PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : « مَن ماتَ علی حُبِّ علی ماتَ شهیدا » _ ویژه نامه گرامیداشت دهه ولایت



شهاب منتظر
06-10-2014, 15:58
http://askdin.com/gallery/images/22667/1_9.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18324554110784198728.gif


« مَن ماتَ علی حُبِّ علی ماتَ شهیدا »

ویژه نامه گرامیداشت دهه ولایت


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg




* «دهه ولایت» فرصتی ارزنده برای تبیین فرهنگ ناب غدیر



دهه ولایت که با عید سعید قربان آغاز و به عید سعید غدیر خم منتهی می شود فرصتی است مغتنم برای تبیین جایگاه

ویژه ی فرهنگ ناب ولایت و غدیر که تلاش داریم در این تاپیک با اندک توان و وسعمان به آن ادای دین کنیم.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 16:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg


غوطه در زمزم نور:



قال الله الحكيم فى محکم كتابه الكريم:





«يَا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ ِانَّ الّلهَ لا يَهدِى القَومَ الكافِرينَ.»




«اى پيامبر ؛ برسان به مردم آنچه را كه از سوى پروردگارت به تو فرود آمده است،

و اگر نرسانى، رسالت پروردگارت را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى ‏كند،

و خداوند گروه كافران را هدايت نمى ‏نمايد».


[آیه 67 سورة المائدة]






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 17:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88062871784492975668.jpg


محبّت اهل بیت علیهم السّلام در نصّ صریح قرآن کریم


محبّت ، مهر ورزيدن و دوست داشتن پيامبر و خاندانش يكى ازاصول اسلام است كه قرآن وسنت بر آن تأكيد دارند. قرآن كريم در اين باره مى‏ فرمايد:

«قل إن كان آباؤكم و ابناؤكم و إخوانكم و أزواجكم و عشيرتكم و أموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها أحب إليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتى يأتى الله بأمره و الله لا يهدى القوم الفاسقين»(توبه/24): بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و بستگان شما و اموالى كه بدست آورده‏ايد و تجارتى كه از كساد آن بيم داريد و مسكن‏هاى مورد علاقه شما، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند، و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى‏كند.


و در آيه ديگر مى ‏فرمايد: «الذين آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذي أنزل معه أولئك هم المفلحون» (اعراف/157): كسانى كه به او ايمان آورده‏ اند و او را تكريم كرده و كمك نموده‏اند و از نورى كه بر وى فرود آمده پيروى كرده‏اند، رستگارانند.


خدا در اين آيه براى رستگاران چهار ويژگى مى‏ شمارد:


1- ايمان به پيامبر: «آمنوا به».


2- تعزيز و تكريم او: «عزره».


3- يارى كردن او: «نصروه».


4- پيروى از نورى (قرآن) كه نازل شده است «و اتبعوا النور الذي أنزل معه».


با توجه به اينكه يارى كردن پيامبر در ويژگى سوم آمده است، قطعا مراد از «عزروه» در ويژگى دوم همان تكريم و تعظيم پيامبر است، و مسلما، تكريم پيامبر مخصوص دوران حيات او نيست، همچنانكه ايمان به وى كه در آيه وارد شده، چنين محدوديتى ندارد.


درباره محبت به خاندان رسالت كافى است كه قرآن آن را به صورت پاداش رسالت (البته به صورت پاداش نه پاداش واقعى) ذكر كرده و مى‏فرمايد: «قل لا أسألكم عليه اجرا إلا المودة فى القربى» (شورى/23):


«بگو من براى اداى رسالت خدا از شما پاداشى نمى‏طلبم،جز محبت ورزيدن به بستگان و نزديكانم .»



محبت و تكريم نسبت به پيامبر اكرم(ص) نه تنها در قرآن آمده، بلكه در احاديث اسلامى نيز بر آن تأكيد شده است، كه دو نمونه آن را يادآور مى‏ شويم:


1- رسول اكرم(ص) فرمود: «لا يؤمن أحدكم حتى أكون أحب إليه من ولده و الناس اجمعين». (1) هرگز يك نفر از شما مؤمن واقعى نخواهد بود، مگر اينكه من براى او از فرزندانش و همه مردم محبوب‏تر باشم.


2- در حديث ديگر مى‏ فرمايد: ثلاث من كن فيه ذاق طعم الإيمان: من كان لا شي‏ء أحب إليه من الله و رسوله، و من كان لئن يحرق بالنار أحب إليه من أن يرتد عن دينه، و من كان يحب لله و يبغض لله» (2) : سه چيز است كه هر كس داراى آن باشد، مزه ايمان را چشيده است: 1- آن كس كه چيزى براى او از خدا و رسولش گرامى‏تر نباشد. 2- آن كس كه سوخته شدن در آتش براى او محبوبتر از خروج از دين باشد. 3- آن كس كه براى خدا، دوست يا داشمن بدارد.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 17:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89660853260010699361.gif




دلایل عقلی و نقلی وجوب محبّت خاندان پيامبر(ص)



1- پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمودند: «لا يؤمن عبد حتى أكون أحب إليه من نفسه و تكون عترتي أحب إليه من عترته، و يكون أهلي أحب إليه من أهله» (3) :مؤمن به شمار نمى‏ رود بنده‏اى مگر اينكه مرا بيش از خود دوست بدارد، و فرزندان مرا بيش از فرزندانش، و خاندان مرا فزون از خاندان خود، دوست بدارد.

2- در حديث ديگر درباره عترت خود مى‏فرمايد: «من أحبهم أحبه الله و من أبغضهم أبغضه الله» (4) : هر كس آنها را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.


تا اين جا با دلايل نقلی اين اصل (مهر ورزيدن به پيامبر و عترتش) آشنا شديم، اكنون سؤال مى‏ شود :


1- سودى كه امت از مهر ورزيدن به پيامبر و عترت او مى‏ برد چيست؟!


2- شيوه مهر ورزى و تكريم نسبت به پيامبر و خاندان او چيست؟!


