملیات‌هاى والفجر 2، 3 و 8، بیت‏المقدس و کربلاى 5، و حتی لحظات حضورش در کنار فرمانده شهید «حاج حسین خرازى» و... را در دفتر کوچک همراهش به رشته تحریر درآورده است.

حسین 2 بار برای مداوای مصدومیت شیمیایی خود به آلمان عزیمت کرد و در مرتبه دوم، به دلیل شدت عوارض ناشى از جراحت شیمیایى در بیمارستان آلمان به ‏شهادت رسید.
او در رشته مهندسی مواد (متالوژی) دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شد اما ابتدا به ‌دلیل حضور در جبهه و بعداً به‌ دلیل شدت مصدومیت شیمیایی نتوانست در دانشگاه حضور یابد.
شهید کهتری نخستین‌بار در سال 60، زمانی‌که دانش‌آموز بود به جبهه اعزام شد.
آنچه در ادامه می‌آید نامه این شهید گرانقدر به دانش‌آموزان مدرسه‌ای است که او آنجا تحصیل کرده بود.


* نباید تنها به درس‌خواندن اکتفا کنیم



حضور محترم اعضای انجمن اسلامی دبیرستان محمودیه سلام عرض می‌کنم، امیدوارم که در انجام وظایف‌تان کوشا و همچنین موفق باشید. جملاتی چند برایتان می‌نویسم که اگر مایل بودید می‌توانید در مراسم صبحگاه بخوانید...
حضور یکایک برادران عزیز دانش‌آموز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم همواره موفق باشید. شاید از این که برایتان نامه نوشته‌ام تعجب کرده باشید. من خودم قبلا دانش‌آموز همین دبیرستان بوده‌ام که اکنون توفیق حضور در جبهه را دارم. مدتی بود فکر می‌کردم خوب است نامه‌ای برایتان بنویسم و سخنانی را با شما دانش‌آموزان عزیز در میان بگذارم.
انسان موجودی است دارای چندین بُعد که برای پیشرفت و طی مسیر تکامل و رسیدن به کمالات الهی باید تمام ابعاد وجودی خویش را در یک سطح افزایش دهد. اگر کسی فقط یک بُعد خویش را هر چند در سطح بسیار عالی پرورش دهد، در صورتی که از ابعاد دیگرش غافل بماند، در حقیقت از انسانی که مد نظر اسلام است دور شده است. در اسلام از نظر ابعاد انسانی روی دو بُعد علم و ایمان تأکید فراوانی شده است و عالِم بدون ایمان و مؤمن بدون علم را مردود می‌داند.

