PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان ...{غروب غریبان عاشورا}



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-11-2014, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43519899185737104931.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43519899185737104931.gif)


۩*><*۩ غروب غریبان عاشورا ۩*><*۩


۩*><*۩ طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ۩*><*۩


http://www.ayehayeentezar.com/upload/files/haramavarehshodeh.swf

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-11-2014, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76372992453843074095.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76372992453843074095.gif)


طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان
قامت زینب ز اَلَم خم شده ، ساربان

شام غریبان حسین امشب است
ای خدا ، ای خدا

***
زینب غمدیده به غم مبتلا ، با نوا
بود گرفتارِ کفِ اشقیا ، از جفا

جمله یتیمان به بغل داده جان ، از وفا
غم سرِ غم آمده افزون شده ، ساربان

***
گفت که ای خواهر محزون زار ، بی‌قرار
از غم عباس تویی داغدار ، اشک‌بار

محنت عالم شده بر ما دچار ، این دیار
کودک زارم سوی هامون شده ، ساربان

***
شب شده عالم همه خوف از سپاه ، دین تباه
طفلک نالان به دل پر زآه ، بی‌پناه

رو سوی هامون شده با سوز و آه ،بی‌گناه
درد یتیمیش فراوان شده ، ساربان

***
گر کُند از من شهِ بی‌کس سؤال ، زین مقال
خواهر محزونه ام ای خوش‌خصال ، باکمال

خوش شده ای حافظ طفلان به حال ، در مآل
طفلکم از هجر پریشان شده،ساربان




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00116864006248999659.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00116864006248999659.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-11-2014, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11873435864108569311.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11873435864108569311.gif)


.....::::السلام علیک ایها مظلوم و بن مظلوم :::.....



مثل من هیچکس در این عالم وسط شعله ها امام نشد

در شروع امامتش چون من اینقدر دورش ازدحام نشد
بابای من را با لب تشنه سر بریدند



آجرک الله یا صاحب العزا یا صاحب الزمان (عج )


......::::یا ثارالله وبن ثاره ::::.....

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97681849390197473507.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97681849390197473507.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-11-2014, 21:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73108324838205745982.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73108324838205745982.gif)



خودم اینجا دلم پشت سر قافله
دارم می بینمت با این همه فاصله

زناله شد زمین و آسمون ولوله
ناله زهرا، نرو مادر

واویلا حرم آواره شده
واویلا حرم آواره شده

تو دل کاروان چه شوری برپا شده
ببین زینب چقدر شبیه زهرا شده

علمدار حرم شبیه مولا شده
شبیه حیدر، توی خیبر


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-11-2014, 21:55
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73108324838205745982.gif) https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20376162043266648106.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20376162043266648106.gif)


شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
عالم هستی شده سر در گریبان حسین

آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

شعله آتش بر آید از دل آب فرات
خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88146153283937525461.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88146153283937525461.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
04-11-2014, 22:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89602802815751829912.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89602802815751829912.gif)


خورشيد فرار كرده است... پشت افق پوشيده از خون سرخ
پنهان شده است و ماه مانند چشمانى اشك آلود، خونبار طلوع كرده است...

قبايل همچنان به خيمه ها هجوم مى آورند و در آنان آتش ‍ مى افكنند.
و آتش مانند دهان هاى گرسنه اى، جنون آميز زبانه مى كشد و همه چيز را مى بلعد.

گرگها زوزه مى كشند... به برّه هاى كوچكِ ترسان، حمله ور شده اند...
شياطين با فرشتگان به نبرد برخاسته اند.
و فريادهايى برخاسته است.
- بزرگ و كوچكشان را نابود كنيد.

گرگها به خيمه اى هجوم آورده اند كه در آن جا جوانى بيمار است
و نمى تواند از جاى برخيزد... ابرص شمشير خود را مى كشد...
همچنان تشنه خون است... شخصى از قبايل او را سرزنش مى كند:

- آيا نوجوانان را مى كشى؟ اين نوجوانى بيمار است.
- ابن زياد دستور داده كه بايد تمام فرزندان حسين كشته شوند.
و زينب چون پدر شجاع خويش جلو مى آيد.
- او كشته نمى شود مگر آنكه اوّل من كشته شوم.

و منادى ندا مى كند كه هنگام تقسيم غنايم است.
پس قبايل در تصرّف سرهاى بريده به نزاع مى پردازند تا به
واسطه آنان به ابن زياد، حاكم شهرِ نيرنگ تقرّب جويند.

سرها بر بالاى نيزه ها قرار مى گيرند. كاروانى از عمالقه به حركت
درآمده است كه پيشاپيش آنان سر نواده آخرين پيامبر قرار دارد.

روح جوان بيمار از مشاهده اين احوال در حال پرواز از كالبد است.
عمّه اش با اين سخن ديواره هاى زمان را درهم مى كوبد:
- مالى اراك تجود بنفسك يا بقية جدى...

لخته هاى خون و پيكرهاى پراكنده شده و شمشيرهاى شكسته
و نيزه هاى فرو رفته در ريگها... حاكى از حماسه بزرگى است،
حماسه اى كه آن را مردانى تحقق بخشيده اند كه مرگ را به
زانو درآورده اند و در قلبِ مرگ، چشمه هاى حيات را جوشانده اند؛
و پرده از راز خلود و جاودانگى برداشته اند.

زنى كه پنجاه سال از عمرش گذشته است، به سمت جنازه اى
حركت مى كند كه آن را مى شناسد. از كودكى با او بزرگ شده
و در بزرگى او را مراقبت نموده و اكنون آن را پاره پاره
در زير سمّ اسبان ديوانه مى بيند.

((زينب)) كنار قتلگاه آخرين نواده پيامبر مى آيد. پيكر چاك چاك،
بى حركت است. روح او كه قبايل را متحيّر ساخته از تن مفارقت كرده است.

زينب دستان خود را زير بدن برادر قرار مى دهد... چشم خود را به
سمت آسمان مى دوزد... به سوى خدا... و با چشمانى گريان چون ابر بهار مى گويد:
- ((الهى تقبل منا هذا القربان)).

و ((سكينه)) خود را بر پيكر پدر مى افكند و آن را در آغوش مى گيرد.
و در حالت ويژه اى از ارتباط با خداوند قرار مى گيرد.
صدايى مى شنود كه از اعماق ريگها بلند است... همهمه اى آسمانى
و عجيب كه شباهت به صداى پدر سفر كرده اش دارد:

شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى او سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى
قبايل با كوله بارى از ننگ.... ننگ ابدى.... قصد برگشتن به كوفه را دارند...
و ((سكينه)) همچنان جسد خونين پدر را در آغوش گرفته است.

قبايل بيابانگردِ بى فرهنگ، هجوم مى آورند و او را به زور
و با سرنيزه كشان كشان بر ناقه سوار مى كنند.

بيست زن داغدار و يك جوان بيمار و چند كودك بى سرپرست،
غنيمتى است كه قبايل در طولانى ترين روز تاريخ به دست آورده اند.

و امّا سرها در ميدان مسابقه قرار گرفته اند و لشكريان مى كوشند
تا به واسطه آنها به ارقط، حاكم شهرِ شهره به نيرنگ، تقرب جويند.

قبايل، ساحل فرات را ترك مى كنند... فرات را تنها رها مى كنند
تا در بيابان همچون مارى سرگردان در پيچ و تاب باشد.

و موكب اسيران نيز حركت كرده است و با چشمانى غمگين به پشت
سر به اجساد پراكنده اى مى نگرد كه بر بالاى ريگهاى بيابان
چون ستارگانى خاموش افتاده اند...

سرانجام آن بيابان را پشت سر مى گذارد و سكوتى سهمگين
بر آن صحرا حاكم مى گردد و فقط ناله اى از اعماق آن زمين
شنيده مى شود؛ زمينى كه به رنگ ارغوانى درآمده است.

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71911383277078445315.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
06-11-2014, 22:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39665784825624396999.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39665784825624396999.gif)

در ماتمی بی انتها با چند کودک...
تنها رها کردی مرا با چند کودک

یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک

هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک

وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!

تا پرده ی خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک

می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک

یکباره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک

سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک...؟

وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک

ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک

در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک

لب تشنه ی خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!...