درباره مطلب نخست يادآور مى‏ شويم: محبت به انسان با كمال و با فضيلت، خود نردبان صعود به سوى كمال است، هرگاه انسانى فردى را از صميم دل دوست بدارد، كوشش مى‏كند خود را با او همگون سازد و آنچه كه مايه خرسندى او است انجام داده، و آنچه او را آزار مى‏دهد ترك نمايد.


ناگفته پيداست وجود چنين روحيه ‏اى در انسان مايه تحول بوده و سبب مى‏شود كه پيوسته راه اطاعت را در پيش گيرد و از گناه بپرهيزد. كسانى كه در زبان اظهار علاقه كرده ولى عملا با محبوب خود مخالفت مى‏ ورزند، فاقد محبت واقعى مى‏باشند، در دوبيتى كه به امام صادق (ع) نسبت داده شده است به اين نكته اشاره شده آنجا كه مى‏ فرمايد:

تعصى الإله و أنت تظهر حبه*هذا لعمري فى الفعال بديع‏لو كان حبك صادقا لأطعته*إن المحب لمن يحب مطيع (5)

«خدا را نافرمانى مى‏كنى و اظهار دوستى مى‏ نمايى، به جانم سوگند، اين كار شگفتى است. اگر در ادعاى خود راستگو بودى او را اطاعت مى‏ كردى، حقا كه مريد پيوسته مطيع محبوب خود مى‏ باشد».




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 17:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29716357665673112320.jpg


شیوه محبّت به پیامبر اسلام(ص) و خاندان پاکش



اكنون كه وجوب و برخى از ابعاد و ثمرات مهرورزى به پيامبر و خاندان او روشن شد، بايد به شيوه ابراز آن بپردازيم: مسلما مقصود حب درونى بدون هيچ‏گونه بازتاب عملى نيست، بلكه مقصود مهرى است كه در گفتار و رفتار انسان بازتاب مناسبى داشته باشد.

شكى نيست كه يكى از بازتابهاى محبت به پيامبر(ص) و خاندان او پيروى عملى از آنان است، چنانكه اشاره شد، ولى سخن در ديگر بازتاب‏هاى اين حالت درونى است، و اجمال آن اين است كه هر گفتار يا رفتارى كه در نظر مردم نشانه محبت و وسيله گرامى داشت افراد به شمار مى‏رود، مشمول اين قاعده مى‏باشد، مشروط بر اينكه، با عمل مشروع او را تكريم كند، نه با عمل حرام.

بنابراين، گرامى داشت پيامبر اكرم(ص) و خاندان او در هر زمان خصوصا در سالروز ولادت يا وفات ـ يكى از شيوه‏هاى ابراز محبت و گرامى داشت مقام و منزلت آنان است و آزين بندى در روزهاى ولادت وروشن كردن چراغ و برافراشتن پرچم و تشكيل مجلس براى ذكر فضايل و مناقب پيامبر اكرم(ص) يا خاندان او، نشانه محبت به آنان و وسيله ابراز آن به شمار مى‏رود و به اين خاطر تجليل پيامبر در ايام ولادت يك سنت مستمر، در ميان مسلمانان بوده است.


ديار بكرى در كتاب «تاريخ الخميس» مى‏نويسد: مسلمانان پيوسته ماه ولادت پيامبر را گرامى داشته و جشن مى گيرند و اطعام مى‏كنند و به فقرا صدقه مى‏دهند اظهار شادمانى مى‏نمايند و سرگذشت ولادت او را بيان مى‏كنند، چه بسا كراماتى براى آنان ظاهر مى‏شود. عين اين سخن را عالم ديگرى به نام ابن حجر قسطلانى در كتاب خود آورده است. (6)


پى‏ نوشت ها:


1و2ـ كنز العمال: ج 1، ح70 و 72 و جامع الأصول: ج 1، ص .238


3و4ـ مناقب الامام اميرالمؤمنين نگارش حافظ محمد بن سليمان كوفى، ج 2، ح 619، و .700 و بحار الأنوار ج 17 ص 13، علل الشرايع باب 117 ح .3


5ـ سفينة البحار: 1/ .199


6ـ المواهب اللدنية، ج 21، ص 27، تاريخ الخميس، ج 1، ص .223




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 18:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38977072884042274561.gif


ولايت در بيان آيت الله العظمي بهجت رحمه الله عليه


همه چيز در ولايت است


همه چيز در همين كلمه ولايت است ؛ اگر ولايت باشد، ديگر جلوترها (اصل توحيد، اصل نبوت و تصديق رسالت و تمام اين مهمات ) داخلش ‍ هست . گفت : ((چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست .))(7)



اساس دين


امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: به زمين مكه خطاب شد: ((آرام بگير! ما محلى پيدا كرديم (مقصود كربلاست .)(8)

صحبت ولايت ، همان صحبت اسلام و ايمان و اصل اساس دين است . ((چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست .)) هركس معتقد به ولايت است ، معتقد به نبوت هم مى باشد و لاعكس . هركس معتقد به كربلاست معتقد به مكه است و لاعكس .(9)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
06-10-2014, 18:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00235744161952896638.gif



عدم انفكاك قرآن و عترت

كسانى كه قرآن را ندارند، عترت را هم ندارند و كسانى كه عترت را ندارند، قرآن را هم ندارند.(10)



قرآن و عترت همراه هميشگى

حضرت آيت الله بهجت يك وقت فرمودند: آيت الله شربيانى از علماى بزرگ بودند. يك روزى در هواى سرد فقيرى دنبال ايشان راه مى افتد و تقاضاى كمك مى كند و مى گويد: اگر كمك نكنى ، مى ميرم ، ولى آقا توجهى به ايشان نمى كند و او تا پشت در منزل آيت الله مى آيد و آقا بدون توجه وارد خانه مى شود و در را مى بندد و فقير پشت در اصرار مى كند كمكم كنيد. چون آقا توجه نمى كند اهل بيت آقا هم چيزى نمى گويند. صبح كه بيرون مى آيند مى بينند مرده است . آقا دستور مى دهد بروند غسل بدهند. وقتى لباسش را بيرون مى آورند، مى بينند يك كيسه ليره همراهش بوده است .
آيت الله بهجت در ذيل اين حكايت مى فرمود: ما قرآن و عترت همراهمان هست ، ولى مى گوييم آقا چيزى بگو كه حالم خوب بشود، دارم مى ميرم !(11)

ما مردان خدا را نمى شناسيم ، چه رسد به انبيا و اوصيا!