همین‌طور که خودمان شاهد هستیم تمام مفاسد دنیای امروز در اثر علمی است که از ایمان بی‌بهره است. به قول شهید مطهری علمی که در اختیار شخص بی‌ایمان است همچون چراغی است در دست دزد که، چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا، و در مقابل، ایمان بدون علم و آگاهی ثبات چندانی نخواهد داشت و در مقابل افکار مخالف منحرف خواهد شد.
غرض از این مقدمه‌چینی این بود که ببینم ما تا چه حد با انسانی که مد نظر اسلام است فاصله داریم؟ آیا تمام ابعاد وجودی خویش را پرورش داده‌ایم یا فقط در بعضی از ابعاد وجودی پیشرفت کرده‌ایم؟ آیا آن‌قدر که به درس و مدرسه اهمیت می‌دهیم به مسائل دینی و مذهبی خود نیز اهمیت می‌دهیم؟ روی صحبت من بیشتر با دوستانی است که فقط و فقط به درس چسبیده‌اند و سر خود را در لاک درس فرو برده‌اند و به مسائل انقلاب و کشور هیچ توجهی نمی‌کنند و گاهی که خیلی زور بزنند نظاره‌گری بیش نخواهند بود.
خوب است برادرانی از این دست به خود آیند و پس از گذشت 6 سال از انقلاب و دیدن صحنه‌های بی‌شمار ایثار و فداکاری و جانبازی کمی فکر کنند و از خود بپرسند این قهرمانان صحنه‌های فداکاری چگونه حاضر می‌شوند جان خود را فدا کنند؟ آنها این گوهر گرانبها را در مقابل چه چیزی فدا می‌نمایند؟ چگونه است که این چنین به ایثار جان حاضر می‌شوند؟ این همان انسان ایده‌آل اسلام است که خود را در مقابل مسائل جامعه‌اش مسئول و در غم و شادی‌هایش شریک می‌داند.
در اینجا جا دارد از شهدای عزیز این دبیرستان خصوصا «حمید شریف الحسینی»، «سیدی»، «شهابی» و برادر مفقودالاثر «احمد کاظمی» که نمونه‌های بارز انسان متعهد و مؤمن بودند نامی ببریم. این عزیزان کسانی بودند که همراه درس، فعالیت‌های دیگری نظیر شرکت در جلسات مذهبی، شرکت در فعالیت‌های انقلابی، گذراندن آموزش‌های نظامی، حضور در بسیج و مسجد پرداختند و در حین تحصیل اگر احساس می‌کردند انقلاب و اسلام به آنها نیاز دارد، احساس مسئولیت کرده به یاری اسلام می‌شتافتند. ما نیز اگر بخواهیم راه این عزیزان را ادامه بدهیم نباید تنها به درس‌خواندن اکتفا کنیم، بلکه باید خود را از سایر جهات هم رشد بدهیم تا اگر زمانی وظیفه اقتضا کرد برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی به جبهه برویم و هر وقت وظیفه اقتضا کرد در امور دینی علمی و مذهبی کار کنیم و در فاصله زمانی بین دو عملیات که در جبهه به ما نیاز ندارند، جنبه‌های علمی و درسی خود را تقویت کنیم.
در هر صورت هرکس وظیفه خود را بهتر می‌داند، انسان هرکس را که فریب بدهد وجدان خود را نمی‌تواند فریب بدهد، روح شهدای عزیز همواره ناظر اعمال ما هستند. از خدا می‌خواهم که آن عالم در پیشگاه خدا و شهدا شرمنده و خجل نباشیم. کسانی که پیش خود می‌گویند من کاری به این کارها ندارم و درسم را می‌خوانم و در آینده به کشور خدمت خواهم کرد، مسلم بدانند که در آینده نیز خیری از اینها به جامعه نخواهد رسید! چون کسی که نسبت به جامعه خود تعهد ندارد همیشه در فکر منافع خود است، ولو به قیمت پایمال شدن حقوق دیگران.
از این‌که وقت شما را گرفتم مرا ببخشید، تنها چیزی که مرا وادار به نوشتن این جملات - هر چند ناقص - کرد احساس وظیفه بود. از خداوند می‌خواهم همان‌طور که در تمام مراحل با امدادهای غیبی خود انقلاب را یاری کرده است، از این پس نیز همواره رحمت خود را شامل این کشور بگرداند و رهبر عزیزمان را برایمان حفظ نماید و فتح نهایی را نصیب رزمندگان اسلام، و خواری و ذلت را نصیب دشمنان اسلام بگرداند.


والسلام
برادر شما: حسین کهتری
27 آذر 1363



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94000482149663986260.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
27-09-2013, 21:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49316249539166533533.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49316249539166533533.gif)


دعا کنید پدرم شهید بشه


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70217919447909224942.gif

فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!
خشکم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟

گفت:آخه بابام موجیه!
گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم شهید بشه؟

آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه
منو ومادرو برادر رو کتک میزنه!

امامشکل مااین نیست!
گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟

گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.
شروع میکنه دست وپاهای همهمون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی میکنه.

حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.
حاجی دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه...

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70217919447909224942.gif

مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
28-09-2013, 14:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19181007203613451530.jpg




بسم رب الشهداء

طلبه ای بود قطع نخاعی،
وسط امتحانات مرخصی می خواست
گفتم: الان چرا؟ خیلی حیفه!!
گفت:
از خانواده ام خجالت می کشم که دائما به آنها بگویم
کتاب را برایم ورق بزنید،
برای همین کتاب را با زبانم ورق می زنم
ولی الان دیگر زبانم زخم شده است!

(بچه های محله من و تو ص 27)

منبع: جا مانده از پرستوها



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/40919911907307060589.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32080344235947849341.gif
(http://seraheshahadat.blogfa.com/post-184.aspx)