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14623941065721316910.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
06-11-2014, 22:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41093189303527468549.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41093189303527468549.gif)

شام را بنگر که آذین بسته اند
شامیان بر بامها بنشته اند

شادمانی کرده ودف می زنند
مرد وزن،پیر وجوان دف می زنند

جملگی جمعند دور کاروان
کاروانی از زنان وکودکان

کاروانی که رسولان غمند
چند روزی است غرق ماتمند

ماتم کرببلا،قتل حسین(ع)
ماتم جانسوز شاه عالمین

کاروان اهل بیت مصطفی(ص)
چون اسیرانند در شام بلا

حضرت سجاد میر کاروان
در غل وزنجیر گشته نیمه جان

زخم، دوش او ززنجیر ستم
می رود خون جراحت دمبدم

عمه سادات در این کاروان
گشته مضطر از جفای شامیان

پیش چشمانش بود راس حسین
اشک ریزان است بر آن نور عین

سنگها می بارد از هر کوی وبام
از سوی این شامیان بی مرام

سنگ بر راس شهیدان می خورد
زین اصابت قلب زینب می درد

می کندسوزان دل اهل ولا
خاطرات سختی شام بلا

شاعر : اسماعیل تقوایی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63973021122678822079.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
06-11-2014, 22:26
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/85249483399187154218.gif (http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/85249483399187154218.gif)

امشب به نام تو روشن می کنم اولین «شمع شام غریبان» را! به نام تو؛
تویی که بیت الاحزان غمت به وسعت تمام غریبانه های
«کربلا و مدینه» است.

تویی که اولین شمع شام غریبان را به نامِ «حسینت» علیه السلام
در کنار گودال قتلگاه روشن کردی، آن هم کنار پیکری
که هیچ شباهتی به میوه دلت نداشت!

و شمعی به یاد «زینب» علیهاالسلام ! آه!
امان از دل زینب علیهاالسلام !

و شمعی به یاد «سکینه» علیهاالسلام !
و شمعی به یاد آن که با تکرار نامش، همیشه
تمام حاجت هایم روا شده اند! آه؛

به نام تو روشن می کنم شمع نیم سوخته دلم را!
ای دختر سه ساله خورشید!

در لحظه های اشک و آتش و خاکستر!
تو را به نیلیِ لحظه هایت، قسم!

قبول کن این همراهی ناچیزم را، به یاد لحظه های آکنده
از گریه و بی تابی اتبه نام تو روشن می کنم
شمعی را که زبانِ حال تمام مرثیه های عاشورایی است.

به نام تو روشن می کنم، شمعی را که سالیان سال، در نگاه
مظلوم «شیعه» سوخته و مجمره گردانِ عشقِ سراسر
سرخِ «ثاراللهی» شده است.

به نام تو روشن می کنم؛ نامی که تمام «سقّاخانه»های
جهان را متبرّک کرده است و حاجت مندان عاشق
حاجت روا از کنارش گذشته اند.

به نام تو روشن می کنم؛
که نام آسمانی و روشنت، شامِ تیره تاریخ را روشن کرده است.

یا بِنتَ رَسولِ اللّه !
سلام بر تو و مشهدِ مطّهری که تو را در بر گرفته است!
سلام بر تو و تمام خاطراتی که از تو در جهان باقی مانده است!

سلام بر تو و لحظه های تلخ عاشورایی ات!
و لحظه هایی که حتی غربت جانکاهت را
خالی از «شهادت» نخواست!

سلام بر تو ای سه ساله مظلوم حسین علیه السلام ، رقیه!
دست کوتاهِ ما و آستان بلند شفاعتت


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17662733011409773578.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17662733011409773578.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
06-11-2014, 22:26
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/31623438299239284756.gif (http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/31623438299239284756.gif)


شمعی به یاد تو، در این شبانه دلگیر اندوهت!
شمعی به یاد تو، ای دختر سه ساله خورشید
که گونه های نیلی ات را به شفق دلگیرترین غروب سپردی!

شمعی به یاد تو، تو که دست های کوچکت، مشکل گشا است!
شمعی به یاد تو، تویی که با تلنگر نامت، می شود
تمام غریبانه های جهان را گریست!

شمعی به یاد تو، هر چند، شراره های دلم،
جاری اند مثل ستاره از چشمانم!

با من بگو، از کدامین سمت تابیده ای، ای شب؟!
ای آرمیده در شکیبِ فراموشی!
چگونه می توانی فقدان خورشید را، به نظاره بنشینی؟!

چگونه می توانی حرمت حرم های سبز آسمانی را نادیده انگاری؟!
چگونه می توانی جاهلانه ازکنار کاروانِ «یس و فجر، و طه»
بگذری با این که بر هفت آسمان تابیده اند؟!

آه، ای شب! با من بگو از گریه های گهواره خالی؛
با من بگو از رویای شیرین کودکان!
با من بگو از نغمه «لالاییِ» مادر!

بانوی تنهایی که خود آسیمه سر، دنبال اشک کودک خویش است!
با من بگو از او!

از مادری که داغ فرزندان خود را در نگاه خسته
شب می کند پنهان!

با من بگو؛از طاقتِ ایوب وارِ آن که دیگر نه برادر
نه پدر، نه همسفر دارد، برای رفتن!

رفتن به سمت رسالت سبز ولایت که کوله بار
«صحیفه»اش، تربت خونین پدر است!

با من بگو از وحشت تاراج آتش!
با من بگو از ناله تلخِ رسیده تا به عرش؛
از روح زهرا علیهاالسلام

به کدام غم بسوزد، دل پر شرار زهرا علیهاالسلام
که بهانه کم ندارد، غم بی شمار زهرا علیهاالسلام

سید علی اصغر موسوی






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20284047347030379649.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20284047347030379649.gif)

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
07-11-2014, 20:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14623941065721316910.gif

زیر نور ماهتاب ، کاروان در التهاب
آسمان به رنگ خون ، کوفیان به رنگ خواب

یادگار مشک ها صد پیاله تشنگی
ابرهای سوخته ، قصه گوی بخل آب

در طواف محملی شور می زند دلی
در حصار نیزه ها ، دختری در اضطراب

های هایِ خواهری ، لای لایِ مادری
دشت پر شد از نوا ، وای از دلِ رباب

سوره ای به رویِ دشت پایمال اسب هاست
آیه آیه اش کسی از تبار نورِ ناب

همترانه با نسیم ، خانه اش به دوش باد
رویِ نیزه ای رهاست ، گیسوان آفتاب

بر بهار غنچه ها سیلی خزان زدند
تازیانه های مرگ ، شمرهای بی نقاب

مثلِ غربت امام ، اَلامان ز شهر شام
در نماز شام من ، ماهتاب من بتاب

باز در هوایِ تو پَرسه می زند دلم
باز می بری مرا تا سوال بی جواب

بیت بیتِ دفترم بویِ کربلا گرفت
ای کلام سرخ تو شعرِ سبزِ هر کتاب



عبدالرحیم سعیدی راد


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14623941065721316910.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
07-11-2014, 20:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71911383277078445315.gif

زين العابدين (ع)ـ اين زيباترين اسير نيايش ـ دوشادوش زبان شهادت ـ زينب ـ از قتل عام قبيله عاشورا باز مي آيد:

كربلا كربلا، در واژه ها، ريخته

و عاشورا عاشورا، به لهجه ي دعا، در آويخته!...

تولّد عاشورا در برابر چشمانش بود كه اتفاق اُفتاد ـ و "ذبح عظيم"، از همان نقطه اي كه او نيز ايستاده بود، جريان يافت.

دردا كه درد نيست!

و گرنه "زبور آل محمّد(ص) " اين همه، خاك نمي خورد.... اگر "فهميده" بودم صحيفه سجّاديه ـ اين زبان زين العابدين ـ را، مي توانستم فهميد! ...

همان كه در زيباترين طرز سعادت، فراگرفتن "نظم شهادت" را، دست به دعا بر مي دارد:

حَمْداً نَسْعَدُ بهِ في السّعَداءِ مِنْ اَوْليائهِ، وَ نَصيرُ بهِ في نَظم الشُهَداءِ بسُيُوفِ اَعْدائهِ! ...*

و دلش را، براي خدا، چندان مي گويدكه خاك نيز بشنود.

امّا، پنهان نبايد كرد كه راز و نياز عاشورا ـ قرآن صاعد و زبور آل محمّد (ص) ـ در ميانه ي ما هنوز هم تنهاست...