ترس مقربان از سقوط است نه فقط از آتش ؛ صبرت على عذابك فكيف اءصبر على فراقك : ((گيرم كه بر عذابت صبر كردم ، چگونه بر جدايى ات صبر كنم ؟!))(12)
اين ها براى كسانى است كه خيلى خيلى از ما بالاترند. ما هنوز به مقام آن ها نرسيده ايم . سلمان و مقداد و ابوذر، در چه مقامى بوده اند؟! اما اين ها را نشناخته ايم . چطور مى خواهيم انبيا و اوصيا را بشناسيم ؟!(13)



بشر حاضر است همه چيز را فداى خود بكند!

از قضيه سيد الشهدا (عليه السلام ) بايد اين را بفهميم كه بشر حاضر است همه چيز را فداى خودش كند و استثنايى هم در كار نيست .(14)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
07-10-2014, 00:34
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/94C_zQ39KsTGn92JCo5ASiZmoIfZx2hc-meXSrKGgzvSlNRbTkCaAQ/s/w535/



اهل بيت (عليهم السلام )، راه سعادت




يكى از شاگردان حضرت استاد(15) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link15) نقل مى كند:

گاهى حضرت آقاى بهجت (ره) به عنوان طعن و طنز مى گفتند:

«بله ! ماها دنبال يك چيزى مى گرديم براى تكاملمان كه نه خدا گفته باشد نه پيغمبر و نه امام .»

اما دنبال يك همچنين چيزى مى گرديم و خيال مى كنيم راه سعادت يك چيزى است كه نه خدا گفته نه پيغمبر نه امام . در صورتى كه قاعدتا آنچه آن ها بيشتر گفته اند و بيشتر تاءكيد كرده اند آن موجب سعادت ماست چطور ممكن است كه چيزى تاءثير در سعادت انسان داشته باشد و آن ها از آن غفلت كرده باشند و نگفته باشند و واگذار كرده باشند به اينكه يك پيرى ، مرشدى ، قطبى بيايد بيان كند؟ آيا ممكن است همچنين چيزى ؟!

و يا ممكن است چيزهايى را كه تاءكيد كرده اند چندان اهميتى نداشته و آنچه مهم بوده يك چيزهايى است كه در كتاب و سنت خيلى كم درباره اش گفتگو شده باشد؟! اينها معقول نيست .(16) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link16)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
07-10-2014, 17:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19291858135396407921.gif




لزوم اطاعت محض از امام (عليه السّلام )


اين همه ودايع ، كتب ، مخازن علم ، روايات ، ادعيه ، در اختيار ما گذاشته اند، به گونه اى كه اگر كسى بخواهد، امامى را حاضر بيابد و يا صدايش را از نوار گوش دهد، و يا در خدمتشان باشد تا مطالب آنان را استماع كند.

- نه اين كه خود در محضر آنان صحبت كند!

- بهتر از اين ها را پيدا نمى كند. همه چيز در دسترس ما است ، ولى حالمان مانند حال كسانى است كه هيچ ندارند، نه به قرآن قائل اند نه به عترت و نه روايات آنان را قبول دارند!

اگر ائمه اطهار (عليهم السلام ) حاضر بودند، باز بايد به همين رواياتشان عمل كنيم !

لابد عذرمان ، اين است كه در صورت حضور آنان هم مجبور نبوديم از آنان پيروى كنيم و به حرف هايشان گوش كنيم ، چنان كه در طول تاريخ امتحان داده ايم كه در زمان حضورشان ، قدردان آنان نبوده ايم !(17) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link17)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
07-10-2014, 17:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56735187296200371849.gif



حديث ثقلين ، دليل زنده بودن امام


حقيقت اسلام ، در ايمان است ، به دليل آيه : اءليوم اءكملت لكم دينكم (18) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link18) و انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا(19) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link19) و امثال اين ها.

انسان عاقل ، متوجه مى شود كه نبى ، وصى مى خواهد. وصايت تكوينا بقاى نبوت است . بنده نديده ام كه كسى اين گونه بگويد، ولى حقيقت مطلب همين است كه دليل بر وجود بقيه الله (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اين زمان ، از ابتداى غيبت صغرى تاكنون ، همان روايت ثقلين است با ضميمه اى كه در آن است :

انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ...ساءلت ربى اءن يجمع بينهما و اءن لا يفرق بينهما فاستجاب لى (20) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link20) اين روايت ، با ضميمه ساءلت ربى ... دليل بر اين است كه در هر جا و هر زمانى كه قرآن هست و ماءمور به ، به طورى كه مرجع است ، حالا يا صورتا يا واقعا يا بعضا يا تماما، هرجا كه قرآن باشد، شارح قرآن هم بايد باشد، وصى پيغمبر هم بايد باشد، يعنى ، بقاء خود صاحب قرآن كه انما يعرف القرآن من خوطب به (21) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link21) خودش بايد باشد. هر زمان كه اسلام و قرآن هست ، در همان زمان قائم ، و ولى و عالم به اسلام و شارح قرآن كه خود خدا معين كرده است ، بايد باشد. لا يفرق بينهما! نمى شود قرآن باشد ولى شارح قرآن نباشد!

لذا در خود روايات اهل تسنن ، الى ماشاءالله ، مواردى را ملاحظه مى كنيد كه در مورد آيه شريفه قرآن يا در مورد احكامى كه آنان صادر كرده اند، حضرات معصوم خصوصا حضرت امير (عليه السلام )، آن ها را توضيح و تبيين كرده اند، به طورى كه اهل سنت نقل كرده اند كه عمر در هفتاد موضع گفته است :

لو على لهلك عمر(22) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link22) يا مثلا زمانى كه وجود مقدس رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دنيا رفت ، برادر ابوبكر آمد گفت : محمد لا يموت ؛ ((پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نمى ميرد)) ابوبكر براى اثبات مرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اين آيه شريفه افان مات اءو قتل انقلبتم على اعقابكم (23) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link23) استدلال كرد، و حال اين كه اين نكته را نفهميده كه ((ان )) در آيه شريفه قرآن ((ان )) شرطيه است و به اين معنا نيست كه پيامبر مى ميرد يا كشته مى شود، بلكه بايد به اين آيه شريفه قرآن كل نفس ذائقه الموت (24) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link24) استدلال كرد. اين آيه ، براى مرگ كليه نفوس ، دليل است نه آن آيه شريفه اءفاين مات ....

واقعا آيا اينان شارح قرآن بودند؟! همين شارح بودن اهل بيت براى آيات شريفه قرآن كه در موارد عديده اى از آن را خود اهل تسنن نقل كرده اند، دليل قطعى بر ولايت و وصايت حضرات معصوم (عليه السلام ) است . روايت ثقلين با آن ضميمه اى كه در آن است ، دليل قطعى بر وجود امام زمان حى الى زمان ظهور است ، نه اينكه بعدا موجود و متولد مى شود.(25) (http://ghadeer.org/tarix/aeene_haqt/footnt01.htm#link25)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
09-10-2014, 04:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49027694811851936631.gif




امام ، آينه حقيقت نما


اگر مساءله امام شناسى بالا رود، خداشناسى هم بالا مى رود، زيرا، چه آيتى بالاتر از امام (عليه السلام )؟ امام ، آينه اى است كه حقيقت تمام عالم را نشان مى دهد.(26)




رابطه توحيد و ولايت (عليه السلام)



تمام انبيا، مثل يك نبى واحد، و تمام اوصيا، مثل يك وصى واحد هستند. همه اينان از توحيد نشاءت گرفته اند. لذا در اول امر، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: قولو لا اله الا الله تفلحوا(27) و هيچ چيز ديگر نفرمودند.

در اول امر، همين كلمه را فرمودند و بعد از مدتى فرمودند: ((هر كس ‍ دعوت مرا اجابت كند، او، وزير و وصى من خواهد شد.)) كسى جواب نداد. حضرت اين كلام را دو يا سه بار تكرار كردند. آخر كار، حضرت امير (عليه السلام ) بلند شدند و گفتند: ((من ، حاضرم !)) و اجابت كردند. بعد هم ابولهب (عموى پيامبر) به تمسخر گفت : ((براى مثل تو و دعوت تو، يك چنين طفلى بايد اجابت كند و حرف تو را قبول كند. براى اين ، ما را دعوت كرده بودى ))(28) ببينيد برادر و برادرزاده چه قدر با هم متفاوت اند! يكى جهنمى محض و ديگرى بهشتى محض !(29)

آيا در اين اختلاف داريم كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا(30) همين كلمه لا اله الا الله همه را درست مى كند. اگر كسى ، راستى راستى ، از اصنام و انداد، جدا شود و موحد شود، مسلمان مى شود، و اگر كسى به درستى مسلمان شد، براى خاطر اين كه موحد است ، مؤ من مى شود، و اگر كسى ، راستى راستى ، مؤ من و شيعه شود، براى اين كه نص نسبت به وصايت وصى و وصى الوصى همين طور تا به آخر، قطعى است ، وصايت همه اوصياء (عليهم السلام ) را مى پذيرد. پس قهرا مى شود گفت ، توحيد، همه اين ها را در بر دارد و همه اين ها، پشت سرش مى آيد. پس اگر حقيقت را بخواهيم ، همان شهادت اولى (31) از براى شهادت به وصايت خاتم الوصياء(32 ) كافى است ، چون همه اين ها سلسله وار بر يك ديگر مترتب است .

اگر كسى بخواهد وصى يكى از اوصيا را رد كند، با وجود اعتقاد و يقين به ثبوت وصايت او، در واقع ، همان وصى را رد كرده است و همين طور كسى را هم كه او اين وصى را تعيين كرده ، رد كرده است ، تا به آخر مقصود اينكه اگر حسابش را بكنيم ، بايد هر موحدى ، به خاتميت وصايت دوازدهمين ولى خدا اقرار داشته باشد و الا بايد اشكال همين طور برود بالا و به توحيدشان اشكال كرد. لذا دعوت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) از همان اول بسم الله ، به همان توحيد بوده و ايشان ماءمور بود كه توحيد را به مردم برساند. پس اگر رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) راستگو است و در اين كه مى گويد: ((رسول الله است ))، راستگو هم هست ، همان پيامبر وصى و ولى بعد خود را تعيين كرده است و به مردم رسانده است يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته (33) و اگر نعوذ بالله ، دروغگو است ، پس در توحيدى كه حضرت منادى آن است ، اشكال داريد.

چون خود آن حضرت ، توحيد را در ميان مردم نشر داده و آورده است . اگر كسى به يكى از ائمه اطهار (عليهم السلام ) اعتقاد نداشته باشد در حقيقت ، همان اصل توحيد را ايمان ندارد و بالاخره ، مقصود، اين است كه ايمان به توحيد، از براى اثبات وصايت آن حضرت كه الان تشريف دارد، كافى است عين الله الناظره و اذنه الواعيه (34) اين حرف هايى كه ما با هم مى زنيم ، آن حضرت جلوتر مى شوند. ما قائل هستيم به اين كه حضرات معصوم (عليهم السلام ) خليفه پيغمبر هستند و از طرف پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) منصوب شده اند، اما مخالفان ، مى گويند: ((ما خودمان خليفه شديم ، كسى ما را خليفه نكرده است )). اينان رفيق نيمه راه هستند. همين فرق مختلف شيعه ، از نبود توحيد درست و از انحراف از آن به وجود آمده اند: يك امامى ، دو امامى ، سه امامى ...، واقفيه ، فطحيه ، اسماعيليه (35) تا به آخر. مثلا امام صادق (عليه السلام ) از افراد مختلف خواستند كه شهادت بدهند اسماعيل بن جعفر وفات كرده است ؛ براى اين كه حضرت مى دانست ، همين سبب مى شود كه عده اى منحرف بشوند و فرقه اسماعيليه را به وجود آورند. به خاطر اخبار از مغيبات ، به آن حضرت ((صادق )) لقب داده اند؛ براى اينكه آتيه را مى ديد و مى گفت .