* صحيفه سجّاديه، دعاي يكُم



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71911383277078445315.gif

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
07-11-2014, 20:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89227204908368741732.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89227204908368741732.gif)




پرستار كربلا، رسول خون برادر

پيش از زينب هيچ خواهرى را نديده بودند كه رسول خون برادر باشد! زينب، كربلا را در آغوش كشيد؛ و عاشورا را بر شانه نشاند... در سلوك اسارت، همه جا را، زير پا گذاشت و به دنيا آموخت كه چگونه مى شود پاى برجا ماند و ذليل نشد!

"شهادت" در "اسارت" بود كه به راه افتاد، انتشار يافت و همه جائى شد!... اگر اسارت نبود دست شهادت به جائى نمى رسيد. اگر شانه هاى اسارت خواهر نبود، كوله بار شهادت برادر بر زمين مى ماند!

اگر "زينب" نبود ديوارهاى دنياى دين نما را، كه پس مى زد؟ كوفه را، كه بيدار مى كرد؟ شام را، كه روشن مى ساخت؟ و خواب و خيال و خميازه هاى مردم را، چه كسى مى شكست؟ اگر زينب، كربلا و عاشورا را ـ با خويش ـ به سير اسارت نمى برد، چگونه جغرافياى خاك "كربلا" مى شد و تاريخ زمين"عاشورا"؟
يك تن بايد باشد كه پيكر پرخون كربلا را اُفتان و خيزان، بر دوش كشد و با خويش به پشت جبهه آورد، و همه جاىْ را جبهه سازد! بوى كربلا و رنگ عاشورا را برافشاند و برانگيزد...
كسى بايد باشد كه نامردى "ابن زياد"، دنيازدگى "ابن سعد" و بى دينى "يزيد" را بگويد و برملا سازد...
يكى بايد باشد كه نگذارد كربلا را زنده بگور كنند

و زينب، همان يك تن است.







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89227204908368741732.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89227204908368741732.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-11-2014, 15:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05482768047517296314.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05482768047517296314.gif)


آن سو تمام خیمه ها آزاد و آباد
این سو تمام خیمه ها غرق شرار است

آن سو تن پاک شهیدان خون فشان است
این سو همه چشم یتیمان اشکبار است

آن سو تمام چشم ها زیورشناسند
این سو تمام گوش ها بی گوشواره است

یک سو یتیمی می دود آتش به دامان
یک سو یتیمی گمشده در کارزار است

یک سو همه گل ها به زیر تازیانه
یک سو به زیر بوته ها مخفی شکار است

آن سو جنون است و سرور و پایکوبی
این سو فضای خیمه ها پر اضطرار است

آن سو قساوت را حلال اعلام کردند
این سو سخاوت هر طرف در انتظار است

شام غریبان است و مهدی سوگوار است
سر در گریبان است و جان ها بی قرار است


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05482768047517296314.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/05482768047517296314.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2015, 15:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76178871794231858014.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76178871794231858014.gif)

*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-10-2015, 11:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)

شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
عالم هستی شده سر در گریبان حسین

آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

شعله آتش بر آید از دل آب فرات
خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

غلامرضا سازگار



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32507930727842494552.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16777254965938944084.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
25-10-2015, 19:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63973021122678822079.gif

شام غریبان و حضرت زینب علیها السلام

یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا .

کنار گودال زهرا تنها نشسته

آمده مادر با پهلوی شکسته

دامن طفلی گرفته آتش امشب

پروردگارا برس به داد زینب

زینب را دیگر شکسته شد پر وبال

سینه زنان آمده کنار گودال

یا حجت بن الحسن ( عج ) بنما نظاره

جسم هفتاد و دو تن شد پاره پاره


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/63973021122678822079.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
12-10-2016, 15:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38873032353876319245.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38873032353876319245.gif)

این اشک های سرخ که نم نم نشسته اند
بر چهره ها به گونه ی شبنم نشسته اند

آیینه ها از آه دل من مکدّرند
آینه ها به آه دمادم نشسته اند

این جا مدینه نیست، ولی مانده ام چرا
دیوارهای کوچه به ماتم نشسته اند؟

این جا نسیم کرب و بلا می وزد هنوز
مردم به زیر سایه ی پرچمن نشسته اند

در هر کجا که شام غریبان گرفته اند
زهرا و ساره، هاجر و مریم نشسته اند

بر گرد شمع شام غریبان نگاه کن!
پروانه هاچگونه به ماتم نشسته اند؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97681849390197473507.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97681849390197473507.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



طفل صغیری ز حسین گم شده، ساربان
قامت زینب ز اَلَم خم شده، ساربان

شام غریبان حسین امشب است
ای خدا، ای خدا
***
زینب غمدیده به غم مبتلا، با نوا
بود گرفتارِ کفِ اشقیا، از جفا

جمله یتیمان به بغل داده جان، از وفا
غم سرِ غم آمده افزون شده، ساربان
***
گفت که ای خواهر محزون زار، بی‌قرار
از غم عباس تویی داغدار، اشک‌بار

محنت عالم شده بر ما دچار، این دیار
کودک زارم سوی هامون شده، ساربان
***
شب شده عالم همه خوف از سپاه، دین تباه
طفلک نالان به دل پر زآه، بی‌پناه

رو سوی هامون شده با سوز و آه،بی‌گناه
درد یتیمیش فراوان شده، ساربان
***
گر کُند از من شهِ بی‌کس سؤال، زین مقال
خواهر محزونه ام ای خوش‌خصال، باکمال

خوش شده ای حافظ طفلان به حال، در مآل
طفلکم از هجر پریشان شده،ساربان






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif



«قصه کربلا»

دردلم سوزیست برپا گشته قلبم بی قرار
داستانی را شنیدم در سکوت واضطرار

داستانی آسمانی پرزحکمت های ناب
داستانی که سرآغازش شده یک جرعه آب

قصه یک پادشاه با لشکری بی سر پناه
لشکری محکوم گشته با شبیخون نیمه راه

پادشاهی بی قرین از روز اول تا کنون
یک معلم کو پیامش درس حق با خط خون

قصه یک پهلوان با کوله باری ازادب
شرم از اهل حرم مخفی شدن درسوز و تب

قصه یک خواهروتکرار در غم پروری
پادشه هم داشت از او انتظار مادری

قصه یک نوجوان کو ختم آمال پدر
در نبودش محو شد آن یال و کوپال پدر

قصه مادر که دشمن داغ بر قلبش زده
شیون طفل صغیرش هستی اش آتش زده

قصه یک دختر و دوری ز آغوش پدر
وای از آن دم که دید او جسم بیهوش پدر

قصه نوزاد آن کوچکترین مهمان دشت
کرد ثابت قاتلش اوج پلیدی و پلشت

قصه یک کاروان با اشترانی بی جهاز
با وجود صد خطر لبیک با آغوش باز

قصه یک سرزمین کز تشنگی بی تاب شد
تا که از خونابه اهل حرم سیراب شد

قصه اسب سپیدی پرزآثار خدنگ
پادشه را چون سپرمی بود درمیدان جنگ

قصه یک مشک کوچک ساقی و صدها امید
گوییا صد قلب دردستان ساقی می تپید

قصه از گرمای دشت،گرم چون آتشکده
خیمه اهل ولا را اهرمن آتش زده

قصه دژخیم دون با نیزه هایی دردودست
بویی ازانسانیت هیهات از این خلق پست

قصه رود روان باصد تلاطم آرزو
یک فرات بی رمق دیگر ندارد آبرو

قصه ها خالی ز مضمون درپس این ماجرا
قصه خود از قصگی افتاد اندر کربلا

(حسن باقری)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38873032353876319245.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38873032353876319245.gif)


کدام دست، گوشه‏ گیر
این خرابه ‏ات کرد

و شناسنامه مصیبت
در دستانت گذاشت؟


کدام اندیشه پلید،
چشم‏های کوچکت را
گریه‏ خیز ماتم‏ها کرد؟



به کدام جرم، گام‏های کودکی‏ات را
این‏چنین آواره صحراها کردند؟



این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار
بیرون ریخت که شب‏هایت را بی‏ ستاره کرد
و شانه‏هایت را بی‏ تکیه ‏گاه؟



دیوارهای ستم‏گر تاریخ،
چشم‏هایت را تحمل نتوانستند
و نفس‏های معصومت را به چوب‏ها سپردند.


زمین، همیشه این‏گونه پنجره‏ها
را به باد داده است.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88314054910836072024.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/88314054910836072024.gif)


ثانیه ‏های محنت‏ بارت،
صفحات خیالم را می‏سوزاند.

بر کتیبه ‏های سوخته می‏ نویسمت
و وجدان‏های بیدار جهان را
به قضاوت می‏طلبم.

ناله ‏های کودکی‏ ات،
خاطر بادها را پریشان کرده است.

قناریان تنها، تاریک خرابه را
به یاد می‏آورند و می‏گریند.

پنجره‏ها، کابوس‏های
سیاهت را تب می‏کنند.

خارها، پاهای برهنه ‏ات را
جگرریش می‏کنند.

می‏روی و کوچکی دنیا را
به طالبانش وامی‏گذاری.

اندوهت را بر صورت خرابه می‏پاشی
و می‏گذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69643265918332989519.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69643265918332989519.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)




با گونه‏ هایم خنجرت الفت ندارد
سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد


گفتند آن سر، روی نیزه مال باباستمادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازندچشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد


از خون و خاکستر جدا کن کفترت راآخر به این گهواره‏ها عادت ندارد


بلعید آتش خیمه ‏ها را آه، مادر!
پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76215174322472214896.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76215174322472214896.gif)



سه سالگی ‏اش
بر مدار عاشورا می‏چرخد.

اتفاقی که طنین خنده‏ه ای کودکانه‏ اش را
به غارت می‏برد

در عطش می‏ماند و می‏گدازد.

فرات از چشمانش
مهاجرت می‏کند.

بی‏ پناهی‏ اش،
در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود

این سه سالگی اوست
که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز،
به اهتزاز درآمده

و مکر خاندان ابوسفیان را
به زانو درآورده است.

این بود، اجر رسالت؟!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



خرابه تا نیمه های شب ،
نه خرابه ای در کنار کاخ یزید
که عزاخانه ای است در سوگ حسین
و برادران و فرزندان حسین.

بچه ها با گریه به خواب می روند
و تو مهیای نماز شب میشوی .

اما هنوز قامت نشسته خود را نبسته ای
که صدای دختر سه ساله حسین به گریه بلند میشود .

گریه ای نه مثل همیشه !!
گریه ای وحشتزده ،
گریه ای به سان مارگزیده ،
گریه کسی که تازه داغ دیده ،

دیگران به سراغش میروند
و در آغوشش میگیرند
و تو گمان میکنی که هم الان آرام میگیرد
و صبر میکنی ...

بچه بغل به بغل و دست به دست میشود ،
اما آرام نه

پیش از این هم رقیه هرگز آرام نبوده است ،
از خود کربلا تا همین خرابه...

لحظه ای نبوده که آرام گرفته باشد ،
لحظه ای نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد ،

لحظه ای نبوده که اشکش خشک شده باشد ،
لحظه ای نبوده که با زبان کودکانه اش
مرثیه پدر را نخوانده باشد ...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



انگار که داغ رقیه برخلاف سن و سالش
از همه بزرگتر بوده است ،

به همین دلیل در تمام طول راه ،
و همه منازل بین راه ،
همه ملاحظه او را کرده اند
و به دلش راه آمده اند
و در آغوشش گرفته اند ،

دلداریش داده اند و به تسلایش نشسته اند ،
و یا لا اقل پا به پای او گریسته اند ...

هر بار که گفته است " کجاست پدرم؟!؟
کجاست حمایتگرم ؟!؟
کجاست پناهم؟!!؟"

همه با او گریسته اند
و وعده مراجعت پدر از سفر را
به او داده اند !!

هر بار که گفته است :
" سکینه جان !! دل و جگرم
از تکانهای شتر آب شد !"
دل و جگر همه برای او آب شده است .


هر بار که گفته است :
عمه جان از ساربان بپرس ک
ه کی به منزل میرسیم ،

همه تلاش کرده اندذ که با نوازش او ،
با سخن گفتن با او و با دادن وعده های شیرین ،
رنج سفر را برایش کم کنند

اما امشب ...
انگار ماجرا فرق میکند

این گریه با گریه همیشه متفاوت است ،
این گریه گریه ای نیست که به سادگی
آرام بگیرد و به زودی پایان پذیرد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



انگار نه خرابه که شهر شام را
بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله ...

فقط خودش که گریه نمیکند ،
با مویه های کودکانه اش همه را
به گریه می اندازد و ضجه همه را بلند میکند .

تو هنوز بر سر سجاده ای ،
که از سر بریده حسین می شنوی
که : خواهرم دخترم را آرام کن !!

تو ناگهان از سجاده کده میشوی
و به سمت سجاد (ع) می دوی ،
او رقیه را در آغوش گرفته
و به سینه چسبانده ،
مدام بر سر و روی او بوسه میزند
و تلاش میکند که با لحن شیرین پدرانه
و برادرانه او را آرام کند ،
اما موفق نمی شود ...

تو بچه را از آغوشش میگیری
و به سینه می چسبانی و از
داغی سوزنده تن کودک وحشت میکنی :

رقیه جان !! دخترم ، نور چشمم ،
به من بگو چه شده عزیز دلم ،
بگو که در خواب چه دیده ای ،

تو را به جان بابا حرف بزن
" رقیه بریده بریده می گوید :

بابا،، سر بابا را دیدم
ه در طشت بود و یزید
بر لب و دندان او چوب میزد !!
بابا خودش به من گفت که بیا !!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



تو با هر زبانی که بلدی
و با هر شیوه ای که همیشه
او را آرام میکرده ای تلاش میکنی
که آرامش کنی و از
یاد پدر غافلش گردانی ،
اما نمی شود !!!
این بار دیگر نمی شود...

گریه او ، بی تابی او
و ضجه های او همه کودکان
و زنان خرابه نشین را و سجاد را
چنان به گریه می اندازد
که خرابه یکپارچه گریه و ضجه میشود ،
و صدا به کاخ یزید میرسد ...


یزید که می شنود
دختر سه ساله حسین
به دنبال پدر است ،
دستور میدهد سر پدر را
به خرابه بیاورند ......





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)



ورود سر بریده امام به خرابه
انگار تازه اول مصیبت است !!

رقیه خود را به روی سر می اندازد ،
می نشیند ، بر میخیزد ، دور سر میچرخد ،

به سر نگاه میکند ، بر سر و صورت میکوبد ،
خم میشود ، زانو میزند ، سر را در آغوش میگیرد ،

می بوید ، می بوسد ،
خون سر را با دست و صورت
و مژگان خود می سترد ،

اشک میریزد ، ضجه میزند ،
صیحه میکشد ، مویه میکند ،
روی می خراشد ، ...
شکوه میکند ،

دلداری میدهد ، اعتراض میکند ،
تسلی می طلبد ، و ...

خرابه را و جان همه خراباتیان را
به آتش میکشد ...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)


بابا!!! چه کسی محاسن تو را خونین کرده است؟!!؟

بابا ! چه کسی رگاهای تو را بریده؟!!؟

بابا!!؟ چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرده است؟!؟

بابا!! چه کسی یتیم را پرستاری کند تا بزرگ شود؟!؟

بابا؟!؟ این زنان بی پناه را چه کسی پناه دهد؟!؟

بابا؟؟ این چشمهای گریان، این موهای پریشان،

این غریبان و بی پناهان را چه کسی دستگیری کند؟!!؟

بابا؟ شب ها وقت خواب چه کسی برایم قرآن بخواند؟

چه کسی با دستهایش موهایم را شانه کند؟!؟

چه کسی با لبهایش اشک هایم را بروبد ؟؟

بابا؟؟!!؟ چه کسی با بوسه هایش غصه هایم را بزداید؟؟

چه کسی سرم را بر زانویش بگذارد؟

چه کسی دلم را آرام کند؟؟!!؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)


کاش مرده بودم بابا ،

کاش فدای تو میشدم،

کاش زیر خاک میرفتم، ... بابا؟؟

مگر نگفتند به سفر میروی ؟

این چه سفری بود که میان سر و بدنت فاصله انداخت؟!!؟

این چه سفری بود که تو را از من گرفت؟!!؟

بابای من؟!!!