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
09-10-2014, 04:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41838682811044381533.gif


ولايت ادامه نبوت



نبوت ، مترتب است بر توحيد، و وصايت ، مترتب است بر نبوت در حقيقت ، وصايت ، بقاء نبوت است ، به طورى كه اگر نبوت لازم باشد، وصايت و ايصاء هم لازم است ، و اگر نبوت لازم نباشد، اين ها هم لازم نيست . بين حدوث و بقاء وصايت نبايد فرق گذاشت . پس قهرا اينان با رسالت مخالف اند و با رسالت مخالف نيست . مگر كسى كه با توحيد مخالف باشد! لذا زمشخرى در شعرش مى گويد: و ان حنبليا قلت ...(36)

مى گويد: نبايد از انسان سؤ ال كرد ((از چه كسى تقليد مى كنى ؟)) اگر بگويى از ابوحنيفه تقليد مى كنم ، او يبيح الطلى و هو الشراب المحرم و مالك ، فلان جور مى گويد، و شافعى ، فلان جور مى گويد، و ابن حنبل ، فلان جور مى گويد كه قائل به جسم (مجسم ) بودن خداوند تبارك و تعالى - نعوذ بالله - هستند.

مجسمه از اهل تسنن ، در زمان امام جواد (عليه السلام ) كه همان ابن حنبل باشد، بوده اند. لذا مى بينيم كه مرحوم آقا شيخ عبدالحسين رشتى ،(37) در اوايل تاءسيس دارالتقريب بين المذاهب براى آنان نوشت كه : ((چه طور ما مى توانيم با اهل تسنن نزديك شويم و حال آن كه آنان خدا را جسم مى دانند.)) مرحوم آقاى بروجردى فرمودند، اين نامه آقا شيخ عبدالحسين را به دارالتقريب در مصر فرستاديم كه شما چه جوابى داريد؟ مسئولان دارالتقريب ، همه ، براى تمام ممالك اسلامى اين مطلب را فرستادند كه ((شما چه جوابى داريد؟)) ايشان مى فرمودند: چهار ماه طول كشيد تا اين گونه جواب دادند: ((اليوم ، علما، اتفاق دارند كه خدا جسم نيست !)) عجب ! شما قائل به تجسم را يكى از ائمه اربعه خودتان مى دانيد، بعد مى گوييد، علما، اتفاق دارند بر خلاف او؟! يعنى حالا با او مخالف ايد؟!(38)






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
09-10-2014, 04:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38977072884042274561.gif





اهل بيت (عليهم السلام )، نور واحد



اهل بيت (عليهم السلام ) همه ، نور واحدند، لذا انسان به هر كدام متوسل شود، از ديگرى جواب مى گيرد. البته مصححى در كار است . هم چنان كه از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) حاجت خواسته اند و ايشان به حضرت امير (عليه السلام ) و آن حضرت به امام حسن (عليه السلام ) تا امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) حواله داده اند؛ زيرا، مجرى امور، در اين زمان ، آن حضرت است .

پارسال شخصى در مشهد كنار من آمد و گفت : ((ديشب در حرم امام رضا (عليه السلام ) پنج كرامت از آن حضرت مشاهده كردم .)) هم چنين عجيب اين كه امسال شنيدم ، دو نفر عرب كه از معاودان مقيم مشهد بودند، به بيمارى سختى مبتلا شدند و جداگانه براى شفا و قضاى حاجت خويش به امام رضا (عليه السلام ) متوسل شدند و هر دو گفتند: همان شب توسل ، در خواب ، حضرت معصومه (عليهاالسلام ) را ديديم كه فرمود: حضرت رضا (عليه السلام ) فرمودند:

((حاجت شما برآورده شده است .)) و به يكى از آن دو كه كنار سرش به عمل جراحى احتياج داشته ، فرموده :
((ديگر احتياجى به عمل ندارى .)) و به ديگرى فرموده : ((خيلى گريه كردى ! زياد گريه نكنيد؛ زيرا، حضرت ، از گريه شما زوار و دوستان متاءذى و متاءثر مى شوند.)) اينان و اهل بيت (عليهم السلام ) با هم اتحاد و اتصال دارند.(39)






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
09-10-2014, 04:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48168461566117627495.gif


لزوم تمسك به ثقلين



تمام شريعات ، از اول دين تا آخر آن ، يك كلمه است ، و آن ، بندگى خدا است و نبايد آنى از اين كلمه غفلت كنيم . هر كدام از ما به انبيا و اوصيا و وصى وقت (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) شبيه تر باشيم ، به هدف نزديك تر هستيم ، و هركدام ، از اين وصايت و از اين يادگار - كه ثقلين باشند - دورتر باشيم ، از خدا دورتريم و هرچه به اين دو ثقل كه قرآن و عترت است نزديك تر باشيم ، به خدا و هدف خلقت نزديكتريم .

ما نبايد خيال كنيم كه توانايى اتكا و افكار و آراء خودمان را داريم ! كسانى كه به اين ثقلين ، اعتماد و تمسك ندارند، از هدف خلقت كه همان بندگى خداست ، دور هستند.

كسانى كه مى گويند: ((ما، قرآن را مى خواهيم ، ولى عترت را نمى خواهيم .))، در واقع ، قرآن را هم نمى خواهند!