چه کسی جرات کرد سرت را از تن جدا کند؟

چه کسی جرات کرد دخترت را یتیم کند؟!!؟

تو کجا بودی بابا وقتی ما را

بر شترهای بی جهاز نشاندند؟


تو کجا بودی بابا وقتی به ما سیلی زدند؟

تو کجا بودی وقتی آب هم از ما دریغ کردند؟

تو کجا بودی بابا وقتی برادرم سجاد را به زنجیر بستند؟

تو کجا بودی بابا وقتی در بیابان های

ترسناک شب رهایمان میکردند؟!!؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)


بابا تو کجا بودی وقتی در آفتاب

سایه بانی را از ما مضایقه میکردند؟!!

بابا تو کجا بودی وقتی مردم به ما می خندیدند؟

تو کجا بودی بابا وقتی مردم از اسارت ما شادی میکردند

و پیش چشمهای گریان ما می رقصیدند؟!!؟

تو کجا بودی بابا وقتی عمه ام زینب سجاد را

در سایه شتر خوابانده بود و او را باد می زد و گریه میکرد؟!!؟

بابا تو کجا بودی وقتی عمه ام نماز های شبش را

نشسته ی خواند و دور از چشم ما تا صبح گریه میکرد؟!!!؟

تو کجا بودی بابا وقتی سکینه سرش را

بر شانه های عمه می گذاشت و زار زار میگریست!!؟

تو کجا بودی بابا وقتی از زخمهای غل و زنجیر

سجاد خون میچکید؟!؟

بابا تو کجا بودی وقتی همه ما

فقط تو را صدا می زدیم؟!!!؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 19:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)


جان من فدای تو باد بابا !!

که مظلومترین بابای عالمی

بابا من میدونم که تو فقط بابای من نیستی ،

بابای همه جهانی ، پدر همه عالمی ،

امام دنیا و آخرتی، نوه پیامبری،

فرزند علی و فاطمه ای،

بابا من میدونم تو پدر سجادی ،

و پدر امامان بعد از خودتی ،

میدونم تو برادر عمه ام زینبی

میدونم تو بابای همه کودکان جهانی

و همه عالم نیازمند توست ،

اما بابا !!

الان من بیش از همه به تو محتاجم ،

بیشتر از همه فرزند توام،

بابا من دختر توام ، دردانه تو ام،

هیچ کس به اندازه من غربت و یتیمی
و نیاز به دستهای تو را حس نمی کند ،

همه بدون تو هم ممکن است زندگی کنند ،
اما بابا!! من بدون تو میمیرم،

من ازهمه عالم به تو محتاجترم، بابا؟!!؟

بی آب هم اگه بتوانم زندگی کنم، بی تو نمیتوانم

تو نفس منی بابا ، تو روح و جان منی ،

بی روح ، بی نفس ، بی جان ،

چه کسی تا حالا زنده مونده؟!!؟

بابا ؟؟!!!؟ بابا؟!!؟ بیا و مرا هم ببر ...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32215414283349381029.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 20:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif)



شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
عالم هستی شده سر در گریبان حسین

آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

شعله آتش بر آید از دل آب فرات
خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

غلامرضا سازگار


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 20:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90016586546157593755.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90016586546157593755.gif)




جاده ‏های بیابانی،
حرمتِ پاهای زخمی را نگاه نداشته‏ اند.

تازیانه‏ها پیکرِ سه‏ ساله را خوب می‏شناسند
و خورشیدی که آتش می‏گرید
و عطش را در حنجره ‏ها سنگین‏ تر می‏کند.



و اینک، شبِ شام، سنگین بر شهر لمیده است؛
چنان که سقفِ ویرانه را توانِ تحمّل نیست.

لهیبِ ماتمی که از خرابه می‏ترواند،
قصرِ ابلیسِ علیه‏السلام را به آتش کشیده است.

بادها زوزه می‏کشند و ابرها، سیاه اشک می‏ریزند.
امّا میان این همه غوغا، ضجّه‏ای کودکانه،
ستون‏های متزلزل شام را به لرزه نشانده است.

کسی پیش‏تر اگر رفت، خواهد شنید و خواهد دید،
دخترکی سیاه‏پوش که هر لحظه،
نامِ پدر بردنش، عطوفت را در دلِ
حتّی سنگ‏ها، به آتشفشانی بدل می‏کند.



پیش‏تر باید رفت؛ باید دید.
اینک این فرزندِ سه ساله حسین علیه‏السلام است
که چنین خسته و عطشناک، زانو به آغوش کشیده است.

باید شنید این دخترِ تازه زادِ حسین علیه‏السلام است
که هنوز کامی به شیرینی از دنیا نگرفته،
به ماتمی سوزاننده، جراحتِ فراغِ پدر را
در حنجره مزمزه می‏کند.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95928134499046154293.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/95928134499046154293.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 20:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)





بی ‏شک، زمین هرگز
امانتداری درست کردار نبوده است.

پس ای همه کهکشان‏ها! گواه باشید که خاک،
با عاریت افلاک چه کرده است؟

امانتی آنچنان بزرگ که زمین، ب
یش از سه‏ سال، در خود نگاهداریش نتوانست.


اینک رقیّه است و
ظرفِ سرپوشیده ‏ای که گشودنش،

شهامتی عظیم طلب می‏کند.
و رقیّه سینیِ خونین را سر می‏گشاید.

غریبه نیست؛ چهره آشنای پدر،

لبخند می‏زند. بگیر رقیّه!

اینک این همان است که آن‏را طلب می‏کردی.
همان که در هجرش اشک‏ها ریخته ‏ای.

اینک در آغوش بگیر و تنگ بفشار.
این سَرِ حسین علیه‏السلام است؛

اگرچه بر پیکر همیشگی نیست،
اگرچه خون‏آلود و گرچه مجروحِ
نیزه‏ای چندروزه که محملش بوده است.

عشق و شهامت،
دستانِ رقیّه را به سمتِ پدر می‏گشاید.

اندوهی غریب، جانش را چنگ می‏زند
که آخر، اینک جانش را،
پدرش را ،سر بریده یافته است.

بگو رقیّه! گلایه چندروزه را
چند صد ساله را برای پدر اشک بریز.



پدر، دردِ بزرگِ مانده در سینه‏ ات را
گوش خواهد سپرد؛
حتّی با سرِ بریده.

تمامِ ماتمت را بیرون بریز رقیّه!

سه ساله‏ ای، امّا خوب می‏دانی که پدر
محصورِ این سینیِ خونین نیست.

خوب به یاد داری که پدر،
خود گفته بود که خواهد رفت.

در هجرتی عظیم کرده است؛
شاید به آسمان‏ها و اینک تو را
به خویش می‏خواند

که تابِ دوری‏ات را ندارد رقیّه!
و تابِ تازیانه خوردنت را.

پدر، تو را می‏خواهد
و تو نیز پدر را.

پس بال بگشا که اینک دروازه آسمان،
به صدایی که تنها تو می‏شنوی
برایت گشوده می‏شود.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 20:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)




به آسمان نگاه می‏کنی.
پدر، آنجا به انتظار و لبخند تو را طلب می‏کند:

برخیز رقیّه!
دخترکِ اندوهگین من! برخیز...

چشم از آسمان بر می‏گیری
و به اطراف نگاهی می‏کنی.

عمّه وفادار ـ زینب ـ تو را می‏نگرد؛
آنچنان که گویی همه چیز را می‏داند.

چنان که گویی خود را
برای مصیبت دیگری آماده کرده است.

هر دو نگاه با هم وداع می‏کنند
و ناگاه، تو... بال می‏گشایی.



هان ای دختر خورشید!
تو خرابه ‏نشین نیستی.

اینک عرش را به پاس قدوم
تو مفروش کرده ‏اند.

پای بگذار!
بالِ تمامِ ملایک برای
گام گذاشتنت در خویش نمی‏گنجند.

منقّش‏ترین و گسترده ترینِ ایشان را
برگزین تا محملِ تو
در عروجِ بزرگ و منوّرت باشند.

و تو چون رودی زلال و موّاج
که عمود ایستاده باشد قد می‏کشی

و سر به آن سوی ابرها می‏بَری
و به نا گاه از زمین بریده می‏شودی

و در بیکرانگیِ لاجورد،
در عمیقِ کهکشانی دور،
از زمینیان پنهان خواهی شد.