در قرآن آمده است : اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا(40)

چه چيزى خصوصيت دارد كه آن موجب اكمال است و چه چيزى سبب اكمال اسلام است ؟ هميشه ، اسلام ، دين مرضى خدا است . پس امروز (روز غدير خم ) روز تكميل و اكمال اين دين است و تمام رضاى خدا در اين است . اگر كسى هم بگويد: ((من ، عترت را مى خواهم و قرآن را نمى خواهم .))، در واقع ، عترت را نمى خواهد و عترت را ندارد!

عترت و قرآن ، شى ء واحدند. عترت ، شارح قرآن براى ما است و قرآن شارح عترت است و ما نمى توانيم با تمسك به يكى از تمسك به ديگرى مستغنى شويم !
اگر كسى بگويد: ((كتاب خدا، ما را بس است ))، اين به معناى اين است كه كتاب خدا، از كتاب خدا كفايت مى كند! آيا مى شود يك هم چنين چيزى را گفت ؟!

اگر كسى هم بگويد: ((عترت براى ما كافى است و به قرآن كارى نداريم ))، اين فرد، در واقع ، با عترت كارى ندارد، زيرا عترت اول و آخرش قرآن است . متشابهات قرآن ، برگشت به عترت مى كند و تعليمت ، از عترت برگشت به قرآن دارد. به طورى كه حضرات معصوم (عليهم السلام ) در روايات فرموده اند:

ما خالف كتاب الله لم اقله (41) پس قهرا، براى رسيدن به خدا، بايد به همين وسائل ، يعنى مقربان درگاه الهى متوسل شويم ، الاقرب فالاقرب تا برسد به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف )(42)






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

ندا66
09-10-2014, 16:05
http://www.aliakbargonbad.com/gallery/graphic2/02-imam%20ali/images/imam%20ali%20063.jpg

شهاب منتظر
10-10-2014, 06:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52414582794066497651.jpg




آل الله (عليهم السّلام ) فريب نمى خورند.



(پاره اى نادان ) مى گويند: ((حضرت سيدالشهداء (عليه السلام ) گول خورد!)) اصلا به اين علوم و اين مقاماتى كه معصومان (عليهم السلام ) دارند، معتقد نيستند. اين ها گول خوردنى نيستند؛ آنان كسانى مى باشند كه بر نيات هر شخصى به مجرد اينكه خودش را ببينند يا كلامش را بشنوند، مطلع هستند.

بلكه افراد پايين تر از معصومان هم ، به مراتب ديده شده . همين نزديكى زمان ما بوده اند. مثلا مى گفتند: ((فلان نامه در فلان جا نوشته شده ))، بعد تحقيق كردند و ديدند همين طور است . يا اينكه آن آقا در مشهد بوده ، مى گفتند نامه اى براى يك نفر در قم نوشته و فرستاده و در آن نوشته بود: ((حالا كه شما مشغول غذا خوردن هستيد، فلان كار را انجام دهيد.)) و نامه هم در وقتى كه مشغول غذا خوردن بوده ، به او رسيده بود و نويسنده ، اين مطلب را قبلا خبر داده بود! خب ، اين ها كه خدا مى داند چه مقاماتى (=چه فاصله هايى ) بين خودشان و بين معصومان (عليهم السلام ) مى دانستند، اين جور مقامات داشتند. آن وقت ، ايراد گرفتن بر اهل بيت (عليهم السلام ) و انبيا، پيش بعضى ها آسان است !(43)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
10-10-2014, 06:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74462405217717421436.gif





علم به شهادت


چگونه مى توان رواياتى را كه مربوط به مسموميت ائمه (عليهم السلام ) يا موارد ديگر است ، با عصمت آن ها جمع كرد؟

بر حسب ظاهر، اين روايات با هم منافات ندارد. چرا؟ به جهت اين كه علم امامان (عليهم السلام ) مسلم است ، لكن از جمله معلوماتشان اين است كه يك وقتى اينان وفات مى كنند و از دار دنيا مى روند، شبيه به رفتن ديگران . هر كسى برايش مقدر است كه يك روزى يا يك شبى بايد از دنيا برود. امام يا پيغمبر، مى داند چه زمانى از دنيا خواهد رفت و مى داند به چه سببى خواهد رفت . اين عملشان هم ، تا آن زمان رفتنش مستمر است .

عده اى مى گويند: ((آخر چطور مى دانست اين زهر است و نوشيد (در حالى كه قرآن مى فرمايد:) لا تلقوا باءيديكم الى التهلكه (44)؛ ((با دست خود، خودتان را به نابودى نيندازيد)). آيا مى شود بگوييم ارشاد به حكم عقل است ؟ چطور خودش ، خودش را مى كشد و هلاك مى كند؟!))

اين هم جوابش اين است كه به همان طريقى كه فهميده است كه در چه ساعتى وفات خواهد كرد و به چه سببى وفات خواهد كرد، از همان طريق غيب و مخصوص به خودش مى داند، مى داند كه نبايد بر آن علم غيبش ‍ ترتيب اثر دهد و بايد كاءحد من الناس ؛ ((مانند يكى از مردم )) معامله كند؛ مثل اينكه نمى داند چه وقت فوت مى كند و به چه سببى وفات مى كند. لذا حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) چند دانه از آن خرماى مسموم كه تناول كرد، فرمود: ((حسبى ؛ مرا كافى است .))(45)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
10-10-2014, 06:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/26951164753337053732.gif




محبّت اهل بيت (عليهم السّلام ) ، اعظم عبادات



محبت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) خود، يك عمل است و واجب ، بلكه از اعظم طاعات و واجبات است ، به حدى كه فرموده اند: لم يناد بشى ء كما نودى بالولايه !(46)

البته نماز، روزه ، زكات ، حج هم واجب است . محبت ، هر قدر رتبه اش بيشتر باشد، اثر آن در اعمال ديگر بيشتر خواهد بود. در قرآن شريف مى فرمايد:

الا المودة فى القربى (47)

اگر چيز ديگرى غير از مودت اهل بيت (عليهم السلام ) براى مردم نافع تر بود، بيان مى شد. البته ما متاءسفانه به آنان محبت داريم ، اما در راه و مكتب آنان نيستيم ، لذا مثل آنان نماز نمى خوانيم و مثل آنان حج بجا نمى آوريم .(48)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
10-10-2014, 06:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/82299010465518793849.gif



ولايت اهل بيت ، شرط صحت عمل



سؤ ال : آيا ولايت اهل بيت (عليهم السلام )، شرط قبولى اعمالى است يا شرط صحت آن ؟

جواب : ولايت اهل بيت ، شرط صحت عمل است . نجات ، براى كسى است كه اهل بيت (عليهم السلام ) را در همه جا، مورد تخاطب و حاضر ببيند.(49)



عصمت از خطا و خطيئه



عصمتى كه ما در انبيا و اوصيا ملتزم هستيم ، عصمت از خطا و خطيئه است نه فقط عصمت از خطيئه ؛ بلكه اشتباهات هم در آن ها راه ندارد و الا اعتبارى به قولشان نيست . چرا؟ به دليل اين كه اگر مردم ببينند يك كسى پشت سر هم دروغ مى گويد و اشتباه مى كند، از او كناره گيرى مى كنند.

آن آقا آدم خوبى بود، يك دفعه ديدند آمده و پشت سر هم دروغ مى گويد. پرسيدند: ((اين كه آدم خوبى بود، چطور شد كه اين جور شده ؟!)) گفتند: ((به حصبه مبتلا شد و حافظه اش را از دست داد. الان هيچ راست و دروغ را تشخيص نمى دهد. همين طور يك چيزهايى مى گويد)). سرانجام اين (اشتباهات ) سبب كناره گيرى مردم از نبى يا وصى مى شود. اگر مردم ببينند كه معصوم ، الى ماشاءالله سهو مى كند، نسيان مى كند(50) و از فرائض محروم مى شود، از او دور مى شوند.(51)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
10-10-2014, 06:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14129376685982882940.gif




عصمت هم مراتب دارد




عصمت مراتب دارد. فلذا در خود انبيا و اوصيا معتقد به تفاضل هستيم . اءولوالعزمى داريم (و غير اءولى العزمى )؛ خاتم الاءنبيائى داريم كه از همه آن ها بالاتر است و در اوصيا هم خمسه (52) را از غير خمسه ، مقدم مى دانيم . در غير خمسه هم صاحب وقت ، امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را كالكوكب الدرى ؛(53) ((مانند ستاره درخشان )) در بين آن ها مى دانيم . همه اين ها مراتب دارند.(54 )



عصمت در غير معصوم




شرط نبوت و وصايت ، عصمت است ؛ اما بر اين كه ((عصمت ، اصلا تحققش منحصر به نبى و وصى است ))، دليل نداريم . زيرا در زيد بن على بن الحسين (عليهم السلام ) احتمال عصمت مى دهيم ؛ من احتمال حسابى ، حتى بالاتر از احتمال مى دهم ، كه ايشان معصوم از خطيئه بوده نه معصوم از خطا.

در جايى - گويا در تفسيرش - مى گويد: ((معصوم همان پنج تن بودند)) كه پيداست در اين مساءله با معصوم (عليه السلام ) گفتگو نكرده ؛ اما هم خودش و هم پسرش (يحيى )(55) با آن جوانى اش ، معصوم از خطيئه بودند. و امام صادق (عليه السلام ) فرموده است : ((خدا عمويم زيد را رحمت كند؛ اگر پيروز مى شد، حق ما را به ما وا مى گذاشت .))


همين طور در حضرت ابوالفضل و على بن حسين (كه در كربلا شهيد شد) و اين همه اصحاب سيدالشهداء؛ صحبت احتمال نيست واقع عصمت در اين ها محرز(56) است . و همچنين براى مقداد و سلمان ؛ آيا مى شود بگوييم عصمت ندارند؟ بلكه نزديك عصر ما هم ديده شده كسانى كه مدعى بودند: ((معصيت بجا نياورديم عالما و عامدا؛ از روى علم و عمدا، معصيت بجا نياورديم .))(57)






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
12-10-2014, 17:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98610056378803608016.jpg



عدم درك مقام ائمه اطهار (عليهم السلام )



مسلم در صحيحش نوشته - نعوذبالله - ((حضرت باقر (عليه السلام ) فرمايش هاى حقى داشت ، اما اين ها را خودش جعل كرده بود و به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) نسبت مى داد ولى براى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيست ! آخر، حضرت باقر (عليه السلام ) كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نديده و از شيوخى هم كه ايشان را ديده اند هم ، نقل نمى كند!)) يك عده اى مى گفتند: ((آخر اين كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نديده ، چگونه مى گويد: قال رسول الله ؟! اين معلوم مى شود (نعوذبالله ) دروغ مى گويد. يك دليل ديگر اين كه كتاب هاى شاگردان علمايى كه بالواسطه از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل كرده اند را، ديده ايم . اين حرف ها را ندارند. پس معلوم مى شود كه اين ها را خودش جعل كرده است !))(58)





معارف اهل بيت (عليهم السلام )




هر غير معصوم اگر از يقينيات معصوم چيزى بگويد، درست است . اما اگر از خودش مى خواهد بگويد، خدا مى داند كه اين چه نحو موافقيت دارد يا چه نحو مخالفت . يك جايش را درست مى كند، يك جايش را خراب . عين واقع را در كلام معصوم ، خدا مى داند؛ مگر آن ها كه مى گويند: ((نمى دانيم ))؛ آن ها راست گفته اند. آن هايى كه مى گويند: ((آن جورى كه بايد بدانيم ، نمى دانيم ))، آن ها خيلى راست گفته اند و الا روايت است : ما عرف الله الا اءنا و اءنت و ما عرفنى الا الله و اءنت و ما عرفك الا الله و اءنا؛(59) ((حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايند: اى على ! خدا را كسى به جز من و تو نشناخت و مرا نشناخت به جز خدا و تو، و تو را كسى نشناخت به جز خدا و من )).(60)





شناخت مقام و منزلت ائمه اطهار (عليهم السلام )



ائمه (عليهم السلام ) درباره مقامات خود فرموده اند:

نحن خزان علم الله ، نحن تراجمه اءمر الله ، نحن قوم معصومون ، اءمر الله بطاعتنا، و نهى عن معصيتنا، نحن الحجه البالغه على من دون السماء و فوق الارض .(61)

نيز فرموده اند:
ان الله تعالى خصنا بنفسه ، جعل طاعتنا طاعته و معصيتنا معصيته .(62)
واى بر كسى كه اين مقامات را براى ائمه اطهار (عليهم السلام ) قائل نباشد! واى بر كسى كه اين مقامات را براى آنان بالذات بداند!(63)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
12-10-2014, 18:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17191203593677958302.gif


لزوم قدردانى از نعمت ولايت



قم به اهل بيت (عليهم السلام ) منسوب است . آقاى بروجردى (رحمه الله ) مى فرمودند، روايتى كه در طريق آن قمى نباشد، يا نيست يا كم است ! خدا كند اين توجه و ارادت و محبت نسبت به اهل بيت (عليهم السلام ) در ما باقى بماند! اهل مكه و مدينه هم نعمت ولايت و اهل بيت (عليهم السلام ) را داشتند، ولى در روايت آمده است كه آنان از نعمت ولايت قدردانى نكردند، لذا به اعاجم منتقل گرديد.(64)
خدا كند ماى عجم هم نعمت مفت به دست آمده را مفت از دست ندهيم !(65)




ولايت ، بالاترين عبادت



در فضل نماز، فعلا، روايتى بالغ ‌تر و رساتر از اين روايت در نظرم نيست كه مى فرمايد:
الصلاه معراج المؤ من (66)
همچنين در روايت داريم : لو يعلم المصلى ما يغشاه من جلال الله ، ماانفتل من صلاته (67)
و نيز از حديث كل شى ء من عملك تبع لصلاتك (68) معلوم مى شود كه نماز از همه اعمال عبادى ، بالاتر است ، اما از حديث : لم يناد بشى ء كما نودى بالولايه .(69)
استفاده مى شود كه ولايت از بين عبادات (70) خمسه ، از همه بالاتر است .(71)





لزوم آگاهى



اين ، از بى سوادى است كه آن آقا مى گويد: ((قرآن فرموده : والارض ‍ وضعها للانام (72)، پس معنايش اين است كه هيچ ميزى و تفاوت و اختلاف نيست و همه يكسان اند در مالكيت و در انتفاع از ارض .))! نمى داند كه اين ((لام )) ، ((لام عاقبت )) است و، ((لام انتفاع )) است ! نمى داند كه روايتى هم در كنار آيه آمده كه مفسر آيه است ! آن ها را هم بايد ملاحظه كرد! اين آدم هاى بى سواد، مردم مثل خود را هم گمراه مى كنند! اول ، با قرآن جلو مى آيند، ولى هدف اين است كه همين قرآن را از دست مردم بگيرند، كار به جايى مى رسد كه مى گويد: ((قرآن را بسوزانيد!)) البته ما به اين امر مى خنديم ، ولى واقع ، همين است ! اگر ما در استدلال قوى نباشيم ، دشمنان بر ما غالب مى شوند! آنان پول خرج مى كنند و همين بى سوادها را با پول مى خرند! اين بى سوادى ، دين درست مى كند! آن بهايى گفته : ((اصلا، در قرآن شما، به سيد على محمد باب اشاره شده ! همين ((حمعسق )) يعنى قائم سيد على محمد!)) ! البته بايد از چپ بخوانيد پس ما براى همه مطالب ، محتاج علم ايم و محتاج استدلال ايم . بيش تر از همه ، به اين ها محتاج ايم ؛ چون مسئله ، مسئله دين است و بايد در مقابل اين بى سوادى و جهال وارداتى ، بايستيم ! اينان روى اين افرادشان ، كار مى كنند. لازم نيست رسوا هم بشوند. اين افراد، به طور مخفيانه پول مى گيرند. پس ما بايد علم كلام را خوب ياد بگيريم و در برابر اينان پاسخگو باشيم وگرنه گرگ ها، ما را مى خورند، آن چنان كه به هضم رابع برسد!!(73)






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg

شهاب منتظر
12-10-2014, 18:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93532207097405215769.jpg


اطاعت ، لازمه معرفت

درباره معرفت و اعتقاد به امام (عليه السلام ) ادنى المعرفه كافى است . آن ، اين است كه فقط معتقد باشيم كه او، امام مفترض الطاعه (74) و وصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ولو اسم او را - و اين كه مثلا او همان كسى است كه با معاويه يا با مروان و طلحه جنگيد - را ندانيم . همچنين دانستن ترتيب آنان و اين كه امام چندم است ، لازم نيست . خدا كند آن چه را كه از ما مى خواهند، انجام دهيم و آنچه را كه مى خواهند انجام ندهيم ، انجام ندهيم .(75)

مرتبه اول در اعتقاد به امامت ائمه (عليهم السلام ) التزام قلبى به وصايت و خلافت ائمه اطهار (عليهم السلام ) و سفارش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آنان به نام هايشان و نام پدران بزرگوارشان ، و مرجعيت ايشان است ، و مرحله بعد، التزام عملى به متابعت از آنان است ، نه اين كه نماز بخوانيم و آنان و امامت آنان را قبول نداشته باشيم ! كسى كه به آنان اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاك است ، گرچه نماز بخواند؛ چون ، اعتقادش خراب است . واى بر كسانى كه مدعى قرب به خدا هستند، اما ولى او را نمى شناسند.!(76)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23087183642491847384.jpg