نامت و خاطره‏ات، جاودان
و در صحیفه استوارِ تاریخ، ماندگار!




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 20:48
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/87906350798572247823.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F87906350798572247823.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 21:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04960186863115712690.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04960186863115712690.gif)




بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست
به تن این همه سردار سری نیست که نیست

بنویسید که خورشید به گودال افتاد
و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد
زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد
پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد
چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

تازیانه به تسلای یتیمی آمد
تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61330622726348312758.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61330622726348312758.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 21:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/10400696704435813269.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/10400696704435813269.gif)




امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است

شام غریبان است

امشب نوای کودکان بر بام کیوان است

شام غریبان است

امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند

تا صبح گریانند

امشب به روی کشته ها در ناله مرغانند

چون نی در افغانند

بر خاک بی غسل و کفن رعنا جوانانند

خوابیده عریانند

بر غربت اجسادشان عالم پریشان است

شام غریبان است

امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است

شام غریبان است

امشب عیال مصطفی در گوشهء صحرا

بی منزل و ماوا

اموالشان تاراج کین از فرقهء اعدا

ای آه و واویلا

خون می رود امشب ز چشم دختر زهرا

اف بر تو ای دنیا

آل علی ویران نشین اندر بیابان است

شام غریبان است

امشب یتیمان جهان در گوشهء هامون

غلطان به بحر خون

اندر هوای خاتم او بزدل ملعون

دیوانه و مجنون

سازد جدا انگشت او آن بی حیای دون

ای چرخ شو ویران

کی خاتم محبوب حق در خورد دیران است

شام غریبان است

امشب به بالین حسین زینب عزادار است

بر غم گرفتار است

امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است

از دیده گریانست

زهرا به دور کشته ها با خیل حوران است

از دیده خونبار است

امشب فلک گریان به حال آل اطهار است

شام غریبان است

امشب تن پاک حسین در قتلگاه بی سر

در بحر خون اند

خوابیده بی غسل و کفن با اکبر و اصغر

با یاوران یکسر

آثار ظلم خولی مردود سگ کمتر

در کنج خاکستر

گاهی به حال دختران اندر پرستاری

از راه غمخواری

گاهی کند در مطبخ خولی

آن عصمت باری

از ماتمش خائف نواخوانست و گریان است

شام غریبان است


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08690126603003031873.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08690126603003031873.gif)


دقایق سنگینی بود.

سنگ بود که می‏بارید.

نیزه بود که خون می‏چکاند.

و شلاق‏ها که می‏چرخیدند و زخم می‏شدند .

و ناله‏ها که می‏روییدند و خون می‏شکفتند

و چشم‏ها که آوار می‏شدند و شعله می‏زاییدند

خدا نخواست از این بیشتر، بی‏پناهی‏ات را ببیند

آسمان نتوانست بیش از این حوصله کند.

زمین نتوانست از این بیشتر، شاهد رنج تو باشد.

باران خون، کوچه‏ها را درنوردید.

سیل اشک، پنجره‏ها را در هم کوبید.

توفان، پنجه بر گیسوان شام انداخت.

تاریکی از در و دیوار بالا رفت.

مصیبت، زمین را مچاله کرد.

شام غریبی بود.

شام سنگدلی‏ها و شقاوت ها

شام دربدری‏ها و مصیبت‏ها

شام دل آزاری ها

شلاق‏ها، احترام تورا نگه نداشتند

کوچه‏های شقی، انگشتان به خار خلیده‏ات را نادیده گرفتند

خرابه ‏ها، کفش‏های سه‏سالگی‏ات را طعنه زدند.

تازیانه‏ ها، پیش پایت سر خم نکردند

دهان ‏های تهمت، از چشم‏های معصومت شرم نکردند.

دندان‏های تیز و گرسنه، روشنان گیسوانت را دریدند

رگبارهای شب و تازیانه، کوتاه نیامدند.

مردان شقاوت، کودکی‏ات را رحم نکردند.

شامِ بی‏حرمتی بود.

شامِ بی‏خبری بود.

شامِ گرسنگی دروغ بود.

شامِ سیری دیوسیرتی بود.

شامِ حیوان سیرتی بود.

شامِ درنده خویی بود.

کوچه‏ ها، زخمه آتش می‏زدند.

لبخند ‏ها، مست متولد می‏شدند.

چشم ‏ها، مست به بار می‏نشستند.

شامِ دل گرفتگی مداوم بود؛

شامِ دست‏های نیازمندِ حریص.

شامِ تالارهای سیاه‏بخت.

شامِ دریچه‏های تاریک اشرافی.

شامِ پنجره‏های فروبسته.

تو بودی و زنی صبور

که آواز گوشواره‏ هایت را

در گوش باد می‏خواند.

تو بودی و کفش ‏های سه سالگی

که بر شانه‏های کاروان رها بودند.

تو بودی و دستان کوچکی

که پرندگی مشق می‏کرد.

تو بودی و گونه‏ های سرخی

که شادی می‏پراکند.

شام ساده ‏لوحی بود.

شام فخر فروشی بود

شام فریادهای جگرخراش!

کوچه ‏ها، گرگ می‏شدند

مرگ در ویرانه ‏ها، پناه می‏گرفت

دهان‏ها، به لکنت می‏افتادند

کاروان بر مرگ فایق می‏آمد

زنجیرها را در هم می‏شکست

تشنگی دیدار پدر
بر تو غلبه می‏کرد.

شراره شمشیر بود
و ضربه‏ های مهلک تازیانه

و سنگبارانِ بدن‏های معصوم

و دقایق بی‏رغبتِ اندوه

و صدای روشن کودکانه‏ات:

پدر! چه کسی تو را به خاک و خون کشید؟

پدر! چه کسی رگ‏های تو را برید؟

پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟

پدر....


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14383122907209964794.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14383122907209964794.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif)

ببخش عمّه!
راه طولانی و فرساینده بود.

دو نیزه،
زیر چشم‏های کوچکم هراس می‏ریخت.

با نوک نیزه‏ها اشک هایم را پاک می‏کردند؛
گریه و تازیانه همصدا بودند.

بازوهایم را ببین،
نه، نه!... بگذار پوشیده بماند،

آخر تو هم جای من، جای ما،
تازیانه می‏خوردی!

ببخش عمّه!
راه، پر از همهمه تازیانه بود؛
پر از طعنه و تمسخر.

زهر خنده دشمن و تبسم
هفتاد و دو تن آشنا بر سر نیزه.


تشنه بودم
و در خواهش مکرّر آب؛

چقدر عذابت دادم!
گرسنه بودم و تو از نگاه
بی رمقم می‏خواندی

و من همیشه منتظر بودم تا بگویی
فرزند برادر! صبر کن...

آرامش این سخن،
تمام تشنگیم را می‏نوشید

و تمام گرسنگی ام را می‏بلعید
و سفرِ بی‏همراهی پدر را ساده می‏کرد.

ببخش عمّه!
چندبار از شتر لغزیدم؛
می‏لغزیدم و می‏افتادم؛

خسته و تشنه، گرسنه؛
تنها و دلشکسته و ناگهان،

دستی، موهایم را چنگ می‏زد،
گیسوانم را می‏کشید

و باز تو می‏آمدی و مرا بلند می‏کردی
و در حالی که خطی کبود
از تازیانه بر شانه ‏ها و دست‏های صبور
و مهربانت می‏نشست، نجاتم می‏دادی.

ببخش عمّه!
این همه راه آزارت دادم!

انگشت‏های مهربانت،
چقدر خارها از پایم جدا کرد

و آغوش گرم و صمیمیت،
چه آرامم می‏کرد!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:08
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73108324838205745982.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73108324838205745982.gif)


سلام بر تو و عاشورای بزرگی
که در چشم‏های کوچک تو خلاصه شده است.

سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین
علیه‏السلام رها بودی و پا به پای آبله،
زخم‏هایش را به جستجو.


سلام بر کوچکی گام‏هایت؛
به تو و خاطرات در آتش رها مانده‏ات.


سلام بر تو که آتش،
کوتاه‏تر از دامنت نیافت.

تو را خوب‏تر از شام غریبان،
زینب می‏شناسد و تو
بهتر از همه، شام غریبان را.

شام غریبان، تو را خوب می‏شناسد؛
تورا که آن‏قدر پدر پدر کردی

و یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی?
گفتی تا در روشنای
حضور حسین علیه‏السلام غوطه‏ور شدی.

سلام بر تو؛ به آن زمان که
در هیاهوی غبار و سوار،
اشک و مشک و ستیغ و تیغ،

حسین علیه‏السلام را در خلسه
و خون و خاکستر رها دیدی.

از اندوه و داغ و دلتنگی،
بوی تو به مشامم می‏رسد

و هرگاه نام تو را می‏نویسم،
هیچ واژه‏ای را توان توصیف اندوهت نیست.

از کنار شط تا وادی نخله،
از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی
تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابا.

سلام به تو ای سئوال بزرگ تاریخ!
پس از گذشت قرن‏ها
آیا آبله پاهایت خوب شده ‏است؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90016586546157593755.gif


جز این بود که آمده بودید
تا راهنمایشان باشید؟!

جز این بود که نمی‏خواستید
سر از گمراهی‏ها در بیاورند؟!

این بود اجر رسالت مردی
که سال‏ها با عرق جبین و اشک چشم،
سنگ‏ها را از پیش پایشان برداشته بود
تا زمین نخورند و زخمی نباشند؟!


تمام دردهایت یک طرف
و از دست دادن زانوانی
که رویشان به خواب می‏رفتی
و نیایش‏هایت را می‏خواندی، طرف دیگر... .

وقتی میان خون و آتش، صدای گریه‏ات،
دل سنگ را می‏لرزاند
و پاهای تاول زده‏ ات،
سختی‏ها را گلایه می‏کرد،

همه چشم‏ها کور بودند
و دل‏ها سنگین‏تر از آن بود
که بار سنگین دلت را سبک‏تر کند... .


دست‏هایت کوچک بودند
برای به آغوش کشیدن صبر و سختی.

اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی
از دردها و دلتنگی‏ها!

صبر را از چه کسی به ارث برده بودی،
نمی‏دانم! اما ایمان،
هم پای تو بزرگ شده بود.

هم‏سن و سال‏هایت،
سرگرم بازی بودند؛

اما تو انگار رسالتت بود
که انسان را سربلند کنی!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/99756861723454702358.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)


که دیده است که جوجه کبوتری
توفان‏زده را تیر و کمان حواله کنند؟


آه، رقیه!
بال‏های سوخته را طاقت سنگ نیست.

لب‏های تشنه ‏ات را خاک پاشیدند
و چشمان به اشک نشسته‏ ات را
آشنای تازیانه ‏ها کردند.


خدایا! حجم این همه تاریکی را
کدام خورشید، روشن می‏تواند کرد؟


فریاد جگرخراشت را
در خشت خشت خرابه‏های شام
مویه می‏کنم

و وسعت رنجت را با کوه‏ها
در میان می‏گذارم.

غبار اندوهت را
هیچ بارانی نمی‏توانده شست.




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21232923743067222072.gif


همین ‌که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت

نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بی‌سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت

جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
ز چشم‌های ترش هرچه داشت کوکب ریخت

چه بود نیّت ناآشکار ساقی غم؟
که جام زینب غم‌دیده را لبالب ریخت

کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

زبانه‌های کلامش به جان دم‌سردان
شراره‌ها شد و آتش‌نشانی از تب ریخت

اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت

سعید بیابانکی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61330622726348312758.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61330622726348312758.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20221647979141225931.gif



وای من خیمه ها به غارت رفت

گیسویی روی نی پریشان شد

وسط چند خیمه ی سوزان

خواهری دل شکسته حیران شد



وای من چادری به یغما رفت

بانویی معجرش در آتش سوخت

مرد بیمار این حرم تنهاست

نیمه ای از بسترش در آتش سوخت



شعله و دود تا فلک می رفت

کربلا هم سقیفه ای دارد

به لب کُند تیغ خرده نگیر!

هرکه اینجا وظیفه ای دارد



عاقبت هرچه بود، با سختی

سرخورشید را جدا کردند

مرد خورجین به دستی آوردند

صحبت از درهم وطلا کردند



مرد خورجین به دست با سرعت

سمت دارالعماره می تازد

مرد خوش قول ِ کوفه با جیبی

مملو ازگوشواره می تازد



باد تند خزان چه سوزی داشت!

چند برگی ز لاله ای گم شد

در هیاهوی زیور زینب

گوشوارِ سه ساله ای گم شد



وای از هق هق النگوها

آسمان هم به گریه افتاده

درشلوغی ِ عصرعاشورا

حرمله یاد هدیه افتاده

**

حرف خلخال را دگر نزنید

درد ِسرسازمی شود به خدا

دختران تازه یادشان رفته

زخم ها باز می شود به خدا




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08690126603003031873.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/08690126603003031873.gif)

به خاطر می سپرد آن لحظۀ دیدار رویت را

برای آخرین بار آمد و بویید رویت را

گلی پامال زیر سم اسبان یافت خاک آلود

و در خاشاک و خون و خس به هم پیچیده مویت را

نگاهی دوخت بر چشم و لب و دندان خونینت

جلوتر آمد و بوسید رگ های گلویت را

لبت تشنه ... ولی جانت لبالب دید از دریا

و سرگرم شنیدن بود با نی گفتگویت را

شب شام غریبان رفته رفته دشت را پر کرد

دوباره خم شد و بوسید رگ های گلویت را


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51099804252768696891.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51099804252768696891.gif)




سرش به نیزه به گل های چیده می ماند

به فجر از افق خون دمیده می ماند

یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا

به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند

میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم

به آهویی که ز مردم رمیده می ماند

شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی

به لاله های ز حنجر دریده می ماند

رقیه طفل سه ساله که حوری حرم است

به آن که رنج نود ساله دیده می ماند

امام صادق حق پشت ناقه ی عریان

به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند

شوم فدای شهیدی که در کنار فرات

به آفتاب به خون آرمیده می ماند

هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟

نگاه تو به دل داغ دیده می ماند

حکایت "احد" و اشک چشم خونینش

به اختران ز گردون چکیده می ماند

ده بزرگی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72171867767987225604.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 22:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76215174322472214896.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76215174322472214896.gif)




اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت؛
یک شب میان کوچه بماند ،چه میشود ؟

اصلا بدون کفش ،توی بیابان ،پیاده نه !!!
در راه خانه تشنه بماند ،چه میشود ؟

دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ،نه !
تنها به زور گوشواره بگیرد ،چه میشود ؟

گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه !
یک شعله پیرهنش را بگیرد ، چه میشود ؟

در بین شهر ،توی شلوغی ،همیشه ،نه !
یک شب که نیستی ،بهانه بگیرد ،چه میشود ؟

اصلا پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،
تشنه مقابل چشمش بمیرد ،چه میشود ؟

دست گناهکار مرا روز رستخیز ،
یک دختر سه ساله بگیرد ،چه میشود ؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14383122907209964794.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14383122907209964794.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-10-2016, 23:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64990485793123485380.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64990485793123485380.gif)



چگونه آب نگردم کنار پیکرتان
که خیره مانده به چشمم نگاه آخرتان

میان هلهله ی قاتالنتان تنها
نشسته ام که بگریم به جسم پرپرتان

چه شد که بعد رجزهایتان در این میدان
چه شد که بعد تماشای رزم محشرتان

ز داغ این همه دشنه به خویش می پیچید
به زیر آن همه مرکب شکسته شد پرتان

شکسته آمدم اینجا شکسته تر شده ام
نشسته ام من شرمنده در برابرتان

خدا کند که بگیرند چشم زینب را
که تیغ تیز نبیند به روی حنجرتان

میان قافله ی نیزه دارها فردا
خدا کند که نخندد کسی به مادرتان

و پیش ناقه ی او در میان شادی ها
خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2016, 05:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif



دختر اگر یتیم شود پیر میشود
از زندگی بدون پدر سیر میشود

هم سن وسالها همه او را نشان دهند
دلنازک است دختر و دلگیر میشود

اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود

دادند جای غسل تیمم تنش...چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر میشود

پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت:
امشب اگر نیایی پدر دیر میشود


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2016, 05:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif


در کوفه داغ بر جگرم میگذاشتند
با چکمه پا به روی پرم میگذاشتند

حتی محله ی خودمان هم محل نداد
شاگردهام سر به سرم میگذاشتند

تا بین راه داد مرا در بیاورند
آوازه خوان به دور و برم میگذاشتند

از ناقه ها پیاده شدن مشکل است، کاش
یک محرمی برای حرم میگذاشتند

ای کاش کهنه پیروهن یوسف مرا
بهر دوای چشم ترم میگذاشتند

در کوچه های کوفه پریشان شدم حسین
با دستِ بسته راهیِ زندان شدم حسین



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2016, 05:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif



عاقبت یک روز ، می پیچـد خبر که درگذشت
نوکـــری که کــــل عمــرش در ره دلبـــر گذشت

کاش اینگونـــه همــه یادی کننـــد از نوکـــرت :
مثل یک نوکــــر بیامد مثــل یک نوکــــر گذشت

از همـــان بـدوِ ولادت پشــت ایــــن در بوده ام
از جوانـــی تا به پیریّ ام به پشـــت در گذشت

جمله ی ناکام ، در وصف دل من صادق است
خود شود یک روضه‌ای گر باز گویم سرگذشت

آرزوی کــــربــلایت کُــشت مــن را عـــاقبـــت
دیر شــد دیگـر برایم ، آب هم از سر گذشت

یاد غمهــــای شما خواب و خوراکـم را گرفت
یاد مُضطر بودنت هر روزِ من مُضطر گذشت

کاش میشد که همین جمله شود توصیف من :
لحظه های آخـرش در روضه ی اصغر گذشت



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-10-2016, 05:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif



کربلا ای عاشقان چشم انتظار زینب است
راههای شام و غربت شرمسار زینب است

تا قیامت آسمانیها عزادار حسین
رودها تفسیر اشک بی‏شمار زینب است

نهضت سرخ حسینی گرچه در یک روز بود
همت ابلاغ بر تاریخ کار زینب است

ای علمها سر فرود آرید بهر احترام
رایت عباس اینک بی‏قرار زینب است

این محرّمها که پی‏درپی شکوفا می‏شود
حکمتش تا صبح محشر یادگار زینب است

نهضت سرخ حسینی گرچه در یک روز بود
همت ابلاغ بر تاریخ کار زینب است

اسداللّه‏ خدّامی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 15:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78723077074047299957.gif


الفبای نینوا....

خال لب تو نقطه ی آغاز درسمان
اول "الف" مثال "ابالفضل "، " آسمان "

"با" مثل بانوان حرم مثل بی کفن
"تا" مثل تاولی که زده پای کودکان

"ث " ثار الله است و ثریای عاشقی
"جیم " جای پای اسب عدو ،جسم نیمه جان

"ح" مثل حجمه ،حمله و حیرانی و حسین
"خ" مثل خون و خستگی و خصم و خیزران

"د" مثل درد و داغ و دل و دست بی علم
"ذ" مثل ذوالجناح که شد ذوب از فغان

"ر" مثل راه شام ،رقیه که آب شد
"ز" مثل زردی رخ گل های بوستان

"س" مثل سایه ی سر و سر نیزه و سنین
"ش" مثل شاخه ای که شده خشک از خزان

"ص" مثل صبر و صدمه و صهبا و صاعقه
"ض" مثل ضجه ناله و فریاد عرشیان

"طا" مثل طوف دور سر و طیف نور سرخ
"ظا" مثل ظالمی که زده سر روی سنان

"ع" عشق، عاطفه، علم و علم و عالمه
"غ" غارت و غم و غضب و سنگ کوفیان

"ف" فاطمه، فدایی و فریاد و فاجعه
"قاف" مثل قصه قافله ققنوس کاروان

"کاف " کربلا، کبودی، یا کاشف الکروب
"لام" لاله ای که له شده زیر مهاجمان

"میم " مثل مشک، موی سفید و منای عشق
"ن" ناله ندبه نعره و نامردی ددان

"و" مثل وای از دل زینب ،ولای دوست
"ه" مثل هروله پی سرهای بر سنان

" ی" مثا یاس، یاور، یاران کربلا
این بود درس ما ز الفبای نینوا

مجید خضرایی





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69643265918332989519.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69643265918332989519.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 15:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70919894294092157549.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70919894294092157549.gif)

تشنه رفتن برا تو
مرثیه خوندن برا من
بر نگشتن برا تو
تو خیمه موندن برا من

پر پرواز برا تو
پرای بسته برا من
خسته رفتن برا تو
این همه خسته برا من

قمرامون برا تو
این همه اختر برا من
پسرامون برا تو
این همه دختر برا من

غم زینب برا تو
تموم غم ها برا من
علی اکبر برا تو
ناله ی لیلا برا من

تیغ دشمن برا تو
آتیش دشمن برا من
این جا موندن برا تو
تا کوفه رفتن برا من

پر کشیدن برا تو
گریه براتون برا من
نیزه خوردن برا تو
رو نی سراتون برا من

علی اصغر برا تو
رباب مضطر برا من
لب خنجر برا تو
بوسه به حنجر برا من

جنگ اینجا برا تو
جنگای کوفه برا من
سنگ اینجا برا تو
سنگای کوفه برا من

زخم غارت برا تو
زخم جسارت برا من
پاره پیرهن برا تو
رخت اسارت برا من

گوش پاره برا من
گریه و ناله برا من
روی نیلی برا من
طفل سه ساله برا من



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/97742797407386161582.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 15:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90496411115200627140.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90496411115200627140.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 16:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83797966087159801937.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83797966087159801937.gif)



نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد
زبان کوفه خیلی حرف‏ها را پشت بابا زد

میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و
به دور از چشم‏هایت زخم سیلی بر رخ ما زد

خودم دیدم دلت پیش دل من بود بابا جان
در آن هنگامه وقتی سینه‏ات را اسب‏ها پا زد

نمی‏دانی چه حالی می‏شوم یادم که می‏افتد
زبان آتش اما با چه خشمی خیمه را تا زد

نمی‏دانی تو بابا! چندبار از فرط نوشیدن
سکینه مشک‏های خالی خود را به لب‏ها زد

لب دریا کویر خشک و شرم آلوده ظلمت
الهی بشکند دستش که بر لب‏های دریا زد!

پدر، این‏ها که هیچ آن جا دل من کنده شد از جا
سرت را روی نیزه روبه‏روی چشم زن‏ها زد




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41340484878239964858.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41340484878239964858.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41340484878239964858.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/00080133810432303438.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 18:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50620438977283623610.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50620438977283623610.gif)

سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا!
دگر مرا ببر از کنج این قفس، بابا!

به جز تو کآمده‌ای، امشبی به دیدارم
نزد سری به یتیم تو، هیچ ‌کس، بابا!

از آن دمی که سرت را به نیزه‌ها دیدم
به لب مرا بُوَد این یک کلام و بس: «بابا»

به پیشواز تو گر نامدم، مکن عیبم
که زخم دیده دو پایم ز خار و خس، بابا!

از آن‌ چه دید یتیمت ز کربلا تا شام
تمام راه چو من ناله زد جرس، بابا!

مرا ببر که فتادم ز پا در این ویران
دگر نمانده مرا راه پیش و پس، بابا!


سعید محمّد‌سعید عطّار‌نژاد





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
01-10-2017, 18:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91624273228700598416.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91624273228700598416.gif)



شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
عالم هستی شده سر در گریبان حسین

آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین

شعله آتش بر آید از دل آب فرات
خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین

مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین

نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین

باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین

آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

غلامرضا سازگار


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-10-2017, 01:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/48040004480896080613.gif


دختر دردی‌کش جام الست
بود از شوق لقای دوست، مست

در طبق، هستیّ آن دردانه بود
رأس بابا، شمع و او، پروانه بود

چون صدف، لعل لبش را باز کرد
با پدر این‌سان سخن آغاز کرد:

ای پدر! شادم که در بر آمدی
چون نبودت پا تو با سر آمدی

غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم
از سبوی دیده، آبت می‌دهم

گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر!
از وفای عمّه ممنونم، پدر!

این بگفت و سر به آغوشش گرفت
بوسه از لعل لب نوشش گرفت

لب به لب‌هایش نهاد و برنداشت
مرگ او را هیچ کس باور نداشت




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33358683916874672458.gif